روز جمعه مورخ 12 آذر 1400، دوازدهمین جلسه از سلسله جلسات درنگی بر نهج البلاغه با موضوع «اضطرار امّت در غیبت» در مسجد و حسینیه مهدویه با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تلاش همگان برای راه حل
یکی از موضوعاتی که محل گفتگوی مذاهب مختلف است و مسائل مهمی به آن بار میشود این است که در شرایطی که ما در آستانهی فاطمیه هستیم، معضلات و ریشهها و دردهای ریشهای دیده میشود و هر کسی خواسته است که برای آن یک راه جبرانی قرار بدهد.
مشکلاتی که در جهان اسلام هست، هم در جامعهی ما هست، این تشتت بسیار زیاد، اختلافات جدّی، از مشکلات اداری و گرفتاریهای اقتصادی و سیاسی و امثال اینها گرفته، چه مشکلات بین المللی بین مسلمین، تشتت و تفرقه و ذلّت و زیردستی و به نوعی بردگی در برابر غرب، که این یکی از بدترین مظاهر بتپرستی است، بتپرستی به مدرنیته شرافت دارد، از این جهت که بت ساکت است و سکوت میکند و برنامهریزی نمیکند، شیوهی زندگی نمیدهد، مدیریت افکار نمیکند، ولی او هم به شیوهی زندگی ما کار دارد و هم به نحوهی افکار ما و هم به شیوهی مدل زندگی ما و هم به کار کردن ما و به راهکار دادنِ ما.
برای درمان کردن این مشکلاتی که اگر یک سری بزنیم، از مسائل طبیعی مانند بحران آب و افزایش دمای هوا در جَو و… تا مسائل فرهنگی، هر کسی به دنبال یک راهکاری است.
غربیها که معمولاً در کار کردن از ما متأسفانه باانگیزهتر هستند به دنبال راهکار هستند، ما هم به دنبال راهکار هستیم، بین عموم مسلمین در جهان اسلام هم اگر کسی به این موضوعات فکر کرده است، هر کسی سعی کرده است که راهکاری بدهد.
یک راهکار این است که ما برای اینکه این مشکلات را حل کنیم باید به سمت اتحاد و انسجام برویم و همهی جامعهی اسلامی یکپارچه بشود.
خود مسئلهی «اتحاد و انسجام» مسئلهی خیلی مهمّی است، بنده چون در این مورد زیاد صحبت کردهام الآن به جاهایی که قبلاً گفتهام حواله میدهم، اما اول باید دید که این راهکار نسبت به آن درد اصلی چقدر نسبت دارد و راه رسیدن به آن هم این چیزی است که توسط برخی مطرح میشود یا نه.
اگر پانصد نفر فقیر بیپول در یک جایی جمع بشوند، فارغ از مسئلهی اهمیّت انسجام که سر جای خود روشن است، اگر پانصد فقیر در یک مجلسی دور یکدیگر جمع بشوند، این اجتماع افزایش ثروت ایجاد نمیکند، جمع پانصد فقیر هم فقیر است، جمع پانصد بیدانش هم بیدانش است، نداشتن و ندانستن با اجتماع حل نمیشود. اینکه دور یکدیگر جمع بشویم مزایای خیلی زیادی دارد که سر جای خود روشن است، اما مشکل ما را حل نمیکند.
آیا مسئلهی فاطمیه یک مسئلهی تاریخی است؟
وقتی میخواهند برای این راهکار پیدا کنند میگویند چطور به این جمع برسیم؟ میگویند باید موضوعات تاریخی را کنار بگذارید. چون این مباحث در ایام فاطمیه مطرح میشود من هم اشاره میکنم. میگوییم «موضوعات تاریخی را کنار بگذاریم» یعنی دقیقاً چه چیزی را کنار بگذاریم؟ میگویند مسائلی که مربوط به تاریخ است و الآن دیگر مسئلهی مسلمین نیست، اینها را رها کنیم که تنازع نداشته باشیم تا برویم و مشکلاتمان را حل کنیم.
میپرسیم مسئلهی تاریخی چیست؟ میگویند مثلاً همین فاطمیه!
شاید در تریبون نماز جمعه بود که آن آقا شبیه این حرف را زد، که مسائل تاریخی را کنار بگذاریم تا اتّحاد ایجاد بشود.
بنده ابتدا عرض کردم که این اتحادی که خیلی مهم است برای حل آن مشکل نهایی کلان، جمع و انسجام فقرا چکار میکند؟ ابتدا باید این را جواب بدهیم، و ثانیاً اینکه آیا این مسئله تاریخی است یا نه؟ یا این مسئله خودِ درد است؟ یا اینکه خودِ این کار درواقع پاک کردنِ صورتِ مسئله است.
اخیراً هم کسانی که در لایههای دوم و سوم مسئولیت هستند زیاد هستند که میگویند باید مسائل تاریخی را کنار بگذاریم.
واقعاً اگر یک مسئلهای مسئلهی تاریخی باشد، که موضوع آن برطرف شده باشد و به سعادت و انسجام ما و به حل مشکلات ما مربوط نیست، واقعاً حقاً باید کنار گذاشته بشود.
زن و شوهری در سال دوم زندگی مشترکشان تنشی پیدا میکنند و بعد به حرم امام رضا سلام الله علیه میروند و برطرف میشود، بالاخره یکی به دیگری، یا هر دو به یکدیگر ظلمی کردهاند، چند نفر از خانوادهها هم درگیر شدهاند، حال پانزده سال گذشته است و سه بچه دارند، اگر سالروز ازدواجشان راجع به آن اختلاف گذشته بحث کنند ممکن است که آن زندگی شیرین شده دوباره دچار تنش بشود. هر عاقلی میگوید که دیگر این مسئله را کنار بگذارید و زندگی خودتان را کنید.
گاهی به موضوع فاطمه به همین میزان سخیف نگاه میشود، که یک مسئلهی تاریخی و تاریخمصرف گذشته است، مسائل اختلافی را کنار بگذاریم و برویم مشکلات مسلمین را حل کنیم.
البته اینجا بحث من شیعه و سنّی نیست، حتّی درون شیعیان هم که نحلههای مختلفی هست ممکن است که این پاسخ مطرح بشود، سر جای خود معلوم است که اگر بعد از پانزده سال زندگی مشترک آن دو نفر هنوز شیرینی نیامده است و دعوا هست، یا بعد از پانزده سال از یک دردی هنوز این دست من درد میکند، خودِ موضوع وقتی با درد درگیری دارد، نمیشود گفت که این را کنار بگذارید، چون چطور کنار بگذارد وقتی هنوز درد موجود است.
در آن مثال زن و شوهر میگوید که آن مسئلهی قدیمی را کنار بگذارید و زندگیتان را کنید، اما اگر یک نفر پای خود را روی پای دیگری گذاشته است و فشار میدهد و دیگری داد میزند، میگویند داد نزد که اختلاف ایجاد میشود؟ میگوید اگر او پای خود را بردارد من دیگر داد نمیزنم! واکنش من نسبت به اتفاقی است که مستمراً در حال رخ دادن است.
موضوع فاطمیه یک موضوع تاریخی نیست، از نظر روششناسی علمی هم نیست.
طرف وقتی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید عرض کرد که چرا شما اینقدر گریه میکنید؟ فرمودند: برای اینکه این مردم را هدایت کند برای اینکه پدر من خیلی زحمت کشیده بود، (مضمون این است) الآن میبینم که این مسیر از دست رفته است، میبینم اینها برای دنیا این کار را کردهاند در حالی که من میبینم که دنیای خودشان را هم از دست میدهند، برای طمع این کار را کردهاند اما من میبینم که برکات زمین و آسمان از دست میرود، برای ادّعای امنیت این کار را کردهاند اما من میبینم که سرها بریده میشود.
دردی در جامعهی اسلامی ایجاد شد، بزرگتر از خودِ درد، با حذف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمکم جامعه اسلامی درمان خود را رها کرد و هر کسی از راه رسید سعی کرد که نسخهای بدهد.
حال اینکه از نظر تاریخی اصلاً واضح است که هر کسی که نسخه داده است به کجا رسیده است، دردِ اولین روز جامعه اسلامی درد امروز جامعه اسلامی است، هر نحلهای که سر بلند میکند، از طالبان و النصره و داعش و وهابیت و امثال اینها، درد اولشان مسئلهی مدیریت جامعه اسلامی و خلافت است، پس مسئله حل نشده است، این را کنار بگذاریم، دردها هنوز هست، تشتت و تفرق و عدم علم که هست، این مسئله اگر تاریخی است این را کنار میگذاریم، راه درمان مشکل جامعه اسلامی چیست؟ چطور مشکلات را حل کنیم؟
یعنی این خیلی سادهانگاری است که ما فکر کنیم اگر جامعه اسلامی یک روزی نماز جماعت یک میلیارد نفری خواندند مشکل حل میشود، فرض کنید که همهی مسلمین… این بدین معنا نیست که اتّحاد و انسجام خوب نیست، ما در جایی صحبت کردهایم که اتّحاد و انسجام از ضرورتهاست، منکر اصل اتّحاد و انسجام مانند منکر اصل نماز است، آن سر جای خود، اما اینکه کسی خیال کند که نماز خالی میتواند همهی مشکلات جامعه اسلامی را حل کند… آیا کسی اینطور فکر میکند؟
فرض کنیم که همهی جامعهی اسلامی دور یکدیگر جمع بشوند و یک نماز جماعت مشترک هم بخوانند، بعد چه میشود؟
میدانید که این اجتماع نشدنی است، ولی به فرض که بشود، مثلاً ما برای رسیدن به این اجتماع معالم دین خودمان را هم کنار بگذاریم… در طول تاریخ خیلیها سعی کردهاند که این کار را کنند، امروز هم عدّهای سعی میکنند که این امر را تئوریزه کنند، میگویند حتّی مباحثات علمی در مجامع علمی به هیچ نتیجهای نمیرسد! واضح است که این حرفهای نفیِ امکانی چقدر سخیف است، اما بعد راهکار چیست؟ بعد از نماز جماعت یک میلیارد نفری چه میشود؟
یا اینکه ما در داخل کشورمان خیال کنیم که یک نماز جماعت هشتاد میلیون نفری خواندیم، بعد چکار کنیم؟ بعد از فردا برای اولین وعدهی غذایی مسئله داریم که توزیع ثروت باید چگونه باشد.
دیدهاید خانوادههایی که با یکدیگر رفیق هستند اما خواهر و برادرها بر سر مسئلهی ارث و میراث دعوا میکنند.
چه کسی باید این محله را اداره کند؟ چه کسی باید شهر را اداره کند؟ اختلاف میشود. اصلاً فرض کنید که بر سر این موضوع که چه کسی کشور و شهر را اداره کند هم اختلاف نشود، در نرمافزار نحوهی اداره اختلاف پیش خواهد آمد.
اصلاً ما همهی حقوق خودمان را واگذار میکنیم که یک نفر رئیس این محل بشود، بعد وقتی میخواهد شئون فرهنگی محل را اداره کند… شما در هیئتهایی که همه امام حسینی هستند چقدر اختلاف میبینید؟ میخواهند اختلاف بگیرند، بین مداحان در حین اجرای مراسم اختلافهایی وجود دارد، دیگر شما بروید و ببینید که در جاهای حساستر چه میشود.
اجتماع خالی، اجتماع فقرا، اجتماع بیدانشها بد نیست، ولی کاربردی هم نیست، اثری هم ندارد، چطور میخواهند مشکل را حل کنند؟
چند درصد به رئیس جمهور فعلی رأی دادهاند؟ فرض بفرمایید 100درصد رأی میدادند، آیا در انتخاب وزراء اختلاف نمیشد؟ آیا در نحوهی کارکرد اختلاف نمیشد؟
یعنی اینکه اگر فکر کنیم این اجتماع رخ بدهد مسئله حل میشود، این اولین توهّم بزرگ است.
یکی از خیانتهای سقیفه
یکی از کارکردهای سقیفه این بود که ما را در یک خلأ انداخت که هر کسی شروع کرد راهکاری بدهد، این راهکارهای هرکی هرکی، شیوهای در سقیفه است، یعنی یک مرتبه یک نفر در اصل موضوع تصمیمی گرفت، بعد بقیه هم برای اینکه این مشکلی که هنوز مشکل هست را حل کنند به همان شیوهی آن فرد اول عمل کردند، هر کسی یک راهکاری میدهد.
مجددا تکرار میکنم که اصل انسجام و وحدت چیز خیلی خوبی است، اما باید از آن به اندازهی توان آن کمک گرفت، با صرفِ دور هم جمع شدن و با هم بودن، مشکلات جامعه اسلامی و جهانی حل نمیشود، چون برای هر تصمیمگیری منافع عدّهای به حق یا باطل دچار آسیب میشود.
اگر توزیع ثروت کند… همین موضوع آب را ببینید، عدّهای در این مورد تصمیمگیری کردند، کاری به درست یا غلط بودن موضوع هم ندارم، الآن تعارض منافع بین چند استان وجود دارد، با یکدیگر دعوا دارند، مردم آن استانها هم با یکدیگر دعوا دارند، اگر شما این مردم را دور یکدیگر جمع کنید که مشکلشان حل نمیشود، یک روز دور یکدیگر جمع میشوند اما فردا میخواهند کشاورزی کنند، باید کاری کنند، چه کسی مشکل را حل میکند؟ موضوع آب هم که موضوع اعتقادی نیست.
با تاریخی اعلام کردنِ عنوان سقیفه یا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرض کنید که ما اصلاً در فاطمیه مجلس نگیریم، بگوییم برای حفظ انسجام اسلامی ما مجلس نمیگیریم، واقعاً اگر مشکلات جهان اسلام حل میشد نباید فاطمیه میگرفتیم، ولی چه ربطی دارد؟ آیا اختلاف شدیدی که بین کشورهای غیرشیعه مسلمان هست برای فاطمیه است؟ بین عربستان و قطر که دعوا شد، آیا برای فاطمیه بود؟ واقعاً بعضی اوقات انسان تعجّب میکند و دل انسان میسوزد که بعضی از مسئولیتها را در کشور به چه کسانی دادهاند که میگویند برای اینکه تمدّن اسلامی ایجاد بشود شما از موضوعات تاریخی مانند فاطمیه دست بردارید!!!
اصلاً اینها چه ربط روشنی به یکدیگر دارند؟ ما دست برمیداریم، فاطمیه بین شیعیان که اختلافی ایجاد نمیکند، آیا بین شیعیان مشکل هست یا نیست؟ میخواهد چه اتفاق جدیدی بیفتد؟
باید فقر خود را دریابیم
تا زمانی که ما باور نکنیم که در میان یک بیابان قرار گرفتهایم، دست ما از مسیر اصلی کوتاه است، گمکرده راه هستیم، باید یک نور هدایتی بتابد و راه را به ما نشان بدهد و به اضطرار نیفتیم، مشکل ما حل نمیشود.
آن وقت به یک موضوعی که حساسترین موضوع اعتقادی میان مسلمین است که ما سر جای خود توضیح دادهایم که فاطمیه اساساً یک مسئلهی کلامی است نه تاریخی، عنوان «فاطمیه» هم برای ما کلامی اعتقادی است و هم برای مخالفین ما.
در جایی توضیح دادهایم که هر کسی از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حرف بزند، مخالفین ما او را رمی به بدعت میکنند، در حالی که اگر شما میخواهید راجع به یک مسئلهی تاریخی حرف بزنید، مسئلهی تاریخی که…
مانند این میماند که بگوییم ارابه چه زمانی در جهان اسلام استفاده شده است؟ قرن 2 یا قرن 3؟ این که بدعت نیست!
تلقّی همه از فاطمیه یک بحث اعتقادی است، علّت هم همینی است که جلوتر عرض میکنم، چون فاطمیه اشاره به همان درد و درمان است، لذا شما نمیتوانید آن را حذف کنید، اگر حذف کنید هم فرقی نمیکند، درمانی هم ایجاد نمیشود.
این مقدمه را عرض کنم، این عرضی که امروز دارم به معنای اینکه ما وظایف خودمان را انجام ندهیم نیست، ما هرچه میفهمیم و تشخیص میدهیم، وظیفه داریم که انجام بدهیم، هر کاری که از دست ما برمیآید، همانطور که نماز را تعطیل نمیکنیم، روزه را تعطیل نمیکنیم، تلاش برای اصلاح جامعه را هم تعطیل نمیکنیم، اما همانقدر که چه میزان به نماز و روزهی خودم و خودت اطمینان دارم و داری، وقتی انسان میخواهد شب بخوابد، شما چقدر به نمازتان اعتماد دارید؟ چقدر به روزهای که گرفتهاید اعتماد دارید؟ چقدر به عبادتی که کردهاید اعتماد دارید؟ به اصلاحگری اجتماعی خودت هم باید همانقدر اعتماد داشته باشی!
ما آدمهای فقیر و بیدانش و بیچاره نمیتوانیم مشکل خودمان را حل کنیم، اگر میتوانستیم لازم نبود که نبوّت و امامتی باشد.
عرض کردم این به این معنا نیست که ما از این به بعد کار نکنیم، همانطور که وظیفه داریم نماز بخوانیم، همانطور که وظیفه داریم برای روزی کار کنیم، رازق خدای متعال است ولی ما هم وظایفی داریم، «أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»،[4] یک نفر بگوید چون خدای متعال زارع است من در خانه مینشینم و محصول در زمین درمیآید، میگویند شما وظیفهی خودتان را انجام بدهید، اما اینکه برکت بدهد و از هر یک بذر هفتصد خوشه دربیاید یا درنیاید، زمین بسوزد یا زمین پربار بشود به شما ربطی ندارد، شما باید وظایف خودتان را انجام بدهید.
اینکه الآن عدّهای میگویند… نمیخواهم بگویم که ما از صبح تا شب بدویم یا ندویم روزی ما مشخص است… روزی ما مشخص است ولی ما وظیفه داریم که به اندازهی وظیفهیمان برای کسب روزی تلاش کنیم، اما تلاش ما ربط مستقیم به روزی ما ندارد، اما اگر تلاش نکنیم معاقب هستیم، همانطور که ممکن است یک نفر بگوید این نماز چه نمازی است؟ رهایش کن!… شما وظیفه دارید نماز را بخوانید، اما اینکه این نماز چه نمازی است و چقدر شما را بالا میبرد، این خیلی به نماز شما مربوط نیست، یعنی خود نماز، خود این عمل، خود این قیام و قعود کاری برای شما نمیکند.
ما بخواهیم یا نخواهیم امید به غیرخدا بستهایم، بهتر شدن زندگی ما در سایه برجام یا مذاکرات وین. معنی این حرف من این نیست که این آقایان الآن وظیفهی خود را انجام ندهند، اما دل بستن و دل باختن و تکیه کردن، همان کاری است که در سقیفه انجام شد، یعنی درمان در را از خودمان جستن! یعنی خودم را محور حل مشکل بدانم.
اگر بنا بر این بود که ما میتوانستیم مشکلات جامعه جهانی را بالفعل حل کنیم، اصلاً مسئلهی مهدویت یک مسئلهی بیهودهای بیش نبود، بجای این موضوع باید ما را تربیت میکردند تا ما مشکلات جهان را حل کنیم! مجددا تکرار میکنم که معنای این حرف این نیست که ما امروز منطقهای و بین المللی عمل نکنیم، وظیفه داریم هر کاری که از دستمان برمیآید را انجام بدهیم، اما چه میزان به این اثر قائل هستیم؟
علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف تفسیری به نام «المیزان» نوشتهاند، در مقدمه میفرمایند که (نقل به مضمون) من جرأت نمیکنم این بیست جلدی را که نوشتهام را به خدای متعال نسبت بدهم! اینقدر فهمیدهام و اینقدر جلو رفتهام.
مگر ایشان بیکار بودند؟
اگر واقعاً اینطور باشد که حل مشکل ما حتّی در این دنیا به دست خودمان انجامشدنی نباشد، این مسیری که ما میرویم چیست؟ و اگر انجامشدنی هست یک نفر پیدا بشود و راهکار بدهد که ما باید چکار کنیم؟
تا روزی که ما از خودمان ناامید نشویم تغییر مسیر نمیدهیم، اگر مضطر نشویم دعاها و خواستهها و امیال و افکار و عمل ما تغییر جهت پیدا نمیکند.
این چیزی که در نماز استسقاء هست، میدانید که تنها نماز جماعت مستحب نماز استسقاء است و بقیه بدعت است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خطبه نماز استسقاء میفرمایند که حیوانات را هم بیاورید، اگر کمی گرسنه باشند هم طوری نیست، بچهها را هم بیاورید و از مادرها جدا کنید… چرا؟ مگر قرار است دل خدای متعال را بسوزانیم و صحنهسازی کنیم؟ نه! این برای این است که بقیه آن اضطرار آن طفل را ببینند و به یاد اضطرارشان از مبدأ خود بیفتند. هنگامی که این طفل را از مادر خود جدا میکنید و شروع میکند به گریه کردن، همه میدانند که راه درمان این شیرخوار این است که به مادر خود برسد، راه آرام شدن این بچه این است که در آغوش مادر قرار بگیرد، راه آرامش جامعه جهانی و اسلامی این است که در آغوش مادر قرار بگیرد، وگرنه اضطرار حل نمیشود.
یک بچهای که از مادر خود فاصله گرفته است و در بازار گُم شده است، متوجه شده است که گُم شده است، شروع میکند به گریه کردن، دیگر چیپس و پفک او را در اینجا آرام نمیکند، اگر همهی کوچه و بازار جمع بشوند مشکل این بچه این است که باید در آغوش مادر خود قرار بگیرد.
حال کارگروه تشکیل بدهند، یک نفر میگوید پاستیل میدهیم، یک نفر میگوید پفک میدهیم، یک نفر میگوید یک خانمی که شبیه مادر اوست بیاوریم و به او نشان بدهیم که او خیال کند مادر اوست، ببینید این حرفها چقدر ابلهانه است! حذف امام زمان ارواحنا فداه، حذف مهدی موعود علیه الصلاة و السلام، حذف خلیفة الله، حذف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، و حل مشکلات جامعه اسلامی بخدا قسم که از این ابلهانهتر است!
مثلاً یک نفر میگوید که همه دور یکدیگر جمع بشویم… جمع شدن دور هم در سر جای خود چیز خوبی است، خوردن آن خوراکیهایی هم که من گفتم هم احمقانه نبود، ممکن است گاهی شما هم میل کنید و یا برای فرزند خود بخرید، اما آن پاستیل را میخرید که کام فرزندتان شیرین بشود، نه اینکه جای مادر او را بگیرد. اجتماع مسلمین چیز خیلی خوبی است، اصلاً بر منکر اجتماع مسلمین لعنت، اما این جای امام زمان ارواحنا فداه را پُر نمیکند. تشکیل دولت اسلامی، دولت جوان انقلابی و… خوب است، اما سر جای خود، بهترین ماشین لوکس سواری خوب است ولی نمیشود با آن پرواز کرد، نمیتوانی برای پرواز از یک ماشین لوکس استفاده کنید، سر جای خود خوب است ولی نمیتواند مسئلهی پرواز را حل کند، خوراکی خوب است اما جای مادر را که پر نمیکند!
اگر بروید و آن نماز استسقاء را ملاحظه کنید، قرار نیست که کسی دل خدای متعال را بسوزاند، دل خدای متعال نمیسوزد، چون خدا که دل ندارد! خدای متعال که دچار رقّت و انفعال نمیشود، سبحانه، «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ»،[5] چه چیزی میتواند مشکل ما را حل کند؟
آن طفل مضطر در بازار که فهمیده است مادر خود را گُم کرده است خیلی از ما جلوتر است، ما در آرامش قبل از طوفان هستیم، هنوز مانند آن طفلی هستیم که در بازار مشغول نگاه کردن مغازههاست و هنوز متوجه نشده است که گم شده است، آرام هستیم. بچهای که در حال نگاه کردن بازار است و هنوز نمیداند که گم شده است، اگر خوراکی بگیرد ذوق میکند، چون هنوز متوجه مشکل اصلی خود نشده است، آن طفل خیلی از ما جلوتر است.
اگر به ما میگویند ندبه بخوانید، اگر میگویند نماز استسقاء شرکت کنید، یا نماز استسقاء بخوانید، اگر اجتماع هم نمیخوانید فردی بخوانید، خطبهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببینید، یا کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مصباح شیخ طوسی را ببینید، کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در من لا یحضر شیخ صدوق را ببینید، این بیشتر از اینکه بخواهد بگوید باران ببارد، میخواهد بگوید که خدایا! اگر باران نیست چون یک اشکالی بین من و تو پیش آمده است. این هم به این معنا نمیگویم که بگویند فلانی آمده است که دولت را ماستمالی کند، اصلاً الآن بحث من دولت نیست، ان شاء الله خدای متعال هر کسی که کمکاری میکند را ذلیل کند، الآن مسئلهی من اصلاً سیاسی اجتماعی نیست.
اگر در یک کشوری بودیم که دلار دو ریال بود، آنقدر باران میآمد که همیشه مشکل سیل داشتیم، باز هم مشکل اصلی حل نشده است، این مانند همان طفلی است که هنوز نمیداند گم شده است و با یک خوراکی خندان است، باز هم مشکل را داشتیم.
اگر بگویید که بشر میتوانست بدون امام زمان ارواحنا فداه یا بدون نبوّت به سعادت برسد، باید به خدای متعال بگویید که باید راهکار خود را اصلاح کند، خدای متعال ابزار سعادت کامل و جامع را بجز از طریق حجّت خود به ما نداده است.
ممکن است شما بگویید که من همهی اینها را میدانستم، بله ما هم عرض نکردیم که شما نمیدانستید، برای خودم تذکّر دادم که نوع زندگی ما و نحوهی زندگی ما بگونهای است که انگار نمیدانیم، اخبار دنیا را رصد میکنیم…
کسی که کار اقتصادی میکند باید قیمت ارز را رصد کند، اصلاً من به فعل روتین روزمرهی او کاری ندارم، اما اینکه مشکلات ما از چیست و با چه چیزی حل میشود، به یاد آن راهکارها برای آن طفلِ گمشده بیفتید، راهکارهای ما آنطور است.
حداقل منفعت فاطمیه
اقلِ منفعتِ ماجرای فاطمیه این است که یک مرتبه در سال به ما یادآوری میکند که شما اگر بخواهید مشکل خودتان را حل کنید باید به مبدأ خود برگردید، باید به آغوش مادرتان برگردید تا آرامش پیدا کنید.
جالب است که تعابیر روایات هم همین است، امام پدر شفیق و مادر مهربان است، خیلی هم تمثیلی نیست، تا زمانی که ما اضطرار را حس نکنیم… اگر من اضطرار را حس کنم، جمعهصبحها که به دعای ندبه میآیم که هیچ، هر روز حس و حالت اضطرار را دارم، بدون اینکه روضه بخوانند. این یک حالت احساسی و با رقّت قلب نیست.
ما حتّی دعا کردن هم نمیدانیم
نکتهی اول این مشکلاتی هم که ما داریم این است که ما در فهم مشکل اختلال داریم، مثلاً الآن قدرت خریدمان تکان خورده است و ما این را مشکل میبینیم، نمیگویم مشکل نیست بلکه هست، مانند کسی که یک غدهی خطرناک در سر خود دارد ولی برای دنداندرد به پزشک رجوع کرده است، اگر دعا کند هم برای درد دندان خود دعا میکند، چون خبری از آن درد اصلی ندارد.
یعنی اصلاً ما چطور میتوانیم خودمان را درمان کنیم که اصلاً از درد خودمان خبر نداریم، ما فعلاً آن دردی را میدانیم که گرفتار آن هستیم.
طفل چون اسباب بازی میخواهد در مقابل اسباب بازی فروشی گریه میکند، اما ناگهان متوجه میشود که مادر او نیست، بعد از آن دیگر موضوع گریهی آن طفل تغییر میکند، بعد ممکن است درد او شدیدتر بشود.
ما به اشکال خودمان آگاه نیستیم، چون به خودمان اشراف نداریم، ما عیوب خودمان را تشخیص نمیدهیم، ممکن است اندکی آنهایی را متوجه شویم که علامت دارد، انتهای زندگی که در ذهن ما هست چیست؟ الآن الگوی زندگی ما چیست؟ اگر الآن به ما بگویند که پنج دعای مستجاب برای اصلاح زندگی خودت کن، چه چیزهایی را میگوییم؟ ما اصلاً مشکل را نمیشناسیم.
چرا نماز من اینطور است؟ آیا برای قیمت دلار است؟
هم در پیدا کردن عیب لنگ هستم، هم در خود عیب لنگ هستم، هم در راهکار لنگ هستم، ولی هنوز هم متوجه نیستم.
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض میکنند که چرا شما اینقدر گریه میکنید؟ میفرمایند: «فُقِدَ اَلنَّبِيُّ»،[6] نه اینکه پدر من مُرده است، آن کسی که او میتوانست همهی ما را در برابر مشکلات راهبری کند از دست رفت و «ظُلِمَ اَلْوَصِيُّ» مسیرِ رسیدن به آن هم از دست رفت.
حال بنشینید و مدام فکر کنید!
اگر به ما بگویند دعاهای شما مستجاب هست هم مشکلات ما حل نمیشود، یعنی اگر از کائنات کمک بگیریم هم نمیشود، ما اصلاً نمیدانیم چه میخواهیم. ما همان راهکار سقیفه را میرویم. بعضی با طمع و بعضی بدون طمع، چون تشخیص ندادهایم، خوددرمانی میکنیم.
اگر در منطق امام سجّاد علیه الصلاة و السلام برویم که در ندبه هم هست میفرمایند: اگر به شما بگویند یک دعای مستجاب کنید چیست؟ میگوییم: «وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعاءَهُ» او ما را دعا کند، چرا او ما را دعا کند؟ برای اینکه اصلاً او میداند که درد من چیست، من اصلاً درد خود را نمیدانم، من اصلاً نمیدانم که باید چه بخواهم.
یک روز سَد میزدیم و سردار سازندگی هم داشتیم، حال من نمیخواهم بگویم که همهی مشکلات ما از این است، من اصلاً اطلاعی از این موضوع ندارم، یک روز یک چیزی را درمان میدانیم و بعداً میگوییم که این دردِ دویست سالِ آیندهی ما شد، لابد قصد آنها هم خیر بوده است، اگر الآن درد از آن است، نمیخواهم بگویم هست یا نیست، ما هر چیزی را بعنوانِ…
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان این راه بینهایت
هر طرف که میروم بیشتر غرق میشوم، اگر به او بگویند که یک دعای مستجاب داری چیست؟ میگوید: «وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعاءَهُ»، در آغوش او قرار بگیرم و او مرا دعا کند.
اینکه در زیارت ایشان عرض میکنیم «اَلْحَقُّ مَا رَضيْتُمُوهُ»،[7] این به این معنا نیست که یعنی ما مثلاً آدمهای پرتی هستیم، «الْباطِلُ مَا اَسْتَخْطُمُوهُ وَالْمَعْرُوفُ مَا اَمَرْتُمْ بِهِ»، آن لحظهای که من ابتدا بفهمم که راه درست، هدایت، سعادت، رشد، اصلاح آن چیزی است که حضرت میفرمایند، اگر متوجه این امر بشوم، مانند آدمی که تشنه میشود و بلافاصله آب مینوشد، آدمی که تشنه میشود مسلماً آبنمک نمینوشد، تابحال هر وقت تشنه میشده است آبنمک مینوشیده است و حال فهمیده است که باید آب بنوشد، بعد به دنبال آب میدود، تشنه در بیابان به دنبال آب میگردد.
ما هم درد را درست تشخیص نمیدهیم و هم درمان را، برای همین اضطراری در کار نیست، یافتنی در کار نیست، جستجویی نیست، نسیان و فراموشی و غفلت و نادانی است، بازی میکنیم، یک نفر در حال سقوط از برج میلاد است و هنوز در گوشی خود بازی میکند، ما این کار را تمسخر میکنیم، اما ما با بقیهی زندگی برای نرسیدن به سعادت در حال بازی کردن هستیم، آن بازیای خطرناک است که ظاهر آن جدّی است، همهی کارهای ما بازی است، «أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ»،[8] دنیا بازی است، بازیای که آنقدر هست که برای من جدّی است و یقهی یکدیگر را برای آن پاره میکنیم، البته در این گیمنتها هم دیدهام که گاهی بچهها هم با یکدیگر دعوا میکنند، ولی ما بر سر بازیای که فکر میکنیم جدّی است یقه میکشیم، ان شاء الله خدای متعال ما را از این نابینایی و کوری و غفلت و دوبینی نجات بدهد.
یا صاحب الزّمان!
ما دچار هر مشکلی که میشویم پی راهکار آن میرویم، آنقدری که ما فهمیدیم این است که دچار هر مشکلی بشویم راهکار حضرت حجّت ارواحنا فداه هستند، همین متوجه شدنِ این موضوع، اضطرار این موضوع، احساس فقر نسبت به این موضوع، همینکه تشنه به دنبال آب بدود، کسی هست که او را رهنمون بشود. ما ظرف خالی نداریم که او برای ما پُر کند، چون خودمان برای آن ظرف تصمیم گرفتهایم.
تأسی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
ما آدمها به تسلّی نیاز داریم، اگر به خودمان واگذار بشویم زیر بار مشکلات لِه میشویم، مشکلات برای ما بزرگ میشود.
دیدهاید اگر جایی از شما درد کند به دکتر میروید، خدای نکرده کسی مشکلی دارد که شما درد خودتان را فراموش میکنید، هر مشکلی داشته باشید کسی هست که مشکلی داشته باشد که شما درد خودتان را فراموش کنید، ریشهی اصلی و مصداق اصلی تأسی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این بوده است که هر بیچارگی که به سراغ شما آمد، هر بلا و ابتلا و غم و مصیبتی به سر ما آمد وقتی به یاد مصیبت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیفتیم تحمل آن برای ما آسان میشود.
اینکه میگویند اگر عزیزان شما از دنیا رفتند روضهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بخوانید، این بغیر از ثواب برای آرامش هم هست. هنگامی که انسان نگاه میکند غم خود را فراموش میکند. همینکه انسان احساس تنهایی نکند، اینکه فقط یک نفر یک غمی دارد، اگر انسان احساس کند که یک نفر است، فشار خیلی زیادی به انسان میآید، اگر احساس کند که این غم غمِ مشترک است راحتتر تحمّل میکند، و البته بگویم که اینکه در روایات ما اینقدر آمده است که به تشییع اموات بروید، یک جهتِ آن اکرامِ میّت است و یک جهتِ آن تسلّی به بازماندگان، حتّی میگوید که اگر میخواهید نسبت به غیرشیعیان هم کاری کنید که دلشان را به دست بیاورید، در تشییع امواتشان شرکت کنید، چون آن لحظه دچار یک فقر و مشکلی شده است که با ابزارهای عادی نمیشود آن را جبران کرد، این تسلّی اثر دارد.
وقتی حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام را مثله کرده بودند و عمّهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستند بیایند و او را ببینند، جوانهای بنیهاشم و انصار آمدند و صف بستند که بدنِ حمزه را نبینند، بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که حمزه گریهکن ندارد، خانمها از کنار شوهرها و فرزندانشان آمدند و شروع کردند به گریه کردن، چون حضرت حمزه سلام الله علیه به وضع فجیعی شهید شده بودند…
یکی از دوستان ما پدر خود را در اوایل کرونا از دست داد، انسان خیلی باایمانِ مستحکمی هم هست، ولی یک سال بعد به من گفت هنوز از اینکه مجلس ما بخاطرِ اینکه او از کرونا از دنیا رفته بود خلوت بود بغض گلوی مرا میگیرد…
روضه و توسّل
یکی از موارد تأسی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این است که کوچکترین مجلس هم که برای اموات خودتان بگیرید از پنج شش نفر بیشتر است، تازه آنجایی که تشییع صورت گرفت… یک جایی که صاحب عزا را از قتلگاه با کتک بیرون بردند…
مادرِ جوانی بیمار بود و وضع وخیمی داشت و هیچ کسی به عیادت نرفت، آن بچهها خودشان مایهی آرامش جهان بودند، ولی کسی به ظاهر دستی به سرِ آنها نکشید…
ان شاء الله خدای متعال مادر شما را رحمت کند، من روز گذشته با بیلیاقتی حرم حضرت رضا صلوات الله علیه نائب الزیارهی ایشان بودم، قاعدتاً هنگام تجهیز و تغسیل و تدفین کسی به شما طعنه نزد، همه با همهی وجود تسلیت گفتند، الحمدلله مادر شما فرزند خردسال نداشتند…
اگر طفل خردسال در خانهای باشد و مادر جوان از دنیا برود بچه را جابجا میکنند و به جایی میبرند که صحنههای بعدی را نبیند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیتی کرده بودند که باید مخفیانه باشد و نمیشد کسی را خبر کرد، بلکه این دو آقازاده هم نقش داشتند…
سلمان و ابوذر دیدند که صدای در خانهیشان میآید، به جلوی در رفتند و دیدند این دو آقازاده آمدهاند و میفرمایند که شما به تشییع و نماز بر مادر ما دعوت شدهاید…
هم دلشان برای مادر سوخته بود و هم نگران حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، ما چون از حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خبر نداریم و از تاریخ خبر داریم اینطور نیست، اگر در آن حال کسی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میدید نگران جانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میشد، عبارتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که «سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ اَلدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ»[9] بزودی رکن تو…
ممکن است که غصهی حسنین علیهما السلام بیشتر از اینکه برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد برای حالِ وخیمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد، او هم با آن حال عجیبی که داشتند، که خودشان گوشهای از آن را کنار قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند که عرض کردند: «وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي»[10] دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم… لذا نگرانِ جانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند…
لذا درست است که ظاهراً طفل بودند ولی گزارشی نداریم که بیتابی از این بزرگواران رخ داده باشد، در حال دیدن بودند، بیصدا، همینکه میدیدند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با این حالی که پیدا کردهاند، مضطر به این شدهاند که دستتنها و یک نفره و شبانه همهی هستی خودش را برای دفن کردن آماده کند، بچهها تحمّل میکردند و نگرانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، شاید توجّه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم بیشتر به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، نمیدانم، شاید اینطور که میگویند گاهی آرام گریه میکردند و گاهی بلند… یک لحظه برگشتند و دیدند که این بچهها وحشتزده هستند… شاید آستین به دهان گرفتهاند… اینجا صدا زدند، یک صدا زدنی که ما هم به یاد این بیفتیم که بیمادر و بیپدریِ حقیقیِ یک انسان چیست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو کردند به اینها و صدا زدند: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ»[11]… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فقط پدر فرزندان خود نیستند، امام پدرِ همه هستند، فضّه را هم صدا زدند…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه واقعه، آیه 64
[5] سوره مبارکه صافات، آیه 159
[6] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۱۵۶ (دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَقَالَتْ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ فُقِدَ اَلنَّبِيُّ وَ ظُلِمَ اَلْوَصِيُّ هُتِكَ وَ اَللَّهِ حِجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مَقْبَضَةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اَللَّهُ فِي اَلتَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلتَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ اَلنِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ اَلْوُشَاةِ فَلَمَّا اُسْتُهْدِفَ اَلْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ اَلْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ اَلشِّقَاقِ فَيَقْطَعُ وَتَرَ اَلْإِيمَانِ مِنْ قِسِيِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَى مَا وَعَدَ اَللَّهُ مِنْ حِفْظِ اَلرِّسَالَةِ وَ كَفَالَةِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ اَلدُّنْيَا بَعْدَ اِسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَكَ بِآبَائِهِمْ فِي مَوَاطِنِ اَلْكَرْبِ وَ مَنَازِلِ اَلشَّهَادَاتِ .)
[7] زیارت آل یاسین
[8] سوره مبارکه حدید، آیه 20 (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)
[9] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۵ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْخَطَّابِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ : سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ اَلدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اَللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ اَلَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَذَا اَلرُّكْنُ اَلثَّانِي اَلَّذِي قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .)
[10] الکافي ، جلد ۱ ، صفحه ۴۵۸ (أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اَللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ اَلشَّيْبَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ دَفَنَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ اِبْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ لِي أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ «وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ» سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ وَ اَللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ اَلذِّكْرُ وَ إِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ اَلرِّضْوَانُ .)
[11] بحار الأنوار ، جلد 43 ، صفحه 179 (فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي)