روز یکشنبه مورخ 28 دی ماه 1399، نوزدهمین جلسه «جنگ روایتها» با محوریت «گردباد تحریف در جنگ روایت ها» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواستِ ناقابل و گفت و شنیدِ ناچیز را به کَرَمِ خودش از همهی ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار دهد، ان شاء الله دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، نوکری در آستانِ با کرامتِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان را روزیِ همهی ما، خانوادههای ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت مقدّر بفرماید صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
به محضر شما عرض کردیم که دینداری تراز میخواهد و به معیار نیاز دارد، و بعد این مطلب را عرض کردیم که چون ممکن است آن معیار و تراز بصورتِ پُررنگ در جامعه پیدا نشود، یا دستِ آن را از جامعه کوتاه کنند در جامعه تفرقه ایجاد میشود، و باز همین موضوع باعث میشود که الگوها و ترازها را تخریب کنند، کمااینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشدّت تخریبِ گسترده کردهاند.
حال میخواهم گوشهای از آن بخش اول را که بحث خیلی مفصّلی دارد را عرض کنم تا شما ببینید خلأ تراز و الگو چقدر آسیب میزند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این رابطه چه کردهاند.
چرا نام حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در قرآن کریم نیست؟
شاید این موضوع به گوشِ شما هم رسیده باشد یا شاید حتّی به ذهن شما خطور کرده باشد که ای کاش خدای متعال یک «علی» در قرآن کریم میگذاشت و دعوا را تمام میکرد!
چقدر این جمله را شنیدهاید؟ بیان این جمله بخاطرِ این است که آن عزیزی که این جمله را میفرماید از موضوع خبر ندارد، خیال میکند که مثلاً اگر یک «علی بن ابیطالب» در قرآن کریم آمده بود مسئله حل میشد.
اولاً به اندازهی کافی دلیل قطعی که شک نکنیم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند مطلب راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هست، قرآن کریم با قولِ قطعی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تفاوتی دارد؟
«ذهبی» که ناصبی است در مورد حدیث غدیر میگوید: یقین دارم که این جمله را پیغمبر گفته است.
حال بگویید آیا در اسلام قولِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با قولِ قرآن کریم تفاوت دارد؟ برای هیچ فرقهای تفاوت ندارد، وقتی یقین دارید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است هیچ فرقی نمیکند.
نکتهی دوم اینکه میگویند «یک علی در قرآن پیدا کن»؛ پیدا کنم که چه بشود؟ برای اینکه مسئله روشن بشود؟
مگر ما در قرآن کریم سوره «حج» نداریم؟ آیا اختلاف در حج و احکام و فروع حج حل شده است؟ اصلاً حل نشده است! کافی است که شما فتواهای مذاهب مختلف را در موضوع حج ببینید تا ببینید چقدر اختلاف هست. تازه سورهی حج داریم!
مگر قرآن کریم در مورد نماز این همه آیه ندارد؟ مگر اختلاف در نحوهی اقامهی نماز و ذکرها و حرکات نماز حل شده است؟
مگر «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»[4] نداریم؟ راجع به احکام روزه چقدر اختلاف نظر هست؟
مگر «حَرَّمَ الرِّبَا»[5] نداریم؟ راجع به این ربا چقدر اختلاف هست؟
پس آن عزیزی که میگوید «ای کاش یک علی در قرآن بود که مردم بفهمند و اختلاف نشود» باید بداند که مسئله اینطور حل نمیشد.
اگر دلیل قطعی میخواهی داریم، اما اگر میگویید «پیغمبر نگفته باشد و قرآن گفته باشد» میگویم اگر میخواهی مسئله حل بشود، اختلاف با متن از بین نمیرود.
مگر قانون اساسی مشترک نیست؟ سال 88 در کشور ما دعواهایی رخ داد، مگر قانون اساسی مشترک نبود؟ پس چرا دعوا شد؟ متن تنها نمیتواند رافعِ اختلافات بشود، عقل هم نمیتواند، چرا؟ چون شما تا فردا استدلال بیاورید، من در نهایت میگویم «نمیشود»! دیوار حاشا بلند است و کاری از دست شما بر نمیآید.
مسائلِ ساده… دو نفر با هم معاملهای کردهاند، بعد یک نفر میگوید که این شخص پولِ مرا خورده است، خیلی بغرنج و پیچیده و فلسفی نیست، چطور دادگاهِ اینها ناگهان بیست سال طول میکشد؟ چون یک نفر از این دو نفر حاشا و کتمان میکند و دعوا طول میکشد. عقل هم نمیتواند رافع اختلاف باشد.
انسانها نفس دارند، اگر به ضررِ من باشد نمیپذیرم.
راهکار چیست؟
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: با خوارج بحث از قرآن نکنید، چون تو یک آیه میخوانی و او هم یک آیه، حال هر چه تو بگویی او میگوید من اینطور میفهمم، چرا حرفِ تو درست باشد و حرفِ من درست نباشد؟
خدای متعال در قرآن کریم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ»[6] من تو را برای تبیین قرآن کریم فرستادهام.
ما در قرآن کریم برای «وضو» آیه داریم، جزئیاتِ وضو گرفتن را هم گفته است، باز هم بین مسلمین این همه اختلاف است.
تا زمانی یک پیغمبری بیاید و تبیین کند، «تبیین کند» یعنی چه؟ یعنی بگوید مصداقِ این مفهوم این است، «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[7]، ببینید من چطور وضو میگیرم و آب را چطور میریزم و دست خود را چطور کنار پای خود میگذارم و چطور تکبیر میگویم و چه میگویم و چطور میایستم و چطور رکوع میروم و چطور صورت میشویم و چطور مسح میکشم، ببین اینطور است.
بنابراین قرآنِ تنها نمیتواند رافعِ اختلاف باشد، یا نفس نمیگذارد و یا تفاوت در فهم.
خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید که من تو را برای تبیین کردن فرستادم.
در قرآن کریم آیهی دیگری هم داریم که میفرماید: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ»[8]، چطور ممکن است شما کافر بشوید «وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ»، آیات بر شما خوانده میشود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هستند که تبیین بفرمایند، کافر شدنِ شما هیچ توجیهی ندارد.
اگر بنا بر این بود که امّت بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خود درمانی کند… فرض کنید که این آیه را پنج سال بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخوانند که «وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ» دیگر «وَفِيكُمْ رَسُولُهُ» نیست، میگویند پس حجّت تمام شد و اگر ما خطایی هم کنیم یک پای قضیه لنگ است و اختلاف داشتن هم طبیعی است.
«نظام الدّین نیشابوری» که شیعه هم نیست در کتاب «غرائب القرآن و رغائب الفرقان» میگوید که «وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ»، بعد از پیغمبر که دیگر «رَسُولُهُ» نیست چکار کنیم؟ میگوید: پیغمبر فرمودند که «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أبَدا»، «وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ»، حال که رسول نیست نَفسُالرّسول هست که همان است، بضعة الرّسول هست، إبن الرّسول هست.
این آیه در مهدویت هم استفاده میشود، ما یک بحثی داریم که کمی مشکل است و ما در جایی مفصّل گفتهایم، اینکه میگوییم «حجّت بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف یعنی چه»؟ که این هم پایهی امامشناسی است و هم پایهی فهمِ غیبتِ امام است، که تصویر کند بعد از امام حسن عسکری صلوات الله علیه چطور میشود، که الآن فرصتِ ارائهی آن مطلب نیست.
دینداری تراز میخواهد، تراز چیست؟ متنِ مشترک و متنِ درست با مفسّر درست. راهکار هم این است که بعد هم ادامه داشته باشد، وگرنه اگر متنِ تنها باشد، زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وضوی ایشان را میدیدند و بعد هم نمیدیدند و اختلاف میشد! باید چکار میکردند؟
شما بارها از بنده شنیدهاید که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جمل نماز خواندند و پیرمردها که مثلاً اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند گفتند: نمازِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بود، «ذكرنا هذا الرجل صلاة كنا نصليها مع رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم»[9]، این موضوع را هم بخاری گفته است و هم احمد حنبل، احمد حنبل میگوید: «ذكرنا علی بن ابیطالب صلاة كنا نصليها مع رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم».
پس بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نیاز است که یک مبیّنی باشد، یعنی با او تنظیم کنیم، نه اینکه بگوییم برداشتِ ما از این آیه این مطلب است. شما آزاد هستید هر برداشتی که دوست داشتید بکنید اما وقتی میخواهی به خدای متعال نسبت بدهی یا «قربة الی الله» بگویید اینطور نیست، وقتی قصدِ قربت میکند یا میگوید این امرِ خدای متعال است، آنجا باید با آن تراز و معیار سنجیده باشد، وگرنه انحراف است.
صراط مستقیمی جز حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نیست
قرآن کریم دو ادّعا فرموده است، «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»[10]، ما در این کتاب هیچ چیزی کم نگذاشتهایم. لازم هم نیست همه بدانند، همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشند که برای ما بفرمایند کفایت است، زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم همهی اصحاب به همهی قرآن کریم علم نداشتند، بعضی از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مُردند و معنی بسیاری از لغات قرآن کریم را نمیدانستند، اصلاً آرزو داشتند که یک نفر را پیدا کنند که معنی کلمات را بپرسند، با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم قهر بودند و نمیتوانستند از ایشان بپرسند، اصلاً داریم که یکی از خلفا گفت: ای کاش معنی این کلمه را از پیغمبر پرسیده بودم!!! اصلاً از خودِ این جمله معلوم است که تو نباید خلیفه میشدی، تو حتّی در حدّ یک دیکشنری هم نیستی، تازه دانستنِ لغت هم کافی نیست، مثلاً فرض بفرمایید اگر شما لغت انگلیسی بدانید نمیتوانید کتاب انگلیسی بخوانید و مردم را درمان کنید، باید پزشک هم باشید، اما این شخص حتّی در معنی لغت هم عقب است و معنی کلمه را هم نمیداند.
پس تراز و معیار میخواهد.
قرآن کریم هم میفرماید: قرآن و آن پیغمبری که بین شماست… دیگر حجّت بر همه تمام میشود، دیگر معنی ندارد که کسی بگوید من نمیدانستم و کافر شدم.
قرآن کریم ادّعا فرموده است که ما در این کتاب کم نگذاشتهایم، پس اگر کسی بخواهد در این عالَم هدایت بشود… هدایت مسئلهی خیلی مهمتری نسبت به مسائلی همچون رکوعِ نماز است، «نماز» یک فرع است و «هدایت» اصلِ مسئله است، اصلاً هدایت یا همراهی «اصل» است، نماز و حج و… فرع هستند، آنها عملی هستند.
بعد هم گفته است که همه چیز را تببین کردهایم.
حال بسم الله!
قرآن کریم فرموده است: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»[11]، همهی شما هر روز ده مرتبه این جمله را بگویید، بعد شما از همه بپرسید که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» یعنی «اهْدِنَا» به چه چیزی؟
اگر بگوید «به نظر من»، میگوییم ما نظرِ تو را نمیخواهیم، چون ممکن است نظرِ بقیه متفاوت باشد و کثرت پیش بیاید، در صورتی که در قرآن کریم فرموده است: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ»[12]، این یک راه، صراط مستقیم است، از این یک راه پیروی کنید، «وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» راههای مختلف را نروید.
اینکه ایشان بگوید به نظرِ من صراط این است، دیگری بگوید به نظرِ من… اینطور تعدد پیش میآید و نظرها با هم تفاوت دارد، بالاخره «صراط» کدام است؟
اگر بگوید پیغمبر نفرموده است که باید بگوییم این عجب پیغمبری است که درست تبلیغ نکرده است، پس معنا ندارد این جمله را بگوید، اگر بگوید تبیین کرده است که باید بگوید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه فرمودهاند.
ما به نظرِ تو کاری نداریم، ما هر روز ده مرتبه میگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»، این راه راست چیست؟
بروید و ذیل این آیات را ببینید، صدها «قیل» وجود دارد که همین نشان این قیلها غلط است، بالاخره «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» کدامیک از اینهاست؟
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»؛ خدایا! این آیه را به این زیبایی فرمودهای، اما «هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا» یعنی کدام راه صراط مستقیم است؟
پس میبینید که تبیین نیاز دارد.
برادران عزیز ما یک راهکار دارند که این راهکار را زیاد مصرف میکنند، اما اینجا نمیتوانند از این راهکار استفاده کنند، اگر شما بخواهید یک لغت را در نرمافزارها جایگزین کنید یک کلمه را انتخاب میکنید و بعد کلمهی مورد نظر را هم انتخاب میکنید، بعد هم میگویید در همه جای این متن بجای فلان کلمه این کلمه را بنویس، این برادران ما معمولاً این کار را میکنند، آنجاهایی که مسئله روی «اهل بیت» است دو کلمه به جای آن میگذارند.
مثلاً «إنّما مَثَلُ أهلِ بَيتي فيكُم كمَثَلِ سَفينَةِ نُوحٍ عليه السلام ؛ مَن دخَلَها نَجا ، و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ»، یعنی حدیث سفینه، یک مرتبه به جای «أهل بیتی» «السنّة» را میگذارند که منظور سنّتِ پیغمبر است. البته همانطور که میدانید «سنّت» هم با توجه به راویان مختلف «مختلف» است، اگر همه یک چیز میگفتند که مسئله حل بود. یا اینکه کلمهی «اصحاب پیغمبر» استفاده میکنند، همانطور که مولوی میگوید «ما و اصحابیم چون کشتی نوح»، اما اینجا جای نداشت که اینطور بگویند، چون اصحاب مثلاً در ماجرای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه… عدّهای از صحابه با جملیها بستند، عدّهای از اصحاب هم با اهل صفّین بستند، عدّهای از اصحاب نهروانی شدند، عدّهای هم با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، عدّهای هم «قائدین» بودند که بر سرِ جای خود نشستند.
حال بگویید بالاخره «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» کدامیک از اینهاست؟ در آیهی دیگر هم «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا» آمده بود، «هذا» برای منفرد استفاده میشود، پس اینجا کلاً موضوع منتفی است، چون اصحاب متعدد هستند و با اخلاقهای متفرق! اصلاً عرض کردم که حتّی اگر شیعیان را کنار هم بگذارید تعددشان فراوان است، البته قدیمها اینطور میگفتند، مثلاً قدیمها که سواد کمتر بود میگفتند: «ان اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» اصحاب من مانند ستارگان هستند… میدانید که این هم دقیقاً مانند حدیث نبوی است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أَهْلُ بَيْتِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ»[13]، اما به این نکته توجه نکرده بودند که در هر عصری فقط یک نفر امام است.
اگر کسی در بیابان گیر افتاده باشد، یا اگر کسی به سربازی رفته باشد، فرمانده نمیگوید «ستارهها را ببینید و به دنبال هر کدام که خواستید بروید!»، چون در این صورت یکی از ستارهها به شرق میرود، دیگری به غرب، دیگری به شرق، دیگری به جنوب، فقط یک ستاره است که با آن میشود جهت را تشخیص داد.
یعنی آن کسی که این روایت را جعل کرده بوده است، بغیر از اینکه هیچ چیزی از حدیث نمیدانسته است جغرافی هم نمیدانسته است!
کار به جایی رسیده است که امروز محدّثان غیرشیعه هم میگویند این روایت جعلی است، واضح است که جعلی است، اصحاب روبروی هم ایستادهاند و یکدیگر را کشتهاند، کدامیک از اینها درست گفتهاند؟ اگر بگویید هر دو درست گفتهاند که یعنی دیگر حق وجود ندارد، اینطور نمیشود گفت.
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»؛ این چیست؟ در موردِ این آیه نمیتوانید اصحاب را بگویید، چون اصحاب متعدد و متفرق عمل کردهاند. آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تبیین نفرمودهاند؟ معاذالله! بالاخره این راه هدایت چیست که نباید از راههای دیگر رفت؟ همینطور جاهای دیگر هم که حساس است، «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»[14]، به «حبل الله» چنگ بزنید، حال بگویید «حبل الله» چیست یا کیست؟ باز هم اگر ذیل تفاسیر را ببینید میگویند «به نظر من»، هر کدام یک حبل الله مجزا معرّفی میکنند، اما به این موضوع توجه نمیکنند که آیه میگوید «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» و اگر شما مثلاً شانزده حبل الله معرّفی کنید، خودِ این نوعی تفرقه است!
یا مثلاً «عروه وثقی»، به ریسمان محکم الهی چنگ بزنید، این «طناب» یعنی کجا؟ یعنی چه کسی؟ یعنی چه چیزی؟
باز هم وقتی ذیلِ این آیه را میبینیم خواهیم دید که مفسرین از تعدد ریسمانها حرف زدهاند!
پاسخ چیست؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک پاسخی دادهاند که پاسخی بهتر از این در جای دیگری وجود ندارد.
آن زمانی که حمله کردند تا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بکشند… بنده هر چقدر جستجو کردم ندیدم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در انظار حاضر شده باشند، حتّی در نماز جماعت مسجد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بنده جستجو کردهام و تا به امروز هنوز نیافتهام، به قولِ یک عزیزی میگفت وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ازدواج کردند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کارها را تقسیم کردند و فرمودند: کارهای بیرون از منزل با علی (صلوات الله علیه) و کارهای منزل با فاطمه (سلام الله علیها)، این ایامِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کار برعکس شد و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خانهنشین شدند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استرسوار بر درِ خانهی مهاجرین و انصار…
اگر شما قبل از این واقعه را جستجو کنید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجا حضور پیدا میکردهاند، چون شخصیت مهمّی هم بودهاند مسلّماً در دیدرس بودهاند، مثلاً وقتی بعد از جنگ احد رفتند و پیشانی مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از خون پاک کردهاند ثبت شده است، بنده ادّعا نمیکنم، انسان که نمیتواند همهی متون را ببیند، صدهاهزار کتاب است، ولی تابحال پیدا نکردهام که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در نماز مسجد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شرکت میکردهاند.
علامه مجلسی پدر فرمایش عجیبی دارند، میفرمایند ثواب نماز در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیش از نماز در مسجد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
وقتی امام جواد صلوات الله علیه هم در مدینه بودند نماز ظهر و عصر خود را در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواندند.
در اسلام «حق» تعیّن در فرد دارد، برای اینکه بشود اختلاف را برطرف کرد، زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ولو اینکه طرف منافق بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست نداشت، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکم میکردند و میفرمودند اینطور نماز بخوانید دیگر نمیتوانست بگوید که من دوست دارم به نحو دیگری نماز بخوانم، ولو اینکه دوست نداشت یا ایمان نداشت.
وقتی بدهکار و طلبکار نزدِ قاضی میروند، در نهایت قاضی هر حکمی که بدهد یک نفر از آنها ناراضی است، ولی وقتی قاضی حکم میدهد دیگر همان را اجراء میکنند، شخص است که فصل الخطاب است، نه متن، محورِ وحدت «شخص» است نه متن، برای اینکه بر سرِ متن اختلاف پیش خواهد آمد.
تعیّن صراط مستقیم در شخص است نه متن، چون روی متن اختلاف میشود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند و در مکتبِ ما هست «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّينِ وَ مَنَارُ اَلْإِيمَانِ وَ غَايَةُ اَلْهُدَى وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ أَشْهَدُ بِذَلِكَ»[15]، «أَنْتَ اَلنَّبَأُ اَلْعَظِيمُ وَ أَنْتَ اَلصِّرَاطُ اَلْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ اَلْمَثَلُ اَلْأَعْلى»[16].
حال اگر شما تبیینِ بهتری داریم بسم الله!
من یک سؤال مطرح کردم و بعد هم پاسخ خودمان را گفتم، شما هم جوابِ خودتان را بیاورید تا ببینیم آن محور چیست.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم در خطبه فدکیه فرمودند: «جَعَلَ اللهُ طاعَتَنا نظاماً لِلملَّةِ و اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرَْقَةِ»[17]، امامتِ ما را برای عدمِ تفرقه قرار داد.
یعنی اصلاً فرض کنید که همهی شیعیان عالَم در رکاب امام زمان روحی فداه شهید بشوند و اصلاً شیعهای نباشد، باز هم اتّحادی بینِ مابقی مسلمین برقرار نمیشود، چون چیز دیگری مانع از تفرقه است. کمااینکه در حدیث ثقلین هم فرمودند که اگر به این دو تمسّک پیدا کنید ابداً گمراه نمیشوید.
مثلاً اگر کسی خدای نکرده کرونا بگیرد، اگر به او دو بشکه آبزرشک هم بدهید دکتر میگویند باید او را درمان کنید، فلان بیماری را دارد و ممکن است مشکلِ او با یک قرصِ کوچک حل بشود، اگر شما یک کامیون آب سیب به طرف بدهید فایدهای ندارد، چون درمانِ او در جای دیگری است و باید علّت را برطرف کرد.
تفرقه خیلی بد است، میگویند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنقدر گریه کردند که نفس نفس زدند، فرمودند: پدرم اینقدر زحمت کشیده بود، همهی امّت دچار اختلاف خواهند شد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادر هستند و میبینند.
پرسیدند: باید چکار کرد؟ فرمودند: اگر حق را به اهلِ حق برگردانند دیگر هیچ اختلافی بینِ کسی پیش نخواهد آمد، و اگر این کار را نکنند تا قیامت اختلاف وجود دارد.
نه اینکه شیعیان با بقیه اختلاف میکنند، اشتباه نشود، خودِ همان بقیه مدام با هم اختلاف میکنند، داعشیها شیعه نبودند، الأنبار و اطراف بغداد هم شیعه نبودند و اینقدر از یکدیگر کشتند، مسئله شیعه و سنّی نیست، این درد هست، حال طرف میگوید «اگر چیزی نگویید اختلاف نمیشود»، بنده نمیخواهم بگویم کسی خدای نکرده بیادبی یا جسارت یا توهین کند، اما اگر مؤدبانه از حق بگوید، حداقل بین خودشان، این موضوع هم وظیفه است و هم باید بدانیم که اختلاف بر سرِ این موضوع نیست.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چکار کردند؟ ایشان کسی بودند که از خانه بیرون نمیآمدند، بهترین چیز برای زن این است که دیده نشود…
این حرفِ خیلی مهمّی است، چقدر زندگیها پاشیده شد، چقدر مردان لغزیدند، چقدر زنان لغزیدند، از اینکه مثلاً گفتند «من و نیمرو یهویی»، مدام خصوصیِ خودشان را نشان دادند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درد و درمان را باهم فرمودند، فرمودند بهترین چیز برای یک زن این است که نه مردها او را ببینند و نه او مردها را ببیند، آیا این یعنی اینکه مردها هم زنها را نبینند؟ این بدین معناست که اختلاط نباشد، این حرفهایی است که در جامعه از بین رفته است…
بعد بچه هیئتیهای حزب اللهی در همین هیئات مدام دچار اشکال هستند، ناگهان زندگی شخصی با دو فرزند از هم پاشیده میشود، باید درد را درمان کرد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در انظار حاضر نمیشوند، حتّی حاضر نمیشوند به سمتِ آنها روی بگردانند، ولی وقتی بین در و دیوار مدهوش شدهاند و ناگهان میبینند که در حالِ بردنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، با سختی فراوانی میآیند و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را نگه میدارند، «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن نماز شبانهای که امروز دستور دادند، مردم گیر کردند که این طرف درست است یا آن طرف.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی زحمتِ ما را کشیدهاند
البته بگویم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای اینکه من و شما حق را بفهمیم امشب فشار روحی خیلی زیادی به فرزندان خود وارد نمودند، اجازه بدهید تا کمی توضیح بدهم.
ان شاء الله خدای متعال نیاورد که این اتفاق در خانهای بیفتد، اگر یک مادر جوان در خانهای از دنیا برود، بچههای خردسال را به جای دیگری میبرند که خیلی چیزها را نبینند، یا تجهیز و غسلِ مادر را به جایی میبرند که بچهها نباشند، اما وقتی قرار است که غسل مخفیانه و شبانه باشد باید در خودِ خانه و در مقابلِ چشمِ فرزندان باشد.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها که حدود چهار یا پنج سال داشتند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که حدود 7 سال داشتند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فشار روحی خیلی زیادی به فرزندان خود تحمیل کردهاند، واقعاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای ما مادری کردهاند که مسیر گُم نشود، فشارِ خیلی سنگینی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تحمیل کردهاند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید این کار را در مقابلِ فرزندان انجام بدهند، چرا؟ چون در مسئلهی صراط و هدایت، انحراف و اختلاف است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواهند صراط را تبیین بفرمایند، کسی هم خیال نکند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواستند به مردم شهر بفرمایند که من با بعضیها اختلاف دارم، مگر در آن شهر کسی بود که نداند؟ اصلاً مسئلهی نماز شبانه مانندِ روز روشن است، این کار به یک سنّت تبدیل شد، عمّار هم به مقداد و هم به عبدالله بن مسعود مخفیانه و شبانه نماز خواند، برای اینکه نماز جماعت بر افراد شاخصِ یک کشور از شئونِ حاکم نظام اسلامی است.
مرحوم آیت الله تهرانی، محروم آیت الله خوشوقت، همسر امام، آیت الله مصباح و… را ببینید، این کار جزوِ شئونِ حاکمِ اسلامی است.
برای همین هم حتّی آن متنهایی که به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توهین کردهاند، آنها هم میگویند «فلما ماتت دفنها زوجها علی لیلاً و لم یؤذن بها ابی بکر»، همهی مردم مدینه بجز شش یا هفت نفر در نماز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شرکت نکردند، برای چه میگویند ابوبکر را خبر نکردهاند؟ برای اینکه او حاکم بود، یعنی اگر آن حاکم مشروع بود این کار شأنِ او بود.
اصلاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواستند بر سرِ این دو راهی «انحراف» و «هدایت» را مشخص کنند، اینکه او نماز نخواند در نهایت برای مردمِ عصرِ او بود، دفن مخفیانه که محل مزار ایشان مشخص نباشد برای ما بود، برای نسل آینده بود، برای اینکه به راحتی میتوانستند کما اینکه کردهاند، اصلِ همهی این اختلافات را منکر بشوند، اما دفنِ مخفیانه… و چون این موضوع تا قیامت اثر دارد ائمه علیهم السلام هم لو نمیدهند، چون این یک برهان است، امام زمان روحی فداه هم تشریف بیاورند تا زمانی که هنوز حق برای همه روشن نشده است لو نخواهند داد و آنجا را افشاء نخواهند کرد، تا زمانی که حق بر همه روشن بشود.
اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فقط یک خدمت کرده باشند آن هم این باشد که صراط مستقیم و انحراف را تبیین کرده باشند، همهی عالَم مدیون ایشان هستند، که البته حضرت کارهای بسیار زیادی انجام دادهاند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای ما مادری کردهاند که فرزندانِ خودشان را اینطور به زحمت انداختند، کجای عالَم در مقابلِ یک دختری چهار یا پنج ساله مادر را روی مغتسل میشویند؟
روضهی خاکسپاری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
و شما این خانواده را ببینید، بهبه به تربیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها!
آیا میشود مادری را در مقابلِ چشمانِ کودکانِ او بشویند ولی این کودکان ولایتمدار باشند؟ اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرزندانِ خویش را ولایتمدار تربیت کرده بودند، دلِ این کودکان آنقدر برای پدرِ مظلومشان میسوخت که حتّی صدایشان در نمیآمد، دیگر اگر قرار باشد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را غسل بدهند و هم این کودکان را آرام کنند… پدرمان خیلی مظلوم است…
لذا وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مانندِ امشبی را مشغول بودند یک لحظه برگشتند و دیدند این فرزندان در حالِ قالب تهی کردن هستند، ولی آستین به دهان گرفتهاند…
حال بروید که آیا اهل تخیّل در افسانهها چنین قصهای دارند یا نه…
«عرب» برده و کنیزِ خود را از حیوانات خود پایینتر میدانست، برده و کنیز را از مرکبِ خود پایینتر میدانستند، حال اینجا را ببینید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دیدند این فرزندان در حالِ پس افتادن هستند و خواستند تا آنها را صدا بزنند، فرمودند: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ»[18]، این مرتبهی آخر است و دیگر مادر را تا بهشت نمیبینید…
این کار با سختی فراوانی انجام شد، بعضیها چه توفیقاتی داشتند… اجازه بدهید تا این مطلب را بگویم تا ببینید که این مردم مدینه چقدر نامرد هستند، شنیدهاید وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ضربت خوردند و حالشان وخیم شد ایتام آمدند و شیر آوردند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آمدند و فرمودند: ان شاء الله خدای متعال به شما خیر بدهد، وضع پدرم وخیم است، اینجا را شلوغ نکنید و بفرمایید؛ بعد هم به داخل منزل رفتند، لحظاتی گذشت و حضرت آمدند و درب را باز کردند و دیدند همه رفتهاند و «أصبغ» نشسته است، فرمودند: أصبغ! برای چه نرفتهای؟ عرض کرد: آقا! بخدا قسم نمیخواستم عصیان کنم، اما پاهای من نمیرود، یعنی ما دیگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را نمیبینیم؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: به داخل بیا!
یعنی اگر کسی واقعاً به دنبالِ این بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببیند… اصلاً امام حسن مجتبی صلوات الله علیه درب را باز کردند تا ببینند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چقدر طرفدار دارند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امروز از دنیا رفتند، مردم جمع شدند، پیغام دادند که تشییع به تأخیر افتاده است، اینها فکر کردند که معنیِ این فرمایش این است که فردا صبح تشییع میکنند، رفتند، وقتی درب را باز کردند هیچ کسی نبود… عدّهای از خودیها بنا به دستور رفته بودند و باقی مردم هم خودشان رفتند و گفتند راحت شدیم، این روزها گریههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مردم مدینه را بیچاره کرده بود، وجدانِ این مردم اذیت میشد، تازه راحت شده بودند، رفتند… امشب مردم مدینه آرام خوابیدند، بعد سلمان و ابوذر و مقداد دیدند صدای در میآید، شاید امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند، مادرمان فرمودهاند که شما هم اجازه دارید شرکت کنید… شش یا هفت نفر آمدند، ولی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حلیلهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، باید یک زمانی فرصت کنیم تا این لفظ را تشریح کنیم… بقیه عقب ایستادند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به تنهایی… قبر کنده شد، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با دستانِ مبارکِ خودشان بدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داخلِ قبر گذاشتند، روی کفن را باز کردند… صورتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را روی خاک قرار دادند… بعد از چند روز… چه کشیدند تا لحد را چیدند… به قولِ آن شاعر با چیدنِ این لحد سفرهی عمرِ من برچیده شد… حضرت خاک ریختند… دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آرام هستند و خودشان را نگه داشتهاند، بالاخره اینکه جسم با جسم هم ارتباط داشته باشد غنیمت است، وقتی خاک را ریختند و دستِ خویش را برداشتند، «فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ»[19]، وقتی دست را از روی خاک برداشتند «هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ» غم همهی وجودِ ایشان را گرفت…
امشب شبِ یتیمیِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، شبِ بیپناهیِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است…
از دو چشمِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اشک سرازیر شد، شانهها میلرزید… حضرت زینب کبری سلام الله علیها اینجا یاد گرفتند که وقتی همهی غم به ایشان هجوم آورد و بیپناه شدند چکار کنند، چون در حالِ نگاه کردن بودند… دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سمت قبر مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برگشتند و عرض کردند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ» از طرفِ دخترتان هم به شما سلام میکنم…
این نود و چند روز… کسی ندیده است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در طول عمر مبارکشان گله کنند، حضرت اهلِ گله کردن نبودند، بلکه دردهای خود را عنوان نمیفرمودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگ احد شصت ضربهی شمشیر خورده بودند و به پرستارها نمیفرمودند که درد دارم، چون میدانستند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میآیند و میپرسند… اما اینجا گله کردند، نگاهی به قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند و رو به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» یا رسول الله! برای صبرِ من دعا کن… جملهی بعدی عجیبتر است، «ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي»… معنیِ عامیانهی این جمله این است: یا رسول الله! دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم…
بعد یک نگاه به قبرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند و رو به ایشان عرضه داشتند: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا»[20] تو را خیلی زود از من گرفتند…
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه بقره، آیه 183 (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون)
[5] سوره مبارکه بقره، آیه 275 (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)
[6] سوره مبارکه نحل، آیه 64 (وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ)
[7] بحار الأنوار، جلد ۸۲ ، صفحه ۲۷۹
[8] سوره مبارکه آل عمران، آیه 101 (وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)
[9] إحقاق الحق و إزهاق الباطل، جلد: 31 ، صفحه: 147
[10] سوره مبارکه انعام، آیه 38 (وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ)
[11] سوره مبارکه حمد، آیه 6
[12] سوره مبارکه انعام، آیه 153 (وَأَنَّ هَٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
[13] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد ۲ ، صفحه ۲۴۹ (قَالَ: وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: أَنَا كَالشَّمْسِ، وَ عَلِيٌّ كَالْقَمَرِ وَ أَهْلُ بَيْتِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اِقْتَدَيْتُمْ [اِهْتَدَيْتُمْ] .)
[14] سوره مبارکه آل عمران، آیه 103 (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)
[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۳ ، صفحه ۳ (ير، [بصائر الدرجات] ، أَحْمَدُ عَنِ اَلْحُسَيْنِ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِطَهُورٍ فَلَمَّا فَرَغَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَلْزَمَهَا يَدَهُ ثُمَّ قَالَ: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ ثُمَّ ضَمَّ يَدَهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ: وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّينِ وَ مَنَارُ اَلْإِيمَانِ وَ غَايَةُ اَلْهُدَى وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ أَشْهَدُ بِذَلِكَ .)
[16] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 38 ، صفحه 111 (ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام ] ، حَمْزَةُ اَلْعَلَوِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَاسِرٍ اَلْخَادِمِ عَنِ اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اَللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اَللَّهِ وَ أَنْتَ اَلطَّرِيقُ إِلَى اَللَّهِ وَ أَنْتَ اَلنَّبَأُ اَلْعَظِيمُ وَ أَنْتَ اَلصِّرَاطُ اَلْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ اَلْمَثَلُ اَلْأَعْلىٰ يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ خَيْرُ اَلْوَصِيِّينَ وَ سَيِّدُ اَلصِّدِّيقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ اَلْفَارُوقُ اَلْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَكْبَرُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ أَنْتَ قَاضِي دَيْنِي وَ أَنْتَ مُنْجِزُ عِدَاتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ اَلْمَظْلُومُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ اَلْمُفَارِقُ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ اَلْمَهْجُورُ بَعْدِي أُشْهِدُ اَللَّهَ تَعَالَى وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ أُمَّتِي أَنَّ حِزْبَكَ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اَللَّهِ وَ أَنَّ حِزْبَ أَعْدَائِكِ حِزْبُ اَلشَّيْطَانِ .)
[17] الاحتجاج ، جلد ۱ ،صفحه ۹۷
[18] بحار الأنوار ، جلد 43، صفحه 179 (فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات:
فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ
سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ
أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي)
[19] أمالي، شیخ طوسي، صفحات 110-109 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ… وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ.)
[20] امالی شیخ مفید، صفحات 281-283 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي، وَ غَمَضْتُكَ بِيَدِي، وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي، نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ. سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ، الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ، فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ يُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ يُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَإِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى، وَ فِيكَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.)