درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه نود و چهارم

6

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 03 فروردین 1399 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی مجازی پیرامون بحث «انتهای خطبه ی قاصعه بمناسبت مبعثا» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏* وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیدِ ما، پناهِ ما، ملجأ ما حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بی‌قیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همه‌ی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّه‌ی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

با توجّه به اینکه می‌خواستیم ما هم در این ایّام یک قدمی برداریم و به محضرِ اهل بیت علیهم السلام عرض ارادتی داشته باشیم بنا را بر این گذاشتیم که ان شاء الله جلسات تعطیل نشود، ولو اینکه اگر بشود از طریقِ دیگری با دوستان در ارتباط باشیم.

البته به فضلِ الهی ما یک جوابِ کوچکی به آقای عبدالحمید داده‌ایم و آن‌ها هم طبیعتاً کارهایی کرده‌اند و صفحاتِ مجازی ما را از کار انداخته‌اند، الحمدلله رب العالمین، پس معلوم است که آن جواب به جایی خورده است که این اتّفاق افتاده است، ان شاء الله الحمدلله اثر کرده است، خدا را شکر جانباز شدیم!

حال در این فرصتِ اندکی که داریم به نظرم رسید این خطبه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مطرح کنیم، برای اینکه روز مبعث در اسلام روزِ خیلی مهمّی است، اولاً اوجِ کرامتِ حضرت حق بر بشریّت است، روزِ مبعث روزِ کمالِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست، روزِ آغازِ آدم حساب کردنِ ماست! وگرنه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قبل از مبعث هم مبعوث بوده‌اند. قبل از اینکه قرار بر این باشد که دستِ ما را بگیرند دستِ خودِ ایشان گرفته شده بوده است، اساساً معصوم به این نیاز ندارد که کسی دستِ او را بگیرد.

روزِ عید مبعث روزِ شادیِ ماست

روز مبعث بیش از اینکه برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روزِ شادی باشد روزِ شادیِ ماست، برای اینکه حضرت حق به ما عنایت کرده است و امیدِ به هدایتِ ما پیدا شده است، وگرنه قبل از مبعث بینِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رابطه‌ی هدایت و مودّتِ و توحید برقرار بوده است، این دو بزرگوار با یکدیگر یک محفلِ خصوصی داشته‌اند، مخصوصاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در غارِ حراء، آنجا خیلی خبرها بوده است که هیچ کسی جز آن دو بزرگوار از آن خبر نداشته است.

روزِ مبعث روزی است که گوشه‌ی این پرده را کنار زده‌اند و ما را هم در کنارِ آن سفره نشانده‌اند، لذا بیشتر روزِ شادیِ ماست، وگرنه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که مشمولِ این رحمت بوده‌اند، درواقع فقط زحماتِ این دو بزرگوار زیاد شده است و بارِ ما به دوشِ آن‌ بزرگواران افتاده است، و الحمدلله ربّ العالمین ما رسماً صاحب‌دار شدیم، ما هیچ وقت بی‌صاحب نبوده‌ایم اما ما از روز مبعث به بعد رسماً صاحب‌دار شده‌ایم، به نوعی روزِ تشخیصِ هویّتِ ماست، چون روز قیامت ما را به نامِ پدرمان نمی‌شناسند، «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم»[4]، روز قیامت ما را به امامِ خود می‌شناسند، و تازه ما هویّت پیدا کرده‌ایم، و اینکه اگر انسان تا روزی که زنده است تمامِ داراییِ خود را از این خوشحالی در این راه خرج کند می‌ارزد.

این چند جمله‌ای را که من قبلاً گوشه‌ای از آن را هم از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جلساتِ نهج البلاغه خوانده بودم، دوست دارم چند جمله‌ای را خدمتِ عزیزان عرض کنم که یک گوشه‌ای پرده‌برداریِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این شرایطِ امروز را با هم تیمّناً و تبرّکاً بخوانیم، چون حالا این شرایطِ ماجرای مجازی که من الآن دقیق نمی‌دانم بینندگانِ ما همین عزیزانِ محدودِ حاضر هستند یا دیگران هم هستند، اگر هستند هم به همه سلام عرض می‌کنم، لذا کلامِ خود را مختصر می‌کنم.

نکاتی در مورد اهمیّتِ تلاشِ مرحوم سیّد بن طاووس رحمت الله علیه

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی راجع به شرایطِ بندگانِ خدای متعال، شیطان، تکبّرِ شیطان، کسانی که سقوط کردند بیان نمودند، بعد به این موضوع رسیدند که چه شد که شما با من جنگ کردید، حضرت در حالِ صحبت کردن بودند، این تکّه‌ای را که از خطبه‌ی قاصعه برای شما می‌خوانم عباراتِ خیلی مهمّی است.

مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه الشّریف که من بارها در عرایضِ خود عرض کرده‌ام که ایشان استاد بودند و ایشان بسیاری از اسنادِ از بین رفته را برای ما حفظ کرده‌اند در «کتاب الیقین» می‌فرمایند که من آن نسخه‌ی این خطبه‌ی قاصعه را در یک کتابی که فضائلِ اهل بیت علیهم السلام در آن نوشته شده بود و برای سال 280 هست را پیدا کرده‌ام که سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه هم از این استفاده کرده‌اند. چون می‌دانید که تکّه‌هایی از خطبه‌ی قاصعه در کتبِ دیگر مانندِ کافی و آثار شیخ صدوق هست، اما همه‌ی آن در جایی نیست، ما نمی‌دانیم قبل از سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه کجا بوده است، مرحوم سیّد بن طاووس رحمة الله تعالی علیه که به گردنِ ما حقّ حیات دارند، متأسّفانه در بعضی از فضاهای دانشگاهی در رشته‌ی تاریخ اسلام خیلی هم به محضرِ آن بزرگوار جسارت می‌شود می‌گویند: من نسخه‌ی خطی پیدا کرده‌ام که کتابتِ آن برای سال 280 است و این خطبه در آنجا بود و مرحوم سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه هم از آنجا گرفته است. حال دیگر این نسخه به دستِ ما نرسیده است، یکی از هنرهای مرحوم سیّد رضی اعلی الله مقامه الشّریف این است که چیزهایی را که حدث می‌زده است که بعداً از بین برود… اگر علمای ما این ویژگیِ مرحوم سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه را داشتند خیلی آثارِ بیشتری بدستِ ما می‌رسید، شاید نزدیک به صد و چند مورد داریم که مرحوم سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه حفظ کرده‌اند که فرموده‌اند که من این نسخه را دیدم که در آنجا بود و من هم می‌نویسم، که وقتی ما امروز می‌گردیم نمی‌دانیم قبل از مرحوم سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه که سال 406 از دنیا رفته‌اند کجا بوده است، چون این خطبه به این شکل در هیچ کجا کامل نیست، تکّه‌هایی از آن در کافی و جاهای دیگر هست.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و «موضوعِ نبوّت» در خطبه‌ی قاصعه

خطبه اینطور است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام راجع به شیطان مطالبِ بسیار مهمّی بیان می‌کنند، منتها من اوایلِ خطبه‌ی قاصعه را نمی‌خوانم، چون دعبِ من این نیست که مطالبِ اخلاقی را ذکر کنم که اهلِ آن بفرمایند.

خودِ خطبه‌ی قاصعه اصلاً درس اخلاقِ عجیبی است، آن هم از بیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام!

در آخرِ این خطبه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رو می‌کنند به قریش که چرا شما با من بد هستید، من چه مشکلی با شما دارم؟ بعد شما که مرا می‌شناسید، بعد به این بهانه که «شما که مرا می‌شناسید»…

من این را یک جای دیگر هم گفته‌ام، واقعاً بشر باید برای این زار بزند، من هم قصد ندارم الآن راحت نام ببرم، شما فرض کنید و یک زنِ بدکاره‌ی مشهوری را درنظر بگیرید که همه‌ی شهر و کشور او را به فساد می‌شناسند، بعد فرزندِ او بیاید و با یک «نَفسِ پیغمبری» مواجهه کند در موردِ اینکه «آیا من اهلِ هدایت هستم یا تو؟»، این واقعاً خیلی عجیب است!

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در موردِ معاویه می‌فرمایند: شما که خودتان را می‌شناسید، من را هم می‌شناسید، دیگر در مسائلِ اسلامی با من احساسِ رقابت نکنید، شما اصلاً جای رقابت ندارید؛ در این فضا که حضرت می‌خواهند شخصیتِ خود را بیان بفرمایند به موضوعِ نبوّت پرداخته‌اند، یعنی علّتِ اینکه اینجا به بحثِ نبوّت پرداخته‌اند این است که آن‌ها بروند و ببینند که خودشان چه کسانی هستند و در مقابلِ چه کسی ایستاده‌اند.

از آن طرف بعثت اتّفاق افتاده است و میوه‌ی بعثتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند، اگر اصلاً اسلام هیچ مسلمان و پیروی نداشت و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هیچ یاری‌گری بجز حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نداشتند اسلام به همه‌ی اهدافِ خود رسیده بود، تا وقتی که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیازی به غیر ندارند، لذا برای این است که در روز بعثت و روزِ ولادتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در موردِ زیارتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینقدر مطلب هست و در اوقاتِ خاصّ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام زیارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد است.

لذا اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌خواهند این رابطه را بیان بفرمایند، جملاتِ حضرت خیلی زیباست، من چند جمله‌ی آن را می‌خوانم.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حال فکر نکنید شما (ناکثین و مارقین و قاسطین) در مقابلِ من ایستادید، بعداً فرمودند «وَ بَقیَّةٌ مِن أهلِ البَغی» و یک باقیمانده‌ای هم از اهلِ بغی و ظلم (که منظور معاویه است)، فکر نکنید من دیگر نمی‌توانم در برابرِ شما کاری کنم، بعد اینجا برای اینکه حضرت به معاویه و یارانِ او یادآوری بفرمایند شروع کردند و فرمودند: «أنَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِكَلاَكِلِ الْعَرَبِ» این من هستم که وقتی سن و سالی هم نداشتم پشتِ پهلوان‌های عرب را به خاک مالیدم، بروید و یک مرتبه نگاه کنید که پهلوان‌های عرب چه کسانی بودند و هر کدام به چه دلیل از دنیا رفته‌اند، «وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ» بپرسید چه کسی بزرگانِ قبایلِ «ربیعه» و «مُضَر» را به زمین زده است، «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ ال‍لّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ» شما جایگاهِ من را نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانید، «بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ» به آن نزدیکی و قربی که نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتم، «وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصیصَةِ» یعنی منزلتِ خاص، آن جایگاهِ خاصّی که من نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتم، «وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ»… عبارت خیلی لطیف است، چطور یک پدری فرزندِ خود را در آغوش می‌کشد؟

در یک نقلی هست که «ابن ابی الحدید» نقل کرده است که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفتند: بهترین فرزندِ شما چه کسی است؟ توقّع داشتند نامِ مبارکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببرند، ایشان فرمودند: علی بن ابیطالب! گفتند: کدام فرزندتان؟ حضرت فرمودند: خودم علی را بزرگ کرده‌ام. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم از جهتِ معنوی پدرِ عالَم از جمله حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند، هم واقعاً برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پدری کرده‌اند.

این «بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ» برای این است که هم مادرِ محترمِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که نتوانسته‌اند از جهتِ زمانی زیاد برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مادری کنند، وقتی ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به دنیا آورده‌اند حضرت بعد از چند سال به نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفته‌اند، ولی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند که حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مادرِ من بودند، «کانَت وَالله اُمّی»؛ و پدرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پدری کرده‌اند؛ از این طرف هم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پدری کرده‌اند.

فرمودند: «وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ» مرا در آغوشِ خود قرار می‌داد، «وَ أَنَا وَلَدٌ» من خردسال بودم «یضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ» که مرا به سینه‌ی خود می‌چسباندند، «وَ یکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ» زمانِ خوابیدن من کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خوابیدم.

و خدای متعال می‌داند که اگر کسی جایگاهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بداند این حرف‌ها معنی پیدا می‌کند، حال مظلومیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ببینید که با چه کسانی صحبت می‌کند.

«وَ یمِسُّنِی جَسَدَهُ» خود را به من می‌چسباندند، همانطوری که دیده‌اید پدر فرزندِ خود را در آغوش می‌کشد، «وَ یشِمُّنِی عَرْفَهُ» وقتی مرا در آغوش می‌گرفت من بوی عطرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و آن بوی الهی را استشمام می‌کردم، «وَ كَانَ یمْضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یلْقِمُنِیهِ» آن زمان سنِ من آنقدر کم بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غذا را برای من می‌جویدند، «وَ مَا وَجَدَ لِی كَذْبَةً فِی قَوْل»… اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از آن فرمایشاتِ عجیبِ خود فرموده‌اند که انسان لذّت می‌برد، فرمودند: من اینطور در آغوشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم «وَ مَا وَجَدَ لِی كَذْبَةً فِی قَوْل» و هیچ وقت از من خلاف نشنیدند، یعنی من مانندِ طفل در آغوشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم اما من طفل نبودم؛ مثلاً بچه‌ها چطور هستند؟ بالاخره بازی می‌کنند، اگر بترسند یک دروغی می‌گویند، یک جایی خطا می‌کنند، مثلاً در حالِ دویدن چیزی را می‌شکند، یک وقتی انسان عمداً و از قبل و با فکر و حساب کتاب گناهی انجام می‌دهد اما یک وقتی انسان طفل است و کودک است و حواسِ او پرت می‌شود و خطایی می‌کند، عرب به این خطای ناگهانی «خَطلَه» می‌گوید. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «وَ مَا وَجَدَ لِی كَذْبَةً فِی قَوْل» حتّی یک مرتبه از من خلاف در بیان نشنیدند، درست است که من طفلی در آغوشِ پدرم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم اما ایشان از من خلاف نشنیدند، «وَ لاخَطْلَةً فِی فِعْل» و نه یک مرتبه خطا کردم، آن هم خطایی که یک کودک می‌کند، نه یک خطا و گناهی که انسان‌های بزرگ برای آن نقشه می‌کشند؛ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌خواهند بفرمایند که نه آن پدر پدرِ عادی بودند و نه این طفل طفلِ عادی بود، یعنی اینطور نبود که من لزوماً تربیت لازم داشته باشم، ولی در آغوشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزرگ شدم، نه کَذبه در قولِ خود و نه خَطله در فعل خود داشتم، «وَ لَقَدْ قَرَنَ ال‍لّهُ بِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلاَئِكَتِهِ» از همان لحظه‌ای که خدای متعال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از شیر گرفت و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در برهه‌ی کودکیِ خود بودند خدای متعال بزرگترین فرشته و مَلک خود را برای این قرار داده بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را آموزش بدهد و حفظ کند، این ملک می‌تواند ملکه هم بشود، یعنی می‌تواند به ملکه‌ی عملی تبدیل بشود، یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از بدوِ تولّد عصمت داشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌خواهند این موضوع را بفرمایند.

«یسْلُكُ بِهِ طَرِیقَ الْمَكَارِمِ» آن ملکه‌ی عصمتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که از جنسِ علم است به ایشان آموزش می‌دادند، «وَ مَحَاسِنَ أَخْلاَقِ الْعَالَمِ، لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبانه‌روز تحتِ تدبیرِ الهی بودند.

عرض کردم که اصلاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به بعثت نیاز نداشتند، بعثت یک نشان برای نبی است که دستِ دیگران را بگیرد، از گیجیِ امثالِ من است که می‌گویند چرا ما پیغمبر نشدیم، مثلِ این می‌ماند که بگوید «چرا وظیفه‌ی سرپرستیِ ده هزار یتیم را به من نسپرده‌اند؟»، خُب برو و انجام بده! یعنی این یک «بار» است، این که یک «فضیلت» نیست، «فضیلت» را داشته است که این مقام را به او داده‌اند، وقتی «نبی» می‌شوند که این «نبی» مقامِ دنیایی نیست، بلکه بار روی دوشِ ایشان قرار می‌گیرد.

«وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ» من همانطور که یک بچه‌شتر به دنبالِ مادرِ خود راه می‌افتد مدام به دنبالِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم.

البته شایان ذکر است که در زبان عربی تشبیه کردن اشکالی ندارد، این در عرب قبیح نیست، یعنی مثلِ فارسی نیست، عرب تشبیهِ انسان به حیوان و همینطور حیوان به انسان را منفی نمی‌داند، لذا آنجا بی‌ادبی نیست.

واقعاً خیلی درد دارد که معاویه جلوی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایستاده است و حال دعوا بر سرِ این است که چه کسی «حق» است، تو چه کسی بودی و در چه دامانی بزرگ شدی و من در آغوشِ چه کسی بودم؟

«یرْفَعُ لِی فِی كُلِّ یوْم مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً، وَ یأْمُرُنِی بِالْاِقْتِدَاءِ بِهِ» اصلاً قبل از اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیغمبر بشوند هر روز یکی از مکارمِ اخلاقِ خود را، نشانه‌ای نشان می‌دادند و به من هم می‌فرمودند که این کار را انجام بده، قبل از اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند پیغمبر بشوند من تحتِ تربیتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم، یعنی اسلامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام… می‌گویند اولین مسلمان کیست؟ «أوَّلُ مَن أسلَم» آن کسی است که قبل از نبوّتِ ظاهریِ پیغمبر مسلمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نه اینکه بیست و هفتم رجب مسلمان بشوند.

«وَ لَقَدْ كَانَ یجَاوِرُ فِی كُلِّ سَنَة بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ» هر سال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک ماه در غار می‌رفتند.

اینجا آنجایی است که دیگر هیچ کسی از ایشان خبر ندارد، هم هیچ کسی خبر ندارد و هم اگر دوربین می‌گذاشتیم دوربین تشخیص نمی‌داد، دوربین که نمی‌توانست آن معارف را بفهمد.

چون برای من لذیذ است این کلمات را می‌گویم و بعد می‌خواهد از روی چند کلمه گذر کنم و جلوتر بروم.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: هر سال یک ماه به غار حراء می‌رفتیم، چه کسی در آن غار بود؟ هیچ کسی! حتّی اگر دوربین هم بود… اصلاً فرض کنید معاویه هم آنجا بود که ناپاک بود، حتّی اگر نگاه می‌کرد چه می‌دید؟ معاویه شاید اندازه‌ی درِ ورودیِ غارِ حراء را می‌دید، او که چیزی نمی‌فهمید، بالاتر از معاویه هم این چیزها را نمی‌دید.

ببینید خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه می‌فرمایند، فرمودند: «فَأَرَاهُ، وَ لایرَاهُ غَیرِی» من می‌دیدم و جز من هم کسی نمی‌دید، «وَ لَمْ یجْمَعْ بَیتٌ وَاحِدٌ یوْمَئِذ فِی الْاِسْلاَمِ غَیرَ رَسُولِ ال‍لّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ خَدِیجَةَ (سلام الله علیها) وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا» در آن روزگار مسلمانی نبود، در این عالَم خانه‌ای نبود که همه در آن مسلمان باشند، حدّاقل در حجاز نبود، جز خانه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت خدیجه سلام الله علیها و من.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینجا می‌فرمایند: «أَرَی نُورَ الْوَحْی وَ الرِّسَالَةِ» من اصلاً نور وحی و رسالت را در حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دیدم.

بَه‌بَه به این شاگرد و بَه‌بَه به آن معلّم، اصلاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به شاگردِ دیگری نیاز نداشته‌اند، بعضی‌ها خیال می‌کنند باید حتماً بگوییم اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صد و بیست هزار نفر هستند و اگر این را کم کنیم معاذالله پیغمبر در این میان کم می‌آورند.

تا کسی معلّم نشود این را درک نمی‌کند که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تحتِ تربیتِ کسی باشد اصلاً آن معلّم چشمِ به غیر ندارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ادامه فرمودند: «وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ» من بوی نبوّت را در حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم استشمام می‌کردم.

«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْی» آن لحظه‌ای که وحی نازل شد من صدای زوزه‌ی شیطان را می‌شنیدم.

من می‌خواهم اینجا دو جمله عرض کنم و نمی‌خواهم خیلی چیزها را بگویم، همین الآن که ما با این تعداد محدود اینجا دورِ یکدیگر جمع شدیم و شاید عزیزانی هم الآن از جای دیگری ما را می‌بینند، اگر چشمِ ما به این عالَم باز بود می‌دیدم که شیاطین و جنودِ آن‌ها دست و پا می‌زنند که این مجالس تعطیل بشود.

اگر چشمِ ما باز می‌شد می‌دیدیم اینجا که چند نفر محدود نشسته‌ایم صدها میلیارد جنودِ شیطان تلاش می‌کنند که این جلسه و جلساتِ دیگر را از بین ببرند.

شما ببینید در این عالَم همه چیز هست و هیچ گروهی از بینِ دینداران مانندِ مراجعِ ما اینقدر توصیه‌ی بهداشتی نکرده‌اند. از رهبری که امروز هم فرمودند: مصلحت است و حتّی حرم‌ها را هم بسته‌ایم که مردم بخاطرِ آن‌ها به سفرِ قم و مشهد نروند و انگیزه‌ی سفر کم بشود، تا مراجع، شما ببینید گاهی بینِ مراجع اختلافاتی هم هست، شما از بزرگانِ مراجع یک کلام خلاف نمی‌بینید، با اینکه ممکن است در مسائلِ اجتهادی اختلاف نظر پیش بیاید، بالاخره متخصصِ فهلِ این مسئله هستند، اما شما مطلبِ اختلافی در این مسئله نمی‌شنوید، در صورتی که ممکن است در جاهای دیگر اختلافی بشنوید، یعنی هر کسی می‌گوید من به مرجعِ خود رجوع می‌کنم، اما شما اینجا نمی‌شنوید، شاید هیچ قومی اینطور نباشد.

خیلی از کلیساهای دنیا هنوز باز هستند، با اینکه در خطر هستند، اما حرم‌ها بسته شده‌اند، با اینکه مشکلی هم نداشتند، ولی برای اینکه مردم به سفر نروند این کار را کردند، باز هم شما نگاه می‌کنید که هر کسی از راه می‌رسد یک سُقُلمه به دین می‌زند، می‌خواهند یک کاری بکنند که مردم به سمتِ دین نروند.

خدای متعال می‌داند که اگر چشمِ ما باز بود و لحظه‌ی مرگ به بعد که کمی باز می‌شود، «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»[5]، آن روز که چشمِ ما باز می‌شود می‌بینیم که از آن لحظه‌ای که می‌خواستم از خانه راه بیفتم تا به یک مجلسی بروم یا بروم و یک کارِ خیری انجام بدهم هزاران هزار جنودِ شیطان دست و پا می‌زدند که این اتّفاق نیفتد.

همان لحظه‌ای که پول می‌خواهد از جیبِ من در راه خدای متعال خرج بشود… که داریم «إستَعجِلُوا فِی الخَیر»، چرا داریم «إستَعجِلُوا فِی الخَیر»؟ چون تو را منصرف می‌کنند، می‌گوید الآن تا بعداً نده، تا فردا در ذهنِ تو هزار نوع مشکل ایجاد می‌کند که این پول را فعلاً فلان‌جا خرج کن، این وقت را آنجا بگذار، این کار را آنجا انجام بده.

منتها حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معاذالله مثلِ من نیستند که لزومی داشته باشد حتماً از این دنیا بروند تا چشمِ ایشان تیز بشود، چشمانِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باز است، بلکه فرمودند: «لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً»[6]، دیگر کسی این را نمی‌فهمد! فرمودند: اگر پرده‌ها کنار برود برای من فرقی نمی‌کند. چون الآن برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرده‌ای در کار نیست، «السَّلامُ عَلَيْكَ يا ناظِرَ شَجَرَةِ طُوبى وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهى»، پرده‌ای مقابلِ چشمانِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیست، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حقیقتِ همه چیز را می‌بینند، گوشِ ایشان هم همینطور است، لذا فرمودند: «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْی» آن لحظه‌ای که وحی نازل شد و احتمالِ هدایت جدّی شد من صدای نعره‌ی شیطان را می‌شنیدم. امروز روزِ مصیبتِ شیطان است.

«فَقُلْتُ: یا رَسُولَ ال‍لّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟» این نعره چیست؟ «فَقَالَ: هذَا الشَّیطَانُ قَدْ أَیسَ مِنْ عِبَادَتِهِ» او شیطان است و از اینکه او را بپرستند مأیوس شده است و بتواند مردم را از عبادتِ خدای متعال برگرداند، «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ» تو آنچه من می‌شنوم را می‌شنوی «وَ تَرَی مَا أَرَی».

اتّفاقاً تازه امروز است که انسان بیزاری از دشمنانِ خدا و رسول را درک می‌کند، چیزی را که شیطان را ناامید کرده بود، کاری کردند که شیطان را امیدوار کردند. شیطان یک مرتبه اینجا از عبادت مأیوس شد، باز در روز عید غدیر روزی است که «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ»[7] کفّار از دینِ شما مأیوس شدند، این‌ها کاری کردند که… مسلّماً شیطانِ انس از شیطانِ جن قوی‌تر است، تدبیرِ شیطانِ انس بهتر است، کاری کردند که شیطان دوباره برگشت.

اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای اینکه به این‌ها بفهماند که شما امروز… این را قبلاً هم عرض کرده‌ام، پسردایی معاویه به او گفت: من هم زمانِ بُت‌پرستیِ تو را دیده‌ام و هم زمانِ مسلمانیِ تو را، اسلام خیلی جاها را فتح کرده است اما قلبِ تو را فتح نکرده است، تو اصلاً فرق نکرده‌ای.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای اینکه به معاویه و یارانِ او بفرمایند که شما هیچ فرقی نکردید، اگر هم مبعث شد اسلام در شما نفوذ نکرد، اسلام مناطقِ زیادی را گرفت، قلبِ آدم‌هایی هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر به نورِ اسلام روشن شد، تو که فامیلِ پیغمبر بودی، خواهرِ تو که همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، اما اسلام در قلبِ تو راه پیدا نکرده است.

معجزه‌ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم برای برخی از قریش

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک مثال زدند که عنادِ این‌ها را بفرمایند. فرمودند: «لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلاَُ مِنْ قُرَیش» وقتی یک گروهی از قریش نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند «فَقَالُوا لَهُ: یا مُحَمَّدُ»… بالاخره این‌ها ادب نداشتند و نامِ مبارکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بردند، «إِنَّكَ قَدِ ادَّعَیتَ عَظِیماً لَمْ یدَّعِهِ آبَاؤُكَ» تو یک ادّعایی کردی که پدرانِ تو هم چنین ادّعایی نداشتند «وَ لاأَحَدٌ مِنْ بَیتِكَ» و هیچیک از اهلِ خانه‌ی تو.

می‌دانید که پدرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و پدرانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بشدّت اهلِ تقیّه بودند که جانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حفظ بشود، وگرنه آن بزرگواران از اوصیاء خدا بودند، حتّی نقلِ نبوّتِ بعضی مانندِ جنابِ ابوطالب علیه السلام است، ولی آن بزرگواران کتمان می‌کردند.

«وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیهِ وَ أَرَیتَنَاهُ، عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِی وَ رَسُولٌ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ كَذَّابٌ» تو که ادّعا کرده‌ای ما یک چیزی از تو می‌خواهیم، اگر توانستی این معجزه را انجام بدهی قبول می‌کنیم که تو پیغمبر هستی، اما اگر این کار را نکردی معلوم می‌شود که تو معاذالله ساحر کذاب هستی.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: می‌خواهید چکار کنم؟ گفتند: بگو آن درخت از خاک بیرون بیاید و جلو بیاید و به تو سلام کند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اگر من این کار را کنم شما قبول می‌کنید؟

می‌دانید که برای این موضوع شعر سروده شده است و شیعه و سنّی این موضوع فراوان را نقل کرده‌اند.

گفتند: بله! ما شهادت می‌دهیم.

حضرت اینجا عبارتی فرمودند، این عبارت را ببینید، اهلِ فلسفه اینجا عباراتی دارند و از قرآن کریم هم برداشت می‌کنند که همه‌ی عالَم شعور دارند، حتّی در قرآن کریم هم داریم که «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ»[8] این پرنده‌ها که در آسمان بال می‌زنند هم تسبیحِ خدای متعال می‌گویند، «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ» خودشان هم می‌فهمند که در حالِ عبادتِ خدای متعال هستند و تسبیح می‌گویند، کمااینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: من قبل از اینکه به نبوّت برسم وقتی در حجاز راه می‌رفتم یک سنگ هر روز به من سلام می‌کرد و من هنوز او را می‌شناسم، آن سنگ می‌گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یا رسول الله»! بعضی‌ها تعجّب می‌کنند که کسی پیشگویی کند، این سنگ قبل از نبوّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فهمید.

آیت الله جوادی فرمایشی دارند که عرشی است و به نظرِ من زیباست، می‌فرمایند: اگر یک زمانی یک نفر دزدی نکرد این «انسانِ خوبی» نیست، بلکه «حیوانِ خوبی» است، یعنی سطحِ انسان را نباید اینقدر پایین بیاوریم که وقتی طرف دزد نباشد می‌گوییم «انسانِ خوبی» است، مسئولیت دارد اما دزد نیست!

اگر یک «کَلبِ مُعَلَّم» یا همان سگِ شکاری را آموزش بدهند خیانت نمی‌کند، غذای این سگ‌ها که استخوان نیست، از بدِ حاثه به استخوان‌خوری افتاده‌اند، آن‌ها هم گوشت‌خوار هستند، از بدِ حادثه است که استخوان و نان و… می‌خورند، وگرنه آن‌ها گوشت‌خوار هستند؛ آیت الله جوادی می‌فرمودند: وقتی شکارچی شکار می‌کند و مثلاً مرغابی از آن بالا در دامنه‌ی کوه می‌افتد، این سگِ شکاری می‌رود و این مرغابی را می‌آورد، دلِ این سگ پر می‌زند که این مرغابی را بخورد ولی چون مُعَلَّم است یعنی تربیت‌شده است خیانت در امانت نمی‌کند و آن را به صاحبِ خود می‌دهد. یعنی اگر کلب تربیت شده باشد در اموالِ غیر تصرّف نمی‌کند.

این حرفِ خیلی خوبی است، انصافاً این فرمایشِ عرشی است.

یعنی اگر یک نفر دزدی نمی‌کند هنوز هنر نکرده است، اگر سگ تربیت بشود خیانت در اموالِ غیر نمی‌کند. مقامِ انسان که این چیزها نیست.

لذا بعضی‌ها تعجّب می‌کنند و می‌گویند: چرا به کنارِ ضریحِ حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام می‌روید؟ توجّه کن! حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند: این سنگ قبل از نبوّت به من می‌گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یا رسول الله»!

من آنقدر آدم ندیده‌ام که سطحِ من پایین آمده است و اینطور نگاه می‌کنم.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روی کردند به این درخت و فرمودند: «یاأیتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ»… خیلی عجیب است! حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن درخت را موردِ خطاب قرار دادند!

خدای متعال می‌داند که ای کاش یک نفر اینجا بود و به شما می‌گفت… من عُرضه‌ی آن را ندارم… که بفهماند امروز که روزِ آغازِ نبوّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است بشریّت موردِ خطابِ تشریفیِ حضرت حق واقع شده است که «یا ایّها الذین آمَنوا»، «یا ایّها الإنسان»! اینکه «خدای متعال ما را مورد خطاب قرار داده است» یعنی چه؟ اصلاً اگر من همین را می‌فهمیدم به رقص درمی‌آمدم، که روز مبعث روزی است که خدای متعال با ما هم صحبت کرده‌اند.

بلاتشبیه شما فرض کنید که یک زمانی می‌رفتند و نمازِ آقای بهجت رحمة الله تعالی علیه را نگاه می‌کردند و تا زمانی که ایشان به خانه بروند بعضی‌ها همینطور می‌آمدند و ایشان را تماشا می‌کردند، طلبه‌ها که دوست داشتند بیشترِ اوقات می‌آمدند و می‌ایستادند، بعد صورتِ ایشان بیشترِ اوقات پایین بود. یک زمانی یک کسی از تهران رفته بود و خیلی در این امور نبود، آن بنده‌ی خدا هم حکیم بودند، همینطور که راه می‌رفتند و سرِ ایشان پایین بود سرِ خود را بلند کردند و به ایشان رو کردند و فرمودند: «سلامٌ علیکم»! همه می‌رفتند و به او دست می‌زدند! چرا؟ چون موردِ خطابِ آقای بهجت رحمة الله تعالی علیه واقع شده بود.

امروز ما موردِ خطابِ حضرت حق واقع شدیم، «یا ایّها الذین آمَنوا» و «یا ایّها الإنسان» ما را هم دربر می‌گیرد، انصافاً باید بال دربیاوریم، باید عالَم را چراغانی می‌کردیم که امروز موردِ خطاب واقع شدیم.

چطور مثلاً اگر در آن فضا آقای بهجت رحمة الله تعالی علیه به یک کسی می‌گفتند «یک لیوان آب به من بده» آن شخص این را افتخار می‌دانست؟ ما هم باید «أقِمِ الصَّلاة» حضرت حق را افتخار می‌دانستیم و می‌گفتیم که از ما خواسته است، این خیلی عظمت دارد، اصلاً خدای متعال چه نیازی به ما داشت؟

باز آنجا در آن مثالِ قبلیِ من… من چکار کنم؟ اگر بخواهم مثال بزنم نمی‌شود چیزی را با خدای متعال قیاس کرد، آنجا در مثالِ آقای بهجت رحمة الله تعالی علیه منشأ آن «آب خوردن» و «رفعِ تشنگی» یک «نیاز» بود، خدای متعال که نیاز هم ندارد که بفرماید «أقِمِ الصَّلاة»، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»، انصافاً ما را خیلی آدم حساب کرده است، و بعد برای اینکه این «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ» را به ما بفرماید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فرستاده است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را فرستاده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را فرستاده است، که بما بگویند: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ».

لذا روایت این موضوع را به «عروس» تشبیه کرده است، که اگر مثلاً می‌خواهند یک طَبَقی به درِ خانه‌ی عروس ببرند مثلاً آن را روی سر می‌گرفتند و با سر و صدا و دَف می‌بردند، این خطابی که حضرت حق ما را آدم حساب کرده است و می‌خواهد ما را مورد خطاب قرار بدهد، حاملِ این خطاب هم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند و پشتِ سرِ ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اصلاً انصافاً عروسی این است، حضرت حق ما را اینطور مورد تکریم قرار داده است.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این درخت را موردِ خطاب قرار دادند. ما هم اگر درک می‌کردیم که این «یا ایّها الذین آمَنوا» و «یا ایّها الإنسان» قرآن کریم به چه معناست به حرکت درمی‌آمدیم.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به این درخت فرمودند: «یاأیتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِال‍لّهِ وَ الْیوْمِ الْاخِرِ، وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ ال‍لّهِ» اگر به خدای متعال و روز قیامت ایمان داری و می‌دانی من رسول خدا هستم «فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِكِ حَتَّی تَقِفِی بَینَ یدَی بِإِذْنِ ال‍لّهِ» ریشه‌های تو از خاک بیرون بیاید و به سمتِ من بیا.

«فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لاَنْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا» حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: بخدایی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بحق مبعوث کرد این درخت حرکت کرد.

شیعه و سنّی این موضوع را مفصّل نقل کرده‌اند، شعراء در این مورد اشعار سروده‌اند.

«وَ لَهَا دَوِی شَدِیدٌ» یک صدایی از آن می‌شنیدند «وَ قَصْفٌ كَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیرِ» همانطور که وقتی پرنده بال می‌زند صدا می‌دهد، این درخت سر و صدایی کرد و حرکت کرد و باسرعت… او با سرعت آمد که اتیانِ امرِ مولا کند، «حَتَّی وَقَفَتْ بَینَ یدَی رَسُولِ ال‍لّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ مُرَفْرِفَةً» مقابلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار گرفت «وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْاَعْلَی عَلَی رَسُولِ ال‍لّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ» آن شاخه‌ی اصلیِ خود را بالای سرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سایه کرد «وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَی مَنْكِبِی» و یک شاخه‌ی خود را هم بالای سرِ من سایه کرد «وَ كُنْتُ عَنْ یمِینِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ» تا این را دیدند گفتند: اینطور نمی‌شود، بگو این درخت نصف بشود، نیمی از آن بماند و نیمی از آن بیاید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انجام دادند، بعد گفتند: این نیمه بماند و آن نیمه بیاید، بعد گفتند: برگردد و سرِ جای خود برود.

می‌خواهید پشتک و نیم‌وارو هم بزند؟ این که برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاری ندارد. دیده‌اید مثلاً بچه‌های کوچک که تازه به کلاس اول رفته‌اند می‌پرسند: دو بعلاوه‌ی سه؟ وقتی شما بگویید پنج می‌گوید: حالا با چهار چند می‌شود؟… آن کودک تازه یاد گرفته است، مثلاً می‌گوید بنویس «بابا آب داد» وقتی می‌نویسید می‌گوید: «علی نان داد»! برای آن کودک بزرگ می‌آید که این حروف را می‌دانید، وگرنه برای شما که این چیزی نیست.

حال این درخت جلو بیاید، عقب برود، این که اصلاً قدرتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست! ما یک زمانی عرض کرده‌ایم، معجزه به اندازه‌ی فهمِ آن طرفِ مخاطب است، این کار از جهتِ طبیعی کارِ عجیب و شگفتی هست اما برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هیچ چیزی نیست، اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند همه‌ی درخت‌های عالَم را هم جابجا کنند چیزی نیست، این که اصلاً چیزی نیست.

یعنی وای بحالِ آن کسی که چهره‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببیند و باز هم بگوید درخت را جابجا کن!

ان شاء الله فدای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بشوم که فرمودند: خدایا! آن چشمی که بخواهد تو را با شجر ببیند کور است، یعنی بگوید چون این درخت هست پس آفریننده دارد، بلکه آفریننده هست که درخت هست!

خلاصه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: این‌ها هرچه می‌خواستند انجام شد و در نهایت هم گفتند که… تا این اتّفاقات افتاد و من دیدم این‌ها در حالِ بازی درآوردن هستند من بلند شدم و ایستادم و گفتم: «لاإِلهَ إِلاَّ ال‍لّهُ ; إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِن بِكَ یا رَسُولَ ال‍لّهِ»، دوباره اقرار کردم و گفتم «لاإِلهَ إِلاَّ ال‍لّهُ»، یا رسول الله! من اولین کسی هستم که ایمان آوردم، «وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ ال‍لّهِ تَعَالَی» من شهادت می‌دهم این درخت همانطور که این‌ها از شما خواستند و شما دستور دادید به اذنِ خدای متعال انجام داد، «تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِكَ، وَ إِجْلاَلاً لِكَلِمَتِكَ» برای تصدیقِ نبوّت و این دلالتِ کلامِ شما.

حال اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چند سال دارند؟ خاک بر سرِ آن کسی که می‌گوید «علی اَوَّلُ مَن أسلَم است اما چون کودک بوده است فایده ندارد»!

چه کسی اینقدر بلوغِ فکری دارد؟

«فَقَالَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ: بَلْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ» همه باهم و یکصدا گفتند: نخیر! این شخص (نستجیربالله) ساحرِ کذّاب است، «وَ هَلْ یصَدِّقُكَ فِی أَمْرِكَ إِلاَّ مِثْلُ هذَا!» حضرت می‌فرمایند: «یعْنُونَنِی». گفتند: جز این شخص کسی تو را تصدیق می‌کند؟

گاهی کفرِ کافر آنقدر زیاد است که خود را مرکزِ عالَم و عقلِ کل می‌داند و می‌خواهد بگوید که مثلاً عقلِ ما کار می‌کند و آیا جز این (منظور حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است) کسی تو را تصدیق می‌کند؟ مثلاً می‌خواهد به این موضوع اشاره کند که «هم‌سنخِ توست»، و البته این اقرارِ جبهه‌ی کفر به این موضوع است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم‌سنخِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است!

بعد حضرت رو می‌کنند به این‌ها و می‌فرمایند: «إِنِّی لَمِنْ قَوْم لاتَأْخُذُهُمْ فِی ال‍لّهِ لَوْمَةُ لاَئِم» من از همان روز که ظاهراً کودک بودم، اگر کودک را در جمع مسخره کنند بیشتر از بزرگ می‌شکند، من از همان روز از آن کسانی بودم که هرچه مرا در راهِ خدای متعال ملامت کنند خم به ابرو نمی‌آورم، «سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ» در چهره‌ی من علائمِ صدیقین نمایان بود «وَ كَلاَمُهُمْ كَلاَمُ الْاَبْرَارِ، عُمَّارُ ال‍لّیلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ» آن کسانی که شب‌زنده دار… اگر آن زمان هم مرا می‌دیدید می‌فهمیدید… «مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، یحْیونَ سُنَنَ ال‍لّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِه»… خلاصه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند آن روزی هم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد، همان روز هم شماها اینطور نبودید، (همان حرفی که پسرداییِ معاویه زد)، شما اهلِ جنگِ با اسلام بودید، من از همان روز و قبل از اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبی بشوند مثلِ نبی نسبت به ایشان اقتدا می‌کردم.

ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که دستِ ما در دنیا و آخرت از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کوتاه نشود.

دلتنگی برای زیارت

از اینکه عرایضِ من ناقابل بود و قدر و قیمتِ شما و هر کسی که این عرایضِ ناقابل را می‌شنود بیشتر بود، بالاخره ما در این ایام… این ماهِ رجب ماهی بود که می‌گفتیم «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِيائِهِ فِى رَجَبٍ»[9]… یعنی ماهِ رجب ماهی بود که زیارت روزیِ ما می‌شد، اگر می‌توانستیم به کربلا و نجف می‌رفتیم، اگر نمی‌شد به حرمِ حضرت رضا علیه السلام می‌رفتیم، به حرمِ حضرت معصومه سلام الله علیها می‌رفتیم، حرمِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌رفتیم، به زیارتِ شهدا می‌رفتیم.

یا امیرالمؤمنین! یا اباعبدالله! دل‌های ما برای مشاهد مشرّفه تنگ شده است، ما نسبت به دیگران ابتلاء می‌دانیم ولی من نسبت به خودم محرومیت می‌دانم… همین سال گذشته گاهی در هر ماه چهار مرتبه به مشهد مشرّف می‌شدم و حضرت رضا علیه السلام را زیارت می‌کردم، محروم شدیم. محرومیتِ ما از این جهت نیست که مثلِ بعضی از ابلهان از حرمِ شما بترسیم، بلاخره بزرگترهای ما به جهات و مصالحی و برای اینکه مردم کمتر سفر بروند و انگیزه‌ی سفر پایین بیاید مصلحت دانسته‌اند که تعطیل کنند و ما هم گردن می‌نهیم و اطاعت می‌کنیم، اما آن حرم‌های مقدّسه که اولیائی حاجت گرفتند، «یا مَن الإجابَةُ تَحت قُبَّتِه»… برای ما همان است و هیچ تفاوتی نکرده است، بلکه الآن بیشتر احساسِ دلتنگی می‌کنیم، بنظرم رسید امروز که روزِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، روزِ میوه‌ی اسلام است، روزِ پرده‌برداری از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است…

شعرِ نواده‌ی خلیفه دوم در مدحِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

خلیفه دوم یک نواده‌ای دارد که او زبانِ خود را به مدحِ جدّ خودش آلوده نکرده است، به او گفتند: چرا مدحِ جدّ خودت را نمی‌گویی؟ گفته است: چون می‌خواهم با این زبان مدحِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگویم، و ابیاتِ عجیبی در مدحِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد، ابیاتِ عجیبی در مدحِ حرمِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد.

نوشته‌اند گاهی وقتی با دوستانِ خود از خانه حرکت می‌کرد که به زیارتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برود می‌دیدند مانندِ صوفی‌ها که به سماع می‌افتند او نیز انگار به رقص درمی‌آمد، هرچه به نجف اشرف و منطقه‌ی زیارتی و حرمِ مطهّرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزدیک می‌شد می‌دیدند که انگار روی ابر راه می‌رود، لبِ او ترنّم می‌کرد به ابیاتی، و آن‌ها شروع می‌کردند به نوشتن.

ابیاتی در مدحِ قبّه و حرمِ مطهّرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفته است که این‌ها توسّلِ ما به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، ابیاتِ خیلی خوبی در آن هست، من چند بیتِ آن را می‌خوانم و ان شاء الله شما را به فیض برسانند.

ما یقین داریم… یا امیرالمؤمنین! گرچه دوریم به یادِ تو سخن می‌گوییم، این هم روزیِ ما بود، عیدیِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما بود که چند نفر یک جایی جمع بشویم و از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگوییم، من یقین دارم که اگر کسی بخواهد امروز به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم… من خیلی با خودم فکر کردم، امروز بگوییم یا رسول الله! ما که غرقِ نعمتِ وجودِ شما و اسلامِ شما هستیم، چه هدیه‌ای به شما بدهیم؟ که ما اصلاً نمی‌توانیم به شما هدیه بدهیم، چکار کنیم که لبخند به لبِ مبارکِ شما بیاید؟ دیدم اگر از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگویم قطعاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما نظر می‌کنند. یا رحمةً لِلعالَمین.

«عبدالباقی عمری أفندی» اشعارِ فراوانی دارد، یکی از آن‌ها این است، من چند بیتِ آن را می‌خوانم. جلو می‌آید و به گنبدِ طلای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نگاه می‌کند و می‌گوید:

قُبَةُ المُرتضی عَلیٍ تَعالی قبة

قُبّه‌ی مرتضی علی علیه السلام علوّ دارد و بلند است.

شَأنُها عَن مُوَازِن وَ عَدِیل

شأنِ آن بالاتر از آن است که بخواهیم او را با چیزی مقایسه کنم و چیزی را معادلِ آن بدانیم.

مِن نِضارٍ صِیغَت بِغَیرِ نَظیرٍ              فِی مِثالٍ مُنَزَّهٍ عَن مَثِیل

عظمتِ این قبّه‌ی طلا به این زردی‌های طلای آن نیست، با چیزی قابل قیاس نیست و با چیزی مثل و مانند نیست که من بخواهم آن را با چیزی قیاس و تمثیل کنم.

جَلَّلَت مَرقَداً جَلِیلاً تَجَلَّد               فَوقَهُ هَیبَةُ المَلِیکِ الجَلیل

آنقدر این جایگاه عظیم الشّأن و معنوی است که وقتی نزدیکِ هیبتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار بگیری کانّه در عرشِ حضرت حق ایستاده‌ای و می‌خواهی هیبتِ خدای متعال را تحمّل کنی.

هِیَ کَهفُ النّجَاةِ طُورُ المُنَاجَات       ثِمالُ العُفاتِ مَأوَی الدَّخیل

اینجا کهفِ پناهندگان است، طورِ مناجاتِ موسی‌ها، محل آمرزشِ گنهکاران، پناهگاهِ دخیل‌بستگان است.

هِیَ ظِلٌ مَا ضَلَّ مَن قَالَ یَوماً          بِحَمَاهَا مِن تَحتِ ظِلٍ ظَلیل

اینجا یک سایه‌ای است که اگر در سایه‌ی حمایتِ آن قرار بگیرید به هیچ سایه و کنفِ حمایتِ دیگری نیاز نداری.

خیلی زیبا گفته است! می‌گوید: آیا این حرم را می‌بینی؟ آیا این ضریح را می‌بینی؟

هِیَ غِمدٌ لِذِی فَقار بَطینٍ                مِن سُیوفِ الله العَلیِ الصَقِیل

این حرم غلافِ ذوالفقارِ عالَم است، این ضریح الآن برای آن شمشیرِ صیقلیِ خدای متعال یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حکمِ غلاف را پیدا کرده است.

هِیَ غَابٌ ثَوی بِه أسَد                   الله عَلیٌ بِصَدرِ اَشرَفِ غِیل

آیا این حرم را می‌بینی؟ این حرم بیشه‌ی شیرِ خدای متعال یعنی حضرت امیرالمؤمنین اسد الله الغالب علی علیه السلام است.

بعد یک اشاره به آن دو پیغمبرِ عظیم الشّأنی که آنجا هستند می‌کند و می‌گوید:

یَا خَلیِلیَّ وَ الخَلِیلُ المُواسی           مِنکُما مَن یُحِبُّ نَفعَ الخَلِیل

ای دو رفیقی که در جوارِ خلیل‌تان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آرمیده‌اید و شما می‌فهمید که دوست چگونه از دوست بهره‌مند می‌شود، شما همنشینِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستید، شما می‌دانید. اگر کسی بپرسد که یک دوست چطور می‌تواند از یک دوستِ دیگر بهره‌مند بشود من می‌گویم حضرت آدم علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام می‌دانند که همنشین و همسایه‌ی شما شده‌اند و از شما بهره‌مند شده‌اند.

عَلِّلَانِی بِذِکرِ مَن حِلِّ فِیها               إنَّ قَلبِی یَطِیبُ بِالتَّعلِیل

شما باید بگویید چه کسی اینجا آرمیده است، از شما شنیدن دارد که بگوییم وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تشریف آوردند شما را چطور تکریم کردند.

من از چند بیت رد می‌شوم، چون زیاد است، تا اینکه یک عبارتِ بسیار زیبایی دارند، اصلاً جناس یک صنعتِ ادبی است دیگر، می‌گوید:

سَل سَبِیلاً لِسَلسَبِیلَ عَلیٍّ               فَعَلَی ابنِ السَّبِیل قَصدُ السَّبِیل

پرس و جو کن راهی را برای رسیدن به سلسبیل و چشمه‌ی جوشانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، همه‌ی نیّتِ راه‌گُم‌کرده این است که به راه برسد. من «ابن السّبیل» هستم و آمده‌ام وقتی به شما رسیدم راهِ خود را پیدا کنم.

هُوَ سَاقِی الحَوضِ الَّذی لَیسَ یَظما              مَن حَبَتهُ یَدَاهُ بِالتَّنوِیل

او ساقیِ آن کوثری است که اگر با دستِ مبارکِ خود بنوشاند دیگر بعد از آن تشنگی در عالَم نیست.

هُوَ ذَاتُ الشِّفا لِکُلّ عَلِیل               وَشِفاءٌ لِذَاتِ کُلِّ غَلیل

طریقتِ شفای هر بیماری وجودِ توست، اگر هر تشنه‌کامی بیاید و به تو برسد سیراب می‌شود.

فراوان است، من رد می‌شوم که آن چند جمله‌ی عظیمِ این شعر را بگویم. می‌گوید:

عَرضُ حَالِی لا غَروَ إن طَالَ إنّی    لُذتُ فِی جَاهِهِ العَریضِ الطَّوِیل

حالِ من حالِ کسی است که اینجا آمده‌ام تا حاجت بگیرم، اگر معطّل هم بشوم طوری نیست.

مثلاً یک زمانی هست که می‌گویند اینجا صبر کن، مثلاً گدایی می‌آید و درِ خانه‌ی شما را می‌زند و شما می‌گویید: صبر کن! اگر بداند می‌خواهید صد تومان و هزار تومان و دو هزار تومان بدهید و او را معطّل کنید به او برمی‌خورد، ولی اگر بداند قرار است به او صد میلیارد تومان پول بدهید حتّی اگر پنج سال هم جلوی منزلِ شما بایستد ناراحت نمی‌شود!

حال شاعر ایجا می‌گوید:

عَرضُ حَالِی لا غَروَ إن طَالَ إنّی    لُذتُ فِی جَاهِهِ العَریضِ الطَّوِیل

هرچه مرا درِ خانه‌ی خودت معطّل کنی برای من مهم نیست، چرا؟ چون من به این درگاهِ شاهنشاهِ عالَم آمده‌ام

بعد اینطور می‌گوید:

طَامِعٌ مِن نَوالِهِ بِکَثیر                      مَا أنَا مِنهُ قَانِعٌ بِقَلِیل

خیلی از شما توقّع دارم، من به کم راضی نمی‌شوم.

جِئتُ مُستَهدً یا هُدیً مِن کَریمٍ        لَستُ مُستَجدِیاً جَدیً مِن بَخِیل

من درِ خانه‌ی بخیل نیامده‌ام، من اینجا همه چیز می‌خواهم.

زُرتُهُ وَالدُّمُوعُ تَنهَلُّ وَالأوزار          تَنهَالُ عَن کَثیبٍ مَهِیل

 یا امیرالمؤمنین! آمده‌ام زیارت کنم، اشکِ من روان است، ولی اگر به گناهانِ خود نگاه کنم مثلِ کوه شده است.

لَیسَ لِی بَعدَ حُبِّهِ مِن نَقِیرٍ               یُغنَ عَنّی شَیئاً وَ لا مِن فَتِیل

این خرما یک هسته‌ای دارد، این هسته یک فرورفتگی دارد که به آن «نَقیر» می‌گویند، و یک نخِ سفیدِ کوچکی دارد که به آن «فَتیل» می‌گویند، عرب وقتی می‌خواهد مثال به «هیچ چیز» و «ناچیز» بزند می‌گوید به اندازه‌ی آن فرورفتگیِ هسته‌ی خرما (نَقیر) یا «فَتیل» که به اندازه‌ی نخِ سفیدِ هسته‌ی خرماست.

شاعر می‌گوید: من چه چیزی دارم که در کنارِ حرمِ تو آمده‌ام، من به اندازه‌ی آن فرورفتگیِ هسته‌ی خرما هم چیزی ندارم، جز اینکه محبّتِ شما را دارم، من به اندازه‌ی آن نخِ سفیدِ هسته‌ی خرما چیزی از خودم ندارم، بجز حبّ شما. لذا یک چیزی می‌گوید:

وَافِراً إن مَدَحتُهُ بِخَفیفٍ                  فِیهِ أرجُو حَطَّ وِزرٍ ثَقِیل

من هیچ چیزی ندارم، ولی به اینجا آمده‌ام و مدحِ تو را می‌گویم، چون می‌دانم وقتی بخواهم بروم بارِ سنگینِ من بجایِ بارِ گناهانِ من عطایایِ شماست.

ان شاء الله تا بیایند و شما را به فیض برسانند و از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگویند سه صلوات مرحمت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


پی نوشت:

[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه اسراء، آیه 71 (يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا)

[5] سوره مبارکه ق، آیه 22 (لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ)

[6] إرشاد القلوب، جلد 1 ، صفحه 124

[7] سوره مبارکه مائده، آیه 3 (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

[8] سوره مبارکه نور، آیه 41 (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ)

[9] زیارت رجبیّه