تبلیغِ امیرالمومنین صلوات الله علیه توسطِ امام باقر سلام الله علیه

6

نویسنده

ادمین سایت

روز سه شنبه مورخ 07 مرادد ماه 1399 و همزمان با ایام شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام، جلسه هیأتی با موضوع «تبلیغِ امیرالمومنین صلوات الله علیه توسطِ امام باقر سلام الله علیه» و با سخنرانی «حامد کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[2]

«إِلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه حضرت باقر صلوات الله و سلامه علیه صلواتی هدیه بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

ان شاء الله خداوند نشست و برخاستِ ناقابل و گفت و شنید بی‌قیمت را به کَرمِ خودش از همه ما قبول کند و اجر ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، ان شاء الله خداوند متعال توفیقِ دیدار روی مبارکِ آن بزرگوار، نوکری آستانِ شریف ایشان و عزاداری در محضرِ ایشان و شهادت در راه ایشان نصیب همه ما و نسل و ذریه ما تا روز قیامت قرار بدهد؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

مختصری از زندگیِ حضرت را در محضرِ شما عرض می‌کنم، و امیدوار هستم ان شاء الله توفیقِ جمع شدن در محضرِ اهل بیت علیهم السلام را از ما نگیرند. عزیزانی هم که بر سرِ جای خود ننشسته‌اند اگر لطف کنند بروند و بر سرِ جای خود بنشینند و این ماسک را هم به حُرمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بزنند، بنده به نوبه‌ی خودم بعنوانِ یک محبّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از همه خاکساری می‌کنم.

وظیفه‌ی رعایت کردنِ مسائلِ بهداشتی

محرّمِ خیلی حسّاسی پیشِ رو داریم و خیلی‌ها به دنبالِ بهانه‌گیری هستند، خدا نکند که ما از آن کسانی باشیم که با بهانه دادن موجباتِ محدودیتِ مجالسِ اهل بیت علیهم السلام را فراهم می‌کنیم.

این موضوع یک موضوعِ جدیدی نیست، هم یک خواسته‌ی حق است که نباید جانِ مردم را به خطر انداخت، اگر کسی به اندازه‌ی ذرّه‌ای اطلاعات از دین داشته باشد و یا مرامِ اهل بیت علیهم السلام را بشناسد می‌داند که اهل بیت علیهم السلام در این موضوع کوتاه نمی‌آیند، از طرفی زمانِ حضرت صادق علیه الصلاة و السلام هم همینطور بوده است که به جهتِ همین عزاداری‌ها از شیعیان شِماتَت و عیب‌جویی می‌کردند، و طبیعتاً برای اینکه این عیب‌جویی اثر کند بایستی یک عدّه‌ای بد عمل کنند تا این عیب‌جویی در مردم اثر بگذارد.

لذا گاهی بد رفتار کردنِ ما در تأثیرِ آن عیب‌جویی‌ها در قلوبِ مردم اثر می‌گذارد و خدای نکرده در کارنامه‌ی عملِ ما با بد عمل کردن «صَدّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» و جلوگیری از روضه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌نویسند. اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا. ان شاء الله خدای متعال ما را از کسانی قرار بدهد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در پرونده‌ی ما یک روضه‌ی ما را امضاء کرده باشند.

ما فکر می‌کردیم فقط با «مرگ» از روضه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فاصله می‌گیریم، امروز به امام باقر صلوات الله علیه پناهنده شده‌ایم تا سفارشِ ما را به فرزندشان امام زمان ارواحنا فداه کنند، امیدوار هستیم که ان شاء الله حضرت محرّمِ ما را امضاء کنند.

از جهتی بد هم نبود که این اتّفاق بیفتد تا ما حواسِ خود را جمع کنیم که بطورِ اتّفاقی به جایی نمی‌رویم، برگ به طورِ اتّفاقی از روی درخت به زمین نمی‌افتد، هیچ چیزی در این عالَم اتّفاقی نیست، هیچ چیزی در این عالَم گُم نمی‌شود، نه بدرفتاریِ من با خانواده‌ی خود، نه بد معامله کردنِ من با همکارانِ خود، نه بد رفتاری کردنِ من با شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، نه بی‌رحمی کردنِ من به محبّانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، در این عالَم هیچ چیزی گُم نمی‌شود.

نَقلی عبرت‌آموز از رفتارِ امام باقر صلوات الله علیه با «کُمِیْت»

خودم را عرض می‌کنم، قدر ندانستیم!

طفلِ خُردسالی که فرقِ بینِ نگین و ماسه را نمی‌داند، تفاوتِ سنگِ رنگ شده را با لعلِ آبدار را نمی‌داند، وقتی لعلِ آبدار به راحتی در اختیارِ او قرار بگیرد با آن هم مانندِ «توپ» بازی می‌کند، چون قدر نمی‌داند.

اگر ما در دورانِ امام باقر علیه الصلاة و السلام بودیم که در طولِ امامتِ ایشان فقط سه نفر یا چهار نفر جرأت کردند که در دورانِ بنی‌امیّه در عزای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مرثیه بِسُرایند، کمابیش «شیعه» بود، ولی کسی جرأت نمی‌کرد، شاعر زیاد بود ولی «کُمِیْت» جرأت کرد که مرثیه بگوید، و وقتی کُمِیْت در آن شرایط مرثیه گفت، یعنی در شرایطی که شاعر کم نبود، حتّی بعضی‌ها بودند که هم به درِ خانه‌ی بنی‌امیّه می‌رفتند و هم بر درِ خانه‌ی اهل بیت علیهم السلام، به نامِ تقیّه و این حرف‌ها که شرایط حساس است خلفای بنی‌امیّه را هم مدح می‌کردند، کُمِیْت بود که مرثیه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سرود و توفیق پیدا کرد و آمد و روضه خواند و امام باقر سلام الله علیه گریه کردند. اگر انسان یک بیت با اخلاص بخواند…

امام باقر صلوات الله علیه به خانواده‌ی شریفِ خویش رو کردند و فرمودند… دوره‌ای بود که اموالِ اهل بیت علیهم السلام توسّطِ بنی‌امیّه مصادره شده بود، همیشه وضعِ مالیِ اهل بیت علیهم السلام خوب بود، بخاطرِ اینکه اموالی که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه وقفِ خاص کرده بودند… درست است که این اموال گاهی اوقات دردسر درست می‌کرد و بعضی از امامزاده‌ها هم به دنبالِ آن اموال بودند و می‌گفتند که این اموال برای ماست و سهمِ ما را بدهید، ولی وضعِ مالیِ اهل بیت علیهم السلام همیشه خوب بود و لذا دستِ کَرَمِ اهل بیت علیهم السلام همیشه کار می‌کرد، گاهی اوقات بنی‌امیّه اموال را مصادره می‌کردند… امام باقر سلام الله علیه به خانواده‌ی خویش فرمودند: زیورآلاتِ دخترها را باز کنید، حضرت همه‌ی زیورآلات را در یک دستمالی بستند و به کُمِیْت فرمودند: کُمِیْت! ببخش، در روزگاری به ما رسیده‌ای که وضعِ ما خوب نیست…

ارزشِ کُمِیْت اینجا معلوم می‌شود، هر کسی که جای کُمِیْت بود جا داشت که خیلی بلندپروازی کند، ما جای دیگری را سراغ نداریم که فقیر اینطور بر درِ خانه‌ی اهل بیت علیهم السلام آمده باشد و یا شخصِ دیگری جای دیگری به اهل بیت علیهم السلام رجوع کنند و اهل بیت علیهم السلام بیان کنند که همه‌ی خانواده‌ی ایشان همه‌ی زیورآلات را باز کنند… کُمِیْت گفت: من این حرف‌ها را برای طلا نگفتم، اگر می‌خواهید چیزی به من عطا بفرمایید دو خواسته دارم.

یکی اینکه یک چیزی از آن دو نفر به من بفرمایید… شرایط شرایطی بود که حضرت نمی‌توانستند بیان بفرمایند.

جابر می‌گوید که به محضرِ امام رسیدم و عرض کردم: آقا! آیا می‌شود من مقدار بسیار کمی از این مطالبی که از شما دارم را به مردم بگویم؟ حضرت فرمودند: نخیر! اصلاً نمی‌شود چیزی بگویی! در ادامه عرض کردم: اگر کسی من را در یک جایی گیر آورد و من را شناخت و من هم او را شناختم و تقاضا کرد چطور؟ حضرت فرمودند: اگر یک کسی را پیدا کردی که گوشِ قابلی داشت و به دنبالِ مطلب بود قدری بگو، اگر دیدی شرایط دارد کمی دیگر بگو، اگر دیدی نمی‌تواند تحمل کند… جامعه به جایی رسیده است که بینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و معاویه «معاویه ملعون» را ترجیح داده است، یعنی سطحِ جامعه پایین آمده است… حضرت فرمودند: تو هم بلافاصله انکار کن، یعنی بگو تو بد فهمیده‌ای و من نمی‌خواستم این را بگویم.

کُمِیْت گفت: آقا! از آن دو نفر به من بگویید… چون نمی‌شد که از این حرف‌ها زد… حضرت فرمودند: هیچ قطره‌ی خونی در این عالَم ریخته نشد، هیچ آبرویی بُرده نشد، هیچ گرسنه‌ای شب گرسنه نخوابید، مگر اینکه به گردنِ آن دو نفر است.

اگر خالصًا لِوَجه الله برای اهل بیت علیهم السلام خدمت کنی تازه مَحرم می‌شوی که قدری از دشمنانِ آن بزرگواران بشنوی، این حرف‌ها حرف‌هایی نیست که همه کس در همه جا بیان کنند، اهل بیت علیهم السلام راضی نیستند که هر حرفی در هر جایی گفته بشود، چون این کار زمینه را محدود می‌کند.

اهمیّتِ رعایتِ مسائلِ بهداشتی مربوط به کرونا

همین جلسه که بنده عرض کردم اگر بعضی عزیزان در جمع رعایت نکنند ممکن است زمینه برای عزاداریِ دیگران محدود بشود، خلاصه اینکه الآن جنگی است، شاید شما از بعضی از جلسات خبر ندارید، امروز، فردا ساعت 11، امروز ساعت 10:30، نمی‌دانید کجاها چه جلساتی هست، یک جنگی است که عدّه‌ای در حالِ تلاش هستند که بگویند این بچه هیئتی‌ها رعایت می‌کنند، و عدّه‌ای هم می‌گویند که رعایت نمی‌کنند و خطرناک است، اگر قدری تحمّل کنیم هم به زودی محرّم و صفر هم تمام می‌شود و معلوم می‌شود که ما چقدر به دنبالِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودیم و چقدر به دنبالِ عشق و حالِ خودمان بودیم.

خودم را عرض می‌کنم، به دنبالِ عشق و حالِ خود بودیم که رنگی از حضرت نگرفته‌ام.

قدرِ علومِ اهل بیت علیهم السلام را ندانستیم

وقتی امام باقر صلوات الله علیه به امامت رسیدند خیلی مورد استقبال واقع شدند، این موضوع خیلی عجیب است، اصلاً حیرت‌انگیز است، چرا؟ برای اینکه فضای علمی فضای جامعه را گرفته بود، «علم» مُد شده بود، کلاس و درس و دانشگاه «مُد» شده بود، هر گوشه‌ی مسجدالنّبی یک شیخی در حالِ درس دادن بود، در حالِ نوشتنِ روایات بودند، شیعه و غیرِشیعه پانصد یا هشتصد یا دو هزار کیلومتر صفر می‌کردند که یک روایت را بشنوند.

شیخ بهایی در مقدّمه‌ی کتابِ خویش آورده‌اند، در کتاب اربعینِ خویش می‌نویسند که طرف از کوفه به بصره رفت تا یک روایت از «حَریز» بشنود، وقتی برگشت، هنوز خسته‌ی سفر و خیسِ عرق بود، یک نفر در ورودیِ شهر از او پرسید که کجا بودی؟ گفت: بصره نزدِ «حَریز» بودم، آن شخص گفت: «حَریز» یک روایت هم در موردِ قربانی دارد، آیا آن روایت را هم گرفتی؟ گفت: نمی‌دانستم! لطفاً این بارِ سفر را به خانواده‌ی من بده و خبرِ سلامتیِ من را هم به آن‌ها برسان. مجدداً برگشت که یک جمله بشنود.

جابر یک حدیثی دارد که خیلی معروف است، می‌گوید: به محضرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مشرّف شدم، دیدم ایشان لبخند به لبانِ مبارکِ خویش دارند و شادمان هستند، عرض کردم: ان شاء الله خدای متعال همیشه دلِ شما را شاد کند، الحمدلله امروز دلِ شما شاد است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: امروز خدای متعال به من بشارت دادند…

یک روزی امام باقر صلوات الله علیه «جابر» را خواستند و فرمودند: چه زمانی فرصت داری؟ می‌خواهم آن روایتی که از مادرِ من شنیده‌ای را با متنی که به ما رسیده است مطابقت بدهی. این موضوع در کتاب «کافی» شریف آمده است. جابر گفت: ان شاء الله عمرِ من فدای شما بشود… این اهتمامِ امام باقر صلوات الله علیه را نشان می‌دهد، وقتی می‌خواهند یک روایت بشنوند… امام باقر صلوات الله علیه از شاگردِ خویش پرسیدند: تو روایتی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شنیده‌ای، متنِ آن روایت دستِ ما هست، ولی من می‌خواهم تو که آنجا بوده‌ای یک مرتبه بگویی. برای اینکه در تاریخ ثبت بشود که امام باقر صلوات الله علیه برای این امر چقدر ارزش قائل بوده‌اند.

جابر گفت: بله! بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شدم، دیدم لوحِ سبز رنگی به دستِ حضرت است و ایشان لبخند به لب دارند، ماجرای حدیثِ لوح را شنیدم، که اسامیِ مبارکِ دوازده امام در آن است.

بسیاری از اولیای خدا و قاطبه‌ی امامزاده‌ها این روایت را نشنیده‌اند، چون اهل بیت علیهم السلام اجازه نمی‌دادند که این حدیث منتشر بشود، اگر این حدیث منتشر می‌شد دیگر کار تمام بود و اهل بیت علیهم السلام را می‌کشتند.

اگر بگویند حضرت عبدالعظیم سلام الله علیه این روایت را نشنیده بوده‌اند من تعجّب نمی‌کنم، چون قرینه بر این است که این حدیث را نشنیده‌اند. گاهی به خودِ آن فرد اعتماد نمی‌شده است، گاهی زمینه برای بیانِ موضوع نبوده است، باید خبر را یک طوری می‌رساندند اما جایی را برای این امر پیدا نمی‌کردند، گاهی یک نفر را محرم می‌دانند ولی اینکه کسی را برای او بفرستند تا پیغام را برساند پیدا نمی‌کنند، یعنی اینقدر محدودیت بوده است.

لذا ابوبصیر راجع به این «حدیثِ لوح» به شاگردِ خود می‌گوید که اگر در طولِ عمرِ خودت هیچ حدیثی بجز این یک حدیث نشنیده باشی برای تو بس است و تو ناکام از این دنیا نرفته‌ای.

ما هستیم و گنجینه‌ی علومِ اهل بیت علیهم السلام، ولی از صبح تا شب غرقِ فضای مجازی هستیم. بایستی کرونا می‌آمد تا ما به خودمان برگردیم، بایستی این مریضی می‌آمد تا یک مرتبه به فقر و بیچارگیِ خودمان برسیم. روایتِ دیگری هم در این زمینه داریم، ظاهراً در کتاب «علل» شیخ صدوق رحمة الله تعالی علیه نقل است که این‌ها برای درس دادن به ماست، ظاهرِ امر است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روایتی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را پیدا نکردند… بالاخره باید یک زمینه‌ای پیدا بشود که اهل بیت علیهم السلام بتوانند با ما صحبت کنند… بعد فرمودند: من باید این حدیث را پیدا کنم، اهمیّتِ این روایت برای من از حسن و حسین کمتر نیست.

در خانه‌ی هر یک از شما حداقل یک کتابِ روایی هست، هر یک روایت اگر برای معصوم باشد… این «کَلامُکُم نور» به اندازه‌ی یک امامِ معصوم می‌ارزد، ما قدر نمی‌دانیم.

علمِ الهیِ حضرت باقرالعلوم صلوات الله علیه

امام باقر سلام الله علیه شروع کردند به بیان کردن، غوغا هم شد، همین الان اگر شما به حوزه بروید و استفتاء کنید، اگر کمی طلبه باشید و مثلاً ده سال درس خواند باشید و نزدِ یک فقیه بروید تشخیص می‌دهید که این فقیه بزرگوار درس خوانده است که به این سوالات پاسخ می‌دهد.

تشخیص می‌دادند که فرمایشاتِ امام باقر صلوات الله علیه برای درس خواندن نیست. احدی در بینِ اهل بیت علیهم السلام به شباهتِ امام باقر صلوات الله علیه نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبوده است.

برای چند امام داریم که آن بزرگواران به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبیه بوده‌اند، ولی وقتی اسامیِ دوازده امام در کنارِ هم آمده است صفتِ اختصاصیِ «شِبهُ النَّبی» برای امام باقر صلوات الله علیه است.

یعنی یک زمانی است که مثلاً می‌گویند فلانی و فلانی و فلانی فیلسوف هستند، ولی وقتی «رئیس» می‌گویند منظور «ابن سینا» است، دیگر این واژه را به هر کسی نمی‌گویند، این همه عالِمِ سیّد داریم ولی وقتی در احادیثِ ما «سیّد» بگویند منظور «سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه الشّریف» است، در بینِ فقها این همه سیّد داریم، ولی وقتی «سیّد» بگویند منظور «صاحب عُروه آقا سید محمد کاظم یزدی اعلی الله مقامه الشّریف» است، در بینِ ائمه علیهم السلام که همه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبیه هستند، در حدیثِ لوح برای دوازده امام به یک نفر «شبه النّبی» گفته شده است، کما اینکه همه‌ی ائمه علیهم السلام شهید شده‌اند اما برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمده است که «أکرَمتُهُ بِالشَّهادَة»، شباهت برای امام باقر صلوات الله علیه است.

لذا وقتی امام باقر سلام الله علیه صحبت می‌کردند فقهای مدینه می‌فهمیدند که علمِ ایشان حاصلِ درس خواندن نیست، مانندِ این است که پیغمبری آمده است و در حالِ بیانِ مجدد است، کما اینکه این مطلب را در اشعارِ خود می‌گفتند، می‌گفتند که اگر وحی منقطع نشده بود الآن می‌گفتم که پیغمبرِ جدیدی دوباره آمده است و در حالِ بیانِ مجدد است. چون بحثی را که یک ماه است در حالِ مباحثه درباره‌ی آن در درس هستیم، وقتی از ایشان می‌پرسیم از یک زاویه‌ای بحث می‌کنند و بیان می‌نمایند که در دو جمله معلوم است این مطالبِ ارزشمند در کتب نیست.

سفره‌ی کرامتِ امام سجّاد صلوات الله علیه برای امام باقر سلام الله علیه

وقتی امام باقر صلوات الله علیه فرصت را بدست آوردند و خودشان را معرّفی کردند و «باقرالعلوم» نمود کرد و از جای جای عالَم سفر می‌کردند که ایشان را بشناسند…

این عبارت عبارتِ خیلی حیرت‌انگیزی است، وقتی شما به مشهد می‌روید به حرمِ حضرت رضا صلوات الله علیه می‌روید. باید چه بزرگواری در مشهد باشد که شما به مشهد بروید و بدونِ توجّه به قبرِ مبارکِ حضرت علی بن موسی الرّضا صلوات الله علیه برای دیدنِ او بروی؟ مسلّماً اگر امام زمان ارواحنا فداه باشند اینطور می‌شود. اگر امام زمان ارواحنا فداه هر کجایی باشند دیگر شما کاری به مکان ندارید… «ابو زُهره» که سنّی مذهب است می‌گوید: «کان العلما یقصدونه بالمدینه من کل اُفُق»، علما از شهرهای مختلف به مدینه می‌آمدند، نه برای زیارتِ قبرِ مبارکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بلکه برای زیارتِ محمد بن علی، یعنی باقرِ علومِ انبیاء!

وقتی حضرت در اوجِ اقتدار قرار گرفتند، ایشان در اوجِ حُرمت بودند، پدرِ ایشان یعنی حضرت سجّاد سلام الله علیه این حُرمت را بینِ مردم نداشتند، امام سجّاد علیه السلام اصلاً کلاسِ درس نداشتند، حتّی کلاسِ یک نفره، امام سجّاد صلوات الله علیه مجبور بودند وقتی می‌خواستند علم را ترویج کنند بر سرِ کلاسِ یک برده‌ای حاضر می‌شدند، حضورِ امام در کلاسِ این برده نشان می‌داد که حضرت هیچ کدام از این ظاهراً علما را آدم حساب نکرده‌اند که در کلاسِ آن‌ها بنشینند، آقایی و کَرَمِ ایشان بود، حضرت هم می‌خواستند علم را ترویج کنند و هم می‌خواستند آن‌ها را رد کنند. امام زین العابدین صلوات الله علیه کلاسِ درس نداشتند، امام زین العابدین صلوات الله علیه حتّی نماز جماعت هم نداشتند، حَجّاج را به جُرمِ نماز خواندن پشتِ امام سجّاد صلوات الله علیه گرفتند.

آیا تاریخِ مصرفِ «غدیر» گذشته است؟

اما دوره‌ی امام باقر صلوات الله علیه اینطور نیست، با کاریِ که پدرِ ایشان کردند… این سفره‌ای است که امام زین العابدین صلوات الله علیه پهن کرده‌اند، یک جایی بطورِ مفصّل به این موضوع پرداخته‌ایم و توضیح داده‌ایم که مردم به درِ خانه‌ی امام باقر صلوات الله علیه آمدند، وقتی امام باقر صلوات الله علیه دیدند که مردم آمده‌اند و سؤال دارند، علما می‌آیند و بحث می‌کنند، یعنی اشتیاق دارند، حضرت در این زمان چند کار انجام دادند:

یک: از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند.

هر وقت که ائمه صلوات الله علیه فرصتی بدست می‌آوردند و گوشِ شنوا بدست می‌آوردند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌فرمودند…

ما غدیر را پیشِ رو داریم، اصلاً چرا غدیر اینقدر مهم است؟ غدیر مهم است که شما زیرِ بارِ ولایتِ غیر از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نروید، یک روزی قاتلِ ملعونِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقابل است، یک روز غاصبِ سقیفه مقابل است، یک روزی کنوانسیونِ حقوقِ بشر مقابل است، یک روز 2030 مقابل است… غدیر یعنی رفضِ همه.

اینطور نیست که معنای «لا اله الا الله» فقط نه به حُبَل باشد و بله به فلان بُت باشد، «لا اله» یعنی نفیِ هر بُت، «لا ولی الا علی» نفیِ هر ولایتی بجز ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است. این مسئله‌ی روز هم هست، شما فقط یک برجامِ نیم‌بند را شنیده‌اید، در هر سه قوّه‌ی ما… شما حساس نیستید، ما تقریباً 17 کنوانسیونِ بین المللی اجرا کردیم و آن‌ها بر ما ولایت پیدا کردند، یکی از آن‌ها برجام بود که پاره شد، باز هم هست، جامعه حتّی روی همان یک مورد هم خیلی حساس نبود.

خدای متعال می‌فرماید: کسانی که خیال می‌کنند مسلمان هستند، «يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»[4]، این‌ها چکار می‌کنند؟ «يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»، برای اینکه حقِ خود را بگیرند به سراغِ طاغوت می‌روند و به طاغوت متمسک می‌شوند.

«غدیر» یک مسئله‌ی دیروز و امروز نیست، آن طرف می‌گفت که تاریخِ مصرفِ غدیر گذشته است، نخیر! «غدیر» هر روزی است. تا زمانی که شما اهل بیت علیهم السلام را در جامعه…

ما این عباراتی که در زیارت جامعه خوانده‌اند را پیاده نکرده‌ایم، اگر بگوییم حداکثر در حالِ شعار دادن هستیم، ما این حرف‌ها را حاکم نکرده‌ایم، حاکم نکردیم که شهواتِ جامعه بر جامعه مسلط شده است و این اوضاع بوجود آمده است. یک طاغوت غاصبِ فدک است، یک طاغوت قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، یک طاغوت شهوتِ من و شهوتِ شماست، هر چیزی که بر شما تسلّط پیدا کند و بر شما ولایت پیدا کند «طاغوت» است، غدیر آمده است که ما را آزاد کند. کیست مولا؟ آنکه آزادت کند! آمده است که بند از پای ما باز کند.

مادرِ حضرت مریم سلام الله علیها چقدر مؤدّب هستند، وقتی می‌خواستند فرزندشان را معتکفِ بیتِ خدا کنند… ظاهرِ امر این است که اگر به یک نفر بگویند شما خادمِ دائم المدّتِ در این حسینیه و نمازخانه هستید دیگر آن شخص آزادی ندارد که به هر کجایی برود. مادرِ حضرت مریم سلام الله علیها چه گفته است؟ «رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا»[5]، خدایا! من فرزندی که درونِ رحم دارم در راهِ تو آزاد کردم. چون اگر بنده‌ی تو باشد از شهوات، از نفس، از طاغوت‌ها و از طاغوتچه‌ها «آزاد» می‌شود.

همانطور که لعنِ بر بنی‌امیّه… «لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً»، لعنتِ خدا بر فکرِ بنی‌امیّه، لعنتِ خدا بر حاکمیتِ مدرنیته.

اگر شما «دین» را در هزار و چهارصد سالِ قبل نگه دارید به آن ظلم کرده‌اید. مثلِ این می‌ماند که یک نفر به محضرِ امام معصوم علیه السلام آمد و گفت: آقا! ما با آن دعواهای قبلی کاری نداریم، تو امام هستی، قبلی‌ها را رها کنید. حضرت فرمودند: لعنتِ خدا بر این کلام، و لعنتِ خدا بر گوینده.

هم باید بدانی که اصل چیست، هم اینکه مسئله ادامه دارد.

مثلِ این است که زمانِ امام رضا صلوات الله علیه بگویند که مأمون را رها کنید و بر معاویه لعنت!

فرقی نمی‌کند! هم لعنِ بر مأمون، هم لعنِ بر معاویه.

هر چیزی مقابلِ استقرار و نفوذِ ولایتِ معصوم قرار بگیرد طاغوتی است که در غدیر در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ایستاده است و تفاوتی با آن ندارد. مسلّماً نباید انکار کرد که شروع به دستِ آن ملعون بود، و او سرچشمه بود و او اقبح و شنیع‌تر است، اما این‌ها هم ادامه‌ی او هستند.

تولّی را رها کرده‌ایم

امام باقر صلوات الله علیه شروع کردند به گفتنِ از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، اگر یک صلوات بفرستید من یکی از آن‌ها را می‌خوانم.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

امروز، همین الآن که من خدمتِ شما هستم، یک فقیرِ بیماری در یک شهرستانی از شدّتِ فقر خودکشی کرده است، ما شبِ گذشته تا صبح بیچاره شدیم، ما یک ارتباطِ دوری با آن شخص داشتیم، الآن خیلی بیچاره هستیم و به تنگ آمده‌ایم. تولّی نداریم که اینطور شده است…

امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: آیا می‌خواهی «اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ وَ اَلْفَلْجَ وَ اَلْعَوْنَ وَ اَلنَّجَاحَ وَ اَلْبَرَكَةَ وَ اَلْكَرَامَةَ وَ اَلْمَغْفِرَةَ وَ اَلْمُعَافَاةَ وَ اَلْيُسْرَ وَ اَلْبُشْرَى وَ اَلرِّضْوَانَ وَ اَلْقُرْبَ وَ اَلنَّصْرَ وَ اَلتَّمَكُّنَ وَ اَلرَّجَاءَ وَ اَلْمَحَبَّةَ»[6] داشته باشی؟ آیا محبّتِ خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌خواهی؟ آیا دنیا می‌خواهی؟ آیا آخرت می‌خواهی؟ این‌ها برای چه کسی است؟ فرمودند: «لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً».

این مطلب ترجمه‌ی فرمایشِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، وقتی زنانِ انصار جمع شدند گفتند: بالاخره این‌هاه به دنبالِ حکومت بودند، حضرت فرمودند: اگر دنیا را هم می‌خواستید باید به سراغِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌آمدید، اگر بر درِ خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آمده بودید برکاتِ آسمان و زمین بر شما نازل می‌شد.

این موضوع یک ضمیمه‌ای دارد، راوی به محضرِ امام آمد و عرض کرد: من دوست دارم خدمتی به شما کنم، اما شما را نمی‌بینم… چقدر دلِ ما می‌خواست که یک مجلسِ روضه‌ی امام باقر صلوات الله علیه بگیریم و امام زمان ارواحنا فداه را دعوت کنیم… گفت: من دوست دارم به شما خدمت کنم اما دستِ من به شما نمی‌رسد، حضرت فرمودند: اگر می‌خواستی به ما محبّت کنی و دستِ تو به ما نمی‌رسید به شیعیانِ ما خدمت کن.

شما یک مادری را در نظر بگیرید، در مقابلِ او ده نوع غذا بگذارید اما به فرزندِ او بی‌احترامی کنید، آن مادر چه حسّی پیدا می‌کند؟ مسلّماً غذا از گلوی آن مادر پایین نمی‌رود.

راوی به محضرِ حضرت آمد و عرض کرد: آقا! صورتِ مبارکِ شما چه شده است؟ حضرت فرمودند: این جای همان سیلی است که می‌خواستی به فلانی بزنی. اهل بیت علیهم السلام حاضر و ناظر و حاکم به احوالِ ما هستند.

این جامعه‌ای که امروز به یکدیگر رحم نمی‌کنند، سیلی‌هاست که به صورتِ امام زمان ارواحنا فداه می‌زنند. حضرت می‌فرمایند که ولایت ندارید. تو چطور ولایت داری که حواسِ تو به دیگران نیست؟

ما تولّی را رها کرده‌ایم، تولّی که فقط محبّتِ به امام نیست. شما به مادرِ خودتان بگویید که مادر! شما هرچه بخواهید برای شما تهیّه می‌کنم اما یک ناسزا به برادرِ شما می‌گویم! بعد ببینید که آیا ایشان این امر را دوست دارند یا نه؟! ارتباطِ ما با یکدیگر اینگونه است.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پدرِ ما هستند

پرونده‌ی ما طوری است که معلوم نیست حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تشیّعِ ما را قبول کنند، معلوم نیست که حضرت محبّتِ ما را قبول کنند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ما را راه داده‌اند اما معلوم نیست که عزاداریِ ما را قبول کنند، ولی یک چیزی را انکار نمی‌کنند… ممکن است تشیّع و محبّتِ ما را انکار کنند، اما یک چیزی را انکار نمی‌کنند، آن هم این است که پدر و ولیّ ما هستند.

«اصبغ» می‌گوید که به محضرِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شرفیاب شدم، نزدیکِ شهادتِ حضرت بود، دیدم صورتِ حضرت آنقدر زرد است که… یعنی خیلی خون از بدنِ مبارکِ حضرت رفته بود… اگر بالای سرِ محتضرِ مجروح رفته باشید این روضه برای شما تداعی می‌شود، آنقدر خون از بدن می‌رود که صورت زرد می‌شود… مخصوصاً که ضربه به فرقِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اصابت کرده بود… «اصبغ» می‌گوید: صورتِ مبارکِ حضرت آنقدر زرد بود که تشخیص ندادم آیا آن دستمالی که به سرِ حضرت بسته بودند زردتر است یا صورتِ مبارکِ حضرت… اما دیدم لب‌های مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در این لحظاتِ آخر در حالِ تکان خوردن است، گوشِ خود را نزدیک کردم، چون دیگر صدای آن حیدرِ کرّار و آن خیبر شکن جوهر نداشت… حضرت فرمودند: ان شاء الله خدای متعال کسی را که خود را به غیرِ پدرِ خود منتصب کند لعنت کند.

«اصبغ» می‌گوید: به حضرت عرض کردم که کسی این کار را نمی‌کند که حرامزاده بشود، همه خودشان را به پدرشان منتصب می‌کنند. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: اصبغ! از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمودند «انِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ»[7]… یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تا لحظه‌ی آخر می‌فرمایند که من پدرِ شما بودم و آمده بودم که دستِ شما را بگیرم…

اگر روز ولادتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بطورِ نمادین روزِ پدرِ خودمان قرار داده‌ایم، روزِ عید غدیر روزِ پدرِ امّتِ اسلام است، روزِ شناسنامه‌دار شدنِ ماست، روزِ هویّتِ ماست، روز قیامت روزی است که «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[8]، آنجا شناسنامه‌ها به نامِ مولای هر کسی است، «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»[9] امامِ یک عدّه‌ای معاویه و قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند…

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: من پدرِ این امّت بودم… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نگران هستند، طبیعی هم هست، پدر برای گمراهیِ فرزندانِ خود نگران است. اگر به من بگویند فرزندِ تو گرسنه است آنقدر نگران نمی‌شوم که بگویند فرزندِ تو در معرضِ انحراف است.

از خدای متعال بخواهیم که توفیقِ خدمت در روز غدیر را به ما عنایت کند

روز غدیر روزی است که همه‌ی ما فرزندانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستیم، چطور می‌شود که به یکدیگر توجّه نکنیم؟ باید چه کاری برای ما می‌کردند؟!… این موضوع گاهی اوقات هم بد قلمداد می‌شود، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آنقدر مناعتِ طبع دارند که اجازه نمی‌دهند کسی در راهِ ایشان کاری کنند…

شاید شما بفرمایید که چرا روز شهادت امام باقر صلوات الله علیه این حرف‌ها را می‌زنی؟ روحِ فرمایشاتی که از امام باقر صلوات الله علیه نوشته‌ام این حرف‌هاست، هر کسی لیاقت ندارد برای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پولی خرج کند یا نفس بزند یا عمر خرج کند و یا کاری کند، حضرت اجازه نمی‌دهند، حضرت مانندِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نیستند، نمی‌گویم که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قبول می‌کنند ولی خلافکارها هم برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک تکیه درست می‌کنند، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اجازه نمی‌دهند… علامه امینی‌ها خودشان را چهار دست و پا در حرم می‌کشیدند که حضرت اجازه بدهند فلان روایت را پیدا کنند تا از حضرت دفاع کنند؛ چون حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به دفاعِ من و شما نیازی ندارند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داشته‌اند، این ما هستیم که باید برویم و التماس کنیم و بگوییم که اجازه بدهید تا نامِ ما را هم بنویسند و بگویند که این شخص هم یک نفسی زده است یا یک درهمی خرج کرده است، مسلّماً شمع در کنارِ خورشید دیده نمی‌شود، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دلخوش هستند به کسی توجّه و نیازی ندارند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مظهرِ غنای خدای متعال هستند، همه‌ی این عالَم گرفتارِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند، حضرت که معاذالله مانده‌ی دو هزار تومانِ من و شما نیستند، اصلاً هم نباید فضا را به آن سمت برد که کسی خیال کند کاری کرده است، بلکه هر کسی که بیشتر کار کرده است باید بیشتر شرمنده باشد، اما برای اینکه ما فرصت را از دست ندهیم فرموده‌اند: آیا دوست داری تمامِ انبیاء و تمامِ صدیقین بر سرِ سفره‌ی تو بنشینند؟ «صدیقین» یعنی کدام بزرگواران؟ رأسِ صدیقین «حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» هستند، آیا دوست داری سفره‌ای بیندازی و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سرِ سفره‌ی تو بنشیند؟ فرمودند: به عشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه روز غدیر به یک نفر غذا بده.

ما چقدر بیچاره هستیم! واقعاً بایستی چکار می‌کردند؟ آن بزرگواران که زحماتِ خود را کشیده‌اند…

ماجرای امام باقر صلوات الله علیه و «عمر بن عبدالعزیز»

همینکه «عمر بن عبدالعزیز» کمی گفت که من اهل بیت علیهم السلام را دوست دارم امام باقر سلام الله علیه پیغام دادند که من می‌خواهم به دیدنِ او بروم؛ او پرسید: موضوع چیست؟ گفتند: ایشان می‌فرمایند که به ما هم ظلم شده است، شنیده‌ایم شما می‌گویید هر کسی که بنی امیه به او ظلم کرده باشد ما جبران می‌کنیم… «عمر بن عبدالعزیز» در بنی‌ امیه و «مهدی عباسی» هم در بنی‌عباس یک نقش را ایفاء کردند، گفتند: ما می‌خواهیم دیگر عدالت داشته باشیم، هر کسی که ظلم دیده است بیاید تا ما جبران کنیم… گفت: ایشان بیایند و ما حقِ ایشان را بدهیم، مگر چقدر از ایشان مصادره کرده‌اند؟ وقتی حضرت وارد شدند… این موضوع برای حضرت خیلی هزینه داشت… او گفت: آقا! چه چیزی از شما غصب شده است؟ حضرت فرمودند: فدکِ مادرمان.

آن روز فرمودنِ این فرمایشات هزینه داشت، من نمی‌توانم بگویم که وقتی امام باقر صلوات الله علیه را به شام بردند… امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: پدرم باقرِ علومِ انبیاء بودند، ما را سه روز پشتِ در معطّل کردند…

ارزشِ خدمت به شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه

یا صاحب الزّمان! به ما هم جرأت و جسارت و نیّتِ پاک و عزمِ راسخ برای نوکری برای شما و شیعیانتان روزی بگردان.

اگر به اندازه‌ی خیلی کمی در این منبر «اخلاص» باشد، شما عیدِ غدیرِ امسال متفاوت رفتار می‌کنید، وگرنه خاک بر فرقِ من و حرف‌های من که از این سقف هم بالاتر نرفته است.

ان شاء الله روز قیامت وقتی صدا می‌زنند «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» هر کدام از ما که یکدیگر را دیدیم از یکدیگر بپرسیم که چه چیزی تو را نجات داده است؟ بگوییم عید غدیر یک کاری کردیم و حضرت از ما قبول کردند…

امام باقر سلام الله علیه فرمودند وقتی روز قیامت می‌رسد می‌گویند چه کسی برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست بوده است؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌آیند و قرار می‌گیرند، بعد با تغییرِ رتبه باز هم صدا می‌زنند… مسلّماً کسی مانندِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نیست… می‌گویند: چه کسی برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ یاری بوده است؟… اصحابِ حضرت می‌آیند، جناب سلمان رحمة الله تعالی علیه می‌آیند، بقیه‌ی اصحاب می‌آیند… مجدداً صدا می‌زنند چه کسی برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست بوده است؟ می‌بینند یک عدّه از اطرافیان می‌روند… این شخص که هم محلی و هم هیئتیِ ما بود! این شخص را که در هیئت و منبر می‌دیدیم! این‌ها جلو می‌آیند… امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: بقیه به این‌ها می‌گویند شما که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ندیده‌اید! می‌گویند: ما به شیعیانِ حضرت خدمت کرده‌ایم…

این‌ها باور نیاز دارد، اگر من همسرِ خود را شیعه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بدانم و تولّیِ واجبه را رعایت کنم وضعِ طلاق در جامعه‌ی ما اینطور نمی‌شود، رفتارِ جامعه‌ی شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مانندِ جامعه‌ی کفّار شده است، چون از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فاصله گرفته‌ایم…

ماجرای آزاد کردنِ بردگان شرور توسطِ امام باقر صلوات الله علیه

امام صادق سلام الله علیه فرمودند وقتی پدرِ من در حالِ رفتن از دنیا بودند برده‌هایی که دشمنی می‌کردند را آزاد کردند، بعضی از این برده‌ها کافر بودند، بعضی از این‌ها دشمن بودند.

بعضی اوقات برده‌های امام سجّاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام فرزندانِ این بزرگواران را کشته‌اند.

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: پدرم تعدادی برده‌ی بد داشتند، آن‌ها شرور بودند، تعدادی از برده‌ها هم خوب بودند، زمانی که لحظاتِ احتضارِ امام باقر صلوات الله علیه رسید فرمودند که همه‌ی شرورها را بخشیدم و آزاد کردم. از پدرم پرسیدم: چرا شرورها را بخشیدید؟ (چون قرار است این مطالب به ما برسد، وگرنه مسلّماً امام صادق صلوات الله علیه سؤال ندارند)، حضرت یک عبارتی فرمودند که یک باطنی دارد، فرمودند: بالاخره این شرورها از کنارِ ما لذّت نبردند، از ما خیری به این‌ها نرسید، آن کسی که کینه دارد هر زمانی که مرا دیده است رنج برده است، هر وقت خیری به من رسیده است آن کسی که نسبت به من کینه دارد برافروخته شده است، شاید من هم با این‌ها خوب نبودم، این‌ها از اینکه با ما بودند در این دنیا خیری نبردند، خواستم جبران کرده باشم…

پس چرا حضرت برده‌های خوب را نگه‌ داشتند؟ باطنِ امر این است که سفره برای این شرورها جمع می‌شود، حضرت دوست ندارند آن‌هایی که خدمت کرده‌اند از محضرِ امام صادق صلوات الله علیه محروم شوند. این برده‌های شرور که این امر را خیر نمی‌دیدند، این‌ها خودشان را برده می‌دیدند و حضرت آن‌ها را آزاد کردند…

من از آن روز که در بندِ توام آزادم…

روضه

یا رحمت الله الواسعه… یا باب نجات الامّة… ما اسیرِ دنیا هستیم، ما بیچاره هستیم، من مریض هستم…

چون روضه سنگین است من فقط اشاره می‌کنم، دو روایت از امام باقر صلوات الله علیه است. این را به شما عرض کنم، در تاریخ اسلام خیلی کم اتّفاق افتاده است که عربی عربِ دیگری را اسیر بگیرد، این رگ و خوی عربی اجازه نمی‌داد با دشمن‌ترین دشمنانِ خود هم اینطور رفتار کنند که اسیر نگه دارند، مخصوصاً ناموسِ اسیر را…

امام باقر صلوات الله علیه یک روایتی را از جابر نقل کرده‌اند… به شما همینقدر بگویم که من نمی‌توانم این مسئله را برای شما باز کنم، چون حقِ آن اداء نمی‌شود، انسان فقط بایستی بمیرد…

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برای باز کردنِ خلخال… نه برای برداشتنِ حجاب… فرمودند: اگر کسی بمیرد نباید او را ملامت کرد، حتّی اگر آن زن یهودیّه باشد…

جناب ابوذر رحمة الله تعالی علیه می‌گفت: خدایا! جانِ مرا بگیر تا من «یوم العوره» نباشم… از او پرسیدند: این چه روزی است؟ (برای سال 40 هجری است)، گفت: آن روزی است که شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را در یمن گرفتند و زن‌ها را به بازار بردند…

می‌خواهم بگویم: ابوذر! وقتی شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را شنیدی گفتی که ای کاش من بمیرم و نباشم…

امام باقر صلوات الله علیه هم خودشان اینطور روایت کرده‌اند: به جابر فرمودند که خاطره‌ی بدِ تو از دوره‌ی خلیفه اول چیست؟ جابر گفت: وقتی «مالک بن نویره» را کشتند نوامیسِ او را در این شهر آوردند…

من جایی ندیده‌ام که تصریح شده باشد امام باقر صلوات الله علیه در بینِ اسراء حضور داشته باشند، گرچه طبیعتاً بوده‌اند، و این را هم بگویم که اصلاً امام به حضور نیازی ندارند، چون امام حاضر هست، این ما هستیم که غایبیم، وگرنه امام که حاضر است، ولی روایتی فرموده‌اند که از شهودِ خود خبر می‌دهند، روایت هم اینجا هست، عمداً کتاب را پایین گذاشته‌ام که وسوسه نشوم بگویم…

یا امام باقر! ما برای محرّم به شما رو زده‌ایم… ما اسیرِ دنیا هستیم… «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا [إِمَامِنَا] وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا»

امام باقر صلوات الله علیه اینطور فرمودند: جابر گفت وقتی خاندانِ «مالک بن نویره» را آوردند، یک زنی از این‌ها گفت که از شما مسلمین عجیب است، فرزندانِ ما از کودکی به «نماز خواندن» امر می‌شدند، زکات می‌دادیم، کودکِ خردسالِ خود را امر به حجاب می‌کردیم، در بینِ ما غیرمحجبه نبود، کارِ شما به کجا رسیده است که ایستاده‌اید و ناموسِ «مالک بن نویره» را تماشا می‌کنید…

لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

امام باقر صلوات الله علیه می‌فرمایند: شامیان با کشورهای افریقایی در نبرد بودند، (این‌ها توضیحِ من است)، لذا وقتی اسیر می‌گرفتند این اسراء از یک نوع بودند، نه عربی صحبت می‌کردند و نه چهره‌های آن‌ها موردِ توجّه بود، اما وقتی خواستند خانواده‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را وارد کنند… آن‌ها را پشتِ در نگه داشتند…


[1]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴.

[2]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص ۹۸.

[4] سوره مبارکه نساء، آیه 60 (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا)

[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه 35 (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)

[6] الکافي، جلد ۱، صفحه ۲۱۰ (اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ اَلْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : وَ إِنَّ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ وَ اَلْفَلْجَ وَ اَلْعَوْنَ وَ اَلنَّجَاحَ وَ اَلْبَرَكَةَ وَ اَلْكَرَامَةَ وَ اَلْمَغْفِرَةَ وَ اَلْمُعَافَاةَ وَ اَلْيُسْرَ وَ اَلْبُشْرَى وَ اَلرِّضْوَانَ وَ اَلْقُرْبَ وَ اَلنَّصْرَ وَ اَلتَّمَكُّنَ وَ اَلرَّجَاءَ وَ اَلْمَحَبَّةَ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ اِئْتَمَّ بِهِ وَ بَرِئَ مِنْ عَدُوِّهِ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ فَإِنَّهُمْ أَتْبَاعِي وَ مَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي .)

[7] الروضة في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام، جلد ۱، صفحه۱۳۲ (وَ بِالْإِسْنَادِ – يَرْفَعُهُ – إِلَى اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ، قَالَ: لَمَّا ضُرِبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلضَّرْبَةَ اَلَّتِي كَانَتْ وَفَاتُهُ فِيهَا اِجْتَمَعَ إِلَيْهِ اَلنَّاسُ بِبَابِ اَلْقَصْرِ، وَ كَانُوا يُرِيدُونَ قَتْلَ اِبْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ قَالَ: فَخَرَجَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالَ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ: إِنَّ أَبِي أَوْصَانِي أَنْ أَتْرُكَ قَاتِلَهُ إِلَى يَوْمَ وَفَاتِهِ قَالَ: فَإِنْ كَانَ لَهُ اَلْوَفَاةُ، وَ إِلاَّ نَظَرَ هُوَ فِي حَقِّهِ، فَانْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اَللَّهُ قَالَ: فَانْصَرَفَ اَلنَّاسُ وَ لَمْ أَنْصَرِفْ. قَالَ: وَ خَرَجَ ثَانِيَةً، وَ قَالَ: يَا أَصْبَغُ ، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلِي عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ-؟ قُلْتُ: بَلَى، وَ لَكِنِّي إِذَا رَأَيْتُ حَالَهُ (ف) – أَحْبَبْتُ اَلنَّظَرَ إِلَيْهِ، فَأَسْمَعُ مِنْهُ حَدِيثاً، فَاسْتَأْذِنْ لِي رَحِمَكَ اَللَّهُ. فَدَخَلَ وَ لَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ، وَ قَالَ: اُدْخُلْ. فَدَخَلْتُ، فَإِذَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مُعَصَّبٌ بِعِصَابَةٍ صَفْرَاءَ، وَ قَدْ عَلاَ صُفْرَةٌ فِي وَجْهِهِ عَلَى تِلْكَ اَلْعِصَابَةِ. فَإِذَا هُوَ يَرْفَعُ فَخِذاً وَ يَضَعُ أُخْرَى، مِنْ شِدَّةِ اَلضَّرْبَةِ، وَ كَثْرَةِ اَلسَّمِّ. فَقَالَ لِي: يَا أَصْبَغُ ، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِي؟ قُلْتُ: بَلَى يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ، وَ لَكِنِّي رَأَيْتُكَ فِي حَالَةٍ، فَأَحْبَبْتُ اَلنَّظَرَ إِلَيْكَ، وَ أَنْ أَسْمَعَ مِنْكَ حَدِيثاً فَقَالَ لِي: اُقْعُدْ، فَلاَ أَرَاكَ تَسْمَعُ مِنِّي حَدِيثاً بَعْدَ يَوْمِكَ هَذَا. اِعْلَمْ يَا أَصْبَغُ ، أَنِّي أَتَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَائِداً، كَمَا جِئْتَ إِلَيَّ اَلسَّاعَةَ فَقَالَ لِي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: اُخْرُجْ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ، فَنَادِ بِالنَّاسِ: اَلصَّلاَةَ جَامِعَةً، وَ اِصْعَدْ مِنْبَرِي، وَ قُمْ دُونَ مَقَامِي بِمِرْقَاةٍ وَ قُلْ لِلنَّاسِ: أَلاَ مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ، فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ. أَلاَ مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِيهِ، فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ. أَلاَ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ، فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ. يَا أَصْبَغُ ، فَقُلْتُ : مَا أَمَرَنِي بِهِ حَبِيبِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَقَامَ مِنْ أَقْصَى اَلْمَسْجِدِ رَجُلٌ، وَ قَالَ: يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ، تَكَلَّمْتَ بِثَلاَثِ كَلِمَاتٍ وَ أَوْجَزْتَهُنَّ، فَاشْرَحْهُنَّ لَنَا، فَلَمْ أَرْدُدْ جَوَاباً، حَتَّى أَتَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. وَ قُلْتُ لَهُ مَا قَالَ اَلرَّجُلُ؟ فَقَالَ اَلْأَصْبَغُ : فَأَخَذَ بِيَدِي عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالَ: يَا أَصْبَغُ ، اُبْسُطْ يَدَكَ، فَبَسَطْتُ يَدِي فَتَنَاوَلَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي وَ قَالَ: يَا أَصْبَغُ ، كَذَا تَنَاوَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ يَدِي، كَمَا تَنَاوَلْتُ إِصْبَعاً مِنْ (أَصَابِعِكَ) . ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ، أَلاَ وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ، فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ. أَلاَ وَ إِنِّي وَ أَنْتَ مُوْلَيَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ، فَعَلَى مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اَللَّهِ. أَلاَ وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَجِيرَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ، فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا، فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ. قَالَ: فَقُلْ: آمِينَ، فَقُلْتُ: آمِينَ. ثُمَّ قَالَ اَلْأَصْبَغُ : ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، ثُمَّ أَفَاقَ، قَالَ لِي: أَ قَاعِداً أَنْتَ يَا أَصْبَغُ ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ يَا مَوْلاَيَ، فَقَالَ: أَزِيدُكَ حَدِيثاً آخَرَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ يَا مَوْلاَيَ، زَادَكَ اَللَّهُ مَزِيدَ خَيْرٍ، قَالَ: يَا أَصْبَغُ ، لَقِيَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فِي بَعْضِ طُرُقَاتِ اَلْمَدِينَةِ وَ أَنَا مَغْمُومٌ قَدْ بُيِّنَ اَلْغَمُّ فِي وَجْهِي، فَقَالَ: يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ، أَرَاكَ مَغْمُوماً، أَ لاَ أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ لاَ تَغْتَمَّ بَعْدَهُ أَبَداً؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ نَصَبَ اَللَّهُ لِي مِنْبَراً يَعْلُو مَنَابِرَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلشُّهَدَاءِ ثُمَّ يَأْمُرُنِي اَللَّهُ أَنْ أَصْعَدَ فَوْقَهُ، ثُمَّ يَأْمُرُكَ اَللَّهُ تَصْعَدُ فَوْقَهُ دُونِي بِمِرْقَاةٍ ثُمَّ يَأْمُرُ اَللَّهُ مَلَكَيْنِ فَيَجْلِسَانِ دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ فَإِذَا اِسْتَقْلَلْنَا عَلَى اَلْمِنْبَرِ، فَلاَ يَبْقَى أَحَدٌ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ[وَ]اَلْآخِرِينَ إِلاَّ يَرَانَا ، فَيُنَادِي اَلْمَلَكُ اَلَّذِي دُونَكَ بِمِرْقَاةٍ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ: مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي: أَنَا رِضْوَانُ خَازِنُ اَلْجِنَانِ ، أَلاَ إِنَّ اَللَّهَ بِفَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ وَ جَلاَلِهِ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ اَلْجَنَّةِ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ يَقُولُ اَلْمَلَكُ اَلَّذِي تَحْتَ ذَلِكَ اَلْمَلَكِ بِمِرْقَاةٍ فَيَقُولُ مُنَادِياً يَسْمَعُ أَهْلُ اَلْمَوْقِفِ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ: مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي: أَنَا مَالِكٌ خَازِنُ اَلنِّيرَانِ ، أَلاَ إِنَّ اَللَّهَ بِفَضْلِهِ وَ مَنِّهِ وَ كَرَمِهِ قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ مَفَاتِيحَ اَلنَّارِ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَدْ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَاشْهَدُوا لِي عَلَيْهِ أَنَّهُ قَدْ أَخَذَ مَفَاتِيحَ اَلْجِنَانِ وَ اَلنِّيرَانِ ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ ، فَتَأْخُذُ بِحُجْزَتِي، وَ أَهْلُ بَيْتِكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَتِكَ. وَ شِيعَتُكَ يَأْخُذُونَ بِحُجْزَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ . قَالَ: وَ صَفَقْتُ بِكِلْتَا يَدَيَّ، وَ قُلْتُ إِلَى اَلْجَنَّةِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ ؟ قَالَ: إِي وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ . قَالَ اَلْأَصْبَغُ : فَلَمْ أَسْمَعْ مِنْ مَوْلاَيَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ دُونَ هَذَيْنِ اَلْحَدِيثَيْنِ، ثُمَّ تُوُفِّيَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ .)

[8] سوره مبارکه اسراء، آیه 71 (يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا)

[9] سوره مبارکه قصص، آیه 41 (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ)