مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی ـ جلسه شانزدهم

10

نویسنده

ادمین سایت

بامداد روز پنجشنبه مورخ 09 اردیبهشت ماه 1400 مصادف با شب شانزدهم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک کنید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[3]

مقدمه

هدیه به پیشگاه با عظمتِ اهل بیت علیهم السلام خاصه حضرت مجتبی صلوات الله علیه صلواتی محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

عرض ادب به ساحت مبارک حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف و رزقنا الله رویته و زیارته و شهاده بین یدیه صلوات دیگری محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

منادیِ بی‌دینی دنبال ایجاد آزادیِ دینی برای یک جریان!

عرایض ما حولِ مقدماتی در فهم عقائد تشیع یا سیر مختصری در تکونِ عقائد شیعه در اذهانِ شیعیان است.

در علمِ باری تعالی و در ذهنِ شریف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مُسلّم است که عقائد چیست و باورها چه باید باشد امّا اینکه این باورها چگونه به جامعه تزریق بشود و برای جامعه تبیین بشود، عوامل مختلفی دارد.

شرایطِ حکومت‌ها، میزان باورمندیِ مردم به دین، فرقه‌های غالب، انسان‌های پای‌کار و… همه‌ی این موارد در تزریقِ باورها به جامعه و تبیینِ باورها برای جامعه اثر دارد.

به عنوان نمونه در ذهن ما «آتاتورک» یک تئوریسینِ لائیکِ بی‌خدا و بی‌پیغمبر است و مردم را از خدا و پیغمبر دور می‌کند. آن ملعونِ بیچاره که متأسفانه نامِ شریف حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء روی او است از آتاتورک تقلید کرده است.

شما اگر در بستر کشور ترکیه نگاه کنید آتاتورک منجی علویان است. امروز شما در خانه‌‌یِ هر علویِ ترکیه‌ای که بروید، معمولاً عکس چند نفر در خانه‌هایشان موجود است.

علویانِ ترکیه، گروهی از فرقه شیعه هستند که مناسک و فقه آن‌ها بخاطر دور شدن و فاصله گرفتن از فقهاء کم‌کم دچار تحلیل و ضعف شده است.

دو چیز برای علویانِ ترکیه خیلی مهم است، باقی را از دست داده‌اند. از دست دادن باقی مناسک و فقه حاصل گسستِ بین حوزه علمیه و آن دیار است. درواقع دینداری غیرشرعی و مناسکی و مدرسه‌ای!

دو چیز برای علویان ترکیه مانده است؛ الف) فضای محبت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه (آن هم بیشتر در قالب تصوف) ب) بیزاری از دشمنانِ اصلی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که خیلی هم این دشمنی را اظهار می‌کنند.

چون چیزی از مناسک و فقه برایشان نمانده است. مثلاً فرض کنید ما هیئت داریم و برای امام حسین صلوات الله علیه می‌خوانیم، گریه می‌کنیم، سینه می‌زنیم و… ما مظاهرِ عبادی داریم، مثلاً روز عاشورا ببینید که همه جای ایران چه خبر است. گریه‌ی مفصل و… غیر از این که این‌ها عقیده ما است و ثواب دارد و… جنبه هویتی هم دارد که ما شیعیان اینطور هستیم.

شب قدر داریم… یعنی این مناسک «هویت‌ساز» است. مزار و زیارتگاه داریم. کربلا و اربعین داریم که این‌ها «هویت‌ساز» است.

علویان ترکیه این‌ها را ندارند لذا آن چیزی که می‌ماند، محبت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اعلامِ بیزاری صریحِ تند نسبت به دشمنان اصلی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

از این جهت اهل سنت ترکیه تبعاً با جریان علویان ترکیه کنار نمی‌آیند. چون علویان ترکیه خیلی قید و بندِ نماز و… ندارند لذا بهانه برای تکفیر و بی‌دین معرفی کردنِ علویان زیاد است.

برخلاف تصور، در بین اهل سنت هر چه حاکمیت، اسلام‌گراتر باشد به سمت سلفی‌گری، خشونت، سخت‌گیری دینی، خفه کردن تفاوت‌های مذهبی و لِه کردن فِرَقِ اقلیت شدت پیدا می ‌کند. لذا هر چه دولت اسلام‌گراتر باشد فشاری که به علویان ترکیه می‌آید بیشتر است. هر چه دولت لائیک‌تر باشد و با کسی کاری نداشته باشد، با علویان هم کاری ندارد.

بنده قصد دفاع ندارم بلکه در حال تبیین هستم.

ایجاد فضای لائیک از طرف آتاتورک، کمکِ جدی و حساب‌شده به علویان بوده است، لذا اگر به خانه علویان ترکیه بروید، معمولاً یک تمثالی از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یک تمثال از حاجی بکتاش ولی و یک عکس از آتاتورک وجود دارد.

حاجی بکتاش ولی، رهبرِ دینی علویان ترکیه در 700 ـ 800 سال قبل است.

چرا این مطالب را عرض کردم؟ برای اینکه ما نمی‌توانیم به راحتی روی موضوعات و ظواهر آن اظهار نظر کنیم. آن کسی که خیال می‌کنند که منادیِ بی‌دینی است (کاری با خرابکاری‌های او ندارم)، او به گونه‌ای به دنبال ایجاد آزادی دینی برای یک جریانی بوده است.

کما اینکه امروز شیعیان عربستان از دولتِ سکولار در عربستان استقبال می‌کنند، چون دولتِ سکولار، زهرِ کمتری به مردم شیعه می‌ریزد تا دولت میلیشیای داعش‌مسلکِ ظاهراً دیندارِ وهابی.

دولت وهابی بیشتر به شیعیان عربستان زهر می‌ریزد.

این بدین معنی نیست که شیعیان خداباور نیستند. چون این خدا باورانِ وهابی بیشتر از بی‌دین‌ها به شیعیان زهر می‌ریزند. لذا این‌ها بیشتر به دنبال حکومت لائیک هستند.

ممکن است شما بفرمائید که چرا فلان روحانی در فلان کشور، طرفدارِ حکومت سکولار است؟ او شرایط خود را نگاه می‌کند.

کما اینکه بنی‌عباس گفتند: می‌خواهیم عدالت برقرار کنیم! آن شاعر شیعه گفت: ای کاش که ظلم بنی امیه ادامه پیدا می‌کرد و عدلِ بنی عباس نمی‌رسید. وقتی بنی‌عباس آمدند فشار بر شیعیان، به اسمِ دین بیشتر شد.

تفتیش عقائد در دوره مأمون!

در سال‌های 218 تا 234 قمری فشار سنگینی که روی سر مردم آمد، دوره‌ای که رسماً تفتیش عقائد می‌کردند. اگر به کسی مظنون می‌شدند که آن فرد قائل به یک تفکری است، زندان و اعدام داشت! با این که اسلام اینطور نیست که بگوید: «این آقا را بلند کنید و به هر نحوی که امکان دارد بفهمید که در سر او چه می‌گذرد»!

این که فرد چه تفکری دارد که جرم نیست. اگر فردی طبق قانون جرمی مرتکب شد باید او را محاکمه شود.

این تفتیشِ عقائد که چه بسا از دادگاه‌های تفتیش عقائد قرون وسطی زودتر شروع شده است، دقیقا متعلق به دوره مأمون و خلفای عباسی است که اتفاقاً علم‌دوست بودند!

چقدر شنیده‌اید که مأمون لعنه الله علیه علم‌دوست بود؟

حتّی یکی از بزرگان معاصر ما به اشتباه می‌فرماید که هارون و مأمون، آزادی اندیشه داشتند و مردم مناظره می‌کردند!

مناظره در آن سطحی که آن‌ها دوست داشتند آزاد بود، وگرنه حضرت موسی بن جعفر و حضرت علی بن موسی الرضا علیهم آلاف تحیه و الثناء را کشتند و تفتیش عقائد هم وجود داشت. مردم جرأت نمی‌کردند و ترس این را داشتند که نکند لو برود که در ذهن ما چه می‌گذرد!

شدیدترین تفتیش عقائد در دوره‌یِ روشن فکرترین عالمِ دوره بنی عباس یعنی مأمون شکل گرفت و بعد هم ادامه پیدا کرد.

دینداری بر مبنای ارتکازات ذهنی و تحلیل‌های خود!

بعضی از چیزها باید مشمول تاریخ بشود تا انسان بتواند حرف بزند.

گاهی اوقات اگر افراد انقلابی که سعه صدر ندارند وزیر ارشاد بشوند بیشتر از وزیر ارشادهای دولت‌های ناکارآمد و بد، فشار بر سر مردم می‌آورند.

این افراد با هر چیزی که غیر از اندیشه آن‌ها باشد و به زعم خود فساد بپندارند، مبارزه می‌کنند! نه این که لزوما با فساد مبارزه می‌کنند. متأسفانه این خیلی رایج است.

اگر افرادی که دیندارتر هستند اخلاق‌مدار نباشند «دیکتاتورتر» می‌شوند.

دین یک وسیله‌ی خیلی خطرناکِ ارزنده است. این شب‌ها چند مرتبه عرض کردیم که چیزهای خوب آفت دارد. چیزهای بد که همه‌اش بد است، ولی چیزهای خوب آفت دارد.

در بحث‌هایی مثل دینداری خطرناک به طور مفصل به این مسئله پرداخته‌ایم.

اگر افرادِ دیندار درست تربیت نشده باشند خطرناکتر هستند. این افراد باید بعضی از اشتباهاتِ فاحش 5 سالِ اول انقلاب را جلوی چشمِ خود بگذارند تا این اشتباهات را تکرار نکنند.

فرض بفرمائید که یک جریان غرب‌گرا است و از نظر ما رفتارهای افرادِ این جریان به ضرر انقلاب است و عمل آن‌ها هم مانند افرادی است که قصد خیانت دارند. وابسته، ترسو، خود باخته و مقهور هستند و خودشان را ریز می‌بینند، امّا این بدین معنا نیست که لزوماً جاسوس هستند و قصدِ خیانت دارند.

این فکر است که خطرناک و غلط است.

فردی که خودباختگی و احساسِ ضعف در برابر تمدن غرب دارد نباید در یک کشور انقلابی مسئولیت بگیرد. شاید اعمال او رسماً خیانت باشد ولی لزوماً قصدِ او خیانت نیست و جاسوس نیست. فکر او به این شکل است.

آقا! یا فکر او صحیح است یا فکرِ من. من خیال می‌کنم که فکر او خوب نیست و فکرِ او به نظر من مضر است. خب! من اینطور می‌اندیشم. او هم چیز دیگری می‌اندیشد. اگر شما می‌خواهید جلوی او را بگیرید، جلوی او را بگیرید و به او پست ندهید امّا او لزوماً جاسوس نیست.

بنده راجع به یک نفر اینطور نوشته بودم: قیامت در پیش است؛ من جرأت نمی‌کنم که او را خائن بنامم. منظور بنده از خائن این است که فردی قصدِ خیانت داشته باشد. من جرأت نمی‌کنم، گرچه من این فکر را قبول ندارم و این فکر را مضر می‌دانم.

زیر همان پست و جاهای دیگری نوشتند: تو، خودت هم خائن هستی. تو، خودت هم جاسوس هستی!

آقا! شما روزه نمی‌گیرید؟! اینجا بحثِ بنده دفاع از خودم نیست. واقعاً سند دارید؟ آیا امکان دارد که به اسم تحلیل، نسبتی به دیگران داد؟

اگر شما می‌خواهید ببنید که چقدر ائمه اطهار علیهم السلام در خطر و سختی بودند، چقدر از مردم تقیه می‌کردند، بروید و رفتارِ دینداران و عزیزانِ حزب اللهی در فضای مجازی ببینید که وقتی که می‌خواهند به یک نفر بُهتان بزنند.

ادعای ولایت فقه هم عالم را برداشته است! رهبر انقلاب، این افراد را خائن می‌داند یا نمی‌داند؟!

اگر یک نفر بگوید: «من نمی‌توانم این فرد را خائن بنامم، چون هنوز سندی ندارم» خودِ این فرد را هم خائن می‌نامند!

دین خودت را از چه کسی می‌گیری؟ این دینِ سیاسی را از کجا می‌گیرید؟ چه کسی را قبول دارید؟ اگر نهایتِ تفکر شما را در بیاورند، رهبر را هم قبول ندارید! هیچ کس جز خود را قبول ندارید.

ـ تا وقتی که با من مخالف نکرده است؛ ولی فقیه هم بد نیست!!!

بنده در موضوع FATF کار کردم، با متخصصین صحبت کردم، با بعضی از مسئولین قوا صحبت کردم و… بنده هم طرفدار FATF نیستم و به نظر بنده به ضرر کشور است امّا اگر کسی همه ابعاد آن را ببیند، می‌فهمد اگر خیانت آشکار یعنی جاسوسی رسمی یک کشور بیگانه بود که رهبری نمی‌فرمودند که خودتان تصمیم بگیرید، پس ما رهبری را برای چه می‌خواهیم؟ یک جایی که 2×2 مساوی با 3 شده است هم حرف نزند؟ پس رهبری را می‌خواهیم که چه کنیم؟ مجسمه که نیست.

اینجا خیانتِ آشکارِ واضح نیست. یک تحلیل بهتر و یک تحلیل بدتر وجود دارد.

بنده هم بعد از مطالعه متن فارسی و انگلیسی FATF و بررسی ابعاد آن، طرفدارِ آن تحلیلی هستم که می‌گوید: FATF خیلی به ضرر ما است. ولی اینطور نیست که هر کسی طرفدار FATF است؛ لزوماً خائن است.

محدودیت‌های ایجاد می‌کند، ولی اگر شما هنر و عُرضه دارید باید بیایید و نان بازوی خود را بخورید و در عرصه میدان دفاع منطقی‌تری بکنید.

همانطور که امروز با هیمنه مسائل سیاسی _ اجتماعی افراد را از بین می‌بریم… آقا می‌فرماید: «جذب حداکثری» ما به افرادی که قسم می‌خورند که ما انقلابی هستیم، می‌گوییم: خیر! شما خائن هستید!!!

شما چه کسی را قبول دارید؟! شما به منهاج چه کسی هستید؟ این که دیگر تماشاگر نما نیست. نتیجه این رفتار و عملکرد این می‌شود که الان در سیاست، بحرانِ مشارکت دارید. از بس که همه، بجز ما بد و خائن هستند! همه دشمن هستند؟

بنده منکرِ نفوذ نیستم ولی وقتی دین برای یک بهتانِ ساده اینقدر ما را تحذیر می‌کند که حواسِ خود را جمع کن، مثلاً در همین حد که بگویم که فلانی یک میلیون تومان دزدی کرده است، دین به من خیلی تحذیر می‌کند که حواس خود را جمع کن که می‌خواهی به فلانی بهتان بزنی. حالا فرض کنید این که بگویم که فلانی جاسوسِ فلان کشور است، مسلّماً این موضوع خیلی سند می‌خواهد.

اگر فرد مبانی دینی و فکری خود را از جای درست نگیرد، موج‌های رسانه ای برای او تصمیم سازی و فکر سازی می‌کنند.

امام صادق صلوات الله علیه در عصرِ خود هم از شیعیان و هم از غیر شیعیان تقیه می‌کند. شیعیانی که نگاه می‌کنند و می‌گویند: عجب! آقا یک لباسِ گران قیمتی پوشیدند که هزار سکه قیمت دارد. بعد هم امام معصوم علیه السلام را معاذالله نهی از منکر می‌کنند که آقا! فدای شما بشویم، این لباس دونِ شأن شما است!!

یک عده هم می‌گویند: «لابد سندِ آن جعلی است»! چون ما بر اساس پیش فرض‌های ذهن خود قضاوت می‌کنیم.

هیچ وقت برائت و بیزاریِ ائمه اطهار علیهم السلام از دشمنان و طواغیت کم رنگ نشده است. هیچ وقت.

کتاب کشی را ببینید. وقتی موضوع ولایتهعدی حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء مطرح شد، نعوذ بالله عده ای از شیعیان گفتند که اگر این را قبول کند، طاغوت است!!!

هیچ وقت حبِ مأمون و هارون در دلِ امام معصوم علیه السلام نیست، مأمون لعنه الله علیه در نگاهِ امام رضا علیه آلاف تحیه و الثناء «عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِر»[4] است امّا این که امام رضا علیه آلاف تحیه و الثناء باید به شیوه امام حسین صلوات الله علیه نسبت به مأمون لعنه الله علیه، ابرازِ انزجار و برائت رسمی و علنی داشته باشند…

تازه ابراز انزجارِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هم صد در صدی نیست. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در روزِ عاشورا، مسئله را در سطح بنی‌امیه لعنه الله علیهم اجمعین مطرح کرده‌اند.

در مذاکرات می‌گویند: «مذاکرات در سطحِ مدیر کل است» یا «مذاکرات در سطح وزراء امور خارجه است» یا «مذاکرات در سطح ریاست جمهور است» و… این‌ها با هم فرق می‌کند.

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عمدتاً جز چند مورد استثنائی، بیزاری خود را در سطح بنی‌امیه لعنه الله علیهم اجمعین مطرح کرده‌اند. شرایط ابراز صد در صدی وجود نداشت.

نمی‌شود ما برای امام معصوم علیه السلام تصمیم بگیریم که بعد نعوذ بالله بگویند: اگر امام رضا با مأمون می‌بندد…!
سیاست از دین جدا نیست. شما می‌بینید که بیشتر گناهانِ زبانی ما از صبح تا شب، سیاسی ـ اجتماعی است؛ یا پشت سرِ رئیس جمهور یا رئیس قوه قضائیه یا رئیس قوه مقننه و… است، کمیسیونِ تلفیق چه کار کرده است؟ چقدر از این حرف‌ها رد و بدل می‌شود؟ صبح تا شب!

اصلاً قدیم‌ها اینقدر فرصتِ گناه نبود. آقا! شما به همین راحتی نمی‌توانستی به کسی تهمت بزنی. بعد از زدنِ تهمت، بروی به همسایه بگویی که آن یکی همسایه دزد است!

الان یک پست می‌گذارند و چند هزار نفر می‌بینند؛ به راحتی می‌شود عده زیادی را دزد، خائن، جاسوس و… نامید! شاید هم باشند، اما با «شاید دزد، خائن، جاسوس و… باشند» که کار پیش نمی‌رود.

یکی از آفت‌ها دوره‌ی ما این است که گناه خیلی آسان است و خیلی توسعه دارد.

وقتی می‌گویید: «آقا! شما که تهمت می‌زنید، قیامتی در پیش است.» هشتگِ «قیامت_در_ پیش_است» را برای تمسخر می‌زنند و می‌گویند که این از احتیاط‌های ابوموسی اشعری است!!! بعد می‌گویند که چرا بعضی از مراجع و دیندارها در سیاست دخالت نمی‌کنند؟! چون حالِ مردم را با این سیاست بهم زده‌اید.

ولی چرا خیلی از مردم در سیاست دخالت نمی‌کنند؟ چون حالِ مردم را از سیاست بهم زده‌اید و سیاستِ غیراخلاقی و بُهتان را اصل کرده‌اید. «هر کسی با شما نیست، دشمن است»! در شرایط اصلاً کسی جرأت نمی‌کند که حرفی بزند. بعد بحرانِ مشروعیت پیدا می‌کنیم.

بعد تلویزیونِ بزرگوار هر شب بر سر مردم می‌زند که دیگر از این غلط‌ها نکنید که انتخاب غلط کنید، انتخابِ درست کنید! اگر مرد هستید، یک مرتبه هم بگوئید: شورای نگهبان آدمِ غلط نیاورد.

یعنی تا زمانی که انصاف نباشد، حزب، جناح و…

بله! فکرِ بنده انقلابی است و از لحاظ فکری از فکرِ سکولارها و غرب زده‌ها بیزار هستم امّا فردی که تفکر غرب‌زده دارد لزوماً خائن و جاسوس نیست. او این فکر را پسنیده است.

شاید در آن‌ها جاسوس هم باشد کما این که در بین انقلابی‌ها هم جاسوس وجود دارد. هر جا که مهم باشد حتماً جاسوس وجود دارد و نباید دشمن را دستِ کم گرفت. وقتی جاهای مهم ما را در هسته‌ای زدند؛ باید برای ما روشن شده باشد که دشمن همه جا حضور دارد. در امنیتی‌ترین نقاطِ ما که یقه‌ها هم بسته است، نفوذی وجود دارد.

خانه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم نفوذی وجود دارد و این جای تعجب ندارد.

چرا این موارد را عرض کردم؟ یک بخشی شقشقه بود و یک بخشی این بود که ما می‌خواهیم عرض کنیم که امامانِ ما علیهم السلام، صرفاً امامِ سیاست نبودند. گرچه شب‌های گذشته عرض کردیم که سیاست از مهم‌ترین ابعاد است ولی امامتِ امام معصوم علیه السلام که فقط یک بُعد ندارد.

همانطور که یک پدر فقط ATM فرزند خود نیست. نفقه فرزند برعهده پدر و واجب است ولی پدر ATM نیست. یکی از کارهای پدر این است که نفقه را پرداخت کند. همه وظائف را نباید در یک مورد خلاصه کرد.

ارتکاز عمومی این بود که امام معصوم علیه السلام مکررا باید در سیاست دخالت کند لذا تا چهار نفر جمع می‌شدند، نزد امام می‌رفتند که بسم الله! قیام کن!

اگر قرار بود که همه تشخیص بدهند؛ امام نمی‌خواستید، همه قیام کنید! کما این که این کار را هم می‌کردند! یک روز در میان یک نفر از کسانی که طبق تعریف کلی شیعه بود، یعنی فردی که حداقل از جهت سیاسی جزو طرفدارانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، قیام می‌کردند!

اهل بیت علیهم السلام خیلی خون دل خوردند برای این که «امامِ جامع» را به جامعه بفهمانند.

امام معصوم علیه السلام فقط ATM  نیست. امام معصوم علیه السلام فقط شمشیر زن نیست. امام معصوم علیه السلام فقط حاکم نیست. امام معصوم علیه السلام همه این ابعاد را دارد ولی بالاتر از این ها را هم دارد. امام، امامِ هدایت است.

ما چه سنخیتی با اهل‌بیت علیهم السلام داریم؟

انصافاً ما چه سنخیتی با این رفتارهای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه داریم؟ این رفتارها را چطور تحلیل می‌کنید؟ نعوذ بالله فیلم بازی می‌کردند؟ به ادبیاتِ سیاسی امروز این رفتارها مصرفِ داخلی داشته است که مثلاً یک نفر بیایید و نعوذ بالله به حضرت مجتبی صلوات الله علیه فحاشی کند و نعوذ بالله در چشمانِ مبارک امام نگاه کند و لعن کند!

واقعاً این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟ معاذالله فیلم بازی می‌کرده‌اند؟ آیا ادا در می‌آورده‌اند؟ آیا می‌خواستند در انتخابات پیروز بشوند؟ یا این مرامِ اهل بیت علیهم السلام است؟ این مرامِ تکراری اهل بیت علیهم السلام است که هست، اگر تکراری است سیره اهل بیت علیهم السلام است. چگونه این موضوع را تحلیل می کنید که حضرت مجتبی صلوات الله علیه در برابر لعن و دشنام سکوت می‌کردند؟

اهل بیت علیهم السلام در میانِ کلام کسی نمی‌پریدند.

خوارج می‌آمدند، داد می‌زدند و به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش می‌دادند! تا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌آمدند که پاسخ بدهند، خوارج آیه می‌خواندند و حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سکوت می‌فرمودند.

یعنی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌خواهند که وسطِ قرائت قرآن کریم حرف بزنند ولو از خود دفاع کنند!

مناظراتِ ما چه مناظراتِ در سطح ریاست جمهوری و چه مناظره دو نفری با رفیق خودمان که چت می‌کنیم و چه گفتگوی زن و شوهرها را نگاه کنید، لودر را روی طرف می‌اندازیم و تا او را له نکنیم، رها نمی‌کنیم!

ما چه نسبتی با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داریم؟

وقتی که طرف آنقدر فحش می‌دهد که نفسِ او می‌گیرد (!) «وَ ضَحِكَ»[5] حضرت مجتبی صلوات الله علیه لبخندی می‌زنند و می‌فرمایند: «أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شُبِّهْتَ» ای شیخ! گویی که غریب هستی. من تو را تابحال ندیده‌ام. آیا کاری داری؟ آیا گرفتاری داری؟ آیا پولی لازم داری؟ ما یک مهمان‌سرایی داریم. تو تا زمانی که در این شهر هستی، میهمان ما هستی و برای ما عزیز هستی.

ما این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنیم؟ یک مورد از این رفتارها گزارش شده است؟ چند مورد از این‌ها شنیده‌اید؟ حداقل الان 20 مورد در ذهنِ بنده وجود دارد. شاید خیلی از موارد در ذهن شریف شما هم است.

این رفتار و عملکرد را چه کار می‌کنید؟ آیا فقط رفتار و عملکرد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اینگونه بود یا برای امام حسین، امام سجاد و امام باقر صلوات الله علیهم هم گزارش شده است؟

فردی چیزی را به مادر حضرت باقر صلوات الله علیه نسبت داد، حضرت باقر صلوات الله علیه در پاسخ فرمودند: خیر! مادر من اینطور نبود.

ما این را چطور تحلیل می‌کنیم؟ معاذالله بی‌عرضه بودند؟! حرف بلد نبودند؟! کم می‌آوردند؟! بازیگر بودند؟! می‌خواستند در انتخابات شرکت کنند؟!

دینداری به شیوه امام حسن مجتبی و امام سجاد صلوات الله علیهما جذاب است یا دینداری به شکل ما که اسم آن را «اسلامِ سیاسی» می‌گذاریم؟

دوباره تکرار می‌کنم، بنده جزو طرفدارانِ «اسلامِ سیاسی» هستم ولی به «اسلام سیاسی غیر اخلاقیِ بی‌سند بهتان زننده و روی موج حرکت‌کننده» کافر هستم.

وقتی این جریان به لایه تئوریک می‌رسد می‌گوید: «هر کسی که در سیاست با ماست مؤمن است ولو سنی و مسیحی باشد و هر شیعه‌ای که در موضوع سیاسی با ما نباشد کافر اهل کتاب است»!!! یعنی دیگر دینِ فرد را هم قبول ندارند! بنده به این تفکر کافر هستم. این آفتِ «اسلام سیاسی» است.

باز هم تکرار می‌کنم البته ممکن است که تقطیع کنند؛ «چیزهای مهم آفت دارد».

جایگاه اخلاق کجا است؟

با وجود این که اهلِ جمل، شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تکه پاره کردند، حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگ را دیر شروع می‌کنند.

سلام خدا بر شهید سلیمانی اعلی الله مقامه الشریف! مؤمن باید بتواند در جای خود «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[6]  و شمشیر زن هم باشد ولی کجا؟

آنجا که «عَلى‏ بَصيرَةٍ»[7] باید، دشمن را بشناسد و بعد به دشمن حمله کند، نه این که با دشمن فرضی بجنگد و کسی را که دشمن نیست، دشمن بپندارد.

چه کسی باید فصل الخطابِ تعاریف «خودی» و «غیر خودی» باشد؟ ادعا این است: «آقا». این در حالی است که حضرت آقا حفظه الله این طور که این‌ها می‌گویند، نمی‌فرماید.

با این تفکری که در حالِ ترویج با اقتدارگرایی و عدم تحمل است، باید همه سیره معصومین علیهم السلام را با شبهه پاسخ بدهیم!

ـ ای بابا! امام حسن هم که اینجا، این کار را کرد! امام حسین هم که آنجا، این کار را کرد! امام رضا هم که اینجا این کار را کرد!

با این تفکر، همه سیره ائمه اطهار علیهم السلام برای ما شبهه می‌شود.

کمااینکه ما قبلاً هم توضیح داده‌ایم که اگر اصل را بر برخورد فیزیکی با طاغوت بگیریم، باید دائماً عملکردِ 7 ـ 8 امام خود را توجیه کنیم که چرا این کار را نکردند! تقیه و مدارا کجا است؟

اما وقتی اصل و فرص می‌سازیم باید برای اصل و فرع سازی، دین را از یک جایی بگیریم.

جامعه‌ی دیندارِ اسلامِ سیاسی ما امروز دینِ خود را از چند توئیت‌زنِ داد زنِ درجه 3 سیاسی می‌گیرد! این موضوع خیلی خطرناک است. این موضوع برای کسانی که قائل به این اسلام هستند خطرناک است.

خدا به ما کمک کند تا در ماه مبارک رمضان دینِ خود را بازخوانی کنیم.

یکی از کتاب‌های خیلی خوبی که برای بازخوانی دین مفید است؛ کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» است.

کتاب بسیار مهم «انسان 250 ساله» ملاحظاتی دارد چون نویسنده، خودِ گوینده نیست و اشکالاتِ تاریخی دارد ولی کتاب خیلی خوبی است.

کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» واقعاً کتاب خوبی است و جزو بهترین کتاب‌ها است. اتفاقاً اعتقادی هم است. منتها اگر خواستید این کتاب را با یک معلم بخوانید، باید آن را با یک معلم پخته باید بخوانید.

به نظر ما این است که می‌توانیم بگوییم یک نفر که یک مجتهد است آن «اسلام سیاسی» را از قرآن کریم فهمیده است، هم سیاسی و اخلاقی است و هم هیجانی نیست.

بنده سال‌ها است که به این موضوع فکر می‌کنم که باید سیره حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خواند تا ببینیم امیرالمؤمنینی که به وقتِ خشم الهی احدی مانند ایشان «خَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[8] نیست و به دستِ مبارکِ خود در جنگ صفین در یک روز پانصد و بیست و چند نفر را کشته است. همان حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «عبدالله بن زبیرِ» جانی و «مروانِ» جنایتکار لعنه الله علیهما را در جمل عفو فرمودند!

بحث بنده این نیست که امروز جنایتکارها را عفو کنند. خیر! ما وظیفه داریم که هر جنایتکاری را به دست قوه قضائیه بسپاریم.

امّا این که تحلیل کنیم که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چطور رفتار می‌کردند؟ همه رفتارهای ایشان تقیه بوده است؟ مبانی جذب ایشان چگونه بوده است؟

ما گاهی هیئت‌های خود را خراب می‌کنیم و به اسم «جذب» زهرمار را با آن قاطی آن می‌کنیم.

جذب ائمه اطهار علیهم السلام چگونه بود؟

مردم دوست دارند که امام معصوم علیه السلام را در وسطِ میدان و شمشیر به دست ببینند. ائمه اطهار علیهم السلام می‌فرمایند که اصالتاً حقِ حاکمیت و حکومت از آنِ امام معصوم علیه السلام است امّا امام معصوم علیه السلام، معلمِ امت هم هست. سربازِ بداخلاق بدرد نمی‌خورد.

خلاصه ما نگران هستیم. وقتی سیلِ بهتانِ دینداران به یکدیگر در یک انتخابات آغاز می‌شود؛ نباید توقع داشته باشیم که نتیجه بابرکتی داشته باشد. با گناه برکت نمی‌آید.

فردی عرض کرد: آقا! طبیب گفته است که من شراب بخورم! معصومین علیهم السلام فرمودند: خداوند متعال، شفا را در حرام قرار نداده است.

وضع کشور ما با گناه و بی اخلاقی، از این که هست بهتر نمی‌شود. مشکل ما هم دو نفر نیست که گردنِ تماشاگر نمایان بیندازیم.

با تحلیل از فهم و برداشت خود از دیگران، فرد را تا خیانت می‌برد و هر چه می‌تواند می‌گوید! یک نفر یا دو نفر هم نیستند. با اولین احساسِ اختلاف فکری، طرف مقابل خود را تا کفر می‌برد!

خدا به همه ما رحم کند.

باید حب و بغضِ ما تنظیم باشد

زمانی فردی گفت: چرا تو این حرف را زدی که «در عصرِ غیبت، حجت تمام است امّا یقین نداریم»؟ کارکرد این جمله چیست؟

اولاً که آدم باید حقیقت را بداند، ثانیاً یک کارکرد این موضوع این است که من در جاهایی که نیاز نیست که در چهره، شخصیت و آبروی دیگران بروم، یک درصد هم احتمال بدهم که من خطا می‌کنم و اینقدر مطمئن نباشم که حتماً من درست می‌گوییم. در مواردی که نیاز نیست، دستوری صادر نشده است، مرجع تقلید حکم صادر نکرده است که باید به اینجا حمله کنید و…

ما به یقین دسترسی نداریم. پشت پرده مسائل سیاسی و اجتماعی پنجاه یا صد سال بعد معلوم می‌شود.

همانطور که شما در این 20 سال اخیر افرادی را دیدید که آمدند و رفتند، بعداً چیزهایی از آن‌ها معلوم شده است که قبل از آن کسی اطلاع نداشته است. بنده هم همینطور هستم. چیزی که شما الان از بنده می‌شناسید، نعوذ بالله معلوم نیست که با حقیقتِ من عند الله یکی باشد.

فرد در میزان دشمنی خود باید بداند که برائت از «دشمنانِ خداوند» است. یک جا معصوم می‌فرماید: «وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَهْلِ الِاسْتِيثَارِ و مِنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ وَ أَهْلِ وَلَايَتِهِ فَهُمْ كِلَابُ أَهْلِ النَّارِ»[9] اینجا به شرطی که روایت معتبر باشد، معصوم فرموده است.

در جاهای دیگر این حدس من است که این فرد دشمن من است. تا زمانی که این حدس به واقعیت مبدل نشده است، من نمی‌توانم مانند یک ابوموسی اشعری و یک معاویه با او برخورد کنم.

یکی از عللی که ما عمد داریم دائماً از ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و برائت از دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیان کنیم این است که شما بدانید که باید حب و بغض شما تنظیم باشد.

ما نسبت به شیعیان حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ممکن است که نقد و نصیحت و نهی از منکر کنیم ولی دشمنی نمی‌کنیم. ما باید نسبت به همدیگر تولی داشته باشیم.

حالا یک جریانی می‌آید و می‌گوید: فردی که هم فکر سیاسی من نیست کافر است!

آیا دین این تفکر را قبول دارد؟ باید یک دوره‌ی تولی و تبری را یاد بگیریم. ما باید با چه کسانی دشمن و با چه کسانی دوست باشیم؟ آیا امام صادق صلوات الله علیه با یک فاسقِ شیعه، یعنی کسی که در اعتقاد شیعه است ولی شرابخوار است، مثلِ معاویه رفتار می‌کنند؟

تولی، تبری و مبانی اعتقادی خود را باید از یک جای محکمی بگیریم.

عرصه‌ی حب و بغض در نهایتِ اعلی درجه‌ی آن، عرصه انتخابات نیست. بالاخره بررسی صلاحیت افراد توسط شورای نگهبان انجام شده است. این وظیفه را به گردنِ آن‌ها انداختیم و ما حجّت داریم. تا زمانی که سندِ قطعی پیدا نشود، امکان ندارد که به دیگران هر حرفی را نسبت داد. می‌توانید بگوئید که آقا! من روش این را قبول ندارم، او طبق این اسناد و مدارک ناکارآمد است و کشور را به بدبختی می‌کشاند امّا این که آیا جاسوس است یا خیر…

ـ فلانی جاسوس است، چرا؟ چون فلان آمریکایی گفته است!

عجب سندِ محکمی!!

چرا این حرف را می‌پذیریم؟ چون در جناحِ ما نیست.

اگر چنین حرفی را نسبت به هم جناحی ما گفته بود می‌گفتیم: «آمریکایی‌های پدر سوخته می‌خواهند بین ما اختلاف ایجاد کنند»!!

یعنی از قبل بستیم که چه چیزی را بپذیریم و چه چیزی را نپذیریم!

باید تولی و تبری ما تنظیم باشد تا بفهمیم که با چه کسی باید دشمنی و با چه کسی دوستی کنیم؟

آیا انتخابات عرصه ابراز بغض است؟! رهبری از دوقطبی سازی بدشان می‌آید.

این‌ها مبانی فکری دارد، چون در انتخابات همه شیعه هستند. ممکن است که یک شیعه خطاکار با تفکرِ غلط و یک شیعه بهتر وجود داشته باشد. اینجا جایِ بغض و برائت مانند بغض به معاویه و یزید لعنه الله علیهما نیست.

ان شاء الله خداوند ما را کمک کند که به جای هیاهو، با بصیرت واقعاً پیرو سیره اهل بیت علیهم السلام و ولایت فقیه باشیم. اگر یک جا هم خطا می‌کنیم، خداوند به ما بفهماند.

خدایا! تو میدانی که ما دنبالِ فهم حقیقت هستیم و توان ما هم اندک است. ان شاء الله خدا افرادِ دقیق و عمیق و بصیر را جلوی چشم ما و پیش پای ما قرار بدهد، نه افرادی که تحلیل دارند، آدم‌هایی که خبر دارند. تحلیل‌ها قَلّ ما يُوجَد که همیشه درست باشد.

ما وقتی ضجه‌های اهل بیت علیهم السلام در ادعیه را می‌بینیم، خیال می‌کنیم که اهل بیت علیهم السلام شوخی کردند!

ـ ما که شیعه و حق محض هستیم! فردی هم که مقابلِ من است باطل محض است!

چرا وقتی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چشمه‌ای را وقف می‌کردند، در وقف‌نامه مرقوم می‌فرمودند: «ليصرف‏ الله‏ النار عن وجهه و يصرف وجهه عن النار».[10] خدا آتش را از صورت او دور کند؟ تعارف زده‌اند؟

من نمی‌فهمم…

روضه امام حسن مجتبی صلوات‌الله‌علیه

به امام حسین صلوات الله علیه خبر دادند که امام حسن صلوات الله علیه را مسموم کرده‌اند.

بعضی از روایات می‌گویند که حضرت مجتبی صلوات الله علیه 40 روز بیمار بودند. به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عرض کردند که حالِ آقا بد شده است…

آن روایت جناده را باید اینجا ببینید. «اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ»[11]

ضجه شب تا صبح حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، غش کردن‌ها و مدهوش شدن‌های ایشان چه معنایی دارد؟ «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ»[12]… معاذالله با خداوند متعال شوخی می‌کردند؟ چرا مدهوش می‌شدند؟ چرا حالِ من اصلاً این گونه نیست؟ آرامِ آرام هستم. گویی خیلی دست پُر و حق محض هستم! چرا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینگونه بودند؟

معاویه لعنه الله علیه به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌نویسد: تقوا داشته باش!!!!! حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در پاسخ می‌فرمایند: پناه بر خدا از این که علی بی‌تقوایی کند. به خدا پناه می‌برم…

عرض کردم اگر ما با منطق خود نگاه کنیم، باید همه این روایات را شبهه بدانیم…

امام حسین صلوات الله علیه بالای سرِ مبارک حضرت مجتبی صلوات الله علیه آمدند، رنگ پریده است، 40 روز است که این زهر با وجودِ مبارک حضرت مجتبی صلوات الله علیه درگیر است، بدن نحیف شده و آسیب دیده است…

غریب مادر!…

حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه سرِ مبارک حضرت مجتبی صلوات الله علیه را به دامن گرفتند و مشاهده فرمودند که امام حسن صلوات الله علیه گریه می‌کنند…

ـ برادر! چرا اینطور گریه می‌کنید؟

خلاصه و عرفی و به زبان فارسی عرض می‌کنم…

فرمود: نگرانم که خدا مرا نپذیرد…

«إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ»[13] مرگ در پیش است و حساب و کتاب وجود دارد…

گریه امام حسین صلوات الله علیه شدت گرفت…

ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم           گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است[14]

فردی که کریم و آقا است، اصلاً انفاق خود را فراموش می‌کند…

ما شیعیانی دیده‌ایم که از امام حسن صلوات الله علیه یاد گرفتند که تا آخر عمر با کسانی که به آن‌ها انفاقی می‌کردند، به گونه ای برخورد می‌کردند که گویی آن فرد را نمی‌شناسند…

می‌گفت: «گویی مرا فراموش کرده است»، چون آن شیعه نمی‌خواست که این فرد به یادش بیاید که این شیعه کمک بزرگی به من کرده است…

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه داخل خانه می رفتند و فقط دستِ مبارک ایشان بیرون می‌آمد. عذرخواهی می‌کردند!…

گر یک نظر بسوی من بینوا کنند              دستم گرفته پادشه ماسوا کنند

انگشتری که ملک سلیمان بهای اوست       آنان به سائلی به خجالت عطا کنند

واقعا به خجالت عطا می‌کنند…

ما این‌ها را چگونه تحلیل می‌کنیم؟ مروان لعنه الله علیه از بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین بود و خمسِ غنائم افریقا هم دست او بود! مروان لعنه الله علیه در ثروت بی‌نظیر بود ولی این افراد که مناعت طبع ندارند بلکه دله دزدِ حریص هستند ولو صد هزار میلیارد پول داشته باشند…

گفت چشم تنگ دنیادوست را                یا قناعت پر کند یا خاک گور[15]

ما صبح تا شب در این فضای مجازی می‌چرخیم و مکرراً شهوت خودمان را تحریک می‌کنیم…

حضرت مجتبی صلوات الله علیه یک قاطری داشتند سوار بر این قاطر می‌رفتند. مروان لعنه الله علیه این قاطر را دوست داشت لذا به یک نفر گفت: «برو و به حسن بگو: آقا! این قاطر را به من ببخش!» خجالت می‌کشید که خودش این درخواست را بیان کند.

این فرد رفت و ایستاد. حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: آیا کاری داری؟

این فرد عرض کرد: آقا! این استر خیلی زیبا است.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه پیاده شدند و فرمودند: این مالِ شما.

یک شاعری گفته است: «إِنَّ الْكَرِيمَ إِذَا خَادَعْتَهُ انْخَدَعَا»[16]… اگر بخواهی کریم را فریب بدهی، کریم زود فریب می‌خورد، یعنی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌دانند که قضیه چیست و می‌دانند که این فرد واسطه است ولی کریم اینطور نیست که پته‌ی آدم را زود روی آب بریزد.

فردی بسیار قسم خورد و به امام صادق صلوات الله علیه عرض کرد: و الله! من پول ندارم!..

حضرت صادق صلوات الله علیه فرمودند: حیف است که تو قسم بخوری، تو که فلان جا 100 سکه طلا داری.

وقتی آن فرد خواست که برگردد و برود، حضرت صادق صلوات الله علیه فرمودند: گفتی که من اینقدر بدهکار هستم، من پول را می‌دهم ولی حیف است که تو قسم بخوری. دلم برای تو می‌سوزد.

با مردم کریم، با دشمنان کریم، با فحاش‌ها کریم…

به خدا سوگند! اگر معاویه لعنه الله علیه بیمار می‌شد و برای شفای خود از حضرت مجتبی صلوات الله علیه نسخه‌ی دعا می‌خواست، والله امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به او نسخه می‌دادند، کما اینکه نمونه داریم.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با خدا هم کریمانه رفتار می‌کنند… اصلاً عمل خود را به یاد ندارد لذا به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «هَوْلِ الْمُطَّلَعِ» حسین جان! از مرگ می‌ترسم. گریه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه شدید شد…

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: برادر! چرا گریه می‌کنید؟ شما بیست سفر حج را با پای پیاده رفتید…

یک وقتی فرد خدمتی می‌کند… ما یک منبری می‌رویم، مردم بیش از لیاقت ما تشکر می‌کنند. خوبی‌های فرد دیگری را عرض می‌کنیم، مردم از ما تشکر می‌کنند و «التماس دعا» می‌گویند. مگر من چه کسی هستم؟

ولی حضرت مجتبی صلوات الله علیه یک عمر خدمت کردند و در عوض بهتان، دشنام، جسارت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ناسزا به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شنیده‌اند!

حضرت مجتبی صلوات الله علیه یک عمر خدمت کردند و دشنام شنیدند. (یک طرفه)…

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ»، بخاطر دو چیز گریه می‌کنم؛ یکی نگرانِ مرگ هستم. آیا خداوند مرا می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد؟ و دیگری «فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ»؛ حسین جان! تو تنها می‌مانی…

لذا حضرت مجتبی صلوات الله علیه نگذاشتند که امام حسین صلوات الله علیه گریه کنند، تو گریه نکن… «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[17] الان سر من بر بالینِ تو است…

بعد فرمودند: حسین جان! من چشم‌های خود را می‌بندم و دستانِ تو را می‌گیرم، تو نزد خداوند متعال عزیز هستی. اگر جناب عزرائیل علیه السلام با بشارت آمد، می‌فهمم که تو واسطه شده‌ای و خداوند متعال قبول کرده است… لحظاتی بعد چشمِ مبارک خود را باز کردند و فرمودند: حسین جان! خداوند مرا پذیرفت…

حضرت مجتبی صلوات الله علیه اینجا فرمودند: «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[18] الان سر من بر بالینِ تو است…

خدا قدیمی‌ها را رحمت کند. مرحوم فاضل آخوند کاشی اینطور روضه می‌خواند: حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در کربلا، سرِ همه را به دامن گرفت ولی دو جا سرِ مبارک ایشان به ناروا به دامن رفت، یک جا عصرِ عاشورا در دامنِ شمر لعنه الله علیه و دیگری در خرابه در دامنِ دختر خود…


[1] . سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 44.

[2] . سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3] . الصحيفة السجادية، ص 98.

[4] . الكافي (ط – الإسلامية)، جلد ‏1، صفحه 528.

[5] . مناقب آل أبي طالب، جلد 4،  صفحه 19. (مَا رَوَى الْمُبَرَّدُ وَ ابْنُ عَائِشَةَ أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا يُرَدُّ فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ وَ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شُبِّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ‌ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالًا كَبِيراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ كَلَامَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِهِ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ ضَيْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِمْ.)

[6] . سوره مبارکه فتح، آیه 29 (مُحَمَّدٌ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً)

[7] . سوره مبارکه یوسف، آیه 108 (قُلْ هذِهِ سَبيلي‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين‏)

[8] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، جلد ‏1، صفحه 173.

[9] . عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد ‏2، صفحات 125 و 126. (وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ ص وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِهِمْ وَ سَنُّوا ظُلْمَهُمْ وَ غَيَّرُوا سُنَّةَ نَبِيِّهِمْ ص وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ الَّذِينَ هَتَكُوا حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ نَكَثُوا بَيْعَةَ إِمَامِهِمْ وَ أَخْرَجُوا الْمَرْأَةَ وَ حَارَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَتَلُوا الشِّيعَةَ الْمُتَّقِينَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِمَّنْ نَفَى الْأَخْيَارَ وَ شَرَّدَهُمْ وَ آوَى الطُّرَدَاءَ اللُّعَنَاءَ  وَ جَعَلَ الْأَمْوَالَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ اسْتَعْمَلَ السُّفَهَاءَ مِثْلَ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ لَعِينَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ الَّذِينَ حَارَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ قَتَلُوا الْأَنْصَارَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ أَهْلَ الْفَضْلِ وَ الصَّلَاحِ مِنَ السَّابِقِينَ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَهْلِ الِاسْتِيثَارِ وَ مِنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ وَ أَهْلِ وَلَايَتِهِ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ لِقائِهِ كَفَرُوا بِأَنْ لَقُوا اللَّهَ بِغَيْرِ إِمَامَتِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً فَهُمْ كِلَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَنْصَابِ وَ الْأَزْلَامِ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ قَادَةِ الْجَوْرِ كُلِّهِمْ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْبَاهِ عَاقِرِي النَّاقَةِ أَشْقِيَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ)

.[10] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، جلد ‏4، صفحه110.

[11] . كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، صفحات 227 تا 229. (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ‏] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَشْتٌ يُقْذَفُ فِيهِ الدَّمُ وَ يَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاهُ مُعَاوِيَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّكَأَ ص فَقُلْتُ عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ وَ لَا كمل [تَحْمِلْ هَمَ‏] يَوْمِكَ الَّذِي له باب [لَمْ يَأْتِ‏] عَلَى لومك [يَوْمِكَ‏] الَّذِي أَنْتَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا عِقَاباً وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالًا كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا وَ إِنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ تَكُنْ قَدْ أَخَذْتَ مِنَ الْمَيْتَةِ وَ إِنْ كَانَ الْعِتَابَ فَإِنَّ الْعِقَابَ يَسِيرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ‏ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذَا نَازَعَتْكَ إِلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً فاتك [أَعَانَكَ‏] وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ وَ إِنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ جَدَّهَا [مَدَّهَا] وَ إِنْ بَدَتْ مِنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا وَ إِنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ وَ إِنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَكَ وَ إِنْ نَزَلَتْ بِكَ أَحَدُ الْمُلِمَّاتِ أسألك [وَاسَاكَ‏] مَنْ لَا يَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ وَ لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّوَالِقُ وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ إِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْفِساً آثَرَكَ قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خشت [خَشِيتُ‏] عَلَيْهِ وَ دَخَلَ‏ الْحُسَيْنُ ص وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ فَانْكَبَّ عَلَيْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ وَ تَسَارَّا جَمِيعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ قَدْ نُعِيَتْ إِلَيْهِ نَفْسُهُ وَ قَدْ أَوْصَى إِلَى الْحُسَيْنِ ع وَ تُوُفِّيَ ص فِي يَوْمِ الْخَمِيسِ فِي آخِرِ صَفَرٍ سَنَةَ خَمْسِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ لَهُ سَبْعٌ وَ أَرْبَعُونَ سَنَةً.)

[12] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، صفحه 481.

[13]. وسائل الشيعة، جلد ‏11، صفحه 131. (وَ فِي الْأَمَالِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع الْوَفَاةُ بَكَى فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ  أَ تَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ الَّذِي أَنْتَ بِهِ وَ قَدْ قَالَ فِيكَ رَسُولُ اللَّهِ مَا قَالَ وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً وَ قَدْ قَاسَمْتَ رَبَّكَ مَالَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى النَّعْلَ وَ النَّعْلَ فَقَالَ  إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ)

[14] . صائب تبریزی.

[15] . سعدی.

[16] . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، جلد ‏4، صفحه 19 (الْمُبَرَّدُ فِي الْكَامِلِ قَالَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ إِنِّي مَشْغُوفٌ بِبَغْلَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ  فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي عَتِيقٍ إِنْ دَفَعْتُهَا إِلَيْكَ تَقْضِي لِي ثَلَاثِينَ حَاجَةً قَالَ نَعَمْ قَالَ إِذَا اجْتَمَعَ النَّاسُ فَإِنِّي آخُذُ فِي مَآثِرِ قُرَيْشٍ وَ أُمْسِكُ عَنْ مَآثِرِ الْحَسَنِ فَلُمْنِي عَلَى ذَلِكَ فَلَمَّا حَضَرَ الْقَوْمُ أَخَذَ فِي أَوَّلِيَّةِ قُرَيْشٍ فَقَالَ مَرْوَانُ أَ لَا تَذْكُرُ أَوَّلِيَّةَ أَبِي مُحَمَّدٍ وَ لَهُ فِي هَذَا مَا لَيْسَ لِأَحَدٍ قَالَ إِنَّمَا كُنَّا فِي ذِكْرِ الْأَشْرَافِ وَ لَوْ كُنَّا فِي ذِكْرِ الْأَوْلِيَاءِ لَقَدَّمْنَا ذِكْرَهُ فَلَمَّا خَرَجَ الْحَسَنُ لِيَرْكَبَ تَبِعَهُ ابْنُ أَبِي عَتِيقٍ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ وَ تَبَسَّمَ أَ لَكَ حَاجَةٌ قَالَ نَعَمْ رُكُوبُ الْبَغْلَةِ فَنَزَلَ الْحَسَنُ وَ دَفَعَهَا إِلَيْهِ. إِنَّ الْكَرِيمَ إِذَا خَادَعْتَهُ انْخَدَعَا)

[17] . الأمالي( للصدوق)، صفحه 116. (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع دَخَلَ يَوْماً إِلَى‏ الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار)

[18] . الأمالي( للصدوق)، صفحه 116. (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع دَخَلَ يَوْماً إِلَى‏ الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار)