بررسی علت تفاوت نگاه سیدالشهداء سلام الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ـ قسمت چهارم

نویسنده

ادمین سایت

روز جمعه مورخ 22 مرداد ماه 1400 و مصادف با روز چهارم محرم 1443 ه.ق، چهارمین جلسه هیئت محترم بضعة الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حجت الاسلام حامد کاشانی» و پیرامون موضوع «بررسی علت تفاوت نگاه سیدالشهداء سلام الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[3]

مقدمه

هدیه به پیشگاه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ صلواتی عنایت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف و رزقنا الله رویته و زیارته و شهاده بین یدیه صلوات دیگری محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

بنده به خاطر دارم که آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه چقدر به حاج آقای اهری علاقه داشتند، گاهی اگر ایشان دیر می‌رسید آیت الله مهدوی کنی اعلی الله مقامه الشریف جلسه را بهم می‌زدند تا حتماً از محضر ایشان استفاده کنند. ان شاء الله خداوند طول عمر با عزت به روضه‌خوانِ با اخلاصِ مؤدب حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه عطاء کند و به نفس ایشان برکت بدهد.

ان شاء الله خداوند به همه پیر غلامانِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سلامتی، نفسِ با اخلاصِ سالم، عمر طولانی و با برکت عنایت بفرماید، ما را هم قدردان نعمت وجودِ کسانی قرار دهد که 50 ـ 60 سال درِ خانه اهل بیت علیهم السلام نفس زدند (این توفیق خیلی بزرگی است) و سایه آن‌ها را بر سر ما مستدام بدارد؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

ان شاء الله خدا به ما روزی کند که برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه مجلس بگیریم نه برای نفسِ خبیث خودمان، درد زیاد است، گاهی بعضی از افراد مثلِ من بیشتر برای خودفروشی مجلس می‌گیرند، از مجالس حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه کم‌بهره هستیم چون به خودمان بیشتر نگاه کردیم. ان‌شاء‌الله خداوند متعال «یا حسین» عرض کردنِ با اخلاص را روزی ما قرار دهد.

اهمیت حکومت

موضوع بحث ما این بود که چرا بین حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و کسانی نظیر جناب حبیب رحمه الله علیه که حکومت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را دیده بودند با سایر اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تفاوت از آسمان تا زمین وجود دارد؟

مشخص است که این شبهه پاسخ داده شد که ما معصوم علیه السلام را با غیرمعصوم قیاس نمی‌کنیم بلکه عرض می‌کنیم که جناب حبیب رحمه الله علیه هم بسان حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فکر می‌کند.

شهید محمد باقر صدر رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید: یکی از کارهایی که حکومت می‌تواند انجام بدهد «مرگ اراده‌ها» است.

جامعه مدینه، یک جامعه مُرده است. مردم در مدینه به ظاهر زنده بودند امّا فقط نفس می‌کشیدند. قرآن کریم هم این افراد را مُرده حساب می‌کند، «لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا»[4] مرده را که انذار نمی‌کنند.

اگر آیات قبلی و بعدی آیه شریفه «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَی»[5] را ببینید متوجه می‌شوید که راجع به افراد [به ظاهر زنده] است، «تو نمی‌توانی سخنِ خود را به گوشِ مردگان برسانی»، یعنی کسی که مُرده‌ی متحرک است.

شهید صدر اعلی الله مقامه الشریف می‌فرماید: حکومت کاری کرد که اراده‌ها در جامعه مُرد.

وقتی مردم مدینه دیدند که یزید لعنه الله علیه آمده است بسان فردِ مرگ مغزی که اگر لگدی هم به او بزنند نمی‌تواند «آخ» هم بگوید، واکنش آن‌ها در همین حد بود که گویی سپر ماشین یا نعلِ اسب آن‌ها خش افتاده است! از آن طرف بیان حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه این است: «و عَلَى الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ يَزيدَ»[6]، یعنی اینقدر فاصله در فهم وجود دارد.

این فاصله شدید در فهم محصول همان حکومت‌هایی است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای رخ ندادنِ آن‌ها ضجه زدند، این‌ها که پیغمبردیده بودند و بعضی از آن‌ها که تعدادشان هم کم نیست، منافق هم نبودند و بعداً هم به اسم دفاع از اسلام جان دادند ولی نتوانستند واکنشی نشان بدهند. چون محصول حکومت بود.

تا زمانی که موضوعِ «اهمیت حکومت» برای کسی از نزدیک لمس نشود حس نمی‌شود، تا وقتی اهمیت موضوع حکومت، چه برای ما که یک شهروند ساده هستیم و چه برای کسی که مسئولیت دارد حس نشود، اصلاً نمی‌دانیم که چه سرنوشتی داریم و چه پرسش‌هایی از ما خواهد شد، لذا ساده می‌گیریم.

ان شاء الله خدای متعال هر کسی که با طمع به قدرت یا مناصب یا صاحب منصبان نزدیک شده است؛ چه طمع به بیت المال مسلمین و چه طمع به قدرت برای استفاده شخصی یا گروهی، خداوند متعال به حقِ آیه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»[7] دست او را از قدرت و بیت المال قطع کند.

ما ولو در یک حکومتی زندگی کنیم که سراسر مشکلات، تورم و… است امّا ما درکی از این نداریم که «در امنیت، فرصتِ دینداری و تبلیغ دین وجود دارد» به چه معنا است.

علت استقبال شهروندانِ مسلمان اروپایی از داعش

بنده در یک مصاحبه، داعش را از نظر مبانی، شیوه تبلیغ و… تحلیل کردم و به طور مفصل توضیح دادم.[8]
داعش تمام نشده است، ممکن است که اسم «داعش» تمام بشود امّا بنده در آن مصاحبه به طور مفصل توضیح دادم که داعش عناصری دارد و هرگز آن فکر نمی‌میرد.

ممکن است که اسم «داعش» عوض بشود و هر وقت که مستکبران لازم دیدند به یک عنوان دیگری ظهور کند، یک روز به اسم «خوارج» قراء کوفه مقابل حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه ایستادند و مکرراً تغییر کردند و اسامی آن ها عوض شد و یکجا «القاعده»، یکجا «النصره» و… شد. این‌ها تفاوت‌هایی هم با هم دارند که اتفاقاً داعش از همه‌ی این‌ها در ماندگاری پر استعدادتر است و خیال خام است که کسی خیال کنند که داعش تمام شده است، مگر این که نسل همه این افراد منقطع و تکفر آن‌ها مدفون شده باشد که خیلی بعید است چون این فکرها موجود است.

وقتی بررسی کنید می‌بینید یک عقده حقارتی در شهروندانِ مسلمان اروپایی وجود دارد که افرادِ مسلمانِ دو رگه در آنجا، درجه 2 و درجه 3 محسوب می‌شوند!

اگر کسی می‌خواهد در این زمینه تحقیق کند، راجع به مناسباتِ اجتماعی «مسعود اوزیل» که در تیم ملی آلمان و ترک تبار بود، تحقیق کند. ببینید که با وجود این که یک مسلمان در اوج اقتدار و محبوبیت ورزشی یک کشور و بازیکنِ سال یک کشور بود، بخاطر دعا کردن وسط زمین چه بلایی سر او آوردند!

منظور ما از دو رگه، فردی است که اهلِ الجزایر یا اهلِ لیبیا یا اهل ایران یا ترک‌تبار یا اهل هر جایی باشد و بعد به اروپا رفته باشد و تابعیت یا شهروندی یک کشور اروپایی را گرفته باشد.

اینقدر حکومت به جوانانِ مسلمانِ دورگه، نگاهِ سخیفِ ظالمانه داشته است و اینقدر این جوانان تحقیر شدند…

این نگاه سخیفِ ظالمانه و تحقیر کردن سبب دو اتفاق می‌شود، گروه اول افرادی هستند که خود را ذاتاً بدبخت و درجه 2 می‌دانند لذا اعتراضی هم نمی‌کنند و دنبال تغییر هم نیستند. گروه دوم افرادی هستند که دنبال تغییر شرایط هستند.

شما نمونه گروه اول را در هندوستان می‌بینید. یک عده در هندوستان هستند که به آن‌ها «نجس‌ها» می‌گویند! این افراد از اذان صبح تا اذان مغرب نمی‌توانند وارد شهر بشوند! البته شایان ذکر است که عرض کنم این‌ها مسلمان نیستند، هندوها به این گروه «نجس ها» یا «ناپاکان» می‌گویند. مثلاً خون یا ژن آن‌ها ناپاک است، اصلاً اجازه ورود به شهر را ندارند، دیگر اعتراضی هم ندارند چون پدر و جدّ این فرد هم جزو نجس‌ها بوده است!

یک گروه دیگری هم در هندوستان وجود دارد، اگر کسی خواست کارِ جامعه شناسی انجام بدهد، این گروه را هم ببیند. یک عده هستند که کنار خیابان به دنیا می‌آیند و 30 ـ 40 ـ 50 سال بعد کنارِ خیابان از دنیا می‌روند!

این افراد هرگز فکر نمی‌کنند که یک روز حتی یک موتور سوار بشوند، چه برسد به این که خانه در شهر بخرد یا یک جای مسقفی زندگی کند یا حمام کند بلکه در جوی و گوشه خیابان خود را تمیز می‌کند! یعنی 5 نسل او کارتن خواب هستند! هیچ اعتراضی هم ندارد و دیگر پذیرفته است که من این هستم!

دو حالت می‌شود؛ یک عده از شدت تحقیر، اینطوری می‌شوند. یک عده هم دنبال تغییر هستند.

فردی که دنبال تغییر باشد، به قولِ جامعه‌شناسان دیگریِ خود یا دشمن خود را شهروندان ِمتمدن می‌بیند و می‌گوید که این افراد حق ما را خورده‌اند.

شما در کشور های اروپایی این را زیاد می‌بینید که ناگهان یک نفر می‌رود و یک جا را به رگبار می‌بندد، چون 30 سال تحقیر شده است و جزو گروه اول هم نبوده است که تحقیر را بپذیرد لذا حسِ حقارت وی را بیچاره کرده است. عزت نفس، کمال طلبی، مناعت طبع و… را خداوند متعال داده است ولی مرتباً بر سر این فرد خورده است لذا ناگهان از یک جایی سر باز می‌کند و مرتکب یک جنایتی می‌شود.

بنده نمی‌‌خواهم عرض کنم که منشاء همه جنایات این است ولی این یکی از علل جدی است.

بعد برای این گروه، به صورت ناگهانی (!) یک جریانی به اسم دولت اسلامی عراق و شام (داعش) پیدا می‌شود که می‌گوید: ما جهان وطن هستیم!

فرض کنید در حالی که در تهران راه می‌‌روید، بگویند: «کد ملی خود را نشان بده! چه کسی به تو گفته است که در این خیابان راه بروی؟!» در عمر ما این اتفاق رخ نداده است که این حس را درک کنیم.

این که عرض می‌کنم که ما الان خیلی توجه نداریم که بی‌حرمتی به دینداران به چه معنا است چون درکی از این موضوع نداریم که بعد توجه کنیم که فرصت یعنی چه؟ کجا داریم نفس می‌‌کشیم؟

این افرادی که اینقدر تحقیر شده‌اند و به دنبالِ تغییر هستند، ناگهان می‌بینند که جریانی می‌گوید: «ما جهان وطن هستیم. ما قصدِ جنگ با ظالمان جهان را داریم. ما ممهدانِ مهدی موعود هستیم!»

بسیاری از شعار های داعش، شیعی است. بنده این را به طور مفصل توضیح داده‌ام.

فردی که این تحقیرها را چشیده است، وقتی به مدرسه که رفته است همه‌ی افراد به او چپ چپ نگاه کردند و به او توهین کردند، سرِ هر میزی که نشسته است بغل دستی او رفته و سر میز دیگری نشسته است تا کنارِ این فرد ننشیند، هر کجا که رفته است گویی که جزامی باشد، از او فاصله گرفته‌اند، او را آدم حساب نکرده‌اند. در زنگِ ورزش به او اجازه‌ی ورود به تیم را نداده‌اند! او را در رفاقت‌ها و حلقه‌ها آدم حساب نکرده‌اند! یعنی تحقیر شده است.

ناگهان یک جریانی می‌‌آید و می‌گوید: «ما جهان وطن هستیم. ما اهلِ هجرت هستیم! ما برای استقرارِ عدل در عالم تلاش می‌کنیم! ما دعای پیغمبر برای استقرار عدل در عالم هستیم! نه عرب و نه عجم، نه افغانستانی و نه پاکستانی، نه ترک و نه لر، نه اروپایی و نه آریایی، فرقی نمی‌کند، ما همه برادر هستیم».

معلوم نیست که این حرف‌ها برای من و شما چقدر جذاب باشد ولی برای آن فرد با همه وجود جذاب است که جریانی آمده است تا انتقام این ظلمِ ساختاری را از ظالمان بگیرد و می‌‌خواهیم دنبال «خلافت اسلامی»، «خلافتِ عدل» و «استقرار احکام خداوند روی زمین» برویم!

جامعه شناسان در فرانسه گیر کرده‌اند، فرانسویانی که اینقدر پر مدعا هستند که هیچ کس را آدم حساب نمی‌کنند، چرا جذب داعش در فرانسه زیاد بود؟

این بحث خیلی مفصل است و قصد ورود به آن را ندارم. می‌خواستم عرض کنم که ما درکی از این موضوع نداریم لذا خیال می‌کنیم که همیشه همین طور بوده است که الان است. مثلاً الان مشکل ما اقتصادی است و توجه به باقی مشکل‌ها نداریم. اگر نامزدها هم صحبت کنند، به خیلی از موارد نمی‌پردازند. اصلاً درد را نمی‌شناسیم.

خون‌دل خوردن اهل بیت علیهم‌السلام برای ارزش‌گذاری در جامعه

موردی که امام معصوم علیه السلام دست روی آن می‌گذارد و می‌فرماید: «و عَلَى الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ يَزيدَ»، تقریبا تمام محققان این را گفته‌اند، بنده عرض می‌کنم و بعد خطرِ امروز آن را برای شما عرض می‌کنم، منتها سعی می‌کنم که بدون مصداق عرض کنم و متعلق به این دولت و آن دولت نباشد.

وقتی در زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد مسجد می‌شدند، نمی‌توانستند تشخیص بدهند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کدام فرد است، یعنی اگر کسی وارد مسجد می‌شد و نگاه می‌کرد، نمی‌فهمید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کدام فرد است.

لباس‌ها تفاوت چندانی نداشت. بله! بعضی از مردم فقیر و بعضی دیگر ثروتمند بودند. فرد حدس می‌زد که کسی که مردم بیشتر با او سخن می‌گویند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نه وقتی در حلقه می‌نشستند جای بخصوصی داشتند، نه از نظر ظاهری امتیازی نسبت به سایرین داشتند، مگر زمانی که بر روی منبر می‌نشستند تا بحث کنند.

اگر بنا بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به کسی احترام بگذارند، برداشت شما از «احترام برای فقیر بود» امتیازِ مالی نباشد.

ثروت عظیمی در جنگ حُنین به غنیمت رفت و خمس این غنیمت در دستانِ مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، مردم مدینه خیال کردند که الان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خمسِ این غنیمت را به فقراء می‌دهند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این خمس را بیشتر به همان ثروت مندانِ قریش (مکیان) دادند. پچ‌پچ‌ها شروع شد! گفتند: وقتی در مکه بود او را بیرون کردند. حال که سال 10 هجری است و مکه را هم فتح کردیم و پول رسیده است هوای فامیل‌های خود را دارد!

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یک عبارتی فرمودند که هم اوج تواضعِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و هم سیره اهل بیت علیهم السلام است.

مسلمان‌ها با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قهر کردند!!

همینجا معلوم است که تشخیص ما با تشخیص حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرق می‌کند. ما گاهی می‌‌خواهیم عدالت داشته باشیم، می‌گوییم: «نباید استثناء وجود داشته باشد»، راست می‌گوییم نباید تبعیضی رخ بدهد. تبعیض نداریم ولی استثناء داریم.

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فدک را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشیدند، به همه زنانِ عرب که فدک نبخشیدند. اگر کسی نگاه تک بعدی داشته باشد می‌گوید: «از منظر عدالت اسلامی، چطور ممکن است که فدک را به فاطمه بدهند؟ ما استثناء نداریم». بله! در صورت کلی اقتضای عدل این است، امّا اگر قرار بود که مسائل تک‌خطی و به این سادگی باشد که دیگر نیازی به آمدن پیغمبر نبود بلکه من هم می‌رفتم و اداره می‌کردم!

بنده فرصت باز کردن این بحث را ندارم و می‌دانم که ممکن است که یک عده همین را کلیپ کنند و فحش بدهند، عیبی ندارد، دیگر عادت کرده‌ایم.

ـ چرا فدک را به فاطمه دادید؟ روی چه حسابی فدک را دادید؟ آیا این اقتضای عدالت است؟

بنده عرض می‌کنم که به طور کلی اقتضای عدالت این است که شما تبعیضی قائل نشوید، امّا اینکه خیال کنید که هیچ وقت نباید «استثناء» وجود داشته باشد، اینطوری نیست. اگر اینطور باشد، با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، دعوا خواهید کرد!

بنده صبح جایی برای روضه رفته بودم، یک پیرمرد 80 ـ90 ساله سر کوچه ایستاد و اجازه ورود ماشین ما به کوچه را نداد، آخر جلسه آمد و عذرخواهی کرد و گفت: ببخشید حاج آقا! می‌خواستم استثنائی قائل نشوم.

بنده عرض کردم: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم گاهی استثناء قائل می‌شدند. بنده از چند جلسه آمدم و به جلسه هم خواهم رفت، همین چند قدم هم روی نفس و حالِ من اثر دارد وگرنه 100 متر چیزی نیست، قصد نوکری دارم، اتفاقاً اینجا باید برای نوکرِ امام حسین علیه السلام استثناء قائل می‌شدید.

حالا نعوذ بالله عرض بنده این نیست که اسمِ بنده کنارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیاید، می‌‌خواهم عرض کنم که گاهی خیال می‌کنیم که در حال انجام کار درستی هستیم در حالی که کارِ ما درست نیست.

آن ها ناراحت شدند و گفتند: پول را به قریش داد!

ابوسفیان لعنه الله علیه خیلی ثروت داشت، آن ملعون آمد و دید که یک درّه پر از گوسفند وجود دارد، گفت: ای محمد! ما می‌خواستیم به تو رشوه بدهیم در حالی که تو قبول نمی‌کردی، پس معلوم است که قیمت تو بالاتر از این حرف‌ها است!!! مثلاً ما می‌خواستیم 10 میلیون تومان بدهیم تا تو دین خود را کنار بگذاری در حالی که توقع تو بالاتر از این قیمت ها بود!!!

این‌ها، خمسِ غنائم بود. تقسیم چهار پنجم این غنائم بین همه افراد یکسان بود. مدیریتِ مصرف این خمس در دستان مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، این دره گوسفند، خمس غنائم بود که در دستِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.

بنده عرض کردم که از خمس، استثناء قائل می‌شدند. اگر برداشت کردید که از بیت المال مسلمین، استثنائی قائل می‌شدند، این را اصلاح کنید.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، چهار پنجم غنائم را به عدالت تقسیم فرمودند. یک پنجم غنائم که خمس بود و مدیریت مصرف آن بر عهده حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود را به پولدار های مکه دادند.

یک پنجم غنائم هم زیاد است. شما فرض کنید یک پنجم ده هزار میلیارد تومان، دو هزار میلیارد تومان است. بعد دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به هر یک از دشمنانِ شماره یک اسلام [از خمس غنائم]، صد شتر و… می‌دهد.

ابوسفیان لعنه الله علیه گفت: معلوم است که طبع تو خیلی بلند است لذا رشوه های ما را قبول نمی‌کردی!

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا این دره گوسفند برای تو خیلی ارزشمند است؟ همه این گوسفندان، برای تو باشد!!!

مردم مدینه گفتند: عجب! فامیل بازی را ببین! همه گوسفندانی که در دره بودند را به ابوسفیان داد.

قهر کردند! گفتند: این «جُعَیل بن سراقه ضمرى» از اَصْحاب صُفّه است و سقفی بالا سر او نیست و کنارِ مسجد می‌خوابد. ده عدد از این گوسفندها را به او می‌دادی تا زندگی او از این حالتِ فلاکت بیرون بیاید.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌خواستند قبل از این که این افراد ثروتمند بشوند، بفهمند که ارزش چیست؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جملاتی در پاسخ فرمودند که کمرشکن است. فرمودند: این ها اهلِ مکه هستند، وقتی برمی‌گردند، با این شتر ها برمی‌گردند ولی وقتی شما به مدینه برمی‌گردید، با پیغمبر برمی‌گردید.

اینقدر این تواضع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کمرشکن بود که مردم مدینه شروع به گریه کردند که یا رسول الله! غلط کردیم.

«می‌‌خواهم شما را تمرین بدهم»… حقیقتاً این مظهرِ رحمت «رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» است. «تا وقتی که تربیت نشده‌اید؛… باید بدانید که چه چیزی ارزش است و چه چیزی ارزش نیست».

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْض‏»،[9] نه این که ثروتمند بی‌ارزش باشد، ثروتمند کارآفرین در جامعه ارزشمند است…

اگر کسی خیال می‌کند که امام حسین علیه السلام صورت به صورتِ غلام خود گذاشتند تا بنده نوازی کرده باشد، ول معطل است. امام حسین صلوات الله علیه صورت به صورتِ غلام خود گذاشتند چون او را بسانِ پسر خود دوست داشتند.

این دو با هم خیلی فرق می‌کنند.

زمانی شما به خاطر احترام گذاشتن به فردی احترام می‌گذارید. زمانی از روی شوق و حب به فردی احترام می‌گذارید.

بنده تابحال ندیده‌ام که این مضمون در اشعار باشد. همه گفته‌اند که همان کاری که با غلام کردند که با پسرِ خویش کردند. کسی این را نفهمیده است که «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيق وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ‏»[10]، ما هم که ندیده هستیم، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را ندیده‌ایم که ببینیم که شوق ایشان به دیدار ما قابل قیاس با شوق ما به دیدار ایشان نیست…

می‌خواستند ارزش‌گذاری را تغییر بدهند. نخواستند که با صورت به صورت غلام نهادن او را تکریم کنند، بلکه وقتی صورتِ خونی غلام خود را دیدند نتوانست تحمل کند و «وضع خدّه على خدّه»،[11] حباً و شوقاً صورت به صورتِ غلام خود نهادند. بسان فردی که [شوقاً و حباً] صورت به صورت پدر یا پسر خود بگذارد نه برای این که تکریم کند.

چون من لعامت طبع دارم لذا نمی‌توانم بعضی از جاها کرامت را بفهمم.

برای همین این برای ما شبهه است که یک فرد جنایت پیشه به معصوم علیه السلام رو می‌زند و مثلاً می‌گوید که برای سلامتی من دعا کن، چند معصوم ما این کار را کردند. اگر ما باشیم، می‌گوییم: آیا این اعانه بر ظلم نیست؟

این موضوع بارها رخ داده است.

جایی که سیره مسلّم معصوم علیه السلام است… باید اینجا عرض کنیم که ان شاء الله خداوند متعال روزی ما کند تا بفهمیم که سِرّ آن چیست.

«ما قال: لا قطُّ، إلاّ في تَشَهُّدِهِ *** لَوْلا التّشَهّدُ كانَتْ لاءَهُ نَعَمُ»[12]

ما چقدر فاصله داریم؟

نگاه او به همه مردم عالم، نگاه اولیه‌ی رحمت است. ان شاء الله حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء تشریف بیاورند، نگاه اولیه ایشان به مستکبران هم این است که آن ها را هم جذب کنند. بله! اگر نشود، آن‌ها را از دمِ تیغ می‌گذراند که این نگاه ثانویه است، اما حضرت فرصت هدایت را برای همه فراهم می‌کنند.
این صریح قرآن کریم است که 
«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى».[13] خداوند متعال نفرمود که چگونه با قومِ بنی اسرائیل حرف بزن. فرعون شاهِ خیلی پُردبدبه‌ای است با او نرم صحبت کن؛ شاید برگشت.

این همان است که در کتاب های دینی مدرسه خود خواندید. «لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم»،[14] خداوند متعال فرمود: اگر کسانی که با من قهر کردند، شوق و علاقه من به بازگشتِ خودشان را می‌دانستند «لَماتوا شَوقا إلَيَّ» از شوق می‌مردند.

این نگاه اولیه است که نباید با نگاه ثانویه قاطی شود. در نگاه اولیه شمر و عمر سعد لعنه الله علیهما را هم دعوت می‌کند و برای هدایت آن ها تلاش هم می‌کند. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه با خیلی از افراد سه جلسه خصوصی صحبت نفرمودند ولی 3 بار نشسته است و با عمر سعد لعنه الله علیه حرف زده است. تاریخ را نگاه کنید.

واقعاً بیچاره‌ها را بیشتر دوست دارد، نه این که دوست داشته باشد که جامعه بیچاره باشند، بیش از من می‌داند و بنده هم فرصت ندارم که مکرراً ابعادِ بحث را توسعه بدهم، حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه خیلی برای رفاه مردم تلاش کرده است، قدیم‌ها در میهمانی ها هر 4 ـ 5 دور هم می‌نشستند و یک سینی می‌گذاشتند. وقتی حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه میهمانی می‌دادند، بین فقراء می‌رفتند که حلقه وار نشسته بودند و می‌فرمود: کدام یک از شما [حلقه های فقراء] جا دارید که من بین شما بنشینم؟

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه سفره را پهن فرموده بودند و فقراء دور سفره نشسته نشانده بودند، بعد گویی که این فقراء صاحب سفره باشند، حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه از این فقراء اجازه می‌گرفتند: «اینجا، جا هست که من بیایم؟»، این بازی، شوآف و نمایش نبود.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: یا علی! خدا کاری کرده است که تو واقعاً مساکین و مستضعفین را بیشتر دوست داری…

عرض کرد: آقا! «جعیل بن سراقه» هیچ پولی ندارد. شترها را به ابوسفیان دادید؟ حضرت فرمود: جعیل، من را دارد!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌خواستند که ارزش‌گذاری‌های جامعه را اصلاح بفرمایند. این تعارضی با این ندارد که برای فقرا رفاه فراهم کرد، فراهم‌کردن رفاه وظیفه هر حکومتی است، اشتباه برداشت نشود.

تغییر شیوه توزیع ثروت و ایجاد فاصله طبقاتی

شیوه توزیع ثروت در زمان خلیفه دوم عوض شد.

یک‌لحظه بنده برمی‌گردم تا شما هندسه‌ی بحث را گم نکنید. عرض کردیم چرا فاصله نگاه بین امام حسین صلوات الله علیه و جناب حبیب رحمه الله علیه با فقها، اصحاب و تابعین در مدینه خیلی فاحش است؟

حبیب کنارِ امام حسین علیه السلام نیست بلکه یک نمونه غیر معصوم که حکومت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دیده است و یک نمونه معصوم را عرض کردم.

این‌طرف می‌گویند: «دین نابود شد» درحالی‌که آن طرف می‌گویند: «هیچ اتفاقی رخ نداد، حالا شد دیگر»!

گویی که فردی با کفش روی کفش من رفته است و کفشِ من خاکی شده است، اینجا جیغ که نمی‌زنم، می‌گویم: خاکی شده است، چیزی نشده است و قابل‌جبران است. آن طرف این‌گونه هستند درحالی‌که این طرف می‌گویند: «و عَلَى الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ يَزيدَ»، بنده عرض کردم که این تفاوت نگاه و فکر ناشی از حکومت است. بعد برای توضیح این مطلب عرض کردم که ما در شرایطی هستیم که آن تحقیر دینی وجود ندارد لذا به بعضی از موارد توجه نداریم. مثال داعش را برای این زدم که آن تحلیل را توضیح بدهم.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دنبال این بودند که نگاه را عوض کنند. مثالِ صورت به صورت غلام نهادن را برای این زدم که بگویم: امام معصوم علیه السلام اینگونه نیست که مکرراً در پی اکرام باشد بلکه از روی محبت این کار را انجام می‌دهد. موارد فراوانی داریم، مثال‌های زیادی در ذهن بنده است.

فرد نابینا عرض کرد: آقا! شما قدرت دارید که بینایی را به من برگردانید؟ حضرت اراده فرمودند و فرد بینا شد. بعد حضرت فرمود: نابینایی به نفع تو است. اگر بینایی ظاهری نباشد، تو با ما هستی و اگر بینایی باشد، معلوم نیست. عرض کرد: هر چه شما بفرمائید. حضرت اراده فرمودند و بینایی رفت. تو الان باید مبتلا باشی. تو در این مسیر تربیتی هستی.

نگاه به فقیر، نگاه تکریمی است و بلکه برای حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه محبوب است.

مدلِ توزیع ثروت در زمان خلیفه دوم در جامعه عوض شد. وقتی مدل توزیع ثروت عوض شد، آرام‌آرام فاصله طبقاتی شکل گرفت، ابتدا خیلی کند.

مثلاً گفتند: 3 هزار سکه به بدری‌ها می‌‌دهیم. 2 هزار سکه به احدی‌ها می‌‌دهیم. هزار سکه به افرادی که بعد از جنگ خیبر بودند، می‌‌دهیم. 500 سکه به افرادی که بعد از فتح مکه بودند، می‌‌دهیم. ابوسفیان، رئیس قبیله است لذا به او 100 هزار سکه می‌‌دهیم! 6 هزار سکه به همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌‌دهیم! ماریه سابقه کنیزی دارد لذا به او 5 هزار سکه می‌‌دهیم! 10 هزار سکه به عایشه می‌‌دهیم!

این تقسیم بندی بیت المال بود که باید به عدالت تقسیم می‌‌شد! جابه‌جا کردند. توزیع ثروتی شکل گرفت که اذن از معصوم علیه السلام نداشت. خوب دقت کنید تا به خطر امروز برسیم. افراد در جامعه کم‌کم جا‌به‌جا شدند. خیلی از افراد تا دیروز مثل هم بودند.

زمانی یک نفر یک کاری تولید می‌کند و رشدِ شخصی می‌کند. زمانی اینطور نیست بلکه حکومت ماهیانه 50 میلیون تومان به من می‌‌دهد ولی به فرد دیگری ماهیانه 10 هزار تومان می‌‌دهد، یعنی تفاوت مدل زندگیِ ما برای تلاشِ، ابتکار، استعداد و… من یا ایشان نیست بلکه سهم بیشتری از بیت المال به من می‌دهند! یعنی درواقع توزیع ثروت عادلانه نیست.

در این ایجاد تفاوت طبقاتی، شبیهِ مدلِ داعش «تحقیر» وجود دارد. «ما به غیر عرب‌ها چیزی نمی‌‌دهیم و فقط به عرب ها می‌‌دهیم»! مرتباً هم رده‌بندی کردند. تفاوت‌ها اولِ کار خیلی شدید نیست. مدلِ زندگی دو خلیفه اول هم تفاوت فاحشی با سطحِ عمومی جامعه ندارد.

بحث این است که حکومت می‌تواند انحراف یا اصلاح پایدار درست کند. این با شیخ کاشانی فرق دارد که 5 سال بعد از مرگِ من معلوم نیست که کسی حتّی اسمِ مرا به خاطر داشته باشد. افراد شخصی به این راحتی نمی‌توانند کارِ پایدار انجام بدهند ولی حکومت‌ها می‌توانند. روزهای گذشته هم مثال‌هایی عرض کردیم.

زندگی مردم، با یکدیگر خیلی تفاوت نداشت. افرادی که ثروت پدری و ارث و میراث داشتند سر جای خود. 5 همکلاسی که مدل هر 5 نفر 16.52 بود، کنکور هم همگی درصد یکسان زدند. خب باید جایگاه این 5 نفر نزدیک همدیگر باشد.

حکومت با توزیع غیر مأذون از معصوم علیه السلام، مردم را رده‌بندی کرد لذا جابه‌جا شدند. فاصله طبقاتی کم‌کم جدی‌تر شد. در دولت عثمان، یک نفر نان شب نداشت که بخورد و دیگری نمی‌دانست که شب را با کدام کنیز خود بگذارند، یعنی اینقدر که کنیز داشت! این‌ها هم از کارآفرینی شخصی خودش نبود، بلکه بیت المال این افراد را اینگونه جابه‌جا کرده بود.

وقتی بیت‌المال این‌طور جابه‌جا کند افراد به این فکر می‌افتند که اگر صنف، سلک، گروه و رده خود را جابه‌جا کنیم، زندگی مادی ما جابه‌جا می‌شود. «دامادِ چه کسی بشوم، با چه کسی بروم، با کدام قبیله هم‌پیمان بشوم و… زندگی من تغییر می‌کند؟!».

نگاه ارزشی به ثروت

در کنارِ تغییر مدل توزیع ثروت و ایجاد فاصله طبقاتی، نوع نگاه به ثروت به «نگاه ارزشی» تبدیل شد! یعنی بر خلاف سیره حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ثروتمند محترم و فقیر نامحترم شد. داشتن ثروت معادل آبرو و نداشتن ثروت معادل بی‌آبرویی شد!

این نوع نگاه در ابتدا کینه‌توزی را بین دو جریان پایین دستان و بالا دستان جدی کرد. پایین‌دست‌ها کینه داشتند، مخصوصاً این که فاصله طبقاتی حاصل توزیع ناعادلانه بیت‌المال بود.

مسلّماً اگر کسی کاسبی می‌کرد که کسی با او کاری نداشت.

لابی، زیرآب‌زنی، سعایت و… جدی می‌شود، چون آدم‌ها می‌خواهند که جای همدیگر را بگیرند، چون اگر من به جای او بروم و دو صفر اولِ کد ملی من باشد؛ ماهی ده میلیون تومان بیشتر می‌گیرم… افراد زیر آب همدیگر را می‌زنند، فضای اجتماعی مدینه از هم پاشید و گسست اجتماعی به وجود آمد.

فراموش شدنِ تولّی در جامعه

«تولی» که از مهم‌ترین موضوعاتِ مسلمین و واجب شرعی است که متأسفانه بین ما هم کم‌رنگ شده است، خیال می‌کنیم امام حسین صلوات الله علیه را دوست داریم ولی به‌راحتی به هم فحش می‌دهیم! این هیئت به‌راحتی به آن هیئت بهتان می‌زند! به‌راحتی! چون تولی نیست. فکر می‌کنیم که ولایت هست. ظهورِ ولایت در تولی است.

ما وقتی ولایت داریم که بین مؤمنان به احترام ولی، محبت وجود داشته باشد؛ در آن صورت معلوم است که صاحب ولایت هستیم وگرنه وقتی تولی نداریم و با هم نیستیم؛ ولایتی نیستیم. جامعه‌ای که در آن افتراق وجود دارد، یعنی ولایت‌مدار نیست.

ادامه‌ی بحث «نگاه ارزشی به ثروت»

مرتباً تفاوت و فاصله بیشتر شد. دیگر امکان دیدن بعضی از افراد به راحتی وجود نداشت! حاجب و دربان پیدا کردند. مثلاً دیگر باید با سه گروه هماهنگ می‌کردند تا بتوانند فردی را ببینند. دیگر به این راحتی دمِ دست نبودند، البته هنوز شرایط مانند دوره معاویه و یزید لعنه الله علیهما نشده بود. بالاخره انحراف نرم نرم رخ می‌دهد.

کار به جایی رسید که بعضی از مردم گرسنه بودند و بعضی دیگر 2 هزار غلام و کنیز داشتند!

اگر یک نفر بخواهد روزانه به 2 هزار نفر سه وعده غذا بدهد، اقتضائاتی دارد و باید تأمین کند. یک روز که نیست. این فرد باید یک جایی داشته باشد که 50 اسب را در آنجا نگهداری کند، بعد این اسب‌ها هزینه دارند، اسب با یابو فرق می‌کند، نعل، غذا، نگهداری و… این دو با هم فرق می‌کند.

کم‌کم زندگی‌ها تغییر کرد چون اقتضائات خود را به همراه دارد.

در کنارِ تغییر مدل توزیع ثروت، ایجاد فاصله طبقاتی و تغییر نگاه به ثروت، فتوحاتی رخ داد. اگر بنده بخواهم موضوع «فتوحات» را ضمیمه کنم، وقت می‌گذرد.

اقتضائات دیگری هم آمد که سبک زندگی را به هم زد. همین که توزیع ثروت را بدون اذن معصوم علیه السلام دست‌کاری کردند، کار به جایی رسید که سال 35 هجری خلیفه مسلمین را 40 روز محاصره کردند، به بدترین شکل کشتند و اجازه دفن او را در قبرستان مسلمین ندادند. کسانی که بیشترین پول از بیت‌المال را گرفته بودند، در رأس معترضان بودند!

فرض کنید مثلاً فردی که 500 هزار دلار 4200 تومانی دریافت کرده است درحالی‌که جنسی وارد نکرده است، مکرراً توییت اعتراضی بزند!

دیگر وقتی به سراغ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتند، حضرت فرمود که دیگر فایده‌ای ندارد و من نمی‌آیم.

چرا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ابتدا قبول نکردند؟

– دیگر تحملِ اصلاح ندارید.

بنده می‌خواهم وارد روضه بشوم لذا نمی‌خواهم این بحث را ادامه بدهم. همین‌قدر بدانید که مدلِ خلافت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را کم‌کم، کم‌کم به پادشاهی تبدیل کردند! اصلاً حاکمانِ بعدی شاهانه زندگی می‌کردند!

یکی از سختی‌های محرومیت ما از امام معصوم علیه‌السلام

بلاتشبیه یک سر به خودمان بزنم. ما 5 سال یکبار برنامه توسعه و هرسال یک برنامه بودجه داریم. اگر دوره پهلوی هم بود، همین‌طور بود. پهلوی به ما ربطی ندارد ولی این که ما هستیم…

آیا توزیع ثروت در برنامه توسعه و بودجه عادلانه است؟

چرا این موضوع را عرض می‌کنم؟ یعنی اگر شما دانشجوی اقتصاد هستید، روز قیامت به شما می‌گویند در دوره حکومتی که 300 هزار شهید داده است، باید به این چیزها فکر می‌کردید.

آن روز کار خیلی آسان‌تر از امروز بود، چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جامعه بود تا مردم به صورت مستقیم مراجعه کنند و عرض کنند که چه کنیم؟ بدبختی امروز ما این است که محروم هستیم و دستِ ما به معصوم علیه السلام نمی‌رسد لذا باید استنباط کنیم. کار ما خیلی سخت است.

شاید یک سوال در ذهن شریف شما باشد که امروز طلبه ها کار نمی‌کنند در حالی که همه شاگردانِ امام صادق صلوات الله علیه کاسبانِ بازار کوفه بودند. خب آقا! به صورت مستقیم به امام صادق صلوات الله علیه مراجعه می‌کردند و سوال خود را می‌پرسیدند.

ما ماهانه بیش از 200 جلد برای گروه تحقیق کتاب تهیه می‌کنیم. بیش از 200 جلد! ما بدبخت هستیم و دستِ ما به معصوم علیه السلام نمی رسد لذا باید بین متون جستجو تا چیزی بدست بیاوریم.

این را عرض کردم تا نعوذ بالله حکومتی که 300 هزار شهید دارد را با بنی‌امیه لعنه الله علیهم اجمعین قیاس نکنید امّا باید بدانید که کدام هدف را باید دنبال کنیم.

این که آقایان نماینده ها برای بودجه 850 هزار میلیارد تومانی برنامه می‌نویسند، توزیع ثروت است. زمان خلیفه دوم هم همین کار را کردند که جامعه نابود شد.

یک تفاوت جدی وجود داشت که نخواهیم قیاس کنیم، آنجا حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه حاضر بودند تا سوالات خود را بپرسند. دسترسی به امام معصوم علیه السلام داشتند در حالی که ما امروز باید پدر جدمان دربیاید.

اما باید این را بدانیم که اگر ما همینطور دور هم می‌نشینیم و می‌نویسیم که 10 درصد به کجا، 5 درصد به کجا و… بدهید؛ ممکن است رفتار ما تا 500 سال آینده اثر مخرب بگذارد. کار ما هم سخت تر است چون دسترسی به معصوم علیه السلام وجود ندارد.

یک عده باید بروند و ببینند که اصلاً شیوه توزیع عادلانه ثروت چیست؟ دسترسی وجود ندارد، سوالات خود را از چه کسی بپرسیم؟ «مؤمن الطاق» در نهایت باید در تقیه به مدینه می‌رفت و سوال خود را از امام صادق صلوات الله علیه می‌پرسید ولی امکانِ سوال از معصوم علیه السلام وجود داشت.

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: «هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْل‏»[15] اهل بیت علیهم السلام حیاتِ علم هستند.

مستقیماً سراغ منبع می‌رفتند. ما چطور؟ باید از لابه‌لای متون را بگردیم و در آخر هم ممکن است که فهمِ من غلط از آب دربیاید ولی همین که من توجه داشته باشم که آقا! اگر این توزیع ثروتی که صورت می‌گیرد عادلانه نباشد؛ آثاری که به جا می‌گذارد که تضادِ طبقاتی و گسست اجتماعی ایجاد می‌کند و بسان همان خطرآفرین است.

خیلی اوقات توزیع ثروت عادلانه نیست چون نمی‌دانیم الگوی توزیع ثروت مدِ نظر اهل بیت علیهم السلام چه بوده است.

اگر کسی بگوید: «آقا! حکومت تشکیل نمی‌دادید!» خب اگر حکومت تشکیل نمی‌دادیم که حکومت قبلی کلاً می‌گفت: «نمی‌دانم» و کاری به این کار ها نداشت و کلاً کار را به دستِ بهائی ها داده بود. او که هیچ.

وظیفه ما در حکومت اسلامی

الان ما یک فرصت داریم تا فکر کنیم تا حداقل انحراف و ظلم را کم کنیم؛ «مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[16] حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء باید تشریف بیاورند تا عدالت کامل محقق شود.

ما باید کاری کنیم که ظلم کمتر و عدل بیشتر و فاصله بین غنی و فقیری کمتر شود که حکومت با بالا و پایین کردن قیمت ارز، مردم را بیچاره کرده است. چون ما در حالِ تولید فقر هستیم، وقتی قیمت ارز را تغییر می‌دهند فقرا را زیاد یا کم می‌کنند.

زمانی فردی کار می‌کند درحالی که دیگری تنبل است و پا روی پا می‌اندازد و می‌خوابد. خب در این حالت درآمد این فرد از فردِ تنبل بیشتر است. زمانی اینطور است ولی زمانی اینطور نیست بلکه هر دو کار خود را انجام می‌دهند ولی یک نفر یک تصمیم می‌گیرد که تصمیمِ آن فرد، یک نفر را فقیرتر می‌کند!

تصمیماتِ حکومتی! امضاء یک رئیس جمهور، یک آیین نامه، یک پل یک جا احداث کنیم یا نکنیم، یک سد یک جا احداث کنیم یا نکنیم و… ناگهان یک سد می‌زنند، خشکسالی رخ می‌‌دهد و تا 500 سال دیگر نمی‌توان این خشکسالی سفره‌های زیر زمینی را حل کرد. این‌ها کارهای حکومت است.

برگردیم به جمله حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه که فرمودند: «و عَلَى الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ يَزيدَ»، حال که حکومت در دستِ ما هست؛ ما چه مسئول باشیم و چه مسئول نباشیم نسبت به این که باید به حالِ جامعه فکر کنیم، خیلی بیشتر از 600 سال پیش مسئول هستیم. آن زمان به طرف می‌گفتند می‌گفتند: «تو در همین آب‌انبار خانه خود به صورت تقیه‌ای یک «یا علی» عرض کن» الان اینطور نیست و زمینه فراهم است.

بعضی از افرادی که اخیراً در شورا، دولت و… مسئولیت گرفتند یا رفقای بنده هستند یا بنده از نزدیک آن‌ها را می‌شناسم. خیلی از این افراد هم سابقه ثروت آنچنانی ندارند. «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ»[17] الان ماه عسل است. ان شاء الله ما 8 سال بعد از رفتنِ آن ها خوشحال نباشیم.

ما در همین روز خود مانده‌ایم. به این موضوع توجّه نداریم که ما نباید در روز خود بمانیم بلکه ما باید برای 500 سال آینده خود تلاش کنیم. نتیجه با ما نیست ولی تلاش با ما است.

ـ همین طوری یک طرحی بدهیم!

ناگهان آقایی تصمیم گرفت و گفت: من می‌‌خواهم در قم منوریل بزنم! هزاران میلیارد تومان هزینه کردند، الان تعدادی ستونِ بی‌کار در خیابان رودخانه قم وجود دارد که کندنِ این ها هزاران میلیارد هزینه می‌خواهد! حرف از عدالت هم می‌زنند!

بر چه اساسی این کار را انجام دادید؟ مطالعه کردید؟ شهری که اینقدر گستره‌ی زمینی دارد، چرا باید روی هوا برود؟ اینجا که ژاپن نیست که جا نداشته باشیم. برای هر یک قِران بیت‌المال باید حساب پس داد.

این که بگویند: «خلیفه دوم در توزیع ثروت به شیوه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عمل….» خودمان چه کار می‌کنیم؟ کارِ ما کمی آسان‌تر است، چون این بهانه را داریم که به معصوم علیه السلام دسترسی نداریم امّا برای این طرح چقدر مطالعه کردید؟ چقدر ثروت را نابود کردید تا افتتاح کنید تا به دولت بعدی که برای جناج مقابل است، نرسد؟!

این مسئله هم فقط متعلق به مسئولان نیست. بعضی از افرادی که وزیر شدند، سابقه هیچ کاری تا قبل از وزارت ندارند.

باید این را بدانیم که هر رفتارِ ما تا صدها سال آینده در دین‌داریِ مردم، تحقیرِ مردم، رفاهِ مردم، بغضِ مردم، حسینی شدنِ مردم و نعوذ بالله جسارت به اهل بیت علیهم السلام اثر دارد.

هدایت‌گری امام معصوم علیه‌السلام

امام حسین صلوات الله علیه دنبالِ یکا‌یک افراد می‌رفتند. اصلاً یکی از تفاوت‌های امام معصوم علیه السلام با سایر افراد همین است. یکی از دردهای من این است که بعضی اوقات یک هیئت‌هایی شلوغ می‌شود و بعد دیگر واحد آمار هزار هزار و 5 هزار 5 هزار و 10 هزار هزار است.

آقا! باید برای تک‌تک این افراد حساب پس داد و فکر کرد. این افراد، میهمان‌های حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هستند. برای همه کارهای خود از جمله این باید فکر کرد و حساب پس داد.

آن هم برای مولایی که تک‌تک افراد برای او مهم بودند نه گروه گروه. هر یک از آدم‌ها از نگاهِ اهل بیت علیهم السلام آدم هستند.

این را شنیدید و بنده هم چند بار عرض کردم. می‌گوید: سرم درد می‌کرد و تب داشتم. پیش خود گفتم که امروز حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه در مسجد سخنرانی دارند، حیف است باید به مسجد بروم. رفتم و اتفاقاً حالم بهتر شد.

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه بعد از سخنرانی مرا صدا کردند و فرمودند: حالِ تو بهتر است؟ عرض کردم: «بله. مریض بودم لذا قصدِ آمدن نداشتم؛ ناگهان دلم خواست که بیایم.» حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: «من کاری کردم که دوست داشته باشی بیایی».

دو روایت مختلف برای دو نفر با یک تفاوت‌هایی داریم. دو مرتبه اتفاق افتاده است.

تک‌تک شما را خواسته است که در مجالس بنشینید و ما چون نمی‌دانیم، همین طوری می‌آییم و می‌رویم.

می‌گوییم: «صبح فلان جا و ظهر فلان جا رفتم». رفتی؟! صبح فلان جا اجازه داد و من را دعوت کرد، من که لیاقت نداشتم. ظهر فلان جا اجازه داد لذا رفتم.

اینقدر رصد می‌کنند تا تک‌تک افراد را شکار کنند. وقتی فرعون، عمر سعد و شمر هدفِ او است. «عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی» می‌گوید: ما هر چه هم بیچاره باشیم، شمر که نیستیم. دنبالِ بهانه می‌گردد.

امام معصوم علیه السلام برای هدایت دنبالِ بهانه می گردند و خودشان هم مرتباً فرصت و بهانه جور می‌کنند.
رد می‌شوید و می‌بینید که اینجا یک جلسه وجود دارد. یک ایستگاه صلواتی وجود دارد که یک صندوق هم قرار دادند. آنجا به ذهن شما می‌رسد که من هم 10 هزار تومان کمک کنم. چه کسی به ذهن شما انداخت؟

امام معصوم علیه السلام دنبالِ هدایت تک‌تک ما است. وای به حالِ کسی که در خیمه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بیاید و شکار نشود. این خیلی بیچارگی است.

روضه و توسّل به حضرت حرّ سلام الله علیه

روضه‌ی امروز برای بیچاره‌ها خیلی امیدبخش است. بعضی از افراد در کربلا ثروتمند بودند، 50 سال با امام حسین صلوات الله علیه رفیق بودند. خوشا به حال آن‌ها!

عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری رحمه الله علیه آمد و نامه مردم کوفه را تقدیم کرد. زمانی که خوش خوشان بود و 12 هزار امضاء و… وجود داشت، عابس عرض کرد: آقا! من با این کوفی ها کاری ندارم، من هستم و دیگر هم نمی‌روم.

از همان نزدیک مکه با حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه همراه شد و آمد.

وقتی عابس رحمه الله علیه وسط میدان آمد و مبارز طلبید؛ کسی جرأت نکرد که جلو بیاید لذا 200 نفر او را دوره کردند و سنگ زدند. سنگ زدن خیلی بی‌ادبی است.

عابس چون دید از هر طرف به سوی او سنگ پرتاب می‌شود، زره را از تن بیرون آورد تا آن ها تحقیر کند.
ـ سنگ بزنید! می‌‌خواهم مادرِ ارباب را با سینه سنگ خورده ملاقات کنم. در راه پسرِ شما به من سنگ زدند. سنگ هایی که در راهِ حسین بن علی به سمت من پرتاپ شود را می‌بوسم.

بعضی از افراد ثروتمند هستند. من اصلاً جرئت نمی‌کنم به عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری، حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی، مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی و… فکر کنم. نمی‌‌خواهم عرض کنم که خودم را هم اندازه سایر شهداء می‌دانم ولی وقتی به بعضی از شهداء نگاه می‌کنم، امید من زیاد می‌شود که امام به من هم نگاه کند.

وقتی که خبرِ شهادت جناب مسلم رحمه الله علیه را دادند، همه رفتند و خلوتِ خلوتِ خلوت شد.  7 ـ 8 نفر از کسانی که از کوفه نامه آورده بودند، نظیر سعید بن عبدالله حنفی و عابس و… و حضرت قمر بنی هاشم و حضرت علی اکبر علیهما آلاف تحیه و الثناء و همسران و فرزندان نزد حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بودند. عملاً دیگر سپاه امام حسین صلوات الله علیه، سپاه نبود و خانواده بود. یعنی جمعیت اینقدر کم بود.

آب برداشتند. امام معصوم علیه السلام، علمِ پیشین دارد. رفتارِ امام حسین صلوات الله علیه مخصوصاً وقتی که علم پیشین دارد با منطق ما قابل توجیه نیست.

سپاه متخاصم آمد، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «با ما هستید یا علیه ما؟»…

عرض کرد: «سوگند به خدا که علیه شما هستیم، فرمان از امیر عبیدالله بن زیاد دارم که نه به مدینه برگردید و نه به کوفه بروید، فعلاً دستورِ دستگیری صادر نشده است»!

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: الان تشنه هستید…

بروید و افسانه های عالم را ببینید. یک نفر شیرخوار داشت و آب را با دستانِ خود به سپاه متخاصم داد! نوشتند که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه خود مشک را نگه می‌داشتند… «یا رَحِمَهُ اللَّهُ واسعةٌ»

وای به حال ما اگر محرم امسال بگذرد و ما در تورِ هدایت ایشان شکار نشویم.

ظاهراً او در حال طغیان بود ولی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه که صراف وجود هستند، او را رصد می‌کردند که تو را شکار خواهم کرد.

منتها امام معصوم علیه السلام حکیم است. دشمن 30 هزار نفر بود، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه می‌توانستند یک نگاه بفرمایند و همه را زیر و رو کنند.

ما نمی‌توانیم هیچ کاری برای اهل بیت علیهم السلام انجام بدهیم جز اراده این که بگویم: «دل ما می‌خواهد که به سمت شما بیاییم.» این هم عنایت خود اهل بیت علیهم السلام است. بیش از این نمی‌توانیم. کسی نمی‌تواند دفاع بکند.

نیازی به دفاع ندارد. اگر اراده می‌فرمود؛ زمین و زمان به هم می‌ریخت. مدافع لازم نداشت بلکه می‌خواست عده بیشتری را در این معراج، همراه خود ببرد. می‌گوید«وَ لِلْأرْضِ مِنْ كَأسِ الْكِرامِ نَصِيبٌ»، وقتی کریم آب می‌خورد، جرعه‌‌ای از آب را بر زمین می‌ریزد. زمین هم از آبِ جامِ کریم بهره می‌برد.

وقتی مولای ما می‌خواست به معراج برود، می‌خواست در این معراج چند نفر دیگر را هم با خود همراه کند، چون تنها خور نیست. کسی نمی‌تواند به امام معصوم علیه السلام کمک کند. اگر کسی خیال می‌کند که در حالِ کمک به امام معصوم علیه السلام است، باید مشکلاتِ اعتقادی خود را حل کند.

امام معصوم علیه السلام ولایت باطنی دارد. تیزی شمشیر به اراده امام معصوم علیه السلام است. چه کسی می‌تواند به امام معصوم علیه السلام کمک کند؟

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به این لشکر آب دادند.

عرض کرد: به من اجازه نداده است که شما به سمت مدینه برگردید یا به سمت کوفه حرکت کنید. حالا که این همه آدم آب خورده‌اند…

شما فکر کرده‌اید، حسین بن علی صلوات الله علیهما کیست؟ پسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا».[18]

کرامت‌های اهل بیت علیهم السلام یکباره و استثنائی نیست لذا ما امروز امیدوار آمده‌ایم. اینطور نیست که یکبار به صورت شوآف یک کار انجام بدهند و آیه شریفه قرآن کریم نازل شود. اگر صدبار هم فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گرسنه باشند و مسکین، فقیر و اسیر بیایند؛ این را تکرار می‌کنند. طعام به مسکین، فقیر و یتیم ندادند تا آیه نازل بشود بلکه آیه شریفه از حقیقتِ آن پرده برداشته است.

پسر هم همانطور است. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه برای هزار نفر آب جمع کرده است و می‌داند که روزهای آینده در خطر است، سپاه مقابل هم سپاه دشمن است ولی تشنه هستند. همان مسیر است؛ «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» «فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَم‏»[19] یا اباعبدالله! «مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ وَ ضَعِيفُكَ بِبَابِكَ وَ عُبَيْدُكَ بِبَابِكَ وَ فَقِيرُكَ بِبَابِك‏» ما امروز با امید آمده‌ایم…

شرمنده شد که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه اینهمه به لشکرِ او آب داد. عرض کرد: به من دستور دادند که نباید به مدینه برگردید و اجازه حرکت به سمت کوفه را هم ندارید. شما در بیابان حرکت کنید. با هم می‌رویم تا ببینیم که چه دستوری می‌دهند.

فاصله‌ای نگذشت که دستور بعدی آمد؛ «أَن جَعْجِعْ بِالْحُسَيْنِ»[20] به حسین سخت بگیر! جایی که درخت، آب و هوای خوب و سایه دارد؛ حسین و اهلِ او را پیاده نکن! باید برای استراحت وسط بیابان پیاده شوند!

دستور را انجام داد. او در حال تمرد و طغیان بود، در حالی که مولا در وجودِ او جست‌وجو می‌‌کردند تا ببینند کجا می‌توانند او را شکار کنند.

اختلاف در نقل‌ها وجود دارد. تا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه خواستند سمت غاضریه یا یک جایِ خوش آب و هوا که سایه یا آبی دارد بروند یا برگردند، دوباره او به همراه لشکر خود شمشیر بدست آمد و عرض کرد: نمی‌شود!

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «ثكلتْكَ أُمُّك، ما ترُيدُ؟»[21]؛ مادرت به عزای تو بنشیند.

این در عرب فحش نیست؛ یعنی مادرت تو را درست تربیت نکرده است که جلوی مولای خود ایستادی و بی‌ادبی می‌کنی، باید عزادار تو بشود. ولی عرب بد می‌داند که کسی نامِ مادر او را به غیر از خیر ببرد. در ذهن کسی نیاید که کسی نعوذ بالله دشنام داد. دشنام نداد ولی این حرفی نیست که خیر باشد.

ان شاء الله اربعین که مشرف شدید؛ به عراقی حتی اگر اخم های خود را هم درهم کشیده باشد، بگویید: «رحم الله والديک»؛ می‌بینید که لبخند می‌زند. ما هم همین هستیم، دوست نداریم که کسی نامِ مادر ما را به غیر از خیر ببرد.

تا فرمود: «مادرت به عزای تو بنشیند» او از روی عادت… متأسفانه نعوذبالله بعضی از ماها همین عادت را داریم که کسی از پسِ زبان ما بر نمی‌‌آید! اگر یکی بشنویم، ده‌ها می‌گوییم! فرصت‌ها را می‌سوزانیم. هر یک فحشی که به ما می‌دهند؛ فرصتی برای پرواز ما است که آن لحظه خودم را نگه دارم.

تا آمد پاسخ بدهد، سرِ خود را پایین انداخت و گفت: مادرِ تو فاطمه زهرا است، من چیزی نمی‌گویم.

حالا در پرونده جناب حر رحمه الله علیه چیز جدیدی ثبت شد؛ ادب به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. حالا چیزی در این پرونده خالی وجود دارد تا مولا بتواند دستِ او را بگیرد. بهانه پیدا شد.

یا اباعبدالله! ما محبانِ و گریه‌کنان مادر شما هستیم. وقتی اسمِ مادر شما می‌‌آید، بدنِ ما می‌لرزد. بهانه برای شکار ما زیاد دارید. برای دستگیری از ما، خیلی بهانه دارید. شما خود می‌دانید. ما نمی‌توانیم روضه مادر شما را تحمل کنیم.

خدایا! امروز ما را به حرمت حضرت فاطمه زهرا و حضرت سید الشهداء صلوات الله علیهما و جناب حر رحمه الله علیه، دستِ خالی از این مجلس بیرون مبر.

خیالِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه راحت شد که تو را شکار کردم. حالا برو و هر کاری که دوست داری انجام بده.

مسیر را ادامه داد و هنوز در طغیان است. از این طرف برویم. از آن طرف برویم. روز دوم عرض کرد: امیر عبیدالله دستور داده است که در کربلا و دور از آب بمانیم.

دیگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کار خود را انجام داده‌اند و منتظر هستند. هدایت اختیاری است و اجباری نیست.

بنده یک طلبه را می‌شناختم، وقتی می‌خواست با دنده عقب از پارکینگ خانه خود بیرون بیاید، فرزند 2 ـ 3 ساله همسایه را زیر گرفت. می‌گفت: من حاضر بودم که فرزندِ خودم بمیرد و خودم بمیرم ولی این عرق شرم را تحمل نکنم که به مادرِ این بچه عرض کنم که ببخشید. چه به او بگویم؟ خدا نیاورد. اتفاق است و می‌افتد.

می‌گفت: کاش فرزند خودم مرده بود. چگونه بروم و بگویم که ببخشید؟! خدا به این خانواده بعد از چند سال بچه داده بود. خدا نیاورد که کسی در دنیا شرمنده بشود. خدا هیچ مردی را شرمنده همسر و فرزندانِ خود نکند.

بالاخره هدایت اختیاری است.

مرتباً از روز دوم جمعیت به کربلا آمد؛ عمر سعد و فرمانده ها آمدند. آنجا حر خیلی احترام داشت. بالاخره لشکر اولیه و صاحب منصب و محترم است. هزار نفر به گردش چشم او خم و راست می‌‌شدند. وقتی روز هفتم، آب را بستند، مرتباً نگاه می‌کند و می‌گوید: عجب اتفاقی در حال رخ دادن است.

روز نهم؛ «تَاسُوعَاءُ يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ عليه‌السلام وَأَصْحَابُهُ بِكَرْبَلَاءَ»[22] دیگر مطمئن شد که دیگری کسی به جمع یارانِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه اضافه نمی‌شود. صدای «العطش» همه جا را گرفته است. می‌گوید: عجب غلطی کردم!

جناب حر رحمه الله علیه دو پرده از شخصیت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را رو کرده است. هر کس در این عالم مضطر است و آبروی او در خطر است؛ به جناب حر رحمه الله علیه پناه ببرد چون او دو شخصیت از امامت را رو کرده است.

ممکن است که یک نفر در چنین شرایطی خود را از خجالت بکشد ولی این که بخواهد جلو برود و نزد کودکان وسطِ صدای «العطش» بگوید که آقا! مرا ببخش… همین طور با خود کلنجار می‌رفت.

ـ وسط این محاصره چه چیزی را ببخشم؟

این جمله‌ای که عرض می‌کنم برای متون متأخر است ولی من دوست دارم که عرض کنم. من معمولاً روضه قدیمی می‌خوانم.

نوشته‌اند: کفش‌های خود را به گردن انداخت و همین طور که حرکت می‌‌کرد؛ عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّک»[23] خدایا! من دلِ بچه های حسین را لرزانده‌ام. الان دیگر امکان جبران هم وجود ندارد.

گاهی آدم می‌گوید: آقا! ببخشید. ما به ازاء چه چیزی پرداخت کنم؟ الان محاصره است. بروم چه چیزی عرض کنم؟ از خودش ناامید شد…

ان شاء الله خدا ما را از خودمان ناامید کند…

ولی مردانگی کرد. محضر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه رفت در حالی که از شدت حیا و شرم جرأت بلند کردن سر خود را نداشت. عرض کرد: «يا أَبا عَبْدِاللَّهِ إِنِّي تائب فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ»؛ برای مثلِ من هم جا دارید؟ می‌توانید دستِ مثل من را هم بگیرید یا خیلی سقوط کردم؟

ان شاء الله خداوند به آیت الله عبدالله فاطمی نیا حفظه الله سلامتی و عافیت عنایت بفرماید، بیماری ایشان شدید است. عمد دارم که نامِ مبارک ایشان را ببرم، ان شاء الله خداوند به ایشان عافیت بدهد. ایشان می‌فرمود: وقتی عرب میهمانی دارد که مدتی است انتظارِ او را می‌کشد، بعد از آمدن میهمان می‌گوید: «إنزِل».

عرض کرد: «فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ»؛ آیا برای من هم امید بازگشت وجود دارد؟ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ يَغْفِرُ لَكَ، اِنزِل»[24] من از همان روز منتظر تو بودم. «اِرْفَعْ رَأْسَک یا شَیْخْ» اینجا دیگر سر خود را بلند کن.

یک سلام به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بدهیم تا بنده دو جمله دیگر هم بخوانم.

«عَلَيْكَ مِنَّا السَّلَام‏ یا بَقیَّةُ الله. هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ»… ما با امید آمدیم.

اینجا جناب حر رحمه الله علیه یک پرده از شخصیت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه برداشت. بفهمیم امام معصوم علیه السلام مظهرِ «يَا سَرِيعَ الرِّضَا»[25] است. اما یک پرده‌ی دیگر هم مانده است.

هر کسی که می خواست به میدان برود، حضرت تا ضجه‌ی فرد را در نمی‌آورد که اذن میدان نمی‌دادند. بگویند: نوجوان‌ها جوزده شدند و به جنگ رفتند! تا به پای حضرت نمی‌افتادند و گریه نمی‌‌کردند… گاهی سعی می‌‌کردند که امام را شرمنده کنند؛ غلامِ امام عرض کرد: چون روی من سیاه است، دوست ندارید که خونِ من با خون شما آمیخته شود؟ اینطور عرض کرد تا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه اذن میدان بدهند.

اجازه نمی‌دادند کسی میدان برود. دو نفر را راحت به میدان فرستادند، یک نفر حضرت علی اکبر علیه آلاف تحیه و الثناء بودند و دیگری جناب حر رحمه الله علیه.

ـ تو زود برو، صدای «العطش» تو را اذیت می‌کند.

«یا رَحْمَةِ اللَّهِ الْوَاسِعَةِ یا بَابُ نَجَاةِ اَلْأُمَّةِ»

جناب حر رحمه الله علیه به میدان رفت و جنگید. مردِ جنگ هم بود.

ان شاء الله خداوند متعال روزی کند که ما در رکاب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء بجنگیم، نزدِ چشمان مبارک مولا از ایشان دفاع کنیم، غرقِ زخم بشوم و آن لحظه آخر سر ما را به دامانِ مبارک خود بگیرد.

شهدا با این که می‌دانستند که آن طرف بهشت و آغوشِ انبیاء است ولی دوست داشتند که سرشان روی دامان حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه باشد و این برای امام حسین علیه السلام خطر داشت. اگر امام حسین علیه السلام برای به دامان گرفتن سر شهداء به وسط میدان می‌رفتند؛ جانشان به خطر می‌افتاد.

اگر صدایی از شهداء باقی مانده بود، لحظه آخر عرض می‌‌کردند: «علیکَ مِنَی السلام یا اباعبدالله» تا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به وسط میدان تشریف ببرند و سر را در دامان مبارک بگیرند ولی جناب حر رحمه الله علیه عرض نکرد.

ـ من که یارِ شما نبودم.

بدانید با چه کسی طرف هستید، در زیارتِ اصحاب امام حسین صلوات الله علیه که از امام هادی صلوات الله علیه نقل شده است؛ امام هادی صلوات الله علیه نامِ جناب حر را کنار نام جناب حبیب گذاشته‌اند. «السَّلَامُ عَلَى حَبِيبِ بْنِ مُظَاهِرٍ الْأَسَدِيِّ السَّلَامُ عَلَى الْحُرِّ بْنِ يَزِيدَ الرِّيَاحِي‏»[26]؛ یعنی «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَة»[27]

تو دیر آمدی ولی من تو را رشد می‌دهم. تو با ما دیر آشنا شدی ولی من تو را سیر می‌دهم…

ما کاره‌ای نیستیم…

این بی‌جهت و بی‌حکمت نیست که امام هادی صلوات الله علیه، سلام به جناب حر رحمه الله علیه را کنار سلام به جناب حبیب رحمه الله علیه می‌گذارد. چند جای دیگر هم شبیه به این عبارات وجود دارد و همین شکلی است. اسم جناب حر رحمه الله علیه را آخرین صحابی ذکر نکردند.

یک لحظه دید که امام حسین صلوات الله علیه بالای سرِ او تشریف آورده است. شما تصور کنید 30 هزار حرامی یک طرف و ناموس خدا در خطر است، آب به خیمه‌ها نرسیده است و… چقدر ذهنِ فرد درگیر می‌شود؟

ولی در ذهنِ شریف مولای باوفا این است که آن روز که قصد داشتم که بهانه درست کنم تا دستِ او را بگیرم؛ چیزی به مادرِ او گفتم، دلِ او گرفت ولی جواب نداد.

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سرِ جناب حر رحمه الله علیه را به دامان گرفتند و فرمودند: «أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».[28]؛ مادرت نامِ تو را درست انتخاب کرده است. دل تو از من نگیرد، قصد برگرداندن تو را داشتم… برای تنها شهیدی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مداحی کرده‌اند؛ جناب حر رحمه الله علیه بوده است…

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند:

«لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِي رِيَاحٍ                وَ نِعْمَ الْحُرُّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّمَاحِ‏

وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَى حُسَيْناً               فَجَادَ    بِنَفْسِهِ   عِنْدَ  الصَّبَاح»

بدنِ مبارک مولای ما به گونه‌ای شد که بنده توان گفتن ندارم ولی وقتی به بدن جناب حر رحمه الله علیه نگاه کرد، فرمود: حرِ من تیرباران شد. نتوانست تحمل کند.

پیکر جناب حر رحمه الله علیه را به دار الحرب برگرداندند. مُقرم می‌نویسد که اینجا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به پیکر حر رحمه الله علیه نگاه کرد و فرمود: «قتلة مثل قتلة النبيين وآل النبيّين»[29] گناهکار آمدی ولی مانند انبیاء رفتی.

این هم دومین پرده‌برداری از شخصیت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه است که امام معصوم علیه السلام مظهر «يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَات‏»[30] است…

هر چقدر هم بیچاره هستیم؛ کارِ ما با کریم افتاده است…

بنازم به بزم محبت که آنجا *** گدایی به شاهی مقابل نشیند

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سرِ جناب حر سلام الله علیه را به دامن گرفتند و برای او عزاداری کردند… هر کسی که به میدان رفت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سرِ او را به دامن گرفتند. تنها شهیدی که سرِ مبارک او به بالین گرفته نشد خود ارباب ما است…

چند جا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سخن می‌فرمودند، جلوی سخن گفتن ایشان را گرفتند. یکی از آن موارد اینجا است که من نمی‌دانم آیا می‌توانم عرض کنم یا خیر.

آن لحظه که شمر لعنه الله علیه وارد قتلگاه شد؛ صورت مبارک ارباب روی خاک بود و حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه ذکر می‌گفتند، «اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ غَنِيٌّ عَنِ الْخَلَائِق»[31]


[1] . سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 44.

[2] . سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3] . الصحيفة السجادية، ص 98.

[4] . سوره مبارکه یس، آیه 70 (لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ)

[5] . سوره مبارکه نمل، آیه شریفه 80. (إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ)

[6] . مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵ (فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ . وَ كَانَ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ اَلْهِجْرَةِ .)

[7] . سوره مبارکه مسد، آیه 1.

[8] . https://www.hkashani.com/?p=7243 و https://www.hkashani.com/?p=7257.

[9] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۶  ، صفحه ۳۴۷ (نص، [كفاية الأثر] ، بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَهَبَ لَكَ حُبَّ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُسْتَضْعَفِينَ فِي اَلْأَرْضِ فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً فَطُوبَى لَكَ وَ لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَّقَ فِيكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَّبَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ أَنَا اَلْمَدِينَةُ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ مَا تُؤْتَى اَلْمَدِينَةُ إِلاَّ مِنْ بَابِهَا يَا عَلِيُّ أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ وَ أَهْلُ وَلاَيَتِكَ كُلُّ أَشْعَثَ ذِي طِمْرَيْنِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَبَرَّ قَسَمَهُ يَا عَلِيُّ إِخْوَانُكَ فِي أَرْبَعَةِ أَمَاكِنَ فَرِحُونَ عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ اَلْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ اَلْعَرْضِ وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اَللَّهِ مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَنِي وَ مَنْ سَالَمَنِي فَقَدْ سَالَمَ اَللَّهَ يَا عَلِيُّ بَشِّرْ شِيعَتَكَ أَنَّ اَللَّهَ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ وَ رَضُوا بِكَ لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِكَ وَلِيّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ أَبُو اَلْأَئِمَّةِ اَلتِّسْعَةِ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ اَلْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِينٌ .)

[10] . الكافي ، جلد ‏1، صفحه 200. (الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآد)

[11] . مقتل الحسین علیه السلام (خوارزمی)، جلد 2، صفحه 28.

[12] . قصیده فرزدق.

[13] . سوره مبارکه طه، آیات 43 و 44.

[14] .  المحجة البيضاء، جلد 8، صفحه 62. (يا داودُ! لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم ورِفقي بِهِم وشَوقي إلى تَركِ مَعاصيهِم لَماتوا شَوقا إلَيَّ ، وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتي، يا داودُ ، هذِهِ إرادَتي فِي المُدبِرينَ عَنّي ، فَكَيفَ إرادَتي فِي المُقبِلينَ عَلَيَّ ؟! يا داودُ ، أحوَجُ ما يَكونُ العَبدُ إلَيَّ إذَا استَغنى عَنّي ، وأرحَمُ ما أكونُ بِعَبدي إذا أدبَرَ عَنّي ، وأجَلُّ مايَكونُ عَبدي إذا رَجَعَ إلَيَّ)

[15] . نهج البلاغه، خطبه 239 (و من خطبة له (عليه السلام) يذكر فيها آل محمد (صلي الله عليه وآله): هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ؛ يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ [حُكْمِ] مَنْطِقِهِمْ؛ لَا يُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ، وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ؛ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَى نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ [مَقَامِهِ] وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ؛ عَقَلُوا الدِّينَ عَقْلَ وِعَايَةٍ وَ رِعَايَةٍ، لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَايَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ.)

[16] . کتاب سُليم بن قيس الهلالي ، جلد ۲ ، صفحه ۵۶۵ (قَالَ سُلَيْمٌ سَمِعْتُ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيَّ يَقُولُ: كُنْتُ جَالِساً بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَرَضِهِ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلضَّعْفِ خَنَقَتْهَا اَلْعَبْرَةُ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا بُنَيَّةِ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَخْشَى عَلَى نَفْسِي وَ وُلْدِيَ اَلضَّيْعَةَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اِغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ يَا فَاطِمَةُ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اِخْتَارَ اَللَّهُ لَنَا اَلْآخِرَةَ عَلَى اَلدُّنْيَا وَ أَنَّهُ حَتَمَ اَلْفَنَاءَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِطَّلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ اِطِّلاَعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْهُمْ فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اِطَّلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ ثَانِيَةً فَاخْتَارَ بَعْلَكِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَكِ إِيَّاهُ وَ أَنْ أَتَّخِذَهُ أَخاً وَ وَزِيراً وَ وَصِيّاً وَ أَنْ أَجْعَلَهُ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي فَأَبُوكِ خَيْرُ أَنْبِيَاءِ اَللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ بَعْلُكِ خَيْرُ اَلْأَوْصِيَاءِ وَ اَلْوُزَرَاءِ وَ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِي ثُمَّ اِطَّلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ اِطِّلاَعَةً ثَالِثَةً فَاخْتَارَكِ وَ أَحَدَ عَشَرَ رَجُلاً مِنْ وُلْدِكِ وَ وُلْدِ أَخِي بَعْلِكِ مِنْكِ فَأَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ اِبْنَاكِ[ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ]سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ أَنَا وَ أَخِي وَ اَلْأَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ كُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِيُّونَ أَوَّلُ اَلْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ أَخِي اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَيْنُ ثُمَّ [تِسْعَةٌ مِنْ] وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ فِي مَنْزِلٍ وَاحِدٍ فِي اَلْجَنَّةِ وَ لَيْسَ مَنْزِلٌ أَقْرَبَ إِلَى اَللَّهِ مِنْ [مَنْزِلِي ثمّ] [وَ]مَنْزِلِ إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ أَ مَا تَعْلَمِينَ يَا بُنَيَّةِ أَنَّ مِنْ كَرَامَةِ اَللَّهِ إِيَّاكِ أَنْ زَوَّجَكِ خَيْرَ أُمَّتِي وَ خَيْرَ أَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَكْرَمَهُمْ نَفْساً وَ أَصْدَقَهُمْ لِسَاناً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَجْوَدَهُمْ كَفّاً وَ أَزْهَدَهُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ أَشَدَّهُمُ اِجْتِهَاداً فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فَرِحَتْ ثُمَّ قَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثَمَانِيَةَ أَضْرَاسٍ ثَوَاقِبَ نَوَافِذَ وَ مَنَاقِبَ لَيْسَتْ لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ وَ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى ذَلِكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي وَ عِلْمُهُ بِكِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّتِي وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي غَيْرُ بَعْلِكِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَلَّمَنِي عِلْماً لاَ يَعْلَمُهُ غَيْرِي [وَ غَيْرُهُ] وَ لَمْ يُعَلِّمْ مَلاَئِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ إِنَّمَا عَلَّمَهُ إِيَّايَ وَ أَمَرَنِي اَللَّهُ أَنْ أُعَلِّمَهُ عَلِيّاً فَفَعَلْتُ ذَلِكَ فَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ فِقْهِي كُلَّهُ غَيْرُهُ وَ إِنَّكِ يَا بُنَيَّةِ زَوْجَتُهُ وَ إِنَّ اِبْنَيْهِ سِبْطَايَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ هُمَا سِبْطَا أُمَّتِي وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْيُهُ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ أَنَّ اَللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَّمَهُ اَلْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ اَلْخِطٰابِ  يَا بُنَيَّةِ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَعْطَانَا اَللَّهُ سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ لاَ أَحَداً مِنَ اَلْآخِرِينَ غَيْرَنَا أَنَا سَيِّدُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْمُرْسَلِينَ وَ خَيْرُهُمْ وَ وَصِيِّي خَيْرُ اَلْوَصِيِّينَ وَ وَزِيرِي بَعْدِي خَيْرُ اَلْوُزَرَاءِ وَ شَهِيدُنَا خَيْرُ اَلشُّهَدَاءِ [أَعْنِي حَمْزَةَ عَمِّي] قَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ اَلَّذِينَ قُتِلُوا مَعَكَ قَالَ لاَ بَلْ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ مَا خَلاَ اَلْأَنْبِيَاءَ وَ اَلْأَوْصِيَاءَ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ [ذُو اَلْهِجْرَتَيْنِ وَ] ذُو اَلْجَنَاحَيْنِ [اَلْمُضَرَّجَيْنِ] يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلائِكَةِ فِي اَلْجَنَّةِ وَ اِبْنَاكِ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سِبْطَا أُمَّتِي [وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ ] وَ مِنَّا وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَهْدِيُّ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَأَيُّ هَؤُلاَءِ اَلَّذِينَ سَمَّيْتَ أَفْضَلُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخِي عَلِيٌّ أَفْضَلُ أُمَّتِي وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ هَذَانِ أَفْضَلُ أُمَّتِي بَعْدَ عَلِيٍّ وَ بَعْدَكِ وَ بَعْدَ اِبْنَيَّ وَ سِبْطَيَّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ بَعْدَ اَلْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِ اِبْنِي هَذَا وَ أَشَارَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ [بِيَدِهِ] إِلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْهُمُ اَلْمَهْدِيُّ [وَ اَلَّذِي قَبْلَهُ أَفْضَلُ مِنْهُ اَلْأَوَّلُ خَيْرٌ مِنَ اَلْآخِرِ لِأَنَّهُ إِمَامُهُ وَ اَلْآخِرُ وَصِيُّ اَلْأَوَّلِ] إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اِخْتَارَ اَللَّهُ لَنَا اَلْآخِرَةَ عَلَى اَلدُّنْيَا ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى بَعْلِهَا وَ إِلَى اِبْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اَللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي اَلْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَى [بَعْدِي] مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَيْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لاَ تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ  فَإِنَّكَ [مِنِّي] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَضْعَفُونِي وَ كٰادُوا يَقْتُلُونَنِي)

[17] . سوره مبارکه آل عمران، آیه 140. (إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ)

[18] . سوره مبارکه انسان، آیه 8.

[19] . زیارت جامعه کبیره

[20] . مقتل الحسين عليه السلام (المقرّم، السيد عبد الرزاق)، جلد 1، صفحه191.

[21] . مقتل الحسين (أبو مخنف الازديي)، جلد 1، صفحه 84.   

[22] . الکافي ، جلد ۴ ، صفحه ۱۴۷ (وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِكِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ صَوْمِ تَاسُوعَاءَ وَ عَاشُورَاءَ مِنْ شَهْرِ اَلْمُحَرَّمِ فَقَالَ تَاسُوعَاءُ يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَصْحَابُهُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلاَءَ وَ اِجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ اَلشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَيْهِ وَ فَرِحَ اِبْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ اَلْخَيْلِ وَ كَثْرَتِهَا وَ اِسْتَضْعَفُوا فِيهِ اَلْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَيْقَنُوا أَنْ لاَ يَأْتِيَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نَاصِرٌ وَ لاَ يُمِدَّهُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ بِأَبِي اَلْمُسْتَضْعَفُ اَلْغَرِيبُ ثُمَّ قَالَ وَ أَمَّا يَوْمُ عَاشُورَاءَ فَيَوْمٌ أُصِيبَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ صَرِيعاً بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ يَكُونُ فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ كَلاَّ وَ رَبِّ اَلْبَيْتِ اَلْحَرَامِ مَا هُوَ يَوْمَ صَوْمٍ وَ مَا هُوَ إِلاَّ يَوْمُ حُزْنٍ وَ مُصِيبَةٍ دَخَلَتْ عَلَى أَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ جَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ لاِبْنِ مَرْجَانَةَ وَ آلِ زِيَادٍ وَ أَهْلِ اَلشَّامِ غَضِبَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ بَكَتْ عَلَيْهِ جَمِيعُ بِقَاعِ اَلْأَرْضِ خَلاَ بُقْعَةِ اَلشَّامِ فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّكَ بِهِ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَ آلِ زِيَادٍ مَمْسُوخُ اَلْقَلْبِ مَسْخُوطٌ عَلَيْهِ وَ مَنِ اِدَّخَرَ إِلَى مَنْزِلِهِ ذَخِيرَةً أَعْقَبَهُ اَللَّهُ تَعَالَى نِفَاقاً فِي قَلْبِهِ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ وَ اِنْتَزَعَ اَلْبَرَكَةَ عَنْهُ وَ عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ وُلْدِهِ وَ شَارَكَهُ اَلشَّيْطَانُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ .)

[23] . مقتل الحسين عليه السلام (المقرّم، السيد عبد الرزاق )، جلد 1، صفحه 236. «اللهمّ إليك اُنيب فتب عليَّ ، فقد أرعبت قلوب أوليائك وأولاد نبيّك. يا أبا عبدالله إنّي تائب ، فهل لي من توبة؟»

[24] . تاريخ الأمم و الملوك، جلد 5، صفحه 428. « قال عمر بن سعد: اما و الله لو كان الأمر الى لفعلت، و لكن اميرك قد ابى ذلك، قال: فاقبل حتى وقف من الناس موقفا، و معه رجل من قومه يقال له قره بن قيس، فقال: يا قره، هل سقيت فرسك اليوم؟ قال: لا، قال: انما تريد ان تسقيه؟ قال: فظننت و الله انه يريد ان يتنحى فلا يشهد القتال، و كره ان أراه حين يصنع ذلك، فيخاف ان ارفعه عليه، فقلت له: لم اسقه، و انا منطلق فساقيه، قال: فاعتزلت ذلك المكان الذى كان فيه، قال: فو الله لو انه اطلعنى على الذى يريد لخرجت معه الى الحسين، قال: فاخذ يدنو من حسين قليلا قليلا، فقال له رجل من قومه يقال له المهاجر ابن أوس: ما تريد يا بن يزيد؟ ا تريد ان تحمل؟ فسكت و اخذه مثل العرواء، فقال له يا بن يزيد؟ ا تريد ان تحمل؟ فسكت و اخذه مثل العرواء، فقال له يا بن يزيد، و الله ان امرك لمريب، و الله ما رايت منك في موقف قط مثل شي‌ء أراه الان، و لو قيل لي: من اشجع اهل الكوفه رجلا ما عدوتك، فما هذا الذى ارى منك! قال: انى و الله اخير نفسي بين الجنه و النار، و و الله لا اختار على الجنه شيئا و لو قطعت و حرقت، ثم ضرب فرسه فلحق بحسين ع، فقال له: جَعَلَنِي اللّهُ فِداكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أنَا صاحِبُكَ الَّذي حَبَستُكَ عَنِ الرُّجوعِ ، وسايَرتُكَ فِي الطَّريقِ ، وجَعجَعتُ بِكَ في هذَا المَكانِ . وَاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ما ظَنَنتُ أنَّ القَومَ يَرُدّونَ عَلَيكَ ما عَرَضتَ عَلَيهِم أبَدا … وإنّي قَد جِئتُكَ تائِبا مِمّا كانَ مِنّي إلى رَبّي ، ومُواسِيا لَكَ بِنَفسي حَتّى أموتَ بَينَ يَدَيكَ ، أ فَتَرى ذلِكَ لي تَوبَةً ؟ قالَ : نَعَم ، يَتوبُ اللّهُ عَلَيكَ ، ويَغفِرُ لَكَ ، مَا اسمُكَ ؟ قالَ : أنَا الحُرُّ بنُ يَزيدَ . قالَ : أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ ، أنتَ الحُرُّ إن شاءَ اللّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، اِنزِل . قالَ : أنَا لَكَ فارِسا خَيرٌ مِنّي راجِلاً ، اُقاتِلُهُم عَلى فَرَسي ساعَةً ، وإلَى النُّزولِ ما يَصيرُ آخِرُ أمري . قالَ الحُسَينُ : فَاصنَع يَرحَمكَ اللّهُ ما بَدا لَكَ»

[25] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط – الحديثة)، ج‏3، ص 337.

[26] . إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج‏2، ص 576.

[27] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص 583.

[28]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص 160. «ثُمَّ قُتِلَ فَأَتَاهُ الْحُسَيْنُ ع وَ دَمُهُ يَشْخَبُ فَقَالَ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ثُمَّ أَنْشَأَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ:

لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِي رِيَاحٍ                وَ نِعْمَ الْحُرُّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّمَاحِ‏

وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَى حُسَيْناً             فَجَادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّبَاح‏»

[29] . مقتل الحسين عليه السلام (المقرّم، السيد عبد الرزاق)، جلد 1، صفحه 245.

[30] . الصحيفة السجادية، ص 36.

[31] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص 827.