روز شنبه مورخ 27 دی ماه 1399، هجدهمین جلسه «جنگ روایتها» با محوریت «گردباد تحریف در جنگ روایت ها» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواستِ ناقابل و گفت و شنیدِ ناچیز را به کَرَمِ خودش از همهی ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار دهد، ان شاء الله دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، نوکری در آستانِ با کرامتِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان را روزیِ همهی ما، خانوادههای ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت مقدّر بفرماید صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
بحثی که به محضر شما تقدیم کردیم، عنوانی که جلسهی اول عرض کردیم سهگانه بود، برای اینکه بحث کمی سادهتر بشود نکاتی از دو مورد از آن سهگانه عرض کردیم.
اینطور عرض کردیم که دینداری تراز میخواهد، وگرنه انسان خود را با آیه و روایت ساقط میکند، اشاراتی کردیم، اگر فرصتی پیش بیاید ادامهی آن را مجدداً جلسهی آینده خواهم گفت.
بعد به محضر شما عرض کردیم که تفرقه در جهان اسلام پُر شده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای این موضوع راهکار دادهاند، و جلسهی گذشته قدری راجع به این موضوع عرایضی تقدیم شد.
نکتهی سومی هم جلسهی اول باز کردیم، که این به نظرِ بنده خیلی انگیزشی است، آن هم این است که چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عملاً و بصورت جدّی محبوب جهان اسلام نیستند؟
حال اینکه بینِ ما چطور هستند یک بحث است، اینکه بینِ دیگران چطور هستند هم یک بحثِ دیگری است، که فعلاً میخواهم دربارهی مورد دوم عرض کنم.
متأسفانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شخصیتِ محبوبِ مسلمین نیستند، نه اینکه شما بروید و مسلمانی را پیدا کنید که بگوید من دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست ندارم، نواصب هستند ولی زیاد نیستند، معدود هستند و زیرزمینی کار میکنند، ولی مابقیِ مسلمین کاری با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ندارند، یعنی گذرشان در طول سال به درِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیافتد، چه برای اعتقاد، چه برای احکام، چه برای سبک زندگی، چه توسّل به ایشان، چه پناه بردن به ایشان، هیچ! و واقعاً مردم عموم مسلمین در این زمینه مظلوم واقع شدهاند، چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از چشمها انداختهاند، متأسفانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بایکوتِ عجیبی شدهاند، حیرتانگیز خاک به روی شخصیتِ ایشان پاشیده شده است.
وقتی انسان میشنود زمانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا مشغول نماز خواندن بودند و دشمن تیراندازی میکرد «سعید بن عبدالله» صورتِ خود را به سمتِ تیرها میگیرد، نمیدانم که آیا تابحال دلِ شما در میان روضه خواسته است که بگویید ای کاش ما در ماجرای هجوم بودیم که حتّی اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اجازهی جنگیدن نمیدادند لااقل ما سپر میشدیم و لگد به ما میخورد. اگر این موضوع در ذهنِ کسی هست بنده عرض میکنم که هزار و چهارصد سال است که به شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لگد میزنند، این با آن فرقی ندارد و بلکه مهمتر است، آن بدنِ مطهّرِ نازدانهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هرچه بود بعد از تحمّلِ درد و رنج در جوار حضرت حق در اعلی علییّن میزبانِ انبیاء علیهم السلام است، اما به شخصیتِ ایشان همچنان میتازند، این ما هستیم و این هم شخصیتِ حضرت، کاری کردهاند که شخصیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در جهان اسلام تلألو نداشته باشد، محبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینجا خیلی باید بیایند و میدانداری کنند.
از یک جهت دیگر هم مهم است، بنده برای این موضوع هم دغدغه دارم.
الآن اگر یک نفری در آن طرفِ دنیا، در یک شرایطی که مردم غرقِ شهوات هستند، مردم در خودپرستی غرق هستند، اگر یک نفر پیدا بشود که مسلمان بشود، در این روزگار و در این جاهلیتِ مدرن کارِ خیلی سختی است، وقتی یک نفر مسلمان میشود که از هیچ چیزی خبر ندارد، او چه تصویری از دخترِ پیغمبر پیدا میکند؟ ننگین است. چطور ما آرام هستیم؟
یعنی باور بفرمایید که روز قیامت هم سایر مسلمین میگویند که چرا شما که اینقدر سینهچاک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودید نیامدید به ما بگویید که ما یک عمر اشتباه میرفتیم؟ عموم مردم نمیدانند. الآن شما بروید و موضوع را از کاسبهای همین خیابان بپرسید، نمیدانند، مگر این بندگان خدا محقق هستند؟ اگر یک حقیقتی را برای اینها قلب کرده باشند اینها نمیدانند چه شده است.
آن شخصی هم که مسلمان شده است میگوید من که از دین و خانوادهی خود گذشتم و مسلمان شدم، اما اصلاً دوست نداشتم آن فاطمهای که من شنیدهام الگوی من باشد، چرا صدای شما در نیامد؟ چرا تکصدایی را چندصدایی نکردید؟ مدام یک طرفه تخریب کردهاند و صدایی از شما هم در نیامده است، واقعاً به غیرتِ ما برنمیخورد؟ انصافاً جای دارد و باید جواب پس بدهیم.
من چند مثال برای تخریبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بزنم تا شما ببینید که چه تصویری درست کردهاند.
مثالهایی برای تخریب و تحریف شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آثار
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وقتی الگو هستند که «ترین» باشند، برترین، عالمترین، زاهدترین، سخیترین، مهربانترین و… باید اینطور باشند، وگرنه انسان که بیهوده الگویی را قبول نمیکند، ولی اگر اینطور باشند دیگر آن ماجرای مناقشه برای بعضیها خیلی سنگین میشود.
آیا عابدترین و زاهدترین فرد بخاطر تکّهای زمین بین مردان رفته است و محاجّه کرده است؟
این یک معنا دارد.
و اینکه زنی که سابقهی مالدوستی و دنیاپرستی دارد، و چند مرتبه هم پیامبر او را نهی کرده است، به یک واقعهای برود و زیادهخواهی کند و به او ندهند و او قهر کند؛ این یک معنای دیگری دارد.
در مورد شخصیت دوم میگویند که زیاد حرف نزنید که آبروریزی نشود، این شخص دوم که الگو نمیشود، این شخص دوم چه جذابیتی دارد؟
وقتی با این ادبیات، که خیال کند با ادبیاتِ با تِمِ عدالتخواهانه… (بحثِ من امروزی نیست، الآن عرض بنده اصلاً نقد جریانهای روزِ شیعه نیست، اگر بخواهم نقد کنم صریح و بدون رودربایسی میگویم)، … با این عنوان که بگویند پیغمبر که فدک را با جنگ بدست نیاورده است که غنیمت باشد، ترسیدند و رها کردند و رفتند، این فیء است، فیء هم به دستِ حاکم مسلمین است، برای چه باید تکّهای از زمین را به یک نفر بدهند؟ عدالت اقتضاء میکند که تبعیض نباشد… ببینید اینطور میگویند، یعنی سعی میکنند تصویر مسنجمی ارائه کنند… عدالت اقتضاء میکند که تبعیض قائل نشوند، پس لابُد…
وقتی شما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشناسید و ایشان را با دختر رئیس جمهور و رئیس فلان قوه بسنجید اینطور میشود.
میگویید اقتضای عدالت این است که اموال عمومی را به یک نفر ندهند، نهایتاً تولیتِ آن را… مثلاً یکی از مواردِ مصارف فیء مصرف برای فقرای ذوی القربی است، تولیتِ آن را به فاطمه دادهاند که به اینها بدهد، بعد از اینکه پیغمبر از دنیا برود حاکم بعدی میتواند تولیت را تغییر بدهد یا اصلاً مصرفِ آن را تغییر بدهد. بعد هم او آمده است و زیادهخواهی کرده است!
وقتی یک شخصیتی سیّده اهل الجنّة است، که ائمه ما علیهم السلام وقتی راه به جایی نداشتند به ایشان پناه میبردند، این حرفها اصلاً پیش نمیآید.
ببینید با آن تصویری که من و شما داریم اصلاً این حرفها جفنگیات است، برای ما همانطور جفنگ است که این حرفها را راجع به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزنند، یعنی یا ما باور کردهایم که آن پیغمبر «پیغمبر» است و آن کلماتی که میفرماید خدای متعال فرموده است که قرآن کریم شکل گرفته است، یا قبول نداریم که در این صورت باید برویم و بر سرِ موضوعِ دیگری مانندِ نبوّت بحث کنیم. آن تصویری که من و شما از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داریم اصلاً این حرفها معنی ندارد، اما اگر جریان تحریف که جلسه گذشته اشاراتی داشتم، میتواند و بیاید و منکرِ نماز خواندنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بشود، برای او کاری ندارد منکرِ زُهدِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشود.
ما در قرآن کریم آیهای داریم که ابوذر برای عثمان یا معاویه میخواند، برای عبدالرحمن بن عوف که طلاها را با طبر تقسیم میکرد میخواند، میگفت: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»[4]، آن کسانی که طلا را گنج میکنند، (یعنی بقیه در حالِ مردن از گرسنگی هستند و این شخص طلا را روی هم جمع میکند) اینها را به عذاب ألیم بشارت بده.
ابوذر به شام میرفت و این آیه را مقابل کاخ معاویه فریاد میزد.
باید زاهد بودنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بزنند تا بتوانند فدک را توجیه کنند، چون مسئلهی فدک هم هنوز تمام نشده است و در اذهان موجود است، اگر تمام شده بود و کسی از این حرفها نمیزد… عموم مردم روی آنجایی از دین حساس هستند که در هیئت هست، صدها انحراف ایجاد میشود که اصلاً مردم خبری از آن انحرافات ندارند، مثلاً میخواهند با دشمن مذاکره کنند، بعضی از کارهای بعضی از مذاکره کنندگان در بعضی از زمانها آنقدر بر خلافِ صریح بعضی از آیات است که تابلو است ولی صدای کسی در نمیآید، چون ربطی به هیئت نداشته است، یک سری از امور برای متخصصین و علماء است، یک سری از امور در مناسکِ ما جا باز کرده است و عمومی شده است و مردم روی آن حساس هستند، اگر کسی بخواهد راجع به موضوع حضرت رقیّه سلام الله علیها چپ نگاه کند شکمِ او را سفره میکنند! برای اینکه روی این موضوع حساس هستند، چون از حضرت رقیّه سلام الله علیها حاجت گرفتهاند، چون برای حضرت رقیّه سلام الله علیها گریه کردهاند، ولی بعضی از انحرافات است که اهمیّت آن به همان اندازه است ولی چون عمومی نشده است و دغدغهی عموم جامعه نشده است گُم شده است.
خیلی از موارد اینطور است، ربا اینطور است، عفت و حجاب اینطور است، رفتارِ مناسب همسران با یکدیگر، خانوادهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین پسند، و خیلی از چیزهای دیگر، چون اینها در میان جلسات نیامده است فاصلهی بسیار زیادی داریم، اما روی آن چیزهایی که آمده است حساس هستیم، اصلاً کسی جرأت نمیکند راجع به آنها اظهار نظر کند، حتّی اگر خیلی از اوقات اگر در گوشهای خطایی هم باشد نمیشود آن را برگرداند، چون مردم روی آن حساس هستند، اصلِ حساس بودن مهم است.
اگر فحش نمیخوردند و عزاداری نمیکردند، اگر کتک نمیخوردند و عزاداری نمیکردند، اگر کشته نمیدادند و عزاداری نمیکردند، این هزار سال عزاداری برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از بین رفته بود، دیگر انگیزهای هم نبود که معاصرین هم بخواند راجع به آن حرف بزنند، تمام شده بود. یک زمانی عثمانیها پشت سر هم بر علیه صفویه و علمای صفویه حرف میزدند، ولی وقتی که صفویه منقرض شد دیگر کسی کاری به آن موضوعات ندارد، چون مسئله تمام شده است، ولی موضوع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور نیست، صدای مظلومیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هنوز فریاد زده میشود و چشمها را تر میکند و جگرها را میسوزاند، هر چشمی که تر میشود نسبت به دشمنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و غاصبِ حقِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حرارت بیشتری پیدا میکند، پس این یک جنگ است و مقابله به مثل هم دارد، حال ببینید:
اگر شخصیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «زاهد» باشد دیگر این حرف خیلی سنگین است که بر سرِ یک تکّه زمین قهر کرده باشند، آنها هم نمیتوانند پاسخی بدهند، پس شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نباید اینطور معرّفی شود، زهدِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به رگبار بستهاند، کسی که… انصافاً من هنوز در افسانهها هم ندیدهام که بگویند فرزندانِ کسی گرسنه بودند و کافر حربی آمد و آن شخص لقمه را از پسرِ خود گرفت و به او داد!
بروید و کمی راجع به این موضوع مطالعه کنید که جامعهی آن زمان چگونه با کنیزان رفتار میکردند، بعد ببینید مثلِ فردا شب وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخواستند صدا بزنند میفرمایند: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ»[5]، به فضّه هم میفرمایند که بیا و با مادرِ خودت وداع کن! شما ببینید آیا چنین داستانی حتّی در افسانهها هم دیدهاید؟
اگر بگویند این حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سرِ یک تکّه زمین مقابلِ کسی ایستاده است، دشمنیِ بر علیهِ آن شخص زیاد میشود؛ اما اگر بگویند پیغمبر آمد و دید یک گردنبندی به دستِ فاطمه است و گفت: آیا دوست داری آتش بدست بگیری؟ بعد هم از خانه بیرون زد!!! بعد بیانصافها این داستان دروغین را در قسمت «فضیلت» هم ذکر میکنند! …گردنبند را به بازار برد و فروخت و با آن پول برده خرید و بعد هم برده را آزاد کرد.
اگر یک نفر در یک کتاب نوشته بود که بحثی نبود، از اینکه دهها نفر تا معاصرین راجع به این داستان دروغین حرف زدهاند و گفتهاند درست است و تأیید کردهاند که پیغمبر گفته است که الحمدلله خدا فاطمه را از آتش نجات داد!!!!!
حال دقت کنید، خدای متعال میداند که اینها روضه است، «ابنحزم ابومحمد علی بن احمد اندلسی» در کتاب «المُحَلّی فی شرح المُجَلّی» میگوید که اگر خانمها گردنبند بیندازند که حرام نیست، چرا فاطمه را از آتش نجات داد؟ آهان! این برای این بود که نستجیربالله از پرداخت زکاتِ این گردنبند تمرّد کرده بود! بعد این آیه را خواند: : «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ». پس سابقه داشته است که به دنیا علاقه داشته باشد!
در این صورت دیگر اوضاع فرق میکند، مسلّماً فردِ دنیادوست الگوی کسی نیست.
الآن من به شما خبر میدهم، ان شاء الله آن زمانی که روز قیامت «غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ»[6] میگویند شما را محرم حساب کنند، آنجا شرمندهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نباشیم و بگوییم: مادر! ما در قرنِ خودمان یک قدمی برداشتیم که اگر یک آدم حرّ و یک آزادیخواه و یک جوان مسلمانی در یک جایی در این زمین گفت که من میخواهم ببینم دخترِ پیغمبر که بود است فقط این اباطیل را ندیده باشد، ما هم یک قدمی برداشتیم و شما را معرّفی کردیم و از شما دفاع کردیم.
لشگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جبههی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرباز میطلبد، اصلاً همینکه قبرِ مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مخفی است علامتِ همین موضوع است، وگرنه شما فکر میکنید که چرا باید قبر مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مخفی باشد؟ آیا برای اینکه مردم همعصرِ خودشان بدانند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با بعضیها مشکل داشتند؟ این موضوع را که همهی مردم همعصرِ خودشان میدانستند، مگر کسی در مدینه بود که نداند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با بعضیها اختلاف دارند؟ پس باید برای چه ایشان شبانه دفن بشوند و بعد هم دیگر پردهبرداری نشود؟ چرا؟ برای اینکه خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواهند خبر به دیگران برسد، خبر باید به ما و دیگران میرسید، چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میدانند که آنها تلاش میکنند تا حتّی اصلِ ماجرا هم فراموش بشود.
اصلِ ماجرا چه بوده است؟ میگویند اصل ماجرا این بود که قهرِ فاطمه با اینها بر سرِ این موضوع بود که توقع داشت یک پُستی هم به شوهرِ او بدهند!!!
یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در حدّ یک آقازادهی زیادهخواهی که این روزها هم فراوان میبینیم تنزّل میدهند.
بعد در ادامه هم میگویند: فاطمه فشار آورد تا از جایگاه و محبوبیت خود استفاده کند، وقتی آنها قبول نکردند قهر کرد، خلیفه هم برای عدالت و بیت المال مجبور بود تحمل کند!
آیا این شخص الگو میشود؟ کجای دنیا این شخص الگو میشود؟
من با مردم کار ندارم، از نظر من عموم مردم مسلمان که شهادتین میگویند اصلاً اصل ماجرا را نمیدانند، نمیدانند حقیقت اینقدر زیر و رو شده است، کما اینکه بسیاری از مردم یهود روز قیامت یقهی عالمان خودشان را میگیرند و میگویند شما به نام تورات اینها را به ما میگفتید و ما فکر میکردیم اینها دین است، این هم که قرآن کریم اینقدر تأکید میفرماید که مدام نگویید پدرانمان و قدیمیها میگفتند، بلکه بروید و تحقیق کنید، شما هم بروید و تحقیق کنید، مکتبی که از تحقیق کردنِ جوانهای خود میترسد معلوم است که چیزِ مخفی دارد، شما هم بروید و تحقیق کنید، اگر کسی درست تحقیق کند و به دنبال خیر باشد به حق میرسد، ولی عموماً اهلِ این حرفها نیستند و نمیدانند چه شده است.
برای شما میگویند وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به محراب عبادت میایستادند خدای متعال به ملائکه مباهات میکرد، آن طرف میگویند: پیامبر هرچه صبر کرد فاطمه و علی برای نماز خواند بلند شوند بلند نشدند و پیامبر دید آفتاب در حال بیرون آمدن است، به آنها تذکر داد…
میبینید از زمین تا آسمان فاصله است.
و برای اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از محوریت بیندازند، آن تحریفگر که دروغگو است میداند چکار کند، مستقیم در آن موضوع حرف نمیزند، بنحوی فضاسازی میکند که همه چیز با هم منطبق باشد. اجازه بدهید تا یک مثال بزنم.
«نکارت متن در حدیث» و ظلم به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
اگر شما امروز نزد عالمین حدیث مسلمین تشریف ببرید یک قاعدهای دارند، میگویند متنِ آن نباید نکارت داشته باشد، متن نباید منکر داشته باشد، یعنی مثلاً نباید مخالفِ یک فکرِ مهم باشد، مثلاً در حدیث نباید بگویند که پیغمبر دروغگو بوده است، در این صورت متن نکارت دارد.
یکی از آنجاهایی که متن نکارت دارد این است که شما یک حرفی بزنید که آن برتر بودنِ چند نفر بعد از پیغمبر دچار ابهام بشود، اگر اینطور بشود محدّثین میگویند متن نکارت دارد.
مثلاً این حدیث طیر را شنیدهاید، یک مرغ بریان از آسمان نازل شد و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست بلند کردند: «اللَّهُمَ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّیرِ» خدایا! محبوبترین بنده…
محبوبترین بنده نزدِ خدای متعال یعنی برترین بنده، یعنی افضلِ بندههای خدا.
«اللَّهُمَ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّیرِ» خدایا! محبوبترین بندهات را بفرست تا با من همغذا بشود.
میگویند متن نکارت دارد! چرا؟ چون اگر علی برترین باشد دیگر آن دو نفر برترین نیستند! برای همین متن روایت منکر است و قبول نیست!
کارِ راوی حدیث طیر تمام است!
وقتی میخواهند یک راوی را درجه بندی کنند، یعنی آیا راستگو یا ضعیف یا اهل بدعت است، وقتی دیگر میخواهند راوی را نابود کنند مطالبی میگویند، یکی از آنها این است که میگویند «او حدیث طیر را نقل کرده است»!
محدث در عراق این حدیث طیر را گفت، پامنبریها محدث را از مسجد بیرون انداختند، جای او را هم آب کشیدند! یعنی رطوبتِ او هم نجس است! یعنی او با سگ یکی است! چون گفته است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محبوبترین است!!!
چرا این متن اشکال دارد؟ میگویند چون آن دو نفر محبوبترین هستند!
من هم فعلاً انتقاد ندارم، فعلاً قاعده را ببینید که متوجه بشوید چه میگویند، تا ببینید که با این حال به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظلم کردهاند.
مثلاً روایت داریم که محبوبترین مرد نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» و محبوبترین زن نزد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» بودند.
اینها میگویند از نظرِ ما این متن نکارت دارد، چون محبوبترین آن دو نفر هستند نه اینها!
حال این روایت را ببینید:
از پیغمبر نقل کردهاند که «اسامة بن زید» محبوبترین شخص نزد ایشان است. مسلّماً این متن نکارت دارد، چه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محبوبترین باشد و چه اسامة بن زید محبوبترین باشد اینها میگویند که نکارت دارد، چون از نظرِ اینها آن دو نفر محبوبترین هستند و افضلِ همهی صحابه هستند. پس اینجا توقع دارید که محدّث ذیل روایت بنویسد که «حدیث منکر است»، اما نوشته است «صحیح علی شرط البخاری و مسلم» یعنی بالاترین درجهی صحت! چرا؟
حال متن را ببینید، عبدالله بن عمر از این روایات زیاد دارد، ما زمانی بیست جلسه راجع به او حرف زدهایم، هنوز هم جای دارد که سی جلسهی دیگر راجع به او حرف بزنیم، او شخص بسیار مهمی است، در تأثیرگذاری فکری از پدرِ خود مهمتر است، او این روایت را خیلی نقل میکرده است، میگویند اینطور میگفت که پیغمبر مکرر میفرمود که برترین و محبوبترین صحابه نزد من «اسامة بن زید» است. بعد عبدالله بن عمر بعد از این روایت میگفته است: «مَا حَاشَا فَاطِمَةَ»[7]، یعنی فاطمه را استثناء نمیکرده است. یعنی محبوبترین اسامه است و پیغمبر هم نمیفرموده است که غیر از فاطمه محبوبترین است.
یعنی اصلاً عبدالله بن عمر روایت را میگفته است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تخریب کند.
متن این روایتی که گفتی که نکارت داشت! اگر «اسامة بن زید» محبوبترین باشد بر خلاف آن فکر است، اصلاً یک قاعدهی رجالیِ مفصّلی دارد. بله! ولی چون میشود با این حدیث حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را زد «صحیح علی شرط البخاری و مسلم» است!!! کسی که میگوید این روایت صحیح است معاصرِ ماست.
آیا عمومِ مردم میدانند؟ نه! شغلِ من است که از صبح تا شب در این مورد تحقیق میکند، وگرنه اگر طرف دکترای علم حدیث هم از دانشگاه مدینه منوره داشته باشد، این «مسند أحمد» 52 جلد است، همهی این کتاب را نمیخواند، نمیدانند که نواصب با پوشش منافق، نه زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بلکه تا همین معاصرین…
اینکه من میگویم «شعيب الارنؤوط» ناصبی است، سنّیها کتاب نوشتهاند که این شخص ناصبی است و فریبِ او را نخورید.
مردم نمیدانند، مردم روایت را از کتاب میخوانند و بعد هم زیرِ آن را میبینند که نوشته است حدیث صحیح است و معتبر است، مردم که محققِ علم حدیث نیستند، همان روایتی که میگفت فاطمه گردنبند را برداشته بود و… را نوشته است حدیث صحیح است، این حدیث را هم نوشته است صحیح است!
حال اگر مزاج را بدست آورده باشید، اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند که «أنا مدينة العلم و علي بابها»، بابِ علم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، یعنی منحصر است، پس اعلم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، پس افضل حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، بر طبقِ این قاعده منکر است، و اگر کسی این روایت را نقل کند از اعتبار ساقط است، قاعده بر سرِ جای خود محکم است، اما آن جایی که بخواهند با حدیثی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بزنند توجّهی به قاعده صورت نمیگیرد!
اینها معاصر هستند، کسی نیست که بگوید تو چه انگیزهای داری؟ خیلی از این حرفهایی که میزنم در آثار برخی از اهل سنّت در پنج سال اخیر نوشته شده است، که گفتهاند ناصبیها در حالِ فریب دادنِ شما هستند، نه اینکه فقط حرفِ ما باشد.
باید نهضت راه بیفتد که جهان اسلام را به محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برگردانیم، محبّت زبانی کافی نیست، همه میگویند ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست داریم، اما فاطمهای که دخترِ پیغمبر است و اگر لازم باشد به دنبال مالِ دنیا هم هست و بیحوصله در نماز هم هست و حتّی یک روز هم نمیتواند با شوهر خود دعوا نکند و زندگی آنها اصلاً ایدهآل نیست و شوهرِ او مدام بداخلاقی میکند و او هم مدام به پیغمبر شکایت میکند، حال من باید کجای آن زندگی را الگوی خود قرار بدهم؟
برای دفاع از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چکار کنیم؟
ما بایستی چکاری انجام بدهیم؟ قبل از اینکه شما بخواهید کار علمی انجام بدهید، وظیفهی ما این است، شما و ما دینِ خود را از کتابهای دینی مدرسه و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه فرا نگرفتهایم، ما یک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست داریم که وقتی نامِ ایشان میآید منقلب میشویم، دینِ شما با احساس گره خورده است، برای همین هیئت مهم است، اینطور نیست که فقط درس بدهند، اینطور نیست که آنطور که انتگرال درس میدهند فاطمه هم درس بدهند، اشکِ شما برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرازیر میشود، یعنی دلِ شما منفعل میشود، اگر شما میخواهید جهان را با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آشتی بدهید باید از امشب عهد کنیم که زندگیمان به قدری به زندگیِ ایشان نزدیک بشود، نمیشود من مال مردم را غصب کنم و بر غصبِ فدک گریه کنم، نمیشود من همسرِ خودم را بزنم و به سیلی خوردنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه کنم، نمیشود من مانند میرغضب به خانه بروم و بعد نسبت به بعضی از ظلمها عزاداری کنم.
جگرِ من خیلی از این موضوع میسوزد که امضای شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه پای چکها به پشیزی نمیارزد، وای بحالِ ما، باید حرفِ شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حرف باشد، عهد شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید عهد باشد، اگر امروز ما عهد ببندیم… مسلّماً کسی نمیتواند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشود، ولی به خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پناه ببریم که رفتار و سبک زندگی و نحوهی تعاطف ما قدری رنگِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بگیرد، در این صورت همهی دنیا میآیند و علّت را جویا میشوند، وگرنه اگر شما صد جلد کتاب هم بنویسید آنها صد هزار جلد کتاب مینویسند، نمیخواهم بگویم نباید کار علمی کرد، اما اگر بدنبالِ اثرگذاری هستیم، اثرگذاری اول این است که زندگی من باید ننگین نباشد که بگویند این عزادارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و این هم وضعِ اوست!
ان شاء الله با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عهد کنیم، مدلِ زندگی ما مردم را بدبین نکند که بگویند این چندمین سال است که او در عزای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شرکت میکند؟
روضهی شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
من همیشه روضه شب شهادت را به یک نحو روضه میخوانم، یا صاحب الزّمان!
اگر کسی بیماری در خانه دارد، ان شاء الله در هیچ خانهای که طفل صغیر هست مادری بیمار نباشد… اگر مادر بیمار باشد فرزندان نمیتوانند از کنار بسترِ او بلند شوند، ذهنِ آنها به چیزی منصرف نمیشود و چیزی حواسِ آنها را پرت نمیکند، نگران هستند، میترسند که اگر یک مرتبه سرِ خود را برگردانند… نمیدانم آیا در خانهی خودتان بچهی کوچک دیدهاید یا نه، اگر مادر سردرد بگیرد کنارِ مادر مینشیند و بلند نمیشود، مدام سؤال میکند که حالِ شما چطور است…
حالِ مادر وخیم شده بود، چند روزی بود که دیگر توانِ نشستند نداشتند، صدای ایشان جوهر نداشت، هر نفسی که میکشیدند… انسان نفس میکشد که روح تازه بشود، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بسختی نفس میکشیدند و حتّی نمیتوانستند آه بکشند، هر مرتبه که این نفس میرفت پرپر میشدند تا اینکه برگردد، این کودکان آب شدنِ مادرشان را در مقابل چشمان خود نظاره کردند…
«ذهبی» میگوید: وقتی از دنیا رفت آب شده بود…
«ذَابَ لَحْمُهَا»[8]، دیگر گوشتی به آن بدن نمانده بود، «نَحَلَ جِسْمُهَا»، هجده سال داشتند اما پیر شده بودند… «وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ»، وقتی پارچه روی ایشان گذاشته بودند انگار که پارچه را روی زمین انداخته بودند، ایشان از بین رفته بودند… فرزندان دورِ ایشان نشسته بودند…
مثلِ امشب یا مثلِ فردا صبح خادمهی خود را صدا زدند و فرمودند که میخواهم خودم را بشویم، لباس را عوض کردند… فردا شب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی دستتنها هستند… لختههای خون را شستند… برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سخت است که از زیر لباس… بدن طاهرِ طُهرِ مطهّر را شستند و لباس خود را عوض کردند، لباسِ بچهها را عوض کردند، نمیدانم که آیا با آن دست شکسته شانه زدند یا نه، آیا دستی به سرِ بچهها کشیدند یا نکشیدند…
بچهها دیدند که چند روز است که مادر ننشسته است، حال نیمه نشسته است و لباسهای آنها را عوض کرده است، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گفتند به مسجد میرویم و دو رکعت نماز شکر میخوانیم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم میخواستند این آقازادهها در خانه نباشند و نبینند… وقتی رفتند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خادمهی خود فرمودند: من را رو به قبله کن، پارچهای روی سرِ من بکش و عقب بایست، وقتی لحظاتی گذشت بیا و مرا صدا بزن، اگر جواب ندادم زود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را خبر کنید، به او گفتهام چه کند…
عقب ایستاد و لحظاتی گذشت، وقتی آمد و روبند را کنار زد، در یک نقلی میگوید دید که دستِ راستِ خودشان را روی صورت شریف گذاشتهاند… مدّتی است مخفی میکند، حال هم میداند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه روبند را کنار خواهد زد…
خادمه صدا زد: یا بنت رسول الله… یا فاطمة الزهراء… یا ام الحسن و الحسین… وقتی دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جواب نمیدهند آرام پارچه را برگرداند و مضطر شد، نمیدانست باید چکار کند، این دو آقازاده وارد شدند…
ان شاء الله خدای متعال هیچ وقت شما را ناامید نکند، نگاه کردند… همینکه وارد شدند ابتدا به بستر نگاه کردند، دیدند مادر خوابیده است و پارچهای روی صورت ایشان است… امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ»[9]، فکر نمیکردم مادرم در این لحظه خواب باشد…
هر کسی در این لحظه باشد نمیخواهد قبول کند که چه اتفاقی افتاده است، برای همین فرمودند که فکر نمیکردم مادرم خواب باشد، چرا پارچه روی صورت ایشان است؟…
بالاخره خادم نمیتواند تسلیت بگوید، دست و پای خود را گُم کرده است، گفت: «مَاتَتْ أُمُّکُمَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا» کار تمام شد… مادرتان راحت شد…
هیچ بحرانی ادبِ این دو آقازاده را تکان نمیدهد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جلو و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم پشت سرِ ایشان، بالای سرِ مادر آمدند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه روبند را کنار زدند، خادم گفته است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک مرتبه آرام صورت را بوسید، چون این صورت مجروح است، بعد عرض کردند: «يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي»… مادر با من حرف بزن… «أَنَا ابْنُكِ الْحَسَن»… وقتی چند مرتبه صدا زدند… تابحال نشده بود که مادر را صدا بزنند و پاسخی نیاید، عادتِ این خانواده همیشه این بود که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بلاها را به جان میخریدند، اینجا هم جلو افتادند…
یک روز کنار منبر نشسته بودند و منبری به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه توهین کرد، همینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواستند پاسخ بدهند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: حسین جان! اگر چیزی به تو بگویند من اذیت میشوم، من خودم پاسخ میدهم…
اما اینجا وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از پاسخ شنیدن ناامید شدند برگشتند و به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متوسّل شدند، تو بیا… «فَجاءَ الحُسَین» آقای ما آمد، «فَوَضَعَ خَدَّهُ» صورتِ خود را «تَحتَ قَدَمَیهَا» کف پای مادر گذاشت، که اگر قرار باشد پاسخی بدهد پاسخ بدهد، «يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»…
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه توبه، آیه 34 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)
[5] بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 179 (فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات
فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ
سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ
أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي)
[6] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، جلد ۱ ، صفحه ۴۷۲ (حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْوَهَّابِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلشَّعْرَانِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَبْدِ اَلْبَاقِي عَنْ عَمْرِو بْنِ سِنَانٍ اَلْمَنْبِجِيِّ عَنْ حَاجِبِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ وَكِيعِ بْنِ اَلْجَرَّاحِ عَنْ سُلَيْمَانَ اَلْأَعْمَشِ عَنِ اِبْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ: رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلاَلاً يُقْبِلاَنِ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ اِنْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُقَبِّلُهَا فَزَجَرَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا سَلْمَانُ لاَ تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ اَلْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اَللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ اَلْعَبِيدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ اَلْعَبِيدُ فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ يَا مَوْلاَيَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلاَّ أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَالَ فَأَقْبَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً ثُمَّ قَالَ وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهَا اَلْجَارِيَةُ اَلَّتِي تَجُوزُ فِي عَرْصَةِ اَلْقِيَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ وَ خِطَامُهَا مِنْ جَلاَلِ اَللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اَللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اَللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اَللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اَللَّهِ إِنْ مَشَتْ سَبَّحَتْ وَ إِنْ رَغَتْ قَدَّسَتْ عَلَيْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ فِيهِ جَارِيَةٌ إِنْسِيَّةٌ حُورِيَّةٌ عَزِيزَةٌ جُمِعَتْ فَخُلِقَتْ وَ صُنِعَتْ وَ مُثِّلَتْ ثَلاَثَةُ أَصْنَافٍ فَأَوَّلُهَا مِنْ مِسْكٍ أَذْفَرَ وَ أَوْسَطُهَا مِنَ اَلْعَنْبَرِ اَلْأَشْهَبِ وَ آخِرُهَا مِنَ اَلزَّعْفَرَانِ اَلْأَحْمَرِ عُجِنَتْ بِمَاءِ اَلْحَيَوَانِ لَوْ تَفَلَتْ تَفْلَةً فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ مَالِحَةٍ لَعَذُبَتْ وَ لَوْ أَخْرَجَتْ ظُفُرَ خِنْصِرِهَا إِلَى دَارِ اَلدُّنْيَا لَغَشِيَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا وَ اَللَّهُ يَكْلَؤُهَا وَ يَحْفَظُهَا فَيَجُوزُونَ فِي عَرْصَةِ اَلْقِيَامَةِ فَإِذَا اَلنِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ جَلَّ جَلاَلُهُ مَعَاشِرَ اَلْخَلاَئِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ زَوْجَةُ عَلِيٍّ إِمَامِكُمْ أُمِّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَتَجُوزُ اَلصِّرَاطَ وَ عَلَيْهَا رَيْطَتَانِ بَيْضَاوَتَانِ فَإِذَا دَخَلَتْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ نَظَرَتْ إِلَى مَا أَعَدَّ اَللَّهُ لَهَا مِنَ اَلْكَرَامَةِ قَرَأَتْ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا اَلْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنٰا لَغَفُورٌ شَكُورٌ `اَلَّذِي أَحَلَّنٰا دٰارَ اَلْمُقٰامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاٰ يَمَسُّنٰا فِيهٰا نَصَبٌ وَ لاٰ يَمَسُّنٰا فِيهٰا لُغُوبٌ قَالَ فَيُوحِي اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنِّي عَلَيَّ أُرْضِكِ فَتَقُولُ إِلَهِي أَنْتَ اَلْمُنَى وَ فَوْقَ اَلْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لاَ تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتِي بِالنَّارِ فَيُوحِي اَللَّهُ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ اِرْتِفَاعِ مَكَانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ أَنْ لاَ أُعَذِّبَ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عِتْرَتِكَ بِالنَّارِ .)
[7] سير أعلام النبلاء، جلد 4 صفحه 108 (مُوْسَى بنُ عُقْبَةَ وَغَيْرُهُ, عَنْ سَالِمٍ, عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وسلم: “أحب النَّاسِ إِلَيَّ أُسَامَةُ, مَا حَاشَا فَاطِمَةَ وَلاَ غَيْرَهَا”)
[8] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۲ ، صفحه ۳۶۱ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ إِلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ عَلَيْهَا السَّلاَمُ صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)
[9] بحار الأنوار، جلد 43، صفحات 186-187 (لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَى النَّبِيَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ بِكَافُورٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِيٍّ وَ ثُلُثاً لِي وَ كَانَ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً فَقَالَتْ يَا أَسْمَاءُ ائْتِينِي بِبَقِيَّةِ حَنُوطِ وَالِدِي مِنْ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَضَعِيهِ عِنْدَ رَأْسِي فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ ادْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَكَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِيَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِيكِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِيهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ السَّلَامَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقَالا يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا فَوَقَعَ عَلَيْهَا الْحَسَنُ يُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ يُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا كَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِيعُ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا يُبْكِيكُمَا يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْكَى اللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَيْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ يَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِك.)