حامد کاشانی روز جمعه مورخ 11 مهر ماه 1399 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی پیرامون بحث «اولویت های حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با محوریتِ خطبه 131 نهج البلاغه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
تذکر: در این جلسه به نقشِ الگوی جامع حکمرانی پرداخته شده است و به کلان مسئله ی وجودِ اقتصادِ اسلامی و روانشناسیِ اسلامی و یا عدمِ آن نیز اشاره شده است.
برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه أفضل صلوات المصلین؛ صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
ان شاء الله خداوند این نشستوبرخاست ناقابل، گفت و شنید بیقیمت و عرض ارادتِ ناچیز را به کَرمِ خویش از همه ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ، نوکریِ آستانِ شریف و شهادت در راه آن بزرگوار را روزی همه ما، خانواده، نسل، ذرّیه، پدر، مادر، دوستانمان و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
هفته گذشته بخشی از خطبه 131 نهج البلاغه را با هم خواندیم. این خطبه از جهات مختلف اهمیت جدی دارد.
اگر مبانی دین در دستانِ ما نباشد حتی اگر بدترین ناسزاهای اعتقادی را به ما بگویند؛ متوجه نخواهیم شد.
اگر فردی مدعی شود که زیارت شیعیان؛ بدعت است یا عزاداری؛ خرافات است یا نعوذ بالله نستجیر بالله اگر فردی به یکی از حرمهای مطهر جسارت کند؛ بلافاصله ما متوجه میشویم، موضوع گیری میکنیم و واکنش نشان میدهیم.
اگر فردی بدترین ناسزاها را از جهت فکری به ریشه همه افکار ما منتسب کند، اصلاً واکنش نشان نمیدهیم. یکی از خطرات این است که جلسات ما تبدیل به مخدر شوند و گمان کنیم که در حال پاسداری از دین هستیم در حالی که چنین نیست.
ادامهی درنگی بر خطبه 131 نهج البلاغه
هفته گذشته راجع به مصادر خطبه 131 توضیح دادیم.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه حوالی پس از ماجرای حکمیت و تنهایی فرمودند:
ای افرادی که یا دائماً با یکدیگر اختلاف دارید یا دائماً در اینجا رفتوآمد میکنی و دلهای مُتشتت و افکار متفرق که بدنهایشان حاضر و عقلهایشان جای دیگری است. من شما را به سوی حق میکشانم ولیکن چونان (عذر می خوام) بزغاله هائی که از غرّش شیر فرار میکنند، رم میکنید. [قاعدتاً خود را هم دیندار میدانید! هیچکس در کوفه وجود نداشت که خود را دیندار نداند.] هیهات! که من با کمک شما بتوانم پرده را از چهره عدالت بردارم و کجیهایی را که در حق راه یافته راست نمایم.
در دهه اول ماه صفر به نقش عالمان و خواص (مراد خواصِ خوبان است) در تخطئه قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و خطبه «منا» حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه پرداختیم.
ابن شعبه حرانی در کتاب «تحف العقول» خطبهای را به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه منسوب میکند که بنده عرض کردیم این خطبه متعلق به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است و بخشی از آن هم در خطبه 131 و خطبه 29 کتاب نهج البلاغه شریف آمده است.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یکنِ الَّذِی کانَ مِنَّا»[4] خدایا تو میدانی که آنچه از ما سرزده است «مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» برای رغبت به قدرتطلبی یا مبارزه برای به دست آوردن زور و ثروت یا تنافس و رقابت برای کسب قدرتِ سیاسی و حاکمیتی یا وسیع تر کردن سفره غذا یا افزودن مقدار اندکی به داراییهای خودمان نبود. (درگیری ما با جریان خلافت، جریان سقیفه و معاویه برای پُر پول کردن جیب خودمان نیست.)
عبارت «حُطَامِ» به معنای متاع ناچیز دنیا است.
مولا! غرض شما از به دست گرفتن حکومت و مخالفت با خلفاء چیست؟ دنبال چه هستید که در این راه، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دادید و این بلا سر شما آمده است؟
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک» میخواستیم نشانههای دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم.
مشاهده کردم که علمها، شاخصها و نشانههای دین در حال سقوط است لذا خواستیم که این ها را به جایگاه خویش بازگردانیم؛ یعنی از منظر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، حکومت برای این است که شاخصهای دینداری سقوط نکند چون حکومتها (چه خیر و چه شر) به راحتی میتوانند دین مردم را عوض کنند. (یک دهه فاطمیه این مطلب را مفصل توضیح دادیم و صوت آن موجود است.)
عبارت «مَعَلِمَ» به معنای شاخص و نشانه است.
اگر در بیابان از مسیر جاده بیرون بروید، شبرنگهای قرار دادند تا شما را به جاده برگردانند. نیازی هم نیست که در سراسر جاده از این شبرنگها قرار بدهند. اگر با یک فاصله این شبرنگها را قرار دهند، کفایت میکند. اینها شاخصهای اصلی است.
در زیارت جامعه کبیره به اهل بیت علیهم السلام عرض میکنیم: «بِمُوالاتِکمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا»[5] شاخصها و معالم دینداری را فقط با موالات شما به ما یاد دادند. (کسی که موالات شما را داشته باشد، شاخص های دین او از بین نخواهد رفت.)
استاد علوم حدیث و گریه برای یزید!
یک استاد برجسته علوم حدیث [دکتر نورالدین عِتر] که شیعه نیست، اخیراً [5 صفر 1442] از دنیا رفته است. بنده بیشتر آثار وی را خواندم و مباحثه کردم.
استاد برجسته دیگری از اهل سنت؛ شیخ محمود سعید ممدوح در صفحه شخصی خود نوشت:
وقتی در هتل محل اقامت «عِتْر» در دُبی به دیدارش رفتم. او به من گفت: شیخ ممدوح! من در رابطه با تو خیلی حرفها شنیدهام. تو به برخی صحابه طعن میزنی! در آنجا (الاحتفال بمعرفة الرواة الثقات الذین لیسوا فی تهذیب الکمال) کلامی است که از آن خوشم نیامد!
چرا زمانی که نام علی بن ابی طالب میآید، میگویی: «علیه السلام» ولی بعد از نام سایر صحابه «رضی الله عنه» میگویی؟! تو با این کار با اهل سنّت و جماعت مخالفت میکنی!
چرا بعد از ذکر نام معاویه سکوت نموده و «رضی الله عنه» برای او نمیگویی؟!
صحابه را به حال خود رها کن و با اهل سنّت و جماعت مخالفت نکن! حتی یزید بن معاویه را نیز رها کن! تو را به او چه کار؟! به خدا قسم به آنها کم ـ از دشنام و ناسزا ـ نرسیده است! سپس گریه کرد!!!
این گفتوگوی دو اهل سنت است. اهل سنت برای اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جمله دعایی «رضی الله عنه؛ خدا از او راضی باشد» را عنوان میکنند به جهت اینکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «رَضِی اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ»[6] خدا از آنها راضی شد و آنها نیز از خدا راضی شدند. این برای گروهی از اصحاب است ولی برای همه اصحاب (!) میگویند: «رضی الله عنه» خدا از او راضی باشد.
نورالدین عتر؛ یک عالمِ برجسته در علم الحدیث است. او به شیخ محمود سعید ممدوح (شیعه نیست) اینطور میگوید! مشکل او کجا است؟!
الآن فرصت نیست که بنده باز کنم که مشکلِ نورالدین عتر و امثال وی که کم هم نیستند، کجا است. مشکل او این است که شاخص دین ندارد که برای یزید لعنه الله علیه زار میزند؛ «بِمُوالاتِکمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا».
بنده باور ندارم که همه آنها به علت یک پولی سکوت کردند؛ نه. بحث دهه اول محرم همین بود. بعضی از افراد با نیت «قربت الی الله» در مقابل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه ایستادند! یکی از ترازهای دینداری؛ موالات و ولایت است. «بِمُوالاتِکمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا» اگر در فردی «موالات» وجود نداشته باشد، برای یزید لعنه الله علیه دلسوز میشود لذا مسیر را گم میکند.
اهداف حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه میفرمایند: «وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک» من دیدیم که این شاخص ها، علمک ها، چراغ ها و شبرنگها که دین را از بیدینی، حق را از باطل و صراط مستقیم را از صراط شیطان رجیم نشان میدهند، در حال گمشدن هستند لذا حکومت را بر پا کردیم تا این معالم به جایگاه خویش بازگردانیم.
«وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِک» و در سرزمینهای تو اصلاح را آشکار کنیم.
آشکار کردن اصلاح مثلاً با امربهمعروف و نهی از منکر است چون امربهمعروف و نهی از منکرِ حکومت از افراد عادی، متفاوت است.
«فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِک» تا بندگان مظلوم تو که زیر یوغِ ستمگران و ثروتمندانِ حرامخوار (مراد افرادی هستند که اموال مسلمین را بالا کشیدند، قدرت دارند و ظلم میکنند) هستند در أمن و أمان زندگی کنند.
مراد امنیت برای مظلومین؛ یعنی امنیت برای همه است. نه امنیت برای ظالمین و اصحابِ قدرت و ثروتی که بسان یک توپ در فوتبال، قدرت و ثروت را بین خود میگردانند.
«وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِک» و قوانین و مقررّات تعطیلشده تو بار دیگر اقامه گردد.
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه حکومت را برای این موارد (بازگرداندن معالم دین به جایگاه خویش، آشکار کردن اصلاح در سرزمینها، امنیت برای مظلومین و اقامه قوانین الهیِ تعطیلشده) میخواهد و طبعاً اقتصادِ سراسر عدالت و عدالت اجتماعی ذیل این موارد است.
اینجا حرف زیاد است ولی بنده میخواهم به اقتضای زمان یک بحثی را مطرح کنم.
مسئلهی «نبودِ الگوی جامع حکمرانی»
در 60 پیش حکومت در دست ما نبود و ما شیعیان هم معمولاً تجربه حکومت بر اساس مکتب اهل بیت علیهم السلام نداشتیم. سلاطینی هم که از تشیع حمایت میکردند گرچه خدمتهایی کردند و بعضی هم زیاد خدمت کردند ولی آنها کار خود را انجام میدادند و اینطور نبود که اعمال آنها با دین هماهنگ باشد لذا کار خود را انجام میدادند و در جاهایی هم به اهل علم و اهل دین فُرجه میدادند.
یک جمله نقل است که شاید حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هم این جمله را فرموده باشند، اشکالی هم ندارد که ایشان چنین جملهای فرموده باشند. این جمله تصور همه بود که آقا! یک ساعت این تلویزیون را به دست ما بدهید تا ببینید که ما چه کار میکنیم.
یک خلاء بسیار بسیار بسیار بزرگ در جاهایی که یقیناً دین حرف دارد ولی ما الآن گیر هستیم؛ الگوی جامعه حکمرانی است. قطعاً امروز بزرگترین معروف؛ رفتن به سوی «الگوی جامعه حکمرانی» و بزرگترین منکر نداشتن آن است.
وقتی «الگوی جامعه حکمرانی» ندارید؛ هر مسئولی که بیاید، یک سری قوانین تصویب میکند.
این قوانین با هم معارض می شوند. الآن حدود 90 هزار قانون در مجلس داریم که با هم ضدونقیض هستند؛ یعنی قوانینی که برای تصویب آنها میلیاردها تومان هزینه میشود، افراد با عنوان نماینده به مجلس میآیند، به آن نمایندگان ماشین اهدا میشود و…
ما به ماشین دنا پلاس حساس هستیم ولی به صدها هزار میلیارد بودجه اختصاصیافته به مجلس، نحوه رأی دادن به نامزدها، افرادی که در این سمت قرار میگیرند و عملکرد آنها حساس نیستم!
بسان اینکه در سر سفرهای که غذا مسموم است و افراد بر اثر مسمومیت در حال جان دادن هستند، شما به علت نبود لیوانِ یکبارمصرف چینی دعوا کنید. آقا! فردی مسموم شده است، حالا با آب خوردن در این لیوانها که نمیمیریم. اینگونه است. رفتارهای ما زیباست!
90 هزار قانون تصویب میکنند در حالی که این قوانین با هم ضد و نقیض هستند و اصلاً قابلیت اجرا ندارند چون معارض همدیگر هستند!
حالا اگر این قوانین معارض همدیگر هم نباشند؛ چه کسی و روی چه حسابی این قوانین را تصویب کرده است؟ چقدر ریشه خیلی از این قوانین را از یک جای دیگری از دنیا گرفتند و فقط به فارسی ترجمه کردند لذا بسیاری از قوانین یا معارض هستند و قابلیت اجرا ندارند یا ظالمانه هستند.
ما قوانین ظالمانهی فراوانی داریم. مثال بارز و واضح آن یارانهای است که هم به بنزین و هم به مردم میدهند در حالی که اصلاً 45 یا 50 درصد مردم ما ماشین ندارند و بنابراین یارانه بنزینِ 1500 تومانی هم نمیگیرند. گویی این افراد، شهروند درجه 2 محسوب میشوند که به علت نداشتن ماشین لاجرم آن یارانه را هم نمیگیرند!
فردی که ماشین دارد، یارانه بنزین را دریافت میکند. فردی که 10 ماشین دارد، 10 یارانه بنزین از بیتالمال میگیرد و فردی که ماشین ندارد، هیچ نمیگیرد! واضح است که این ظلمِ بَین است چون قانون آن ظالمانه است و الگو جامع نداریم. از این موارد در ابعاد مختلف فراوان است.
به خانوارهای تکنفره ۵۵ هزار تومان، دو نفره ۱۰۳ هزار تومان، سه نفره ۱۳۸ هزار تومان، چهارنفره ۱۷۲ هزار تومان و پنج نفره و بیشتر ۲۰۵ هزار تومان واریز انجام میشود! از 5 نفر به بعد هم کلاً قاق هستند و بود و نبودشان اهمیتی ندارد گویی که آدم نیستند! از 5 نفر به بالا، اصلاً غلط کردید که بودید! اینطوری است.
حالا مکرراً بگوئید: آقا! ما مشکل جمعیتی داریم. طبق یک قانون، ما 30 سال دیگر بحران جمعیتی داریم. اینکه بنده عرض میکنم که قوانین به هم مرتبط نیستند؛ این قانون حمایتی از آن قانون نمیکند که هیچ بلکه آن قانون را توبیخ هم میکند! کما اینکه سابق بر این مطرح بود که آیا اصلاً به آنها شناسنامه، کوپن، بیمه، خدمات و…بدهیم؟! اصلاً اگر فردی فرزند چهارم بود، خجالت میکشید!
ما به همراه پدر و مادر، یک خانواده 6 نفره بودیم. اگر معلم ما میپرسید که چند نفر هستید، قدری با احتیاط پاسخ میدادیم. اینها برای قوانین ظالمانه است.
خیلی از اوقات افرادی که در جمهوری اسلامی مسئولیت میگیرند؛ شخصاً افراد خوب و نمازخوانی هستند، در خانه خود هیئت دارند، خمس و زکات پرداخت میکنند و… ولی چون ساختار و قانون که از فهمِ شخصی ما با عنوان راهکار نشأت میگیرد؛ ظالمانه است یا ساختار به شدت بوروکراتیک است، آن فردِ خوب هم در آن ساختار به کند کشیده میشود. ممکن است که ریش خود را نزند، تسبیح هم در دستان او باشد، نماز خود را هم بخواند و… ولی طبق یک قانون ظالمانه به اجبار امضاء میکند.
مشکل را باید در «الگوی جامع حکمرانی» حل کرد و تا الگو نباشد، امکان حل مشکل وجود ندارد.
آیا دین صرفاً ارزش های معنوی جامعه را بالا می برد؟
اخیراً برخی از بزرگواران فرمودند: ما اقتصاد اسلامی نداریم! پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک مرشد معنوی است و آمده ارزشهای معنوی جامعه را بالا ببرد نه اینکه بیاید اقتصاد درست بکند، نه اینکه بیاید علوم درست بکند. اقتصاد اسلامی هم یک شوخی است!
به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم نسبت دادند که ایشان فرموده است: «بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» من برای مکارم اخلاق آمدم.
اخلاق و معنویت را که داریم؟! این یک مورد را که اسلام متکفل است؟! اگر سایر موارد را میگویم: «بغلی بگیر!» و به دیگران میسپاریم، دیگر معنویت و تربیت را که داریم! آیا الآن برای همین معنویت و تربیت؛ الگوی جامع، سیره تربیتی و روش آموزش داریم؟! قطعاً نداریم البته الآن شنیدم که یکی دو سال اخیر یک چیزهایی داریم.
بنده سالها معلم و مدیر مدرسه بودم. ما میخواستیم کلاس احکام با تدریس آقای مطیعی تشکیل دهیم.
اگر میفرماید: اقتصاد اسلامی نداریم؛ دیگر «احکام» که برای اسلام است! احکام متعلق به کجا است؟! احکام را هم باید وارد کنیم؟! تسبیح و صلوات شمار را که از چین وارد میکنیم، آیا احکام را هم باید آنها برای ما بنویسند؟! احکام را هم «چینگ چانگچون» برای ما بنویسد؟!
فقیه در کرسی فقاهت، حیا ندارد و حق هم همین است. «اگر انسانی با حیوانی…» فقیه باید حکم را بیان کند کما اینکه در قانون جزا هم قوانین را بیان میکنند که حکم بریدن دست فرد دیگر، حکمِ عملی با دیگری و…اصلاً نمیتوان خیلی از قوانین آن را در تلویزیون خواند و طبیعی هم است.
در کرسی افتاء (فتوا دادن) یا وضع قانون امکان «حیا» وجود ندارد و احکام و قوانین باید بیان شوند. خیلی از اوقات برای جُرمی که امکان بیان آن وجود ندارد، باید مجازات تعیین شود. امکان بیان این موارد در مدرسه به بچهها وجود ندارد.
ما جستوجو کردیم تا کتابی را پیدا کنیم که احکام پسرانِ نوجوان را بیان کرده باشد. یک کتابی که در آن احکام پسران وجود داشته باشد و رعایت سنِ یک نوجوان 15 ساله کرده باشد.
معلم باید سر کلاس بتواند این کتاب را درس بدهد. معلمِ احکام باید خیلی اخلاقی، احکام را بیان کند و برای بیان (خدایناکرده) یک گناه باید سرخ و سفید شود، نه اینکه به راحتی بیان کند که در این صورت، حکم این و در آن صورت، حکم آن است؛ در این صورت که قبح گناه از بین میرود. فقیه بیچاره در مقام افتاء لاجرم باید صراحتاً حکم را بیان کند.
یک کتاب احکام میخواستیم که بتوان با آن احکام را به پسران نوجوان درس داد. بنده، معلم احکام و چند نفر دیگر مراکز و بازار را زیرورو کردیم ولی آن زمان کتابِ موردنظر را پیدا نکردیم.
کتاب «احکام پسران» نوشته بود در حالی که ماجرای خونهای مرتبط به خانمها هم در آن وجود داشت! این چه ربطی به احکام پسران دارد؟! معلم باید سر کلاس چه چیزی بیان کند؟! آموزش احکام در کلاس که فردی نیست و جمعی است.
احکام متعلق به ما (اسلام) نیست؟! ان شاء الله احکام که داریم؟!
خدا میداند که چند ده هزار نخبه ریزش میکنند تا یک نفر واقعاً مجتهدِ مسلمِ مطلقی که جامع شرایط است و میتوان از وی تقلید کرد، بشود و چه سرمایه عظیم انسانی باید از بین برود تا یک نفر مرجع تقلید بشود مثلاً فردی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی یا مرحوم امام رحمه الله علیه یا آسد ابوالحسن اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف بشود. (خداوند متعال همه را قرین رحمت خویش بگرداند.)
اگر امروز رسالههای مراجع عظام حفظهم الله تعالی یک جوان بخواند، متوجه میشود؟! برای چه کسی نوشته شده است؟! تازه توضیح المسائل، نثر و شیوه تدوین مرسوم رسالههای عملیه کنونی اثر مرحوم آقای کرباسچیان (سال 1335 شمسی) است. ما برای بیان حکم شرعیِ مردم (شرعیات) رساله نداشتیم! چون استنباط حکم شرعی یک چیز است، کیفیت رساندن و نحوه آموزش دادن آن یک چیز دیگری است.
حوزه علمیه برای آموزش دادن احکام به طلاب و غیر طلاب، چه الگویی داریم؟! چند طلبه استفتائاتچی قَدَر میشناسید؟ خیلی کم. آیا این استدلال خوب است که حال که الآن نداریم، سفارش دهیم تا واتیکان یا کشور غربی دیگری برای ما شیوه آموزش احکام بنویسند؟! باید روی این مسئله کار کرد.
استنباط احکام الهی کار فقیه است. حال باید نحوه رساندن این احکام مستنبطه به مردم را از خارج وارد کنیم یا ما باید خود فکر کنیم؟!
تشخیص نحوه درمان و پیشگیری بیماری کرونا کار پزشک است ولیکن آموزش راههای پیشگیری از این بیماری که کار پزشک نیست مثلاً برای این کار کلیپ میسازند. دیگر نباید پزشکان با فلان نرمافزار کار کنند تا کلیپی بسازند، لازم نیست.
امروز ما برای آموزش احکام به دانشآموز، دانشجو، جوان، میانسال، خانم خانهدار و…سبک و سیاق مُدَوَّن نداریم. ما برای تربیت که هیچی نداریم. (این بدان منظور نیست که ما مبانی تربیت نداریم.)
افراد باید کجا (مکتب یا حوزه یا مسجد یا ساختمان غیر مسجد یا…) درس بخوانند؟ این دین راجع به «آموزش» نظر داده است یا خیر؟! منظور بنده آموزش مدرن نیست. اصلاً وزارت آموزشوپرورش را کنار بگذارید و فرض کنید که آموزش و پرورشی در کار نبود.
شما میفرماید: خانواده باید فرزندان را تربیت کند. خب یک پدر و مادر میخواهند فرزند خود را تربیت کنند، شما یک بسته مدون ارائه بدهید تا طبق فرمایشات شما فرزند خود را تربیت کنند. آیا چنین چیزی داریم؟! قطعاً نداریم. کجا بسته تربیتی برای تربیت کودک 2 ساله داریم؟!
تربیت اسلامی فرد مدنظر بنده است و فعلاً با امور روانشناسی کار ندارم. تربیت اسلامی که داریم؟! ان شاء الله دیگر این جزو اسلام است؟! بسته تربیتی کجا است؟! آیا در اسلام «تربیت» نداریم؟! کار نکردیم. ما برای صد مورد واضح دیگر هم کار نکردیم بنابراین استدلال خوبی نیست که…
یک بزرگواری که بنده کفشِ ایشان هم نیستم، سخنانی فرموده است که از نظر بنده آن سخنان، ناخواسته از هر فحشی به دین بدتر است.
بنده عرض نمیکنم که ایشان قصدی دارند یا من حتماً درست عرض میکنم بلکه فهم خود را عرضه میکنم. آنقدری که بنده متوجه میشوم، ایکاش ایشان مُنکر روضه و زیارت شده بودند. اصلاً شما بفرماید که تو هیچی نمیفهمی. بنده عرض میکنم، شما اصلاح بفرماید.
شما فرمودید: «ما چندتا روایت و آیه داریم برای اینکه اگر تورم بالا رفت چه جور بخواهیم کنترلش بکنیم؟ اقتصاد اسلامی هم یک شوخی است!»
با این دست فرمان؛ پس تربیت اسلامی هم نداریم، پس آموزش احکام هم نداریم و پس اصلاً هیچی نداریم لذا از این 80 میلیون، 10 ـ 20 ـ 100 نفر در یک دیر بنشینند و عبادت کنند تا بمیرند و سایرین را هم رها کنید چون چیزی نداریم! این قطعاً استدلال خوبی نیست.
چرا به این سخنان واکنشی نشان داده نمیشود؟! یک بخشی را نمیتوانم عرض کنم. اگر بعضیها واکنش نشان دهند، بعضی جاها دیگر دعوت نمیشوند و از بعضی از منافع محروم میشوند لذا عکسالعملی نشان داده نمیشود. گویی هیچ سخنی بیان نشده است!
بنده عرض نمیکنم که در مباحث فکری، خدایناکرده یقه کشی کنیم مخصوصاً وقتی یک شخصِ محترمی و استاد برجسته که بنده حتی کفش ایشان هم نیستم، جملهای فرموده است. جای بحثهای علمی، بحث علمی است. پاسخ مباحث علمی؛ بحثِ علمی، کنکاش، نظر، نقد، بررسی و کرسی آزاداندیشی است و نباید لعن و نفرین کرد.
پاسخ گفتار؛ گفتار و پاسخِ قلم؛ قلم است ولیکن چرا عکسالعملی نیست؟!
دلیل اوّل: به خطر افتادن منافع.
دلیل دوم: اشتغال ما به موارد فرعی کما اینکه در سایر موارد هم همینطور است. اصلاً دیگران برای ما تصمیم میگیرند که راجع به چه چیزی واکنش نشان دهیم.
دیگران برای ما تصمیم میگیرند
فرض کنید که نوید افکاری، مظلوم قصاص شد ولی در طول سال چند اعدام صورت میگیرد؟ بنده عرض میکنم که مثلاً 100 مورد اعدام در طول سال صورت میگیرد، چرا به 99 مورد دیگر واکنشی وجود ندارد؟! آن قوه قضائیه که نوید افکاری را ظالمانه قصاص میکند، لابد 99 مورد دیگر را هم ظالمانه قصاص میکند! چرا در آن 99 مورد دیگر واکنشی انجام نمیدهند؟! چرا در این مورد واکنش میدهند؟!
چون دیگران برای ما تصمیم میگیرند. اصلاً ما رباتِ منفعلِ عکسالعمل مدیریت از بیرونِ خودمان هستیم. این مورد حساس است لذا بوق میزنیم و…
وقتی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به سمت کربلا حرکت کردند، یک نفر از اهل مدینه هم واکنش نشان ندادند ولی سال بعد که عبدالله بن حنظله (فرمانده سپاه مدینه در واقعه حره) حرکت کرد، 10 هزار نفر از اهل همان مدینه کشته شدند! اینها آثار تربیت بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین است.
اهل مدینه و تقریباً بنیهاشم به ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، هیچ پاسخی ندادند ولی به اسنتصار عبدالله بن حنظله، 10 هزار نفر جان خود را دادند و صدها نفر از رزمندگان پایکار ایستادند چون ما را از بیرون مدیریت میکنند.
ما الگو جامعِ لازم داریم، الگویی که هم عادلانه باشد و هم بتوان با آن کشور را اداره کرد.
ما حکومت داریم یا نداریم؟! تربیت و احکام که از واضحات است. ما الآن برای نحوه آموزش علوم دینی به طلابِ علوم دینی در حوزه، گیر هستیم و به شدت بازدهی پایین است.
طلبه باید زحمت خیلی زیادی بکشد چون این ساختار، آسیبزا است. (فعلاً قصد ورود به این مسئله را ندارم، اهل آن اطلاع دارند و خیلی روشن است.) بزرگان و مراجع هم در این مسئله اظهارنظر کردند. کیفیت آموزش حوزه علمیه را هم باید از چین وارد کنیم؟!
مراد بنده این نیست که ما نداریم بلکه بنده عرض میکنم که یک خلائی وجود دارد و باید کار کنیم. بسیاری از مواردی که امروز داریم را یک روزی نداشتیم. بسیاری از قواعدی که از طریق آن هزاران هزار حکم شرعی صادر میشود…
با صحیح و غلط آن کاری ندارم؛ جریان استصحاب در شبهات حکمیه، 700 سال پیش یک جور بوده ولیکن از بعد از پدرِ شیخ بهائی (حسین بن عبدالصمد عاملی) برای بسیاری از فقهاء یک جور دیگر بوده است. استصحاب در جایی آمده که قبلاً در آنجا نبوده است. قاعده قرار دادند.
راجع به این مسائل هم باید ساعتها و سالها فکر کرد مثلاً عالم با یک حدیث «رفع»[7] چقدر در مسئله «برائت شرعی» بحث میکند. عالم با یک روایت کنکاش کرده است. همینطور باید در سایر امور هم میلیونها ساعت نفر باید کار کرد تا قواعد مسئله استخراج شود.
خودمان باید برای حلِ مشکلِ نبود راهکار دقیق و مناسب برای تربیت، اخلاق، آموزش حوزه و…کار کنیم. اگر همه مردم تهران کار خود را رها کنند، بسیج شوند، به تحصیل بپردازند و فکر کنند؛ بدین راحتی مسئله حل نخواهد شد.
یک زمانی شیعیان به علت دسترسی به امام معصوم، سؤالات خود را از ایشان میپرسیدند لذا قواعد فقهی به شکلی که امروز عام است، خیلی نداشتند.
بسیاری از بزرگان ما نظیر شیخ طوسیها زجر کشیدند تا بتوانند مسئله وارد فقه کنند. زحمات کشیدند و حالا هم باید دیگران زحمات بکشند ولیکن این استدلال که شما بفرمائید که چون در این باب روایتی نداریم لذا اسلامی نیست؛ پس کلاً چیزی وجود ندارد! راجع به خیلی موارد دیگر هم همینگونه است.
آیا راجع به تفسیر قرآن کریم هم باید بگوییم: بروید و از اصحابِ هرمنوتیک بپرسید، شما تاریخ تفسیر نمیفهمید! بروید و ببینید که اروپاییها چه میگویند، آنجا بحث کردند! با این استدلال باید همهچیز را از خود خلعِ یَد کنیم. این که جواب نشد.
اهمیتِ حکومت
بالاخره چه چیزی را از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه غصب کردند که سقیفه رخ داد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید شدند؟! آیا «امامت» حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را غصب کردند؟! اصلاً «امامت» که قابل غصب نبود. مگر کسی میتواند «امامت» را بگیرد یا بدهد؟!
مقام «امامت» و «ولایت» را کسی نمیتواند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بگیرد و اصلاً قابل غصب نیست کما اینکه در فاصله زمانی بین شهادتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آغاز حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه که 25 سال است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ امام ما است لذا «امامت» را غصب نکردند.
در ماجرای سقیفه «حکومت» را غصب کردند و ابزار بسطید و توانایی برای اجرای «ولایت» را گرفتند. سال 35 هجری هم «خلافت» را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه برنگردانند. «خلافت» و «امامت» که وجود داشت. «حکومت» را برگردانند.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در ابتدا حکومت را نمیپذیرفتند چون میخواستند «حکومت» را با یک لوازمی (سیره فلان شخص!) به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه تحویل بدهند تا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ذیل بعضیها باشند لذا مولا حکومت را نپذیرفتند. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه «حکومت» را ذیل یک تفکر و فکر خاص نپذیرفتند.
شاخصها، اولویتها، شیوه رفتار و…این حکومت باید چه چیزی باشد؟ این موارد را هم باید وارد کنیم یا در دین داریم؟! اگر دیگران میفهمیدند، چرا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه اینقدر درگیر شدند؟! اگر قرار است که بدون معصوم یا حکمِ معصوم؛ عدالت اجرا شود، دیگر چه درگیری لازم است؟! خب بروند و اجرا کنند! حکومت را به چه نحوه و با چه مبانی باید اداره کرد؟ آیا این را هم باید وارد کنیم؟! از کجا باید وارد کنیم؟
علم و وابستگی آن به مکاتبِ فکری!
مثلاً فرمودند: آقا! این مسائل علمی است.
بنده خیلی شگفتزده شدم. در مسائل علمی 4 = 2×2 است. شاید بنده قبول کنم که «ریاضی» جزو مسائل علمی است. در کلان «فیزیک» جهانبینی خیلی نقش دارد ولیکن باز هم شاید «فیزیک» را جزو مسائل علمی قبول کنم. شما یک روانشناس پیدا کنید که نظریات وی مبتنی بر یک سری پیش فرض، افکار و انگارههای خاص نباشد. حال چطور روانشناسی با وجود پیشفرضها علمی است؟
آیا ممکن است یک حکومت مارکسیستی، روانشناسی خود را از لیبرالها بگیرد و بگوید: علمی است؟! اصلاً چنین چیزی ممکن است که شما می فرمائید: حکومت متعلق به اسلام باشد امّا روانشناسی آن… از دنیا علم بگیریم؟! اینجا «علم» کجا است؟!
مسائل «علوم انسانی» در افکاری نظیر افکار «ماتریالیستی» یا «اومانیستی» یا… ریشه دارد لذا در رشتههای «روانشناسی» و «جامعهشناسی»، کلی درسِ مکاتیب فکری و فلسفی میخوانند.
چرا در این رشته چند ترم صاحبانِ نظریه را می خوانند؟ آن مکاتب، در تصمیم فرد برای نسخه روانشناسی و جامعه شناسی دخالت دارد. حال شما نام آن را علم مینهید و می فرمائید که مسلمانها بروند و بگیرند؟! بارکالله!
یک نسخه عجیبتری هم صادر میکنند: همین اقتصاددانها، روانشناسها و جامعه شناسانِ کشور ما بررسی کنند و موارد خوب آن علوم را بگیرند!
ببخشید! آیا شما دانشگاهی دارید که در آن رشتههای اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی را جز کپی از آنها، ارائه کرده باشد تا دانشجویان موارد خوب را بگیرند یا رشتههای ارائهشده محصول همان فکر هستند؟! حال به محصولات همان فکر می گوئید: خوب آن را جدا کنید! اینها در برابر صاحبان آن نظریات؛ قطره در برابر دریا هستند!
فرد با چه ابزاری باید تمایز را پیدا کند و موارد خوب آن را برگزیند؟! آیا اقتصاددانهای ما که اقتصاد همانها را خواندند؛ اسلامشناس هستند؟
مراد بنده این نیست که عرض کنم که هر چه آنها خواندند، بد است! اصلاً بحث ما این نیست. اصلاً بحث ما این نیست که همه روانشناسی غرب؛ بد کثیف و لجن است! اصلاً بحث ما این نیست.
آیا اقتصاددان، روانشناس و جامعهشناس ما توانِ فهمِ اقتضائاتِ دین، بوم و فرهنگ ما را دارد؟!
ـ اقتصاددان ما باید ببیند که اقتصاد سرمایهداری کینزی، مارکسی و…چه میگویند و از بین آنها گزینش کند!
حال باید بر چه اساسی گزینش کند؟! واقعاً خیلی حرفهای عجیبی است؛ به نظر بنده بهتر از این نمیشد به امام رحمه الله علیه فحش داد. قصد گوینده فحاشی نبوده است، خیلی هم محترم است و بنده هم اعتراف میکنم که کفشِ ایشان هم نیستم ولی بنده خیلی از سخنان ایشان تعجب کردم. چند روزی هم صبر کردم و گفتم: لابد من متوجه نمیشوم و نمیفهمم. چرا هیچکس واکنشی نشان نمیدهد؟! این چه تفکری است؟!
آیا روانشناسی علم است؟! علم بدان معنا که وابستگی به هیچ مکتب فکری ندارد و صرفاً دادههای علمی است. عجب!
ما غدیری نیستیم!
ما ابداً غدیری نیستیم بلکه ما سقیفه ای تا دندان مسلح به ابزارِ سقیفه هستیم. کجا «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عَلی مَولاه»[8]؟! کجا «لا إله إلّا اللّه»؟! الآن مولای ما؛ بیانیههای کنوانسیونهای بینالمللی، قوانین بینالمللی، مدرنیته، اقتضائات و پیوست های روانشناسی، اقتصادی و اجتماعی آنها است. کجا مولا فقط به معنای «حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه» است؟! کار نکردیم.
یک «برجام» سروصدا کرد چون وجهالمصالحه انتخابات شد، تقریباً 17 مورد دیگر در کشور وجود دارد. از قوه قضائیه که به بعضی از کنوانسیون، دستور العمل ها، بیانیه و قوانین بین المللی عمل میکند تا قوه مجریه تا 2030 تا مجلس و…
راهی جز جهاد شبانهروزی نداریم تا اقلاً چهار نفر در هر رشته تربیت کنیم تا آنها بتوانند تمیز دهند. تازه اگر چهار نفر بتوانند تمیز دهند، باید از منجلاب…
صاحبان نظریات در حوزه «علوم انسانی» بر اساس اینکه «انسان چیست؟» صحبت کردند. این مسئله که انسان روح دارد یا ندارد؛ نظرات آنها فرق میکند. انسان از نظر اسلام چیست و انسان از نظر آنها چیست…
اگر فردی انسان را یک «میمون» بداند؛ روانشناسی و جامعهشناسی که روی این مبنا، بنا میشود با روانشناسی و جامعهشناسی که انسان را «حیّ متألّه» میداند، خیلی فرق میکند. برای «گوسفند» برنامه ریزی میکنند یا برای آدم؟! اصالت «شهوت» یا چیز دیگری است؟!
مگر امکان دارد شما بفرماید که علم است؟! بعد هم خیال کنید که «سقراط»، «ارسطو»، «مارکس» و…از همان روز نخست برای «تورم» جزوه نوشتند! نخیر آقا! آنها یک سری کلیات را بیان کردند، دیگرانی زحمت کشیدند و این کلیات را به «نظریات» تبدیل کردند. در حالی که ما «کلیات» داریم ولی فرآوری نکردیم چون هیچ وقت تجربه حکومت نداشتیم.
«گام دوم» هم واقعاً به همین معنا است. ما 40 سال زدیم، تازه فهمیدیم که چند چند هستیم، دیدیم که خیلی وضع خوب است…
بنده در زمان کودکی خیلی سیاسی بودم! امام فرموده بودند که پهلوی را بیرون کردیم، 50 سال دیگر هم نمیتوانیم حل کنیم. کودک 6 ـ 7 ساله بودم، خیال میکردم که امام خمینی رحمه الله علیه غلو کردند. اگر ساختمان خراب کردیم، 2 ساله ساختمان را میسازیم. دیگر 50 سال که طول نمیکشد! مبانی فکری خیلی کار میبرد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: حکومت را گرفتیم «لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک»؛ شما این عبارت را مقابل «علوم سیاسی» قرار بدهید.
علوم سیاسی عنوان میکند: ما دوست یا دشمن دائمی نداریم! یزید لعنه الله علیه؛ دشمن همیشه نیست و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه هم دوست همیشه نیست! (این عبارات را در دانشگاههای ما درس میدهند) دوست و دشمنی ما بر اساس منافع ما است! اگر یزید لعنه الله علیه جیب ما را پُر پول کرد، با او میبندیم! و اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه از جیب ما به حق هم پولی برداشت، مقابل ایشان میایستیم!
اصلاً کسی که «علوم سیاسی» را بنا کرده است؛ قائل به حق و باطل بسان ما نبوده است. او در مسیر خود، بهترین کارها را کرده است و مکرراً هم کار میکنند تا کارهای او را تقویت کنند. با این وجود مبانی او را در اینجا تدریس میکنند؟!
طبق مبانی «علوم سیاسی» بین رفتار مدیریتی خلیفه دوم و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه شکستخورده و ناکارآمد هستند!
موسسه «حیات» که افراد آن مجموعه یا ارشد یا دکتری علوم سیاسی بودند یا در وزارت امور خارجه بودند یا در سابقه کار در امور خارجه را داشتند؛ به بنده گفتند: آقا! شما بیاید و «سیره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در روابط بینالملل» را بیان کنید. (لابد صوت بنده در آنجا موجود است)
بنده عرض کردم: شما چرا از بنده سیره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در روابط بین الملل را خواستید؟! امروز طبق مبانی که میگوید: هیچکس دشمن ما نیست! دشمن ما کسی است که منافع مادی ما را کم کند و دوست ما کسی است که منافع مادی ما را افزایش دهد؛ شما از من بخواهید که سیره معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیهما را بیان کنم چون مبانی درس شما بر اساسِ معالمِ معاویه لعنه است نه بر اساسِ معالمِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و طبق مبانی درسی شما؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه یک شخص شکستخورده است!
ـ مولا به حق و باطل کار داشتند و وقتِ مردم را در دفاع از حق و مبارزه با باطل گرفتند لذا حکومت ایشان کارآمد نیست!
200 سال بعد امام هادی علیه السلام میفرمایند که لعنت خدا بر فردی که عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! حکومت تو کارآمد نیست.
در جایی که معاویه لعنه الله علیه دزدی رسمی میکند و میگویند: او خیلی دستوپا دارد! با این ملاک و روش باید درِ نیروی انتظامی را ببندید و به دزدها مسئولیت بدهید. منتها دزدی آنها اینطور نیست که بگویند: بیاید دزدی کنیم!
امروز در نظام سرمایهداری، چند درصد اموال دنیا متعلق به چند درصد است؟! رسانه در آنجا قوی است لذا به همه جای آنها فشار وارد نمیشود. همانطور که ما را با رسانه اداره میکنند، آنجا را هم با رسانه اداره میکنند.
در آنجا زن و مرد از صبح تا شب با هم کار میکنند. وقتی هم که زن و شوهر با هم به یک کافیشاپ میروند، هر کس باید سهم خود را پرداخت کند! «17 هزار و 500 تومان یک همبرگر خوردی!»
در فرانسه زردها میگویند: ما میخواهیم زندگی کنیم. زنی میگوید: من میخواهم خانهداری کنم و بچه تربیت کنم.
الآن خود آنها واکنش نشان میدهند. حال شما می خواهید از آنها چه چیزی بگیرید؟! بعد چه کسی باید تمیز دهد؟! اقتصادان، روانشناس، جامعهشناس و کارِ علوم سیاسی همان مکتب باید چه چیزی را تمیز دهد؟! شما عزیز بزرگوار که بنده خاک پای شما هستم، این روش را به اسم «اسلام» تجویز میکنید؟!
رستگاری بشر در نسخهی تجویزی شما چیست؟!
اگر فلاح و رستگاری بشر در این است که از اینها حرف بزنیم و پیدرپی رشد کنیم؛ چرا منتظر ظهور حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم؟! چرا صبحِ جمعه دعای ندبه میخوانید؟! خب صبحِ جمعه، آخرین دستاوردهای بشری در اقتصاد و سیاست را بخوانید بلکه «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا»[9].
ـ با حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف چه کار دارید؟! سرکار بودید! اینجا حاصلی ندارد چون آقا! در اسلام نه سیاست، نه اقتصاد و… هیچ نداریم! حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف هم که تشریف بیاورند، میفرمایند: خب! آخرین دستاوردهای بشری را بیاورید، ما خوبهای آن را انتخاب کنیم چون اسلام که از این چیزها ندارد! اگر اسلام این موارد را ندارد؛ شما چرا منتظر حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف هستید؟! آیا حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند، میفرمایند: وقتی در خانه خود برای عبادت روبهقبله شدید، من میگویم که شما چه بگوئید! سایر موارد را هم خودتان بروید و انتخاب کنید؟!
بنده از هیچکس اینقدر تعجب نکردم که از بعضی از بستگان یا سیاستمدارانی که یکعمر به اسم مرحوم امام اعلی الله مقامه الشریف پول درآوردند و امکانات گرفتند در حالی که امروز این سخنان را ترویج کردند، تعجب کردم.
بزرگواری که این سخنان را فرموده است، اول انقلاب آسیب خورده است چون جریان آنها ضدانقلاب محسوب میشد. بنده کاری ندارم که به طور صحیح یا غلط، ضدانقلاب محسوب میشدند و به بنده ربطی ندارد. شاید تهمت زدند امّا جریانی که از این سخنان حمایت میکند، کسانی هستند که عَلم امام رحمه الله علیه را بلند کردند. آیا این سخنان با سخنانِ حضرت امام اعلی الله مقامه الشریف هماهنگ است؟!
این بزرگوار خود مجتهد است و لزومی ندارد که از حضرت امام رحمه الله علیه حمایت کند. حال ایشان حرفی زده است. متخصص هم میخواهد پاسخ ایشان را بدهد یا ندهد. بنده ایشان را به چیزی متهم نمیکنم. بنده سعی کردم در عرایضم به ایشان جسارت نکنم، اگر جسارت شد؛ عذرخواهی میکنم.
افرادی که سنگ امام رحمه الله علیه را به سینه میزنند، یک عمر نانِ ایشان را خوردند و دهها سال حکومت را در دست داشتند، حالا که کندِ رفتار و سیاستهایشان عالم را برداشته است؛ این سخنان را زود ترویج کردند و این خیلی ظلم به حضرت امام اعلی الله مقامه الشریف است. یک جور کند زدند که دیگر هیچکس نمیتواند جبران کند و حالا در رقابتهای سیاسی خواهند گفت: اصلاً اصل آن چیزی نبود و یک چیز دیگری اصل است!
«إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیعُودُ غَرِیباً»[10] اسلام غریب آغاز شد و بزودی غریب خواهد شد. الآن دوره است که علناً، عملاً ً و صراحتاً به اسم دین، به اسلام فحش میدهند و ما فحش حساب نمیکنیم!
باز هم تکرار میکنم که عرایض بنده جسارت به بزرگواری که این سخنان را فرمودند، محسوب نشود. بنده شاگردِ ایشان هم محسوب نمیشوم. یک وقتی تشبیه و قیاس نشود.
«اباهره ازدی» از امام حسین صلوات الله علیه علت خروج ایشان سؤال کرد، حضرت فرمود: «وَیحَک یا أَبَا هِرَّةَ إِنَّ بَنِی أُمَیةَ أَخَذُوا مَالِی فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبَرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبْتُ»[11] یا اباهره، این سؤال از تو عجیب است. حق ما را خوردند؛ صبر کردیم و هیچ کس دفاع نکرد، مال مرا را بردند؛ صبر کردم، دشنام دادند (به مادرم جسارت کردند)؛ صبر کردم و الآن خواستند که مرا بکشند لذا از مدینه خارج شدم.
وقتی یک جریانی با حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه همراه نیست، اولین ادعای آن جریان این خواهد بود: حسین بن علی (صلوات الله علیهما) یک کار استثنائی کرده و فقط به او مربوط است و به کسی ربطی ندارد!
شما از این قبله آمال؛ غربِ قدر قدرتِ صد هزار بار جاهلتر از جاهلیتِ اولی استفاده کنید و بعد هم ما خودمان را «غدیری» معرفی میکنیم! چرا عید غدیر جشن میگیرید؟! جشن بگیرید که یک روزی «مولا» حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بود ولی ما امروز معتقد به مولویت بلکه الوهیت، بزرگتری، صاحبنظر بودن و فره ایزدی کفار هستیم! باز هم عرض میکنم که خدایناکرده قصد نسبت دادن این سخنان را ندارم.
بس خجالت که از اين حاصل اوقات بريم
خدا لعنت کند هر کسی را که یا عمداً یا با تساهل مجرمانه وضع زندگی مردم را بهم میزند و مردم را به دلالِ دلار، ارز و…تبدیل کرده است. خدایا! تو میدانی که من به حال خود گریه میکنم و به کسی جسارت نمیکنم. ساعتبهساعت و روزانه قیمتِ دلار را بررسی کنید. این مسئله مهم هم است.
خداوند متعال با متوکل و یزید لعنه الله علیهما محشور کند هر کسی را که عالماً و عامداً یا با تساهل مجرمانه (بیخیالی، بیتوجهی و حزببازی) وضع زندگی مردم را خراب میکند.
حالا فردی که بازیچه رسانهها و دیگران است، مکرراً قیمت طلا، دلار و…را بررسی میکند، میبیند که مکرراً زندگی وی در حال کوچک شدن است، سرمایه وی کمتر میشود، سال بعد دیگر پولی هم ندارد که همین خانه را که امروز در آن زندگی میکند، اجاره کند و پیدرپی باید از بالای شهر به وسط شهر، از وسط شهر به پایینشهر و از پایین شهر به حاشیه شهر برود لذا دغدغه دارد.
دیگران برای ما تصمیم میگیرند. عمر، روزانه از دست ما میرود؛ چند نفر روزانه به تقویم نگاه میکنند و میگویند: 24 ساعت دیگر هم گذشت…
24 ساعتی که جناب حر ریاحی سلام الله علیه از ملعون ازل و ابد به کسی تبدیل کرد که امام صادق صلوات الله علیه به او هم بفرمایند: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی»[12]
چقدر از عمر و وقت ما تلف میشود؟! اصلاً هم توجه نداریم چون دیگران اولویت و اهمیت را به چیزهایی اختصاص میدهند…بنده عرض نمیکنم که آن موارد مهم نیست لیکن احتمال دارد که اتفاقی رخ بدهد، وضع اقتصاد تغییر کند و ضرر جبران شود ولی دیگر عمرِ گرانمایه بازنمیگردد و ما اصلاً برای اتلاف این دقایق تأسف نمیخوریم. این هم خود نشانه است برای اینکه دیگران در حال اداره ما هستند.
ما بسان افرادی هستیم که به ما مخدر زدند و لذا درد را نمیفهمیم و از بین رفتن عمر را متوجه نمیشویم.
درندگی نسبت به همدیگر، بیحرمت شدن خانواده، کماهمیت شدن جایگاه «مادر»، حرامخوری و…را دیگر متوجه نمیشویم و گویی دیگران (استادان ِاداره جامعه) به ما مخدر زدند لذا اصلاً دغدغه نداریم و به مواردی واکنش نشان میدهیم که آنها میخواهند.
این دولت فعلی یک مردهِ متعفن است و لگد زدن به یک لاشه عفن از جوانمردی نیست. با لگد زدن به لاشه عفن، رئیسجمهور بدی از شما نخواهد شد. ای خاک بر سر کسی که زندگی مردم را به چپ (اصلاحطلب) و راست (اصولگرا) تبدیل کند. لگد زدن به دولتی که دیگر هیچ کسی جرئت نمیکند که بگوید: من طرفدار آن بودم؛ کاری ندارد.
صداوسیما صبح تا شب: این گران شد، آن فلان شد… ابزار بوق دشمن هستید و نمیفهمید که در حال تخریب چه چیزی هستید. روح و روان مردم را نابود و امید به زندگی را کم میکنید. توجهها را نسبت به گذشتن عمر کاهش و نسبت به مسئله قیمت دلار و… افزایش میدهند. (بنده عرض نمیکنم که آن موارد مهم نیست)
صداوسیمای ما رسماً و نادانسته در خدمتِ رسانه دشمن است چون گمان میکند اگر این دولت را بزند؛ شاید مثلاً دولت بعدی با بعضی از مدیران آنها همسو باشد. حال اگر هیچ فکری پشت این عملکرد صداوسیما نباشد، دیگر نمیدانم باید چه بگویم. حداقل یک فکری در درون خود دارد.
هر فرد دیگری که بیاید و بخواهد که تئوری پردازی کند، مسئله ما حل نخواهد شد. مسئله وقتی حل میشود که جوانان در رشتههای خودشان بدانند درس نخواندنِ درست؛ عین تیر زدن به خیمه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه است لذا باید درس بخوانند تا مشکل را حل کنند. مشکل وقتی حل میشود که ما در زمینههای مختلف الگو پیدا کنیم.
اسم «مبارزه با فساد» خیلی خوب است امّا اگر ساختار ما فسادزا است؛ چگونه باید جلوی فساد را بگیریم؟! کلاً باید «شفافیت» را کپی کنیم؟! آیا در اسلام بدین شکلی که آنها میگویند، توصیه شده است یا به چه شکلی توصیه شده است؟! «حریم خصوصی» کجا داریم؟! کجا نداریم؟! بنده فعلاً نفی یا اثبات صحبت نمیکنم.
ـ افشاگری کنیم.
خب آقا! افشاگری و بردنِ آبروی مردم؛ یک مجازات است و قاضی باید حکم آن را صادر کند. مثلاً قاضی بگوید: ایشان دزد است و همزمان با 6 سال زندان باید آبروی وی را هم برد. فرد دیگر دزد است و حکم وی 3 سال زندان است لیکن نباید آبروی وی را برد. چه کسی را با «افشاگری» باید مجازات کنیم؟!
باید به آن بزرگوار گفت: مردم همین الآن هم همان کارها را انجام میدهند و همه غرق در رفتار آنها هستیم.
نگاه کنید که چقدر مناظراتِ انتخاباتی ما به مناظراتِ انتخاباتی آنها نزدیک شده است. اگر شما به همین «علم» و حضرت علماء غرب توصیه میکنید؛ این هم مناظره [نخستین مناظره تلویزیونی بایدن و ترامپ] مهمترین کشورِ قدر قدرت جهان [آمریکا] است. الحمدالله! در مناظرات خود به آنها رسیدیم! کاملاً اخلاقی، کاملاً صادقانه، کاملاً محضِ خدمت…تشنگان خدمت! شیفتگان…ما سالهای پیش شبیه این مناظره را داشتیم. در این زمینه مدارج خوبی را طی کردیم!
یکی از بزرگان میفرمود: در یک کشوری رفتم که 5 طبقه ساختمان چند هزار متری فقط کتاب راجع به «اخلاق» وجود داشت.
شما برای از بین بردن «حسد» چه راهکاری دارید؟ آنها دارند. این را هم بروید و از «علم» اخذ کنید! عجب! بعید میدانم که بنده تا پایان عمر خود، عجیبتر از این سخنان از آن فرهیخته بزرگوار استاد عظیمالشأن بشنوم. خیلی برای بنده جالب است که چطور جامعه هیچ عکسالعمل فکری (چالش فکری) نشان نمیدهد؟!
چالش فکری به خواست عدهای که میخواهند چیزی را عَلم کنند و یک کلیپی را تقطیع میکنند، به وجود میآید!
فردی سر یک موضوعی 20 سال پیش یک معامله (مثلاً 200 متر خانه) کرده است؛ حال اگر بخواهند این را میتوانند عَلم کنند و در حد 10 هزار میلیارد تومان بوق تبلیغاتی بزنند! مردم هم دنبال این چالش ساختگی راه خواهند افتاد. هشتگ میزنند. فردی پاسخ میدهد، فرد دیگری میکوبد، فردی فحش میدهد و… اصلاً ربات هستیم و از انسان مُقلد گذشتیم.
داغِ حسرتِ اربعین
20 ـ 25 سالِ قبل، وقتی مجلس قفل میشد، سرد بود و…کافی بود بگویند:
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
قفل مجلس باز میشد. چقدر ما برای این عبارت ضجه زدیم…
دو سال قبل یک نابغه از مبلغینِ علوم اسلامی میگفت: این حرفها چیست که شما میگوید که «تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده» دیگر الآن که راه باز شده است و باز چیزهای دیگری بگوئید.
بله! واقعاً هم وقتی راه باز شده است…«إِنَّ لِرَبِّکمْ فِی أَیامِ دَهْرِکمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا».[13] نسیمهای رحمت خدا میوزد… یک عده خود را در معرض آن قرار میدهند. حالا پیش خود فکر میکند: کاش یکبار بیشتر میرفتم. بار آخرت که رفتم، کاش کمی بیشتر در حرم ایشان میماندم. رفتم ولی کاش با توجه میرفتم. کمتر حرف میزدم. کمتر به در و دیوار توجه میکردم…
حسین جان! امسال معلوم شد که شما هیچ نیازی به ما نداشتید. ما حتی «شور» اربعین شما هم نبودیم. ما بیچاره و مستِ این نعمت عظمی بودیم. بعید میدانم که پارسال یک هفته مانده به اربعین حسینی، کسی از جمع ما در تهران بوده باشد. حال جز یک عده محدودی که میخواستند اینجا علم زمین نیافتد و مجالس تعطیل نشود…
از محضر شما عذر میخواهم. من و شما اصلاً حسرت نمیفهمیم. عظمت کربلا را نمیدانیم تا برای محرومیت از آن حسرت بخوریم. ما نمیدانیم که انبیاء علیهم السلام چه شوقی دارند تا شبِ جمعه بیایند و به مادرِ ارباب عرض ادب کنند. ما چه میدانیم؟!
گاهی جذابیت اربعین برای ما؛ ادب و مهربانیِ میزبانان بود. ما کجا و حس اینکه هر کس به آن وادی قدم مینهد، موردعنایت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و حضرت صدیقه طاهره صلوات الله علیها است، کجا؟
چقدر شبِ جمعه در حرم ایشان چرت زدیم در حالی که در روایت آمده است که شبِ جمعه مادر ایشان برای زوار پسرِ خود دعا میکند. ما چه میفهمیم؟! این مواردی که عرض میکنم را هم نمیفهمم.
چرا اسم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها؛ فاطمه است؟! «إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَلْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتها».[14] چون ما «فاطمه» سلام الله علیه را نمیشناسیم. آنکه «فاطمه» سلام الله علیه را میشناخت؛ بالای سر ایشان فرمود: «یا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ یبْرَحُ مِنْ قَلْبِی»[15] فاطمه جان! دیگر این جگر خنک نخواهد شد. دیگر شبها خواب به چشم من نخواهد آمد. آن شبی که تو را از دست دادم… ما چه می فهمیم…
این ایام، ایامی است که خانواده حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه از شام حرکت کردند. حال از شام به سمت عراق یا مدینه رفتند… حسرتها را آن بزرگواران خوردند. چه کربلا رفته باشند و به مدینه برگشته باشند و چه مستقیماً به مدینه رفته باشند؛ حسرت را آن بزرگواران خوردند چون آنها از نزدیک امام حسین صلوات الله علیه را دیده بودند و بعد «فراق» ایشان را حس کردند.
وقتی از مدینه خارج شدند؛ با سبط حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خارج شدند ولیکن وقتی برگشتند؛ اصلاً حالت کاروان عوض شده بود.
یک شعری به خواهرِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه منسوب است که بنده دو بیت آن را میخوانم:
مَدینَهَ جَدِّنا لاتَقْبَلینا فَبِالْحَسَراتِ وَالاْحْزانِ جِیْنا[16]
ای مدینه جدّ ما! ما را به حضور مپذیر، چرا که با حسرت و حزن به سویت آمدهایم!
در هنگام خروج از مدینه؛ حضرت علی اکبر و حضرت قمر بنی هاشم علیهما آلاف تحیه و الثناء با ما بودند…
از حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء عذر میخواهم.
رَسول اللهِ بعدَ الصونِ صارتْ عُیون الناس ناظرةً إلینا
یا رسول الله! شنیدیم که خیلی روی دخترانِ خویش و حجاب ایشان حساس و غیور بودید. چشمهای مردم…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] – نهج البلاغه، خطبه 131. (اللَّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یکنِ الَّذِی کانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِک فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِک وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِک. اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ یسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاةِ.)
[5] – من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۶۰۹.
[6] – سوره مبارکه مائده، آیه 119.
[7] – رُفِعَ عن امّتی تِسعَةٌ: الخَطَأُ، والنِّسیانُ، وما اکرِهُوا علَیهِ، وما لا یعلَمونَ، وما لا یطیقونَ، وما اضطُرُّوا إلَیهِ، والحَسَدُ، والطِّیرَةُ، والتَّفکرُ فی الوَسوَسَةِ فی الخَلقِ ما لم ینطِقْ بِشَفَةٍ.
[8] – الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۲۲.
[9] – الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۳۸.
[10] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۴، صفحه ۲۰۰.
[11] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۷۰.
[12] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۸، صفحه ۱۹۷.
[13] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۲۲۱.
[14] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۶۵.
[15] – الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۵۸.
[16] – اعلام النساء المؤمنات، جلد 1، صفحه 234. بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 197.
(مَدینةُ جَدّنا لا تَقبلینا *** فبالحسراتِ والأحزانِ جِینا
فَلو نَظرتْ عُیونک للاُساری *** علی قتبِ الجِمال مُحمّلینا
رَسول اللهِ بعدَ الصونِ صارتْ *** عُیون الناس ناظرةً إلینا)