روز یکشنبه مورخ 04 آبان ماه 1399 و مصادف با روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، مراسم هیئت بضعة الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حامد کاشانی» پیرامون موضوع «برخی دغدغه های امام عسکری سلام الله علیه» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این برنامه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت خاصه امام حسن عسکری علیهم صلوات الله، صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
ان شاء الله خداوند این عرض ارادت ناچیز را موردِ قبول حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ، نوکری آستانِ با کرامت و شهادت در راه آن بزرگوار را روزی همه ما، نسل، ذرّیه، همسر، فرزندان، دوستانمان و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه صلوات الله علیه تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
هر مصیبتی که بر جامعه اسلامی وارد شود، صاحب عزا حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء هستند ولیکن امروز ایشان به صورت مضاعف صاحب عزا هستند. رسم اینطور است که اگر مرجع یا بزرگی از دنیا برود، اگر در شهر دیگری هم برای متوفی مجلس بگیرند، نمایندهای بدان مجلس میفرستند. امیدواریم که حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء یک نظر مرحمتی به ما بفرمایند.
یا صاحب الزمان! آجرک الله فی مصیبت أبیک.
اوج تخریب و توهینها به امام حسن عسکری صلوات الله علیه
دوران امام حسن عسکری صلوات الله علیه امتیازات خاصی دارد. امروز بنده نیت کردم که بیش از آنکه حرف بزنم، روایت بخوانم چون احساس کردم که اگر از ما بخواهند که دو یا چند روایت از امام حسن عسکری صلوات الله علیه بگوییم…
ممکن است که ما به صورت کلی امام حسن عسکری صلوات الله علیه را بشناسیم بسان این زیارت نورانی جامعه کبیره که امام شناسی است ولیکن ما نسبت به رفتارِ امام حسن عسکری صلوات الله علیه شناخت کمی داریم. چون این شناخت کم است؛ خلاء رفتاری جدی هم داریم لذا بنده از مقدمهای که چه بسا امکان داشت که آن را مفصل عرض کرد و نکات مهمی هم داشت، کم میکنم و به چند جمله مختصر اکتفا میکنم تا بتوانم وارد بحث شوم.
روزگار ائمه پایانی شیعه چند ویژگی دارد. بسط هر یک از این جملات طول میکشد لذا بنده فقط گذرا از آن رد میشوم.
یک: جامعه اسلامی و حاکمان میدانند که امام، مدعی امامت است لذا دو برخورد با امام صورت گرفت.
ائمه پایانی شیعه از نظر حکومتها در عسرت کامل و شدت عمل هستند.
در کافی شریف موجود است که اگر لو میرفت که کسی معتقد به امامتِ امام حسن عسکری صلوات الله علیه است؛ او را میکشتند لذا ائمه پایانی عمر کوتاه دارند. یا بسان امام جواد صلوات الله علیه در قصر زندگی میکنند ولیکن محصور هستند یا بسان امام حسن عسکری صلوات الله علیه مکرراً به زندان میافتند و دائماً در حصر هستند.
بیانِ این جمله برای بنده تلخ است. این جمله را باز نمیکنم، ترس آن دارم که به محضر حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء جسارت شود. هر چه ائمه ما علیهم السلام بیشتر به سمت تصریح حق خود رفتند؛ غیر شیعه بیشتر به ائمه اطهار علیهم السلام هتک حرمت کردند. بارها در منابع رجالی به محضر امام حسن عسکری صلوات الله علیه، جسارت شده است.
ما قائل به وحدت و انسجامِ جامعه اسلامی هستیم ولیکن این را بدانید. یکی از جاهایی که باید گفت که شماها در حدِ (نعوذ بالله)… نمیتوانم عرض کنم. این که عرض میکنم نیست بلکه وضع بدتر از این است.
شما در آثار ِخود به عدم وثاقت امام تصریح میکنید و هیچ ابایی هم از این کثافتکاری ندارید!!!
هیچ قومی بسان شیعیان در تاریخ با احترام و انصاف نسبت به دیگران رفتار نکرده است. این را بدانید. این را هم از خودِ امام حسن عسکری صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام داریم. ما روش خود را عوض نمیکنیم ولیکن ابلهانی در جامعه شیعه پیدا شدند که گاهی جوری بیان میکنند که کأنه شیعیان به دیگران توهین کردند؛ ابداً چنین چیزی نیست.
گاهی روایتی را در یکی از آثار جعلی دانستند و نستجیر بالله العظیم خاک بر دهنم علت عدمِ اعتبار را امام حسن عسکری صلوات الله علیه ذکر کردند!!!
کجا شما در دهان آن عالم زدید؟ کجا لگد به صورت او زدید؟ شیعیان نه به خاطر شما بلکه به خاطر اهل بیت علیهم السلام احترام حفظ میکنند. احدی بسان شیعه در تاریخ احترام حفظ نکرده است و احدی هم بسان شیعه در تاریخ این همه بیاحترامی ندیده است.
بنده در رسانه عرض کردم: «بخاری» در یک روایت ابوحنیفه را «کذاب» و روایت دیگری ابوحنیفه را «کافر» دانسته و بیانصافی هم کرده است. خوب دقت کنید. بنده عرض کردم: بخاری در کتاب «الضعفاء الصغیر» خود «ابوحنیفه» را تکذیب و تکفیر کرده است.
گفتند: به محضر «ابو حنیفه» جسارت شده است! این در حالی است که بنده عرض کردم که «بخاری» چنین مینویسد و اتفاقاً از «ابو حنیفه» دفاع هم کردم و عرض کردم که «بخاری» بیانصافی کرده است.
اینها در کتب خود نستجیر بالله نعوذ بالله علت جعل را امام حسن عسکری صلوات الله علیه معرفی میکنند!
علت این برخورد شدید چیست؟! چرا نسبت به امام سجاد صلوات الله علیه اینطور نیستند؟
هر چه شخصیت امام، بیشتر آشکار شده است؛ اینها بیشتر هجمه کردند، زودتر امام را کشتند و چون حکومتها مستقیم در دین اینها اثر داشتند؛ این هجمه وارد آثار دینی آنها هم شده است.
از امام جواد صلوات الله علیه به بعد، به ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین خیلی جسارت شده است و هیچ هم نگفتند که به احترام فرزندانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیاییم و این عبارات را حذف کنیم. بعد عالم ما برای چاپ یک کتاب، 100 صفحه از آن را حذف میکند! این چه روشی است؟! این چه شیوهای است؟! اصلاً و ابداً نباید بیادبی کرد. روایات امام حسن عسکری صلوات الله علیه را میخوانم. لیکن این شیوه این امر نیست.
چه خوش بیمهریانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی[4]
ابلهانی هم پیدا میشوند که میگویند: «شیعیان تندرو هستند»! بله! در جامعه شیعه هم بسان همه جوامع بیادب وجود دارد لیکن این که بگویند: «شیعیان بیادب هستند»!! معاذ الله. کدام قوم را به اندازه ما تخریب، توهین، تکذیب و جسارت کردند؟ کدام قوم را؟! اصلاً اینطور نداریم. درد در اینجا زیاد است که از آن عبور میکنم.
به محضر اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین فراوان جسارت شده است.
دوره امام حسن عسکری صلوات الله علیه، هم علماء و هم حکومتها با ایشان درافتادند چون بعد از امام رضا صلوات الله علیه از مسئله امامت پردهبرداری شده است. امام حسن عسکری صلوات الله علیه در عسرت و شدت عمل کامل به سر میبرند و در اوج سختی قرار دارند.
اینجا ائمه پایانی شیعه صلوات الله علیهم اجمعین چند دستور کار را برای خودشان قرار دادند.
اقدام امام عسکری صلوات الله علیه برای تقویت جامعه شیعه
یک: جامعه شیعه باید جامعه بماند، حفظ شود و دارای انسجام باشد لذا به سمت مناسک رفتند.
بنده در این باب فقط به یک جمله اکتفا میکنم و رد میشوم چون در سالهای گذشته توضیح دادم.
اگر بنده بپرسم: شما چند روایت از امام هادی صلوات الله علیه یا امام حسن عسکری صلوات الله علیه حفظ هستید؟ شاید کسی 5 روایت هم در ذهن خود نداشته باشد ولیکن اگر بپرسم: شما چند جمله از زیارت جامعه کبیره را حفظ هستید؟ شاید اکثریت حداقل 5 ـ 6 جمله ابتدایی این زیارت نورانی را حفظ هستید.
این یعنی اهل بیت علیهم السلام، کفِ سطح فهم شیعیان را با مناسک بالا میبرند. وقتی آن معارفی که دستِ خواص و علماء وجود دارد، در زیارتنامه بیاید؛ مردم با حال و اشک میخوانند، در قلبشان ثبت میشود، در دلشان نقش میبندد و معارفی میشود که سطح شیعه را بالا میبرد لذا این هیبت امام حسن عسکری صلوات الله علیه برای ارتقاء سطح شیعیان و مسلمین از امام است.
شما هر چه امام را بیشتر بشناسید؛ هیبت امام در دل شما بیشتر میشود چون اشراف دارید. اگر حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء در این مجلس تشریف بیاورند و شما ایشان را بشناسید؛ قلبِ همهی شما میخواهد از هیبت ایشان بایستد.
اگر افرادِ اهل غفلت بسان بنده هم وارد حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء بشوند؛ دیگر دست و پای خود را جمع میکنند چون «اَشهَدُ اَنَّکَ تَشهَدُ مَقَامِی تَسمَعُ کَلامِی تَرُدُّ سَلامِی»[5] سطح فهم بالا میرود.
مسلمانها هم همین طور میدانند که ایشان، آقایی هستند که به اشاره ایشان خیلی از اتفاقات رخ میدهد لذا فراوان از بیچارگان غیر شیعه به اهل بیت علیهم السلام التماس دعا عرض میکردند.
شاعر حاکم عباسی، فقیر شد. خاکبرسر کسی که درِ خانه غیر از اهل بیت علیهم السلام را بزند. این عبارت را به خداوند متعال عرض میکنم و اهل بیت علیهم السلام هم مظهر خداوند متعال هستند. «خَابَ اَلْوَافِدُونَ عَلَی غَیرِک، وَ خَسِرَ اَلْمُتَعَرِّضُونَ إِلاَّ لَک»[6] بیچاره است فردی که جز اینجا به جای دیگری برود و هر کسی جز اینجا رو بزند، او را بیآبرو میکنند.
شاعر حاکم عباسی، فقیر شد. به هر کسی که رو زد، محل ندادند. شاعر حاکم عباسی بود یعنی در مدحِ حاکم عباسی شعر میسرود و رسانه دشمن بود ولیکن وقتی به امام حسن عسکری صلوات الله علیه رو زد؛ امام حسن عسکری صلوات الله علیه دستِ رد به سینه او نزدند و او را بینیاز کردند. از این موارد فراوان است.
یک: اجتماع شیعه را تقویت کردند. (خود این بحث مفصلی است.)
ایجاد محبت بین شیعیان
دو: امام حسن عسکری صلوات الله علیه بین شیعیان محبت ایجاد کردند.
این مسئله هنوز هم خیلی کمبود است. برای هم نگرانی پیدا کردن، برای هم دلسوزی کردن و… امروز این اصلِ درد ما است. امروز یک شیعه در خانه خود یک عالمه سرمایه پنهان کرده است در حالی که یک شیعه دیگری خجالت زده همسر و فرزند خود است. ائمه اطهار علیهم السلام خیلی تلاش کردند تا این مسیر را اصلاح کنند. برخلاف ما که مچگیری و افشاگری میکنیم..
آقا! یک سری مسائل، مسائلِ خاص و حاد است مثلاً فردی جاسوس بینالمللی است و قصد بمبگذاری در اینجا را دارد و آبروی جهان اسلام را ببرد؛ در این مسائل باید افشاگری کنند و فرد را مجازات و محاکمه کنند لیکن در مسائلی که شخصی و فردی است…
عیبپوشی امام حسن عسکری صلوات الله علیه
اصلاً عیب پوش تر از امام حسن عسکری صلوات الله علیه چه کسی را سراغ دارید؟!
وکیل امام حسن عسکری صلوات الله علیه، شیعه نبود. اتاقی را در خانه امام حسن عسکری صلوات الله علیه با یک فاصلهای به او داده بودند و یک خادمی را هم برای او قرار داده بودند. این خادمه (زن) سیاه نبود.
این وکیل یک شب به این خانم یک پیشنهادی داد و این خانم گفت: به شرطی که برای من، شراب هم جور کنی. این در منطقه تحت تصرف امام حسن عسکری صلوات الله علیه رخ داد! یکهویی دیدند که صبح امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: این خادم را بفروشید و با این وکیل هم فسخ قرارداد کنید. هیچکس نفهمید که چه اتفاقی رخ داده است.
یا امام عسکری! ای آبرودار! خود وکیل گفت که اینطور شد. من خواستم که با خادمه مشغول شوم، چند در را هم قفل کرده بودیم. دیدیم که صدای امام حسن عسکری صلوات الله علیه از پشت درمیآید ولیکن ایشان داخل نیامدند و فرمودند: «تقوا داشته باشید» و بعد هم رفت! صبح هم خود ایشان برای بردن ما نیامدند و با ما مواجهه نکردند. کسی هم ما را ندید.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه نهی از منکر میکنند و منطقه زندگی امام، حریم طاهر طهر مطهر است. اجازه گناه نمیدهند. اگر خود این وکیل، داستان را به دوستان خود بازگو نکرده بود، این واقعه ثبت نمیشد. این وکیل گفت: خودم در حریم او غلط زیادی کردم و او حتی نیامد که مرا ببیند.
فردی دیگری از بنی عباس بود…
دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری[7]
حساسیت امام عسکری صلوات الله علیه به قسم دروغ
فردی از بنیعباس میگوید: 200 مثقال طلا را زیرخاک پنهان کردم (200 دینار خیلی پول است و میتوان یک عمر با آن زندگی کرد)، بعد در مسیر امام حسن عسکری [صلوات الله علیه] قرار گرفتم و گفتم: آقا! خدا میداند که یک درهم هم همراه خود ندارم. (هر چه داشت در زیر خاک قرار داده بود.)
امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: قسمِ دروغ به خداوند متعال نخور. حیف است که قسم دروغ بخوری در حالی که 200 دینار مثقال طلا زیر خاک پنهان کردی منتها این را نمیگوییم که به تو چیزی ندهم. به خادم خود فرمودند: «أعطه یا غلام ما معک»[8] هر چه داریم را به او بده! ولی بدان که خداوند متعال بیش از این میارزد که تو قسم بخوری.
باید از درِ محبّت وارد شد
مسیری که امام حسن عسکری صلوات الله علیه میخواستند برای ما ترسیم کنند این بود که ابتداً بین شیعیان و بعد بین شیعیان و سایرین محبت برقرار کنند.
سایرین بیچارهتر، مستضعفتر و ندانستهتر از ما هستند. بالاخره مادری دست ما را گرفته، بدین مجالس آورده، با قطره اشک به ما شیر داده است و… یک چیزهایی به دست ما رسیده است؛ سایرین اینها را هم نمیدانند. امام برای آنها هم امام است.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: من دوست دارم وقتی شما (شیعیان) بین غیر شیعیان هستید، به آنها مهربانی و کمک کنید، به شما امید پیدا کنند و بگویند: او شیعه است. من اینطور خوشحال میشوم. آنها هم شمارا پناهگاه خود بدانند.
این روایتی که میخوانم در کتاب «رجالِ کَشّی» و «کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة» اربلی و… است. در کتاب «مناقب ابن شهر آشوب» هم بخش اول آن وجود دارد. بنده از کتاب «رجالِ کشّی» نوشتم که هم أقدم و هم مفصلتر است.
یکی از کارهای اصلی امام حسن عسکری صلوات الله علیه، اولاً برقرار کردن محبت و وداد بین شیعیان و ثانیاً بین شیعیان و سایرین بود.
آقا! تا دیگران شما را دوست نداشته باشند؛ حرف شما را قبول نمیکنند. اینطور نیست که گمان کنید با مناظره، لغُز خواندن، تیکه انداختن و طعنه زدن کسی حرف شما را باور میکند. اگر کسی مقابل شما به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه جسارت کند، فقط لج شما را زیاد میکند.
اگر قصد هدایت است؛ ابتدا باید محبت کرد و بعد اگر فرصت فراهم شد، حرف زد.
عصر امام حسن عسکری صلوات الله علیه خیلی تردید زیاد بود. از ایشان نقل داریم که به امامتِ هیچ امامی اینقدر تردید نشد که به امامتِ من تردید شده است چون هم دشمن شدت عمل بیشتری به خرج میداد و هم دوستان، محبین و بنی فاطمه بیشتر خیانت کردند.
شاید به هیچ امامی به اندازه امام حسن عسکری صلوات الله علیه خیانت نشده باشد. روضه کربلا و روضه حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوستان ایشان برای ایشان رقم زدند!
امام حسن عسکری صلوات الله علیه کثیر الکرامه هستند؛ یعنی زیاد بروز کرامت داشتند تا دغدغهها و تردیدها را کم کنند، دلها را قرص کنند و محبتها را افزایش دهند. (چند مورد را میخوانم)
اگر شما قصد دارید که اهل بیت علیهم السلام را به جامعه معرفی کنید؛ امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: «جُرُّوا إِلَینا کلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کلَّ قَبیح» محبت و دلها را به سمت ما بکشانید. اگر ما را ببینند، جذب میشوند. با آنان لج بازی نکنید، طعنه نزنید و دل آنان را نسوزانید وگرنه دور میشوند.
این را بدانید. امام، امام و پدر همه است و اگر هر کسی را در این عالم از اهل بیت علیهم السلام دور کنید؛ امام در قیامت یقه ما را میگیرد و میفرماید: چرا مانع آمدن او به سمت ما شدی؟! چرا او را تحریک کردی؟!
وقتی فقر، بشارت میشود
بنده خیلی دوست دارم که این روایت را بخوانم و خود را در محضر حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء میبینم.
راوی میگوید: «کتَبْتُ إِلَی أبی محمد (علیه السلام) أَشْکو اَلْفَقْرَ»[9] به امام حسن عسکری صلوات الله علیه نامه نوشتم و از نداری خود به ایشان شکایت کردم.
ای کاش ما هم یک مرتبه نامهای به حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء مینوشتیم و از کمبود محبت و عنایت خود شکایت میکردیم. آقا! ما شصتوچند روز است که آمدیم و عزاداری کردیم ولیکن هنوز حس نکردیم که شما ما را نگاه میکنید. ما یقین داریم که شما، ما را آوردید. ما یقین داریم که برکت شما به مجلس آمدیم ولیکن این امر را حس نکردیم. ما حس میخواهیم. (برای بنده این فقر از آن فقر بیشتر است البته آن فقر هم مهم است.)
«أَشْکو اَلْفَقْرَ» آقا! خیلی بیچاره و گرفتار هستم، وضع من خراب است. «ثُمَّ قُلْتُ فِی نَفْسِی أَ لَیسَ قَدْ قَالَ أَبُو عَبْدِاَللَّهِ» با خود گفتم [این را در نامه ننوشت] که مگر امام صادق صلوات الله علیه نفرمودند: «اَلْفَقْرُ مَعَنَا خَیرٌ مِنْ اَلْغِنَی مَعَ غَیرِنَا» با ما فقیر باشید بهتر است تا این که با دشمن ما ثروتمند باشید. آقا! ما با شما هستم ولیکن الآن اذیت هستم. دیگر این را برای امام حسن عسکری صلوات الله علیه ننوشتم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه پاسخ دادند: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحْصٍ أَوْلِیاءَنَا إِذَا تَکاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ» نگاه نکن که با سایرین کاری ندارد، خداوند میخواهد که شیعیان را تمیز از این دنیا ببرد لذا اگر دچار آلودگی و گناه شوند…
یکی از دلایل فقر این است. اگر در خیابان فقیر دیدید، او را گناهکار نپندارید. این برای شخص است. هر مصیبت و عیبی به ما برسد، این را از جانب خود، نفس خود و عیب خود میدانیم. نه اینکه اگر فردی اشکالدار را در خیابان دیدیم… کما اینکه اهل بیت علیهم السلام هم دچار مشکلات میشدند ولیکن برای گناه نبود. بدانیم که غالب این است که اگر من گیر کردم، جایی سیلی خوردم و گرفتار شدم؛ این بشارت است که هنوز ترد شده درگاه خداوند متعال نیستم و او هنوز قصدِ درمان مرا دارد.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحْصٍ أَوْلِیاءَنَا إِذَا تَکاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ» خداوند متعال میخواهد شیعیان و اولیاء ما را محص، لبّ لباب، لخم و خالص کند. اگر گناه کنند، با فقر کمی آنها را میچلاند.
هر کسی که فقیر میشود؛ باید این را برای خود (نه دیگران) بشارت بداند؛ یعنی مورد عنایت است.
«وَ قَدْ یعْفُو عَنْ کثِیرٍ مِنْهُمْ» دریا دریا هم میبخشد. «کمَا حَدَّثَتْک نَفْسُک» همانطور که خودت با خودت زمزمه میکردی «اَلْفَقْرُ مَعَنَا خَیرٌ مِنَ اَلْغِنَی مَعَ غَیرِنَا» با ما باشی ولیکن فقیر بهتر از آن است که ثروتمند باشی ولیکن با دشمنان ما باشی.
اگر ثروت دارم و دست من باز است ولیکن نمیتوانم در راه محبین امام خرج کنم؛ باید بدانم که کجا و با چه کسی هستم. همراه امام هستم یا نیستم.
پناهگاه عالمیان
«وَ نَحْنُ کهْفٌ لِمَنِ اِلْتَجَأَ إِلَینَا» هر کسی به ما پناه بیاورد؛ ما پناهگاه او هستیم.
یادتان هست در زمان جنگ که پناهگاه وجود داشت، جلو درِ پناهگاه کد ملی نمیخواستند، نمیپرسیدند که بچه کدام محله هستی؟ پدر تو کیست؟ اهل کجا هستی؟ تحصیلات تو چقدر است؟ شیعه هستی یا نیستی؟
ایشان پناهگاه هستند لذا غیر شیعیان هم به ایشان پناه میبرند و ایشان پاسخ میدهند. «وَ نَحْنُ کهْفٌ لِمَنِ اِلْتَجَأَ إِلَینَا» هر کسی به ما پناه بیاورد؛ ما او را پناه میدهیم.
«وَ نُورٌ لِمَنِ اِسْتَبْصَرَ بِنَا» اگر هر کسی که غرق در تاریکی و بیچارگی است، حقیقتاً یک «صاحب الزمان» عرض کند؛ ما دل او را روشن میکنیم. «وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ اِعْتَصَمَ بِنَا» هر کسی که حفاظ و پناه ندارد، غرقِ گناه است لیکن نمیتواند توبه کند، بی پناه است و پناه ندارد، گرفتار است؛ ما او را در پناه و حفاظ قرار میدهیم. هر کس به ما ملتجی و معتصم شود؛ او را در امنیت قرار میدهیم.
شما در دعای ندبه دیدید که ما گله میکنیم و عرض میکنیم: «خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً»[10] خدایا! حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء را عصمهٔ و ملاذ قرار دادی. اگر الآن گناهی کردم، دستم از آن آقا کوتاه است. «وَ اَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً» ایشان، قوام ما هستند «وَجَعَلْتَهُ لِلمُؤْمِنِینَ مِنّا إِماماً» ایشان برای مؤمنین ما، امام است. ما چه؟! «فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیةً وَسَلاماً» از طرفِ ما گناهکاران هم سلامی به ایشان برسان و بفرما: یک عدهای یک گوشه جمع شده بودند… «وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنینَ مِنّا اِماماً، فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَزِدْنا بِذلِک یارَبِّ اِکراماً» خداوند متعال روزی کند که حداقل دقائقی در روز و هفته با حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء صحبت کنیم. «وَامْنُنْ عَلَینا بِرِضاهُ» خدایا! روزی ما قرار بده که ایشان از ما راضی باشند. عرض کنیم: بالاخره دستِ ما به ایشان نمیرسید و عصمهٔ را از ما گرفتی بسان اینکه در جنگی سنگر را از کسی بگیرند. زیرِ تیر آتش شدید شهوات، دشمن و شیطان قرار میگیریم. یا صاحب الزمان! ما اینطور شدیم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: «وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ اِعْتَصَمَ بِنَا» هر کسی بی پناه و بی سنگر است؛ ما سپر میشویم.
عمداً این عبارات نورانی را میخوانم تا در ذهن شریف شما بماند. ان شاء الله در قیامت بگویند: «اقرأ و ارقع» بخوان و بالا برو.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: «مَنْ أَحَبَّنَا» کسی که واقعاً ما را دوست بدارد «کانَ مَعَنَا فِی اَلسَّنَامِ اَلْأَعْلَی» روز قیامت در آن بالاترین نقطه که همه دوردست را نگاه میکنند و به مقام ما غبطه میخورند، محبین ما با ما هستند.
اگر دلتنگ امام خود شدیم، چه کار کنیم؟
امام حسن عسکری صلوات الله علیه دنبال این بودند که ما همدیگر را دوست بداریم.
بنده بارها این را عرض کردم که فردی خدمت حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: آقا! گاهی دست من به شما نمیرسد، چه کار کنم؟ میخواهم خدمتی انجام دهم. ایشان در پاسخ فرمودند: اگر دست تو به ما نمیرسید و قصد خدمت به ما را داشتی؛ به شیعیان ما خدمت کن. اگر دلت برای ما تنگ شد؛ شیعیان ما را زیارت کن.
اگر ما این روایات را از امامانِ خود باور میکردیم… اگر دوست دارید که امام زمان خود را ببینید؛ یک شیعه فقیر را زیارت کنید و بدون این که کسی متوجه بشود، دست او را بگیرید. خدا شاهد است و با تمام اعتقادم عرض میکنم که زیارتِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای این فرد نوشته میشود و بلکه حقیقتاً ایشان را زیارت کرده باشد. چه بسا حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء دوست بدارند، منت بگذارند و ما این را حس هم کردیم.
کرامات امام حسن عسکری صلوات الله علیه از این رو زیاد بود. ایشان هم میخواستند دل شیعیان را نرم کنند، اینها از این همه شبهه فرار کنند و دلشان قرص شود و هم یاد بگیرند که به هم خدمت و محبت کنند لذا امام حسن عسکری صلوات الله علیه از این کرامات خیلی دارند.
وقتی امام عسکری صلوات الله علیه قصدِ قرص کردن دلها را دارند
ابوهاشم جعفری سلام الله علیه از نسل جعفر طیار سلام الله علیه است. او به خاطر امام حسن عسکری صلوات الله علیه، خیلی به زندان افتاد. از جمله کسانی است که بنده خیلی دوست دارم که در قیامت او را ببینم. او میگوید: من به امام حسن عسکری صلوات الله علیه نامه نوشتم که آقا! من گرفتار هستم و فقر دارم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه میتوانستند که برای او پول بفرستند لیکن فرمودند: تو یک پسرعمویی داری که وارث ندارد، اگر او از دنیا برود، صد هزار درهم به تو خواهد رسید.
چرا امام حسن عسکری صلوات الله علیه چنین پاسخی فرمودند؟! امام حسن عسکری صلوات الله علیه میخواهند هم پول به او برسد و دل او قرص شود که امام به ما و عالم اشراف دارد لذا امام حسن عسکری صلوات الله علیه بسیار ابراز کرامت میکنند. قصد قرص کردن دلها را دارند.
حفظ شبکه ارتباطی شیعیان
امام حسن عسکری صلوات الله علیه خیلی دقت میکردند که شیعیان لو نروند و یاد بگیرند که شبکه ارتباطی داشته باشند.
ما به شدت در این امر خلاء داریم. افرادی که زمان شاه میخواستند یک اعلامیه از امام خمینی رحمه الله علیه جابهجا کنند؛ چگونه مخفیانه و پنهانی این علامیه را جابهجا میکردند؟ اگر تظاهرات میشد؛ خیلی از افراد درِ خانه خود را باز میگذاشتند که یک فراری داخل خانه شود و در را ببندد.
ما در حکومتِ 8 میلیاردی دنیا؛ 100 میلیون هم نیستیم و همه جمعیت ما شیعه و پایکار هم نیستند. با این وجود خیال کردیم که همه کار میتوانیم انجام دهیم! یادمان رفت که باید انسجام و شبکه ارتباطی خود را حفظ کنیم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه از آذربایجان، یمن، ری، قم، کاشان، مصر، نیشابور و… شیعه دارند و این شیعیان را از جهت مالی اداره میکنند در حالی که به این راحتی هم لو نمیروند.
این خیلی مهم است که ما باید با هم شبکه ارتباطی داشته باشیم. امروز فقط مسئله این نیست که این همسایه یا آن همسایه فقیر است. اگر ما شبکه ارتباطی داشته باشیم، شیعه فقیر باقی نمیماند و در مرحله بعد مسلمان فقیر باقی نمیماند. گرفتاری باقی نمیماند.
اگر ما واقعاً «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» عرض میکنیم؛ باید اول زمینه آن را فراهم کنیم. زمینه این امر یعنی شبکه ارتباطی، شبکه مالی، شبکه خدماترسانی و… ایجاد کنیم. نه اینکه صرفاً وقتی زلزله میآید، یک همدلی مؤمنانه رخ دهد بلکه باید این همدلی در طول سال باشد.
چه دولت بد عمل کرده باشد که خیلی بد عمل کرده است و چه الآن که شرایط خیلی سنگین است و شاید در حال حاضر از دست کسی کاری برنیاید که اینطور هم است؛ این موارد وظیفه ما را کم نمیکند. هر کسی که دستش میرسد و کاری نمیکند؛ قیامت چوب اعمال خود را خواهد خورد و حسرت خواهد کشید ولیکن باید شبکه منسجم باشد و نباید در جامعه شیعه فقیر وجود داشته باشد.
«عثمان بن سعید» سلام الله علیه که اولین نایب خاص از نواب اربعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم است، روغنفروشی میکرد. وقتی پول و وجوهات برای امام حسن عسکری صلوات الله علیه میآوردند، در ظرفها و مشکهای روغن پنهان میکرد و برای امام حسن عسکری صلوات الله علیه میفرستاد.
«داود بن اسود» مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه امام حسن عسکری صلوات الله علیه بود، او میگوید: روزی امام حسن عسکری صلوات الله علیه مرا خواستند، چوب مدور، بلند و کلفتی مانند پایه در به من دادند و فرمودند: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده.
من چوب را گرفتم و روانه شدم. در راه به یک نفر سقا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من هم چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامههایی افتاد که در داخل چوب بود! برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت…
وقتی به در خانه امام حسن عسکری صلوات الله علیه رسیدم، ایشان فرمودند: اولاً با این افراد مجادله نکن. ما وقت درگیری نداریم. ثانیاً تو فقط کار خود را انجام بده و بدان گزارش کارهای تو به ما میرسد.
وقتی دور خود حصار کشیدند و به تهمت زنی مشغول هستند
در فضای که اینقدر محرومیت و مشکل اعتقادی در شیعیان زیاد است؛ چقدر گروهها و حزبهای مختلف به هم فحاشی میکنند، تهمت و بهتان میزنند!
ـ او خائن است! او میخواهد چه کار کند!
آقا! کاش سیره اهل بیت علیهم السلام بین ما دو هزار رایج بود. ما فکر کردیم که چند نفر هستیم که دور خود حصار کشیدیم؟! اگر قرار بود که اسلاف ما از علماء و ائمه علیهم السلام بسان ما رفتار کنند؛ تشیع به ما نمیرسید. دور خود حصار چیدیم، مکرراً هم با خود دشمنی میکنیم، روز به روز بیرون میریزیم و در آخر هم مشخص نیست که چه کسی باقی میماند.
بنده سگ روسیاه هستم، بیش از 110 ـ 115 جلسه حرف غیرتکراری برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زدم. حال طلبه معمم میگوید: این منکر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است!!!
تو چگونه در قیامت پاسخ خواهی داد؟! عجب! پناهبرخدا. چگونه پاسخ خواهی داد؟! اینقدری دشمنان تو تمام شدند که دنبال دشمنی با ما هستی؟! آقا! ما که با هم هستیم. ما چقدر با هم اشتراک داریم. کجای قرآن و روایات فرموده است که من بیایم و پیرو تو باشم؟! از کجا فهمیدی که من قصدِ تضعیف دستگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دارم؟!!! آیا در قیامت میتوانی جواب بدهی؟! لابد نسبت به بقیه افراد هم همینطوری میپرانی.
یک بزرگواری در سخنرانی خود (منظور بنده آن مرجع بزرگوار حفظه الله نیست) گفته است: ماجرای هجوم 3 روز بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. در حالی که ایشان در کتاب خود نوشته است: هجوم 7 روز بعد رخ داد. در جایی دیگری هم چیز دیگری گفته است.
داداش! تو خودت با خودت چند ـ چند هستی؟! تو خودت در کتاب و سخنرانیهای خود، 3 حرف متفاوت را بیان کردی و بعد توقع هم داری که ما حرف تو را گوش بدهیم؟! باشه! کدام حرف تو را گوش بدهیم؟! کتاب؟! سخنرانی؟! مگر همه باید به حرفهای شما گوش بدهند؟! چنین مرجعیتی را از کجا پیدا کردید؟!
هفته پیش در قم میهمان یکی از بزرگان بودم که نمیتوانم اسمِ ایشان را ببرم. ایشان راجع به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چند هزار صفحه کتاب دارد. ایشان فرمودند: این مسئله اختلافی است. نظر بنده هم با آن بزرگوار متفاوت بود. گفتوگویی با هم کردیم، بنده دلایل خودم و ایشان هم دلائل خودشان را آوردند؛ یعنی استدلال کردیم و در آخر ایشان فرمود: این مسائل اختلافی است. بعد از گفتوگو هم نشستیم و با هم شام خوردیم.
اصلاً دوره غیبت همین است. ما به عماد یقین که دسترسی نداریم که از ایشان بپرسیم. بالاخره مطالعه و کار میکنید و اختلافنظر پیدا میشود. اصل مسئله این است که حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها؛ مظلومه و شهیده بودند، در راهِ ولایت شهید شدند و اگر در قیامت یک نخ چادر ایشان به دست ما برسد؛ ما نجات پیدا میکنیم.
آقا! در این جزئیاتی که این همه اختلاف وجود دارد، شما به هر نظری که دارید عمل کنید. ما که حرفی نداریم. چه کسی به تو اجازه میدهد که با دو قبضه ریش، اینقدر به دیگران بهتان بزنی؟! این سیره کدام معصوم است؟!
بعد هم در پاسخ میگوید: «امام معصوم فرمود که اگر کسی مظلومیت ما را نداند، در ظلم به ما شریک است» این یعنی بنده از تو کمتر میدانم؟ با بقیه کاری ندارم. این چه ربطی دارد؟! نظرت ضعیف است، من چه کار باید بکنم؟!
خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها از «رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ» افضل است
بنده چندبار این حرف را در این هفته عرض کردم که بین منبر و محراب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا بین منبر و قبر مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ»[11] است.
اگر الآن به مسجدالنبی مشرف شوید، رنگ فرش آنجا با بقیه جاها فرق دارد. رقابت میکنند که دو رکعت نماز بخوانند. شیعه و سنی هم این روایات را نقل کردند و شک نداریم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این روایت را فرمودند. [ما بین منبری وبیوتی روضة من ریاض الجنة ومنبری علی ترعة من ترع الجنة وصلاة فی مسجدی تعدل ألف صلاة فیما سواه من المساجد إلا المسجد الحرام][12] اگر میخواهید بدانید که بهشت کجا است، بهشت آنجا است.
با این وجود در روایت معتبر داریم که نماز در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از آن روضه افضل است. اگر آنجا بهشت است، ببینید که خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجا است. اینجا رشک بهشت است. امام جواد صلوات الله علیه نماز زوال (ظهر و عصر) را در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواندند.
آنان که در جوار رضا آرمیدهاند کفران نعمت است بهشت آرزو کنند[13]
منطقه به منطقه بهشت هم با هم فرق دارند. امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند: «من أحبنا» کسی که با ما باشد و ما را دوست بدارد «کان معنا فی السنام الاعلی» در بهشت با ما است.
ما برای این که در بهشت با اهل بیت علیهم السلام باشیم، باید دو هزار رنگ بگیریم. نمیشود بسان حضرات معصومین علیهم السلام شد و حتی نمیشود که شبیه آن بزرگواران شود ولیکن میشود تشبه پیدا کرد. آدم باید یک تلاش مذبوحانه بکند.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه در اوج مسائل امنیتی، تلاش میکردند که گرفتار در جامعه وجود نداشته باشد.
تقدیم به پیشگاه با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی مرحمت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
بنده شش روایت از کتاب شریف کافی برای شما میخوانم. اگر کتاب کافی شریف هیچ چیز راجع به هر امام معصوم نداشته باشد، دو جا راجع به هر امام به صورت اختصاصی حرف زده است.
یکی «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ…» که بابِ اشاره و نص بر امامت یک امام است. این یک بخش از «کتَابُ اَلْحُجَّةِ» است که به صورت جداگانه برای هر معصوم، روایاتی برای امامتِ آن معصوم آورده است.
یکی دیگر از بخشهای «کتَابُ اَلْحُجَّةِ» هم «بَابُ مَوْلِدِ…» که در مولد، ولادت و سیره امام معصوم سخنانی را بیان کرده است. شیخ کلینی رحمه الله علیه در «بَابُ مَوْلِدِ أَبِی مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ» 27 روایت برای امام حسن عسکری صلوات الله علیه آورده است. بنده شش روایت از این باب را برای شما میخوانم.
از ما بخواه که طبق میل خود خواهی دید
ابوهاشم جعفری سلام الله علیه میگوید: «شَکوْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ ضِیقَ اَلْحَبْسِ وَ کتَلَ اَلْقَیدِ»[14] در زندان با حالت زنجیر پیچ و با سختی یک نامه را دادم که به امام حسن عسکری صلوات الله علیه برسانند و در آن نامه از تنگی زندان و زنجیرها شکایت کردم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه هم متعدد به زندان افتادند. گاهی وقتی میایستادند، نمیتوانستند سر مبارک خود را صاف کنند؛ یعنی آقا را در یکجایی قرار میدادند که ایشان نه بتوانند پا دراز کنند، نه بایستند و… شیعیان را زنجیر پیچ و دستبسته به گردن و چوب تا نتوانند تکان بخورند، در زندان میافکندند.
ابوهاشم جعفری سلام الله علیها میگوید: از تنگی این زندانی که مرا در آن قرار دادند که امکان تکان خوردن در آن را ندارم و از تنگی و سنگینی این زنجیرها که به من بستند، به امام حسن عسکری صلوات الله علیه شکایت کردم.
«فَکتَبَ إِلَی أَنْتَ تُصَلِّی اَلْیوْمَ اَلظُّهْرَ فِی مَنْزِلِک» امام حسن عسکری صلوات الله علیه مرقوم فرمودند: همین امروز، نماز ظهر را در منزل خود میگزاری. دلت خنک شود که این فشاری که به شما میآورند، بهتانهایی که به شما میزنند، دشنامهایی که به شما میدهند و…
ابوهاشم جعفری میگوید: «فَأُخْرِجْتُ فِی وَقْتِ اَلظُّهْرِ فَصَلَّیتُ فِی مَنْزِلِی کمَا قَالَ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ» نماز ظهر را در منزل خود گزاردم. «وَ کنْتُ مُضَیقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِیرَ فِی اَلْکتَابِ فَاسْتَحْییتُ» مدتی بود که در زندان به سر میبردم، گرفتار بودم، کار و کاسبی نداشتم و وضع مالی من خیلی خراب بود. میخواستم در آن نامه بنویسم که آقا! گرفتار هستم ولیکن خجالت کشیدم.
«فَلَمَّا صِرْتُ إِلَی مَنْزِلِی وَجَّهَ إِلَی بِمِائَةِ دِینَارٍ» وقتی به منزلم رسیدم، آقا صد مثقال طلا فرستاده بودند.
«عَادَتُکمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیتُکمُ الْکرَمُ»[15]… فقط پول دادن نبود، این دومی قشنگتر است. ابوهاشم جعفری سلام الله علیه میگوید: «وَ کتَبَ إِلَی» امام حسن عسکری صلوات الله علیه مرقوم فرموده بودند: «إِذَا کانَتْ لَک حَاجَةٌ فَلاَ تَسْتَحْی وَ لاَ تَحْتَشِمْ وَ اُطْلُبْهَا فَإِنَّک تَرَی مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ» هر گاه کار و حاجتی داشتی از ما حیا نکن، اذیت نشو و بخواه کهان شاء الله طبق میلت خواهی دید. ما خوشحال میشویم، اگر بتوانیم کاری برای تو انجام دهیم.
ابوهاشم جعفری سلام الله علیه، شیعه امام حسن عسکری صلوات الله علیه بود.
پاسخ امام عسکری صلوات الله علیه به شبهه یک غیر شیعه
فردی که شیعه نیست، میگوید: با مردی از ثنویه (قائلین به دو خدا) مناظره کردم، بعد به سامراء رفتم و بعضی از حرفهای او به دلم نشست.
آقا! اگر بلد نیستی، مناظره نکن. وقتی علم نداری و نمیدانی، صحبت نکن. فردی میگوید: راجع به این موضوع سند تو چیست؟ آخر تو باید سند بشناسی تا بنده عرض کنم که سند من کدام است وگرنه همین میشود که الآن شده است. هر کس اباطیل خود را مینویسد، در پاورقی هم چند سند میآورد و شما گمان میکنید که مستند است!
اصل آن کتاب جعلی است. آن کتاب اصل داشته است ولیکن آن چیزی که به دست ما رسیده است، جعلی است.
«ابومخنف» یک کتاب داشته است. الان یک کتاب به اسم «ابومخنف» وجود دارد که در قرن 6 درست شده است! یک «ابومخنف» هم وجود دارد که از سایر کتب بیرون درآورند. شما باید بدانید که کدام به کدام است.
او میگوید: با مردی از ثنویه (قائلین به دو خدا) مناظره کردم، من هم کم نیاوردم ولیکن وقتی به سامراء رفتم «قَدْ عَلِقَ بِقَلْبِی شَیءٌ مِنْ مَقَالَتِهِ»[16] بعضی از حرفهای او به دلم نشست و گفتم: عجب حرفهایی زد، باسواد بود.
آن روز بار عام خلیفه بود. «فَإِنِّی لَجَالِسٌ عَلَی بَابِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْخَضِیبِ» یک جایی نشسته بودم «إِذْ أَقْبَلَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ دَارِ اَلْعَامَّةِ یؤُمُّ اَلْمَوْکبَ» که حضرت ابو محمد علیه السلام (امام حسن عسکری صلوات الله علیه) از اتاق عمومی وارد شدند.
«فَنَظَرَ إِلَی وَ أَشَارَ بِسَبَّاحَتِهِ» حضرت ابو محمد علیه السلام به من نگاه کردند و با انگشت مبارک سبابه خود اشاره فرمودند: «أَحَدٌ أَحَدٌ فَرْدٌ» یکتاست، یکتاست، فرد است. «فَسَقَطْتُ مَغْشِیاً عَلَی» وقتی این کلام نورانی ایشان را شنیدم، احساس کردم که دل مرا پاک کرد. این قدری حس توحید در من پر رنگ شد که از حال رفتم و بیهوش افتادم.
امام که فقط امام شیعیان نیستند بلکه تلاش میکنند که از همه دستگیری کنند.
از این کرامات زیاد است. بنده چند مورد آن را عرض میکنم. فقط مواردی که یادداشت کردم، 20 برآر آن چیزی است که عرض میکنم. غیر این که مواردی که همراه خود نیاوردم، چند ده برابر است.
حاجت ابوهاشم جعفری از محضر امام عسکری صلوات الله علیه
تشرف به محضر امام حسن عسکری صلوات الله علیه خیلی سخت بوده است. اگر در این مجلس ما فردِ غریبه از شهر دیگری آمده باشد، ما اطلاع نداریم و عرض میکنیم: آقا! قربان قدم شما. ما همدیگر را نمیشناسیم لیکن جایی که جمعیت کم و طایفهای بسان سامراء باشد؛ غریبه راحت لو میرود.
تشرف به امام حسن عسکری صلوات الله علیه خیلی سخت بوده است لذا یک عدهای که بیچاره امام شده بودند، بیشتر میآمدند. دو نفر از آن افراد «ابوهاشم جعفری» سلام الله علیه و «احمد بن اسحاق قمی» سلام الله علیه هستند.
ابوهاشم جعفری سلام الله علیه میگوید: روزی محضر امام حسن عسکری صلوات الله علیه رفتم و در نظر داشتم که قدری نقره تبرکاً از حضرت بگیرم تا نگینی بر آن قرار دهم و با آن انگشتری بسازم. [تبرک باشد، ما دائماً در فشار هستیم و حرز لازم داریم] خدمت ایشان نشستم ولیکن فراموش کردم که حاجت خود را عرض کنم.
وقتی خداحافظی کردم و برخاستم، امام حسن عسکری صلوات الله علیه انگشتر خود را به من دادند و فرمودند: «أَرَدْتَ فِضَّةً فَأَعْطَینَاک خَاتَماً رَبِحْتَ اَلْفَصَّ وَ اَلْکرَاءَ هَنَأَک اَللَّهُ یا أَبَا هَاشِمٍ»[17] تو یک تکه نقره میخواستی و من انگشتر به تو دادیم. گوارایت باد.
این نکته دارد؛ یعنی اگر شما درِ خانه ما بیایید و از ما چیزی بخواهید، ما به اندازه خواسته شما نمیدهیم بلکه به اندازه مصلحت و کرم خویش میدهیم. لذا اگر یک جایی حاجت خود را طبق میل خود دریافت نکردید، بدانید که کرامت ما این را اقتضاء میکرد. یک چیزی به ضرر شما بوده است.
وحشی به گوشه چشمِ شما، تسخیر میشود
یکی از ویژگیها و تخصصهای امام حسن عسکری صلوات الله علیه که بنده قصد دارم که کمکم با آن روضه بخوانم، این است که وحشی را آدم میکردند.
شما، بزرگوار و شیعه امام حسن عسکری صلوات الله علیه هستید. شما هر طور میخواهید توسل کنید. توسل بنده به امام حسن عسکری صلوات الله علیه این است: امروز هم یک وحشی و روسیاه آمده است، به من هم یک نگاه بفرمایید. «یا مُحسِن ُ قَد اتَاک َ المُسِیءُ»[18] بالاخره در بین محبان شما، بیچارهای بسان من هم وجود دارد…
«حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِی بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ اَلنَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَی آلِ أَبِی طَالِبٍ»[19] امام حسن عسکری صلوات الله علیه را نزد علی بن نارمش که از دشمنترین دشمنان و سختگیرترین دشمنان با آل ابی طالب بود، زندانی کردند.
ظاهراً این زندانبان، ترکِ ازبک است. در آن روزگار ترکان، بنی عباس را اداره میکردند. بنی عباس برای اداره حکومتِ خود، دیگر به عربها اعتماد نمیکردند. این ترکان، عربی بلد نبودند و بنی عباس هم برای اداره جامعه از آنها استفاده میکرد. منظور بنده از ترک، آذری نیست. چه بسا این افراد نامسلمان بودند.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه را بارها به زندان افکندند. بارها.
«قِیلَ لَهُ اِفْعَلْ بِهِ وَ اِفْعَلْ» به او (علی بن نارمش) گفتند: با ابی محمد (امام حسن عسکری صلوات الله علیه) هر کاری که از دست تو میآید، کوتاهی نکن. [بر او هر چه خواهی سخت گیر.]
چند وقتی نگذشت، وقتی آمدند که ببینند که علی بن نارمش با امام حسن عسکری صلوات الله علیه چه کار کرده است؛ «فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلاَّ یوْماً» او یک روز نزد امام حسن عسکری صلوات الله علیه بود، «حَتَّی وَضَعَ خَدَّیهِ لَهُ وَ کانَ لاَ یرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَیهِ إِجْلاَلاً وَ إِعْظَاماً» آمدند و دیدند که علی بن نارمش، صورت خود را کفِ پای مبارک امام حسن عسکری صلوات الله علیه گذاشته است.
«یَا رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه و یا باب نَجَاه الاُمّه»
امام حسن عسکری صلوات الله علیه با او چه کرده است؟! این آدم بیادب بیدین دیروز را اینطور… گمان کردید که اهل بیت علیهم السلام یک حر ریاحی سلام الله علیه داشتند که او را آنطور تکریم کنند؟! سلام خدا بر حر! آیا فقط همین یک مورد بوده است؟!
این آدمِ بیادبی که مرتکب هر بیادبی میشد؛ «کانَ لاَ یرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَیهِ إِجْلاَلاً وَ إِعْظَاماً» دیگر سر خود را از عظمت امام حسن عسکری صلوات الله علیه بلند نمیکرد که به امام حسن عسکری صلوات الله علیه نگاه کند و میگفت: من کجا که آقا را نگاه کنم؟! سر خود را بلند نمیکرد.
شما شنیدید که حضرت قمر منیر بنیهاشم صلوات الله علیه ادب میکرد… اگر امام تربیت کند، خوب تربیت میکند.
«فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ اَلنَّاسِ بَصِیرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِیهِ قَوْلاً» امام حسن عسکری صلوات الله علیه به گونهای تربیت میکردند که طرف، آدمحسابی شود.
هدایت «اختیاری» است
یک مورد دیگر عرض میکنم تا باور کنیم که اگر امروز امام به نفس وحشی من هم نگاه بکنند…
«سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع إِلَی نِحْرِیرٍ فَکانَ یضَیقُ عَلَیهِ وَ یؤْذِیهِ»[20] امام حسن عسکری صلوات الله علیه را به خادمِ سنگ دل خلیفه (نحریر) سپردند.
این را عمداً میخوانم. آقا! هدایت اختیاری است. بنده بارها در این محرم و صفر عرض کردم که گاهی مسلمانها یک حرمتی را نشناختند ولیکن مسیحیها همان حرمت را شناختند. هدایت اختیاری است.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه را به نحریر سپردند و گفتند: هر کاری که مایل هستی، با او انجام بده.
عالم بسان خولی لعنه الله علیه و همسر او کم ندیده است. همسرِ نحریر به او گفت: «وَیلَک اِتَّقِ اَللَّهَ لاَ تَدْرِی مَنْ فِی مَنْزِلِک وَ عَرَّفَتْهُ صَلاَحَهُ»؛ از خدا بترس، نمیدانی که چه شخصی در منزل تو است؟! این طوری به ایشان بیادبی نکن. «إِنِّی أَخَافُ عَلَیک مِنْهُ» میترسم با بیادبی به محضر ایشان، خود را بیچاره کنی.
نحریر گفت: «لَأَرْمِینَّهُ بَینَ اَلسِّبَاعِ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِک بِهِ» او را در میان درندگان یا شیران میاندازم و همین کار را هم کرد! (این روایت را از کافی شریف برای شما میخوانم.) «فَرُئِی علیه السلام قَائِماً یصَلِّی وَ هِی حَوْلَهُ» دیدند که امام حسن عسکری صلوات الله علیه به نماز ایستادند در حالی که درندگان گردِ ایشان هستند.
رام کردن گرگ درنده، آسانتر از انسان درنده است. انسان درنده خطرناکتر است.
وقتی بند بندِ زندانبانان عباسی میلرزد
حکومت عباسی برای این که یک نفر هدایت نشود، دو زندانبان منحرف را مسئول شکنجه آقا امام حسن عسکری صلوات الله علیه قرار داد. دیدند مسئول زندان ناراحت است. او گفت: دیگر چه کاری از دست من بر میآید؟!
«وَ مَا أَصْنَعُ قَدْ وَکلْتُ بِهِ رَجُلَینِ مِنْ أَشَرِّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَیهِ»[21] من چه کنم؟! دو نفر از شرورترین افرادی که میشناختم را بر او گماشتم.
حکومت عباسی، زندانبان بیشتری هم برای آزار و اذیت امام حسن عسکری صلوات الله علیه قرار نمیداد چون اگر بیشتر میگذاشتند و این افراد هدایت میشدند، خود این افراد دیگر مُبلغ امام در جاهای مختلف میشدند.
آقا که زندانی نبودند بلکه این زندانبانها، زندانی امام حسن عسکری صلوات الله علیه هستند.
دو نفر از شرورترین افرادی که میشناختم را بر او (امام حسن عسکری صلوات الله علیه) گماشتم «فَقَدْ صَارَا مِنَ اَلْعِبَادَةِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّیامِ إِلَی أَمْرٍ عَظِیمٍ» ولیکن این دو نفر، خیلی اهلِ نماز و روزه شدند! «شفَقُلْتُ لَهُمَا مَا فِیهِ» من از آن دو نفر پرسیدم: در او چه خصلتی وجود دارد؟!
«فَقَالاَ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یصُومُ اَلنَّهَارَ وَ یقُومُ اَللَّیلَ کلَّهُ لاَ یتَکلَّمُ وَ لاَ یتَشَاغَلُ» چه میگویی راجع به مردی که روز را روزه میگیرد و تمام شب را به عبادت میگذراند، نه سخن میفرماید و نه به چیزی سرگرم میشود؟ «وَ إِذَا نَظَرْنَا إِلَیهِ» وقتی به او نگاه میکنیم؛ «اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا» بند بند وجود ما شروع به لرزیدن میکند.
تازیانه دست من، چوبدستی هم به دست این (زندانبان) بود و او (امام حسن عسکری صلوات الله علیه) دستبسته بود ولیکن ما میلرزیدیم.
چند خیمه بود و سی هزار حرامی که از هم سبقت میگرفتند
یا امام عسکری! یا صاحب الزمان! آجرک الله فی مصیبت ابیک. ضَیفُک بِبَابِک؛ میهمان درِ منزل شما آمده است. مِسْکیْنُک بِبابِک و عُبَیْدُکَ بِفِنآئِکَ.
بک روضه مشترک بین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسن عسکری صلوات الله علیه و حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء وجود دارد که دیشب اشاره کردم. یک روضه مشترک هم بین کربلا، امام حسن عسکری صلوات الله علیه و حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء وجود دارد که قصد دارم امشب اشاره کنم.
در روایات در مورد حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء داریم که: «عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ»[22] ایشان باید صبر ایوب علی نبینا و آله و علیه السلام داشته باشند. حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیش از هزار سال است که داغ دیده است. هر شیعه که گرفتاری کشیده است، ایشان گریه کردند. (روایات را ببینید.) هر شیعه که مرتکب گناهی شده است، ایشان گریه کردند.
یک روز امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: اینقدر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را اذیت و ناراحت نکنید. عرض کردند: یا اباعبدالله! ما غلط میکنیم. کی ما ایشان را اذیت و ناراحت میکنیم؟
امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: هر کدام از شما که مرتکب گناهی میشوید، قلبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مجروح میشود.
یا صاحب الزمان! پرونده ما به دست شما است.
هر مرتبه با چپ نگاه کردنِ و با ناروا رفتن من؛ آقا گریه و دعا کردند. (برای همه بیچارگان)
یا صاحب الزمان! آن وحشیها برای آدم شدن نیامده بودند ولیکن پدرِ شما به آنها نگاه کردند. این خوبان باامید در خانه شما آمدند و وحشی هم با امید درِ خانه شما آمده است. «وَانْظُرْ اِلَینا نَظْرَةً رَحیمَةً»…
یکی از مظلومیتهای مولای ما حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء این است که ایشان نتوانستند برای پدر خود عزاداری کنند. وقتی پدر از دنیا رفت، برادرِ ایشان (جعفر کذاب) آمد «وَ اشْتَغَلُوا بِالنَّهْبِ وَ الْغَارَةِ»[23] با مرکب حمله کردند، خانه امام حسن عسکری صلوات الله علیه را غارت کردند، اتاقها را تفتیش کردند، نوامیس امام حسن عسکری صلوات الله علیه را بردند، تفتیش کردند و در زندان افکندند.
جعفر کذاب به یاران امام حسن عسکری که در انتظار ظهور فرزندِ حضرت عسکری صلوات الله علیه بودند و یقین داشتند چنین فرزندی وجود دارد و ایشان امام زمان است؛ ناسزا میگفت! شیعیان را مسخره میکرد، میگفت: اینها کاسههای داغتر از آش هستند! برادر من است لیکن اینها فکر میکنند که او پسر دارد. او این حرفها را میزد تا شیعیان را دچار شک کند.
آقا نتوانستند برای پدر خود مجلسی بگیرند. آغاز غیبت صغری امام زمان صلوات الله علیه با لحظاتِ شهادت پدر است. حمله کردند و خانه امام حسن عسکری صلوات الله علیه را غارت کردند!
بنده قصد دارم که به شما یک چیزی عرض کنم. اگر این جمله را شما فرموده باشید که «لَأَبْکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»[24] وقتی خانواده پدر شما را گرفتند، زنها آمدند و نوامیس پدر شما را معاینه و تفتیش کردند… «لَا یوْمَ کیوْمِک یا أَبَا عَبْدِ اللَّه»[25] یک چند خیمه بود و سی هزار حرامی…«تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَی نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ»[26] از هم سبقت و پیشی میگرفتند…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] – باباطاهر.
[5] – مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۰، صفحه ۳۴۵.
[6] – صحیفه سجادیه.
[7]– سعدی.
[8] – الکافی – ط الاسلامیه، جلد 1، صفحه 509 و 510. (إسحاق قال: حدثنی إسماعیل بن محمد بن علی بن إسماعیل بن علی بن عبد الله ابن عباس بن عبد المطلب قال: قعدت لأبی محمد علیه السلام علی ظهر الطریق فلما مر بی شکوت إلیه الحاجة وحلفت له أنه لیس عندی درهم فما فوقها ولا غداء ولا عشاء قال فقال: تحلف بالله کاذبا وقد دفنت مأتی دینار، ولیس قولی هذا دفعاً لک عن العطیة أعطه یا غلام ما معک، فأعطانی غلامه مائة دینار، ثم أقبل علی فقال لی: إنک تحرمها أحوج ما تکون إلیها یعنی الدنانیر آلتی دفنت وصدق علیه السلام وکان کما قال دفنت مأتی دینار وقلت: یکون ظهرا وکهفا لنا فاضطررت ضرورة شدیدة إلی شئ أنفقه وانغلقت علی أبواب الرزق فنبشت عنها فإذا ابن لی قد عرف موضعها فأخذها وهرب فما قدرت منها علی شئ.)
[9]– کشف الغمة، جلد 3، صفحه 217. إختیار معرفة الرجال المعروف به رجال الکشی، جلد 2، صفحه 815. (أبوعلی أحمد بن علی بن کلثوم السرخسی، قال: حدثنی اسحاق ابن محمد بن أبان البصری، قال: حدثنی محمدبن الحسن بن میمون، أنه قال: کتبت إلی أبی محمد (علیه السلام) أشکو الیه الفقر، ثم قلت فی نفسی: ألیس قال أبو عبدالله (علیه السلام) الفقر معنا خیر من الغنی مع عدونا، والقتل معنا خیر من الحیاة مع عدونا.
فرجع الجواب: ان الله عزوجل یمحض أولیائنا اذا تکاثفت ذنوبهم بالفقر، وقد یعفو عن کثیر، وهو کما حدثت نفسک: الفقر معنا خیر من الغنی مع عدونا، ونحن کهف لمن التجأ الینا ونور لمن استضاء بنا وعصمة لمن اعتصم بنا، من أحبنا کان معنا فی السنام الا علی ومن انحرف عنا فالی النار، قا ل، قال أبوعبدالله: تشهدون علی عدوکم بالنار ولاتشهدون لولیکم بالجنة، ما یمنعکم من ذلک الا الضعف.
وقال محمد بن الحسن: لقیت من علة عینی شدة، فکتبت إلی أبی محمد (علیه السلام) أسأله أن یدعولی فلما نفذ الکتاب: قلت فی نفسی لیتنی کنت سألته أن یصف لی کحلا أکحلها. فوقع بخطه: یدعو لی بسلامتها، اذا کانت احداهما ذاهبة. وکتب بعده: أردت أن أصف لک کحلا، علیک بصبر مع الاثمد وکافورا وتوتیا، فانه یجلو ما فیها من الغشاء وییبس الرطوبة، قال، فاستعملت ما أمرنی به فصحت والحمد الله. (
[10]– دعای ندبه. (اَللّـهُمَّ وَنَحْنُ عَبیدُک التّائِقُونَ (الشائقون) اِلی وَلِیک الْمُذَکرِ بِک وَبِنَبِیک، خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً، وَاَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً، وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنینَ مِنّا اِماماً، فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَزِدْنا بِذلِک یارَبِّ اِکراماً، وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَمُقاماً، وَاَتْمِمْ نِعْمَتَک بِتَقْدیمِک اِیاهُ اَمامَنا حَتّی تُورِدَنا جِنانَک (جَنّاتِک) وَمُرافَقَةَ الشُّهَداءِ مِنْ خُلَصائِک، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَرَسُولِک السَّیدِ الاَکبَرِ، وَعَلی اَبیهِ السَّیدِ الاَصْغَرِ، وَجَدَّتِهِ الصِّدّیقَةِ الْکبْری فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَعَلی مَنِ اصْطَفَیتَ مِنْ آبائِهِ الْبَرَرَةِ، وَعَلَیهِ اَفْضَلَ وَاَکمَلَ وَاَتَمَّ وَاَدْوَمَ وَاَکثَرَ وَاَوْفَرَ ما صَلَّیتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَصْفِیائِک وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، وَصَلِّ عَلَیهِ صَلاةً لا غایةَ لِعَدَدِها وَلا نِهایةَ لِمَدَدِها وَلا نَفادَ لاِمَدِها، اَللّـهُمَّ وَاَقِمْ بِهِ الْحَقَّ وَاَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ وَاَدِلْ بِهِ اَوْلِیاءَک وَاَذْلِلْ بِهِ اَعْداءَک وَصِلِ اللّهُمَّ بَینَنا وَبَینَهُ وُصْلَةً تُؤَدّی اِلی مُرافَقَةِ سَلَفِهِ، وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یأخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ، وَیمْکثُ فی ظِلِّهِمْ، وَاَعِنّا عَلی تَأدِیةِ حُقُوقِهِ اِلَیهِ، وَالاْجْتِهادِ فی طاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِیتِهِ، وَامْنُنْ عَلَینا بِرِضاهُ، وَهَبْ لَنا رَأَفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ وَدُعاءَهُ وَخَیرَهُ مانَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِک وَفَوْزاً عِنْدَک، وَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقبُولَةً، وَذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَةً، وَدُعاءَنا بِهِ مُسْتَجاباً وَاجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَهُمُومَنا بِهِ مَکفِیةً، وَحَوآئِجَنا بِهِ مَقْضِیةً، وَاَقْبِلْ اِلَینا بِوَجْهِک الْکریمِ وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا اِلَیک، وَانْظُرْ اِلَینا نَظْرَةً رَحیمَةً نَسْتَکمِلُ بِهَا الْکرامَةَ عِنْدَک، ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا بِجُودِک، وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ بِکأسِهِ وَبِیدِهِ رَیاً رَوِیاً هَنیئاً سائِغاً لا ظَمَاَ بَعْدَهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.)
[11]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 4، صفحه 556.
[12]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 4، صفحه 556.
[13] – صائب تبریزی.
[14]– الکافی ـ ط الاسلامیه، جلد 1، صفحه 508. (إسحاق قال: حدثنی أبو هاشم الجعفری قال: شکوت إلی أبی محمد ضیق الحبس وکتل القید فکتب إلی أنت تصلی الیوم الظهر فی منزلک فأخرجت فی وقت الظهر فصلیت فی منزلی کما قال علیه السلام وکنت مضیقا فأردت أن أطلب منه دنانیر فی الکتاب فاستحییت، فلما صرت إلی منزلی وجه إلی بمائة دینار وکتب إلی إذا کانت لک حاجة فلا تستحی ولا تحتشم واطلبها فإنک تری ما تحب إن شاء الله.)
[15]– زاد المعاد، جلد 1، صفحه 300.
[16]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 1، صفحه 511. (إِسْحَاقُ قَالَ أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اَلرَّبِیعِ اَلشَّائِی قَالَ: نَاظَرْتُ رَجُلاً مِنَ اَلثَّنَوِیةِ بِالْأَهْوَازِ ثُمَّ قَدِمْتُ سُرَّ مَنْ رَأَی وَ قَدْ عَلِقَ بِقَلْبِی شَیءٌ مِنْ مَقَالَتِهِ فَإِنِّی لَجَالِسٌ عَلَی بَابِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْخَضِیبِ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ دَارِ اَلْعَامَّةِ یؤُمُّ اَلْمَوْکبَ فَنَظَرَ إِلَی وَ أَشَارَ بِسَبَّاحَتِهِ أَحَدٌ أَحَدٌ فَرْدٌ فَسَقَطْتُ مَغْشِیاً عَلَی.)
[17]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 1، صفحه 512. (إِسْحَاقُ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ اَلْجَعْفَرِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ یوْماً وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ مَا أَصُوغُ بِهِ خَاتَماً أَتَبَرَّک بِهِ فَجَلَسْتُ وَ أُنْسِیتُ مَا جِئْتُ لَهُ فَلَمَّا وَدَّعْتُ وَ نَهَضْتُ رَمَی إِلَی بِالْخَاتَمِ فَقَالَ أَرَدْتَ فِضَّةً فَأَعْطَینَاک خَاتَماً رَبِحْتَ اَلْفَصَّ وَ اَلْکرَاءَ هَنَأَک اَللَّهُ یا أَبَا هَاشِمٍ فَقُلْتُ یا سَیدِی أَشْهَدُ أَنَّک وَلِی اَللَّهِ وَ إِمَامِی اَلَّذِی أَدِینُ اَللَّهَ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ غَفَرَ اَللَّهُ لَک یا أَبَا هَاشِمٍ.)
[18]– بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، جلد 81، صفحه 375.
[19]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 1، صفحه 508. (عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ اَلْعَلَوِی قَالَ: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِی بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ اَلنَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَی آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ قِیلَ لَهُ اِفْعَلْ بِهِ وَ اِفْعَلْ فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلاَّ یوْماً حَتَّی وَضَعَ خَدَّیهِ لَهُ وَ کانَ لاَ یرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَیهِ إِجْلاَلاً وَ إِعْظَاماً فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ اَلنَّاسِ بَصِیرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِیهِ قَوْلاً)
[20]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 1، صفحه 513. (علی بن محمد، عن بعض أصحابنا قال: سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع إِلَی نِحْرِیرٍ فَکانَ یضَیقُ عَلَیهِ وَ یؤْذِیهِ قَالَ فَقَالَتْ لَهُ اِمْرَأَتُهُ وَیلَک اِتَّقِ اَللَّهَ لاَ تَدْرِی مَنْ فِی مَنْزِلِک وَ عَرَّفَتْهُ صَلاَحَهُ وَ قَالَتْ إِنِّی أَخَافُ عَلَیک مِنْهُ فَقَالَ لَأَرْمِینَّهُ بَینَ اَلسِّبَاعِ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِک بِهِ فَرُئِی ع قَائِماً یصَلِّی وَ هِی حَوْلَهُ.)
[21]– الکافی- ط الاسلامیة، جلد 1، صفحه 512. (علی بن محمد، عن محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد عن علی بن عبد الغفار قال: دَخَلَ اَلْعَبَّاسِیونَ عَلَی صَالِحِ بْنِ وَصِیفٍ وَ دَخَلَ صَالِحُ بْنُ عَلِی وَ غَیرُهُ مِنَ اَلْمُنْحَرِفِینَ عَنْ هَذِهِ اَلنَّاحِیةِ عَلَی صَالِحِ بْنِ وَصِیفٍ عِنْدَ مَا حَبَسَ أَبَا مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ لَهُمْ صَالِحٌ وَ مَا أَصْنَعُ قَدْ وَکلْتُ بِهِ رَجُلَینِ مِنْ أَشَرِّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَیهِ فَقَدْ صَارَا مِنَ اَلْعِبَادَةِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّیامِ إِلَی أَمْرٍ عَظِیمٍ فَقُلْتُ لَهُمَا مَا فِیهِ فَقَالاَ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یصُومُ اَلنَّهَارَ وَ یقُومُ اَللَّیلَ کلَّهُ لاَ یتَکلَّمُ وَ لاَ یتَشَاغَلُ وَ إِذَا نَظَرْنَا إِلَیهِ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ یدَاخِلُنَا مَا لاَ نَمْلِکهُ مِنْ أَنْفُسِنَا فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِک اِنْصَرَفُوا خَائِبِینَ.)
[22]– بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۳. (أَقُولُ قَدْ مَضَی بِأَسَانِیدَ فِی خَبَرِ اَللَّوْحِ: ثُمَّ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیهِ کمَالُ مُوسَی وَ بَهَاءُ عِیسَی وَ صَبْرُ أَیوبَ سَیذِلُّ أَوْلِیائِی فِی زَمَانِهِ وَ یتَهَادَوْنَ رُءُوسَهُمْ کمَا یتَهَادَی رُءُوسُ اَلتُّرْک وَ اَلدَّیلَمِ فَیقْتَلُونَ وَ یحْرَقُونَ وَ یکونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ اَلْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یفْشُو اَلْوَیلُ وَ اَلرَّنِینُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِک أَوْلِیائِی حَقّاً بِهِمْ أَرْفَعُ کلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکشِفُ اَلزَّلاَزِلَ وَ أَدْفَعُ اَلْآصَارَ وَ اَلْأَغْلاَلَ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ اَلْمُهْتَدُونَ)
[23]– کمال الدین وتمام النعمة، جلد 1، صفحه 473. (حدّثنا أبو الحسن علی بن الحسن بن [علی بن] محمّد بن علی بن الحسین ابن علی بن أبی طالب علیهمالسلام قال: سمعت أبا الحسین الحسن بن وجناء یقول: حدّثنا أبی، عن جدِّه أنَّه کان فی دار الحسن بن علی علیهماالسلام فکبستنا الخیل وفیهم جعفر بن علی الکذَّاب واشتغلوا بالنهب والغارة وکانت همّتی فی مولای القائم علیهالسلام قال: فإذا [أنا] به علیهالسلام قد أقبل وخرج علیهم من الباب وأنا أنظر إلیه وهو علیهالسلام ابن ستّ سنین فلم یره أحد حتّی غاب.)
[24]– زیارت ناحیه مقدسه.
[25]– بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۵، صفحه 218. ([الأمالی]، للصدوق اَلْفَامِی عَنْ مُحَمَّدٍ اَلْحِمْیرِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ: أَنَّ اَلْحُسَینَ بْنَ عَلِی عَلَیهِ السَّلاَمُ دَخَلَ یوْماً إِلَی اَلْحَسَنِ عَلَیهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ بَکی فَقَالَ لَهُ مَا یبْکیک یا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ أَبْکی لِمَا یصْنَعُ بِک فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ عَلَیهِ السَّلاَمُ إِنَّ اَلَّذِی یؤْتَی إِلَی سَمٌّ یدَسُّ إِلَی فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکنْ لاَ یوْمَ کیوْمِک یا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ یزْدَلِفُ إِلَیک ثَلاَثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ ینْتَحِلُونَ دِینَ اَلْإِسْلاَمِ فَیجْتَمِعُونَ عَلَی قَتْلِک وَ سَفْک دَمِک وَ اِنْتِهَاک حُرْمَتِک وَ سَبْی ذَرَارِیک وَ نِسَائِک وَ اِنْتِهَابِ ثِقْلِک فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیةَ اَللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ اَلسَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یبْکی عَلَیک کلُّ شَیءٍ حَتَّی اَلْوُحُوشُ فِی اَلْفَلَوَاتِ وَ اَلْحِیتَانُ فِی اَلْبِحَارِ.)
[26]– اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد 1، صفحه 131.