مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی ـ جلسه پانزدهم

نویسنده

ادمین سایت

بامداد روز چهارشنبه مورخ 08 اردیبهشت ماه 1400 مصادف با شب پانزدهم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد (این جلسه صرفاً به بیان فضائل امام حسن مجتبی علیه السلام پرداخته شده است).

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک کنید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه حضرت مجتبی علیه آلاف تحیه و الثناء صلواتی محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

عرض ادب به پیشگاه مبارکِ قطبِ عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف و رزقنا الله رویته و زیارته و شهاده بین یدیه صلوات دیگری مرحمت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

محرومیتِ جامعه اسلامی از وجودِ امام حسن علیه‌السلام

متأسفانه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در پرده‌های مختلفی از مظلومیت به سر می‌برد. ساحتِ قدس ایشان هیچ‌وقت به ما نیازی به ما نداشته است و ندارد امّا جامعه اسلامی همواره از وجودِ مبارک ایشان محروم بوده است؛ هم با بلایی که در عصرِ خود امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بر سر امام حسن صلوات الله علیه آوردند، هم با بلایی که منابع تاریخی و روایی بر سر حضرت آوردند و هم با بلایی که بعضی از سیاسیون ما بر سر حضرت آوردند. شیعه و سنی به حضرت مجتبی صلوات الله علیه جفا و ظلم کردند.

اگر ما می‌خواستیم بر پایه مباحث جنگ روایت‌ها، فقط بهتان‌های نسبت به حضرت مجتبی صلوات الله علیه را در یک ماه رمضان بشماریم، تمام نمی‌شد و متأسفانه این موضوع مورد بی‌توجهی است.

کتاب‌های فراوانی حتی شیعیان منتشر کردند و دریا دریا و خروار خروار بهتان نسبت به حضرت مجتبی صلوات الله علیه را از گوشه کنار جمع کرده‌اند. بنده به جهتی نمی‌خواهم اسم ببرم وگرنه کتاب را همراه خود آورده‌ام، متأسفانه حتی شیعیان بی‌توجه بدین بهتان‌ها، این موارد را جمع کردند.

اگر فردی منابع تاریخی راجع به امام حسن صلوات الله علیه را بدون روشمندی مطالعه کند، متأسفانه اولین مخالفِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را حضرت مجتبی صلوات الله علیه می‌پندارد! این برداشت در حالی است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اولین فردی است که به صورت رسمی بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کرده است.

خداوند، علامه میر حامد حسین و پدرِ ایشان -مفتی محمد قلی- اعلی الله مقامهما الشریف را رحمت کند. کتابی به اسم «تشیید المطاعن» دارند که ردِ باب دهم کتاب «تحفه اثنا عشریه» است. کتاب «تحفه اثنا عشریه» کلاً در ردِ شیعه است و باب‌های مختلفی دارد.

«عَبَقاتُ الأنوار فی إمامَة الأئمةِ الأطهار» اثر علامه میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشریف است که در ردّ باب «امامتِ» کتاب تحفه اثنا عشریه، نگاشته شد.

علامه امینی رحمه الله علیه، ریزه‌خورِ خوان مرحوم میرحامد حسین اعلی مقامه الشریف و کتاب «عقبات الانوار» است. علامه امینی رحمه الله علیه، حداکثر شاگردِ علامه میر حامد حسین اعلی الله مقامه الشریف حساب می‌شود و فاصله این دو بزرگوار زیاد است. فاصله مرحومِ میر حامد حسین اعلی الله مقامه الشریف از همه زیاد است.

کتاب «تشدید المطائن» در زمانِ پسر – علامه میر حامد حسین – جمع آوری و چاپ اولیه شده است. مرحوم علامه مفتی قلی پدرِ میر حامد حسین اعلی الله مقامه الشریف به صورت مفصل در کتاب «تشدید المطائن» به صورت مفصل این را بحث کرده است.

واضح است که اولین کسی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را یاری می‌کند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه هستند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی‌ها در خطبه فدکیه و خطبه در جمع زنانِ انصار و… از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حمایت می‌کنند. ما به هر دو خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه به صورت جداگانه در همین هیأت محترم در فاطمیه‌ها پرداختیم.

دومین مدافعِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه

اگر بچه‌های 5 ـ 8 ـ 10 ـ 12 ساله را دیده باشید، مشاهده فرمودید که آن ها نسبت به مسائل سیاسی – اجتماعی موضع دارند؛ مثلاً اگر بپرسند که نظر شما چیست؟ اصلاح طلب هستید یا اصول گرا؟ حرف برای گفتن دارند. این حرف از کجا نشأت می‌گیرد؟ سر سفره نشسته‌اند و پدر یا مادرشان حرفی می‌زند.

اگر شما می‌خواهید بدانید که در خانه‌ی ما چه خبر است، باید پسرِ مرا کنار بکشید و چند سوالِ سیاسی – اجتماعی از او بپرسید تا معلوم شود که در خانه ما چه خبر است. تظاهرهای من در بیرون یک بحث است، چیزی که در خانه ما می‌گذرد، باور همین بچه‌ها است. بالاخره فعلاً بچه‌ها همین پدر و مادر را قبول دارند.

فارغ از این که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عصمت دارند، وقتی در سن 7 سالگی در جایی سخن می‌فرمایند، نشان‌دهنده فضای خانه است.

بعد از شهادتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (در منابع ننوشتند که آیا در آن زمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی‌ها شهید شده بودند یا در قید حیات بودند) امام حسن مجتبی صلوات الله علیه وارد مسجد شدند و دیدند که خلیفه بر روی منبر نشسته است و سخنرانی می‌کنند… این موضوع خیلی شجاعت می‌خواهد. تا کسی فضای فشارِ اجتماعی و روانی آن روز را نشناسد متوجه نمی‌شود که حرف‌زدن در این فضا چقدر جسارت و شجاعت لازم دارد. بلاتشبیه برای این که مسئله تبیین شود عرض می‌کنم، گویی در ورزشگاهی که دو گروه حضور دارند، فردی بخواهد در قسمتِ هوادارانِ رقیب شعارِ خلاف بدهد. اگر کسی این فضا را قدری درک کرده باشد، می‌بیند که اصلاً صدا در نمی‌آید.

مرحوم میر حامد حسین و پدرِ ایشان اعلی الله مقامهما الشریف از آن به عنوان علائمِ عدم مشروعیت خلفاء به صورت مفصل بحث کردند.

امام مجتبی صلوات الله علیه در وسط مسجد داد می‌زنند و می‌فرمایند: «انْزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي»،[4] از منبرِ پدرِ من پایین بیا.

اصلاً حاکم مبهوت می‌شود و نمی‌داند چه پاسخی بدهد. پاسخ می‌دهد: تو درست می‌گویی، این منبرِ پدر تو است. منبر رسول الله است و منبرِ من نیست. بعد البته خیلی به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی فشار می‌آورند که تو تحریک کرده‌ای، حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم فرمودند که خیر! خواستِ خودش بود که بگوید.

کسی که بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اولین مدافعِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، معاذالله [جبهه دشمن] برای این که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند، ایشان را اولین مخالفِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جلوه دادند.

متأسفانه ما هم با ولع این که روایاتی در فضیلتِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه بخوانیم، این بهتان‌ها را نوشته‌ایم.

کاور رسانه بنی‌امیه لعنه الله علیهم اجمعین

چرا ذهبی‌ها[5] در واکنش به فرمایش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: «عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَب»[6] باید بگویند: «با وجود این که سندِ این روایت صحیح است؛ قطعاً جعلی است»؟!

این مطلب را دقت بفرمائید. «سندِ روایت درست است نمی‌توانم به هیچ روای گیر بدهم ولی قطعاً جعلی است»!  چرا؟ چون اگر حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سید العرب باشد، پس دیگری سید، آقا، مولا، سرور، ولی، خلیفه، جانشین، حاکم و هکذا نیست لذا می‌گوید که قطعاً این روایت جعلی است.

با این وجود چرا در بخاری باید بیاید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده‌اند:«إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّد»،[7] این پسرم – حسن بن علی – سید است. چرا؟

آنجا داد می‌زنند و می‌گویند: نمی‌شود علی سید العرب باشد چون افضلِ اصحاب فلانی است، نه علی! چطور نسبت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه موضع می‌گیرید ولی نسبت به «سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»[8] و «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ» این پسرِ من؛ آقا، سرور و رئیس است، موضعی نمی‌گیرید؟! این دو روایت را نقل کردید، چرا اینجا گیر ندادید؟

روایت «سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة» متواتر است. نقلِ «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ» هم تقریباً متواتر است و همه‌ی منابع اهل سنت نوشتند، چرا؟ چرا روایت «عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَب» را جعلی می‌دانید ولی این دو روایت را جعلی نمی‌دانید؟

چون دنباله‌ی نقل این است که «لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُصْلِحُ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»، چه بسا خداوند به برکتِ این پسرِ آقای سرورِ من، بینِ دو گروهِ عظیمِ مسلمان صلح برقرار کند! دو گروه مسلمان!

سمتِ چپی‌ها با سمتِ راستی‌های مجلس بر سر میزانِ نور مسجد اختلاف کردند و بعد هم آشتی کردند! مسئله به همین سادگی است! مسئله به همین روشنی است!

– اصلاً او به دنبالِ خونریزی نبود و آدمی بود که کلاً دوست داشت که درگیری‌ها را زودتر تمام شود.

چرا؟ برای این که به اصلاح این روایت را کارو رسانه‌ای کنند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «وَيْحَ عَمَّارٍ! تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى النَّار»،[9] عمار را گروهِ اهل بغیِ ظالم می کشند، آن‌ها عمار را به جهنم می کنند و عمار آن ها را به بهشت دعوت می کند.

جناب عمار رضوان الله علیه در صفِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

این روایت قطعاً متواتر است. دو گروه هستند، یک گروه مسلمین و گروه مقابل اهلِ بغی و مهدور الدم. فارغ از این که آیا دشمنِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ناصبی است، یک گروه حق و گروه مقابل باطل است. به روایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، یک گروه دعوی بهشتی کردن دارد و گروه مقابل به سمت جهنم هُل می دهد، «يَدْعُونَهُ إِلَى النَّار» به سمت آتش دعوت می کنند!

اینجا حق و باطل روشن است ولی در آن نقل این طور است که خداوند بین دو گروهِ مسلمان آشتی برقرار می کند!

ـ اصلاً کلاً حسنِ ما صلحی بود!

تحریف شخصیتِ اهل‌بیت علیهم السلام برای رسیدن به مطامع دنیوی!

مرده شورِ سیاستی را ببرند که فردی برای ادامه دو روز ادامه‌ی حکومت خود، اهل بیت علیهم السلام را زیر پای خود می گذارد. لعنت خدا بر کسی که اهل بیت علیهم السلام را زیر پای خود می گذارد تا دو روز حکومت داشته باشد. لعنت خدا بر هر کسی که شخصیت اهل بیت علیهم السلام را تحریف می کند.

آن‌ها برای این که از خجالتِ معاویه‌ها در بیایند و عده‌ای هم بخاطر این که به مطامع خود برسند، شخصیت اهل بیت علیهم السلام را تحریف کردند.

شما که می خواهی کارِ خود را انجام بدهی، کار ِخود را انجام بده. مگر در بورس پدرِ مردم را در آوردید، به آیه ربط دادید؟ اینجا هم کارِ خود را بکنید. چه کار به امام حسن صلوات الله علیه دارید که می خواهید امام حسن صلوات الله علیه را با خود ببرید تا یک معنایی اینجا کنید؟ برو و کارِ خودت را انجام بده. الحمدلله! دیوارِ حاشا هم بلند است. در آخر هم بگو: «من هم خبر نداشتم»!

این موضوع برای من درد دارد. رفقا! این برای من مُسَجل و عینِ روز روشن است که متأسفانه جبهه و فکر سیاسی برای ما از اهل بیت علیهم السلام مهم‌تر است، چون اگر کسی در جبهه ما حرفِ واضحی علیه اهل بیت علیهم السلام بزند، می‌گوییم: هم‌جبهه‌ای است! اگر برای جبهه‌ی مقابل باشد؛ پوستِ او را می کَنیم! متأسفانه تا بوده، همین بوده است. همینطور شده است که اهل بیت علیهم السلام اینقدر مظلوم و غریب هستند. ما در قیامت نمی توانیم جواب پس بدهیم.

قصه فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته است

یک نمونه از این دروغ‌ها را برای شما عرض می‌کنم. این کتاب در سال 1395 در کشور ما چاپ شده است و برای یک فرقه‌ای است. خیلی هم روی این فرقه زیاد شده است.

ماجرای صفین در تاریخ مسلمین یک ماجرای واضحی است، به قدری واضح است که ابن تیمیه هم می‌گوید که حق با علی است.  ابن تیمیه در جلد 7 و 8 کتاب «منهاج السنه» خود می‌گوید: چه کسی گفته است که خدا به شمشیرِ علی، اسلام را تقویت کرد؟ علی یک شمشیر بین این‌همه شمشیر داشت! علی یک سرباز بین این همه اصحاب بود!

اگر فردی ابن تیمیه را بشناسد، می‌داند که ابن تیمیه واضحات را هم انکار می‌کند. با این وجود او می‌گوید: در صفین، حق با علی بن ابی طالب بود.

حالا این معاصرِ ما در سال 1395 می‌نویسد: برخی از افراد نظیرِ سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، معاویه و… عذر شرعی داشتند لذا نمی‌توانستند با علی بیعت کنند ولی چون معاویه لشکری صف‌شکن در شام داشت، خلیفه مسلمین – علی بن ابی طالب – با او از درِ جنگ وارد شد. (!)

چرا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با معاویه لعنه الله علیه جنگید؟ آیا معاویه لعنه الله علیه، اهلِ بغی بود؟ آیا معاویه لعنه الله علیه، ظلم کرده بود؟ آیا معاویه لعنه الله علیه، حکومت را تحویل نمی‌داد؟ آیا معاویه لعنه الله علیه، بیت المال را بالا کشیده بود؟ نه! اینطور نمی‌گوید، معاصر ما می‌نویسد که خیر! معاویه یک لشکر قوی درست کرده بود تا از مرزهای مسلمین دفاع کند ولی خلیفه مسلمین – علی بن ابی طالب – دید که اگر اینطور پیش برود، معاویه شاخ می‌شود!

گویی که فرمانده کل قوای یک کشوری، دستور بدهد که لشکرِ 4 زرهی را بکشید چون پر رو می‌شوند! خودی‌ها را بزنید!

این نویسنده نوشته است: معاویه لشکری صف شکن در شام داشت، خلیفه مسلمین – علی بن ابی طالب – با او از درِ جنگ وارد شد تا از ابُهت و نیروی او بکاهد.

این کلام او به این معنا است که جنگ سرِ حق و باطل نبود، نعوذ بالله خلیفه مسلمین – علی – می‌خواست که شاخِ یک عده از لشکریانِ مسلمین را بکشند تا از ابُهت آن ها بکاهد!!!!! همین طوری 40 ـ 70 هزار نفر را کُشت تا شاخِ این‌ها را بشکند!!!!!

او در ادامه می‌نویسد: هر چند که این بنا بر دیدگاهِ مصلحت آمیز خلیفه بود و در واقع نیروی رزمی معاویه، سدی در مقابلِ کفار روم و مصر بود، نه اسلحه ای برای در هم کوبیدنِ نیروی اسلام. (!)

معاذالله! نستجیر بالله! در این دیدگاه چه کسی جنگ طلب است؟

تمام وحشی‌گری‌های که مثلِ خالدها در دوره خلفای سه گانه به اسم اسلام کردند، از آتش زدنِ اسیر، گردن زدن اسیر، کنیز گرفتن مسلمان و… همه را یکجا در جنگ جمل انجام دادند! اصلاً عجیب است که یک زن اینقدر جزم کند که به زبیر دستور دهد که همه‌ی این 70 نفر را مثلِ گوسفند سر بِبُر، و سر بریدند!

با این وجود حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگ را ظهر شروع کند و صبح شروع نکند، قرآن بخواند و جبهه مقابل تیر باران کنند و… بعد نعوذ بالله در نهایت هم بگویند که علی تصمیم گرفته بود که شاخِ لشکر مسلمین را بشکند!!!

نعوذ بالله! اگر الان در کشور آمریکا در مورد ترامپ این حرف را زده بودند، توهین بود. اینکه بگویند: ترامپ دستور داده است که سنتکام را بمباران کنید چون ابهت و زور آن زیاد است!

چه کسی این کار را می کند؟ کدام ابلهِ دیکتاتور این را انجام می‌دهد که نعوذبالله چنین بهتانی را به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت داده‌اند!

چگونه این دیدگاه را جا می‌اندازد؟ «حسن بن علی هم با او مخالف بود»!!!

امروز ما هم نگاه می‌کنیم که نان در چیست؟ نان در جنگ است؟ نان در صلح است؟

«امام صلح»! آیا این عبارت بدان معنا است که سایر ائمه اطهار علیهم السلام «امام جنگ» هستند؟! جنگ طلب هستند؟ خونریز هستند؟ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه امامِ جنگ و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه امامِ صلح هستند؟! حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امامِ جنگ و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه امامِ صلح هستند؟!

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در کدامِ جنگ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تقویت نکردند؟! آیا واقعاً این‌ها چیزهایی است که آدم‌ها ندانند؟

به خدا سوگند! اگر کسی در میدانِ آزادی به ائمه اطهار علیهم السلام فحش می‌داد، اینقدر بد نبود که اینطور شخصیتِ ائمه اطهار علیهم السلام را تحریف می‌کنند.

چون کسی به فحش توجه نمی‌کند و می‌گویند: «دیوانه، بی ادب و بی تربیت است» ولی بعداً نمی‌توان جلوی فکر را گرفت. چه کسی باید حرف بزند؟ آدم می‌سوزد.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه باید چند سال غریب باشد؟ چند سال؟ دیگر در حکومت ما و شیعیان و… واقعاً حیف است.

ما همه وظیفه داریم که زندگی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را بشناسیم. اگر مردم، زندگی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را می‌شناختند، تف بر صورت هر کسی می‌انداختند که به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بهتان می‌زند. چه این جبهه باشد و چه آن جبهه.

شاید هیچ کس در آن عصر به اندازه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع نکرده باشد. بنده جستجو کرده‌ام که عرض می‌کنم.

بله! ابن مسعودها بودند که گفتند:«كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّ أَفْضَلَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب‏»[10] علی بن ابی طالب از فلانی و فلانی و فلانی با سواد تر است؛ خسته نباشید!

«عَلِيٌّ أَقْضَانَا»[11] در قضاوت یعنی در فقه، عدالت، تیز هوشی و… علی از سایرین برتر است.

این که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بین کسانی که هیچ چیزی را نمی‌دانند برتر باشند که هنر نیست.

از سر سفره اسلام چه برداشت امیر؟ نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر!

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در شبِ شهادت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حالی که می‌دانستند که عن قریب، لعن نسبت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همه جا را فرا می گیرد، خطبه خواندند و فرمودند: «خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ، وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَمِيرُ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ»،[12] فرمودند: بیچاره شدید، «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ، وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخَرُونَ» شب گذشته کسی را از دست دادید که احدی از او پیشی نگرفته است و دیگر احدی مثلِ او نمی‌آید. گذشت، فرصت را سوزاندید.

نهایت امر این است که بگویند که حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شباهت داشت. دیگر تمام شد، مثلِ او نمی‌آید.

البته خداوند متعال به ما منت گذاشته است که در دوره حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء هستیم.

بعد حضرت مجتبی صلوات الله علیه شروع به خواندن خطبه فرمودند: «لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يُعْطِيهِ الرَّايَةَ» هر وقت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرچم را به او داد «فَيُقَاتِلُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ» کارگزارانِ عالمِ تکوین در چپ و راست نوکرهای او بودند، عالم در خدمتِ او بود. شمشیرِ او به هر سمتی می‌رفت، همه‌ی ملکوتِ آسمان و زمین به آن سمت هجوم می‌بردند. «فَمَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ» هیچ وقت برنگشت مگر آن که با پیروزی برگشت.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صبر می‌فرمودند تا دیگران ـ مدعیان ـ کارِ خود را انجام بدهند و بعد حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را می فرستاد تا بعداً نگویند که ما هم می‌توانستیم!

ما برای مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گریه می‌کنیم، ببینید امام حسن صلوات الله علیه چه کردند.

خوارزمی می‌گوید: «راقع مدرعته و الدنيا بأسرها قائمة بين يدیه»[13] همه جهان در دستان حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود ولی کفش خود را پینه می‌زند! اصلاً نمی‌شود ما این را تصور کنیم.

فکر نکنیم که ما گریه می‌کنیم. اینجا امام حسن صلوات الله علیه شروع کردند به گریه کردن… «حتى استحيا من راقعها منزه نفسه النفيسة عن الدنيا الدنية» آن علی بن ابی طالب دیگر حیا می‌کرد که لباس خود را به وصله دوز بدهد! حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با وجود این که خودِ او ثروت داشتند، نه طلا و نه نقره‌ای باقی نگذاشتند. درآمد نقدی سالیانه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غیر از چشمه‌ها و زمین‌های کشاورزیِ ایشان، 40 هزار دینارِ طلا بود. همه را در راه خدا وقف کرده بودند، زیر وقف‌نامه هم می نوشتند: «ليصرف‏ الله‏ النار عن وجهه و يصرف وجهه عن النار»،[14] وقف کردم که خداوند متعال، صورت مرا از آتش نجات بدهد!

وقتی انسان می‌بیند که به این آقا اینطور بهتان می‌زنند خیلی می‌سوزد.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «ما ترك بيضاء و لا صفراء إلاّ سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فضلت من عطائه، أراد أن يشتري بها خادما» نه طلا و نه نقره باقی نگذاشت جز 700 درهم. این 700 درهم را قرار داده بود تا خادمی برای همسر خود بخرد. درواقع این هم باقی نماند، یعنی عمرِ حضرت کفاف نداد.

بغض گلوی امام حسن صلوات الله علیه را گرفت و شروع کردند به گریه کرد، مردم هم شروع به گریه کردند.
حضرت مجتبی صلوات الله علیه در ادامه فرمودند: «مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي»
[15] افرادی که مرا می‌شناسند که می‌شناسند «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي»، افرادی که مرا نمی‌شناسند «فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَنَا ابْنُ أَوَّلِ الْمُسْلِمِينَ إِسْلَاماً»، من پسرِ اولین مسلمان هستم «وَ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ».

محبّتی که بدون اطاعت باشد؛ محبت نیست

واصل بن عطاء ـ رئیس معتزله ـ می‌گوید: حسن بن علی، سیمای انبیاء را داشتند و وقتی راه می‌رفتند گویی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرکت می‌کردند.

توجّه کنید که این مطلب را محبان و شیعیانِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه نمی‌گفتند.

روزی حضرت مجتبی صلوات الله علیه با آن عظمت داشتند حرکت می‌کردند، یک نفر گفت: «هَذَا ابْنُ‏ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ »[16]حق دارد اینقدر عظمت دارد، او پسرِ فاطمه است. همینکه حضرت مجتبی صلوات الله علیه این جمله را شنیدند، فرمودند: «قُلْ ابن عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ». چون امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌دانستند کسی جرأت نمی‌کرد که اسمِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببرد لذا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: من پسرِ علی بن ابی طالب هستم.

فردی می‌خواست خیلی نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ابراز ارادت کند. حضرت فرمودند: من یادم نمی‌رود که در جنگِ صفین مقابل پدرم قرار گرفتی «فو اللّه‏ إنّ‏ أبي‏ خير منّي».[17]

امام حسن صلوات الله علیه عظمتِ عجیبی داشتند.

من آن مقدمه را عرض کردم که بگویم: ما وظیفه غبارروبی از چهره امام حسن صلوات الله علیه را داریم.

مطلبی که امروز از این کتابِ نحس برای شما خواندم، فهمِ عده زیادی از مسلمین راجع به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی صلوات الله علیهما است لذا برای جامعه اسلامی محبوبِ حقیقی نیستند. همین امروز!

گاهی می‌گوییم: بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین در 80 هزار منبر حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را لعن می‌کردند، مردم حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نمی‌شناختند لذا لعن می‌کردند و…

کسی که امروز در قرن بیست و یکم بگوید: «علی بی‌خود و بی‌جهت لشکر خود را درهم شکست تا ابهت آن‌ها بشکند و پر رو نشوند، با وجود این که این افراد را برای دفاع از مرز های مسلمین نهاده بودند تا آن‌ها جلوی هجومِ لشکر را بگیرند»!!! ؛ این امیرالمؤمنین چه محبوبیتی دارد؟ یا نعوذ بالله «حسن بن علی بخاطرِ غلط بودنِ صفّین صلح کرد»!!! در حالی که اگر حضرت مجتبی صلوات الله علیه در جنگ جمل نبودند کوفیان با حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همراه نمی‌شدند و هم حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ صفین چند مرتبه فرمودند: «امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَام»‏[18] این جوان را نگه دارید. او بندِ دل من و امامِ بعدی است و باید حفظ بشود. حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اجازه جنگیدن به حضرت مجتبی صلوات الله علیه نمی‌دادند.

جامعه اسلامی چه فهمی پیدا می‌کند؟ جامعه‌ای که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خونریز ببیند، جامعه‌ای که بگوید بین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فاصله است، و امروز هم یک عده برای دو روز دنیای خود ایشان را با تعبیر «امامِ صلح» یاد کنند و… عبارت «امام صلح» به چه معنا است؟ کدام امام، امامِ جنگ بود که این امام، امامِ صلح است؟

آیا امام حسن صلوات الله علیه نمی‌دیدند که به ایشان بهتان می‌زنند؟ آیا نمی‌دیدند که به ایشان توهین می‌کنند؟
مسلّماً می‌دیدند. ان شاء الله روزی ما بشود که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینیم و آنوقت بعضی از جملاتِ زیارت جامعه کبیره را بفهمیم. امروز طوطی‌وار عرض می‌کنیم «عَادَتُكُمُ‏ الْإِحْسَانُ‏ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ»[19].

کرامتِ عجیبِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آنقدر عظمت داشتند که فردی می‌گوید که من از شام آمده بودم در حالی که (نعوذ بالله) حالم از علی بهم می‌خورد! دیدم که دورِ حسن بن علی جمع شدند.

چرا دور امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جمع می‌شدند؟ یک وقتی آقا پول‌های خود را جمع کرده بودند، گفتند که آقا می‌خواهد بخشش کند… یعنی بعضی اوقات فقیر مراجعه می‌کرد، بعضی اوقات هم وقتی پولی می‌رسید آقا پخش می‌کردند… دورِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جمع شده بودند، اشعث لعنه الله علیه هم با وجود این که خیلی پولدار بود، ایستاده بود تا پول بگیرد! می‌دانستند که حضرت مجتبی صلوات الله علیه به کسی «نه» نمی‌فرماید.

مروان لعنه الله علیه گفت: دشمنانِ حسن بن علی هم از کَرَمِ او ناامید نیستند.

فرد شامی دید که دورِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شلوغ است،گفت: «فَحَسَدتُ عَليّا أن يَكونَ لَهُ ابنٌ مِثلُهُ»[20] حسودی کردم که علی چنین پسری دارد.

آنقدر در شام علیه علی حرف زده‌اند، وقتی که به مدینه آمدم، دیدم که این شخص فرزندِ علی است. جلو آمدم و گفتم: « أنتَ ابنُ أبي طالِبٍ؟» تو پسرِ ابوطالب هستی؟

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «إنّي [ أبي] ابنُهُ»؛ پدرم پسر حضرت ابوطالب بود.

مردِ شامی گفت: «بِكَ وَ بِأبيكَ وَ بِكَ وَ بِأبيكَ»، یک فحشی به حضرت مجتبی و پدر ایشان صلوات الله علیهما داد و دوباره فحش خود را تکرار کرد.

وقتی حضرت مجتبی صلوات الله علیه دیدند که این مرد فحش را تکرار کرد، فرمود: «أراكَ غَريبا»، مثل اینکه غریبه هستی! تابحال یکدیگر را ندیده بودیم. اگر در این شهر کاری داری ما هستیم. اگر برای سفر مرکبی می‌خواهی، یا اگر کمک کاری می‌خواهی، اصلاً اینجا یک جایی داریم که افتخار می‌کنیم که شما بیایید و غذا بخورید.

یا امام حسن! «ضَيْفُكَ بِبَابِك‏»

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه افتخار می‌کردند

وقتی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را می‌دیدند، به وجد می‌آمدند. من این تعبیر را برای هیچ کس ندیده‌ام. این حالت را برای هیچ یک از ائمه اطهار علیهم السلام ندیده‌ام. تاریخ می‌گوید که چند مرتبه اتفاق افتاده است…

حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جمل برگشته بودند و بیمار شده بودند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه باید خطبه می‌خواندند.

پشتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حرف می‌زدند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در برابرِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سکوتِ محض بودند، کما اینکه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دوره حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سکوتِ محض بودند، لذا گفتند: آقازاده است و نمی‌تواند حرف بزند!!!
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در پیشگاه پدر خود ـ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ـ حرف نمی‌زدند، لذا [مردم] فکر می کردند که ایشان حرف زدن بلد نیست! حالا هر کسی از راه می رسید، یک حرف مفتی می‌زد، یک مشورتی به امام می‌داد (!)، فکر می‌کردند لازم است که حرف بزنند!

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در پیشگاه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف نمی‌زدند لذا [مردم] گفتند که بلد نیست حرف بزند.

حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: حسن جان! امروز برو و خطبه بخوان.

شیعه و سنی چند روایت نقل کردند. بنده این عبارت را برای هیچ امامی ندیده‌ام.

«يَقُولُ قَالَ عَلِيُّ ابْنُ أَبِي طَالِبٍ لِلْحَسَنِ قُمِ الْيَوْمَ خَطِيباً»[21] حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امام حسن صلوات الله علیه فرمودند: امروز باید تو خطبه بخوانی.

در نقلی هست که حضرت عرض کردند که بابا! من در محضر شما نمی‌توانم حرف بزنم… قربان ادبِ شما…

حضرت فرمودند که من نمی‌آیم.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه برای قرائت خطبه تشریف بردند.

بنده این تعبیر را جایی ندیدم که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به همسرانِ خود فرمودند: «قُمْنَ فَاسْمَعْنَ خُطْبَةَ ابْنِي» بروید و خطبه پسرم را بشنوید.

حالا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که امیرِ بیان، امیر کلام و خداوندگارِ سخن است، به همسرانِ خود فرمودند: بروید و خطبه پسرم را بشنوید.

اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند تا حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بفرمایند که فاطمه جان! برو و خطبه‌ی پسرم را ببین.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه خطبه را مختصر کردند و بعد از حمد الهی و صلوات بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي بَابٍ وَ مَنْزِلٍ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»، هر کس به در خانه پدرم ـ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ـ برود خدا به او امنیت می دهد، «وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً» هر کسی هم از پدرم فاصله بگیرد، از خداوند فاصله گرفته است. «أَقُولُ قَوْلِي وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ».

جملات دیگری هم گفته‌اند…

وقتی برگشتند دیدند اشک در چشمان مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حلقه زده است، «يُقَبِّلُ [فَقَبَّلَ‏] رَأْسَهُ»، سرِ مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را بوسیدند و فرمودند: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي» پدر و مادرم فدای تو بشوند…

کریم کاری بجز جود و کرم ندارد…

شیعه و سنی صدها جمله نوشته‌اند و همه هم تعجب کرده‌اند. بالاخره تعجبی هم هست. اگر در یک شهری، خیّر مدرسه سازی وجود دارد در آن شهر محترم است. شما کجا دیده‌اید که یک نفر ده مدرسه ساخته باشد و بعد روی منابر پدرِ او را فحش بدهند؟ مردم برای این فعلِ مدرسه‌سازی او هم که شده است، حرمت او را نگه می‌دارند.

افرادی که این طور دست و دلباز هستند، مردم برای پول هم که شده است حرمت این افراد را نگه می‌دارند.
یک جهتِ این حفظ حرمت برای این است که می گویند: اگر به پدر او فحش بدهیم؛ دیگر اینجا بخشش نمی‌کند.

امّا نسبت به حضرت مجتبی صلوات الله علیه مطمئن بودند که بخشش مولای ما ربطی به ادب آن‌ها ندارد.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه می‌خواستند که درِ خانه اهل بیت علیهم السلام بسته نشود.

این از موارد فراوان است. بنده می‌خواهم 2 مورد از این شاید صد مورد را تبرکاً عرض کنم.

فردی همینکه محضر حضرت مجتبی صلوات الله علیه شرفیاب شد، حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند که 20 هزار سکه به او بدهید. عرض کرد: آقا! اجازه ندادید صحبت کنم.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: ما بیش از این نداشتیم، اگر تو می‌گفتی؛ حقی بود که آبروی خود را گرو گذاشته بودی. من الان بیش از این نداشتم که بدهم.

این اعدادی که بنده الان عرض می کنم، فقط سلاطینی که بیت المال در دست داشتند می‌توانستند بدهند و آن را هم به نوکرانِ خود می‌دادند که کاری برایشان کرده بودند، نه مانند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که به هر کس از راه می رسید، بخشش می‌فرمود. 

این پول‌ها حاصل 25 سال خون دل حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ته چاه‌ها و شخم زدنِ زمین‌ها است تا قدری کنیه مردم از اسلام و حقیقت کم بشود. این کَرَم بود، نه این که بازیگری باشد چون هیچ وقت از این کَرَم برای سوء استفاده، تبلیغات، رأی گیری، جذب و… استفاده نکردند.

همانطور که اگر فردی فرعون هم باشد و واقعاً برگردد درِ خانه خداوند متعال به روی او باز است؛ بابِ امام، باب الله است. امام «باب الله» است. هر گناه‌کاری که برگردد، امام دیگر توجه به کینه‌ها و مشکلاتِ قبلی نمی‌کند.

باید این باب باز می‌ماند.

فرد محضر حضرت مجتبی صلوات الله علیه شرفیاب شد و عرض کرد: آقا! من گرفتار هستم. حضرت فرمودند که 50 هزار درهم و 500 دینار به او بدهید!

آدم نمی‌تواند 50 هزار درهم ـ 50 هزار سکه ـ را حمل کند. حسابدار گفت که آقا! اینقدر داریم. حضرت هم فرمودند که بدهید! یک فردی را بیاورید که استری داشته باشد تا بتوانیم این‌ها بار کنیم.

وقتی  استر را آوردند، حضرت مجتبی صلوات الله علیه لباسِ رویی خود را درآوردند و فرمودند: این هم کرایه! چیزی از این سکه‌ها برندارید.

این خیلی برای ما خوب است. آیا ما می توانیم برای حضرت مجتبی صلوات الله علیه کاری کنیم؟ خیر. ما هر کاری بکنیم… اصلاً این که ما امشب به مجلس امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آمدیم، حضرت صدا زده‌اند و اذن داده‌اند، اصلاً مگر ما می توانیم شروع کننده باشیم؟ شروعِ احسان از ائمه اطهار علیهم السلام است.

این روایت به درد حال ما می خورد. کنیزِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه از باغِ حضرت یک گلی چید و به حضرت داد. کنیز، باغ و گل هر سه متعلق به حضرت مجتبی صلوات الله علیه بودند.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ»[22] تو را آزاد می کنم و باغ را هم به تو می‌بخشم.

گفتند: آقا! اینطوری سایر برده‌ها هم یاد می گیرند…

کسی که دستِ او در جیب خدا باشد، می‌داند که گنج خداوند متعال تمام نمی‌شود. اگر هم مثلِ من باشد، مکرراً چرتکه می اندازد؛ «خب! بقیه یاد می گیرند و هر فرد یک گل بدست می گیرد»…

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: ما را خداوند متعال تربیت کرده است. ادب شده به دستِ خداوند متعال هستیم. خداوند متعال فرمود: «إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها الْآيَةَ وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا إِعْتَاقُهَا»[23] اگر به شما تحیتی گفتند، ادبی کردند، سلامی گفتند؛ حداقل همان قدر یا بیشتر باید جواب بدهید.

من یقین دارم گرچه خودِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه امشب ما را به این مجلس آورده است ولی ما امشب برای محبت ایشان آمدیم، ان شاء الله این تحیت را از ما قبول می کنند. امیدواریم حضرت مجتبی صلوات الله علیه اصلاحِ ارتباط ما با حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ما برگرداند. ما دوست نداریم که ما را آزاد کنند و برویم بلکه این آزاد شدن را خسارت می بینیم.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه یک برّه‌ای داشت. می دیدند که وقتی برّه ها را رد می شوند، حضرت بیشتر این بره را نگاه می کند. کأنه از این برّه خوشش آمده است.

یک برده آمد و دستِ این برّه را شکست. حضرت مجتبی صلوات الله علیه آمدند دیدند که دستِ این بره شکسته است. دست او را بستند. مسئول شکسته شدنِ دستِ این برّه مشخص بود.

حضرت مجتبی صلوات الله علیه، برده را صدا زدند و فرمودند: تو دستِ این برّه را شکستی؟ برده گفت: بله!
حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: چرا؟ برده گفت: برای این که می خواستم، تو را اذیت کنم!

حضرت مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: ولی من تو را اذیت نمی‌کنم، تو را در راه خدا آزاد می‌کنم.

شاید آن غلام گمان کرد که «تو را آزاد می کنم» به نفع او است ولی حضرت مجتبی صلوات الله علیه، این غلام را از زیرِ سفره و عیال خود بیرون آوردند.

ان شاء الله خداوند متعال ما را هیچ وقت از ذیل عیالاتِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه بیرون نکند.

بنده این روایت را زیاد عرض کردم و خیلی هم این روایت را دوست دارم. خوب است که بعضی چیزها را هنگام مرگ ما بالای سر ما بخوانند، یکی این روایت است که خوب است که بخوانند.

یا امام حسن! می‌دانید که این را با همه وجودِ خود عرض می‌کنم…

هنوز هم وضع مکه از مدینه بدتر است. فردی می‌گوید: به مکه رفته بودم، دیدم کسی جرأت نمی‌کند از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف بزند. دیدم که دو دختر بچه مثلاً 15 ساله یک گوشه نشسته‌اند و پوشیه زده‌اند و می گویند: به حقِ آن «الحاكم بالسويّة، العادل في القضيّة»[24] عادلی است که به عدالت حکم می‌کرد، همه احکامِ او حکم تو بود، ضعفاء را در نظر می‌گرفت، مهربان‌تر مادر بود و…

پیش خود گفتم که این دو دختر بچه از چه کسی با این اوصاف یاد می کنند؟ این اوصاف که به معاویه و امثالِ او که ربطی ندارد. پس این‌ها چه کسی را می‌گویند؟

جلو رفتم و پرسیدم: اوصافِ چه کسی را ذکر می کنید؟

این دختر بچه ها گفتند: «ذلك و اللّه علم الأعلام، و باب الأحكام، رباني الأمّة، و رئيس الأئمة: عليّ بن أبي طالب عليه السلام» گفتم: شما علی بن ابی طالب را از کجا می شناسید؟! گفتند: پدرِ ما در رکاب حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد. حضرت به ما سر می‌زدند. خواهر من یک روز تب کرده بود، کوچک بود و آقا او را در آغوش گرفت و دعا کرد، ما هیچ وقت مهربانی او را فراموش نمی‌کنیم.

گفتم: اجازه بدهید که از این به بعد من نوکری شما را بکنم. نفقه شما هر چه قدر باشد، من می‌دهم.
گفتند: برو آن طرف!

خدا کند ما جای دیگری جز ولایت امام رو نزنیم…

گفتند: «نحن و اللّه اليوم في عيال أكرم خلف عن أفضل سلف نحن في عيال أبي محمّد الحسن صلوات اللّه عليه» ما امروز بر سر سفره امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هستیم و کأنه خانواده و عیال او هستیم…

امیدواریم که ان شاء الله امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جز درِ خانه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء به جای دیگری حواله ندهد.

پانزده روز از ماه مبارک رمضان گذشت. نزدیک شب های قدر هستیم. خوب ها آمدند. بیچاره ها هم آمدند.

«يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ء»[25]؛ گناهکار آمده است…

خداوند متعال شاهد است که انبیاء دوست داشتند که با ما، حضرت مجتبی صلوات الله علیه را صدا بزنند.

«يَا أَبَا مُحَمَّدٍ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ اسْتَشْفَعْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه».[26]


[1] . سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 44.

[2] . سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3] . الصحيفة السجادية، صفحه 98.

[4] . الأمالي (للطوسي)، النص، صفحه 703، (كُثَيْرٌ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) أَتَى عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَالَ لَهُ: انْزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي، فَبَكَى عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: صَدَقْتَ يَا بُنَيَّ، مِنْبَرُ أَبِيكَ لَا مِنْبَرُ أَبِي. فَقَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): مَا هُوَ وَ اللَّهِ عَنْ رَأْيِي. قَالَ: صَدَقْتَ وَ اللَّهِ مَا اتَّهَمْتُكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ. ثُمَّ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ، فَأَخَذَهُ فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ عَلَى الْمِنْبَرِ، فَخَطَبَ النَّاسَ وَ هُوَ جَالِسٌ مَعَهُ عَلَى الْمِنْبَرِ، ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، سَمِعْتُ نَبِيَّكُمْ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ: احْفَظُونِي فِي عِتْرَتِي وَ ذُرِّيَّتِي، فَمَنْ حَفِظَنِي فِيهِمْ حَفِظَهُ اللَّهُ، أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى مَنْ آذَانِي فِيهِمْ، ثَلَاثاً.)

[5] . سير أعلام النبلاء ط الحديث ، جلد2، صفحه 506.

[6] . كتاب سليم بن قيس الهلالي، جلد ‏2، صفحه 643.

[7] . السنن الكبرى، جلد 9، صفحه 104. «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ وَ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُصْلِحُ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ.»

[8] . سير أعلام النبلاء – ط الرسالة ، جلد 3، صفحه 282.

[9] . صحيح البخاري ، جلد1،  صفحه 97. (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى النَّار)

[10] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، النص، صفحه 262.

[11] . عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد ‏1، صفحه 83.

[12] . الأمالي (للطوسي)، النص، صفحات 269 و 270 (أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْدِيٍّ، فِي مَنْزِلِهِ بِدَرْبِ الزَّعْفَرَانِيِّ بِبَغْدَادَ فِي الْكَرْخِ، سَنَةَ عَشْرٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ، فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ بَعْدَ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ إِمْلَاءً، فِي مَسْجِدِ بَرَاثَا، لِثَمَانٍ بَقِينَ مِنْ جُمَادَى الْأُولَى سَنَةَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ، عَنْ مَعْرُوفٍ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) بَعْدَ وَفَاةِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ ذَكَرَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ:
خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ، وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ أَمِيرُ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ.

ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، لَقَدْ فَارَقَكُمْ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ، وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخَرُونَ، لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يُعْطِيهِ الرَّايَةَ فَيُقَاتِلُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ، وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ، فَمَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ، مَا تَرَكَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً إِلَّا شَيْئاً عَلَى صَبِيٍّ لَهُ، وَ مَا تَرَكَ فِي بَيْتِ الْمَالِ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ، فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ، أَرَادَ أَنْ يَشْتَرِيَ بِهَا خَادِماً لِأُمِّ كُلْثُومٍ.

ثُمَّ قَالَ: مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ، قَوْلَ يُوسُفَ: «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ» أَنَا ابْنُ الْبَشِيرِ، أَنَا ابْنُ النَّذِيرِ، وَ أَنَا ابْنُ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ، وَ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ، وَ أَنَا ابْنُ الَّذِي أُرْسِلَ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ كَانَ جَبْرَئِيلُ يَنْزِلُ عَلَيْهِمْ وَ مِنْهُمْ كَانَ يَعْرُجُ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ، فَقَالَ فِيمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ: مَوَدَّتُنَا.)

[13] . المناقب، جلد 1، صفحه 43 . (راقع مدرعته و الدنيا بأسرها قائمة بين يديه حتى استحيا من راقعها منزه نفسه النفيسة عن الدنيا الدنية و مصارعها و مثبتها بلجام تقواه عن مطامعها و فاطمها بتهجدها عن وثير مضاجعها (التهجد صلاة الليل و الوثير الوطي‏ء) أخو رسول الله ص و ابن عمه و كشاف كربه و غمه و مساهمه في طمه و رمه- (أي في أموره كلها و أحواله جميعا) بعضه بعض البتول و ولده ولد الرسول هو من رسول الله ص دمه دمه و لحمه لحمه و عظمه عظمه و علمه علمه و سلمه سلمه و حربه حربه و حزبه‏ حزبه و فرعه فرعه و نبعه نبعه و نجره نجره (النجر الأصل و الحسب) و فخره فخره و جده جده و حده حده‏)

.[14] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، جلد4 ، صفحه110.

[15] . مناقب آل أبي طالب – ط علامه، جلد 4،  صفحه 12. (أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَنَا ابْنُ أَوَّلِ الْمُسْلِمِينَ إِسْلَاماً وَ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا ابْنُ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ أَنَا ابْنُ مَنْ بُعِثَ‌ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‌ وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ عَبْدِ رَبِّهِ‌ لَوْ طَلَبْتُمْ ابْناً لِنَبِيِّكُمْ مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا لَمْ تَجِدُوا غَيْرِي وَ غَيْرَ أَخِي فَنَادَاهُ مُعَاوِيَةُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ حَدِّثْنَا بِنَعْتِ الرُّطَبِ أَرَادَ بِذَلِكَ أَنْ يُخَجِّلَهُ وَ يَقْطَعَ بِذَلِكَ كَلَامَهُ فَقَالَ نَعَمْ تَلْقَحُهُ الشِّمَالُ وَ تُخْرِجُهُ الْجَنُوبُ وَ تُنْضِجُهُ الشَّمْسُ وَ يُطَيِّبُهُ الْقَمَرُ وَ فِي رِوَايَةِ الْمَدَائِنِيِ‌ الرِّيحُ تَنْفُخُهُ وَ الْحَرُّ يُنْضِجُهُ وَ اللَّيْلُ يُبَرِّدُهُ وَ يُطَيِّبُهُ وَ فِي رِوَايَةِ الْمَدَائِنِيِ‌ فَقَالَ عَمْرٌو يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ تَنْعَتُ الْخَرَاءَةَ قَالَ نَعَمْ تَبْعُدُ الْمَشْيَ فِي الْأَرْضِ الصَّحْصَحِ‌ حَتَّى تَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ وَ لَا تَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ وَ لَا تَسْتَدْبِرُهَا وَ لَا تَمَسَّحُ بِاللُّقْمَةِ وَ الرِّمَّةِ يُرِيدُ الْعَظْمَ وَ الرَّوْثَ وَ لَا تَبُلْ فِي الْمَاءِ الرَّاكِدِ.)

[16]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏4 ؛ ص21. «وَ طَافَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع بِالْبَيْتِ فَسَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ هَذَا ابْنُ‏ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ قُلْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَأَبِي خَيْرٌ مِنْ أُمِّي»

[17]. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ؛ ج‏4 ؛ ص 53 و 54. «روي [في بعض الأخبار:] أنّ الحسين- عليه السلام- مرّ على عبد اللّه بن عمرو بن العاص، فقال عبد اللّه: من أحبّ أن ينظر إلى أحبّ أهل الأرض إلى أهل السماء، فلينظر إلى هذا المجتاز، و إنّي ما كلّمته قطّ منذ وقعة صفّين.

فقال له الحسين: يا عبد اللّه! إذا كنت تعلم إنّي أحبّ أهل الأرض إلى أهل السماء، فلم تقاتلني و تقاتل أبي [و أخي‏] يوم حرب صفّين؟! فو اللّه‏ إنّ‏ أبي‏ خير منّي‏ عند اللّه و رسوله- صلّى اللّه عليه و آله-.

قال: فاستعذر إليه عبد اللّه، و قال: يا حسين! إنّ جدّك رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- أمر الناس باطاعة الآباء، و انّي قد أطعت [أبي‏]  في حرب صفّين.

فقال الحسين- عليه السلام-: أ ما سمعت قول اللّه تعالى في كتابه المبين: «وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» فكيف خالفت اللّه تعالى و أطعت أباك و حاربت أبي، و قد قال رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله-: إنّما الطاعة للآباء بالمعروف، لا بالمنكر، و إنّه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق؟

فسكت عبد اللّه بن عمرو (بن العاص) و لم يرد (عليه) جوابا، لعلمه انّه خسر الدنيا و الآخرة، ذلك هو الخسران المبين‏»

[18] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، صفحه 323. «و من كلام له ع في بعض أيام صفين و قد رأى الحسن ابنه ع يتسرع إلى الحرب‏: «امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَام‏ لَا يَهُدَّنِي فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ الله»

[19]. من لا يحضره الفقيه، جلد ‏2، صفحه 616. (كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ‏ الْإِحْسَانُ‏ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا- وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ‏ رَبَّنا لا تُزِغْ‏ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‏ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ‏ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا  إِلَّا رِضَاكُم)

[20] . مختصر تاريخ دمشق، جلد 7،  صفحه26. (قَدِمتُ المَدينَةَ فَرَأَيتُ رَجـلاً بَهَرَني جَمالُهُ ، فَقُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : الحَسنُ بنُ عَليٍّ، قالَ : فَحَسَدتُ عَليّا أن يَكونَ لَهُ ابنٌ مِثلُهُ، قالَ : فَأتَيتُهُ فَقُلتُ : أنتَ ابنُ أبي طالِبٍ ؟ قالَ : إنّي [ أبي] ابنُهُ فَقُلتُ : بِكَ وَ بِأبيكَ وَ بِكَ وَ بِأبيكَ، قالَ: وَ أَزِمَ لا يَرِدُ إلَيَّ شَيئا، ثُمَّ قالَ: أراكَ غَريبا فَلَو استَحمَلتَنا حَمَلناكَ ، وَ إن استَرفَدتَنا رَفَدناكَ ، وَ إن استَعَنتَ بِنا أعَنّاكَ ، قالَ : فَانصَرَفتُ عنه وَ ما في الأرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَيَّ مِنهُ)

[21] . تفسير فرات الكوفي، صفحه 79 . (فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ قَالَ عَلِيُّ ابْنُ أَبِي طَالِبٍ لِلْحَسَنِ  قُمِ الْيَوْمَ خَطِيباً وَ قَالَ لِأُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِ قُمْنَ فَاسْمَعْنَ خُطْبَةَ ابْنِي قَالَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي بَابٍ وَ مَنْزِلٍ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً أَقُولُ قَوْلِي وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ وَ نَزَلَ فَقَامَ عَلِيٌّ يُقَبِّلُ [فَقَبَّلَ‏] رَأْسَهُ وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي ثُمَّ قَرَأَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.)

[22] . مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، جلد ‏4، صفحه 18 (چَيَّتْ جَارِيَةٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ فَقَالَ لَهَا أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ أَدَّبَنَا اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها الْآيَةَ وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا إِعْتَاقُهَا)

[23] . سوره مبارکه نساء، آیه 86.

[24] . الثاقب في المناقب، صفحات 204 و 205. (روى عبد الواحد بن زيد، قال: حججت، فرأيت عند الكعبة جاريتين تقول إحداهما للأخرى: لا و حق المنتجب‏ للوصيّة، الحاكم بالسويّة، العادل في القضيّة، بعل فاطمة المرضيّة، ما فعلت  كذا و كذا.)

فقلت لها: أيّتها الجارية، و من الذي تصفينه بهذه الصفة؟

قالت: ذلك و اللّه علم الأعلام، و باب الأحكام، رباني الأمّة، و رئيس الأئمة: عليّ بن أبي طالب عليه السلام.

فقلت لها: و أنت تعرفينه؟! قالت: و كيف لا أعرفه؟! و قد قتل أبي و عمّي و ابن عمي- و ذكرت جماعة من عشيرتها- بين يديه، و لقد دخل ذات يوم على والدتي، فسلّم، و قال: «يا أمّ الأيتام، كيف أنت؟» فقالت أمّي: يا أمير المؤمنين، كيف حال من فقدت قيمها، و هي ممتحنة بأولادها. و أخرجتني و بي جدري، و قد ذهبت عيناي، فلمّا نظر إليّ توجع، و مسح بيده على عيني، فردهما اللّه عليّ في الحال، و إنّي لأنظر ببركته في الليلة الظلماء إلى الجمل الشارد.

قال عبد الواحد: فعمدت إلى نفقتي، و حللت دينارا، فأعطيتها، فرمت به إليّ، و قالت: أ تحقّر محبّ عليّ بن أبي طالب عليه السلام؟! ثمّ تولت و أنشأت تقول هذه الأبيات:

ما بث حبّ عليّ في جنان فتى                 إلّا و قد شهدت بالنعمة النعم‏

و لا له قدم زلّ الزمان بها                      إلّا و قد ثبتت من بعدها قدم‏

ما سرّني أن أكن من غير شيعته               لو أنّ لي ما حوته العرب و العجم‏

 ثمّ قالت: نحن و اللّه اليوم في عيال أكرم خلف عن أفضل سلف نحن في عيال أبي محمّد الحسن صلوات اللّه عليه‏»

[25] .  بحار الأنوار (ط – بيروت)، جلد ‏43، صفحه 339.

[26] . دعای توسّل