کرونا؛ عقایدِ ما و مجالسِ دینی

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی اسفند ماه سال 98 در مجلس خصوصی راجع به «کرونا؛ عقایدِ ما و مجالسِ دینی» سخنانی فرمودند، توجه شما را به مشروح این جلسه تقدیم می کنیم.

برای دریافت صوت جلسه اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏* وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

اگر ما عقایدِ خود را در وقتِ رخاء و آسایش و سکون حفظ نکنیم مسلّماً در وقتِ طوفان و بلا هم نمی‌توانیم آن را حفظ کنیم. کرونا نمی‌آید فقط به جسمِ ما آسیب بزند، نهایتِ کاری که کرونا می‌تواند انجام بدهد این است که ما را می‌کشد، دیگر بیش از این نیست.

روز گذشته یکی از بستگانِ ما از دنیا رفته بود، بهشت‌زهرا سلام الله علیها خیلی خلوت و کم‌جمعیّت بود، توفیق شد و بر سرِ مزارِ شهدا رفتیم، دیدم چقدر شهید در این تهران است! زمانی کشور هر روز هشتاد شهید می‌داده است، میانگینِ هشت سال دفاعِ مقدّس تقریباً روزی هشتاد شهید است، کرونا نهایتاً می‌خواهد چکار کند؟ به روزی هشتاد شهید نرسیده است، آیا تابحال دویست نفر کشته شده‌اند؟ نمی‌گویم کم است، جانِ یک نفر هم مهم است، قصد ندارم عرض کنم مهم نیست، ولی کرونا نهایتاً ما را می‌برد، ولی اگر عقایدِ ما درست نشده باشد آخرتِ خود را از دست می‌دهیم.

یکی از آن‌ها این است که من اصلاً ندانم «دعا کردن» یعنی چه، این ایّام ایّامِ انتقام گرفتنِ منافقین و لامذهب‌ها و حرامزاده‌ها از دین بود و خیلی تأسّف‌آور است که اهلِ دین اینجا در دفاع از فکرِ خود کم آوردند.

ضمناً اینکه انسان بخواهد در این ایّام انتقام بگیرد هم کارِ خیلی سختی نیست، مثلاً فرض کنید پزشک‌های مدرن گفتند: «مرگِ پزشکیِ سنّتی در کرونا»، پدرآمرزیده‌ها! آیا مرگِ خودتان نیست؟ مگر خودتان الآن آن را درمان کرده‌اید؟ البته اینکه هر گروهی خطا و کم‌کاری دارد سرِ جای خود، بنده هم طرفدارِ شخصِ خاصی نیستم، بنده کلاً خیلی عِرقِ خاصّی به طب سنّتی ندارم، ولی نگاه می‌کردم که این‌ها در حالِ انتقام گرفتن از یکدیگر هستند.

همینطور دیدم یک عدّه‌ای مانندِ شبکه‌ی وهابی که همه چیز را حرام می‌دانند و حتّی ولادت گرفتن برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حرام می‌داند کراوات زده بودند و می‌گفت: مرگِ زیارتگاه‌ها!

حواسِ ما باید به اینجا جمع باشد که اعتقادِ ما به چه چیزی است؟ حواسِ ما باید به این باشد که «ویروس» اعتقادِ ما را نبرد.

مگر قبل از موضوع کرونا همین مصائبِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها نبوده است؟ مگر شیعیان نشنیده بودند که روز عاشورا چه اتّفاقی افتاده است؟ این مسئله که برای امروز نیست، اینکه روز عاشورا آب قطع بشود، محاصره باشند، فرزندانِ خردسال «العطش» بگویند و رحمة الله الواسعه در میانِ میدان باشند، این موضوع که بوده است!

نکته‌ی اصلیِ آن اینجاست که اعتقادِ ما دقیق نیست، و ما معاذالله خدای متعال را نوکرِ خودمان حساب می‌کنیم، فکر می‌کنیم…

دیده‌اید بعضی‌ها در رانندگی وقتی راهنما می‌زنند فکر می‌کنند «حق تقدّم» هم دارند، فکر می‌کنند اگر بپیچند و طرف رعایت نکند دعوا هم می‌کنند، شما اجازه گرفته‌اید که بپیچید، معلوم نیست که به شما اجازه داده باشند، این «راهنما زدن» که برای شما «حق» ایجاد نمی‌کند.

ممکن است«دعا کردن»  از جانبِ مولا تفضّل ایجاد کند، اما حقّی برای ما ایجاد نمی‌کند، ان شاء الله فدای امام سجّاد علیه السلام بشوم، ایشان فرمودند: خدایا! من چگونه از تو تشکّر کنم که اجازه دادی اسمِ تو را بر زبانِ خود بیاورم.

ما چگونه از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تشکّر کنیم که اجازه داده‌اند که بگوییم ما طرفدارِ ایشان هستیم؟ اگر شما خودتان را ببینید می‌دانید که اگر بعضی‌ها به درِ خانه‌ی شما بیایند و بگویند که ما طرفدارِ شما هستیم شما احساسِ شرم می‌کنید، خودِ من روز غدیر اینطور هستم.

اگر دعا کردیم که «حق» برای ما ایجاد نمی‌شود، بلکه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی»[4]، اگر کسی استکبار بورزد و نخواهد خود را کوچک کند که خودِ این اوجِ بزرگی کردن در محضرِ حضرت حق است، این است که خدای متعال با او مانندِ کفّار برخورد می‌کند.

ما وظیفه داریم تضرّع و زاری کنیم، و اشتباه نشود، این وظیفه از آن بابی است که آن عارفِ بزرگ فرمود: «الحمدالله الذی وجبت صوم و الصلاة علینا لشدة رحمته»، از شدّتِ رحمتِ خدای متعال بود که روزه و نماز را بر ما واجب کرد، از شدّتِ رحمتِ خدای متعال بود که به ما فرمود باید دعا کنید، مسلّماً خدای متعال نیاز ندارد.

اگر شما یک حساب بانکی داشته باشید که هرچه از آن بردارند صفر نشود، مسلّماً در این صورت شما نیاز ندارید که به کسی چیزی بدهید، و اگر یک نفر هم جلوی خانه‌ی شما بیاید برای او حقّی ایجاد نمی‌شود که بگوید حتماً باید به من پول بدهی.

ما حقیقتِ معنای دعا را نفهمیدیم، اگر فهمیده بودیم این ماه رجب… ما که از سر تا پا نیاز هستیم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که سراسر نور و کرامت و نورِ بهشت بودند این شب‌های ماه رجب طوری ضجّه می‌زدند که وقتی می‌خواستند روی پای مبارکِ خود بایستند برای ایشان سخت بود، چون پای مبارکِ ایشان آسیب دیده بود، همینطور حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

اینطور نبود که وضعِ آن بزرگواران هم مانندِ ما باشد، ما خیلی چیزها را با هم قاطی کرده‌ایم، ای کاش خیلی اوقات که به هیئت می‌رفتم می‌‌فهمیدم که برای چه به هیئت می‌روم، بخدا اگر من می‌فهمیدم برای چه به هیئت می‌روم هر مرتبه‌ای که می‌خواستم به جلسه‌ای بیایم… دیده‌اید وقتی می‌خواهید با یک مقامِ بزرگی دیدار کنید از چند روز قبل اضطراب و استرس دارید.

آن بزرگواران فضا را کمی از رحمتِ خود بهم زده‌اند که شما نتوانید به جلسه بروید تا کمی قدر بدانیم، وگرنه آن بزرگواران نیاز ندارند، اگر همه‌ی عالَم… مگر کربلا نشد؟ اگر همه‌ی عالَم امروز معاذالله مرگ بر اهل بیت بگویند بر دامانِ کبریاییِ آن بزرگواران گَردی نمی‌نشیند، و خدای متعال کوچک نمی‌شود، اینکه ما خیال کنیم… یکی از بدبختی‌های ماست که فکر می‌کنیم ما می‌خواهیم غربتِ اهل بیت علیهم السلام را کم کنیم یا ما می‌خواهیم قدمی برای آن بزرگواران برداریم، از محضر شما عذر می‌خواهم، ما نمی‌توانیم هیچ غلطی کنیم، ما در برابرِ اهل بیت علیهم السلام بصورتِ یک طرفه «گدا» هستیم، از جانبِ ما خیری به آن بزرگواران نمی‌رسد، ان شاء الله که شرّ ما و بی‌ادبیِ اعمالِ ما به دامانِ آن بزرگواران نرسد و آن عزیزان را اذیّت نکند.

اگر این را یاد گرفته بودم امروز می‌فهمیدم که سفره را محدود کرده‌اند، وای بحالِ ما شیعیان که خیال کنیم «امروز ماجرای استشفاء نسبت به ذواتِ مقدّسه چه می‌شود»، هیچ چیزی نمی‌‌شود، دیگر بدتر از کربلا که نبوده است، بدتر از روز هجوم به خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبوده است، آن روز هم می‌توانستند بگوید چطور دستانِ اسدالله را بستند؟

بنا بر این نبوده است که آن بزرگواران بخواهند در این عالَم از همه چیز پرده‌برداری کنند، ان شاء الله من هم بفهمم، اینکه بفهمم یا نفهمم هم برای مقامِ آن بزرگواران هیچ تفاوتی ندارد.

گداییِ ما یک طرفه است، فیض یک طرفه است، این جاده یک طرفه است، همه‌ی آن سراسر و صد در صد لطفِ یک طرفه است، خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در دعای عرفه فرمودند: خدایا! آن چشمی که برکتِ این درخت و بر و بحر و دشت بخواهد تو را ببیند کور است، حال آیا ما شیعیان بخواهیم آینه و آیتِ وجودِ اهل بیت علیهم السلام بشویم؟ زهی خیالِ باطل! آن بزرگواران به ما نیازی ندارند، این «ما» هستیم که سراسر نیاز هستیم، چه بفهمم و چه نفهمم، و او عطاء می‌کند، چه من بفهمم و چه نفهمم، «يا مَنْ يُعْطى‏ مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ‏ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَة»[5]، چه کافر باشد و چه مؤمن، اگر او بخواهد عطاء کند عطاء می‌کند، و اصلاً استحقاقی در کار نیست که به یک کسی عطاء می‌کند که استحقاق ندارد، یا به کسی عطاء می‌کند که استحقاق دارد، ابداً اینطور نیست، کسی استحقاقی ندارد، همینکه اجازه بدهند بیاییم و برویم منّت گذاشته‌اند.

این روزها چیزی که من را می‌سوزاند این است که شما فرض کنید یک نفر هم در کوفه به حضرت زینب کبری سلام الله علیها بگوید: «پس مستجاب‌الدّعوه بودنِ شما چه شد؟»، آن‌ها نوکرِ ما نیستند، تدبیرِ عالَم به دستِ آن‌هاست، همانطور که گاهی یک بچه‌ای از پدرِ خود یک چیزی می‌خواهد و پدرِ او صلاح نمی‌داند، حال آن بچه بگوید: مگر تو پول نداشتی؟ مگر تو زور نداشتی؟… اصلاً حرف‌های یک بچه در انگیزه‌ و رفتارِ پدر خلأ ایجاد نمی‌کند، اصلاً جایگاهِ ما با آن بزرگواران قابل قیاس نیست.

ما بخواهیم یا نخواهیم انبیاء علیهم السلام قبل از به دنیا آمدنِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به ایشان توسّل کرده‌اند، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه باور کنیم و چه باور نکنیم، مسئله فرق نمی‌کند، بایستی اعتقاداتِ خودمان را درست می‌کردیم، اعتقادمان ایراد دارد، اگر اعتقادِ ما ایراد نداشت دو اتفاق می‌افتاد، یک: برای ما در میانِ ویروس و بیرون از مسئله‌ی ویروس تفاوتی نداشت که درِ خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام متبرّک است و در حقیقت هیچ فرقی نخواهد کرد، هیچ چیزی در این عالَم بر ایشان غلبه ندارد، ایشان اسدالله الغالب هستند، چه این ویروس و چه چیزِ دیگری؛ دو: این بدین بعنا نیست که اگر کسی دست به جایی بزند بیمار نشود، چون ما نوکر هستیم و نه معاذالله ایشان نوکر باشند، ممکن است که بخواهند ما را مبتلا کنند، ممکن است بخواهند ما را آزمایش کنند، لذا این با آن توصیه‌های پزشکان جمع می‌شود، توصیه‌های پزشکی بر سرِ جای خود است، عیبی ندارد که انسان به وظیفه‌ی شرعیِ خود عمل کند، «عیبی ندارد» که اصلاً باید عمل کند، این ربطی به عقیده ندارد، اینطور نیست که بگوییم چون من آمده‌ام و دست کشیده‌ام پس باید حتماً خوب بشوم، نخیر! آنقدر آدم داریم که در حرمِ امام در میانِ ازدحامِ جمعیت از دنیا رفته‌اند، چه اتّفاقی افتاده؟ مثلاً چه شده است؟ مگر مکه حرمِ امنِ الهی نبود؟ مگر جرثقیل روی سرِ مردم نیفتاد و آن‌ها از دنیا رفتند؟ این کجای اصلِ مسئله را تغییر می‌دهد؟ چه زمانی به ما وعده داده‌اند که کسی در این خانه نمی‌میرد؟ آیا تصوّر می‌کنید انسان‌های کمی در حرمِ امام رضا علیه السلام از دنیا رفته‌اند؟ مثلاً طرف سکته کرده است و از دنیا رفته است، این دو مسئله در دو وادیِ مختلف است، ما یک سری وظایفی داریم که باید آن‌ها را انجام بدهیم، آن وظایف برای ما حق ایجاد نمی‌کند، اینطور نیست که ما بتوانیم نظامِ عالَم را بهم بزنیم، نظامِ عالَم به دستِ شخصِ دیگری است، و ان شاء الله من این موضوع را باور کنم.

ما همینکه در راهِ خدای متعال باور کنیم که ما عبد هستیم… چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بندِ بندگیِ دیگران به گردنِ من باشد و بندِ گناهانم مرا به این طرف و آن طرف بکشاند و چه نکشد، کار در این عالَم به دستِ شخصِ دیگری است، ما این بدین معنی نیست که چون ما مؤمن هستیم مثلاً به کرونا مبتلا نمی‌شویم، اصلاً چه کسی این حرف را زده است؟ ما چه زمانی همچنین وعده‌ای داده‌ایم که امروز دیگران بخواهند شبهه کنند؟ بپرسد در دوره‌های گذشته فراوان بوده است که علمایی با وبا و حصبه و طاعون از دنیا رفته است، فراوان! نخبگان و علمای بی‌نظیری که با طاعون از دنیا رفته‌اند! مگر این‌ها زیارت عاشورا نمی‌خواندند؟ البته که می‌خواندند، اما اگر من زیارت عاشورا را در حد یک قرص نگاه کنم که خاک بر سرِ من! البته از این جهت که او بخواهد اراده کند شاید اثر بگذارد، و شاید به ظاهر اثر نگذارد و یک جایی یک اثری بگذارد که من قیامت می‌فهمم، اینطور نیست که بگویم پس من نمی‌خوانم، خُب نخوان! اگر هم تابحال خیال می‌کردی که برای شخصِ دیگری می‌خوانی و یا در حالِ خدمت کردن به کسی هستی باید برای همه‌ی آن‌ها عذرخواهی کنی.

اگر هشت میلیارد انسان روی زمین امروز زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخوانند به خودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قسم می‌خورم برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به اندازه‌ی یک ارزن افزایشِ مقام ندارد که معاذالله حضرت بخواهد به آن وابسته باشند، یا اینکه معاذالله گیرِ ما باشند، ولو هشت میلیارد نفر! اگر هشت میلیارد نفر هم معاذالله حضرت را لعن کنند حتّی به اندازه‌ی یک ارزن به حضرت آسیب نمی‌رسد.

این دنیا دارِ بلاست، محلِ ابتلاء است، ان شاء الله ما جای خود را با اهل بیت علیهم السلام اشتباه نگیریم، اینکه بعضی از اولیاء خدا نامِ فرزندانِ خود را «عبدالحسین» می‌گذاشتند واضح است که ما اهل بیت علیهم السلام را نمی‌پرستیم، «عبد» به معنای این است که من مملوک هستم، از خودم اختیاری ندارم، از خودم اراده‌ای ندارم، از خودم چیزی ندارم؛ چه نامِ تو را «عبدالحسین» بگذارند و چه نگذارند همه چیزِ شما برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، چه قبول کنید و چه قبول نکنید، «أَنَّ اَلْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»[6]، همه‌ی زمین برای امام است، چه شما قبول کنید و چه قبول نکنید، مثلِ این است که سندِ ماشین برای شما باشد، حال چه من قبول کنم و چه قبول نکنم!

حقیقتِ همه‌ی عالَم به دستِ اهل بیت علیهم السلام است، چه ما بخواهیم و چه ما نخواهیم؛ منتها بدبختی آنجاست که گاهی بخاطرِ اینکه ما را راحت راه داده بودند، هر وقت می‌خواستیم آسان مجلس می‌گرفتیم، گاهی از لحظه‌ی اراده‌ی جلسه تا تحققِ جلسه یک روز هم فرصت نمی‌خواست، گنهکارانی مثلِ من هم هر وقت هر غلطی می‌کردند باز هم می‌آمدند و منبر می‌رفتند، عادت کرده بودیم، فکر کرده بودیم برای ما «حق» ایجاد شده است، یا فکر کرده بودیم برای اهل بیت علیهم السلام کاری کرده بودیم.

گاهی از کَرَم و مهربانی یقه‌ی ما را می‌گیرند که من اشتباه نگیرم.

یک روزی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به قنبر فرمودند که فلانی گناهی کرده است باید شلاق بخورد، قنبر هم غیور بود، شروع کرد به شلاق زدن، سه ضربه شلاق اضافه زد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: قنبر! چون من تو را دوست دارم در این دنیا به تو سه ضربه می‌زنم، برای اینکه قیامتِ تو آسیب نخورد؛ این روایت در کافی است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سه ضربه شلاق به قنبر زدند.

اگر کسی مانندِ من شعور نداشته باشد می‌گوید: این چه محبّتی است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به قنبر شلاق بزنند؟ اما آن کسی که فهم دارد… گاهی دزد است اما فهم دارد، می‌فهمد که این از مرحمت است.

حواسِ من به عظمتِ جلسه‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نیست، گاهی عالَم و آدم برای هزاران هدف بهم می‌خورد، یک جای آن هم این است که من بفهمم که هر زمانی که می‌خواستم به جلسه بیایم باید مانندِ حرم امام رضا علیه السلام اذن دخول می‌گفتم، باید اجازه می‌گرفتم، باید عذرخواهی می‌کردم، باید استغفار می‌کردم، مانندِ آدابِ ورود به حرم، باید می‌گفتم: «یا مُحْسِنُ قَدْ اتاکَ الْمُسى‏ءُ» گنهکار آمده است، این‌ها را ورودیِ حرم‌ها نوشته‌اند، خیلی آداب دارد، برای من عادی شده بود، چون خیال می‌کردم من کاری می‌کنم، می‌گفتم: مجلسِ فلانی گرم است! خاک بر سرِ فلانی که فکر می‌کنند مجلس برای او گرم است…

آن روایت چقدر زیباست که همه شنیده‌اید «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً»[7]، حرارت برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، گاهی از سرِ مهر و ولایت می‌خواهند یک جلوه‌ای به کسی بدهند، طرف به خود می‌گیرد، چه گریه‌کُن، چه گوینده، چه روضه‌خوان، همه‌ی ما باید برگردیم و عذرخواهی کنیم.

حسین جان! بخاطرِ بدیِ ما ما را از مجالسِ خودت بیرون نینداز…

اگر کسی ارزشِ مجالسِ اهل بیت علیهم السلام را بداند…

بحثِ من این نیست… خیلی واضح است که باید توصیه‌های بهداشتی را رعایت است، حتّی بیش از امروز، آن بر سرِ جای خود، اما اگر من بفهمم که ورود در مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چه عظمتی دارد…

یک روزی می‌گفتند… نمی‌خواهم این مطلب را عرض کنم که بگویم اگر الآن می‌خواهند مجالس را موقتاً تعطیل کنند این کار را نکنند، حرفِ من این نیست، حقیقتِ مسئله را بشنوید، ما همیشه ادّعا می‌کردیم اگر یک روزی گفتند برای زیارت رفتنِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام  باید دستِ خود را بدهید تا بروید…

اصلاً اگر کسی عاشق باشد در این موضوع درنگ نمی‌کند، چون قابل قیاس نمی‌داند…

دیگر برای ما خیلی بد است که پسرداییِ معاویه «محمد بن حذیفه» عاشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، یعنی عمه‌ی او «هند جگرخوار» است، پدر بزرگِ او رئیسِ مشرکین است، شوهرِ عمه‌ی او هم ابوسفیان است، اگر او هرچه از معاویه می‌خواست به او می‌داد، مثلاً حاضر بود او رئیسِ مصر یا استانِ دیگری بشود اما اینقدر از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دَم نزند. یک روزی معاویه ملعون به او گفت: یک چیزی راجع به علی بگو که من نخواهم با تو برخورد کنم، گفت: معاویه! من از وقتی که تو را می‌شناسم، بالاخره ما از کودکی باهم بزرگ شده‌ایم، تو در دوره‌ی شرک بودی و در دوره‌ی اسلام، حالِ تو در دوره‌ی شرک و اسلام به اندازه‌ی ذرّه‌ای تغییر نکرده است، اسلام در تو وارد نشده است، من تو را از قبل دیده‌ام، حالِ تو الآن که ادّعا می‌کنی می‌خواهم حاکمِ مسلمین بشوم با قبل از آن که رئیسِ بُت‌پرست‌ها بودی تفاوتی نکرده است، این پوستِ تو است که عوض شده است، تابلوی خودت را عوض کرده‌ای، هر کسی دورِ تو است یک مُشت منافقِ حرامزاده است، من این‌ها را می‌شناسم، پدر و مادرِ این‌ها را می‌شناسم، اما هر کسی که آدم‌حسابی و اهلِ عبادت است در سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، من هم آنطور نیستم، اما دوست دارم جزوِ آن‌ها باشم. و علامتِ نفاقِ تو بیش از این نیست که مرا بخاطرِ محبّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ملامت می‌کنی.

اینطور برای قدم برداشتن در راهِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سر داده‌اند، هیچ توقعی هم نداشتند.

روزگارِ ما که شد ما فقط متنعّم از سفره‌ی اهل بیت علیهم السلام شدیم، فقط! این همه مجلس که در روزگارِ ما برای اهل بیت علیهم السلام گرفته می‌شود در طولِ تاریخ… هر یک سالِ آن به اندازه‌ی صدها سالِ گذشته جلسه برگزار شده است، این موضوع برای من حق ایجاد نمی‌کند، اتّفاقاً این موضوع باید برای ما خاکساری ایجاد کند.

یک زمانی شخصی به من گفت: چرا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینقدر در محضرِ حضرت حق خاکساری می‌کنند؟ گفتم: از روایات اینطور فهمیدم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خود را خیلی بدهکارِ خدای متعال می‌دانند. اگر یک پدری به یک فرزندِ خود یک میلیون تومان پول بدهد و به یک فرزندِ دیگرِ خود صد میلیون پول بدهد، آن فرزندی که صد میلیون تومان پول گرفته است ظاهراً پولدارتر است اما به پدرِ خود بدهکارتر است، ما بیش از همه‌ی عالَم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدهکار هستیم، همه بدهکار هستند اما ما بدهکارتر هستیم.

ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که جای خودمان را بفهمیم، «رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ»[8]، قدرِ خودمان را بدانیم، قدرِ ما کجا بوده است؟

همین هم که اجازه بدهند که حتّی در منزل بنشینیم و نامِ مقدّسِ آن بزرگواران را ببریم از دهانِ ناپاکِ… اگر ما حقیقتِ این عالَم را می‌دیدیم اینطور بود که یک بزرگی می‌گفت من وضو نگرفته بودم، وقتی خواستم بلند بشوم «یاعلی» گفتم، ناگهان صدای حضرت را شنیدم، حضرت فرمودند: بی‌ادب! نامِ مرا بدونِ طهارت بردی.

یعنی اگر من می‌فهمیدم… پلیدیِ باطنِ مرا که وضو نمی‌تواند پاک کند، غسل نمی‌تواند مرا پاک کند، اگر به حقیقت و به استحقاق بود هرگز من حق نداشتم نامِ مبارکِ آن بزرگواران را ببرم، هیچ وقت! او منّت گذاشت، همانطور که همه‌ی عالَم برای خدای متعال است و می‌گوید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»[9] بعداً در قیامت با شما حساب می‌کنم، می‌گوید همه‌ی عالَم به دستِ من بود و من رو زدم و گفتم که چه کسی در ایّامی که مردم گرفتار هستند به خدا قرض می‌دهد؟

قیامت معلوم می‌شود که به ما اجازه داده‌اند حرف بزنیم.


پی نوشت:

[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه غافر، آیه 60 (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ)

[5] دعای ماه رجب

[6] الکافی، جلد 1، صفحه 407

[7] جامع احادیث الشیعه، جلد 12، صفحه 556

[8] عیون الحکم و المواعظ، جلد 1، صفحه 261

[9] سوره مبارکه بقره، آیه 245 (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)