حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 03 فروردین 1399 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی مجازی پیرامون بحث «انتهای خطبه ی قاصعه بمناسبت مبعثا» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أَمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
ان شاء الله خدای متعال که به ما توفیقِ حیاتِ روی زمین در ماه شعبان را عطاء کرده است توفیقِ عبادت و بندگی و توبه و اِنابه عطاء کند صلواتی میفرستیم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال در فرجِ مولای ما حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف سایهی آن بزرگوار را بر سرِ ما مستدام بدار و توفیقِ دیدارِ ایشان را برای ما مهیّا کند و سلامتیِ وجودِ نازنینِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
همانطور که در دورانِ سخت و گاهی که بحران گریبانِ ما را میگیرد یا ابتلائات میآید، یا گناهانِ ما باعث میشود که ما محروم بشویم، یا موردِ ابتلاء و آزمایشِ حضرت حق هستیم، یا حکمتِ دیگری که نمیدانیم، همانطور که باید مواردِ متعددی را رعایت کنیم، از جمله اینکه ما واقعاً نگرانِ کسانی هستیم که زندگیِ شخصیِ آنها روزمزدی بوده است و از راهِ خدمات بوده است و ممکن است الآن زندگیِ آنها خیلی به سختی افتاده باشد، ما یک بُعد نداریم، همانطور که باید مواردِ بهداشتی را قطعاً و به جِدّ و جَهد رعایت کنیم، و برای سلامتیِ بیماران دعا میکنیم، ان شاء الله خدای متعال همهی کسانی که به مردم خدمت میکنند را یاری کند، همانطور که به مواد خوراکی نیاز داریم، روحِ ما هم در این ایّام بشدّت نیاز دارد، اگر هیچ ابتلائی نبود روحِ ما در ماهِ شعبان برای آمادگی برای ماه مبارک رمضان نیاز داشت، حالا که این ابتلائات بیشتر شده است ما بیشتر نیازمندیم.
عزیزانی که از دوستانِ ما هستند برای اینکه به بینندگانِ غیرحاضر در جلسه خدمت کنند چند نفری برای ضبط و این برنامهها حاضر شدهاند که یک جلسهای باشد که ما جلسهی خانگی را ترویج کنیم تا عزیزانِ ما هم استفاده کنند.
یک نکتهای عرض کنم، آن هم اینکه ما این سالها از جلساتِ خانگی محروم شده بودیم، گاهی نامِ فلان گوینده و فلان خواننده و غیره حجاب شده بود که ما در خانههای خودمان مجلس بگیریم و الآن که راهی جز این نداریم که در خانههای خودمان مجلس بگیریم این هم یک لطفِ حضرت حق است که ما هیچ لحظهای را در خانهی خود از دست ندهیم، منتها برای اینکه ممکن است الآن برای عزیزی امکانِ گرفتنِ مجلس نباشد یا در خانهی آنها کسی نباشد که دعا بخواند یا توسّل کند ما سعی کردیم جلسهای داشته باشیم که خیلی معدود کسانی که ضبط میکنند و مسئولِ صوت هستند و غیره حضور داشته باشند که یک جلسهی واقعی شکل بگیرد تا عزیزانی که نمیتوانند اما میخواهند در خانهی آنها نوای اهل بیت علیهم السلام پیچیده بشود و شنیده بشود، یک نوکری به محضرِ شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام کرده باشیم.
روزهای یکشنبه بحثِ ما درآمدی بر نهج البلاغه بود و قرائتِ دعا و توسّل، که چون به ماه شعبان رسیدیم قرائت دعا را بعد از سخنرانی میگذاریم که ان شاء الله مناجات شعبانیه در یکشنبههای ماه شعبان خوانده میشود.
نکاتی در مورد سند خطبه 201 نهج البلاغه
بحثِ ما درآمدی بر نهج البلاغه شریف بود، ان شاء الله امشب به فضل الهی بر سرِ سفرهی خطبه 201 نهج البلاغه هستیم، که در چاپهای مختلف 199، 200، 194 یا این حدودها پیدا میشود.
یک خطبهی کوتاه اما بسیار پُر نکته است که من سعی میکنم برخلافِ جلساتِ عمومی و حضوری اینجا خیلی مزاحمِ عزیزان نشوم.
اینجا با این عبارت شروع میشود که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ»[4]…
ابتدا یک نکته راجع به سندِ این خطبه عرض کنم، بعضی از خطبههای نهج البلاغه قبل از سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه پیدا نمیشود، اما این خطبه اینطور نیست و سندِ آن قبل از ایشان پیدا میشود.
درواقع یکی از قدیمیترین افرادی که این خطبه را روایت کرده است «ابوالعباس ابن عقده» حافظِ برجستهی حدیث، دانشمندِ برجستهی حدیثِ زیدی است که هم شیعیان، هم زیدیّه، و هم اهل سنّت او را قبول دارند. کم پیدا میشود که گروههای مختلف و فرق مختلف یک نفر را قبول داشته باشند. او را آنقدر قبول دارند که گاهی حتّی مثلاً «ابن حجر عسقلانی» برای اثباتِ اینکه یک نفر «صحابی» هست یا نه… چون میدانید در اهل سنّت اگر کسی صحابی باشد دیگر خیلی مقامات دارد، اصلاً دیگر رجال او را بررسی نمیکنند که آیا او راستگو است یا نه، میگویند دیگر اصلاً این حرفها در موردِ او مطرح نیست، و اینکه یک نفر بخواهد اثبات کند کسی صحابی است باید دیگر در اوجِ وثاقت باشد که از او کلامی را بپذیریم، «ابن حجر عسقلانی» وقتی میخواهد اثبات کند بعضیها «صحابی» هستند به «ابن عقده» استناد میکند. «ابن عقده» از آن کسانی است که به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خدمت کرده است، کتابِ مهمّی دربارهی طرقِ حدیثِ غدیر دارد، که تا دورهی «ابن تیمّه» و «سیّد بن طاووس» بوده است و محل بحث است و از دلایلِ قطعی بر این است که حدیث غدیر متواتر است، لذا «ابن عقده» انسانِ مهمّی است.
«ابن عقده» در کتابِ خود این خطبه را آورده است، البته با یک تفاوتِ اندکی نسبت به نهج البلاغه که به آن اشاره میکنم.
باز قبل از سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه دو نفر از «ابن عقده» اخذ کردهاند، یک نفر مرحوم «نُعمانی» شاگردِ «شیخ کلینی» است که او از… متنِ او را برای این میخوانم که یک نکتهی بسیار مهمّی در آن هست که سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه آن را تلخیص کرده است و در خطبهی خود نیاورده است، در مقدّمهی نویسندهی کتاب «الغیبة» نُعمانی آمده است، که نویسنده شاگردِ «شیخ کلینی» است.
جای دیگری که آمده است در کتابِ «الغارات» است که یک نکتهی فنّی دارد که اگر برسیم آن را عرض میکنم، که آدرس نداده است اما از راویای اخذ کرده است که مرحوم «نُعمانی» اخذ کرده است. درواقع صاحبِ «الغارات» حوالی سال 280 از دنیا رفته است، یعنی برای این خطبه به حدودِ صد و سی چهل سال قبل از وفاتِ سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه میرویم.
بعضی از جملاتِ این خطبه به گونهی دیگری در «المسترشد» طبری آمده است، در «مَحاسن» بَرقی آمده است، یعنی خلاصه اینکه خطبه اصل و اساس دارد، حتّی صد و پنجاه سال قبل از مرحوم سیّد رضی اعلی الله مقامه الشّریف.
آیا الآن «آخرالزّمان» است؟
این خطبه خطبهی خیلی مهمّی است که اتّفاقاً کاملاً به دردِ این روزگارِ ما میخورد. این روزگارِ ما که در آن هستیم روزگاری است که در آن بوی آخرالزّمان میآید.
من قبلاً هم راجع به «آخرالزّمان» صحبت کردهام، الآن هم نمیخواهم راجع به آن حرف بزنم. اصلاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیغمبرِ آخرالزّمان هستند، و همهی این هزار و چند صد سالِ اخیر جزوِ آخرالزّمان میشود تا موعدِ قیامت برسد، به نحوی همهی این هزار و چند صد سالِ اخیر آخرالزّمان است، اما طبیعتاً هرچه این زمان هم به آخر میرسد به آن فضای روایاتِ آخرالزّمانی نزدیک میشویم، منتها هنوز باورِ من این نیست که هنوز آن لحظاتِ نهاییِ بسیار سخت رسیده باشد.
البته این بدین معنا نیست که باید مثلاً هنوز پانصد سالِ دیگر صبر کنیم، چون ممکن است خدای نکرده همینطور که هیچ کسی در موردِ کرونا اینطور فکر نمیکرد… اصلاً آن زمانی میگفتند این بیماری در چین آمده است ما فکر نمیکردیم کرونا بیاید و اینطور زندگیها را تعطیل کند، ناگهان بشریّت را اینطور فشار داد! بیش از صد و نود کشور را تحت تأثیر قرار داد و هیچ کسی باور نمیکرد اینطور بشود.
ممکن است خدای نکرده همهی ابتلائاتِ آخرالزّمانی که به ما گفتهاند در چند ماه رُخ بدهد، یا ممکن است در یک سال رُخ بدهد، لذا من نمیخواهم بگویم که اگر «الآن آخرالزّمانِ روایات نیست» معنیِ آن این است که لزوماً باید هزار سالِ دیگر طول بکشد، البته خدای متعال به هیچ کسی بدهکار نیست و خدای نکرده اگر ما ضجّه نزنیم و خدای متعال دورانِ ما را دورانی نداند که به ما منّت بگذارد و امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند ممکن است ده هزار سال هم عقب بیفتد، ولی ممکن است خدای متعال به برکتِ این توسّلها و عجز و لابهها و اینکه ما نسبت به حقوقِ مردم بیشتر توجّه کنیم و بدهکاریهای مادّی و معنویِ خود را بپردازیم، چه بسا ممکن است همهی اینها در شش ماه و یک سال و شاید چند ماه رُخ بدهد و همهی آن ابتلائات موعدِ کوتاهی باشد، مانندِ همین کرونا که تصوّر نمیکردیم اینطور عالَم را فشار بدهد.
فعلاً آن روزگار نیست، الآن بعضی از شیعیان در خطر هستند، اگر آن بلایی که داعش بر سرِ گروههایی از شیعیان در بعضی از شهرها آورد بر سرِ تمامِ شیعیانِ همهی عالَم میآمد آن وقت چه بسا به موعدِ آخرالزّمان نزدیک میشدیم.
موعدِ آخرالزّمان موعدی است که عرف این است که وقتی میخواهند به ظالمین هدیه بدهند سرِ شیعیانِ امام زمان ارواحنا فداه را هدیه میدهند، ما هنوز به آنجا نرسیدهایم، یعنی ابتلاء عمومی نشده است، مواردِ آن زیاد است. اما عرض کردم که این بدین معنا نیست که لزوماً هزار سال طول بکشد.
اینجا نقل شده است حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خیلی در فشار و سختی و تلخی قرار گرفتند، وقتی جمعیّتِ لشکرِ ایشان روز به روز کم شد و نیروهای معاویه روز به روز زیاد شد…
فضای صدورِ خطبه 201 نهج البلاغه
بعضیها هم خیال میکردند که هر کسی جمعیّت دارد و فالور دارد علامتِ حقّانیّتِ اوست، میآمدند و به حضرت عرض میکردند که ببینید یاران معاویه چقدر هستند، روز به روز از جمعیتِ ما کاسته و به جمعیتِ او افزوده میشود، شبیه به همین امروز که پناهندگی داریم، متأسفانه آن زمان هم پناهنده داشتیم، «رِقّه» چیزی شبیه به ترکیهی امروز عمل میکرده است، همانطور که امروز اگر یک نفر بخواهد به یک جایی برود که پناهندهی سیاسی بشود باید از ایران به جایی مانند ترکیه و امارات برود، بعد باید آنجا آنقدر دُم تکان بدهد که آنها او را به نوکری قبول کنند و او پناهنده بشود، آن زمان به «رقّه» میرفتند، آنجا یک کارهایی میکردند و اعلام مواضع میکردند تا معاویه اینها را به حضور بپذیرد، اگر به حضور میپذیرفت آنوقت به آنجا میرفتند و شروع میکردند به نوکری! و «نوکرهای معاویه» میشدند. بعضیها یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند، شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند.
یک نفر را داریم که در سه جنگ جمل، صفین و نهروان در رکابِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است، و در ماجرای حکمیّت شاهدِ حکمیّت بوده است. یعنی جزوِ کسانی بود که در لشکرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آنقدر آدمحسابی محسوب میشد او را بعنوانِ شاهد بردند که وقتی این دو حَکَم در حالِ بحث کردن بودند و قرارداد مینوشتند یکی از شاهدهای دو طرف بوده است، یعنی این شخص یکی از وجوه و آبروهای دو طرف بوده است. این شخص بعد از واقعهی نهروان بر سرِ یک مشکلی از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قهر کرد و برای نوکری به معاویه رجوع کرده است!
یعنی شما از روزگارِ ما تعجّب نکنید که یک نفر وزیر ارشاد بوده است و بعداً پناهنده میشود و میگوید: دیدید که خودِ حضرت معصومه و امام رضا هم با سَم از دنیا رفتهاند!
یک نفر نیست به اینها بگوید که آیا شما تصوّر کردهاید که حرفِ جدیدی میزنید؟ مگر ما تا قبل از کرونا فکر میکردیم که شمشیر به بدنِ مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام اثر نمیگذارد؟ مگر ما قبل از کرونا گفته بودیم که تیغ به فرقِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اثر نمیگذارد؟ مگر مردم در روضهها اینقدر نخوانده بودند که امام رضا صلوات الله علیه مسموم شدهاند؟ این که حرفِ جدیدی نیست!
باید به آنها گفت: شما برگردید و ببینید که عقیدهی خودتان را از کجا آورده بودید، یا الآن که میبینیم وقتی رد حالِ انتقام گرفتن از مردم هستند عقیدهی خود را از کجا آوردهاند؟ مگر چیزِ جدیدی گفتهاید؟! معلوم است که بدنِ مطهّرِ امام معصوم هم مانندِ سایرِ بدنهاست، مگر اینکه بنا بر این باشد که بخواهند معجزه کنند، که معجزه معمولِ زندگیِ اهل بیت علیهم السلام نیست، اهل بیت علیهم السلام روی زمین راه میرفتند، ولو اینکه بر همهی عالَم قاهر باشند و بتوانند طیالأرض کنند، هر روز که طیالأرض نمیکردند، یعنی رفتارِ اهل بیت علیهم السلام اینطور نبوده است که بخواهند حتماً از طیالأرض استفاده کنند.
چیزِ جدیدی نشده است که شما میگویید خودِ امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها مسموم شدهاند؛ این «خودشان مسموم شدهاند» یعنی چه؟ یعنی میخواهید بگویید که توانِ آن را نداشتهاند؟ امکانِ آن را نداشتهاند؟ یعنی باید برگردی و ببینی که عقایدِ خودت را از کجا گرفتهای.
در این دورانی که خیلیها دوست دارند از دین انتقام بگیرند و فرصت را غنیمت شمردهاند… در حالی که تقریباً فقط دینداران هستند که میدانند اگر به مردم خدمت کنند «اهدی الحسنیین» است، همانطور که عدّهای از جوانهای هیئتی آبمیوه برای پرستاران و پزشکان و بیماران آماده میکنند، عدّهای بستهی ضدّعفونی کننده میدهند، عدّهای شبها خیابانها را ضدّعفونی میکنند، نوکری هم که از دستِ ما برمیآمده است این بوده است که نیم ساعتی برای شما حرف بزنیم، فقط دینداران بودند که جرأت کردند بیایند و خدمت کنند، چون «اهدی الحسنیین» میدانند، ولی عمداً دیده نمیشود.
امروز روزی است که شما کسانی را که در فضای مجازی غُر میزدند نمیبینید که بیایند و حتّی شوآف اجراء کنند، با این حال کارِ مذهبیها دیده نمیشود، بهتر که دیده نمیشود، الحمدلله، خدا کند که ما برای صاحبِ خودمان نوکری کنیم و نه برای دیدنِ مردم.
آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفتند: معاویه خیلی یار دارد و شما تنها هستید.
و من به شما عرض میکنم که شیعیان در طول تاریخ… الآن نگاه نکنید که چهل پنجاه سال است یک حکومتی داریم و سرِ خود را بالا میگیریم و معارفِ اهل بیت علیهم السلام را راحت بیان میکنیم، در طولِ سالیانِ سال معمولاً شیعیان عادت نداشتند صدای خود را بلند کنند و نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ببرند، معمولاً در پستوها و پنهانی و مخفیانه بوده است.
لذا دیدم این خطبه مناسبِ حالِ امروزِ ماست.
درآمدی بر خطبه 201 نهج البلاغه
در نهج البلاغه دارد که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: «یَا أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» ای مردم!…
ان شاء الله فدای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بشوم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبهی «قاصعه» فرمودند: اگر همهی دنیا مقابلِ من بایستند و من یک روز در نبردی تن به تن با همهی مردمِ دنیا باشم برای من هیچ فرقی نمیکند، یا اینکه همهی مردمِ دنیا با من باشند و مقابلِ من یک نفر باشد؛ چون آنکه در این عالَم کارهای هست خدای متعال است و من عبدِ خدای متعال هستم، اصلاً چیزِ دیگری برای من مهم نیست، اصلاً جمعیّت برای من «عزّت» نمیآورد.
دیدهاید مثلاً کسی از دنیا میرود و ما میگوییم که مجلسِ او خیلی باعزّت برگزار شد، یا با غربت برگزار شد. نه جمعِ ما و نه تفرّقِ ما باعثِ عزّتِ آن میّت نیست، مگر اینکه یک توسّلی برای او بخوانند.
ان شاء الله خدای متعال به برخی خیر بدهد، من دیدم بعضیها وقتی دیدند این بیماران در غربت از دنیا میروند هنگامِ شستنِ آنها بالای سرشان زیارت عاشورا میخوانند، چیزی که به دردِ ما میخورد اینهاست، «مرگ» اوجِ غربتِ ماست، آنجاست که همهی ما میفهمیم اگر هشت میلیارد نفر بیایند و مجیزِ کاشانی را بگویند که او را داخلِ قبر میگذارند، همه فریاد بزنند، همه القاب بگویند، جنّت مکان، خُلد آشیان بگویند، دو ریال هم نمیارزد، اگر همه هم فحش بدهند دو ریال نمیارزد.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: «لَا تَسْتَوْحِشُوا» نترسید، وحشت نکنید، «فِي طَرِيقِ الْهُدَى» اگر در راهِ هدایت هستید، «لِقِلَّةِ أَهْلِهِ».
اگر همهی عالَم ما را مسخره کنند ما دوست داریم بجای اهل بیت علیهم السلام ما را مسخره کنند، حداقل در نامهی عملِ ما بنویسند اینقدر که او یک عمر خود را به اهل بیت علیهم السلام بسته بود حداقل یک فحش هم شنید، ما که فقط از نعماتِ اهل بیت علیهم السلام بهرهمند بودیم.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: از اینکه اهلِ حق کم هستند وحشت نکنید، چون زیادی و کمیِ اهل حق اصلاً برای ما عزّت یا غربت نمیآورد، اگر با خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام باشیم عزیز هستیم، اگر خدای نکرده با خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام هم نباشیم و هشت میلیارد نفر دنبالکننده داشته باشیم اصلاً به درد نمیخورد.
بعد حضرت یک عبارتی فرمودند که عبارتِ بسیار مهمّی است، من نمیخواهم بحث را طولانی کنم، این بحث از جهتِ جامعهشناسی بحثِ بسیار مهمّی است، فرمودند: «فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ» مردم در این دنیا بر سرِ یک سفره جمع شدهاند که سیریِ آن کوتاه است اما گرسنگیِ آن طولانی است.
حالا بعضیها فکر کردهاند که منظور از این «گرسنگیِ آن طولانی است» قیامت است که خیلیها در آن گرسنه هستند، نخیر! این جمله میگوید: ببین وقتی میخواهی به یک لقمه نان برسی باید چقدر بدوی تا به یک مائدهای برسی، باید چقدر طلب کنیم تا یک لحظه بنشینیم، گاهی یک غذا را ده ساعت درست میکنند و آن را در ده دقیقه میخورند، دنیا اینطور است، باید سالها تلاش کنیم و یک سال با تلاشِ زیاد درس بخوانیم تا در کنکور موفق بشویم، باید چند سال کار کنیم تا یک مغازه بخریم.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: مردم بر سرِ سفرهای جمع میشوند که بهرهمندیِ آن در این دنیا کم است؛ لحظهی لذّت بردن از آن کوتاه است، همهی لذّتهای این دنیا اینطور است، وصالِ آن کوتاه است و زائل است، اما رسیدن به آن خیلی دردسر دارد و طولانی است، گاهی باید یک عمر بدویم تا به یک چیزی برسیم و بعد تمام میشود. نهایتِ آن این است که طرف به یک پستِ بزرگِ حکومتی میرسد، باید چقدر این طرف و آن طرف کند، از این مسیر به آن مسیر، از این پست به آن پست، گاهی ممکن است مجبور بشود چقدر دروغ بگوید و در نهایت هم چند سال مسئولیت دارد و بعد تمام میشود، وقتی مسئولیتِ او تمام میشود اگر دو سال هم بگذرد دیگر خیلی از مردم او را فراموش میکنند.
بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک جملهای فرمودند که خیلی مهم است، «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ» بدانید فقط و فقط مردم برای این دو چیز جمع میشوند… اگر میخواهید جامعه را همراه کنید دو چیز است که جامعه را همراه میکند، حضرت نمیخواهند اینجا بفرمایند که این کار را انجام بدهید، در حالِ آموزش هستند که جامعه اینطور است: «مردم یا باید به چیزی میل داشته باشند و یا از چیزی بدشان بیاید»، اگر به چیزی میل داشته باشند جمع میشوند و میشود آنها را همراه کرد، اگر از یک چیزی بدشان بیاید میشود آنها را همراه کرد. عبارتِ دینیِ این عبارت چیست؟ «تولّی و تبرّی»!
که میفرمایند: اگر مردم برای حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جمع بشوند و برای بغض از قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع بشوند، که جمعِ این دو مورد به یکدیگر کمک میکند، چون این حبّ و بغض در یک جهت است، اینکه میفرمایند: «هل الدین الا الحب والبغض»، چون اگر حبّ و بغض باشد دین هست و پای کار ایستادن هست و انسان جان میدهد و پول میدهد و زندگیِ خود را میگذارد، چرا؟ چون هم میل و رضایتِ انسان و هم خشمِ انسان از دشمنِ خدای متعال هست.
حال آن طرف هم هست، دشمن میتواند از این موضوع استفاده کند، حضرت فرمودند: ببینید من میدانم… یعنی مدام میآمدند و میگفتند که ببینید معاویه آدم جمع کرده است، حضرت میخواهند بفرمایند: من میدانم که چطور میشود انسانها را جمع کرد.
معاویه چکار میکند که وقتی نزدیکانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم قهر میکنند به او مراجعه میکنند؟ پُست میدهد و پول میدهد.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم میفرمایند: من هم میدانم که «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ» یا باید او را راضی کنید و یا باید او را از یک چیزی خشمگین کنید.
یعنی چه؟ یعنی به بعضیها پول نمیدادند، یک «شرحبیل بن ذی الکلاع» بود که او یمنی بود و اصلاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را قابل قیاس با معاویه نمیدانست، ولی معاویه با یک عدّهای او را تحریک کردند، او فرماندهی یمنیهای شام بود و یک انسانِ قَدَری هم بود، معاویه یک عدّهای را برای شستشوی مغزیِ او بکار گرفت که بگویند علی بن ابیطالب خونِ عثمان را به ناحق ریخته است، اینطور خشمِ او را برانگیختند، او میدانست حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با معاویه قابل قیاس نیست ولی برای خونِ خلیفهای که او فکر میکرد به ناحق ریخته شده است به معاویه پیوست!
و وقتی در جنگ صفّین فهمید که جناب عمّار رحمة الله تعالی علیه به شهادت رسیده است و فهمید که حق با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، دیگر اختلاف بر این است که آیا یارانِ معاویه او را ترور کردند یا توسّطِ یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد، اگر اینطور نشده بود خودِ او معاویه را کشته بود، عمروعاص ملعون آمد و معاویه ملعون گفت: نمیدانم به تو بشارت بدهم یا به تو پیامِ تلخ بدهم، پیامِ تلخ این است که عمّار کشته شد و آبروی ما رفت، پیامِ خوب این است که «شرحبیل بن ذی الکلاع» کشته شد، وگرنه همین شخص حکومتِ تو را از پای درمیآورد.
چطور این کار را به «شرحبیل بن ذی الکلاع» کردند؟ خشمِ او را برانگیختند!
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: عایشه اگر فکر میکرد که چه بلایی بر سرِ خود میآورد هیچ وقت با من نمیجنگید، کینه و خشمِ او از من باعث شد که این همه آدم را جمع کند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: دو چیز مردم را جمع میکند، حضرت میخواهند بفرمایند که من صرّافِ وجودِ انسانها هستم، من میدانم اینها چطور برانگیخته میشوند، یا باید رضایتِ آنها را جلب کرد و یا خشمِ آنها را، آن وقت به راحتی جمع میشوند، منتها من حاضر نیستم یک پوستِ جو را از دهانِ یک مورچه بگیرم که بخواهم یک عدّه را جمع کنم.
ان شاء الله فدای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بشوم که فرمودند: من حاضر نیستم برای صلاحِ شما دینِ خود را خراب کنم، لذا برخلافِ شرع عمل نمیکنم.
بعد فرمودند: «وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ» یک نفر به شتری که جناب صالح علی نبیّنا و آله و علیه السلام معجزه کردند و از دلِ کوه درآوردند خنجر زد، یک نفر آن شتر را کشت، ولی خدای متعال میفرماید: «فَعَقَروها»[5]، آن شتر را کشتند. یک نفر کشت پس چرا جمع میبندد؟
اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آیه را تفسیر نمودهاند، حضرت میفرمایند: «وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ» ولی خدای متعال عذاب را تعمیم داد، چرا؟ «لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا» وقتی این رضایتِ آنها تعمیم پیدا کرد.
یک نفر کشت ولی بقیه راضی بودند و او را تشویق کردند، بقیّه جلوی او را نگرفتند، بقیّه به خطای او راضی شدند.
این فرمایشِ خیلی سنگینی است، یعنی ممکن است امروز یک نفر خلاف کند، یک نفر گناه کند، یک نفر خیانت کند، یک نفر بیت المال بخورد، ولی بقیّه راضی باشند، هم حزبیها ساکت هستند، حضرت همه را دزد حساب میکنند.
حضرت به این آیه مبارکه استناد میکنند که میفرماید: «فَعَقَروها»؛ همه که آن ناقه را نکشتند، همهی قومِ ثَمود که نریختند شتر را بکشند، یک نفر این کار را کرد، ولی چون اینها راضی شدند و حرف نزدند، چون اینها نهی از منکر نکردند، چون صدای آنها درنیامد…
گاهی ما امروز میبینیم که یک نفر بلند میشود و به عقایدِ شیعه حمله میکند، نیاز نیست فحش بدهید اما میشود اعلامِ انزجار کرد، اگر ده میلیون نفر اعلامِ انزجار کنند فضا تغییر میکند و او قطعاً عذرخواهی میکند.
یک کسی یک حرفِ غلطی زد، یک عدّه به او جواب دادند، مجبور شد جوابِ دیگری بدهد، اما اگر صد نفر پاسخ بدهند و صد هزار نفر پیام بگذارند و بگویند اشتباه کردهای مجبور است که عذرخواهی کند؛ و اگر نگویند همه شریک هستند.
عبارتِ حضرت این است: «لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ»، خدای متعال فرمود که اینها شتر را کشتند و همهی آنها پشیمان شدند.
یک نفر شتر را کشته بود ولی بقیّه همراهی و همدلی کردند.
بعد فرمودند: «فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ» یعنی همانطور که یک گاوآهنی را روی زمین میکشند و آن صدا میدهد، حال اگر حلقههای این گاوآهن را در آتش داغ کرده باشند که تیز شده باشد زمین را شدیدتر میتراشد، همانطور که گاوآهنی که با حرارتِ آتش تیز شده است زمین را میتراشد و صدای آن درمیآید، خدای متعال طوری عذاب را نازل کرد که انگار زمینِ زندگیِ قومِ ثمود زوزه میکشید، عذاب نازل شد.
ممکن است این بیماری که امروز آمده است گناهِ امثالِ من باشد، ممکن است من یا یک نفر یک اشتباهی کرده است و بقیّه هم راضی شدهاند، یا ممکن است ابتلاء مؤمنین باشد، یا چیزهای دیگر، هم ممکن است این عذاب باشد و هم باید از عذابِ الهی پناه برد.
بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ» کسی که به مسیرِ حق و راهِ روشن و یقینی عمل کند بالاخره به آب میرسد، ولی اگر از راهِ دیگری برود ممکن است ظاهراً به آبِ ظاهری و سراب برسد اما نهایتِ آن گرفتاری و حیرت است.
«نُعمانی» و فضای غیبت امام زمان ارواحنا فداه
حال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینجا در کتابِ «غیبة» نُعمانی یک عبارتی دارند که خیلی سنگین است، این کلام بسیار عجیب است.
ابتدا یک مطلبی را عرض کنم، مرحوم نُعمانی این روایت را کجا آورده است؟ بعد از اینکه میخواهد به شیعیان بگوید که… تفاوتِ مرحوم نُعمانی با ما چیست؟…
شروعِ کرونای حقیقیِ عالَم برای دورهی غیبتِ کبری است. در غیبتِ صغری شیعیان بطورِ موقّتی… روایات را هم داشتند، نایبِ خاص هم بود، میشد ارتباط گرفت، اگر کسی سؤال داشت بالاخره به سختی و به ندرت میشد برود و سؤال کند.
«احمد بن اسحاق» از قُُم راه افتاد و میخواست سؤال «سعد بن عبدالله اشعری» را بپرسد، «سعد» هم با او راه افتاد و آمد از نایبِ امام زمان ارواحنا فداه سؤال کرد که مردم این سؤال را پرسیدهاند و من چه پاسخی بدهم؟
ولی سال 329 شد، یعنی غیبت کبری شد و انقطاع از طریق نیابت رُخ داد، مرحوم نُعمانی که شاگرد شیخ کلینی است و حدود سال 350 از دنیا رفته است حدود بیست سال از عمرِ خود را در دورانِ غیبت کبری و آن هم شروعِ غیبت کبری گذرانده است، لذا او میفهمد که غیبت کبری چقدر بیچارگی و ابتلاء است.
مثل اینکه بلاتشبیه الآن به ما بگویند که دیگر نمیتوانید ارتباط بگیرید، اگر الآن شما بخواهید با پدری خود تماس بگیرید ناگهان بگویند که برق قطع شد و مخابرات قطع شد و درها قفل شد، یعنی ناگهان اقطاع حاصل بشود.
مرحوم «نُعمانی» در اوجِ ابتلاء آن روزگار هستند، متأسّفانه تنِ ما کمی به فضای غیبت عادت کرده است، یعنی آنها دورهی حضور را درک کرده بودند و غیبت را دیدند، لذا غیبت برای آنها خیلی تلخ بوده است، ما از زمانی که به دنیا آمدهایم… مانندِ بچهای که در بازار گُم بشود تا بچهای که به دنیا بیاید و از همان روز اول در پرورشگاه بزرگ بشود، این شخص درست است که نمیداند پدر و مادرِ او کجا هستند ولی چون آرام آرام بوده است یک آرامشِ بیهودهای دارد و خبر ندارد چه شده است، اما آن کسی که دستِ او در میانِ بازار از دستِ مادرِ خود جدا شده است این جدایی و فراق را بیشتر درک میکند و این جدایی و فراق برای او تلختر است.
«نُعمانی» اینطور است، لذا کتاب «غیبت» را برای این نوشته است که شیعیان را از این بحران دربیاورد، در مقدّمهی نویسنده…
آخرالزّمان در روایات
اجازه بدهید ابتدا یکی دو روایت برای شما بخوانم، میگوید که از امام صادق علیه السلام اینطور روایت شده است: «وَ اَللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اَللَّهِ لَتَطِيرُنَّ يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلاَّ كُلُّ اِمْرِئٍ أَخَذَ اَللَّهُ مِيثَاقَهُ»[6] طوری شما را میتکانند و غربال میکنند و جدا میکنند، کانّه آنقدر حیرتزده میشوید، آنقدر به چپ و راست میروید، نه مثلِ مادرِ حضرت اسماعیل علیه السلام در سعی بین صفا و مروه، آنقدر به چپ و راست فرار میکنید و پناه میبرید انگار در حالِ پرواز کردن هستید، یعنی آنقدر شما به اضطرار میافتید و آنقدر انسانها ناامید میشوند و آنقدر مرتد میشوند و آنقدر میگویند که دیگر این هم جواب نداد و این مسیر هم… بنای این روزگار همین بوده است، هزار و صد سالِ قبل به ما گفتهاند، آنقدر ما را میتکانند تا فقط کسانی بمانند که به میثاق پایبند هستند، «وَ كَتَبَ اَلْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ» تا آن کسانی که به روح الله مؤیّد هستند بمانند.
بعد حضرت باقر صلوات الله علیه یک عبارتی فرمودند، فرمودند: این آیا را دیدهاید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[7]؟ «اِصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ»[8] به آنچه از احکام و واجبات و یقینیّات و ترک محرّمات میدانید عمل کنید. الآن چکار کنم که دستِ من به دامانِ امام زمان ارواحنا فداه برسد؟ اول به آنچه یقین داری عمل کن، ما در دین میانبُر نداریم، این مسیر مسیری است که برای همه هست، باید انسان این مسیر را طی کند.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «اِصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ وَ صَابِرُوا عَدُوَّكُمْ» بدانید شما دشمن دارید، بدانید زخم زبان میزنند، بدانید به شما طعنه میزنند، بدانید که اینها نباید شما را از مسیر برگردانند.
چطور وقتی میخواهی به سرِ کار بروید ماشینهای دیگر اجازه نمیدهند شما گاز بدهید، میدانید دیگر! خارِ این مسیر برای رسیدن به آن گل هست، سختیها هست.
بعد فرمودند: «وَ رَابِطُوا إِمَامَكُمْ اَلْمُنْتَظَرَ» و دلِ خودتان را به دستِ امامِ منتَظَر بدهید، رابطهتان را برقرار کنید، فراموش نکنید، اگر فراموش کنید پرت میشوید، گُم میشوید.
بعد اینجا مرحوم نعمانی میگوید: «و هذه الإصابة القَلیلة» کسانی که پای کار بمانند خیلی کم هستند. هزار سالِ قبل به ما گفتهاند.
من یک زمانی در محرّم در جلسهی بضعة الرّسول سلام الله علیها عرض کردم که یک زمانی انسان به دوربین مخفی برخورد میکند و نمیداند، اما اگر کوچهی کناری به ما بگویند که اینجا که میروید دوربین مخفی هست دیگر خیلی مؤدّب میشویم و رعایت میکنیم! چون یقین میدانیم.
از قبل اینها را به ما گفتهاند، این آدم هزار و نود سال است که از دنیا رفته است، این دیگر چیزی نیست که بگوییم از یک جایی درآوردهاند و نمیدانیم از کجا بوده است و یک نفر از خود درآورده است، میگوید: «و هذه الإصابة القَلیلة هی التی قال امیرالمؤمنین علیه السلام» اینها همان گروهی هستند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «و هذه الإصابة القَلیلة هی التی قال امیرالمؤمنین علیه السلام لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ»، اگر کم بودید نترسید، خدای متعال با شماست. میگوید: اینها همان کسانی هستند که حضرت فرمودند.
نکاتی از کتاب «غیبت» نُعمانی در مورد خطبه 201 نهج البلاغه
بعد میگوید: «أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ اِبْنُ عُقْدَةَ»[9] همان که عرض کردم که روایت را از «ابن عقده» گرفته است… تا میرسد به اینکه «فُراتِ بنِ أحنَف» که «الغارات» هم از این آدم نقل میکند، «عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ» او هم از از «اصبع بن نباته» شاگرد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، اصبغ میگوید: «سَمِعْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى مِنْبَرِ اَلْكُوفَةِ يَقُولُ:»… «الغیبة» نُعمانی نسبت به نهج البلاغه چند جملهی اضافه دارد که به فهم کمک میکند، «اصبغ» میگوید: ابتدا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام روی منبر نشستند…
تعجّب نکنیم چطور مردمی زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند که به حضرت إن قُلت میکردند که چرا معاویه طرفدار دارد، چون ما الآن دورهی امام زمان ارواحنا فداه هستیم، الآن امامتِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف هست دیگر! ما که بیامام نیستیم، ممکن است ما هم همان ناشکریها را بکنیم…
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَنَا أَنْفُ اَلْإِيمَانِ» آن اوجِ ایمان، رأسِ ایمان… فرض کنید اگر یک گروهی بروند و رنگِ لباسِ یک نفر در پیشانیِ سپاه با بقیّه فرق کند، چطور در اوج پیداست؟ «أَنَا أَنْفُ اَلْإِيمَانِ» اصطلاح است، من آن رأسِ اهلِ ایمان هستم.
یعنی شما گُم نمیشوید، وقتی مرا ببینید گُم نمیشوید.
بعد فرمودند: «أَنَا أَنْفُ اَلْهُدَى وَ عَيْنَاهُ» چشم و گوش و بینی ایمان من هستم، (اینها در عرب اصلاح است)، شما در حالِ دیدن هستید.
بعد فرمودند: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ اَلْهُدَى لِقِلَّةِ مَنْ يَسْلُكُهُ إِنَّ اَلنَّاسَ اِجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ قَلِيلٍ شِبَعُهَا كَثِيرٍ جُوعُهَا- وَ اَللّهُ اَلْمُسْتَعانُ وَ إِنَّمَا يَجْمَعُ اَلنَّاسَ اَلرِّضَا وَ اَلْغَضَبُ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ صَالِحٍ وَاحِدٌ فَأَصَابَهُمُ اَللَّهُ بِعَذَابِهِ بِالرِّضَا لِفِعْلِهِ وَ آيَةُ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ. فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ وَ قَالَ: فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّاها وَ لا يَخافُ عُقْباها» که اینجاها را خواندیم، تا اینکه به آخرِ آن میرسد، حضرت یک عبارتی فرمودند که برای ما خیلی عجیب است.
طرفدارِ حق باشیم
اول من دو نکتهی آن را عرض کنم تا آن چیزی را که به دردِ ما هم میخورد عرض کنم.
بعد از اینکه فرمودند: ناقهی صالح را کشتند و خدای متعال همه را عذاب کرد، بعد حضرت روی کردند به این مردم و فرمودند: «أَلاَ وَ مَنْ سُئِلَ عَنْ قَاتِلِي فَزَعَمَ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَدْ قَتَلَنِي» از هر کسی بپرسند چه کسی قاتلِ من هست، قاتلِ من چه کسی هست، و آن جواب دهنده قاتلِ مرا مؤمن بپندارد بدانید که او هم در قتلِ من شریک است.
یعنی یک «ابن ملجم» مرا کشت ولی هر کسی به قتلِ من شریک است، هر کسی که گفت «ابن ملجم» مسلمان است و یک اشتباهی هم کرده است، او هم در قتلِ من شریک است.
اگر توجّه کنید میبینید که این فرمایشِ خیلی سنگینی است، باید اهل سنّت از قاتل حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اعلامِ برائت کنند، میدانید که بعضی از آنها این کار را نمیکنند، در بعضی از روایاتِ ما قاتلینِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام لعن شدهاند، میگوید: «اللهُمَّ العَن قَتَلَةَ أمیرالمؤمنین»، ما که میگوییم یک نفر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کشته است پس چرا «قاتلان» را لعن میکنند؟ برای آن کسی که «سَمِعَت بِذلکَ وَ رَضیَت بِه» شنید و جلوگیری نکرد، شنید و راضی شد، شنید و گفت: قاتلِ او هم خوب بود.
ما در صحیح بخاری راوی به نام «عمران بن حطان» داریم که این شخص در مدح ابن ملجم ملعون شعر گفته است، این سگ قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام محسوب میشود نه راویِ حدیث که از او دین اخذ کنیم، هر کسی که قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مؤمن بداند مثل «ابن هضم» که میگوید قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک مؤمنِ باتقوایی بود که اشتباه کرد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند که این شخص قاتلِ من محسوب میشود، به چه دلیل؟ به استنادِ اینکه کشندهی ناقهی صالح هم یک نفر بود اما بقیّه راضی شدند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حجّتِ تامّهی خدای متعال و حجّتِ عظمای الهی بودند.
لذا تمامِ کسانی که شنیدند حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کشته شده است… حال روایت هست که دیگر نمیخواهم وقت را بگیرم، کوفیان به نزدِ امام صادق علیه السلام آمدند که البته همهی اینها شیعه نبودند، حضرت فرمودند: شما با قتلِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چه کردید! گفتند: همهی قتله مُردهاند، امام صادق علیه السلام فرمودند: تمامِ آن کسانی که «سَمِعَت بِذلکَ وَ رَضیَت بِه» قاتلهای جدّ من هستند، پدرانِ شما قاتلانِ جدّ من هستند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: کسی که خیال کند قاتلِ من ایمان دارد یا هنوز هم از دایرهی اهل اسلام خارج نشده است یا کسی که با من جنگیده است مسلمان است، خودِ او هم در جنگِ بر علیهِ من شریک است.
لذا ما شیعیان معاویه را مسلمان نمیدانیم، نه اینکه او را شیعه ندانیم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي»[10] جنگِ با تو جنگِ با من است، و این روایت را غیرشیعه هم نقل کردهاند.
آیا شما کسی که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جنگیده است را مسلمان میدانید، مثلاً کسی «عُتبه» که در جنگ بدر کشته شده است را مسلمان میداند؟ به همان شکل ما کسی که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بجنگد را مسلمان نمیدانیم، کسی که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جنگیده است «نامسلمان» است، مگر اینکه مثلِ یک مشرکِ بُتپرست توبه کرده باشد و به دامانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پناهنده شده باشد و بگوید میخواهم جبران کنم، در اینصورت امکان دارد، اما این موضوع خیلی اندک است، ما گزارشی نداریم، کسی که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جنگیده است نامسلمان است و جزوِ کافرین محسوب میشود.
هر کسی که قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا کسی که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جنگیده است را مسلمان بداند، او هم جزوِ کسانی است که در سپاهِ صفّین و جمل و نهروان مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جنگیده است محسوب میشود.
لذا برادران اهل سنّت اولاً باید بشدّت حواسِ خود را به این نکته جمع کنند، ضمناً این بشارت به ما هم هست. همانطور که در روایاتِ متعدد هست که کسی که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همدل باشد جزوِ سربازان حضرت در جمل و صفّین و نهروان است هست، هر کسی که خطاهای دشمنانِ اهل بیت علیهم السلام را توجیه کند و اعلام برائت از جنگآوران در برابرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نکند حضرت میفرمایند جزوِ قاتلینِ من محسوب میشود.
حال میخواستم از این موضوع چه نتیجهای بگیرم؟ میخواستم عرض کنم که امروز میبینید که «حق» تنهاست، هر کسی که از راه برسد…
ارزشِ دینداری
شاید دورهای نباشد و دینی نباشد که اینقدر مانندِ شیعیان و مراجعِ شیعه بدونِ هیچ اختلافی با یکدیگر یکصدا بگویند که امور بهداشتی را رعایت کنید، ما اصلاً در یاد نداریم که مراجعِ ما اینقدر متّحد باشند، یک کارِ عظیم و عجیبی رخ داد، حتّی اگر قلباً قبول نداشتند بخاطرِ مصلحتِ بالاتر سکوت کردند، در حالی که شما میدانید در یک موضوعاتِ سادهتری مانندِ «قمه زدن» یا «قمه نزدن» یا «اعلامِ روزِ عید» ممکن بود نظرِ مرجع تقلیدی این باشد که من فتوای خود را برای مقلّدینِ خود اعلام میکنم، چرا اینجا این کار را نکردند؟ در صورتی که ممکن است مخالف هم باشند… حتّی حرمهای مطهّر تعطیل شده است، همه که حزب اللهی نیستند، نگاه کردند و دیدند که مصلحتِ بالاتر این است که الآن جامعه را نجات بدهند.
کدام مکتب اینطور کمک کرده است؟ انصافاً جامعهی علمیِ شیعه سربلند بیرون آمده است، اما چرا اینقدر فحش میدهند؟
یک عدّه طلبه رفتند و شروع کردند به روحیه دادن، اقوامِ کروناییها جرأت نمیکنند در دفنِ بیماران نزدیک بروند، جوانِ شیعه که مسلّماً او هم پدر و مادر و زن و بچّه دارد میرود و زیارت عاشورا میخواند و این شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را غسل میدهند، به بیماران و پرستاران و پزشکها خوراکی میدادند، به اینها روحیه میدادند، اخیراً یک نامهای نوشتند و اعلام کردهاند که ما حاضر هستیم در کشورهای دیگر هم خدمت کنیم، و این را نباید شوآف دانست، البته اگر کسی این فرصت را شوآف حساب کند بدبخت است، اما اگر کسی بگوید که من میخواهم بگویم مرامِ ما شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این بوده است که اگر جزام میآمد تنها خانهای که در دورهی امام زین العابدین صلوات الله علیه امید داشتند که کسی به آنها نگاه کند خانهی امام زین العابدین علیه السلام بوده است.
ما «اهدی الحسنیین» میدانیم عدّهای به اندازهی کفایت بروند و حتّی به نامسلمانها روحیه بدهند، اینها بپرسند شما که هستید؟ بگویند: ما شیعیانِ علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام هستیم.
این دوره دورهای است که اتّفاقاً ارزشِ دینداری مشخص میشود، چرا اینقدر به ما طعنه میزنند؟ یک جهتِ آن این است که ما نباید ساکت باشیم، دوم اینکه باید بدانیم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»[11] غربالِ روزگار شما را دائم میتکاند بلکه دستتان از دامانِ حقِ حقیق حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کوتاه بشود، و باید محکم گرفت و ضجّه زد که دست جدا نشود.
ان شاء الله خدای متعال به همهی ما کمک کند که استفاده کنیم.
توسّل
شبِ ولادت است اما چون ما خیلی بیپناه هستیم اشکال نکنند، ما که الآن مجلسی نداریم که بگویند مجلسِ شادی را به مجلسِ عزا تبدیل کردید، بعد از ما هم میخواهند دعا و توسّل کنند.
عرضِ من همیشه این است که ان شاء الله خدای متعال نیاورد که ما که یک عمر بر درِ خانهی اهل بیت علیهم السلام بودیم وقتی به اینطور جاها میرسد عقب بمانیم.
میخواهم چند بیت شعر از نوهی خلیفه دوم بخوانم، البته او حوالی سال هزار و دویست از دنیا رفته است، دیگر از او در فهم کمتر نباشیم، و بعد هم یک جملهی مختصر توسّل میکنم.
این ایّام ایّامی است که روحِ ما بیشتر از جسممان به غذا نیاز دارد، این ایّام از آن ایّامی است که اتّفاقاً نشان میدهد که کارکردِ دین چیست، ما بیشتر از تنفّسِ هوای پاک و اکسیژن به نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیاز داریم، ما زنده به نامِ اهل بیت علیهم السلام هستیم.
روز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردم که از تنگیِ تعبیر است، ما چه کنیم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را با معاویه ملعون قیاس کردهاند؟ که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید بفرمایند که مَثَلِ اهل بیتِ من مَثَلِ سفینهی نوح است، وگرنه در زیارت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هست «سلام بر تو ای کسی که به مبارکیِ نامِ تو خدای متعال کشتی نوح را هم نجات داد»، اصلاً نجاتبخشیِ کشتی و اثربخشیِ هر دارویی به برکتِ نامِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، خدای متعال اینطور قرار داده است.
«عبدالباقی عمر أفندی» که من او را برای کسی مثلِ خودم حجّت میدانم، اگر همه چیزِ خود را فدای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نکنم خاک بر سرِ من، که این آدم میگوید: من برای جدّ خود شعر نمیگویم که دهانِ من پاک بماند که میخواهم برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شعر بگویم، و عجیب عاشقِ زیارتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است.
اگر در خاطر داشته باشید جلسهی گذشته راجع به قبر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشعاری از او خواندم، او چند بیت مختصر در مورد «ارزشِ زیارت» دارد.
البته میدانید که اگر ما همین الآن هم به پشتِ بامِ خانهی خود یا به خیابان برویم و یا رو به قبله بشویم و یا به هر سمتی «صلّی الله علیک یا اباعبدالله» بگوییم ایشان قطعاً پاسخِ ما را میدهند، منتها من برای اینکه بدانم چه ارزشی دارد نباید فهمِ من کمتر از فهمِ «عبدالباقی عمر أفندی» باشد.
بالای این شعر نوشته است: «مخاطباً بنی الزّهراء البتول و سلالة المرتضی ابن عم الرّسول»، یعنی ذریّهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در این چند بیت مورد خطاب قرار داده است. میگوید:
یا بنی الزهرا من کنتم له لم تخف من صولت الدهر علیه
ای فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها! هر که شما را داشته باشد از اینکه روزگار به او حمله کند و تمامِ قوای روزگار جمع بشود و همه بصورتِ تیر و نیزه بشود و به سمتِ او ببارد، روزگار گردباد بشود و او را در بنوردد… اگر کسی شما را داشته باشد و همهی روزگار با او دربیفتد او اصلاً احساسِ خوف نمیکند.
و الی اعتابکم من ینتمی
هر کسی به سمت قبورِ شما حرکت کند…
ببینید در قرآن کریم میفرماید: «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ»[12]، بهشتی به سمتِ بهشت نمیرود بلکه روز قیامت این بهشت است که سینه چاک میدهد و آغوشِ خود را باز میکند و به سمتِ متّقین نزدیک میشود.
حال او میگوید:
و الی اعتابکم من ینتمی
کسی که به سمتِ شما قدم بردارد…
من نمیدانم، البته همیشه اینطور بوده است حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که من نمیدانم وقتی پای خود را بلند میکنم آیا میتوانم آن را زمین بگذارم یا نه، همیشه اینطور بوده است که اگر من امشب بخوابم معلوم نیست که چشمِ خود را برای نماز صبح باز کنم یا نه، اما وقتی این بیماری آمد به ما یک توجّه داد، من گاهی وقتی فرزندانِ خود را نگاه میکنم میگویم ممکن است که دیگر آنها را نبینم، البته این موضوع همیشه بوده است نه اینکه الآن باشد، و خدای متعال میداند آن چیزی که مرا نگران میکند این است که دوست داریم قبل از اینکه از این دنیا برویم دوست داریم یک مرتبهی دیگر ضریحِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و بین الحرمین را نگاه کنیم… اگر این بلا بر سرِ ما بیاید ما ناکام از این دنیا میرویم…
این روزگار روزگاری است که دلِ ما میخواهد دوباره آرام آرام در حرمِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قدم بزنیم تا به حضرت برسیم، و ان شاء الله یک روزی چشمِ ما به آن قبرِ خاکیِ حضرت زین العابدین صلوات الله علیه بیفتد.
میگوید:
و الی اعتابکم من ینتمی تنتمی الدّنیا و من فیها علیه
هر کسی که راه بیفتد و به سمتِ قبور و حرمهای شما بیاید نظرِ همهی دنیا و آنچه در دنیاست به سمتِ او میرود و همه به سمتِ او حرکت میکنند.
اگر بگویند امام زمان ارواحنا فداه یک جایی هستند چطور مردم به سمتِ ایشان متمایل میشوند؟ میگوید: اگر کسی به سمتِ شما حرکت کند به برکتِ اینکه «زائر الحسین» یا «زائر امیرالمؤمنین» میشود همهی دنیا چشم میشود و همهی دنیا گام میشود و به سمتِ او حرکت میکنند.
و ان استحبت به نازلة اخذت ایدی اولاکُم بِیَدَیه
اگر یک بلایی بخواهد بر سرِ او بیاید، اگر بلایی بخواهد او را احاطه کند دستِ قویِ شما میآید و دو دستِ او را میگیرد.
ان شاء الله خدای متعال نیارد اینکه ما کمتر از این آدم که شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیست اعتقاد به اهل بیت علیهم السلام داشته باشیم.
فقط یک جمله میگویم که امشب شبِ ولادتِ حضرت سجّاد علیه السلام و شبِ ولادت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بوده است.
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
اهل بیت علیهم السلام غرق در بلا هستند، اگر زندگیِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را نگاه کنیم میبینیم ایشان در کودکی چند داغ دیدند، هنوز هفت سال نداشتند که داغِ مادر را با آن شکل دیدند…
این عزیزانی که بیمار و متوفّی داشتند و نتوانستند عزیزِ خود را تشییع کنند این ایّام به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام متوسّل بشوند، که مادرشان که طُهرِ طاهرِ مطهّر بودند و طهارتِ حقیقیِ عالَم بودند و برکتِ عالَم بودند… این بزرگواران نتوانستند پشتِ سرِ بدنِ مبارکِ مادرشان یک ذکرِ بلند بگویند…
تا به کربلا که رسیدند…
چون در آستانهی ولادت هستیم و ما از بزرگانمان یاد گرفتیم که به باب الحوائج متوسّل بشویم…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به میدان رفتند و تنها شده بودند… در کربلا هیچ کجایی حواسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام پرت نشده است، چقدر روایات داریم که هرچه به سمتِ حضرت رفتند دیدند چهرهی مبارکِ ایشان برافروختهتر میشود، اما وقتی تنهای تنها شدند و قمرِ بنیهاشم علیه السلام به شهادت رسیدند، اینجا تنها جایی است که دیدند حضرت یک نگرانی دارند که تا آخر هم این نگرانی را دنبال کردند، یک نگاهی به چپ و راست کردند و دیدند هیچ کسی باقی نمانده بود، اینجا صدا زدند «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»[13]… ناموسِ خدا تنهاست، حرمِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنهاست…
وقتی اینجا صدای بانوان بلند شد حضرت برگشتند… این زیارت به امام زمان ارواحنا فداه منسوب است که ایشان فرمودند: آن لحظهای که دست و پای مبارکِ شما تکان خورد و لحظهی جان دادنِ شما بود چشمانِ مبارکِ شما نگرانِ اهلتان بود… حضرت برگشتند، وقتی برگشتند دیدند یک آقازادهای را این دست و آن دست میکنند، مدّتی ذهنِ حضرت را منصرف کرد، فرمودند: «ایتینی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ»، این پسر را بدهید، میخواهم با او وداع کنم…
نقلها مختلف است، آن نقلی که مرا آتش میزند این است که این آقازاده را گرفتند و به وسطِ میدان آوردند، آن کسی که همهی عالَمِ وجود حقیقتاً گدای درگاهِ او هستند برای اینکه شاید هنوز ممکن است در اینها ذرّهای بالقوّه نورِ هدایت وجود داشته باشد این آقازاده را به دست گرفتند، «إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الرَّضیع»… هنوز کلامِ حضرت تمام نشده بود که خون روی صورتِ حضرت ریخت… یک نگاه کردند…
در هیچ کجای کربلا نداریم که خدای متعال به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تسلیت گفته باشند، اینجا بلا آنقدر حضرت را گرفته بود و احاطه کرده بود، نگاه کردند و دیدند گلوی طفل اینطور آسیب خورده است، صورتِ خود را به سمتِ آسمان بردند… هاتف صدا داد: «دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ»[14]…
پی نوشت:
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] نهج البلاغه، خطبه 201 (من كلام له (علیه السلام) يَعِظُ بسلوك الطريق الواضح: أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ. أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ «فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ»؛ فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ. أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ، وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيهِ.)
[5] سوره مبارکه شعراء، آیه 157 (فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ)
[6] الغيبة (للنعمانی)، جلد 1 ، صفحه 26 (وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: وَ اَللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اَللَّهِ لَتَطِيرُنَّ يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلاَّ كُلُّ اِمْرِئٍ أَخَذَ اَللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ اَلْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْهُمْ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ إِلاَّ اَلْأَنْدَرُ فَالْأَنْدَرُ .)
[7] سوره مبارکه آل عمران، آیه 200
[8] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد 5، صفحه 153 (وَ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ اَلْبَنْدَبِيخِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى اَلْعَلَوِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ اَلْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِصْبِرُوا وَ صٰابِرُوا وَ رٰابِطُوا قَالَ: اِصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ وَ صَابِرُوا عَدُوَّكُمْ، وَ رَابِطُوا إِمَامَكُمْ اَلْمُنْتَظَرَ)
[9] الغيبة (للنعمانی)، جلد 1، صفحه 27 (أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ اِبْنُ عُقْدَةَ اَلْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْمُحَمَّدِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي اَلْمُحَرَّمِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ إِسْحَاقَ اَلْأَرْحَبِيُّ وَ يُعْرَفُ بِشَعِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلٌ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى مِنْبَرِ اَلْكُوفَةِ يَقُولُ: أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَنَا أَنْفُ اَلْإِيمَانِ أَنَا أَنْفُ اَلْهُدَى وَ عَيْنَاهُ أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ اَلْهُدَى لِقِلَّةِ مَنْ يَسْلُكُهُ إِنَّ اَلنَّاسَ اِجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ قَلِيلٍ شِبَعُهَا كَثِيرٍ جُوعُهَا- وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ وَ إِنَّمَا يَجْمَعُ اَلنَّاسَ اَلرِّضَا وَ اَلْغَضَبُ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ صَالِحٍ وَاحِدٌ فَأَصَابَهُمُ اَللَّهُ بِعَذَابِهِ بِالرِّضَا لِفِعْلِهِ وَ آيَةُ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَنٰادَوْا صٰاحِبَهُمْ فَتَعٰاطىٰ فَعَقَرَ. `فَكَيْفَ كٰانَ عَذٰابِي وَ نُذُرِ وَ قَالَ: فَعَقَرُوهٰا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّٰاهٰا `وَ لاٰ يَخٰافُ عُقْبٰاهٰا أَلاَ وَ مَنْ سُئِلَ عَنْ قَاتِلِي فَزَعَمَ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَدْ قَتَلَنِي أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ سَلَكَ اَلطَّرِيقَ وَرَدَ اَلْمَاءَ وَ مَنْ حَادَ عَنْهُ وَقَعَ فِي اَلتِّيهِ ثُمَّ نَزَلَ .)
[10] الأمالي (للطوسی)، جلد 1، صفحه 364 (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، عَنِ اَلنَّبِيِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) : أَنَّهُ تَلاَ هَذِهِ اَلْآيَةَ «فَأُولٰئِكَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ» قِيلَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَصْحَابُ اَلنَّارِ قَالَ: مَنْ قَاتَلَ عَلِيّاً بَعْدِي، أُولَئِكَ هُمْ أَصْحَابُ اَلنَّارِ مَعَ اَلْكُفَّارِ فَقَدْ كَفَرُوا بِالْحَقِّ لَمّٰا جٰاءَهُمْ ، أَلاَ وَ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي فَمَنْ حَارَبَهُ فَقَدْ حَارَبَنِي وَ أَسْخَطَ رَبِّي، ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقَالَ: يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي، وَ سِلْمُكَ سِلْمِي، وَ أَنْتَ اَلْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ أُمَّتِي بَعْدِي .)
[11] نهج البلاغه، خطبه 16
[12] سوره مبارکه ق، آیه 31
[13] اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد 1 ، صفحه 95
[14] تذكرة الخواص، سبط این جوزی، صفحه ٢٥٢ (لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّه، وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟!… فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ.)