نفاق و خطرناک تر از نفاق 1

3

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی در تاریخ 1394/07/22 مصادف با شب اول محرّم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام پیرامون مسئله ی نفاق و خطرناک تر از نفاق سخنرانی نمودند که مشروح آن را در ذیل می بینید.

برای دریافت صوت این کلیپ اینجا کلیک نمایید.

امشب یک مقدمه‌ای می‌خواهم محضر شما عرض کنم جدایی از بحث عنوان کلی بحث را عرض می‌کنم که شب‌ها به آن بپردازیم.

نفاق عامل شکست اسلام

عنوان کلی بحث‌های ما إن‌شاء‌الله نفاق و خطرناک‌تر از نفاق است، دو عاملی که کمر اسلام را شکست و باعث شهادت سیّد الشّهداء شد و یکی از علل قیام حضرت بود را می‌خواهیم بررسی کنیم. از آن جهتی که می‌خواهم این بحث را در این شب‌ها تقدیم کنم به شدّت عبرت‌انگیز است. از آن جهت که فرق قصّه با عبرت این است که شما از ورای آن ماجرا خود را جای قهرمان یا ضدّ قهرمان می‌گذاری، و می‌بینی در آن واقع کجای کار قرار گرفتی.

Kashani-13940722-ThaqalainSite-2-300x197

چه عواملی اسلام را شکست داد؟

چه عواملی اسلام را زمین زد، کمر اسلام را شکست؟ 50 سال بعد از وفات پیامبر اکرم اتّفاقی افتاد، عدّه‌ای که رسول خدا را ندیده بودند، بعد از سیّد الشّهداء به مدینه رفتند اقداماتی انجام دادند که هنوز این داعشی‌ها انجام ندادند و زبان قاصر است که آدم بخواهد بیان کند که چه شده است. این با مردم انجام داد. سال 61 هم کاری با حضرت کردند خیلی عجیب است. چه شد که این بلا سر جامعه آمد؟ و چرا ابا عبدالله الحسین (صلوات الله علیه) قیام کردند؟ می‌توانستند اضطراری بیعت کنند، می‌توانستند تقیّتاً بیعت کنند، سکوت کنند، این حکومتی که با سیّد الشّهداء به جنگ پرداخت اصلاً به این صورت نبود که بگوید من یک حکومت ضد اسلامی هستم.

بر خلاف این‌که در ذهن شما است، یزید ملعون در اعیاد خطبه‌‌ی جمعه، جماعت، عید قربان می‌خواند، نفاق داشتند. منتها دوران یزید، دورانی بود که می‌خواست خطرناک‌تر از نفاق پیش بیاید. امّا فکر کردن راجع به این‌که چه بلایی سر اسلام آوردند که یک عدّه مسلمان با پسر پیغمبر و اسرا کاری کردند که امروز داعشی‌ها هنوز مرتکب نشدند، این خیلی عبرت انگیز است. شرایط جامعه‌ی ما به گونه‌ی است که حوادث شبیه آن خیلی رخ می‌دهد. یک نکته‌ی مهمی که در تاریخ باید به آن توجّه کرد این است که بسیار اشتباه ما یک واقعه‌ی تاریخی را برداریم و بیایم در معاصر با یک نفر تطبیق کنیم. این خیلی پُر غلط و کاریکاتور مانند است. امّا می‌شود عوامل را بررسی کرد که آیا آن عوامل امروز است یا نیست؟ بررسی کنیم إن‌شاء‌الله خواهید دید عواملی که آن روز کمر اسلام را شکست امروز اگر پررنگ‌تر از آن روز نباشد کمرنگ‌تر هم نیست.

اهمیّت مجالس عزاداری

 همان دو قطبی که عامل قیام سیّد الشّهداء است، همان عامل خطرناک‌تر از نفاق است، امروز به شدّت در صدد هستند. امّا به عنوان این‌که ما سر سفره‌ی حضرت نشستیم امشب را بیرون از بحث می‌خواهیم با هم گفتگو کنیم، آن هم اهمّیّت این مجالس است. بحثی که می‌خواهیم در مورد آن صحبت کنیم اهمّیّت این مجالس است.

اهمیّت این مجالس اگر درک نشود، مُد آرایش موی محرمی پیدا می‌شود، اگر من نفهمم برای چه به مجلس سیّد الشّهداء می‌آیم، بازی (معاذ الله) با عزاداری درست می‌شود، عزاداری مخدر می‌شود که خیلی خطرناک است. آن کسانی که می‌ترسیدند عزاداری در تاریخ اتّفاق بیافتد که شما می‌بینید بنی امیّه کشتند، ولی بنی العبّاس قبر مبارک ایشان را خراب کردند. یعنی یک ترسی از امام حسین و  امام حسینی شدن داشتند که یزیدی‌ها کشتند ولی بنی عبّاس نمی‌گذاشتند مردم به زیارت مزار مطهّر ایشان بروند. چون یک چیزی داشت که آن خطرناک بود، قابل توسعه بود، منتشر می‌شد و اگر من ندانم در چه سفره‌‌ای، در چه جریانی، در چه هدفی از اهل بیت، استراتژی اهل البیت چیست؟ خدا نکرده من این وسط از عزاداری سیّد الشّهداء خوشم می‌آید به جای این‌‌که کمک کنم. یا حداقل این است که کم استفاده می‌کنم. امروز به شما هر کس بگوید که یک میلیارد تومان داری با آن چه کار می‌کنی؟ بگویید همه را پفک می‌خرم، می‌گویند: آقا این…

اهمیّت مراسم عزاداری برای امام حسین

سر این سفره کسی بنشیند و کم بهره ببرد خیلی فاجعه است، آن‌ها که در کربلا آمدند بعضی از آن‌ها یک ربع فرصت نداشتند، یعنی دیدند همه شهید شدند، سیّد الشّهداء دائم خطبه می‌خواند، دائم سخنرانی می‌کرد، کمتر از سی نفر از آن‌ها برگشتند و توبه کردند، یعنی دیگر آن روز اصل قیام امام حسین (سلام الله علیه) معلوم شده بود برای چیست. کوتاه هم که قرار نبود بیاید که نیامد. از مذاکره، از صلح، از آتش‌بس و بیعت هم که خبری نبود، چرا حضرت این جنگ را این‌قدر طول داد؟ چون از ثانیه‌های آن فرصت استفاده کرد که بعضی‌ها را جذب کند، کمتر از سی نفر را جذب کرد.

سخنرانی می‌کرد دشنام می‌دادند، ولی حرف خود را می‌زد، چند نفر از آن طرف به این طرف آمدند که فرصت نکردند دو رکعت نماز درست بخوانند، سنی بودند، ولی آمدند و شهید شدند.

چند بار من را امام حسین (سلام الله علیه) و امام زمان (علیه السّلام، و السّلام و عجّل الله فی فرجه) آوردند و سر این سفره نشاندند؟ این سفره، سفره‌ای است که حضرت به عمر سعد می‌گوید: اگر فقط با من نجنگی تو را می‌برم و شفاعت جدّم را برای تو تضمین می‌کنم. یعنی حضرت این‌قدر توان دارد، شفاعت جدّ خود را تضمین می‌کنم یعنی جرثومه‌ی فساد را بهشت می‌برند؟ نه؛ یعنی تو را یک کاری می‌کنم که بهشتی بشوی، عمر سعد را! شمر را! عبید الله بن حر جعفی را، این‌ها قاتل بودند، حالا امام حسین نمی‌تواند من را درست کند؟! خیلی فرصت عظیمی است. میلیاردها، میلیارد ثروت معنوی در این دهه‌، سیّد الشّهداء پهن کرده است و خدا نکند که ما فقط بیایم لذّت ببریم و برویم.

عقاید و احکام دارای چند سنخ هستند؟

لذا من می‌خواهم سیره‌ی اهل البیت را درباره‌ی عزاداری را محضر شما عرض کنم. ما در عقاید و احکام دو سنخ مطلب داریم. دو سنخ کار داریم: یک جهت آن، جهت تئوری است. یعنی می‌آیند به شما عقاید آموزش می‌دهند، مثلاً این‌که شیعه هستی یعنی چه هستی؟ مثلاً یعنی چه شیعه هستی؟ می‌گوید: من توحید قائل هستم، صفات خدا به این صورت است، خدا بعضی از صفات را دارد، رحیم است، کریم است، شفیق است، رئوف است؛ بعضی از صفات را ندارد فقیر نیست، ظالم نیست، ذلیل نیست، یک سری عقاید است اسماء خدا، صفات خدا. جبر و اختیار چیست؟ قیام، پیغمبر، امامت این‌ها تئوری است. بعد به شما یک سری احکام آموزش می‌دهند، این‌ها عمدتاً برای دوران امام صادق است، که کلیات احکامی داریم نماز، روزه است. امّا یک بخشی داریم که قسمت عملی این احکام و عقاید است، بروز این عقاید است، بروز این احکام است به آن مناسک می‌گویند، به آن شعائر می‌گویند، به آن مناسک می‌گویند اگر جمعی شود به آن شعائر می‌گویند.

مجلس عزاداری ائمّه در دوران امام صادق (علیه السّلام)

شعائر یعنی چه؟ یعنی شما می‌بینید امام صادق (صلوات الله علیه) هیچ وقت نمی‌گوید مجلس بگیرید، چون شیعیان او عمدتاً در کوفه هستند، حکومت هم به شدّت بر آن‌ها تسلّط دارد، آن‌ها یک مجلس بگیرند همه کشته می‌شوند و از بین می‌روند. مجلس دوران امام صادق، مجلس خصوصی است، در آب ‌انبار است. امّا دوران ائمّه‌ی بعدی که یک مقدار فرصت فراهم می‌شود، مجلس گرفتن پیدا می‌شود.

مشکلات ارتباط با امامان در زمان حکومت‌ها

یعنی وقتی ائمّه می‌بینند که شیعیان نمی‌توانند با آن‌ها در ارتباط باشند، ائمّه‌ی بعد از امام رضا همه در دارالحکومه و در پادگان زندگی می‌کنند، حالا که نمی‌شود، شیعیان تحت فشار حکومت در عراق زندگی کنند، امام را هم نمی‌توانند ببیند، ارتباط هم نمی‌توانند بگیریند یک ارتباط بخواهند بگیرند باید یکی را با نامه بفرستند؛ فرض کنید شما می‌خواهید با یک نفر که در زندان است ارتباط برقرار کنید چه کار باید انجام دهی؟ باید یک نفر را بفرستی، یکی از آن سربازها را به یک صورتی با آن ارتباط بگیری، نامه را به او بدهی، نامه را به امام بدهد، پاسخ نامه بیاورد، خیلی مشکل است. پس هر روز نمی‌شود با او بروی حرف بزنی، در اصل ارتباط قطع است. چقدر هم در این مسیر فریب می‌دهند طرف می‌گوید من نامه‌‌ی امام را آوردم دروغ می‌گوید، مسائل زیادی پیش می‌آید که باید به وقت در مورد آن بحث کرد.

Kashani-13940722-ThaqalainSite-1-300x200

علّت قم آمدند برای عزاداری

 این‌جا حضرت فرمود: به قم بروید، چرا به قم بروید؟ چون قم بیش از 1000 کیلومتر فاصله دارد، وقتی بیش از 1000 کیلومتر فاصله دارد تسلّط حکومت جاهل بر شما کمتر است و جمع شما می‌تواند آن‌جا جمع شود و دیگر نیاز نیست تقیّه کنید و زمانی که نیاز نباشد تقیّه کنید می‌توانید عزاداری کنید، می‌توانید مجلس عید بگیرید، این قسمت دوم که مناسک و شعائر است اجرا شود. مثل این می‌ماند که شما رانندگی می‌رود، سرهنگ به شما چند جلسه تئوری می‌گوید، بعد پیش کس دیگر می‌روی می‌گوید این کلاج است و فلان… بعد پشت ماشین می‌نشینی رانندگی می‌کنی، او شما را چک می‌کند، به مشکل برخوردی می‌گوید چه شد خاموش شد به شما توضیح می‌دهد. یعنی زمانی که ارتباط با ائمّه قطع است، نمی‌شود هر وقت دل تو خواست و بروی سؤال کنی نامه‌نگاری، وکالت، پیغام و واسطه پشت واسطه است این دورانی است که شما شروع به تمرین اجتماعی زندگی کردن کنی و بعد بروی اشکالات خود را بپرسی.

مهم بودن جنبه‌ی مناسک دین

این‌که شما می‌بینید زیارت قدیریه امام هادی فرمود، امام رضا فرمود -روز غدیر بود که ما قدر آن را نمی‌دانیم- لباس فاخر می‌‌خواهی بپوشی، روز غدیر بپوش؛ بگویند چه خبر است؟ مردم نمی‌دانند، هیچ زمان این شیخ به این مدل نبود، این غدیر است، لبخند بزن. یعنی جنبه‌ی مناسکی مهم است، جنبه‌ی تبلیغی دین است. یعنی نگاه می‌کنند می‌گویند این شهر مسلمان‌ها است، آن شهر کفّار با هم چه فرقی دارد؟ یک فرق‌هایی دارد. موقع اذان که می‌شود، این‌جا یک صدای بلند می‌شود و آهنگ‌ها قطع می‌شود. یک ماه آن‌ها در روز چیزی نمی‌خورند. ده روز یک عزاداری دارند، یک فرق‌های دارند که بقیّه بگویند آن‌ها چه کاری انجام می‌دهند؟ بیایند ببینند که ما چه می‌گویم. چون هجمه علیه ما کم نیست، یک میلیون مقاله علیه ما در اینترنت منتشر شده است، نوشتن این لشکر می‌خواهد. باید یک کاری کنید که سر و صدای شما به بقیه برسد، جنبه‌ی رسانه‌ی این موضوع مهم است که اهل بیت چه کاری انجام می‌دادند؟

مجلس امام صادق (علیه السّلام)

 در آن دورانی که امام صادق (صلوات الله علیه) اوج خفقان بود، کتاب کافی نوشته است، حضرت نشسته بود چند نفر از شاگردان ایشان هم بودند یک نفر آمد داخل و گفتند این آقا شعر می‌خواند، می‌تواند شعر بخواند،‌ کافی نقل کرده است. خوب شما نگاه کنید اگر امام صادق (صلوات الله علیه) قرار بر این باشد که به دختر خود فقط یاد دهد، قدیم‌ها آب ‌انبار بود آن پایین هیچ‌کس تو را پیدا نمی‌کرد، می‌رفتند آن پایین خود حضرت صادق برای دختر خود روضه می‌خواند و گریه می‌کرد، غرض  او آموزش است. تا گفتند شاعر است مجلس را به هم زد، کسی مجلس را به هم زد که در وقت شناسی در تاریخ شیعه بی‌نظیر است.

فعّالیّت‌های امام صادق برای بهبود اسلام

 امام صادق (سلام الله علیه) شیعیانی که نماز بلد نبودند بخوانند، نماز بلد نبودند، واقعاً بلد نبودند. نماز می‌خوانند مثل اهل سنّت نماز می‌خواندند، تحویل گرفت وقتی به امام کاظم شیعه را تحویل داد در هیچ یک از ابواب فقه‌ی شیعیان دیگر سؤال نداشتند، پیشرفت را توجّه کردید؟ یعنی اوّل سطح صفر هم نبودند نماز بلد نبودند بخوانند، خود نماز را بلد نبودند، تاریخ ثبت کرده است که آن‌ها نماز می‌خواندند درست نمی‌خواندند، چون خفقان طوری بود که اصل دین از بین رفته بود،‌ وقتی امام صادق (سلام الله علیه) به امام کاظم (علیه الصّلاة و السّلام) امامت را تحویل داد شیعیان در فقه تقریباً بی‌نیاز از ائمّه شدند. این همه پیشرفت وقت می‌خواهد، حضرت به قدری نسبت به وقت خود حساس بود که یک نفر آمد سؤال کند که ببیند امام کیست؟ مالک بن انس کیست؟ ما گاهی از این اخلاق‌ها داریم گاهی می‌گویم به منبر برویم ببینیم کیست، نمی‌روم برای استفاده کردند.

از معلّم خود سؤال می‌کنیم ببینیم که چه می‌فهمد، چه در چنته دارد این خیلی خطرناک است، نمی‌روم بگویم که او چه بلد است تا از او یاد بگیریم، می‌خواهم او را امتحان کنم.

آمد سؤال کرد که امام چه چیزی را بلد است، حضرت فرمود: من وقت ندارم. برو از مالک بپرس. هر زمان که فهمیدی علم این‌جا است و آن‌جا علم نیست، آن‌جا سطل زباله است و این‌جا مائده‌ی بهشتی است آن وقت بیا به تو می‌گویم این را من گفتم- اصلاً حضرت وقت نداشت.

علّت از بین رفتن فقه بعضی از گروه‌ها

حضرت مانند من نیست که 5 ساعت، 5 ساعت عمر خود را هدر بدهد،‌ ثانیه‌های او مهم است. برای این فردی که می‌خواهد مکتبه‌ تشیع را درست کند،‌ قرار است فقه شیعه بسته شود، بلای که سر بقیّه‌ی فِرقه مانند زیدیه آمد، برای شیعه اتفّاق نیفتد. هر گروهی که فقه آن مستقل نشد محکوم به شکست شد. یک پادشاه آمد گفت: از طبری تقلید کردن حرام است، کلاً فقه طبری برکنار شد. یکی آمد گفت: از اوزاعی تقلید کردن حرام است، فقه او از بین رفت.  با هیچ کس به اندازه‌ی شیعه با امام صادق و اهل بیت مخالفت نشده است ولی فقه آن از بین نرفته است، کار داشت.

900 روایت امام صادق در مورد عاشورا

 شما نگاه می‌کنید نسبت به واقعه‌ی عاشورا 900 روایت از امام صادق رسیده است. 900 روایت!

900 روایت من و شما اوّل متوجّه نمی‌شویم یعنی چه؟ کل کتبی که شیعه و سنّی تا قرن پنج نوشتند، اسم آن‌ها تا 20 هزار تا نمی‌شود که به دست ما نرسیده است، اسم‌های آن‌ها 20 هزار تا هم نمی‌شود کل کتاب چهار، پنج قرن اوّل کل جهان اسلام شیعه و سنّی. کل آن 20 هزارتا نمی‌شود، از این 20 هزارتا یک دهم هم به ما نرسیده است. در کتابخانه‌ی سیّد مرتضی 80 هزار کتاب سوزاندند، یک چهارم اسم آن هم به ما نرسیده است و حداکثر یک چهلم آن به ما رسیده است. یعنی وقتی می‌گویم 900 روایت به ما رسیده است ببینید که چقدر بوده است که 900 روایت به ما رسیده است! متوسط بخواهی حساب کنی باید 40 برابر کنی. من نمی‌خواهم 40 برابر بگویم، می‌گویم عدد عظیمی بوده است.

مقتل شیخ صدوق به دست ما نرسیده است، کتاب مدینة العلم شیخ صدوق که چند برابر من‌لایحضر بوده است به دست ما نرسیده است. ابن شهر آشوب ادعا کرده است که 120 جلد تفسیر امام عسگری داشت که به دست ما نرسیده است.

اهمیّت داشتن واقعه‌ی عاشورا در روایت

هیچ چیز به ما نرسیده است، 900 روایت از امام صادق در مورد امام حسین و کربلا به ما رسیده است. حکیمی که کار عبس نمی‌کند،‌ حکیمی که یک ثانیه‌ی خود را هدر نمی‌دهد، همین 900 عدد که رسیده است،‌ باقی هم که نرسیده به کنار، 900 بار راجع به یک موضوع صحبت کرده است، یعنی اهمّیّت دارد. به نظر شما در زندگی شما پیش می‌آید که مثلاً آب به من بده را شاید 900 بار در زندگی خود گفته باشید، چه موضوعی را 900 بار در زندگی خود تکرار می‌کنی؟ ما که حکیم هم نیستیم. من اگر بگویم پدری داشتم که یک موضوع را 900 بار سفارش کرد، می‌گوییم لابد خیلی اهمّیّت داشت آن هم کشاف الحقایق 900 بار، حکیم 900 بار. یعنی انگار که همه‌ی شیعه به آن وابسته است. امام صادق در هیچ موضوعی 900 بار که هیچ، 100 بار هم حرف نزده است. این‌جا 900 بار صحبت کرده است.

کلام امام صادق در 900 روایت چه بوده است؟

 چه گفته است؟ چرا امام حسین قیام کرد؟ علّت این‌که بیت نکرد چه بود؟ از مدینه چرا به مکّه رفت؟ در مکّه با چه کسانی نشست و برخاست کرد و چرا؟ امام می‌توانست در مکّه تشکیل حکومت بدهد چرا تشکیل حکومت نداد و به سمت کوفه رفت؟ از مکّه که به سمت کوفه که راه افتاد در راه با چه کسانی ارتباط گرفت؟ چه به آن‌ها گفت، تک‌تک را فرمود. سؤال می‌کنند، امام صادق که معصوم است، قول او واجب است. یعنی بگویند: امام صادق فرموده است، اطاعت برای شما واجب است. ولی حبیب گفته است،‌ زهیر فرموده است، برای شما واجب است؟ نه. زهیر بزرگ است ولی امام من که نیست. خود امام صادق می‌تواند روایت بگوید، ولی در کربلا توضیح علّت کربلا را داده است، نسبت به گریه فرموده است، نسبت به عزاداری، زیارت، مهر حضرت، تربت حضرت، این‌ها را فرموده است یک کاری عجیبی کرده است دیده صحنه‌ی روایت در کربلا کم است، دشمن خیلی چیزها را نقل نمی‌کند حضرت به عنوان راوی که معصوم است… اگر امام صادق را آقایان غیر شیعه معصوم ندانند پدر او اسیر کربلا است، پدر او شاهد است با یک واسطه دارد وقایع را نقل می‌کند. معصوم هم بدانند که امام صادق معصوم فرموده است.

مهم بودن کوچک‌ترین اتّفاق در عاشورا

امام صادق حکیم می‌تواند 900 روایت گُهربار برای مردم از خود بگوید، نمی‌گوید. می‌آید می‌گوید می‌دانید حبیب روز عاشورا چه رجزی خواند؟ این رجز را خواند. حرف امام صادق مهم‌تر است یا حرف حبیب؟ کسی است که حبیب بگوید؟ معصوم است. امام صادق معصوم است، خود تو حرف بزن می‌گوید: نه، نباید عاشورا فراموش شود نه در حد سخنان امام حسین که فرموده است چه بود. در حد رجز حبیب. ممکن است بگویید حبیب که قهرمان شیعه است، صحابه پیغمبر بود،‌ شاگرد امیر المؤمنین بود، با امام حسن بود، با مسلم هم بود، حالا هم که با سیّد الشّهداء است، حبیب است. من می‌گویم زهیر چه؟‌ زهیر یک ماه هم عقاید درست نداشته است و از دنیا رفته است. «أَنَا زُهَيْرٌ وَ أَنَا ابْنُ الْقَيْنِ»[1] این را امام صادق نقل کرده است. چرا؟ یعنی نباید کربلا فراموش شود. کربلا چیست؟ حتّی رجز زهیر نباید فراموش شود. یک واقعه‌ای است که پتانسیل آن طوری است که هر وقت شیعه به آن برسد هیچ کس نمی‌تواند مقابل آن بایستد، قدر قدرت می‌شود. لذا حتّی زهیر را نباید شما فراموش کنید. همین امشب شما در ذهن خود بروید فکر کنید امام صادق روایت بگوید اهمّیّت آن بیشتر است یا زهیر رجز بخواند؟ امام حکیم است کار عبس نمی‌کند. آن‌جایی که فرصت دارد می‌گوید، زهیر این را گفت، حُر چه گفت؟ به چه صورت توبه کرد؟! چون یک سفره‌ی مفصّلی است معراج اولیای خدا است، محفل توبه‌ی تائبین است، بیمارستان دردمندان است، دار الشّفاء عالم ملک و ملکوت است، ناموس شیعه است، حقیقت اسلام است، محور دین است نباید فراموش شود، هیچ چیز آن نباید فراموش شود حتّی رجز زهیر آن. این‌ها را فرموده است.

Kashani-13940722-ThaqalainSite-3-300x200

علّت امام صادق برای به هم زدن مجلس علم

 امام صادق می‌توانست به دختر خود امّ فروه بگوید بیا در سرداب برویم خود من برای تو می‌گویم که چه شده است. شاعر آمد، حضرت مجلس علم را به هم زد.

 پسر صاحب الجواهر از دنیا می‌رود، می‌گوید: چه کاری انجام دهم که فایده داشته باشد دو صفحه کتاب خود را ادامه می‌دهم ثواب آن به روح پسر من برسد. علم عجیب است.

کسی «حُباً لِعُلُومِ دِینی» یعنی کسی که معارف اسلام را دارد نقل می‌کند، به کفش آن کس نگاه کنی عبادت است، معمم یا غیر معمم. کسی که علوم دینی دارد منتقل می‌کند، شما به در خانه‌ی او نگاه کنید عبادت است. نفس کشیدن او عبادت است، در روایت است که از یک میلیون عابد برتر است. حالا امام محفل علمی دارد شاعر وارد می‌شود، فرمود: چادر بزنید، دخترها هم بیایند بنشینند، ام فروه نزدیک بنشیند.

امّ فروه مادر امام است، رحم مادر امام ویژه است، کسی که لیاقت پیدا کرده است بستر رشد امام معصوم بشود، حیرت‌انگیز است،‌ بُهت‌انگیز است. حضرت به احترام مادر خود اسم دختر خود را امّ فروه گذاشت.

این امّ فروه دختر امام صادق است. فرمود امّ فروه بنشیند. بعد به شاعر گفت: برای امّ فروه بخوان. شاعر که توانمندتر از امام صادق نیست، این یعنی هر جا و به هر اندازه که توانستی محفل بگیرید که این نباید فراموش شود، می‌توانست خود او بیان کند. خود افصح عرب است، کسی فصیح‌تر و بلیغ‌تر از امام صادق در دوران خود امام صادق است؟‌ بعد نکته این‌جا است که اهل‌بیت به هیچ وجه تحمّل روضه باز ندارند، گرچه خود آن‌ها روضه باز نقل کردند، که ما بفهمیم اهل بیت چه مصیبتی کشیدند. روضه بازهای که اهل بیت گفتند را هیچ کس توان بیان ندارد. امّا آن‌جایی که خود او در مقام شنونده است. آداب مجلس‌داری این است که برای نماز به شما گفتند که قبل از آن استغفار کن، قبل آن که رو به قبله ایستادی بگو «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ءُ»[2] آرامش پیدا کن، تلفن خود را خاموش کن، ارتباط برقرار نکن، حرف با کسی نزن. چرا؟ چون معراج است، پرواز را از دست ندهی.

وقتی کسی پرواز دارد، قبل از پرواز که شروع به حرف زدن نمی‌کند، پرواز خود را از دست می‌دهی. ما هنوز باور نکردیم که این مجلس‌های سیّد الشّهداء والله معراج است،‌ پرواز است، قبل از آن باید آماده بیایی، نه این‌که بیایی آماده بشوی. بیایی هم برنده می‌شوی ولی میلیاردی که پفک خریده است می‌شوی.

حضرت فرمود: برای امّ فروه بخوان، اصلاً انگار اهل بیت باروت هستند، زمانی که می‌خواهند روضه‌ی جدّ خود را بخوانند. شاعر یک مصرع گفت. گفت: «فَرْوُ»[3] یعنی ای امّ فروه، «جُودِي» گریه کن، «بِدَمْعِكِ الْمَسْكُوب‏» با اشک فروان، همین. چنان صدای گریه بلند شد، آمدند در خانه را زدند که چه شده است؟ یعنی این‌قدر اهل بیت آماده هستند، نیاز به روضه‌خوان ندارند، نیاز به شاعر ندارند، این درس است. این‌قدر دوران خفقان است، حضرت به جلوی در رفت گفتند: چه شده است که صدای گریه می‌آید؟ حضرت تقیه کرد فرمود: یکی از بچّه‌ها بیهوش شده است، اهل خانه ناراحت شدند. نمی‌تواند بگوید برای جدّ خود گریه می‌کنم، خفقان این است.

آماده شدن برای عزاداری

ما الآن از یک ماه قبل محیّا هستیم، تبلیغ می‌کنیم آماده می‌شویم، همه کار می‌کنیم که به محرم برسیم  ولی نمی‌دانیم که کجا می‌خواهیم برویم. این سفره‌ی سیّد الشّهداء توان دارد یک ربع یا کمتر یک ربع آدم را متحوّل کند. من نمی‌دانم کجا می‌آیم؟ نمی‌دانم باید چه کاری انجام دهم؟ نمی‌دانم گاهی بعضی از خطاهای کوچکی که انجام می‌دهم من را به عقب پرتاب می‌کند از پرواز جا می‌مانم. مادر من راضی نیست به آن‌جایی که می‌روم، از پرواز جا می‌مانم، می‌گویم من می‌خواهم بروم. یعنی می‌روم که لذّت ببرم، اهل البیت به این صورت نیستند. می‌گویند حقیقت آن را دریاب. ما الآن وقتی مثلاً فرض بفرمایید در هیئت می‌خواهیم بگوییم که مخلص است می‌گوییم چای‌ریز هیئت است، ولی اگر گوهر حرف خود را به مدد حضرت بتوانم بیان کنم، می‌بینیم امام صادق و اهل بیت چه کاری انجام دادند.

کربلا نباید فراموش شود

آن‌که مستند است این است، امامی که وقتی حرف می‌زند، 900 نفر در مسجد کوفه حرف‌های او را درس می‌دهند، شما امروز بروید که چند دانشگاه 900 کلاس در روز برگزار می‌کنند؟! کم نیست. امام صادق (سلام الله علیه) در مدینه است، در کوفه شیعه و سنّی 900 نفر حرف‌های او را دارند تقریر می‌کنند، این‌ها را اهل سنّت نوشتند. 900 نفر! چند دانشگاه، چند حوزه امروز 900 کلاس دارد؟ بزرگ‌ترین حوزه در قم 80  کلاس درس دارد، نه 900 کلاس. کسی که 900 نفر در روز حرف‌های او را تقریر می‌کنند که به بقیّه بفهمانند، عالمی در این سطح روای رجز زهیر می‌شود. یعنی من بگویم زهیر چه گفت. این‌قدر ولایت‌مدار است، من چه کاری انجام دهم، کدام علم کربلا به زمین مانده است آن نباید به زمین مانده باشد. تمام زندگی خود را صرف این می‌کند که نباید دار الشّفاء عالم فراموش شود، این‌جا دارالشفاء است. خدا شاهد است، امتحان کنید.

نگاه حضرت فاطمه (سلام الله علیه) به مجالس عزاداری

مادر او به شما نگاه می‌کند روایت متعدد است. اگر خواستیم بیایم و حوصله نداشتیم هیچ‌کاری را انجام دهیم قبل از این‌که بیایم حرف را قطع پنج صلوات آرام بفرستیم از طرف مادر او برای سیّد الشّهداء خرج کنید. بگویید من این جلسه را به نیابت مادر او می‌آییم. ما لیاقت نداریم که این کارها را انجام دهیم و بگوییم نائب شدیم ولی یک روایتی را امام جواد فرموده است، آن روایت مهم است برای مجلس ما که می‌خواهیم شروع کنیم.

قدر دانستن محرم

‌ سفره‌ی محرم امسال که شروع شد معلوم نیست سال دیگر هم باشد. خیلی از دوستان ما،‌ ما دیدیم چند روز مانده به محرم از دنیا رفته است. از نزدیکان ما کسانی بودند که سفر کربلا در محرم می‌خواستند بروند چند روز به محرم مانده بود، آماده و محیا شده بودند، نوبت آن‌ها نشد، فرصت می‌گذرد.

اهمیّت هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیه)

 امام جواد فرمود: هر کاری که می‌خواهید انجام دهید به ائمّه هدیه کنید هیچ کدام از هدیه‌های مثل هدیه به زهرای مرضیه آدم را بالا نمی‌برد، و زهرای مرضیه کسی را به این راحتی نمی‌پذیرد. مانند امام حسین بین‌المللی نیست، این حرف‌های که می‌خواهیم این شب‌ها بزنیم إن‌شاء‌الله علم هم در آن‌ها باشد. ولی این سفره‌ای که پهن است،‌ این‌جا یا هرجا، هر جایی که اسم امام حسین روی آن است،‌ اسم ارباب تطهیر می‌کند اگر من بفهمم.

 آن حیوانی که با رطوبت دست به آن بزنی نجس است، اگر لفظ آن در قرآن باشد بی‌وضو نمی‌توانی به آن دست بزنی، به مدد ارتباط با قرآن، به مدد انتساب به قرآن. هر مکان و هر محولی که منسوب به اهل بیت باشد به این صورت است، تطهیر می‌کند.

تأیید سیّد الشّهداء برای توبه کردن و بازگشت

 در صحنه‌‌ی کربلا شما نگاه می‌کنی پدر و چند پسر آمدند در سپاه دشمن قرار گرفتند، ما هیچ وقت این کار را برای کسی انجام نمی‌دهیم، به ما دشنام بدهند…

 آن لحظات پایانی سیّد الشّهداء ‌زمانی که حضرت غرق خون است و نیازی ندارد حرف بزند حرف برای چه کسی می‌زنی؟ به حضرت دشنام می‌دهند، می‌آید مقابل حضرت می‌ایستد، جسارت می‌کند«فَشَتَمَ الْحُسَيْنَ»[4] یعنی آمد به چشم او نگه کرد، فاصله نزدیک بود و ارباب ما نمی‌توانست از جای خود بلند شود دشنام داد، با این حال تا آن‌جایی که صدای او به گوش یک نفر رسید گفت برگردید، و عدّه‌ای برگشتند. خدا شاهد است سفره‌ی امام حسین می‌تواند ما را متحول کند. امشب بیایم لبیک بگویم. لذا من آن روایت تکراری قدیمی را می‌خوانم.

روایت از حضرت محمّد در مورد روز عاشورا

«لَقَد أَخْبَرَ النَّبِيُّ ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ»[5] پیغمبر هر زمان که امام حسین را می‌دید، به این صورت بود یک شرایط خاصی حاکم می‌شد.

Kashani-13940722-ThaqalainSite-4-300x207

 یک روز داشت می‌گذشت، دید از داخل خانه صدای گریه می‌آید. آن پیغمبری که همه می‌دانند هر زمان زهرای مرضیه وارد به مسجد می‌شد… اصلاً گاهی زهرای مرضیه حیا می‌کرد و به مسجد نمی‌آمد چون پیغمبر را به زحمت می‌داد، می‌ایستاد، با سرعت به سمت در می‌رفت و دست او را می‌بوسید. صدا کرد، وارد شد بعد خطاب او به سیّدة النّساء العالمین این است «ألَم تَعلَمی» مگر نمی‌دانی فاطمه «أنَّ بُكَائُهُ يُؤذيني» گریه او من را اذّیت می‌کند. امام حسین را می‌دید، شروع به گریه کردن می‌کرد. پرسیدند، مجبور شد پاسخ دهد «لَقَد أَخْبَرَ النَّبِيُّ ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ» گفت: چه بلایی سر او می‌آید. «وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ» گفت: خود او را می‌کشند، به او جسارت می‌کنند، «بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً». بعد دو سؤال کرده است؛ یکی فرمود: «مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ» چه زمانی این اتّفاق می‌افتد، فرمود: زمانی اتّفاق می‌افتد که نه من هستم، نه تو هستی و نه علی، تنها است. دومین سؤال این است، چون وقتی می‌خواست به دنیا بیاید هم یک طوری به زهرای مرضیه فهماندند که این پسر بیاید شهید می‌شود، فرمود که «لَا حَاجَةَ لِي فِيهِ»[6] که لیاقت ندارند که او به این دنیا بیاید، تا این‌که به او هدیه‌ی آسمانی دادند، گفتند: او می‌آید که امّت نجات پیدا می‌کند «بابُ النَّجَاةُ أمَّةُ» هر کسی لیاقت ندارد مهدی از فرزندان او باشد، مهدی از ولد او است. فرمود: پس می‌پذیرم. یعنی می‌داند حسین او می‌خواهد هزینه شود، دومین سؤال او این است؛ چرا این سؤال را کرد؟ این سؤال را کرد برای این‌که می‌خواست این خون هدر نشود، می‌خواهد بگوید این‌جا اگر بیایی هدایت می‌شود، احساس می‌کند خون پسر او هدر نرفته است. دومین سؤال او این است «فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ»[7] اگر ما نیستیم چه کسی برای او گریه می‌کند؟ زهرای مرضیه نیاز به گریه‌ی ما ندارد، نمی‌خواهد آن خون هدر برود، بعد پیغمبر به ما اعتماد کرده است. فرمود: زمان می‌گذرد، مردهای امّت من مثل مادر بچّه مرده برای او گریه می‌کنند. وقتی به او گناهکار قاتل می‌گوید برگرد، «أَيُّهَا الرَّجُلُ إِنَّكَ مُذْنِبٌ خَاطِئٌ»[8]. گناهکار بی‌چاره، به ابن حُر فرمود که تو راه توبه نداری، آدم کشتی، راهی نداری من می‌توانم شفاعت جدّ خود را برای تو تضمین کنم. وقتی خواست به حضرت بگوید اسب می‌دهم خواست «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدا»[9] من کمک نخواستم از گمراه‌کنندها، یعنی تو مذل هستی، وضع تو خراب است ولی سفره‌ی امام حسین سفره‌ی بین المللی است.

«يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ءُ».[10]


[1]ـ بحار الأنوار، ج ‏44، ص 319.

[2]ـ بحار الأنوار، ج‏ 81 ، ص 375.

[3]ـ الكافي، ج ‏8، ص 216.

[4]ـ بحار الأنوار، ج ‏45، ص 53.

[5]ـ  بحار الأنوار، ج‏ 44، ص 292.

[6]– الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص 52.

[7]ـ بحار الأنوار، ج‏ 44، ص 292.

[8]ـ بحار الأنوار، ج ‏44، ص 315.

[9]ـ سوره‌ی کهف‌، آیه 51.

[10]ـ بحار الأنوار، ج ‏81، ص 375.