جلسه سوم بازتاب فاطمیه در منابع اهل سنت

9

نویسنده

ادمین سایت

یازدهم اسفندماه 1393 (در ادامه ی مباحث شب های قبل) حجت الاسلام کاشانی به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام به سخنرانی در باب بازتاب فاطمیه در منابع اهل سنت پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.

برای دانلود صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

اهمیّت فاطمیّه و تحریفاتی که رخ داد

عنوان اصلی بحث اهمّیّت فاطمیّه بود که به مناسبت چند بخش دارد. بخش اوّل را تقریباً به اتمام رساندیم. آن هم این بود با توجّه به تحریف گسترده‌ای که در منابع تاریخی صورت گرفته است که به اندازه‌ی اقتضای وقت و حوصله‌ی جمع و زمان‌بندی که می‌خواستیم در چند شب جمع شود نمونه‌هایی را عرض کردیم که تحریف به صورت فردی و جمعی، دینی و سیاسی رخ داده است، بر وجوب تحریف حکم شرعی داده شد. حکومت فشار سیاسی شدیدی برای تحریف می‌آورد. تحریفات دو شکل داشت: گاهی با کتمان بود، گاهی با تغییر حقیقت بود.

روش وهابیّت برای کتمان کردن سیّدة النساء بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)

نمونه‌هایی را هم از تحریف شخصیّت زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) عرض کردیم که حتّی در برترین دختر پیغمبر بودن هم سعی کردند ورود کنند کما این‌که یک بحث مفصّلی است که چند جلسه کار دارد این‌که روش وهابیّت برای کتمان کردن سیّدة نساء اهل الجنّة بودن حضرت زهرا به چه شکل‌هایی است. یک جای دیگر راجع به این موضوع بحث کردیم. یعنی تلاش بر این است که شخصیّت زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) را از اهمّیّت بیندازند، کارهای دیگری هم انجام دادند که حالا عرض می‌کنم.

دلیل بیان کردن ماجرای حضرت زهرا در دوران امام هادی (علیه السّلام)

منتها ما برای این‌که یک سابقه‌ای را از جریان فاطمیّه به شما تقدیم کنیم، عرض کردیم آقای بخاری که بیش از 100 مورد عمداً در کتاب خود تحریف کرده است اصلاً استاد تحریف است، نفر اوّل آن‌ها است. در دوران امام هادی چه شد که بخشی از ماجرای حضرت زهرا را بیان کردند؟ به این رسیدیم که بنای اوّلیّه‌ی آقایان بر کتمان محض بود، تلاش خود را هم کردند و امامان شیعه هم شروع به تبلیغ جایگاه اهل بیت کردند. به گونه‌ای که کسی بعد از سیّد الشّهداء به صورت علنی جرأت نکرد با شمشیر امامی را بکشد، جرأت نکرد رسماً امامی را دستگیر کند جز حضرت موسی بن جعفر. عرض کردیم حضرت موسی بن جعفر در آن مرحله انتحار عظیمی کرد. که یک بار حقانیّت امیر المؤمنین و ناحق بودن تیم مقابل را بیان کرد، بعد فرمود: تو هارون هم ادامه‌ی داود هستی. طبیعتاً می‌دانست وقتی این حرف زده شود یعنی چه.

دادن فدک به حضرت زهرا نشانه‌ی غصب بودن و زیر سؤال رفتن مشروعیت غاصبان

بعد از آن در این چند باری که مدام فدک را روی فشاری که اهل بیت به جامعه می‌آوردند، افکار عمومی می‌گفتند بیت المال مسلمین میلیاردها سکّه‌ی طلا دارد مثلاً یک وقتی منصور دوانیقی گفت: ما چقدر طلا داریم؟ گفتند: آقا شما که الآن همین‌طور بریز و بپاش می‌کنی هیچ ورودی جدیدی نداشته باشیم 80 سال داریم. که البتّه او گفت: یک کاری کنید که به اندازه‌ی هزار سال داشته باشیم. بعضی می‌گویند همان روز از دنیا رفت. می‌گفتند آقا شما گدای یک تکّه زمین هستید؟! ارثیه‌ی دختر پیغمبر را غصب کردید، این خیلی فشار می‌آورد آن‌ها هم نمی‌گفتند ما غاصب هستیم. منصور دوانیقی‌ها می‌گفتند ما امیر المؤمنین هستیم، فقیه هم هستیم. منصور دوانیقی می‌گفت من فقیه هستم، من رئیس فقها هستم، نمی‌توانست علناً خلاف کند لذا مجبور می‌شدند این فدک را بدهند و در واقع دادن فدک مهر تأیید بر غصب بود، مشروعیت حکومت خودشان زیر سؤال می‌رفت دوباره بعدی مجبور می‌شد بعد از این‌که کمی اوضاع مسلّط می‌شد و درگیری‌های این طرف و آن طرف می‌خوابید، کودتاها و قیام‌ها و انقلاب‌ها و اعتراض‌ها کم رنگ می‌شد دوباره این داستان شروع می‌شد. تا زمان امام هادی (صلوات الله علیه) که وقتی متوکّل گرفت در دروان بخاری- او مجبور شد. مردم سؤال می‌کنند می‌گویند جریان فدک چیست؟ آن‌ها مجبور شدند بخشی از ماجرای فدک را بیان کنند.

دلیل آشکار کردن میراث از زبان بخاری

حالا چه چیزهایی را گفت و چه چیزهایی را نگفت؟. ماجرای ارث را بیان کرد. حالا توضیح می‌دهیم که این ارث یعنی چه؟ و شهود را اصلاً نگفت. این بحث جزئیات مهمی دارد. چرا آقای بخاری که مجبور شد فدک را آشکار کند از این میراث شروع کرد؟ چون اگر از میراث شروع نمی‌کرد کفر خلیفه ثابت می‌شد، او نمی‌خواست این اتّفاق بیفتد. چرا کفر ثابت می‌شد؟

دوست نداشتن یاران پیامبر نشانه‌ی مسلمان نبودن و کفر بودن شخص

الآن اگر یک کسی به شما بگوید من یاران امام زمان را دوست ندارم، آن یاران با تقوای امام زمان، آن 313 نفر را دوست ندارم. شما می‌گویید پس تو امام زمان را دوست نداری. اگر یک نفر از ما بگوید من یاران پیامبر، کسانی که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[1] بودند، کسانی که «وَ السَّابِقُونَ»[2]، کسانی که مجاهدان فی سبیل الله بودند، کسانی که امّت وسط بودند، کسانی که در جنگ‌ها به پیامبر کمک کردند را دوست ندارم. شما هم که شیعه هستید می‌گویید پس تو پیامبر را دوست نداری. چون اگر شیعه هم با بعضی صحابه اختلاف دارد که با این اوصاف مشکل ندارد، می‌گوید بعضی از افراد این اوصاف را ندارند، اصلاً در جنگ‌ها فرار کردند نه این‌که بگوید من یاران پیامبر که در جنگ‌ها جانباز شدند را دوست ندارم. اگر یکی به ما بگوید می‌گوییم پس شما مسلمان نیستید، چون پیامبر را دوست ندارید. دوست نداشتن پیامبر یعنی کفر. کسی که پیامبر اسلام را دوست نداشته باشد، قبول نداشته باشد یعنی اصلاً مسلمان نیست.

معتقد بودن شیعه به ماجرای فدک

همین‌طور اگر کسی بگوید من اسلام را قبول دارم، پیغمبر هم قبول دارم، قرآن را قبول ندارم. شما می‌گویید پس شما مسلمان نیستید، این کفر است. آن چیزی که شیعه به آن معتقد است، در کتب غیر شیعه هم آمده است، آقای بخاری تحریف کرده است و بعد از آن تقریباً منابع مهم دیگر ننوشتند این بود که رسول خدا فدک را به دخترش هدیه داد. فدک را که هدیه داد وقتی رسول خدا شهید شد حکومت کارگرهای حضرت زهرا را بیرون کرد، فدک را تصرّف کرد. حضرت تشریف بردند یک خطبه‌ای خواندند گفتند باید فدک را به ما بدهید. قبل از این‌که خطبه را بخوانند محاجّه شد. گفتند از کجا معلوم که این برای شما است شاهد بیاورید؟ حضرت شاهد آورد، شاهدها را قبول نکردند.

عملیات کفرآمیز برای پس گرفتن فدک از حضرت زهرا (سلام الله علیها)

چند بار عملیات کفرآمیز انجام شد، برای همین بود که او مجبور شد از ارث شروع کند. وقتی ماجرای شهود را قبول نکردند حضرت فرمود: پس ارث است، وقتی بگوید همه‌ی فدک برای من است، همه برای حضرت زهرا است. نه پیامبر به من نداده است، ارث پدرم به من می‌رسد، تنها بچّه‌ی بازمانده از او هستم حالا همسران او هم ارث می‌برند باشد ولی بخش اعظم آن به من می‌رسد. بعد فرمود: ارث من را بدهید. یعنی مرحله‌ی اوّل فرمود: همه برای من است، مرحله‌ی دوم فرمود: ارث من را بدهید.

شروع ماجرای فدک از ارث از زبان بخاری

بخاری از ارث شروع کرد که ما عرض کردیم برای چه او آن بخش را تحریف نکرد؟ شب گذشته توضیح دادیم حالا بگوییم چرا تحریف کرد؟ از ارث شروع کرد؟ قبل از آن یعنی چه؟ بعد از آن یعنی چه؟ گفتند شاهد بیاور. حضرت شاهد آورد قبول نکردند. اگر این اتّفاق چند بار افتاده باشد آن فرد اوّل کافر شده است. یعنی آدم در هر یکی کافر می‌شود. 1- آقایان معتقد هستند صحابه‌ی پیامبر راستگو هستند و یکی از مهمترین علّت‌های قتل شیعه در این مناسبت‌هایی که شیعه‌ها را می‌کشند می‌گویند شما صحابه‌ی پیامبر را دوست ندارید که ما هم الآن عرض کردیم چون وقت نیست در مورد آن توضیح دهم به همین بسنده می‌کنم ما صحابه‌ای که مجاهد هستند، جانباز هستند، باعث نشر قرآن شدند، به پیامبر کمک کردند «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[3] ما مخلص آن‌ها هستیم، کافر است کسی این‌ها را قبول نداشته باشد. ولی آن کسانی که از جنگ‌ها فرار کردند، از بیت المال دزدی کردند، پیامبر را ترور کردند آن‌ها هم این‌گونه هستند؟ اگر ما یک نقدی به بعضی داریم چون معتقد نیستیم این‌ها را دارند، شکی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) از اصحاب پیامبر است، کسی شک دارد؟ در تاریخ پیدا شده است کسی شک کند؟ هیچ کس نبوده است.

شاهد خواستن از حضرت زهرا یعنی نپذیرفتن عدالت ایشان

مگر شما نمی‌گویید صحابه‌ی پیامبر همه عادل هستند؟ اصلاً شما نباید شاهد می‌خواستید، چون این یعنی اوّلاً نپذیرفتن عدالت حضرت زهرا. ثانیاً بین اهل بیت پیامبر شیعه و سنی اختلاف دارند که اهل بیت پیامبر چند نفر هستند این هم چون بحث گسترده‌ای است الآن وارد آن نمی‌شوم.

اختلاف نداشتن در مورد نازل شدن آیه‌ی تطهیر بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 امّا آیا همسران پیامبر جزو اهل بیت هستند یا نیستند؟ یک اختلافاتی است، امّا در یک چیز اختلاف نیست که دختر پیامبر جزو اهل بیت است و ما کار نداریم که تحریف اهل بیت چیست، شیعه چه می‌گوید، سنی چه می‌گوید، همه هر چه اختلاف دارند سر یک چیز اختلاف ندارند که آیه‌ی تطهیر در مورد حضرت زهرا هم نازل شده است. حالا این‌که در مورد دختر خلیفه، نازل شده است، همسران پیامبر نازل شده یا نه، در مورد امیر المؤمنین است یا نه، در مورد عباس پیامبر است یا نه یک بحث دیگری است که در جای خود باید بحث شود، ولی راجع به حضرت زهرا هیچ شکّی نیست. خدا به طهارت این بانو شهادت داده است. بعد شما سر یک تکّه زمین راستگویی او را قبول نمی‌کنید؟! اگر فرصت کردم آیات قرآن را عرض می‌کنم که خداوند این کار را کفر صریح می‌داند. شما می‌گویید همه‌ی صحابه راستگو هستند خدا گفته است، از حضرت زهرا قبول نکردید. برای او آیه‌ی تطهیر نازل شده است یا نه؟ نازل شده است. خدا می‌گوید طاهر است، از هر رجس و پلیدی یک تکّه زمین را بی‌جهت خواسته است بگوید برای من است، اگر قبول نکردی یعنی این.

شاهد نخواستن از جابر بن عبدالله انصاری

در صحیح بخاری و مسلم یک عبارتی آمده است که جگر آدم خیلی می‌سوزد. خدا جابر بن عبدالله انصاری را رحمت کند، او دنبال چند سکّه نبود، می‌خواست برای ما سند فراهم کند. از اصحاب سرّ اهل بیت است. رفت به خلیفه گفت: آقا پیامبر فرمود اگر از بحرین وجوهات رسید به این اندازه به تو می‌دهم. هم بخاری این را نقل کرده است، هم مسلم نقل کرده است. خلیفه هم گفت: بفرمایید. بعد زیر گریه زد گفت: من را یاد پیغمبر انداختی، او را بغل گرفت و کمی گریه کرد و گفت: این طلاها خدمت شما، پول بحرین رسیده است. شارحان صحیح بخاری و مسلم نوشتند می‌دانی چرا این‌جا از تو شاهد نخواست؟ عین عبارت فتح الباری را می‌خوانم، متن عربی شارح مهمترین شرح صحیح بخاری است. آقایان برای چه مجبور شدند بخشی از آن را حذف کنند؟ می‌گوید «فِيهِ قُبولُ خَبَرِ الوَاحِدِ العَدلِ مِنَ الصَّحابَه»[4] این‌که می‌بینیم تا جابر گفت طلاها را بده، پیغمبر فرمود: اگر از بحرین پول‌ها رسید به تو این اندازه می‌دهم بدون این‌که بگوید چه کسی گفته است، شاهد داری؟ از پیامبر دست نوشته داری؟ دست خط داری؟ صدای ضبط شده داری؟ چه کسی قبول دارد؟ چه کسی شنیده است؟ هیچ چیز نگفت، داد. این اتّفاق که افتاد یعنی «فِيهِ قُبولُ خَبَرِ الوَاحِدِ العَدلِ مِنَ الصَّحابَه» می‌گوید یکی از صحابه این حرف را بزند باید به حرف او گوش کنید. جالب این‌جا است «وَلَو جَرَّ ذَلِكَ نَفعاً لِنَفسِهِ» ولو به نفع خودش حرف بزند. این‌جا گفت 500 سکّه طلا به من بده. نه فقط قبول کنی من بگویم آقا به ایشان گفتند 100 سکه بدهید. گفته است به خودم بدهید، می‌گوید باید بدهید. «وَلَو جَرَّ ذَلِكَ نَفعاً لِنَفسِهِ» باید خودش بخواهد.

یعنی سیّده‌ی نساء‌ اهل الجنّة از جابر هم پایین‌تر بود؟! چرا شاهد خواستید؟ شما به این معتقد هستید، خلیفه هم معتقد است. این‌طور نیست که بگویید آقا فراموش کرده بودم که شما صحابه و اهل آیه‌ی تطهیر هستید، ببخشید. نه در جای دیگر از این کارها انجام داد.

روایات متواتر بر بهشتی بودن سرور جوانان یعنی حسن و حسین (علیه السّلام)

شاهدها «حَسَنین سَيِّدَا شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ» نزد آقایان متواتر است نه این‌که بگوییم پشت کامیون نوشته است، کتاب‌های متعدّد در مورد روایات متواتر یعنی روایات قطعی است آقایان غیر شیعه می‌گویند این روایت متواتر است یعنی شک نیست که پیامبر فرموده است سروران جوانان بهشت یعنی سروان اهل بهشت این دو نفر هستند، این‌ها هم شاهد هستند. امیر المؤمنین هم است، ام ایمن هم است که پیامبر فرمود: تو بهشتی هستی. وقتی شما راستگویی آن‌ها را قبول نکردید یعنی تقوای سرور جوانان بهشت در آن حدی است که یک تکّه زمین را دروغ می‌گوید؟ پس شما سرور جوانان بهشت را قبول ندارید، چون روایت متواتر است کفر می‌شود.

قضیه‌ی شاهد و یمین چیست؟

مرحله‌ی بعدی که کفر رخ داد این است اگر یک نفر یک شاهد آورد ام ایمن، امیر المؤمنین و حسنین هم بگوییم فامیل‌های او هستند، عرض کردم یک بار سر کفر او حرف زدم دیگر تکرار نمی‌کنم. ام ایمن به عنوان شاهد قبول است؟ فامیل نیست؟ بله. در مسائل مالی در اسلام سر مال مجهول المالک اگر اختلافی شود. مثلاً این کتاب برای من است، فرض کنید این کتاب این‌جا باشد ندانند برای کیست؟ صاحب خانه بگوید کتاب برای من نیست، یک کسی این‌جا جا گذاشته است، اوّل آن را نگاه می‌کنیم اسم کسی نوشته نشده است، شناسنامه ندارد یک نفر از راه می‌رسد می‌گوید این برای من است می‌گویند شاهد داری؟ می‌گوید یک شاهد دارم. می‌گویند قسم بخور. قسم می‌خورد به خدا قسم راست می‌گویم، کتاب را به او می‌دهند. به این قضیه‌ی شاهد و یمین می‌گویند. شیعه و سنی بلکه جمهور مسلمین این را قبول دارند.

استفاده کردن خلیفه‌ی اوّل از قاعده‌ی شاهد و یمین در حکومت خود

در کتب فقهی نوشتند یکی از کسانی که بیش از همه این قاعده را در دوران حکومت خود استفاده کرد خود خلیفه‌ی اوّل است. می‌گوید مگر شما یک شاهد نداشتید؟ ام ایمن است، بقیّه‌ی فامیل را رها کن. ام ایمن شاهد است، مسئله هم مسئله‌ی مالی است. یک تکّه زمین است.

قسم خوردن حضرت زهرا (سلام الله علیها) طبق قاعده‌ی یمین و شاهد

جالب است شما نگاه کنید در خطبه‌ی فدکیّه حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم خورده است ولو این‌که حکومت نخواسته است حضرت قسم خورده است یعنی طبق قاعده‌ی یمین و شاهد. شاهد که شاهد است، یمین یعنی قسم. اگر یک مالی صاحب ندارد، شما می‌گویید فدک صاحب خاص ندارد، حضرت زهرا می‌گوید دارد، برای من است. شما می‌گویید ندارد وقتی مجهول المالک است، حضرت یک شاهد آورده است که ام ایمن است و قسم هم خورده است. باید می‌دادید، خود تو هم معتقد بودی، خلاف عقیده‌ی خود عمل کردی.

قاعده‌ی ید چیست و چه کسانی آن را قبول دارند؟

یک قاعده‌ای است که اسکیموها هم آن را قبول دارند یعنی فقط نیاز نیست متمدّنین باشند، به آن قاعده‌ی ید می‌گویند. این‌طور نیست که این آقا تسبیح دست دارد و آن را بگیرند و همین جا آن را ضبط کنند، بگویند هر وقت سند آوردی به تو می‌دهیم. سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. یعنی در راز بقا نشان می‌دهد شیر که می‌خواهد به منطقه‌ی دیگر برود غرّش می‌کند، آن شیر نری که در آن منطقه است او هم غرّش می‌کند، می‌فهمد آن‌جا صاحب دارد. فقط در یک صورت است مگر این‌که بخواهد به حریم او تجاوز کند مثلاً او را بکشد و فراری بدهد به آن زمین تجاوز کند وگرنه او یک غرش می‌کند، آن یک غرش می‌کند شیر مهمان می‌رود.

قاعده‌ی ید یعنی یک چیزی دست من است، الآن این انگشتر دست من است، می‌خواهی بگیری باید سند بیاوری که محکمه پسند باشد، این برای شما بوده یا من آن را از روی زمین پیدا کردم یا دزدیدم در غیر این صورت نمی‌توانی از دست من بگیری. پولی که در جیب من است نمی‌توانی بی‌سند از جیب من بیرون بیاوری. قاعده‌ی ید را اسکیموها و حیوانات وحشی و اهلی هم این را قبول ندارند نه فقط عقلا، نه فقط آدم‌ها.

غصب کردن و تصرّف عدوانی غاصبان برای به دست آوردن فدک

باغ دست حضرت بود و کارگرها در آن کار می‌کردند، اگر شما می‌خواهید غصب کنید باید سند بیاورید که بگوید این برای من است، شما تجاوز کردی، تصرّف عدوانی کردی. به ده‌ها دلیل شهادت خواستن از زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) منجر به کفر است. یک دلیل مهم آیات قرآن غیر از آیه‌ی تطهیر است، اگر رسیدم یک شب عرض می‌کنم.

قضیه‌ی میراث فدک نمونه‌ای از کتمان کردن غاصبان

شما محدّث حکومت باشید کفر حاکم را امضا می‌کنید؟ اوّل تا بتوانید کتمان می‌کنید من یک نمونه‌ی کتمان را عرض می‌کنم که تا حالا نگفتم. گرفتار شوید، مجبور شوید، افکار عمومی مدام فشار بیاورد که فدک چیست؟ شب‌های گذشته توضیح دادیم مجبور هستید بگویید قضیه میراث بود، قسمت اوّل خیلی وحشتناک است. امیر مؤمنان و حاکم مسلمین کافر می‌شود لذا می‌گوید این یکی را دیگر نقل نمی‌کند و برای هدایت افکار عمومی می‌گوید نه سر ارث اختلافی شد.

عبارت بخاری برای هدایت افکار عمومی آن زمان

حالا نگاه کنید زهرای مرضیّه چه کار کرده است. همین متنی که بخاری نقل کرده است که خواسته است افکار عمومی آن زمان را هدایت کند، می‌گوید عبارت این‌طور شد که «أَرْسَلَتْ إلى أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا»[5] گفت میراث ما را بدهید، او نداد. «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ (علیها سلام)»  حضرت خشمگین شد. ما توضیح دادیم چطور شد بخاری این‌ها را نقل کرد. اسم شخص را هم می‌آورد. جناب خلیفه‌ی اوّل بر او خشمگین شد «فَهَجَرَتهُ فَلَم تُكَلِمهُ» قهر کرد دیگر هم حرف نزد «حَتَّى تُوفيَت» در همین صحیح بخاری است که مسلمان با مسلمان سه روز بیشتر حق قهر کردن ندارد. آن‌ها مجبور شدن برای هدایت افکار عمومی که اهل بیت مدام تبلیغ فدک را می‌کردند یک چیزی به طرفداران خود بگویند قضیه‌ی میراث را گفتند. دوره‌های بعد گرفتاری پیش آمد. دوره‌های بعد همه گفتند دختر پیامبر غضبناک رها کردند تا از دنیا رفت.

سؤالاتی که در مورد حضرت زهرا برای افکار عمومی ایجاد می‌شد

شب گذشته هم عرض کردم چه کسی از او پرستاری کرد؟ مگر خود خلیفه‌ی اوّل در صحیح بخاری نگفت «ارْقُبُوا مُحَمَّدًا (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فِي أَهْلِ بَيْتِهِ‏»[6] یعنی به خاطر حرمت پیامبر به اهل بیت او حرمت بگذارید. کدام پزشک را بر بالین این بانو آوردند؟ شما می‌گویید این بانو 45 روز، 75 روز، 95 روز، شش ماه، چند روز بعد از پیامبر از شدّت فراق پیامبر بیمار شد این‌طور می‌گویید؟ کدام پزشک را بر بالین او آوردید؟ چه کسی پرستاری کرد؟ چه کسی برای حسنین غذا می‌پخت؟

حکومت این دستور را صادر کرده است و خودتان قبول دارید «ارْقُبُوا» مراقب پیامبر باشید، حرمت پیامبر را در مورد اهل بیت او رعایت کنید، برای تنها دختر او چه کردید؟

تمسّک جستن به میراث برای ساکت کردن افکار عمومی

سؤال ایجاد می‌شد مجبور شدند به چیز دیگری تمسّک کنند. یعنی تا مرحله‌ی 256 بخاری را میراث گفتند که ما میراث را توضیح می‌دهیم که چه مشکلاتی دارد. یک چیز دیگر به جای آن درست کردند. گفتند یک نقل است که بالاخره یک اختلافاتی شد بعد این دو نفر به خانه‌ی امیر المؤمنین رفتند و عذرخواهی کردند و قضیه فیصله پیدا کرد، «فَتَرَضَّاها» حضرت را راضی کردند.

بهانه‌ی آشتی کردن راهی برای جواب افکار عمومی مردم آن زمان

همین امروز یک بنده خدایی پیام داده بود در اینستاگرام فلانی یک صفحه زده، می‌خواهد از شیعه اسناد بدهد کسی گفته بود آشتی کردند تمام شد. ببینید چگونه تاریخ را تحریف می‌کنند. یعنی آقای بخاری تسلیم شد، مجبور شد یک چیزی را بگوید همان چیزهایی که خواندم دختر پیامبر قهر کرد و حرف نزد، شبانه دفن شد، به آن‌ها هم اجازه ندادند بیایند، دوره‌های بعدی گرفتار شدند. صحیح بخاری کتاب مهمی است، مردم سؤال می‌کنند چطور دختر پیامبر این‌طور شد؟ چطور چند نفر را برای آشتی کردن نفرستادید؟ یک کاری انجام می‌دادید. ماجرا سر فدک بود؟ بیت المال آن‌قدر مهم بود که باید دختر پیامبر را این‌طور خشمگین کنند، فدک را به او ندهند بعد عثمان آن را مفت به مروان داد؟ فاطمه به اندازه‌ی مروان برای حکومت اسلامی نمی‌ارزید که اصلاً ناحق به او بدهند؟

شما خود را جای آن کسی بگذارید که در افکار عمومی آن‌ها زندگی می‌کند، شما می‌گویید باید حرمت حضرت زهرا حفظ کرد، خلیفه می‌گوید نه من نمی‌توانم به کسی بیت المال بدهم ولو فاطمه باشد. بعد عثمان همین‌طور به مروان داد. چرا داد؟ برای این‌که دل داماد خود را به دست بیاورد؟ فاطمه در این حد نبود که دل او را به دست بیاورید که این‌طور نشود و قهر کند، شبانه او را دفن کنند و معلوم نشود قبر او کجا است؟ مجبور شدند بگویند آشتی کردند آن روایت درست نیست. حالا روایت آشتی کردن را شعبی نقل کرده است. شعبی 24 قمری به دنیا آمده است یعنی 13 سال و نیم بعد از رحلت یا شهادت پیامبر. یعنی اصلاً خودش ماجرا را از نزدیک ندیده است.

روایات مرسل به چه روایاتی گفته می‌شود؟

حالا من دو نکته را برای اهل آن نقل می‌کنم. اگر کسی پرسید این روایت را از کجا آوردید؟ می‌گویم من از استاد خود شنیدم. اگر من راستگو باشم و استاد من هم راستگو باشد تا این‌جا مشکلی نیست. او از چه کسی گرفته است؟ او هم از استاد خود. به قرن ششم می‌رسیم ولی امام صادق که برای قرن دوم است، 400 سال این بین خلأ وجود دارد. اگر راویان روایت متّصل نباشد به آن مرسل می‌گویند یعنی سند ندارد. اگر راویان یکی یکی باشند می‌گویند مسند است، سند درست است. چون شعبی وقتی به دنیا آمده است که 13، 14 سال بعد از ماجرای سقیفه است، او که ندیده است، فیلم او را که ضبط نکردند آقا ببیند، باید از یک نفر شنیده باشد او کیست؟ شعبی از خودش گفته است. گفت رفتند و آشتی کردند. یک طرف روایت بخاری و مسلم است، مسلم هم شاگرد بخاری است که ما عرض کردیم روی چه حساب نقل شده است که ماجرا میراث بود حضرت زهرا هم قبول نکرد و قهر کرد و شبانه دفن شد و آن‌ها هم نیامدند.

مرسل بودن سند شعبی به واقعه  

در عصرهای بعدی مثل عصر ما از بن‌باز سؤال می‌کنند چطور حرمت دختر پیامبر را نشناختید؟ در حد مروان نبود؟! اگر بیت المال مهم بود عثمان چرا به مروان داد؟ اگر نه می‌شد بدهد چرا دل دختر پیامبر را شکست؟ آن‌ها گفتند نه شعبی حل کرده است. حالا ما عرض می‌کنیم سند شعبی به واقعه مرسل است. 13، 14 سال این بین خالی است، نگفته است که از چه کسی شنیدم. یک طرف روایت بخاری است، یک طرف روایت بی‌سند است، هیچ کس بی‌سند را قبول نمی‌کند، چه کار کنیم بی‌سند را قبول کنند؟ پلوتیک زدند و آن است من بحث را نگه می‌دارم تا روشن شود که آن‌ها همین امروز هم چطور تحریف می‌کنند. بعد من حرف بن‌باز را می‌خوانم. گاهی من یک روایت می‌خوانم، نقل می‌کنند می‌گویند شب گذشته کاشانی این‌طور گفت. مثلاً آن حرف خیلی عجیب و غریب است. شما می‌روید از مسئولین هیئت می‌پرسید شب گذشته کاشانی واقعاً این‌طور گفت؟ یا می‌گویند بله یا می‌گویند نه. یعنی کاشانی گفت را می‌فهمی که گفته است، درست است. می‌گویند سند تا کاشانی درست است حالا این روایتی که من روی منبر گفتم واقعاً پیغمبر هم گفت؟ آن بررسی دیگری را لازم دارد.

صحیح بودن سند تا زمان شعبی

آن‌ها برای این‌که مردم را فریب دهند بین این‌که این اتّفاق زمان حضرت زهرا رخ داده است یا نه و شعبی 14 سال در این بین نبوده ابن کثیر در البدایة و النهایة، دیگران می‌گویند سند تا شعبی خیلی صحیح است. مثل این‌که بگویی واقعاً کاشانی شب گذشته این را گفت، این‌که کاشانی گفت واقعاً بود یا نبود؟ آن یک چیز دیگری است، به قول شما تا شعبی درست است، شعبی نبود که واقعه‌ی سقیفه را ببیند.

یعنی مسئله‌ی امروز است. وقتی این مسئله مطرح می‌شود شما سؤال می‌کنید آن‌ها با دختر پیغمبر را چه کار کردند که شبانه باید دفن شود؟ بعد شما می‌بینید شبانه دفن شدن حضرت زهرا چه غوغایی به پا می‌کند. او می‌گوید نه شعبی گفته است آشتی کردند تمام شد. سند تا شعبی خیلی درست است، مثل این است که بگویند شب گذشته کاشانی این حرف را زد، ولی کاشانی گفت پیامبر این کار را کرده است. باید این را بررسی کنید من گفتم حالا درست گفتم یا غلط گفتم یک چیز دیگری است.

استفاده از تدلیس برای از بین بردن واقعه

 هر کس نگاه می‌کنند می‌گویند نه بزرگان ما همه گفتند سند درست است. می‌گویند سند تا شعبی درست است، مردم که اصطلاحات حدیثی را نمی‌دانند همین الآن در گوشی من است که آن‌ها وقتی همین امروز می‌خواهند از مهلکه فرار کنند همین را می‌گویند، در حالی که شعبی 14 سال بعد از واقعه به دنیا آمده است. پس همان‌طور که شما نگاه می‌کنید آن‌ها برای از بین بردن این واقعه هر کاری بتوانند انجام می‌دهند ولو بن‌باز مفتی اعظم باشد حاضر است دروغ بگوید، به این کار تدلیس می‌گویند. به شما می‌گویند این روایت از امام حسن درست است؟ می‌گویید به پیغمبر کاشانی گفت. کاشانی ممکن است خطا بگوید. تدلیس است یعنی طوری می‌گویید که فرد تصوّر می‌کند واقعاً امام حسن گفته است. چه ربطی دارد شعبی در آن دوران نبوده است. این نشان می‌دهد که ماجرای بی‌حرمتی به زهرای مرضیّه چقدر برای آن‌ها ضرر دارد.

آن‌قدر این به نظر خودم جانسوز است تصویر کتاب را آوردم اگر خواستید نشان می‌دهم.

عبارت سیوطی درباره‌ی بی‌حرمتی به دختر پیامبر

القام الحجر لمن زکى ساب ابی بکر و عمر این را سیوطی نوشته است. در صفحه‌ 66 این کتاب یک حرفی زده است که آدم خیلی اندوهگین می‌شود. می‌خواهد بگوید سنگ به صورت کسی بزنیم که می‌گوید توهین به این دو نفر اشکالی ندارد. در صفحه 66 می‌گوید شما این‌ها را می‌فهمید بعد به دختر پیامبر بی‌حرمتی می‌کنید؟ سیوطی می‌گوید مرد مردان ابو المطرف شعبی است. چرا؟ چون می‌گوید یک نفر گفت اگر زن بیاید شبانه قسم بخورد قسم او فایده‌ای ندارد باید در روز باشد، یک آدمی بیاید و محرم او باشد و چهره‌ی او را ببیند شاید یک نفر دیگر را آورده است و به اسم آن زن روبند زده است. قسم زن چون حجاب دارد و نمی‌شود در شب بررسی کرد قبول نیست باید روز قسم بخورد حتّی دختر خلیفه‌ی اوّل باشد یعنی باید صبح بیایید.

عواقب کسی که به دختر خلیفه توهین کند

عبارت او را ببینید می‌گوید بی‌ادب به دختر خلیفه توهین می‌کنی. توهین این‌که می‌گوید زن باید صبح قسم بخورد، شب نباید قسم او را قبول کنید. می‌گوید: «قُولُهُ هَذَا لِابنَتَ أَبی‌بکر» کسی که این بی‌حرمتی را به دختر ابوبکر کرده است، بی‌حرمتی این بود که به او گفتند صبح بیا تا ببینیم چه کسی هستی. «یُوجِبُ عَلیهِ الضَربَّ الشَّدید» باید مسلمین آدم بی‌ادب را بزنند «وَ الحَبسُ الطَّویل» او را طولانی مدت زندانی کنند. «وَ الفَقیهُ الَّذی بِقَولَهُ هُوَ أَحَق بِاسمِ الفِسق» اگر کسی بگوید این آقا درست می‌گوید، آن آدمی که تأیید می‌کند را باید بیشتر بزنند، چون به دختر خلیفه توهین کرده است. این توهین بود؟ آتش در خانه‌ی دختر پیامبر ببری توهین نیست؟! این انصاف است؟

این آقایان تاریخ را تحریف می‌کردند امیر المؤمنین می‌خواهد به نوعی به ما فرزندان زهرای مرضیّه بفرماید که چه بلایی سر حضرت آوردند لذا در لفافه گفته است. فعل عرب این‌گونه است که اگر از سه حرف یک فعل دو حرف شبیه باشد معنا نزدیک است. مثلاً «فَسَمَ» با «قَسَم» دو حرف شبیه است، هر دو به معنای شکستن است. امیر المؤمنین برای این‌که روضه‌ی زهرای مرضیّه را به ما برساند.


[1]– سوره‌ی فتح، آیه 29.

[2]– سوره‌ی توبه، آیه 100.

[3]– سوره‌ی فتح، آیه 29.

[4]– شرح منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، ج ‏2، ص 120.

[5]– صحیح بخاری، ج 5، ص 20.

[6]– همان.