انصاف و تقوای حیرت‌انگیز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

3

نویسنده

ادمین سایت

همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1441 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز شنبه مورخ 27 اردیبهشت ماه 1399 مصادف با سحر بیست و دومین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «انصاف و تقوای حیرت‌انگیز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏»

درنگی بر آیه 8 سوره مبارکه مائده

آیه‌ای که امشب قصد دارم به محضرِ عزیزان تقدیم کنم و در محضرِ آن آیه هستیم هشتمین آیه سوره مبارکه مائده است، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ» ای مؤمنان! در راهِ خدا قیام کنید و وقتی شهادت می‌دهید با عدالت شهادت بدهید.

اگر از کسی بدی دیدید و بدی سراغ دارید و او شما را اذیّت کرده است، مثلاً الآن برای مشورتِ ازدواج به شما رجوع کرده‌اند، دیگر چیزی به آن اضافه نکنید، اگر قرار شد چیزی هم بگویید که در حیطه مشورت بود در همان اندازه بگویید، خوبی‌های او را ندید نگیرید و اضافه نگویید. «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا»، دشمنی‌ها باعث نشود که وقتی نوبتِ شما رسید و زور و قدرت به دستِ شما آمد خدای نکرده از عدالت خارج بشوید، دشمنی‌های آن‌ها و ظلم‌های آن‌ها باعث نشود که شما هم ظلم کنید، «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» عدالت داشته باشید، «وَاتَّقُوا اللَّهَ» تقوا پیشه کنید، «إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».

این آیه عام است و برای همه‌ی ما در همه‌ی قرون و اعصار است.

وقتی قدرت بدستِ تو رسید و جایی حرفِ تو را می‌خریدند حتّی اگر به تو ظلم شده بود تو حق نداری ظلم کنی، مسلّماً می‌توانی حق خودت را بگیری اما اجازه‌ی ظلم کردن نداری.

واضح است که سرمصداق و مصداقِ أتَمّ و أکملِ این آیه‌ی کریمه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند. موضوعِ امشبِ ما «انصاف همراه با تقوای حیرت‌انگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» است. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که به ایشان ستم شد و وقتی کار و قدرت به دستِ ایشان رسید در انصاف عجیب ایثار کردند و بیش از انصاف عمل کردند.

یکی از آن‌ها را شب گذشته عرض کردیم و ناقص ماند، به محضرِ عزیزان عرض کردیم که قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فقط ابن ملجم ملعون نیست، تمامِ کسانی که به فعلِ ابن ملجم راضی هستند و محرّکِ او بودند و خوشحال شدند قاتل هستند. اما ببینید حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌دانستند که یک انحرافی در امّت ایجاد شده است که طرفدارانِ خلیفه مقتول یک عدّه‌ای را به ناروا کشتند، در دو دوره‌ی قبل این اتّفاق افتاد، اصلاً چه بسا آن خلیفه‌ای که کشته شد هم این موضوع را قبول نداشت ولی طرفداران این کار را کردند، وقتی خلیفه دوم کشته شد پسرِ او رفت و پنج نفر بی‌گناه را کشت! وقتی خلیفه سوم کشته شد چندصد نفر و شاید تا هفتصد نفر در بصره کشته شدند، آن هم قبل از جنگ جمل! یک نفر رفت قرآن بخواند و او را تیرباران کردند، با چه عنوانی؟ با این عنوان که ما خونخواه هستیم!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که می‌توانستند دستاویز قرار بدهند قاتلانِ من عدّه‌ی زیادی هستند باز هم این کار را نکردند، حتّی نسبت به ابن ملجم ملعون که اسیر شده بود فرمودند که بسترِ او نرم باشد، این همان ایثار در انصاف است، بعد حضرت فرمودند: فقط یک نفر را قصاص کنید، آنکه من گفتم هر کسی به این امر راضی است در کارِ او شریک است برای خدای متعال و روز قیامت است، اینطور نباشد که فردا یک عدّه‌ای را بگیرید و اعدام کنید و بگویید همه‌ی خوارج فتنه کرده‌اند و باید همه را بکشیم، فقط یک نفر را قصاص کنید، حسابِ من و خوارجی که بهتان زدند با خدای متعال است، قرار نیست شما همه را اینجا قصاص کنید، یعنی حتّی حضرت در قصاص کردن هم می‌خواهند جلوی افراط در خونریزی را بگیرند، انصاف را ببینید! می‌فرمایند با اسیرتان خوش‌رفتاری کنید، اصلاً کجا همچنین نمونه‌ی حیرت‌انگیزی را داریم؟ صلوات خدا به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه.

انصافِ حیرت‌انگیزِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با سرانِ جمل!

دیگران و دشمنانِ «حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» چقدر پول خرج کردند و اتّهامات زدند که مثلاً حضرت خلیفه قبلی را کشته‌اند و الآن نستجیربالله دروغ می‌گوید که من نکشته‌ام، چقدر حرف‌های عجیب و غریب زدند و پول خرج کردند که عدّه‌ای بر علیهِ حضرت حدیث بسازند؛ وقتی حضرت پیروز شدند… حال کسی که پیروز می‌شود، و حق هم با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود، و بعداً بازمانده‌های هر دو سپاه اقرار کردند که حق با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود، جالب است! یعنی وقتی جنگ جمل تمام شد بینِ مسلمین هیچ اختلافی نیست که حق با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است، بازمانده‌های جنگ جمل هم که شکست خورده بودند (در منابع هست که) اعتراف کردند حق با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است و ما اشتباه کردیم.

آیا الآن وقتِ این است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه انتقام بگیرند؟! نه! اینطور نیست! در نهج البلاغه ببینید که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چگونه نسبت به همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مؤدّبانه فرمودند: «وَلَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى»[1] ایشان با همان احترامی که همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارند برگردد و در مدینه زندگی کند، جنگی بود و تمام شد، «وَالْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى» یک حساب و کتابی بینِ ما هست که برای قیامت است، اینجا ایشان همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده‌اند و با همان احترام زندگی کند؛ کار به جایی رسید که این همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: آیا می‌شود من شفاعت کنم و شما مروان و عبدالله بن زبیر را نکشید؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: بله! من می‌پذیرم؛ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه حتّی شفاعتِ او را هم پذیرفتند!

یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم تلاش می‌کنند خونریزی صورت نگیرد، هم وقتی مجبور می‌شوند جنگ کنند تا می‌توانند می‌خواهند از خونریزی جلوگیری کنند و بعد هم دیگر با اینکه حضرت می‌توانستند به روایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم استناد کنند که «يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي»[2] جنگِ با تو جنگِ با من است و جنگِ با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌توانستند با این روایات چه کنند! به استنادِ روایتِ قطعی‌الصّدور از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم! باز هم این کار را نکردند، فرمودند: حساب و کتابی در این میان هست که بماند برای روز قیامت، احترامِ ایشان سرِ جای خود.

زبیر کشته شد، بالاخره زبیر در یک جنگی که در مقابلِ حضرت هزاران نفر کشته شده بودند شرکت کرده بود، زبیر از جنگ بیرون رفت، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شنیدند که زبیر کشته شده است گریه کردند!

ان شاء الله فدای وفای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بشوم! فرمودند: زبیر قبلاً برای ما زحمت کشیده بود… هیچ کسی در دنیا مانندِ اهل بیت علیهم السلام باوفا و قدرشناس نیست.

زبیر هم در ماجرای سقیفه از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه طرفداری کرد، هم حدودِ پانزده سالِ اول بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی تلاش کرد که نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه گُم نشود، این طرف و آن طرف از فضائلِ حضرت می‌گفت، بعد اتّفاقاتی افتاد و جنگی شد، حضرت فرمودند: قاتلِ او هم در جهنّم است، او خطا کرد ولی حال که از جنگ بیرون رفته بود شاید می‌شد کاری کرد، برای چه او که از جنگ بیرون رفته بود را بی‌جهت کشتید؟ بعد حضرت گریه کردند و فرمودند: زبیر قبلاً به ما خدمت کرده بود.

شما انصاف را ببینید! حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که می‌توانستند به این موضوع استناد کنند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند «ای علی! منکرِ تو منکرِ من است و جنگِ با تو جنگِ با من است و دشمنِ تو دشمنِ من است» و صد جمله‌ی دیگر که همه‌ی مسلمین هم نقل کرده‌اند، حتّی حضرت می‌توانستند این‌ها را نسبت به معاویه و یارانِ او هم بفرمایند، اما حضرت فرمودند: این حساب‌ها در قیامت، برادرانِ ما بر ما ظلم کردند و بغی کردند و ما مجبور شدیم بجنگیم…

و وقتی کار تمام می‌شد حضرت دیگر صحبتی نمی‌کردند.

شما ببینید در منابع تاریخی هست که مغیره ملعون کسی است که پس از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه‌ها کرده است، به خود اجازه می‌دهد که بیاید و با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه صحبت کند! اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟ یعنی می‌دانند که اگر الآن بیایند حضرت با آن‌ها برخورد نمی‌کنند، می‌دانند که حضرت بسیار خوددار هستند، می‌دانند که حضرت صبر و بردباریِ حیرت‌انگیزی دارند، همینطور می‌دانند که حضرت برای اینکه به چیزی برسند به چیزی چنگ نمی‌زنند.

خط قرمزِ سیاستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

شورای شش‌نفره گفتند: قبول کن کتابِ خدا، سنّتِ پیغمبر و رفتارهای حکومتیِ دو نفر قبل از شما… حضرت فرمودند: من این مورد آخر را قبول ندارم، خیلی‌ها گفتند که ای کاش بر حسبِ مصلحت قبول می‌کردید، اما حضرت این کار را نکردند، فرمودند: می‌خواهند از من تعهّد بگیرند… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اگر عهد ببندند… ایشان یا عهد نمی‌بندند و یا اگر عهد ببندند پای آن می‌ایستند.

خط قرمز سیاستِ حضرت «تقوا» است، روایاتِ زیادی داریم که همه‌ی مردم می‌آمدند و می‌گفتند: فعلاً چند ماه با این‌هایی که شما را قبول ندارند و در شهرها درگیر هستند همراهی کنید و بعداً آن‌ها را عزل می‌کنید، حضرت فرمودند: «اَلْمَكْرُ وَ اَلْخَدِيعَةُ وَ اَلْغَدْرُ فِي اَلنَّارِ»[3]، آیا من عهد ببندم و بشکنم؟ مردم فکر می‌کنند وقتی من می‌گویم او را قبول دارم تا کارگزارِ من در فلان استان باشد درست می‌گویم، خلافی از من باور نمی‌کنند.

یک وقتی حضرت این کارها را می‌کنند و ایشان را تشویق می‌کنند، این عجیب نیست، اما حضرت اینطور عمل می‌کردند و به حضرت اتّهام می‌زدند که ایشان سیاست نمی‌دانند در عوض معاویه زرنگ و زبل است و لابی می‌کند… کار تا جایی پیش‌ رفت که گفتند: علی (علیه السلام) حکومت‌داری نمی‌داند، اصلاً انگار آدابِ حکومت‌داری را نمی‌داند، بالاخره شیخوخیّت و اشراف و…

خدای متعال شاهد است که من خودم را کنترل می‌کنم، این جمله‌ی امام هادی علیه السلام تقریباً دویست سال بعد از شهادتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جگرِ اهل بیت علیهم السلام را سوزانده است، که امام هادی صلوات الله علیه در زیارتی که به قبرِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رفته بودند فرمودند: شما آنقدر دوراندیش بودید، شما آنقدر بصیرت داشتید، شما آنقدر مدیریت داشتید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه جا شما را امیر و فرمانده کردند و هیچ وقت کسی فرمانده‌ی شما نبوده است، اما «کَمْ مِنْ أَمْرٍ صَدَّکَ عَنْ إِمْضَاءِ عَزْمِکَ فِیهِ التُّقَى»[4] چقدر تصمیم‌ها بود که می‌توانستید بگیرید تا کار پیش برود اما تقوای شما به شما اجازه نمی‌داد، تقوا خطّ قرمز شما بود، «وَ اتَّبَعَ غَیْرُکَ فِی مِثْلِهِ الْهَوَى» ولی هواپرست‌ها هر کاری که دوست داشتند انجام می‌دادند، «فَظَنَّ الْجَاهِلُونَ أَنَّکَ عَجَزْتَ عَمَّا إِلَیْهِ انْتَهَى» جاهل‌ها گفتند که علی کار بلد نیست…

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: اگر تقوا نبود می‌دیدید که این کارها خیلی راحت است، من نمی‌خواهم در حالی که بخواهم از مدارِ تقوا عبور کنم از خودم دفاع کنم.

نکته‌ای خارج از بحث

یک بحثی مطرح می‌شود، و ان شاء الله من امید دارم شبِ بیست و هشتم توفیق داشته باشم که بیایم و عرض کنم، آن هم این است که می‌گویند: این روشِ حکومتداریِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اصلاً از قبل شکست‌خورده است، آیا حضرت می‌خواستند صرفاً یک حکومتِ آرمانی را بیان کنند یا نه حکومتِ حضرت می‌توانست حکومتِ پیروزی باشد؟ این بحثِ خیلی مهمّی است که ان شاء الله شبِ بیست و هشتم به آن می‌پردازیم.

اهمیّتِ آدابِ عدالت و روشِ عدالتمداری

ممکن است یک سؤالی از ما مطرح بشود که شما این مسیرِ فضائل‌گویی را گفتید، اما چرا تابحال از عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چیزی نگفتید؟

این بحث بحثِ خیلی کلیدی و مهمّی است، چرا از عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نمی‌گویید؟

چه بسا که محبوبیّتِ عدالت «فطری و جبلّی و طینتی» باشد، ولی یک «امّا» مهم دارد، اگر بخواهیم به عدالت بپردازیم اما آدابِ عدالت و روشِ عدالت‌مداری را ندانیم به ورطه‌ای می‌افتیم که خوارج افتاده‌اند. اگر به خوارج رجوع می‌کردید می‌گفتند که به دنبالِ عدالت هستیم، چرا خوارج به رانِ مبارکِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خنجر زدند؟ می‌گفتند: چرا شما با معاویه‌ای که جرثومه‌ی فساد است قرارداد امضاء کردید؟ این خلافِ عدالت است! نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم همینطور بودند.

عدالت یک تکیه‌گاه نیاز دارد، ما آیاتِ قرآن کریم را می‌خوانیم، آن‌ها می‌گفتند: «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»[5]، «لا حكم إلّا للّه»، مگر این حرفِ غلطی است؟ این آیه قرآن کریم است، این قطعاً حرفِ درستی است، ولی وقتی در فهمِ آیه اختلاف شد…. ما شب‌های قبل عرض کردیم که وقتی اختلاف در فهم پیش آمد قرآن کریم «مبیّن» دارد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در زمانِ نزول و بعد هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، وقتی طرف این را نفهمد فکر می‌کند در حالِ عمل کردن به آیه قرآن کریم است و به صورتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌رود و دشنام می‌دهد و می‌گوید: «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»، «لا حكم إلّا للّه»!!! در حالِ خواندنِ آیه بودند و به نامی عدالتخواهی مقابلِ قرآن ناطق ایستادند؛ یا اینکه طبقِ بعضی از نقل‌ها در صفّین پانصد قرآن به نیزه زدند، برای چه؟ مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بایستند!

یعنی وقتی شما می‌خواهید برگردید و عدالتخواهی کنید و به قرآن عمل کنید باید ببینید آدابی دارد، باید بدانید که اولویت‌ها چیست، باید بدانید تعارض‌ها کجاست، وگرنه ممکن است خدای نکرده انسان با خودِ قرآن یا قرآنِ ناطق بجنگد.

لذا باید حتماً از عدالتخواهی صحبت بشود، باید مفصّل هم صحبت بشود، ولی باید خیلی از آسیب‌های آن هم ترسید، عدالتخواهی نباید توهّمی باشد، یعنی انسان باید دقیق بداند که «اصل» چیست. همیشه مسائل ساده نیست که به راحتی بگوییم عدالت بهتر است یا ظلم، مسلّماً همه می‌گویند عدالت بهتر است، اما اگر یک جایی گیر کردیم مثلاً بینِ اینکه یک سکّه‌ی پول از بیت‌المال داریم و باید دو جا خرج کنیم، اینجا چکار کنیم؟ اینجا نمی‌توانیم دو جا خرج کنیم، اینجا اولویت با کیست؟ اولویّت را ولیّ و امام تشخیص می‌دهد، پس چرا در روایاتِ ما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «عَلِيٌّ مَعَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»[6] علی با حق است و حق با علی است و دورِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌گردد! یعنی همیشه حق‌مداری، اما اگر یک جایی شک کردید که آیا این عدالت است یا دیگری ببینید امام کجاست، اگر این را بردارید با آیه‌ی قرآن کریم به صورتِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شمشیر می‌کشید، لذا عدالتخواهی که واقعاً شعارِ درجه یک حضرت از آغاز تا پایان است، اگر توجّه به آسیب‌های فهمِ آن نشود چماغی برای تخریبِ خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌شود، و خودِ این موضوع درواقع ضرورتِ امام را هم اثبات می‌کند، لذا من می‌ترسم باز هم بعضی از حرف‌ها را بزنم و باز هم تعقطیع کنند، باید می‌گفتیم که «اولویت با ولایت است نه با عدالت»، منتها این عنوان توضیح دارد، این کلمه‌ی یک جمله‌ای نیست که همین را بردارند و بگویند که می‌خواهند عدالت را خراب کنند، ان شاء الله خدای متعال هر کسی که ضدّعدالت است را لعنت کند، ولی گاهی اوقات انسان فکر می‌کند که یک چیزی عدالت است ولی آن عدالت نیست و اصلاً ظلمِ بزرگ است.

لذا یکی از ویژگی‌های مهمّی که ما باید بدانیم این است که وقتی کسی می‌خواهد عدالتمداری کند باید همه‌ی سیره‌ی حضرت را دقیق بشناسد، بگذارید برای شما مثال بزنم: خوارج می‌آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فحاشی می‌کردند اما حضرت حقوقِ این‌ها را از بیت المال می‌دادند و این‌ها را نمی‌کشتند و تا زمانی که مجبور نشدند نجنگیدند و مدارا می‌کردند، بله همینطور است، اما چون این‌ها به جایی وابسته نبودند، ولی وقتی نفوذیِ معاویه آمد که بینِ بعضی‌ها درگیری ایجاد کند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را دستگیر کردند و در درگیری کشته شد، یعنی اینطور نیست که بگوییم حضرت با هیچ کسی کاری ندارند و هر کسی هر کاری که دوست دارد انجام دهد، اینطور که اصلاً سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌فرمایند: درست است که خوارج خشک‌مغز هستند… مشکلِ خوارج هم این نبود که خشک‌مغزی داشتند بلکه علّتِ خشک‌مغزیِ آن‌ها این بود که از ولایت دور بودند، مشکلِ خوارج خشک‌مغزی نیست بلکه «دوری از ولایت» است که باعث شده است فکر کنند فکرِ خودشان عینِ فهمِ قرآن کریم است و منظورِ قرآن کریم این است و در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بایستند، یعنی این ثمره‌ی دوری از ولیّ خداست.

لذا وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌بینند که خوارج دچارِ شبهه هستند به مالک اشتر و عدی بن حاتم و ابن عباس و… می‌فرمایند: هر کسی که می‌تواند برود و با این‌ها صحبت کند، اما وقتی یک نفر نفوذیِ جبهه‌ی دشمن است و قصدِ فتنه دارد قطعاً حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با او برخورد می‌کنند.

گاهی ما یک چیزی را می‌گیریم و یک چیزی را رها می‌کنیم و در نهایت یک چیزِ عجیبی تولید می‌شود!

نقل شده است که یک زمانی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با بعضی از کارگزارانِ خود که تخلّفِ مالی داشتند به شدیدترین وجه برخورد کردند، مثلاً همه ماجرای بازار اهواز را شنیده‌اند، اما این موضوع را کم شنیده‌اند که وقتی یک نفر بنام «منذر بن جارود» مشکل مالی پیدا کرد و به زندان افتاد و یکی از آبرودارانِ حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یعنی «صعصعه» رفت و پادرمیانی کرد… یکی از شاخصه‌های عدالت هم این است که این رزمنده‌ی عالِمِ برجسته هم حُرمت دارد، دزدی‌های او را پس گرفتند ولی او را به حرمتِ «صعصعه» مجازات نکردند، باز اشتباه نشود و این موضوع تقطیع بشود بنده نمی‌خواهم بگویم که دزدها را مجازات نکنیم، ولی اینکه فکر کنیم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با همه یک طور رفتار کرده‌اند اشتباه است، چون وقتی حضرت می‌سنجند شخصیتِ «صعصعه» را هم می‌بینند، یعنی اینکه عدالتِ حضرت تک بُعدیِ یک خطّیِ خشک نیست، بلکه ابعادِ مختلف دارد.

به ایتام توجّه کنیم.

حضرت وصیّت‌هایی فرمودند، یکی از آن وصیّت‌ها که فرمودند: حسن جان! به تو، به همه‌ی فرزندانم و هر کسی که نوشته و متن به او رسید، (یعنی امروز به ما) چند چیز را به همه وصیّت می‌کنم، یکی از آن‌ها برای این روزگار است، فرمود: «الله الله فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ»، اجازه ندهید غذای یتیم‌ها وقتی یتیم شدند تغییر کند، این‌ها در یک خانواده‌ای بودند، حُرمتی داشتند، یک اتّفاقی برای آن‌ها افتاده است، حادثه‌ای دیده‌اند، سیل، زلزله، اتّفاق، تصادف، بیماری، وقتی دیگر این بچّه مشکلِ مهرِ پدر یا مادر را پیدا کرد نباید سطحِ غذای او تغییر کند… این وصیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به همه‌ی ماست، و ان شاء الله در این شرایط که کار برای خیلی از مردمِ ما سخت شده است ما به این وصیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عمل کنیم.


[1] نهج البلاغه، خطبه 156

[2] تفسير فرات الکوفي، جلد ۱، صفحه ۴۷۷ (فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْخُدْرِيِّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ : تَلاَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذِهِ اَلْآيَةَ « لاٰ يَسْتَوِي أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ وَ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ هُمُ اَلْفٰائِزُونَ » ثُمَّ قَالَ أَصْحَابُ اَلْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي وَ سَلَّمَ لِعَلِيٍّ اَلْوَلاَيَةَ بَعْدِي وَ أَصْحَابُ اَلنَّارِ مَنْ نَقَضَ اَلْبَيْعَةَ وَ اَلْعَهْدَ وَ قَاتَلَ عَلِيّاً بَعْدِي أَلاَ إِنَّ عَلِيّاً بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ حَارَبَهُ فَقَدْ حَارَبَنِي ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً فَقَالَ يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ أَنْتَ اَلْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي .)

[3] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۹،صفحه ۸۲ (اَلْمُفِيدُ فِي اَلْإِخْتِصَاصِ ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَبِي اَلْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْفَضْلِ بْنِ عَامِرٍ اَلْكُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفَرَزْدَقِ اَلْفَزَارِيِّ عَنْ أَبِي عِيسَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَمْرَوَيْهِ اَلطَّحَّانِ اَلوَرَّاقِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِ اِبْنِ دَأْبٍ أَنَّهُ قَالَ فِي جُمْلَةِ كَلاَمٍ لَهُ فِي مَنَاقِبِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَيْهِ فَقَالُوا لَهُ اُكْتُبْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ خَالَفَكَ بِوَلاَيَتِهِ ثُمَّ اِعْزِلْهُ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْمَكْرُ وَ اَلْخَدِيعَةُ وَ اَلْغَدْرُ فِي اَلنَّارِ .)

[4] زیارت غدیریه امام هادی صلوات الله علیه

[5] سوره مبارکه انعام، آیه 57 (قُلْ إِنِّي عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ ۚ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ يَقُصُّ الْحَقَّ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ)

[6] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۰، صفحه ۴۳۲