همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1441 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز جمعه مورخ 02 خرداد ماه 1399 مصادف با سحر بیست و هشتمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «برخی از رفتارهای حکومتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
مقدّمه
از شبهای اول که خدمت عزیزان رسیدیم عرض کردیم که ما یکقدری از فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بیان میکنیم تا حضرت را بیشتر بپسندیم و بیشتر به ایشان نزدیک شویم، گرچه معرفت نیمهکامل یا کامل نسبت به حضرت اصلاً در جایگاه ما نیست؛ غرض آن است که کمی از حضرت سخن بگوییم و کمی مهرِ حضرت، قلب ما را نورانی کند تا بتوانیم از حضرت بیان کنیم.
من معترف هستم که هم چیزی راجع به فضائل حضرت عرض نکردم و هم چیزی نمیفهمم که بیان کنم، حضرت قابلِ فهم نیستند، آنقدری عرض کردیم که ان شاء الله در کنار دریایِ عظیمِ متلاطم وجودِ بابرکتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یک نَمی به ما برسد.
در شب هفدهم ماه مبارک رمضان به «سیاست حضرت در مبارزه با فقر» رسیدیم، چند شبی به «عدالت» حضرت پرداختیم، در دو شب بعدی به بعضی از سرفصلهای سیره شخصی حضرت در رفتار مردم که اسم این فصل را «اخلاق فردی» گذاشتیم، اشاره کردیم.
ان شاء الله امشب نکاتی راجع به بعضی از «رفتارهای حکومتی حضرت» تقدیم خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
درنگی بر آیه 16 سوره مبارکه جن
آیهای که امشب در محضر نورانی آن هستیم شانزدهمین آیه سوره مبارکه جن هست؛ خداوند متعال در آیه 16 سوره مبارکه جن میفرماید: «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا» اگر بر طریقه (اسلام و راه مستقیم) استقامت بورزند، «لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا» آنها را از آبِ فراوان و نعماتِ الهی سیراب میکنیم.
برای رسیدن به آن ملکوت و عظمتی که حضرت حق برای ما در نظر گرفته است، استقامت، پافشاری و ایستادگی لازم است، این آیه مشمول همه افراد میشود، اگر خدایناکرده در زندگی دیدیم که همکار، بغلدستی، همکلاسی، همدانشگاهی، همحجرهای و همسایه ما کج رفت، این مجوز آن نیست که ما هم آن کار را انجام دهیم. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: در مسیر حق، از قِلَّتِ خودتان نترسید.
عبارت «لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا» به معنای بهرهمندی از نعمات فراوان و دور شدن از عذاب الهی است و واضح است که مصداق بارز استقامت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است، مباحث امشب هم شاید این موضوع را نشان دهد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هنگامِ اجرای حدود الهی
رفتار حضرت بسیار عجیب است و صفات متضادِ در حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بسیار زیاد است. مثلاً در یکی از جاهایی که خشنونتِ حکومت جلوه میکند، اجرای حدود الهی است. «اجرای حدود الهی» جنبه خشن و سختِ کار است و مجبورِ به انجام آن هستیم چون هم حدِ الهی است و هم برای حیات و صلاحِ جامعه لازم است.
چند نفر سرقتی انجام داده بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بعد از تشریفات دادگاهی، حد را بر آنها جاری کردند.
این کار خیلی کارِ سختی است و ما هم در این زمینه خیلی ضعیف هستیم. یکی از مشکلات جدی ما «سلیقهای عمل کردن در بعضی از امور است» یعنی بعضی از چیزها را عمل میکنیم و بعض دیگر را عمل نمیکنیم، بعضی از چیزهای را هم که عمل میکنیم در یک استان عملی میکنیم و در استان دیگر عملی نمیکنیم، واقعاً مطالعه کردن سیره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برای کارگزاران و مسئولین دولت اسلامی از نان شب واجبتر است. حرف و درد دل در این باب زیاد است ولی ما دوست داریم در این سحرها بیشتر از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بگوییم.
حضرت مجبور شدند که سارقان را حد بزنند؛ اولاً حضرت زمانی که قصدِ زدنِ حد را داشتند ناراحت بودند و تا میتوانستند سعی میکردند که حد نزنند، چون در روایت هم داریم که «اِدْرَءُوا اَلْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ»[1] یعنی اینکه مثلاً بگویید: شاید حواسِ تو نبود و فکر کردی که مال تو یا پدرت است و… به نحوهای این مسئله را توجیه کنید، ما دوست نداریم که حد را بر او جاری کنیم. خلاصه این تشریفات گذشت و اعتراف کردند درحالی که حضرت تلاش میکردند این اتفاق رخ ندهد…
در روایت داریم که زنی به محضر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شرفیاب شد و عرض کرد: من مرتکب گناهی شدم و جرمِ سنگینی دارم و ظاهراً مجازات من اعدام است. حضرت فرمودند: حالا برو که حالِ تو خوب نیست و شاید حواسِ تو نیست. مرتبهی بعد آمد، حضرت فرمودند: فعلاً باردار هستی و نمیتوانیم تو را مجازات کنیم، برو تا ببینیم چه رخ میدهد. حضرت اینطور برخورد کردند تا این زن برود و چهبسا توبه کند و دیگر نیازی به مجازات نباشد. چون بخشی از مبحث حدود جنبهی اجتماعی دارد، یکی از جاهایی که ما الآن ضعیف هستیم هم همین بخش است که اگر خیلی از حدود را اجراء هم کنند در پشت درهای بسته انجام میدهند؛ ما فضای جامعه بینالملل را درک میکنیم ولی بالاخره این هم جزو احکام الهی است و باید برای آن فکری کرد.
خلاصه حضرت مجبور شدند که حد را جاری کنند، اولاً حضرت در اجرای حد بسیار ناراحت و غصّهدار بودند کانّه معاذ الله پسر ایشان مرتکب خطایی شده باشند و اینطور نبود که بفرمایند: «بهبه! یک فرصتی به دست آوردیم»… یک زمانی در برنامه «سمت خدا» خدمت شما عرض کردم که حضرت به جناب قنبر رحمه الله علیه فرمودند: این فرد باید شلاق بخورد، او از غضب خود نسبت به زیر پا گذاشتن یک حکم الهی 3 ضربه شلاق اضافی زد. حضرت، جناب قنبر رحمه الله علیه را 3 ضربه قصاص کردند و فرمودند نباید اضافه میزدی. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در موضع اعمالِ قدرت خیلی دقت دارند، هم یک اَرزن کوتاه نمیآیند و هم یک اَرزن زیاد نمیروند، خیلی عجیب است.
حضرت مجبور شدند که حد را بر این چند نفر (سارق) جاری کند و بعد به قنبر فرمودند: این افراد را ببر تا پزشک آنها را پانسمان و مداوا کند و مرهم بگذارد و وقتی خوب شدند مرا خبر کن.
زمانی که دوره بستر آنها تمام شد و خوب شدند به محضر حضرت آمدند، حضرت به آنها فرمودند: فهمیدید که اشتباه کردید و نباید این کار را میکردید، دستانِ خود را بلند کنید، من این عبارات را میگویم و شما هم با من بگویید: خدایا! علی بن ابیطالب برای اینکه ما را از عذاب آخرت نجات دهد مجبور شد تا حدِ تو را بر ما جاری کند و همهی ما توبه میکنیم… یعنی اینکه حضرت اینقدر آقایی و بزرگواری دارند… بعد به قنبر هم فرمودند: مبلغی مناسب برای برگشت آنها به شهرهای خود مهیا کن و به هرکدام دو لباس مناسب بده تا آراسته، پیراسته و بسان افرادِ شریفِ شناختهشده در شهر باشند کانّه از حج برگشتند به نظر برسند. آنها خطایی کردند و ما هم بر اجرای حد مجبور شدیم، دیگر بیشتر از این نیست، یعنی هم چیز در سر جای خود انجام شود و این عدالت حضرت است.
آقاییِ شگفتانگیزِ اهل بیت علیهم السلام
ان شاء الله خداوند روزی کند تا قدری به ایشان نزدیک شویم، کما اینکه آن شخصیتی که یاران نزدیک ایشان بسان گنجشکی در برابر شیر بودند، زمانی که (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه) در خانه بودند بردههای ایشان از حضرت حساب نمیبردند، خدا میداند اگر به همین یک جمله فکر کنیم تعجب میکنیم… حضرت این بردهها را میخریدند و تربیت میکردند و آزاد میکردند، معمولاً مدّت محدودی را که نزدِ حضرت بودند… یک روز حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یکی از این بردهها را صدا زدند و او نیامد، حضرت فرمودند: مگر نشنیدی؟ گفت: چرا! فرمودند: پس چرا نیامدی؟ گفت: من خود را از توبیخ و خشنونت شما ایمن میدانستم.
بردهی آن شخصیتی که عدی بن حاتم رحمه الله علیه که فرماندهِ لشکرِ حضرت بود میگفت: «زبانِ من در محضرِ حضرت بند میآمد و از هیبتِ ایشان نمیتوانستم بهصورت مبارک ایشان نگاه کنم» از ایشان نمیترسید با اینکه حضرت لباس بهتر را هم به او میبخشید! اهل بیت علیهم السلام از اینکه شخصی از آنها بترسد خیلی بدشان میآمد.
راجع به چهار امامِ ما یک روایت عجیب با جزئیات مختلف نقل شده است، یکی از بردههای امام زینالعابدین، امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام صلوات الله علیهم اجمعین؛ فرزندِ حضرات را کُشت. یکی در چاه، دیگری در تنور و یکی هم از پشتبام انداخت. امامی که پدرِ همهی امت است، مهربانی او با هیچکس قابل قیاس نیست، طفلِ خردسالِ نوباوه یا نوزاد را غرقِ به خون و آسیبدیده و گاهی شاید زجرکش شده در آغوش حضرت قرار دادند؛ امام چه حالی دارند؟!
حضرت را این نوزاد را نگاه کردند، مشاهده فرمودند که دستهای آن برده را بستند و دستهای او میلرزد، حضرت فرمودند: دستان او را باز کنید!… برای هر چهار امام ما این نقل وجود دارد که نشان میدهد این برخورد سیرهی اهل بیت علیهم السلام بوده است… حضرت فرمودند: در راه خدا تو را آزاد کردم. گفتند: آقا! فرزند شما را کشته است! فرمودند: از ما ترسیده است، من نمیخواهم کسی از من بترسد.
اینکه قدرت داشته باشید و اعمال نکنید که هیچ! بلکه نمیخواهم از من بترسد و حالا که از من ترسیده است، کانّه حق پیدا کرده است درحدی که من… در روایت امام سجاد علیه السلام وجود دارد که حضرت فرمودند: کودکان را لبِ چاه و پشتبام نبرید، ولی اینها از فرمایشِ امام تَمَرُّد کرده بودند و فرزند کشته شده است،
در روزگاری که اگر برده را میکشتند کسی اعتراض نمیکرد حضرت برده را انسان میبینند و میفرمایند: از ما ترسیده است (کانّه او در حدّی حق پیدا کرده است که) او را در راه خدا آزاد میکنم، مبلغی هم به او بدهید که وقتی آزاد شد در زندگی دچار عُسرت نشود، یعنی نمیخواهم در خیابان گدایی کند، نمیخواهیم کسی از ما بترسد.
دغدغهی کمک به مظلوم در امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
عجیب است که حضرت در دوره حکومتِ خود، سعی میکردند که ساختار را طوری طراحی کنند که ظلمی به مردم نشود گرچه ممکن بود گاهی توسط یکی از زیردستان خطایی صورت گیرد و حضرت برخورد میکردند و شخصاً هم حضرت حضور پیدا میکردند.
«سعید بن قیس» میگوید: دیدم به قدری هوا گرم است که سر و صورتِ مبارکِ حضرت غرق در عرق است، گفتم: آقا! وسطِ ظهر اینجا چه میکنید؟ حضرت فرمودند: ممکن است بیپناهی به نزدیکِ دارالحکومه آمده باشد و به من نیاز داشته باشد، آمدهام که مظلومی را یاری کنم؛ یعنی به دنبالِ مظلوم و شاکی میگردم، به دنبال فردی که فردی که فریاد میکشد و فریادرسی میخواهد، میگردم.
این روایت معروف است و خیلی هم لطافت دارد که حضرت در حالِ رد شدن بودند… اصلاً ما مشغلههای حاکم اسلامی را ببینیم، با آن حجم از مشکلات حضرت… مشاهده فرمودند: یک کنیزی گریه میکند، حضرت ایستادند و فرمودند: چه اتفاقی رخ داده است؟ گفت: آقا! من خرمایی را به قیمت یک درهم خریدهام در حالی که صاحبِ من آن را نپسندید و فروشنده هم آن را پس نمیگیرد، حضرت فرمودند: بیا برویم، من واسطه میشوم.
یعنی اینکه اولاً اگر کسی مظلوم واقع شود یا غمگین باشد برای حضرت حُرّ، آزاده و برده و مسلمان و یهودی تفاوتی ندارند…
حضرت در حال عبور بودند، مشاهده فرمودند در گوشه خیابان فردی در حالی گدایی است. حضرت حسّاس بودند، فرمودند: این فرد اینجا چه کار میکند؟
«اینجا چه کار میکند» به معنای آن نیست که او را جمع کنید تا چهرهی شهر تمیز شود، این یک نوع نگاه است، بله! نباید در چهرهی شهر گدایی و دریوزگی دیده بشود ولی نه صرفاً با «جمعکردن»، آشغال نیستند که جمع کنید! یعنی علّت را برطرف کنید که این اتفاق نیافتد.
یکی از دغدغههای من که خدا میداند خیلی از اوقات سر چهارراهها گریه میکنم کودکانی هستند که نمیدانم مسئول آنها چه کسانی هستند.
ان شاء الله خداوند بهحق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به مسئولی که مسئول او است توفیق دهد… بچههای که در سرِ چهارراهها، شب، نیمهی شب و صبحِ اول وقت در آن دود و شرایط، اسپند به دست دارند و میخواهند شیشه پاک کنند و… جگرِ انسان کباب میشود و نمیدانیم اینها باند هستند یا خیر، کمک کنیم یا خیر و… خدا شاهد است که کمک کردن به این افراد، برکت را به کشور میآورد.
حضرت نفرمودند که «جمع کنید و در چهره شهرِ ما نباید گدایی دیده شود»، خُب بله! نباید دیده شود ولی راه چیست؟
حضرت فرمودند: چرا اینجاست؟ فردی که به دنبال حضرت بود… متأسفانه از افرادی که امروز هم وجود دارند و نمیدانم چه تعبیری به جای «بادمجان دور قاب چین» بگویم، از افرادی که هرچه سلطان، وزیر، رئیس و وکیل خوششان بیاید… گفت: آقا! مهم نیست او مسیحی است! حضرت فرمودند: این حرف یعنی چه؟! آیا یعنی چون مسیحی هست باید گدایی کند؟! شغل او چه بوده است؟ گفت: کارگر بود.، مثلاً فرض کنید بنا یا نجار بوده است و یا کاری بلد بوده است، پیر شده است و دیگر توانایی کار ندارد، حضرت فرمودند: تا جوان بود از او استفاده کردید، حال که توانایی کار ندارد، باید گدایی کند؟ بیتالمال وظیفه تأمین او را برعهده دارد.
«او را جمع کنید» بدان معنا نیست که صورت مسئله را پاک کنید، فقط آن مسیری که حضرتِ فلان قصد عبور از آنجا را دارد، آسفالت کنید، در کارِ حضرت «بازیگری» وجود ندارد، بلکه دیدگاه این است که این مسئله باید برطرف شود، این نامسلمان به جامعه اسلامی که در پناهِ دولت اسلامی بوده خدمت کرده است، شهروند است، یعنی چه که میگویی مسیحی است؟ این را میگوید تا توجیه کنید که این مورد عیبی ندارد؟ نه! یعنی چه؟
لذا حضرت از گریهی کنیز، گدایی یک نامسلمان و… فرقی نمیکند و دولت در این امور وظیفه دارد، اگر مسلمان باشد وظیفهی شما را سختتر میکند ولی حدّاقلِ آن که «عدالت» و «انصاف» است برای او هم هست.
«هدف از مسئولیت در حکومتِ اسلامی» در بیانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
«ابن جوزی» میگوید: جلوی احمد حنبل نشسته بودند و راجع به چهار خلیفه اوّل خیلی صحبت کردند، خلیفه اول اینگونه بود، خلیفه دوم اینطور بود و… هرکس از یک نفر تعریف میکرد، احمد گفت: چقدر راجع به علی و حکومتِ او صحبت میکنید؟ علی (سلام الله علیه) با بقیه فرق دارد، همه از قِبَل حکومت به «جایگاه» میرسد در حالی که حضرت علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جایگاه خلافت را ارتقاء و زینت داد، حضرت با کسی قابل قیاس نیست.
حضرت وقتی میخواستند به ابن عباس که استاندار بصره بود پُستی بدهند خیلی زیبا فرمودند…
خیلی از اوقات اینگونه است که یک گروهی در انتخابات رأی میآورند تا پدر جد گروه مقابل را نسوزانند آنها را رها نمیکنند و متأسفانه معمولاً گروههای مختلف هم این بلا را بر سر هم میآورند و کار یک گروه نیست، تمامِ کسانی که موافق ما بودند باید بر سرکار بیایند و بقیه حذف شوند! یا انتقامگیری یا معاذ الله فرصتِ بهرهکشی.
حضرت فرمودند: «فَلاَ یکنْ حَظُّک فِی وِلاَیتَک مَا لاَ تَسْتَفِیدُهُ»[2] فکر نکن حال که حاکم شدی فرصتی برای پُر کردن حساب خود پیدا کردی «وَ لاَ غَیظاً تَشْتَفِیهِ» یا اگر قبلاً با کسی دعوا داشتی بگویی که حال مسئول شدم میدانم با تو چکار کنم! حال دور به دست ما افتاده است! اصلاً اینطوری نیست «وَ لَکنْ إِمَاتَةَ بَاطِلٍ وَ إِحْیاءَ حَقٍّ»… چقدر هم واقعبینانه… حضرت به دنبال پیاده کردن تمام حق و از بین بردن تمام باطل است ولی میدانند که جامعه به حضرت اجازه احقاقِ تمام حق را نخواهد داد، ما به حکومت میرسیم ولو بتوانیم یک حق را احقاق یا جلوی باطلی را بگیریم؛ این مسئلهی ماست، حواسِ خودت را جمع کن، اگر فرصتی پیدا کردی و باید جواب عظیمی هم بابت آن پس بدهی.
این از آن چیزهایی است که همهی ما خیلی لازم داریم، بله مسئولینی هم هستند که خدمت میکنند ولی مردم ما ناراحت، نگران، نجیب و باحیا هستند و در این شرایط سخت اقتصادی خیلی بیشتر از این از مسئولین توقع پادوییِ مردم میرود.
حضرت میفرمایند: ای مردم! سوگند به خدا من شما را به کاری امر نکردم الا اینکه خودم قبل شما آن را انجام دادم، شما را از کاری نهی نکردم الا اینکه خودم قبل شما آن کار را انجام ندادم.
یعنی اگر فکر میکنید که ما میخواهیم مردم با ما همکاری کنند… مردم همکاری میکنند ولی از دیدن تفاوت رفتارها لجشان میگیرد…
شبِ گذشته شنیدم که آقای فتاح ارقام عجیبی به مردم کمک کردند؛ کار خیلی خوبی است ولی فکر نکنیم که هنر کردیم، هم خیلی خوب است و هم هنوز ذرّهای از وظایفِ خود را انجام ندادهایم، ما نوکر هستیم و باید به این نوکری افتخار کنیم و باید خودمان هم همراه بشویم، مردم اگر ببینند مسئولین همراه هستند مردم هم حتماً با همراهی میکنند.
شبِ جمعه است، میخواستم یک روضهای بخوانم که امشب فرصت نشد ان شاء الله بماند برای فردا شب، دلِ ما خیلی برای حضرت تنگ شده است، سلامی به حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه عرض کنیم:
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
[1] – من لا یحضره الفقیه، جلد 4، صفحه 74. (وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ «اِدْرَءُوا اَلْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ وَ لاَ شَفَاعَةَ وَ لاَ کفَالَةَ وَ لاَ یمِینَ فِی حَدٍّ»)
[2] – مناقب، جلد 2، صفحه 101. (وَ کتَبَ عَلَیهِ السَّلاَمُ إِلَی اِبْنِ عَبَّاسٍ : أَمَّا بَعْدُ فَلاَ یکنْ حَظُّک فِی وِلاَیتَک مَا لاَ تَسْتَفِیدُهُ وَ لاَ غَیظاً تَشْتَفِیهِ وَ لَکنْ إِمَاتَةَ بَاطِلٍ وَ إِحْیاءَ حَقٍّ)