مراسم بزرگداشت سالروز ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه در هیئت میثاق با شهدا با سخنرانی حجت الاسلام کاشانی برگزار گردید.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلَهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».
فتنهی بزرگ آخر الزّمان
بحثی که میخواهم تقدیم کنم مهدویت و جریان داعش است. چند مقدّمه دارد که بعد از این مقدّمات إنشاءالله روشن میشود که چرا بحث این عنوان را داشت. روایاتی که امامت حضرت حجّت (سلام الله علیه) و ظهور حضرت را میخواهند بیان کنند به موضوعی پرداختهاند که خیلی تعجّبآور است آن هم فتنهی بزرگ آخر الزّمان است. در بین فتنههایی که از ابتدای اسلام تا به حال شده به ذهن ما میرسد بزرگترین فتنه باید سقیفه باشد که یک جریانی ظاهراً حق مدار مقابل جریان دیگری که حق بود قرار گرفت، اینطور در ذهن ما است. امّا روایاتی که راجع به قیام حضرت حجّت (سلام الله علیه) بحث میکنند ماجرای فتنهی آخر الزّمان حضرت حجّت را با یک فتنهی دیگری که برای دوران امام کاظم (علیه الصّلاة و السّلام) است بسیار بزرگتر و بلکه غیر قابل مقایسه با سقیفه میدانند. این فتنه چیست؟ یعنی چه میشود که از سقیفه خطرناکتر است؟
امتحان معنای فتنهی بزرگ
این به این معنا نیست که بگوییم مردم دچار گناهان متعدّد میشوند، از صدر اسلام تا به حال آنهایی که اهل تاریخ هستند میدانند که همیشه گناهان عجیبی بوده که برخی مرتکب میشدند. ما در بین سلاطین اموی داریم که در حوض شراب با کنیز مرده زنا کرده، یعنی کار گروهی نشسته فکر کند چطور میشود گناه عجیب و غریب انجام داد. یعنی گناه در تاریخ کم نیست همه شکل آن وجود دارد، اینکه فتنه گفتهاند به چه معنا فتنه گفتهاند؟ فتنه را فتنه میگویند چون افتتان به معنای اختبار و امتحان است، اینقدر ظاهر حقّ و باطل به هم نزدیک است انتخاب خیلی مشکل است برای همین به آن فتنه میگویند. عجیب این است فتنهی آخر الزّمان قبل از قیام مهدی فاطمه (سلام الله علیه) و فتنهی دوران موسی بن جعفر (علیه الصّلاة و السّلام) را بزرگتر از سقیفه دانستهاند.
ساخته شدن منجیهای دروغین
من یک نکته بگویم کمی فتنه روشن شود، چند مصداق آن را بگویم. شما ببینید دوران امام زمان وقتی غیبت صورت میگیرد شیعه در اقلیّتی است که میخواهد بگوید امام زمان (سلام الله علیه) غایب شدند بعداً ظهور کنند، این حرف را گروههای دیگر نمیتوانند بگویند. قبل از اینکه خود مهدی (سلام الله علیه) به دنیا بیاید ما جریانهای مهدویت داشتیم. چون اوّلاً رسول خدا به خاطر اهمّیّت موضوع مهدویت و آخر الزّمان بحث حضرت را مطرح کرده و ثانیاً بعداً توسّط ائمّهی هدی تبیین شده، روایات متعددی بعد از آن آمده، چون این موضوع خیلی بزرگ بوده، خیلی مهم بوده، خیلی حقّ عظیمی بوده، هر جا که یک طلای نابی باشد تقلّبی آن را میسازند، هر جا نسخهی بیبدیلی باشد نسخه بدل آن را درست میکنند و به جامعه به عنوان اصل میدهند.
الفاظ به کار رفته در زیارات حضرت ولیّ عصر
شما میبینید در زیارات حضرت حجّت داریم «خَازِنُ كُلِّ عِلْمٍ وَ فَاتِقُ كُلِّ رَتْقٍ»[3]، یعنی همه کارهی عالم وجود. رتق و فتق امور، رتق همهی فتقها و فتق همهی رتقها، یعنی هر دری را او فقط باز میکند، هر جایی هم بخواهند جلوی آن را بگیرند او سد میکند. از لفظ عموم کلّ هم استفاده کرده کسی شک نکند. در زیارتی که میگوید «خَازِنُ كُلِّ عِلْمٍ»، «إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا»[4]، هر وقت خواستید به وسیلهی ما اهل بیت به سمت خدا، «إِلَى اللَّه» توجّه کنید ارتباط برقرار کنید یا «إِلَيْنَا»، یا بخواهید یکی از ائمّه به شما توجّه کند، به حرم امام رضا میروید امام رضا به شما توجّه کند، چه کاری انجام بده؟ «فَقُولُوا… سَلَامٌ عَلَى آلِ يس». موضوع مهم است چون تبیین شد نسخه بدلهای متعدّدی برای آن آمد.
مهدیهای دروغین در مذاهب مختلف
در شرایطی که ائمّه نمیتوانستند رسماً خود را امام اعلام کنند هم در اهل سنّت هم در شیعه مهدی به وجود آمد. در اهل سنّت مثلاً جریان عمر بن عبد العزیز مطرح شد، برای همین هم امروز روی جنبهی عدالت او خیلی تکیه میشود، امویها سعی کردند بگویند این مهدی است. زمان امام صادق (سلام الله علیه) اینقدر حضرت روی بحث مهدویت کار کرده بود اسم پسر خود را مهدی گذاشت و مهدی عباسی هم دنبال این بود مهدی بنی العبّاس شود. در زیدیّه هم همین اتّفاق افتاد. یک روایتی است که این روایت بین شیعه و سنّی و زیدیّه دست به دست شده است «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي… اسْمُهُ اسْمِي»[5]، تا اینجا مشترک است از این به بعد جا به جا شده است. نوهی امام حسن ادّعای مهدویت کرد چون اسم پدر او عبد الله بود محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن، یعنی نوهی جانباز کربلا.
برای او روایت را اینطور ساختند و در جامعه تبلیغ کردند که «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي… اسْمُهُ اسْمِي وَ إِسمُ أَبیهِ إِسمُ أَبی»، یعنی محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن. این جریان اینقدر رواج پیدا کرد که ما در اشعار فارسی سدهی شش و هفت هم میبینیم هنوز طرفدار این موضوع وجود دارد، قائلین به مهدویت نفس زکیّه. حتّی فقهای اهل سنّت را این موضوع جذب کرد، شخصی به نام محمّد بن عِجلان است او به نفس زکیّه ملحق شد گفت در خانهی امام زمان آمدهام. نفس زکیّه کشته شد او را دستگیر کردند، اسم حاکم مدینه جعفر بن سلیمان بود، او را دستگیر کردند اعدام کنند گفتند بد است، او مرجع تقلید مردم مدینه است این با آنها نیست، این سنّی است، گفت دست او را قطع کنید. گفتند: «هَذَا مُحَمَّدُ بنُ عِجلان فَقیهُ المَدینَة وَ عَابِدُها»، این از همهی عابدهای مدینه بالاتر است، فقیه مدینه است، «شُبِّهَ»، اینقدر روایت در مورد مهدی وجود دارد آنها هم در جامعه مهدی موعود ترویج کردند او هم فکر کرده محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن نفس زکیّه است جذب او شد.
زیدیّه هم جذب او شدند و یکی از ائمّهی اصلی زیدیّه این نوادهی امام حسن شد. گفتند محمّد بن عبد الله، اسم او اسم پیغمبر است اسم پدر او هم اسم پدر پیغمبر است. بعدها در زیدیّه برای احمد بن یحیی ادّعای مهدویّت شد، روایت را تغییر دادند. فتنه یعنی این، یعنی یک عدّه مردم سمت او میرفتند کم هم نبودند، عرض میکنم جلوتر میبینید. گفتند: «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اسْمُهُ اسْمِي»، اسم او احمد است، «وَ إِسمُ أَبیهِ إِسمُ النَّبی». چون احمد بن یحیی است یحیی هم اسم پیغمبر است. همینطور برای یحیی بن حسین هم گفتند «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اسْمُهُ اسْمُ النَّبی وَ إِسمُ أَبیهِ إِسمُ إِبنی»، حسین، پسر من است. با همین روایات مردم را جذب میکردند. جالب اینجا است بعضی از این کسانی که طرفدار این جریانها میشدند افرادی هستند که در شیعه فرد عادی نیستند همین جریان بعد از ماجرای امام کاظم (سلام الله علیه) هم شکل گرفت. گفتند حضرت رفته ظهور کند.
ظاهر نبودن امامت بعد از امام حسین (علیه السّلام)
ما تصوّر میکنیم، تعجّب است، مگر اینها حدیث لوح را ندیده بودند؟ خیر، ندیده بودند. جز حضرت امیر (سلام الله علیه) هیچ امامی تنصیص عمومی نشد، یعنی فقط دست امیر المؤمنین را بلند کردند رسماً اعلام کردند. حسنین (علیهم السّلام) هم خیلی روشن بود که در شیعه کسی جرأت نمیکند در مورد آنها منازعه کند، فاطمی بودند، «سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[6] بودند. امّا بعد از امام حسن و امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) هیچ امام شیعه اینطور نبود که نصّ عمومی بر امامت او همه شنیده باشند، ممکن بود چند نفر مخفیانه شنیده باشند. گاهی در کتابی این دو سه روایت کنار هم جمع شده شما نگاه میکنید دست مردم نبود، شیعیان نمیشناختند اهل سنّت هم نمیشناختند حاکمها هم نمیشناختند. اگر رسماً حاکم میشناخت که…
در واقعهی کربلا سیّد الشّهداء بلایی سر حکومت آورد که دومین تنصیص عمومی برای علیّ اکبر است که در بین 30 هزار نفر حضرت فریاد زد: «أَشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّه». در بین ائمّه فقط دو «أَشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّه» داریم امام باقر و وجود مقدّس امام زمان (سلام الله علیه)، به کس دیگر نگفتهاند. «أَشْبَهُ النَّاسِ» به امیر المؤمنین هم یک نفر است که امام سجّاد است. اینکه برای ما عادی شده، اینکه سیّد الشّهداء هم حقیقت را فرمود هم مخاطب را فریب داد با این حقیقتی که فرمود، فرمود: «فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً»[7]، گفتند امام است. آیه «اصْطَفى» را هم خواند لذا او را کشتند و تصوّر نمیکردند امام سجّاد امام شیعه است، اگر میدانستند که کاری نداشت آن همه آدم کشتند. در همان حملهای که به خیمهها شد بعضی از زنها و کودکان را کشتند برای آنها کاری نداشت امام سجّاد را هم میکشتند، باور آنها این نبود که امام سجّاد امام است، یعنی فضای تبلیغی طوری بود که تبلیغ نشده بود حضرت را مردم بشناسند.
جریان مهدی عبّاسی
امام صادق (علیه السّلام) آنقدر تبلیغ کرده بود جریان دشمن مهدی عبّاسی را عَلَم کرد که حضرت موسی بن جعفر آنها را ناکام کرد. مهدی یک ویژگی دارد آن هم «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[8] مهدی عبّاسی گفت من مهدی هستم موسی بن جعفر به او حمله کردند، گفتند: اگر مهدی هستی فدک را بده. اینطور نیست که شما نگاه کنید ببینید امام کاظم همینطور چیزی گفته باشد، دادن فدک معادل با این بود که من ناحق هستم و ندادن آن اینکه من ظالم هستم.
ماجرای غیبت کردن امام کاظم علیه السلام
امّا این جریان در شیعه هم رسوخ کرد گفتند امام کاظم (سلام الله علیه) غیبت فرموده، یعنی بحث اثنی عشری بین عموم مشهور نبود، حتّی بعد از ائمّه هم عدد اثنی عشر آنقدر برای خیلی افراد واضح نبود. فرصت شد شاید از علمای کمی متأخّر عرض کردم ببینید. وقتی واقفه ادّعا کردند امام کاظم رفته غیبت فرموده این یعنی امام رضا اگر ادّعای امامت کند معاذ الله کذّاب مفتر است، چون امام رفته غیبت کند دیگر امامی نداریم. لذا انشعاب عجیبی اتّفاق افتاد من فقط یک مورد را عرض میکنم شما ببینید فتنه که زمان موسی بن جعفر آمده یعنی چه. اسم یکی سماعة بن مهران است، در کتب رجالی ما مثلاً جناب نجاشی 33 نفر را «ثِقَةٌ ثِقَة» گفته، همیشه گفته «ثِقَةٌ» یعنی راستگو، انسان بدی میتواند راستگو باشد. ما در بین مدّعیان مهدویّت هم راستگو داریم یعنی یک مرتبه در عمر خود دروغ گفته آن هم گفته من مهدی هستم. یا علی بن ابی حمزه بطائنی در طول عمر خود یک مرتبه دروغ گفت آن هم گفت که امام کاظم نمرده غیبت کرده است، بروید تاریخ او را ببینید میبینید در طول عمر خود راستگو بود.
ایجاد فتنه توسّط افراد راستگو
یک انسانی که خیلی دروغگو باشد نمیتواند فتنه کند. باید وکیل امام باشی، دست خط از امام داشته باشی، «الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ»[9]، در طول عمر احدی از تو دروغ نشنیده باشد بعد بگویی که امام کاظم فرمود من میخواهم بروم غیبت کنم، مرگی در کار نیست که برای امام جانشین تعیین کنی. این فتنه اینقدر فتنهی بزرگی است که افرادی مثل سماعة بن مهران که کتب رجالی میگویند فلانی «ثِقَةٌ»، خیلی هم خوب است، یعنی راستگو است، ولی به سماعة بن مهران و امثال او میرسند میگویند «ثِقَةٌ ثِقَة»، اگر اوّلی برای تجلیل نباشد دومی هست، بسیار راستگو است. ولی این فرد امام رضا را معاذ الله کذّاب میدانسته چون میگفت امام معصوم رفته غیبت کند یک نفر دیگر ادّعای امامت کرده است، یعنی از نظر اعتقادی در این فتنهی بزرگ گرفتار شده است. از این افراد کم نداریم. پس یک عدّه در شیعه ادّعای امامت کردند به خاطر شرایطی که بود، مهدویت و قیمت مهدویت روشن بود، آخرین تیر ترکش اسلام است همه دوست داشتند آن مصداق باشند و هم اینکه یک عدّه دنبال این بودند فتنهگری کنند و استفاده کنند. در شیعه و در اهل سنّت فراوان از اینها داریم. این ماجرا را بگیرید در دوران امام زمان وجود دارد.
ماجرای شلمغانی
مثل شملغانی، شلمغانی کسی است که به نایب امام زمان، نایب خاصّ حضرت میآیند میگویند آقا خانهای نیست که در آن کتاب التّکلیف شلمغانی نباشد. یعنی یک مرجع تقلید اعلی، نه از اینها که ممکن است به آنها مرجع عالیقدر جهان تشیّع بگویند، واقعی عالیقدر جهان تشیّع، مثل حضرت امام، مثل مرحوم بروجردی، امروز مثل آقا، آنهایی که واقعاً پرطرفدار هستند. جالب است در مورد شلمغانی میگوید خانهای از شیعه نیست که در آن کتاب التّکلیف شلمغانی نباشد. میبرد به دست امام زمان میدهد حضرت میفرمایند جز دو حکم تمام آنها حکم من است. الآن کدام فقیه است که دو هزار و پانصد فتوا در رسالهی خود بنویسد امام زمان بگوید دو هزار و چهارصد و نود و هشت مورد حرف من است، باید خیلی اجتهاد صائبی داشته باشد. امام زمان میگوید دو حکم از کتاب حرف من نیست. وقتی میبیند اعتبار زیادی دارد میگوید حالا که اعتبار زیادی دارم چرا مقدّس نباشم؟ ادّعای بابیّت میکند.
نجاشی میفرماید آن چیزی که شلمغانی را از آن مقام پایین آورد حسد بود، شلمغانی میگفت من عالم هستم این عثمان بن سعید کیست که نایب خاصّ امام زمان شده است؟ اینها باید پیش ما بیایند درس پس بدهند، چیزی بلد نیستند، این نایب خاص باشد من کتاب بنویسم؟ زحمتها را من بکشم به اسم او تمام شود؟ مرجعیّت برای او باشد؟ بزرگترین عالم رجالی شیعه میگوید آن چیزی که شلمغانی را پایین آورد حسد او بود، نتوانست تحمّل کند. «أَعَاذَنَا الله مِن شُرورِ أَنفُسِنَا».
ماجرای سیّد محمّد بن فلّاح
جلوتر هم بیاید این موارد وجود دارد، احمد بن فهد حلّی (رحمة الله علیه) است، میروند از قبر او حاجت میگیرند، مرحوم ابن فهد حلّی خیلی فرد ویژهای است. با یک نفر ازدواج میکند گویا بچّهای به نام سیّد محمّد بن فلّاح دارد، یعنی پسر خواندهی ابن فهد حلّی. مرحوم ابن فهد حلّی بعضی کارها را انجام میداد، خیلی اهل کرامات است، یک چیزهایی از علوم غریبه که میدانسته نوشته بوده اواخر عمر میگوید اینها خطرناک است دست کسی بیفتد، برای مردم مشکل ایجاد میکنند. به کارگر خود میگوید این را ببر در آب فرات بشوی. نسخهی خطّی را میشستند جوهر میرفته، کاغذ آن زمان را میآوردند قطور بود میگذاشتند خشک میشد دوباره روی آن مینوشتند. این سیّد محمّد، اسم او هم محمّد است «اسْمُهُ اسْمِي»، میبیند اسم او هم مناسب است، برای فلّاح هم فکری میکند.
محمّد بن فلاح یک کتاب قرآن ثانی نوشته، میرود این کتاب را به شکلی تهیّه میکند اجازه نمیدهد بشویند به بعضی از علوم غریبه مسلّط میشود. میآمد به مردم میگفت من هستم که مهدی هستم «أَنَا المَهدی»، «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اسْمُهُ اسْمِي». میگفتند از کجا بفهمیم؟ میگفت معجزه دارم، میگفتند چه میکنی؟ حلقه میزدند زنجیر پاره میکرد، شمشیر به شکم او میزدند شمشیر در شکم او خم میشد، برای مردم جالب است مردم جذب شدند.
نمونههای فریب مردم در زمان حال
شما فکر میکنید چطور در هشتگرد دور آن خانه به جای خانهی خدا میچرخیدند؟ با همین. این افرادی که استخاره جواب میدهند چطور میشود؟ چطور میشود که استخاره میکنند؟ یکی از افرادی که خیلی محاسن بزرگی داشت و سیّد هم بود و کاظمینی هم داشت، بعضی فکر میکردند نوهی آقای بروجردی است، پسر او با ما همکلاسی بود. او کمی به علوم غریبه مسلّط بود مردم که میخواستند بروند استخاره کنند میگفتند حاج آقا استخاره میکنی؟ میگفت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»، میگفتند کاملاً دقیق گفت، مثلاً آن بنده خدا میخواست به کربلا برود استخاره کند، نمیدانست که او فقط نیّت او را خوانده و چون میگوید «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» میگوید او دقیق گفت، میگفت آقا برای ازدواج دقّت کن. کسی که جدیداً هم هست همین کار را میکرد، مردم میگفتند چون نیّت ما را خواند لابد درست میگوید.
آشکار بودن ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای همه
صحیحهای در باب 38 کتاب کمال الدّین وجود دارد سند صحیح است، امام رضا فرمود به خدا سوگند مهدی (سلام الله علیه) بیاید همهی مردم میفهمند، یعنی امام زمان پنهانی نمیآید آن زمانی که قرار است ظهور او علنی شود و طوری برهان میآورد همه بفهمند نه چهار نفر بفهمند بقیّه نفهمند. یعنی نباید زود در مورد مهدویت احساس تکلیف کرد. حضرت رضا فرمود: طوری میشود همه معجزهوار میفهمند، همه متوجّه میشوند. هنوز ما میبینیم تعداد زیادی طرفدار امام زمان هستند که نمیدانند امام زمان آمده، پس معلوم است علنی رخ نداده است.
او شمشیر در شکم خود میزد کج میشد گروه زیادی در خوزستان به اسم مشعشعیّه به وجود آمد، عمدهی اینها هم از اهل سنّت بودند. چه چیزی را فتنه میگویند؟ آن چیزی که ظاهر حقّ و باطل اینقدر به هم نزدیک میشود نشود تشخیص داد. هفتهی آینده اینکه چه میشود ظاهر حقّ و باطل اینقدر به هم نزدیک میشود از لحاظ تاریخی و مصادیق عرض میکنم.
اشتباه بودن تطبیق کردن حوادث برای ظهور
خیلی خطرناک است یک عدّه متوجّه نمیشوند با هر اتّفاقی موضوع را تطبیق به مهدویت میدهند. عبد الله مرد مهدی میآید، إنشاءالله باشد ولی این دو خطر بزرگ دارد، 1- تاریخ نشان داده نزدیک صد مرتبه در تاریخ از این تطبیقها شده، مردم به دین بدبین میشوند. چه کسی به شما اجازه داده چیزی که معلوم نیست را نسبت میدهید؟ 2- مردم تصوّر میکنند با آرزو، مثل شب آرزوها. چیزی است که یک بازیگر درست کرد هیئتها از آن تبعیّت کردند. شب آرزوها نداریم، آرزو لیلة الرّغائب میگویند چرا بد است؟ برای اینکه شما در آرزو به فاعل کاری ندارید. مثلاً میگویید خدایا یک ماشین کاکائویی بیاید در آن که باز میشود بوی عطر بیاید، به او بگویم چپ برو برود برای من خرید کند! فاعل در آن مهم نیست در حالی که در لیلة الرّغائب فاعل مهم است رغبت به سمت الله است، بحث توحیدی است، خدایا همهی کارها به دست تو است، آرزو چیست؟ این طول امل است. فرق اینکه شما خواستهی بزرگی از خدا بخواهید با آرزوی بزرگ بخواهید همین است، شما در آرزو فاعل ندارید اصلاً کاری ندارید چه کسی انجام میدهد.
دختر من میگفت من میخواهم بزرگ شدم یک دستگاهی اختراع کنم هر وقت دکمهی آن را زدی پول بدهد، میشود ما دانشگاه شاگرد اوّل شدیم یک جایزهای بدهند هر وقت دکمهی آن را میزنم به من پول بدهد؟ یعنی در آن فاعل مهم نیست، انسان را دور میکند، انسان را غرق دنیا میکند، این خطرناک است. بحثهایی که نسبت بیجهت به مهدویت میدهیم همین خطر را دارد. همین که اتّفاقی میافتد این نشانهی ظهور است، امیدوار هستیم باشد ولی اگر قرار بود مهدی (سلام الله علیه) با اتّفاق بیاید زودتر آمده بود.
عدم استفادهی امیر المؤمنین علیه السلام از ولایت تکوینی
امام زمان (سلام الله علیه) اگر ما آماده نباشیم نمیآید، استدلال من را ببینید آیا ولایت تکوینی امیر المؤمنین (سلام الله علیه) ضعیفتر از مهدی فاطمه بود؟ چرا امیر المؤمنین به حکومت رسید یک حرکت کوچک انجام نداد عالم تکان بخورد؟ چون قرار نبود اینطور عالم را اداره کند. قرار بود مردم تربیت شوند بفهمند ولیّ خدا صحبت میکند کس دیگری نباید صحبت کند، بفهمند نباید حکمیّت رخ بدهد، بفهمند اگر ولی خدا صحبت میکند کسی خلاف آن بگوید طاغوت است، مستکبر است، محارب است. البتّه الآن هم خیلی افراد نمیفهمند. اگر قرار بر این بود حضرت امیر با ولایت تکوینی اداره میکرد. امیر المؤمنین با مردم نتوانست عادی حکومت خود را اداره کند چون مردم او را نخواستند، مردم او را قبول نکردند، وثاقت او را طرفداران او قبول نکردند امروز هم شبیه آن وجود دارد. امروز هم ولی جامعه زیاد صحبت میکند قبول نمیکنند خلاف آن عمل میکنند، امام زمان نمیآید.
ظهور امام زمان ارواحنا فداه منوط به خواست و آمادگی مردم
امام زمان (سلام الله علیه) وقتی میآید که مردم بخواهند، او میخواهد بیاید مقسط است، عادل کل بیاید که عدل جهانی ایجاد کند، در جامعهای که همه به هم ظلم میکنند امام زمانی نیستند، برای مظلومها دلسوزی نمیکنند، معنی ندارد که اینها یاران امام زمانی شوند که… تو به کارگر خود ظلم میکنی، به همکلاسی خود ظلم میکنی، به پدر و مادر خود ظلم میکنی، چطور تو میخواهی یار امام زمان شوی که میخواهد «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»؟ چطور میشود یک نفر منزجر نشود وقتی ظلمی در دنیا میبیند، حال او بد نشود؟ شب میتواند بخوابد وقتی ظلم میبیند، کسی به کسی ظلم میکند راحت مینشیند بعد میگوید إنشاءالله آقا بیاید، آقا بیاید که چه؟
اگر قرار بود امام زمان بیاید بعداً ما درست شویم امیر المؤمنین ما را درست میکرد، ما باید درست شویم تا بیاید. البتّه ممکن است ما درست شویم او نیاید، مصلحت نباشد، ولی شرط لازم آن است. تا زمانی که ما درست شویم، ما یک جمع نه دو نفر، اتّفاقی نمیافتد. وگرنه اگر قرار بود اتّفاقی بیفتد ائمّهی قبلی این کار را انجام میدادند ولایت تکوینی هیچکدام، توانایی هیچکدام کمتر از امام زمان نبود.
آماده بودن در زمان غیبت
این نیست که امام زمان بیاید یک حرکت کوچک انجام دهد همهی ما زیر و رو شویم بگوییم چقدر میل به عبادت پیدا کردم، الحمدلله، رکوع من 45 دقیقه طول بکشد. اگر الآن شب تو شب عاشقان بیدل نباشد روز هم کار نکنی آنطور که مجاهدان کار میکردند والله این کار را انجام نمیدهیم چون زمان امام زمان کار سختتر است. ما هشت سال همهی تلاش خود را کردیم با یک کشور بجنگیم بگوییم 34 کشور هم از آن پشتیبانی کردند، امام زمان بیاید میخواهد با عالم درگیر شود، چند سرباز آماده دارد؟ البتّه یک عدّه هستند ولی اینجا آنجایی است که یک عدّه فایدهای ندارد.
تصوّرات نادرست در مورد ظهور
این خطر بزرگی که فلان جا فلان اتّفاق افتاد، این فانوس افتاد، گفته بود که «سَقَطَ مِصباحٌ»! مردم تصوّر میکنند ما تلاش نکنیم امام زمان بیاید ما هستیم، شانس آوردیم اگر 200 سال پیش به دنیا آمده بودیم امام زمان را نمیدیدیم، شانس آوردیم با تأخیر به دنیا آمدیم! شانس آوردیم زمان ظهور آمدیم! این خبرها نیست، شانس آوردیم نیست. همین که اتّفاقی در عالم میافتد این را به ظهور تطبیق کنیم، امیدوار هستیم این باشد ولی ما میفهمیم.
ما الآن نمیدانیم امام زمان کجا است امّا روایات آدرس یاران امام زمان را دادهاند، اگر دیدی جامعه دارد به آن سمت میرود معلوم است ظهور نزدیک شده، اگر نه… امام زمان (سلام الله علیه) که عقل کل است و قرار است با کمترین میزان ولایت تکوینی جهان را اداره کند وگرنه اگر قرار بود اداره کند قبلاً هم میکرد. ما خوب شویم، ما بخواهیم جهاد کنیم که او بیاید، اگر قرار بر این بود که… ما الآن میفهمیم، شرایط ما با شرایط روایات معلوم است که من الآن آماده هستم یا نیستم، خوب میشود تشخیص داد، ملاک را میشود مشخّص کرد. این خیلی خطر بزرگی است که بعضی میخواهند سریع نسبت دهند جامعه را خیالاتی میکنند، مدام میگویند استانداری هم به ما بدهند «وَ نُمَلِّکُ فِی دولَتِک»، نامه بزنیم آقا پاراف کند! خیالاتی میشود. تا مقدّمات نباشد این خبرها نیست، این همان چیزی است که به فتنه کمک میکند.
تفکّرات ضدّ شیعی داعش
ربط بحث به داعش چیست؟ یکی از جریانهایی که از این پتانسیل شیعی استفادهی خیلی خوبی کرد، ما سالها است میگوییم داعش را طوری معرّفی کنید که مردم آنها را بشناسند. جامعه الآن تصوّر میکند داعشیها یک عدّه آدمخوار هستند و چهرههای وحشتناکی دارند! خیر، این همه موجود وحشتناک در اروپا نداریم، اینها انسانهایی هستند با آرمانهایی که خیلی برای شما زیبا است وارد کار شدهاند. نشریهای درست کردهاند اسم آن دابق است نه شمارهی آن منتشر شده، دابق کجا است؟ ارض موعود در نزدیک حلب. شما نگاه کنید چقدر خوب از المانهای شیعی استفاده کردهاند با اینکه میدانید دابق میگوید اوّلین استراتژی ما کشتن روافض صفوی است. در همین نشریهی دابق در نه شماره وقتی میخواهند تبلیغ کنند میگویند فلان جا پنج هزار رافضی کشته شد، صفویها را کشتیم. عکس کشتههای عراق و سوریه را میگذارند بالای آن هلاک شدههای صفویهای رافضی مینویسند. داعش خیلی ضدّ شیعه است ولی از المانها درست استفاده کرده، اصلاً گفتمان جدید اعتقادی درست کرده است.
حقیقت اعتقادی گروه داعش
اینطور نیست که بگویند ما موجودات وحشتناکی هستیم جهاد نکاح داریم، نه، این حرفها نیست، یک فقیه از اینها تا به حال به جهاد نکاح فتوا نداده، ممکن است یک فرماندهی گردانی کار بدی جایی انجام داده یا خیلی کارهای دیگر انجام دادهاند امّا اینطور نیست که فقیهان آنها فتوا داده باشند. شما خود را جای مسلمین بگذارید اینطور جذب میشدید؟ الآن فکر کنید میشود گروهی با وحشیگری و دشمنی با ظاهر اسلام در عراق و سوریه و لیبی بجنگد؟ میشود یک کشور در سه جبهه بجنگد؟ اخیراً حملههای آنها در سوریه توسعه پیدا کرد، به نظر شما میشود؟ اگر داعش خدای ناکرده به اینجا یعنی ایران بیاید و ما درست تبلیغ نکرده باشیم 75 درصد نیروی خود را از داخل میگیرد همانطور که در سوریه و عراق و لیبی از داخل گرفته، فرماندهها از بیرون میآیند.
نمونهای از احادیث مورد استناد
چه چیزی تبلیغ میکند؟ این روایت را ببینید، روایت در صحیح بخاری است، ابو مصعب زرقاوی این استنباط را کرده است، «لَا تَقَومُ السَّاعَة حَتَّى يَنزِلُ الرّوم بِالأَعمَاق أَو بِدَابِق سَیَأتی عَلَیکُم زَمَانٌ»، میبینید همان فضا است، میرسد آن روزی که ما به دابق میرسیم که دست نصاری است. امروز هم منطقهی دابق نزدیکی حلب دست نصاری است. میگویند این ارض موعود است، ما کسانی هستیم که میخواهیم «نَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً»، گفتمان آن از اهل سنّت به صورت سنّتی فاصله میگیرد. میگوید جنگهایی میشود در این جنگها ثلث مردم کشته میشوند، شما برگردید ببینید در روایات ما شبیه اینها در زمان سفیانی وجود دارد، ثلث مردم مرتد میشوند و ثلث میمانند. اینها مردان خدا هستند که مهاجر فی سبیل الله هستند.
استفاده از المانهای اسلامی و شیعی
یعنی یک سری المان از دل المانهای اسلامی و شیعی استخراج میکند 1- عدالت، 2- هجرت، ارض خدا واسع است برای تشکیل امامت اسلامی در بلاد اسلامی باید مهاجرت کنیم. شما میبینید نشریه دابق غیر از دو شماره که عربی هم دارد فقط فرانسه و انگلیسی دارد، نشریهی دابق فرانسه و انگلیسی دارد از اروپا نیرو جمع میکنند.
نام رهبر داعش مطابق اعتقادات
شعارهای آنها را میخوانم ببینید چه میگویند، میگوید شیخ ابو مصعب زرقاوی (رحمه الله)، همان که در عراق به درک واصل شد، گسترش این جهاد پربرکت را از عراق به شام در جهت همین حدیث دابق که من خواندم پیشبینی کرد. یعنی ما آمدیم روایت صحیح بخاری را، ارض موعود را، پر کردن زمین از قسط و عدل را محقّق کنیم. به چه شکل؟ امام لازم داریم، امام از کجا بیاوریم؟ تمام روایات شیعه و سنّی میگوید «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ»[10]، بهترین این است که از کجا باشد؟ از بنی هاشم باشد. شیعه میگویند از بنی هاشم است اهل سنّت عمده میگویند از قریش است. میگوید این خبر خوب به دنبال، صفحهی 7 شمارهی 1 دابق است، به دنبال خودش اوّلین سخنرانی امیر المؤمنین ابوبکر الحسینی القرشی البغدادی را در پی داشت. اینطور نیست که بیجهت کنار هم صفت بگذارند، میگویند آنهایی که میخواهند جذب ما شوند ما میخواهیم امامت را بیان کنیم، امامی که «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً» باید از قریش باشد، یک عدّه هم میگویند باید از بنی هاشم باشد. ابوبکر بغدادی کیست؟ الحسینی البغدادی. نشریهی دابق ابوبکر بغدادی نمیگوید میگوید امام القرشی الحسینی، بخواهد بگوید کامل میگوید ولی حسینی و قرشی را حذف نمیکند. این همان امام است، این همان است که اگر با او بیعت نکنی به مرگ جاهلی میمیری. حکومتی که با تساوی بین عرب و غرب، سفید و سیاه، غربی و شرقی همراه است.
برخورد اهل سنّت با تفکّرات داعش
شما خود را به جای اهل سنّتی بگذارید که تا امروز قائل بودند امام نداریم، 800 سال است که امام نیست، اینها مشکل دارند میگویند باید حتماً امامی باشد ما با او بیعت کنیم و اگر امامی باشد و ما با او بیعت نکنیم به مرگ جاهلی مردهایم، به کفر مردهایم. 800 سال امام نیست، قبل از آن چطور؟ قبل از آن هم کسانی حاکم شدند که اکثراً عادل نبودند، در بین آنها یزید بود، خلفای بنی امیّه، بنی عبّاس در بین آنها بودند، مشروب خوار مشهور در بین آنها بود، ظالم در بین آنها بود، قاتل در بین آنها بود. اهل سنّت اینجا جدا میشوند میگویند «لَا یَنعَزِلُ الإِمَام بِفِسقِهِ»، امام با فسق خود عزل نمیشود. حتّی در گزارههای اعتقادی آنها است «نَرَی الصَّلَاةَ خَلفَ کُلِّ فَاجر وَ ظَالِم»، هر فاسق و فاجری خواست نماز بخواند پشت او نماز بخوانید. قاضی باید عادل باشد ولی اگر حاکم جامعهی اسلامی است نیازی نیست، چرا؟ چون یزید نبود و حاکم بود. آنها توجیه میکردند. این جریان این را به نفع خود نمیداند چون امروز نمیتواند در اروپا بگوید میخواهیم یک خلافتی به امامت یک ظالم درست کنیم، کسی جذب نمیشود. باید اینها هجرت کنند، چه کسانی را دارند میآورند؟
اعضای اروپایی گروه داعش
ما چند جلسه با کسانی داشتیم که از محقّقین برجسته هستند در اروپا زندگی میکنند، حتّی چند فرانسوی که مسلمان شدند شیعه شدند، چه کسانی هستند که میآیند با داعش میجنگند کشته میشوند؟ عمدهی اینها دو رگههایی هستند که یک نسل آنها به اروپا آمدهاند و مسلمان شدهاند. اینها فقیر هستند، مثل طلقاء هستند، مثل کسانی که حکومت به آنها پناهندگی داده حقوق بیکاری میدهد، کسانی که در حومهها و زاغههای پاریس و شهرهای بزرگ زندگی میکنند. اینها مورد ظلم واقع میشوند، کسی آنها را به حساب نمیآورد، درجهی سه حساب میشوند نه حتّی درجهی دو، اینها عقدهی حقارت دارند دنبال عزّت میگردند مسلمان هم هستند. یک جریانی پیدا شده تساوی عرب و عجم، شرقی و غربی اعزاز میگوید. میخوانم ببینید ما دنبال برگرداندن عزّت به مسلمین از طریق جهاد و هجرت هستیم. آنها میبینند ما دنبال همین بودیم میآیند.
تلاش برای ایجاد امپراتوری مسلمانان
این خلافت با تلاش برادرانی از قفقاز، هند، چین، شام، عراق، یمن، مصر، مغرب، آمریکا، فرانسه، آلمان، استرالیا پایهگذاری شده، ما میخواهیم امپراتوری اسلام را به اضافهی عدالت برگردانیم. امروز اگر امام ظالم باشد امام نیست، جلوتر میبینیم. فکر کردید همینطور این همه اهل سنّت جذب آنها شدهاند؟ خطّ ممیّز فقه سیاسی شیعه و سنّی در عدالتطلبی بود جریان داعش خوب فهمیده است. منتها یک سنّی اگر بخواهد شیعه شود خیلی دردسر دارد یا همواره به او این تهمت را میزنند که شما با روافض تبانی کردهاید اگر بخواهد در فلسطین کاری انجام دهد، ولی اینجا لازم نیست دین شما تغییر کند همان دینی که داشتید دارید عزیزتر شدهاید، دنبال عزّت میگردید. جذّاب است. میگوید امیر المؤمنین فرمودند، همین القرشی الحسینی البغدادی، به زودی به اذن خدا روزی خواهد آمد که مسلمانان در همه جا به عنوان ارباب راه میروند. هر کس عقدهی حقارت دارد میگوید ما دنبال همین هستیم. شیوخ عرب را نگاه میکنند که بردگان آمریکا هستند، میگویند دشمن شماره یک ما آمریکا است منتها کفّار یک عدّه منافق بین مسلمانها درست کردهاند روافض صفوی هستند، اوّل باید از داخل پاکسازی کنیم بعد سراغ آنها برویم. ما خسته شدیم از اینکه رضیع شیر تحقیر هستیم، یعنی چقدر شیر تحقیر به ما بدهند بخوریم، پستترین مردم بر ما حکومت کنند، تأسّف و ناله کردن تمام شده، بیاحترامی و تحقیر و رسوایی به آخر رسیده است. شما نگاه کنید جذّاب است.
باور اهل سنّت به نوعی بودن منجی
خطر بزرگ این فتنه چیست؟ در تمام روایاتی که در اهل سنّت موضوع مهدویت مطرح است، چون در اهل سنّت مهدی (سلام الله علیه) به عنوان شخصیّت حقیقی نیست، بیشتر صوفیه از اهل سنّت مهدی را نوعی میدانند. حتّی شما نگاه کنید آقای مولوی هم همینطور است، خواه از نسل عمر خواه از علی، مهدویت را نوعیّه میدانند میگویند هر مصلحی باشد. پسر فاطمهی زهرا که با 10، 11 واسطه به حضرت زهرا برسد نیست، او میخواهد «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» میگویند اینها هم همین کار را انجام میدهند یا زمینهساز هستند یا همانها هستند. اصلاً تا به حال از این خبرها در کشورهای ما نبود، اینطور میگویند که همه به کمپ دیوید میروند تا کمر جلوی کفّار خم میشوند اینها هستند که دارند میجنگند، منتها استراتژی آنها این است که از داخل باید شروع کنیم.
گام بعد جهانی سازی
گام بعد جهانیسازی است، سوریه نه برای سوریها و عراق نه برای عراقیها است بر همهی ما است که برای اعزاز اسلام تلاش کنیم، بر ما است ارتباط با دانشمندان، مهندسان، پزشکان. این خیلی سبک تحلیل کردن است ما تصوّر کنیم یک عدّه هستند مشخّصاً میدانند دروغ میگویند پول گرفتهاند دارند کشته میشوند. این یکی از فتنههای آخر الزّمان است. من نمیخواهم بگویم این فتنهی سفیانی است گرچه شباهت دارد، همین الآن نهی کردیم از اینکه نسبت بدهیم. این چیز خطرناکی است که دارد اتّفاق میافتد.
لزوم وحدت برای جلوگیری از نفوذ به اهل سنّت
شاید خط کمی در ذهن شما پررنگتر شود که آقا میفرماید امروز استراتژی جمهوری اسلامی وحدت است. این ادبیات اگر با آن حالتی که اهل سنّت ایران تصوّر کنند اینها راست میگویند به آنها برسد با اشتیاق میپذیرند. میگویند ما از زمان صفویّه تا به حال زیر چکمههای شیعه هستیم و اینها هم همین را میگویند، انتخاب لفظ رافضی صفوی دقیق است. همهی تلاش ما اجرای شریعت است. یک جمله را بخوانم: ما به یاری خدا مجاهدین دولت اسلامی موفّق به رهاییبخشی منطقهی استراتژیک شهر فلان در ولایت نینوا شدیم، این شهر در 50 کیلومتری غرب موصل و از روافض بود، پاکسازی کردیم.
امامت حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن
استدلال شما چیست؟ استدلال ما خدا در قرآن فرمود: «إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ»[11]، آنهایی که اهل مطالعههای قرآنی هستند میدانند بحث امامت این آیه را هرگز اهل سنّت تا به امروز زیر بار نرفته بودند، «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»، وقتی حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) امتحانات خود را پس داد خدا به او فرمود که «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي»، فرزندان من چطور؟ فرمود: «قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينََ». قرطبی گفته از این معنا استفاده میشود اگر کسی ظلم کند به امامت نمیرسد. میگوید من نمیگویم امامت نبوّت است، اهل سنّت وقتی با شیعه احتجاج میکنند شما تفاسیر اهل سنّت را که ببینید به این آیه که میرسند میگویند این «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» یعنی «نَبِیَّاً»، حضرت ابراهیم به نبوّت رسید و کار را راحت میکردند و میگفتند رها کنید. نتیجه این است که هر انسان ظالمی میتوانست به حکومت برسد.
هجرت در تفکّرات داعش
این جریان میبیند امروز در دنیا بخواهد انسانهایی که حیرت زده هستند و سرگردان هستند به سمت خود جذب کند نمیشود بگوید به سمت ظلم بیایید، باید عدالت بگوید، «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً». در قرآن آیه داریم. جالب است به کتابهایی استدلال میکند نویسندهی آن کتابها از اهل سنّت میگویند البتّه ما فعلاً باید به حکومت حاکم ظالم تن بدهیم، آنها را نمیآورد اوّل را میآورد، میگوید «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» آیا از بچّههای حضرت ابراهیم میشود؟ فرموده میشود اگر عادل باشد پس ما برای عدالت میجنگیم. برای برقراری عدالت باید چه کنیم؟ باید حکومت تشکیل بدهیم. حکومت در همهی دنیا نمیتوانیم ما کم هستیم باید جایی جمع شویم، باید به موطن خود برگردیم. پس مقوّم این جهاد برای عدالت چیست؟ هجرت است. شما میبینید خیلی افرادی که از همه جا به سمت جبههی خاورمیانه هجرت میکنند و میآیند. خیلی خوب عمل کردهاند. ما باید دو کار انجام دهیم، 1- این جریان را درست تبیین کنیم، 2- سعی کنیم نفرت از شیعه را کم کنیم اگر نمیتوانیم از بین ببریم.
فایدهای ندارد شما امروز بگویید ما 500 روایت داریم که مهدی از ما است، او میگوید مهدی از ما است ما هم برای خود روایت داریم. شما میگویید او معجزه میکند، میگویند مهدی ما امام الهادی الی الحقّ 100 معجزه دارد. امروز اگر ما میخواهیم در دنیا قبل از ظهور مهدی (سلام الله علیه) بحث کنیم نمیگویند اصلاً بحث اعتقادی نکنیم ولی فایدهای ندارد چون ادلّهی شما مختصّ به مذهب شما است. شما دلیلی واضح بر امامت امام زمان (سلام الله علیه) طبق مذهب شیعه از مبانی زیدیّه و وهابیت و اهل سنّت دارید؟ ندارید. شما با دلایل خود یک چیزی میگویید آنها هم با دلایل خود چیز دیگری میگویند. همه را برای این یک جمله گفتم امروز شما نمیتوانید با مباحث اعتقادی صرف جلوی سیل تبلیغات بایستید چون مبانی شما برای شما است آنها قبول ندارند، حدّاکثر برای شیعیان مفید است. آنها برای خود مبانی دارند که فعلاً قبول دارند و اصلاً به صحبت شما گوش نمیکنند.
ایجاد جامعهی کامل بهترین راه مبارزه
باید چه کرد؟ به نظر حقیر همان چیزی که در دعا گفتهاند، این را حضرت آیت الله جوادی هم فرموده ما از ایشان اقتباس کردیم، همان چیزی که در دعای برای غیبت گفتهاند. امروز اگر میخواهید مهدویت را تبلیغ کنید باید جامعهی شما جامعهی مهدوی شود، مقایسه کنند بگویند این جامعه عدالت محور است، گناه در این جامعه کم است، ظلم کم است وگرنه معنی ندارد ما هر کاری دوست داریم انجام دهیم بگوییم مهدی هم برای ما است، آنها هم میگویند برای ما است، تبلیغی در جهان اسلام رخ نمیدهد فتنهها بیشتر میشود. امروز راه بسته است برای اینکه شما بتوانید با یک بیان اعتقادی ویژه همهی مخالفین خود را منقاد کنید، نمیتوانید، مگر اینکه خیلی باانصاف باشند. ما در بین خود چقدر بیانصاف داریم؟ چقدر به ما گفتند شما ترسوهای دلواپس هستید هر چه گذشت دیدیم ما هر چه دلواپس بودیم باید میبودیم، هیچ جا هم نیست محاکمه کنند آقایانی که دروغ گفتند قطره چکانی فاش کردند را بیایند… جامعهی جهانی امروز دارد ما را نگاه میکند، چقدر جامعهی ما مهدوی است، مقایسه میکند. چقدر اهل هجرت و جهاد هستی معلوم میشود آماده هستی وگرنه بگویید مهدی برای ما است خیال ما هم آسوده است. دارند ما را از بیرون نگاه میکنند چقدر… سر چهار راه به برادرشیعهی خود راه نمیدهی زودتر از تو بپیچد این چطور «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»؟
اصلاح به صورت فردی
ممکن است کسی بگوید این حرفهایی که گفتید جامعه است، جامعه به ما چه ارتباطی دارد؟ بخشی از جامعه به ما ارتباط دارد. امّا فردی این است روایات متعدّد داریم که اگر نماز کسی نماز مَرضی امام زمان نباشد این فرد نمیتواند از سربازهای او شود، اگر به حقّ النّاس آنطور که یاران امام زمان توجّه میکنند توجّه نکند نمیتواند. اگر وقت شناس نیستی یار امام زمان نیستی اگر وقت خود را تلف کنی. دارم برای جنگ جهانی آماده میشوم روزی چهار ساعت در شبکههای اجتماعی میچرخم. الحمدلله امام زمان علم غیب دارد نیازی نیست شما برای او خبر جمع کنید بداند دنیا چه خبر است. من با یاران امام زمان خیلی فاصلهی عملی دارم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَة»[12]، ترک گناه از مقوّمات یار امام زمان است. از خود شروع کنیم، جامعه خیلی سخت است از خود که میتوانم شروع کنم و خدا را شاهد میگیرم از جمع ما اگر یک نفر به احترام امام زمان قصد کند تغییر در مسیر خود ایجاد کند یا بهرهوری و اصلاح کند به همهی ما برکت نازل میشود إنشاءالله امام زمان به ما نگاه میکند. امام زمان حی است، تنها حی است که شما میتوانید از طرف او عبادت کنید برای چه؟ نیاز دارد؟ برای اینکه فراموش نکنی یک نفر بیابانگرد شده که تو لبّیک بگویی، هر روز دارد صدا میکند. به جامعه کاری ندارم خود من که میدانم جواب او را نمیدهم.
فضائل یاران امام زمان ارواحنا فده در احادیث
وقتی میخواهد فضائل ائمّه را در حدیث جابر، حدیث لوح بگوید به هر امامی که میرسد فضائلی میگوید، امام صادق کاری میکنم شیعیان او در قیامت سربلند باشند، چشم امام رضا را به پسر او امام جواد روشن میکنم، امام حسین «أَختِمُ لَهُ بِالسَّعَادَة» شهادتی نصیب او میکنم تا قیامت همه شیدای آن باشد. به امام زمان که میرسد میفرماید یاران مهدی اولیای من هستند، «وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ»[13]، «بِهِم»، نه به امام زمان، به برکت یاران امام زمان من زلزلههارا برطرف میکنم، فتنههای سنگین. این فتنهای که بحث کردم در روایت به اسم فتنهی عَمیاء حِندس آمده، عرض کردم سقیفه را اینطور نام نگذاشتند، یکی واقفیّه زمان شهادت امام کاظم است یکی فتنهی ظهور است. میگوید به برکت یاران مهدی فتنهها را برطرف میکنم. یعنی من میتوانم به سمتی بروم که به برکت من فتنه برطرف شود. فردی، هر کس خود را درست کند.
صفات یاران امام زمان را که انسان نگاه میکند آنهایی که مثل من هستند ناامید میشوند از اینکه از یاران امام زمان باشند، «يَتَهَادَوْنَ رُءُوسَهُمْ كَمَا يُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْكِ»[14]، سرهای آنها را هدیه میفرستند. همین امروز، من نمیخواهم روایت را به ظهور تطبیق کنم، ولی همین امروز کم نداریم سردارانی که نزدیک ما در همین تهران زندگی میکردند سرهای آنها را در سوریه به نیزه زدند. هستند کسانی که سرهای خود را به عشق امام زمان هدیه کنند. در این روایت میگوید آن کسانی که به برکت آنها فتنهها را برمیدارم سرهای خود را میبرند هدیه میدهند. من خود را نگاه میکنم میبینم خیلی فاصله دارم.
«اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجْ وَ أَجْعَلْنَا مِنْ خَیْرِ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ المُسْتَشْهَدِین بَیْنَ یَدَیْه وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَائَهُ وَ خَیْرَه اللَّهُمَّ أَحْفَظْ زَعِیمَ الْمُسْلِمینَ».
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیه 25 تا 28.
[3]– بحار الأنوار، ج 99، ص 117.
[4]– همان، ص 121.
[5]– همان، ج 51، ص 82.
[6]– من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 179.
[7]– بحار الأنوار، ج 45، ص 43.
[8]– الأمالی (للصدوق)، ص 26.
[9]– الكافي، ج 1، ص 528.
[10]– الکافی، ج 8، ص 343.
[11]– سورهی بقره، آیه 124.
[12]– سفينة البحار، ج 2، ص 393.
[13]– الکافی، ج 1، ص 528.
[14]– بحار الأنوار، ج 52، ص 143.