روز یکشنبه مورخ 30 شهریور ماه 1399 و همزمان با روز دوم ماه صفر 1442 هـ ق، دومین جلسه هیات بضعة الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حامد کاشانی» با موضوع «نقش عالمان و خواص در سرکوب شدنِ حق» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین؛ صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
عرض تسلیت به پیشگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روحی لها الفداء؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
ان شاء الله خداوند این نشست و برخاست ناقابل، گفت و شنید بیقیمت و عرض ادبِ ناچیز ما را به کَرمِ خودش از همه ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ آن بزرگوار، نوکری آستانِ حضرت و شهادت در راه ایشان را روزی همه ما، خانواده، نسل، ذرّیه، دوستانمان و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
نقش عالمان و خواص در سرکوب حق
موضوع بحث ما؛ نقش عالمان و خواص در سرکوب حق است. بیانصافی است که ما فقط یزید لعنه الله علیه را متهمِ ماجرای فاجعه کربلا بدانیم. مراد بنده از کلمه «عالمان» کسانی هستند که علم دارند و لزومی ندارد که این علم فقط علوم دینی باشد البته حتماً علوم دینی مدنظر است. کلمه «خواص» را هم بدین جهت اضافه کردم تا موضوع بحث فقط تداعیگر صنف طلبه نباشد.
امام صادق علیه الصلاة والسلام فرمودند: اگر مردم، بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین را حمایت نمیکردند؛ بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین نمیتوانستند اینقدر به ما ظلم کنند.
دو صنف از اهلِ اطلاع، مردم را به حمایت از بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین واداشتند.
یک صنف؛ آخوندهای درباری بودند که یا مستقیماً درباری بودند؛ نظیر زُهری (محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب القرشی الزهری با کنیه ابوبکر)، ابوهُرَیره و … و برخی از این افراد مهمتر و اهل حفظ ظاهر هم بودند؛ دو جریان بزرگ فقاهتی بشدت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را تخریب کردند. یک جریان عبدالله بن عمر، شاگردان و ازناب وی و یک جریان هم شاگردانِ یکی از همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که «جمل» آفرین بود.
عمرة بنت عبد الرحمن بن سعد بن زرارة بن عدس النجاریة الأنصاریة که شاگرد او و فقیه خانم است؛ بیانیه علنی علیه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه صادر کرد. فامیلهای این خانم و خواهرزادههای او؛ فرزندانِ زبیر در تخریب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه یک نقش عظیمی پیاده کردند.
ما گاهی اوقات بدین صنف پرداختیم. فعلاً منظور بنده فقط این صنف نیستند.
خلافِ عقل جلوه دادن قیام توسط عالمان
صنف دیگری که خائن نیستند و با دستگاه بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین هم زد و بندی ندارند امّا رفتار آنها در تخریب و توهین به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، تمهید قتل ایشان و تخریب فهم ما اثر داشت؛ امثال عبدالله بن عباسها هستند.
در آن جامعه که شیعه وجود نداشت؛ مردم طبعاً باید از سید الشهدائی تبعیت میکردند که سخنِ مطابق دین بیان میفرماید.
فرض بفرمائید اگر بنده روی منبر عرض کنم که آقایان به پشتبام اینجا تشریف بیاورید و شیرجه بزنید! شما ولو طرفدارِ عرایض ناقابل بنده هم باشید، میفرماید که گویی این چند روز که او کمی مریض احوال است، این مریضی در سر او هم تأثیر گذاشته است ولذا اگر سخنِ خلافِ عقل از بنده بشنوید؛ مطابق عرض بنده عمل نخواهید کرد و میفرماید: حال او خوب نیست.
این صنف از عالمان که خائن هم نبودند، از جهتی بیشتر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را تخریب کردند چون صنف قبلی تا حدودی برچسبِ حکومتی داشتند.
اگر فردی که 30 سال شاگردِ مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده و 30 سال هم مناسبی را در دست داشته است، کتابی علیه ولایتفقیه بنویسد؛ جهتِ تخریبی وی از فرد ضدِ ولایتفقیه بیشتر است چون مردم عنوان میکنند که این فرد؛ شاگردِ حضرت امام (رحمه الله علیه) و از خودیها است لذا این خیلی اثر دارد.
ـ این افراد که از خودیها و از بنیهاشم هستند.
تخریب ابن عباسها اینجا اثر شدید گذاشت. این صنف برای تخریب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه چند دسته کار کردند.
یک: رفتار حسینی خلافِ شرع است! دو: این رفتار خلاف عقل است!
ـ (نعوذ بالله) عقلاء، اهل تجربه، تیزهوشان و خبرگان چنین کاری نمیکنند و قیام امام حسین علیه السلام را درست نمیدانستند!
به قدری این عبارت را تکرار کردند که بعضی از فُحول علماء معاصرِ ما شیعیان هم این حرف را عنوان کردند البته سعی هم کردند که برای این عبارت را توجیه پیدا کنند.
آن بزرگوار معاصر قصد توجیه داشته است که مثلاً کارِ امام حسین علیه السلام بالاتر از فهمِ عقل است ولی توجه نفرمودند که این توجیه هم توهین به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه است البته ایشان قصد توهین نداشتند.
اگر قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را غیرعقلانی بدانند، این تفسیر خود مجوزی برای عدم همراهی با حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و خلافِ صریح ادلّه، سیرِ حضرت، تاریخ، روایات و آیات است. «فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ»[4] حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در دعوت مردم، عذر و بهانهای باقی نگذاشتند.
اگر فردی شما را امر به کاری خلاف عقل بکند، شما میفرماید: من با این عقل اسلام را پذیرفتم، حال تو میخواهی خلافِ عقل امر کنی و بگویی که چون ولایت مدار هستی، من بعد 5 = 2×2 است؟! ولایت مداری که به معنای خر بودن نیست.
اگر فردی ولایت مدار باشد، عاقلتر از سایر افراد است چون عقل حکم میکند که به دنبال «فصل الخطاب»، «أعقل عُقلا» و «حجت» برو.
ولایت مداری که به معنای «اَبله» بودن نیست تا فرد به دنبال هر چرندی که هر فردی عنوان کرد، برود. گوینده سخنِ چرند که دیگر ولی نیست تا اطاعت شود. امام؛ أعقل عُقلاء است نه نعوذ بالله گوینده سخنِ سخیف که دین ما را وادار به اطاعت از ایشان بکند. ما از امام اطاعت میکنیم چون در واقع و خارج سخنی بهتر و بامصلحت تر از سخنِ ایشان وجود ندارد.
«شَأنکمُ اَلْحَقُّ وَ اَلصِّدْقُ وَ اَلرِّفْقُ وَ قَوْلُکمْ حُکمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْیکمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُکرَ اَلْخَیرُ کنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»[5] نه اینکه نعوذ بالله شما چرند عنوان می کنید ولی ما ولایت مدار هستیم! اینکه «ولایت مداری» نیست. ما که بسان دیگران نیستیم که ملتزم شده باشیم که هر یزیدی هم حاکم شد، اطاعت محض کنیم.
این عبارت که عقلاء قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را صحیح نمیدانستند؛ توهین خیلی بزرگی است و سازنده این عبارت هم ابن عباسها هستند. عمل آنان، عملِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را تکذیب کرد نه زبانِ آنان.
بزرگان ِبنی هاشم و بزرگانِ اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عملاً خلافِ عمل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، عمل کردند لذا این فرصت را به بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین دادند تا بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین بگویند: علماء ما (دربار) که هزار جور خلافِ شرع به حسین بن علی (صلوات الله علیهما) نسبت میدهند، این هم طرفداران خودِ حسین (صلوات الله علیه) هستند لذا هیچکس او را قبول ندارد!
این صنف (ابن عباسها) عملاً تکذیب، تخریب و تشنیع کردند.
خیلی از اوقات فقط سکوت ما در عدم دفاع از حق سبب میشود که قیامت در پرونده عمل ما حکمِ قتل، ظلم، غارت و… را هم بنویسند. قطعاً اگر 500 نفر از علماء آن عصر همزمان بیانیه میدادند، اعلام مخالفت میکردند و خطبه میخواندند؛ قطعاً کربلا، کربلا نمیشد.
خطبه منا و بیانِ مناقب حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه از سال 58 یا 59 هجری قمری، نخبگانِ اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از شهرهای مختلف را در «منا» گرد هم آوردند.
اگر شروع قیام حسینی را این خطبه فرض کنیم که تقریباً یک سال قبل از قیامِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه ایراد شده است؛ خطبه فقط فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است.
دویست نفر از اصحابِ برجسته حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و 700 نفر از تابعین که اهل صلاح و عبادت بودند در «منا» در خیمه آن حضرت گرد آمدند.
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: میخواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کنید. زمانی که از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان کنید و همة شما در دیار خود اقوام، پامنبری، طرفداران و اهل قبیله ـ آنان را که به آنها اطمینان دارید ـ دعوت کنید.
در دیار خود عنوان کنید که برترین اهل بیت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم؛ پدرِ من ـ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ـ بود.
بروید و بیان کنید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کذَبَ ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»[6] کسی که به من میگوید که من را دوست دارد در حالی که از علی علیه السلام بیزار است؛ دروغ میگوید.
بروید و بیان کنید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم راجع به پدرِ من ـ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ـ فرمودند: «مَنْ کنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلاَهُ»[7]
بروید و بیان کنید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم راجع به پدرِ من ـ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ـ فرمودند: «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنک ، وأنتَ وَلِیُّ کلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در این خطبه بیش از 20 فضیلتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را بیان فرمودند. آخرین رجز حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هم در وسط میدان؛ مدح حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بود. خطبه حضرت زینالعابدین صلوات الله علیه در شام هم مدح حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بود.
حال یک عده دوست ندارند که بدانند و متوجه باشند لذا با هر بُهتانی تمام تلاش خود را انجام میدهند تا بعضی از حرفها برای مردم بیان نشود. من قصد ندارم که وقت جلسه را بگیرم و به آن افراد پاسخ دهم ولی 1400 سال است که همینطور است.
چرا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه 200 نفر از اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و 700 نفر از تابعین را گرد هم آوردند و فرمودند: این طغیانگر بزرگ، فرعونِ عصر، نمرودِ امت، بت اعظم و هُبَل بزرگ (معاویه لعنه الله علیه) در حال نابودی همهچیز است لذا این گفتار مرا برای امت عنوان کنید.
ـ آقا! چهار جای دین و اصول عقاید را بیان بفرمائید. یا اباعبدالله! در منا برای یکمشت چیز بیخود، فرعی، قصه و چهار فضیلت دورهمی؛ وقت این همه آدم را گرفتید؟! بگذار عبادات خود را بهجا آورند! چرا مکرراً فضائل را بیان میکنید؟! این فضائل به چه دردی میخورد؟!
وای به حال روزی که منِ نفهمِ بیعقل، خود را عاقلتر از امام حسین صلوات الله علیه محسوب کنم. اگر هم نمیفهمم که این فضائل به چه دردی میخورد، چون حضرت سید الشهداء و حضرت زین العابدین صلوات الله علیهما این مناقب را عنوان فرمودند؛ باید دعا کنم که خداوند متعال به من فهم عنایت بفرماید نه اینکه انکار کنم.
حضرت امام رحمه الله علیه به آسد احمد آقا رحمه الله علیه فرمودند: پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت میکنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی، که اینان قُطّاع طریق حق هستند.
بنده عرض میکنم که آقا! اصلاً مقامات اهل معرفت را رها کنید، عقلِ ائمه علیهم السلام را انکار نکنید! وقتی اهل بیت علیهم السلام مکرراً در جاهای حساس در فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نفس زدند؛ یا بنده متوجه میشوم یا نمیشوم ولی نباید انکار کنم.
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، هدایت امت را به مناقب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و ولایت مرتبط میدانند.
آیا شما مدعی هستید که أعقل عقلاء و حکیمترین حکیمان؛ حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه برای یک کار فرعیِ درجه دو اینهمه آدم را گرد هم جمع کردند؟!
بنده یک بدهی 500 میلیارد تومانی و یک بدهی 450 هزار تومانی دارم. حال اگر یک عده بانی برای بدهی بنده گلریزان کنند، بنده بدهی 450 هزار تومانی خود را عنوان میکنم؟! در این صورت شما به عقل بنده شک نخواهید کرد؟!
آیا مدعی هستند که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه 200 نفر از صحابه و 700 نفر از تابعین را در بگیروببند عصر معاویه لعنه الله علیه گرد هم جمع کردند تا راجع به یک سخنِ فرعی، خطبه ایراد بفرمایند؟! آیا شما به پدر خود اینقدر وقت ناشناسی و خلط کردن اصلوفرع را نسبت میدهید؟!
ـ این مباحث فرعی است. چرا با این مباحث فرعی وقت جامعه را تلف میکنید؟!
اصلاً آدمی نمیداند که در پاسخ بدین عبارات چه بیان کند. اگر رفتارِ امام معصوم را متوجه نشدید و قبول نداشتید، انکار نکنید. رفتارِ ائمه اطهار علیهم السلام را انکار نکنید.
ـ شما ایجابی سخن بیان کنید. چرا به گونهای سخن میگوید که کأنّه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه برتر از دیگران هستند؟! عبارات خود را سلبی نکنید! شجاعت، علم و… علی بن ابی طالب (صلوات الله علیهما) را عنوان کنید.
آقا! اولاً خسته نباشید. اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مجتهد بودند؛ علم و اگر در جایگاهِ قاسم سلیمانی رحمه الله علیه بودند؛ شجاعت داشتند. این چه هنری است؟! این دیگر فضیلت نیست.
اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه أشجع، أفضل، أعلم، أکرم، أتقاء، اورع و…بودند؛ کمی فضیلت است. اهل بیت علیهم السلام کدام امر را انجام دادند؟! چطور زمانی که شما قصد بیان سخن خود را دارید، روزی 3 پست علیه بنده میگذارید؟! این اقدام شما سلبی است و مکرراً بنده را نقد میکنید در حالی که میتوانید سخن خود را بیان کنید. این بی انصافی است. چرا با فضائل اهل بیت علیهم السلام درمیافتید؟!
تقیه از شیعیان
ـ در پاکستان فردی سخنی را عنوان کرده که موجب دعوا شده است!
آقا! وقتی بنده حرف زدم، جایی دعوا و تظاهرات شد؟! کسی با سخنانِ بنده، شکمِ فردِ دیگری را سفره کرد؟ بنده تا زنده هستم، کوتاه نخواهم آمد و از خداوند متعال میخواهم که بهحق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، جسم، آبرو، زبان و گردن خود را در راهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بدهیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند که اگر قصد جنگ با علی علیه السلام را دارید؛ سینه من در برابر شمشیر و خنجرهای شما سپر است نه فقط در برابر لگدهای شما…
چرا دوست دارید اسلام و تشیع را به گونهای معرفی کنید که دروغ باشد؟! ما از همه عالم وحدتطلبتر، اهل انسجامتر و مهربانی با مخالفان هستیم امّا این دلیلی برای کتمان عقاید ما نیست. ما به دیگران توهین نمیکنیم ولی عقاید خود را بیان میکنیم.
در روایات ما، ملعونتر از عالمی (کسی که میداند) که «ولایت» را کتمان کند تا به دیگران نرساند؛ نداریم. الآن در عصری به سر میبریم که بسیاری از مردم نمیدانند لذا وقتی در جامعه یک سؤال کجکی میپرسند، یکهویی شبهه ایجاد میشود.
بنده قبلاً این را عرض کردم و شهید صدر رحمه الله علیه هم اشاره فرمودند که اهل بیت علیهم السلام از سلطان، اهل سنت و شیعیان تقیه داشتند که تقیه از شیعیان از دو مورد دیگر گستردهتر بود.
از زمانی که بنده عرایضی را راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مطرح میکنم، ابداً اهل سنت با بنده دعوای نداشتند چون سخنی خلافِ موازین علمی عرض نکردم. هر چه دعوا، فحش و بهتان نسبت به بنده وجود داشت، دعوا، فحش و بهتان شیعیان بود!
دلیل اینکه ما 1400 سال است که ما عقب هستیم این است که ما یک اقلیت هستیم که مکرراً بر سر خود هم میزنیم! مکرراً یکدیگر را نفی میکنیم! واقعاً از عجایب روزگار است.
علی رغم دیگران، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه کلِ خطبه «منا» را به فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه اختصاص دادند.
یک سخنِ درجه دو، یک کار بیارزش، وقت تلف کردن و…عباراتی است که به کار میبرند! آیا مدعی هستید که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه وقتِ 200 نفر از صحابه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و 700 نفر از تابعین را تلف کردند که فقط مناقب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را عنوان کردند و فرمودند که این گفتار مرا برای اهل و پامنبریهای خود عنوان کنید و خداحافظ شما؟!
ـ وقت مردم هم تلف شد. نگذاشت این افراد بروند و دو رکعت نماز بخوانند!
بنده در این جلسه به حوصله و توجه مخاطبین، طمع دارم لذا سعی میکنم که با دقت عرض کنم.
بخش دوم «خطبه منا» متعلق به کدام بزرگوار است؟
خطبهای در «منا» و منسوب به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه داریم. در خطبه اوّل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه این بزرگان را تجلیل کردند و فرمودند که گفتار مرا عنوان کنید…
خطبه دیگری در «تحف العقول» ابن شعبه حرانی وجود دارد که وی این خطبه را به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه منسوب و عنوان میکند که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه این عبارات را هم در «منا» بیان فرمودند.
یک بزرگوار، عالمِ برجسته، مطلع و استادی در تاریخ به اسم «علامه شیخ محمدهادی یوسفی غروی» که «موسوعة التاریخ الاسلامی» دارد در جلد ششم، صفحه 42 میفرماید که این خطبه که ابن شعبه حرانی نقل میکند یا قبل (صدر) یا پایان (ذیل) این خطبهای است که الآن عرض خواهم کرد؛ یعنی این دو خطبه که سلیم بن قیس و ابن شعبه حرانی نقل می کنند، با هم یک خطبه بوده است.
این عبارت شما بدین معنا است که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه از علماء، دانشمندان و فرهیختگان در سال 58 قمری این توقعات را داشتند. طبعاً هر چه بخواهند توضیح دهند به یزید لعنه الله علیه و مسائل آن ملعون توضیح میدهند!
یکی از تحریفهای بزرگ در تاریخ این است که اشکالات را به گردن بچهها و شاگردان (امثال یزید لعنه الله علیه) انداختند. یزید لعنه الله علیه محصول یک فکر است و آن ملعون مبدع یک تفکر نیست. یزید لعنه الله علیه رأس یک جریان نیست. یک فریب است که شما را به دنبال معلول بفرستند. این خواسته یا ناخواسته تحریف تاریخ است.
گرفتنِ خردهفروش وسط پارک با عنوان سلطانِ فلان در حالی که او سلطان فلان نیست؛ فریب و تحریف است.
خطبهای که بنده قصد خواندن آن را دارم؛ توبیخ است در حالی که خطبه قبلی (سلیم بن قیس) تجلیل بود. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه میفرمایند که خواهش میکنم که گفتار مرا عنوان و منتشر کنید. حال اگر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه این افراد را توبیخ کنند، در همان جا دعوا رخ میدهد.
حدود صد سال پیش از ابن شعبه حرانی، أبو جعفر الإسکافیِ مشهور که در اتقان قابلملاحظه است در حالی که ابن شعبه حرانی تقریباً فردی ناشناس است، این متن را در کتاب «المعیار والموازنة فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله علیه» به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نسبت میدهد.
اگر أبو جعفر الإسکافی این خطبه را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نسبت دهد، به حرز بنده نزدیکتر است چون حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در حدود 24 سال پیش میفرمایند که علماء این وظایف را دارند؛ یعنی نسبت به سال 58 هجری، به سرچشمه انحراف نزدیکتر است.
أبو جعفر الإسکافی (متوفی 240 هجری) قدیمیتر و اهلِ اتقان در حالی که ابن شعبه حرانی ناشناس است. اگر این دو خطبه یکی باشند، نصف خطبه تجلیل و نصف دیگر توبیخ میشود لذا این دو متن با یکدیگر نمیخورند.
یک آفتی در مباحثِ پژوهشی وجود دارد، این است که کلماتی را در فضاهای مجازی یا سایتها جستوجو میکنند و در کنار یکدیگر مینویسند!
در یکی از تفاسیر پُر مجلد معاصر؛ قطعهای از روایتی را آوردند و در پاورقی منبع را «تحف العقول» ابن شعبه حرانی و «تفسیر صافی» ملاحسین فیض عنوان کردند در حالی که ملاحسین فیض در کتابی «صافی» خود این روایت را از کتاب أبوجعفر الإسکافی نقل میکند و میفرماید که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند ولیکن ابن شعبه حرانی در «تحف العقول» این روایت را منسوب به امام حسین صلوات الله علیه میداند! از بدبختی ها این است که فقط کلمه را جستوجو کردند.
وقتی شما میخواهید کلمهای را به اهل بیت علیهم السلام نسبت دهید، دقت لازم دارد.
ـ شیخ! وقتی زیر آبِ خطبه «منا» را زدی و عنوان کردی که متعلق به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است، از جهت روانشناسی کار خوبی نکردی چون شُل شد!
خیر! فرض کنید که خطبه را حامد کاشانی عرض کرده است، چون خطبه حکیمانه است لذا نیازی به انتصاب به معصوم ندارد. بنده این را عنوان کردم تا شما این خطبه را در فضای سال 40 هجری مشاهده بفرمائید نه در فضای سال 60 هجری.
تاریخ گذاریِ روایت
بسیاری از معاصرین وقتی خواستند که در فضای سال 60 هجری این خطبه را توضیح دهند، مکرراً از حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه مایه گذاشتند!
روز عرفه، روز دعا است و هیچ روایتی نداریم که شما دعای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه یا دعای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه را بخوانید؛ خودتان میتوانید دعا و نماز بخوانید ولی زمانی که ما میبینیم که یک دعای عرشی منسوب به امام حسین صلوات الله علیه وجود دارد؛ بجای عبارتِ خود، دعای منسوب به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه یا دعای 47 صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه را میخوانیم.
آیا حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، روز نهم ذی الحجه (روز عرفه) در آخرین حج خود که هشتم ذی الحجه خارج شدند؛ دعای عرفه خواندند؟!
اگر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در روز نهم ذی الحجه سال 60 قمری، عبارات «یا راحِمَ الشَّیخِ الْکبِیرِ، یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ»[8] بیان فرموده باشند، یک معنا دارد و اگر حضرت ده سال پیش از آخرین حج خود این دعا را خوانده باشند، باز هم عبارت «یا راحِمَ الشَّیخِ الْکبِیرِ» معنایی را تداعی میکند و روشن است ولی دیگر مستقیم نیست.
ما دلیلی مبنی بر خواندن دعای عرفه در ذی الحجه سال 60 قمری (آخرین حج حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه) نداریم. عیبی ندارد با فرازهای که از آن فهمِ روضه داریم، گریه کنیم امّا لزومی ندارد که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه این دعای عرفه را در سال آخر بیان فرموده باشند لذا تاریخ گذاری حدیث مهم است.
معنای عبارت بعضی از اهل تحقیق که عنوان میکنند: نمیتوان به راحتی روایت را در تحلیل تاریخ آورد؛ مسئله تاریخ گذاری روایت است چون در یک روایت؛ زمان، مکان، مخاطب و علتِ صدور را که عنوان نمیکنند بلکه نقل میکنند که امام یک حقیقتی را اینطور فرمودند.
حال این مسئله پیش میآید که امام معصوم، این روایت را در کجا، به چه کسی؛ خوارج یا جملیها یا صفینیها یا یارانِ خود، فرمودند؟ نامه خصوصی یا خطبه جمعه عمومی بود؟ با تقیه یا بدون تقیه بود؟ هر یک از این موارد فرق میکند.
خطبهای که میخواهم خدمت شما عرض کنم، به نظر بنده متعلق به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است. این خطبه؛ دردِ همه اعصار از جمله دردِ عصرِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و دقیقاً دردِ عصر ما هم است.
سکوتِ عالمان در برابر ظلمِ ستمگران
إسکافی عین متن را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و ابن شعبه حرانی هم عین متن را به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نسبت داده است، تقریباً هم اختلاف قابلملاحظهای در متن وجود ندارد و از جانب دو فرد از دو فرقه نقل شده است لذا این موارد اطمینانِ فرد را مبنی بر صدور خطبه از جانب معصوم بالا میبرد.
حضرت فرمودند: «اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَی الْأَحْبَارِ إِذْ یَقُولُ»[9] ای مردم! از آنچه خداوند اولیای خود را با نکوهش از آخوندها، احبار و دانشمندانِ یهود پند داده است، عبرت بگیرید، زمانی که میفرماید: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ»[10] چرا بزرگان، ربانیون و دانشمندان نهی از منکر نمیکنند؟! چرا ساکت هستید؟!
حاج آقا! از وقتی کرونا آغاز شد، درست است که نمی توانی ارتباط بگیری ولی صدای تو را که میتوانند به صورت مجازی پخش کنند. صدای تو که مبتلا به بیماری کرونا نمیشود. کجایی؟! یک استیکر بفرست تا ببینیم هستی یا نیستی؟! خیلی ساکت هستید.
عبارت «مرجعیت» به معنای محلِ رجوع بودن است. چه کسی محلِ رجوع است؟! کسی که در دسترس باشد تا بتوان به او رجوع کرد. مرجعی که رساله، سایت، دفتر و آدرس ندارد لاجرم مقلد هم ندارد. ما باید از کجا از حکم شرعی خود اطلاع یابیم؟! لازمه مرجعیت؛ امکان رجوع است.
مراد بنده هم عالمانِ علوم دینی و هم غیردینی هستند. حالا که کرونا است، اگر قرار است که شما مرجعِ امور مردم باشید لذا باید در دسترس باشید. گاهی یک صدا از شما بشنوند. بعضی بهوفور و به راحتی در دسترس هستند ولی به بسیاری اصلاً دسترسی وجود ندارد.
شما که رئیسجمهور و رئیس قوه قضائیه نیستید که مکرراً قصد ترور شما را داشته باشند. اصلاً پشت شیشه بنشینید و حرف بزنید! نقش شما برای جامعه ضروری است لذا ارتباط بگیرید وگرنه اگر حذف شوید، دیگران این خالی را پُر میکنند.
اگر پدر برای فرزند خود پدری نکند لاجرم لاتِ سر کوچه برای پسر، پدری و بعد هم هر کاری که دوست دارد، میکند. اگر مادر فرزند خود را جمع نکند لاجرم در خیابان فردِ دیگری این کار را میکند چون لازمه این طفل؛ پدر، مادر و بزرگتری است که ویژگیهای بزرگتری (دلسوزی و…) را دارا است.
بعضی از شما اصلاً نیستید. کجایید؟! حداقل هفتهای یک پیام صوتی بدهید. عیبی دارد؟! اقلاً ارتباط حفظ شود وگرنه ارتباط را دیگران پُر میکنند. اگر مردم به سراغ بچهها میروند، تقصیر شما است.
خداوند متعال در قرآن کریم که فقط خطاب به یهودیها نفرمود که چرا علماء شما نهی از منکر نمیکنند…علماء اسلام، شما بفرمائید آقا! مگر فرقی میکند؟! حضرت میفرمایند که عبرت بگیریم. علماء یهود نهی از منکر نکردند لاجرم اینطور شد. مراد بنده فقط عالمان دینی نیستند.
اگر اوضاع بورس اینطور است؛ فردی که دانشمند اقتصاد است، باید آن روز روشنگری میکرد.
بنده کمی قبل از این (افت شدید و متوالی شاخص بورس) در بورس دستوپا زدیم و به چند جا رفتم و با بعضی از افراد صحبت کردم که آقا! این مردم بدبخت به شما اعتماد کردند و بعضی از بزرگان هم عنوان کردند که وارد بورس شوید؛ نزنید اموال مردم را نابود کنید؟!
بنده دو بار در تلویزیون دو جمله عنوان کردم که من نگرانِ بورس هستم. چند نفر از آقایان اقتصادی به بنده پیام دادند که در کاری که تخصص نداری، دخالت نکن! حالا بیایند و جمع کنند. آقا! بعضی از مردم پولی نداشتند…
فردی که صد یا هزار میلیارد دارد، در مجموع هر چه وضعیت مملکت بدتر شود؛ پولدارتر میشوند. کسی که 5 هزار یا 200 واحد خانه دارد، وقتی قیمت مسکن به صورت صعودی و موشکی بالا میرود؛ این فرد پولدارتر و سلطان تر میشود. اگر حلال است که نوش جان او و بنده حرفی ندارم. الحمدالله که سعه داریم و مشکلی با پولِ حلالِ پولدارها نداریم؛ نوش جانشان. خدا به آنها توفیق دهد که این پول سبب ورود آنها به بهشت هم بشود. ما عرض نمیکنیم که پول بد است.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند که پولی خوب است که آدمی را بهشتی کند.
بیچارهای که تمام دارایی او یک پراید 72 بوده است، در این اوضاع نمیتواند زندگی کند.
فقط یزید لعنه الله علیه مقصرِ قتل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نیست. فقط دولت روحانی هم مقصرِ اقتصاد نیست. بله! یزید لعنه الله علیه متهمِ شماره یک و این شیخ هم متهمِ شماره یک است ولی همه اقتصاددانهایی که بر لب مُهر زدند و سکوت کردند…
بنده که تخصصی در اقتصاد ندارم، عرض کردم که بنده به اندازه مقداری که میفهمم؛ وقتی چیزی اینطور رشد کند بسان آن موارد قبلی نظیر گلدکوئست و…است که با مغز مردم را به زمین میکوبد. گلدکوئست و…تعداد اندکی از افراد را درگیر کرد ولیکن این بورس میلیونها خانواده را درگیر کرد.
اگر طرفدار نظام هستید، بنده حدس میزنم که میخواهند با آن نظام را سرنگون کنند و مردم را به خیابانها بکشانند. اگر هم دلِ شما برای مردم میسوزد؛ بابا! مردم گناه دارند.
«لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ» یعنی اقتصاددانها همه شما باید در قیامت پاسخ دهید مگر اینکه فردی بگوید که من به اندازه توان، رسانه و صفحه خود، تلویزیون، رادیو و هر جایی که توانستم، صدای خود را رساندم. خوشا به حال او. ما که قصد نداریم، همه افراد را الکی متهم کنیم. قرار نیست که بنده حساب پس دهند.
یک جریانی وجود دارد که میگوید: تو اگر راست میگویی و دنبالِ عدالت هستی؛ بگو که فلان روز کجا بودی! به شما چه ربطی دارد؟! بنده که عرض نمیکنم که باید به بنده حساب پس دهید بلکه عرض میکنم که خداوند متعال از شما خواهد پرسید. اگر کاری کردید که خوشا به حال شما و گرنه در قیامت یقه شما را خواهند گرفت و رها نخواهند کرد. «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»
اگر استادِ علم حقوق هستید، اگر قرارداد حقوقی با قابلیتِ پارگی 95 درصد (!) در کشور نوشتند و شما سکوت کردید؛ باید در قیامت پاسخ دهید. اگر دلواپس شدید، بیان کردید و شما را فحش دادند؛ پاسخ خواهید داد که آقا! ما وظیفه خود را انجام دادیم.
علوم دینی هم همینطور است منتها در علوم دینی توقع بیشتری از علماء وجود دارد. بچههایی بسان ما، از پدرانِ خود بیشتر توقع پدری دارند. الان که مردم در فشار هستند، اقلاً شما (مخصوصاً علمائی که از رئیسجمهور فعلی حمایت کردند) هم نمادین یک عذرخواهی بکنید. خدا میداند که کلی هم طرفدار پیدا میکنید. کار خوبی هم است امّا این حالتِ بیخیالی…
همهی جگر بنده آتش میگیرد. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بهصورت شبانه با همسر و فرزندانِ خود از مدینه بیرون آمدند، به نقل ابو مخنف در طبری ظاهراً صبحِ همان روز، ابن عباس بیعت کرد! تو (ابن عباس) با این کار خود او (یزید لعنه الله علیه) را تقویت میکنی. چرا مرتکب چنین عملی شدی؟! عبدالله بن جعفر، محمد بن حَنَفیه، قاطبه بنی هاشم، بزرگان اصحاب هم همینطور…
بنده عرض نمیکنم که این افراد مرتکب خیانت عمدی شدند و در وسطِ جهنم جای دارند؛ بنده نه از بهشت و نه از دل و نیت آن افراد خبر دارم ولی رفتارِ آنها در تخریبِ قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و غیرعُقلائی جلوه دادنِ قیام تا دیگران گمان کنند که این قیام خلافِ عقل است؛ واضح است.
توجیه عقلانی حمله به امام حسین علیه السلام با «سکوت کردن»
فرض کنید که یک فقیه عنوان کند که طواف بیت الله الحرام هفت شوط (دور) است در حالی که از دم همه فقهاء شیعه و سنی عنوان کنند که 13 شوط است… درست است که طواف بیت الله الحرام هفت شوط است و آن فقیه صحیح عنوان کرده است ولی چون خلافِ همه فقهاء است؛ قول وی شاذ اطلاق میشود و مردم هم خواهند گفت که معلوم نیست که او این سخنان را از کجا بیان میکند که هیچ کس او را قبول ندارد.
عملِ ابن عباس موجب شد که بگویند: هیچ کس حتی ابن عباس هم حسین (صلوات الله علیه) را قبول ندارد.
بنده عرض نمیکنم که او مرتکب خیانت شد ولی وقتی در مقابل ظلم سکوت میکنند؛ این سکوت خود تقویت ظالم است. اگر سکوت به نفع مظلوم است؛ سکوت کنید.
زمانی فرد در سپاه دشمن به سمت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه تیر پرتاب میکند ولی زمانی با سکوت خود، حمله به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را توجیه عقلانی میکنید. این سکوت همان پرتاب تیر است.
بنده با آقای شریعتی اختلافنظر زیادی داریم ولی این جمله ایشان صحیح و عرشی است که وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهدِ عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی، هر کجا که میخواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.[11] چون در برابر آن خطای بزرگ و دریایِ منجلابِ گناه آن ثوابِ نماز و گناهِ شراب خیلی تاثیری ندارد.
این خطبه متعلق به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است.
عالمانِ سکوتی همیشه محترم هستند. ظالمین هم همیشه چند آخوندِ غیر مبارز لازم دارند تا عنوان کنند که این عالمان هم با ما بد نیستند. هر کسی که رئیسجمهور میشود، چند عالم در قم پیدا میکند تا با آنان دیدار کند چون نمیتواند رابطه خود و علماء را بد عنوان کند.
وقتی شاه به دیدار بعضی از بزرگان ما میرفت؛ آن بزرگان وی را راه نمیدادند. آقا! مگر مهماننواز نیستید؟! آن بزرگان نمیخواستند که این دیدار؛ تصویرِ تأیید ظلم او ولو با سکوت باشد.
«لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» چرا دانشمندان و علما، آنها را از سخنان گناهآمیز، نهی نمیکنند؟! چرا وقتی دروغگویی آنان را مشاهده میکنید، سکوت کردید؟! چرا در تخصصِ خود اظهارنظر نمیکنید؟! عالم در تخصص خود عالم است ولی در علوم دیگر بسان سایر افراد است.
عافیتطلبی عالمانِ سکوتی
سپس حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه آیه 78 سوره مبارکه مائده را تلاوت فرمودند: «لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیمَ ۚ ذَلِک بِمَا عَصَوْا وَکانُوا یعْتَدُونَ».[12]
کسانی که حق را انکار می کنند، مورد لعنِ اهل بیت علیهم السلام هستند.
سخنِ ما کلی است و ما هم قاضی نیستیم. این سخنان بدان معنا نیست که در خیابان کسی را تفتیش عقائد کنید… اگر این خطبه روایت هم نباشد، تفسیر آیات است.
چرا خداوند آنان را لعن کرد؟! آنان ملعونان مرتکب چه عملی شدند؟
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ» خداوند آنان را بدین سبب نکوهش و توبیخ کردهاست که اعمالِ فساد و منکر ستمگرانی را که در میان ایشان بودند، میدیدند ولی آنان به طمع اینکه از جانب ستمگران به نوا و بهرهای برسند و یا میترسیدند که از آنان گزندی ببینند؛ ستمگران را از آنچه میکردند بازنمیداشتند.
شبکه اقتصادی، حکومت، مقتدران و بزرگانِ ظالمی که قدرتِ در دستان آنها است؛ حال یک قانون ظالمانه را در مجلس تصویب میکنند یا قاضی در قوه قضائیه ظالم است یا یک وزارت خانه در دولت فلان است در حالی که افرادی در این زمینه علم داشتند و از وقایع مطلع بودند ولی سکوت کردند چون سکوت؛ عافیت طلبانه است و فرد را محترم می کند.
عالمانی که از عصرِ احمدشاه قاجار تا به امروز مشخص نبوده است که سخنِ آنان چه در عصری عنوان میشود؛ همیشه بین مردم محترم بودند! شاید ما هم آنها را «آدمحسابی» خطاب میکنیم که کلاً نمیدانند که دلار 10 یا 27 هزار تومان است! اصلاً با دنیا کار ندارند.
کار نداشتن با دنیا به لحاظ شخصی و زاهد بودن یک بحث است ولی زمانی که فرد مرجع امور میشود؛ مرجع افرادی میشود که با پوست و گوشت در حال له شدن هستند لذا باید آنان را درک کند وگرنه نمیتواند مرجعیت کند.
چرا خداوند متعال پیامبران را به شکل بشر «رَسولًا مِن أَنفُسِهِم»[13] و «إِنَّهُمْ لَیأْکلُونَ الطَّعَامَ وَیمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ»[14] به سوی خلق خود فرستاد؟! چرا فرشته نفرستاد؟ اگر پیامبر به شکل بشر باشد؛ در جنگها دردِ ضربات و در روزه گرسنگی را حس میکند؛ شهوت دارد ولی چشم خود را کنترل میکند. عصمت داشتنِ به معنای مجبور بودن نیست بلکه اگر در معرض گناه قرار بگیرد؛ گناه نمیکند.
فردی که میخواهد مرجع مردم شود، حتماً باید بداند که مردم…
راهب دیر یا عارفِ شیعه که در یک غارِ شخصی زندگی میکند، خود را در معرض قرار نمیدهد و رساله، توضیح المسائل و دفتر ندارد؛ آن یک بحث دیگری است. ملأ فتحعلی سلطانآبادی است که وقتی لباس او را نگاه میکردند؛ گمان میکردند که گدا است. خود را در معرضِ مرجعیت، رهبری و زعامت قرار نداده است. حال اینکه وظیفه او چیست، به ما ربطی ندارد. خودش میداند. اگر کسی هم قصد نقد دارد؛ نقد کند.
کسی که خود را در معرض قرار میدهد، خیلی وظیفه دارد لذا حضرت فرمودند که این افراد اگر نهی از منکر نکنند و سکوت کنند؛ لعن میشوند. این عبارات بدین معنا نیست که شما طبق گمان خود فردی را با این سخنان تطبیق و لعن کنید. حکم کردن، کار بنده و شما نیست.
روضهی مجلس شام
مجلس یزید لعنه الله علیه مملو از این عالمان بود. اصلاً تفاوت کوفه و شام این است که در کوفه، عبیدالله بن زیاد لعنه الله علیه یک فرد دون پایه است و خیلی از مردم هم با آن ملعون همراه نبودند ولیکن مجلس یزید لعنه الله علیه؛ مجلسِ سفراء کشورهای دیگر و عالمان است. مراد بنده از کلمه عالمان؛ افرادی است که در یک موضوعِ مهم مردم، خُبره هستند ولی به نفع ظلم خفه شدند.
در ماجرای مُباهله؛ معاندان و مکابران جرئت نکردند که مباهله کنند در حالی که مدعیانِ نزدیک به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لگد زدند!
راهب دیر پول هزینه کرد تا با گلاب آن سرِ مطهر را بشورد در حالی که در مسیر به آن سرِ مطهر جسارت کردند!
در مجلس یزید لعنه الله علیه، علماء، حافظانِ قرآن کریم و فقهاء امت هم نشستند. در پایتختِ حکومت هر کشوری، جمع عالمان وجود دارد؛ یعنی نخبگانِ رشتههای مختلف در آنجا جمع هستند.
وقتی او جسارت کرد و آن افراد این صحنه را دیدند؛ علماء خفه شده بودند…
پس از خطبه امام سجاد صلوات الله علیه، یک فردی که در مجلس حاضر بود به یزید لعنه الله علیه گفت: چی؟! این سرِ پسر پیغمبر شما است؟! ما اگر بشنویم که در یک جزیره نعلی از نعلهای مرکبِ عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) را دفن کردند؛ آنجا را به زیارت گاه تبدیل میکنیم. این فرد خفه نشد ولی آن عالمان خفه شده بودند.
جلوی چشم همه این اتفاق افتاد. بنده اشاره میکنم و توانِ باز کردن آن را ندارم. وظیفه بنده رساندنِ مظلومیت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به مستمعین است و لذا نمیتوانم برای مجلس گرم کردن؛ چیزی را عرض کنم.
اوّلاً آنچه به لب و دندان اصابت کرد؛ چوبِ خیزران نبود بلکه «مخصرة»[15]چوبدستی بود که انتهای آن آهن است. ثانیاً قُدما، پیرمردها و بزرگترها میگفتند: بر لبانِ مبارک…آنچه ما در منابع داریم؛ بر دندانهای مبارک است و این عجیب است چون اگر قرار باشد آن چوب به دندان اصابت کند؛ اول باید به لبهای مبارک اصابت کند مگر اینکه این کار به قدری از کوفه تا شام تکرار شده باشد…
بنده یک جمله از زبانِ دخترِ حضرت بیان میکنم. وقتی سرِ مطهر پدر را در آغوش کشید:
اگرچه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است تقلا میکنم یک بوسه مهمان خودم باشی.[16]
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] – تهذیب الأحکام، جلد ۶، صفحه ۱۱۳.
[5] – من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۶۰۹.
[6] – سلیم بن قیس الهلالی، صفحه 323. (قال: أنشدکم الله، أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله نصبه یوم غدیر خم فنادی له بالولایة وقال: (لیبلغ الشاهد الغائب)؟ قالوا: اللهم نعم.
قال: أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وآله قضی بینه وبین جعفر وزید، فقال له: (یا علی، أنت منی وأنا منک، وأنت ولی کل مؤمن ومؤمنة بعدی)؟ قالوا: اللهم نعم.
ثم ناشدهم أنهم قد سمعوه صلی الله علیه وآله یقول: (من زعم أنه یحبنی ویبغض علیا فقد کذب، لیس یحبنی وهو یبغض علیا) فقال له قائل: یا رسول الله، وکیف ذلک؟ قال: لأنه منی وأنا منه، من أحبه فقد أحبنی ومن أحبنی فقد أحب الله، ومن أبغضه فقد أبغضنی ومن أبغضنی فقد أبغض الله؟ فقالوا: اللهم نعم، قد سمعنا.)
[7] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام, جلد ۲۸, صفحه ۱۷۵
[8] – دعای عرفه. جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة (المصباح)، جلد ۱، صفحه ۲۶۰.
[9] – المعیار و الموازنة فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، جلد 1، صفحه 274. (اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَی الْأَحْبَارِ إِذْ یَقُولُ لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ قَالَ لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ إِلَی قَوْلِهِ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ وَ اللَّهُ یَقُولُ- فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَی الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا…)
[10] – سوره مبارکه مائده، آیه 63.
[11] – علی شریعتی. (وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطلِ زمان خویش غایبی، هر کجا که خواهی باش! وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهدِ عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی، هر کجا که میخواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است. شهادت حضور در صحنه حقوق باطلِ همیشه تاریخ است.
و غیبت؟
آنهایی که حسین را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند. هر سه یکیاند: چه آنهایی که حسین را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او؛ و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت گزیدند و با فراغت و امنیت، حسین را تنها گذاشتند و از دردسر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاویه خانهها به عبادت خدا پرداختند؛ و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین حضور دارد و در هر قرنی و عصری حسین حضور دارد هر کس که در صحنه او نیست، هر کجا که هست، یکی است؛ مؤمن و کافر، جانی و زاهد یکی است. این است معنی این اصل تشیع که قبول هر عملی، یعنی ارزش هر عملی، به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، همه چیز بی معنی است و میبینیم که هست.)
[12]– سوره مبارکه مائده، آیه 78.
[13] – سوره مبارکه آل عمران، آیه 164.
[14] – سوره مبارکه فرقان، آیه 20.
[15] – الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، جلد 1، صفحه 488.
[16] – علی اکبر لطیفیان.