به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز شنبه مورخ 11 اردیبهشت ماه 1400 مصادف با سحر هجدهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در عزل و نصب کارگزاران» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
به محضر شما و بینندگان بزرگوار و روزهداران عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم، امیدوار هستم که ان شاء الله حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سحرشان را نورانی بفرماید.
مقدّمه
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به انتخابِ کارگزاران و مسئولان، شرایط مسئولان، و عزل و نصب آنها دغدغههای فراوان و حساسیتهای مهمّی داشتند، یعنی اگر بخواهیم دو یا سه مورد از دغدغههای اصلی حکومتیِ حضرت را نام ببریم، یک مورد از آنها عدالت اقتصادی و اجتماعی است، یک مورد هم عدم تبعیض، چه بسا باید بعد از محبّت به فقرا و…(که ذیل همان عدالت و عدم تبعیض است) از مسئلهی کارگزاران نام برد، حضرت روی این موضوع خیلی حساس هستند.
تفاوت کارگزارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید با کارگزارِ قبلیها مشخص باشد
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند تمامِ کارگزارانِ مسئولانِ قبلی را بجز یک نفر عزل کردند،[1] که باید در مورد آن یک نفر هم توضیح داد که الآن نمیخواهم به آن بحث وارد بشوم، و بعد هم حضرت در نامهای که به ایشان منصوب است به مالک اشتر فرمودند: «إِنَ شَرَّ وُزَرَائِكَ»[2] بدترین وزراء و کسانی که میخواهند به تو کمک کنند «مَنْ كَانَ [قَبْلَكَ لِلْأَشْرَارِ] لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً» کسانی هستند که به اشرارِ قبل از تو کمک کردهاند.
مثلاً قبل از حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مصر «عمروعاص» و «ابن ابی سَرح» کارگزار بودند.
از اینها و دوستان و مشاورانِ اینها استفاده نکن و کسی را بکار نگیر، فتنهگرها را بر سرِ کار نیاور، دزدها را بر سرِ کار نیاور، بالاخره مردم بفهمند که حکومتِ علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با حکومتِ قبلیها تفاوت دارد. این موضوع خیلی مهم است. سپس حضرت اینطور فرمودند: «مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً» وای بحالِ تو اگر بالشِ زیرِ سرِ تو و دوستِ خلوتِ تو کسی باشد که به گنهکارانِ قبلی کمک کرده است.
یعنی آقای وزیر! آقای وکیل! مشاورانِ تو، دوستانِ تو چه کسانی هستند؟ جمعهها با چه کسانی نهار میخوری؟ چه کسانی دائم با تو حرف میزنند؟ اینها هستند که اولویتهای تو را جابجا میکنند، اینها هستند که روی عزل و نصبِ آدمهای نزدیکِ تو کمک میکنند و تأثیر میگذارند، اگر اینها اهلِ گناه باشند قطعاً تو را به گناه وادار میکنند و چشمِ تو را نسبت به خطای خطاکاران میبندند.
اهمیّت «صدق حدیث» و «امانتداری» برایِ کارگزارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
چند چیز برای حضرت خیلی مهم است، قبلاً عرض کردیم که امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: همهی عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو چیز بود… یعنی معلوم است که این دو چیز خیلی ویژه بودند، یک مورد از آنها «صدقِ حدیث» یعنی همان راستگویی و مورد دیگر هم «امانتداری» بود.[3]
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در موردِ کارگزاران در کنارِ دینداری به این دو چیز بسیار اهمیّت میدادند.
عزیزانِ ما این موضوع را دائماً با گوشت و پوستِ خود حس کردهاند که اگر کسی یک مسئولیتِ کوچکی داشته باشد ولی امانتدار و راستگو نباشد وضع چقدر بهم میریزد.
اگر کسی مثلاً دو میلیارد تومان پول داشته باشد و بخواهد همهی سرمایهی خود را به دستِ کسی بسپارد به دستِ چه کسی میسپارد؟ صرفاً کسی که مثلاً یقهی بسته دارد؟ مسلّماً نه! تا زمانی که از راستگویی و امانتداری او مطمئن نباشد این کار را نمیکند.
ما گاهی… چه ما مردم بعنوانِ رأیدهندگان، چه شورای محترم نگهبان بعنوانِ غربالی که ناخلفها نیاند، میخواهیم به کسی مسئولیت بدهیم که هفتصد هزار میلیارد تومان بودجهی عمومی در اختیار دارد، حال مدام هم بگویند ما کارهای نیستیم و اختیاری نداریم!
حال این پول را باید به دستِ چه کسی بسپاریم؟ گاهی ما نمیتوانیم پشت سرِ مسئولانمان نماز بخوانیم، چطور میشود هفتصد هزار میلیارد تومان پولِ مردم را به دستِ آنها بدهیم؟ وقتی حرف میزند ما باور نمیکنیم، ما نمیتوانیم به او اطمینان کنیم، پس چطور هفتصد هزار میلیارد تومان به او میسپاریم؟
صدق حدیث و ادای امانت خیلی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مهم است.
چند مورد را خواهم شمرد.
«مسئولیت» یک «امانت» است
فرمودند: «لا يَخُصُّ بِالوِلاياتِ إلّا أهلَ الدِّياناتِ وَالأَماناتِ»[4]، اصلاً کسی حق ندارد مسئول و حاکم بشود و کاری در جایی در اختیارِ او باشد، مگر اینکه دیندار و امانتدار باشد.
این حکومتها، این مسئولیتها… آنقدر شده است کسانی مسئولیتی گرفتهاند و باور نکردهاند این میز خواهد گذشت، خطاهایی هم کردهاند و بعد همه چیز از بین رفته است. خوب است که وقتی مسئول به مسئولیت میرسد همهی شخصیتِ او عنوانِ مقامِ او نباشد که تا سی سال بعد هم بگوید من فلانِ مسئولِ اسبقِ فلانجا هستم!
الآن چه هستی؟ آن امانت بود، آن که اصلاً برای تو نبود، این پست که برای تو نیست که بخواهی یک عمر برای آن کیسه بدوزی یا از عنوانِ آن استفاده کنی، این یک امانت است و امانتداری کارِ خیلی سختی است.
من با این موضوع همیشه مخافت هستم که یک نفر یک پستی میگیرد و به او تبریک میگویند، این موضوع یک امانت است و مسئولیتِ خیلی سختی است، کسی که میخواهیم به او یک امانتِ سنگین بدهیم، و احتمالِ جهنّمی شدنِ یک مسئول خیلی بیشتر از احتمالِ بهشتی شدنِ اوست، چون بار سنگین است و به مقصد رساندنِ بار هم خیلی سخت است و بعد هم گفتهاند اگر نمیتوانی نیا، اگر بهتر از تو هست و تو میآیی خیانت کردهای و خائن هستی.
حال شما حساب کنید که چرا باید یک نفر ولع داشته باشد که امانتی را بعهده بگیرد، انسان اینطور شک میکند، آیا این موضوع طبیعی است که کسی زد و بند کند که امانت بگیرد؟
اگر انسان نگاه کند و فکر کند این پست برای من است و حق من است، معلوم است که میخواهد از این پست چیزی بدست بیاورد، اما اگر امانت باشد فرار میکند و از زیر آن موضوع شانه خالی میکند. و حقیقتاً کسی که برای پستهای سنگین ولع دارد…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به طلحه و زبیر پُستی ندادند
چون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرموده است، ابن عباس عرض کرد: آقا جان! طلحه را به بصره و زبیر را به کوفه بفرست، کمی هم مردمداری… اما این موضوع مردمداری نبود، مردمدارتر از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نداریم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هر روز صبح با مردم و فقرا مینشستند و صحبت میکردند و به سؤالاتِ آنها پاسخ میدادند و دیگر لازم نبود مردم به دارالحکومه بیایند، اگر مردم گرفتاری داشتند حضرت حل میکردند، این مردمداری است… اما منظورِ ابن عباس این بود که هوای طلحه و زبیر را داشته باشید.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر اینها حرص نداشتند شاید فکری میکردم، ولع[5]…
کسی که ولع دارد و خود را به آب و آتش میزند که به یک پست برسد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به این شخص کوچکترین مسئولیت هم نمیدهند.
اصلاً چرا باید کسی برای امانت ولع داشته باشد؟ کدام شخصی با ولع زیرِ بارِ دیگران میرود؟ مثل این است که شما در حال اسبابکشی هستید، چند نفر هم برای جابجا کردنِ بار آمدهاند، یک نفر التماس و تبلیغات کند و بگوید من میخواهم بارِ خانهی شما را جابجا کنم! چه کسی این کار را میکند؟ یا باید خیلی با شما رفیق باشد (که این مورد استثناء است)، وگرنه کسی زیرِ بارِ دیگری نمیرود.
حال کسی میخواهد زیرِ بارِ دینِ هشتاد میلیون نفر برود! اصلاً آدمِ عاقل این کار را نمیکند، مگر اینکه خیلی خبره باشد و التماسِ سایرِ خبرگان پشتِ او باشد، وگرنه چرا باید زیرِ این بار برود؟ آن هم در این شرایطی که ما در بیست سال اخیر میبینیم شروعِ حکومتها و مسئولیتها ماهعسل است، اما دو سال آخر جرأت نمیکنند بینِ مردم بروند!
این کار سنگین است، چرا ولع دارید؟
لذا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند دینداری و امانتداری مهم است.
باید فهمید که این مسئولیت امانت است، برای امانت باید حساب پس داد، چیزی از امانت برای خودتان نیست.
طلحه و زبیر آمدند و گفتند: بالاخره ما زحمت کشیدهایم، بالاخره وقتی ما با شما بیعت کردیم، دو نفر آدمِ شناخته شده و صاحب نفوذ بودیم[6]…
ما در شرایط خودمان میبینیم، یک پستی به مسئول ستاد انتخاباتی آقای «الف» میدهند که معمولاً هم بیربط است! جلوتر هم عرض میکنم که حضرت به کسانی که به آدمهای بیربط پست میدهند برچسبِ خیانت میزنند.
طلحه و زبیر گفتند: آقا! بالاخره یک جایی را هم به ما بده! حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «اعلما أنى لا أشرك في أمانتي»[7] بدانید من این امانت را با کسی شریک نمیشوم «إلا من أرضى بدينه و أمانته من أصحابي» مگر اینکه از دین و امانتداری او راضی باشم… و اینکه او میفهمد حکومت امانت است، اصلاً همینکه امانت است یعنی دائمی نیست، یعنی در گردش است، یعنی دورهای در دست ماست، بفهمم که این دوره یک وقتی در این دنیا و یک وقت خطرناکتری هم در قیامت به سراغِ من میآید.
مسئولین نیاز بیشتری به درس اخلاق دارند
لذا فرمودند: «اسْتَخْلِفْ عَلَى عَمَلِكَ أَهْلَ الثِّقَةِ وَ النَّصِيحَةِ»[8]، دینداری و امانتداری و راستگویی…
وقتی حرف میزند بتوانی باور کنی، وقتی مشورت میدهد بتوانی قبول کنی، اگر مردم بدبین باشند که اصلاً دیگر کار پیش نمیرود.
«ابن عبدالبرّ» میگوید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هر کسی را که میخواستند به حکومت منصوب کنند در ابتدا دو توصیه مینمودند، «يَأْمُرُهُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَصِدْقِ الْحَدِيثِ»[9].
البته عرض میکنم که این موضوع فقط یک شعار نبود، حضرت در ابتدا زندگی او را بررسی میکردند، ولی باز هم میفرمودند، کمااینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[10]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که ظهورِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در صدق حدیث و راستگویی و امانتداری میدیدند، باز هم میفرمودند: «عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ».
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ناراحت نمیشدند، ما در زیارتنامهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخوانیم: «السَّلامُ عَلَيكَ يا أمينَ اللّه في أرضِهِ»[11]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند: «یا علی! عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ».
یعنی باید دائماً و روزانه باشد، نه اینکه وعاظِ سلاطین، نه یک طلبهای که یک حقوقبگیر است از خودمان باشد، واقعاً باید ربّانیّین از علماء را که به روح و نفس مسئولان شلاق بزنند دید، باید برای اینها درس اخلاق تشکیل بدهند، باید کمی گریه کنند، باید به یاد داشته باشند. یعنی اگر دلِ ما برای یک مسئول میسوزد باید بدانیم که باید از جهنّمی شدنِ او جلوگیری کنیم.
این موضوع حتّی برای آدمهای خوب هم هست، برای آدمهای خوب هم لازم است که ربّانیّین از علماء برایشان… تلنگر و تحذیر لازم است، همهی ما شلاقِ تحذیر لازم داریم، اما آن کسی که مسئولیت بعهده میگیرد بیشتر.
الآن امانتِ این لباس و سخنان و خانوادهی من بر عهدهی من است، ولی برای آن مسئول اینگونه نیست، پولِ کلانِ مردمی که… امروز فقر بعضیها را ناراحت کرده است، کارِ خیلی سنگینی است…
لذا حضرت فرمودند: اولاً تقوا؛ ثانیاً بدان باید کاری کنی که تو را به خدا نزدیک کند، چون این پست و مقامِ تو احتمالِ دوری تو را از خدای متعال زیاد میکند.
علّتِ تشویق یک کارگزار توسّط حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
مسلّماً حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تشویق هم مینمودند، مسلّماً همیشه مجازات نبود، فراوان داریم که… وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخواهند تشویق کنند بابتِ چه چیزی تشویق میکنند؟ «قَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَایَةَ وَ أَدَّیْتَ الْأَمَانَةَ»[12]، خوب کارکردی و فعلاً خوب امانتداری کردهای، وقتی بیت المالِ منطقهی تو را چک کردیم دیدیم که حسابها بازرسی شده و دقیق است، امانت رعایت شده است.
مسئولیت «طعمه» نیست
از آن طرف حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به اشعث میفرمایند: «إن عملك ليس لك بطعمة»[13]، الآن که مسئول شدهای، این مسئولیت برای تو فرصتی برای بریز و بپاش نیست.
وقتی انسان میبیند که ما در دورهای هستیم که دورهی مسئولیت برای خیلیها فرصتی برای بریز و بپاش است، برای خیلیها فرصتِ دزدی از مردم است، ان شاء الله خدای متعال کمک کند که هم فیلتر دقّتِ خود را بالا ببرد و هم مردم دقّتِ خودشان را بالا ببرند که آدمهای پاکتر… بالاخره ما که فعلاً دسترسی مستقیم به معصوم نداریم، طبیعتاً باید از همین افراد انتخاب کرد.
«اصالة البرائه» برای همه است، یعنی تا زمانی که جرمِ من ثابت نشده است بیگناه هستم، شما هم همینطور، وقتی کسی را در خیابان میبینیم ان شاء الله مردم خوب هستند، اما برای مسئولیت اینطور نیست، همه حق ندارد یک مرتبه بر گردهی مردم سوار بشوند و خرابکاری کنند و بعد بگوییم همه حق دارند بیایند!
همه حق دارند بیایند و در انتخابات رأی بدهند، اما همه حق ندارند حاکم و مسئول و رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و رئیس قوه مقننه بشوند، فقط خبرگان و شایستگان و پاکان حق دارند.
اگر ما الآن بخواهیم امام جماعت مسجد محلمان را انتخاب کنیم فقط به ظاهرِ او نگاه نمیکنیم، اگر برای فرزندِ ما خاستگار بیاید ما فقط به ظاهرِ او نگاه نمیکنیم، نمیگوییم اصالة البرائه است، بلکه میرویم و تحقیق میکنیم، در این حال ما فقط میخواهیم یک دخترمان را به آن شخص بدهیم، حال میخواهیم سرنوشت دختران و پسران جامعه را در گروی یک مسئول قرار بدهیم، در گروی یک تصمیمِ اوست، یک تصمیم غلط روی تعداد فرزند و مادران شاغل و… تأثیر دارد، که اصلاً وضعِ زندگی مردم را بهم میریزد، گاهی منجر به خوب شدن و گاهی منجر به بد شدن میشود، گاهی یک تصمیمِ خوب زندگیِ مردم را جابجا میکند و یک تصمیم غلط زندگی مردم را بهم میریزد. اتّفاقاً باید اینجا واقعاً مو را از ماست کشید، و باید همهی این مسیر را بازخواست کرد، یعنی آسیبشناسی از آن کسی که قرار بوده است غربال کند، آسیبشناسی از جریانهایی که قرار بود افرادِ خوب معرّفی کنند، آسیبشناسی از رأی دادنِ مردم.
یکی از کارهایی که الآن صدا و سیما انجام میدهد و کافی نیست این است که هر شب به مردم «انتخاب درست» را متذکّر میشود، این حرفِ خیلی درستی است ولی کافی نیست، انتخابِ درست در کنارِ غربالِ درست است، غربالِ درست در کنارِ معرّفیِ درست است، یعنی خواص، شورای نگهبان، مردم؛ نه اینکه فقط بگوییم مردم، حال که مردم رأی دادهاند ما نباید مدام بگوییم انتخاب درست کنید و اگر این کار را نکردید… مگر ما مردم جرم کردهایم؟ یعنی باید انصاف را رعایت کرد، مسلّماً اگر مردم به کسی رأی بدهند او بالا خواهد آمد، اما دو مورد قبلی هم خیلی مهم است، همهی این مجموعه با هم میتوانند یک انتخاب خوب را رقم بزند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند: «إن عملك ليس لك بطعمة»، الآن که مسئول شدهای، این مسئولیت برای تو فرصتی برای بریز و بپاش نیست، «و لكنه أمانة في عنقك».
خدا کند من بفهمم که این صندلی که الآن در اختیار من است که من از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگویم یک امانت است، از من بازخواست میکنند و میگویند این بیست دقیقهای که حرف میزنی ممکن است میلیاردها تومان هزینه و همچنین صرف وقت مردم را داشته باشد، برای این کار چقدر وقت گذاشتهای؟ و من اعتراف میکنم که از چند ماه قبل از ماه مبارک رمضان عرض کردم که عزیزِ دیگری برای این امر تشریف بیاورند، و کار سنگین است. البته مسئولان سازمان صدا و سیما لطف کردند و در ابتدا قرار بود ما سی شب در خدمت شما باشیم اما زمانی که به ماه مبارک رمضان نزدیک شدیم تصمیم گرفتند ما بیست روز در خدمت شما باشیم.
یعنی این مسئولیت سنگین است و اداء امانت است و شوخی نیست و بازخواست خواهیم شد. حال من باید بروم و بازخواست بشوم که چقدر وقت گذاشتهام و چقدر تیم درست کردهام و آیا به وظیفهی خود عمل کردهام یا نه. باید حساب پس بدهیم، وقت مردم است و بیت المال هزینه شده است، مسلّماً برای مواردِ بالاتر بیشتر هم هست.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند این مسئولیت امانت است.
مسئول خائن نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
اگر کارگزاری خراب عمل میکرد حضرت میفرمودند: اگر این اشتباه را کرده باشی «أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ»[14] خدای متعال را خشمگین کردهای و از امامِ خودت نافرمانی کردهای و در امانت خیانت کردهای.
بعد حضرت عبارتِ عجیبی فرمودهاند، فرمودند: «لا تقبلن فی استعمال عمالک و أمرائک شفاعة»[15]، به هیچ وجه برای انتخاب کارگزاران یا برای رسیدگی نکردن به خطای آنها، شفاعتِ هیچ کسی را نپذیر. یعنی «سفارش کردن» نداریم.
ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و امام ما شیعیان هستند. باید نسبتِ ما با حضرت معلوم باشد، حضرت فرمودهاند که به هیچ وجه شفاعتِ هیچ کسی را قبول نکن، «إلا شفاعة الکفایة و الأمانة»، مگر اینکه یک شخص مهمّی بیاید و بگوید مثلاً من بیست سال است که امانتداری او را دیدهام.
بالاخره وقتی مسئولین به مسئولیت برسند، آنهایی که دیندار هستند دغدغه دارند که پستهای مهم را به چه کسانی بدهند، مثلاً کسی میآید و میگوید کسی را پیدا کردهام که بیست سال است خبره است و امانتدار است… اگر کسانی پیدا شدند که برای یک شخص کارکشتهی امین شهادت بدهند که این شخص خیلی خبره است، در این صورت بپذیر، اما آنجایی که کسی خطا کرده بود و برای پوشاندن حق یا آنجایی که خواستند کسی را معرّفی کنند و آن شخصی که معرّفی شده است خصوصیت خاصّی ندارد نپذیر.
ببینید حضرت چه عبارت سنگینی میفرمایند، فرمودند: اولاً وقتی خواستی امّال خودت را انتخاب کنی اختباری انتخاب کن، یعنی به آنها ضمانتامهی دائمی نده و دائم زیر نظر بگیر و ببین آیا خطا میکنند یا نه، «ولا تُوَلِّهِم اُمورَكَ مُحاباةً وأثَرَةً»[16] با پارتیبازی یا بیمشورت نباشد.
اگر کسی این کار را کند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودهاند: «جِماعُ (مِنْ شُعَبِ) الجَورِ وَالخِيانَةِ» خیانت کردهاند.
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای این مسئول که کارگزاران و زیردستان خود را با پارتیبازی انتخاب کند حکمِ خیانت زدهاند.
دعا
ان شاء الله خدای متعال به همهی ما رحم کند و امیدوار هستیم انتخابات پیش رو وضع زندگی ما را به سمت مهدوی شدنِ جامعه ببرد.
خدایا! حاجات مردم فراوان است، بیماران زیادی التماس دعا گفتهاند، خدایا! حاجات مؤمنان را روا بفرما، بیماران ما را شفاء عنایت بفرما، در فرج امام زمان ارواحنا فداه تعجیل بفرما، این انتخابات پیش رو را هم مایهی دلگرمی مردم و هم مورد پسند حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.
[1] تاریخ الطبري، جلد 4، صفحات 440 – 439 (قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ:فَقُلْتُ لِعَلِيٍّ: أَمَّا الْمَرَّةُ الأُولَى فَقَدْ نَصَحَكَ، وَأَمَّا الْمَرَّةُ الآخِرَةُ فَقَدْ غَشَّكَ، قَالَ لَهُ عَلِيٌّ: وَلِمَ نَصَحَنِي؟ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: لأَنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ وَأَصْحَابَهُ أَهْلَ دُنْيَا، فَمَتَى تُثْبِتْهُمْ لا يُبَالُوا بِمَنْ وُلِّيَ هَذَا الأَمْرَ، وَمَتَى تَعْزِلْهُمْ يَقُولُوا: أَخَذَ هَذَا الأَمْرَ بِغَيْرِ شُورَى، وَهُوَ قَتَلَ صَاحِبَنَا، وَيُؤَلِّبُونَ عَلَيْكَ فَيُنْتَقَضُ عَلَيْكَ أَهْلَ الشَّامِ وَأَهْلَ الْعِرَاقِ، مَعَ أَنِّي لا آمَنُ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرَ أَنْ يكرا عليك (فَقَالَ عَلِيٌّ: أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ إِقْرَارِهِمْ فو الله مَا أَشُكُّ أَنَّ ذَلِكَ خَيْرٌ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا لإِصْلاحِهَا، وَأَمَّا الَّذِي يَلْزَمُنِي مِنَ الْحَقِّ والمعرفة بعمال عثمان فو الله لا أُوَلِّي مِنْهُمْ أَحَدًا أَبَدًا، فَإِنْ أَقْبَلُوا فَذَلِكَ خَيْرٌ لَهُمْ: وَإِنْ أَدْبَرُوا بَذَلْتُ لَهُمُ السَّيْفَ) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَأَطِعْنِي وَادْخُلْ دَارَكَ، وَالْحَقْ بِمَالِكَ بِيَنْبُعَ، وَأَغْلِقْ بَابَكَ عَلَيْكَ، فَإِنَّ الْعَرَبَ تَجُولُ جَوْلَةً وَتَضْطَرِبُ وَلا تَجِدُ غَيْرَكَ، فَإِنَّكَ وَاللَّهِ لَئِنْ نَهَضْتَ مَعَ هَؤُلاءِ الْيَوْمَ لَيُحَمِّلَنَّكَ النَّاسُ دَمَ عُثْمَانَ غَدًا فَأَبَى عَلِيٌّ، فَقَالَ لابْنِ عَبَّاسٍ: سِرْ إِلَى الشَّامِ فَقَدْ وَلَّيْتُكَهَا، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مَا هَذَا بِرَأْيِ، مُعَاوِيَةَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَهُوَ ابْنُ عَمِّ عُثْمَانَ وَعَامِلُهُ عَلَى الشَّامِ، وَلَسْتُ آمَنُ أَنْ يَضْرِبَ عُنُقِي لِعُثْمَانَ، أَوْ أَدْنَى مَا هُوَ صَانِعٌ أَنْ يَحْبِسَنِي فَيَتَحَكَّمَ عَلَيَّ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: وَلِمَ؟ قَالَ: لِقَرَابَةِ مَا بَيْنِي وَبَيْنَكَ، وَإِنَّ كُلَّ مَا حُمِلَ عَلَيْكَ حُمِلَ عَلَيَّ، وَلَكِنِ اكْتُبْ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَمَنِّهِ وَعِدْهُ فَأَبَى عَلَيَّ وَقَالَ: وَاللَّهِ لا كَانَ هَذَا أَبَدًا.) و همچنین تاریخ الیعقوبی، جلد 2، صفحه 178 (و عزل على عمال عثمان عن البلدان خلا أبي موسى الأشعري، كلمه فيه الأشتر، فأقره، و ولي قثم بن العباس مكة، و عبيد الله بن العباس اليمن، و قيس بن سعد بن عبادة مصر، و عثمان بن حنيف الأنصاري البصرة) و همچنین الأمالي للشیخ مفید، صفحه294 («قال: حدّثنا عمرو ابن شمر، قال: سمعت جابر بن يزيد الجعفى، يقول: سمعت أبا جعفر محمّد بن على (عليهما السلام) يقول: حدّثنى أبى، عن جدّى (عليهما السلام) قال: لما توجّه أمير المؤمنين (عليه¬السلام) من المدينة إلى الناكثين بالبصرة نزل بالربذة فلمّا ارتحل منها لقيه عبد اللّه بن خليفة الطائى و قد نزل بمنزل يقال له فائد فقربه أمير المؤمنين فقال له عبد اللّه الحمد للّه الّذي ردّ الحق إلى أهله و وضعه فى موضعه كره ذلك قوم أو استبشروا به فقد و اللّه كرهوا محمّدا (صلّى اللّه عليه و آله )و نابذوه و قاتلوه فردّ اللّه كيدهم فى نحورهم و جعل دائرة السوء عليهم و اللّه لنجاهدنّ بك فى كلّ موطن حفظا لرسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) فَرَحَّبَ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ، وَ كَانَ لَهُ حَبِيباً وَ وَلِيّاً، يُسَائِلُهُ عَنِ النَّاسِ، إِلَى أَنْ سَأَلَهُ عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِ، فَقَالَ (عبدالله بن خلیفه الطائی ): وَ اللَّهِ مَا أَنَا وَاثِقٌ بِهِ، وَ مَا آمَنُ عَلَيْكَ خِلَافَهُ إِنْ وَجَدَ مُسَاعِداً عَلَى ذَلِكَ. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): مَا كَانَ عِنْدِي مُؤْتَمَناً وَ لَا نَاصِحاً، وَ لَقَدْ كَانَ الَّذِينَ تَقَدَّمُونِي اسْتَوْلَوْا عَلَى مَوَدَّتِهِ وَ وَلَّوْهُ وَ سَلَّطُوهُ بِالْأَمْرِ عَلَى النَّاسِ، وَ لَقَدْ أَرَدْتُ عَزْلَهُ، فَسَأَلَنِي الْأَشْتَرُ فِيهِ أَنْ أُقِرَّهُ فَأَقْرَرْتُهُ عَلَى كُرْهٍ مِنِّي لَهُ، وَ عَمِلْتُ عَلَى صَرْفِهِ مِنْ بَعْدُ»)
[2] نهج البلاغة، نامه 53 (إِنَ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ [قَبْلَكَ لِلْأَشْرَارِ] لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَة)
[3] كافى(ط الاسلامیة) جلد 2، صفحه 104، حدیث 5 (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي كَهْمَسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع، عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: لَكَ انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِيّاً ع إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.)
[4] الإستیعاب، جلد 3، صفحه 1111 (لا يَخُصُّ بِالوِلاياتِ إلّا أهلَ الدِّياناتِ وَالأَماناتِ ، وإذا بَلَغَهُ عَن أحَدِهِم خِيانَةٌ كَتَبَ إلَيهِ : قَد جاءَتكُم مَوعِظَةٌ مِن رَبِّكُم فَأَوفُوا الكَيلَ وَالميزانَ بِالقِسطِ ولا تَبخَسُوا النَّاسَ أشياءَهُم ولا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ . بَقِيَّةُ اللّه ِ خَيرٌ لَكُم إن كُنتُم مُؤمِنينَ وما أنَا عَلَيكُم بِحَفيظٍ. إذا أتاكَ كِتابي هذا فاحتَفِظ بِما في يَدَيكَ مِن أعمالِنا حَتّى نَبعَثَ إلَيكَ مَن يَتَسَلَّمُهُ مِنكَ ثُمَّ يَرفَعُ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ فَيَقولُ : اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي لَم آمُرهُم بِظُلمِ خَلقِكَ ، ولا بِتَركِ حَقِّكَ . وخُطَبُهُ ومَواعِظُهُ ووَصاياهُ لِعُمّالِهِ إذ كانَ يُخرِجُهُم إلى أعمالِهِ كَثيرَةٌ مَشهورَةٌ لَم أرَ التَّعَرُّضَ لِذِكرِها ، لِئَلّا يَطولَ الكِتابُ ، وهِيَ حِسانٌ كُلُّها)
[5] الجمل، صفحه 164 – 163 (لما بلغه قول الزبير و طلحة و تعريضهما (له) بالنكث، دعا بعبد اللّه بن عباس و قال له: يا أبا العباس أ ما بلغك قول هذين الرجلين؟ قال: بلى. قال: فما ترى؟ قال: أرى أن ينصفا حتى يذاقا، و لن يذاقا حتى يعملا، فولّ طلحة البصرة، و الزبير الكوفة فإنهما متى يليا و يبسطا أيديهما و ألسنتهما استحقّا العزل، و استوجبا البغض. فضحك عليّ و قال: يا أبا العباس إنّ العراق بها الرجال و الأموال، و متى يملكان رقاب الناس، يستميلا السفيه بالطمع، و يضربا الضعيف بالبلاء و يقويا على البغي بالسلطان!!! و لو كنت مستعملا أحدا لنفعه أو لضرّه في يومه أو غده، استعملت معاوية على الشام! و لو لا ما ظهر لي من حرصهما كان لي فيهما رأي. فأيّ الرأيين عندكم أبلغ و أولى بالصواب و أوفق و أجمعهما للدنيا و الدين؟ و قد تعلمون فضل ابن عباس في رأيه، و أن عمر قد كان يستعين به على أمره. فلم يؤت (عليّ) رضي اللّه عنه في أموره لسوء تدبير كان منه أو لغلط في رأي، غير أنه كان يؤثر الصواب عند اللّه في مخالفة الرأي و لا يؤثر الرأي في مخالفة رضا ربّه) المعیار و الموازنة، صفحه 98 (….و أن الرجلين (طلحة و زبیر) خاصة لما أيسا من نيل ما طمعا فيه من الأمر فوجدا الأمة لا تعدل بأمير المؤمنين أحدا و عرفا رأي المهاجرين و الأنصار في ذلك أرادا الحظوة عنده بالبدار إلى بيعته و ظنا أنهما بذلك يشركانه في أمره فلما استويا بالحال من بعد وضح لهما أمره و رأيه و تحققا أنهما لا يليان معه أمرا فامتحنا ذلك مع ما غلب في ظنهما كما ذكرناه بأن صارا إليه بعد استقرار الأمر له ببيعة المهاجرين و الأنصار و بني هاشم و كافة الناس إلا من شذ من بطانة عثمان و كانوا على خفاء لأشخاصهم مخافة على دمائهم من أهل الإيمان فصارا إلى أمير المؤمنين ع فخطب إليه طلحة ولاية العراق و طلب منه الزبير ولاية الشام فأمسك ع عن إجابتهما في شيء من ذلك فانصرفا و هما ساخطان منه فعرفا ما كان غلب في ظنهما قبل من رأيه ع فتركاه يومين أو ثلاثة أيام ثم صارا إليه و استأذنا عليه فأذن لهما و كان في علية في داره فصعدا إليه و جلسا عنده بين يديه و قَالا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَرَفْتَ حَالَ هَذِهِ الْأَزْمِنَةِ وَ مَا نَحْنُ فِيهِ مِنَ الشِّدَّةِ وَ قَدْ جِئْنَاكَ لِتَدْفَعَ إِلَيْنَا شَيْئاً نُصْلِحُ بِهِ أَحْوَالَنَا وَ نَقْضِي بِهِ حُقُوقاً عَلَيْنَا فَقَالَ ع: قَدْ عَرَفْتُمَا مَالِي بِيَنْبُعَ فَإِنْ شِئْتُمَا كَتَبْتُ لَكُمَا مِنْهُ مَا تَيَسَّرَ فَقَالا لَا حَاجَةَ لَنَا فِي مَالِكَ بِيَنْبُعَ فَقَالَ لَهُمَا فَمَا أَصْنَعُ فَقَالا لَهُ أَعْطِنَا مِنْ بَيْتِ الْمَالِ شَيْئاً فِيهِ لَنَا كِفَايَةٌ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع سُبْحَانَ اللَّهِ وَ أَيُّ يَدٍ لِي فِي بَيْتِ الْمَالِ ذَلِكَ لِلْمُسْلِمِينَ وَ أَنَا خَازِنُهُمْ وَ أَمِينٌ لَهُمْ) و همچنین تاریخ الیعقوبي، جلد 2، صفحه 17 («أتاهُ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ فَقالا: إنَّهُ قَد نالَتنا بَعدَ رَسولِ اللّه جَفوةٌ،ف َأَشرِكنا في أمرِكَ ! فَقالَ: أنتُما شَريكايَ فِي القُوَّةِ وَالاِستِقامَةِ وعَونايَ عَلَى العَجزِ وَالأَوَدِ»)
[6] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۱، صفحه ۲۳۱ (جاء الزبير وطلحة إلى علي عليه السلام بعد البيعة بأيام، فقالا له يا أمير المؤمنين، قد رأيت ما كنا فيه من الجفوة في ولاية عثمان كلها، وعلمت رأى عثمان كان في بنى أمية، وقد ولاك الله الخلافة من بعده، فولنا بعض أعمالك، فقال لهما ارضيا بقسم الله لكما، حتى أرى رأيي، واعلما أنى لا أشرك في أمانتي إلا من أرضى بدينه و أمانته من أصحابي، ومن قد عرفت دخيلته، فانصرفا عنه وقد دخلهما اليأس، فاستأذناه في العمرة)
[7] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۱، صفحه ۲۳۱ (جاء الزبير وطلحة إلى علي عليه السلام بعد البيعة بأيام، فقالا له يا أمير المؤمنين، قد رأيت ما كنا فيه من الجفوة في ولاية عثمان كلها، وعلمت رأى عثمان كان في بنى أمية، وقد ولاك الله الخلافة من بعده، فولنا بعض أعمالك، فقال لهما ارضيا بقسم الله لكما، حتى أرى رأيي، واعلما أنى لا أشرك في أمانتي إلا من أرضى بدينه و أمانته من أصحابي، ومن قد عرفت دخيلته، فانصرفا عنه وقد دخلهما اليأس، فاستأذناه في العمرة)
[8] الغارات (ط القدیمة)، جلد 1، صفحات 165-164 (كَتَبَ (امیرالمؤمنین سلام¬الله¬علیه) إِلَى مَالِكِ بْنِ الْحَارِثِ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ كَانَ مُقِيماً بِنَصِيبِينَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ الثَّغْرَ الْمَخُوفَ وَ قَدْ كُنْتُ وَلَّيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ مِصْرَ فَخَرَجَتْ عَلَيْهِ خَوَارِجُ وَ هُوَ غُلَامٌ حَدَثُ السِّنِّ لَيْسَ بِذِي تَجْرِبَةٍ لِلْحُرُوبِ وَ لَا مُجَرَّباً لِلْأَشْيَاءِ فَاقْدَمْ عَلَيَّ لِنَنْظُرَ فِيمَا يَنْبَغِي وَ اسْتَخْلِفْ عَلَى عَمَلِكَ أَهْلَ الثِّقَةِ وَ النَّصِيحَةِ وَ السَّلَامُ)
[9] الإستیعاب، جلد 3، صفحه 1112 (قَالَ: وَأَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الخراساني أبو الهيثم، قال: حدثنا أبحر بْنُ جُرْمُوزٍ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَخْرُجُ مِنَ الْكُوفَةِ وَعَلَيْهِ قِطْرِيَّتَانِ مُتَّزِرًا بِالْوَاحِدَةِ مُتَرَدِّيًا بِالأُخْرَى، وَإِزَارُهُ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَهُوَ يَطُوفُ فِي الأَسْوَاقِ، وَمَعَهُ دُرَّةٌ، يَأْمُرُهُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَصِدْقِ الْحَدِيثِ، وَحُسْنِ الْبَيْعِ، وَالْوَفَاءِ بِالْكَيْلِ وَالْمِيزَانِ) و الإستیعاب، جلد 3، صفحه 1112 (قَالَ: وَأَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الخراساني أبو الهيثم، قال: حدثنا أبحر بْنُ جُرْمُوزٍ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَخْرُجُ مِنَ الْكُوفَةِ وَعَلَيْهِ قِطْرِيَّتَانِ مُتَّزِرًا بِالْوَاحِدَةِ مُتَرَدِّيًا بِالأُخْرَى، وَإِزَارُهُ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَهُوَ يَطُوفُ فِي الأَسْوَاقِ، وَمَعَهُ دُرَّةٌ، يَأْمُرُهُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَصِدْقِ الْحَدِيثِ، وَحُسْنِ الْبَيْعِ، وَالْوَفَاءِ بِالْكَيْلِ وَالْمِيزَانِ)
[10] تحف العقول، صفحه 11 (قال رسول الله صلی الله علیه وآله: يا عليُّ عَلَيكَ بِالصِّدقِ وَلا تَخرُج مِن فيكَ كَذِبةٌ أبَدا وَلا تَجتَرِئَنَّ عَلى خِيانَةٍ أَبَدا……) و همچنین الکافي، جلد 5، صفحه 134 (….قَالَ (الصادق علیه¬السلام) لِي: أَ لَا أُوصِيكَ؟ قُلْتُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. فَقَالَ علیه¬السلام: عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَكُ النَّاسَ فِي أَمْوَالِهِمْ هَكَذَا وَ جَمَعَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ قَالَ فَحَفِظْتُ ذَلِكَ عَنْهُ فَزَكَّيْتُ ثَلَاثَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ.) و همچنین الکافي، جلد 2،صفحه 104 (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ) و همچنین الکافي، جلد 2،صفحه 104 (عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.) و همچنین الکافي، جلد 2، صفحه 105 (عَنْهُ عَنْ أَبِي طَالِبٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَيْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.) و همچنین الکافي، جلد 2،صفحه 77 (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً وَ عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ هَتَفَ إِبْلِيسُ مِنْ خَلْفِهِ وَ قَالَ يَا وَيْلَهُ أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ وَ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ.)
[11] کامل الزیارات، جلد 1، صفحه 39 (حدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ صَدَقَةَ الرَّقِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرٍ ع: زارَ زَينُ العابِدينَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام قَبرَ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ووَقَفَ عَلَى القَبرِ فَبَكى ثُمَّ قالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ورَحمَةُ اللّه ِ وبَرَكاتُهُ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أمينَ اللّه في أرضِهِ، وحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ، أشهَدُ أنَّكَ جاهَدتَ فِي اللّه حَقَّ جِهادِهِ ، وعَمِلتَ بِكِتابِهِ، وَاتَّبَعتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ، حَتّى دَعاكَ اللّه ُ إلى جِوارِهِ ، وقَبَضَكَ إلَيهِ بِاختِيارِه….) و همچنین مصباح المتهجد، صفحه 738 (روى جابر الجعفي قال: قال أبو جعفر عليه السلام: مضى أبي علي بن الحسين عليهما السلام إلى مشهد أمير المؤمنين علي صلوات الله عليه، فوقف عليه ثم بكي. و قال: السلام عليك يا أمين الله في أرضه وحجته على عباده! السلام عليك يا أمير المؤمنين! أشهد أنك جاهدت في الله حق جهاده وعملت بكتابه واتبعت سنن نبيه صلى الله عليه وآله حتى دعاك الله إلى جواره فقبضك إليه باختياره….)
[12] نهج البلاغة، خطبة 24 (و كان عامله على البحرين فعزله و استعمل النعمان بن عجلان الزرقي مكانه إِنِّی قَدْ وَلَّیْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ الزُّرَقِیَّ عَلَی الْبَحْرَیْنِ، وَ نَزَعْتُ یَدَكَ بِلَا ذَمٍّ لَكَ وَ لَا تَثْرِیبٍ عَلَیْكَ، فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَایَةَ وَ أَدَّیْتَ الْأَمَانَةَ، فَأَقْبِلْ غَیْرَ ظَنِینٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ، فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِیرَ إِلَی ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی، فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّینِ إِنْ شَاءَ اللهُ)
[13] وقعة صفین، نصر بن مزاحم، صفحه20 (أما بعد، فلو لا هنات كن فيك كنت المقدم في هذا الأمر قبل الناس، فلعل أمرا يحمل بعضه بعضا إن اتقيت الله، و قد كان من بيعة الناس إياي ما قد بلغك، و كان طلحة و الزبير أول من بايعني، ثم نقضا بيعتي على غير حدث، و أخرجا أم المؤمنين إلى البصرة، فسرت إليهما في المهاجرين و الأنصار، فالتقينا، فدعوتهما إلى أن يرجعا إلى ما خرجا منه، فأبيا. فأبلغت في الدعاء، و أحسنت في البقاء، و إن عملك ليس لك بطعمة و لكنه أمانة في عنقك، و المال مال الله، و أنت من خزاني عليه حتى تسلمه إليّ إن شاء الله، و عليّ أن لا أكون شر ولاتك)
[14] نهج البلاغة، نامه 49 (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلاَمُ.)
[15] شرح نهج البلاغة، جلد 20، صفحه 276
[16] نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه 430، نامه 53 («إِنَ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ [قَبْلَكَ لِلْأَشْرَارِ] لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَة» . . «…ثُمَّ انظُر إلى اُمورِ عُمّالِكَ ، وَاستَعمِلُهُم اختِباراً، ولا تُوَلِّهِم اُمورَكَ مُحاباةً وأثَرَةً ؛ فَإِنَّ المُحاباةَ وَالأَثَرَةَ جِماعُ (مِنْ شُعَبِ) الجَورِ وَالخِيانَةِ، «وإدخالُ الضَّرورَةِ عَلَى النّاسِ ، ولَيسَت تَصلُحُ الاُمورُ بِالإِدغالِ ، فَاصطَفِ لِوِلايَةِ أعمالِكَ أهلَ الوَرَعِ وَالعِلمِ وَالسِّياسَةِ»، وتَوَخَّ مِنهُم أهلَ التَّجرِبَةِ وَالحَياءِ مِن أهلِ البُيوتاتِ الصّالِحَةِ وَالقَدَمِ فِي الإِسلامِ؛ فَإِنَّهُم أكرَمُ أخلاقاً وأصَحُّ أعراضاً وأقَلُّ فِي المَطامِعِ إشرافاً ، وأبلَغُ في عَواقِبِ الاُمورِ نَظَراً مِن غَيرِهِم»)