روز جمعه مورخ 1 بهمن 1400، هفدهمین جلسه از سلسله جلسات درنگی بر نهج البلاغه با موضوع «حقوق متقابل مردم و حکومت با تکیه بر خطبه 216 نهج البلاغه» در مسجد و حسینیه مهدویه با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ادامهی درنگی بر خطبه 216 نهج البلاغه
در خطبه 216 هستیم و معمولاً ما به جهاتی زیاد در این خطبه توقف نمیکردیم، ولی این خطبه شریفه هم اعتقادی است، هم عملی، و هم متأسفانه مبتلابه هستیم، هم در بعضی از مسئولان خلل و ضعف زیاد است و هم مردم، لذا هر دو طرفِ بیانات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این خطبه، امیدوار هستیم حضرت نظر کنند و به آن توجّه و عمل بشود.
حضرت بعد از اینکه از ظلم حاکمان فرمودند و غلبهی مردم («إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ»[4]) ، که توضیح مختصری از آن گذشت که غلبه مردم در اینجا یعنی غلبه در امور غیرشرعی، که دیگر اگر حکومت بخواهد کار خیر کند هم مردم نگذارند، از آن طرف اگر حکومت به مردم ظلم کند عوارضی دارد، که دو جلسه بیانات حضرت را خواندیم.
حضرت یکی از راهکارها را برای درمان این اینطور فرمودهاند که «فَهَلُمَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِلَى اَلتَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» مردم بیایید تعاون در طاعت خدا داشته باشید.
اینجا خطاب به همه است، هم مردم و هم مسئولان.
«وَ اَلْقِيَامِ بِعَدْلِهِ وَ اَلْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ»، بعضی از صفات هست که بین ما کمرنگ شده است، همینقدر اشاره میکنم که بیش از یک سال است که بنده تعجب میکنم ما در چه فضایی تربیت میشویم، در چه مدارسی، با چه کتابهای آموزشی.
اگر به ما بگویند یک ویژگی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیست، معمولاً احتمالا یا به عبادت یا به شجاعت یا به مقام ملکوتی حضرت اشاره میکنیم، ولی در کتاب کافی شریف یک بابی داریم، در باب صدق، آن هم صدق حدیث، چون صدق مراتب دارد، مثلاً صدیق داریم، باطن دارد، ظاهر دارد، صدق علمی داریم، صدق ارادی داریم، اما صدق حدیث همین راستگویی است، درست است که همین راستگویی هم از باطن سرچشمه میگیرد، تا درون صدق نداشته باشد ابراز صدق نمیشود، ولی بالاخره وقتی صدق حدیث میگوید یعنی پایینترین مرتبهی صدق، اقل صدق.
امام صادق علیه الصلاة و السلام فرمودند خدای متعال هیچ پیغمبری را پیغمبر نکرد مگر بخاطر صدق حدیث و ادای امانت.
این فرمایش خیلی عجیبی است. احتمالا چیز دیگری در ذهن ما هست، این بخاطر این است که تربیت ما غلط است، منظورم این است که مراکز تربیتی ما غلط عمل میکنند که صدق حدیث برای ما اینقدر بزرگ نیست.
یک روزی که در گروه برنامه ماه مبارک رمضان این روایات را گذاشته بودیم، دوستان طلبه ما سعی میکردند که چیز بزرگتری از این صدق حدیث دربیاید، به سراغ باطن و ملکوتیات برویم، چون برای ما صدق حدیث اینقدر مهم نیست، برای ما امور معجزهای مهم است.
من فکر کنم اگر همین دو صفت را واقعاً ارزشمند بدانیم خیلی از اتفاقات نمیافتد، بسیاری از مشکلاتی که امروز مردم با مسئولان دارند از این است که دیگر خیلی از اوقات حرفهای آنها را باور نمیکنند، چون حرفهای آنها را باور نمیکنند حرفهای دشمنان را حتّی اگر دروغ بگویند باور میکنند.
وقتی عدم صدق حدیث باشد، آنوقت احتمال اینکه منفعت هست، احتمال اینکه به نفع جریان فرد است، اینها باور میشود. من نمیگویم هست یا نیست، هست یا نیست آن باید بررسی دقیق بشود.
یکی از دلایلی که امروز متاسفانه… ببینید قرآن کریم چقدر راجع به ارجاف مرجفون، ترساندن مردم توسط منافقین، پراکنده کردن شایعات سخن میگوید، آن هم در جامعهای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضور دارند، میگوید: آی مردم! چرا تحت تاثیر منافقان هستید؟
حال نمیشود این را انکار کرد که هرچه بعضی از مسئولان ما، حالا لزومی ندارد ارکان حکومت بد باشند، اما فلان شهردار، فلان وزیر، فلان مدیرعامل به مردم ظلم کند… وقتی حرف منافقان زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیده میشود، هیمنه دارند، مردم تحت تاثیرشان هستند، طبعاً الآن راحتتر است، الآن که در جامعه پیغمبر نداریم، آدم خوب داریم، مسئول خوب هم داریم، باتقوا داریم، ولی همه که اینطور نیستند، اینکه مردم ما تحت تاثیر رسانههای دشمن قرار میگیرند یک واقعیت انکارناپذیر است، قرآن کریم میفرماید: زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مردم به حرف منافقان گوش میکردند. این چیز عجیبی نیست، اما اگر ریشهیابی کنیم یکی از آنها این است که برای بعضی از مسئولان، برای بعضی از وعدهها، برای بعضی از کارزارها صدق حدیث را خراب کردهاند، هم آنها و هم اینها.
اگر یک سری به مراکز مشاوره ازدواج و امثال اینها بزنید، از دیندارانی که به همسران خود با عنواین مختلف خیانت میکنند، بعضا با رنگ و لعاب شرعی بگیرید، بروید و ببینید چه زندگیهایی از هم پاشیده است، چه بچههایی بیچاره شدهاند، چون راحت دروغ گفته میشود، و ادای امانت، خیلی چیزها امانت است.
آنجا امام صادق علیه السلام میفرمایند هیچ پیغمبری به نبوت نرسید الا با صدق حدیث و ادای امانت، بعد میفرمایند…
عبدالله بن ابی یعفور مثلاً به حضرت پیغام فرستاده است که یک دستورالعملی به ما بدهید که ما هم پرواز کنیم. حضرت میفرمایند: به عبدالله بن ابی یعفور سلام برسانید و بگویید آن چیزی که علی بن ابیطالب را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علی بن ابیطالب کرد فقط دو چیز بود، صدق حدیث و ادای امانت.
ما این روایت را وسط گذاشتیم و بر سر خودمان میزدیم، و من هنوز هم گیج هستم. سعی میکردیم این را بنحوی توجیه کنیم! اما این دو چیز است که علی بن ابیطالب را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد.
بعد فهمیدم که آموزش ماست که غلط است که مثلاً طلا را کاه میبینیم، به دنبال چیز بهتر میگردیم.
مثلاً خود عبدالله بن ابی یعفور هم میگفت این که چیز سادهای است! یعنی نگاه به این موضوع مقدّماتی است.
آنجا هم باز حضرت به همین ظاهر میگیرند.
نگو امانت یعنی ولایت، آن هم یکی از اقسام امانت است، اما موضوع خود امانت است.
یک عالم ربّانی در تهران است، روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بزرگواری آمد و گفت: من سال قبل که به اینجا آمدم پایم درد میکرد و از این صندلیهای تاشو بهمراه داشتم که جا گذاشتهام. پسرِ آن آقا گفت: یک لحظه اجازه بدهید، در را باز کرد و گفت: این صندلی را نزدیک گذاشته بودیم که اگر شما تشریف آوردید تقدیم کنیم.
حضرت فرمودند: همه باید یکدیگر را کمک کنید، تا زمانی که همه یکدیگر را کمک نکنید مشکل حل نمیشود، مسائل اینطوری که فردی نیست، باید برای همه مهم باشد، «وَ اَلْقِيَامِ بِعَدْلِهِ وَ اَلْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ اَلْإِنْصَافِ لَهُ فِي جَمِيعِ حَقِّهِ» باید وفای به عهد الهی کرد.
همین صدق و امانت و وفا، همین الفاظ ساده است که اگر باور بشود زندگی ما را جابجا میکند، و همینها هم ما را نابود میکند اگر با اینها بازی بشود.
در روایتی هست که شخصی به محضر امام رضا علیه السلام آمد و گفت: من میخواهم متعه کنم، یا همسر دوم یا سوم بگیرم… حالا اینجا حضرت نمیخواهند بفرمایند این در همهی شرایط حرام است، ما هم الآن در صدد بیان حکم شرعی نیستیم، ولی حضرت در آن روایت فرمودند: همسران خودتان را بیدین نکنید. یعنی حضرت قاعده فرمودند.
طرف سهشنبهها کجاست؟ جمکران. پنجشبهها هم کمیل است، بعد سر از جای دیگری در میآورد.
آن بدبینی که… بخش زیادی از رفتار امروز بانوان ایرانی که نسبت به این موضوع بسیار منزجر هستند، خلاف شرع عمل کردن و بیانصافی کردنِ مردانِ ایرانی است. نمیگویم جاهای دیگر خوب عمل میکنند، ولی چون فرهنگ تحت تأثیر عوامل مختلفی است، این هم یکی از آن موارد است.
جالب است که آنجا حضرت رضا سلام الله علیه میفرمایند: زنهای خودتان را بیدین نکنید.
دیروز به من گفتند فلانی فلان جا کار میکند، ریش او از ناف او پایینتر است… این انصاف نیست، به همسر خود گفته است که اگر مرا دوست داری باید مهریه خودت را ببخشی، وقتی آن زن مهریه خود را بخشیده است آن مرد رفته است و تقاضای طلاق کرده است! به قاضی هم گفته است که من چیزی ندارم. مثلاً دو همسر دیگر هم دارد… ای کاش که دیندار نبود.
عرض کردم بحث من اصلاً این نیست که ازدواج دو حرام است یا حلال، نمیخواهم به اینها بپردازم، اما این بازیگریها به دین ربطی ندارد که به نام دین انجام میشود.
این موضوع در بیدینها کمتر آسیب میزند، چون برای طرف مهم نیست، هر کاری که دوست دارد میکند، به نام اسلام خرج نمیکند، اما این شخص به نام اسلام خرج میکند، به نام زندگی زهرایی و علوی سلام الله علیهما ناتوگری میکند، خدا میداند در پروندهی ما روز قیامت چقدر بیدینی ایجاد کردن و بدبینی به دین ایجاد کردن نوشتهاند.
«فَإِنَّهُ لَيْسَ اَلْعِبَادُ إِلَى شَيْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى اَلتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ» بندگان به هیچ چیزی بیشتر نیاز ندارند، به اندازهی اینکه هم در طاعت الهی و هم نسبت به یکدیگر تناصح داشته باشند، نصح داشته باشند، دلسوزی داشته باشند، بیخیالِ هم نباشند.
حضرت برای درمان این موضوع میفرمایند باید نسبت به همه حساس باشیم، تنهاخور نباشند، «فَإِنَّهُ لَيْسَ اَلْعِبَادُ إِلَى شَيْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى اَلتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ»، هم اگر ببینند کسی مشکل دینی دارد دلشان برای او میسوزد، باید برای او زمینه فراهم کنند، دلسوزی کنند، هم نسبت به نزدیکان خودشان، «وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَيْهِ» و خوب همکاری کردن برای رشد کردن همه با هم.
یعنی تنها ندیدنِ خود، فقط خودمان را نبینیم.
بعد فرمودند: «لَيْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ جَسُمَتْ فِي اَلْحَقِّ فَضِيلَتُهُ بِمُسْتَغْنٍ» هر کسی به هر جایی که برسد، مقام هر کسی هرچقدر بالا برود، هرچقدر معنوی باشد، هرچقدر قدرت داشته باشد، هرچقدر عندالله بزرگ باشد، بینیاز از این نیست «عَنْ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّهِ» که باید او را کمک کرد.
اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم مسئول و حاکم هستند باید ایشان را کمک کرد، این کارها یک نفری نیست. هر کسی ولی فقیه باشد، هر کسی حاکم باشد، هر کسی مسئول باشد، هر کسی رئیس باشد، اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باشند کمک لازم دارند، این امر یک نفری نیست، تا زمانی که عقب بایستیم و بیخیال باشیم…
البته هنرِ مسئولِ نالایق این است که مردم را بیخیال کند که مردم کنار بنشینند، این بهترین ظلم یک مسئول نالایق است. مثلاً یک هیئت را اداره میکند، کاری میکند که مردم به هیئت بیایند و استفاده کنند و بروند و بگویند امور این هیئت به ما ربطی ندارد، یعنی احساس نکنند که ما هم دو استکان برداریم، احساس نکنند که خرج اینجا از کجاست، چراغ اینجا را من روشن میکنم، من بوق را وصل میکنم، یا هر کاری از دست هر کسی برمیآید.
بدترین مدلِ ادارهی یک جا این است که دیگران را طوری سهیم نکند که اینجا را از خودشان ندانند.
بعد حضرت میفرمایند: هر کسی که باشد یک نفری نمیتواند کار را پیش ببرد، آن یک نفر اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باشند کار پیش نمیرود، چون قرار است جمع کار را پیش ببرد، وگرنه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سهم خودشان درست عمل میکنند، ولی قرار است جمعِ یک جمع رشد کنند، جمع رشد نمیکند.
«لَيْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ» هر چه فضیلت و منزلت او در حق بالا باشد، «وَ جَسُمَتْ فِي اَلْحَقِّ فَضِيلَتُهُ» فضائل او بزرگ باشد… نهایت این امر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است… مستغنی نیست از اینکه او را کمک کنند، باید او را کمک کرد.
این همه بین دینداران دعوا میشود برای این است که نمیبینند بایستی چکار کنند، چون من خیال میکنم اگر من باشم مسئله حل میشود، شما هم خیال میکنید اگر شما باشید مسئله حل میشود، اما اینطور نیست.
از آن طرف هم فرمودند: «وَ لاَ لاِمْرِئٍ مَعَ ذَلِكَ خَسَأَتْ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ اِقْتَحَمَتْهُ اَلْعُيُونُ» یک نفر هرچه به ظاهر خار و خفیف باشد، از چشم افتادهترین آدم…
من همیشه میگویم مسئولان ما وقتی میخواهند به هیئت بروند به کدام هیئت میروند؟ یک هیئت پرجمعیتِ پرزرق و برق که دوربینهای زیادی داشته باشد!
اگر تو میخواهی برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جایی بروی حداقل نُه شب از ده شب را به هیئتی برو که دوربینی ندارند!
حضرت میفرمایند: از آن طرف هر کس هر چقدر بالا باشد کمک لازم دارد، اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باشند برای پیبرد دستهجمعی باید همه با هم باشند، او میتواند بهتر از بقیه ما را اداره و یاری و کمک کند، اگر او رهبر و قائد و مولا باشد که بپذیریم، زودتر و سریعتر و کاملتر و بهتر ما را پیش میبرد.
از این طرف فرمودند: اگر یک نفر از چشم افتاده باشد…
جلسهای که از چشم افتاده است، ظاهراً ورشکسته است…
حضرت فرمودند: این هم «أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُعَانَ عَلَيْهِ» باید کمک کرد. یعنی اگر تو به دنبال این هستی که کاری کنی، هیچ کس نیست که هرچه از چشم افتاده باشد بگویی دیگر این ارزش ندارد، به جلسهی بهتری برویم، کار بزرگتری کنیم، یک همفکری بهتر کنیم. البته در هر عرصهای، مثالِ هیئت را میزنم که کمتر به کسی بر بخورد، وگرنه در هر عرصه و هر مدلِ ارائهای.
یعنی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اصلِ تناصح و تعاون مهم است، میفرمایند نگاه نکنید که مسئول کیست، اگر کار برای خداست، دورافتادهترین آدم و ورشکستهترین آدم هم بود اگر یک علمی در هر عرصهای بلند کرد بروید و کمک کنید، و از آن طرف هم اگر دیدید قوّت یک آدمی خیلی زیاد است و خیلی دیندار است نگویید این دیگر لازم ندارد، یعنی برای خودتان در هر دو طرف نقش تعیین کنید.
بعد اینجا میفرمایند: «فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ عَسْكَرِهِ لاَ يُدْرَى مَنْ هُوَ»، یک نفر در میان لشگر حضرت بلند شد و حرفی زد، در بعضی از نقلها آمده است که او حضرت خضر سلام الله علیه بود، چون میگوید: «إِنَّهُ لَمْ يُرَ فِي عَسْكَرِهِ قَبْلَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ لاَ بَعْدَهُ»، این شخص نه تا آن روز در لشگر دیده شده بود و نه بعد از آن، بعضیها گفتهاند که شاید حضرت خضر سلام الله علیه بوده است، چون گزارشهایی که داریم که حضرت خضر علیه السلام به محضر حضرت رسیده است و نکاتی عرض کرده است، در بعضی از نقلهای ما هست که لحظهی شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خطبه خوانده است، آنجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را یک وصفی کرده است که حیرتانگیز است.
به نظر من قوه قضائیه نظام اسلامی آن چیزی است که حضرت خضر علیه السلام لحظه شهادت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکند، گفت: شهادت میدهم که قوی نزد تو ضعیف بود تا اینکه حق را از حلقوم او بیرون بکشی. یعنی هیچ کسی برای شما خط قرمز نبود، هیچ کسی برای شما بزرگ نبود. ضعیف نزد تو عظیم الشأن بود تا حق را به او برگردانی. اگر مظلوم بود صاحب حق بود، ارزشمند بود.
قوه قضائیهای که در آن بیچارههایی که پول ندارند وکیل خبره بگیرد… بالاخره یک ساختار است، قاضی هم یک آدم است، قاضی هم مانند ماست، ابزارهای قاضی خطاپذیر است، یک نفر پول ندارد وکیل خوب بگیرد…
ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند قبل از اینکه حضرت تشریف بیاورند چند قدم مهم برداشته باشیم که سنخیت پیدا کرده باشیم، یکی از آنها این است که بنا را روی این بگذارند… البته کار خیلی سخت و ادّعای خیلی بزرگی است، اگر یک قدم هم به آن نزدیک بشویم خیلی هنر است، بنا را روی این بگذاریم که صاحب حق بزرگ باشد، نه بزرگِ ظالم. صاحب ظلم حقیر باشد نه بیکس و کار.
دین خیلی به این موضوع حساس است.
ما کسانی را دیدهایم که در همین بازار اگر مردم عادی میآمدند و سلام میکردند جواب میداد، اگر وزیر میآمد تند تند راه میرفت که وزیر به دنبال او بدود، برای اینکه میخواست احتیاط کند که این شخص را بخاطر جایگاه او تحویل نگیرد.
اگر کسی برای جایگاه و مال کسی او را تحویل بگیرد، در نهج البلاغه است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند دو سوم دین این شخص از بین رفته است، یعنی با یک «سلام علیکم»!
با این کار هم او را بدبخت میکند و هم خودش را، چون با این کار هم او بد برداشت میکند و متوقع میشود و هم این بیچاره میشود.
خلاصه اینکه یک نفر در میان لشگر بلند شد که تابحال او را ندیده بودند، گفت: «أَنْتَ أَمِيرُنَا» تو امیر ما هستی، «وَ نَحْنُ رَعِيَّتُكَ» ما مردم تو هستیم، «بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلذُّلِّ» به برکت تو خدا ما را از ذل و پستی و ذلّت خارج کرد، «وَ بِإِعْزَازِكَ أَطْلَقَ عِبَادَهُ مِنَ اَلْغُلِّ» به آن عزّت و عظمت تو بود که زنجیر و بند بردگی دنیا و شهوتپرستی را از گردن مؤمنان باز کرد، تو ما را آزاد کردی. کیست مولا؟ آنکه آزادت کند!
«فَاخْتَرْ عَلَيْنَا وَ أَمْضِ اِخْتِيَارَكَ» تو بگو ما چکار کنیم، راه را روشن کن تا ما به آن مسیر بیفتیم، «وَ اِئْتَمِرْ فَأَمْضِ اِئْتِمَارَكَ» تو دستور بده، بیان کن، ما هم پشت سر تو بیفتیم، «فَإِنَّكَ اَلْقَائِلُ اَلْمُصَدَّقُ» تو هستی که اگر حرف بزنی خدا تو را تصدیق میکند، «وَ اَلْحَاكِمُ اَلْمُوَفَّقُ» تو هستی که اگر حکم کنی خدای متعال توفیق اجرای آن را میدهد، «وَ اَلْمَلِكُ اَلْمُخَوَّلُ» تو آن کسی هستی که پادشاه هستی و سلطنت و تملّک تو برپاست، «لاَ نَسْتَحِلُّ فِي شَيْءٍ مَعْصِيَتَكَ» ما در هیچ چیزی روا نمیدانیم که نافرمانی کنیم، «وَ لاَ نَقِيسُ عِلْماً بِعِلْمِكَ» ما چهار کلامی که میدانیم را کنار علم تو قرار نمیدهیم که بخواهیم مقایسه کنیم، «يَعْظُمُ عِنْدَنَا فِي ذَلِكَ خَطَرُكَ» تو آمدهای که دست ما را بگیری، «وَ يَجِلُّ عَنْهُ فِي أَنْفُسِنَا فَضْلُكَ» هنگامی که نام تو میآید بدن ما از عظمت شما میلرزد، ما را به مسیر هدایت ببر.
بلافاصله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَلُ اَللَّهِ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ» هرچه کسی را تعریف کنند باید خود او به کوچکی خودش پی ببرد.
اگر این شخص این حرف را در جای دیگری میگفت میگفتند یک پستی هم به این شخص بدهید، این شخص در فلان انتخابات و کارزار برای ما یک شعار داده است.
بلافاصله حضرت فرمودند: عظمت الهی این است که اگر کسی را به عظمت یاد کردند فراموش نکند که در برابر خدا کوچک است.
ان شاء الله خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، دیدهاید که آقای مشکینی رضوان الله تعالی علیه از امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تعریف میکند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه جملاتی میگویند که فراتر از تواضع است، معلوم است که باطن خود را لو میدهند، کوچکی خودش را نسبت به خدا نشان میدهد. میفرمایند: اگر ما به همین ظاهر دین، به همین احکام ظاهری دین عمل کنیم هنر کردهایم، شیطان را بر علیه من کمک نکن. یعنی اگر دلت برای من میسوزد مرا اینطور در دامان شیطان هُل نده.
ان شاء الله خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند که کمیاب بود و کمیاب هست، این از آن دردهای بزرگ است که وضع علما با بقیه خیلی تفاوت ندارد، مگر استثناءهایی، وگرنه یکی از راههای نزدیک شدن به خیلیها این است که از آنها تعریف کنید.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: عظمت الهی این است که انسان در برابر او کوچک باشد، اگر فضیلتی هم هست او داده است.
حضرت فرمودند: هر کسی هرچه بیشتر بزرگ بشود بیشتر به خدا بدهکار است.
جملات را ببینید، حضرت میخواهند بفرمایند من از همهی شما بدهکارتر هستم به خدای متعال، چون هرچه دارم خدای متعال داده است و به من اوصافی عطاء کرده است که به شما عطاء نکرده است، پس من بدهکارتر هستم.
شما به دست من نگاه میکنید که پر از درّ و گوهر است، من میبینم که آن منعم همهی این درّ و گوهرها را به من داده است، من نسبت به شماها به او بدهکارتر هستم، لذا اگر فضیلتی در من میبینید من باید بیش از شما تواضع کنم، بیش از شما عبادت کنم، بیش از شما بندگی کنم، بیش از شما خشوع داشته باشم، لذا شما تابحال چند مرتبه یک شب از خوف خدا گریه کردهاید؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هرشب اینطور بودند.
هرچه کمتر گناه کند این را بیشتر لطف خدا میبیند، هرچه بیشتر فضیلت دارد این را بیشتر لطف خدا میبیند، هرچه بیشتر حضرت را مدح کنند خودشان را بیشتر بدهکار خدای متعال میبینند، اینجا تصریح حضرت این است، فرمودند: «وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ» حق این است، شایسته این است، کسی که نعمت خدا بر او عظیم میشود «وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ» احسان الهی و لطف الهی به سمت او بیشتر سرازیر میشود، «فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ زَادَ حَقُّ اَللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً» هرچه حق خدا بر کسی بیشتر باشد، هرچه فضل الهی بر او بیشتر باشد، حق او بیشتر میشود.
لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عباداتی دارند که ما نداریم، معلوم نیست ما در طول عمرمان چند مرتبه نماز شب بخوانیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هر شب نماز شب میخوانند، آن هم با آن مدل نماز شبی که خوابی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باقی نمیماند، مدام میخوابیدند و بلند میشدند و… با اینکه طهر طاهر مطهّر بودند دوباره وضو میساختند و نماز و…
یا حالات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، یک بانوی جوان آنقدر به عبادت بایستد که بر راه رفتن حضرت اثر بگذارد.
هرچه نزد خدای متعال عظیمالشأنتر است، چون همه را از خدای متعال میبیند، خودش را بیشتر بدهکار میبیند، لذا هرچه بیشتر از فضائل ایشان بگویند چون میدانند صاحب این فضائل خودشان نیستند بیشتر از خدای متعال خجل میشوند.
فرمودند: «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ»، ولات را فرمودند چون ولات بیش از بقیه به دروغ… حال اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به فضائلشان وصف کنند، این فضائل درست است که از جانب خدای متعال است ولی ذاتیِ حضرت است، مثلاً علمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خلیفه باشند یا نباشند علم را دارند، تقوای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، خلیفه باشند یا نباشند، حضرت را بشناسند یا نشناسند، در بیابان باشند یا در شهر باشند، آن تقوا را دارند، آن علم را دارند، آن کَرَم را دارند، اینها ذاتیِ حضرت است، با این حال همه را از خدای متعال میداند.
حال برای والی چطور است؟ معمولاً والی را بخاطر طمع مدح میکنند، به چه چیزی مدح میکنند؟ که حتّی اگر کسی گیج هم باشد فهمیده است که مردم او را ابتدای چهار سال مدح میکنند و پایانِ چهار سال هم به او آب دهان میاندازند، ابتدای چهار سال به هر کجا که برود به او هجوم میبرند، پایان چهار سال به هر کجا که بخواهد برود جرأتِ رفتن ندارد. او را به چیزی مدح میکنند که اصلاً ذاتیِ او نیست، مانند این انگشتر است که در دست من است، درآوردنِ این انگشتر از دست من که کاری ندارد، این انگشتر که ذاتیِ من نیست، فرمود: «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ اَلنَّاسِ» نزد ابرار و صالحان سخیفترین حالت از حالاتِ حاکمان این است که «أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ» گمان بشود اینها دوست دارند فخر کنند، «وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى اَلْكِبْرِ» بگویند این متکبر است و اگر از بزرگیهای او بگوییم آدمِ ما میشود.
این موضوع چقدر زیاد است؟ این درد ریشه دارد، مثلاً فرض بفرمایید طرف در فلان دهکوره کدخدا میشود، برای او پانصد بنر چاپ میکنند! چرا؟ چون یا طمع دارند و یا میترسند عقب بیفتند.
وقتی انسان بعضی از جلسات انتصاب را میبیند حالش بهم میخورد، مانند زنانی که وقتی حضرت یوسف علیه السلام را دیدند دست بریدند، همه دورِ این آدمی که برای مدّتی مسئولیت گرفته است میچرخند! هم او را بدبخت میکنند و هم خودشان را.
حضرت میفرمایند: «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ» از سخیفترین و بیارزشترین و ضایعترین حالتی که حاکم میتواند داشته باشد این است که…
قبلاً عرض کردم، اگر مأمون ملعون میخواست خودش را به امام رضا علیه السلام نزدیک کند از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگفت!
حال این مسئول کیست؟ «أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ»، میگویند یک توییت به نفع این شخص بزن که کار تمام است! و خدا میداند که همینطور است! خدا میداند که کاسبی عدّهای با تیتر زدن برای بعضیهاست، ای خاک بر سر آن بدبختی که سطح او اینقدر پایین است که خودش را به چهار کلمه میفروشد، «أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ»، میگویند باید از این شخص تعریف کنی.
معاویه ملعون به یزید ملعون نامه نوشت که با حسین بن علی کار نداشته باش، عبدالله بن زبیر را بترسان، اما در مورد عبدالله بن عمر، او را تحویل بگیرد، این عبدالله بن عمر اینطور آدمِ تو میشود.
«أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى اَلْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ»، حال مقام ثبوت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که روشن است، این حرفها که برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مهم نیست، اما مقام اثبات حضرت هم مهم است. من از این موضوع بیزار هستم که به ذهن شما خطور کند «أَنِّي أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ».
ای کسی که تو را نمیشناسم و گفتی «أنتَ أمِیرُنَا»، خواستی مرا مدح کنی که روی من اثر بگذارد یا خواستی مدح کنی که خدای متعال امر کرده است؟ یا مدح کنی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حبّ من امر کرده است؟ من از این موضوع بیزار هستم که «كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ وَ اِسْتِمَاعَ اَلثَّنَاءِ» خیال کنید من به هر کجا که بروم دوست دارم یک نفر بلند شود و مدح مرا بگوید، من از این موضوع بیزار هستم، «وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اَللَّهِ كَذَلِكَ» الحمدلله اینطور نیستم.
این خیلی شجاعت میخواهد که انسان کاری به حرف مردم نداشته باشد، من خیلی کم دیدهام، حتّی در مجلس عالمان، هستند ولی کم هستند، میخواهم بگویم که انسان فریب خیلی چیزها را میخورد، وقتی میگویند «مجلس آبرومند شد» منظورشان مجلسی است که مثلاً در آن مجلس زیاد داد زدهاند، جمعیت زیاد بود، به این مجلس یک مجلس آبرومند و عزّتدار میگویند.
بعد حضرت میفرمایند: «وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ» اگر خدای نکرده دوست داشتم که من را مدح کنند «لَتَرَكْتُهُ اِنْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْكِبْرِيَاءِ» بیشتر در برابر خدای متعال فروتنی و خاکساری میکنم، از عظمت او و کوچکی خودم یاد میکنم.
نباید اشتباه کرد، اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیخواهند بفرمایند که «علی بن ابیطالب را مدح نکنید»، اینجا حضرت این مطلب را بعنوان حاکم مسلمین میفرمایند، خودِ حضرت که این سخنان را دارند، بارها خودشان را مدح کردهاند، چون آنجا وظیفه داشتهاند که خودشان را معرّفی کنند، بارها او را مدح کردهاند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تشکر کردهاند، مثلاً عمار، عدی بن حاتم، زید بو صوحان، صعصعة بن صوحان، در میان جمع بلند شدند و از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سخن گفتند و حضرت او را دعا کردهاند، چون در آنجا طرف میخواسته است که از حق دفاع کند، و اینجا هم قرار نبوده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به خودشان بگیرند، گرچه بزرگ هستند.
این حرف به این معنا نیست که یک نفر دست یک عالم را نبوسد، یک نفر دوست دارد دست یک مرجع را ببوسد، اگر آن مرجع آنقدر کوچک و صغیر و بدبخت باشد که با بوسیدن دستش تکان بخورد، در اینصورت که این شخص باید برگردد و سرِ کلاس اول بنشیند، مانند من است. اما یک کسی هست که انسان دوست دارد تبرک کند، این دو موضوع مختلف است، یک زمانی دست یک نفر را بخاطر جایگاه حکومتی و اجتماعی او میبوسند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیفرمایند مرا مدح نکنید، اما در جایگاه حکومتی بارها فرمودند که مانند شاهها با من رفتار نکنید. چون مردم به این موضوع کار نداشتند که شاه عادل است یا نیست، دست او را میبوسیدند، به دنبال او راه میافتادند، او را احترام میکردند، یا از ترس یا از طمع، اینطور حضرت پس میزنند.
دهقانها و کشاورزهای منطقهای به دور حضرت دویدند، حضرت فرمودند: چرا این کار را میکنید؟ گفتند: هر مسئولی که بیاید ما این کار را میکنیم! حضرت فرمودند: این کار را با من نکنید، من این کار را دوست ندارم. یعنی اینها اصلاً مسلمان نبودند، نگفتند ما آمدهایم که دست وصی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببوسیم، یا دست به عبای وصی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بکشیم.
خود حضرت یوسف سلام الله علیه فرمودند: لباس مرا ببرید که پدرم روی چشمان خود بگذارند.
نگفتند چون شما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستید، چون همسر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستید، گفتند: ما با شاههای خودمان اینطور رفتار میکنیم، حضرت فرمودند: نمیخواهم با من اینطور رفتار کنید.
خضوع در برابر قدرت بسیار قبیح است، خضوع در برابر صاحب حق عین دین است، هیچ صاحب حقی در دنیا اعظم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، این دو فضای جداست، خیلی چیزها مانند هم است، همه چیز فحشاء و ازدواج مانند هم است، یک جملهی ایجاب و قبول دارد و یک نیّت.
روضه و توسّل
آن کسی که چشمش باز است فضائل را از خودش نمیبیند، ان شاء الله خدای متعال روزی کند اگر خدای متعال نعمتی به ما داد، همانطور که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند هرچه بزرگتر است، خضوع و خشوعمان هم محضر حضرت حق بزرگتر بشود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قلب نازنینشان در این دنیا… که در روایات او حجاب الله است، یکی از بهترین توضیحاتی که راجع به حجاب الله دادهاند این است که اگر کسی بخواهد به بارگاه الهی راه پیدا کند باید از او مدد بگیرد، و اگر بخواهد فیضی از حضرت حق هم برسد خدای متعال اینطور قرار داده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم واسطه باشند.
آیا میشد خدای متعال بیواسطه هم عمل کنند؟ بله! اما اینطور خواسته است، این هم از لطف و کَرَم و رحمت خدای متعال است، چون هرچه بندگان را واسطه کند ما بیشتر درک میکنیم، هرچه دورتر باشد چون فهم صفات الهی که برای ما ممکن نیست، فهمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم ممکن نیست، لذا باز هم واسطه میخورد، تا به یک عالم ربّانی محلمان که دفن است، همینطور پایین میآید، مردم این شخص را میشناسند و دیدهاند چطور بوده است، میگویند این بنده بوده است، بروید و به این شخص متوسل بشوید که بنده بوده است. لذا گاهی آدمها از آدمهای پایینتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در توسلاتشان راحتتر نتیجه میگیرند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قلب نازنینشان در این دنیا متوجه غیرِخدا نبود و در معراج هم به جایی به چشم خریدار نگاه نکردند، آدمی که دستش پر است، آدمی که دو دستش پر از بهترین غذاهاست به یک نان خشکیده با پنیر کپک زده کنار خیابان نگاه نمیکند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر عظمت و فضل الهی در دست دارد که چیزی در این عالم نبود که بخواهند صبر کنند و نگاه خریداری کنند، اما در روایت هست که وقتی میخواستند از معراج برگردند، جبرئیل به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد، اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به اسم صدا کرد، چون میخواست پیغامی از طرف خدای متعال برساند، یک سیبی را به دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داد و گفت: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ»،[5] به معراج آمدهای، این سیب هدیه خدای متعال است.
بالاخره دنیا دارِ اسباب و مسبب و وسیله و واسطه است، دنیا اینطور است. گفت: این هدیه است.
قدر و قیمت هدیه به اندازهی اهداءکننده است، از هر کسی به اندازهی خودش توقع میرود، اینجا خدای متعال میخواهد هدیه بدهد، هدیه باید به قدر قیمت الله باشد، از طرفی باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فاقدِ آن هدیه باشد، وگرنه این دیگر هدیه نیست، «هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ»، این سیبی است که خدای متعال به تو هدیه کرده است، این سیب را میل کن.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سیب را باز کردند نوری ساطع شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَ فَزِعْتُ» من جا خوردم، نورِ آن سیب مرا گرفت. بعد گفتند: این مقدّمهی نور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
لذا دوست و دشمن در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگفتند که نور صورت او بر روز غلبه میکند، قاتل هم گفت پشت در نور صورت او چشم مرا زد، یعنی این حسی بود.
خدای متعال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به پیغمبری هدیه کرد که رحمة للعالمین است.
روز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روزی است که عالم مادردار شده است، انبیاء مادردار شدهاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم با اینکه پدر بودند قدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میدانستند، طوری با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتار میکردند که همه عظمت قدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بدانند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان فرزند به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه نمیکردند، در لحظات آخرِ خود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: یا علی! فاطمه ودیعه خداست، امانت خداست، به آن کسی که امین الله فی ارضه… مظهرِ امانتداری است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: مهمترین چیزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علی کرد، صدق حدیث و ادای امانتِ ایشان بود.
با این حال این امانت آنقدر بزرگ بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تذکّر دادند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گذاشتند و فرمودند: فاطمه ودیعه خدا و رسول است… از او محافظت کن. وای بحال آن کسی که او را خشمگین کند، وای بحال آن کسی که حق او را ضایع کند.
این چیزی نیست که فقط شیعیان بگویند، در اشعار غیرشیعه هم هست که میگویند اگر هَمّی به در حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطور کند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دگرگون میشوند، وای بحال اینکه روز قیامت بخواهند بیایند و شکایت کنند، همه این را میدانستند.
این ودیعه به جایی رسید، به قول آن شاعر میگوید وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند این بدن را در تابوت قرار بدهند… ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که این موضوع را درک کنید، آدم بدنی که آسیب خورده است، مثلاً در خیابان تصادف شده است، دیدهاید که وقتی میخواهند جابجا کنند خیلی احتیاط میکنند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داخل تابوت بگذارد که جابجا کنند، دلشان نمیآمد که بدنِ زهرای خود را روی این تختهپاره قرار بدهند… به قول آن شاعر گفت: ای تابوت! با این بدن مدارا کن… این دست و بدن زخم خورده است…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] الکافي ، جلد ۸ ، صفحه ۳۵۲ (عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلتَّيْمِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَارِثِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلنَّاسَ بِصِفِّينَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اَللَّهُ تَعَالَى لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوَلاَيَةِ أَمْرِكُمْ وَ مَنْزِلَتِيَ اَلَّتِي أَنْزَلَنِي اَللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ بِهَا مِنْكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ اَلْحَقِّ مِثْلُ اَلَّذِي لِي عَلَيْكُمْ وَ اَلْحَقُّ أَجْمَلُ اَلْأَشْيَاءِ فِي اَلتَّوَاصُفِ وَ أَوْسَعُهَا فِي اَلتَّنَاصُفِ لاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ ذَلِكَ لَهُ وَ لاَ يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِصاً دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ ضُرُوبُ قَضَائِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى اَلْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ كَفَّارَتَهُمْ عَلَيْهِ بِحُسْنِ اَلثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَطَوُّلاً بِكَرَمِهِ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ اَلْمَزِيدِ لَهُ أَهْلاً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً فَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَى فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لاَ يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ فَأَعْظَمُ مِمَّا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ تِلْكَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِي عَلَى اَلرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِيَّةِ عَلَى اَلْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَ أُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ وَ قِوَاماً لِسُنَنِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتِ اَلرَّعِيَّةُ إِلَى اَلْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى إِلَيْهَا اَلْوَالِي كَذَلِكَ عَزَّ اَلْحَقُّ بَيْنَهُمْ فَقَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ وَ طَابَ بِهِ اَلْعَيْشُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ وَ إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَطَامِعُ اَلْجَوْرِ وَ كَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِي اَلدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَعَالِمُ اَلسُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ اَلْآثَارُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ وَ لاَ يُسْتَوْحَشُ لِجَسِيمِ حَدٍّ عُطِّلَ وَ لاَ لِعَظِيمِ بَاطِلٍ أُثِّلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ وَ تَخْرَبُ اَلْبِلاَدُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ اَلْعِبَادِ فَهَلُمَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِلَى اَلتَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْقِيَامِ بِعَدْلِهِ وَ اَلْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ اَلْإِنْصَافِ لَهُ فِي جَمِيعِ حَقِّهِ فَإِنَّهُ لَيْسَ اَلْعِبَادُ إِلَى شَيْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى اَلتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَيْهِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي اَلْعَمَلِ اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا أَعْطَى اَللَّهُ مِنَ اَلْحَقِّ أَهْلَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْعِبَادِ اَلنَّصِيحَةُ لَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ اَلتَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ ثُمَّ لَيْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ جَسُمَتْ فِي اَلْحَقِّ فَضِيلَتُهُ بِمُسْتَغْنٍ عَنْ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّهِ وَ لاَ لاِمْرِئٍ مَعَ ذَلِكَ خَسَأَتْ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ اِقْتَحَمَتْهُ اَلْعُيُونُ بِدُونِ مَا أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُعَانَ عَلَيْهِ وَ أَهْلُ اَلْفَضِيلَةِ فِي اَلْحَالِ وَ أَهْلُ اَلنِّعَمِ اَلْعِظَامِ أَكْثَرُ فِي ذَلِكَ حَاجَةً وَ كُلٌّ فِي اَلْحَاجَةِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ عَسْكَرِهِ لاَ يُدْرَى مَنْ هُوَ وَ يُقَالُ إِنَّهُ لَمْ يُرَ فِي عَسْكَرِهِ قَبْلَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ لاَ بَعْدَهُ فَقَامَ وَ أَحْسَنَ اَلثَّنَاءَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا أَبْلاَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ مِنْ وَاجِبِ حَقِّهِ عَلَيْهِمْ وَ اَلْإِقْرَارِ بِكُلِّ مَا ذَكَرَ مِنْ تَصَرُّفِ اَلْحَالاَتِ بِهِ وَ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَمِيرُنَا وَ نَحْنُ رَعِيَّتُكَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ بِإِعْزَازِكَ أَطْلَقَ عِبَادَهُ مِنَ اَلْغُلِّ فَاخْتَرْ عَلَيْنَا وَ أَمْضِ اِخْتِيَارَكَ وَ اِئْتَمِرْ فَأَمْضِ اِئْتِمَارَكَ فَإِنَّكَ اَلْقَائِلُ اَلْمُصَدَّقُ وَ اَلْحَاكِمُ اَلْمُوَفَّقُ وَ اَلْمَلِكُ اَلْمُخَوَّلُ لاَ نَسْتَحِلُّ فِي شَيْءٍ مَعْصِيَتَكَ وَ لاَ نَقِيسُ عِلْماً بِعِلْمِكَ يَعْظُمُ عِنْدَنَا فِي ذَلِكَ خَطَرُكَ وَ يَجِلُّ عَنْهُ فِي أَنْفُسِنَا فَضْلُكَ فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَلُ اَللَّهِ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ زَادَ حَقُّ اَللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ اَلنَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى اَلْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ وَ اِسْتِمَاعَ اَلثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اَللَّهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ اِنْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْكِبْرِيَاءِ وَ رُبَّمَا اِسْتَحْلَى اَلنَّاسُ اَلثَّنَاءَ بَعْدَ اَلْبَلاَءِ فَلاَ تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ اَلْبَقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لاَ تَظُنُّوا بِي اِسْتِثْقَالاً فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي لِمَا لاَ يَصْلُحُ لِي فَإِنَّهُ مَنِ اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَ تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلاَّ أَنْ يَكْفِيَ اَللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِيرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَى فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ اَلَّذِي أَجَابَهُ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ أَنْتَ أَهْلُ مَا قُلْتَ وَ اَللَّهُ وَ اَللَّهِ فَوْقَ مَا قُلْتَهُ فَبَلاَؤُهُ عِنْدَنَا مَا لاَ يُكْفَرُ وَ قَدْ حَمَّلَكَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رِعَايَتَنَا وَ وَلاَّكَ سِيَاسَةَ أُمُورِنَا فَأَصْبَحْتَ عَلَمَنَا اَلَّذِي نَهْتَدِي بِهِ وَ إِمَامَنَا اَلَّذِي نَقْتَدِي بِهِ وَ أَمْرُكَ كُلُّهُ رُشْدٌ وَ قَوْلُكَ كُلُّهُ أَدَبٌ قَدْ قَرَّتْ بِكَ فِي اَلْحَيَاةِ أَعْيُنُنَا وَ اِمْتَلَأَتْ مِنْ سُرُورٍ بِكَ قُلُوبُنَا وَ تَحَيَّرَتْ مِنْ صِفَةِ مَا فِيكَ مِنْ بَارِعِ اَلْفَضْلِ عُقُولُنَا وَ لَسْنَا نَقُولُ لَكَ أَيُّهَا اَلْإِمَامُ اَلصَّالِحُ تَزْكِيَةً لَكَ وَ لاَ نُجَاوِزُ اَلْقَصْدَ فِي اَلثَّنَاءِ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُكَنَّ فِي أَنْفُسِنَا طَعْنٌ عَلَى يَقِينِكَ أَوْ غِشٌّ فِي دِينِكَ فَنَتَخَوَّفَ أَنْ تَكُونَ أَحْدَثْتَ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَجَبُّراً أَوْ دَخَلَكَ كِبْرٌ وَ لَكِنَّا نَقُولُ لَكَ مَا قُلْنَا تَقَرُّباً إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِتَوْقِيرِكَ وَ تَوَسُّعاً بِتَفْضِيلِكَ وَ شُكْراً بِإِعْظَامِ أَمْرِكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ وَ لَنَا وَ آثِرْ أَمْرَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلَيْنَا فَنَحْنُ طُوَّعٌ فِيمَا أَمَرْتَنَا نَنْقَادُ مِنَ اَلْأُمُورِ مَعَ ذَلِكَ فِيمَا يَنْفَعُنَا فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ وَ أَنَا أَسْتَشْهِدُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِي لِعِلْمِكُمْ فِيمَا وُلِّيتُ بِهِ مِنْ أُمُورِكُمْ وَ عَمَّا قَلِيلٍ يَجْمَعُنِي وَ إِيَّاكُمُ اَلْمَوْقِفُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ اَلسُّؤَالُ عَمَّا كُنَّا فِيهِ ثُمَّ يَشْهَدُ بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَلاَ تَشْهَدُوا اَلْيَوْمَ بِخِلاَفِ مَا أَنْتُمْ شَاهِدُونَ غَداً فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ وَ لاَ يَجُوزُ عِنْدَهُ إِلاَّ مُنَاصَحَةُ اَلصُّدُورِ فِي جَمِيعِ اَلْأُمُورِ فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ وَ يُقَالُ لَمْ يُرَ اَلرَّجُلُ بَعْدَ كَلاَمِهِ هَذَا لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَجَابَهُ وَ قَدْ عَالَ اَلَّذِي فِي صَدْرِهِ فَقَالَ وَ اَلْبُكَاءُ يَقْطَعُ مَنْطِقَهُ وَ غُصَصُ اَلشَّجَا تَكْسِرُ صَوْتَهُ إِعْظَاماً لِخَطَرِ مَرْزِئَتِهِ وَ وَحْشَةً مِنْ كَوْنِ فَجِيعَتِهِ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ شَكَا إِلَيْهِ هَوْلَ مَا أَشْفَى عَلَيْهِ مِنَ اَلْخَطَرِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلذُّلِّ اَلطَّوِيلِ فِي فَسَادِ زَمَانِهِ وَ اِنْقِلاَبِ جَدِّهِ وَ اِنْقِطَاعِ مَا كَانَ مِنْ دَوْلَتِهِ ثُمَّ نَصَبَ اَلْمَسْأَلَةَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالاِمْتِنَانِ عَلَيْهِ وَ اَلْمُدَافَعَةِ عَنْهُ بِالتَّفَجُّعِ وَ حُسْنِ اَلثَّنَاءِ فَقَالَ يَا رَبَّانِيَّ اَلْعِبَادِ وَ ۱ يَا سَكَنَ اَلْبِلاَدِ أَيْنَ يَقَعُ قَوْلُنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ أَيْنَ يَبْلُغُ وَصْفُنَا مِنْ فِعْلِكَ وَ أَنَّى نَبْلُغُ حَقِيقَةَ حُسْنِ ثَنَائِكَ أَوْ نُحْصِي جَمِيلَ بَلاَئِكَ فَكَيْفَ وَ بِكَ جَرَتْ نِعَمُ اَللَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى يَدِكَ اِتَّصَلَتْ أَسْبَابُ اَلْخَيْرِ إِلَيْنَا أَ لَمْ تَكُنْ لِذُلِّ اَلذَّلِيلِ مَلاَذاً وَ لِلْعُصَاةِ اَلْكُفَّارِ إِخْوَاناً فَبِمَنْ إِلاَّ بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَظَاعَةِ تِلْكَ اَلْخَطَرَاتِ أَوْ بِمَنْ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ اَلْكُرُبَاتِ وَ بِمَنْ إِلاَّ بِكُمْ أَظْهَرَ اَللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ اِسْتَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا حَتَّى اِسْتَبَانَ بَعْدَ اَلْجَوْرِ ذِكْرُنَا وَ قَرَّتْ مِنْ رَخَاءِ اَلْعَيْشِ أَعْيُنُنَا لِمَا وَلِيتَنَا بِالْإِحْسَانِ جَهْدَكَ وَ وَفَيْتَ لَنَا بِجَمِيعِ وَعْدِكَ وَ قُمْتَ لَنَا عَلَى جَمِيعِ عَهْدِكَ فَكُنْتَ شَاهِدَ مَنْ غَابَ مِنَّا وَ خَلَفَ أَهْلِ اَلْبَيْتِ لَنَا وَ كُنْتَ عِزَّ ضُعَفَائِنَا وَ ثِمَالَ فُقَرَائِنَا وَ عِمَادَ عُظَمَائِنَا يَجْمَعُنَا فِي اَلْأُمُورِ عَدْلُكَ وَ يَتَّسِعُ لَنَا فِي اَلْحَقِّ تَأَنِّيكَ فَكُنْتَ لَنَا أُنْساً إِذَا رَأَيْنَاكَ وَ سَكَناً إِذَا ذَكَرْنَاكَ فَأَيَّ اَلْخَيْرَاتِ لَمْ تَفْعَلْ وَ أَيَّ اَلصَّالِحَاتِ لَمْ تَعْمَلْ وَ لَوْ لاَ أَنَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِي نَخَافُ عَلَيْكَ مِنْهُ يَبْلُغُ تَحْوِيلَهُ جُهْدُنَا وَ تَقْوَى لِمُدَافَعَتِهِ طَاقَتُنَا أَوْ يَجُوزُ اَلْفِدَاءُ عَنْكَ مِنْهُ بِأَنْفُسِنَا وَ بِمَنْ نَفْدِيهِ بِالنُّفُوسِ مِنْ أَبْنَائِنَا لَقَدَّمْنَا أَنْفُسَنَا وَ أَبْنَاءَنَا قِبَلَكَ وَ لَأَخْطَرْنَاهَا وَ قَلَّ خَطَرُهَا دُونَكَ وَ لَقُمْنَا بِجُهْدِنَا فِي مُحَاوَلَةِ مَنْ حَاوَلَكَ وَ فِي مُدَافَعَةِ مَنْ نَاوَاكَ وَ لَكِنَّهُ سُلْطَانٌ لاَ يُحَاوَلُ وَ عِزٌّ لاَ يُزَاوَلُ وَ رَبٌّ لاَ يُغَالَبُ فَإِنْ يَمْنُنْ عَلَيْنَا بِعَافِيَتِكَ وَ يَتَرَحَّمْ عَلَيْنَا بِبَقَائِكَ وَ يَتَحَنَّنْ عَلَيْنَا بِتَفْرِيجِ هَذَا مِنْ حَالِكَ إِلَى سَلاَمَةٍ مِنْكَ لَنَا وَ بَقَاءٍ مِنْكَ بَيْنَ أَظْهُرِنَا نُحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ شُكْراً نُعَظِّمُهُ وَ ذِكْراً نُدِيمُهُ وَ نَقْسِمْ أَنْصَافَ أَمْوَالِنَا صَدَقَاتٍ وَ أَنْصَافَ رَقِيقِنَا عُتَقَاءَ وَ نُحْدِثْ لَهُ تَوَاضُعاً فِي أَنْفُسِنَا وَ نَخْشَعْ فِي جَمِيعِ أُمُورِنَا وَ إِنْ يَمْضِ بِكَ إِلَى اَلْجِنَانِ وَ يُجْرِي عَلَيْكَ حَتْمَ سَبِيلِهِ فَغَيْرُ مُتَّهَمٍ فِيكَ قَضَاؤُهُ وَ لاَ مَدْفُوعٍ عَنْكَ بَلاَؤُهُ وَ لاَ مُخْتَلِفَةٍ مَعَ ذَلِكَ قُلُوبُنَا بِأَنَّ اِخْتِيَارَهُ لَكَ مَا عِنْدَهُ عَلَى مَا كُنْتَ فِيهِ وَ لَكِنَّا نَبْكِي مِنْ غَيْرِ إِثْمٍ لِعِزِّ هَذَا اَلسُّلْطَانِ أَنْ يَعُودَ ذَلِيلاً وَ لِلدِّينِ وَ اَلدُّنْيَا أَكِيلاً فَلاَ نَرَى لَكَ خَلَفاً نَشْكُو إِلَيْهِ وَ لاَ نَظِيراً نَأْمُلُهُ وَ لاَ نُقِيمُهُ .)
[5] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۴ (مع، ، [معاني الأخبار] ، اِبْنُ اَلْمُتَوَكِّلِ عَنِ اَلْحِمْيَرِيِّ عَنِ اِبْنِ يَزِيدَ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اَلْأَرْضَ وَ اَلسَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ اَلنَّاسِ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالُوا يَا نَبِيَّ اَللَّهِ وَ كَيْفَ هِيَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ إِذْ كَانَتِ اَلْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ قِيلَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ وَ أَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ كَانَتْ فِي حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ اَلْعَرْشِ قَالُوا يَا نَبِيَّ اَللَّهِ فَمَا كَانَ طَعَامُهَا قَالَ اَلتَّسْبِيحُ وَ اَلتَّقْدِيسُ وَ اَلتَّهْلِيلُ وَ اَلتَّحْمِيدُ فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِي مِنْ صُلْبِهِ وَ أَحَبَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِي جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِي اَلْجَنَّةِ وَ أَتَانِي بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِي اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ قُلْتُ مِنْهُ اَلسَّلاَمُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ اَلسَّلاَمُ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ مِنَ اَلْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي قَالَ يَا مُحَمَّدُ يَقُولُ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ كُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَيْتُ نُوراً سَاطِعاً وَ فَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَا لَكَ لاَ تَأْكُلْ كُلْهَا وَ لاَ تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِكَ اَلنُّورَ لِلْمَنْصُورَةِ فِي اَلسَّمَاءِ وَ هِيَ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةُ قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي اَلسَّمَاءِ اَلْمَنْصُورَةَ وَ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِيعَتُهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي اَلسَّمَاءِ اَلْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ اَلْمُؤْمِنُونَ `بِنَصْرِ اَللّٰهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشٰاءُ يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا .)