شجاعت و محبوبیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزد مسیحیت

10

نویسنده

ادمین سایت

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز چهارشنبه مورخ 25 فروردین ماه 1400 مصادف با سحر اولین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «شجاعت و محبوبیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزد مسیحیت» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

عرض سلام و ادب و احترام دارم و ان شاء الله این ماه رمضان آخرین ماه رمضانِ بدونِ امام زمان ارواحنا فداه برای ما باشد.

مقدّمه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

ما به چند دلیل که عرض خواهم کرد امسال چند جلسه از فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض می‌کنیم، از محبوبیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بینِ غیرمسلمان‌ها عرض خواهیم کرد، و بعد در مورد دغدغه‌های حضرت عرض خواهیم کرد.

بالاخره ما دوست داریم ببینیم که چه چیزهایی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مهم بوده است و حضرت نسبت به چه چیزهایی حساس بوده‌اند و نسبت به چه چیزهایی دغدغه داشته‌اند و اولویت‌های حضرت چه بوده است، ان شاء الله به این مسائل خواهیم پرداخت.

وقتی من فکر می‌کنم که الآن با یکدیگر نشسته‌ایم، من و شما در مقام بیان هستیم، عزیزانی در اینجا کمک می‌کنند که ارتباط بین ما و مردم برقرار بشود و میلیون‌ها نفری که در ساعات عبادت و نماز شب بیدار شده‌اند و همه با هم یک هدف مشترک داریم که از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگوییم و بشنویم، به یاد آن روایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌افتم که «لَوِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»[1] اگر همه‌ی مردم عالَم بر محبّت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جمع می‌شدند از عذاب نجات پیدا می‌کردند. چقدر پوست‌ها کنده شده است و آدم‌ها کشته شده‌اند و بچه‌ها یتیم شده‌اند و همسران بیوه شده‌اند تا فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گفته بشود و امروز به برکت خونِ شهدا ما اینجا نشسته‌ایم و می‌خواهیم از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگوییم، واقعاً انسان از این فرصت استثنائی حیرت‌زده می‌شود، در تاریخ سابقه نداشته است که این همه جمعیت، همگی با هم یک هدف داشته باشند و بخواهند از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگویند و بشنوند.

دوم اینکه این ساعت نزدیک سحر، ساعت عبادت مردم است و من با همه‌ی نقایص خود خیلی سعی کردم وقتی مردم در این ساعت مشغول به گوش دادن هستند برای آن‌ها عبادت محسوب بشود و حالِ ما خوب بشود، گفتنِ از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرح‌بخش و بهجت‌افزاء است و حالِ ما خوب می‌شود، ان شاء الله تلخی‌های روز را فراموش کنیم و ان شاء الله یک روزِ خوبِ رمضانی را شروع کنیم.

نکته‌ی بعدی این است که، ما که در فراق امام زمان روحی فداه هستیم، در روایات ما هست که حضرت حجّت ارواحنا فداه به سیره‌ی جدّشان عمل می‌نمایند، اگر ما بخواهیم امام زمان روحی فداه را بشناسیم، سیره‌ی حضرت در غیبت را نمی‌دانیم، باید برویم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بشناسیم، می‌خواهیم ببینیم وقتی امام زمان روحی فداه تشریف می‌آورند چگونه همه‌ی امّت‌ها و ملّت‌های غیرمسلمان عمدتاً در کنارِ حضرت قرار می‌گیرند، چون فقط عدّه‌ای مستکبر در مقابلِ حضرت قرار می‌گیرند، بقیه واله و شیدا هستند، لذا شروع بحث ما از محبوبیتِ حیرت‌انگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای مسیحی‌ها است، ما ببینیم که در موردِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چقدر کم‌کاری کرده‌ایم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه ویژگی‌هایی داشته‌اند که طولانی‌ترین اشعار تاریخ ادبیات عرب را مسیحیان برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گفته‌اند، آن‌ها به چه چیزی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دل بسته‌اند، ما ببینیم که ان شاء الله وقتی امام زمان روحی فداه تشریف بیاورند روی فطرت‌ها و طینتِ انسان‌ها که ممکن است گرد و غبارِ روزگار مدرنیته روی آن نشسته باشد کار می‌کنند، لذا من این بحث‌ها را مهدوی هم می‌دانم.

عشقِ مسیحیان به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آثار ابن ابی الحدید

می‌خواهم اینطور شروع کنم که یکی از عجایب روزگار این است که یک مورخ مهمّی برای حدود هشتصد سال قبل به نام «ابن ابی الحدید» است، او در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوید: من در مورد آن مردی که «تحبّه أهلُ الذمَّةِ عَلى تَكذيبهم بالنبوّة»[2] غیرمسلمان‌ها هم عاشقِ او بودند، مگر او چه ویژگی‌هایی داشت؟ «تَصوَّر مُلوكُ الفِرنجِ و الروم صورتَه في بِيعِها و بُيوت عباداتِها» در کنیسه‌ها و عبادتگاه‌ها تصویر او را می‌زدند، پادشاهان روم و فرنگستان تصاویرِ او را استفاده می‌کردند و در عبادتگاه‌های خودشان قرار می‌دادند، برای اینکه پیروز بشوند نامِ ایشان را روی شمشیرهای خودشان می‌نوشتند و تصویر ایشان را حَک می‌کردند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه ویژگی دارند؟ آیا در بین ما شیعیان، کسی در عالَم هست که برویم و مثلاً دو هزار بیت شعر در موردِ او بگوییم؟ حضرت عیسی سلام الله علیه را که اینقدر دوست داریم و ایشان پیغمبر خدا هستند و سلام خدا بر او باد، آیا ما شاعری داریم که برای ایشان دو هزار بیت شعر گفته باشد؟ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه ویژگی دارند که افرادِ غیرمذهبِ با تعلّق به او هم نسبت به او اینطور واله شده‌اند؟

زره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه پشت نداشت

من لازم می‌دانم در مقدّمه یکی از ویژگی‌های حیرت‌انگیز حضرت را بگویم، بعد ببینیم که مسیحیان چطور بیچاره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شده‌اند، محبّتِ مردمِ حقیقت‌جوی عالَم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از فطرتِ الهی آنان است.

یکی از ویژگی‌های حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شجاعت حیرت‌انگیزِ حضرت است.

اگر خدای متعال قدرت نداشت برای ما جذابیتی نداشت و تکیه‌گاه نبود.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک شجاعت عظیمی دارند و در کنارِ آن هم یک لطافتِ عجیبی دارند. من می‌خواهم در قسمت «شجاعت» چند جمله عرض کنم تا ببینیم غیرمسلمان‌ها چگونه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را وصف کرده‌اند.

معمولاً آدم‌های رزمنده و رزم‌آور ابزارِ جنگی مهم، لباسِ جنگی ویژه و خدم و حشم داشتند، ولی مسلمان، شیعه و سنّی، و غیرمسلمان در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ثبت کرده‌اند که زره‌ی حضرت پُشت نداشت، خیلی‌ها نگرانِ حضرت می‌شدند و می‌آمدند و می‌گفتند که وقتی شما در میان این جمعیت به دلِ دشمن می‌زنید مسلّماً یک گوشه نمی‌ایستید، مثلاً شما فرمانده‌ای نیستید که انتهای لشگر بایستید، بلکه شما به میان دشمن می‌روید و صف می‌درید و زره‌ی پشت شما ناقص است، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمودند: اگر قرار باشد کسی به پشتِ من برسد من نجات یافتن را نمی‌خواهم!

یعنی اینطور نیست که کسب بتواند از من عبور کند که بخواهد به پشت سرِ من برسد.

ما چنین چیزی در تاریخ نداریم، «ابن عباس» می‌گوید یک روز دیدم پشت زره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باز است و می‌خواهند با یک بند کفش این‌ها را به یکدیگر ببندد، بالاخره جنس زره جنگی فلز است و تور دارد، گفتم: آقا! با این بند نمی‌شود کار را پیش برد، حضرت (نقل به مضمون) فرمودند که من باید وظیفه‌ی خودم را انجام بدهم، ولی هیچ وقت پشتِ من به دشمن نمی‌رسد و هر کسی که در مقابلِ من قرار بگیرد نقش بر زمین است.

این یک گوشه‌ی موضوع است، برخی می‌آمدند و می‌گفتند: آقا! هر کسی که رزمنده و فرمانده است حداقل یک اسب درست و حسابی دارد، این مرکب شما اصلاً نمی‌تواند راه برود و تیزپا نیست، شما فرمانده‌ی میدان هستید. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر کسی در مقابلِ من فرار کند که من او را دنبال نمی‌کنم، سابقه هم نداشته است که بخواهم فرار کنم، همین اَستَر برای من کفایت است. این یک بخشِ موضوع…

اگر کسی می‌توانست یک لحظه مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بایستد افتخار محسوب می‌شد!

در تاریخ نوشته‌اند هر کسی که فرصت کرده است یک لحظه در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرار بگیرد در افتخاراتِ رزومه‌ی خود ثبت کرده است. مثلاً «ابن زبیر» می‌گفت من مقابلِ علی قرار گرفته‌ام، معاویه به او گفت: علی با یک دست با تو و پدر تو می‌جنگید و با دستِ دیگرِ خود هم با دیگران، یعنی با تو روبرو نشد، چون ضرباتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مبتکر و بکر بود، یک ضربه بود که احتیاجی به ضربه‌ی دوم نداشت.

این موضوع را در کنارِ این جمله بگذارید که نوشته‌اند «کانت قریش إذا رأت أمیر المؤمنین علیه السلام فی کتیبه تواصت خوفا منه»[3]، اگر مبارزی در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرار می‌گرفت ابتدا سریع وصیت می‌کرد؛ یک نفر می‌گفت که من احساس می‌کنم ملک الموت سمتی است که علی ایستاده است.

این فردی که به هر سمتی که می‌رفت بوی مرگ می‌آمد، طبیعتاً انسان احساس می‌کند که باید خشن باشد، ولی حضرت لطیف هستند و سرشار از لطافت، مهربان هستند و سرشار از مهرورزی.

وحشت قهرمان یهود از شنیدن نام «حیدر»

سال گذشته هم این موضوع را زیاد تکرار کردیم که یکی از ویژگی‌های مهمّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این است که، در قرآن کریم هم داریم که «كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ»[4]، یعنی خداوند مثلاً در جنگ احزاب، آن سختی‌های جنگیدن را از شما برداشت، دیگر آن‌ها با شما نجنگیدند. بعد راویان می‌گویند که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدیم که «کَفَی اللهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی‌بن‌أبی‌طالب»[5]، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آمدند و «عمرو بن عبدود» را زدند و آن‌ها دیگر نجنگیدند و خدای متعال زحمتِ این جنگ را از روی دوش شما برداشت؛ این اتفاق در بدر و احد و خندق افتاد، در خیبر هم همینطور.

در خیبر شخصیت خیلی مهمّی به نام «مَرحَب» بود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنجا فرمودند: علی جان! ما را بی‌نیاز کن.

این ماجرای خیبر ماجرای خیلی عجیبی است، یکی از پیوندهای بین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ادیانِ دیگر همین ماجرای خیبر است.

بعد از ماجرای خندق که یهودیان به اسلام خیانت کردند و با بت‌پرست‌ها هم‌پیمان شدند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیغام دادند که چون شما خیانت کردید و زمانی که با هم هم‌پیمان بودیم شما از پشت به ما حمله کردید، پس یا باید این منطقه را ترک کنید و یا ما با شما می‌جنگیم، واردِ جنگ شدند، فردی به نام «مَرحَب» بود که هم قوی‌جثه بود و قهرمان درجه‌ی یک محسوب می‌شد، وقتی او می‌آمد و نام خود را صدا می‌زد نفرِ مقابلِ او در سپاه اسلام فرار می‌کرد، و این موضوع خیلی بد بود، بدین ترتیب دو روز آبروریزی شد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به مصلحت الهی چشم‌درد داشتند و در خیمه‌ای استراحت می‌کردند.

کار به جایی رسیده بود که مسلمین احساس می‌کردند دیگر پیروزی در کار نخواهد بود، خیالِ این مرحب هم راحت بود که کسی نمی‌تواند مرا شکست بدهد، او یک دایه‌ای داشت که کاهن بود و به او گفته بود با هر کسی که می‌خواهی بجنگی بجنگ، فقط یک نفر هست که من در کتاب‌های آسمانی دیده‌ام «حَیدَرة» نام دارد و تو نباید با او درگیر بشوی.

این موضوع را در میانِ این داستان عرض کنم که سال‌های اخیر در شماره دوازدهم فصلنامه‌ای به نام «امامت‌پژوهی» بطور مفصّل در کتب عهد عتیق پرداخته‌اند که این ماجرا ریشه در کتب آسمانی قدیمی دارد.

این مرحب هم با خیال راحت به مسلمین حمله می‌کرد، تا اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند اینطور نمی‌شود، فردا پرچم را به دست یک مرد می‌دهم، فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسول او را دوست دارند و او هم خدا و رسول را دوست دارد.

بعضی از مهم‌ها از اصحاب پیغمبر می‌گویند که ما تا صبح نخوابیدیم، منتظر بودیم که ببینیم این شخص کیست و شاید ما باشیم. می‌گفتند ما هیچ وقت دوست نداشتیم حاکم باشیم ولی آن شب دوست داشتیم که ما امیر لشگر باشیم و این عنوان و مدال و مردانگی را کسب کنیم.

صبح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را صدا زدند، پرسیدند علی کجاست؟ گفتند چشم‌درد دارد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آب دهان مبارکشان و به دعای الهی چشم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را شفاء دادند و پرچم را به دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دادند و فرمودند: علی جان! برو و با پیروزی برگرد.

هیمنکه این «مرحب» دید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرچم را به دست حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دادند گفت: الآن می‌روم تا آبروی او را ببرم، جلو آمد و گفت: «انا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي مَرْحَباً»[6]، من آن کسی هستم که مادرم نام مرا مرحب گذاشته است، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ»، این مرحب عقب‌عقب رفت و فرار کرد، به داخلِ قلعه رفت و در را بست.

یارانِ او گفتند: این کارِ تو خیلی بد بود، تو فرمانده‌ی سپاه هستی، فرارِ تو خیلی زشت است، او یک چیزی گفته است، تو کارآزموده هستی… خلاصه اینکه او را فریب دادند، بعضی‌ها هم گفته‌اند که ابلیس او را وسوسه کرد، او هم به سمت میدان برگشت، همینکه ضربه‌ی اول را خورد زمین افتاد؛ چیزی که یهودیان تصوّر نمی‌کردند این بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دربِ قلعه را بِکَنند، وقتی دربِ قلعه کنده شد این‌ها فرار می‌کردند و می‌گفتند قاتلِ «عمرو بن عبدود» آمد، و سپاه اسلام بی‌دردسر پیروز شد.

این پیروزیِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، و اینکه در خاطره‌ها بود یک «حَيْدَرَةَ» که در کتبِ آسمانی آمده است کارِ ما را خراب خواهد کرد، و هیچ وقت با او مواجه نشده بودند، آن «حَيْدَرَةَ» آمد.

محبّت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دلِ مسیحیان

بنابراین شروعِ ارتباط با اهل کتاب، درواقع یک شکست برای اهل کتاب است.

من خیلی فکر کردم که یک نفر باید چطور اینطور حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست بدارد؟ این‌ها شکست خورده‌اند، کسی که شکست خورده است… ملوکِ فرنگستان و روم برای چه باید تصویرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را روی شمشیرهای خود حک کنند و به ایشان فایل خیر بزنند که ما به تبرّک نامِ او پیروز می‌شویم؟

تا اینکه با دوستان جستجو کردیم تا ببینیم در بین مسیحیان و اهل کتاب و کسانی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست دارند، اولاً راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه گفته‌اند؟ ثانیاً چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست دارند؟ فعلاً به قسمت اول سؤال می‌پردازیم.

خیلی از منابع مهم ما در قرن 3 و 4 ، شیعه و سنّی نوشته‌اند که مثلاً یک شاعر مسیحی اینطور گفته است که افراد مختلف از اصحاب پیغمبر… من که به مسیحی هستم و به همه احترام می‌گذارم، ولی علی یک چیزِ دیگر است. به من اشکال می‌کنند، تعجّب می‌کنم!

درگیری‌هایی در جهان اسلام هست که مسیحیان در آن درگیری‌های تخریبِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبوده‌اند که ببینند چقدر به حضرت دروغ می‌بندند، برای همین بر خلافِ برخی از دشمنان داخلی وقتی با آن حقیقت و عظمت و پیروزی و ظفرمندی مواجه می‌شدند شیفته می‌شدند، می‌گوید: «يقولون ما بال النّصارى تحبّه»[7] به من می‌گویند تو را چه به این حرف‌ها؟ تو مسیحی هستی، تو چکار داری که از حبّ علی شعر گفته‌ای؟ «وأهل النُّهى من مغرب وأعاجمِ» این همه عقلا هستند، تو چکار داری؟

با این ادبیاتِ زشتی که یعنی اصلاً شما عقل هم ندارید.

می‌گوید: «فقلت لهم إنِّي لأحسبُ حبَّه» من حبّ او را محاسبه کردم «طواهُ إلهي في صُدور البهائمِ» خدا محبّتِ علی را در دلِ حیوانات هم قرار داده است، اتّفاقاً از شما بعید است، فطرتِ ما با این عظمتِ این مرد عجین است که وقتی نامِ ایشان می‌آید حالِ ما اینطور تغییر می‌کند.

برای همین می‌گوید من مسیحی نیستم…

فلو كنت أبغى ملة غير ملّتي         لما كنت إلا مسلماً أتشيّع[8]

من مسیحی هستم، ولی اگر بخواهم به عشقِ علی مذهبی بیاورم مسلمانِ شیعی می‌شوم، نه بخاطرِ شیعیان، بلکه بخاطرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محورِ وحدتِ عالَم

یک مسیحی معاصر هم همین را می‌گوید، یک شخصیت برجسته‌ای که شب‌های آینده هم از او خواهیم گفت و «بولس سلامه» نام دارد می‌گوید: اگر «تشیّع» حبّ علی است و انقلاب او در برابر ظلم، و آن قیامِ پسرِ او حسین بن علی، من هم در طول تاریخ فریاد می‌زنم که من هم شیعه هستم.

خدا کند که ما شیعیان نمادِ مبارزه با ظلم و نماد حق‌طلبی باشیم، ما باید در دنیا قبل از ظهور امام زمان سلام الله علیه حرفِ مشترک پیدا کرده باشیم، حرفِ مشترک چیست؟

یک زمانی یک مسیحی می‌گوید: ای دنیا! ای کاش همه‌ی استعداد خودت را جمع می‌کردی و یک علیِ دیگر می‌آوردی. پس حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌توانند محورِ وحدتِ عالَم باشند، آن کسی که بیچارگان و دردمندان و مظلومان و بی‌پناهان یک شخصیتِ منجی داشته باشند.

اگر من بودم به آن عزیز مسیحی می‌گفتم که خدای متعال أرحم الرّاحمین است و یک علیِ دیگری در پسِ غیبت است؛ و ما هنوز ادبیاتِ حرف زدن با جهان را پیدا نکرده‌ایم، اگر پیدا می‌کردیم… ما این عزیزان را دعوت نکرده‌ایم که بیایند و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بشناسند، بلکه وقتی عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در تاریخ دیدند نتوانستند حضرت را دوست نداشته باشند، و این موضوع را فراوان گفته‌اند.

ما ویژگی‌هایی در حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌بینیم… من آن موضوع شجاعت را برای این قسمتِ بحث بعنوانِ مقدّمه عرض کردم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنها شخصی در عالَم هستند که این‌ها می‌بینند خانواده‌های مقتول‌هایی که مسلّماً حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همه‌ی آن‌ها را به حق کشته‌اند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نعوذبالله نه با زور و نه بر خلاف عدل رفتار نکرده‌اند، همه‌ی آن‌ها را به حق کشته‌اند، خانواده‌های مقتولین به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه افتخار می‌کردند.

یک مسیحی در کتاب «الإمام علي أسد الإسلام وقدّيسه» می‌گوید: «وکان أهل قتلاه يفتخرون»[9]، خانواده‌ی مقتول افتخار می‌کنند… قاعدتاً آن‌ها باید گله کنند، پس چرا افتخار می‌کنند؟ می‌گوید: برای اینکه هر کسی که مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرار بگیرد شکست می‌خورد!

«شکست» جایی برای انسان بد و زبونی است که بگویند دیگران پیروز می‌شدند و تو شکست خوردی، ولی اگر بگویند پهلوان شما مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شکست خورده است، این طرف می‌گوید: مگر پهلوانِ شما پیروز شده می‌شد؟ او را بیاورید تا ببینیم!

یعنی یک عظمت و جلوه‌ای از قدرت الهی در حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود که آدم‌هایی که به دنبالِ کمال هستند، کمال‌جویان، آدم‌هایی که به دنبالِ یک نسخه‌ی کامل می‌گردند، یک حقیقتِ انسان، یک عصاره‌ی خلقت، یک شخصیتی متناسب با هدفِ الهی خلقت، می‌دیدند وقتی ما تاریخ را می‌گردیم یک نفر را پیدا می‌کنیم، اگر قرار باشد یک منجی بیاید باید به او شباهت داشته باشد.

شاید حضرت صادق سلام الله علیه برای همین می‌فرمایند که وقتی حضرت مهدی سلام الله علیه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تشریف بیاورند به سیره‌ی جدّمان عمل می‌کند، و این زبانِ مشترکِ همه است، نیازی نیست که امام زمان روحی فداه با آن‌ها بجنگند، آن امیرالمؤمنینی را که اگر امثالِ من عرضه داشتیم او را به دنیا معرّفی می‌کردیم و عالَم عاشقِ ایشان می‌شد، وقتی امام زمان روحی فداه تشریف بیاورند و مردم ایشان را ببینند می‌گویند که ما ایشان را می‌خواهیم، اولاً حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف پسرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، ثانیاً ایشان شخصیتی هستند که می‌شود به ایشان تکیه کرد و امام هستند.

زمانی من فکر می‌کردم این زیارتنامه‌ای که ما داریم: «السَّلامُ عَلَى مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَمِنَى» شاید خیلی شیعی است، سلام بر تو که مکه و منا را با قدم گذاشتنِ خودت در مکه و منا شرافت بخشیدی، یا به قولِ آن شاعرِ عزیز، مرحوم عابد، «تشریف جهان آدمی را در کون قدم زدی زهی جود»، تو چقدر جود داری که با آمدنت به این دنیا به چهره‌ی یک انسان، ما هم‌نوعِ تو شدیم، چقدر به ما لطف کرده‌ای.

بعد دیدم «نصری سَلهَب» مسیحی می‌گوید: «عليٌ..ذاكَ العَظيمُ الَّذي شَرّفَ السَّيفَ يَومَ سَلَّه»[10]، علی آن عظیمی است که به شرافت شمشیر داد، روزی که آن را از غلاف برکشید، چرا که علی فقط یک قَدَرقدرت نبود، شمشیر را از پی حق و برای دفاع از مظلوم می‌زد، «والكَلِمةَ يَومَ قالَها» علی به کلمات شرافت بخشید، آن روزی که کلمات را به زبان آورد، «والأمّةَ يَومَ قادَها» علی به امّت شرافت بخشید، آن روزی که رهبری کرد، یعنی وقتی او امّت را رهبری می‌کرد سطحِ همه تغییر می‌کرد، سربازانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مانندِ سربازانِ دیگران نبودند، فرماندهان سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مانندِ فرماندهان امپراطوری‌ها نبودند، این شرافت بخشیدن…

اگر انسان غبارها را کنار بزند، خدای متعال عظمتی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در عالَم قرار داده است که نه فقط مسلمین، بلکه همه به سمتِ آن حقیقت می‌روند، اصلاً نمی‌توان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست نداشت.

حال من به شما عرض کنم که جن و انس اگر به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ایمان نداشته باشند تلاش می‌کنند تا سخن گفتن درباره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محدود بشود، از ابتدای حضورِ حضرت در این دنیا تا همین امروز این موضوع بوده است، باید لحظه به لحظه بجنگی تا بتوانی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگویی.

یک زمانی به مروان گفتند: تو علی بن ابیطالب را هم لعن می‌کنی و هم گاهی در مجالس خصوصی از او عظمت‌های شگرفی می‌گویی، پس چرا به ایشان ناسزا می‌گویید؟

گفت: «لَا یستقیم الأمر إلّا بذلک»[11]، اگر ما علی را تأیید کنیم از ما می‌خواهند ما هم مانندِ او بشویم یا حداقل یک قدم به سمتِ او برویم؛ این موضوع با دزدی و ظلم و تبختر و تکبّر نمی‌سازد.

به قولِ آن مسیحی گفتنِ از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دل را گرم می‌کند، انسان را شجاع می‌کند، انسان را حق‌طلب می‌کند، دلِ انسان می‌خواهد که جزوِ محبّانِ او و جزوِ کسانی باشد که به پسرِ او خدمت می‌کند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ندای فطرتِ ما هستند، فریادِ درونی ما هستند، اگر جلوی آن را نگیریم او ما را می‌کشد و به سمت حقیقت می‌برد.

[1] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱  ، صفحه ۹۹ (وَ مِنْهُ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَوِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلنَّارَ .)

[2] شرح نهج البلاغه، جلد 1، صفحات 28 و 29 (و ما أقول في رجل تحبّه أهلُ الذمَّةِ عَلى تَكذيبهم بالنبوّة و تُعَظِّمه الفَلاسفة عَلى مُعانَدتِهم لأهل الملّة و تَصوَّر مُلوكُ الفِرنجِ و الروم صورتَه في بِيعِها و بُيوت عباداتِها حاملاً سَيفَه مشمراً لحربه و تَصوَّر مُلوكُ التُّرك و الدّيلم صورتَه عَلى أسيافِها كان عَلى سَيفِ عَضُدِ الدَّولَةِ بن بويَه و سَيفِ أبيه ركنِ الدّولة صورتُه و كان على سيف ألب أرسلان و ابنه ملكشاه صورتُه كأنَّهم يتفاءلون به النَّصرَ وَ الظَّفرَ.)

[3] محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، جلد 2 ، صفحه 138

[4] سوره مبارکه احزاب، آیه 25 (وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا ۚ وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا)

[5] بحارالأنوار، جلد 20 ، صفحه 233 (وَ رَدَّ اللهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی‌بن‌أبی‌طالب)

[6] الامالی لشیخ الطوسی، ط دارثقافه، صفحات 4 و 5 (قَالَ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مَاهَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمِّي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا ثَوْرُ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ مَكْحُولٍ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ خَيْبَرَ خَرَجَ رَجُلٌ مِنَ الْيَهُودِ يُقَالُ لَهُ مَرْحَبٌ، وَ كَانَ طَوِيلَ الْقَامَةِ عَظِيمَ الْهَامَةِ، وَ كَانَتِ الْيَهُودُ تُقَدِّمُهُ لِشَجَاعَتِهِ وَ يَسَارِهِ. قَالَ: فَخَرَجَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَمَا وَاقَفَهُ قِرْنٌ‌ إِلَّا قَالَ: أَنَا مَرْحَبٌ، ثُمَّ حَمَلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَثْبُتْ لَهُ. قَالَ: وَ كَانَتْ لَهُ ظِئْرٌ (المرضعة) ، وَ كَانَتْ كَاهِنَةً، وَ كَانَتْ تُعْجَبُ بِشَبَابِهِ وَ عِظَمِ خِلْقَتِهِ، وَ كَانَتْ تَقُولُ لَهُ: قَاتِلْ كُلَّ مَنْ قَاتَلَكَ وَ غَالِبْ كُلَّ مَنْ غَالَبَكَ إِلَّا مَنْ تَسَمَّى عَلَيْكَ بِحَيْدَرَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ وَقَفْتَ لَهُ هَلَكْتَ. قَالَ: فَلَمَّا كَثُرَ مُنَاوَشَتُهُ، وَ بَعِلَ النَّاسُ بِمَقَامِهِ‌ شَكَوْا ذَلِكَ إِلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ سَأَلُوهُ أَنْ يُخْرِجَ إِلَيْهِ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، فَدَعَا النَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيُّ اكْفِنِي مَرْحَباً ، فَخَرَجَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ مَرْحَبٌ أَسْرَعَ إِلَيْهِ فَلَمْ يَرَهُ يَعْبَأُ بِهِ، فَأَنْكَرَ ذَلِكَ وَ أَحْجَمَ عَنْهُ، ثُمَّ أَقْدَمَ وَ هُوَ يَقُولُ: انا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي مَرْحَباً فَأَقْبَلَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِالسَّيْفِ، وَ هُوَ يَقُولُ: أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ فَلَمَّا سَمِعَهَا مِنْهُ مَرْحَبٌ هَرَبَ وَ لَمْ يَقِفْ خَوْفاً مِمَّا حَذَّرَتْهُ مِنْهُ ظِئْرُهُ، فَتَمَثَّلَ لَهُ إِبْلِيسُ فِي صُورَةِ حَبْرٍ مِنْ أَحْبَارِ الْيَهُودِ، فَقَالَ: إِلَى أَيْنَ يَا مَرْحَبُ فَقَالَ: قَدْ تَسَمَّى عَلَيَّ هَذَا الْقِرْنُ بِحَيْدَرَةَ. فَقَالَ لَهُ إِبْلِيسُ: فَمَا حَيْدَرَةُ فَقَالَ: إِنَّ فُلَانَةَ ظِئْرِي كَانَتْ تُحَذِّرُنِي مِنْ مُبَارَزَةِ رَجُلٍ اسْمُهُ حَيْدَرَةُ، وَ تَقُولُ: إِنَّهُ قَاتِلُكَ. فَقَالَ لَهُ إِبْلِيسُ: شَوْهاً لَكَ، لَوْ لَمْ يَكُنْ حَيْدَرَةُ إِلَّا هَذَا وَحْدَهُ لَمَا كَانَ مِثْلُكَ يَرْجِعُ عَنْ مِثْلِهِ، تَأْخُذُ بِقَوْلِ النِّسَاءِ وَ هُنَّ يُخْطِئْنَ أَكْثَرَ مِمَّا يُصِبْنَ، وَ حَيْدَرَةُ فِي الدُّنْيَا كَثِيرٌ، فَارْجِعْ فَلَعَلَّكَ تَقْتُلُهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ سُدْتَ قَوْمَكَ وَ أَنَا فِي ظَهْرِكَ أَسْتَصْرِخُ الْيَهُودَ لَكَ. فَرَدَّهُ فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ إِلَّا كَفُوَاقِ‌ نَاقَةٍ حَتَّى ضَرَبَهُ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) ضَرْبَةً سَقَطَ مِنْهَا لِوَجْهِهِ وَ انْهَزَمَ الْيَهُودُ وَ هُمْ يَقُولُونَ: قُتِلَ مَرْحَبٌ، قُتِلَ مَرْحَبٌ.)

[7] الزهره، جلد 1 ، صفحه 154 (کتاب الزهرة لمحمد بن داوود الظاهري متوفای حدود 296 هـ:

أنشدني محمد {بن الخطاب} قال: أنشدني بعض النصارى لنفسه:

عديٍّ وتيم لا أُحاول ذكرَها … بسوءٍ ولكنَّني محبٌّ لهاشمِ

وهل يعتريني في عليٍّ ورهطِهِ … إذا لم أخف في الله لومة لائمِ

يقولون ما بال النّصارى تحبّه … وأهل النُّهى من مغرب وأعاجمِ

فقلت لهم إنِّي لأحسبُ حبَّه … طواهُ إلهي في صُدور البهائمِ)

[8] بولس سلامة، صفحه 28 ( علىٌّ أمير المؤمنين خليفةٌ … وما لسواه في الخلافة مطمع

فلو كنت أبغى ملة غير ملّتي … لما كنت إلا مسلماً أتشيّع

أما اذا كان التشيع حبا لعلي وأهل البيت, وثورة على الظلم وتوجعا لما حل بالحسين وما نزل بأولاده من النكبات في مطاوي التاريخ, فإنّني شيعي)

[9] الإمام علي أسد الإسلام وقدّيسه، صفحه 26 (وکان أهل قتلاه يفتخرون بأنّ قتلاهم صرعوا بسيف علي بن أبي طالب لا بسيف غيره. ولعلّ أروع مواقف البطولة والشجاعة مبيته علی الفراش ليل الغار وقد أحاط النفر من قريش بالدار ليفتکوا بمن في الفراش ! فلا وهت همّته ولا خارت عظيمته ولا تطرّق الخوف إلی أهله)

[10] في خطی علي ، صفحه 395

[11] تاریخ مدینة دمشق، جلد ۴۲، صفحه ۴۳۸ (وروی عُمَر بْن عَلِی بْن الْحُسَینِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ مروان مَا کان فی القوم أدفع عَنْ صاحبنا من صاحبکم  یعنی علیا  عَنْ عثمان، قَالَ فَقُلْتُ مَا بالُکم تسُبُّونه علی المنابر ! قَالَ لَا یستقیم الأمر إلّا بذلک، رواه ابن أبی خَیثَمَه بإسناد قوی، عَنْ عُمَر)