حجت الاسلام کاشانی در تاریخ 1394/07/30 مصادف با شب نهم محرّم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام پیرامون مسئله ی نفاق و خطرناک تر از نفاق سخنرانی نمودند که مشروح آن را در ذیل می بینید.
برای دریافت صوت این کلیپ اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1] «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي»[2].
مروری بر مباحث گذشته در مورد نفاق
بحث ما نفاق و خطرناکتر از نفاق است. چند شب در محضر قرآن بودیم. اگر بخواهم به طور خلاصه عرض کنم در دوران قوّت اسلام و حق، نفاق هم گسترش پیدا میکند بستر نفاق دوران قدرت است. در ماه مبارک رمضان عرض کردیم قرآن به نیزه کردن در صفّین اتّفاقاً هنگامی رخ داد که پیروزی قطعی شد. اگر مطالعه کنید میبینید در پیش حملهها چند بار شامیها پیروز شدند، چند بار سپاه امیر (سلام الله علیه) پیروز شدند، وقتی که ورق داشت بر میگشت قرآنها بر نیزه شد. نفاق در دوران قوّت اسلام رخ داده است.
طرحریزی برای نفاق
در نفاق اوّلین کاری که باید انجام دهند این است که باید چهرهی علمدار را تخریب کنند، حقیقت دین را متزلزل کنند، اذهان را نسبت به حقایق بدبین کنند. اینکه میبینید امروز یک مسمّی به محسن که مسیء است از آن طرف دنیا میگوید زیارت عاشورا جعلی است و بعد میگوید امام عصمت ندارد، احکام قرآن هم متعلّق به دوران پیغمبر است و اصل دین را زیر سؤال میبرد و اسم خود را طرفدار جریانی گذاشته و دستبند رنگی هم به دست دارد؛ باید دقّت کرد. چون او بیرون از جریان است نفاق خود را نشان میدهد دوست او که در داخل است نشان نمیدهد.
در نزدیکی مجلس شما مجالسی داریم که به اسم ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) و در جلسهی هفتم و هشتم و نهم عصمت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) را نقل میکنند که یک خطای استراتژیک انجام داد. جریان نفاق جریان بسیار پیچیدهی حرفهای است «مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ»[3] ای پیغمبر اگر بر تو هم وحی نمیشد «لا تَعْلَمُهُمْ» آنها را نمیشناختی منتها خدا راه آنها را آشکار میکند، معیار را آشکار میکند.
بررسی شخصیت معاویه
بعد از اینکه در محضر قرآن کریم بودیم عرض کردیم باید روش یکی از سردمداران نفاق در تاریخ را بررسی کنیم. این بحث نیاز به بحث فراوان دارد زیرا آن جریان خطرناکتر از جریان نفاق باید روشن شود.
موضوع بحث را معاویه قرار دادیم؛ چرا؟ برای اینکه معاویه 21 سال با اسلام جنگید در شرایطی که مجبور شد در فتح مکّه بگوید مسلمان شده است. این فرد شروع به اقداماتی کرد. اگر میگویم معاویه، او به نیروی بزرگتر متّصل بود. من به جهاتی –خطر رسانهای شدن- روی این عقبه زیاد صحبت نمیکنم و الّا قبل از معاویه اشخاصی بودند که منافقتر بودند منتها به جهاتی به معاویه میپردازم؛ یعنی معاویه «سیّئةٌ مِن سیّئات» شخص دیگری بود که قصد بیان آنها را ندارم. مبادا اشتباه شود معاویه از این جهت که حتّی برادران عزیز ما که مستضعف هستند و خدا همه ما و آنها را هدایت کند و نور محبّت اهل بیت را بیشتر در دل آنها بتاباند تا به سلک طرفداران اهل بیت (علیهم السّلام) بپیوندند، آنها هم خبر دارند و قبول دارند که معاویه زحمتکشیده برای اسلام نیست. از این جهت هم مثال خوبی است.
ما رفتار او را بررسی کردیم. اینها چند کلید واژه دارند. اینطور نیست که شما تصوّر کنید وقتی یزید و معاویه صحبت میکنند تنها از فسق و فجور و زنبارگی و شراب است؛ اصلاً چنین چیزی درست نیست. دیدید که وقتی با مردم شام صحبت میکند میگوید اعلم از من روی کرهی خاکی نسبت به دنیا و آخرت نداریم. وقتی مردم مصر هم که –در آن زمان مانند مردم شام بودند- وارد شدند عمرو عاص گفت: مبادا بگویید «السَّلامُ عَلَیکَ یَا خَلیفةَ رَسُول الله» او به حدّی تواضع دارد که ممکن است ناراحت شود. بعد که وارد شدند تبلیغاتی کرده بودند گفتند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»!
اگر الآن اینجا نماز بخوانند شما میشنوید و ساکت میشوید. این ماجرا را صحیح بخاری نقل کرده است.
چهرهی معاویه در بیان بخاری
من به برای شما از صحیح بخاری میخوانم که او را بشناسید منتها به طرز خاصّی. وقتی معاویه در جلسه مینشست. مؤذّن اذان گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی من به وحدانیت خدا شهادت میدهم. معاویه نشسته بود گفت: «وَ أنَا» یعنی من هم همینطور. کدام یک از شما این کار را انجام میدهید. گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» معاویه میگفت: «وَ أنَا» یعنی اگر قرار بود رسماً مقابل بایستد زود بود. همین معاویهای که نوادگان زبید در موفّقیات نوشتهاند یک روز دیدند مغیره (علیه اللّعنة و النّیران) بیرون آمد در حالی که داشت ناسزا میگفت. مغیره کسی است که طرفداران و دوستان او نوشتهاند تسبیحی درست کرده بود آن را میشمارد. پرسیدند این چیست؟ میگفت: نوامیسی هستند که به آنها تجاوز کردهام. تا 80 مورد را نوشتهاند. اینقدر متجاهر بود. هر کسی لقمهی کسی را که نباید بخورد میخورد چنین شخصیتی پیدا میکند. متوجّه شدند مغیره به معاویه ناسزا میگوید. وقتی چیزی از حد عرف خارج میشود چنین نتایجی دارد. گفتند: چه اتّفاقی افتاده است؟ گفت: نشسته بودیم، مؤذّن داشت اذان میگفت: -اینجا تنها خود او بود و مغیره- من تا این شهادتی که سر میدهند را تعطیل نکنم از پا نخواهم نشست ولی جلوی مردم میگفت: «وَ أنَا» ما هم همینطور. منافق چنین شخصیتی دارد.
تشخیص چهرهی منافق
اگر میخواهی منافق را بشناسی این مسئله مهم است؛ باید ببینی با چه کسانی روابط دارد؟ طرفداران او چه کسانی هستند؟ برای اینکه امروز بحث سیاسی نشود من مختار را مثال میزنم. وقتی شما میخواهید از کسی طرفداری کنید باید بررسی کنید که آیا بیدینها طرفدار او هستند یا خیر؟ آیا دشمنان دین طرفدار او هستند؟ اگر دیدید دشمنان دین طرفداران او هستند یا میفهمد یا خیلی نمیفهمد، در هر صورت آب به آسیاب دشمن آنها میریزد. اهل تقوا طرفدا چه کسی هستند؟ باید از یک خواستگاری ساده تا مسائل سیاسی، اجتماعی را در نظر بگیری. اگر جریانی منکر عزاداری بر سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و منکر عصمت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و منکر زیارت جامعه و منکر اینکه قرآن برای امروز کاربرد دارد باشد یا للعجب که چگونه عزاداری میکند، چگونه به او رأی میدهی؟!
تخریب چهرهی مؤمنان واقعی توسط منافقان و دلیل آن
مختار 80 هزار نفر از بنی امیّه را کشت، اگر یک نفر 80 هزار نفر از اسرائیلیها را بکشد فکر میکنید با او روابط خوبی خواهند داشت؟ او برای آنها تبدیل به بزرگترین دشمن میشود، تبدیل به resident evil شش سر میشود! شما در تاریخ میبینید که سه نفر را به عنوان کذّاب معرفی کردهاند: حیدر کرّار، امام حسین (علیه السّلام)، بنی امیّه و مختار. در کربلا امام حسین (علیه السّلام) را «کذّاب بن کذّاب» خطاب میکنند. این شعار عثمانیها و نواصب است. این افتخار را در عالم تنها یک نفر پیدا کرده است و آن هم مختار است. حتماً حیدر کرّار ضربهای زده است که آنها اینطور با او مقابله کردهاند و پاسخ دادهاند.
بررسی علل تخریب شخصیت توسط منافقان
مثل وقتی که مدافعان حرم گفتند: «کُلُّنَا عَبَّاسُکِ یَا زَینَبُ» سعودیها به شدّت منزجر شدند و شعار آنها شد «کُلُّنَا سَلمَان»! بیچارهها عبّاس، قمر بنی هاشم! وقتی شعار مقابله میسازند یعنی قدرت به آنها نفوذ کرده و مجبور شدهاند دفاع کنند و گارد بگیرند و بگویند «کُلُّنَا سَلمَان» کسی که آلزایمر داشت. موضعگیری کردند و گفتند کذّاب است، بعد گفتند اصلاً ادّعای پیغمبری کرده است. منتها ما نگاه میکنیم هر کسی که از مختار جدا شد از سلک شیعه خارج شد.
تأثیر رسانه بر تخریب چهرهی اشخاص
ابراهیم، پسر مالک اشتر برادری داشت که با مختار شهید شد، او با 7500 نیرو خیانت کرد و جدا شد. حق با مختار بود یا با او؟ او به آل زبیر پیوست و خود را به آنها فروخت. مصیّب بن نجبه به زبیریان پیوست، هر کسی از او جدا شد شما میبینید که به طرفداران اهل بیت نپیوست، هر کسی که از او طرفداری کرد میبینید که جزء محبّان اهل بیت (علیهم السّلام) است ولی آنقدر کار را از نظر رسانهای را خوب پیش بردند که پسر او محضر امام باقر (علیه السّلام) آمد و گفت: آقا من آخر متوجّه نشدم که پدر من مرحوم است یا ملعون است؟ رسانه میتواند این کار را انجام دهد. پسر مختار پیش امام باقر (علیه السّلام) رفت و گفت: پدر من لعنة الله علیه است یا رحمة الله علیه؟ امام باقر (علیه السّلام) فرمود -اشاره کرد-: وقتی پدر تو برای پدر من پول فرستاد آن را خرج دو کار کرد: ترمیم خانههایی که در واقعهی حرّه از اهل البیت (علیهم السّلام) خراب شده بود و ازدواج أرامل؛ این کلید رمز بود.
تأکید اهل بیت (علیهم السّلام) بر استفاده از مال حلال
اهل البیت (علیه السّلام) باید سه کار خود را از پاکترین مال خود انجام دهند: «حَجُّ صَرُورَتِنَا»[4] حجّ واجب، کفن کَفَن و تجهیز میّت و مهریهی زن را. اگر حرامخواری در جامعه زیاد شود حرامزاده زیاد میشود نه با زنا؛ شیطان شراکت در ولد میکند. حرامخوارگی خطرناک است. اینکه میگویند مبغض اهل بیت حرامزاده است نه اینکه لزوماً زنازاده باشد. یعنی پاکی مولد ندارد که این موضوع چند مورد دارد که شب تاسوعا است و اقسام آن را نمیگویم. یک مورد این است که حرام خورده باشد. اگر نطفه با حرام بسته شده باشد این حرامزادهی معنوی میشود، نه فقهی، شیطان شراکت میکند. حضرت فرمود: پدر تو که پول فرستاد پدر من آن را خرج خورد و خوراک نکرد، خرج دیگر نکرد بلکه آن را خرج مهریهی ارامل کرد، یعنی بیوهها یا کسانی که ازدواج نکرده بودند را با این پول به ازدواج در آورد؛ یعنی این پول حلال بود. جریان مخالف با مختار طوری با او برخورد کرده بودند که همه تصوّر کنند او کذّاب است و ادّعای پیغمبری کرده است.
وصف معاویه از زبان یزید!
من جملاتی از یزید در مورد وصف معاویه میخوانم تا شما ببینید معاویه چه شخصیتی داشته است! منبع این ماجرا ابن کثیر است و اگر فرصت باشد از صحیح بخاری هم بیان میکنم. روزی معاویه تصمیم گرفت ببیند از بین دو پسر او کدام یک برای ولایت عهدی مناسبتر است. بین دو فرزند او برای ولایت عهدی رقابت بود. معاویه دو پسر خود را صدا کرد. ابن کثیر که از طرفدار آنها است این ماجرا را بیان میکند. به اوّلین پسر خود گفت: تو چه میخواهی؟ گفت: یک سگ خوب میخواهم. گفت: هرچه میخواهد به او بدهید، او برای ولایت عهدی فرد مناسبی نیست. او نمیتواند برای کوتاهترین مدّت بر تخت قدرت بنی امیّه بنشیند. سپس پرسید: یزید، تو چه میخواهی؟ یزید گفت: باید فکر کنم، همین الآن بگویم؟ گفت: الآن باید بگویی «لَا بُدَّ أن تَسئَلَ حَاجَتَکَ» همین الآن «فی هَذَا الوَقت» یعنی من آدم دوراندیشی هستم. «أسئَلُ» میخواهم «وَ أطَالَ الله عُمرَ أمیرَ المُؤمِنین» خدا عمر امیر المؤمنین را زیاد کند، عمر امیر المؤمنین دراز باد. چه کسی میگوید؟ یزید جلوی پدر خود میگوید. ببینید چه بازیگرهایی هستند!
تزویر یزید
ما تصوّر میکنیم یزید آدمی بود فیلمهای خاصّی بازی میکرده؟ خیر، آنها در صحنهگردانی دین بازیگر بودند! «أن أکُوَنَ وَلیَّ عَهدِهِ مِن بَعدِهِ» اینکه من ولی عهد او بشوم. «فَإنَّهُ» چرا؟ نه اینکه تصوّر کنی به سلطنت علاقه دارم، نه اینکه تصوّر کنی مال دنیا مرا فریفته است. «إنَّهُ بَلَغَنی» چه چیزی؟ چه روایت رسیده است؟ «أنَّ عَدلَ یَومٍ فِی الرَّعیَّة» عدالت داشت با مردم در یک روز، برای یک روز «کَعِبَادَةِ خَمسَ مِئَة عَامٍ» به پانصد سال عبادت میارزد. الله اکبر! من میخواهم به عبادت برسم.
باید بقیهی مواضع او را ببینی. قصد من این نیست که الآن معاویهشناسی کنیم (لعنة الله علیه) اینکه من عرض کردم بررسی کن که چگونه در مدینه و کوفه و شام صحبت کرده به این معنا است که اگر بخواهی کسی را بشناسی باید مواضع مختلف او را ببینی، با این فرد چگونه برخورد میکند، با فرد دیگر چطور برخورد میکند؟
ملاک شناخت اشخاص و جریانات
ما گرفتار این مشکل هستیم که وقتی میخواهیم کسی را طراحی و بررسی کنیم مثلاً به محض اینکه داخل تاکسی مینشینیم میگویند پسر خالهی فلان وزیر هم همینطور است، فقط باید به چیزهایی بسنده کنی که سند است نه اینکه یک نفر آن را شنیده است. سایت خود شخص، روزنامهی رسمی است… و الّا اینطور فقط تهمت زدن به دیگران رواج پیدا میکند. اگر منافق اهل سند نیست مؤمن هم باید اهل سند باشد. مواضع رسمی انسانها نشان میدهد که آنها چه شخصیتی دارند، دوستان یک انسان نشان میدهد که یک فرد چه شخصیتی دارد، رسانههای خارجی معلوم است که چه قصد و هدفی دارند. امکان ندارد شما ببینید یکی از شبکه راجع به امام یک دهه حرف بزنند و آن را تأیید کنند؛ هرگز.
خطابهی پر از تزویر یزید پس از رسیدن به حکومت
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أیُّهَا النَّاس إنَّ مُعَاوِیَة کَانَ عَبداً مِن عَّبیدِ الله» بندهای بود از بندگان خوب خدا. «أنعَمَ اللهُ عَلَیه» خدا به او نعمت داد، حاکم مسملین بود، امیر مؤمنین بود؛ یعنی بر مؤمنین امارت کرد. «ثُمَّ قَبَضَهُ الله إلَیه» یعنی خدا روح او را به سمت خود قبض کرد «هَوَ خَیرٌ مِمَّن بَعَدَهُ» دیگر توقّع کسی مثل معاویه را نداشته باشید. بلا تشبیه اگر امام حسن (علیه السّلام) هم به حکومت رسید میگوید…
جریان نفاق اهل تقلّب هستند. امام حسن (علیه السّلام) هم که به حکومت رسید فرمود: «أیُّهَا النَّاس لَقَد فَارَقَکُم رَجُلٌ» دیشب کسی را از دست دادید که «لَا یَسبِقُهُ» از اوّلین و آخرین هرگز کسی از او سبقت نگرفته است. او میفهمد که چه میکند؟ خوب نقش بازی میکند «وَ دونَ مَن قَبلَهُ» و قبل از او هم افرادی که بودند –منظور سه خلیفهی اوّل هستند چون امیر المؤمنین را خلیفه نمیدانند- آنها هم از او برتر هستند، توقّع نداشته باشید که من معاویه باشم.
ببینید، کاری انجام دادهاند که… توقّع معاویه را نداشته باشید! «وَ لَا أُزَکّیهِ عَلَی الله» من نمیگویم معاویه اهل گناه نبود. اگر خدا او را بیامرزد که الحمدلله اگر نه باید برای او دعا کرد. «لَقَد وَلیتُ الأمرَ مِن بَعدِه» حالا حکومت به من رسیده «وَ لَستُ 20:58؟؟ لَا طَلَب» میدانید که من هیچ تمایلی به آن نداشتم. من احساس وظیفه کردم، آنقدر گروههای مختلف خواستند تا من وارد این عرصهی حسّاس شدم «وَ لَا 21:12؟؟ لَا طَلَب و لَا أعتَزِرُ مِن تَفریطٍ» ادّعای اینکه هیچ خطایی هم انجام نمیدهم را ندارم «وَ إذا أرَادَ اللهُ شَیئاً کَان» ادامه دارد… خدا خواست و این بار سنگین را بر دوش من گذاشتند. از کجا بفهمم تو میخواستی یا نمیخواستی؟ از آنجا که چند نفر را از سر راه تو برداشتند تا تو به قدرت برسی! اگر تو نمیخواستی…
تزویر در سیاستمداران جامعهی امروز
چندین سال پیش شخصی در انتخابات شرکت کرده بود میگفتند 28 میلیارد هزینه کرده است و میگفت: اصلاً نمیخواهم! چند ده هزار شام و نهار داده بودند. اگر تو نمیخواستی حدّاقل ارگان زیر نظر خود تو اینقدر شام نمیداد ارگان دیگری شام میداد. حافظهی تاریخی مردم ضعیف است، الآن را نگاه میکنند.
چگونگی بررسی سوابق افراد
اگر میخواهی یک نفر را بررسی کنی باید سابقهی او را پیدا کنی. قرآن کریم فرمود: اگر شخص برای امور اجتماعی گناه کرده باشد دیگر اعتباری ندارد. شخصی 30 سال قبل دزدی کرده است، او برای کارهای اجتماعی مناسب نیست باید به زندگی عادی خود ادامه دهد و کسی هم کاری با او ندارد.
تکیهی خطاکاران بر حافظهی ضعیف اجتماع
حافظهی اجتماعی مردم ضعیف است و الّا بعضی از افرادی که بعضی از مذهبیها دنبال آنها رفتند ده سال قبل از آن واقعه حرفهایی زده بودند که اهل سنّت در دوران استیلای بر شیعه جرأت نمیکردند بگویند ولی آنها گفتند! نمیخواهم وارد این بحث بشوم و مثال بزنم.
ارزش تمسّک به قرآن و اهل بیت (علیهم السّلام)
در جامعهی معاویه چند خطای بزرگ در حال رخ دادن است. مثل دشنام به امیر المؤمنین (علیه السّلام)، دور کردن اهل البیت (علیهم السّلام) از جامعه. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ»[5] دو چیز گرانبها است که اگر به آنها تمسّک کردید گمراه نخواهید شد «أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[6] این دو از هم جدا نمیشوند، دو منبع داریم. اگر مورد سومی هم وجود داشت پیغمبر اکرم میفرمود: گمراه نمیشوید مگر اینکه با این دو باشید و الّا گمراه خواهید شد. منبع دین دو مورد است، عقل هم هست منتها عقل که به تنهایی نمیتواند فراورده تولید کند، فراوردههای محدودی دارد. این دو منبع قرآن و اهل البیت (علیهم السّلام) هستند.
خدشه وارد کردن بر وصیت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
روز اوّل بعد از پیغمبر گرفتند فقط «حَسْبُنَا كِتَابُ»[7]. چند سال گذشت و دیدند کارهایی که میخواهند انجام دهند در کتاب و سنّت نیست، گفتند سه چیز است: کتاب و سنّت و سیرهی شیخین. همیشه بحث بر سر این بود که یا یک مورد را از این منبع کم کنند یا یکی دو مورد زیاد کنند. اینکه امروز محسن مسیء گفته است حکم قرآن برای امروز نیست یعنی منابع دین سه چیز است: قرآن و سنّت یک چیز که فقط این آقا دارد و تشخیص میدهد کدام قسمت از قرآن برای چه زمانی است؟ شما حکم را میخوانید میگویید این برای 15 سال پیش است. آیهی دیگری میخوانی و میگویی این متعلّق به 73 سال پیش است. این قابلیت را چه کسی به شما داد؟ اگر بگویی قرآن منسوخ شده است که تمام است، اگر زماندار است بگو مناط آن چیست و از کجا بفهمیم کدام آیه برای چه زمانی است؟ تو خودت داری برای همه چیز حکم صادر میکنی. مثلاً حکم حجاب در قرآن، میگوید برای زمان پیغمبر است، ربا، متعلّق به آن موقع است. در این صورت چیزی نمیماند، مناط آن چیست؟ قرآن منسوخ شد!
یکی از دلایل لعن معاویه توسط صحابه
یکی از مواردی که برخی صحابه به جهت آن معاویه را لعن میکردند این بود: آنها به معاویه میگفتند وقتی طلا میدهی صد گرم، 120 گرم میگیری ربا است. گفت: به نظر من اشکال ندارد. گفت: میگویم پیغمبر گفته است. میگفت: ولی به نظر من اشکال ندارد. او گفت: خدا تو را لعنت کند «أنَا أقولُ قَالَ رَسولُ الله وَ أنتَ تَقولُ بِرأیی» من میگویم پیغمبر گفته است تو میگویی به نظر من؟ نظر تو اینجا اهمّیّت ندارد. معیار را کم و زیاد میکند.
ریا بارزترین صفت منافق
یکی از کارهایی که منافق میکند این است نمیآید بگوید اصل دین را کنار بگذارید، این محسن مسیء که میگویم در ایران نیست، چون اگر اینجا بود میدانستیم او را به چند قسمت مساوی تقسیم میکنیم، لذا چون بیرون است صریح حرف میزند. معاویه چون در جامعهی مسلمین است صریح حرف نمیزند، دارد احکام اصلی دین را کنار میگذارد، میآید یک چیزهای دیگری را ابداع میکند. مثلاً در صحیح بخاری داریم که وقتی به مسجد مدینه آمد، در مدینه ای که امام حسن است، امام حسین است، صحابهی قدیمی دارد معاویهی تازه وارد و حرامزاده وقتی میآید روی منبر پیغمبر مینشیند –این حرامزاده را امیر المؤمنین فرموده است، چون معاویه خیلی میگفت من از قریش هستم، در نامهی 28 فرمود: «لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ» کسی که نسب و پدر و مادر او معلوم است اگر برای تو مهم است، مثل الصاقی، آویزان که تو را به بنی امیّه الصاق کنند که خود بنی امیّه به قریش الصاق شده است چون رومی بودند. «لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ» اگر برای تو خیلی مهم است تو اصلاً از نژاد قریش نیستی.
روی منبر رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع به فریاد زدن کرد: «أینَ عُلَمَائُکُم؟» مثل کارهایی که بعضی افراد انجام میدهند. حالا یک وقت یک نفر میگوید که خودش سابقهای دارد. امّا یک جدید الاسلام که فرماندهی بیش از 30 جنگ اسلام است. شب گذشته عرض کردم به عمّار گفتند چطور با معاویه میجنگی؟ گفت: کار عجیبی نیست، چهار مرتبه در زمان پیغمبر با او جنگیدم و این بار پنجمین مرتبه است. برای شما جدید است، او از قدیمیترین دشمنان است.
تحریف اذهان عمومی توسط جریان نفاق
روی منبر مسجد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فریاد زد: علما کجا هستند؟ این رسم منسوخ شده، چرا هیچ کسی دنبال احیای آن نیست؟ همه پرسیدند چه اتّفاقی افتاده است؟ آیا میخواهد حق را به علی بدهد؟ چنگهای مو در آورد و نشان داد چرا خانمها موهای خود را بلند میکنند و میبندند؟ «أینَ عُلَمَائُکُم؟» یعنی ای علما به داد اسلام برسید. چه اتّفاقی افتاده است؟
آن روز که فریاد زد ای علما به داد اسلام برسید به دلیل این بود که اصل دین داشت از دست میرفت و او هم قصد داشت از اصل دین دفاع کند نه اینکه بگوید سنجاق سر بنفش سر میکنند! از او پرسیدند چه اتّفاقی افتاده؟ این چه ربطی دارد که فریاد عمومی میزنی؟ «فَتَنَاوَلَ غُصَّۀً مِن شَعرٍ فَکَانَت فی یَدَی حَرَصی» یک تکه مو –مثل اینکه با شمشیر بریده باشند- آورد. مثل اینکه کسی آرایش خاصّی به موهای خود داده بود. «فَقَالَ یَا أهلَ المَدینة سَمِعتُ النَّبیُّ یَنهَی عَن مِثلِ هَذِهِ».
سوء استفادهی جریان نفاق از درگیری اذهان عمومی
این جریان نفاق است؛ یعنی مسئلهای را مطرح میکند که ذهنها از مسئلهی اصلی منحرف شود. هر وقت خواستند به کشور خیانت کنند جنجال بیهودهای به راه انداختند تا ذهنها از جریان اصلی منحرف شود.
یکی از اقداماتی که صهیونیستها میخواستند در منا انجام دهند این بود، چون دیدند انتفاضهی سوم در حال شکلگیری است کاری کردند که ذهنها به سمت حادثهی منا منحرف شود؛ عرب، عجم. البتّه عربستان باید سیلی بخورد امّا او میفهمد که چه کاری انجام میدهد. هر وقت که فرصت باشد شما ببینید در جامهای جهانی و المپیکها جنگ داریم. زمانی که ذهنها که منصرف به جای دیگری است آنها کار خود را انجام میدهند. اگر منحرف نشود خودشان اذهان مردم را منحرف خواهند کرد. ای مردم خانمها موهای خود را بستهاند، بسیار خوب ببندند! نهایت این کار یک گناه شخصی است، گناه یک نفر است. آیا اپیدمی شده بود و 20 میلیون این کار را انجام داده بودند. موها پیدا بود؟ «وَ یَقُولُ إنَّمَا هَلَکَت بَنوا إسرائیلَ حینَ اتَّخَذَها نِسَائُهُم» پیغمبر گفت: وقتی زنان بنی اسرائیل موهای خود را دم اسبی بستند هلاک شدند. اسلام وقتی هلاک شد که ولایت به دست حرامزاده رسید، چه ربطی به مدل مو دارد؟! چه مسئلهای مهم است؟ دفاع از قریش.
نشانهی قطعی منافق
شب گذشته عرض کردم برای رشوهی قریشی شدن شخصی گفت: من حرامزاده هستم! یعنی مسئلهای را مطرح میکنند که اهمّیّت ندارد، مردمفریب است. هر کس در جایی که خلاف دین است شعار مردم بدهد او قطعاً منافق است «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ»[8] وقتی که دارد خلاف شرع انجام میدهد شعار مردم سر بدهد، چنین شخصی قطعاً منافق است.
نمی خواهم مثال بزنم ولی بررسی کنید که بعضی رسماً حرام خدا را برای رأی آوردن حلال کردند. گفت: به نظر شما این کار حرام است یا حلال است. گفت: اشکالی ندارد، برای اینکه رأی جوانها را جمع کند. این آدم منافق است یا نمیفهمد و دقیقاً در جایگاه منافقین نشسته است.
برخی از ویژگیهای شخصیتی معاویه
معاویه چه چیزی دارد؟ یک حرامزادهی ملصق به قریش. دین، سابقه، لذا باید همان کاری را انجام دهد که سلف او انجام داد، پس او نیز قریش را علم کرد. معاویه به حلم معروف است. کار را با زیاد هماهنگ کردند و به او نامه نوشت و گفت: کار به این صورت پیش نمیرود، باید کار را تقسیم کنیم؛ شدّت با تو و رفق با من. زیاد ریشهای کار میکرد و معاویه میگفت: تندروی نکن، پول بدهید، خطا شده، ببخشید. خود او میگوید: اگر من با یک نفر یک مو رابطه داشته باشم نمیگذارم پاره بشود. گفتند چگونه؟ گفت: اگر او بکشد من رها میکنم، اگر او رها کند من میکشم. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که معاویه آشکار کرده است که چگونه باید با کافر و منافق رفتار کرد. اگر خشیت نشان دهی محکم برخورد میکند و اگر محکم برخورد کنی صبر میکند.
واقعهی حرّه از عواقب عدم حمایت از امام حسین (علیه السّلام)
مردم مدینه از امام حسین (علیه السّلام) دفاع کنند. وقتی او از مدینه خارج شد یک نفر از مردم مدینه خارج نشدند؛ چرا؟ ترسیدند. یک سال نشد واقعهی حرّه رخ داد. در این واقعهی حرّه اتّفاقاتی رخ داد که عجیب است. یکی از آن اتّفاقات این است که برای اوّلین بار داغی که به حیوان میزدند تا صاحب آن مشخّص شود و به عبد هم نمیزدند به پیشانی صحابهی پیغمبر زدند که تو بردهی یزید هستی. سه روز گفتند آزاد هستید هر کاری که میخواهید انجام دهید. فقط هزار فرزند نامشروع به دنیا آمده است. کنار قبر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسب بردند که فضولات کند تا بگویند ما با هیچ کسی در مورد مسئلهای که ناموس ما است -که همان خلافت است- کوتاه نمیآییم. شب گذشته عرض کردم «لأتمَّرَ عَلَیکُم» که خواستم موفّق بشوم. من بر سر این مورد عقبنشینی نمیکنم.
در کشور خودمان هم ببینید که بعضی برای خواستههای ناحقّ خود در حکومت هرچه استدلال بیاورید از آن خواستههای خود دست نمیکشند. گفتند این قبر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، «راسَةِ الخَیرِ حَولَ القَبر» اسبها را کنار قبر مطهّر بردند که بگویند هیچ چیزی برای ما مهم نیست، حتّی گفتهاند که چه اتّفاقاتی داخل مسجد پیغمبر رخ داد به همین دلیل ترسیده بودند.
رابطهی معاویه و عمروعاص
معاویه گفت: اگر رها کنی من محکم میگیرم و اگر محکم برخورد کنی من رها میکنم. معاویه خیلی سعی میکرد خود را حفظ کند. امّا یک جا دیدند فریاد او بلند شد؛ چه زمانی بود؟ وقتی پسر عمرو عاص… چون عمرو عاص همواره با معاویه رقابت داشت که مصر را از او نگیرد. آنها با هم بده، بستان میکنند. اگر بعداً رقیب نداشته باشند همدیگر را از بین خواهند برد. معاویه برای اینکه مصر را از عمرو عاص بگیرد چند بار برای او دردسر ایجاد کرد منتها به نفع آنها بود که با هم باشند. مثلاً وقتی معاویه درآمد عمرو عاص را کم میکرد یا احتمال میداد که میخواهد یک نفر را بیاورد و او را عزل کند و به مصر بفرستد عمرو عاص شروع به فعّالیّت میکرد.
بازیهای معاویه با دین و سنّت
عبدالله بن عمرو عاص گفت: در روایت داریم که قریش حکومت را از دست خواهد داد. قریش نه اسلام، فریاد او بلند شد. این مطلب در صحیح بخاری وجود دارد «فَغَضِبَ مُعَاویَة»[9] گفت: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ بَلَغَنِي» به من خبر رسیده است. تاریخ از معاویه خشم ظاهری خیلی کم سراغ دارد. معلوم است ناموس او را کشیدهاند که اینقدر عصبانی شده است. «أَنَّ رِجَالًا مِنْكُمْ يَتَحَدَّثُونَ» شنیدهام برخی حدیث میگویند. «أَحَادِيثَ لَيْسَتْ فِي كِتَابِ اللَّهِ» احادیثی که نه در کتاب خدا است «وَلاَ تُؤْثَرُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ» نه کسی از پیغمبر شنیده است. آنجا که باید از قریش دفاع کند کتاب و سنّت را پیش میکشد امّا جایی که میخواهد رباخواری کند میگوید به نظر من. در این حد با دین بازی میکرد. در جای دیگری یک روز سعید پسر عثمان بن عفوان اظهار ناراحتی کرد، گفت: پدر من عثمان است، مادر من هم قرشی است و خود من هم که بهتر هستم، نه اوّلی و نه دومی و نه سومی هیچ کدام پسر خود را در جایگاه خود ننشاندند تو چرا این کار را انجام میدهی؟ گفت: آیا پدر تو از پدر یزید بهتر است؟ اینکه هیچ، مادر تو از مادر او بهتر است؟ بله، چون مادر تو قرشی است. نگفت به این دلیل که مادر تو مسلمان است، نه اینکه مادر تو نماز شب میخواند، مادر تو قرشی است. امّا یزید از شما بهتر است؛ چرا؟ چون توانایی کار دارد.
مباحث شب آینده
یکی از مواردی که إنشاءالله سعی خواهم کرد فردا به آن بپردازم مسئلهی استعمال منافقین است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» کار را به متخصّص بدهیم یا به متعهّد؟ فردا نظر امیر المؤمنین (علیه السّلام) و معاویه را مقایسه میکنم. اینکه میگوید: یزید از شما برتر است شارحین نوشتهاند چون توان زیادی دارد، پول زیادی دارد، تازه به دوران رسیده نیست، تقوا چطور؟ علم چطور؟ عدالت چطور؟ این ملاکها مهم است…؟ إنشاءالله این مسئله را عرض خواهیم کرد و نظر امیر المؤمنین (علیه السّلام) و خلیفهی دوم را مقایسه خواهیم کرد.
صحنهی عاشورا، صحنهی درگیری با نفس
امّا امشب؛ در صحنهی کربلا نمایشگاه بزرگ دین برای از خود گذشتگی و ایثار و فرار از تعلّقات است. من در سفر سال گذشته شاید 30 مثال عرض کردم که فرزند فلان امام، فرزند هانی… آیا باور میکنید که فرزند هانی آب را بر روی امام حسین (علیه السّلام) بسته باشد؟! تعلّقات اینگونه است. یک نفر گفت: دختر دارم و… هر کسی بهانهای آورد و نیامد. صحنهی عاشورا، صحنهی درگیری با نفس است. عدّهای که حق را مسلّم هم میدانستند فرار کردند، عدّهای هم در کنار حق به مقاومت پرداختند. چند نمونه را عرض میکنم.
شأن حضرت عبّاس از زبان امام صادق (علیه السّلام)
امشب شب باب الحوائج است. امام صادق (علیه السّلام) راجع به او مطالبی بیان کرده است که اگر در مورد یک فرد عادی بیان کنند و مردم شک کنند امام چه کسی است، یقین میکنند که او امام است. این با روایت صحیح است: ای عبّاس «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ»[10] تو تسلیم محض هستی، نه در کجا. تسلیم محض یعنی معصوم، «وَ الْوَفَاءِ» یعنی الآن به شما بگویند مایع شیر، ذهن شما سریع به سمتی چیزی میرود که برای صبحانه آن را میخورند، معادل آن است؛ لفظ با معنا. امام صادق (علیه السّلام) میگوید: کسی کلمهی وفا را بشنود میگوید عبّاس. «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ … وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ» مهربانی، بگویند مهربانی میگویند عبّاس. «لِخَلَفِ النَّبِيِّ» برای جانشین پیغمبر. امام معصوم فرموده است: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ» هرگز امام مثل من نیست که بیجهت لقب بدهد. بندهی صالح، یعنی بندهی کسی نیست «الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ» در کجا مطیع است؟ به طور کلّی. یعنی اگر گفتند مطیع خدا و رسول ذهن به سمت عبّاس منصرف میشود. بعد فرمود: «أَنَا لَكُمْ تَابِعٌ» من پیرو راه تو هستم. حتماً این زیارت را بخوانید، در مفاتیح وجود دارد و صحیح السّند است اینطور نیست که یک نفر آن را نوشته باشد. شیخ صدوق در فقیه آن را آورده است و میگوید اینطور نیست که تصوّر کنند حضرت بیجهت الفاظ را آورده باشد. میفرماید: «أَعْطَاكَ مِنْ جِنَانِهِ» خدا در بهشت به تو «أَفْسَحَهَا مَنْزِلًا» بزرگترین خانه، «وَ أَفْضَلَهَا غُرَفاً» برترین اتاق را به تو داده است. نکته هم این است که عبّاس جان تصوّر نکن با آن تواضع واقعی تو فقط اینها تو را دوست دارند «وَ رَفَعَ ذِكْرَكَ فِي الْعِلِّيِّينَ» تو در علّیّین محبوب هستی. در علّیّین یا عبّاس میگویند، لطف کردند اجازه دادند ما هم بگوییم. «رَفَعَ ذِكْرَكَ فِي الْعِلِّيِّينَ».
فضیلت زیارت امام حسین (علیه السّلام)
در عاشورا سعی میکردند از تعلّقات خود فرار کنند. اصحاب امام حسین (علیه السّلام) ویژه هستند. اگر آنها به ما نظر کنند. فضیلت آنها را میگویم تا مقدّمهی سلام آخر من باشد. امشب شب جمعه است و زهرای مرضیه وعده داده است که من به زوّار قبر حسین بن علی (علیه السّلام) دعا میکنم، آن مستجاب الدّعوۀ و استغفار میکنم.
جانبازی یاران امام حسین (علیه السّلام)
هر کسی که گرفتار است امشب باید از طرف عبّاس (علیه السّلام) به دلیلی که خواهم گفت زیارت کنیم. میخواهم فضائل حضرت عبّاس (علیه السّلام) را بگویم تا إنشاءالله به ما نظر کند، مادر او به ما نظر کند. یکی از کسانی که مرد میدان بود دو جوان بودند –قبلاً هم عرض کردم امّا میگویم تا برکت نازل شود- «عِنْدَ ذِكْرِ الصَّالِحِينَ يَنْزِلُ الرَّحْمَةُ»[11] اسم انسانهای خوب بیاید رحمت نازل میشود. دو برادر جوان خدمت حضرت آمدند و گریه میکردند. حضرت فرمودند: چرا گریه میکنید؟ به زودی جدّ من شما را سیراب میکند. در راه پسر پیغمبر جهاد کردید. گفتند: جان خود را فدای تو میکنیم امّا تکلیف خیمهها چه خواهد شد؟ یعنی من اصلاً مهم نیستم. عابس از معدود افرادی است که جرأت نکردند با او بجنگند. تواریخ مهمّ معتبر میگویند دویست نفر همزمان با او جنگیدند؛ یعنی شروع به جنگیدن با دویست نفر نمود. وقتی سر مطهّر او جدا شد چون همه فرار میکردند قبیله و خانواده بود که دعوا میکرد که سر او را ما حمل کنیم. عابس، دوستی به نام شؤذب دارد که از رزمندگان امیر المؤمنین (علیه السّلام) هستند، شیعه هستند. همان عابس عاشق که وقتی وارث مثل علی اکبر (سلام الله علیه) که جرأت نکردند با او بجنگند به طرف او سنگ زدند و او برهنه شد، عابس همین شخص است. عابس بن ابی شبیب شاکری گفت: شؤذب، برادر تو زودتر از من به میدان برو. گفت: چشم، چرا؟ گفت: میخواهم در راه این ارباب تو را هم از دست بدهم، میخواهم شهادت تو را هم ببینم.
مسلم و حبیب هم دو پیرمرد ویژه هستند. مسلم کسی است که اهل سنّت گفتهاند نماز او ویژه بود. وقتی به میدان رفت و به زمین افتاد سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و حبیب بالای سر او رفتند، گریه میکردند. به سختی دست مبارک خود را بلند کرد و رو به امام حسین (علیه السّلام) و گفت: قبل از او کشته شو؛ یعنی إنشاءالله رفاقت ما در مسیر ارباب باشد.
الگو گرفتن از اخلاقهای حضرت عبّاس (علیه السّلام)
اگر میخواهید زندگی فوق العاده خوبی داشته باشید سعی کنید برخی از اخلاقهای عبّاس بن علی (علیه السّلام) را در زندگی خود پیاده کنید. نمیشود کسی که عاشق عبّاس بن علی (علیه السّلام) که غیرت الله است باشد و به همسر خود که ناموس یک پدر است ظلم کند، به ناموس مردم نگاه کند، نامهربانی کند، نمیشود. دوستی کنیم و بعد نتیجهی آن را میبینیم. بگویید ثواب آن به عبّاس بن علی (علیه السّلام) برسد، عبّاس جان من را هم نگاه کن والله جواب میدهد، تصمیم قطعی بگیرید و سعی کنید به اندازهای که میتوانید شبیه او بشوید والله جواب میدهد، قسم جلاله خورده است.
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– سورهی توبه، آیه 101.
[4]– من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 189.
[5]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص 415.
[6]– الکافی، ج 2، ص 415.
[7]– الأمالی (للمفید)، النص، ص 36.
[8]– سورهی توبه، آیه 62.
[9]– صحیح البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب قریش، ح 3500.
[10]– بحار الأنوار، ج 98، ص 217.
[11]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 5، ص 275.