ادامه بحث «غربت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه»

41

نویسنده

ادمین سایت

همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1441 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ 25 اردیبهشت ماه 1399 مصادف با سحر بیستمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و به ادامه بحث پیرامون موضوع «غربت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏»

مقدّمه

موضوعِ امشبِ ما ادامه‌ی بحثِ «غربتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» است.

ترورِ شخصیتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

به محضرِ عزیزانمان عرض کردیم که واقعاً غربتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بسیار عجیب است، تاریخ مطالبِ عجیبی ذکر کرده است، مثلاً من نگاه می‌کنم و می‌بینم یک روزی یک نفر از افرادِ برجسته که در بعضی از جنگ‌ها مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قرار گرفت نشسته بود و در حضورِ او به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و عمّار فحاشی کردند، این موضوع خیلی تلخ است، این روایت مورد قبول و اعتبار نزدِ شیعیان و غیرشیعه است، آن شخص گفت: با علی کاری ندارم ولی به عمّار فحاشی نکنید که او صحابیِ بااخلاصِ پیغمبر است!

شما ببینید در این جامعه چه اتّفاقی افتاده است، یعنی من به دنبالِ این موضوع هستم که بینندگانِ عزیزِ ما در رابطه با موضوعِ شبِ گذشته و امشب به این موضوع فکر کنند که چه شد که با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جنگ صورت گرفت یا نسبت به ایشان جسارت کردند؟ چه اتّفاقی افتاده است؟ چه روندی بوده است؟

کمااینکه همان فرد یک روزی به جناب عمّار رحمة الله تعالی علیه گفت: بخاطرِ دفاع از علی دینِ خودت را باختی!

شما ببینید بجای اینکه از یک نفر تشکّر کنند می‌گویند تو دینِ خودت را باخته‌ای! یعنی به کسی که اتّفاقاً هم به نصّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و هم به حقیقت در تبعیّتِ از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رستگار شد برچسب بزنند، کاری کرده بودند که کسی نتواند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سخن بگوید و اگر کسی خواست این کار را کند از بی‌آبرویی بترسد، این موضوع خیلی تلخ است، خدا می‌داند که گفتنِ آن خیلی سخت است، و اگر آن عدّه‌ی معدودی که دفاع کردند نبودند… تقیّه در صورتی که جان در خطر است مجاز است، وقتی یک نفر را می‌کشند و سر می‌برند و زبان می‌برند و دست و پای او را قطع می‌کنند می‌تواند تقیّه کند، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم فرمودند: شما را مبتلا می‌کنند که به من فحاشی کنید، شما این کار را انجام بدهید. این موضوع سخت بود اما بعضی‌ها که جلوتر از این حرف‌ها بودند حاضر شدند تکه تکه بشوند ولی کلماتی بیان بشود، در رأسِ همه‌ی آن‌ها هم حضرات اهل بیت علیهم السلام هستند که ما یکی دو شب به این موضوع پرداختیم، و اگر حضرات اهل بیت علیهم السلام از این مباحث نمی‌فرمودند اصلاً ما امروز چیزی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نمی‌دانستیم.

شما این روایت را ببینید، بعضی اوقات این‌ها از روضه تلخ‌تر است، یک نفر نزدِ ابن عباس که از شاگردانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آمد، (قبلاً هم در برنامه سمت خدا عرض کرده‌ایم که اصلاً به او بها دادند و اجازه دادند مطرح بشود که مرجعیّتِ علمیِ حضرات اهل بیت علیهم السلام کمرنگ بشود)، او از ابن عباس سؤال کرد: چرا علی در جمل جنگید؟ چرا در صفّین فلان کار را کرد؟ چرا در فلان جا فلان کار را کرد؟ ابن عباس گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هست! بیا برویم و از خودِ ایشان بپرسیم، تو مرا باسوادتر و عالِم‌تر می‌دانی یا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را؟ آن طرف گفت: اگر علی را اعلم می‌دانستم که از او می‌پرسیدم.

یعنی به این موضوع فکر کنیم که چگونه می‌شود حقیقت را آنقدر دگرگون و زیر و رو کرد که استاد کل را نسبت به یک شاگردِ جزء طوری معرّفی کنند که کمتر از او بنظر بیاید!؟ چون زمانِ زیادی که نگذشته بود، هنوز حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه زنده بودند و بینِ مردم بودند، اگر آن شخص از شهرِ دیگری مانندِ شام بود که می‌گفتند علی نماز نمی‌خواند می‌گفتیم که بر اثرِ تبلیغاتِ شام بوده است، اما این شخص برای خودِ شهرِ کوفه است و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را می‌بیند! حضرت در این جامعه خطبه می‌خوانند! ببینید باید چه بلایی بر سرِ جامعه و شخصیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بیاید که آن خطبه‌ها را بشنوند و بعد بگویند ابن عباس عالِم‌تر است! یعنی احدی از دشمن‌ترین دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چنین حرفی نزده است! و ممکن است این شخص تحت تأثیرِ تبلیغات قرار گرفته باشد.

در روایتی که نزدِ شیعه و غیرشیعه معتبر است می‌بینیم که اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفته‌اند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مناقبی دارند که اگر یکی از این‌ها را به همه‌ی مردمِ عالَم بدهیم برای همه زیاد می‌آید، یعنی اینطور نیست که فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با دیگران قابل قیاس باشد.

درنگی بر آیه 5 سوره مبارکه صف

این یک قدرِ اندکی از غربتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود، تا اینکه یک پرده‌ی دیگری از غربتِ حضرت را بیان کنیم.

آن پرده‌ی دیگر این است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مجبور شدند راجع به خودشان سخن بفرمایند که این موضوع خیلی برای ایشان تلخ بود.

قرآن کریم در آیه پنجم سوره مبارکه صف می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ».

«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ» حضرت موسی سلام الله علیه به قومِ خود فرمودند: ای قومِ من! «لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ» چرا با اینکه می‌دانید من رسول خدا هستم مرا اینقدر اذیت می‌کنید و به من ظلم می‌کنید؟ بعد خدای متعال می‌فرماید: «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» که وقتی دل‌های این‌ها منحرف گشت خدای متعال هم رحمتِ خود را از این‌ها دور کرد و انحرافِ این دل‌ها تثبیت شد و «وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ».

آیه‌ی دیگری به ما می‌گوید این اذیّت چه بوده است، شما ببینید که قرآن کریم چقدر عجیب معارف را برای ما بیان کرده است، پس کسانی که به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام ایمان آورده‌اند ایشان را اذیّت می‌کنند، یعنی کسانی که ایشان را می‌شناسند ایشان را اذیّت می‌کنند.

در آیات 69 و 70 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهًا * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا».

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» ای مؤمنان!… خدای متعال چقدر آشکار و واضح به ما فرموده است! «لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى» مثلِ کسانی که موسی سلام الله علیه را اذیّت کردند نباشید «مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا» که خدای متعال او را تبرئه کرد.

یعنی اذیّتِ حضرت موسی علیه السلام چه بود؟ بهتان‌هایی که به ایشان می‌زدند که خدای متعال او را از این بهتان‌ها تبرئه کرد.

یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا راجع به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخن می‌گویید؟! راجع به کسی که او را می‌شناسید. همین اتّفاق راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم افتاد.

درواقع «نفاق» رخ داده بود، و این تلخیِ این نفاق است که با قلبِ ولیّ خدا چه می‌کند!

مُناشَداتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

لذا یکی از ویژگی‌های حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مُناشَداتِ حضرت است، حضرت بارها و بارها مردم را جمع کرده‌اند و فرموده‌اند که ای مردم! شما را قسم می‌دهم که آیا این موضوع را درباره‌ی من از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیده‌اید یا نه؟

مثلاً یکی از آن‌ها غدیر است که نزدِ شیعه و سنّی متواتر است، که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه همه را در منطقه‌ی «رحبه» کوفه جمع کردند و فرمودند: چند نفر از اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینجا هستند که شنیده‌اند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه»؟ عدّه‌ای بلند شدند، بعد حضرت فرمودند: می‌بینید؟!

چرا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه این‌ها را فردای شهادتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرمودند؟ به این دلیل که در مدینه همه بودند و قرار نبود به آنچه که می‌دانند عمل کنند، ولی در کوفه که عدّه‌ای صحابه بودند و عدّه‌ای هم صحابه نبودند حضرت می‌خواستند این‌ها بفهمند و آن‌ها هم اقرار کنند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بارها و بارها فضائلِ خود را بعنوانِ مناشدات فرموده‌اند، یعنی مردم را قسم دادند و مردم هم تأیید کردند، مواردِ زیادی از روایاتِ فضائل هست.

حال این‌ها که گفتند ما بودیم و «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه» را شنیدیم، شب‌های قبل عرض کردیم حداقل این بود که دیگر نباید روی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شمشیر می‌کشیدند! پس می‌دانستند و عمل نمی‌کردند.

اینجا هم یک نکته‌ی مهمی را عرض کنم، چون قصد دارم از فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در بیانِ خودشان عرض کنم، بعضی‌ها زیاد این موضوع را مطرح می‌کنند که «امیرالمؤمنین می‌فرمود: از من تعریف نکنید»، خیلی از این عبارات سوء استفاده می‌شود که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به شهروندان فرمودند: «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ»[1] وقتی من حاکم شدم آنطور که با جبّارها صحبت می‌کنید با من صحبت نکنید، «وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ» در مقابلِ من مثلِ آن آدم‌های خشنِ مستبدی که کسی جرأت نمی‌کند با آن‌ها صحبت کند صحبت نکنید؛ در مقابلِ من ظاهرسازی نکنید.

می‌گویند: ببینید که حضرت اجازه نمی‌دادند کسی از ایشان مدح کند!

خدا کند که انسان یک چیزی را نگیرد و ده چیز را رها کند، اگر یک نفر در حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بیاید و به ایشان بعنوانِ اینکه حاکم و رئیس هستند مدح و ثنا کند قطعاً مغموم است و حضرت اجازه نمی‌دهند.

کمااینکه یک جایی خواستند در مقابلِ حضرت خم و راست بشوند و دست حضرت را ببوسند و حضرت اجازه ندادند، چرا؟ چون وقتی حضرت علّت را جویا شدند گفتند که ما این کار را برای هر سلطانی انجام می‌دهیم! برای همین حضرت قبول نکردند.

یعنی اگر بخواهند به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بعنوانِ حاکم بودنِ ایشان احترام بگذارند قبول نمی‌کنند اما در مقابل ما فراوان داریم که یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در حضورِ ایشان حضرت را مدح کرده‌اند، امثالِ زید بن صوحان و عمّار و مالک و …

نکته‌ی بعدی این است که خودِ حضرت از خودشان فراوان سخن فرموده‌اند، منتها حضرت از حاکمیّتِ خودشان دفاع نکردند بلکه از آن مقامِ معنوی دفاع کردند، اگر عمّار و دیگران از آن مقامِ معنوی بگویند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تشکّر هم می‌کنند، یعنی مقامِ دینیِ حضرت را.

کمااینکه بلاتشبیه و با حدّ پایین‌تر اگر امروز مردم به محضرِ مرجعی برسند و بعنوانِ اینکه ایشان علمِ دین به ما آموزش می‌دهند عرض ادب کنند، این محبّت و احترام دینی است، یعنی وجهه‌ی معنوی و دینی را مدنظر دارد.

لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اجازه می‌دادند یارانِ ایشان در حضورِ ایشان حضرت را مدح کنند، و خودِ حضرت هم از آن‌ها تشکّر می‌کردند و اجازه می‌دادند.

بعد خودِ حضرت هم خودشان را مدح می‌کردند، آنجایی که مناشده بود می‌فرمودند: فلانی! بلندشو، آیا تو در خاطر داری یا نه؟ بعضی‌ها مثلاً می‌گفتند که ما غدیر را در یاد نداریم، حضرت آن‌ها را نفرین می‌نمودند، یعنی هم خودشان را مدح می‌کردند و هم اگر کسی به دروغ انکار می‌کرد حضرت او را نفرین می‌کردند.

علّتِ مدحِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از خودشان

یعنی حضرت از جایگاه شخصیتِ خود دفاع می‌کردند، چرا؟ چون این شخصیتِ حقوقی پدرِ امّت است، هادیِ امّت است، لذا وقتی حضرت می‌فرمایند: «أنا الهادی، أنا المُهتَدی» که نمی‌خواهند از خودشان تعریف بفرمایند، اصلاً جایگاهِ حضرت با دیگران قابل قیاس نیست. یعنی آن سیری بوده است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ترسیم کرده‌اند و جامعه به آن سمت نرفته است، و چون جامعه به آن سمت نرفته است و حضرت می‌بینند که کسی نیست تا بیاید و دفاع کند خودشان مجبور می‌شوند، تلخیِ غربت اینجاست، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: بخدا سوگند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به من فرمود دشمنانِ تو منافق هستند، با من دشمنی نکنید که بیچاره می‌شوید، و این موضوع خیلی تلخ است.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «کُنتُ‌ فی أیّامِ‌ رَسولِ‌ اللّهِ‌ صلى الله علیه و آله کَجُزءٍ مِن رَسولِ‌ اللّهِ‌ صلى الله علیه و آله»[2] من زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انگار جزئی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم، «یَنظُرُ إلَیَّ‌ النّاسُ‌ کَما یُنظَرُ إلَى الکَواکِبِ‌ فی افُقِ‌ السَّماءِ» وقتی با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم… وقتی کوچکتر بودم و کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راه می‌رفتم مردم می‌گفتند که او نور چشمِ حضرت خدیجه سلام الله علیها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، وقتی بزرگتر شدم و همه‌ی این افتخاراتِ اسلامی بدستِ من شکل گرفت وقتی مردم مرا کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دیدند مرا جزئی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانستند، به من طوری نگاه می‌کردند که انگار به یک ستاره‌ی دوردست نگاه می‌کنند، یعنی اینقدر مقام داشتند، یعنی مردم این «دست نیافتنی بودنِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» را می‌دیدند و حدّاقل به احترامِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم احترام می‌گذاشتند.

بعد فرمودند: «ثُمَّ‌ غَضَّ‌ الدَّهرُ مِنّی» روزگار مرا آنقدر پایین آورد و آنقدر به من ظلم شد که مرا با چه کسانی و چه کسانی و چه کسانی همنشین کردند، تا در نهایت در حکمیّت گفتند: علی و پسرِ هند و نابغه، یعنی معاویه و عمروعاص! به همین هم راضی نشدند…

لذا وقتی حضرت به معاویه نامه نوشتند، وقتی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حمزه سیّدالشّهدا سلام الله علیه و جعفر رحمة الله علیه صحبت کردند فرمودند: خوب نیست انسان از خود تعریف کند، خدای متعال این کار را نهی کرده است… ولی چون قرار بود این نامه بدستِ دیگران هم برسد و نامه‌ی حکومتی بود فرمودند: اگر می‌خواستم کلماتی می‌گفتم که برای دل‌های مؤمنین آشنا بود، برای گوش‌های شنوا آهنگِ آشنا بود، کسی را که تیرِ دنیا به او اصابت کرده است رها کنید، «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»[3]

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه این‌ها را به معاویه فرموده‌اند، یعنی ببینید اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌خواستند یک روزی فضائلِ خود را برای شیعیانِ خود مانند سلمان‌ها بفرمایند چه می‌فرمودند!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: ما صعنتِ خداییم، دست‌پرورده‌ی خداییم، و مردم برای ما خلق شده‌اند، یا به برکتِ ما خلق شده‌اند، یا به واسطه‌ی فیضِ ما خدای متعال به آن‌ها نظر کرد… من اینجا تنازل می‌کنم، هر شارحی به این جمله‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رسیده است تحیّر کرده است که اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چه فرموده‌اند!

باید توجّه کرد که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه این جمله را به معاویه و آن هم در یک نامه‌ی عمومی فرموده است! نه یک کلاسِ خصوصی برای سلمان!

یکی از ویژگی‌های عجیبِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه این است که این سخنان را می‌فرمودند و دیگران تکذیب می‌کردند، من نمی‌توانم عباراتِ آن‌ها را تکرار کنم، شما بروید و ببینید در شرایطی که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را با دیگران مقارنه می‌کنند و برای اینکه مردم گمراه نشوند حضرت باید از خودشان سخن بفرمایند و مردم در روی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه حضرت را در همان مسجد تکذیب می‌کردند!

لذا عباراتِ عجیبی از حضرت رسیده است، یک روزی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به معاویه ملعون فرمودند: آیا تو به من می‌گویی که من به قرآن عمل کنم؟ در حالی که من حقیقتِ قرآن و قرآن ناطق هستم؟

چه بلایی بر سرِ جامعه آورده‌اید که جامعه با این حرف به صورتِ شما نمی‌زنند؟ و بعد این جامعه به من (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه) می‌گویند که به قرآن عمل کن!

یعنی اگر حق گفته نشود بهتان‌هایی مطرح می‌شود که اصلاً آن کسی که غیورِ امّت و بزرگترین فردِ امّت است… کار به اینجا می‌رسد…

لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خودشان را در یکی از خطبه‌های‌شان اینطور معرّفی کرده‌اند: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِمْتَحَنَ بِي عِبَادَهُ»[4] خدای متعال بواسطه‌ی من بندگانی خود را امتحان کرد، «وَ قَتَلَ بِي أَضْدَادَهُ» دشمنانِ خود را بدستِ من کشت، «وَ جَعَلَنِي زُلْفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ» من را مایه‌ی تقرّبِ مؤمنین به خدا قرار داد، یعنی ای مؤمنین اگر به دنبالِ خدا هستید باید به سمتِ من بیایید تا من شما را به خدای متعال برسانم، «وَ حِيَاضَ مَوْتٍ عَلَى اَلْجَبَّارِينَ» من را کانونِ کشتارِ جبّارین قرار داد، لذا از من کینه به دل گرفتند.

زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی‌ها ادّعا می‌کردند که یا رسول الله! ما موالیِ شما هستیم، یعنی شما را مولا می‌دانیم و ما تابع هستیم، ما قبول داریم شما «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[5] هستید، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند این‌ها در حالِ ادّعا کردن هستند که ما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بعنوانِ «مولا» قبول داریم دستِ مرا بالا بردند، «رَافِعاً صَوْتَهُ» صدای خود را بلند کردند تا همه‌ی جمع بشنوند، در زمانِ غدیر فرمودند «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ» اگر واقعاً قبول دارید من مولای شما هستم «فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ» او هم مولای شماست.

چون فرصت نیست من انتهای موضوع را عرض کنم که به غربتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نزدیک است، لذا حضرت فرمودند: «فَأَنَا الذِّکْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ»[6] من آن ذکری هستم که از او گمراه شده‌اند، «وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَال» من آن راهی هستم که از او منحرف شدند، من آن ایمانی هستم که به او کافر شدند، من آن قرآنی هستم که محجور شد، وگرنه ظاهراً قرآن که زیاد می‌خواندند، ولی با آن قرآنی که می‌خواندند به سمتِ من که حقیقتِ قرآن بودم تیر می‌زدند.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در نهایت فرمودند: آن دینی که تکذیب شد و آن صراطی که از آن سقوط کردند و نتوانستند با آن همراه بشوند «من» هستم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: من الآن می‌گویم و شما تکذیب می‌کنید، این را بدانید که سرانِ دشمنانِ با من را روز قیامت خواهید دید که وقتی دیدند چطور بیچاره شده‌اند یکدیگر را لعن می‌کنند، شما روز قیامت خواهید دید که این‌ها فریاد می‌زنند و یکدیگر را لعن و نفرین می‌کنند که چرا با علی (صلوات الله علیه) دشمنی کردیم، ولی وقتی من امروز با شما صحبت می‌کنم شما روی برمی‌گردانید.


[1] نهج البلاغه، خطبه 216

[2] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد20، صفحه 326 (کُنتُ‌ فی أیّامِ‌ رَسولِ‌ اللّٰهِ‌ صلى الله علیه و آله کَجُزءٍ مِن رَسولِ‌ اللّٰهِ‌ صلى الله علیه و آله، یَنظُرُ إلَیَّ‌ النّاسُ‌ کَما یُنظَرُ إلَى الکَواکِبِ‌ فی افُقِ‌ السَّماءِ، ثُمَّ‌ غَضَّ‌ الدَّهرُ مِنّی، فَقُرِنَ‌ بی فُلانٌ‌ وفُلانٌ‌ … حَتّىٰ‌ أرذَلَنی، فَجَعَلَنی نَظیراً لِابنِ‌ هِندٍ وَابنِ‌ النّابِغَةِ)

[3] نهج البلاغه، نامه 28

[4] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات  ,  جلد۳  ,  صفحه۲۰ (وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عكابة اَلتَّمِيمِيِّ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلنَّصْرَ اَلْفِهْرِيِّ عَنْ أَبِي عَمْرٍو اَلْأَوْزَاعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثِ خُطْبَةٍ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ هِيَ خُطْبَةُ اَلْوَسِيلَةِ وَ هِيَ طَوِيلَةٌ يَقُولُ فِيهَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِمْتَحَنَ بِي عِبَادَهُ، وَ قَتَلَ بِي أَضْدَادَهُ، وَ أَفْنَى بِسَيْفِي جُحَّادَهُ، وَ جَعَلَنِي زُلْفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ حِيَاضَ مَوْتٍ عَلَى اَلْجَبَّارِينَ، وَ سَيْفَهُ عَلَى اَلْمُجْرِمِينَ، وَ شَدَّ بِي أَزْرَ رَسُولِهِ وَ أَكْرَمَنِي بِنَصْرِهِ، وَ شَرَّفَنِي بِعِلْمِهِ وَ حَبَانِي بِأَحْكَامِهِ، وَ اِخْتَصَّنِي بِوَصِيَّتِهِ وَ اِصْطَفَانِي بِخِلاَفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ، فَقَالَ وَ قَدْ حَشَدَهُ اَلْمُهَاجِرُونَ وَ اَلْأَنْصَارُ، وَ اِنْغَصَّتْ بِهِمُ اَلْمَحَافِلُ: أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، فَعَقَلَ اَلْمُؤْمِنُونَ عَنِ اَللَّهِ نُطْقَ اَلرَّسُولِ إِذْ عَرَفُوا أَنِّي لَسْتُ بِأَخِيهِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ كَمَا كَانَ هَارُونُ أَخَا مُوسَى لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ، وَ لاَ كُنْتُ نَبِيّاً فَأَقْتَضِيَ نُبُوَّةً وَ لَكِنْ كَانَ ذَلِكَ مِنْهُ اِسْتِخْلاَفاً لِي كَمَا اِسْتَخْلَفَ مُوسَى هَارُونَ حَيْثُ يَقُولُ: «اُخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاٰ تَتَّبِعْ سَبِيلَ اَلْمُفْسِدِينَ» وَ قَوْلُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حِينَ تَكَلَّمَتْ طَائِفَةٌ فَقَالُوا: نَحْنُ مَوَالِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَخَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ فِي حِجَّةِ اَلْوَدَاعِ ثُمَّ صَارَ إِلَى غَدِيرِ خُمٍّ فَأَمَرَ، فَأُصْلِحَ لَهُ مِثْلُ اَلْمِنْبَرِ، ثُمَّ عَلاَهُ وَ أَخَذَ بِعَضُدِي حَتَّى رُئِيَ بَيَاضُ إِبْطَيْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ قَائِلاً فِي مَحْفِلِهِ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ كَانَتْ عَلَى وَلاَيَتِي وَلاَيَةُ اَللَّهِ، وَ عَلَى عَدَاوَتِي عَدَاوَةُ اَللَّهِ، وَ أَنْزَلَ اَللَّهُ: اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِيناً فَكَانَتْ وَلاَيَتِي كَمَالَ اَلدِّينِ وَ رِضَا اَلرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى، وَ ذَكَرَ اَلْخُطْبَةَ .)

[5] سوره مبارکه احزاب، آیه 6 (النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا)

[6] الکافی، جلد 8، صفحه 28