دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دفاع از مردم

3

نویسنده

ادمین سایت

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز یکشنبه مورخ 05 اردیبهشت ماه 1400 مصادف با سحر دوازدهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دفاع از مردم» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

به محضر شما و بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم، ان شاء الله خدای متعال به برکت امام زمان ارواحنا فداه این سحر بیش از توقع‌شان به آن‌ها نظر کند.

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چه راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فکر کنیم و مطالعه کنیم و سخنان دیگران را ببینیم هم به وجد می‌آییم و هم شرمنده می‌شویم.

یکی از کارکردهای این عرایض ناقابل ما این است که ما باید بدانیم که باید خودمان و جامعه و حکومت را با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنظیم کنیم، باید حضرت را قلّه ببینیم و به سمت ایشان حرکت کنیم.

خیلی از اوقات خیلی از جملاتی که بنده می‌نویسم تا به محضر عزیزانمان تقدیم کنم، وقتی نگاه می‌کنم می‌بینم خودمان وضع درستی در این زمینه نداریم، با اینکه توقع می‌رود وقتی هزار سال گذشته است و اتفاقات زیادی افتاده است نباید اینطور باشد.

برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حق مهم بود، نه حفظِ قدرت، نه خوش‌آمدِ دوستان، نه هم‌تیمی‌ها و هم‌حزبی‌ها و هم‌جبهه‌ای‌ها.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دسترس مردم ضعیف جامعه بودند

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بارها سخنرانی نمودند و فرمودند اینکه شما مهاجر یا انصار هستید ان شاء الله خدای متعال از شما قبول کند و ان شاء الله خدای متعال اجرِ این کار شما را به شما می‌دهد، اما در موضوع بیت المال برای من با مردم تفاوتی ندارید.

یعنی اینکه اینطور نیست که اگر یک روزی خدمات داده‌ای من بابتِ خدماتِ تو رانتِ ویژه‌ای به تو بدهم، حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شبیه حکومتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و عدل است که محور است، تازه اگر بنا بر این باشد که به نفعِ کسی بگردد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با فقرا و محرومان و کسانی که از نظر اجتماعی دون‌پایه هستند می‌نشینند، نه اینکه برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دون‌پایه باشند بلکه از نظرِ اجتماعی عرض می‌کنم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه صبح‌ها بعد از نماز با فقرا می‌نشستند و با آن‌ها گفتگو می‌کردند،[1] دست مردم به ایشان می‌رسید و حضرت به آن‌ها فقه می‌فرمودند و درس می‌دادند و فقرا در کلاس حضرت شرکت می‌کردند و حضرت با آن‌ها دَم‌خور بودند و گفتگو می‌کردند و به بازار آن‌ها می‌رفتند. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دردسترس بودند.

ما می‌فهمیم که مسائل امنیتی مهم است و کرونا هست، ولی انصافاً شاید برخی از مسئولینِ ما ارتباط با مردم را فراموش کرده باشند و این موضوع برای آن‌ها خاطره شده باشد، و این موضوع دردِ خیلی بزرگی است، این دردِ بزرگی است که فقرا از ما و حکومت ما ناراضی و گله‌مند باشند، که خیلی هم هستند.

ان شاء الله خدای متعال به ما کمک کند که ما به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تأسّی کنیم.

حیرت «عبدالمسیح الأنطاکی» مسیحی از رفتار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

من می‌دیدم «عبدالمسیح الأنطاکی» مسیحی با یک تأسّفی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شعر سروده است و همین فضا را دیده است، فضایی که…

اگر ما الآن نگاه کنیم هر اتفاقی که می‌افتد، خیلی طبیعی است که انسان اگر خدای متعال را فراموش کند به نزدیکانِ خود رانت بدهد، یکی از نکات این است که ناراضی بودنِ برخی از مردم برای این است که می‌گویند آن کسانی که در ابتدای انقلاب با هم همراه شدیم و کتک خوردیم و انقلاب کردیم، بعد آن‌ها مسئولیت گرفتند و ما «مردم» شدیم، آیا رویشان می‌شود که امروز خانه و زندگی خودشان را به مردم نشان بدهند؟ بعضی‌ها بله، ولی کسانی هم که «نه» می‌گویند هم کم نیستند. آیا رویشان می‌شود که فرزندانشان را به مردم نشان بدهند؟ بعضی‌ها بله، ولی کسانی هم که «نه» می‌گویند هم کم نیستند.

ان شاء الله خدای متعال به ما رحم کند، برای اینکه نام مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را به زبان جاری می‌کنیم، ان شاء الله یک عزمی برای اصلاح کنیم، این موضوع شوخی نیست که مسئولانِ کمی از مملکت ما با مردم همراهی و درددل می‌کنند.

اگر ثروتمندان از حکومت ناراضی بودند من خیلی غصّه نمی‌خوردم، دستِ آن‌ها به دهانشان می‌رسد و ارتباط دارند، البته نباید به آن‌ها بی‌احترامی کرد، ما نباید به هیچ کسی بی‌احترامی کنیم، باید حقوقِ همه حفظ شود، ولی ناراحتیِ آن‌هایی که کَس و کاری ندارند خیلی خطرناک است و اثر وضعی دارد.

لذا می‌آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض می‌کردند… برای من عجیب است که از مالک اشتر گرفته تا نزدیکان حضرت می‌گفتند: یا امیرالمؤمنین! معاویه در سپاه روبرو پول خرج می‌کند، مسلّماً شما هم بایستی پول بدهید و این‌ها را بخرید وگرنه بعضی از این‌ها فتنه می‌کنند و دردسر ایجاد می‌کنند.[2]

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمودند: حتّی اگر این پول برای خودم هم بود این کار را نمی‌کردم که به این جماعت بدهم، بجای این کار پولِ خودم را به فقرا می‌دادم و عدالت را حفظ می‌کردم، مگر می‌شود که من خودم را بفروشم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک جمله‌ای دارند که این جمله عجیب است، حضرت فرمودند: من برای اصلاح جامعه و حکومت و مردم، فسادِ نفسِ خودم را وجه‌المصالحه قرار نمی‌دهم،[3] من نمی‌خواهم ظلم کنم ولو اینکه هر اتفاقی رخ دهد.

مسلّماً حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همه‌ی تلاشِ خودشان را برای حکومت و اداره‌ی جامعه می‌کنند، ولی به شرطی که نخواهند خلاف کنند و وسیله‌ی نامشروع استفاده نشود.

«عبدالمسیح الأنطاکی» مسیحی خیلی زیبا می‌گوید… این مطلب را برای این عرض می‌کنم که بگویم هر آزاد اندیشی در دنیا که سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را نگاه کند از اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک فردِ بی‌نظیر بودند به وجد می‌آید…

و تأسّی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سخت است، و انسان باید با خدای متعال معامله کند، و اگر کسی حوصله‌ی این کارها را ندارد نباید پا به این وادیِ سنگین بگذارد، وگرنه خونخواه و مدافع مردم و فریادرس مظلومان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند که با ظالمین سخت برخورد می‌کند.

«عبدالمسیح الأنطاکی» مسیحی می‌گوید: علی سلام الله علیه باتقواتر و مقدّس‌تر از آن است که برای اینکه بخواهند دلِ بعضی از ثروتمندان و صاحبان قدرت را بدست بیاورند از حق بگذرند و امر و نهی خدای متعال را زیر پا بگذارند. بعد عبارتی می‌گوید که خیلی عجیب است…

ما هرچه این شب‌ها ، راجع به اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چگونه برخورد می‌کردند گفته‌ایم و خواهیم گفت، شب گذشته عرض کردیم برای حضرت مهم نبود که مغیره ملعون حاکم بصره بوده است و الآن حاکم کوفه شده است، وقتی آن ملعون خلاف کرده است و صاحب منصب باشد، اتفاقاً اگر بتوانند پرونده‌ی او را اعاده‌ی دادرسی می‌کنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هر کجا که ظلم ببینند، در آنجا حضور دارند، در هر کجا که فقر ببینند وظیفه‌ی خودشان می‌دانند که به آنجا وارد شوند.

لذا «عبدالمسیح الأنطاکی» مسیحی می‌گوید: این علی سلام الله علیه بود که عدل و شرع الهی را آشکار کرد، اصلاً عقلِ ما اینقدر نمی‌رسید… یعنی فهمِ ما از عدالت یک فهمِ مختصری بود، چرا؟ چون ملوک و حاکمانی را دیده بودیم که حاکمان مانند الهه‌های روی زمین بودند و هر کاری که دوست داشتند انجام می‌دادند و به هیچ کجا هم پاسخگو نبودند، (البته الآن هم بعضی جاها همینطور است)… و مردم را بالاتر از چهارپایان نمی‌دیدند.

یعنی می‌گوید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عدل و شرع را معلوم کرده است، اصلاً ما اینقدر از حکام توقع نداشتیم.

در ادامه می‌گوید: اولین کسی که حقوق مردم را به بیش از توقع آن‌ها داد علی بود، او اولین کسی بود که قید ثروتمندان را زد.

زمان قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه افرادی بودند که با پول مردم و بیت المال هزار برده و کنیز داشتند، فقط هزینه‌ی خورد و خوراک این برده و کنیزها چقدر می‌شد؟ پس مشخص است که این شخص نمی‌تواند با حقِ خودش زندگی کند و باید برود و حق دیگران را بخورد، و حکومت‌ها عادت کرده بودند که برای این‌ها یک حقِ خاص بگذارند.

معرفتِ جهاد در مکتبِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

من در این شب‌ها چند مرتبه تأکید کرده‌ام که خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معصوم بودند، ولی یک کاری کرده بودند که نیروهای ایشان هم در پناه عصمت حضرت خیلی کم خطا می‌کردند.

مردم فراموش نمی‌کردند که چند سال قبل حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سرداران برای فتوحات و برده و کنیز چه رقابتی می‌کردند، ولی می‌دیدند وقتی ذوالشهادتین و ابن تَیِّهان شهید شدند مالک گریه می‌کند، اولاً مهربانی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببینید، حضرت فرمودند: «ما يُبكيكَ لا أبكَى اللّه عَيناكَ؟»[4] ان شاء الله خدای متعال چشم‌های تو را گریان نکند، برای چه گریه می‌کنی؟ عرض کرد: «أبكي يا أميرَ المُؤمِنينَ لِأَنّي أرَى النّاسَ يُقتَلونَ بَينَ يَدَيكَ، وأنَا لا اُرزَقُ الشَّهادَةَ فَأَفوزَ بِها.» یا امیرالمؤمنین! برای این گریه می‌کنم که می‌بینم مردم در برابرِ شما کشته می‌شوم و شهادت روزیِ من نمی‌‌شود.

اگر امامِ بر حق، اگر مسئولِ درستکار، اگر صاحب منصبِ متّقی در یک جایی باشد، زیردستان به او نگاه می‌کنند و اولویت‌های آنان تغییر می‌کند و سبک زندگی آن‌ها عوض می‌شود.

لذا این مالک اشتر است که سردمدار است و سردار است و محاسن سپید دارد.

نقل شده است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌خواستند در جمل یک نفر را بفرستند که برود و قرآن بخواند، حضرت فرمودند: چه کسی این مصحف را می‌برد که برای این جملی‌ها بخواند و قرآن کریم را به آن‌ها عَرضه کند؟

یک جوان نورس و تازه‌دامادی بلند شد و اظهارِ آمادگی کرد، حضرت اعتناء نکردند، مرتبه‌ی دوم و مرتبه‌ی سوم، کسی بلند نشد، چون این کار سخت است، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرموده بودند که اگر بروید و قرآن بخوانید شما را تیرباران خواهند کرد، در آن جمع خیلی‌ها هم بودند که دوست داشتند در راه خدا جهاد کنند و در کنار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باشند و چند صباحی از اینکه در کنار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند لذّت ببرند. این جوان مجدداً برای مرتبه‌ی سوم بلند شد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به او فرمودند: اگر بروی کشته خواهی شد، آن جوان اینطور عرض کرد: «ما شيء أحبّ إليّ من أن اُرزق الشهادة بين يديك»[5] برای من هیچ چیزی زیباتر و محبوب‌تر از این نیست که در مقابلِ چشمان شما شهادت روزی من بشود، «وأن اُقتل في طاعتك» و من در راهِ اطاعت از شما کشته بشوم، این موضوع برای من لذّت دارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مصحف را دادند و فرمودند: «انّ الفتى ممّن حشى الله قلبه نوراً وايماناً» خدای متعال قلبِ این جوان را از نور و ایمان مملو کرده است، بعد با یک آهی فرمودند: او کشته خواهد شد.

اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» باشند که اینطور که عرض کردم از جهاد تعریف می‌کنند، از پیرمرد سپاه و سردار سپاه مانند مالک اشتر تا جوان سپاه، همه شهادت‌طلب هستند نه غنیمت‌بگیر! نه اینکه این موضوع را طعمه بداند و به دنبال پست و مقام باشد.

بنده در جوانی چند کتاب نوشتم و بعداً محتاط شدم، زمانی یک ناشری به بنده گفت: من چند برابرِ حق تألیف را به تو می‌دهم، به شرطی که نام تو را روی کتاب ننویسیم، علّت را از او پرسیدم و او گفت: یک نفر نماینده‌ی مجلس است و می‌خواهد در انتخابات بعدی شرکت کند و می‌خواهیم این کتاب را به نام او چاپ کنیم.

اگر جهاد آن چیزی است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمایند، در آن فرهنگ همه از جوان تا مسن در آرزوی شهادت هستند.

سلام خدا به شهید سلیمانی، یک فیلمی از اواخر عمر شریف ایشان هست که ایشان به اتاق کار خود وارد شدند، ایشان هر روز عکس شهدا را می‌دیدند… اگر ما ده مرتبه قاب عکس‌های خانه‌ی خودمان را ببینیم برای ما تکراری می‌شود… اما ایشان نسبت به هر شهیدی به یک نحوی عرض ادب می‌کنند، در مقابل عکس ضریح مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سلام می‌دهند. جهاد برای ایشان بعد از گذشت سی یا چهل سال تکراری نمی‌شود.

من نمی‌خواهم این حرف‌ها را بزنم که بگویم همه چیز خراب شده است و از بین رفته است، ولی متأسفانه از بین رفته‌ها کم نیست.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: جهاد اجتنابِ محارم است، اول باید از گناه دوری کنید تا بتوانید با دشمن خدا بجنگید، وگرنه ممکن است یک شجاعت یا یک همیّتی باشد و قبیله‌گرایی رخ دهد.

اهمیّت نماز نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

لذا مسئله‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این بود که نباید این اصل فراموش بشود، نباید اولویت‌ها جابجا بشود، نباید چیزی حقایق را زیر پا بگذارد، «ابن عباس» با اینکه صحابی بزرگ است تعجّب کرد، می‌گفت: نه تنها نمازشب‌های حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در صفّین ترک نمی‌شد بلکه ایشان میان جنگ مدام به آسمان نگاه می‌کنند، علّت را جویا شدند و حضرت فرمودند: آفتاب را می‌بینم که هنگام زوال نماز ظهر را بخوانم، ابن عباس گفت: ما الآن درگیرِ جنگ هستیم، «هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ؟!! إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ»[6] آیا الآن وقتِ نماز است؟ ما الآن مشغول جهاد هستیم. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَى الصَّلَاةِ» اصلاً ما برای نماز جهاد می‌کنیم.

شب‌های قبل عرض کردیم که اصلاً نماز هم مهجور شد و شکل ظاهری نماز تغییراتی کرد، حضرت فرمودند: من در حالِ جهاد هستم که نماز حفظ بشود، اصلاً جنگِ ما جنگِ نماز است نه جنگ قدرت.

«حلم» یکی از ملاک‌های کارگزار نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

لذا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به مالک اشتر فرمودند: فرمانده‌ای که می‌خواهی انتخاب کنی باید کسی باشد که حلم او زیاد باشد، وقتی می‌خواهد غضب کند این حلمِ او رفتارِ او را کند می‌کند که خدای نکرده تندی نکند. چون کسی که قدرت دارد احتمالِ ظلم دارد. با ضعفا مهربان باشد.

نه آنطور باشد که برود و مردم را بکشد و وقتی هم می‌خواهند او را عزل کنند بگویند ما خالد را بخاطر خیانت و خشونت عزل نکردیم، بلکه او پیر شده بود!

نه! اینطور نباشد، کسی باشد که بتواند با مردم تعامل کند.

حلمِ عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

یک چیزی که در زندگی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عجیب است این است که حضرت خیلی قدرت داشتند، هم قدرتِ بدنی عجیبی داشتند و هم حاکم شده بودند و سلطانِ روزگار بودند، ولی از قدرتِ خودشان استفاده نمی‌کردند که از خودشان دفاع کنند، حضرت فرمودند: همه از حاکمان می‌ترسند، من مانده‌ام با ظلمی که رعیت با من می‌کند![7]

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خواستند برای نماز صبح محیّا بشوند و الله اکبر بگویند، یکی از خوارج پشت سرِ حضرت شعاری دارد و خواست حضرت را نعوذبالله تکفیر کند، نوشته‌اند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اصلاً روی خویش را برنگرداندند که ببینند این شخص چه کسی بود، حضرت ترش‌رویی نکردند، فقط فرمودند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ»[8]، ای علی! صبر کن که وعده‌ی خدا صبر است، آن کسانی که یقین ندارند و قصد دارند تو را خار و خفیف کنند، تو در ذهنِ خودت خفیف نشو، تو برای خدا کار کرده‌ای.

ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که وقتی سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌خوانیم به وجد بیاییم و امید پیدا کنیم که به سمت ایشان حرکت می‌کنیم.

دعا

یکی از چیزهایی که از امام سجّاد صلوات الله علیه یاد گرفته‌ایم این است که اگر قرار است یک دعای ما مستجاب بشود، بجای اینکه یک چیزی بخواهیم بگوییم: خدایا! «هَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ» امام زمانِ ما را دعاگوی ما قرار بده.


[1] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، جلد ‏4، صفحه 109 (وَ رَوَى زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ يَزَلْ مُعَقِّباً إِلَى أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَإِذَا طَلَعَتْ‏ اجْتَمَعَ‏ إِلَيْهِ‏ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ‏ وَ غَيْرُهُمْ مِنَ النَّاسِ فَيُعَلِّمُهُمُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآن‏.)

[2] الغارات، جلد 1، صفحات 49  47 (عنْ مَوْلَى الْأَشْتَرِ قَالَ: شَكَا عَلِيٌّ ع إِلَى الْأَشْتَرِ فِرَارَ النَّاسِ إِلَى مُعَاوِيَةَ؛ فَقَالَ الْأَشْتَرُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا قَاتَلْنَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ الرَّأْيُ وَاحِدٌ وَ قَدِ اخْتَلَفُوا بَعْدُ وَ تَعَادَوْا وَ ضَعُفَتِ النِّيَّةُ وَ قَلَّ الْعَدَدُ وَ أَنْتَ تَأْخُذُهُمْ بِالْعَدْلِ وَ تَعْمَلُ فِيهِمْ بِالْحَقِّ وَ تُنْصِفُ الْوَضِيعَ مِنَ الشَّرِيفِ وَ لَيْسَ لِلشَّرِيفِ عِنْدَكَ فَضْلُ مَنْزِلَةٍ عَلَى الْوَضِيعِ فَضَجَّتْ طَائِفَةٌ مِمَّنْ مَعَكَ مِنَ الْحَقِّ إِذَا عُمُّوا بِهِ وَ اغْتَمُّوا مِنَ الْعَدْلِ إِذْ صَارُوا فِيهِ وَ صَارَتْ صَنَائِعُ مُعَاوِيَةَ عِنْدَ أَهْلِ الْغِنَى وَ الشَّرَفِ فَتَاقَتْ‌ أَنْفُسُ النَّاسِ إِلَى الدُّنْيَا وَ قَلَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَيْسَ لِلدُّنْيَا بِصَاحِبٍ وَ أَكْثَرُهُمْ مَنْ يَجْتَوِي الْحَقَّ وَ يَسْتَمْرِئُ‌ الْبَاطِلَ وَ يُؤْثِرُ الدُّنْيَا فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَمِلْ إِلَيْكَ أَعْنَاقُ النَّاسِ وَ تَصْفُ نَصِيحَتُهُمْ وَ تَسْتَخْلِصْ وُدَّهُمْ صَنَعَ اللَّهُ لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَبَتَ‌ عَدُوَّكَ وَ فَضَّ جَمْعَهُمْ وَ أَوْهَنَ كَيْدَهُمْ وَ شَتَّتَ أُمُورَهُمْ‌ إِنَّهُ بِما يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ فَأَجَابَهُ عَلِيٌّ ع فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ: «أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَمَلِنَا وَ سِيرَتِنَا بِالْعَدْلِ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ أَنَا مِنْ أَنْ أَكُونَ مُقَصِّراً فِيمَا ذَكَرْتَ أَخْوَفُ وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَنَّ الْحَقَّ ثَقُلَ عَلَيْهِمْ فَفَارَقُونَا لِذَلِكَ فَقَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّهُمْ لَمْ يُفَارِقُونَا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يُدْعَوْا إِذْ فَارَقُونَا إِلَى عَدْلٍ وَ لَمْ يَلْتَمِسُوا إِلَّا دُنْيَا زَائِلَةً عَنْهُمْ كَأَنْ قَدْ فَارَقُوهَا وَ لَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ لِلدُّنْيَا أَرَادُوا أَمْ لِلَّهِ عَمِلُوا وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ بَذْلِ الْأَمْوَالِ وَ اصْطِنَاعِ الرِّجَالِ فَإِنَّا لَا يَسَعُنَا أَنْ نُؤْتِيَ امْرَأً مِنَ الْفَيْ‌ءِ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ وَ قَوْلُهُ الْحَقُ‌ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ‌ وَ بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص‌ وَحْدَهُ فَكَثَّرَهُ بَعْدَ الْقِلَّةِ وَ أَعَزَّ فِئَتَهُ بَعْدَ الذِّلَّةِ وَ إِنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُوَلِّيَنَا هَذَا الْأَمْرَ يُذَلِّلْ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلْ لَنَا حَزْنَهُ وَ أَنَا قَابِلٌ مِنْ رَأْيِكَ مَا كَانَ لِلَّهِ رِضًى وَ أَنْتَ مِنْ آمَنِ أَصْحَابِي وَ أَوْثَقِهِمْ فِي نَفْسِي وَ أَنْصَحِهِمْ وَ أَرْآهُمْ‌ عِنْدِي».) و همچنین الکافی،جلد ۴، صفحه ۳۱ (عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلْمَدَائِنِی عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی مِخْنَفٍ اَلْأَزْدِی قَالَ: أَتَی أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیهِ رَهْطٌ مِنَ اَلشِّیعَهِ فَقَالُوا یا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَخْرَجْتَ هَذِهِ اَلْأَمْوَالَ فَفَرَّقْتَهَا فِی هَؤُلاَءِ اَلرُّؤَسَاءِ وَ اَلْأَشْرَافِ وَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَینَا حَتَّی إِذَا اِسْتَوْسَقَتِ اَلْأُمُورُ عُدْتَ إِلَی أَفْضَلِ مَا عَوَّدَک اَللَّهُ مِنَ اَلْقَسْمِ بِالسَّوِیهِ وَ اَلْعَدْلِ فِی اَلرَّعِیهِ فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ: أَ تَأْمُرُونِّی وَیحَکمْ أَنْ أَطْلُبَ اَلنَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ اَلْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ مِنْ أَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ یکونُ ذَلِک مَا سَمَرَ اَلسَّمِیرُ وَ مَا رَأَیتُ فِی اَلسَّمَاءِ نَجْماً وَ اَللَّهِ لَوْ کانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِی لَسَاوَیتُ بَینَهُمْ فَکیفَ وَ إِنَّمَا هِی أَمْوَالُهُمْ قَالَ ثُمَّ أَزَمَ سَاکتاً طَوِیلاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ مَنْ کانَ فِیکمْ لَهُ مَالٌ فَإِیاهُ وَ اَلْفَسَادَ فَإِنَّ إِعْطَاءَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یرْفَعُ ذِکرَ صَاحِبِهِ فِی اَلنَّاسِ وَ یضَعُهُ عِنْدَ اَللَّهِ وَ لَمْ یضَعِ اِمْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَیرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اَللَّهُ شُکرَهُمْ وَ کانَ لِغَیرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ بَقِی مَعَهُ مِنْهُمْ بَقِیهٌ مِمَّنْ یظْهِرُ اَلشُّکرَ لَهُ وَ یرِیهِ اَلنُّصْحَ فَإِنَّمَا ذَلِک مَلَقٌ مِنْهُ وَ کذِبٌ فَإِنْ زَلَّتْ بِصَاحِبِهِمُ اَلنَّعْلُ ثُمَّ اِحْتَاجَ إِلَی مَعُونَتِهِمْ وَ مُکافَأَتِهِمْ فَأَلْأَمُ خَلِیلٍ وَ شَرُّ خَدِینٍ وَ لَمْ یضَعِ اِمْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَیرِ أَهْلِهِ إِلاَّ لَمْ یکنْ لَهُ مِنَ اَلْحَظِّ فِیمَا أُتِی إِلاَّ مَحْمَدَهُ اَللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ اَلْأَشْرَارِ مَا دَامَ عَلَیهِ مُنْعِماً مُفْضِلاً وَ مَقَالَهُ اَلْجَاهِلِ مَا أَجْوَدَهُ وَ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ بَخِیلٌ فَأَی حَظٍّ أَبْوَرُ وَ أَخْسَرُ مِنْ هَذَا اَلْحَظِّ وَ أَی فَائِدَهِ مَعْرُوفٍ أَقَلُّ مِنْ هَذَا اَلْمَعْرُوفِ فَمَنْ کانَ مِنْکمْ لَهُ مَالٌ فَلْیصِلْ بِهِ اَلْقَرَابَهَ وَ لْیحْسِنْ مِنْهُ اَلضِّیافَهَ وَ لْیفُک بِهِ اَلْعَانِی وَ اَلْأَسِیرَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِیلِ فَإِنَّ اَلْفَوْزَ بِهَذِهِ اَلْخِصَالِ مَکارِمُ اَلدُّنْیا وَ شَرَفُ اَلْآخِرَه)

[3] نهج البلاغة، خطبه 69 (إنَّكُم وَاللّه لَكَثيرٌ فِي الباحاتِ ، قَليلٌ تَحتَ الرّاياتِ ، وإنّي لَعالِمٌ بما يُصلِحُكُم ويُقيمُ أوَدَكُم، ولكِنّي لا أرى إصلاحَكُم بِإِفسادِ نَفسي) و همچنین الأمالي للمفید، صفحه 207، حدیث 40 (كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالبٍ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ يَقولُ لِلنّاسِ بِالكوفَةِ: يا أهلَ الكوفَةِ، أ تَرَوني لا أعلَمُ ما يُصلِحُكُم؟! بَلى ،و لكِنّي أكرَهُ أن اُصلِحَكُم بِفَسادِ نَفسي)

[4] الفتوح، جلد 3، صفحه 179 ( بَكَى الأَشتَرُ ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : ما يُبكيكَ لا أبكَى اللّه عَيناكَ؟ فَقالَ: أبكي يا أميرَ المُؤمِنينَ لِأَنّي أرَى النّاسَ يُقتَلونَ بَينَ يَدَيكَ، وأنَا لا اُرزَقُ الشَّهادَةَ فَأَفوزَ بِها. فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : أبشِر بِالخَيرِ يا مالِكُ.)

[5] تاریخ الطبري، جلد 4، صفحات 512  511 (حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ شَبَّةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الحسن، قال: حدثنا بشير ابن عَاصِمٍ، عَنِ الْحَجَّاجِ بْنِ أَرْطَاةَ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الدُّهْنِيِّ- حَيٌّ مِنْ أَحْمُسِ بَجِيلَةَ- قَالَ: أَخَذَ عَلِيٌّ مُصْحَفًا يَوْمَ الْجَمَلِ، فَطَافَ بِهِ فِي أَصْحَابِهِ، وَقَالَ: مَنْ يَأْخُذْ هَذَا الْمُصْحَفَ، يَدْعُوهُمْ إِلَى مَا فِيهِ وَهُوَ مَقْتُولٌ؟ فَقَامَ إِلَيْهِ فَتًى مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ عَلَيْهِ قِبَاءٌ أَبْيَضُ مَحْشُوٌّ، فَقَالَ: أَنَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ قَالَ: مَنْ يَأْخُذْ هَذَا الْمُصْحَفَ يَدْعُوهُمْ إِلَى مَا فِيهِ وَهُوَ مَقْتُولٌ؟ فَقَالَ الْفَتَى: أَنَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ قَالَ: مَنْ يَأْخُذْ هَذَا الْمُصْحَفَ يَدْعُوهُمْ إِلَى مَا فِيهِ وَهُوَ مَقْتُولٌ؟ فَقَالَ الْفَتَى: أَنَا، فَدَفَعَهُ إِلَيْهِ، فَدَعَاهُمْ فَقَطَعُوا يَدَهُ الْيُمْنَى، فَأَخَذَهُ بِيَدِهِ الْيُسْرَى، فَدَعَاهُمْ فَقَطَعُوا يَدَهُ الْيُسْرَى، فَأَخَذَهُ بِصَدْرِهِ وَالدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى قِبَائِهِ، فَقُتِلَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ عَلِيٌّ: الآنَ حَلَّ قِتَالُهُمْ، فَقَالَتْ أُمُّ الْفَتَى بَعْدَ ذَلِكَ فِيمَا تَرْثِي: لا هُمَّ إِنَّ مُسْلِمًا دَعَاهُمْ يَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ لا يَخْشَاهُمْ وأمهم قائمة تراهم يأتمرون الغي لا تنهاهم قَدْ خُضِّبَتْ مِنْ عَلَقٍ لِحَاهُمْ) وهمچنین الجمل، صفحات 340  339 (فَرَجَعْتُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ وَ قُلْتُ مَا تَنْتَظِرُ وَ اللَّهِ مَا يُعْطِيكَ الْقَوْمُ إِلَّا السَّيْفَ فَاحْمِلْ عَلَيْهِمْ قَبْلَ أَنْ يَحْمِلُوا عَلَيْكَ فَقَالَ «نَسْتَظْهِرُ بِاللَّهِ عَلَيْهِمْ» قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَ اللَّهِ مَا رُمْتُ مِنْ مَكَانِي حَتَّى طَلَعَ عَلَيَّ نُشَّابُهُمْ‌[1] كَأَنَّهُ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ فَقُلْتُ أَ مَا تَرَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَا يَصْنَعُ الْقَوْمُ مُرْنَا نَدْفَعُهُمْ فَقَالَ «حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْهِمْ ثَانِيَةً» ثُمَّ قَالَ: «مَنْ يَأْخُذُ هَذَا الْمُصْحَفَ فَيَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ وَ هُوَ مَقْتُولٌ وَ أَنَا ضَامِنٌ لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ» فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ إِلَّا غُلَامٌ عَلَيْهِ قَبَاءٌ أَبْيَضُ حَدَثُ السِّنِّ مِنْ عَبْدِ الْقَيْسِ يُقَالُ لَهُ مُسْلِمٌ كَأَنِّي أَرَاهُ فَقَالَ أَنَا أَعْرِضُهُ عليهم‌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِمْ وَ قَدِ احْتَسَبْتُ نَفْسِي عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْرَضَ عَنْهُ إِشْفَاقاً عَلَيْهِ وَ نَادَى ثَانِيَةً «مَنْ يَأْخُذُ هَذَا الْمُصْحَفَ وَ يَعْرِضُهُ عَلَى الْقَوْمِ وَ لْيَعْلَمْ أَنَّهُ مَقْتُولٌ وَ لَهُ الْجَنَّةُ فَقَامَ مُسْلِمٌ بِعَيْنِهِ وَ قَالَ أَنَا أَعْرِضُهُ فَأَعْرَضَ‌ وَ نَادَى ثَالِثَةً فَلَمْ يَقُمْ غَيْرُ الْفَتَى فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْمُصْحَفَ وَ قَالَ امْضِ إِلَيْهِمْ وَ أَعْرِضْهُ عَلَيْهِمْ وَ ادْعُهُمْ إِلَى مَا فِيهِ فَأَقْبَلَ الْغُلَامُ حَتَّى وَقَفَ بِإِزَاءِ الصُّفُوفِ وَ نَشَرَ الْمُصْحَفَ وَ قَالَ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَدْعُوكُمْ إِلَى مَا فِيهِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ اشْجَرُوهُ بِالرِّمَاحِ قَبَّحَهُ اللَّهُ فَتَبَادَرُوا إِلَيْهِ بِالرِّمَاحِ فَطَعَنُوهُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ كَانَتْ أُمُّهُ حَاضِرَةً فَصَاحَتْ وَ طَرَحَتْ نَفْسَهَا عَلَيْهِ وَ جَرَّتْهُ مِنْ مَوْضِعِهِ وَ لَحِقَهَا جَمَاعَةٌ مِنْ‌ عَسْكَرِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَعَانُوهَا عَلَى حَمْلِهِ حَتَّى طَرَحُوهُ بَيْنَ يَدَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أُمُّهُ تَبْكِي وَ تَنْدُبُهُ وَ تَقُولُ‌ يَا رَبِّ إِنَّ مُسْلِماً دَعَاهُمْ‌ يَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ لَا يَخْشَاهُمْ‌ فَخَضَبُوا مِنْ دَمِهِ قَنَاهُمْ‌ وَ أُمُّهُمْ قَائِمَةٌ تَرَاهُمْ‌ تَأْمُرُهُمْ بِالْقَتْلِ لَا تَنْهَاهُمْ‌) و همچنین المناقب للخوارزمي، صفحه 186 (جَعَلَ أهلُ البَصرَةِ يَرمونَ أصحابَ عَلِيٍّ بِالنَّبلِ حَتّى عَقَروا مِنهُم جَماعَةً ، فَقالَ النّاسُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّهُ قَد عَقَرَنا نَبلُهُم، فَمَا انتِظارُكَ بِالقَومِ؟! فَقالَ عَلِيٌّ : اللَّهُمَّ إنّي اُشهِدُك أنّي قَد أعذَرتُ وأنذَرتُ ، فَكُن لي عَلَيهِم مِنَ الشّاهِدينَ . ثُمَّ دَعا عَلِيٌّ بِالدِّرعِ فَأَفرَغَها عَلَيهِ ، وَتَقلَّدَ بِسَيفِهِ وَاعتَجَرَ بِعِمامَتِهِ وَاستَوى عَلى بَغلَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ دَعا بِالمُصحَفِ فَأَخَذَهُ بِيَدِهِ ، وقالَ: يا أيُّهَا النّاسُ ، مَن يَأخُذُ هذَا المُصحَفَ فَيَدعو هؤُلاءِ القَومَ إلى ما فيهِ ؟ قالَ : فَوَثَبَ غُلامٌ مِن مُجاشِعٍ يُقالُ لَه : مُسلِمٌ، عَلَيهِ قَباءٌ أبيَضُ ، فَقالَ لَهُ : أنَا آخُذُهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ : يا فَتى إنَّ يَدَكَ اليُمنى تُقطَعُ ، فَتَأخُذُهُ بِاليُسرى فَتُقطَعُ ، ثُمَّ تُضرَبُ عَلَيهِ بِالسَّيفِ حَتّى تُقتَلَ . فَقالَ الفَتى : لا صَبرَ لي عَلى ذلِكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ. قالَ : فَنادى عَلِيٌّ ثانِيَةً ، وَالمُصحَفُ في يَدِهِ ، فَقامَ إلَيهِ ذلِكَ الفَتى وقالَ : أنَا آخُذُهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ. قالَ: فَأَعادَ عَلَيهِ عَلِيٌّ مَقالَتَهُ الاُولى، فَقالَ الفَتى : لا عَلَيكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَهذا قَليلٌ في ذاتِ اللّه ِ ، ثُمَّ أخَذَ الفَتَى المُصحَفَ وَانطَلَقَ بِهِ إلَيهِم، فَقالَ: يا هؤُلاءِ، هذا كِتابُ اللّه ِ بَينَنا وبَينَكُم . قالَ : فَضَرَبَ رَجُلٌ مِن أصحابِ الجَمَلِ يَدَهُ اليُمنى فَقَطَعَها ، فَأَخَذَ المُصحَفَ بِشِمالِهِ فَقُطِعَت شِمالُهُ ، فَاحتَضَنَ المُصحَفَ بِصَدرِهِ فَضُرِبَ عَلَيهِ حَتّى قُتِلَ رَحمَةُ اللّه ِ عَلَيهِ) و همچنین ارشاد القلوب، جلد 2، صفحه 211 (فلمّا التقى أمير المؤمنين عليه السلام مع أصحاب الجمل كان ذلك الفتى أوّل من قُتل من أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام، وذلك لمّا صاف القوم واجتمعوا على الحرب، أحب أمير المؤمنين عليه السلام أن يستظهر عليهم بدعائهم إلى القرآن وحكمه، فدعا بمصحف وقال: من يأخذ هذا المصحف يعرضه عليهم ويدعوهم إلى ما فيه، فيحيى ما أحياه ويميت ما أماته؟ قال: وقد شرعت الرماح في العسكرين حتّى لو أراد امرء أن يمشي عليها لمشى. قال: فقال الفتى: يا أمير المؤمنين أنا آخذه وأعرضه عليهم وأدعوهم إلى ما فيه، قال: فأعرض عنه أمير المؤمنين عليه السلام ثمّ نادى الثانية: من يأخذ هذا المصحف فيعرضه عليهم ويدعوهم إلى ما فيه؟ فلم يقم إليه أحد، فقام الفتى وقال: يا أمير المؤمنين أنا آخذه وأعرضه عليهم وأدعوهم إلى ما فيه، قال: فأعرض عنه أمير المؤمنين عليه السلام ثمّ نادى الثالثة فلم يقم أحد من الناس إلاّ الفتى، فقال: أنا آخذه وأعرضه عليهم وأدعوهم إلى ما فيه. فقال أمير المؤمنين عليه السلام: إنّك إن فعلت ذلك فأنت مقتول، فقال: والله يا أمير المؤمنين ما شيء أحبّ إليّ من أن اُرزق الشهادة بين يديك وأن اُقتل في طاعتك، فأعطاه أمير المؤمنين المصحف فتوجّه به نحو عسكرهم، فنظر إليه أمير المؤمنين عليه السلام وقال: انّ الفتى ممّن حشى الله قلبه نوراً وايماناً وهو مقتول، ولقد أشفقت عليه من ذلك، ولن يفلح القوم بعد قتلهم إيّاه)

[6] کشف الیقین، صفحه 122 (وَ كَانَ يَوْماً فِي حَرْبِ صِفِّينَ مُشْتَغِلًا بِالْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ كَانَ مَعَ ذَلِكَ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ يُرَاقِبُ الشَّمْسَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا الْفِعْلُ؟ فَقَالَ أَنْظُرُ إِلَى الزَّوَالِ حَتَّى نُصَلِّيَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ؟!! إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع: فَعَلَى مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَى الصَّلَاةِ)

[7] نهج البلاغه، خطبه ۹۷ (أَصْبَحَتِ اَلْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیتِی) و همچنین نهج البلاغه، حکمت ۲۶۱ (ان کانتِ الرَّعايا قَبلي لَتَشكو حَيفَ رُعاتِها ، و إنَّنِي اليَومَ لَأَشكو حَيفَ رَعِيَّتي ، كَأَنَّنِي المَقودُ وهُمُ القادَةُ، أوِ المَوزوعُ وهُمُ الوَزَعَةُ)

[8] تهذیب الأحکام، جلد 3، صفحات 36  35 (الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن معاوية بن وهب عن أبي عبد الله عليه‌السلام قال: …. …..إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ في صَلاةِ الصُّبحِ فَقَرَأَ ابنُ الكَوّاء وهُوَ خَلفَهُ : «وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِينَ » . فَأَنصَتَ عَلِيٌّ عليه السلام ؛ تَعظيما لِلقُرآنِ حَتّى فَرَغَ مِنَ الآيَةِ ، ثُمَّ عادَ في قِراءَتِهِ ، ثُمَّ أعادَ ابنُ الكَوَّاء الآيَةَ ، فَأَنصَتَ عَلِيٌّ عليه السلام أيضا ، ثُمَّ قَرَأَ ، فَأَعادَ ابنُ الكَوّاء فَأَنصَتَ عَلِيٌّ عليه السلام ، ثُمَّ قالَ : «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» ، ثُمَّ أتَمَّ السّورةَ ، ثُمَّ رَكَعَ.) و همچنین مروج الذهب، جلد 2، صفحه 406 (لَمّا قَدِمَ عَلِيٌّ الكوفَةَ جَعَلَتِ الحَرَورِيَّةُ تُناديهِ وهُوَ عَلَى المِنبَرِ : جَزِعتَ مِنَ البَلِيَّةِ ، ورَضيتَ بِالقَضِيَّةِ ، وقَبِلتَ الدَّنِيَّةَ لا حُكمَ إلّا للّه. فَيَقولُ : حُكمَ اللّه ِ أنتَظِرُ فيكُم . فَيَقولونَ : «وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَط َنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِينَ ». فَيَقولُ عَلِيٌّ : «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ) و همچنین مستدرک علی الصحیحن، جلد 3، صفحه 158، حدیث 4704 (نادى رَجُلٌ مِن الغالينَ عَلِيّا عليه السلام وهُوَ فِي الصَّلاةِ ـ صَلاةِ الفَجرِ ـ فَقالَ : «وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِينَ». فَأَجابَهُ عَلِيٌّ عليه السلام وهُوَ فِي الصَّلاةِ : «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ)