سومین جلسه بحث «خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها با زنان انصار» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أَمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه حضرت صدّیقهی طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بیقیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همهی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسهی گذشته
محضرِ شما عرض شد که فاطمیّه موطنِ مباحثی است که آن بحثها را در جاهای دیگری از مناسبتهای دینی نمییابیم، اهمیّتی که فاطمیّه دارد، غیر از اینکه اثبات و تثبیتِ «ولی» هست نفیِ «غیر» هم هست، اینجا هر دو باهم اتّفاق میافتد، همانطور که وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند شعارِ محوریِ ایشان «قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا»[4] بود، شعارِ قیامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم «لا إمامَ إلّا أمیرالمؤمنین» و «لا وَلی إلّا عَلی» و «لا مَولا إلّا عَلی» و «لا فَتی إلّا عَلی» بود، یعنی هم اثباتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم نفی و حذفِ دیگران بود.
این مسیر مسیرِ خیلی سختی است، چون دنیایی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میبینند و درک میکنند و میشناسند اعتقاد دارند با دنیای بقیّه متفاوت است، لذا وقتی پرسیدند حالِ شما چطور است؟ ایشان نفرمودند که مثلاً درد دارم یا ندارم، بلکه فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ»[5]، من از دنیای شما بیزار هستم، چون این دنیای شماست، که برای آن چیزی که به آن تعلّق داری و گرفتارِ آن هستی از من فاصله میگیرید، یعنی «حق» را میدانید ولی برای تعلّقِ خودتان فاصله میگیرید.
عزیزانی که در خاطر شریفشان هست در یک سالی دههی اول ماه صفر من مزاحمِ این جلسهی محترم بودم، آنجا راجع به مردمِ کوفه صحبت میکردیم، که اصلاً دردِ مردمِ کوفه همین بود، دنیای آنها فرق داشت، لذا وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خواستند بیایند اینها خیلی خوشحال شدند، از خوشحالیِ اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قبول کردهاند و در حالِ آمدن هستند گریه میکردند، منتها چون دنیاها متفاوت بود، چون سازمانها و نظامِ ارزشگذاریِ آنها متفاوت بود زمانِ بزنگاه نیامدند.
آیا باید طوری کار کنیم که محبوبِ همه باشیم؟
الآن در اتاقِ بالا درحالِ صحبت کردن بودیم، به کسی گفته بودند چرا تو چیزی نگفتی؟ گفته بود: ترسیدم اگر حرف بزنم صفحهی مرا ببندند، یعنی بعضیها آنقدر ارزان هستند! نه اینکه در فضای حقیقی سیلی نمیخورد، بلکه اگر صفحهی او را در فضای مجازی ببندند حرف نمیزند!
پناه بر خدا! ان شاء الله خدای متعال دست و زبانِ ما را در راهِ اهل بیت علیهم السلام خرج کند، ان شاء الله روزیِ ما کند که بقیّه بگویند این شخص «بِأبی أنتُم وَ اُمّی و نَفسی وَ مالی و اُسرتی» را گفت و واقعاً انجام داد.
مسلّماً کسی که حاضر نیست صفحهی او را ببندند حاضر نیست جان بدهد.
لذا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ» من از دنیای شما بیزار هستم، نظامِ ارزشیِ شما با من فرق میکند.
مسلّماً همه یکطور نیستند، بعضیها خودشان… یک مشکلی که ما داریم که بنده امشب به یک جهتی که الآن میخواهم توضیح بدهم… کمی از فضای بحث فاصله میگیرم، برای سؤالی که در این مسیر در جامعه مطرح است، و خیلی هم دندان روی جگر گذاشتم که عزیزانی پاسخ بدهد و واقعاً حوصلهی ما در این ایّام نبود، ولی از پیامهای متعددی که داشتم احساس کردم که باید به آن موضوع بپردازم.
در جامعهی اسلامی همیشه قُلیهایی هستند که پارازیت میاندازند، اینها زمانِ اهل بیت علیهم السلام هم بودهاند، مثلاً میآمدند و میگفتند: علی جان! سِنّ شما کم است، کمی صبر کنید، اینها پیرمرد هستند و شما جوان هستید!
مگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که اینطور میگفتند؟ اگر مسئلهی شخصیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که لقمه را از دهانِ مبارکِ پسرِ چهار پنج سالهی خود نمیرفتند تا به کافرِ حربی بدهند، هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این بزرگواران که اهلِ کوتاه نیامدن نبودند، این بزرگواران که اصلاً کاری کردهاند که «کَرَم» وصفِ آنها نیست بلکه افتخارِ «کَرَم» هست که چنین مصداقی دارد، اگر اینجا کوتاه نمیآیند به این دلیل است که حق و باطل گُم میشوند، مسئله شخصی نیست که بگویید بگذر.
یا مثلاً از این دوگانههای تندرو و افراطی یا معتدل و با طمأنینه.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مانندِ اسپندِ روی آتش هستند، این روایتی که اینجا نوشتهاند… وقتی راوی از حضرت سؤال میکند که چرا شما اینقدر تلاش میکنید؟ خودِ علی (سلام الله علیه) اینقدر داغ نیست! حضرت این روایت را خواندند: فرمودند: «مَثَلُ اَلْإِمَامِ مَثَلُ اَلْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لاَ تَأْتِي»[6]، تا وقتی من هستم من باید اول اقدام کنم، نوبتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشده است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وظیفهی خود را در جنگها انجام دادهاند، الآن نوبتِ من است.
این کسی که امروز میگوید «من میخواهم صفحهی خود را حفظ کنم» آیا حاضر است در این راه سیلی بخورد؟ یا ده هزار تومان خسارتِ مالی تحمّل کند؟
طبیعتاً در این فضا «دنیا دوستها» میآیند و پیغام میدهند، مثلاً میگویند: خودت را حفظ کن، حیف است، اگر وسط بروی تو را میزنند، یک طوری کار کن که برای همه محبوب باشی.
آیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طوری کار کردند که برای همه محبوب باشند؟ ایشان برای بعضیها منفور شدند، بالاتر از نفرت موردِ هجوم واقع شدند، آیا نمیتوانستند کاری کنند که… من هیچ چیزی نمیگویم اما خودتان استعدادِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را با عایشه مقایسه کنید، آیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیتوانستند کاری کنند که حکومتِ خلفا برای ایشان بمیرند؟ اصلاً جایگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و عایشه قابل قیاس بود؟ چطور ناگهان او مرجع تقلید شد؟ آیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیتوانستند؟
گاهی دستگاهِ محاسباتیِ ما اینطور است که یک چیزی برای ما ارزش دارد که آن اصلاً ارزشِ حقیقی ندارد.
لذا به سراغِ حضرت میآمدند که… خیلی از ریشسفیدها و بزرگترها از قبیلِ خانم و آقا در مدینه کم نبودند که میتوانستند یک کلمه حرف بزنند، میدیدند که «حضرت امّ سلمه سلام الله علیها» یک کلام فرمودند و حقوقِ ایشان را یک سال قطع کردند و ایشان به عسرتِ شدید افتادند. حال آیا بقیّه حرف میزدند؟
شعار در دورهای که وقتی ذکر بگویی تو را تحویل بگیرند که هنر نیست، چون هم دنیا داری و هم آخرت، آنجایی که اگر چیزی بگویی ممکن است تو را آنطرفتر بگیرند مرد میخواهد که انسان یک کلمه حرف بزند.
یعنی بالاخره «بِأبی أنتُم وَ اُمّی و نَفسی وَ مالی و اُسرتی» یعنی چه؟ پس چه گفته است؟ آیا تعارفِ بیهوده بوده است یا واقعی بوده است؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایستادند و در آن دوره منفورِ اکثریّت شدند، بایکوت شدند، آیا ایشان نمیتوانستند خودشان را حفظ کنند؟ نه! وقتی میبینند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تنها هستند نمیتوانستند خودشان را حفظ کنند.
بارها هم عرض کردهام بعضیها هم در این میان بودند که میآمدند و میگفتند: کوتاه بیایید! یک واسطه بفرستیم تا آشتی کنید، نمیفهمیدند که! ان شاء الله خدای متعال به انسان فهم بدهد.
پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
در جامعهی ما مسئلهای شبیه به این فضا مطرح است، دوستانی که مطالبِ ما را دنبال میکنند میدانند ما با یک کسی چالش داریم، تابحال حدود چهارده چالش داشتهایم، یکی از آن موارد هم این است.
تا یک چیزی در جامعه مطرح میشود یک چیزی میگوید، ان شاء الله که انگیزه خیر است، اگر قبلاً گفته بود که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام میخواستند بروند و مشکلِ خود را با یزید با رفاقت حل کند، ان شاء الله این مرتبه انگیزهای نداشته است، در آن واقعه گفته بود: یزید به اندازهی عبیدالله خشونت ندارد، یزید با حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فامیل بود، اگر او بود اینقدر بیرحمی نمیکرد، یعنی از یزید دفاع کرده بود!
چرا؟ چون آن زمان بحث راجع به گفتگو بود و میخواستند بگویند که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام میخواستند به سراغِ یزید بروند! و این عبارتِ ننگین را گفت که: «حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام میخواست برود و با یزید با رفاقت مشکلِ خود را حل کند»!
من برای این جمله به اندازهی خیلی از روضهها گریه کردم، ایشان خیلی چیزهای دیگری هم فرموده است. امسال هم در آخرِ ماه صفر سخنرانِ رسمیِ حسینه امام در جماران بود، حدود چهار سال قبل سخنرانِ ثابتِ مجالس مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیأت دولت بود، ان شاء الله اینجا هم غرضی ندارد، من هم میخواهم به اندازهای که وقت هست حرفِ او را نقد کنم، اگر میخواستم حرفِ او را نقد کنم باید وقتِ بیشتری میگذاشتم و زمانِ مفصّلتری نیاز بود، در این فضای شهید سلیمانی رحمة الله تعالی علیه و فاطمیّه نه حالِ آن را داشتم و نه فرصتِ آن را. به اندازهی یک جلسه وقتِ خود و شما را حرام میکنم، چون این مسئلهی مردم است.
و این را هم به شما عرض میکنم که اگر ریشهی مبانیِ اعتقادیِ ما محکم نباشد هر کسی با یک نسیم آن را میلرزاند، این خیلی بد است که انسان اینطور باشد.
در مجالسِ هیئاتِ هفتگی باید «عقاید» بگوییم، هیئاتِ هفتگی برای پاکارهای جلسات است، در آن جلسات باید عقاید گفته بشود که هر کسی از راه میرسد شبهه ایجاد نکند.
ماجرا از این قرار است که شهید سلیمانی اعلی الله مقامه الشّریف و اطرافیانِ ایشان به شهادت رسیدند، فضای جامعه این بود که باید انتقام بگیریم، ایشان گفت: وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند حمزه را شهید کردند یک نقل هست، حال به اینکه آیا این نقل درست است یا نه کاری ندارم.
حمزه سلام الله علیه در میانِ جنگ کشته شدند، بعد میانِ سپاهِ اسلام و بدنِ حضرت حمزه سلام الله علیه فاصله افتاد، کفّار و مشرکین رفتند بدنِ حمزه و بدنِ بعضی از شهدا را مُثلِه کردند، یعنی با پیکرِ شهید، کارِ شهید تمام شده بود و بعد از شهادت رفتند و به بدنِ ایشان هتکِ حُرمت کردند، نقلی هست که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند: من هفتاد نفر از اینها را مُثلِه میکنم، بعد ایشان میگوید: آیه 126 سوره مبارکه نحل برای این واقعه نازل شد که «اگر خواستید مجازات کنید آنها را به اندازهی عقوبتِ آنها مجازات کنید»، تازه اگر میخواست دقیق بگوید باید میگفت که یعنی باید یک نفر را مُثلِه میکردند؟ مسلّماً ما اصلاً مُثلِه نمیکنیم؛ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمودند که من صبر میکنم.
بعد این شخص گفته است: ادبِ انتقام را رعایت کنیم.
بعضی اوقات کاتِ شوت آنقدر زیاد است که انسان نمیداند این آدم چقدر تمرین کرده است که اینقدر چپ میزند.
اولاً مسئلهی انتقام این نبوده است که مثلاً ما چهار سربازِ آمریکایی را مُثله کنیم، اصلاً همچنین چیزی نبوده است، ما اصلاً به دنبالِ مُثله کردنِ کسی نیستیم، ما اگر ترامپ ملعون را هم گیر بیاوریم او را مثله نمیکنیم، اصلاً مسئله بر سرِ موضوعِ مثله کردن نیست، یا اینطور نیست که اگر او غلطی کرده است زن و بچهی او را بگیرند و مثله کنند، اصلاً همچنین چیزی نیست، اصلاً همچنین چیزی نداریم و کسی هم به دنبالِ این موضوع نیست.
اولاً آن دغدغهای که شما ادّعا میکنید آن آیه دارد اصلاً اینجا مطرح نیست.
غیر از اینکه ایشان یک جملهای گفته است که ان شاء الله اجرِ آن را هم میبرد، که میگوید: قرآن جلوی افراطگرایی و خروج از اعتدال (شبیه به همین مضامین) را از پیغمبر گرفت!
اصلاً اینکه شما میخواهید این روایت را به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت بدهید، همینطور بیدلیل چون شباهت دارد نسبت دادید؟ به چه دلیل این موضوع را به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت دادید؟
آدرس: علامه طباطبایی! آیا علامه طباطبایی محدّث هستند؟ علامه طباطبایی مباحثِ خود را در تفسیرِ خود مطرح میکنند، وقتی مباحثِ هر آیه را مطرح کردند دارند: «بَحثٌ رِوائی»، یعنی بحثِ روایی، چند روایتی را که این طرف و آن طرف راجع به آیه مطرح است را در آنجا میآورند. گاهی ممکن است یک جمله توضیح بدهند و گاهی هم ممکن است همان یک جمله را هم توضیح ندهند، اما اینها به معنای این نیست که من اینها را قبول دارم یا قبول ندارم، بحثِ تفسیریِ خویش را ذیلِ آیه میفرمایند، معمولاً اگر فارسیِ تفسیرِ المیزان را هم نگاه کنید اینطور است، هر چند آیه که یک مضمون دارد، ابتدا آیه را میآورند و یک توضیحِ کلّی راجع به اینها میدهند، بعد یک آیه یک آیه توضیح میدهند، وقتی تمام شد اگر روایتی راجع به این چند آیه در چند کتابِ شیعه و سنّی باشد آنها را میآورند، گاهی یک خط هم توضیح میدهند. به این معنا نیست که قبول دارند یا قبول ندارند، اگر کسی خواست میتواند رجوع کند و ببیند.
این چه آدرس دادنی است؟ که بعد هم وقتی به ایشان گیر دادند گفته است: به من چه ربطی دارد؟ بروید و به علامه خُرده بگیرید.
شما بیخود به علامه نسبت دادهاید، علامه نظرِ تفسیریِ خود را ذیلِ آیه میفرمایند، نه لزوماً در بحثِ روایی.
نکتهی بعد: یکی از روسیاهترین مغالطهها این است که وقتی ده مطلب در موضوعاتِ مختلف هست و چون انسان میخواهد یک مسئلهی امروزی را حل کند برود و یکی از آنها را گیر بیاورد و بگوید این راجع به این است، و بقیّه را هم بیخیال بشود! یعنی استنادِ سلیقهای کند.
مُثله کردنِ پیکرِ شهید بزرگوار حمزه سلام الله علیه با مسئلهی ما چه ربطی دارد؟ مسئلهی ما چیست؟ ما قراردادِ بینالمللی بستهایم که مسئولینِ دارای مصونیّتِ کشورهای دیگر را رسماً مورد تعدّی قرار ندهیم، نه ما و نه دیگران، یعنی نخستوزیرِ یک کشور را، ژنرالِ یک کشور را، اگر آنها هم بخواهند کاری کنند یک آدمی میفرستند که این کار را انجام بدهد، خودشان مستقیم انجام نمیدهند، اگر هم انجام بدهند میگویند اشتباه شده است.
یک عهدی بستهایم که عهدِ بینالمللی است، فراتر از این عهد این است که یک نفر این عهد را شکسته است و رسماً اعلام کرده است که عهد را شکستهام و اقدام کردهام.
اگر شما میخواهید بروید برای این موضوع مشابه پیدا کنید باید بروید و کجا را بگردید؟ آنجایی که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عهد بستهاند و شکستهاند، آنجا باید رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببینید، نه اینکه یک جایی که مثله کردهاند ببینید.. این موضوع اصلاً چه ربطی به مسئلهی ما دارد؟
آن آیه میخواهد بفرماید: «اگر یک نفر یکی از شما را کشت بدنِ آنها را مثله نکنید، سه نفر را بجای یک نفر نکشید» آن یک بحث است، اینکه یک اتّفاقی افتاد که عهدی شکسته شد و امنیتِ جامعه زیرِ پا رفت یک بحثِ دیگر است.
حال من برای شما مثال میزنم که بروند و سؤال کنند که چرا تو بینِ این همه موضوعِ مرتبط راجع به این موضوعِ بیارتباط بحث کردهای؟
بعد هم یک کتابِ فارسی از یکی از افراد معرّفی میکنم که او هم از نظرِ سیاسی به ایشان خیلی نزدیک است، من هیچوقت این کار را روی منبر نمیکنم اما الآن این کار را میکنم که عزیزان بروند و آن کتاب را بخوانند تا ببینند من قصد ندارم اینجا یک حرفِ جدیدِ تاریخی بزنم، میخواهم یک چیزِ مشهوری را بگویم که تقریباً همهی مورخها میدانند، که کسی نگوید شما نظرِ خاصّی در این رابطه دارید و همه با آن مخالف هستند، اتّفاقاً یک چیزی میگویم که همه با آن موافق هستند، یعنی از مشهورات میگویم.
نقضِ پیمانِ یهودیان و رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آنها؛ در پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مدینه تشریف آوردند با سه گروه از یهودیان که نزدیک به مدینه بودند پیمان بستند که ما با شما کاری نداریم و شما هم با ما کاری نداشته باشید، ما بر علیهِ شما با کسی تبانی نمیکنیم و شما هم با کسی بر علیهِ ما تبانی نکنید، امنیت داشته باشیم. «بنیقینقاع»، «بنینضیر» و «بنیقریظه» این سه گروه بودند که پیمان بستند.
نقضِ پیمانِ «بنیقینقاع» و رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آنها؛ در پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
گروهِ اول که «بنیقینقاع» بودند یک تحرّکاتی میکردند، قبل از اینکه اسلام به مدینه برود اینها با مردمِ مدینه مراوداتِ مالی داشتند، شراکت داشتند، برای اینها محصول تولید میکردند، رفت و آمد میکردند، یعنی باهم در ارتباط بودند، بعضی از آنها با بعضی از اعرابِ مدینه رفیق بودند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که اینها حرکاتِ مشکوکی میکنند، یک بانویی به بازارِ یهودیهای «بنیقینقاع» رفت و روی یک سکّو در سرِ یک حجرهای نشست تا خریدی کند، پایین و بالای لباسِ این خانم را با یک چیزی شبیه به سنجاق بستند، وقتی این خانم خواست از جای خود بلند شود لباس از تنِ او پایین آمد و بخشی از بدنِ او برهنه شد، یعنی به حجابِ یک زنِ مسلمان هتکِ حُرمت کردند، یعنی عهدِ عدمِ تعرّض را شکستند.
اگر میآمدند و بلافاصله عذرخواهی میکردند و مثلاً میگفتند جبران میکنیم و غلط کردیم و… که هیچ مشکلی نبود، اما با قلدری به کارِ خود افتخار کردند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سپاه تشکیل دادند، اینها را پانزده روز محاصره کردند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمادهی جنگ با اینها شدند.
این همان پیغمبری است که شما میگویید، لابُد با تعبیرِ شما این «افراطگرایی» است!
این یهودیان اول دیدند چند نفر از آن منافقینِ در مدینه که با اینها رفت و آمد داشتند به اینها گفتند که شما صبر کنید تا ما کاری کنیم، اما دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کوتاه نمیآیند، گفتند: ما را نکشید، ما با شما نمیجنگیم، ما نمیتوانیم با شما بجنگیم.
یعنی مرتبهی اول جنگی نشد، زمینها و پولها را گذاشتند و بخشی از آن چیزهایی را که داشتند را برداشتند و رفتند.
آیهی این موضوع حوالی 57 و 58 و 59 سورهی مبارکهی انفال است.
چون قصه طولانی است و من هم میخواهم یک جلسه راجع به آن حرف بزنم بعضی از آنها را ارجاع میدهم، آنجا بروید و ببیند که ذیلِ آیه بحث شده است. حکمِ جنگ با اینها آمد.
وقتی پیمان شکستهاند و به یک زنِ مسلمان تعرّض کردهاند اگر کوتاه بیایند این کار را با همه میکنند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینجا کوتاه نیامدند.
نقضِ پیمانِ «بنینضیر» و رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آنها؛ در پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
گروهِ بعدی جمعیّتِ بیشتری داشتند، قلعههای بزرگ داشتند… این موضوع برای اوایلِ سورهی مبارکهی «حشر» است، تا آیه 14 سورهی مبارکهی «حشر» به این داستان مرتبط است، در این زمینه هم منابعِ تاریخی را ببینید و هم آیاتِ سورهی مبارکهی «حشر» را ببینید، من به آن شخصِ مورد نظر میگویم اگر تو یک مثال آوردهای من برای تو سه مثال میآورم، ببین کدام مناسبتر است؟
اینها چون قلعه و زور داشتند… کلاً چون یهودیها علم داشتند، سواد داشتند، پول داشتند، قلعه داشتند، قلعه هم درِ محکم داشت، آیهی دوم سورهی مبارکهی «حشر» این است: «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ»[7] آنها خیال میکردند که دژهای آنها مانع از این است که مسلمین بتوانند به اینها برسند، لذا گفتند: اگر کاری هم بکنیم کسی نمیتواند قلعههای ما را بزند، برای اینکه هنوز منجنیق در جهانِ اسلام خلق نشده بود، یعنی روی این موضوع حساب کردند که «منجنیق ندارند» اما روی این موضوع حساب نکردند که مسلمین «حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دارند»! «فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از آنجایی که فکرِ آن را نمیکردند خدای متعال اینها را زد؛ مسلّماً وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند به منجنیق نیازی نیست، اما اینها این موضوع را نمیفهمیدند.
اینها با مسلمین قرارداد بستند، حیلهگر هم بودند اما سعی کردند کمی خودشان را کنترل کنند.
یک مسلمان در یک بیابان فکر کرد که دو یهودی جزوِ دشمنانِ اسلام هستند و آنها را کشت، تا این موضوع را به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر داد که دو نفر از آنها را کشتهام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: بیخود کردهای، اینها جزوِ «بنینضیر» هستند، ما با اینها قرارداد داریم. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با چند نفر به «بنینضیر» رجوع کردند و فرمودند که اشتباه شده است، یعنی در اینجا که نقضِ غیرعمد از سوی مسلمین رُخ داد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: دیه میدهیم، اگر بخواهید مجازات میکنیم، ما عهد بستهایم و این نیروی ما اشتباه کرده است، ما حاضر هستیم که برای شما جبران کنیم.
اینها دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در قلعه آمدهاند، دیگر نمیشود ایشان را گیر بیاورند، گفتند: الآن میرویم و از دیوارهای بالا یک سنگی بر سرِ ایشان میزنیم و کار تمام میشود و خلاص میشویم.
وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایستاده بودند و مسلمین اطرافِ ایشان را گرفته بودند ناگهان دیدند که ایشان عقب عقب از قلعه بیرون رفتند، فهمیدند که انگار بنا نیست که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف بیاورند، به مدینه برگشتند و علّت را جویا شدند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: به من وحی رسید که اینها میخواستند مرا ترور کنند.
به جمله توجّه کنید: «میخواستند مرا ترور کنند».
یک صلوات بفرستید تا یک آیهی سورهی مبارکهی «حشر» را بخوانم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ»[8]، خدای متعال همان خدایی است که کفّار را از خانههای خودشان بیرون کرد.
ما الآن در بحثِ «انتقام سخت» میگوییم عدّهای تجاوزکار به کشورهای اسلامی آمدهاند و به زور خیمه زدهاند، انتقامِ ما چیست؟ میخواهیم جلوی ادامهی تجاوزِ آنها را بگیریم، نه اینکه آنها را مُثله کنیم که قُلی میفرمایند مُثله نکنید! میخواهیم دستِ تجاوزکار را قطع کنیم، همهی حرفِ ما این است که او را از منطقه بیرون کنیم که دیگر غلطِ زیادی نکند که نیروهای ما را بر خلافِ قراردادهای بینالمللی بزند.
انصافاً اگر قرار بر شباهت است آیا این موضوع شباهت دارد یا آن چیزی که او میگوید؟
«هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ»، تازه از دیارِ خودشان بود، قلعهها برای خودشان بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند آنها را بیرون کنند، زمینِ خودشان بود، «مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا» اصلاً فکر نمیکردند که یک روزی از اینجا بروند.
کینهی یهود از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیجهت نیست، کینهی یهود از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیجهت نیست، آنها اصلاً فکر نمیکردند یک روزی از اینجا بروند.
هم شما فکر نمیکردید، هم «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ» خودشان هم فکر میکردند این دژها و دیوارهای بلند و قطور مانعِ این است که کسی به اینها حمله کند، «فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از آن راهی که فکر نمیکردند خدای متعال به آنها زد… که ان شاء الله فدای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بشوم، برای شما توضیح میدهم.
«وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» ترس به دلِ اینها افتاد.
حال باقیِ آن را توضیح بدهم تا بگویم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتهاند تا بفرمایند که به اشتباه دو نفر از شما را کشتهاند و ما حاضر هستیم جریمه و دیه بدهیم، آنها خواستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند، یعنی توطئه کردند، یعنی بر خلافِ عهدنامه عمل کردند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مدینه تشریف آوردند و اعلامِ جنگ کردند.
در خاطر دارید که عرض کردم طرف میگوید چون صفحهی مرا میبندند من پُستی منتشر نمیکنم، شاید آنجا هنوز حُرمتِ شراب نازل نشده بود، یک عدّه از مسلمین گفتند که شرابِ بازارِ یهود خیلی خوب است، اگر اینها را بیرون کنید ما چکار کنیم؟
یعنی جهادِ برخی در این حد است! بعضیها در انتخاباتها به کسی رأی میدهند که او فساد کند! واقعاً تاریخ تجربه است و انگار که انسان یک مرتبهی دیگری زندگی کرده است.
«حسان بن ثابت» و یک عدّهی دیگر آمدند و به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفتند: یا رسول الله! اینها را فقط یک توبیخ کنید که نروند، اگر بروند حیف میشود، ما صنعتِ آن را نداریم.
یک عدّه از منافقین از داخل به آن یهودیان میگفتند که ما با شما هستیم، چون آن یهودیان دیدند این منافقین میگویند که ما با شما هستیم پُررو شدند.
یعنی اگر یهودیان گفته بودند که هر کسی این کار را کرده است غلط کرده است، اگر مثلاً این سه نفر میخواستند این کار را کنند ما آنها را تحویل میدهیم…
آن ماجرایی که آن مسلمان دو نفر یهودی را کشته بود درواقع اشتباه کشته بود، یعنی فکر کرده بود دشمن هستند و از دور تیر زده بود، اما ماجرای اینها اینطور نبود، اینها قصد داشتند خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینها را محاصره کردند، این یهودیان یک فرمانده داشتند که خیلی قهّار بود، مسلمین هم از او میترسیدند. مسلمین اینها را محاصره کردند و آنها از آن بالا تیر میانداختند، یعنی درواقع یهودیان کوتاه نیامدند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای «قصدِ ترورِ آنها» با آنها واردِ نبرد شدند، به یکدیگر تیراندازی میکردند اما آنها در دژ بودند، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند آنها از دژ بیرون نمیآیند ناگهان دیدند دو سه روز است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیستند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند تعدادی از درختانِ میوهی اینها که بیرون از دژ هستند را قطع کنند، آیاتی هم این موضوع را تأیید کردند، که این یهودیان بفهمند که قرار بر این است که مسلمین با آنها بجنگند، این یهودیان به ضجّه افتادند.
بعد از دو سه روز حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با سرِ آن فرماندهی قهّارِ یهودیان آمدند! گفتند: یا رسول الله! من دیدم اینها در دژها زندگی میکنند و وقتی شب میشود اینها از تاریکی استفاده میکنند و این فرمانده با تیمِ خود میآیند و میخواهند شبیخون بزنند، من نزدیکِ درِ ورودیِ پشتیِ قلعه پنهان شدم و گفتم این شخص بالاخره از اینجا بیرون میآید، خلاصه بیرون آمد و این هم سرِ او!
وقتی «فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» دیگر به منجنیق نیازی نیست! وقتی مجاهد باشد خدای متعال میفرماید: «مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا»، آیا فکر کردهاید قرار است خودِ شما کار کنید؟ اینطور نیست، او کار میکند.
این یهودیان دیدند که تنِ فرماندهیشان بیسر است! «وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» ترس خیلی زیادی به دلِ اینها افتاد، گفتند: ما میرویم و اینجا را ترک میکنیم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: حق ندارید سلاح ببرید، هر خانواده به اندازهی یک بار شتر اساس میبرد و باقیِ آن هم میماند.
اینها پیشِ خودشان گفتند: به خیبر میرویم که تقریباً 165 کیلومتریِ اینجاست، بعداً برمیگردیم، بعد وقتی داشتند میرفتند پیشِ خودشان گفتند: ما برویم و این مسلمینِ کپرنشین به خانههای ما بیایند؟
نگاه کنید آیه میگوید: «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ» خودشان با دستِ خودشان خانههای خودشان را خراب کردند تا مسلمین استفاده نکنند. برای آنها خیلی درد داشت، حصونی که فکر میکردند هیچ کسی نمیتواند آن را خراب کند، «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ»، دژهایی که فکر فکر میکردند هیچ کسی نمیتواند آن را خراب کند خودشان با دستِ خودشان خراب کردند!
همانطور که خدای متعال حضرت موسی سلام الله علیه را به خانهی فرعون برد و او را آنجا بزرگ کرد.
تازه بعد هم خدای متعال در آیهی بعد میفرماید که اگر بنا بر این نبود که اینها را تبعید کنم آنها را همینجا میکشتم.
اینها اسبابِ خود را گذاشتند و هر کسی به اندازهی یک بار شتر برداشت و رفت. گفتند به خیبر میرویم و بعداً برمیگردیم.
این هم یک گروه.
نقضِ پیمانِ «بنیقریظه» و رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آنها؛ در پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
گروهِ سوم: «بنیقریظه»؛ آیات 26 و 27 سورهی مبارکهی احزاب در این مورد است.
آنجا وضع از این هم شدیدتر شد، اینها در جنگ احزاب به کفّار خدمت کردند، این طرف و آن طرف تحرّک کردند و گفتند: بیایید و اسلام را بزنید و ما هم پشتِ شما هستیم. وقتی جنگِ احزاب به پایان رسید…
این هم قابلِ توجّهِ کشورهای منطقه که پایگاه میدهند.
وقتی جنگِ احزاب به پایان رسید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لشکر جمع کردند و به سراغِ «بنیقریظه» رفتند؛ چرا؟ فرمودند: چون ما با شما قرارداد داشتیم و هیچ کاری هم به شما نداشتیم، شما به مکّه رفتید و سفر کردید و نیرو بردید و رشوه دادید و حمایتِ لُجستیکی کردید که کفّار قریش بیایند و ما را در احزاب بزنند و نابود کنند.
وقتی در جنگ احزاب کمرِ «عمرو بن عبدود» با دستِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شکست… «فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»… آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام امروز هم برای ما یک حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف گذاشتهاند، یعنی آیات اینطور نیست که بگوییم این آیات قصههای زیبایی بود که برای افسانههای گذشته است.
همان خدایی که یک روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را برای مردم فرستاده بود و این یک لطفِ الهی بود امروز هم امام زمان ارواحنا فداه را فرستاده است و ایشان هستند، و تاریخ مصرفِ این آیات نگذشته است، نگفتهاند که اینها را بعنوانِ خاطره بخوانید. مسلّماً شما به آیاتِ قرآن کریم بعنوانِ اعتقادات نگاه میکنید.
حضرت به سراغِ اینها رفتند، اینها هم محاصره شدند، درگیریهای مختصری صورت گرفت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیگر از اینها قبول نکردند که یک بار شتر اساس ببرند، فرمودند: یا تسلیم میشوید و یا جنگ میکنیم؛ که دیگر خیلی مفصّل است، که طبقِ خیلی از نقلها حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مردانِ خیانتکارِ اینها را کشتند، برای چه؟ برای اینکه اینها به عهدنامهی خود خیانت کردند و زمینهی جنگ را فراهم کردند.
چه یک نفر را بکشند و چه یک نفر را هم نکشند.
ادامهی پاسخ به شبههی «ادب انتقام را رعایت کنیم»
باز هم مثال هست که من دیگر اکتفاء میکنم، اگر بنا بود ما برای ماجرای امروز ما به ازاء پیدا کنیم کدامیک از این مثالها مناسبتر بود؟ آیا واقعاً مسئلهی مثله کردن یا نکردن که اصلاً در اصلِ این روایت بحث است ربط داشت؟ یا اینهایی ربط داشت که قرارداد بسته بودند و نقضِ پیمان شده بود؟
یعنی آشیخ واقعاً نمیدانی؟ برای چه اینها را رها کردی و به آن پرداختی؟ الآن مسئلهای که ما داریم چیست؟ آیا ما میگوییم میرویم و زنها را مثله میکنیم که شما میگویید افراط نکنید؟ من این را به شما عرض میکنم که اگر ما «ابوبکر البغدادی» و «ترامپ» را هم گیر بیاوریم آنها را مثله نمیکنیم، ما جنازه را مثله نمیکنیم، که شما نگران هستید افراطگرایی بشود، اصلاً بنا نیست چنین کاری کنیم.
یکی از موارد همین آیات سورهی مبارکهی حشر است که باید اینها را بیرون کرد، تازه زمینِ اینها تجاوزی هم هست، باید جلوی تجاوزِ اینها را گرفت. «انتقام سخت» یعنی دیگر از این غلطها نکند نه اینکه او را مثله کنیم.
ان شاء الله خدای متعال ما را فقط در راهِ اهل بیت علیهم السلام خرج کند. ان شاء الله خدای متعال به ما در راستای خدمت به نوکران اهل بیت علیهم السلام توفیق بدهد، و ان شاء الله هر کسی در حالِ ضربه زدن به اهل بیت علیهم السلام در هر لباس و جناح و گروهی هست خدای متعال او را با قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور کند.
خدایا! هر کسی دستِ او در بیت المالِ مسلمین است و وضعِ زندگیِ مردم را با خوردن و بردنِ خود و نزدیکان تنگ کرده است، از هر جناحی که هست، از هر گروهی که هست، ریشدار و بیریش، یقه بسته و یقهباز، او را هم در دنیا ذلیل و در آخرت با قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور بگردان.
اگر میبینید بعضیها الآن در این موقعیّت احساسِ ترس دارند دلایلِ مختلفی دارد، عرض کردیم طرف برای اینکه صفحهی او را نبندند، دیگری برای این است که شرابِ او قطع نشود، دیگری برای اینکه آقازاده یا دخترخانمِ او یک جایی هست و میترسد ارتباط بهم بخورد، یعنی دست و پای آنها گیر است و یک جایی تعلّق دارند که ممکن است فهمِ او دچارِ خطا بشود، البته امیدوارم هستم که ان شاء الله ایشان عماً چنین خطایی نکرده باشند، البته سابقهی قبلیِ او طورِ دیگری نشان میدهد.
از اینها زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم هستند که خون به دلِ حضرت میکنند.
روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
چون امشب میخواهیم از این ایّامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (یعنی دو سه روز قبل از شهادت) بگوییم همین مثال را عرض میکنم که کم کم واردِ توسّل بشویم.
عباس عموی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواست به زیارتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیاید، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: دیگر وضعِ ایشان وخیم شده است و الآن دیگر نمیتوانیم میهمان بپذیریم، ایشان گفت: افراطگرایی را کنار بگذارید، فاطمه دیگر اینقدری زنده نمیماند، یک جلسهی باشکوه میگیریم که همه در تشییعِ او شرکت کنند، لابُد خلیفه هم نماز بخواند، همه در ثواب شریک بشوند، بگذار این دعوا تمام بشود.
چقدر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مظلوم هستند، و این دو مظلومیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خیلی عجیب است، یکی آنجایی که برادرِ ایشان به مراجعه رجوع کرد، گرچه زود برگشت، یکی هم اینجا.
آیا مگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کسی هستند که چیزی برای خودشان باشد و شخصی باشد و کوتاه نیایند؟ پاسخی که حضرت دادند خیلی عجیب است! نفرمودند: «نخیر»، فرمودند: به عموی من سلام برسانید و بگویید «أمَرَتنی سَیّدَةُ النِّساء العالَمین بِسَترِ أمرِها» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به من دستور دادهاند که امرِ ایشان باید پنهانی باشد.
زنهای انصار رفتند و خبر دادند که به عیادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتیم و دیدیم ایشان دیگر توانِ نشستن ندارند، دیگر صدای گریهی ایشان جوهره ندارد، در بستر افتادهاند، دیگر از عمرِ ایشان خیلی نمانده است…
آن دو نفر گفتند: حال که خیلی نمانده است بالاخره میرویم و یک عیادت میکنیم و به فضای جامعه هم میگوییم که اتّفاقاتی افتاد و آشتی کردهایم.
پیغام فرستادند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نپذیرفتند، نزدِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیدند، الهی برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بمیرم، قاتلِ همسر آمد و گفت: ما میخواهیم به عیادت بیاییم و فاطمه ما را راه نمیدهد….
ان شاء الله برای مظلومیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بمیرم که امام سجّاد علیه السلام و امام صادق علیه السلام میفرمایند: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلُ مَظْلُومٍ»، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدند و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کردند که اینها مرا واسطه کردهاند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «البَیتُ بَیتُک»، من میتوانم به آنها «نه» بگویم، به شما که نمیتوانم «نه» بگویم، من فداییِ شما هستم، خانه خانهی شماست… ولی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که دستور ندادند «اینها را تحویل بگیرید»…
ان شاء الله فدای ولایتمداریِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشوم، برائت همهی وجودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را گرفته است، مگر میشود درِ بهشت که صورتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است به سمتِ اینها بشود؟ این مطلب در «علل الشّرایع» شیخ صدوق رحمة الله تعالی علیه است، وقتی اینها به خانه آمدند سمتِ راست نشستند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم که با فاصلهای از اینها خوابیدهاند روی مبارکِ خود را برگرداندند، اینها که ادب نداشتند، آمدند و این طرف نشستند، باز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صورتِ مبارکِ خود را برگرداندند، وقتی اینها برای مرتبهی سوم برگشتند و سرِ جای خود نشستند دیگر وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواستند سرِ مبارکِ خود را تکان بدهند دیدند توانِ این کار را ندارند… به خادمهی خود فرمودند: صورتِ مرا برگردانید…
من حتّی صورتِ خود را به سمتِ دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیکنم…
بعد خیلی آرام فرمودند: آیا شما از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شندهاید: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي»؟ گفتند: بله شنیدهایم… میخواستند بالاخره یک بابِ آشتی باز کنند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «والله لَقَد اذَیتُمانِی» بخدا قسم شما دو نفر مرا اذیّت کردید، «وَلَعَدعُوَنَّکُما» من شما دو نفر را بعد از هر نمازِ خود نفرین میکنم… هر کسی بعد از نمازِ خود دعای مستجابالدّعوه دارد، آن هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها!
من حتّی دریغ میکنم که به شما رو کنم! حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور فداییِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند.
و اینها فهمیدند که چیزِ زیادی از عمرِ شریفِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمانده است، منتظر شدند…
اگر یک ماه قبل میآمدند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میدیدند اینطور بودند که «أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ»[9] از شدّتِ سردرد دستمال به سر بسته بودند… هجده ساله بودند اما «مُنْهَدَّةَ اَلرُّكْنِ بَاكِيَةَ اَلْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ اَلْقَلْبِ»… دیگر نمیتوانستند راست بایستند، دائم بیهوش میشدند…
اما اگر الآن که دو سه روز به شهادت مانده است اینطور هستند: «ذابَ لَحمُها»… آنقدر لاغر شده بودند که دیگر گوشتی به این بدن نبود… «نَحِلَ جِسمُها» جسم از بین رفت… اگر میآمدید و ایشان را نگاه میکردید نمیدانستید که آیا ملحفه روی زمین است یا روی بدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است…
این ایّام وقتی در حالِ تشییع هستند… آن جاهای حساس مانندِ «غسل» و «کفن» فرزندانِ کوچک را نمیبرند، این ایّام اگر به درِ خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بروید ایّامی است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام صدا کردند و دیدند دیگر بدنی نمانده است… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی جان! قرار نیست کسی در تشییع شرکت کند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی جان! برای اینکه نامحرمان در تشییعِ من بدنِ من را ببینند نگران هستم… أسماء یک چیزی گفته است… من دیدهام صندوقچهای درست میکنند که دیواره داشته باشد…
یا امیرالمؤمنین! ان شاء الله برای شما بمیرم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: برای من از این تابوتها درست کنید… اگر به حیاتِ خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بروید میبینید بچّهها ایستادهاند….
پی نوشت:
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 18، صفحه 202 (طَارِقٌ اَلْمُحَارِبِيُّ : رَأَيْتُ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي سُوَيْقَةِ ذِي اَلْمَجَازِ عَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا وَ أَبُو لَهَبٍ يَتْبَعُهُ وَ يَرْمِيهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَى كَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تُطِيعُوهُ فَإِنَّهُ كَذَّابٌ .)
[5] الأمالي (للطوسی)، جلد 1، صفحه 374 (أَخْبَرَنَا اَلْحَفَّارُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلدِّعْبِلِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْخَزَّازُ بِبَغْدَادَ بِالْكَرْخِ بِدَارِ كَعْبٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ اَلرَّفَّاءُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّزَّاقِ ، قَالَ اَلدِّعْبِلِيُّ : وَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ اَلدَّبَرِيُّ بِصَنْعَاءِ اَلْيَمَنِ فِي سَنَةِ ثَلاَثٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّزَّاقِ ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ ، عَنِ اَلزُّهْرِيِّ ، عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ مَسْعُودٍ ، عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَةٍ مِنْ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَعُدْنَهَا فِي عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ، كَيْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُنِّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِأُفُونِ اَلرَّأْيِ وَ خَطْلِ اَلْقَوْلِ وَ خَوَرِ اَلْقَنَاةِ، وَ «لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ» وَ لاَ جَرَمَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا، وَ شَنِنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا، فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ، أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ ! مَا نَقَمُوا وَ اَللَّهِ مِنْهُ إِلاَّ نَكِيرَ سَيْفِهِ، وَ نَكَالَ وَقْعِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اَللَّهِ، وَ تَاللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَلَيْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لاَعْتَلَقَهُ، ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً ، فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ اَلرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي اَلنُّبُوَّةِ، وَ مَهْبِطُ اَلرُّوحِ اَلْأَمِينِ وَ اَلْبَطِينُ بِأَمْرِ اَلدِّينِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ «أَلاٰ ذٰلِكَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِينُ» . وَ اَللَّهِ لاَ يَكْتَلِمُ خِشَاشُهُ، وَ لاَ يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً رَوِيّاً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضِفَّتُهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ اَلرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلاَّ بِغَمْرِ اَلنَّاهِلِ وَ رَدْعِ سَوْرَةِ اَلسَّاغِبِ ، وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمْ اَللَّهُ بِمٰا كٰانُوا يَكْسِبُونَ . فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ، فَمَا عِشْتَ أَرَاكَ اَلدَّهْرُ اَلْعَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ اَلْحَادِثِ، فَمَا بِالْهَمِّ بِأَيِّ سَنَدٍ اِسْتَنَدُوا، أَمْ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا «لَبِئْسَ اَلْمَوْلىٰ وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِيرُ» وَ بِئْسَ لِلظّٰالِمِينَ بَدَلاً . اِسْتَبْدَلُوا اَلذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ، وَ اَلْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ، وَ اَلْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ، فَتَعْساً لِقَوْمٍ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ، «أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لٰكِنْ لاٰ يَشْعُرُونَ» ، «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ يَهِدِّي إِلاّٰ أَنْ يُهْدىٰ فَمٰا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ اِحْتَلَبُوا طِلاَعَ اَلْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمِضّاً، هُنَالِكَ يَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ اَلتَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ اَلْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طِيبُوا بَعْدَ ذَلِكَ عَنْ أَنْفُسِكُمْ لِفِتْنَتِهَا، ثُمَّ اِطْمَئَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اِسْتِبْدَادٍ مِنَ اَلظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا حَسْرَةً لَهُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْهِمُ اَلْأَنْبَاءُ «أَ نُلْزِمُكُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا كٰارِهُونَ» .)
[6] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد 3، صفحه 117 (473 – وَ بِإِسْنَادٍ تَقَدَّمَ هُنَاكَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُسَيْدٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ: هَلْ نَصَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ؟ فَقَالَتْ: وَا عَجَبَا أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ: قَدْ كَانَ ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكَ قَالَتْ: أُشْهِدُ اَللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدِي إِلَى أَنْ قَالَ: فَقُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَدْ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ؟ فَقَالَتْ: لَقَدْ قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: مَثَلُ اَلْإِمَامِ مَثَلُ اَلْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لاَ تَأْتِي، أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ .)
[7] سوره مبارکه حشر، آیه 2 (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ)
[8] سوره مبارکه حشر، آیه 2 (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ)
[9] المناقب، جلد 3، صفحه 362 (وَ رُوِيَ: أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَةَ اَلْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ اَلرُّكْنِ بَاكِيَةَ اَلْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ اَلْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَيْهَا أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ يُكْرِمُكُمَا وَ يَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ أَشَدَّ اَلنَّاسِ شَفَقَةً عَلَيْكُمَا فَلاَ يَدَعُكُمَا تَمْشِيَانِ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ لاَ أَرَاهُ يَفْتَحُ هَذَا اَلْبَابَ أَبَداً وَ لاَ يَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِيٍّ بِثَلاَثٍ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلاَدَهَا وَ أَنْ يَتَّخِذَ نَعْشاً كَأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ اَلْمَلاَئِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لاَ يَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لاَ يَتْرُكَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ .)