ادامه بحث «دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دفاع از دستاوردهای رسول خدا صلی الله علیه و آله»

نویسنده

ادمین سایت

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ 02 اردیبهشت ماه 1400 مصادف با سحر نهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و به ادامه بحث پیرامون موضوع «دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دفاع از دستاوردهای رسول خدا صلی الله علیه و آله» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

به محضر شما و بینندگان عزیز و روزه‌داران بزرگوار و عاشقان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض سلام و ادب و احترام دارم، ان شاء الله خدای متعال به برکتِ روزه‌ی روزه‌داران حاجاتِ مؤمنین را روا کند و همه‌ی بیماران را شفاء عنایت بفرماید.

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از دستاوردهای گفتن و شنیدن از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این است که در کنار آرزو و دعایی که داریم خودمان را آماده کنیم که به چشم مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه بیاییم و ما را هم با دیده‌ی اغماض به لشگر خودشان بپذیرند، ترازِ نگاهِ آن بزرگواران را هم بدانیم، از طرفی هیچ کسی در تاریخ مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، هم در حیات و هم بعد از حیاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از شخصیت حقیقی و حقوقی و دستاوردهای اسلامی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع نکرده است.

اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبودند رفتارِ افراد عادی و دیگران به نام اسلام ثبت می‌شد و هیچ حرفِ مقابلی هم شنیده نمی‌شد، و حق و باطل خلط می‌شد.

خیانت به سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

حضورِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و رفتار حضرت و خونِ دلی که خوردند راهی را برای ما باز کرد که اگر حکومتی داریم، با اینکه قابل مقایسه با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نیستیم اما ایشان را در قلّه ببینیم و به آن سمت حرکت کنیم، حدّاقل سعی کنیم میزان انحراف و فاصله‌ی خودمان را کم کنیم، و گدایانی که دست خودشان را به سمت مولا دراز می‌کنند و ان شاء الله حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت حجّت ارواحنا فداه دستِ ما را بگیرند.

سال‌هاست که ما در مجامع جهانی، میانِ غیرمسلمین، آن‌هایی که در حالِ مطالعه کردنِ اسلام هستند باید پاسخگوی بعضی از رفتارهای بعضی از افراد خاص باشیم که تلقّی شده است این اسلام است. «خالد بن ولید» که سیف الله نامیده می‌شود و رفتارهای عجیب و غریب دارد و تشویق می‌شود، و وقتی هم که عزل می‌شود به همه جا نامه می‌زنند که او را بخاطرِ بدرفتاری و خیانتِ او عزل نکرده‌ایم، و بعد هم تجلیل می‌شود،[1] و بعد هم این موضوع را «اسلام» تلقّی می‌کنند.

در حالی که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت می‌رسند مسیرِ دیگری را می‌روند، وقتی به حکومت نرسند هم مسیرِ دیگری را می‌روند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در فتوحات شرکت نکرده‌اند

قبل از اینکه به بحث وارد بشوم باید مطلبی را به محضر عزیزان عرض کنم، این کتاب «منهاج السّنة» ابن تیمیه است. ابن تیمیّه و وهابیّت ادامه‌ی راهِ بنی امیّه هستند که هم به شیعیان ظلم کرده‌اند و هم به اهل سنّت، وهّابی‌ها هم شیعیان زیادی کشته‌اند و هم اهل سنّت فراوانی، خلق و خوی بنی امیّه را تئوریزه کردند، پدرِ این مسلک، گرچه قبل از او هم افرادی بودند، ولی آن کسی که این موضوع را تقویم کرد و محکم کرد شخصی به نام «ابن تیمیّه» است، کتاب «منهاج السّنة» ابن تیمیّه هم در ردّ بر شیعیان است، بارها این موضوع را اعتراف کرده است، از جمله اینکه یک مرتبه تصریح می‌کند، وقتی او می‌خواهد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را تخطئه کند یک اعترافی می‌کند!

مرحوم علامه حلّی رضوان الله تعالی علیه می‌فرمایند: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قواعد اسلام با شمشیر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تثبیت شد و ارکان دین محکم گردید.[2]

ابن تیمیّه نمی‌تواند این فضیلت را تحمّل کند و می‌گوید این مطلب کذب است! و علی یکی از رزمندگان اسلامی بود، چه زمانی علی بیش از بقیه کشته است؟

ابن تیمیّه خیال کرده است که اگر کسی یک سرباز را بکشد به او فرمانده می‌گویند، بدر و احد و خیبر و خندق را به فراموشی سپرده است و خواسته است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در کنارِ بقیّه ببیند.

بعد می‌گوید: بارها گفته‌ایم «وَعَلِيٌّ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِيِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – لَمْ يَشْهَدْ قِتَالَ الرُّومِ وَفَارِسَ»[3] علی بعد از وفات رسول خدا در فتوحات شرکت نکرد.

این اعترافی که ابن تیمیّه کرده است درواقع یک سند افتخاری برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، که مدلِ زندگی و جهادِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جهادِ سراسر عبادت و توحید بود، درواقع همان جهادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، و درواقع بد برداشت شد و رفتارِ دیگران به نام اسلامِ پیامبر ثبت شد.

من در حاشیه‌ی این کتاب از کتاب «مروج الذّهب» مسعودی حاشیه‌ای نوشته‌ام که وقتی می‌خواستند در فتوحات شرکت کنند، پرسیدند چه کسی باتجربه و نترس است که او را فرمانده قرار بدهیم؟ یک نفر به دیگری گفت: علی را! آن طرف گفت: بروید و با او مذاکره کنید تا ببینید آیا می‌آید یا نه؛ به محضر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رفتند و «فأبى عَليٌّ ذلك وكَرِهه»[4]، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند من نمی‌آیم.

آیا تاریخ در خاطر دارد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از نبردی از نبردهای اسلامی سر باز زده باشند؟ آیا در جایی که همه لغزیده‌اند و ترسیده‌اند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمانده‌ی میدان نبوده است؟ مسلّماً بوده‌اند. منتها حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این جنگ‌ها را ترازِ جهادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌دیدند و شرکت نمی‌کردند.

لذا وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آن سه جنگ دوره‌ی حکومت خودشان واردِ نبرد شدند همه گفتند که ما دین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جهاد با اهل بغی را از شما یاد گرفتیم.[5]

بالاخره وقتی قرار است رفتارِ عدّه‌ای به نام اسلام باشد، باید آن رفتار در ترازِ اسلام باشد که اینگونه ثبت شود.

سیره‌ی حیرت‌انگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگ‌های زمان خلافت خودشان

لذا اینطور نوشته‌اند که سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینگونه بود که…

من قبلاً هم عرض کرده‌ام که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معصوم بودند ولی یاران ایشان که معصوم نبودند، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آنقدر به این‌ها تأکید می‌کردند و آنقدر به این‌ها در این امور سخت می‌گرفتند، آنقدر بازخواست می‌کردند و گزارش می‌خواستند و ناظر می‌فرستادند، همه نوشته‌اند.

«جُندَب أزدی» که از یارانِ خوبِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است می‌گوید: «أَنَّ عَلِيّاً علیه السلام كَانَ يَأْمُرُنَا»[6] حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این موضوع را دائماً به ما می‌فرمودند، «فِي كُلِّ مَوْطِنٍ لَقِيَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ» هر وقت جنگ می‌رفتیم حضرت این‌ها را تکرار می‌کردند.

وقتی انسان می‌خواهد به جنگ برود باید خشم فی الله داشته باشد، از نگاه دیگران اینجا باید سرباز را تحریک کنند، اما نگاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببینید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم می‌جنگند، و هم اتّفاقاً جنگ که به قولِ خیلی از فلاسفه‌ی وجودی سده‌های اخیر، می‌گویند اگر می‌خواهید آدم‌ها را ببینید… الآن من اینجا در مقابلِ چند دوربین حواسِ خودم را جمع می‌کنم که خیلی آدم‌حسابی به ذهن دیگران برسم، اما آن زمانی که در خانه عصبانی هستم، آن زمانی که خیلی ترسیده‌ام، آن زمانی که خیلی خشمگین هستم و کسی نیست من را ببیند، باید آنجا بیایید و ببینید که آیا تربیت اسلامی و این فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که عرض می‌کنم روی من اثر گذاشته است یا اینکه خدای نکرده بازیگری است.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در میانِ جنگ، اتّفاقاً آن لحظه‌ای که همه می‌ترسند و خشمگین هستند، آن لحظه است که مشخص می‌شود چه کسی تربیت‌شده‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، آیا این دین در تنِ آن شخص نشسته است یا نه!

لذا این «جُندَب أزدی» می‌گوید ما به هر جنگی که می‌رفتیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چند جمله‌ی تکراری می‌فرمودند، «لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ» تا زمانی که آن‌ها جنگ را شروع نکرده‌اند شما حق ندارید جنگ را شروع کنید.

وقتی در کربلا زهیر به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کرد که شمر در تیررس من است، اگر زهیر آن زمان می‌زد شاید خیلی از اتفاقات بنحو دیگری رقم می‌خورد، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند ما شروع نمی‌کنیم.[7]

یعنی اینطور نیست که بگوییم حال که جنگ است یک مرتبه اخلاق را زیر پا بگذاریم، اولاً اینکه جنگ را به هیچ وجه شروع نمی‌کنیم تا زمانی که آن‌ها شروع کنند.

«إِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» اگر جنگیدید و شکست خوردند، شما حق ندارید فراری‌ها را تعقیب کنید.

اینجا اصلاً انتقام به آن معنا نداریم.

مسلّماً انتقام از دشمن اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داریم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در سرِ جای خود پهلوانان مانند «عمرو بن عبدود» و «مرحب» را به زمین می‌زنند و می‌کشند، اما این کشتار عینِ عدل است، عینِ رحمتِ بر مظلومین است.

حال که سپاه دشمن شکست خورده‌اند آن‌ها را دنبال نکنید، کسی حق ندارد زخمی‌ها را… حق ندارید به نام غنیمت این‌ها را برهنه کنید.

«وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ» حق ندارید این کشته‌ها را مُثلِه کنید، اگر به دارایی‌های و خیمه‌های آن‌ها رسیدید «لَا تَهْتِكُوا سِتْراً» دست به هیچ پرده‌ی آویخته‌ای نزنید، ناموسِ این‌ها ناموسِ ماست، ما برای رحمت و عدالت می‌جنگیم نه ظلم و بغی، «لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِي» نگویید جنگ است و به هر کجا که خواستیم وارد شویم.

ان شاء الله خدای متعال شهدای مدافع حرم و شهدای جنگ را رحمت کند و الحمدلله این شب‌ها روزی داریم و از آن عزیزان می‌شنویم، اگر گاهی می‌دیدیم که این بزرگواران رفتارهای حیرت‌انگیزی با اسراء می‌کردند از چه کسی فرا گرفته بودند؟ این‌ها سربازانِ هزار و چهارصد سالِ بعدِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمایند: بدونِ اذن به خانه‌ای نروید، اگر مجبور شدید بعداً حلالیت بطلبید.

ان شاء الله خدای متعال شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، شهید سلیمانی وقتی به خانه‌ای وارد می‌شوند یادداشتی می‌نویسند و در آنجا می‌گذارند.

این‌ها را از کجا یاد گرفته‌اند؟ آیا گلادیاتورهای امریکایی و صهیونیست‌ها از این کارها بلد هستند؟ آیا عربستانی‌ها از این کارها بلد هستند؟ آیا خالد بن ولید این کار را می‌کند؟ آیا او اسوه است؟ یا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، مُمَثَّلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، نفس الرّسول.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بارها این جملات را تکرار می‌کردند، حق ندارید به اموالِ آن‌ها دست بزنید، «إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ» مگر اینکه ابزارِ جنگیِ آن‌ها باشد.

سپس فرمودند: «وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى‌» زنان را تحریک نکنید «وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ» اگر آن زن که در سپاهِ دشمن است آمد و به ناموس شما فحاشی کرد، او یک زن است و تو یک مردِ جنگی هستی.

نگو من در سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستم و آن زنِ هتّاک به ناموسِ من در سپاهِ عمروعاص است، تو قوی هستی و او ضعیف است، هوای او را داشته باش.

اگر به من (حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه) فحش دادند نگویید چون به امیرالمؤمنین و نفس الرسول و داماد پیغمبر فحش داده‌اند… اگر به آدم‌های خوب فحش دادند…

یک زنی در شکست‌خوردگی که خشمگین بود و شاید اقوام او در جنگ از دنیا رفته بودند آمد و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فحش داد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سپاهیان خود فرمودند: حق ندارید این‌ها را تحریک کنید یا به آن‌ها آسیب بزنید یا اعصابِ آن‌ها را بهم بریزید.[8]

این‌ها جملاتی است که «جندب أزدی» می‌گوید هر زمانی که می‌خواستیم حمله کنیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تکرار می‌کردند، شما این سیره را ببینید و در کنار حرف‌های قبلی بگذارید.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در صفّین به مالک اشتر می‌فرمودند… آن‌هایی که در صفّین مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند چه کسانی بودند؟ جلوتر توصیف خواهیم کرد که این‌ها چه کسانی بودند و چه شخصیت اخلاقی داشتند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر تو شروع‌کننده باشی وای به حالِ تو، تا زمانی که آن‌ها را ندیدی شروع نمی‌کنی «وَ تَسْمَعَ مِنْهُمْ»[9]، حرف‌های آن‌ها را بشنو، ببین این‌ها برای چه به اینجا آمده‌اند. ما به دنبال یک جنگ درون قفس و نمایشگری و کسب قدرت و… نیستیم، «وَ لَا يَجْرِمَنَّكَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ‌ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ» قبل از اینکه چند مرتبه این‌ها را دعوت کنی و حجّت را بر این‌ها تمام کنی حق نداری به این‌ها حمله کنی، ما قبل از اینکه وظیفه‌ی خودمان نسبت به این‌ها انجام بدهیم پیروزی نمی‌خواهیم.

این جنگ برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سراسر عبادت است، شما در داخل این جهاد اصلاً خشونتِ از دست رفته و بدون کنترل نمی‌بینید.

کما اینکه ما در «لیلة الهریر» داریم که آن شبانه‌روز در صفّین آنقدر سنگین شده بود که دیگر جنگ شبانه‌روزی شد و همه خسته شدند و شمشیرها شکست و نیزه‌ها خراب شد و تیرها تمام شد و دیگر با دندان به یکدیگر حمله می‌کردند و مشت می‌زدند، آنقدر زده بودند که دیگر حال نداشتند بزنند،[10] در میانِ این نبرد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دائماً در نبرد بودند، حواسِ حضرت به آفتاب بود و نماز ایشان ترک نشد، نماز شب و نماز صبح در اول وقتِ فضیلتِ ایشان ترک نشد،[11] درست است که در جنگ نماز خوف می‌خوانند، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در میانِ جنگ مراقبِ نماز شبِ خودشان هستند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَمسُوسٌ فِی ذَات الله» هستند.

به قولِ یک مسیحی «هُوَ جَیشُ الله»، لشگر خدای متعال اینطور است.

حساسیتِ یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به سیره‌ی حضرت

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حساسیت و انصافِ عجیبی دارند.

عدّه‌ای از خوارج بعد از ماجرای خوارج تحرّکاتی در کوفه داشتند، عدّه‌ای رفتند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: این‌ها را بگیرید، این‌ها دوباره مردم را می‌کشند و ممکن است دوباره شورش کنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر سندی برای خرابکاری و جرمِ مجدد این‌ها هست بررسی می‌کنیم، وگرنه اینطور «مَلَأنَا السُّجونَ»[12]، تا زمانی که کسی جرمی مرتکب نشده باشد من کاری با او ندارم.

فردی به نام «خِرّیت بن راشد» فرار کرد و عدّه‌ای را از قبیله‌ای به نام «بنی ناجیه» جمع کرد که عدّه‌ای نامسمان و عدّه‌ای مسلمان در آن بودند، سپس شورش کردند و آدم کشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَعقِل بن قَيس» را به سراغِ آن‌ها فرستادند.

کسانی که بعد از خوارج خیانت کردند و قتل کردند و جنایت کردند، حضرت با آن‌ها جنگیدند و عدّه‌ای ماندند، حضرت با این‌ها با رأفت اسلامی برخورد کردند، این‌ها مجدداً شورش کردند و آدم کشتند.

الآن اگر شخص دیگری باشد می‌گوید با تو کاری خواهم کرد که درس عبرت بشوی.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَعقِل بن قَيس» را به سراغِ آن‌ها فرستادند و به او فرمودند که گزارش بده.

ببینید «مَعقل بن قیس» که از یاران مهم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است دغدغه‌ی حضرت را گزارش کرده است، گفته است: آقا! همانطور که شما فرمودید ما رفتیم و جنگیدیم اما «لم نتعدّ فيهم سيرتك»[13] حواسِ ما بود که از سیره‌ی شما تعدّی نکنیم که «لم نقتل منهم مدبرا» با فراری‌ها کاری نداشتیم، با اسیرها کاری نداشتیم، یعنی می‌دانست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به چه مواردی حساس هستند.

یعنی نه تنها خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معصوم هستند، بلکه یاران حضرت هم در پناهِ عصمتِ ایشان…

ما در مورد امام زمان ارواحنا فداه عرض می‌کنیم: خدایا! «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا»[14] ایشان را عصمت و پناه و محافظِ ما قرار داده‌ای.

اگر انسان در پناهِ امام عدل باشد، خودِ او هم به مرور در پناهِ آن امام عدل «عادل» می‌شود.

«مَعقل بن قیس» گفت: ما از سیره‌ی شما تجاوز نکردیم، هیچ اسیری را نکشتیم و هیچ فراری را دنبال نکردیم، کاری به زخمی‌ها نداشتیم، خدا به شما نصرت داد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به دنبالِ هدایت هستند

عدّه‌ای را اسیر گرفتند، نام یکی از کارگزاران حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مصقله بن هبیره» نام داشت، او از اقوامِ همین قبیله بود که اسیر شده بودند و حال هم خیانت کرده بودند.

«مصقله بن هبیره» آمد و به «مَعقل بن قیس»  گفت: من پانصد هزار درهم به تو می‌دهم و تو این‌ها را آزاد کن، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که با این‌ها کاری ندارند، این‌ها باید جریمه بشوند که دیگر این کارِ خودشان را تکرار نکنند. «مَعقل بن قیس» قبول کرد و زندانی‌ها آزاد شدند.

«مصقله بن هبیره» که کارگزار حضرت بود نتوانست این پول را تهیه کند و به سمت معاویه فرار کرد.

عدّه‌ای نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رسیدند و عرض کردند: آقا جان! «مصقله بن هبیره» فرار کرده است، اجازه بدهید دوباره این اسیرها را بگیریم، چون درواقع آن‌ها جریمه‌ای نشدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: نه! ما با «مصقله بن هبیره» قرار بستیم و او به ما خیانت کرده است، این اسیرها آزاد شده‌اند و دیگر نباید برگردند.[15]

معنیِ این کارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این است که من به دنبالِ این نیستم که انتقام بگیرم، من به دنبالِ خشونت نیستم، اگر هم مجبور می‌شوم گاهی جنگی هم کنم این جنگ برای شما وسیله‌ی هدایت است.

در خطبه 55 نهج البلاغه است که زمانی عدّه‌ای نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رسیدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! چرا اینقدر جنگ را طولانی می‌کنید؟ آیا از جانِ خودتان می‌ترسید؟ آیا شک دارید که این شامی‌ها چگونه هستند؟ حضرت فرمودند: نه! من را که می‌شناسید که من از مرگ نمی‌ترسم، به وضعیتِ شامیان هم شک ندارم، اما به تأخیر می‌اندازم که بلکه گروهی هدایت بشوند.[16]

یعنی مسئله‌ی من این نیست که کار را زودتر به نتیجه برسانم، به نتیجه رساندنِ من «هدایت مردم» است، یک دل کمتر بشکند، یک دل کمتر از ما فاصله بگیرد، و در این مسیر هدایت هر کاری که لازم باشد من انجام می‌دهم.

پناه بردنِ «توفیق جرداق» مسیحی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در سختی‌ها

وقتی مسیحیان این کلمات و رفتارهای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند شعر سروده‌اند و متن نوشته‌اند که شما چگونه متفاوت بودید، شما در چه فضا و در چه جَوّی نفس می‌کشیدید، شما کجا زندگی می‌کردید؟

لذا یک مسیحی می‌گوید: ای دنیا! ای کاش یک علی به ما می‌دادی!

«توفیق جرداق» برادر «جرج جرداق» که تاریخ می‌خواندند و خوب هم تاریخ می‌خواندند، برادرِ او دویست مرتبه نهج البلاغه خوانده است، ان شاء الله ما روز قیامت شرمنده‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نباشیم، «توفیق جرداق» شعری گفته است که من دو بیت آن را می‌خوانم:

کلّما بي عارض الخطب    ألمّ وصماني من عنا الدهر ألم

رحتُ أشکو لعليّ علّتي    عليّ ملجأي من کلّ هم[17]

هر وقت مشکلاتی به سراغِ من می‌آید و درد همه‌ی وجودِ مرا می‌گیرد، با علی (سلام الله علیه) صحبت می‌کنم و گِله‌های خودم را با ایشان مطرح می‌کنم و به ایشان پناه می‌برم تا حالِ من خوب بشود.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المَعصُومِین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

دعا

خدایا! در آن لحظه‌ای که ان شاء الله مؤمنان در کنار حوض کوثر به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سیراب می‌شوند، همه‌ی ما، بینندگان، روزه‌داران، آن توفیق را داشته باشم و آن لحظه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببینیم و به دست مبارک حضرت سیراب بشویم و شرمنده‌ی روی مبارک حضرت نباشیم.


[1] تاریخ الطبری، جلد 4، صفحه 68 (كَتَبَ إِلَيَّ السَّرِيُّ، عَنْ شُعَيْبٍ، عَنْ سَيْفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُسْتَوْرِدِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ سُهَيْلٍ، قَالَ: كَتَبَ عُمَرُ إِلَى الأَمْصَارِ: إِنِّي لَمْ أَعْزِلْ خَالِدًا عَنْ سَخْطَةٍ وَلا خِيَانَةٍ، وَلَكِنَّ النَّاسَ فُتِنُوا بِهِ، فَخِفْتُ أَنْ يوكلوا إِلَيْهِ وَيُبْتُلُوا بِهِ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ الصَّانِعُ، وَأَلا يَكُونُوا بِعَرَضِ فِتْنَةٍ.) و همچنین طبقات الکبری (ط دار الكتب العلمية) ، جلد 7، صفحه 297 / طبقات الکبری (ط دار صادر)، جلد 7، صفحه 397 فَلَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَوَلِي عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَزَلَ خَالِدًا عَمَّا كَانَ عَلَيْهِ وَوَلَّى أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ. فَلَمْ يَزَلْ خَالِدٌ مَعَ أَبِي عُبَيْدَةَ فِي جُنْدِهِ يَغْزُو. وَكَانَ لَهُ بَلاءٌ وَغَنَاءٌ وَإِقْدَامٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى تُوُفِّيَ. رَحِمَهُ اللَّهُ. بِحِمْصَ سَنَةَ إِحْدَى وَعِشْرِينَ وَأَوْصَى إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ. وَدُفِنَ فِي قَرْيَةٍ عَلَى مِيلٍ مِنْ حِمْصَ.)

[2] منهاج الکرامة، صفحات 164 و 165 (أنه كان أشجع الناس، و بسيفه ثبتت قواعد الإسلام وتشيدت أركان الإيمان، ما انهزم في موطن قط ولا ضرب بسيفه إلا قط، وطالما كاشف الكرب عن وجه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ولم يفر كما فر غيره……)

[3] منهاج السنة، جلد 8، صفحات 89 و 90 (وَأَمَّا قَوْلُهُ: «بِسَيْفِهِ ثَبَّتَ قَوَاعِدَ الْإِسْلَامِ وَتَشَيَّدَتْ أَرْكَانُ الدِّينِ» فَهَذَا كَذِبٌ ظَاهِرٌ لِكُلِّ مَنْ عَرَفَ الْإِسْلَامَ، بَلْ سَيْفُهُ جُزْءٌ مِنْ أَجْزَاءٍ كَثِيرَةٍ، جُزْءٌ مِنْ أَجْزَاءِ أَسْبَابِ تَثْبِيتِ قَوَاعِدِ الْإِسْلَامِ، وَكَثِيرٌ مِنَ الْوَقَائِعِ الَّتِي ثَبَتَ بِهَا الْإِسْلَامُ لَمْ يَكُنْ لِسَيْفِهِ فِيهَا تَأْثِيرٌ، كَيَوْمِ بَدْرٍ: كَانَ سَيْفًا مِنْ سُيُوفٍ كَثِيرَةٍ وَقَدْ قَدَّمْنَا غَيْرَ مَرَّةٍ أَنَّ غَزَوَاتِ الْقِتَالِ كُلَّهَا كَانَتْ تِسْعَ غَزَوَاتٍ، وَعَلِيٌّ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِيِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – لَمْ يَشْهَدْ قِتَالَ الرُّومِ وَفَارِسَ، وَلَمْ يُعْرَفْ لِعَلِيٍّ غَزَاةٌ أَثَّرَ فِيهَا تَأْثِيرًا مُنْفَرِدًا كَثِيرًا عَنِ النَّبِيِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – بَلْ كَانَ نَصْرُهُ فِي الْمَغَازِي تَبَعًا لِنَصْرِ رَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. وَالْحُرُوبُ الْكِبَارُ الَّتِي كَانَ فِيهَا هُوَ الْأَمِيرَ ثَلَاثَةٌ: يَوْمُ الْجَمَلِ، وَالصِّفِّينُ، وَالنَّهْرَوَانُ. وَفِي الْجَمَلِ وَالنَّهْرَوَانِ كَانَ مَنْصُورًا ; فَإِنَّ جَيْشَهُ كَانَ أَضْعَافَ الْمُقَاتِلِينَ لَهُ، وَمَعَ هَذَا لَمْ يَسْتَظْهِرْ عَلَى الْمُقَاتِلِينَ لَهُ ، بَلْ مَا زَالُوا مُسْتَظْهِرِينَ عَلَيْهِ إِلَى أَنِ اسْتُشْهِدَ إِلَى كَرَامَةِ اللَّهِ وَرِضْوَانِهِ، وَأَمْرُهُ يَضْعُفُ، وَأَمْرُ الْمُقَاتِلِينَ لَهُ يَقْوَى.)

[4] مروج الذهب، جلد 2، صفحه 244 (فقال عثمان: ……. وابعَث رجلاً له تَجربة بالحَرب وبصر بها قال عمر ومن هو؟ قال علي بن أبي طالب قال فالقِه وكلّمه وذاكِره ذلك، فهل تراه مسرعاً إليه أو لا، فخرج عثمان فلقي عَليّاً فذاكَره ذلك فأبى عَليٌّ ذلك وكَرِهه)

[5] کنز العرفان، جلد ۱، صفحه ۳۸۶ (كما قال الشافعيّ ما عرفنا أحكام البغاة إلّا من فعل عليّ عليه‌السلام يريد فعله في حرب البصرة والشام والخوارج من أنّه لم يتبع مدبري أهل البصرة والخوارج ولم يجهّز على جريحهم لأنّهم ليس لهم فئة وتبع مدبري أهل الشام وأجهز على جريحهم……) و همچنین شرح الأصول الخمسة، صفحه ١٤١ (و لهذا قال ابوحنیفة: لولا سيرة اميرالمؤمنين في اهل البغي ما كنا نعرف أحلامهم فعلى هذا یجب ان نقول في هذا الباب )

[6] الکافي (ط الإسلامیة)، جلد 5، صفحه 38 (فِي حَدِيثِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِيهِ‌ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ص كَانَ يَأْمُرُ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ لَقِينَا فِيهِ عَدُوَّنَا فَيَقُولُ: لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ لَكُمْ أُخْرَى فَإِذَا هَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَكْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ.) و همچنین وقعة صفین، صفحات 203 و ۲۰۴ ( نَصْرٌ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ وَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِيهِ‌ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَأْمُرُنَا فِي كُلِّ مَوْطِنٍ لَقِيَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ يَقُولُ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ‌ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَكْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِكُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِي وَ لَا تَأْخُذُوا شَيْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى‌ (الا باذنی) وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ تَنَاوَلْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ لَقَدْ كُنَّا وَ إِنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ المَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْهِرَاوَةِ أَوِ الْحَدِيدِ فَيُعَيَّرُ بِهَا عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ) و همچنین الکافي (ط الإسلامیة)، جلد 5، صفحه 39 (فِي حَدِيثِ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: حَرَّضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص النَّاسَ بِصِفِّينَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَلَّكُمْ‌ عَلى‌ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ‌ وَ تُشْفِي بِكُمْ‌ عَلَى الْخَيْرِ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ الْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ مَغْفِرَةً لِلذَّنْبِ‌ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ‌ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‌ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ‌فَسَوُّوا صُفُوفَكُمْ كَالْبُنْيَانِ الْمَرْصُوصِ فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِدِ فَإِنَّهُ أَنْبَأُ لِلسُّيُوفِ عَلَى الْهَامِ وَ الْتَوُوا عَلَى أَطْرَافِ الرِّمَاحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ وَ أَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ وَ أَوْلَى بِالْوَقَارِ وَ لَا تَمِيلُوا بِرَايَاتِكُمْ وَ لَا تُزِيلُوهَا وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا مَعَ شُجْعَانِكُمْ فَإِنَّ الْمَانِعَ لِلذِّمَارِ وَ الصَّابِرَ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمْ أَهْلُ الْحِفَاظِ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ وَ إِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِجَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِكُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً وَ لَا تَأْخُذُوا شَيْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ قَدْ كُنَّا نُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَهْلَ الْحِفَاظِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ وَ يَكْتَنِفُونَهَا وَ يَصِيرُونَ حِفَافَيْهَا وَ وَرَاءَهَا وَ أَمَامَهَا وَ لَا يُضَيِّعُونَهَا لَا يَتَأَخَّرُونَ‌……….) و همچنین العقد الفرید، جلد ۳، صفحه ۳۳۳ ( كانَ مُنادي عَلِيٍّ يَخرُجُ كُلَّ يَومٍ ويُنادي: أيُّهَا النّاسُ ، لا تُجهِزُنَّ عَلى جَريحٍ ، ولا تَتبَعُنَّ مُوَلِّيا ، ولا تَسلُبُنَّ قَتيلاً ، ومَن ألقى سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ)

[7] اخبار الطوال،صفحه 215 (وسارَ الحُسَينُ عليه السلام مِن قَصرِ بَني مُقاتِلٍ ، ومَعَهُ الحُرُّ بنُ يَزيدَ ، كُلَّما أرادَ أن يَميلَ نَحوَ البادِيَةِ مَنَعَهُ ، حَتَّى انتَهى إلَى المَكانِ الَّذي يُسَمّى «كَربَلاءَ» ، فَمالَ قَليلاً مُتَيامِنا ، حَتَّى انتَهى إلى نِينَوى ، فَإِذا هُوَ بِراكِبٍ عَلى نَجيبٍ ، مُقبِلٍ مِنَ القَومِ ، فَوَقَفوا جَميعا يَنتَظِرونَهُ ، فَلَمَّا انتَهى إلَيهِم سَلَّمَ عَلَى الحُرِّ ، ولَم يُسَلِّم عَلَى الحُسَينِ عليه السلام . ثُمَّ ناوَلَ الحُرَّ كِتابا مِن عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ ، فَقَرَأَهُ ، فَإِذا فيهِ : أمّا بَعدُ ، فَجَعجِع بِالحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ وأصحابِهِ بِالمَكانِ الَّذي يُوافيكَ كِتابي ، ولا تُحِلَّهُ إلّا بِالعَراءِ عَلى غَيرِ خَمَرٍ ولا ماءٍ ، وقَد أمَرتُ حامِلَ كِتابي هذا أن يُخبِرَني بِما كانَ مِنكَ في ذلِكَ ، وَالسَّلامُ . فَقَرَأَ الحُرُّ الكِتابَ ، ثُمَّ ناوَلَهُ الحُسَينَ عليه السلام ، وقالَ : لا بُدَّ مِن إنفاذِ أمرِ الأَميرِ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ ، فَانزِل بِهذَا المَكانِ ، ولا تَجعَل لِلأَميرِ عَلَيَّ عِلَّةً . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : تَقَدَّم بِنا قَليلاً إلى هذِهِ القَريَةِ الَّتي هِيَ مِنّا عَلى غَلوَةٍ، وهِيَ الغاضِرِيَّةُ ، أو هذِهِ الاُخرَى الَّتي تُسَمَّى «السَّقَبَةَ» ، فَنَنزِل في إحداهُما . قالَ الحُرُّ : إنَّ الأَميرَ كَتَبَ إلَيَّ أن اُحِلَّكَ عَلى غَيرِ ماءٍ ، ولا بُدَّ مِنَ الاِنتِهاءِ إلى أمرِهِ . فَقالَ زُهَيرُ بنُ القَينِ لِلحُسَينِ عليه السلام : بِأَبي واُمّي يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ! وَاللّه ِ لَو لَم يَأتِنا غَيرُ هؤُلاءِ لَكانَ لَنا فيهِم كِفايَةٌ ، فَكَيفَ بِمَن سَيَأتينا مِن غَيرِهِم ؟ فَهَلُمَّ بِنا نُناجِز هؤُلاءِ ؛ فَإِنَّ قِتالَ هؤُلاءِ أيسَرُ عَلَينا مِن قِتالِ مَن يَأتينا مِن غَيرِهم . قالَ الحُسَينُ عليه السلام : فَإِنّي أكرَهُ أن أبدَأَهُم بِقِتالٍ حَتّى يَبدَأوا . فَقالَ لَهُ زُهَيرٌ : فَهاهُنا قَريَةٌ بِالقُربِ مِنّا عَلى شَطِّ الفُراتِ ، وهِيَ في عاقُولٍ حَصينَةٍ ، الفُراتُ يُحدِقُ بِها إلّا مِن وَجهٍ واحِدٍ . قالَ الحُسَينُ عليه السلام : ومَا اسمُ تِلكَ القَريَةِ ؟ قالَ : العَقرُ .قالَ الحُسَينُ عليه السلام : نَعوذُ بِاللّه ِ مِنَ العَقرِ. فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِلحُرِّ : سِر بِنا قَليلاً ، ثُمَّ نَنزِلُ . فَسارَ مَعَهُ حَتّى أتَوا كَربَلاءَ ، فَوَقَفَ الحُرُّ وأصحابُهُ أمامَ الحُسَينِ عليه السلام ، ومَنَعوهُم مِنَ المَسيرِ ، وقالَ : اِنزِل بِهذَا المَكانِ فَالفُراتُ مِنكَ قَريبٌ . قالَ الحُسَينُ عليه السلام : ومَا اسمُ هذَا المَكانِ ؟ قالوا لَهُ : كَربَلاءُ . قالَ : ذاتُ كَربٍ وبَلاءٍ ، ولَقَد مَرَّ أبي بِهذَا المَكانِ عِندَ مَسيرِهِ إلى صِفّينَ ، وأنَا مَعَهُ ، فَوَقَفَ ، فَسَأَلَ عَنهُ ، فَاُخبِرَ بِاسمِهِ ، فَقالَ : «هاهُنا مَحَطُّ رِكابِهِم ، وهاهُنا مُهَراقُ دِمائِهِم» ، فَسُئِلَ عَن ذلِكَ ، فَقالَ : «ثَقَلٌ لِالِ بَيتِ مُحَمَّدٍ يَنزِلونَ هاهُنا». ثُمَّ أمَرَ الحُسَينُ عليه السلام بِأَثقالِهِ ، فَحُطَّت بِذلِكَ المَكانِ يَومَ الأَربِعاءِ ، غُرَّةَ المُحَرَّمِ مِن سَنَةِ إحدى وسِتّينَ)

[8] وقعة صفین، صفحات 203 و 204 (نَصْرٌ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ وَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِيهِ‌ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَأْمُرُنَا فِي كُلِّ مَوْطِنٍ لَقِيَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ يَقُولُ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ‌ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَكْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِكُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِي وَ لَا تَأْخُذُوا شَيْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى‌ (الا باذنی) وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ تَنَاوَلْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ لَقَدْ كُنَّا وَ إِنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ المَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْهِرَاوَةِ أَوِ الْحَدِيدِ فَيُعَيَّرُ بِهَا عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.)

[9] وقعة صفین، صفحه 153 (فَأَرْسَلَ عَلِيٌّ إِلَى الْأَشْتَرِ فَقَالَ: «يَا مَالِ إِنَّ زِيَاداً وَ شُرَيْحاً أَرْسَلَا إِلَيَّ يُعْلِمَانِي أَنَّهُمَا لَقِيَا أَبَا الْأَعْوَرِ السُّلَمِيَّ فِي جُنْدٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ بِسُورِ الرُّومِ فَنَبَّأَنِي الرَّسُولُ أَنَّهُ تَرَكَهُمْ مُتَوَاقِفِينَ‌ فَالنَّجَاءَ إِلَى أَصْحَابِكَ النَّجَاءَ فَإِذَا أَتَيْتَهُمْ فَأَنْتَ عَلَيْهِمْ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَبْدَأَ الْقَوْمَ بِقِتَالٍ إِلَّا أَنْ يَبْدَءُوكَ حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَسْمَعَ مِنْهُمْ وَ لَا يَجْرِمَنَّكَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ‌ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ اجْعَلْ عَلَى مَيْمَنِتَك زِيَاداً وَ عَلَى مَيْسَرَتِكَ شُرَيْحاً وَ قِفْ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَسَطاً وَ لَا تَدْنُ مِنْهُمْ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ الْحَرْبَ وَ لَا تَبَاعَدْ مِنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ حَتَّى أَقْدَمَ عَلَيْكَ فَإِنِّي حَثِيثُ السَّيْرِ إِلَيْكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»)

[10] وقعة صفین، صفحه 369 و همچنین شرح نهج البلاغه، جلد 8، صفحات 46-45 (قال عمر : وحدثني مجالد ، عن الشعبي ، عن زياد بن النضر الحارثي وكان على مقدمة علي ، قال : شهدت مع علي بصفين ، فاقتتلنا ثلاثة أيام وثلاث ليال ، حتى تكسرت الرماح ، ونفدت السهام ، ثم صرنا إلى المسايفة فاجتلدنا بها إلى نصف الليل ، حتى صرنا نحن وأهل الشام في اليوم الثالث يعانق بعضنا بعضا ، وقد قاتلت ليلتئذ بجميع السلاح ، فلم يبق شيء من السلاح إلا قاتلت به ، حتى تحاثينا بالتراب ، وتكادمنا (بالأفواه) ، حتى صرنا قياما ينظر بعضنا إلى بعض ما يستطيع واحد من الفريقين ينهض إلى صاحبه ولا يقاتل. فلما كان نصف الليل من الليلة الثالثة انحاز معاوية وخيله من الصف ، وغلب علي عليه‌السلام على القتلى في تلك الليلة ، وأقبل على أصحاب محمد صلى الله عليه وأصحابه فدفنهم ، وقد قتل كثير منهم ، وقتل من أصحاب معاوية أكثر ، وقتل فيهم تلك الليلة شمر بن أبرهة ، وقتل عامة من أصحاب علي يومئذ)

[11] مناقب لإبن شهرآشوب، جلد2، صفحه 123 (قَالَ امیرالمؤمنین علیه السلام: مَا تَرَکْتُ صَلَاةَ اللَّیْل مُنْذُ سَمِعْتُ قَوْلَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله صَلَاةُ اللَّیْلِ نُورٌ فَقَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ لَا لَیْلَةَ الْهَرِیرِ؟ قَالَ: وَ لَا لَیْلَةَ الْهَرِیرِ.)

[12] الغارات، جلد ۱، صفحه ۳۳۳ (قالَ عَبدُ اللّه  بنُ قَعينٍ أتَيتُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام فَأَخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِنَ الخِرّيتِ وما قُلتُ لِابنِ عَمِّهِ وما رَدَّ عَلَيَّ  فَقالَ عليه السلام دَعهُ ، فإِن قَبِلَ الحَقَّ ورَجَعَ عَرَفنا ذلِكَ لَهُ وقَبِلناهُ مِنهُ ؛ وإن أبى طَلَبناهُ فَقُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ فَلِمَ لا تَأخُذُهُ الآنَ فَتَستَوثِقَ مِنهُ ؟ فَقالَ ع : إنّا لَو فَعَلنا هذا لِكُلِّ مَن نَتَّهِمُهُ مِنَ النّاسِ مَلَأنَا السُّجونَ مِنهُم ، ولا أراني يَسَعُنِي الوُثوبُ عَلَى النّاسِ وَالحَبسُ لَهُم وعُقوبَتُهُم حَتّى يُظهِروا لَنَا الخِلافَ)

[13] الغارات، جلد ۱، صفحه ۳۵۴ (و أقام معقل بن قيس بأرض الأهواز و كتب الى عليّ عليه السّلام معي بالفتح (و كنت أنا الّذي قدم بالكتاب عليه‌) و كان في الكتاب: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، لعبد اللَّه عليّ أمير المؤمنين من معقل بن قيس، سلام عليك فانّي أحمد إليك اللَّه الّذي لا إله إلّا هو، أمّا بعد فانّا لقينا المارقين و قد استظهروا علينا بالمشركين فقتلنا منهم ناسا كثيرا و لم نتعدّ فيهم سيرتك، فلم نقتل منهم مدبرا و لا أسيرا، و لم نذفّف‌ منهم على جريح، و قد نصرك اللَّه و المسلمين، و الحمد للَّه ربّ العالمين، و السّلام.)

[14] قسمتی از دعای ندبه (اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى وَ إِلَيْكَ أَسْتَعْدِي فَعِنْدَكَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْيَا [الْأُولَي] فَأَغِثْ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِيلَهُ يَا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى وَ مَنْ إِلَيْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِيدُكَ التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ ] إِلَى وَلِيِّكَ الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِيِّكَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما وَ مَعَاذا وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاما)

[15] مروج الذهب،جلد 2، صفحه 418 (مَضَى الحارِثُ بنُ راشِدٍ النّاجي في ثَلاثِمِئَةٍ مِنَ النّاسِ فَارتَدّوا إلى دينِ النَّصرانِيَّةِ…. فَسَرَّحَ إلَيهِم عَلِيٌّ مَعقِلَ بنَ قَيسٍ الرِّياحِيَّ ، فَقَتَلَ الحارِثَ ومَن مَعَهُ مِنَ المُرتَدّينَ بِسَيفِ البَحرِ ، وسَبى عِيالَهُم وذَراريَهُم ، وذلِكَ بِساحِلِ البَحرَينِ ، فَنَزَلَ مَعقِلُ بنُ قَيسٍ بَعضَ كُوَرِ الأَهوازِ بِسَبيِ القَومِ ، وكانَ هُنالِكَ مَصقَلَةُ بنُ هُبَيرَةَ الشَّيبانِيُّ عامِلاً لِعَلِيٍّ ، فَصاحَ بِهِ النِّسوَةُ : اُمنُن عَلَينا ، فَاشتَراهُم بِثَلاثِمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ وأعتَقَهُم ، وأدّى مِنَ المالِ مِئَتَي ألفٍ وهَرَبَ إلى مُعاوِيَةَ . فَقالَ عَلِيٌّ : قَبَّحَ اللّه ُ مَصقَلَةَ ! فَعَلَ فِعلَ السَّيِّدِ ، وفَرَّ فِرارَ العَبدِ ، لَو أقامَ أخَذنا ما قَدَرنا عَلى أخذِهِ ؛ فَإِن أعسَرَ أنظَرناهُ ، وإن عَجِزَ لَم نَأخُذهُ بِشَيءٍ . وأنفَذَ العِتقَ. وفي ذلِكَ يَقولُ مَصقَلَةُ بنُ هُبَيرَةٍ ، مِن أبياتٍ: تَركتُ نِساءَ الحَيِّ بَكرِ بنِ وائِلٍ وأعتَقتُ سَبيا مِن لُؤَيِّ بنِ غالِبِ — وفارَقتُ خَيرَ النّاسِ بَعدَ مُحَمَّدٍ لِمالٍ قَليلٍ لا مَحالَةَ ذاهِبِ)

[16] نهج البلاغة، خطبه 55 (وَاللّه ِ ما دَفَعتُ الحَربَ يَوما إلّا وأنَا أطمَعُ أن تَلحَقَ بي طائِفَةٌ ، فَتَهتَدِيَ بي وتَعشُوَ إلى ضَوئي ، وذلِكَ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أقتُلَها عَلى ضَلالِها ، وإن كانَت تَبوءُ بِآثامِها)

[17] الإمام علي صوت العدالة الإنسانية، جلد 5، صفحه 213