بررسی علت تفاوت نگاه سیدالشهداء سلام الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ـ قسمت اول

نویسنده

ادمین سایت

روز سه شنبه مورخ 19 مرداد ماه 1400 و مصادف با روز اول محرم 1443 ه.ق، اولین جلسه هیئت محترم بضعة الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حجت الاسلام حامد کاشانی» و پیرامون موضوع «بررسی علت تفاوت نگاه سیدالشهداء سلام الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به پیشگاهِ حضرت بقیّة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض تسلیت به ساحتِ مقدّسه‌ی صاحب عزا، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

من چند جمله‌ای مقدّمه عرض می‌کنم تا به اصل بحث وارد بشوم.

«محرّم»؛ سرمایه‌ای عظیم برای ورشکسته‌ها

هر سال این موضوع را تکرار می‌کنم، ماه محرّم یک ویژگی خاصّی دارد که با همه‌ی ماه‌های دیگر تفاوت دارد و آن هم این است که من زندگی اولیای خدا و سرمایه‌داران را بررسی کرده‌ام، بالا و پایین روزگار خیلی زندگی آدم‌های سرمایه‌دار را خراب نمی‌کند، انسان‌های سرمایه‌دار در مواجه با تورّم هم سود می‌کنند، بخشی از اوقاتِ معنویِ طولِ سال برای سرمایه‌داران است، سحرِ هر شب برای کسانی است که امام زمان ارواحنا فداه اذن می‌دهند بلند شوند و با حضرت سخن بگویند و مناجات کنند و نماز شب بخوانند، بالاخره یک کلاس و یک سرمایه‌ای دارند، برخی اگر هر شب نتوانند این کار را کنند شب جمعه‌ای دارند و نماز امام زمان ارواحنا فداه دارند و توسّل دارند. بعضی‌ها اینقدر سرمایه ندارند ولی سی شب ماه مبارک رمضان مناجات ابوحمزه می‌خوانند و اهل عبادت و توسّل و تهجّد هستند.

من کسانی از اولیای خدا را می‌شناسم که از اول ذی القعده تا دهه‌ی ذی الحجّه یک چلّه می‌گیرند، رشد هم می‌کنند.

اما در بررسی‌هایی که داشتم، در آن ایّام آدم ورشکسته‌ای را ندیده‌ام که در آن ایّام رشد کند، بالاخره یک سرمایه‌ای می‌خواهد، اینکه انسان در حالتِ عادی، در این روزگارِ غفلت‌زده، سحر بلند شود و عبادت کند، این کار کارِ هر کسی نیست، لذا هرچه سرمایه‌دار هم شدند، سرمایه‌دارها سرمایه‌دارتر شدند.

در سال یک موسمی هست که ورشکسته‌ها هم امید دارند که بلند شوند، بیچاره‌ها هم امید دارند که پرواز کنند… یا رحمة الله الواسعه، یا باب نجاة الاُمَّة…

لذا می‌بینید که بازارِ محرّم داغ‌تر است، برای اینکه کسانی هم که مانند من هیچ چیزی ندارند محرّم را با یک امیدی می‌آیند، اصلاً بارِ معرفتیِ کَرَم هم در اینجا عجیب است، بار معرفتی عجیب است، من جای دیگری سراغ ندارم…

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کریم هستند

خیلی زیاد این مثال را در مشهد برای دوستان گفتم، مجدداً هم عرض می‌کنم، بعد شما ببینید امام رضا علیه السلام… اگر به مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آیید بایستی ابتدا به امام رضا علیه السلام سلام بدهید، ببینید امام رضا صلوات الله علیه این را برای شما فراهم نموده‌اند.

اگر کسی بخواهد به محضر حضرت رضا سلام الله علیه مشرّف بشود، اگر به حال خود ملتفت باشد، اصلاً نباید به حرم وارد شود.

پدر علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشّریف، یعنی آشیخ محمدتقی مجلسی اعلی الله مقامه الشّریف که از نظر معنویات از پسرِ خویش مهم‌تر هستند، می‌گویند: وقتی من می‌خواستم به حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشرّف بشوم، مدّت‌ها از شدّت شرم و خجالت نمی‌توانستم به حرم وارد شوم، بیرونِ در می‌ایستادم، یعنی در کوچه می‌ایستادم و زیارت جامعه می‌خواندم.

اگر کسی کمی به خود ملتفت باشد و پای ناپاک خود را و چشم ناپاکِ خود را و نفسِ ناپاک خود را بشناسد می‌داند که آنجا جای ناپاکان نیست.

اما وقتی خواستند ما را به حرم امام رضا صلوات الله علیه راه بدهند، می‌گویند اینطور بگو که «فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ فِی الدُّخُولِ‏ أَفْضَلَ ما أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیآئِکَ»،[4] یا امام رضا! من گنهکار و بیچاره هستم، ولی من را طوری تحویل بگیرید که انگار بهترین رفیقِ شما به حرم وارد می‌شود.

اگر آن‌ها به ما نمی‌گفتند ما انصافاً از شدّت شرم نمی‌توانستیم چنین چیزی بخواهیم، بعد هم یک استدلالی می‌کنیم که پاسخِ شبهه‌افکنان معلوم باشد، بلافاصله می‌گوید: «فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلاً لِذَلِكَ» اگر من اهل نیستم، اگر من ناپاک هستم، اگر من گمراه هستم «فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِكَ» شما اهلِ کَرَم هستید و چیزی از شما کم نمی‌شود.

اینجا هم اینطور است، امام رضا صلوات الله علیه نفرمودند که «مؤمنان بگویند»، امام رضا صلوات الله علیه نفرمودند که «نمازشب خوان‌ها بگویند»، امام رضا صلوات الله علیه نفرمودند که «خیّرین بگویند»، بلکه فرمودند هر کسی هر لحظه به یاد کربلا افتاد بگوید «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَکُم»، با همه‌ی وجودت بگو ای کاش من بودم.

امام رضا صلوات الله علیه فرمودند: به تو اجرِ معیّت با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دهند.

خلاصه اینکه ما جای دیگری بغیر از محرّم سراغ نداریم. جاهای دیگر اگر خروجی دارد از مواد درجه‌ی یک خروجی دارد، اینجاست که اگر شکسته و گمراه هم بیاید، خروجی‌ای پیدا می‌کند که امام صادق صلوات الله علیه به او بفرمایند: «بِأبِی أنتُم وَ اُمّی»، من جای دیگری سراغ ندارم، هر اندازه که جستجو کردم پیدا نکردم.

لذا من همیشه هنگام آغاز محرّم خیلی استرس و اضطراب دارم، نشئه‌ای از نشئاتِ قیامت است، این شصت و چند روزی که ما عزادارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستیم، ان شاء الله خدای متعال روزیِ ما کند که یک مرتبه و یک مجلس از آن را، دقایقی از یک مجلس را برای خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برویم، نه برای چیزِ دیگری.

به این نکته فکر کنیم

این انتخابی که ما انجام می‌دهیم که به فلان جلسه بروم یا به جلسه‌ی دیگر، درست است که گاهی می‌خواهیم استفاده ببریم، اما یک حجابی برای ما هست. اگر پدر یا مادر یا یکی از اقوامِ یکی از دوستانِ ما از دنیا برود، دیگر ما اصلاً کاری به این موضوع نداریم که سخنران و روضه‌خوان و قاریِ مجلسِ ختم چه کسی است، می‌رویم که به آن شخص تسلیت بگوییم، غرض «عرض تسلیت» است. ما خبر نداریم که آنقدر کَرَم دارد…

مادرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همان مادری هستند که از شب تا به صبح برای همسایه‌های بی‌معرفتِ خود دعا می‌کردند.

ماه محرّم آغازِ عزای بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نیست، ماه صفر هم پایانِ عزای بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نیست، هزار و چهارصد سال است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزادار هستند، ولی از ویژگی‌های مادر این است که اگر نعمتی باشد، دوست دارد که بقیه را سهیم کند، مادر تنها‌خور نیست، برای همین این عبارت امام صادق صلوات الله علیه را که بارها شنیده‌اید را عرض می‌کنم تا به بحث خود وارد بشوم.

ارزشِ اشک بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

این روایت خیلی مفصّل و شنیدنی است، چهار طریق دارد، تقریباً اطمینان هست که امام صادق صلوات الله علیه این جملات را فرموده‌اند، دو یا سه طریق از «زراره» است، یک یا دو طریق هم از «ابوبصیر» است، هر دو هم شاگردِ تراز یک هستند، ضمناً این حدیث در منابع مهم ما مانند «کامل الزیارة» هم آمده است.

می‌گوید به محضر امام صادق صلوات الله علیه مشرّف شدم، دیدم حال حضرت خیلی مساعد نیست، سؤال کردم و حضرت فرمودند: هنگامی که اول محرّم می‌رسد مادر ما صیحه‌ای در عرش می‌زند که همه‌ی عالم با او گریه می‌کنند، ما هم در حالِ دیدن این موضوع هستیم.

تفصیلِ روایت به نحوی است که اگر بخواهم به تفصیلِ روایت وارد بشود موضوع بحث تغییر می‌کند، برای همین نمی‌خواهم تفصیلِ روایت را عرض کنم، بعد یک اشاره‌ای کرده‌اند و جمله‌ای فرموده‌اند که کمر بنده را شکسته است.

فرموده‌اند: هر قطره‌ی اشکی که از چشم شما جاری می‌شود «وَصَلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ»[5] خبرِ آن به مادر ما می‌رسد… بعد عبارتی فرموده‌اند…

نمی‌دانم که آیا تابحال در مجلس ختم یک جوانِ نورس بوده‌اید یا نه، نمی‌توانند مادر را آرام کنند، می‌روند تا زیر بغل آن مادر را بگیرند…

امام صادق صلوات الله علیه می‌فرمایند: هر قطره‌ی اشکی که از چشم شما جاری می‌شود «وَصَلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ» خبرِ آن به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رسد «وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ»… اگر بخواهم عامیانه ترجمه کنم باید بگویم که انگار زیر بغل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را گرفته‌اید…

بی‌بی جان! ما که در آن لحظاتی که شما تنها شده بودید و به تنهایی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع می‌کردند نبودیم تا شما را کمک کنیم، ما در آن لحظه‌ای شما بالای سرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در قتلگاه ضجّه می‌زدید نبودیم، «یَا لَیتَنَا کُنّا مَعَکُم فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»

ولی الآن خودشان سفره را باز کرده‌اند و زمان را توسعه داده‌اند که همه را راه بدهند.

حال که دل بنده رفته است اجازه بدهید چند جمله‌ی دیگر هم بگویم، اوضاعی پیش آمده است که اصلاً معلوم نیست که من بتوانم فردا شما را ببینم یا باشم که بخواهم بگویم، دوستان بنده و اهل منبر روز به روز و یک به یک مبتلا هستند، بعضی از آن‌ها بدحال هستند، حال بعضی از آن‌ها قدری بهتر است، قدیم‌ها اگر می‌گفتند «معلوم نیست محرّم سال آینده را ببینیم»، الآن اوضاع طوری است که معلوم نیست من فردا در خدمت شما باشم، لذا حیف می‌دانم که این مطلب را نگویم.

ما با یک خانواده‌ی کَرَمی طرف هستیم که ان شاء الله خدای متعال ما را از خودفروشی نجات بدهد، یک مرتبه یک مجلس را به قصد عرض ادب و به قصد تسلیت گفتن، بی‌توجّه به اینکه کجا هست، مخصوصاً مجالسِ ورشکسته، مجالسِ خلوت، اگر پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگی دارید که نمی‌توانند در جلسات شرکت کنند به اندازه‌ی یک ربع به نزد آن‌ها بروید و اگر می‌توانید روضه بخوانید و اگر نمی‌توانید هم روضه‌ای پخش کنید و بنشینید و با آن‌ها گریه کنید، بدانید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این جلساتی که کسی به آن‌ها توجهِ رسانه‌ای ندارد را بیشتر می‌خرند، چون در این جلسات «قصد عرض ادب» بیشتر است، هرچقدر مجلس بزرگتر باشد خطرِ اینکه موضوعات دیگر حواس ما را پرت کند بیشتر است، نعوذبالله و نستجیربالله و معاذالله خطر خودفروشی در این جلسات بیشتر است. انسان در مجلس کوچک احساس نمی‌کند که کاری برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کرده باشد، هرچه خالص‌تر باشد… به خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم که اگر کسی یک قطره‌ی اشک برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بریزد و قصدِ او فقط عرض ادب به ساحت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد و این عمل خود را خراب نکند برای دنیا و آخرت او کافی است.

ضمناً این موضوع توسعه دارد، مسئله تمام نشده است، اجازه بدهید این مثال را بزنم و بعد به بحث وارد شوم.

امام صادق صلوات الله علیه در زیارت اصحاب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عباراتِ خیلی عجیبی فرموده‌اند که کمرشکن است. زمانی بنده تحقیق می‌کردم که ببینم شهدای کربلا چه کسانی بودند و چه تعدادی بودند و چند سال سن داشتند، هیچ کدام از آن‌ها در ماجرای هجوم به خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیستند، یعنی یا سن و سال‌شان قد نمی‌دهد یا در مدینه حضور ندارند. بعضی از این بزرگواران حتّی دو رکعت نماز به شیوه‌ی مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نخوانده‌اند، برخی مانند «حرّ» از آن طرف آمده‌اند و یک نفر و دو نفر هم نیستند، این‌ها رفته‌اند و از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دفاع کرده‌اند و شهید شده‌اند.

حال اگر به این‌ها بگویند «مدافعان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه»، این هم از لطف است. اما تعابیری که کشّاف الحقایق مولی الکونین ابا الأئمه شیخ الأئمه امام صادق صلوات الله علیه در مورد این اصحاب فرموده‌اند عجیب است، جالب است که هیچ کجا هم جدا نکرده‌اند، مثلاً اینطور نیست که بگوییم به فرض مثال برای «حبیب بن مظاهر» فرموده‌اند، مسلّماً کلاسِ برخی از اصحاب متفاوت است، حبیب و عابس و سعید بن عبدالله و مسلم بن عوسجه و… اصلاً نمازِ مسلم بن عوسجه دیدنی بوده است.

اینطور نیست که بگوییم منظور امام صادق صلوات الله علیه این خاص‌ها، یعنی این سرمایه‌داران هستند، بنده بیشتر با آن ورشکسته‌ها کار دارم که خودم ورشکسته هستم، سرمایه‌داری که پنجاه سال در محضرِ چند معصوم عبادت و اطاعت کرده است که آنقدر با من فاصله دارد که من اصلاً قرابتی با آن بزرگوار ندارم، معلوم است که وقتی پنجاه سال در محضر معصومین بوده‌اند انبیاء با طمع به آن‌ها نگاه می‌کنند، اما بعضی‌ها بوده‌اند که ده روز و پانزده روز و پنج روز و دو روز با حضرت بوده‌اند.

در این زیارات اصحاب، این چیزهای کلّی که گفته شده است، هیچ کدام را به اصحاب خاص تخصیص نزده‌اند، یعنی سلامی که شما به اصحابِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دهید سلامِ حداقلی است.

زمانی شما به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام سلام می‌دهید، آنجا امام صادق صلوات الله علیه عباراتی دارند که مثلاً می‌فرمایند: «أَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً»،[6] خدا بزرگترین خانه را در بهشت به تو عطاء کرده است، این برای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است، یعنی زیارت خاص است.

گاهی زیارت خاص نیست و برای همه‌ی اصحاب است، وقتی برای همه‌ی اصحاب است یعنی برای حداقلِ اصحاب است و برای حداقلِ اصحاب صادر شده است و حداقل است. امام صادق صلوات الله علیه اینطور سلام کرده‌اند، چند زیارت داریم و همه هم مشابهِ یکدیگر است، مثلاً «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ»، سلام بر شما، ای کسانی که رسول الله را یاری کردید. بسیاری از این شهدا نه بدری بوده‌اند و نه اُحُدی و نه حنینی و نه خیبری! ولی در پرونده‌ی یارانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بدر و احد و خیبر نوشته‌اند.

آن‌ها که می‌فرمایند اگر کسی یک سفر به زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برود اجرِ صد هزار غزوه با امام زمان خودش را دارد، شما توقع دارید به کسی که در کربلا و در راه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید شده‌اند ندهند؟ بنا بر این نبوده است که چرتکه بیندازند.

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ»، «حرّ» کجا انصارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است؟ «زهیر» کجا انصارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است؟

اجازه بدهید عبارت بعدی را بگویم، عبارت بعدی برای من جذاب‌تر است، یعنی واقعاً شاید هیچ وقت در طول تاریخ جای ما اینقدر خالی نبوده است که جای ما در کوچه‌ی بنی هاشم خالی بوده است، ای کاش ما در آنجا سیلی می‌خوردیم.

امام صادق علیه السلام در ادامه‌ی زیارت اصحاب اینطور می‌گویند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ». این‌ها آن روز نبودند ولی با آن‌ها اینطور حساب می‌کنند که آن روز از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع کرده‌اند، این اصحاب در کربلا بوده‌اند و هر کاری که کرده‌اند درواقع در کربلا بوده است، ولی شیوه‌ی پاداش‌دهیِ خدای متعال اینطور است.

لذا تعجّب نکنید، به یک نیّتِ واقعی، اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و امام رضا علیه السلام بخواهیم که ما در این دهه‌ی اول محرّم یک مرتبه با همه‌ی وجودمان واقعی و بدونِ طمع و بدونِ بازیگری و با اخلاص (که این‌ها دستِ ما نیست) بگوییم: «یَا لَیتَنَا کُنّا مَعَکُم» واقعاً ما را به آن بزرگواران ملحق می‌کنند، برای همین است که این ماه عجیب است.

این ماه ماهی است که کسانی که گاهی خیلی کم با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در ارتباط بوده‌اند در کنارِ حبیب بن مظاهر و عابس قرار گرفته‌اند، و بعد وقتی حضرت صادق صلوات الله علیه خواسته‌اند سلام کنند به این‌ها فرموده‌اند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ»، این‌ها زمانی که سجّاده از زیر پای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کشیدند کجا بودند؟ ولی این‌ها را حساب کرده‌اند.

بعد امام صادق صلوات الله علیه می‌فرمایند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى‏ عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ طِبْتُمْ». خودِ این جمله به اندازه‌ی یک دهه کار دارد که یک نفر تحلیل کند «بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى» که امام صادق صلوات الله علیه فرموده‌اند یعنی چه.

حرّ و زهیر و ابوشعثای کِندی چه کسانی هستند که امام صادق صلوات الله علیه به آن‌ها بیان می‌فرمایند: «بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى»؟

نکته اینجاست که ماه محرّم ماهی است که انسان بیش از بقیه‌ی اوقات سال با همه‌ی وجود خود می‌تواند بگوید «یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات»، «یَا وَلیَّ المُؤمِنین»، «يا غايَةَ آمالِ العارِفينَ»… ورشکسته‌ها هم می‌توانند بیایند، بدهکارها هم می‌توانند بیایند، این فرصتِ محرّم یک فرصتِ استثنائی است، جای دیگری از سال چنین خبری نیست، توسعه هم دارد، اینطور نیست که همه‌ی آن در همان هفتاد نفر و صد نفر مانده باشد.

اولاً که حضرت رضا صلوات الله علیه فرمودند: هر زمان آن‌ها را یاد کردی بگو «یَا لَیتَنَا کُنّا مَعَکُم»، و ما شما را با آن‌ها حساب می‌کنیم.

روایاتِ این موضوع فراوان است، طرف به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد و دیر رسیده بود و گفت: «ای کاش برادر من بود»، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟»،[7] آیا دلِ برادر تو با ما بود؟ عرض کرد: بله! حضرت فرمودند: «فَقَدْ شَهِدَنَا»، من روز قیامت شهادت می‌دهم که او هم در جمل حاضر بوده است. سپس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان»، روز قیامت در پرونده‌ی کسانی می‌نویسند «رزمندگی در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل» که هزار سال بعد به دنیا می‌آیند.

این دین دینِ کیفی است نه دینِ کمّی، ماه محرّم ماهی است که ورشکسته‌های زمین‌خورده و روسیاهان و بی‌آبروها، همه امید دارند که پرواز کنند، امید دارند به جایی برسند که همه به آن‌ها غبطه بخورند، و وای به حال من اگر امسال محرّم هم بگذرد و من نتوانم از این فرصتِ خیمه‌ی اباعبدالله علیه السلام استفاده کنم، خدا شاهد است که اگر کسی به این موضوع ملتفت باشد، شب نمی‌تواند از اضطراب بخوابد.

مخصوصاً شب‌های اول محرّم، همه‌ی وجود من را اضطراب فرا گرفته است و شب‌ها نمی‌توانم بخوابم، به یک سفره‌ای وارد شده‌ایم که اگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نظر کنند انسان‌ها را به عنایتی زیر و رو می‌کنند. واقعاً اگر کسی به دنبال عزاداری برای یک مُرده‌ی تمام‌شده است حیف است که عمرِ خود را در این شرایطِ خطر تلف کند.

دوست ما که از طلاب فاضل است مشغول تدفین بیمارانِ کرونایی است می‌گوید: اصلاً وضع به نحوی است که فرصتِ استراحت نداریم، همینطور جوان‌ها پشت هم می‌آیند.

بایستی فرصت را غنیمت شمرد.

صلواتی عنایت بفرمایید

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

«محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» ما را فریب ندهد

ائمه ما علیهم السلام ویژگی‌هایی داشته‌اند، این ویژگی‌ها باطنی و ملکوتی است، این ویژگی‌ها قابلِ گرفتن و غصب کردن نیست، آن هم «امامت باطنی» است. اگر امام یک نگاه کند انسان را زیر و رو می‌کند، دل‌هایی را نگاه کرده‌اند و زیر و رو کرده‌اند، دل ما که به دستِ خودمان نیست، مهم‌ترین چیزی که به دستِ خودِ ما نیست دلِ ماست، اگر محبّت پیدا کردیم او اراده کرده است که ما محبّت داشته باشیم، و باید هم قدرِ این محبّت را دانست و هم باید از این موضوع ترسید، وگرنه فرعون دستور داده بود که سر از تنِ بچه‌های بنی‌اسرائیل ببرند و صدها یا هزاران پسربچّه را سر بریدند.

وقتی خودِ حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام واردِ قصرِ فرعون شد، همینکه این بچه را به آغوش گرفت، خدای متعال فرمود: «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي»،[8] آنقدر محبّت این بچّه را در دل او انداخت که هر کاری کرد دیگر نتوانست… سرِ این همه بچه را برای این بچه بریده بود، ولی او را نگه داشت. برای خدای متعال کاری نداشت که حضرت موسی علیه السلام را در یک غار یا در یک جزیره یا در جای دوردست و امنی بزرگ کند، خدای متعال می‌خواست فرعون را هدایت کند که او به دروغ نگوید من خدای شما هستم، درواقع فرعون مالکِ دلِ خود هم نبود!

اگر محبّتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دلِ کسی هست، اولاً نباید به خود غرّه بشود، خدای متعال محبّت حضرت موسی علیه السلام را در دلِ فرعون هم انداخته است، ان شاء الله خدای متعال ما را محبّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از این دنیا ببرد، همه‌ی موضوع این است که ما بتوانیم این محبّت را سالم منتقل کنیم، وگرنه محبّت داشتن به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین…

من بارها عرض کرده‌ام که این قرآنی که ما می‌خوانیم از روی قرائتِ کسی است که از بهترین شیعیانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، ولی بعد از خوارج به «فحاش به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» تبدیل شد.

محبّت داشتن به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هنر نیست، خدای متعال محبّت حضرت موسی علیه السلام را به فرعون هم داد، حفظ کردنِ این موضوع ضجّه زدن لازم دارد و البته خیلی قیمت دارد، و اگر هم این محبّت در دلِ کسی هست، وقتی نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌آید… آنقدر این موضوع مهم است که فرمودند: «أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»،[9] مؤمن اصلاً نیازی به روضه‌ی باز ندارد، همینکه نام من بیاید مؤمن گریه می‌کند.

این بیماران کرونایی که از دنیا می‌رفتند، مسلّماً این‌ها آدم‌های معمولی مانند من هستند، معلوم نیست که خودشان در طول عمرشان حتّی یک مرتبه زیارت عاشورا خوانده باشند، رفقای طلبه‌ی ما می‌گفتند چون این‌ها شیعیانِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، وقتی بدن‌های این‌ها را می‌شوریم زیارت عاشورا می‌خوانیم، حیف می‌دانستیم که این‌ها را بی‌احترام واردِ قبر کنیم.

لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

حسین جان! هر کسی که در طول عمر خود یک مرتبه یک «یا حسین» گفته است را محترمانه و با سلام و صلوات… عدّه‌ای طلبه جانِ خود را به خطر انداخته‌اند و ذکر می‌گویند و یاحسین می‌گویند و می‌گویند این‌ها شیعیانِ حسین بن علی هستند…

از آن طرف، الآن اگر صحنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگاه کنید… این بیت خیلی عجیب است و دلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌سوزاند، الآن روی ایوان حرمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بیت را نوشته است که «و یکبرون بأن قتلت، و إنما *** قتلوا بک التکبیر و التهلیلا»، این‌ها تکبیر می‌گفتند و تو را کشتند، درواقع با کشتنِ تو «لا اله الا الله» را کشتند.

اهمیّتِ حکومت

ائمه حالاتی دارند که این حالات شخصی است، حاصلِ قرب به خدای متعال است، الهی است، ملکوتی است، قلب‌ها را با برقِ چشم خود زیر و رو می‌کند، این مثالِ محبّت را از این جهت عرض کردم، ناگهان می‌بینید که امام رضا صلوات الله علیه یک عنایتی می‌کنند که وقتی نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید شما دیگر نمی‌توانید خودتان را نگه دارید. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»،[10] اگر کسی شکرِ آن را به جا بیاورد بیشتر هم می‌شود، «وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» اگر کسی نعوذبالله از طمع و با موضوع دیگری بیاید با عذاب شدید مواجه می‌شود. اینجا عذاب شدید این است که کسی فاصله پیدا کند و بی‌خیال بشود.

ائمه علیهم السلام یک سری ویژگی‌ها مانند ولایت باطنی و ولایت ملکوتی دارند، هیچ کسی نمی‌تواند این ویژگی‌ها را از این بزرگواران بگیرد، اصلاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نمی‌تواند این ویژگی‌ها را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بدهد یا بگیرد، و البته بالعکس، عتیه‌ی الهی است.

در تاریخ دو اتفاق شبیه به هم افتاده است که این بخشی از موضوع ما در این دهه است.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خانه‌نشین کردند دقیقاً چکار کردند؟ مثلاً آیا آمدند و علم را از حضرت گرفتند؟ آیا گنج عالم را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفتند؟ مسلّماً این‌ها نبود، اصلاً این‌ها چه کسی بودند که بخواهند از این کارها کنند؟ حکومت را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفتند.

دعوای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این بود که فعلاً علی الحساب حکومت را غصب کرده‌اید، حکومت مهم است، حکومت در دینداری و بی‌دین کردنِ مردم، در تغییرِ شیوه‌ی دینداریِ مردم مهم است. به این بحث خواهم رسید.

همه‌ی تلاش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سرِ این موضوع بود که این شیوه‌ی حکومت را قبول نداشتند.

وگرنه آن‌ها که نتوانستند شخصیت علمی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند، خودِ همان شخص هم می‌گفت اگر علی [علیه السلام] نبود من هلاک می‌شدم، وای پناه بر خدا از روزی که ابوالحسن نباشد و مشکلِ علمی بوجود بیاید. مسلّماً نمی‌توانستند علمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از ایشان بگیرند، می‌توانستند جلوی ترویج و تبلیغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگیرند، می‌توانستند از علم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه استفاده نکنند ولی علم که علم بود و نمی‌شد کاری با علم کرد.

آن چیزی که باعث شده است حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید بشوند غصبِ چیست؟ حکوت غصب شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به میان آمده‌اند، وگرنه شخصیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را که نمی‌توانستند غصب کنند.

پنجاه سال بعد هم وقتی خبر رسید که یزید ملعون حاکم شده است… حال که یزید ملعون حاکم شده است آیا لطمه‌ای به علمِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وارد شده است؟ آیا قرب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به خدای متعال آسیب خورده است؟ آیا توانایی شفاعتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کم شده است؟ چه شده است؟ این عبارت را ببیند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»،[11] اگر حاکمی مانند یزید بیاید دیگر اصلاً باید با اسلام خداحافظی کرد.

خودِ این موضوع یک مسئله است که باید روشن بشود، ما همینطور فکر می‌کنیم که همینطور مُفت اینجا نشسته‌ایم و محبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شده‌ایم، خبر نداریم که عدّه‌ای قبلاً چه کرده‌اند، و ممکن است به اشتباه همه چیز را به پای پدر و مادرتان بنویسید، اینطور نیست.

بنده نه شاه‌دوست هستم و نه شاه‌پرست، ولی توضیح خواهم داد که اگر شاه طهماسب در صفویه نبود الآن امروز من و شما در اینجا جمع نبودیم، موضوع را ساده نگیرید، پنجاه و چهار سال حکومتِ یک شاه، پانصد سال تشیعِ عمیق بعد از خود بهمراه دارد.

واضح است که نمی‌خواهم بگویم که شاهان صفوی خطا نداشته‌اند و اهل فسق و فجور نبوده‌اند، اما شما باید بدانید که فرصتِ حکومت یعنی چه، ما از فرصتِ حکومت بی‌خبر هستیم.

من بارها این موضوع را عرض کرده‌ام که هیچیک از معصومینِ ما به اندازه‌ی این طلبه‌ی سر تا پا گناهِ بیچاره‌ی مفلوکِ بی‌سواد فرصت برای تبلیغِ دین نداشته‌اند.

شما تا دوره‌ی امام رضا صلوات الله علیه موردی پیدا نمی‌کنید که یکی از ائمه‌ی ما در یک زمان مشخص و در یک مکان مشخص بحث داشته باشند. اگر شما موردی در تاریخ سراغ دارید بفرمایید، مثلاً بفرمایید که امام صادق صلوات الله علیه ده روز اینطور بودند.

بحث من هم سیاسی به آن معنا که شما الآن خیال کنید که من می‌خواهم از بعضی از مسئولان سیاسی دفاع کنم نخواهد بود، موضوع فرصتی است که بشود در آن اجازه‌ی حاکمیت اسلام را داد و یا ادّعا کرد، منظورِ بنده این است. و بزرگترین ضربه به غدیر این است که یک جریانی بیایند و به نام حکومت اسلامی «مسیر» را خراب کنند، اما اینکه خیال کنید مسیر و وسیله و شیوه این است که آن را رها کنیم، اینطور نیست.

شما به من بفرمایید حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای چه قیام کردند؟ قطعاً یک سرِ مسئله این است که «حاکم، حاکمی است که ناحق است»، اصلاً نمی‌شود این موضوع را انکار کرد.

کمااینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نخواسته‌اند مشروعیتِ جریانِ بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بپذیرند.

مؤمن با نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه می‌کند

این فرصتی که ما داریم و قدر نمی‌دانیم، همینطور رایگان… که در میان روز، مثلاً ساعت پنج بعد از ظهر بنشینیم و برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عزاداری کنیم… اگر قدری تاریخ بخوانیم…

زمانی است که به محضر امام صادق علیه السلام رسید و حضرت با چند نفر در خانه‌ی خویش نشسته بودند، عرض کردند که این شخص شاعر است، شاعر به معنای روضه‌خوان، آن زمان روضه را شعر می‌خواندند و کم و زیاد نمی‌کردند. حضرت صادق صلوات الله علیه مجلس را بهم زدند و پرده زدند و فرمودند: به فرزندانم هم بگویید به پشت پرده بیایند و بنشینند. بعد حضرت فرمودند که برای دخترم روضه بخوان که بداند با جدّ او چه کرده‌اند. آن روضه‌خوان نتوانست بیش از یک مصرع بخواند، رو کرد به دخترِ امام صادق صلوات الله علیه که «امّ فروه» نام داشت…

کنیه‌ی مادرِ امام صادق صلوات الله علیه «امّ فَروِه» است، به احترام آن مادر، کنیه‌ی دخترِ امام صادق صلوات الله علیه هم «امّ فروه» است.

شاعر رو کرد به پرده و گفت: «فَرْوُ جُودِي بِدَمْعِكِ اَلْمَسْكُوبِ»،[12] ای «امّ فروه»! گریه کن که می‌خواهم برای جدّ تو روضه بخوانم… همین!

اینکه فرمودند «أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»، یکی از بزرگترین خیانت‌هایی که ما اهل منبر می‌توانیم به مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کنیم این است که آنقدر روضه‌ی بازِ دروغ بخوانیم که شما بیچاره‌ها بجز با روضه‌ی دروغِ خیلی باز نتوانید گریه کنید، در حالی که در روایات هست «أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»، وقتی نام من می‌آید مؤمن گریه می‌کند.

ذائقه‌ی ما را با دروغ گفتن و کم و زیاد کردن و حرف جدید زدن خراب کرده‌اند، مؤمن اگر مؤمن باشد…

می‌گویند وقتی شیخ مرتضی زاهد رضوان الله تعالی علیه می‌خواستند مجلس را شروع کنند می‌گفتند: «هذا عَزاکَ یا حُسَین»… مجلس شروع می‌کردند به گریه کردن و دیگر گریه‌ها بند نمی‌آمد.

من در این چند سال عمر ناقابل خودم کسی را دیده‌ام که وقتی می‌خواهد در مجلس خود روضه بخواند، وقتی منبر او تمام می‌شد می‌گفت: حال دیگر می‌خواهم روضه بخوانم، همه شروع می‌کردند به گریه کردن، اصلاً چیز دیگری نمی‌گفت.

گفت: «فَرْوُ جُودِي بِدَمْعِكِ اَلْمَسْكُوبِ»، ای «امّ فروه»! زیاد گریه کن با اشک روان. همین!

حضرت صادق سلام الله علیه فریاد زدند و بلند بلند گریه کردند، طوری که مأمورهای امنیتی به خانه‌ی حضرت هجوم آوردند و علّت را جویا شدند.

اصلاً چیزی نشده بود، نه روز عاشورا بود و نه روضه‌ی قتلگاه بود و…

ان شاء الله خدای متعال به ما معرفت بدهد، اگر خدای متعال به ما معرفت بدهد باید وقتی نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید…

ان شاء الله خدای متعال پدر و مادرهای شما را حفظ کند، حدود هفت سال است که بنده مادر خود را از دست داده‌ام، هنوز وقتی به خانه‌ی مادرم می‌روم به هر کجا که نگاه می‌کنم اذیت هستم، ولی فرزند و نوه‌ی من که چنین حسّی ندارند.

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: من حتّی نمی‌توانم به فرزندانِ خودم نگاه کنم، چون به یاد این موضوع می‌افتم که این‌ها نوه‌های حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند…

یک زمانی هست که می‌گویند حضرت زین العابدین صلوات الله علیه نمی‌توانستند نگاه کنند، ایشان در کربلا بوده‌اند، امام صادق صلوات الله علیه که در کربلا حضور نداشتند، امام صادق صلوات الله علیه معیارِ تامِ ایده‌آلِ یک گریه‌کن هستند.

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: حتّی وقتی دختربچّه‌ی خودم هم شیرین‌زبانی کند من گریه می‌کنم…

یک زمانی می‌گویند حضرت زین العابدین صلوات الله علیه اینطور بوده‌اند، ایشان قتلگاه دیده‌اند، اما حضرت صادق صلوات الله علیه که ظاهراً اینطور نبوده‌اند.

این روایت معتبر است و در «کامل الزیارات» آمده است.

دهه‌ی اول محرّم دهه‌ی حرف گزاف و قصه‌ی بیهوده نیست، حضرت صادق صلوات الله علیه فرمودند: من نمی‌توانم به فرزندانِ خودم نگاه کنم، نمی‌توانم شیرخوارِ خودم را نگاه کنم. مگر فراموش شدنی است؟

ادامه‌ی بحث «اهمیّتِ حکومت»

یزید ملعون چه چیزی را گرفت؟ در سقیفه چه چیزی را غصب کردند؟ ولایت باطنی را که نگرفتند، همین حکومتِ ظاهری را گرفتند، این حکومتِ ظاهری یک ویژگی‌هایی دارد، یکی از آن‌ها این است که می‌تواند انسان را احمق کند، حکومت‌ها انسان را احمق کنند، یا حکومت‌ها انسان را خردمند کنند. الآن هم همانطور است.

وقتی خبر رسید که یزید ملعون حاکم شده است، مگر ما در مدینه کم آخوند داشتیم؟ مگر صحابی در مدینه کم بودند؟ بروید و تاریخ را ببینید، زندگینامه‌های این‌ها معلوم است، سال 60 هنوز خیلی از صحابی هستند، بعضی از آن‌ها را نمی‌خواهم نام ببرم، هنوز هم مرجعیت فقهی بسیاری از مسلمین گردنِ همان‌هاست که زمان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مدینه بودند.

پنجاه سال حکومتِ طاغوت، انسان‌ها را به ابله و احمق و درازگوش تبدیل کرده بود.

لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌فرمایند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ».

هر کسی آمد گفت: حال کاری است که شده است!

یک نفر می‌گوید باید با اسلام خداحافظی کرد، یعنی خطری که مولای ما می‌بیند این است که اگر یزید ملعون بیاید اسلام از بین می‌رود، عبدالله بن عمر می‌گوید: بر سرِ جای خود بمانید، اینجا جلسه‌ی درس و احترامی داریم!

این تفاوتِ فهم را ببینید. نگویید آن طرفِ این موضوع حسین بن علی علیه السلام است، الآن برای شما دلیل می‌آورم. ممکن است کسی در ذهن خود بگوید: شیخ! این چه قیاسی است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را با غیر از ایشان قیاس کردی؟ صبر کنید! کسی با معصوم قابل قیاس نیست، اما کسانی که در مدارِ معصوم نفس می‌کشیدند هم همین حس را داشتند، نکته‌ی مهم اینجاست.

تا زمانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، پنجاه سال حکومتِ طاغوت است، بجز چهار سال و چند ماه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و چند ماه هم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه. من این عدد پنجاه را از بابِ رُند بودن عرض کردم.

همیشه در کوفه یا مغیره ملعون است و یا زیاد بن ابیه است، مُشتی فاسقِ فاجر، یا حرامزاده هستند یا اهل فسق و فجور، با پدر و مادری که تکلیفشان روشن بود. بغیر از آن چند سالِ حکمتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه همیشه بدترین آدم‌ها در کوفه حاکم بودند.

وقتی معاویه ملعون از دنیا رفت و یزید ملعون آمد، اهل کوفه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه نوشتند که دین از دست رفت! نکته اینجاست. همان فهمی را که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، حبیب بن مظاهر هم در نامه‌ای که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوشته است دارد، ولی عبدالله بن عمر در مدینه و دیگران، حتّی ابن عباس هم چنین فهمی ندارد، فرق می‌کند، یک نفر می‌گوید «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»… امام می‌فرمایند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»، کوفیان هم مانند حبیب بن مظاهر علیه السلام وقتی نامه نوشتند همین را گفته‌اند، عبارات آن‌ها را خواهم خواند.

ریش‌درازهای صحابیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده‌اند، بعضی از آن‌ها در احد حاضر بودند، گفتند هنوز چیزی نشده است!

نکته‌ی من اینجاست که چه چیزی باعث شده است که این‌ها چنین فاجعه‌ای که از نظرِ امام معصوم «از بین رفتنِ دین» است را بگویند چیزی نشده است.

بنده سال قبل بحث «تراز دینداری» را از یک زاویه‌ی دیگری داشتم، این بحث مکمّلِ آن بحث است، جلوتر عرض می‌کنیم تا ببینید، حکومت برای انسان‌ها اولویت تعیین می‌کند.

ما خیال می‌کنیم همینطور ناگهان در کشوری که اکثریتِ آن غیرشیعه بوده‌اند، ناگهان ما ایرانیان شیعه شده‌ایم! پس ما خیلی محبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم.

چه شد که شما اینطور شدید؟ بخاری و مسلم بن حجاج نیشابوری و ابن ماجه قزوینی و ابوداوود سجستانی چه کسانی هستند؟ این‌ها ایرانی بودند! پس چطور شما ناگهان محبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شدید؟

زمانی هست که ما به دنبال تثبیت حقانیتِ مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم، اما الآن باید بدانیم که چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خودشان را اینقدر به آب و آتش زده‌اند.

هزار و چهارصد سال یک کاری می‌کردند، شاه طهماسب در پنجاه سال همان کاری که آن‌ها در هزار و چهارصد سال می‌کرده است کرده است. مثلاً در پنجاه و چهار سال که در دوره‌ی صفوی حاکم بود… می‌دانید که بعضی از سلاطینِ صفوی شیعه نبودند، اگر همه‌ی صفویه شیعه بودند و کارِ شاه طهماسب را کرده بودند که الآن همه‌ی خاورمیانه شیعه بودند.

می‌گوید استرآباد مرکزِ مؤمنان و شیعیان است و از آن‌ها مالیات نگیرید، اگر شیعیان به دولت بدهکار بودند به آن‌ها تخفیف بدهید.

البته مجدداً می‌گویم که هزار و چهارصد سال این اتفاق افتاده است، هزار و چهارصد سال به هر کسی که مداح معاویه بوده است تخفیف می‌دادند، آن طرف در همه جا به مدت هزار و چهارصد سال همین خبر بوده است، بلکه امام باقر علیه السلام فرمودند که اگر کسی به حبّ ما متّهم می‌شد برای او از هزار نوع فسق و فجور بدتر بود.

طرف آمد و به حَجاج گفت که باید حقوق ما را زیاد کنی و مالیات ما را هم ببخشی، حَجاج گفت: برای چه؟ گفت: اولین گروهی که زن‌هایشان نذر کردند که اگر سر از بدنِ حسین بن علی جدا بشود روزه بگیرند خاندانِ ما بوده است!!! حجاج هم مالیات را بخشید!!!

حکوت‌ها هزار و چهارصد سال این کار را کرده‌اند، پنجاه سال هم یک نفر در این طرف این کار را کرده است، شایان ذکر است که خیلی هم سخت نمی‌گرفت، چون در همان پایتخت، سنّی‌ها در مسجد خودشان با دست بسته نماز می‌خواندند، جلوتر برای شما متن می‌خوانم، فعلاً در ورودیه‌ی بحث هستیم، همه‌ی آن‌ها با اجبار هم نبوده است که بگوییم شمشیر گذاشت و مردم را شیعه کرد.

هزار و چهارصد سال هزار نوع خدمات می‌دادند، مثل همین الآن که شما به هر کشور خارجی که بخواهید بروید راحت می‌روید، ولی اگر بخواهید به کربلا بروید هزار نوع مشکل دارید!

چون ما اصلاً نفهمیده‌ایم که فرصتِ «حکومت اسلامی» یعنی چه.

مسلّماً من نمی‌خواهم بگویم که حکومت اسلامی باید به بقیه فشار بیاورد، فقط قیاس می‌کنم که هزار و چهارصد سال هر کاری که کردند، یک نفر به مدّت پنجاه سال کارِ دیگری کرد، همه چیز عوض شد، خیال نکنید که فقط پدر و مادر شما کاری کرده‌اند که شما الآن اینجا نشسته‌اید، چهارصد سال قبل یک نفر گفته است که من از شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مالیات نمی‌گیرم، این کارها اثر داشته است.

من بارها عرض کرده‌ام که هر دینی که در یک جایی تجمع دارد، حکومتی از آن حمایت کرده است.

اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینقدر به آب و آتش می‌زنند که مقابله کنند، برای این است که می‌بینند اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از حکومت بردارند اولویت‌ها عوض می‌شود.

همین الآن که ما بحرانِ جمعیت داریم، اگر مسئولان امر واقعاً به دنبالِ این بودند که مشکلِ این بحرانِ جمعیت را حل کنند… وقتی فرزند دوم من به دنیا آمد، به بنده کارتی دادند و گفتند می‌خواهیم یک میلیون تومان به شما هدیه بدهیم، این موضوع برای حدود ده سال قبل است، اگر شما هزار تومان گرفته‌اید ما هم گرفته‌ایم!

اگر مسئولان امر به دنبالِ این بودند که مشکلِ بحران جمعیت را حل کنند، راه‌های خیلی آسانی وجود داشت که این مشکل حل بشود، الآن فقط هزاران هزار مانع وجود دارد.

آن چیزی که اولویت‌ها را عوض می‌کند، آن چیزی که ذائقه‌ها را عوض می‌کند، آن چیزی که سلیقه‌ها را عوض می‌کند، آن چیزی که جای حبّ و بغض‌ها را عوض می‌کند، آن چیزی که می‌تواند آدم‌ها را بازیچه‌ی رسانه‌ی خود کند، می‌تواند رشد بدهد و یا بازی کند، آن «حکومت» است. حکومت چیزِ خیلی مهمّی است.

فقط کافی است که شما همین امسال را با سال گذشته در موضوع محرّم قیاس کنید، امسال وضع کرونا بدتر از سال قبل است، بنده به شما عرض می‌کنم که اگر کسی کم رعایت کند و در انتقال بیماری مؤثر باشد روز قیامت حتماً عقوبت می‌شود، اما در همین کشور خودمان که همه هم شیعه هستند، یک آخوند رفته است و یک آخوند آمده است، واضح است که در همین یک موضوع تغییر کرده است، مابقیِ امور فرهنگی هم همینطور است، الآن نمی‌خواهم بگویم اوضاعِ تحفه‌ای شده است، الآن نمی‌خواهم برای کسی تعریف و تمجیدِ بیهوده کنم، هنوز کسی کاری نکرده است، هنوز کسی هنر و خدمتی نکرده است، اشتباه برداشت نکنید.

فعلاً همه‌ی حرف بنده این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌فرمایند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»، صحابه‌ی دیگر می‌گویند: چیزی نشده است!

این همه تفاوتِ فهم از کجا بوجود آمده است؟

ان شاء الله بحث خواهیم کرد.

روضه و توسّل به حضرت مسلم بن عقیل سلام الله علیه

روز اول جلسه است، ان شاء الله می‌خواهیم به ساحت مقدّس آقایی متوسّل بشویم که شاید در کربلا کمتر کسی به قدرِ او به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شباهت پیدا کرده است، یعنی گریزِ روضه‌ی حضرت مسلم سلام الله علیه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ده‌ها مورد است، آن چیزی که از همه تلخ‌تر است «غربت» است.

گاهی بنده برای اینکه به ساحت مقدّس حضرت مسلم علیه السلام جسارت نشود در انتخاب الفاظ درمانده می‌شوم، آقایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای او گریه کرده‌اند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ»[13] این روزیِ مؤمنین است که بر او گریه کنند، بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر گریه کردند که در روایت هست سینه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیس شد. بعد نفرمودند که مقتولِ در راهِ پسرِ من است، فرمودند: او مقتولِ در راهِ محبّتِ پسرِ من است.

این مقامِ خیلی بالایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دلِ یک نفر را اینطور امضاء کنند، «وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ»، عاشقانه برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوکری کرده‌اند، بعد هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خدای متعال عرض کردند: خدایا! به تو از اینکه با عترتم چنین کردند شِکوِه می‌کنم. یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت مسلم علیه السلام را جزو عترتِ خویش حساب کرده‌اند.

کمااینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در نامه‌ی خویش به مردم کوفه فرمودند: «ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»[14] از اهلِ من است…

آقایی که اگر امروز می‌خواستند به اینجا بیایند باید سرمه‌ی چشممان را از کفِ پای ایشان برمی‌داشتیم، آنقدر غریب و تنها شدند که «مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ لَا يَدْرِي أَيْنَ يَذْهَبُ»،[15] به این طرف و آن طرف می‌رفتند و نمی‌دانستند باید به کجا بروند… به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شباهت پیدا کردند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم در کربلا اینطور شدند که نوشته‌اند: «نَظَرَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَمِيناً وَ شِمَالاً وَ لاَ يَرَى أَحَداً».[16]

یکی از شباهت‌های خیلی جانسوزِ مسلم این است، وقتی عرب می‌خواست به کسی بی‌حرمتی کند یا اینکه حیوانی را رد کند به او سنگ می‌زد… وقتی سنگباران کردند حضرت مسلم علیه السلام شروع کردند به خندیدن…

این بزرگواران قبلاً با یکدیگر نشسته بودند و حرف‌هایشان را با یکدیگر زده بودند، دلِ حضرت مسلم علیه السلام در کربلا بود که مولا را سنگباران… این سنگباران آنقدر بی‌ادبی محسوب می‌شود که وقتی در کربلا به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سنگ زدند حضرت فرمودند: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ»… یعنی من مسلمان هستم و نسبت به من اینطور بی‌ادبی می‌کنید…

حضرت مسلم سلام الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شباهات زیادی دارند، لب بالایی حضرت مسلم علیه السلام آسیب خورد و ایشان نتوانستند آب بنوشند، برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم نوشته‌اند که چه شده است، بنده توانِ گفتن ندارم…

در کربلا هر کسی به زمین می‌افتاد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خودشان را به بالای سرِ او می‌رساندند، اما وقتی خودِ حضرت… وقتی بدنِ بی‌سرِ حضرت مسلم علیه السلام هم به پایینِ دارالحکومه افتاد کسی نبود که سرِ او را به دامان بگیرد…

ده‌ها شباهت بین حضرت مسلم علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وجود دارد…

دخترِ حضرت مسلم علیه السلام در کربلا شهید شدند، دخترِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم شهید شدند…

شباهت خیلی زیاد است، اما یک تفاوت هست که آقای اهری من را به آنجا برد، وقتی می‌خواستند حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام را از دارالحکومه به پایین بیندازند فرزندانِ ایشان نگاه نمی‌کردند… ناموسِ ایشان نایستاده بود… آن لحظه‌ای که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سلام کردند فرزندانِ ایشان در آغوشِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند…

اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به جلوی خیمه رفتند و فرمودند: برگردید و به داخل خیمه‌ها بروید و از خیمه‌ها بیرون نیایید، نمی‌خواهم این‌ها صدای گریه‌های شما را بشنوند… یا غیرت الله…

این خانواده به داخلِ خیمه‌ها رفتند…

شما تصوّر کنید که به شما بگویند سی هزار نفر پدرِ شما را دوره کرده‌اند و شما باید در داخلِ خیمه بنشینید، مگر چنین چیزی می‌شود؟ اما این بزرگواران از بس که ولایتمدار بودند اینطور بودند…

این دختربچّه‌ها و مخدّرات در خیمه‌ها بودند، بیچاره شدند، نمی‌دانند بیرون چه خبر است، ولی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم فرموده‌اند بیرون نیایید، از شکافِ خیمه بیرون را نگاه می‌کردند…

این جملات به امام زمان ارواحنا فداه منسوب است، من چند جمله‌ی آن را عرض می‌کنم…

اما ناگهان دیدند صدای اسب آمد، «فَلَمَّا رَاَینَ النِّسَاءُ جَوادَكَ مَخْـزِيّا»[17] وقتی وضع اسب را از شکافِ خیمه‌ها دیدند، «وَنَظَرْنَ سَرْجِكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً» دیدند زین واژگون شده است «بَرَزْنَ مِنَ الْـخُدُورِ» همه از خیمه‌ها بیرون دویدند «الّشُعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لاطِمَاتٍ لِلوُجُوهِ سافِراتٍ وَبِالْعَويلِ داعِياتٍ» به صورت‌‌های خود می‌کوبیدند…

فکر و ذکر و قدم‌های همه بصورتِ ناخودآگاه به یک سمت متوجه شد، شروع کردند به سمت قتلگاه دویدن… آنچه که منسوب است از امام زمان ارواحنا فداه رسیده است این است که ناگهان دیدند «وَالشِّمرُ جَالِسٌ»


[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة (المصباح) ، جلد ۱ ، صفحه ۴۷۲ (فَإِذَا أَرَدْتَ اَلدُّخُولَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَوْ أَحَدِ مَشَاهِدِ اَلْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فَتَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ مَنَعْتَ اَلنَّاسَ أَنْ يَدْخُلُوا إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَقُلْتَ يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتَ اَلنَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ  اَللَّهُمَّ إِنِّي اِعْتَقَدْتُ [أَعْتَقِدُ] حُرْمَةَ صَاحِبِ هَذَا اَلْمَشْهَدِ اَلشَّرِيفِ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفَاءَكَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلاَمِي وَ يَرُدُّونَ سَلاَمِي وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلاَمَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ وَ إِنِّي أَسْتَأْذِنُكَ يَا رَبِّ أَوَّلاً وَ أَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثَانِياً وَ أَسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَكَ اَلْإِمَامَ اَلْمُفْتَرَضَ عَلَيَّ طَاعَتُهُ وَ تُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ اِسْمِ أَبِيهِ وَ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلْمُوَكَّلِينَ بِهَذِهِ اَلْبُقْعَةِ اَلْمُبَارَكَةِ ثَالِثاً أَ أَدْخُلُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ أَدْخُلُ يَا حُجَّةَ اَللَّهِ أَ أَدْخُلُ يَا مَلاَئِكَةَ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبِينَ اَلْمُقِيمِينَ فِي هَذَا اَلْمَشْهَدِ فَأْذَنْ لِي يَا مَوْلاَيَ فِي اَلدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلاً لِذَلِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِكَ ثُمَّ قَبِّلِ اَلْعَتَبَةَ وَ اُدْخُلْ وَ قُلْ بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِي وَ اِرْحَمْنِي وَ تُبْ عَلَيَّ إِنَّكَ أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ  .)

[5] کامل الزيارات ، جلد ۱ ، صفحه ۸۰ (وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ اَلْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْأَصَمِّ عَنْ أَبِي يَعْقُوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا زُرَارَةُ إِنَّ اَلسَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ اَلْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ اَلشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ اَلْحُمْرَةِ وَ إِنَّ اَلْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ اِنْتَثَرَتْ وَ إِنَّ اَلْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَا اِخْتَضَبَتْ مِنَّا اِمْرَأَةٌ وَ لاَ اِدَّهَنَتْ وَ لاَ اِكْتَحَلَتْ – وَ لاَ رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ مَا زِلْنَا فِي عَبْرَةٍ بَعْدَهُ وَ كَانَ جَدِّي إِذَا ذَكَرَهُ بَكَى حَتَّى تَمْلَأَ عَيْنَاهُ لِحْيَتَهُ وَ حَتَّى يَبْكِيَ لِبُكَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ اَلَّذِينَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَيَبْكُونَ فَيَبْكِي لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي اَلْهَوَاءِ وَ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ لَقَدْ خَرَجَتْ نَفْسُهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَزَفَرَتْ جَهَنَّمُ زَفْرَةً كَادَتِ اَلْأَرْضُ تَنْشَقُّ لِزَفْرَتِهَا وَ لَقَدْ خَرَجَتْ نَفْسُ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَشَهَقَتْ جَهَنَّمُ شَهْقَةً لَوْ لاَ أَنَّ اَللَّهَ حَبَسَهَا بِخُزَّانِهَا لَأَحْرَقَتْ مَنْ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ مِنْ فَوْرِهَا وَ لَوْ يُؤْذَنُ لَهَا مَا بَقِيَ شَيْءٌ إِلاَّ اِبْتَلَعَتْهُ وَ لَكِنَّهَا مَأْمُورَةٌ مَصْفُودَةٌ – وَ لَقَدْ عَتَتْ عَلَى اَلْخُزَّانِ غَيْرَ مَرَّةٍ حَتَّى أَتَاهَا جَبْرَئِيلُ فَضَرَبَهَا بِجَنَاحِهِ فَسَكَنَتْ وَ إِنَّهَا لَتَبْكِيهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ إِنَّهَا لَتَتَلَظَّى عَلَى قَاتِلِهِ وَ لَوْ لاَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ لَنَقَضَتِ اَلْأَرْضَ وَ أَكْفَأَتْ بِمَا عَلَيْهَا وَ مَا تَكْثُرُ اَلزَّلاَزِلُ إِلاَّ عِنْدَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ وَ مَا مِنْ عَيْنٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَبْرَةٍ مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَيْهِ وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلاَّ وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اَللَّهِ وَ أَدَّى حَقَّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُحْشَرُ إِلاَّ وَ عَيْنَاهُ بَاكِيَةٌ إِلاَّ اَلْبَاكِينَ عَلَى جَدِّيَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّهُ يُحْشَرُ وَ عَيْنُهُ قَرِيرَةٌ وَ اَلْبِشَارَةُ تِلْقَاهُ وَ اَلسُّرُورُ بَيِّنٌ عَلَى وَجْهِهِ وَ اَلْخَلْقُ فِي اَلْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُونَ وَ اَلْخَلْقُ يُعْرَضُونَ وَ هُمْ حُدَّاثُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ تَحْتَ اَلْعَرْشِ وَ فِي ظِلِّ اَلْعَرْشِ لاَ يَخَافُونَ سُوءَ يَوْمِ اَلْحِسَابِ يُقَالُ لَهُمُ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ فَيَأْبَوْنَ- وَ يَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِيثَهُ وَ إِنَّ اَلْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَيْهِمْ أَنَّا قَدِ اِشْتَقْنَاكُمْ مَعَ اَلْوِلْدَانِ اَلْمُخَلَّدِينَ فَمَا يَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَيْهِمْ لِمَا يَرَوْنَ فِي مَجْلِسِهِمْ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلْكَرَامَةِ وَ إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ مَسْحُوبٍ بِنَاصِيَتِهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ مِنْ قَائِلٍ فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِينَ `وَ لاٰ صَدِيقٍ حَمِيمٍ  وَ إِنَّهُمْ لَيَرَوْنَ مَنْزِلَهُمْ وَ مَا يَقْدِرُونَ أَنْ يَدْنُوا إِلَيْهِمْ وَ لاَ يَصِلُونَ إِلَيْهِمْ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ لَتَأْتِيهِمْ بِالرِّسَالَةِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ وَ مِنْ خُدَّامِهِمْ عَلَى مَا أُعْطُوا مِنَ اَلْكَرَامَةِ فَيَقُولُونَ نَأْتِيكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَيَرْجِعُونَ إِلَى أَزْوَاجِهِمْ بِمَقَالاَتِهِمْ فَيَزْدَادُونَ إِلَيْهِمْ شَوْقاً إِذَا هُمْ خَبَّرُوهُمْ بِمَا هُمْ فِيهِ مِنَ اَلْكَرَامَةِ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَيَقُولُونَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي كَفَانَا اَلْفَزَعَ اَلْأَكْبَرَ وَ أَهْوَالَ اَلْقِيَامَةِ وَ نَجَّانَا مِمَّا كُنَّا نَخَافُ وَ يُؤْتَوْنَ بِالْمَرَاكِبِ وَ اَلرِّحَالِ عَلَى اَلنَّجَائِبِ فَيَسْتَوُونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ فِي اَلثَّنَاءِ عَلَى اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدِ لِلَّهِ وَ اَلصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ حَتَّى يَنْتَهُوا إِلَى مَنَازِلِهِمْ.)

[6] المزار الکبير ،  جلد ۱ ، صفحه ۳۸۸ (ثُمَّ اِمْشِ حَتَّى تَأْتِيَ مَشْهَدَ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، فَإِذَا أَتَيْتَهُ فَقِفْ عَلَى بَابِ اَلسَّقِيفَةِ وَ قُلْ: سَلاَمُ اَللَّهِ وَ سَلاَمُ مَلاَئِكَتِهِ اَلْمُقَرَّبِينَ، وَ أَنْبِيَائِهِ اَلْمُرْسَلِينَ، وَ عِبَادِهِ اَلصَّالِحِينَ، وَ جَمِيعِ اَلشُّهَدَاءِ وَ اَلصِّدِّيقِينَ، وَ اَلزَّاكِيَاتِ اَلطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ، عَلَيْكَ يَا اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ، أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ اَلتَّصْدِيقِ لِخَلَفِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمُرْسَلِ، وَ اَلسِّبْطِ اَلْمُنْتَجَبِ، وَ اَلدَّلِيلِ اَلْعَالِمِ، وَ اَلْوَصِيِّ اَلْمُبَلِّغِ، وَ اَلْمَظْلُومِ اَلْمُضْطَهَدِ فَجَزَاكَ اَللَّهُ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ عَنِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ أَفْضَلَ اَلْجَزَاءِ، بِمَا صَبَرْتَ وَ اِحْتَسَبْتَ وَ أَعَنْتَ، فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدّٰارِ  ، لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّكَ، وَ اِسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِكَ، وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَاءِ اَلْفُرَاتِ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَ أَنَّ اَللَّهَ مُنْجِزٌ لَكُمْ مَا وَعَدَكُمْ. جِئْتُكَ يَا اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَافِداً إِلَيْكُمْ، وَ قَلْبِي مُسَلِّمٌ لَكُمْ، وَ أَنَا لَكُمْ تَابِعٌ، وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّٰى يَحْكُمَ اَللّٰهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ عَدُوِّكُمْ، إِنِّي بِكُمْ وَ بِإِيَابِكُمْ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ، وَ بِمَنْ خَالَفَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ مِنَ اَلْكَافِرِينَ، لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ بِالْأَيْدِي وَ اَلْأَلْسُنِ. ثُمَّ اُدْخُلْ، وَ اِنْكَبَّ عَلَى اَلْقَبْرِ، وَ قُلِ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ، اَلْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ ، وَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ. أَشْهَدُ وَ أُشْهِدُ اَللَّهَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ اَلْبَدْرِيُّونَ وَ اَلْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ، اَلْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ، اَلْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ، اَلذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ، فَجَزَاكَ اَللَّهُ أَفْضَلَ اَلْجَزَاءِ، وَ أَوْفَرَ جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَى بِبَيْعَتِهِ، وَ اِسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَ أَطَاعَ وُلاَةَ أَمْرِهِ. وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِي اَلنَّصِيحَةِ، وَ أَعْطَيْتَ بِهِ غَايَةَ اَلْمَجْهُودِ، فَبَعَثَكَ اَللَّهُ فِي اَلشُّهَدَاءِ، وَ جَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْوَاحِ اَلسُّعَدَاءِ، وَ أَعْطَاكَ مِنْ جِنَانِهِ أَفْسَحَهَا مَنْزِلاً، وَ أَفْضَلَهَا غُرَفاً، وَ رَفَعَ ذِكْرَكَ فِي اَلْعِلِّيِّينَ، وَ حَشَرَكَ مَعَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً  . أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْكُلْ، وَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ، مُقْتَدِياً بِالصَّالِحِينَ، وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِيِّينَ، فَجَمَعَ اَللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ رَسُولِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ فِي مَنَازِلَ اَلْمُحْسِنِينَ، فَإِنَّهُ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِينَ. ثُمَّ اِنْحَرِفْ إِلَى عِنْدِ اَلرَّأْسِ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ صَلِّ بَعْدَهُمَا مَا بَدَا لَكَ، وَ اُدْعُ اَللَّهَ كَثِيراً، وَ قُلْ عَقِيبَ اَلرَّكَعَاتِ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاَ تَدَعْ لِي فِي هَذَا اَلْمَكَانِ اَلْمُكَرَّمِ وَ اَلْمَشْهَدِ اَلْمُعَظِّمِ ذَنْباً إِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَ لاَ هَمّاً إِلاَّ فَرَّجْتَهُ، وَ لاَ مَرَضاً إِلاَّ شَفَيْتَهُ، وَ لاَ عَيْباً إِلاَّ سَتَرْتَهُ، وَ لاَ رِزْقاً إِلاَّ بَسَطْتَهُ، وَ لاَ خَوْفاً إِلاَّ آمَنْتَهُ، وَ لاَ شَمْلاً إِلاَّ جَمَعْتَهُ، وَ لاَ غَائِباً إِلاَّ حَفِظَتْهُ وَ أَدَّيْتَهُ، وَ لاَ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ لَكَ فِيهَا رَضًى وَ لِيَ فِيهَا صَلاَحٌ إِلاَّ قَضَيْتَهَا، يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. ثُمَّ عُدْ إِلَى اَلضَّرِيحِ فَقِفْ عِنْدَ اَلرِّجْلَيْنِ وَ قُلِ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسَ بْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ سَيِّدِ اَلْوَصِيِّينَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ أَوَّلِ اَلْقَوْمِ إِسْلاَماً وَ أَقْدَمِهِمْ إِيمَاناً وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِينِ اَللَّهِ وَ أَحْوَطِهِمْ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ . أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِيكَ ، فَنِعْمَ اَلْأَخُ اَلْمُوَاسِي ، فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنْكَ اَلْمَحَارِمَ، وَ اِنْتَهَكَتْ حُرْمَةَ اَلْإِسْلاَمِ . فَنِعْمَ اَلصَّابِرُ اَلْمُجَاهِدُ اَلْمُحَامِي اَلنَّاصِرُ، وَ اَلْأَخُ اَلدَّافِعُ عَنْ أَخِيهِ ، اَلْمُجِيبُ إِلَى طَاعَةِ رَبِّهِ، اَلرَّاغِبُ فِيمَا زَهِدَ فِيهِ غَيْرُهُ، مِنَ اَلثَّوَابِ اَلْجَزِيلِ وَ اَلثَّنَاءِ اَلْجَمِيلِ، فَأَلْحَقَكَ اَللَّهُ بِدَرَجَةِ آبَائِكَ فِي دَارِ اَلنَّعِيمِ. اَللَّهُمَّ إِنِّي تَعَرَّضْتُ لِزِيَارَةِ أَوْلِيَائِكَ، رَغْبَةً فِي ثَوَابِكَ وَ رَجَاءً لِمَغْفِرَتِكَ وَ جَزِيلِ إِحْسَانِكَ، فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ وَ أَنْ تَجْعَلَ رِزْقِي بِهِمْ دَارّاً ، وَ عَيْشِي بِهِمْ قَارّاً ، وَ زِيَارَتِي بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَ حَيَاتِي بِهِمْ طَيِّبَةً، وَ أَدْرِجْنِي إِدْرَاجَ اَلْمُكْرَمِينَ، وَ اِجْعَلْنِي مِمَّنْ يَنْقَلِبُ مِنْ زِيَارَةِ مَشَاهِدِ أَحِبَّائِكَ مُنْجِحاً، قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرَانَ اَلذُّنُوبِ وَ سَتْرَ اَلْعُيُوبِ وَ كَشْفَ اَلْكُرُوبِ، إِنَّكَ أَهْلُ اَلتَّقْوىٰ وَ أَهْلُ اَلْمَغْفِرَةِ )

[7] نهج البلاغه، خطبه 12 (و من كلام له (علیه السلام) لما أظفره الله بأصحاب الجمل: وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ. فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان.)

[8] سوره مبارکه طه، آیه 39 (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ ۚ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِ)

[9] أمالی شیخ صدوق، جلد 1 ، صفحه 137

[10] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 7 (وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ)

[11] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵ (فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ . وَ كَانَ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ اَلْهِجْرَةِ .)

[12] الکافي ، جلد ۸ ، صفحه ۲۱۵ (سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ اَلْمُسْتَرِقِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ مُصْعَبٍ اَلْعَبْدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ قُولُوا لِأُمِّ فَرْوَةَ تَجِيءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا قَالَ فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ اَلسِّتْرِ ثُمَّ قَالَ أَنْشِدْنَا قَالَ فَقُلْتُ فَرْوُ جُودِي بِدَمْعِكِ اَلْمَسْكُوبِ قَالَ فَصَاحَتْ وَ صِحْنَ اَلنِّسَاءُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْبَابَ اَلْبَابَ فَاجْتَمَعَ أَهْلُ اَلْمَدِينَةِ عَلَى اَلْبَابِ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ صَبِيٌّ لَنَا غُشِيَ عَلَيْهِ فَصِحْنَ اَلنِّسَاءُ.)

[13] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ، جلد ۴۴ ، صفحه ۲۸۷ (لي، ، [الأمالي] ، للصدوق اِبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْفَزَارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ عَنِ اِبْنِ جُبَيْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِيلاً قَالَ إِي وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ حُبَّيْنِ حُبّاً لَهُ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِي طَالِبٍ لَهُ وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ تُصَلِّي عَلَيْهِ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي .)

[14] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ، جلد ۱۷، صفحه ۱۷۳ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً قَدَّمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ‏ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ وَ السَّلَامُ)

[15] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ، جلد ‏1 ، صفحه 175 (ثُمَّ خَرَجَ‏ مِنَ‏ الْبَابِ‏ فَإِذَا لَيْسَ مَعَهُ إِنْسَانٌ فَالْتَفَتَ فَإِذَا هُوَ لَا يَحِسُّ أَحَداً يَدُلُّهُ عَلَى الطَّرِيقِ وَ لَا يَدُلُّهُ عَلَى مَنْزِلِهِ وَ لَا يُوَاسِيهِ بِنَفْسِهِ إِنْ عَرَضَ لَهُ عَدُوٌّ. فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ لَا يَدْرِي أَيْنَ يَذْهَبُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى دُورِ بَنِي جَبَلَةَ مِنْ كِنْدَةَ فَمَشَى حَتَّى انْتَهَى إِلَى بَابِ امْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا طَوْعَة…)

[16] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۵۰

[17] زیارت ناحیه مقدّسه