چهارمین جلسه بحث «خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها با زنان انصار» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أَمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین، خاصّه صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له فداه صلواتی هدیه بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآل ِمُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
شادی ارواح طیّبهی همهی شهدا، عزیزانی که در طول تاریخ محّبِ اهل بیت علیهم السلام بودند و از دنیا رفتند، جانباختگان دیروز و امروز، روحِ ملکوتی شهید سلیمانی و همراهان ایشان صلوات دیگری محبت کنید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآل ِمُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خداوند این نشست و برخاست ناقابل و گفت و شنیدِ بیقیمت ما را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجر ما را از این داغها و عزاداریهایی که اخیراً دیدیم، انشاءالله تعجیل در فرج حضرت بقیه الله العظم روحی و ارواح العالمین له فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، انشاءالله توفیقِ دیدارِ روی پربرکت حضرت، نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، خدمت در راهِ اهداف ایشان، شهادتِ در راهِ آن بزرگوار نصیبِ همهی ما، نسل و ذریّهی ما و خانوادههای ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآل ِمُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
اهمیّتِ زبانِ نفی
محضر شما عرض شد که یکی از ویژگیهای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این است که همانطور که پدر بزرگوار ایشان نبی مکرم اسلام با شعار و ذکرِ اول «لا إله إلّا الله» شروع کردند… که این عبارت هم باعث دعوا شد، چون اگر بنا بر این بود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقط میفرمودند: «الله»، بتپرستها با ایشان مشکلی نداشتند و در این صورت بتپرستها میگفتند: این کعبه به بتخانه تبدیل شدهاست، لات و هُبَل و فلان و فلان که در کعبه هستند، یک مکانی را هم اشغال میکنند، خدای پیغمبر که مکانی را هم اشغال نمیکند، حال او هم یک «الله» بگوید؛ این باعث دعوا نمیشد!
بلکه عبارت «لا إله» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که باعث دعوا میشد، یعنی «الله» را اثبات میکرد و غیر او را نفی میکرد، چون غیر«الله» را نفی میکرد آنها نمیتوانستند تحمل کنند.
بتپرستها نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میآمدند و گفتند: آقاجان! شما به خداهای ما احترام بگذار، ما مخلص خدای شما هم هستیم، حالا که ما شصت تا بت داریم، یکی هم بر آنها اضافه شود، تازه او پیدا هم نیست، با «الله» مشکلی نداشتند، عبارت «لاإله» باعث ایجادِ دعوا شد.
عرض کردیم، وقتی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هم وارد ماجرا شدند فرمودند: «لا إمامَ إلّا علیّ»؛ هم نفیِ غیر کردند و هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را اثابت کردند. «لا وَلی إلّا علیّ». چون همهی توحید هم در ولایت نهفته است، شعاری که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در عمل نشان دادند، از جهت ظهور، از شعار قبلی پررنگتر بود. چرا؟ چون وقتی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هیچ امام و ولیّ را جز حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیپذیرد (از فرمایشاتِ ایشان خدمت شما عرض میکنیم)؛ اصلاً «بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ».[4] و «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ». ولایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند که چیزی جدای از توحید نیست. بجای خود، به طور مفصل عرض کردیم که اصلاً توحید بدون ولایت نداریم.
عبارت «لا وَلی إلّا علیّ» و «لا مَولا إلّا علیّ» هم همهی بتها و هم همهی مولاهای ادعایی را نفی کرد. شما فکر نکنید من از خودم عبارت «مولاهای ادعایی» را میگویم، عبارت «مولاهای ادعایی» عبارتی است که حضرت زهرا سلام الله علیها بیان فرمودند که برای شما خواهم خواند.
همانگونه که بتها به هیج دردی نمیخوردند، باقی مولاها هم همگی دروغین و بیهوده هستند، بعد از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک مولا بیشتر وجود ندارد که «بِه عُرِفَ اَللَّهُ» و «بِه عُبِدَ اَللَّهُ» و فقط از این راه میتوانید به دنبال خدای متعال باشید.
به همین علت هم با ایشان درافتادند. چون فرمایش ایشان شدید و خطرناک بود و لسان نفی داشت.
به طور خلاصه در جلسهی اول عرض کردیم که آنها چقدر با «نفی» برخورد میکردند.
ادامهی درآمدی بر خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها با زنان انصار و مهاجرین
مثلا یکی از جاهایی که حضرت این عبارت را فرمودند، سخنرانیای است که حضرت زهرا سلام الله علیها مختصراً برای بانوانی که برای عیادت ایشان آمده بودند انجام دادند؛ که تقریبا آخرین میراث صدیقه طاهره سلام الله علیها بجز وصایای ایشان است. یک جمله از این سخنرانی را دو شب قبل عرض کردیم.
در حالی که صدای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها شنیده نمیشود و ایشان به اُحد تشریف نمیبرند، در مسجد پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیده نمیشوند، دیگر صدای گریه ایشان بلند نیست و از تحرک افتادهاند، خانمها را فرستادند تا ببینند چقدرِ دیگر مانده است تا از دست حضرت زهرا سلام الله علیها خلاص بشوند!
خانمها آمدند و گفتند: «یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ».[5]
عبارت «کَیْفَ أَصْبَحْتِ» یعنی شما از شب تا صبح را چگونه گذراندید؟ حال شما چطور است؟
وقتی به بیمار میگویند: حال شما چطور است؟ یعنی باید از دردهای خود بگوید که حال او بهتر شده است یا نه، عیادت که میروید اینگونه است.
ایشان درد خود را معرفی کردند. درد من چیست؟ آیا درد من، دردِ بازو است؟
فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» درد من دنیای شما است. «قَالِیَةً لِرِجَالِکُنِّ» از مردهای شما خشمگین هستم. چرا؟
عبارات حضرت در اینجا خیلی عجیب است! اتفاقاً وقتی من در حالِ فکر کردن بودم خیلی به حال خود ترسیدم، حالا به شما هم اشاره خواهم کرد که نکند که… گاهی انسان در لباس اهل بیت علیهم السلام باز هم همان مشکل را داشته باشد که دستگاه محاسباتی من همان دستگاه محاسباتی آنها باشد، بعد بگویم بر سر سفرهی اهل بیت علیهم السلام هم مینشینم و گریهای هم میکنم.
حضرت فرمودند: «أصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ، قَالِیَةً لِرِجَالِکُنِّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ» اینها را بررسی کردم، دیگر اینها به دردِ هدایت نمیخورند.
حضرت جلوتر بیان میفرمایند که شما یک تفکری ایجاد میکنید که بقیه را هم بیچاره میکنید.
بعد حضرت فرمودند: «فَقُبْحاً لِأُفُونِ الرَّأْیِ وَ خَطْلِ الْقَوْلِ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ» اَه اَه! چقدر سستی رأی، منطق فاسد و نیزه کُند و خُم شما؛ قبیح است.
این چه رأیی است که شما دارید؟ این چه مدل محاسبه است؟ حضرت کدام محاسبه را بیان میفرمایند؟
علّتِ اینکه اینها با غاصبان سقیفه همراه شدند چه بود؟ چه اتّفاقی رخ داد که مردم انصار سکوت کردند؟ آیا فکر میکردند غاصبان سقیفه برتر هستند؟ آیا تصوّر میکردند که اینها باتقواتر هستند؟ آیا تصوّر میکردند که اینها کاردانترند؟ آیا تصوّر میکردند که اینها عالمترند؟ نه! بلکه گفتند: برای اینکه دنیای ما به خطر نیفتند درگیر نشویم، نمیارزد!
اگر کسی میخواست با این غاصبان درگیر شود، به هر حال آنها هفت-هشت هزار چماقدار داشتند.
در جاهای دیگر، به طور مفصل در مبحث تحلیل سقیفه عرض کردیم.
یعنی یک زمانی است که میگویند: آقا! اینجا یک نفر به حضرت حق جسارت کردهاست، بیا و دفاع کنید. بعد اگر بگویند: دو خنجر هم دست دو نفر وجود دارد، حالا برای دفاع میآیید؟
حضرت میخواهند چه چیزی را بیان کنند؟ میخواهند بفرمایند: برای اینکه امنیّت خود را حفظ کنید و برای اینکه دنیای شما، آن مقداری که دارید کم نشود، فکر کردید اگر سکوت کنید دنیای پُر آرامشی خواهید داشت؟
حضرت خیلی پیشگویی عجیبی کردهاند، انگار در این خطبه که آخرین خطبهی حضرت است و مختصر هم هست، برای اینها پنجاه و شصت سال آینده را قدم به قدم اسکن کرده است!
شما برای چه چیزی با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همراهی نکردید؟
چون یا ترسیدید منافعتان به خطر بیافتد یا فکر کردید اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیایند باید زندگیِ شما تغییر کند.
به یاد دارید که شب گذشته عرض کردم که میگفتند: یا رسول الله! اگر این یهود «بنینضیر» را بیرون کنیم از کجا شراب بخریم؟ حالا ان شاء الله که در آن موقع حرمت شراب نازل نشده بود، گرچه ما داریم افرادی را که قبل از اسلام شراب نمیخوردند، یعنی قبل از آنکه حرمت شراب نازل شود، این افراد آدم حسابی بودند، بعضی چیزها لازم نیست که حرام باشد تا انسان این افعال را انجام ندهد.
یعنی چه؟ یعنی در این حد که میگویند: یا رسول الله! اگر من از این یهودیها شراب نخرم از چه کسی بخرم؟ بیخیال شوید! اگرچه اینها یک خیانتی کردهاند.
یعنی خیانت طرف را بیخیال شود، که چه چیزی بدست بیاورید؟…
گاهی ما خودمان هم همینطور رفتار میکنم. گاهی طرف صد هزار نفر فالوور در صفحهی خود دارد، حاضر است کشور هر مصیبتی را از آن فضا ببیند ولی او این صفحه را از دست ندهد…
نکتهی دیگر این است که امیرالمومنین صلوات الله علیه خیلی دیندار بودند! اگر علی علیه السلام به حکومت برسند که امکان انجام هر فسق و فجوری وجود ندارد، نمیشود دزدی کرد، نمسشود به ناموس مردم نگاه کرد…
شما بروید و ببنید گاهی ما بعد از 1400 سال گریه برای اهل بیت علیهم السلام، گاهی در رقابتهای سیاسی ـ اجتماعی بعضیها برای رأی آوردن همین تبلیغ را کردهاند یا نه؟
حضرت تحلیل میکنند… اولاً بعد از اینکه فرمودند: این چه تفکرِ سست و منطقِ فاسدی است؟! فرمودند: ما تلاش خود را به اندازهای که باید میکردیم، کردیم.
«وَ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا» بدانید که من گناه را بر گردن خودتان انداختم، چون به اندازهای که باید تلاش میکردم، تلاش کردم و آسیب دیدم.
«وَ شَنِنْتُ عَلَیْهِمْ عَارَهَا» عار و ننگ آن را به صورت خودتان پاشیدم، بعداً نگویید که نمیدانستیم؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تنها گذاشتید، فکر کردید که من حکومت را برای چه میخواستم؟ مثلاً اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت میرسیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خوشحال میشدند که به طور مثال شوهر من شاه شده است؟
آیا فکر کردید که اگر من اینقدر تحرّک میکنم برای این است که علی ابن ابیطالب علیه السلام به حکومت برسد، به ما چیزی برسد؟! اینگونه فکر کردید؟!
«فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» بریده باد بینیها و خاکمال باد صورتهایی که برای متاع دنیا ستم کردند.
«وَیْحَهُمْ، أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِی الْحَسَنِ!» برای چه چیزی حکومت را از أبی الحسن علیه السلام دور کردید؟ عیب او چه بود؟
در دستگاهِ محاسباتیِ دنیادوستی فردی میخواست مشورت بگیرد، میگفت: حاج آقا! برای دخترم خواستگار آمدهاست؟ گفتم: فرد خوبی است؟ گفت: بله آقا. آدم حسابی هستند، ماشینش فلان است! گفتم: خب! ما در دستگاه معرفتیِ دینی، ضدثروت نیستیم، ولی وقتی من به تو میگویم: خواستگار کیست؟ تو در جواب میگویی: ماشینش فلان است؟! دستگاه ارزشگذاری تو چه چیزی است؟
گاهی ما به گونهای زندگی میکنیم که اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خواستگاری دختر یا خواهر ما بیایند، ما دختر یا خواهرِ خود را به ایشان نمیدهیم.
سه روز گرسنه ماندند؟! چه چیزی دارید؟
اشتباه نشود من نمیگویم فقر خوب است، ولی دستگاه محاسباتی ما با دستگاه محاسباتی ائمه علیهم السلام فرق میکند. جلوتر ببنید حضرت زهرا سلام الله علیها چه کار میکنند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ادامه فرمودند: «أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِی الْحَسَنِ!» بیچارهها! چطور حکومت را از علی علیه السلام دور کردید؟ بعد، به چه علّت این کار را کردید؟ جرمِ او چه بود؟ ظالم بود؟ قرار بود مال مردم را بخورد؟ از چه چیزی میترسیدید؟ شما از اینها نمیترسیدید…
«مَا نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ إِلَّا نَکِیرَ سَیْفِهِ» به خدا سوگند! شما از او انتقام نگرفتید مگر اینکه ضربات شمشیر ایشان را بر پیکرهی کفر دیده بودید و چون کفار از اقوامِ شما بودند هنوز از آنها دل نکندهاید و از علی کینه دارید.
«وَ نَکَالَ وَقْعِهِ» چون دیدهاید در جنگ پدر بعضیها را درآورده است، هنوز از او نفرت دارید. این قسمت عجیب است!
«وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ» علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه در راه خدا کوتاه نمیآیند. اگر علی علیه السلام بیایند، رشوه نداریم. اگر ایشان ببینند برخورد میکنند، ظلم نداریم…
من هم فکر هم نکنم که من که معاویه لعنه الله علیه نیستم، نه آقا! رأسِ جامعهای که بدنهی آن دزدی را قبیح نداند معاویه میآید.
اینگونه نیست که 80 میلیون نفر همه پاک و پاکیزه و پاکدست هستند و به طور ناگهانی یک دزد از قبرس بیاوردند؛ نه آقا! جسارت به شما نمیکنم، آدمهای خوب هم زیاد وجود دارند ولی اگر در جامعه قبح مال مردم خوردن بریزد، من به اندازه ندادن بلیت اتوبوس عُرضه دارم و فرد دیگر هزار میلیارد عرضه دارد! البته الان خز شده است! نود هزار میلیارد و… هر کسی به اندازه استعداد خود، میدزد.
اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیایند، زندگی خیلی سخت خواهد شد.
من با کسی کاری ندارم ولی شعار میدهد که «اشکالِ طرف مقابل دینداریِ اوست»!
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: همهی مشکل شما با علی علیه السلام این بود که ایشان دیندار هستند. میخواستید لفت و لیس کنید، میخواستید بزم داشته باشید، اگر من میخواهم ببینم آیا من در این منطق طرفدارِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستم یا طرفدار مقابل او، با خود فکر کنم اگر پدرم شهردار بود، از پدرم تراکم میخواستم یا نمیخواستم؟! چند نفر از دوستانم را در شهرداری یا فلان وزارتخانه یا مدیرکل فلان اداره، قرار میدادم یا نه؟ اگر این کار را انجام میدادم بدانم که این همان مسیر قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: من از دنیای شما بیزارم!… چون در آن دنیا اگر دستتان برسد یک بلیت اتوبوس را نمیدهید، بیشتر دستتان برسد، بیشتر…
مثلاً اگر پدر من، مسئولِ ثبتِ سفارشات خودروهای خارجی بود، در وقتی که ساعت خرید و فروش تعطیل بود، آیا به پدرم میگفتم 5 تا خودرو برای من و 3 تا برای دوستانم باز کند یا نه؟
این را بدانیم که همیشه فقط 4 نفر که دزد نیستند و اگر یک جایی دزدی میشود یک سلسله دزدی است، اولین قدم این است که برای عدهای حرام «قبح» ندارد و میگویند: معاویه چقدر زِبِل است! خیلی زرنگ است! یعنی دستگاه محاسباتی او عوض شده است.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرمود: دستگاه محاسباتی شما عوض شده است، لذا من نمیگویم از حرام خواری شما بیزارم بلکه من از دنیای شما بیزارم؛ چون دنیای شماست که شما را به حرامخواری، ظلم، وادادگی، تحقیر شدن، لابیکردن، فساد و همه چیز وادار میکند، چون نگاه تو به آن دنیای حقیرِ خودت هست، ارزش را در چه چیزی میدانید؟ و آن ارزشگذاری باقیِ مسائل را برای تو میآورد.
حالا شما دنبال دنیا هستید در حالی که حضرت زهرا سلام الله علیها دنبال دنیا نیستند، اگر به دنبال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشید آخرت شما که آباد است که هیچ! حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: بیچارهها! اگر دنبال دنیا هم بودید باید به سراغ علی علیه السلام میرفتید.
الان را نبینید که هنوز خبری نیست و سَدّی همچون صدیقه طاهره سلام الله علیها مقابل مردم قرار دارند و فعلا جرأت نمیکنند همراهی مردم را کمرنگ کنند؛ اگر حضرت زهرا سلام الله علیها را از سر راه بردارند نوبت به باقی مردم هم خواهد رسید.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: اگر دنبال این بودید که دنیای شما هم خوب شود «تَاللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَلَیْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَاعْتَلَقَهُ» سوگند به خدا! اگر از زمامى که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داده بودند دست مى کشیدید، میدیدید که علی علیه السلام آن را با قدرت به دست میگیرد «ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً» و بعد میدیدید که چقدر نرم و ملایم شما را به مسیر میبرد و شما به آرامش میرسید. اگر به دنبال آرامش در دنیا هم بودید…
شما کدام آدم حسابی مردِخدا را میشناسید که مشکل اعصاب و روان داشته باشد؟ حداقل یک آمار بگیرید، آیا مشکل اعصاب و روان برای کسانی است که واقعاً دیندار هستند و پشتشان به خدای متعال گرم است یا برای کسانی است که پشتشان به داراییهایی دنیایی خود گرم است؟
جناب عزرائیل علیه السلام به ما میگوید: ببینید! آن قدیم بود که طرف میگفت: من نمیدانستم و من میگفتم: مگر اعلامیهی دوستِ خودت را جلوی درِ خانهی تو نزده بودند؟ الان میفرماید: مگر خداوند «گراهام بل» را نیافرید؟ دائماً در فضای مجازی بودید و عدهای زیادی جوان روزانه از دنیا میرفتند، 80 تا دیروز و 80 تا امروز… شما که به لطف «گراهام بل» و همکارانشان هر روز مرگ عده زیادی را میبینید.
طرف پیغام گذاشت: امروز موشک زدید، ما رفتیم، خداحافظ! ان شاء الله خداوند او را رحمت کند، در حالی که قبل از اینکه ما بمیرم، آن بنده خدا به رحمت خدا رفت. ان شاء الله به رحمت خدا رفته است و رحمت و رضوان الهی هم بر او باد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: آیا به دنبال دنیا هستید؟! اگر دنیا هم بخواهید نمیتوانید آن را در دم و دستگاه یزید پیدا کنید، شما در دم و دستگاه یزید بردهی او میشوید، از شما سواری میگیرد و گریهی شما را در میآورد، اگر به دنبال آرامش هم بودید باید میآمدید و حکومت را به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میدادید، «لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ» اینجا ولایتِ حضرت است، علی ابن ابیطالب پایههای رسالت بود، اگر او نبود که رسالتی در کار نبود. «وَ رَوَاسِی النُّبُوَّةِ» علی علیه السلام ریشهی نبوت بود. «وَ مَهْبِطُ الرُّوحِ الْأَمِینِ» حضرت جبرائیل با افتخار به درِخانهی علی علیه السلام میآمد، «كَانَ جَبْرَئِيلَ یقعد بَيْنَ يَدَيْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ کقَعْدَةَ اَلْعَبِيدِ»، جبرئیل علیه السلام همانند بردهای در مقابل امیرالمومینن علیهالسلام مینشیند، اگر شما میخواستید به دنیا هم برسید، باید به اینجا میآمدید. «وَ الْبَطِینُ بِأَمْرِ الدِّینِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» کسی که عالِم بود… اینها بخشهای ولایی خطبهی حضرت است.
«أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»[6]، بعد حضرت برمیگردند و میفرمایند: حال من برای شما یک به یک تطبیق میکنم، از اینجا اینطور است انگار که حضرت در حالِ نشان دادنِ فیلم هستند، میفرمایند: شما برای چه چیزی علی علیه السلام را از حکومت کنار زدید؟ چون سخت میگرفتند؟ چون میخواهید گناه کنید و میدانید اگر علی علیه السلام به حکومت برسد اجازه نمیدهد رسماً گناه صورت بگیرد. میخواهید آرامش داشته باشید؟ آیا فکر کردهاید آرامش در این است که با غاصبان ببندید؟
حضرت فرمودند: «وَ اللَّهِ» اگر علی علیه السلام به حکومت میرسید، «لَا یَکْتَلِمُ خِشَاشُهُ» دور از محضر شما، حلقه افساری که به شتر میزدند در بینی آن بود و اگر این را بکشید بینیِ حیوان پاره میشود. حضرت فرمودند: علی علیه السلام اینگونه نبود که طوری افسار را بکشد که بینی شترِ حکومت پاره شود.
اشاره به کجا دارند؟
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه 3 نهجالبلاغه شریف فرمودند: وقتی قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حکومت رسید، بلایی به سر مردم آورد، افسار را به طور مدام میکشید و حلقه هم در بینی اینها بود، همه بردهی او بودند… با عرض پوزش شما فکر کنید که حلقه به بینیِ شما بزنند و طنابی را هم بگیرند و به طور مدام به این سمت و آن سمت بکشند، مسلّماً شما دیگر حرف نمیزنید.
به علی علیه السلام رأی ندادید که تنمّر فی ذات الله وقتی و اجازهی خشونت نمیدهد، لااقل علی علیه السلام عادل بودند و ظالم نبودند، مهربان بودند، مظهر«أَرْحَمُ الرَّاحِمِین» بودند، آیا با غاصبان بستید که دنیا داشته باشید؟ در حالی که او (غاصبان) طوری گلوی را بسته است که حتّی نمیتوانید نفس بکشید.
اینجا حضرت فرمودند… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعداً محقق شدنِ آن را در دوره خلیفهی دوم تکرار کردند. اگر به خطبه سوم نهجالبلاغه رجوع کنید خواهید دید که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموند: کاری کرده بود که مردم نمیتوانستند از شدّتِ خشونت تکان بخورند.
آیا آن «دنیا» بود؟ اگر زن باردار باخبر میشد که او به پشت در آمده است فرزندِ خود را سقط میکرد، دنبال این بودید؟ آرامش دارید؟ بعد از نماز عشاء مانند پادگان همه باید میخوابیدند و بعد خودش در کوچهها میچرخید، اگر چراغ خانهای روشن بود و یا صدا میآمد، به خانه آن فرد میریختند، دنیا دارید، نه؟!
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اگر دنیا هم میخواهید باید به درِ خانه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیاید، من که فقط بخاطر دنیا نمیگویم شما بیاید… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوتر میفرمایند: میخواستند شما را ببرم به جایی که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند ببرند، ولی اگر «دنیا دوست» هم بودید اشتباه کردید.
یک عبارتِ حضرت را بخوانم که خیلی زیباست. فرمودند: «لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا رَوِیّاً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضِفَّتُهُ» علی ابن ابیطالب علیه السلام شما را به کنار سرچشمهی آبى صاف، زلال، گوارا و سرشار میبُردند (منظور نعمتهای فراوان است) و شما را به گونهای که از سیر و سنگین شده باشید برمیگرداند، (یعنی غرقِ نعمات میشدید)، در حالی که «غَیْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ» قرار نبود خودِ ایشان از حکومت چیزی بردارند، «إِلَّا بِغَمْرِ النَّاهِلِ وَ رَدْعِ سَوْرَةِ السَّاغِبِ» مگر به خیلی کمی غذا و جرعهای آب. شما به دنبال آرامش بودید، بعد هم حکومتها…
این فرمایشات حضرت زهرا سلام الله علیها در سال اول بعد از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و مردم بیست و چند سال بعد به علّتِ اینکه بخور بخور شده بود یک حاکمی را کشتند! حضرت قبل از این ماجراها این بیانات را فرمودهاند، فرمودند: قاعدهی این مسیر همین است، اگر کسی چشم خود را بر آخرت ببند و به سمت دنیا نظر کند، قاعدهی کار این است که «اگر قرار است آخرت نباشد، چرا تمامِ دنیا برای من نباشد؟».
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «فَمَا عِشْتَ أَرَاکَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ» آدم نمیداند در زندگی چه چیزهای عجیبی خواهد دید، شما بینِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و چه کسانی شما انتخاب کردید؟ «وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ الْحَادِثِ» بعد از مرگتان خواهید دید که روز قیامت «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[7] که شد، در آن روزی که صدا میزنند هر کس با امامِ خود بیاید، شما ایستادهاید و جایگاه علی ابن ابیطالب علیه السلام را میبینید، در آن لحظاتی که به زانو درآمدید! بعد میبینید که میخواهند شما را پشتِ سر سردمداران جهنم ببرند! آن روز از خودتان تعجّب خواهید کرد که چه کارِ ابلهانهای کردهاید.
بعد حضرت میفرمایند: «بِأَیِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا» به کدام پایه تکیه کردهاید؟ به چه کسی؟ «لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ»[8] بد مولایی انتخاب کردید.
عرض کردم که حضرت میفرمایند: «لا مَولا إلّا عَلی»، شما دستانتان را از دستِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیرون آوردید که دینداری نکنید، فکر کردید دنیایتان درست میشود؟ فکر کردید دنیایتان آباد میشود؟ حضرت فرمودند: «لَبِئْسَ الْمَوْلى» بد مولایی انتخاب کردید.
چند جمله حضرت راجع به خلفاء میفرمایند که من از آنها رد میشوم، فردا اگر زنده بودم عرض میکنم، تا به عبارتی برسم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از این جملات فرمودند: فکر نکنید که الان خوشحال هستید و میگوید الان لحظات آخر فاطمه سلام الله علیها است، اولین و مهمترین سَدّ در برابر حکومت است، گریههای ایشان ما را بیچاره کرده است، ایشان از دنیا میرود و دیگر ما حکومت را گرفتیم و خلاص شدیم… «ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ ذُعَافاً مُمِضّاً» قدح بردید که شیر بیاورید، خونِ تازه و سَمّ مهلک آوردید! «هُنَالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» شما که اهل بطالت و کارهای فسادانگیز هستید بیچاره شدید و خسارت دیدید. «وَ یَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ» نه تنها شما، بلکه پنجاه سال بعد، صد بعد، هزار و چهارصد سال بعد یک عدّهای در اینجا نشستهاند و میگویند: لعنت بر شما که چه بلایی برسر جامعه اسلامی آوردید.
ان شاء الله فدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشوم که اگر این سخنان را حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بفرمایند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مینویسند، چون همانطور که وحی میشد و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مینوشتند، زمانی که فاطمه زهرا سلام الله علیها سخن میفرمودند، برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همان قیمت را داشت.
نه اینکه یک نفر در میانِ دعوا در حالِ تهدید کردن است، فرمودند: آیا فکر کردید که از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دور شدید متاع دنیا را به دست آوردهاید؟ آیا دنیای شما اینطور درست شد؟ این خون و سمّ است! لیکن الان مست هستید و نمیفهمید، وقتی بعدیها به علّتِ بلایی که بر سر آنها آوردهاید شما را لعن میکنند معلوم خواهد شد.
بعد فرمودند: «أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ» شمشیرهای برّنده بر شما بشارت باد!
پنجاه سال نگذشت که تقریباً از صد هزار نفر بلکه دویست هزار نفر در صد سال اولِ اسلام، از مسلّمین سر بریده شده است.
حضرت فرمودند: فکر کردید دنیای شما آباد شد؟ پیشِ خودتان میگویید علی علیه السلام بر جهاد اصرار دارد، بگذار زندگیمان را کنیم… پنجاه سال بعد از این واقعه در همین مدینه گفتند: ما از شما بیعت قبول نمیکنیم، همانطور که گوسفندان را داغ میزنیم که تا زمانی که زنده هستند معلوم شود که این صاحب دارد، به شما داغ میزنیم تا هر کسی میبیند بداند که شما ملکِ طلقِ یزید هستید.
فکر کردید دنیایتان درست شد؟! «أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در عبارت نمیخواهند بفرمایند که من خوشحال هستم، بلکه بدانید این مسیری که شما میروید، در این مسیر شما امنیت خود را هم باختید، عزّتِ خود را هم باختید، در دامن خشنونت بی حد و حصر رفتید، زنها باید برای بچههای مردهی خود ضجّه بزنند، فکر نکنید که به امنیت رسیدید…
قبل از توسل من یک جمله عرض کنم.
اوجِ اعتقاداتِ ما کجاست؟
ما کجا اوج اعتقادات خود را میفهمیم؟ ما بالاترین سطح معارف الهی را در کدام عرصه میفهمیم و مییابیم و میچشیم؟ آیات را نگاه کنید که میفرمایند در «جنگها» است. توحیدیترین آیات قرآن «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى».[9] اینها برای دورهی جنگ است.
خوب دقت کنید تا یک موردی را عرض کنم، من برای خودم بابت حادثهی امروز خیلی نگران هستم، میترسم که ریش آمده باشد، یقه هم بسته باشد، عزاداری هم کرده باشم ولی هنوز به فکر جاهلی باشم.
فردی که دستگاه محاسباتی او دنیا است، سکّههای خود را میشمارد، نیزههای خود را میشمارد، تیرهای خود را میشمارد، اسبهای خود را میشمارد و به طور مداوم حساب و کتاب میکند. اگر بپرسید: الان قوی هستید یا ضعیف؟ میگوید: بگذار یک آمار بگیریم که لجستیک ما چگونه است. پس خدا کجاست؟
مهمترین پیروزیهای سپاه اسلام برای وقتی است که افراد دمپایی هم نداشتند چه برسد به کفش! چماق نداشتند چه برسد به شمشیر! وای به حال ما اگر امروز فکر کنیم که چون موشک داریم پس قوی هستیم، اگر امروز این فکر را کردید بدانید که این همان مسیر قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، منظور من این نیست که ما وظایف خود را انجام ندهیم، واضح است که «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ»،[10] تا میتوانید، باید کاری کنید که دشمن ـ عذر میخواهم ـ مثلِ سگ از شما بترسد، وظیفه شما این است، اما بدانید اقتدارِ شما به موشک شما نیست، به آن «یا زهرا» است که میگوید و بعد موشک را پرتاب میکنید، اگر فکر کنی موشک دارید، دشمن بیشتر از تو موشک دارد.
یک روزی ناو دشمن به منطقه آمد و امام گفتند: بزنید؛ ما آن روز موشک نداشتیم، ترسیدند، امروز اگر کسی فکر کند حال که موشک داریم پس زدیم، اگر متوجه باشد ببخشید از الاغ دراز گوشتر است! قدرتِ ما به موشکِ ما نیست، قدرت ما به «یا زهرا» ما است، قدرت ما این است که اعتقاد داریم در این محاسبات خدا هست و اگر به دستورات او عمل کنی، دیگر هیچ چیزی در این عالم قدرت ندارد. وای به حال من اگر اشتباه محاسباتی کنم، این موضوع در جنگ خیلی خطرناک است.
همیشه سپاه اسلام ضعیف و کم جمعیت بود، وقتی جنگ «حنین» رخ داد سپاهِ اسلام پرجمعیت بودند، ابوبکر آمد و نگاه کرد و گفت: خیلی زیادیم. خدا میفرماید: «إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ»،[11]همه با مغز زمین خوردند و فرار کردند و سپاه اسلام در حالِ شکست خوردن بود، آیا زیاد هستید؟! مگر کمی و زیادی شما باعث پیروزی میشد؟
بخاطر دارید که شبِ گذشته عرض کردیم که آنها خیال میکردند که حصونشان، دژهایشان و مناطق قدرتمندشان مانع میشود، نه آقا! دژ که نمیتواند جلوی خدا را بگیرد. دژ که نمیتواند جلوی اراده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگیرد.
اولِ بدبختی ما این که ما فکر کنیم چون امروز موشک داریم از اول انقلاب قویتر هستیم.
ان شاء الله خدای متعال شهید طهرانی مقدم را رحمت کند، سلام الله علیه، ان شاء الله او با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها محشور باشند، او وظیفهی خود را انجام داده است، نمیخواهم از آن حرفها هم بگویم که الان دیگر دنیای موشک نیست، دنیایِ گفتمان است، استفاده کنم… نمیخواهم از این حرفها نمیخواهم بزنم، باید تا جایی که میتوانیم وظیفهی خود را انجام بدهیم و به نحو اعلی و بالاترین سطح ممکن انجام دهیم، ولی اگر خیالِ شما به اتّکای موشکِ قیام 313 بابت تهدیدِ نظامیِ دشمنِ امروز راحت بود، بدان هم ناامنی خواهد بود و هم فلاکت خواهدآمد و هم «ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»[12] چون ایمانِ من رفته است، چه آن روزی که موشک نداشتیم و چه امروز که موشک داریم، اگر میفهمیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، خدای متعال را داشتیم.
«وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» همیشه هست؛ لذا نگاه کنید، توحیدیترین آیاتِ قرآن کریم برای این وقتها هست، خدای متعال میفرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» شما نکشتید!
اگر همراهی کردید خوشا بحالتان! وقتی «شما» میگویم خودم هم جزو شما هستم، اگر همراهی کردید الحمدالله، وگرنه اگر من به موشک اتکا کردم این عین بتپرستی است، ما نمیتوانیم به هیچ چیزِ خودمان اتکا کنی، «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» این عبارت یک شعار نیست که «هیچ حول و قوه و توانی جز خدا نیست»، جز خدا و موشک؟! اگر امروز کسی بخاطرِ داشتنِ موشک نمیترسد از خودش بترسد، اگر از اینکه خدا داریم نمیترسد و در راه خدا هر کاری کنیم… هر کسی وظیفهای دارد، یک نفر هم باید برود و تجهیزاتِ نظامی درست کند و وظیفهی خود را انجام دهد، اما اگر خیال کردم که الان دیگر تجهیزات داریم… ما در برابر جمعیت و تجهیزات انبوه آنها چه چیزی داریم؟! ما در هیچ چیزی نداریم.
این خدای متعال است که معادلات را برهم میزند، اگر دنیا دنیایی باشد که در آن خداوند را نبینیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «من از دنیای شما بیزارم» که باید از آنها مثل فلان بترسیم، اگر اینطور نیست و کار به دست فرد دیگری است، در این صورت چه موشک داشته باشیم و چه نداشته باشیم، نمیترسیم. آن زمانی که امام رحمه الله علیه فرمودند: اگر ناو آنها آمد بزنید «موشک» هم نبود ولی خدا بود، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند، اتفاقا جنگ یا موسم جنگ یا جنگ سرد و یا تهدید که میشود فرصتِ تمرینِ توحید است.
چقدر به خدای متعال اعتقاد دارید؟! میترسید یا نمیترسید؟! از چه چیزی میترسید و از چه چیزی نمیترسید؟
ان شاء الله خدای متعال به ما هم توفیق بدهد که ما هم در فضای دنیای صدیقه طاهره سلام الله علیها نفس بکشیم.
آنوقت اگر یک نفر در مقابل صدهزار نفر باشد لرزش ندارد.
در مقابلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها یعنی دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کارهایی با سرِ مقدّسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کردند که من نمیتوانم بگوییم، یعنی اگر بتوانم تصویر کنم که چگونه هتک حرمت کردند انسان باید خود را بکشد. (در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیخواهم روضهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بخوانم)، بانویی که حجاب ایشان متناسب با شأنِ ایشان نیست… در حالی که سرِ مبارکِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آنجاست… دختر بچّهها نگران هستند… فرمودند: «انی لاستصغر قدرک»[13] کوچکتر از آن هستی که غلطی بکنی! تو چه کسی هستی که بخواهی چنین کاری بکنی؟ نمیتوانی همچنین غلطی کنی! حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاصلِ تربیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، صد هزار نفر و ده هزار نفر و یک نفر که برای ایشان تفاوتی ندارد.
اگر به سراغ قرآن برویم اینگونه است، خدای متعال میفرماید: تو در راه ما حرکت کن «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا»[14] زیرِ نظرِ خودم هستی.
امروز ما امام زمان ارواحنا فداه داریم، اگر کسی فکر میکند امامتِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یک امر تشریفاتی است خودش میداند ولی اگر معتقد است عالَم تحت اختیارِ امام است و جز با اشارهی امام برگ از درخت نمیافتد چه برسد به اینکه اتفاقی در این عالم بیفتد…
اتفاقا وقتی میبینید فضا به سمتی میرود که بعضی، بعضی دیگر را تهدید میکنند، لطف خدای متعال برای ماست که نیمهی شب که بیدار میشویم بگوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ»، از حضرت بخواهیم که آقا! ما هم در آن لشکری که قرار است آماده باشد باشیم…
این تازه فرصت است! خدایا! این جوانهایی که ده ـ بیست ساله بودند و از عارفِ هشتاد ساله جلو زده بودند… اینها لطفِ خدای متعال برای بیچارههایِ کم همّتی مثل من است که عُرضهی عبادتِ طولانی ندارم، زمینه فراهم میشود که ببینند آیا من در این محاسباتِ خود دنیای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میپذیریم یا دنیای قاتل ایشان را.
من به چیزی اعتقاد دارم؟! نکند، بزند! حالا اگر نزند من قرار است کی بمیرم؟…
فدای امام هادی علیه السلام بشوم که به آن ملعون فرمودند:
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ.[15]
در دژهای سنگی، در حالی که مردان قوی پنجه با بازوهای فربه از اینها حمایت میکردند زندگی میکردند ولی زمانی که هنگام مرگ فرارسید از همهی اینها عبور کرد.
نه مرگ و نه حیات جز به دست حضرت حق و به واسطهی طولی دستِ امام معصوم علیه السلام، به دست غیر نیست، کارگزار حضرت حق، امام معصوم است، واقعا بقیه هیچ غلطی نمیتوانند بکنند، هیچ کس! اتفاقاً وقتی موسمِ درگیری میشود موسمِ رشدِ عقیده است، برای همین هم هست که خدای متعال در جنگ از توحید میفرماید، چرا؟ چون در جنگ از در و دیوار تیر میرسد و من میفهمم که این تیرها مأموریت دارند و اینگونه نیست که به هر بی سروپایی بخورند، اگر به هر بی سروپایی میخورد که شهید قاسم سلیمانی اینگونه عزیز نمیشد، اگر به هر بی سروپایی میخورد که ما برای او اینطور حرکت و خیزش نمیدیدیم.
ان شاء الله خداوند به ما توفیق بدهد در فتنهی آخرالزمان جزوِ زمینهسازانِ ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه باشیم و ظهور حضرت هم در دورهی حیات ما قرار بگیرد.
روضه
امشب، شبِ شهادت است و روضه شبِ شهادت را نمیتوان بیش از یک طور خواند.
من همیشه از اینجا شروع میکنم، چون اگر برای خودم از اینجا شروع کنند بیچاره میشوم، همیشه اینگونه میگویم: خدا نکند در خانهای که مادرِ جوانی هست و طفل خردسال حضور دارد مادر بیمار شود و دیگر صدای او جوهره نداشته باشد، دیگر توان نشستن نداشته باشد، دیگر توانِ شانهزدن به موهای دخترِ خود را نداشته باشد، چشمِ او دیگر توان و رمقِ دیدنِ فرزندانش را نداشته باشد…
اگر الان چشم دلتان را در خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ببرید میبینید که دیگر بیبی سلام الله علیها بر روی زمین افتادهاند و دیگر صدایی هم ندارند… بچهها هم دور بسترِ ایشان نشستهاند…
وقتی مادرِ بچهها اینگونه مریض باشد دیگر نمیتوانند از جای خود بلند شوند، هیچ چیزی آنها را خوشحال نمیکند، پژمرده هستند… حواسشان به چیزِ دیگری پرت نمیشود…
بلاخره مادر است، دیدند اگر بچّهها بالای سرِ ایشان باشند چگونه میخواهند این صحنه را ببینند؟ از «اسماء» کمک گرفت و به حالت نیمه نشسته درآمدند… این در منابع قدیمی نیست، این دو سه جمله زبان حال است، باقی در منابع وجود دارد… که شاید مثلاً لباسِ بچّهها را عوض کردند، دست بر سر امام حسن علیه السلام کشیدند… حسن جانم!…
دیدهاید کسی یک عزیزی را از دست میدهد، وقتی چند روزی که میگذرد خاطره تعریف کردن را شروع میکنند. مثلاً میگویند: آیا به یاد داری فلان جا اینگونه با هم بودیم؟
بزرگی که نمیتوانم اسم او را هم ببرم بطورِ ذوقی میگفت: امام حسن علیهالسلام هیچ وقت از فاطمه سلام الله علیها خاطره تعریف نکردند…
حضرت دیدند اگر فرزندان دور ایشان باشند، خیلی به آنها آزار میرسد… خواستند لباس خودشان را عوض کنند، فردا شب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دست تنها هستند… خونهای بدن را بشویند و لباسشان را تغییر دهند…
بچهها امام هستند، بندگان خدا هستند، اینها خدا را عبادت میکنند، همین که دیدند حال مادر یک قدری بهتر شدهاند، گفتند: به مسجد میرویم و دو رکعت نماز شکر میخوانیم، ان شاء الله خدای متعال مادرمان را شفاء بدهد، به مسجد رفتند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به «أسماء» فرمودند: پاهای مرا رو به قبله کن… ملحفه را روی صورتِ من بکش و برو عقب بایست… لحظاتی که گذشت برگرد و بیا من را صدا بزن، اگر دیدی جواب ندادم، علی علیه السلام را خبر کن…
«أسماء» میگوید: لحظاتی گذشت، دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، جلو آمدم و روبند را کنار زدم و گفتم: «يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ»…[16] دیدم پاسخ نمیدهند… مضطرب شدم و نمیدانستم که چکار کنم، میخواستم بگوییم در زدند و وارد شدند بعد دیدم این خانه که فعلا دری ندارد… امام حسن و امام حسین علیهما السلام وارد شدند، توقع داشتند مادر را در حال نشسته ببینند… نه اینکه بر روی زمین خوابیده باشند و ملحفه بر روی صورت داشته باشند…
تا وارد شدند، امام حسن علیه السلام به اسماء نگاه کردند و فرمود: «يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ»…[17] فکر نمیکردیم مادرمان در این ساعت خواب باشند… یا یعنی اینکه اگر خواب هستند چرا پارچه بر روی صورت او کشیدهای؟…
اینطور خبر دادن کراهت دارد ولی حق بدهید «أسماء» باید به امام حسن علیه السلام پناه ببرد، «أسماء» میگوید گفتم: «مَاتَتْ أُمُّکما فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا»… تمام شد…
امام حسن علیه السلام آمدند و امام حسین علیه السلام هم پشت سر ایشان آمدند، روبند را برداشتند، یک نگاهی به مادر کردند، «أسماء» میگوید: دیدیم امام حسن مجتبی علیه السلام یک مرتبه آرام بوسیدند، یعنی هنوز باور نکردهاند که مادر از دنیا رفته است، این صورت درد میکند، آرام بوسیدند… بعد عرض کرد: «يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي أَنَا ابْنُكِ الْحَسْنُ»…
«أسماء» میگوید: اشک امام حسن علیهالسلام جاری بود ولی وقتی ناامید شد که حضرت زهرا سلام الله علیها جواب بدهند، برگشت و به امام حسین علیه السلام متوسّل شدند… حسین جان! تو عزیز مادر هستی…
«فَجاءَ الحُسَین علیه السلام، فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحتَ قَدَمَیها»… صورت خود را کفِ پای مادر گذاشتند «يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي أَنَا ابْنُكِ الْحُسْینُ قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي جَسَدي» مادر اگر جواب مرا ندهی قبض روح خواهم شد…
«أسماء» میگوید: وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ ندادند، نمیدانستم باید چکار کنم و گفتم که بروید و پدر خود را خبردار کنید، آمدند، از خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها تا صحن مسجد راهی نیست، همینکه وارد مسجد شدند، راوی میگوید: دیدم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رو به قبله نشسته بود، نشسته… همینکه نگاه امام حسن علیه السلام به منبر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتاد… چند روز قبل اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به یک بیچارهی گنهکار توجّه نمیکردند… اگر امام حسن علیه السلام را بغل میگرفت و میگفت: یا رسول الله! به حرمت این آقازاده به من نظر کن…
من نمیتوانم عبارتی که صدیقه طاهره سلام الله علیها برای آن گریه کردهاند را ترجمه کنم…
امام حسن مجتبی علیه السلام به منبر خالی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه کردند… این اولین و آخرین مرتبهای است که برای مادرشان بلند بلند گریه کردند… بلند بلند شروع کردنند به گریه کردن… اصحاب دور ایشان را گرفتند، چون چشم حضرت به سمتِ منبر بود، گفتند: آیا دلتان برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنگ شده است؟ بغض امام حسن مجتبی علیه السلام ترکید و فرمودند: «مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا»…
پی نوشت:
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] – الکافی، جلد 1، صفحه 145.(اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلصَّلْتِ عَنِ اَلْحَكَمِ وَ إِسْمَاعِيلَ اِبْنَيْ حَبِيبٍ عَنْ بُرَيْدٍ اَلْعِجْلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی).
[5] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۱۶۱. (ما، [الأمالی للشیخ الطوسی ] ، اَلْحَفَّارُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَلِیٍّ اَلدِّعْبِلِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ اَلْخَزَّازِ عَنْ أَبِی سَهْلٍ اَلدَّقَّاقِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّزَّاقِ وَ قَالَ اَلدِّعْبِلِیُّ وَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلدَّیْرِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُتْبَهَ بْنِ مَسْعُودٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: دَخَلْنَ نِسْوَهٌ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَعُدْنَهَا فِی عِلَّتِهَا فَقُلْنَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ قَالِیَهً لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِأُفُونِ اَلرَّأْیِ وَ خَطَلِ اَلْقَوْلِ وَ خَوَرِ اَلْقَنَاهِ وَ لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی اَلْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ لاَ جَرَمَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَیْهِمْ غَارَهَا فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِینَ وَیْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مَا نَقَمُوا وَ اَللَّهِ مِنْهُ إِلاَّ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ نَکَالَ وَقْعِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اَللَّهِ وَ تَاللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَلَیْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَعْتَلَقَهُ ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سِیرَهً سُجُحاً فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ اَلرِّسَالَهِ وَ رَوَاسِی اَلنُّبُوَّهِ وَ مَهْبِطُ اَلرُّوحِ اَلْأَمِینِ وَ اَلطَّبِینِ بِأَمْرِ اَلدِّینِ وَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ أَلاَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرانُ اَلْمُبِینُ وَ اَللَّهِ لاَ یَکْتَلِمُ خِشَاشُهُ وَ لاَ یُتَعْتَعُ رَاکِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً رَوِیّاً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضَفَّتُهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ اَلرَّیُّ غَیْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلاَّ تَغَمُّرَ اَلنَّاهِلِ وَ رَدْعَ سَوْرَهِ سَغَبٍ وَ لَفُتِحَتْ عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ سَیَأْخُذُهُمُ اَللَّهُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ فَمَا عِشْتَ أَرَاکَ اَلدَّهْرُ عَجَباً وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ اَلْحَادِثِ فَمَا بَالُهُمْ بِأَیِّ سَنَدٍ اِسْتَنَدُوا أَمْ بِأَیَّهِ عُرْوَهٍ تَمَسَّکُوا لَبِئْسَ اَلْمَوْلى وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِیرُ وَ بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً اِسْتَبْدَلُوا اَلذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ اَلْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ وَ اَلْعَجُزَ بِالْکَاهِلِ فَتَعْساً لِقَوْمٍ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدى فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ لَقِحَتْ فَنَظِرَهٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ اِحْتَلَبُوا طِلاَعَ اَلْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ ذُعَافاً مُبِیداً هُنَالِکَ یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ وَ یَعْرِفُ اَلتَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ اَلْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِیبُوا بَعْدَ ذَلِکَ عَنْ أَنْفُسِکُمْ لِفِتَنِهَا ثُمَّ اِطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَهِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اِسْتِبْدَادٍ مِنَ اَلظَّالِمِینَ فَزَرَعَ فَیْئُکُمْ زَهِیداً وَ جَمَعَکُمْ حَصِیداً فَیَا حَسْرَهً لَهُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَنْبَاءُ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ)
[6] – سوره مبارکه زمر، آیه 15.«فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»
[7] – سوره مبارکه اسراء، آیه 71. «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا»
[8] – سوره مبارکه حج، آیه 13. «يَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ»
[9] – سوره مبارکه انفال، آیه 17. «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».
[10] – سوره مبارکه انفال، آیه 60. «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ».
[11] – سوره مبارکه توبه، آیه 25. «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ».
[12] – سوره مبارکه حج، آیه 11.« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ».
[13] – بلاغات النساء ، صفحه 35.
[14] – سوره مبارکه طور، ایه 48.«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ»
[15] – بحار الأنوار، جلد 50، صفحه 211.
[16] – بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج43، ص 186-187.( لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَى النَّبِيَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ بِكَافُورٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِيٍّ وَ ثُلُثاً لِي وَ كَانَ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً فَقَالَتْ يَا أَسْمَاءُ ائْتِينِي بِبَقِيَّةِ حَنُوطِ وَالِدِي مِنْ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَضَعِيهِ عِنْدَ رَأْسِي فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ ادْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَكَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِيَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِيكِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِيهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ السَّلَامَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقَالا يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا فَوَقَعَ عَلَيْهَا الْحَسَنُ يُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ يُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا كَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِيعُ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا يُبْكِيكُمَا يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْكَى اللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَيْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ يَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِك.)