نفاق و خطرناک تر از نفاق 14

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی در تاریخ 1394/08/05 مصادف با شب سیزدهم محرّم در مسجد جامع ازگل پیرامون مسئله ی نفاق و خطرناک تر از نفاق سخنرانی نمودند که مشروح آن را در ذیل می بینید.

برای دریافت صوت این کلیپ اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد».[1]

رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ يَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی‏ * يَفْقَهُوا قَوْلی‏».[2]

«إِلَهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏».

عنوان عرایض ما نفاق و خطرناک‌تر از نفاق بود. عرض کردیم با توجّه به این‌که ادامه‌ی مباحث دهه‌ی گذشته را تقدیم می‌کنیم إن‌شاء‌الله امشب آخرین شبی است که بعضی از سرفصل‌هایی که قبلاً عرض کردیم را جمع‌بندی می‌کنیم تا إن‌شاء‌الله از فردا شب ادامه‌ی آن مباحث را عرض کنیم. این سه شب هم تلخیصی از مباحث گذشته را ارائه کردیم و إن‌شاءالله انجام می‌دهیم تا دوستانی که دنبال نکردند از بحث بی‌خبر نباشند.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-2

چه زمانی در جامعه‌ی اسلامی نفاق اتّفاق می‌افتد؟

در جامعه‌ی اسلامی چه زمانی نفاق اتّفاق می‌افتد؟ آن دورانی نفاق اتّفاق می‌افتد که جامعه‌ی اسلامی در اوج قدرت است، اساساً اگر جامعه‌ی اسلامی قدرت نداشته باشد نفاقی هم نیست، دشمنی‌ها علنی است. شما امروز نگاه ‌کنید اوّلاً به جوامعی که قدرت ندارند اجازه‌ی عزاداری نمی‌دهند. بعضی از این کشورهای شمالی ما یک مسجد برای یک نماز جماعت خواندن 20 دقیقه فرصت دارد، همین بالای کشور ما، همین‌هایی که قبلاً هم برای ما بودند که شوروی با آن معاهده‌‌های ننگین از ما گرفت. 20 دقیقه فرصت می‌دهند، چند نفر نیروی نظامی بیرون در می‌ایستند نماز را که خواندی در را می‌بندند و می‌روند. اگر بیش از دو، سه نفر بخواهند با هم وارد مسجد شوند دستگیر می‌شوند. یعنی اگر جامعه‌ی اسلامی قدرت نداشته باشد که رسماً صدای او را خفه می‌کنند، إن‌شاء‌الله به این مطلب می‌پردازیم. امّا اگر جامعه‌ی اسلامی قدرت داشته باشد، انسجام داشته باشد، طرفدار داشته باشد، رهبری محکم داشته باشد، طرفداران محکم داشته باشد، آن وقت جریان نفاق برای این‌که قدرت را از دست ندهد به صورت خیلی خزنده و مثل ماردین یعنی متخصّصین، مخفیانه شروع به کار کردن می‌کنند.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-3

انتقام اوّلین اقدام منافق

عرض کردیم هم طبق آیات قرآن کریم و هم طبق تاریخ مسلّم اوّلین قدمی که منافق برمی‌دارد این است که از آن‌جایی که ضربه دیده است انتقام بگیرد، از آن‌جایی که شکست خورده است آن نقطه‌ی قوّت را تضعیف کند. مهم‌ترین نقطه‌ی قوّت جامعه‌ی اسلامی انسجام آن تحت رهبری یک امام هدایتگر است.

زمان پیغمبر از پیغمبر ضربه خوردند، لذا برای تخریب چهره‌ی پیغمبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه و آله) تلاش جدّی کردند. درست است که بعد از پیغمبر اکرم حکومت در بدو امر به دست امیر المؤمنین نیفتاد و جا برای منافقین بازتر شد و شما می‌بینید جامعه‌ای که آیات بسیاری در مورد منافقین دارد، سوره‌ی توبه با بیش از 120 آیه برای سال 9 هجری است، یعنی کم‌تر از 15 ماه قبل از شهادت پیغمبر است، شما دیگر بعد از شهادت پیغمبر خیلی منافق نمی‌بینید، مبارزه با منافقین خیلی نمی‌بینید، فاش شدن منافقین را نمی‌بینید. چون هم منافقین فرصت به دست آوردند، به قول حذیفه زمان پیغمبر مخفیانه عمل می‌کردند، الآن علنی است، راه باز شده است، رفقای آن‌ها بر سر کار آمدند، هم این‌که جامعه‌ی اسلامی تضعیف شده است.

عقوبت شکستن تقدّس و انسجام پیامبر

قرآن کریم برای آن جریانی که می‌خواهد تقدّس یا انسجام پیغمبر را بشکند آن‌قدر حرمت قائل است که در صحیحه‌ی فقهی ما شیعیان هم حتّی وجود دارد اگر کسی بی‌دلیل نماز را ترک کند می‌کرد پیغمبر اکرم او را عقوبت می‌کرد، عقوبت می‌فرمود نه این‌که استنطاق عادی کند. در این حد که اگر کسی بی‌جهت به مسجد نیاید خانه‌ی او را بر سر او خراب کنید، یعنی دستور بود که باید به مسجد بیایید و این حرف‌ها را بروید نقل کنید. این‌طور نیست که جهاد یک امر اختیاری باشد بگوییم که ما دوست نداریم، (معاذ الله) ما حسنی هستیم و حسینی نیستیم، از همان تهمت‌هایی که می‌زنند و دل ما را خون می‌کنند نسبت به اهل بیت بی‌احترامی می‌کنند.

«إِلاَّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً»[3] جهاد که اختیاری نیست، اگر به جهاد نروی خدا می‌فرماید که تو را عذاب می‌کنم، عذاب می‌کنم یعنی باید بروی این‌طور نیست که اختیاری باشد.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-4

ماجرای مسجد ضرار

 ماجرای مسجد ضرار که خیلی واضح است، اصلاً در مسجد ضرار این‌ها نیامدند که بگویند ما می‌خواهیم مسجد را علیه شما برپا کنیم، این‌که نفاق نیست، این رسماً کفر است جرأت نداشتند. گفتند یا رسول‌الله به مسجد ما می‌آیی تا نماز بخوانی و آن را متبرّک کنی؟ حضرت فرمود: من به جنگ تبوک که جنگ بزرگی است می‌روم، هزار کیلومتر راه است، دور است، با امپراطوری است، به جنگ می‌روم و برمی‌گردم تا ببینم چه اتّفاقی می‌افتد.

پیغمبر اکرم به جنگ تبوک تشریف بردند، ناقص شد و سران کفر آن امپراطوری نیامدند، سپاه مسلمین برگشتند. پیغمبر قبل از این‌که وارد مدینه شوند به مسجد ضرار رفتند و طبق آیه‌ی قرآن آن را تخریب کردند، دستور دادند که بقایای آن را بسوزانید، این‌جا را ساختید تا پیغمبر را تضعیف کنید. یعنی آن‌قدر این جرم بزرگ است.

جرم شکستن انسجام جامعه‌ی اسلامی چیست؟

 جرم کسی که انسجام جامعه‌ی اسلامی را بشکند مثل معاذ الله غیبت کردن نیست که یک گناه شخصی باشد، آن هم گناه بزرگی است ولی گناه شخصی است، توبه دارد، گناه‌های اجتماعی توبه‌ی اجتماعی ندارد. مثل قاتل، قاتل توبه ندارد، توبه‌ی قیامتی دارد به زندان برود و بگوید خدایا من اشتباه کردم، دوست ندارم که انسان بدی باشم، از این به بعد انسان خوبی می‌شوم، إن‌شاء‌الله که خدا از او بگذرد چه بسا که به بهشت هم برود ولی او را اعدام می‌کنند، قصاص می‌کنند. چون اگر قرار باشد هر کسی عصبانی شد یک نفر را بکشد که بی‌نظمی به وجود می‌آید.

توبه‌ی اجتماعی دنیوی ندارد، إن‌شاء‌الله در همان قیامت خداوند گناهان او را می‌بخشد. کما این‌که مرتد این‌طور است، مرتد فطری این‌طور است توبه ندارد، اگر فریاد هم بزند و بگوید اشتباه کردم می‌گویند إن‌شاء‌الله خدا تو را می‌بخشد ولی او را اعدام می‌کنند. اگر قرار باشد هر کسی از راه می‌رسد چیزی بگوید که جامعه‌ی اسلامی از هم می‌پاشد.

توبه‌ی منافقین مرگ است

خدا می‌فرماید: توبه‌ی منافقین هم مرگ است، ای پیغمبر اگر آمدند و به تو گفتند ببخشید، یک عدّه خطاهای عظیم کردند، بعضی به دنبال این هستند که برای این‌ها توبه بگیرند و بعضی آن‌قدر وقیح هستند که قبول ندارند خطا کردند. هیچ قاتلی روز اوّل قبول ندارد که قاتل است، معلوم است که قبول نمی‌کند. خداوند می‌فرماید: اصلاً توبه ندارد که برای او توبه تهیّه کنید و اعاده‌ی حیثیت کنید. می‌گویند این آدم خوبی است ولی دو بار و در هر دفعه 5000 میلیارد اختلاس کرده است، چهار سال قبل این کار را کرده است، 16 سال پیش بوده است او را ببخشید، حالا این فرد بیاید و رئیس جمهور شود. این فرد یک بار در انتخابات شرکت کرده است یک فتنه‌ای انجام داده است، چند ده نفر هم کشته شده‌اند إن‌شاء‌الله اصلاح می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: نمی‌شود؛ اگر می‌خواستی انسان خوبی باشی همان روز اوّل بودی. ای پیغمبر اگر آمدند و گفتند که اشتباه کردیم، با خدا بحث کنید اگر اشتباه کردیمِ شما الهی است، اگر واقعی بگویید خداوند در قیامت از شما می‌گذرد امّا در این دنیا این‌طور نیست.

نحوه‌ی مجازات مجرم اجتماعی

 می‌گویند می‌خواهیم کمی کمک کنیم، پول آن‌ها را نگیر، مسجد آن‌ها را خراب کن، بسوزان «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً»[4] حتّی یک لحظه در کنار آن‌ها نباش و به کار آن‌ها رونق نده، یک لحظه هم آن‌جا نایست به آن‌ها هم بگو که شما کارآیی ندارید. در جنگ تبوک تخلّف کرده بودند به آن‌ها بگو اگر می‌خواستید بجنگید، همان روز اوّل می‌آمدید نه این‌که بر علیه اسلام باشید و حال که توطئه‌ی شما آشکار شده است می‌خواهید عذرخواهی کنید، بروید و در کنار مخالفین و قاعدین باشید، اصلاً شما لیاقت جهاد ندارید. یعنی اصلاً کسی حق ندارد کسی را که در جامعه‌ی اسلامی یک بار بحران اجتماعی درست کرده است اعاده‌ی حیثیت کند، بگوید یک بار دیگر. این دفعه در بانک صادرات اختلاس کرده است این بار بانک پاسارگارد را به او بدهید. کدام انسان عاقلی این کار را انجام می‌دهد؟ یک بار قاعده‌ی بازی را به هم ریخته است، می‌‌گویند یک بار دیگر به او فرصت دهید، به او فرصت دهیم تا چند صد نفر دیگر کشته شوند، هزاران میلیارد هزینه تحمیل کند، کدام انسان عاقلی این اجازه را می‌دهد؟ قرآن کریم می‌فرماید: برگردان، بگو اصلاً تو را نمی‌خواهم. باز هم تکرار می‌کنم این مسئله اجتماعی است یعنی برای دنیا است، برای حکومت جهانی امروزی است. امّا اگر واقعاً توبه کند خدا او را می‌بخشد.

Kashani-13940806-ThaqalainSite-2

اجازه ندادن به شکستن حرمت گناه

همان‌طور که حرام زاده را نمی‌توان امام جماعت کرد، حرام‌زاده که خود کاری انجام نداده است ولی می‌گوید نباید به او جایگاهی داد که حرمت آن گناه قبیح در جامعه شکسته شود، اصلاً شاید این حرام‌زاده بهشتی هم باشد ولی نمی‌تواند در دادگاه شهادت دهد؛ اگر او را به عنوان غیر حلال‌زاده بشناسند، نمی‌تواند امام جماعت باشد. چون یک نفر حرمتی را شکسته است نباید اجازه داد از آن بی‌حرمتی اعاده‌ی حیثیت شود، یعنی در واقع آن را لوس کنند. لذا می‌فرماید: ای پیغمبر اگر این‌ها مردند، زن و بچّه‌ی آن‌ها آمدند و زاری و گریه کردند، گفتند یا رسول الله این منافق اشتباه کرده است، حالا مرده است شما بیا برای او دعا کن «وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً»[5] دعا نکن، برای آن‌ها نماز میّت هم نخوان «وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ» یک لحظه هم سر قبر او نرو، از این رفتن تو سوء استفاده می‌کنند و می‌گویند که پیغمبر بر سر قبر فلانی رفت و او عاقبت بخیر شد.

 اجازه ندادن به سوء استفاده کردن متخلّفین مسائل اجتماعی

این‌که می‌بینید بعضی از مراجع، بعضی از بزرگان نسبت به متخلّفین مسائل اجتماعی که تلاش می‌کند و هر چه واسطه می‌فرستند او را قبول نمی‌کنند، برای این است که یک انسان بزرگ اجازه ندارد از این‌ها اعاده‌ی حیثیت کند. در آن حدّی که یک لحظه در کادر قاب دوربین‌ها نیفتی، یعنی دقّت کن. کما این‌که دوستانی که اربعین به کشور عراق، کشور هزار ملیّت است، چندین نفر ادّعای یمانی دارند، چندّین نفر ادّعای سیّد حسنی دارند، چندین نفر ادّعای امامت زمان دارند، چند صد نفر ادّعا دارند ما حق هستیم، آن‌ها حق هستند. اگر خواستی از یک موکبی چیزی بخوری ببین چه چیزی را تبلیغ کردند، عکس تو را می‌گیرند. همان محمود سرخی ملعون موکب زده بود، عکس مردم را می‌گرفتند که بگویند این هم با بقیّه است بعد از آن یک فتنه درست کرد که من سیّد حسنی هستم و خراسانی هستم و یمنی هستم… این‌طور راحت نیست.

تفاوت گناه شخصی با گناه اجتماعی

در مسائل شخصی است که سهل می‌گیرند. شما من را در خیابان می‌بینی خدای ناکرده کار اشتباهی انجام دادم با خود می‌گویی إن‌شاء‌الله اشتباه دیدیم، فلانی نبود، شاید متوجّه نبود، شاید آن آب بود که خورده است. در مسائل شخصی انسان باید همیشه بگوید که إن‌شاء‌الله نبوده است، یعنی بهانه بتراش و به مهمل خیر ببر. امّا کسی که در مسائل اجتماعی یک بار ضربه زده است و زلزله‌ی اجتماعی درست کرده است بگویند که یک بار دیگر به او فرصت دهیم، اصلاً معنی ندارد. می‌فرماید: در این حدّ که یک لحظه کنار او قرار بگیری و در قاب عکس یک دوربین باشی این کار را انجام نده، چون عکس تو را در اینترنت پخش می‌کنند و از آن سوء استفاده می‌کنند.

معاویه قدیمی‌ترین منافق

بعد به مثال معاویه آمدیم، به دو دلیل مثال ما روی معاویه تنظیم می‌شود به اندازه‌ی حوصله‌ی جلسه ما سه، چهار جلسه دهه‌ی گذشته صحبت کردیم که در این شب در عرض چند دقیقه تلخیص آن را عرض می‌کنم، به اندازه‌ی حوصله‌ی جلسه، چند جلسه‌ای را در مورد معاویه بحث خواهیم کرد. به چند دلیل، یکی این‌که معاویه از قدیمی‌ترین منافقانی است که من می‌توانم راحت روی منبر از آن بگویم و راجع به آن صحبت کنم و گرنه جریان نفاق قبل‌تر از معاویه است، بعضی‌ها پدر جد معاویه هستند. ابوعذر نفاق کسان دیگری هستند، شماره‌های تک رقمی دارند امّا چون می‌خواهم راحت و صریح صحبت کنم، صدا هم ضبط می‌شود از معاویه که می‌شود اسم او را ببرم شروع می‌کنم وگرنه نفاق از معاویه شروع نشده است.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-5

جنگ نرم معاویه

 وقتی روش‌های معاویه را بررسی می‌کنید می‌بینید امروز هم کسانی که به دنبال حذف دین هستند دارند همان کار را انجام می‌دهند. جنگ نرم این ملعون خیلی پیشرفته است. جنگ نرم آن یعنی چه؟ یعنی با این‌که می‌گوید من مسلمان هستم اسلام را بی‌هویّت کند. این معاویه‌ی ملعون بسیار حاذق است.

وقتی معاویه می‌خواهد شروع کند، کسی که این‌قدر قدرت دارد، علیه او چند روایت متواتر از پیغمبر داریم، یعنی پیغمبر صراحتاً یک نفر را نفرین کرده است. فرموده است: این امام دعوت به آتش است، پیغمبر باید چه چیزی می‌گفت، کاملاً مشخّص است؛ بعضی‌ها می‌گویند ما نمی‌فهمیم! نمی‌فهمیم یعنی چه؟ یک نفر امام دعوت به اهل آتش شود. شما را به آتش دعوت نمی‌کند، نه این‌که گمراه است، نه این‌که گناه‌کار است، شما را به آتش دعوت می‌کند بلکه امام دعوت گران به اهل آتش است. پیغمبر اکرم چه چیزی باید می‌گفت؟ کار این آدم به جایی می‌رسد که خلیفه‌ی مسلمین می‌شود، مقدّس می‌شود، تا قرن‌ها بعد و تا به امروز هنوز محبوب عدّه‌ای زیادی از مسلمین است، علی رغم این‌که آن آقایان روایت را قبول دارند، این هنر زیادی است.

اعتبار دادن به بنی امیّه

من یک مثال عجیبی زدم، شما عمق فاجعه، یعنی توان جنگ نرم معاویه را این‌طور خوب متوجّه می‌شوید. معاویه برای این‌که به دنبال کسب اعتبار است از سلف خود یاد گرفت که قریش را چنان بالا ببرد که بگویند این تقوا دارد، نماز شب می‌خواند، دست به خیر است، اهل گناه نیست، در راه اسلام جهاد کرده است، بگویند نه، اگر نه، قریشی است یعنی کاری کردند که تمام ضعف‌های معاویه را پنهان کردند. معاویه و پدر او تقریباً 21 سال فرمانده‌ی جنگ علیه اسلام است، این در جایگاهی قرار گرفت که امام مسلمین شد. آن‌قدر قریش را در جامعه بالا بردند حقوقی که به ابوسفیان می‌دادند 20 برابر پولی بود که به سردار بدر می‌دادند. 20 برابرِ سرداری که در بدر شرکت کرده است یعنی از سابقین اسلام است به ابوسفیان می‌دادند، چرا؟ رئیس بنی امیّه است.

قبول کردن حرام‌زادگی به دلیل بالا بودن اعتبار بنی امیّه

 و وقتی می‌خواهند به زیاد بن ابیه رشوه بدهند، مادر زیاد بن ابیه کنیزی به نام سمیه است، شوهردار است، درست است که منحرف است ولی شوهر دارد، وقتی کسی شوهر دارد، فرزندی به دنیا می‌آورد او را ملحق به فراش می‌کنند، آن زمان که آزمایش  DNA نبود، ملحق به فراش می‌کنند.

این آدم حلال‌زاده‌ای بود که متّهم بود، برای این‌که رشوه بگیرد صد هزار شیعه را بکشد حاضر شد حرام‌زاده‌ی اموی شود. یعنی بنی امیّه را این‌قدر در جامعه بالا آوردند که زیاد بن ابیه راضی شد بگوید من حرام‌زاده هستم، پسر ابوسفیان هستم، از بنی امیّه هستم. برای این‌که از بنی امیّه باشد حاضر شده است بگوید من حرام‌زاده هستم و صد هزار شیعه کشت. تاوان این اعتباری است که جامعه به او داده است، اعتبار چیست؟ اموی شده است. این توان معاویه را نشان می‌دهد.

تاریخ سابقه ندارد که حلال‌زاده‌ای به خود حرام‌زاده بگوید برای این‌که ارتقاء پیدا کند، از بنی‌ امیّه شود. این‌قدر توان دارد، لذا شما می‌بینید تحرّک اهل البیت زمان امام حسن (علیه السّلام) و زمان سیّد الشّهداء در آن 9 سال و اندی به نسبت خیلی کم‌تر است چون معاویه توان اداره کردن جامعه را دارد، باطل محض است ولی توان میدان‌داری دارد.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-6

برخورد متفاوت معاویه با مردم

وقتی می‌خواهد با مردم صحبت کند بسیار زیرک است که این مردم جزء چه گروهی هستند. شب گذشته عرض کردم وقتی می‌خواهد با شامی‌ها صحبت کند، این‌ها را باتجربه می‌داند و می‌گوید اعلم از من نسبت به دنیا و آخرت پیدا نمی‌کنید. عمرو عاص فرماندار مصر بود، عمرو عاص به  هیئتی که برای دیدن معاویه می‌رفتند گفت یک موقع به معاویه نگویید یا خلیفة رسول الله، آن‌قدر این فرد متواضع است، آن‌قدر این فرد خدا دوست است، به او خلیفه‌ی رسول خدا نگویید، او ناراحت می‌شود، او خود را خادم ملّت می‌داند. وارد که شدند دیدند یک عدّه به معاویه یا رسول الله می‌گویند، نه خلیفه‌ی رسول خدا به معاویه رسول الله می‌گویند. این‌طور تخریب کرده است لذا وقتی می‌خواستند او را دفن کنند اشیائی را با او دفن کردند مثلاً این کفش پیغمبر است، نخ عبای فلان کس است، این سجاده‌ی پیغبمر است، یعنی این‌قدر تشریفات داشت که معاویه از دنیا رفته است. این اتّفاق در مدینه افتاد.

یکی از علامت‌های منافق عوض کردن بسیار موضع است.

یکی از علامت‌های منافق این است که موضع خود را زیاد عوض می‌کند. قرآن می‌فرماید: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ».[6] منافق هر لحظه موضع خود را عوض می‌کند، نان به نرخ روز خور است، چون اعتقاد ندارد. معاویه نیز همین‌طور است نگاه می‌کند تا ببیند مخاطب او چه کسی است، مخاطب او عمرو عاص باشد با هم که گفت و گو کنند به همدیگر فحش مادر می‌دهند، تاریخ ثبت کرده است. در مقابل مردم شام رسول خدا است، اعلم بالدّنیا و الآخرة است. چون مردم مدینه صحابه‌ی پیغمبر زیاد دیده بودند در مقابل مردم مدینه اصلاً معاویه به شمار نمی‌آمد. می‌گفت من می‌دانم که شما من را خیلی دوست ندارید ولی چه کنم خدا به من توانی داده است، من در حکومت کردن استعدادی دارم، چیزهای مهم و ویژه‌ای در خود دارم، با مردم مدینه از کارآمدی خود صحبت می‌کند، می‌گوید می‌دانم که شما من را دوست ندارید ولی من توان اداره دارم.

برخورد معاویه با مردم عراق

اکثریت مردم عراق هم معاویه را دوست نداشتند، مردم عراق که می‌گوییم منظور مردم کوفه است، نماد عراق کوفه است. وارد مسجد کوفه شد، بعد از این‌که امام حسن (علیه السّلام)  مجبور شد و حکومت را واگذار کرد، گفت خیال نکنید من با شما جنگیدم تا نماز بخوانید، چون می‌دانم که نماز می‌خوانید یا روزه بگیرید، می‌دانم که روزه می‌گیرید یا حج بروید، می‌دانم که حج می‌روید. ما اصلاً برای دین با شما نجنگیدیم، این‌جا صریح حرف می‌زند، چون مردم کوفه معاویه را می‌شناسند و او نمی‌تواند آن‌ها را فریب دهد. امیر المؤمنین با خطبه‌های فراوانی او را رسوا کرده است. سستی، شهوت‌رانی، دنیاپرستی باعث شده است که مردم کوفه از معاویه شکست بخورند، نه این‌که فکر کنند معاویه خوب است. لذا با مردم کوفه مثل مردم مدینه یا شام حرف نمی‌زند، خیلی صریح حرف می‌زند. «إنَّما قاتَلتُكُم»[7] من با شما جنگیدم «لأتَامَر عَلَيكُم» برای این‌که من بر شما حکومت کنم، من امیر باشم، دعوا بر سر تخت حکومت بود. «إنَّما قاتَلتُكُم لأتَامَر عَلَيكُم» چون می‌خواستم که من امیر باشم، این‌جا خیلی صریح است، موضع او روشن است. هر جا به مناسب خود بود.

درگیر کردن اذهان

کار دیگری که معاویه انجام می‌دهد این است که هم برای خود جایگاه دینی درست کند، هم اذهان را از حقایق دینی برگرداند. لذا روی چیزهایی دست می‌گذارد که مهم نیست. در جامعه‌ی خود ما نگاه کنید یک مرتبه چیزی که مهم نیست تیتر چندین روزنامه می‌شود، غربی‌ها هم همین کار را می‌کنند، هر وقت جام جهانی، المپیک شود یک کشوری را اشغال می‌کنند، چون ذهن‌ها درگیر جای دیگری مثل فوتبال است. شما ببینید در عمده‌ی جام جهانی‌ها و المپیک‌ها یک جایی در دنیا اشغال شده است. یا در همین منا، ذهن‌ها همه درگیر منا است انتفاضه‌ی سوّم اتّفاق افتاده است. یعنی دقّت می‌کنند تا ذهن‌ها را مدیریت کنند. معاویه استاد این کار است.

کارهایی که معاویه برای کسب جایگاه انجام داده است

 معاویه برای این‌که جایگاه پیدا کند چه کارهایی کرده است؟ گناهان معاویه خیلی بزرگ است، برای کسب درآمد البتّه در شام بت‌فروشی می‌کند، به کشورهای بت‌پرست صادر می‌کنند، امیر حکومت اسلامی صادرات بت دارد! ربا از نوع طلا به طلا دارند یعنی مشخّص‌ترین نوع ربا خواری است. کارخانه‌ی شراب‌سازی تولید کرده است برای این‌که صرفه‌جویی ارضی بسیاری دارد؛ از روم وارد می‌کردند، با خود گفتند که خودکفا می‌شویم. از این‌ها مهمتر امیر المؤمنین و اهل بیت را  از جامعه دور کردند، پیامبر فرمودند: اگر قرآن و عترت باشند گمراه نمی‌شوید، اگر نباشند گمراه می‌شوید و توحید شما هم خراب می‌شود کما این‌که توحید این آقایان خراب است، می‌گویند صندلی خدا از خود خدا بزرگ‌تر است! این نتیجه‌ی دور شدن است و با این زندگی می‌کنند.

Kashani-13940805-ThaqalainSite-7

نتیجه‌ی خراب بودن ذهن

 به یکی از دوستانی که از حج برگشته بود گفتم چه خبر؟ گفت: ما در زیر دست و پا داشتیم از بین می‌رفتیم گفتیم یا حسین، یا اباالفضل، یکی از این وهابی‌ها هم داشت می‌مُرد گفت: 27:31 ؟؟؛ چرا یا حسین و یا اباالفضل می‌گویی یا الله بگو، بعد او دو تا یا الله گفت و مرد ولی ما که یا حسین گفتیم زنده ماندیم. البتّه شکّی نیست که یا الله درست است، آن بدبخت تا زمانی که مرد هم یا الله گفت ولی خیال کرد که یا حسین شرک است. یعنی آن جریان خراب‌کار چه کاری انجام می‌دهد؟ این انسان بدبخت فکر می‌کند درست می‌گوید، در زیر بار دارد از بین می‌رود فکر می‌کند که درست می‌گوید تازه نهی از منکر هم می‌کند. کاری که او انجام می‌دهد این است که ذهن را خراب کند، یکی از کارهایی که کرد این بود.

درد دین معاویه

 به مدینه آمد، معاویه که به نسبت بزرگان مدینه هیچ چیزی ندارد، از او سؤالات بسیاری دارند، این گناهان بسیاری که دارد اتّفاق می‌افتد، دشنامی که رسماً به امیر المؤمنین می‌دهی. این‌ها گناهان کوچکی نیست.

آمد و بر روی منبر پیغمبر نشست یک کرپه مو28:30 هم به دست خود گرفت و فریاد زد «أین علمائکم؟» علما سقوط کردند، یک وقت این را یک عالم بزرگواری می‌گوید از سر حقیقت می‌گوید، یک وقت معاویه می‌گوید، چقدر دین ذلیل شده است که معاویه می‌گوید علما کجا هستند. مگر شما پیغمبر را ندیدید؟ چه اتّفاقی افتاده است. از پیغمبر شنیدم اگر زن‌ها از زیر چادر موهای خود را با کِش ببندند این‌طور می‌شوند. نه این‌که مردها ببینند، مردها نمی‌بینند. یعنی پیغمبر با مدل موی زن‌ها پشت حجاب مشکل داشته است با بت‌فروشی مشکل نداشته است! با دور کردن اهل البیت از جامعه، مخالفت با ولایت امیر المؤمنین، با دشنام به نفس پیغمبر، (صحابه می‌گفتند هر کس به علی فحش دهد من را فحش داده است) به پیغمبر داری دشنام می‌دهی، این‌ها بد نیست آن وقت اگر زن‌ها موهای خود را کش ببندند بد است!

این کار برای چیست؟ برای این است که اوّلاً ذهن‌ها را از آن مسئله‌ی اصلی به سمت مسئله‌ی فرعی ببرد، ثانیاً بگویند که این درد دین دارد.

 

من به یکی از دوستان وعده دادم یک نکته‌ای را عرض کنم این‌جا هم مقدّمه‌ی روضه‌ی خود قرار می‌دهم. شهدای کربلا خیلی بیشتر از آن ده نفری هستند که چند شب دهه‌ی اوّل برای آن‌ها عرف شده است و ما برای آن‌ها عزاداری می‌کنیم. این کار را انجام دادند که اوّلاً شما در روز عاشورا دق نکنید، شنیدن این داغ را در چند روز خُرد کردند تا شما بتوانید شنیدن آن را تحمّل کنید. این‌که زین العابدین (صلوات الله علیه) فرمود: پدر من و 17 نفر از اهل من و یاران خود را در یک نیم روز از دست دادیم، این داغ‌ها و خیلی از آن‌هایی که برای شما نقل نمی‌کنند را به چشم دیدند.

عالم اهل بیت

غریب هم در کربلا زیاد است، شهدای خانواده‌ی امام حسن سه نفر هستند، معمولاً دو نفر از آن‌ها را اسم می‌برند. از فرزندان امیر المؤمنین چند نفر دیگر هم شهید شدند، از قمر بنی هاشم و سیّدالشّهداء اسم می‌برند. از حضرت اباالفضل العبّاس (صلوات الله و سلامه علیه) دو پسر ماندند، عبدالله و عبیدالله که از نسل عبیدالله علمای بسیاری داریم. حتّی از امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) نقل بود، می‌دانید که حضرت ابوطالب (صلوات الله علیه) تقیّه می‌کردند برای این‌که بتوانند بین پیغمبر و مشرکین مکّه ارتباط بگیرند، واسطه‌گری کنند، تظاهر به اسلام نکردند. خیلی هم بی‌ادبی می‌کنند، در زمان امیر المؤمنین به ایشان دشنام می‌دادند که (معاذ الله) پدر تو در زمان مرگ با شرک از دنیا رفت. لذا امیر المؤمنین همیشه دوست داشت دیوان پدر او منتشر شود، کتابی شود. چون در اشعار حضرت ابوطالب راجع به توحید و وصّی پیغمبر حرف‌هایی وجود دارد که از نسل عبیدالله فرزند قمر بنی هاشم کسی می‌آید و این دیوان را منتشر می‌کند.

از نسل ایشان شاعر و عالم زیاد داریم، یکی از شعرا که نوه‌ی نوه‌ی این فرزند قمر بنی هاشم است همان کسی است که این بیت را سروده است.«أحَقٌّ النَّاسِ أنْ يَبْكَى عَلَيْه»[8] می‌دانید باید برای چه کسی گریه کنید؟ «فَتًى أَبْكَى الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلَاء» آن جوانی که وقتی به زمین افتاد کمر سیّد الشّهداء راست نشد. این را نوه‌ی نوه‌ی پسر قمر بنی هاشم عبیدالله سروده است. از نسل ایشان عالم بسیاری داریم که دوستان به رجال و نجاشی رجوع می‌کنند و می‌بینند.


[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیه 25 تا 28.

[3]– سوره‌ی توبه، آیه 39.

[4]– همان، آیه 108.

[5]– همان، آیه 84.

[6]– سوره‌ی نساء، آیه 143.

[7]– بحار الأنوار، ج‏44، ص 53.

[8]– شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏3، ص 193.