همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1441 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز چهارشنبه مورخ 31 اردیبهشت ماه 1399 مصادف با سحر بیست و ششمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «اخلاقِ شخصی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
درنگی بر آیه 128 سوره مبارکه توبه
آیهای که امشب در محضر نورانی آن هستیم صد و بیست و هشتمین آیه سوره مبارکه توبه است، «لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ»،[1] پیغمبری از جنس خودِ شما برای شما آمد «عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ» از بس که مهربان است دیدنِ سختی و ناراحتی شما برای او سخت میآید «حَرِیصٌ عَلَیکمْ» بر هدایت و سعادتِ شما حریص است «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
«صلیالله عَلَیک یا رَسُولَ اَللَّهِ»
از دعاهای وارد در ماهِ مبارکِ رمضان است که انشاءالله خداوند به همه بینندگان و ما؛ حجِ بیتالله الحرام و زیارتِ قبرِ نورانی حضرت و ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین را روزی کند.
این آیه راجع به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و حقاً خداوند با وجودِ نازنین و بیبدیل پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم بر بشریّت منت و نعمت بزرگی گذاشت. خواستم نامی از پغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم برده باشم تا چیزی به دست آوریم و طبیعتاً نفس الرسول و مصداقِ بارز فردی که در این مسیر حرکت کرد… این آیه از جهتی هم برای ما آموزنده است که سعی کنیم ما هم در این مسیر گام برداریم، البته مسلّماً به ایشان نخواهیم رسید… و فردی که واقعاً به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نزدیک شد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود.
جملهای را زیاد میگویند و من میخواستم دیشب بگویم که فرصت نشد که بعضی نوشتهاند: «عقمت النساء أن یلدن مثل علیّ بن أبی طالب»[2] زنهای عالم از به دنیا آوردن فرزندی بسان علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عاجز هستند. این جمله هم صحیح است و هم غلط، بله واقعاً عاجزند ولی باید بدانیم وجودِ مبارک حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بسان علی بن ابن طالب علیهالسلام است که گرچه ما این شبها از جدِ ایشان سخن میگوییم، غرض شناخت ایشان است و اگر حضرتش تشریف بیاورند بسان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» هستند.
واقعاً شخصیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهمالسلام عجیب دوست داشتنی است و ان شاء الله خداوند روزی کند که در بهشت هم از گفت و شنیدِ اخلاقِ آن بزرگواران لذت ببریم، این طعام بهشتی است. خدا میداند که ما آنچنان به مرغ و شرابِ بهشتی تمایل نداریم آنطور که دوست داریم در محضر اهل بیت علیهم السلام باشیم.
اخلاقِ فردی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
از اخلاقیات حضرت، عباراتِ عجیب بسیار است، یکی از موارد، عبادات حضرت است که من فکر میکنم الآن که اواخر ماه مبارکِ رمضان است، برای خودم هم این عبارات تذکر است.
ما این را زیاد شنیدیم ولی من میخواهم قدری این را تحلیل کنم که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه گاهی چنان در محراب عبادت از ضَجه، عبادت و سجده به خود میپیچیدند و گاهی بهظاهر از هوش میرفتند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمودند: خشیت الهی کاری با علیِ من کرده است که او ظاهراً از هوش میرود.
چرا ما اینطور نیستیم؟ چرا من که غرق گناهم، اینطور نیستم؟ تحلیل این موضوع مهم است، الآن بیست و چند شب از ماه مبارک رمضان گذشته است… چه چیزی باعث میشود که این حال به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دست دهد؟
دیدهاید که گاهی یک شخصیت برجسته در مکانی حضور دارد و ممکن است کودکی دو سه ساله که حواسش نیست، بیاید با ایشان شوخی هم میکند، تنهاش هم به ایشان برخورد و حرمت ایشان را نگه ندارد. چرا؟ چون آن کودک درکی ندارد. از محضر شما عذر میخواهم اگر دیوانهای وارد مکانی شود، درکی از محضری ندارد که مراعات آداب را بنماید.
اگر شخصیتی که در ذهن ما بسیار بزرگ است و ما او را میشناسیم و او را خیلی دوست داریم، ما را مورد خطاب قرار دهد ما زیر و رو خواهیم شد. من از عزیزانی که در قید حیات هستند مثال نمیزنم، مثلاً وقتی مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله تعالی علیه رد میشدند، من مبهوت ایشان میشدم، در حالی که ایشان به کسی هم توجه نداشتند، حال فرض بفرمائید اگر زمان حیات ایشان، من شبی به تلفن همراه خود نگاه کنم و ببینم مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله تعالی علیه به من پیغام دادهاند که مثلاً «دو عدد نان بخر و به درِ منزل ما بیاور» اصلاً دو عدد نان چیست، شما جان بخواهید! به عرش میرسیدم که ایشان ما را مورد خطاب قرار داده است و من کار دارد. چه افتخاری از این بالاتر وجود دارد؟ هر کسی که نسبت به فردی نسبتِ به او این توجه را دارد، این حال را پیدا میکند.
اوایل ازدواج در دوران نامزدی که محبت خاصی وجود دارد، بالاترین لذت آن است که از شما چیزی درخواست کنند، شما دیگر سر از پا نمیشناسید که آن خواسته را بجای آورید.
حال حضرت حق، حَیِّ قیّوم و محبوبِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که بینیاز است به ما فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ».[3] اگر من بفهمم که خداوندی که هیچ نیازی ندارد و اگر بنا بر عبادت فردی باشد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حضرت حق را عبادت میکنند، پس خدای متعال با من چه کار دارد؟ اما من را هم مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ»؛ اگر بد برداشت نشود من باید به رقص درآیم و اصلاً دیگر نباید سر از پا بشناسم، و الآن هم باید بیچارهی این باشم که فرصتِ من در حال اتمام است، منتها من به این موضوع مهم توجه ندارم… و اینکه دیدید که میگویند: «مگر من چه گناهی کردم؟ چرا؟ مگر من چقدر گناه دارم؟»، برای آن است که (خودم را عرض میکنم) من بسان آن طفلی هستم که هیچ از موضوع را نمیداند و درکی ندارد.
لذاست که ما میگویم: «الحمدالله الذی وجب الصوم علینا لشدته رحمته» از شدّتِ رحمتِ خداوند متعال بود که روزه را بر ما واجب کرد و ما را هم آدم حساب کرد و در عبارت «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» مرا هم مورد خطاب قرار داده است، من خاطره و تاریخ نمیخوانم، لذا فردی بسان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که وجودِ حیّ قیومِ غنی بالذّات بینایز را میشناسد این خطاب را متوجّه میشود در حالی که من طوطیوار آن را میخوانم، لذا ظاهراً حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از خشیت الهی بیهوش میشدند.
لحظات آخر در قتلگاه به قدری خون از بدنِ مبارکِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفته بود که نمیتوانستند صورتِ مبارکشان را از خاک بلند کنند، آن دعای عرشیِ عجیب را فرمودند که «اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ شَدِیدُ الْمِحَالِ غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ».[4] خدایا اگر اجازه دادی در قتلگاه، من این صحنه را اجرا کنم و فعلِ آن با من باشد، تو نیاز نداشتی و لطف کردی «غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ».
لذا امیرالمومنین علیهالسلام متوجّه میشوند عبارت «غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ» به چه معنا است، و ما خدا را شاکریم که ائمهای داریم که از رفتار آنها را «غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ» میفهمیم، یعنی امیرالمؤمنین علیهالسلام که بشریّت واله (حیران و بیخود و سرگشته از افراط در عشق و محبت) او هستند اینگونه نسبت به حضرت حق خضوع و عبادت میکند، ان شاء الله خداوند به همه ما در این راه فهم عَطاء کند.
خلاصه عبادتِ امیرالمومنین علیهالسلام نگفتنی و نفهمیدنی است، من فقط خواستم بگویم که ما مبهوت او هستیم و اگر ما چیزی از ارتباط با خدای متعال دیدیم از رفتارِ ائمه علیهم السلام با خداوند متعال است.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: من به خاطر عبادات پدرم امامِ سجاد علیهالسلام نگران حالِ ایشان شدم که نکند حال ایشان خراب شود و آسیب جسمی ببینند، به محضر ایشان عرض کردم: پدر جان! شما بدن خود را در راه عبادت فرسوده کردید و شما خودتان را خیلی به زحمت میاندازید. حضرت برای آرام کردن من، فرمودند: آن دفتر که در آن عباداتِ جدّمان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ثبت است را بیاور. من آوردم. حضرت میفرمایند: پدرم چند ورق زدند و دفتر را کنار گذاشتند و فرمودند: «مَن یقوی علی عبادة علی ابن ابیطالب علیهالسلام».[5] کیست که بتواند بسان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عبادت کند؟
به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کردند: آقا! شما چطور اینگونه عبادت میکنید؟ حضرت فرمودند: شما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ندیدهاید!
اگر ما بخواهیم چیزی از عبادت بفهمیم، این نوعِ عبادت است… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که بعضی از متوهّمین و کسانی که درکشان دقیق نبود تا تمیز دهند او را با خدای متعال اشتباه میگرفتند، اینطور در برابر حضرت حق خاک هستند که هر شب از خوف خداوند بیهوش میشوند؛ و لذا میبینید که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دعای عرفه بعد از حمد و ثنای مفصل، درخواستی دارند که ما هم در این شبها آن را از حضرت حق درخواست کنیم… عزیزان امشب دعای عرفه را ورق بزنند، در این دعا حضرت بیش از 50 جمله مهم بیان میفرمایند تا یک خواسته را بیان کنند و آن درخواست این است: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاک کأَنِّی أَرَاک».[6] خدایا به من خشیتی عطاء کن که گویا تو را میبینم؛ ان شاء الله به برکتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ما هم در این شبها همین درخواست را داریم.
هیبتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
این عبادت حضرت بود که من معترف هستم که نمیتوانم چیزی بگویم و درکی ندارم؛ امّا «مَهابَتِ» حضرت که هیبت عجیبی داشتند… به حضرت عرض کردند: چگونه شما هر جنگی که رخ میدهد، به قول معروف با یکلایه پیراهن و گاهی بدون زره به خط میزنید و پیروز میشوید؟ «بِمَ غَلَبْتَ اَلْأَقْرَانَ؟»[7] چگونه بر این پهلوانان پیروز میشوید؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «بِتَمَکنِ هَیبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ» هیبت من چنان آنها را فرا میگیرد که توانِ جنگیدن با من را ندارند.
قوتِ روح حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به گونهای بود که بزرگانِ لشکر مقابل را بر زمین میزد، لذا نوشتهاند: «حتی کانت ابطال العرب تفضح باسمه» زمانی که نزدِ پهلوانانی که همهی افراد از آنها فرار میکردند نامِ مبارکِ امیرالمؤمنین علیهالسلام را میآوردند از هیبت حضرت بندِ دلشان میلرزید.
ابن عباس که شاگرد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است و در مدت زیادی دائماً و شبانهروز با حضرت بوده است و اگر آدمی با فردی خیلی دمخور باشد تَسْقُطُ الْآدَاب میشود، خودِ او نوشته است: به خدا هرگز یک نگاه کامل به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نکردم و همیشه سرِ من پایین نود؛ نه اینکه برای این باشد که حضرت خشونت داشته باشند بلکه نمیتوانستند در برابر آن هیبتِ عظیم وجه اللهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سرخود را بلند کنند.
در روایات داریم که در روز قیامت حتی شاید به انبیاء علیهم السلام هم گفته میشود: «یا أَهْلَ الْجَمْعِ غَضُّوا أَبْصَارَکمْ وَ نَکسُوا رُءُوسَکمْ فَهَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تُرِیدُ أَنْ تَمُرَّ عَلَی الصِّرَاط».[8] سرها را به پایین بیندازید و چشمها را فرو ببنید و دیدهها را بشکنید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قصد ورود به بهشت را دارند. این در حالی است که روز قیامت صحنهی محرم و نامحرمی وجود ندارد، نستجیر بالله معاذ الله عموماً افراد عریان هستند «وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ».[9] مگر کسی تقوا با خود برده باشد و همه بیچاره، جاثیه و به زانو درآمده هستند، در آنجا بحث محرم و نامحرمی نیست بلکه چشمی لیاقت ندارد و اینکه نمیتوان خورشید را نگاه کرد؛ یعنی نمیتوانند عظمت او را تحمل کنند، وجودِ مبارک اهلبیت علیهمالسلام اینگونه است که هیبتِ عجیبی دارند.
لذا وقتی شاگردانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ایشان را توصیف کردهاند گفتتهاند: وقتی با ما بود از مادر بر ما مهربانتر، عطوفتر و دلسوزتر بود ولی «لاَ نُکلِّمُهُ لِهَیبَتِهِ».[10] نمیتوانستیم از هیبت او با او صحبت کنیم «وَ لاَ نَرْفَعُ عَینَنَا لِعَظَمَتِهِ» از عظمتی که داشتند نمیتوانستیم چشم به سوی ایشان برگردانیم؛
حضرت حق یک ویژگی دارند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم که مظهرِ خدای متعال است آن ویژگی را دارا است، این اسم خیلی ارزش دارد و ان شاء الله بینندگان ما بدان متمسک شوند که ما میگویم: «یا ذالجلال و الاکرام»؛ حضرت حق یک جلال و جبروت و عظمتی دارد که اگر کسی قدر اندکی این را متوجه شود، لبها و دندانهای او کلید میشود و آدمی دیگر نمیتواند در برابر آن عظمت ذاتِ ذوالجلال حرفی بزند، «یا ذالجلال»… همه مبهوت، همه از سطوت او خاموش و خلاصه فقط صدای تپش قلبها به گوش میرسد ولی به قدری کریم است که برای اینکه ما بتوانیم او را مورد خطاب قرار دهیم و با او حرف بزنیم و بیش از حد نترسیم دو اسم متضاد را در کنار یکدیگر آوردند «یا ذالجلال و الاکرام» درست است ذوالجلال هستی ولی اهل کَرَم و عطوفت و مهر و برخوردِ کریمانه هستی.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که مظهر آن دو اسم هستند نیز اینگونه هستند، به قدری هیبت دارند که جرأت نداشتند در برابر ایشان حرف بزنند و در عین حال حضرت برای اینکه بتوانند با ایشان راحت سخن بگویند مزاح میفرمودند و لبخند میزد؛ این عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است که دیگران از هیبت او اذیت نشوند و بیانصافها همین مزاح کردن را دستمایه قراردادند و گفتند: علی علیهالسلام به درد حکومت نمیخورد چون اهلِ شوخی است. منظورشان این بود که کارها را جدی نمیگیرد… و هم دشنام و بهتان زدند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در راه خدا خشن است… و هم گفتند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اهلِ شوخی است. در حالی که متوجه نشدند که از کَرَمِ ایشان بود که مظهرِ «یا ذالجلال و الاکرام» بودند که با آنها گفتوگو و مزاح میکردند تا در محضر ایشان بتوانند تحمل کنند و قلبشان نایستد ولی متأسفانه قدر ندانستند.
تواضعِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تواضع عجیبی داشتند، همین را که من امشب میخواهم عرض کنم… ما کلاهِ خود را قاضی کنیم تا ببینیم آیا ما با زیردستان خود اینطور هستیم یا خیر…
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با جناب قنبر رحمهالله علیه به سمت لباسفروشی رفتند و فرمودند: دو عدد لباس میخواهم، دو لباس خریدند. (قیمت لباسها را مختلف نقل کردند، من میگویم: یک لباس گران و یک لباس ارزان) حضرت لباسی که گرانتر بود را به قنبر دادند و لباسی که ارزانتر بود را خود برداشتند… مردم اینها را شنیدند ولی این گفت و شنید جذاب است! اولاً ببینید که قنبر رحمهالله علیه چه تربیتی پیدا کرده است… امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: قنبر خیلی عاشق حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود… قنبر عرض کرد: «أَنْتَ أَوْلَی بِهِ تَصْعَدُ اَلْمِنْبَرَ وَ تَخْطُبُ اَلنَّاسَ».[11] آقا جان! شما این لباسِ بهتر را شما بپوشید، شما منبر میروید و مردم شما را میبینند و امام مسلّمین هستید، آقا جان! شما این لباس را بپوشید…
ای کاش فرصت بود ما رفتارِ حاکمان قبل و بعد از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با بردهها را عرض میکردیم، ذلیل کردن آنها، توهین و فحاشی آنها میگفتیم تا تازه امکان مقایسه بود که تفاوت این فضا از فاصله زمین تا آسمان بیشتر است…
حضرت به او فرمودند: یا قنبر! «أَنْتَ شَابٌّ وَ لَک شَرَهُ اَلشَّبَابِ» تو جوانی و یک نشاطِ جوانی داری!… جلوی آینه میروی و لباس خود را نگاه میکنی، این حرفها از من گذشته است، ولی تو جوانی و باید این نشاطِ خودت را حفظ کنی… بسان پدری که حواسِ او به نشاط پسر هست… و بعد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یک جملهای فرمودند…
من اهل مشاوره نیستم ولی وقتی بعضی از فامیل میآیند و میگویند: «جایی خواستگاری رفتیم، در شأن ما نبودند.» من به یاد این جمله میافتم، این جملهی «در شأن ما نبود» از جملات خطرناک است، حال کفویت و فرهنگ و… بر سرِ جای خود ولی بزرگ دیدن خود…
حضرت فرمودند: «أَنَا أَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَیک» من از پروردگارم حیا میکنم که خود را برتر از تو (قنبر) ببینم. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از انبیاء علیهم السلام برتر هستند اما در نگاه خودشان اینطور نیست…
حضرت فرمودند: من حیاء میکنم «سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صلیالله عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْکلُونَ اَلْخَبَر» از رسول خدا صلیالله علیه و آله شنیدم که میفرمود: به خدمتکاران خود همان لباسی را بپوشانید که خودتان میپوشید و همان غذایی را بدهید که خودتان میخورید…
جالب است که حضرت این کار را نکردند بلکه لباس بهتر را به خدمتکار خود دادند! حتی در همان سطح نیست…
ان شاء الله فدای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بشوم که ایشان بر سر سفرهی همین پدر رشد کردند که در کربلا هم بر سرِ سفرهی غلامِ خود همسفره میشوند و هم در لحظات آخر خطر را به جان خویش میخرند و به وسطِ میدان (وسطِ تمام تیرها) میروند تا دلِ آن برده را به دست آورند و صورت بر صورت او میگذارد…
این خانواده اهلِ کَرَم هستند… ان شاء الله خدای متعال ما را از درِ خانهی آن بزرگواران دور نکند.
امام باقر علیهالسلام راجع به این آقای ما که عزت انبیاء است فرمودند: به خدا سوگند جدِ ما حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بسان بردهها بر روی زمین مینشستند و غذا میخوردند؛ به قدری که عجیب ساده بودند اصلاً معلوم نبود که ایشان حاکم اسلامی هستند…
اصلاً حیف که این کلمات که از زبان من خارج میشوند، به قدری که در خودم فاصله حس میکنم و اینقدر در خود حقارت میبینم خدای متعال میداند من از امیرالمؤمنین علیهالسلام خجالت میکشم…
گاهی لازم بود حضرت کفشِ خود را دربیاورند با وجود اینکه حاکم اسلامی بودند اجازه نمیدادند کسی کفش حضرت را بردارد، کفش خود را به دست میگرفتند، حرکت میکردند و میدیدند که باربرها در حال جابهجا کردن باری هستند، حال اگر حضرت فرصتی داشتند میرفتند و باربرها را کمک میکردند. اللهاکبر! اصلاً واقعاً ما راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چه میگوییم؟ اصلاً باید بیشتر سکوت کرد…
ای سرّ خدا که ره به اسرار تو نی جز حیرت و صم چاره در کار تو نی
اصلاً ما چه داریم که راجع بهِ امیرالمؤمنین علیهالسلام بگوییم؟! به باربرها کمک میکردند و بعد نزد چهارپایهای که میثم سینی خود را بر روی آن گذاشته بود، استراحت میکردند. چرا؟ چون فقرا را دوست داشتند.
مثلاً گاهی اوقات میثم برای کاری بیرون میرفت اگر حضرت ده دقیقه وقت اضافی داشتند بجای میثم، خرما میفروختند در حالی که حاکم اسلامی بودند و از این کار عار نداشتند… آنهمه بزرگی و اینهمه تواضع!
حضرت با فردی همسفر شدند که به سمت کوفه میآمدند. (او حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را نشناخت، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برای خرید به بازار میرفتند، اصلاً خود را معرفی نمیکردند.) او به حضرت گفت: بنده خدا! کجا میروی؟ حضرت فرمودند: به کوفه میروم. این شخص نامسلمان بود ولی بالاخره انسان بود… وقتی به دوراهی کوفه و شهر دیگری رسیدند حضرت با او همراه شدند، آن شخص گفت: مگر قصد رفتن به کوفه را نداشتی؟ حضرت فرمودند: پیغمبرِ ما به ما دستور دادند که اگر با کسی همسفر شدید، حُسن معاشرت آن است که چند قدم با او همراهی کنید!
اصلاً ما ایشان را نشناختیم. متأسفانه این رفتار بین ما و پدر و مادرهایمان نیست، وای به رفتار ما با دیگران و غیر مسلّمین و…
ان شاء الله خداوند به همهی ما توفیقِ محبّت و عمل به سیرهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را عطاء بنماید.
خدایا! در این شبی که ما از عبادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کردیم، حلاوت عبادت، سخن گفتن و لقاء با خودت را به ما بچشان و ما را از عابدان، صائمان، نمازگزاران و شیعیانِ خالصِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بده.
[1]– سوره مبارکه توبه، آیه 128. (لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ)
[2] – الغدیر، جلد 6.
[3] – سوره مبارکه بقره، آیه 183. (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)
[4] – مصباح المتهجد، ص 827 و بحارالانوار، ج 98، ص 348. (اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ شَدِیدُ الْمِحَالِ غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ عَرِیضُ الْکِبْرِیَاءِ قَادِرٌ عَلَی مَا تَشَاءُ قَرِیبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَءِ قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیْکَ قَادِرٌ عَلَی مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ إِذَا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ إِذَا ذُکِرْتَ أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خَائِفاً وَ أَبْکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا (بِالْحَقِّ) فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَ وَلَدُ (وُلْدُ) حَبِیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَی وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ)
[5] – بحارالأنوار، ج 41، ص 17، أخذ زین العابدین علیه السلام بعض صحف عبادة علی علیه السلام فقرأ فیها یسیراً ثم ترکها من یده تضجراً و قال: «مَن یقوی علی عبادة علی ابن ابی طالب علیه السلام».
[6] – دعای عرفه.
[7] – بحارالانوار، جلد 41، صفحه 72. (وَ رُوِی عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ إِذَا أَطْرَقَ هِبْنَا أَنْ نَبْتَدِئَهُ بِالْکلاَمِ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ بِمَ غَلَبْتَ اَلْأَقْرَانَ قَالَ بِتَمَکنِ هَیبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ)
[8] – ارشاد القلوب الی الصواب، جلد 2، صفحه 232. (وَ قَالَ رسول الله ص إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ نَادَی مُنَادٍ تَحْتَ الْحُجُبِ یا أَهْلَ الْجَمْعِ غَضُّوا أَبْصَارَکمْ وَ نَکسُوا رُءُوسَکمْ فَهَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تُرِیدُ أَنْ تَمُرَّ عَلَی الصِّرَاط)
[9] – سوره مبارکه اعراف، آیه 26. (بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیکمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِکمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ ذَلِک مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ)
[10] – بحارالانوار، جلد 41، صفحه 320. (إِرْشَادُ اَلْقُلُوبِ : دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ اَللَّیثِی عَلَی مُعَاوِیةَ فَقَالَ لَهُ صِفْ لِی عَلِیاً فَقَالَ أَ وَ تُعْفِینِی مِنْ ذَلِک فَقَالَ لاَ أُعْفِیک فَقَالَ کانَ وَ اَللَّهِ بَعِیدَ اَلْمُدَی شَدِیدَ اَلْقُوَی یقُولُ فَصْلاً وَ یحْکمُ عَدْلاً یتَفَجَّرُ اَلْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ اَلْحِکمَةُ مِنْ نَوَاحِیهِ یسْتَوْحِشُ مِنَ اَلدُّنْیا وَ زَهْرَتِهَا وَ یسْتَأْنِسُ بِاللَّیلِ وَ وَحْشَتِهِ کانَ وَ اَللَّهِ غَزِیرَ اَلْعَبْرَةِ طَوِیلَ اَلْفِکرَةِ یقَلِّبُ کفَّیهِ وَ یخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ ینَاجِی رَبَّهُ یعْجِبُهُ مِنَ اَللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ اَلطَّعَامِ مَا جَشِبَ کانَ وَ اَللَّهِ فِینَا کأَحَدِنَا یدْنِینَا إِذَا أَتَینَاهُ وَ یجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ وَ کانَ مَعَ دُنُوِّهِ مِنَّا وَ قُرْبِنَا مِنْهُ لاَ نُکلِّمُهُ لِهَیبَتِهِ وَ لاَ نَرْفَعُ عَینَنَا لِعَظَمَتِهِ فَإِنْ تَبَسَّمَ فَمِنْ مِثْلِ اَللُّؤْلُؤِ اَلْمَنْظُومِ یعَظِّمُ أَهْلَ اَلدِّینِ وَ یحِبُّ اَلْمَسَاکینَ لاَ یطْمَعُ اَلْقَوِی فِی بَاطِلِهِ وَ لاَ ییأَسُ اَلْفَقِیرُ مِنْ عَدْلِهِ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ رَأَیتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَی اَللَّیلُ سُدُولَهُ وَ غَارَتْ نُجُومُهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَی لِحْیتِهِ یتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ وَ یبْکی بُکاءَ اَلْحَزِینِ فَکأَنِّی اَلْآنَ أَسْمَعُهُ وَ هُوَ یقُولُ یا دُنْیا دَنِیةٍ أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَی تَشَوَّقْتِ هَیهَاتَ هَیهَاتَ غُرِّی غَیرِی لاَ حَاجَةَ لِی فِیک قَدْ بَتَتُّک ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ لِی فیها فَعُمُرُک قَصِیرٌ وَ خَطَرُک یسِیرٌ وَ أَمَلُک حَقِیرٌ آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ وَحْشَةِ اَلطَّرِیقِ وَ عِظَمِ اَلْمَوْرِدِ فَوَکفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِیةَ عَلَی لِحْیتِهِ فَنَشَفَهَا بِکمِّهِ وَ اِخْتَنَقَ اَلْقَوْمُ بِالْبُکاءِ ثُمَّ قَالَ کانَ وَ اَللَّهِ أَبُو اَلْحَسَنِ کذَلِک فَکیفَ صَبْرُک عَنْهُ یا ضِرَارُ قَالَ صَبْرُ مَنْ ذُبِحَ وَاحِدُهَا عَلَی صَدْرِهَا فَهِی لاَ تَرْقَی عَبْرَتُهَا وَ لاَ تَسْکنُ حسرتها ثُمَّ قَامَ وَ خَرَجَ وَ هُوَ بَاک فَقَالَ مُعَاوِیةُ أَمَا إِنَّکمْ لَوْ فَقَدْتُمُونِی لَمَا کانَ فِیکمْ مَنْ یثْنِی عَلَی هَذَا اَلثَّنَاءَ فَقَالَ بَعْضُ مَنْ حَضَرَ اَلصَّاحِبُ عَلَی قَدْرِ صَاحِبِهِ)
[11] – مستدرک الوسائل، جلد 15، صفحه 457. (اِبْنُ شَهْرَآشُوبَ فِی اَلْمَنَاقِبِ ، عَنِ اَلْأَصْبَغِ وَ أَبِی مَسْعَدَةَ وَ اَلْبَاقِرِ عَلَیهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ یعْنِی أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ أَتَی اَلْبَزَّازِینَ فَقَالَ لِرَجُلٍ بِعْنِی ثَوْبَینِ فَقَالَ اَلرَّجُلُ یا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عِنْدِی حَاجَتُک فَلَمَّا عَرَفَهُ مَضَی عَنْهُ فَوَقَفَ عَلَی غُلاَمٍ فَأَخَذَ ثَوْبَینِ أَحَدُهُمَا بِثَلاَثَةِ دَرَاهِمَ وَ اَلْآخَرُ بِدِرْهَمَینِ فَقَالَ یا قَنْبَرُ خُذِ اَلَّذِی بِثَلاَثَةٍ فَقَالَ أَنْتَ أَوْلَی بِهِ تَصْعَدُ اَلْمِنْبَرَ وَ تَخْطُبُ اَلنَّاسَ فَقَالَ وَ أَنْتَ شَابٌّ وَ لَک شَرَهُ اَلشَّبَابِ وَ أَنَا أَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَیک سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْکلُونَ اَلْخَبَر).