به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز دوشنبه مورخ 30 فروردین ماه 1400 مصادف با سحر ششمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و به ادامه بحث پیرامون موضوع «محبت شدید متقابل بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و رسول خدا صلی الله علیه و آله» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دیدن و دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
به محضر شما و بینندگان عزیز و روزهداران بزرگوار عرض سلام و ادب و احترام دارم، همین ابتدای برنامه عرض میکنم که خیلیها و بیماران زیادی «التماس دعا» گفتهاند، ان شاء الله خدای متعال حاجات مؤمنین را برآورده کند و بیماران را شفاء عنایت بفرماید.
صلواتی بفرستیم و ان شاء الله بعد از آن شروع کنیم.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مقدّمه
بسم الله الرحمن الرحیم
شب گذشته به خدمات حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و یک رابطهی حیرتانگیزِ متقابلی که بین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود اشاره و گفتگو کردیم، بخش از آن ماند، البته این بحث خیلی مفصّل است، آنقدری که برسیم عرض میکنیم، ابعاد این بحث متفاوت است و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی برای دفاع از شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زحمت کشیدهاند، میخواهیم این بحث را ادامه بدهیم.
اگر ما یک روزه بگیریم ممکن است ده مرتبه با خدای متعال حساب کنیم!
حیرتِ «سُوِید بن غَفَلِه» از غذای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
«سُوِید بن غَفَلِه» میگوید: من به دارالحکومه رفتم و دیدم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نشستهاند تا غذا میل کنند، دیدم حضرت یک دوغی میل میکنند که ترشیِ آن بینی من را میزد، و یک نان جو میل میکردند که آرد آن الک نشده بود و ناخالصی زیادی داشت و حضرت باید این نان را به زانو میزدند تا بشکنند، بعد به خادم حضرت عرض کردم: «أما تتّقون اللّه»[1] آیا تو تقوا نداری؟ شصت سال از سن حضرت گذشته است و مدام در حال خدمت و عبادت هستند، آن خادم گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از ما عهد گرفتهاند و فرمودهاند که به شرطی اجازه میدهم کنار من باشید که این آردها را الک نکنید.
«سُوِید بن غَفَلِه» میگوید: من تعجب کردم، رفتم و به حضرت عرض کردم این چه کاری است؟ آیا خودِ شما فرمودهاید؟ حضرت شروع کردند به گریه کردن و فرمودند: «بأبي و أمّي من لم يشبع ثلاثا متوالية» پدر و مادرم فدای رسول الله! که سه روز غذای سیر پشت سر هم میل نکردید.
عشق و محبّت شدید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از عروج ایشان
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جای دیگری فرمودند: من از اینکه اگر کمی کمتر رعایت کنم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ملحق نشوم[2].
یک زمانی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فالوده آوردند، مانند فالودههایی که ما میخوریم و از سیب و … تشکیل شده است، حضرت میل نفرمودند، از حضرت پرسیدند: آیا حرام است؟ حضرت فرمودند: نه! حرام نیست، اما ندیدم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این فالوده میل کرده باشند، لب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، لب مبارک حبیب خدا و حبیبم به این خوراکی که قدری لذیذ است نخورده است، برای همین من نمیتوانم از این خوراکی میل کنم[3].
ما چقدر از عشق حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شنیدهایم و میدانیم؟ ما چیزی از آن بزرگواران نمیدانیم ولی همان اندازهای که میدانیم، میدانیم که این محبّت عجیب بوده است. اما من به شما عرض میکنم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر دوست داشتند، وقتی بالای سر قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مخفیانه کنده بودند و بدن مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داخل قبر گذاشتند و روی آن را پوشاندند، روی کردند به سمت قبر مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عرض کردند: «السَّلامُ عَلَيكَ يا رسولَ اللّه ِ عَنّي وَ عَن اِبنَتِكَ»[4]، از طرف خودم و دختر شما به شما سلام میکنم، «قَلَّ يا رسولُ اللّه ِ عَن صَفيَّتِكَ صَبري» یا رسول الله! احساس میکنم صبرِ من کم شده است، یعنی این داغ خیلی برای من سنگین است، «وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي»، مضموعِ عامیانهی این عبارت یعنی انگار دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم، اما بلافاصله فرمودند: «إلاّ أنَّ لي في التَّأسّي بِعَظيمِ فُرقَتِكَ وَ فادِحِ مُصيبَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ» اما وقتی من داغ شما را تحمّل کردم و از دنیا نرفتم لابُد میتوانم داغِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را هم تحمّل کنم.
اواخر عمر شریف حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از ایشان پرسیدند که چرا محاسن شریفتان را خضاب نمیکنید؟ حضرت فرمودند: ما عزادار هستیم. آن شخص تعجّب کرد و پرسید اخیراً چه شده است؟ یک نفر گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عزادارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند[5].
خضوع عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
این عشق عجیب و این تلاشی که در زمان حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد از حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دائماً بود و هر جایی که کمکی لازم بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با همهی وجود حاضر بودند.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخواستند بدن مطهّر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دفن بفرمایند با تواضع خاصّی عرض کردند: یا رسول الله! «بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك، واجعلنا من همك ثم أكب عليه فقبل وجهه ومد الإزار عليه»[6]، ما را نزد خدای متعال یاد کنید و ما را نزد خدای متعال فراموش نکنید و ما را جزوِ دغدغههای خودتان نگه دارید.
ان شاء الله خدای متعال برای ما هم روزی بفرماید، خیلی وقت است که از حرمها محروم شدهایم، در زیارت وداع هم هست که ما شیعیان هم وقتی در حال بیرون آمدن از حرم هستیم برگردیم و مثلاً به امام رضا صلوات الله علیه عرض کنیم: «اجعلوني في همكم»[7] من را جزو دغدغههای خودتان حساب کنید، اگر حواسِ شما نباشد ما زود از راه به در میشویم.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض نمودند: «واجعلنا من همك»[8]، یا رسول الله! ما را جزو دغدغههای خودتان حساب کنید و ما را دعا کنید و ما را فراموش نکنید.
این همه خدمت، اما در نهج البلاغه هست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ غَيرَ خَزايا»[9]، خدایا! ما روز قیامت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را با سرافکندگی ملاقات نکنیم، خدایا! کمک کن که من در محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سرافکنده و شرمنده و نادم و سیهرو نشوم.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با آن همه تلاش، باز هم خودشان را نمیدیدند.
طبعاً خیلیها میآمدند و میگفتند رسول الله صلوات الله علیه شما را دوست دارند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دعا میکردند و میفرمودند: «الحَمدُ للّه ِ الَّذي أنعَمَ عَلَيَّ بِالإِسلامِ ، وعَلَّمَنِي القُرآنَ ، و حَبَّبَني إلى خَيرِ البَرِيَّةِ»[10]، خدایا! همه را تو تفضّل نمودهای و من چیزی نبودم و این تو بودی که محبّت من را به دل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداختی، بعد «إحسانا مِنهُ إلَيَّ»، حال که محبّت را در دل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداختهای، چرا این کار را کردهای؟ آیا برای اینکه من خدماتی دارم؟ نه! احسانِ پیغمبرِ تو بود که من را دوست داشت، آقاییِ ایشان بود، «وفَضلاً مِنهُ عَلَيَّ» منّت و فضلِ ایشان بود، وگرنه من که چیزی نداشتم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند مرا دوست داشته باشند.
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینقدر خودشان را نمیدیدند.
عشق و محبّت شدید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
حال از آن طرف ببینید: ظاهراً چند روزی بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای مأموریتی به سفر رفته بودند، عدّهای آمدند و عرض کردند: یا رسول الله! این لباس که بر تنِ شماست چقدر زیباست، چه کسی این لباس را به شما داده است؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این لباس را کسی به من داده است که «كساني حبيبي و صفيي، وخاصتي و خالصتي»[11] همه کَسِ من، «و المؤدي عني» کسی که اگر من گره و دِینی داشته باشم او اداء میکند، «و وصيي ووارثي وأخي، و أول المؤمنين إسلاما» اولین کسی که من را تصدیق کرد، «وأخلصهم إيمانا» خالصترین ایمان نزدِ اوست، «وأسمح الناس كفا» سخیترینِ مردم، «سيد الناس بعدي، قائد الغر المحجلين» آقای مردم بعد از من و رهبرِ سپیدرویان «إمام أهل الارض علي بن أبي طالب»، و بعد هم شروع کردند به گریه کردن. آنقدر گریه کردند که شنهای مقابلِ حضرت خیس شدند. ادامهی روایت این است که «شوقاً إليه» دلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنگ شده بود و به یاد زحمتها و مصیبتهای بعد برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میافتند.
وحشت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از عذاب سه گروه در قیامت
این شوق و این محبّت دو طرف است. گاهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اوجِ درد بودند، گاهی بیمار میشدند، گاهی در حوادث آسیب میدیدند، اما وقتی در جنگها نام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میآمد انگار که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شفاء پیدا میکردند و درد خود را فراموش میکردند.
روزی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از شدّت چشمدرد ناله میکنند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف بردند و فرمودند: علی جان! در قیامت، بعضیها گناهی کردهاند که اینها از شدّت عذاب ضجّه میزنند. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بلند شدند…
اگر ما باشیم معمولاً میگوییم ببینیم کدام آدمِ بدی است که در قیامت ضجّه میزند؟ من که اینطور نیستم.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بلند شدند و عرض کردند: «أَعِدْ عَلَيَّ حَدِيثَكَ فَلَقَدْ أَنْسَانِي وَجَعِي مَا قُلْتَ»[12]، یا رسول الله! لطفاً یک مرتبهی دیگر میفرمایید؟ اصلاً درد را فراموش کردم، اینها چه کسانی هستند؟ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه احتمال میدهند که نکند من باشم، چکار کنم که نباشم؟
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اینطور و اینطور میشود و برخی از عذاب خدای متعال ضجّه میزنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: آیا کسی از امّت ما هم اینطور میشود؟ (قابل توجّه مسئولان) حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «نَعَمْ حَاكِمٌ جَائِرٌ وَ آكِلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ شَاهِدُ زُورٍ»، بله! حاکم جائر…
وای بحال آن مسئولی که ستم میکند، گاهی ستم میکند و ظلم میکند، گاهی حیف میکند، با عدم انجام وظیفه مردم را به زحمت میاندازد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سه گروه، یک گروه حاکم جائر، مسئول جائر، مسئولی که قلمرو دارد، مسئولی که اگر حرف بزند قلم او تا محدودهای اثر دارد، اگر این شخص ظلم کند به چنان عذابی گرفتار میشود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از آن عذاب به خدای متعال پناه میبرند.
گروه دوم کسانی هستند که بر اساس ظلم مال یتیم میخورند.
گروه سوم کسانی هستند که بر علیه کسی به دروغ در دادگاه حرف بزند. کسی که برای زد و بند کردن در این روزنامه و مجله برای مسائل سیاسی و اجتماعی به این و آن دروغ میبندد.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنها یارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه روز خندق رفتند تا با عمرو بجنگند، آن جنگ جنگِ خیلی مهمّی بود، تقریباً کفّار مطمئن بودند که «عمرو» حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را میکشد و کار تمام میشود، مسلمین هم مطمئن بودند که شکست میخورند، از بس که او قوی بود و تبلیغات کرده بودند. این طرف هم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند که شخصیت متواضعی داشتند، ضمناً خیلیها هم موفقیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست نداشتند.
همینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سمت عمرو رفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: خدایا! «عُبَیده» را روز بدر از من گرفتی و او شهید شد و ما او را تقدیم تو کردیم، «حمزه» روز احد… این عبارت عجیب است، «وَ هَذَا عَلِيٌّ»[13] این دیگر علی است، «فَلَا تَدَعْنِي فَرْداً» خدایا! من را تنها نگذار.
یعنی اگر فقط همین یک جمله برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، یعنی اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فقط یک کسی بودند که با نبودِ ایشان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که رأس الموحدین هستند احساسِ تنهایی میکنند و با وجودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این حس را ندارند کافی بود.
حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حبّ خدای متعال است
این موضوع را بارها شنیدهاید، هم ثواب دارد و هم برای اینکه حالمان خوب بشود دوباره عرض میکنم، وگرنه در نوشتههای من نیست.
عبدالله بن عمر به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله! وقت به معراج رفتید بالاخره صدایی شنیدهاید، آن صدایی که در آنجا شنیدید به چه صدایی شبیه بود؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «خاطبني بلغة علي بن أبي طالب»[14] با صدای علی با من صحبت میکرد، بعد فرمود: دیدم وقتی در این اوج رسیدی تمام تعلقاتِ خودت را از خودت جدا کردی… کسی که در اوج کمال معنوی به حضرت حق رجوع کرده است باید هیچ تعلّقی نداشته باشد، اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معاذالله هر تعلّقی داشتند باید ایشان را در یک کلاسِ دیگری در آسمانهای دیگر برمیگرداندند تا تمرین کنند و بعد به حضرت حق برسند… این مطلب را برادران اهل سنّت و ما شیعیان داریم که خدای متعال فرمود: دلِ تو را نگاه کردم و دیدم غیر از من «حبّ علی» در آن است، و معلوم است حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حبّ خدای متعال است و از توحید حضرت حق جدا نیست و بلکه مسیرِ توحیدِ حضرت حق است.
حتّی در روایات ما هست که خدای متعال در آسمانهای دیگر ملکی را به چهرهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرار داده است که وقتی دلِ ملائکه در ملأ أعلی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنگ شد بروند و او را زیارت کنند.
رابطهی عاشقانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسجد نیستند میفرمودند: «أَيْنَ حَبِيبُ اللَّهِ»[15]، در جای دیگری نوشتهاند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عشق داشتند که وقتی میخواستند از جای خویش بلند بشوند فقط حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دستِ ایشان را میگرفتند و بقیهی اصحاب عقب مینشستند، میدانستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست دارند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دستِ ایشان را بگیرند. یک رابطهی عاشقانهی حیرتانگیزی بینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وجود داشت که مثلِ آن دیده نشده است.
دفاع حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دفاع از شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم سنگ تمام گذاشتهاند.
خییها بودند که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که اجتهاداتی میکردند، گاهی هم سرخود!
در منابع معتبر ما و عزیزان اهل سنّت آمده است که مثلاً میگفتند نماز را در سفر شکسته نخوانید، حال که انرژی داریم و حالمان خوب است بیشتر بخوانیم؛ بعضی از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که فقیه بودند اعتراض میکردند، اما مدّتی بعد دیدند که خودِ اینها هم نماز را در سفر کامل میخوانند! رفتند و به آنها گفتند: تو که به حاکم اشکال میکردی، میگفتند: «الخلاف شَرٌ»، رها کن، دردسر دارد، این موضوع برای وحدتِ ما خوب است…
«وحدت» قطعاً یکی از آرمانهای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، اما نه آن وحدتی که هارون ملعون بر سرِ قبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگفت: یا رسول الله! موسی بن جعفر وحدتشکن است[16]!!! نه آن وحدتی که یزید ملعون میگفت: حسین بن علی خروج کرده است و وحدتشکن است.
وقتی نماز آسیب میخورد دیگر معنی ندارد که با هم وحدت داشته باشیم، دیگر بر سرِ چه موضوعی وحدت داشته باشیم؟ بر سرِ اینکه حاکمی میخواهد بر خلاف فرمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز بخواند!!!
یعنی وحدت باید مبنا داشته باشد، وحدت باید حولِ حق باشد، نماز باید آنچه و آنطور باشد که خدای متعال امر نموده است.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اعتراض میکردند و در تاریخ ثبت شده است.
این چیزی نیست که فقط ما شیعیان بگوییم، این یک نکتهی بسیار مهمّی است که این کتاب خیلی مهم «صحیح بخاری» که برای اهل سنّت است، آنها هم مانند ما نوشتهاند و این موضوع اصلاً موضعِ اختلاف نیست.
روایت 784 و 786 از کتاب مهم صحیح بخاری میگوید: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بعد از جمل وقتی نماز جماعت خواندند صحابه نگاه کردند و تعجّب کردند، «عمران بن حصین» و زمانِ دیگری هم «ابوموسی اشعری» گفتهاند، وقتی آنها نماز حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند گفتند: «ذَكَّرَنِي هَذَا صَلاَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ»[17] ما را به یاد نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداخت، نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بود! ما فراموش کرده بودیم.
چرا فراموش کرده بودید؟ یعنی گاهی رفتارهای شخصی به اجتهادات ورود کرده است.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و دفاع از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی به این موضوع اصرار داشتند که نکند حتّی یک قدم از دستورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عقب بمانیم یا یک گوشهای جا بمانیم، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را میدیدند گویا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند، لذا در جاهای مختلف، هر کجا که میشد…
نوشتهاند صفّین بود و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به وضو ایستاده بودند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وضو گرفتند دیدند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مسح به سر کشیدند، بعد فرمودند: «هكَذا رَأَيتُ رَسولَ اللّه يَتَوَضَّأُ»[18]، من دیدم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور وضو میگرفتند.
یعنی اینطور نیست که بگوییم این مسائل جزئی است، اگر قرار بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این کارها را نکنند، اگر رفتارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با اهل بغی در جمل نبود، بقیه اصلاً نمیفهمیدند که سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست.
در این کتاب «صحیح بخاری» که کتاب بسیار مهمّی است است قول «انس بن مالک» صحابی پیغمبر رسیده است که گفت: «مَا أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ»[19]، من دیگر هیچ چیزی از آن چیزهایی که زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود نمیبینم، از او پرسیدند: نماز چطور؟ گفت: نماز را ضایع کردید.
ببینید یک نفر از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید نماز را ضایع کردید[20]، یک جای دیگر هست که مورخین شیعه و سنّی نوشتهاند که نمازِ علی بن ابیطالب ما را به یاد نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میاندازد.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حافظِ سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
چه کسی بود که حافظِ سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، محافظِ شخصیتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، محافظِ آموزههای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود؟ چه کسی بود که لحظه به لحظه دفاع میکرد؟ چه کسی بود که هرگز در مقابل سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اجتهاد نکرد؟
کجا دیدیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند که من یک پیشنهادی دارم؟ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مقابلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند خاک بودند.
من میخواهم رفتار قریش را با رفتار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مقایسه کنم، و یک شاهدی هم از این کتاب بسیار مهم عزیزان اهل سنّت که در این زمینه با ما همفکر هستند بیاورم تا ببینیم که این مسئله واضح است که «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسائل متعدد نسبت به دیگران متفاوت بودند».
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در نهج البلاغه میفرمایند «ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله عليه و آله ـ مِن لَدُن أن كانَ فَطيما ـ أعظَمَ مَلَكٍ مِن مَلائِكَتِهِ»[21] خدای متعال بزرگترین فرشتهی خود را مأمور کرده بود که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از ابتدای طفولیت ایشان «يَسلُكُ بِهِ طَريقَ المَكارِمِ» مکارم اخلاق و محاسن اخلاق و برجستگیهای روحی را به ایشان الهام کند و آموزش بدهد، این پیغمبری که برترینِ انبیاء علیهم السلام است، معلّمِ انبیاء علیهم السلام است، «ولَقَد كُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصيلِ أثَرَ اُمِّهِ» من مانند طفلی که به دنبالِ مادرِ خود برود و پا جای پای او میگذارد و یک کلمه کم و زیاد نمیکند و به هر کجا که برود میرود، من هم همانطور میرفتم، کم و زیاد نمیکردم، این یک جریان بود، عدّهای اینطور از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرا گرفتند، اینطور آموزش دیده بودند که خدای متعال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فرستاده است که ایشان دست ما را بگیرند و ما را نجات بدهند، «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ»[22]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از بالا آمدهاند که دست ما را بگیرند و ما را بالا بیاورند.
پسر عمروعاص میگوید: من هر چه که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمود مینوشتم، قریش آمدند و به من گفتند که او یک بشری مانند ماست، اگر عصبانی بشود نعوذبالله یک چیزی میگوید، اگر خوشحال بشود نعوذبالله یک چیزی میگوید، اینها را ننویس که بعداً معاذالله آبروی او میرود و بد میشود، یک چیزهایی مینویسی که بعداً میخواهیم به آنها عمل کنیم، در حالی که حال پیامبر مساعد نبوده است و از حال طبیعی خارج شده است (از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عذرخواهی میکنم).
میگوید به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدم و عرض کردم که قریش میگویند من دیگر هیچ چیزی ننویسم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به لبهای مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: «فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، مَا خَرَجَ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ»[23]، قسم به آن خدایی که جانم به دستِ اوست بجز حق از دهانِ من خارج نمیشود، «مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى»[24]، بنویس.
یک نفر مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند که من مانند طفل به دنبال مادر میرفتم، یک جریانی هم میگویند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بشر است.
امروز شیعیان و تقریباً بسیاری و شاید اکثریت مطلق عزیزان اهل سنّت این حرفها را قبول ندارند، ولی اینها در تاریخ بودهاند، بالاخره کسانی که کنارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند اینطور فکر میکردند.
کتاب «صحیح بخاری» نامِ آن فرد را هم برده است، میگوید: وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روزهای آخر بیمار شدند خواستند کتابی بنویسند، فرمودند: کتابی مینویسم که «لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ»[25] که دیگر هرگز گمراه نشوید.
مسلّماً همه باید میدویدند تا ببینند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه وصیّتی دارند، اما آنجا یک نفر گفت: درد غلبه کرده است و نعوذبالله متوجّه نیست چه میگوید و کتاب خدا کافی است!
اختلاف شد، عدّهای مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخواستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بنویسند، آن طرف روبرو نمیخواستند، چون اختلاف شده بود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به آنها فرمودند بیرون بروید.
ابن عباس میگوید: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ» بدبختی و بیچارگی و همهی مصیبت از وقتی شروع شد «الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الكِتَابَ» که بین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و نامهای که میخواستند بنویسند حائل شدند.
عدّهای مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معصوم میدانستند، عدّهای هم نمیدانستند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای اینکه از شخصیت و هویّت و عظمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کنند از هیچ تلاشی فروگذار نبودند.
نکاتی ناب در باب «لیلة المبیت»
تا اینکه به یکی از مهمترین اتفاقات زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرسیم.
عید قربان روز کدام بزرگمرد است که نفس خود را فداء کرده است؟ حضرت ابراهیم سلام الله علیها. درد حالی که آن پسر اسماعیل بود که به امر پدر خوابیده بود و به قربانگاه رفت و عرض کرد: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»[26].
عید قربانِ پیغمبر ما چه زمانی است؟
وقتی نام «لیلة المبیت» میآید ما فقط به قسمتی از آن توجّه میکنیم، با این عشقی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به پسر و حبیب و عزیز و نفس و وجود خودشان یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه داشتند، برای ایشان خیلی سخت بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در جای خودشان بخوابانند.
هیچ کسی نمیتوانست جای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باشد، اینطور نبود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیشنهاد بدهند که چه کسی بجای من میخوابد؟ که ما فکر کنیم هر عزیزِ فدایی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میتواند این کار را انجام بدهد، نه؛ کتاب المصابیح[27] و تاریخ دمشق[28] نقل کردهاند که قریش میگفتند تا زمانی که علی هست معلوم است که پیغمبر نرفته است، چون امکان ندارد پیغمبر از مکّه برود و علی بن ابیطالب را با خود نبرد، علی عزیز و جان و چشمروشنی و همهی وجود پیغمبر است.
لذا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! تو در شهر رفت و آمد کن تا تو را ببینند و تصوّر کنند که من هستم، بعد در جای من بخواب. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: چشم.
یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امر نمودند نه اینکه پیشنهاد بفرمایند.
وقتی قریش آمدند و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند، گفتند حتماً پیغمبر نرفته است، شبانه حمله کردند، به نقلی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که مرا به قصدِ کشتن زدند[29]، و صدای من در نمیآمد، برای اینکه عیبی ندارد که من زیر ضربات مشت و لگد و چوب باشم و تحمّل کنم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند قدمِ دیگر فاصله بگیرند… چون چند ساعتی بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فاصله گرفته بودند.
تا اینکه متوجه شدند و گفتند علی را ببندید تا ببینیم چه پیش خواهد آمد، بعد دیدند این موضوع دردسر است و باید با بنی هاشم درگیر بشوند، برای همین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را زخمی رها کردند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سمت مدینه رفتند و ورودی مدینه ایستادند، هرچه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم درخواست کردند که داخل بروند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من نمیروم و نگران هستم.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در جای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیده بودند و هم دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی عزیزترین شخص در عالَم برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ و همچنین مادر خودشان یعنی حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها را بهمراه داشتند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این بزرگواران را در این مسیر به قدری به سختی آورده بودند و خود حضرت پیاده بودند، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند، دیدند پاهای مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه زخم شده است و خون جاری است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به گریه کردن و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در آغوش کشیدند[30].
عید قربان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن لحظهای است که برای چندمین مرتبه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خودشان را فدا کردند، و من فکر میکنم آن لحظات سختتر از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذشته است.
دعا
خدایا! تو را به حق محبّت بین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قسم میدهیم مردم ما را با عافیت کامل و سلامتی و دل خوش و روزی واسع و موفقیت در اتفاقات پیش رو و حوادث اجتماعی و انتخابات، ما را برای درک حضور و خدمت در محضر امام زمان روحی فداه آماده و موفق بفرما.
[1] الغارات، جلد ۱ ، صفحه ۸۶ ( حدّثنا محمّد، قال: حدّثنا الحسن، قال: حدّثنا إبراهيم، قال: و أخبرني أحمد بن معمّر قال: أخبرني عبد الرّحمن بن مغرا عن عمران بن مسلم عن سويد بن غفلة قال: دخلت على أمير المؤمنين – عليه السّلام – القصر فإذا بين يديه قعب (لبن) أجد ريحه من شدّة حموضته و في يده رغيف ترى قشار الشّعير على وجهه و هو يكسره و يستعين أحيانا بركبته و إذا جاريته (فضّة) قائمة (على رأسه) فقلت لها: يا فضّة أما تتّقون اللّه في هذا الشّيخ؟! لو نخلتم دقيقة، فقالت: انّا نكره أن يؤجر و نأثم؛ و قد أخذ علينا أن لا ننخل له دقيقا ما صحبناه، فقال عليّ – عليه السّلام – ما يقول؟- قالت: سله، فقلت له: ما قلت لها: لو ينخلون دقيقك، فبكى ثمّ قال . بأبي و أمّي من لم يشبع ثلاثا متوالية من خبز برّ حتّى فارق الدّنيا و لم ينخل دقيقة، قال: يعني رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.)
[2] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۲ ، صفحه۲۰۱ (وروى النضر بن منصور، عن عقبة بن علقمة، قال: دخلت على علي عليه السلام، فإذا بين يديه لبن حامض، آذتني حموضته، وكسر يابسة، فقلت: يا أمير المؤمنين، أتأكل مثل هذا؟! فقال لي: يا أبا الجنوب، كان رسول الله يأكل أيبس من هذا، ويلبس أخشن من هذا، وأشار إلى ثيابه، فإن أنا لم آخذ بما آخذ به خفت ألا ألحق به.)
[3] المحاسن، جلد 2، صفحه 410 (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سُفْيَانَ عَنِ الصَّبَّاحِ الْحَذَّاءِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي الرَّحْبَةِ فِي نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أُهْدِيَ لَهُ طَسْتُ خِوَانِ فَالُوذَجٍ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ مُدُّوا أَيْدِيَكُمْ فَمَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فَمَدَّ يَدَهُ ثُمَّ قَبَضَهَا فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَمَرْتَنَا أَنْ نَمُدَّ أَيْدِيَنَا فَمَدَدْنَاهَا وَ مَدَدْتَ يَدَكَ ثُمَّ قَبَضْتَهَا فَقَالَ إِنِّي ذَكَرْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمْ يَأْكُلْهُ فَكَرِهْتُ أَكْلَه.)
[4] نهج البلاغه، خطبه 202 (السَّلامُ عَلَيكَ يا رسولَ اللّه ِ عَنّي وَ عَن اِبنَتِكَ النّازِلَةِ في جِوارِكَ وَ السَّريعَةِ اللَّحاقِ بِكَ. قَلَّ يا رسولُ اللّه ِ عَن صَفيَّتِكَ صَبري، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي؛ إلاّ أنَّ لي في التَّأسّي بِعَظيمِ فُرقَتِكَ وَ فادِحِ مُصيبَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُكَ في مَلحودَةِ قَبرِكَ، وَ فاضَت بَينَ نَحري وَ صَدري نَفسُكَ. فَإنّا للّه ِ وَ إنّا إلَيهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَديعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهينَةُ. أمّا حُزني فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ إلى أن يَختارَ اللّه ُ لي دارَكَ الَّتي أنتَ بِها مُقيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابنَتُكَ بِتَضافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم يَطُلِ العَهدُ وَ لَم يَخلُ مِنكَ الذِّكرُ. وَ السَّلامُ عَلَيكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرينَ.)
[5] نهج البلاغة، حکمت 473 (وَ قِیلَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَوْ غَیَّرْتَ شَیْبَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَةٍ! یُرِیدُ وَفَاهَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.)
[6] الأمالي لشیخ المفید، صفحات 102 تا 104 (قال أخبرني أبو نصر محمد بن الحسين المقري البصير قال حدثنا عبد الله بن يحيى القطان قال حدثنا أحمد بن الحسين بن سعيد القرشي قال حدثنا أبي قال حدثنا الحسين بن مخارق، عن عبد الصمد بن علي عن أبيه، عن عبد الله بن العباس رضي الله عنه قال لما توفي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم تولى غسله أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، والعباس معه والفضل بن العباس، فلمافرغ علي عليه السلام من غسله كشف الإزار عن وجهه ثم قال بأبي أنت وأمي طبت حيا وطبت ميتا، انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت أحد ممن سواك من النبوة والإنباء، خصصت حتى صرت مسليا عمن سواك، وعممت حتى صار الناس فيك سواء ولولا أنك أمرت بالصبر، ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك ماء الشؤون ولكن ما لا يرفع كمد وغصص محالفان، وهما داء الأجل وقلا لك، بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك، واجعلنا من همك ثم أكب عليه فقبل وجهه ومد الإزار عليه)
[7] من لا یحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 618، حدیث 3213 (وَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِي قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَالَ…… إذا اردت الانصراف : السلام عليكم سلام مودع لاسأم ولا قال ولا مال ورحمة الله وبركاته يا اهل بيت النبوة انه حميد مجيد سلام ولي غير راغب عنكم ولا مستبدل بكم ولا مؤثر عليكم ولا منحرف عنكم ولا زاهد في قربكم ، لا جعله الله آخر العهد من زيارة قبوركم واتيان مشاهدكم والسلام عليكم ، وحشرني الله في زمرتكم ، واوردني حوضكم. وجعلني في حزبكم ، وارضاكم عني وقلبني في دولتكم واحياني في رجعتكم ، وملكني في ايامكم ، وشكر سعيي بكم ، وغفر ذنبي بشفاعتكم واقال عثرتي بمحبتكم ، واعلى كعبي بموالاتكم ، وشرفني بطاعتكم ، واعزني بهداكم ، وجعلني ممن انقلب مفلحا منجحا غانما سالما معافى غنيا فائزا برضوان الله وفضله وكفايته ، بافضل ما ينقلب به احد من زواركم ومواليكم ومحبيكم وشيعتكم ، ورزقني الله العود ثم العود ابدا ما ابقاني ربي بنية صادقة وايمان وتقوى وإخبات ورزق واسع حلال طيب ، اللهم لا تجعله آخر العهد من زيارتهم وذكرهم والصلاة عليهم واوجب لي المغفرة والخير والرحمة والبركة والتقوى والفوز والنور والايمان وحسن الاجابة كما اوجبت لاوليائك العارفين بحقهم الموجبين طاعتهم والراغبين في زيارتهم المتقربين اليك واليهم بابي انتم وامي ونفسي وأهلي ومالي اجعلوني في همكم وصيروني في حزبكم وادخلوني فِي شَفَاعَتِكُمْ وَ اذْكُرُونِي عِنْدَ رَبِّكُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْلِغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ مِنِّيَ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ كَثِيراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.)
[8] الأمالي لشیخ المفید، صفحات 102 تا 104 (قال أخبرني أبو نصر محمد بن الحسين المقري البصير قال حدثنا عبد الله بن يحيى القطان قال حدثنا أحمد بن الحسين بن سعيد القرشي قال حدثنا أبي قال حدثنا الحسين بن مخارق، عن عبد الصمد بن علي عن أبيه، عن عبد الله بن العباس رضي الله عنه قال لما توفي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم تولى غسله أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، والعباس معه والفضل بن العباس، فلمافرغ علي عليه السلام من غسله كشف الإزار عن وجهه ثم قال بأبي أنت وأمي طبت حيا وطبت ميتا، انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت أحد ممن سواك من النبوة والإنباء، خصصت حتى صرت مسليا عمن سواك، وعممت حتى صار الناس فيك سواء ولولا أنك أمرت بالصبر، ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك ماء الشؤون ولكن ما لا يرفع كمد وغصص محالفان، وهما داء الأجل وقلا لك، بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك، واجعلنا من همك ثم أكب عليه فقبل وجهه ومد الإزار عليه)
[9] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶ (وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ غَيرَ خَزايا ، ولا نادِمينَ ، ولا ناكِبينَ ، ولا ناكِثينَ ، ولا ضالّينَ ، ولا مُضِلّينَ ، ولا مَفتونينَ )
[10] الامالی للصدوق، صفحه ۱۵۷ (الحَمدُ للّه ِ الَّذي أنعَمَ عَلَيَّ بِالإِسلامِ ، وعَلَّمَنِي القُرآنَ ، و حَبَّبَني إلى خَيرِ البَرِيَّةِ خاتَمِ النَّبِيّينَ وسَيِّدِ المُرسَلينَ ؛ إحسانا مِنهُ إلَيَّ ، وفَضلاً مِنهُ عَلَيَّ)
[11] الأمالي لشیخ الصدوق، صفحه ۲۵۰ (قال: خرج رسول الله (صلى الله عليه وآله) وعليه خميصة (کساء أسود مربع له علمان) وقد اشتمل بها، فقيل: يا رسول الله، من كساك هذه القميصة؟ فقال: كساني حبيبي و صفيي، وخاصتي و خالصتي، و المؤدي عني، و وصيي ووارثي وأخي، و أول المؤمنين إسلاما، وأخلصهم إيمانا، وأسمح الناس كفا، سيد الناس بعدي، قائد الغر المحجلين، إمام أهل الارض علي بن أبي طالب، فلم يزل يبكي حتى ابتل الحصى من دموعه شوقاً إليه.)
[12] الکافي (ط الإسلامیة)، جلد 3، صفحات 253 و 254 (أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع اشْتَكَى عَيْنَهُ فَعَادَهُ النَّبِيُّ ص فَإِذَا هُوَ يَصِيحُ فَقَالَ النَّبِيُّ أَ جَزَعاً أَمْ وَجَعاً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا وَجِعْتُ وَجَعاً قَطُّ أَشَدَّ مِنْهُ. فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ إِذَا نَزَلَ لِقَبْضِ رُوحِ الْكَافِرِ نَزَلَ مَعَهُ سَفُّودٌ مِنْ نَارٍ فَيَنْزِعُ رُوحَهُ بِهِ فَتَصِيحُ جَهَنَّمُ فَاسْتَوَى عَلِيٌّ ع جَالِساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَعِدْ عَلَيَّ حَدِيثَكَ فَلَقَدْ أَنْسَانِي وَجَعِي مَا قُلْتَ ثُمَّ قَالَ هَلْ يُصِيبُ ذَلِكَ أَحَداً مِنْ أُمَّتِكَ قَالَ: نَعَمْ حَاكِمٌ جَائِرٌ وَ آكِلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ شَاهِدُ زُورٍ.)
[13] المناقب، جلد 2، صفحه 221 (أَنَّ النَّبِيَّ ع قَالَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَخَذْتَ مِنِّي عُبَيْدَةَ بْنَ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ يَوْمَ أُحُدٍ وَ هَذَا عَلِيٌّ فَلَا تَدَعْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ)
[14] مناقب خوارزمي، صفحه ٧٩ (وأنبأني مهذب الائمة هذا ، أخبرنا أبو القاسم نصر بن محمد بن علي بن زيرك المقري ، أخبرنا والدي أبو بكر محمد ، قال أبو علي عبد الرحمان بن محمد بن أحمد النيسابوري ، حدثنا أحمد بن محمد بن عبد الله النانجي البغدادي ، ـ من حفظة بدينور ـ حدثنا بن محمد بن جرير الطبري ، حدثني محمد بن حميد الرازي ، حدثنا العلاء بن الحسن الهمداني ، حدثنا أبو مخنف لوط بن يحيى الازدي عن عبد الله بن عمر قال : سمعت رسول الله ـ وسئل بأيلغة خاطبك ربك ليلة المعراج؟ ـ فقال : خاطبني بلغة علي بن أبي طالب ، فالهمني أن قلت يا رب خاطبتني أنت أم علي؟ فقال يا أحمد أنا شيء ليس كالاشياء لا اقاس بالناس ولا أو صف بالشبهات ، خلقتك من نوري وخلقت علياً من نورك فاطلعت على سرائر قلبك فلم اجد في قلبك احب اليك من علي بن أبي طالب خاطبتك بلسانه كيما يطمئن قلبك)
[15] المناقب لإبن شهرآشوب، جلد 2، صفحه221 (وَ كَانَ النَّبِيٌّ إِذَا لَمْ يَلْقَ عَلِيّاً يَقُولُ: أَيْنَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ حَبِيبُ رَسُولِهِ؟)
[16] الإرشاد، جلد 2، صفحه 329 (وخَرَجَ الرَّشيدُ في تلْكَ السَّنةِ إِلى الْحَجِّ، وبدَأ بالمدينةِ فَقبضَ فيها على أَبي الحسن موسى.ويقالُ:انَّه لَمّا وَرَدَ المدينةَ اسْتَقْبَلهُ موسى بن جعفر في جَماعَةٍ من الأشرافِ ، وانْصرَفُوا مِنْ اسْتِقْبالهِ ، فمَضى أَبو الحسن إِلى المسجد على رَسْمِهِ ، وأَقامَ الرَّشيدُ إِلى الليل وصارَ إِلى قَبْرِ رَسُولِ اللهِّ، فقالَ:يا رَسُولَ الله،إِنَّي أَعْتَذِرُ إِليك مِنْ شيءٍ أُريدُ أَنْ أفْعَله ، أُريدُ أَنْ أحْبسَ موسى بنَ جعفر، فإِنَّهُ يُريدُ التَّشْتيتَ بَيْنَ أُمَّتِك وسَفْكَ دِمائِها.)
[17] صحیح بخاری، جلد 1، صفحه 157، حدیث 786 (حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ غَيْلاَنَ بْنِ جَرِيرٍ، عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: صَلَّيْتُ خَلْفَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَا وَعِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ، «فَكَانَ إِذَا سَجَدَ كَبَّرَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ كَبَّرَ وَإِذَا نَهَضَ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ كَبَّرَ»، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ أَخَذَ بِيَدِي عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ، فَقَالَ: قَدْ ذَكَّرَنِي هَذَا صَلاَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – أَوْ قَالَ: لَقَدْ صَلَّى بِنَا صَلاَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم) و همچنین صحیح بخاری، جلد 1، صفحه 156، حدیث 784 (حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الوَاسِطِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدٌ، عَنِ الجُرَيْرِيِّ، عَنْ أَبِي العَلاَءِ، عَنْ مُطَرِّفٍ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ، قَالَ: صَلَّى مَعَ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَصْرَةِ فَقَالَ: «ذَكَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاَةً كُنَّا نُصَلِّيهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَذَكَرَ أَنَّهُ كَانَ يُكَبِّرُ كُلَّمَا رَفَعَ وَكُلَّمَا وَضَعَ»)
[18] وقعه صفین، صفحه 146 (إنَّ رَجُلاً سَأَلَ عَلِيّا بِالمَدائِنِ عَن وُضوءِ رَسولِ اللّه ِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ، فَدَعا بِمِخضَبٍ مِن بِرامٍ قَد نَصَفَهُ الماءُ قالَ عَلِيٌّ مَنِ السّائِلُ عَن وُضوءِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله؟ فَقامَ الرَّجُلُ ، فَتَوَضَّأَ عَلِيٌّ ثَلاثا ثَلاثا ، ومَسَحَ بِرَأسِهِ واحِدَةً، وقالَ: هكَذا رَأَيتُ رَسولَ اللّه يَتَوَضَّأُ)
[19] صحیح بخاری، جلد 1، صفحه 112، حدیث 529 (حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَهْدِيٌّ، عَنْ غَيْلاَنَ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: مَا أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قِيلَ: الصَّلاَةُ؟ قَالَ: أَلَيْسَ ضَيَّعْتُمْ مَا ضَيَّعْتُمْ فِيهَا)
[20] صحیح بخاری، جلد 1، صفحه 112، حدیث 530 (حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الوَاحِدِ بْنُ وَاصِلٍ أَبُو عُبَيْدَةَ الحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي رَوَّادٍ، أَخِي عَبْدِ العَزِيزِ بْنِ أَبِي رَوَّادٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الزُّهْرِيَّ، يَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ بِدِمَشْقَ وَهُوَ يَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكَ؟ فَقَالَ: «لاَ أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا أَدْرَكْتُ إِلَّا هَذِهِ الصَّلاَةَ وَهَذِهِ الصَّلاَةُ قَدْ ضُيِّعَتْ» وَقَالَ بَكْرُ بْنُ خَلَفٍ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرٍ البُرْسَانِيُّ، أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي رَوَّادٍ نَحْوَهُ)
[21] نهج البلاغة، خطبه 192 (وقَد عَلِمتُم مَوضِعي مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بِالقَرابَةِ القَريبَةِ ، وَالمَنزِلَةِ الخَصيصَةِ ؛ وَضَعَني في حِجرِهِ وأنَا وَلَدٌ ، يَضُمُّني إلى صَدرِهِ ، ويَكنُفُني في فِراشِهِ ، ويُمِسُّني جَسَدَهُ ، ويُشِمُّني عَرفَهُ . وكانَ يَمضَغُ الشَّيءَ ثُمَّ يُلقِمُنيهِ . وما وَجَدَ لي كَذبَةً في قَولٍ ، ولا خَطلَةً في فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله عليه و آله ـ مِن لَدُن أن كانَ فَطيما ـ أعظَمَ مَلَكٍ مِن مَلائِكَتِهِ ، يَسلُكُ بِهِ طَريقَ المَكارِمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَيلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد كُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصيلِ أثَرَ اُمِّهِ ، يَرفَعُ لي في كُلِّ يَومٍ منِ أخلاقِهِ عَلَما ، ويَأمُرُني بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد كانَ يُجاوِرُ في كُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا يَراهُ غَيري . ولَم يَجمَع بَيتٌ واحِدٌ يَومَئِذٍ فِي الإِسلامِ غَيرَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وخَديجَةَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحيِ وَالرِّسالَةِ ، وأشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ ، ولكِنَّكَ لَوَزيرٌ ، وإنَّكَ لَعَلى خَيرٍ )
[22] سوره مبارکه انعام، آیه 151 (قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۖ وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ ۖ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ۖ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)
[23] مسند احمد بن حنبل (ط الرسالة)، جلد 11، صفحات 58 و 59 (حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي مَالِكٍ يَعْنِي عُبَيْدَ بْنَ الْأَخْنَسِ، حَدَّثَنِي الْوَلِيدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ مَاهَكَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: كُنْتُ أَكْتُبُ كُلَّ شَيْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أُرِيدُ حِفْظَهُ ، فَنَهَتْنِي قُرَيْشٌ عَنْ ذَلِكَ، وَقَالُوا: تَكْتُبُ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي الْغَضَبِ وَالرِّضَا؟ فَأَمْسَكْتُ، حَتَّى ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: اكْتُبْ، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، مَا خَرَجَ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ.)
[24] سوره مبارکه نجم، آیه 3
[25] صحیح بخاری، جلد 7، صفحه 120، حدیث 5669 (حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي البَيْتِ رِجَالٌ، فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَيْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الكِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ».)
[26] سوره مبارکه صافات، آیه 102 (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ)
[27] کتاب المصابیح، صفحه ۲۲۷ (وَأمَرَه (عليّاً) أن يَضْطَجِعَ عَلی فِراشِه لَيْلَةَ خَرَجَ وَقالَ إنَّ قُرَيْشاً لَنْ يُفَقِّدوني ما داموا يَروْنَکَ فَاضْطَجَعَ عَلِيٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ عَلی فِراشِ النَّبِيّ صَلَّي اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَجَعَلَتْ قُريْشٌ تَطَّلِعُ، فَإذا رَأوْه قالوا هُو ذا نائِمٌ فَلَمّا أصْبَحوا رَأوْا عَلِيّاً عَلَیه السَّلامُ قالوا لَوْ خَرَجَ مُحَمَّدٌ خَرَجَ بِعَلِيٍّ مَعَه وَ لَمْ يُّفَقِّدوهُ)
[28] تاریخ دمشق، جلد 42، صفحه 68 (إنَّ عَلِيّا كانَ يُجَهِّزُ النّبِيَّ صلى الله عليه و آله حينَ كانَ بِالغارِ ويَأتيهِ بالطَّعامِ ، وَاستَأجَرَ لَهُ ثَلاثَ رَواحِلَ ؛ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ولِأَبي بَكرٍ ولِدَليلِهِمُ ابنِ اُرَيقِطٍ ، وخَلَّفَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، لِيُخرِجَ إلَيهِ أهلَهُ ، فَأَخرَجَهُم ، وأمَرَهُ أن يُؤَدِّيَ عَنهُ أمانَتَهُ ووَصايا مَن كانَ يوصي إلَيهِ ، وما كانَ يُؤتَمَنُ عَلَيهِ مِن مالٍ ، فَأَدّى أمانَتَهُ كُلَّها وأمَرَهُ أن يَضطَجِعَ عَلى فِراشِهِ لَيلَةَ خَرَجَ ، وقالَ إنَّ قُرَيشا لَن يَفقِدوني ما رَأَوكَ ، فَاضطَجَعَ عَلِيٌّ عَلى فِراشِهِ ، فَكانَت قُرَيشٌ تَنظُرُ إلى فِراشِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَيَرَونَ عَلَيهِ رَجُلاً يَظُنّونَهُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، حَتّى إذا أصبَحوا رَأَوا عَلَيهِ عَلِيّا ، فَقالوا لَو خَرَجَ مُحَمَّدٌ خَرَجَ بِعَلِيٍّ مَعَهُ ، فَحَبَسَهُمُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ بِذلِكَ عَن طَلَبِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حينَ رَأَوا عَلِيّا ولَم يَفقِدُوا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وأمَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَلِيّا أن يَلحَقَهُ بِالمَدينَةِ ، فَخَرَجَ عَلِيٌّ في طَلَبِهِ بَعدَما أخرَجَ إلَيهِ أهلَهُ ، يَمشي مِنَ اللَّيلِ ويَكمُنُ مِنَ النَّهارِ حَتّى قَدِمَ المَدينَةَ ، فَلَمّا بَلَغَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قُدومُهُ قالَ اُدعوا لي عَلِيّا قيلَ يا رَسولَ اللّه ِ ، لا يَقدِرُ أن يَمشِيَ ، فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا رَآهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله اعتَنَقَهُ وبَكى رَحمَةً لِما بِقَدَمَيهِ مِنَ الوَرَمِ ، وكانَتا تَقطُرانِ دَما ، فَتَفَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في يَدَيهِ ثُمَّ مَسَحَ بِهِما رِجلَيهِ ، ودَعا لَهُ بِالعافِيَةِ ، فَلَم يَشتَكِهِما عَلِيٌّ حَتَّى استُشهِدَ)
[29] خصائص الائمة، جلد 1، صفحه 58 (وبإسناد مرفوع قال ، قال إبن الكواء لامير المؤمنين أين كنت حيث ذكر الله تعالى نبيه وأبا بكر فقال ( ثاني اثنين إذ هما في الغار إذ يقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا ) ؟ فقال أمير المؤمنين عليهالسلام ويلك يا ابن الكواء كنت على فراش رسول الله صلى الله عليه وسلم ، وقد طرح علي ريطته فأقبلت قريش مع كل رجل منهم هراوة فيها شوكها ، فلم يبصروا رسول الله حيث خرج ، فأقبلوا علي يضربونني بما في أيديهم حتى تنفط جسدي وصار مثل البيض ، ثم انطلقوا بي يريدون قتلي، فقال بعضهم لا تقتلوه الليلة)
[30] تاریخ مدنیة دمشق، جلد ۴۲ ، صفحه ۶۸ (بلغ النبي (صلى الله عليه وسلم) قدومه قال ادعوا لي عليا عليا قيل يا رسول الله لا يقدر أن يمشي فأتاه النبي (صلى الله عليه وسلم) فلما رآه النبي (صلى الله عليه وسلم) اعتنقه وبكى رحمة لما بقدميه من الورم وكانتا تقطران دما فتفل النبي (صلى الله عليه وسلم) في يديه ثم مسح بهما رجليه ودعا له بالعافية فلم يشتكهما علي حتى استشهد)