روز جمعه مورخ 03 مرداد ماه 1399، سومین جلسه «مقتل شناسی» با سخنرانی «حامد کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای شنیدن و دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[2]
«إِلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین خاصه حضرت بقیة اللّه الأعظم روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف صلواتی هدیه بفرمائید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
إن شاء الله تا ماه محرم یا به حوصله جمع تا پایان صفر یک بحثِ موقتی با عنوان «ورودی به مباحثِ مقتل شناسی» داریم، البته قبل از آن هر جلسه اعتذار میکنیم که طبیعتاً این بحث مثلِ یک منبر شیرین، آن طور که استاد بزرگوار حاج آقای آصفی که مباحثی را بیان فرمودند نیست، چون بحث مبنایی است، البته همه افراد یا برای خواندن یا شنیدن روضه با آن درگیر هستند و این مبحث نکات مهمی دارد و بد نیست که حداقل یکبار افراد (غیر از عزیزانِ اهلِ علم) در این مبحث درنگی داشته باشند.
مروری بر جلساتِ قبل
بحث ما در مقدمه «روشی» بود. عرض کردیم که بحث «مقتل» یک جهت تاریخی دارد که باید بررسی شود که محلِ حادثه، عِده و عُده (نفرات و تجهیزات) دو طرف، انگیزهِ نبرد، فلسفهِ قیام نبرد و مردم شناسی کوفه به چه نحوی بوده است؟ شخصیتها، احزاب و گروههای مختلف در کوفه به چه نسبت بودهاند؟ آیا در بین لشکرِ دشمن، نواصب داشتیم یا خیر؟ این نقل که شامیان در کربلا حضور داشتند با وجود اینکه لشکری از شام که نیامده بود، صحیح است یا خیر؟ مگر در کوفه، اهلِ شام داشتیم؟ شهدا چند نفر بودند؟ سَرِ مُطهر کدام شهید بر نیزه شده است؟
موضوعاتی که بحث دقیق لازم دارند، مباحث تاریخی هستند و بعد از تَتَبُع و بررسی همه منابع موجود یک نتیجه هم بیشتر ندارد البته ممکن است فرد به توقف برسد؛ یعنی هنوز دلیل کافی ندارد.
مثلاً آیا بعد از شام اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین در روز اربعین به کربلا رفتند یا نرفتند؟ هر سه نظر؛ رفتند، نرفتند و توقف در بحث، بین آقایان وجود دارد.
اما وقتی بحث ما «مقتل از جهت روضه خوانی» است، دیگر این فضا وجود ندارد بلکه در روضه هدف إبکاء (گریاندن)، گریستن و حداقل تَبَاکی است.
به قدری برای این مهم روایت داریم که اگر کسی شک کند که گریه به حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه از أفضل قربات است، دست کم هیچ از تشیع نمیداند؛ یعنی مثل خیلی از موارد مقتل و روضه نیست که بگویم که این موارد قطعی و اصلی نیست. اگر «گریه بر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه» انکار شود، تقریباً می توان همه چیز را انکار کرد؛ یعنی روایت «گریه به حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه» با روایاتِ امامت ائمه علیهم السلام رقابت میکند و این اهتمام اهل بیت علیهم السلام را به موضوع نشان میدهد.
حال وقتی که میخواهیم گریه کنیم که قطعاً یک عبادت است و غیر از اینکه این گریه؛ درمانِ دردها، استغفارِ گناهان و تزکیه نفس، دارای برکات مختلف و هزاران هزار آثار است، ثواب هم دارد و چون ثواب دارد، هر کاری که انسان را به یادِ مصیبتِ حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه بیندازد، وارد این مقوله میشود.
یکی از ابزارِ روضه؛ «شعر خوانی» است. بیان «زبان حالِ مناسب» یکی دیگر از ابزار روضه است که انسان را با تلمیح و اشاره به یک داستانی ولو غیر مرتبط به یاد مصیبت بیندازند. شما به یک طفل آب بدهید یا به یک شش ماهه، نوباوه یا خردسالی در مجلس لباسِ عربی بپوشانید و… اگر فردی نیت کرده باشد، کودک خود را لباس عربی بپوشاند و به مجلس ببرد بسان روضه خوان است، در واقع همان کار را میکند. یکی از ابزار روضه هم «مقتل خوانی»، «روضه خوانی» و «بیانِ محتوای مصیبت» است.
«بیان محتوای مصیبت» به چه معنا است؟ نقش فرد در روضه خوانی «نقّالی» است و تحلیل نیست؛ یعنی اگر فرد یک نقل را به شرط اخلاص، با قَصدِ قُربت و عدم دروغگویی، بیان کند کافی است. فرد نباید چیزی که قطعاً دروغ است را بیان کند.
فرد باید در روضه چه چیزی را بیان کند؟ چیزی که خلافِ عقلِ قطعی، عقائدِ قطعی، تاریخِ قطعی و روایت معتبر نباشد و جهل واضح هم نباشد.
مقاتل باید از کدام منبع بیان شود؟ این موارد برای فرد گوینده است و برای مستمع خوب است که اگر کسی این موارد را رعایت نمیکند، به او دوستانه و برادرانه تذکر بدهند. فرد باید از مظانِ مبحث بیان کند و اگر حوصله رجوع به مظان را ندارند، همان شعر را بخواند چون حُسن شعر این است که مخاطب متوجه میشود که این بیان «شعر» است و واقع قطعی نیست. وقتی فردی روضه میشنود یا بیان میکند، نباید گمان کند که این مطلب؛ «واقعِ قطعی» است.
مثال حادثه حمله تروریستی گروهک داعش به مجلس را عرض کردم که در این حادثه، هر فردی یک خبری را نقل میکرد و هر چند دقیقه یکبار در زیر نویس شبکه خبر اخبار را مخابره میکند که سه نفر را دستگیر کردند، چهار نفر را درستگیر کردند در حالی که هیچ کس را دستگیر نکرده بودند!
اگر یک نفر بگوید: الان یک خبر آمد که سه نفر را گرفتند. او در حال بیانیم نقل است و ممکن است این نقل واقعی هم نباشد.
نکتهای که در مقتل و روضه وجود دارد این است که نقلی که به عنوان یکی از نقلها بیان میشود، فرد را به یاد مصیبت بیندازد. هم گوینده باید خیلی دقت کند و جوری نقل را بیان نکند که مخاطب گمان کند که گوینده در صدد نقلِ واقع است و هم مستمع روضه نباید گمان کند که گوینده در صدد بیانِ نقلِ واقع است. گوینده فعلاً در حال بیانِ یکی از نقلها است.
روضه از چه منبعی نقل شود؟
خوب است گوینده از چه منبعی بیان کند؟ اگر خداوند متعال بنده را نوکرِ روضه خوانها قرار دهد، به عالم افتخار میکنم. اگر روضه خوانی با خود شرط کند که از شنیدههای خود نقل نکند بلکه از دیدههای خود (کتب) نقل کند، مدتی نمیتواند مطلبی بیان کند ولی بعد درست میشود چون کتب ضعیف با اینکه زیاد هستند ولی در هر صورت خیلی محدودتر از شنیدههای ضعیف هستند. بسیاری از اوقات جعلیات و غلط غلوطِ شنیدهها به واقعِ امر غالب هستند.
اگر منبریها، ذاکران و سخنرانان عادت کنند که آنچه دیدند، بیان کنند (حالا درست است که از کتبِ خوب ببینند) و مُقید باشند که شنیدههای خود (نقل قولها) را بیان نکنند، بعد از مدت زیر و رو میشوند البته مدتی نمیتوانند مطلبی را بیان کنند.
بنده در 15 سال اخیر، دوبار نقل قول کردم (آن دو مورد در خاطرم وجود دارد) و هیچ وقت جز آن دو مورد جز آنچه دیدم، عرض نکردم.
فرد نباید نقل قول کند چون معمولاً نقلها خطا دارد. (کتب خطا دارند چه رسد به نقلها) حواس پرتی زیاد است و… به هیچ کس اعتماد نکنید. باید فرد متن را ببیند.
بنده در این موضوع یک تجربه کوچکی دارم. غلط به قدری غالب به درست است که اگر شما بدانید از هزار مورد، نهصد و پنجاه مورد آن اینگونه است، یا اصل آن دروغ و جعل است یا بخشی از آن دروغ و جعل است یا حواس پرتی سبب شده است که اصل و فرع آن غلط شود، اعتماد خود را به نقل قول از دست میدهید. البته این بدان معنا نیست که بنده گوینده را تکذیب کنم، نه بلکه افراد دچار اشتباه میشوند.
برای بنده مکرراً اتفاق افتاده است که برای احتیاط آیه شریفه قرآن کریم را از روی مُصحف شریف نوشتهام و از روی نوشتهی خود خواندهام ولی در لحظهی نوشتن از روی سهو آیه را کم و زیاد کردهام.
شما یک متن بنویسید، اگر متن خود را بخوانید مشاهده میکنید که در متن اشتباه دارید. ممکن است فرد «هرکس» را «ح» نوشته باشد! اصلاً تعجب میکنید که چرا اینچین اشتباهی کرده است. فراوان این اتفاقات رخ میدهد.
اصلاً انسان محلِ خطا است لذا آدمی نباید شنیدههای خود را ملاک قرار دهد مگر اینکه آن شنیده از فردِ استثنائی و خُبره ویژهِ آن فن باشد. خُبره ویژهِ مقتل هم ذاکر و منبری نیستند. مثلاً فرد یک محققِ برجسته یا مرجع تقلید دقیقالنّظر (تیزبین) در این موضوع باشد. چون ما مجتهدِ مُسَلَّم داریم که در موضوع مقتل بسیار تسامح و سهل اندیش است و از ده موردی که روضه خوانده است، هشت مورد غلط واضح است. تنها مجتهد بودن کفاف نمیکند چون فرد مجتهد در فقه است و مجتهد در مقتل نیست؛ یعنی آدمی در این امر باید خیلی وسواس داشته باشد و فرد در این دقت نظر ضرر نخواهد کرد چون در حال معامله با فرد دیگری است.
بنابراین مظانِ نقل مقتل «مکتوبات» است. بنده اقوال را جزو مظانِ مقتل محسوب نمیکنم.
بله اگر در جایی یک آیت الله بزرگواری، یک مجتهد برجسته که در این فن خُبره و دقیقالنّظر است و با تسامح نقل نمیکند… ولی معمولاً اینگونه نقلها کم پیش میآید چون آقایان با علماء و خُبرگان کمتر ارتباط دارند بنابراین مظانِ مقتل «منابع تاریخی» است؛ مثل کتاب «تاریخ طبری» البته تاریخ طبری کتابِ خوبی نیست ولی در بخش حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه گزارشهای خوبی هم نقل کرده است، از جاهای مختلف نقل کرده است و گزارشات خوبی هم در آن وجود دارد. مظانِ نقلِ مقتل با همان شروطی که عرض کردیم (مثلاً خلاف عقل و عقائد نبودنِ نقل)، مکتوب تاریخی است مثل کتاب «ارشاد» شیخ مفید رحمه الله علیه، آثار مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله علیه، آثار مرحوم سید عبدالرّزاق مُقَرَّم رحمه الله علیه، «لُهوف» سید بن طاووس رحمه الله علیه، «مُثیرُ الأحْزان» ابن نُما حلی رحمه الله علیه و… که اگر فرصت باشد به بعضی از این کتب میپردازیم.
بحث ما روضه خوانی است (و تاریخ نیست) لذا توجه بنده به کاربرد بحث است.
یکی از مواردِ خیلی مهم «اشعارِ قدیمیِ اصحاب و علماء» است که شعراء به محضر امام شرفیاب شدند و اشعار خود را خواندهاند، ویا در عصر ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین زندگی میکردهاند، مثلاً قصاید «هاشمیات» کُمَیْت بن زید اَسَدی رحمه الله علیه برای عصرِ امام باقر و امام صادق علیهما السلام است.
یک نکتهای در اینجا وجود دارد، ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین با مُجمَل گریه میکردند…
افرادی که روضهی دروغ میخوانند، دو ظلم به «روضه خوانی» میکنند، ظلم اول آنکه دروغ می گویند و کار را خراب میکنند و ما را انگشتنمای عیبجویان و شماتتکنندگان قرار میدهند و ظلم دوم اینکه مردم را عادت میدهند که فقط با اینگونه حرفها گریه کنند.
اگر شما به محضر امام صادق صلوات الله علیه مشرف شوید، خواهید دید که منبری یا شاعر میگوید: «میخواهم راجع به جدِ بزرگوار شما روضه بخوانم…» حضرت صادق صلوات الله علیه صیحه میزنند و مشرف به بی هوشی میشوند!
یکی از اشکالات این دروغ ها این است که مخاطب منتظر است که امشب منبری یا روضه خوان چیز جدیدی بیان کند و این خیلی غلط است. «لاَ یذْکرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ».[4] زمانی که اسم من نزد مؤمنی برده شود، گریه میکند. مؤمن منتظر چیز جدیدی نیست و هر چه منتظر چیز جدیدی باشد، عمق فهمِ او کم میشود.
وقتی شما منابع قدیمی و روایات را نگاه میکنید «مختصر و در حد اشاره» هستند و با همان روایات هم به گونهای گریه میکردند که مشرف بی هوشی میشدند.
اگر مکرراً در بحث روضه بخواهیم، نکته جدیدی استخراج کنیم… عیبی ندارد که کسی مطلب را پرورش دهد ولی مستمع باید توجه کند که اگر با هر سخنِ درستی نمیتواند گریه کند، خیلی باید مطلب را برای او آب و تاب بدهند و تیر و شمشیر روضه را زیاد کنند، بداند که یک جایی از کار او ایراد دارد. حضرت فرمودند: «لاَ یذْکرُنِی مُؤْمِنٌ…» نفرمودند: «لاَ یذْکرُ مَصَائِبِی» بلکه فرمودند: «لاَ یذْکرُنِی» اگر اسم من مطرح شود…
قریب به صد سال پیش بعضی از بزرگان تهران وجود داشتند که راجع به آنها می گویند که وقتی میخواستند روی منبر روضه بخوانند، می فرمودند: «هذا عَزاکَ یا حُسَین (عَلَیهِ السَّلاَم)» جلسه شلوغ و تمام میشد…
اگر میبینید امروز مجالس با بعضی از جملات که قُدما با آنها دو ساعت زار میزدند، تکان نمیخورد چون مزاج خراب شده است. بچه هایی که نمی توانند غذای خوب بخورند و مزاجشان خراب شده است، فقط باید هله و هوله بخورد، وقتی مزاجِ فردی خراب شود اینگونه میشود. باید مزاجها را به اصل برگردانیم.
اولاً قدما خیلی جزئیات نمیگفتند و دوماً خیلی مطلب را بسط نمیدادند. حضور عِندَ المُصیبَةِ مهم است.
بنابراین یکی از منابع بسیار مهم «منابعِ تاریخی» از جمله «اشعارِ قدیمی» «منابع کشکولی» هستند که بدان خواهیم پرداخت. «منابع کشکولی» منابعی هستند که به مناسبت نکتهای در آنها ذکر شده است مثلاً اِبْن جَوزی (حنبلی مذهب) تقویم شرعی نوشته است، مثلاً یک صفر، 5 صفر، یازده ذی القعده چه اتفاقی رخ داده است و وقتی به مناسبت به یک صفر رسیده است، روضه شام را هم ذکر کرده است.
فرشتگانِ پریشان و خاکآلود در «کامل الزّیارات»
یکی از منابعی که خیلی خیلی مهم هستند و قصد دارم که قدری روی آنها توقف کنم؛ «روایات» هستند. واقعاً برای یک شیعه؛ چه روضه خوان و منبری و چه مستمع حرفهای، یعنی کسانی که سالی حداقل 50 جلسه مجلس حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه و اهل بیت علیهم السلام شرکت میکنند بد است که کتاب «کامِلُ الزّیارات» را یک مرتبه با دقت نخوانده باشند.
کتاب «کامِلُ الزّیارات» تألیف استادِ شیخ مفید رحمه الله علیه (ابن قولویه قمی) است و نکات فنی زیادی دارد که قصد ندارم آن نکات را عرض کنم.
در باب «بکاء الملائکة علی الحسین بن علی علیهما السلام» کتابِ «کامِلُ الزّیارات» 17 روایت وجود دارد که ملائکه بر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه گریه کردند؛ یعنی گریه بر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه مختص دنیا و محدود به ماه محرم نیست، بعد یک اشاراتی هم دارد، یک مضمون مشترک در عمده این 17 روایت آمده است. حداکثر یک یا دو روایت ایراد دارد ولی دیگر نمیتوان گفت که یک مضمون عمده در 17 روایت ایراد دارد و شما ببینید چقدر با نگاه ما فرق میکند… باید روضه خوان و مستمع روضه توجه کنند و سبک عزاداری هم تغییر کند.
فُضَیلِ بْنِ یَسار رحمه الله علیه نقل کرده است که امام صادق صلوات الله علیه به ما میفرمایند: «مَا لَکمْ لاَ تَأْتُونَهُ یعْنِی قَبْرَ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ».[5] شما را چه میشود که به قبرِ حضرت حسین علیه السلام نمیروید؟!
امام صادق صلوات الله علیه خیلی به هدایت شیعه توجهِ خاص داشتند. وقتی خداوند متعال در روز قیامت می خواهد به صله (پاداش) زحمات دنیوی امام صادق صلوات الله علیه را عطاء کند، میفرماید: جایگاه شیعیان او را گرامی میدارم.
حضرت در ادامه روایت میفرمایند: «فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک یبْکونَ [یبْکونَهُ] عِنْدَ قَبْرِهِ إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ» چهار هزار فرشته تا روز قیامت بر سر قبر آن حضرت حاضر بوده و بر آن حضرت میگریند؛ یعنی من و شما نمیبینیم؛ همانطور که فرمود: همه عالم تسبیح خداوند متعال را می گویند لیکن شما نمی بینید. ما همین الان هم ضجّهی ملائکه را نمی شنویم.
اولاً این گریه و عزا موسمی نیست… آقا! چرا مجلس عزای روزانه، هفتگی، ماهیانه برگزار میکنید؟!
محرم و صفر اوج عزاداریِ مرتاضهای هندی، ارمنیها و… است، وگرنه این عزا «إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ» است.
امام صادق صلوات الله علیه یک عبارت مشترکی را به حدود 15 مورد از این روایات اضافه میفرمایند؛ حضرت میفرمایند: «وَکلَ اَللَّهُ بِهِ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک شُعْثٌ غُبْرٌ».[6]
فرشتگانِ مظهر زیبایی و جمال، مخلوقات الهی، «لَا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ»،[7] بدون خطا هستند لیکن حضرت راجع به این چهار هزار فرشته تا روز قیامت بر سر قبر آن حضرت حاضر بوده و بر آن حضرت میگریند، فرمودند: «شُعْثٌ» مو پریشان «غُبْرٌ» خاک آلود هستند. نه اینکه روز عاشورا تربت بزنند بلکه اینها «إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ» اینگونه هستند، معلّمِ این فرشتگان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هستند، به همین سبب 4 روایت از امام صادق صلوات الله علیه داریم که حضرت فرمودند: مادرِ ما را در محرّم یاری کنید. شما محّرم بیاید لیکن ایشان (حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) در همه زمانها «إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ» عزادار هستند.
باز هم روایتی را خدمت شما عرض کنم که همان مضمون را تکرار میکند تا به یک نکتهای برسم که شما ببینید به چه مسائل سادهای توجه نکردهایم.
چند روایت در این موضوع داریم. أُمَّ سَعِید، رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ و رُوات دیگر این روایت را نقل کردهاند که ایام حج نزد امام صادق صلوات الله علیه در مدینه مشرف شدیم و عرض کردیم: «أَینَ قُبُورُ اَلشُّهَدَاءِ»[8] قبورِ شهدائی که در رکاب حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه شهید شدند، کجاست؟ (این افراد ساکن عراق بودند که محضر امام صادق صلوات الله علیه مشرف شدند.) حضرت فرمودند: «أَ لَیسَ أَفْضَلُ اَلشُّهَدَاءِ عِنْدَکمْ» مگر أفضل و برترین شهداء نزد شما نیست؟ «وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ حَوْلَهُ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک شُعْثاً غُبْراً یبْکونَهُ إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ» قسم به کسی که جانم در دست او است، اطراف آن حضرت چهار هزار فرشته که جملگی مو پریشان و غبار آلود هستند حضور داشته و پیوسته تا روز قیامت برای آن حضرت گریه میکنند.
امام نمیفرمایند که شهدای مدینه و مکه را زیارت نکنید بلکه قصد دارند که آنها بدانید که در کربلا چه خبر است. اصلاً شما به گلزار شهدا بهشت زهرا سلام الله علیها بروید و توسّل کنید.
حالا شما نگاه کنید که ما برای آرایش سر سبک موی محرمی داریم. ای خاک بر سرِ شیعهای که نمیفهمد…
امام صادق صلوات الله علیه به راوی فرمودند: شنیدم وقتی برخی از مردم به زیارت قبر حسین علیه السلام میروند، با خود سفره طعام (گوشت وشیر) میبرند، اگر نروند بهتر است. اگر ایشان به نزد قبور پدران و مادرانشان میرفتند چنین نمیکردند…
من نمیگویم که این جوانها را در هئیت راه ندهند ولی امام میفرمایند: نروند، بهتر است؛ یعنی خسارت آنچه از دست میدهید بیشتر از سودی است که بدست میآورید. حضرت فرمودند: «شُعْثاً غُبْراً» اگر به همین امر توجه باشد، کفایت میکند.
این فرشتگان چرا و از چه زمانی «شُعْثاً غُبْراً» هستند؟ امام صادق صلوات الله علیه روایت فرمودند: این فرشتگان آمده بودند که حضرت سیدالشهداء را یاری کنند اما وقتی رسیدند، کار تمام شده بود لذا همان جا ایستادهاند و گریه میکنند کأنّه خاک بر سر خود ریختند.
این روایت برای حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم وجود دارد، روای این روایت ابن عباس و امّ سلمه هستند که نقل میکنند: «رأَیتُ النبی صلی الله علیه وسلم فیما یری النائِمُ بِنصفِ النهار، وهو قائمٌ، أَشْعَثَ أغبرَ».[9]
کأنّه این ملائکه دیدند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر سرِ مبارک خود میکوبند و خاک بر سر میریزند، آنها هم تأسی کردند. این دو وصف «أَشْعَثَ» و «أغبرَ» برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وجود دارد لذا ملائکه هم تأسی کردند.
حالا شما نگاه کنید در محرم از مداح پرتره منتشر میکنند گویی که قصد رفتن به عروسی را دارد! پناه بر خدا! این سودی ندارد.
اولین ادب این است که ما بدانیم چه فضائی حاکم است و چه چیزی از ما خواسته شده است. از ما نخواستند که هر چه به ذهنمان خطور کرد، بیان کنیم.
دعای امام صادق علیه السلام برای زوارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
یکی از منابع بسیار مهم؛ «منابع روایی» هستند. بنده عرض نمیکنم که روایتِ روضه حتماً باید از معصوم صادر شده باشد. خودِ اهل بیت علیهم السلام هم وقتی شاعری از سر ذوق شعری بیان میکرد، از او تشکر هم میکردند اما مفاهیم مهمی در «منابع روایی» ما وجود دارد.
یکی از منابع روایی، کتاب «کامِلُ الزّیارات» است که معدودی از علماء همه روایات آن را معتبر میدانند ولی سختگیرترین علماء در علمِ رجال هم این کتاب را خیلی مهم میدانند مخصوصاً وقتی 10 ـ 15 روایت یک مضمون را بیان می کنند اهمیّتِ روایت را خیلی بالا میبرد. در این کتاب اشاراتی وجود دارد، من به یکی دو مورد از این روایات اشاره میکنم تا شما ببینید.
مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ نقل میکند که به محضر امام صادق صلوات الله علیه شرفیاب شدم (بنده همه روایت را نمیخوانم چون چند نکته دیگر دارم و بحث ما ادامه دارد) «فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِی مُصَلَّاهُ فِی بَیْتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّی قَضَی صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ یُنَاجِی رَبَّهُ».[10] دیدم حضرت در مصلّی (نمازخانه) نماز میخوانند، من هم نشستم تا نماز ایشان تمام شود، شنیدم که آقا بعد از اتمام نماز با خداوند متعال مناجات میفرمودند… (در نقل دیگری این مناجات در سجده بعد از نماز واجب بوده است) حضرت در مناجات خود فرمودند: «اللَّهُمَّ یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکرَامَةِ وَ وَعَدَنَا بِالشَّفَاعَةِ» بعد فرمودند: «وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا» ای خدایی که دلهای مردم را به سوی ما سوق دادهای «اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ» مرا، برادرانم و زوار قبرِ پدرم حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه را ببخش و بیامرز «الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ» همان کسانی که مالهای خود را در راه حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه انفاق کردند «وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا» بدنهای خود را به زحمت انداختند «وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَک فِی صِلَتِنَا» امید داشتند که ما به آنها صله (پاداش) میدهیم و بدان ها نگاه می کنیم «وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّک» (جلوتر عرض می کنم که حضرت این عبارت زیارت را بر گریه حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه توسعه میدهند) خوشحالی و سروری که با این زیارت خود به قلبِ حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وارد میکنند «وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا» به انگیزه اجابت امر ما و ایجاد کردنِ غیض در دلِ دشمنان ما این زیارت را انجام میدهند «أَرَادُوا بِذَلِک رِضَاک فَکافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَف» خدایا! وقتی زائران برای زیارت قبر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه میروند، خودت بهترین جانشین در خانواده آنها باش…«اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ» اینها مجلس می گیرند یا به زیارت میروند و دشمنان ما آنها را مسخره و عیب جویی میکنند…
روزگار ما، روزگاری است که اندکی (ارزنی) به آن زمان نزدیک شده است…زمان ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین عیب جوییها و تمسخرها وحشتناک بود، الان کسی با ما کاری ندارد… «فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا» این عیب جویی آنان را از اقدام به این کار و حرکت به سوی ما باز نمیدارد «فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ» بر چهره هایی که در این مسیر آمدند، آفتاب خورده است، رحمت خودت را بر این چهرههایی که بر آنها آفتاب تابیده است نازل کن «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَی قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام» و رحمت خودت را بر این گونهها که بر قبر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه قرار گرفته است نازل کن «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا» رحمت خودت را بر این چشمهایی که بخاطر محبت به ما اشک از آنها جاری میشود نازل کن «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا» رحمت خودت را بر دلهایی که برای ما آتش میگیرند و بیقراری میکنند نازل کن «وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا» و رحمت خود آر بر این نالهها و ضجههایی که برای ما زده میشود و این فریادهایی که برای ما کشیده میشود نازل کن.
وقتی فردی روایت را میبیند متوجه میشود که حضرات معصومین علیهم السلام آدرس دادهاند…
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ» خدایا! من این جانها و این بدنها را نزد تو ودیعه میگذارم «حَتَّی نُوَافِیَهُمْ عَلَی الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَش» تا اینکه روز قیامت آنها را از حوض کوثر سیراب کنی.
روای نقل میکند: «وَ هُوَ سَاجِدٌ یدْعُو بِهَذَا اَلدُّعَاءِ» حضرت در سجده بعد از نماز واجب این عبارات را فرمودند.
وقتی چیزی اینقدر ارزش دارد، آدمی باید خیلی احتیاط کند که این مهم را از دست ندهد. «شلوغکاری» اصل نیست. در کتاب «کامِلُ الزّیارات» نکته مهم زیاد است. بنده قصد دارم چند مورد را خدمت شما عرض کنم. شما خیلی از عقائد خود را از این کتاب گرفتید لیکن خبر ندارید.
گریه مدامِ امام سجّاد صلوات الله علیه برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
این روایت و امثال آن را هر کسی با یک ذوقی بخواند و فهم جدیدی از آن داشته باشد، خوب است منتها اینکه فرد روایتی از خود بسازد، گنج را از دست داده است و معلوم نیست چه چیزی به دست آورده است.
روای نقل میکند: «بَکی عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ عَلَی أَبِیهِ حُسَینِ بْنِ عَلِی صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیهِمَا عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً».[11] حضرت علی بن الحسین صلوات اللّه علیهما مدت بیست یا چهل سال (هر دو عدد کثرت است چون امام سجاد سلام الله علیه 34 سال بعد از پدر خود در دنیا بودند) بر پدرشان گریستند «وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما[طَعَامٌ]إِلاَّ بَکی عَلَی اَلْحُسَینِ»…
ما فقط زمانی که آب می خوریم میگویم: «اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ». استاد ما می فرمود: آقای بهجت رحمه الله علیه به من فرمودند که کسی در عالم مکاشفه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را دیده است (من نمیخواهم مکاشفه نقل کنم ولی این مطابق روایت است.) حضرت فرمودند: از وقتی مردم عادت کردند چای میخورند، کمتر بر پسر ما کمتر سلام میدهند. آب میخورند، میگویند: «اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ». چای هم میخوردند، بگویند: «اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ».
در روایت وجود دارد که حضرت، تشنه و گرسنه بودند…
لذا حضرت زینالعابدین صلوات الله علیه «وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما [طَعَامٌ]» طعامی و غذائی نبود که مقابل حضرت بگذارند «إِلاَّ بَکی عَلَی اَلْحُسَینِ» مگر آنکه حضرتش به یاد امام حسین علیه السّلام گریه میکردند. «حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ» تا جایی که غلام حضرت محضر مبارکش عرض نمود: «جُعِلْتُ فِدَاک» فدایت شوم…
اگر کسی برای یک مصیبت سی سال گریه کند، می تواند سیصد سال هم گریه کند. فکر نکنید چون امام سجاد صلوات الله علیه پسرِ حضرت سیدالشهداء سلام الله علیها هستند حالشان اینگونه است، بلکه حالِ همه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین اینگونه است منتها ممکن است حضرات به علت وظایفی که داشتند، نمیخواستند بعضی از جهات را بروز دهند.
«یا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیک أَنْ تَکونَ مِنَ اَلْهَالِکینَ» ای پسر رسول خدا! میترسم شما جان بسپارید چون حضرت در روز یک وعده غذا میل میفرمودند و آن یک وعده را هم با گریه میل می فرمودند.
ما وقتی روضه می آییم، یک بهجتی در ما ایجاد می شود لذا آن غذا را با میل میخوریم ولی زینالعابدین صلوات الله علیه «وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما [طَعَامٌ] إِلاَّ بَکی عَلَی اَلْحُسَینِ»…
خادم حضرت تا گفت: آقا! ما نگران شما هستیم، میترسیم از دنیا بروید. حضرت زینالعابدین صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّما أَشْکوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اَللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اَللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[12] من چیزهایی دیدهام که شما ندیدهاید… شما این حزن و درد را متوجه نمیشوید.
حضرت زینالعابدین صلوات الله علیه با آیه قرآن برای شما روضه خواندند، نیاز به دروغ نیست، مستمعی که با آیه قرآن برای حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه گریه کند رقیقالقلبتر است، نیازی نیست که هر حرفی گفته شود. بله! در مواردی لازم است که ظلم ظالمان بیان شود تا این ظلمها در تاریخ گم نشود ولی مستمع نباید دنبالِ حرفهای خاصی باشد.
بنده خدا را شاکر هستم که در طول زندگی خود، فردی را دیدم که وقتی میگوید: میخواهم روضه بخوانم، دیگر نمیتواند روضه بخواند (اشک مجال نمیدهد) همین که در موضع روضه قرار میگیرد، بدون آنکه نام حضرت را ببرد، حالِ او دگرگون میشود.
بعد امام سجاد صلوات الله علیه فرمودند: «إِنِّی لَمْ أَذْکرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلاَّ خَنَقَتْنِی اَلْعَبْرَةُ لِذَلِک» هیچگاه محل به زمین افتادن ِ فرزندان فاطمه علیها السّلام از خاطرم نمیرود مگر آنکه بغض گلوی مرا میگیرد…
این حال فقط برای حضرت زینالعابدین صلوات الله علیه هم نیست…
بنده همیشه عرض می کنم که یکی از مظلومیت های حضرت امام صادق صلوات الله علیه این است که حضرت گاهی برای اینکه مردم بفهمند چه ظلمیهای بر حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه وارد شده است، جزئیاتی فرمودهاند ولی خود حضرت در شنیدن روضه حیرتانگیز هستند. وقتی نزد امام صادق صلوات الله علیه اسم حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه میآمد، حضرت مُشرِف به موت میشدند.
در کتاب «الأمالی» شیخ صدوق آمده است که پسرِ حضرت قمر بنی هاشم سلام الله علیه وارد شد، امام سجاد سلام الله علیه بلندبلند گریه کردند… فقط خاطره زمین افتادن فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، نه. وقتی پسر حضرت قمر بنی هاشم صلوات الله علیه را دیدند، فرمودند: «رَحِمَ اَللَّهُ اَلْعَبَّاسَ».[13] حتی نه یکبار…
کسی که هیئتی حرفهای است، باید دقت کند که مکرراً نباید در ماشین خود روضه بگذارد مگر اینکه با آن گریه کند. نباید عادت کند. اگر عادت کند، باید مورد جدیدی برای او بگویند. باید وقتی پرچم عزا میبیند گریه کند، «لاَ یذْکرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»،[14] یکبار که نگاه کند، کفایت میکند. ما گاهی اوقات مرتکب اشتباهاتی میشویم که خود خبر نداریم. مکرراً این نواهای روضه بدون توجه و گاهی در حالاتی که خوب نیست مثلاً بدون وضو یا حالت نشستن خوبی نداریم یا حرف میزنیم (بدون آداب روضه) به گوش ما میرسد و به مرور صفحه نفس ما کدر شده و اثر آن روضه کم میشود.
امام سجاد صلوات الله علیه، پسر حضرت قمر بنی هاشم سلام الله علیه را مشاهده فرمودند؛ حال پسرِ خودِ امام صادق صلوات الله علیه بر محضرِ نورانی حضرت صادق صلوات الله علیه شرفیاب شدند (پسر ایشان، نبیرهِ حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه است) و حضرت گریه کردند، به حضرت عرض کردند: آقا! چه شد؟ حضرت فرمودند: وقتی فرزندانِ حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه را میبینم، بعض گلوی مرا میگیرد.
این نشاندهنده آن است که این حال و زمان در ائمه اطهار سلام الله علیهم منقضی نمیشد منتها مظلومیتی که داشتند این بود که شرایط جامعه اقتضای بروز نداشت و کارهای مهمی دیگری هم داشتند کما اینکه کسی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بعد از مدتی از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزاداری نمیدید، حضرت مجبور بودند که به کارهای دیگری بپردازند.
فقط یک نفر روزی خدمت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شرفیاب شد و عرض کرد: آقا! محاسن شما سفید شده است، شما خضاب نمی فرمائید؟ حضرت فرمودند: ما عزادار هستیم. حضرت در بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»[15] دیگر این جگر خنک نمیشود… ممکن است نتوانم این درد را بیان کنم… «وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ» شبم در بیخوابی گذرد… هوا که تاریک شود، من یاد تشییع تو میافتم… نه اینکه در ایام فاطمیه یاد تو میافتم.
بله! ممکن است عروسی فردی هم شرکت کنم، عمروعاص لعنت الله علیه بعد از این واقعه به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اتهام زد که حضرت زیاد شوخی میکند. فرمود: لبخند مؤمن بر لب او، غم او در سینه اش است.
بله! حضرت به جهات دیگری خود را کنترل میکنند ولی کسی که نزدِ مصیبت حاضر است…
اگر نزد کسی که خدایناکرده به تازگی پدر یا مادر یا فرزند خود را از دست داده است، مثلاً بگوید: «مادر» گریه میکند، بنده 6 سال است که مادر خود را از دست دادهام و اگر کسی بگوید: «مادر» گریه میکنم، الآن هم خود را کنترل میکنم. فردی که نزد مصیبت حاضر باشد، گریه میکند و روضهخوان لازم ندارد. کسی که پدرش از دنیا رفته است، روضهخوان لازم ندارد بلکه باید او را آرام کرد. فردی که نزد مصیبت حاضر است «لاَ یذْکرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ» همین که یک «یا حسین» بگوید، کافی است چون در آنجا حاضر است و فردی که در مصیبت حاضر نیست باید مکرراً مصیبت را برای او واکاوی کنند.
روضه حضرت علی اکبر صلوات الله علیه در «کامل الزّیارات»
چرا من این مطالب را میگویم؟ این مطالب چه ربطی به مقتلشناسی دارد؟ بحث ما در مقتل شناسی «روش» است. وقتی شما بجای اینکه مخاطب و خود را رشد دهید، بخواهید به هر نحوی مخاطب را به گریه وادار کنید لذا مجبور میشوید که به همان ابزار غلط تکیه کنید وگرنه اگر گوینده گُر بگیرد و روضه بیان کند، یک زغال در یک منقل کافی است تا بقیه هم آتش بگیرند.
در کتاب «کامِلُ الزّیارات» معارف و مفاهیم زیادی وجود دارد. ایکاش مخاطبینی حوصله می کردند و یک عالمی مفاهیم این کتاب را در چندین جلسه تدریس میکرد.
کتاب «کامِلُ الزّیارات» زیارتی برای حضرت علیاکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء دارد که خیلی عجیب است.
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت علیاکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء صلواتی محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
فرد باید این متنها را قبل از جلسه روضه خوانده باشد که گوینده بتواند بدان اشاره کند.
کتاب «کامِلُ الزّیارات» در نقل زیارت وارده از امام صادق صلوات الله علیه برای حضرت علیاکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء میگوید: وقتی حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه را زیارت کردی «وَ ثُمَّ تَضَعُ خَدَّیک عَلَیهِ»[16] صورت خود را بر روی قبرِ یا ضریح مبارک بگذار و بعد از زیارت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه «ثُمَّ صِرْ إِلَی قَبْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» به پایین پای حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه بیا «فَهُوَ عِنْدَ رِجْلَیِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِذَا وَقَفْتَ عَلَیْهِ فَقُلِ» وقتی آنجا ایستادی، بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» بعد «… بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِنْ مَذْبُوحٍ وَ مَقْتُولٍ مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ» «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی دَمَکَ الْمُرْتَقَی بِهِ إِلَی حَبِیبِ اللَّهِ» حالا حضرت تفسیر میفرمایند… پدر و مادرم به فدای آن خونی بالا رفت تا به حبیب خدا ـ حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم ـ رسید. «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِنْ مُقَدَّمٍ بَیْنَ یَدِی أَبِیکَ یَحْتَسِبُکَ» پدر و مادر من به فدای آن آقایی که در برابر دیدگان پدرش جنگید و پدرش او را با خدا معامله کرد «وَ یَبْکِی عَلَیْکَ» در داغ تو حضرت سیّد الشّهداء سلام الله علیه گریه می کرد «محرقاً عَلَیْکَ قَلْبُهُ» قلب مبارک او از فراق تو آتش گرفته و سوخته بود «یَرْفَعُ دَمَکَ بِکَفِّهِ إِلَی أَعْنَانِ السَّمَاءِ» پدر تو، خون مبارک تو را گرفت و به آسمان پاشید. (ما این عبارت را برای شیرخوار کربلا ـ حضرت علی اصغر سلام الله علیه ـ شنیدم.)
این عبارت حیرت انگیز است و من جای دیگری آن را ندیدهام. اجازه بدهید ابتدا معنیِ آن را بیان کنم، «زَفرِه» به آن غم و سوز شدیدی میگویند که سر تا پای وجود انسان را بگیرد. زمانی سوختگی سطحی است و پوست تاول می زند، اگر کمی سوختگی بیشتر باشد، به گوشت میرسد و اگر سوختگی عمیقتر باشد به مغز و استخوان میرسد. اگر شما این درجه از سوختگی عمیق را آب استخر هم قرار دهید، فایدهای ندارد که درون در حال سوختن است و مثل آتشفشان است. «زَفرِه» چنین چیزی است.
وقتی پدر تو بالای سر تو قرار گرفت «وَ لَا تَسْکُنُ عَلَیْکَ مِنْ أَبِیکَ زَفْرَهٌ»، به گونهای همه وجود پدر تو آتش گرفت که «لَا تَسْکُنُ» دیگر آرام نشد با وجود اینکه بعد از تو داغ زیاد دید…
خدای ناکرده اگر یک نفر در این ماجرای کرونا اول یک داغ ببیند و بعد داغ دیگر و به همین منوال، داغ جدید، داغ قدیم را خنک میکند ولی «وَ لَا تَسْکُنُ عَلَیْکَ مِنْ أَبِیکَ زَفْرَهٌ» دیگر آرام نشد…
وقتی داغِ حضرت قمر بنی هاشم سلام الله علیه را دید، داغِ تو در ذهن مبارکِ حضرت بود… وقتی که حضرت داغِ شیرخوار را که دیدند تو در ذهن ایشان بودی و به همین منوال…
ملاک در اعتقاد «جزم در اندیشه» است
مباحثی که ما میشنویم و میخوانیم یک خط قرمز دارند، ما مکرراً عرض کردیم که در روضه و روضه خوانی دنبال واقع نیستیم بلکه دنبال اشاره به مصیبت هستیم. بنده توضیح دادم که دنبال واقع نبودن به معنایی دنبال جعل و دروغ بودن، نیست بلکه منظور ما این است که این نقلها بهرهای از واقع دارند ولی این مباحث نمیتوانند عقیده ما شوند.
ملاک در اعتقاد، جزم در اندیشه است. اعتقاد یا باید به آیه قرآن یا روایت متواتر یا یک قدم پایینتر به روایت اطمینان بخش باشد. اعتقاد باید از منشاء عقل یا نقل قطعی از قرآن و روایات یا نقل اطمینان آور باشد و آدمی نباید به هر چیزی اعتقاد پیدا کند لذا آیا بنده باید اعتقاد داشته باشم که شیرخوار کربلا یک روزه یا شش ماهه یا سه ساله بودند؟ نخیر. اگر تحقیق کردید و بدین اطمینان رسیدید که کدام نقل صحیح است، میتوانید بدان اعتقاد پیدا کنید و گرنه این مباحث اعتقاد آور نیست.
یکی از خطرات اینجا است؛ یعنی این مباحث نباید برای ما اعتقاد درست کند. با وجود این روایتی که از حضرت علی اکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء برای شما خواندم، اگر امام معصوم یا فردی با اطمینان بگوید که حضرت علی اکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء از انبیاء بجز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برتر هستند، بنده هیچ استبعادی ندارم؛ اما آیا میتوان این را بیان کرد؟ نخیر نمیتوان بیان کرد.
اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند و بفرمایند: حضرت علی اکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء از همه انبیاء به جز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برتر بود. بنده عرض میکنم: آمَنّا و سَلَّمنا و صَدَّقنا، الحمدالله که روضه خوان ایشان هستیم، با خوب کسی کار داریم؛ اما آیا میتوانم بی دلیل و به طور دلبخواهی بگویم: ایشان برتر از حضرت موسی علی نبیناء و آله و علیه السلام بودند؟ نخیر.
ـ آقا! شما این روایت (زیارت حضرت) را ببینید. بنده عرض میکنم: این یک روایت است. اگر بنده دو جلسه در مبحث «روش» تأمل کردم، برای اینجا بود.
یکی از جاهایی که ما با آیت اللهِ صاحبِ نفسِ بزرگوار مرحوم ملاآقای دربندی رحمه الله علیه اختلاف داریم، اینجا است. ایشان در کتاب «جواهر الایقان» خود که آخرین کتابِ مقتلی است که نگارش فرمودند، بعد از ذکر برخی از روایات و گزارشات تاریخی که ما میتوانیم آنها را در مقتل بخوانیم…
عرض کردیم که هر نقلی را اگر خلافِ عقل، قطعیات و تاریخ نباشد، میتوانید بخوانید. مثلاً اگر بنده الان به شما عرض کنم که دلار 35 هزار تومان شده است یا قرار است که فردا 35 هزارتومان شود و فرض کنید در اینجا اینترنت آنتن نمیدهد، شیخ (رئیس جمهور وقت) کاری کرده است که شما همه چیز را احتمال میدهید و اصلاً ممکن است چنین اتفاقی رخ ندهد. من میتوانم عرض کنم که از فلانی شنیدهام اما نقل من لزوماً مطابقِ واقع نیست.
بنده توضیح دادم که لازم نیست در مقتل و روضه لزوماً واقع قطعی را بیان کنید اما شما در اعتقادات به واقع قطعی و اقلاً نقلِ اطمینان بخش لازم دارید لذا نمیتوان روایات روضه را خواند و آنها را «اصل» قلمداد کرد.
ـ عصمتِ حضرت علی اکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء ثابت است! با این حرفها، عصمت ایشان ثابت نمیشود، بنده اگر دلیلی باشد، منکر عصمت ایشان نیستم و چه بسا دلیل هم داشته باشم لیکن این گونه حرفها دلیل نیست.
ـ در عالم خدا وجود دارد. چرا خدا وجود دارد؟ مثلاً فردی در پاسخ بگوید: چون این دستمال کاغذی اینجا وجود دارد! الان این پاسخ چه ربطی به سؤال دارد؛ یعنی این نمیتواند دلیل باشد.
ـ از اصولِ ثابت است که حضرت علی اکبر علیه آلافُ التحّیة و الثناء أفضل از همه انبیاء به جز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است! از اصولِ ثابت است که اگر ایشان در زمان حضرت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم بودند و حضرت، پیغمبرِ خاتم نبودند، ایشان بعد از حضرت، نبی بودند! بنده برای هیچ یک از این موارد استبعاد قائل نیستم ولی صرف استبعاد قائل نبودن که کافی نیست.
الان ممکن است در بیرون تگرگ ببارد ولی ممکن است شما بیرون بروید و ببینید که تگرگی نیست یا ممکن است که بنده چیزی را دلبخواهی عرض کنم و شما ببینید واقعاً وجود دارد ولی این دلبخواهی بیان کردن که سودی ندارد.
لذا نمیتوان از نقلهای روضه، «اعتقاد» درآورد. این خَلط بزرگی است که رخ داده است.
بنده خیلی سعی کردم که این مهم را به گونهای عرض کنم که دعوائی ایجاد نشود. باید خیلی دقت کرد.
مثلاً فردی میگوید: دین من فلان است. آقا! این حرف به چه معنا است؟ فرد یک روضهای را به عنوان دین خود بیان میکند و این کارِ اشتباهی است. اگر روضهای جزو دین شما است، باید بر روی ادّله آن بحث کنید تا جزو اصول و عقائد شما بشود، اشکالی هم ندارد، اما نمیشود هر حرفی زد.
مثالی برای شما عرض کنم.
«هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلَّذِی لَمْ یولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَکةً عَلَی شِیعَتِنَا مِنْهُ»[17] در اسلام، مولدی با برکت تر از امام جواد صلوات الله علیه به دنیا نیامده است. مشابه این روایت برای حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه و امام زمان صلوات الله علیهما وارد است.
وقتی فردی قصد کار تحقیقی دارد، میگوید: به شرطی که صدور روایت از معصوم اطمینان آور باشد، از یک جهت امام جواد صلوات الله علیه با برکت ترین هستند، از یک جهت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه هستند و از جهت دیگری امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء با برکت ترین هستند.
کما اینکه «یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاک وَطَهَّرَک وَاصْطَفَاک عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ».[18] «فَاطِمَةُ سَیدَةَ نِسَاءِ اَلْمُؤْمِنِینَ» بالاخره کدام صحیح است؟
برای استخراج عقائد، باید صدور روایت از معصوم اثبات شود لیکن در روضه «صدور» اثبات لازم ندارد لذا از روضه عقیده صادر نمی شود. باید انصاف داشته باشیم، پس از آن «عقیده» درنمیآید، نمیگویم عقیده حتماً غلط است، میروی و یک جای دیگر آن را اثبات میکنی، اما با اینها نمیشود.
عبارت «أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ» را در نرم افزارهای حدیثی جستوجو کنید، چند روایت مختلف خواهید دید. بالاخره کدام روایت صحیح است؟ یک روایت نیست بلکه جهت دارد. اصلاً آیا چنین روایاتی از معصوم صادر شده است؟
گزارههای روضه را واقع قطعی محسوب نکنید، مظلومیت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه قطعی است و بعد از این مهم دیگر گزاره قطعی وجود ندارد مگر آنکه ثابت کنید که گزارهای قطعی یا اطمینان آور است. اگر توانستید قطعیت گزارهای را ثابت کنید، میتوانید از آن عقیده استخراج کنید لذا خیلی باید دقت کرد.
خیلی اختلافات در جامعه و شبهات عقیدتی که در جامعه پیدا میشوند… فرد یک روضه میخواند و یک شبهه عقیدتی پیدا میشود… این اصلاً عقیده نبود که شبهه عقیدتی پیدا کردید، اشتباهی رخ داده است، روضه برای گریه کردن بود و احتمال واقع داشت. باید صدور آن را ثابت کنید و بعد بگوید که شبهه اعتقادی به وجود آمده است.
مثلاً یک نقل وجود دارد که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه در شبِ عاشورا با غلافِ شمشیر خود کمی زمین را کندند تا آبی استخراج شد و غسل فرمودند… حالا اینکه این آب قابل شرب بود یا نبود هم محل اختلاف است.
این نقل برای بیان یک خط روضه امکان دارد چون خلافِ واقعِ قطعی نیست اما اینکه بگوید: برای من شبهه عقیدتی به وجود آمد! آقا شما برای اثبات و رد این روایت دلیل محکم لازم دارید. عاقلتر، حکیمتر از امام وجود ندارد «اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یدَانِیهِ أَحَدٌ».[19] امام در این عالم یکی است که دومی ندارد… فردی میگوید: چرا چاه نکندند؟ 1400 سال همه معطل بودند تا شما این نظریه را بدهید! ما میفهمیم، امام که «وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یدَانِیهِ أَحَدٌ» است. با روایت روضه که نمیتوانید شبهه عقیدتی درست کنید.
اگر جایگاه روضه خوانی و ثواب آن مشخص شود، خواهید دید که روضه هیچ ربطی به اعتقاد ندارد.
روضه و نکاتی در مورد یکی از روایات باب 88 کتاب شریف «کامل الزّیارات»
کتاب «کامِلُ الزّیارات» که عرض کردم خیلی مهم است و ان شاء الله عزیزان حوصله کنند و چندین نفر با هم آن را بخوانند یا عالمی آن را تدرس کند، باب 88 آن روایتی دارد…
شاگرد ابن قولویه قمی رحمه الله علیه در باب 88 میگوید: بعد از آنکه استاد کتابِ «کامِلُ الزّیارات» نوشت، من به مصر رفتم و یک روایتی شنیدم، روایت را به محضر استاد عرضه کردم درحالی که استاد هم این روایت را داشتند، باهم آن روایت را خواندیم، من آن دو روایت ـ استاد نزد خود داشتند و من نیز از مصر آوردم ـ تلفیق کردم و روایت نهایی این روایت است. استاد فرصت نکردند که این روایت در کتابِ خود را بیاورند لذا روایت اولِ باب 88 برای مؤلف کتاب نیست و برای شاگرد ایشان است.
بنده همه نسخ خطیِ قدیمیِ مهمِ «کامِلُ الزّیارات» را بررسی کردم و در تمام آن نسخ این روایت وجود دارد؛ یعنی ما نسخه شاگردِ ابن قولویه را داریم که روایت را اضافه کرده است درحالی که این روایت در نسخهای ابن قولویه رحمه الله علیه نبوده است.
این روایت در نسخه شاگردِ ایشان است ولی شاگردِ ایشان خیلی امانت دار است و توضیح داده است و در آخر هم میگوید: این روایت تمام شد و به باب برمیگردیم که استاد فرمودند. به گونهای اول و آخر روایت را مشخص کرده است که شما متوجه شوید که این روایت جزو کتاب نیست ولی همین فرد دقیق میگوید: این روایت را به استاد نشان دادم و ایشان روایت را رد نکردند.
گاهی در چاپ کتابها در محتوای آن تغییراتی ایجاد میکنند مثلاً متاسفانه در یک نسخه عربی کتاب «کامِلُ الزّیارات» این روایت شاگرد ابن قولویه را حذف کردند.
این روایتِ باب 88 خیلی عجیب است و ان شاء الله یک روزی در اربعین این روایت را کامل بخوانیم، بنده فقط به قسمتی از آن به عنوان روضه اشاره میکنم.
قُدَامَةُ بْنُ زَائِدَةَ از پدر خود نقل میکند که محضر حضرت علی بن حسین صلوات الله علیه شرفیاب شدم و حضرت به من فرمودند: «بَلَغَنِی یا زَائِدَةُ»[20] خبرِ آن به ما میرسد… امام در یک موقعیتی میفرمایند که شرق و غرب عالم را میبینم و در موقعیت دیگری میفرمایند: خبرِ آن به ما میرسد… «أَنَّک تَزُورُ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ أَحْیاناً» ای زائده خبر به من خبر رسیده است که گاهی به زیارت قبر پدرِ من ـ حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه ـ میروی «فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِک لَکمَا بَلَغَک» عرض کردم: بله! همان طور است که خبر به سمع شما رسیده است. «فَقَالَ لِی فَلِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِک وَ لَک مَکانٌ عِنْدَ سُلْطَانِک اَلَّذِی لاَ یحْتَمِلُ أَحَداً عَلَی مَحَبَّتِنَا وَ تَفْضِیلِنَا وَ ذِکرِ فَضَائِلِنَا وَ اَلْوَاجِبُ عَلَی هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِنْ حَقِّنَا» حضرت فرمودند: چرا مبادرت به چنین فعلی میورزی در حالی که تو نزد سلطان مکانت و منزلتی داشته و وی کسی است که توان این را ندارد که ببیند شخصی به ما محبّت داشته و ما را بر دیگران برتری میدهد و فضائل ما را ذکر میکند و حقّی که از ما بر این امّت واجب است را رعایت مینماید؟ «فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا أُرِیدُ بِذَلِک إِلاَّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ أَحْفِلُ بِسَخَطِ مَنْ سَخِطَ وَ لاَ یکبُرُ فِی صَدْرِی مَکرُوهٌ ینَالُنِی بِسَبَبِهِ» محضر مبارک حضرت عرض کردم: به خدا سوگند قصدم از این فعل فقط رضایت خدا و رسول خدا بوده است و از غضب و سخط کسی که بر من غضب نماید، ترسی ندارم و اگر اتفاقی هم برای من بیافتد، فدای سر شما!
امام سه مرتبه فرمودند: «وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَکذَلِک» تو را به خدا سوگند امر چنین است؟ «فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَکذَلِک» عرض کردم: به خدا سوگند امر چنین است. حضرت فرمودند: «أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ» به تو بشارت می دهم… (بشارتی که امام سجاد صلوات الله علیه قصد دارند بفرمایند، یک روایت از حضرت زینب کبری سلام الله علیها است که در این روایت دو ـ سه روضه عجیب وجود دارد) «فَلَأُخْبِرَنَّک بِخَبَرٍ کانَ عِنْدِی فِی اَلنُّخَبِ [اَلْبَحْرِ] اَلْمَخْزُونِ» حدیثی از اسرار مخزونه را به تو خواهم گفت که برای هر کسی آن را بیان نکردم (این حدیث پاداشِ این است که تو سختی را متحمل شدی و به زیارت قبرِ پدرم رفتی…)
آن بزرگواران میبینند… ما نه با ناتوان و نه با نابینا روبه رو هستیم… فدای امام جواد صلوات الله علیه بشوم که در صلوات ایشان عبارت «مَعْدِنِ الْوَفَاءِ»[21] وجود دارد. حضرات معصومین علیهم السلام معدن وفاء هستند.
حضرت فرمودند: «لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُتِلَ مَنْ کانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ» وقتی پدرم، اصحاب و فرزندان ایشان شهید شدند «وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَی اَلْأَقْتَابِ» این عبارات گوشهای از آن عبارت حضرت است که فرمودند: من چیزی دیدم که شما از آن خبر ندارید… حضرت فرمودند: ناموس و فرزندان ایشان را بر شتران بی جهاز سوار کردند. «یرَادُ بِنَا اَلْکوفَةُ» قصد داشتند که ما را به کوفه ببرند «فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَی» وقتی من می رفتم…
در اوایل ماجرای کرونا برخی از افراد تمرّد میکردند و لذا حرمتِ بدن مسلمان رعایت نمیشد. برخی از رفقایی ما با وجود اینکه فرزند خردسال (یکساله) دارند، جان خود را به خطر انداختند و شبانه روز درگیر شدند تا حرمت مؤمن حفظ شود. حرمتِ جسدِ مؤمن بسان حرمتِ بدنِ مؤمن زنده است…
«فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَی وَ لَمْ یوُاَرَوْا» وقتی ما که میرفتیم، پس به قتلگاه ایشان چشم دوختم و ابدان طاهره ایشان را برهنه و عریان دیدم که روی خاک افتاده و دفن نشدهاند «فَعَظُمَ ذَلِک فِی صَدْرِی»
بنده روایت «هذا قَبْرُ الحُسَینِ بنِ عَلِی بنِ أبی طالِب اَلَّذِی قَتَلُوهُ عُریانا» را در منابع معتبر قدیمی ندیدم ولی آقا در اینجا اشاره میفرمایند…
وقتی میرفتم مشاهده کردم که ابدانِ مطهر آنها بر روی خاک افتاده است در حالی که «لَمْ یوُاَرَوْا» نه دفن شدهاند و نه پوشیده هستند… «فَعَظُمَ ذَلِک فِی صَدْرِی» سینه من خیلی تنگ شد «وَ اِشْتَدَّ لِمَا أَرَی مِنْهُمْ قَلَقِی فَکادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ» هنگامی که از ایشان چنین منظرهای را مشاهده کردم، احساس کردم روح از کالبدم خارج می شود…
اگر حال حضرت سیدالساجدین صلوات الله علیه اینگونه است، پس حالِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها چگونه است؟
«وَ تَبَینَتْ ذَلِک مِنِّی عَمَّتِی زَینَبُ اَلْکبْرَی بِنْتُ عَلِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ» عمّهی من حضرت زینب کبری سلام الله علیها به غیر از مشاهده آن ابدان مطهر، حالت و هئیت ما را مشاهده میکردند و حواسِ ایشان به ما هم بود، فرمودند: «فَقَالَتْ مَا لِی أَرَاک تَجُودُ بِنَفْسِک یا بَقِیةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی» حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: ای یادگار جدّ و پدر و برادرم چرا جان میدهی گویی قالب تهی میکنی؟! حضرت زینب کبری سلام الله علیه در جایی دیگری خطاب به حضرت زین العابدین فرمودند: «یا بقیة الماضین وثمال الباقین»[22] تو امید ما هستی، دیگر تو را نمیتوانم از دست دهم.
حضرت می فرمایند: من گفتم «فَقُلْتُ وَ کیفَ لاَ أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَی سَیدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ» چگونه جزع و بیتابی نکنم در حالی که میبینم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خویش طپیده، «مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ» عریان و برهنه بوده «مُسَلَّبِینَ لاَ یکفَّنُونَ» جامههایشان را از بدن بیرون آوردهاند و غارت کردند بدون اینکه کفن شده یا دفن گردیده باشند «وَ لاَ یقْرَبُهُمْ بَشَرٌ» احدی بالای سرشان نبوده و بشری نزدیکشان نمیشود «کأَنَّهُمْ أَهْلُ بَیتٍ مِنَ اَلدَّیلَمِ وَ اَلْخَزَرِ» توان ترجمه ندارم… نعوذ بالله اگر یک غریب نامسلمانیام ـ حضرت زینب سلام الله علیها ـ فرمودند: «لاَ یجْزِعَنَّک مَا تَرَی» آنچه میبینی تو را به جزع نیاورد (بر دل خود حزن و غم راه نده)
دختر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه کجاست؟!
«فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِلَی جَدِّک وَ أَبِیک وَ عَمِّک» به خدا سوگند این عهد و پیمانی بوده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با جدّ (امیر المؤمنین علیه السّلام) و پدر (سید الشهداء علیه السّلام) و عمویت (حضرت مجتبی علیه السّلام) نموده است و ما خود را برای آن آماده کردیم «وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللَّهُ المیثاق[مِیثَاقَ]أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ لاَ تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِی أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ» پسر برادرم! آزرده خاطری از اینکه کسی بالای سر آنها نیست؟ فرمود: خداوند متعال نیز از گروهی از این امت که در عداد ستمکاران و سرکشان نمیباشند پیمان گرفته است، ایشان در بین اهل آسمانها معروف و مشهورند «أَنَّهُمْ یجْمَعُونَ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلْمُتَفَرِّقَةَ» که آنها این اعضاء ابدانِ متفرق را جمع کرده «فَیوَارُونَهَا وَ هَذِهِ اَلْجُسُومَ اَلْمُضَرَّجَةَ» و دفن نموده و این ابدان و اجسام خون آلود را به خاک سپرده…
خدا به ما رحم کند. امسال آزمون خیلی مهمی داریم. هم باید خیلی از موارد را رعایت کنیم و هم نباید این علم بیافتد. حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه هیچ به ما نیاز ندارند بلکه ما فقر مطلق هستیم و به ایشان نیاز داریم.
حضرت در اوج غربت در عصر یا فردای روز عاشورا میفرمایند: «وَ ینْصِبُونَ لِهَذَا اَلطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیک سَیدِ اَلشُّهَدَاءِ لاَ یدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لاَ یعْفُو رَسْمُهُ عَلَی کرُورِ اَللَّیالِی وَ اَلْأَیامِ» و در این سرزمین برای قبر پدرت حضرت سید الشهداء سلام الله علیه علمی نصب کرده که اثرش هیچ گاه کهنه و مندرس نشده و گذشت شب و روز آن را محو نمیکند. بسیاری از رهبران کفر و الحاد و ابناء ضلالت و گمراهی سعی در «فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ» نابود کردن آن مینمایند «فَلاَ یزْدَادُ أَثَرُهُ إِلاَّ ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلاَّ عُلُوّاً» ولی به جای اینکه رسم و نشانه آن از بین رود، ظاهرتر و آشکارتر میگردد. عده ای دست، پا و سر میدهند برای اینکه اینجا از بین نرود.
أمّ ایمن خادم حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شاهد بر فدک بود. اگر کسی بدین توجه کند، برای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خواهد مُرد، أمّ ایمن چه دیده بود که بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه گرفت و از مدینه هجرت کرد و گفت: من دیگر نمی توانم در و دیوار این شهر را تحمل کنم. حال حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ امام هستند…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها به امام سجاد صلوات الله علیه میفرمایند: أمّ ایمن برایم نقل نمود که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدهام که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه اتفاقاتی برای شما رخ می دهد تا عجیب ترین و باور نکردنیترین مورد برای یک زن عفیفه…زینب جان! شما را هم در عراق اسیر میکنند! این عبارات در ذهن من بود و قصد داشتم زمانی صحت آنها را از پدرم ـ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ـ بپرسم اما نمیتوانستم بپرسم چون حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مظهرِ غیرت الهی است و من نمیتوانستم…اما زمانی که ابن ملجم لعنه اللّه علیه پدرم را ضربت زد و من اثر مرگ را در آن حضرت مشاهده کردم، محضرش عرضه داشتم: ای پدر أمّ ایمن برایم حدیثی چنین و چنان نقل نمود.
بنده این آیه شریفه را در ماه محرم خوانده ام. خداوند متعال می فرماید: خدا منت بر شما گذاشت که این مصیبت از سر شما برداشته شد…یکی از ویژگیهای دوران جاهلیت این بود که هر کسی با ناموس خود سفر میرفت یا در شهر راه میرفت، ناامنی زیاد بود و میترسید که خود یا ناموس او را بربایند. «تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ».[23]
خداوند متعال هم بدان اشاره فرموده است و در سیره حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم بدان اشاره شده است که ناامنی وحشتناکی در جاهلیت حاکم بود. اگر فردی میخواست، ناموس خود را به سفر ببرد، نگران بود که ناموس او به خطر بیافتد «تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ»…
پدرم فرمودند: از أمّ ایمن چه شنیدی؟ یعنی بجای اینکه من بگویم، تو بگو.
حضرت فرمودند: من به پدرم گفتم که أمّ ایمن نقل کرده است: سفری میروید، پسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در بیابان به شهادت میرسانند…من تا همین قسمت وقایع را گفتم و دیگر جلوتر نرفتم. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه گریه کردند و فرمودند: «تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص ۹۸.
[4] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام, جلد ۴۴, صفحه ۲۸۴. (للصدوق اِبْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی اَلْخَطَّابِ عَنِ اَلْحَکمِ بْنِ مِسْکینٍ اَلثَّقَفِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَینُ بْنُ عَلِی عَلَیهِ السَّلاَمُ: أَنَا قَتِیلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ یذْکرُنِی مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ.)
[5] – کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۸۳. (حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَایخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ اَلْحَسَنِ [اَلْحُسَینِ] بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنِ اَلْفُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا لَکمْ لاَ تَأْتُونَهُ یعْنِی قَبْرَ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک یبْکونَ [یبْکونَهُ] عِنْدَ قَبْرِهِ إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ)
[6] – کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۸۴. (وَ حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ وَ عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ جَمِیعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ اَلْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: وَکلَ اَللَّهُ بِهِ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک شُعْثٌ غُبْرٌ [شُعْثاً غُبْراً] یبْکونَهُ إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ)
[7] – سوره مبارکه تحریم، آیه 6. (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیهَا مَلَائِکةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ)
[8] – کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۱۰۹. (حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ بِالْمَدِینَةِ أَینَ قُبُورُ اَلشُّهَدَاءِ فَقَالَ أَ لَیسَ أَفْضَلُ اَلشُّهَدَاءِ عِنْدَکمْ وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ حَوْلَهُ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَک شُعْثاً غُبْراً یبْکونَهُ إِلَی یوْمِ اَلْقِیامَةِ.)
[9] – مسند أحمد، جلد 2، صفحه 551 و جلد 3، صفحه 155 ـ 156. طبعة دار الحدیث، القاهرة. (حدثنا عفَّان، حدثنا حمَّاد – هو ابن سَلَمة، أخبرنا عمَّارعن ابن عباس، قال: رأَیتُ النبی صلی الله علیه وسلم فیما یری النائِمُ بِنصفِ النهار، وهو قائمٌ، أَشْعَثَ أغبرَ، بیدِه قارورةٌ فیها دَمٌ، فقلت: بأَبی أَنتَ وأُمی یا رسولَ الله، ما هذا؟ قال:» هذا دَمُ الحُسَینِ وأَصحابِه، لم أَزَلْ أَلْتَقِطُه منذُ الیومِ” فَأَحْصَینا ذلک الیومَ، فوجَدُوه قُتِل فی ذلک الیومِ.)
[10] – کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۱۱۶. (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ غَسَّانَ اَلْبَصْرِی عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ وَ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اِسْتَأْذَنْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَقِیلَ لِی اُدْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِی مُصَلاَّهُ فِی بَیتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّی قَضَی صَلاَتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ ینَاجِی رَبَّهُ وَ یقُولُ یا مَنْ خَصَّنَا بِالْکرَامَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیةِ وَ وَعَدَنَا اَلشَّفَاعَةَ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَی وَ مَا بَقِی وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ اَلنَّاسِ تَهْوِی إِلَینَا اِغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ اَلَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَک فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِک رِضَاک فَکافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اِکلَأْهُمْ بِاللَّیلِ وَ اَلنَّهَارِ وَ اُخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلاَدِهِمُ اَلَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ اَلْخَلَفِ وَ اِصْحَبْهُمْ وَ اِکفِهِمْ شَرَّ کلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِک أَوْ شَدِیدٍ وَ شَرَّ شَیاطِینِ اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْک فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَی أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اَللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ ینْهَهُمْ ذَلِک عَنِ اَلشُّخُوصِ إِلَینَا وَ خِلاَفاً مِنْهُمْ عَلَی مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْک اَلْوُجُوهَ اَلَّتِی قَدْ غَیرَتْهَا اَلشَّمْسُ وَ اِرْحَمْ تِلْک اَلْخُدُودَ اَلَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَی حُفْرَةِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ اِرْحَمْ تِلْک اَلْأَعْینَ اَلَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ اِرْحَمْ تِلْک اَلْقُلُوبَ اَلَّتِی جَزِعَتْ وَ اِحْتَرَقَتْ لَنَا وَ اِرْحَمِ اَلصَّرْخَةَ اَلَّتِی کانَتْ لَنَا اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک تِلْک اَلْأَنْفُسَ وَ تِلْک اَلْأَبْدَانَ حَتَّی نُوَافِیهُمْ عَلَی اَلْحَوْضِ یوْمَ اَلْعَطَشِ فَمَا زَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ یدْعُو بِهَذَا اَلدُّعَاءِ فَلَمَّا اِنْصَرَفَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک لَوْ أَنَّ هَذَا اَلَّذِی سَمِعْتُ مِنْک کانَ لِمَنْ لاَ یعْرِفُ اَللَّهَ لَظَنَنْتُ أَنَّ اَلنَّارَ لاَ تَطْعَمُ مِنْهُ شَیئاً وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَمَنَّیتُ أَنْ کنْتُ زُرْتُهُ وَ لَمْ أَحُجَّ فَقَالَ لِی مَا أَقْرَبَک مِنْهُ فَمَا اَلَّذِی یمْنَعُک مِنْ إِتْیانِهِ ثُمَّ قَالَ یا مُعَاوِیةُ لِمَ تَدَعُ ذَلِک قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک لَمْ أَدْرِ أَنَّ اَلْأَمْرَ یبْلُغُ هَذَا کلَّهُ قَالَ یا مُعَاوِیةُ مَنْ یدْعُو لِزُوَّارِهِ فِی اَلسَّمَاءِ أَکثَرُ مِمَّنْ یدْعُو لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ.)
[11] – کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۱۰۷. (حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ جَمَاعَةِ مَشَایخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَینِ بْنِ أَبِی اَلْخَطَّابِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ اَلْمُسْتَرِقِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَکی عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ عَلَی أَبِیهِ حُسَینِ بْنِ عَلِی صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیهِمَا عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَینَ یدَیهِ طعاما [طَعَامٌ] إِلاَّ بَکی عَلَی اَلْحُسَینِ حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک یا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیک أَنْ تَکونَ مِنَ اَلْهَالِکینَ قَالَ إِنَّما أَشْکوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اَللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اَللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلاَّ خَنَقَتْنِی اَلْعَبْرَةُ لِذَلِک.)
[12] – سوره مبارکه یوسف، آیه 86.
[13] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۲، صفحه ۲۷۴.
[14] – الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۳۷.
[15] – الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۵۸. (…یا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ یبْرَحُ مِنْ قَلْبِی…)
[16] – کامل الزیارات، النص، صفحه 239.
[17] – الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۲۱. (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِی یحْیی اَلصَّنْعَانِی قَالَ: کنْتُ عِنْدَ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَجِیءَ بِابْنِهِ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ صَغِیرٌ فَقَالَ هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلَّذِی لَمْ یولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَکةً عَلَی شِیعَتِنَا مِنْهُ)
[18] – سوره مبارکه آل عمران، آیه 42. (وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاک وَطَهَّرَک وَاصْطَفَاک عَلَیٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ)
[19] – الکافی، جلد 1، صفحه 198.
[20] – کامل الزیارات، جلد 1، صفحه 260. (…حَدَّثَنِی قُدَامَةُ بْنُ زَائِدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ عَلَیهِمَا اَلسَّلاَمُ: بَلَغَنِی یا زَائِدَةُ أَنَّک تَزُورُ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ أَحْیاناً فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِک لَکمَا بَلَغَک فَقَالَ لِی فَلِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِک وَ لَک مَکانٌ عِنْدَ سُلْطَانِک اَلَّذِی لاَ یحْتَمِلُ أَحَداً عَلَی مَحَبَّتِنَا وَ تَفْضِیلِنَا وَ ذِکرِ فَضَائِلِنَا وَ اَلْوَاجِبُ عَلَی هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِنْ حَقِّنَا فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا أُرِیدُ بِذَلِک إِلاَّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ أَحْفِلُ بِسَخَطِ مَنْ سَخِطَ وَ لاَ یکبُرُ فِی صَدْرِی مَکرُوهٌ ینَالُنِی بِسَبَبِهِ فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَکذَلِک – فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَکذَلِک یقُولُهَا ثَلاَثاً وَ أَقُولُهَا ثَلاَثاً فَقَالَ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ فَلَأُخْبِرَنَّک بِخَبَرٍ کانَ عِنْدِی فِی اَلنُّخَبِ [اَلْبَحْرِ] اَلْمَخْزُونِ – فَإِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُتِلَ مَنْ کانَ مَعَهُ – مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَی اَلْأَقْتَابِ یرَادُ بِنَا اَلْکوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَی وَ لَمْ یوُاَرَوْا فَعَظُمَ ذَلِک فِی صَدْرِی وَ اِشْتَدَّ لِمَا أَرَی مِنْهُمْ قَلَقِی فَکادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ وَ تَبَینَتْ ذَلِک مِنِّی عَمَّتِی زَینَبُ اَلْکبْرَی بِنْتُ عَلِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَتْ مَا لِی أَرَاک تَجُودُ بِنَفْسِک یا بَقِیةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی فَقُلْتُ وَ کیفَ لاَ أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَی سَیدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِینَ لاَ یکفَّنُونَ وَ لاَ یوَارَوْنَ وَ لاَ یعَرِّجُ عَلَیهِمْ أَحَدٌ وَ لاَ یقْرَبُهُمْ بَشَرٌ کأَنَّهُمْ أَهْلُ بَیتٍ مِنَ اَلدَّیلَمِ وَ اَلْخَزَرِ فَقَالَتْ لاَ یجْزِعَنَّک مَا تَرَی فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِلَی جَدِّک وَ أَبِیک وَ عَمِّک وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللَّهُ المیثاق [مِیثَاقَ] أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ لاَ تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِی أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ یجْمَعُونَ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلْمُتَفَرِّقَةَ فَیوَارُونَهَا وَ هَذِهِ اَلْجُسُومَ اَلْمُضَرَّجَةَ وَ ینْصِبُونَ لِهَذَا اَلطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیک سَیدِ اَلشُّهَدَاءِ لاَ یدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لاَ یعْفُو رَسْمُهُ عَلَی کرُورِ اَللَّیالِی وَ اَلْأَیامِ وَ لَیجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ اَلْکفْرِ وَ أَشْیاعُ اَلضَّلاَلَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلاَ یزْدَادُ أَثَرُهُ إِلاَّ ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلاَّ عُلُوّاً…)
[21] – مصباح المتهجد، جلد ۱، صفحه ۳۹۹.
[22] – موسوعة کربلاء، صفحه 230. معالی السبطین، جلد 2، صفحه 52.
[23] – سوره مبارکه انفال، آیه 26. (وَاذْکرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ فَآوَاکمْ وَأَیدَکمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکمْ مِنَ الطَّیبَاتِ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ)