درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه نود و سوم

7

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 27 بهمن 1398 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی پیرامون بحث «شرکت در مسائل حساس جامعه و عدم شرکت در فتنه ها» ـ «با محوریت حکمت اول نهج البلاغه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏* وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بی‌قیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همه‌ی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّه‌ی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

از آنجایی که دین برای این است که ما در روزگاران و زندگی و عملِ خود از آن استفاده کنیم، این روزها یک بحثی از جملاتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شاید در این روزها یا ماه‌های اخیر زیاد نقل می‌شده است، بهانه‌ی بعضی عرایض هم برای ما قرار گرفته است.

نکاتی در مورد حکمت اول نهج البلاغه

اولین حکمت در نهج البلاغه شریف یک جمله‌ی کوتاهی از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که بر سرِ آن زیاد بحث شده و کج‌فهمی برخی در این خطبه زیاد بوده است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده‌اند: «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ»[4]، در فتنه‌ها مانندِ «إبنِ لَبون» باش، «إبنِ لَبون» به ناقه‌ی مذکّرِ دو سه ساله می‌گویند، که در فتنه چه می‌کند؟ در توضیح عرض خواهم کرد، این بچّه‌شترِ نر هنوز پا نگرفته است که بتوان از آن سواری گرفت، هنوز پشتی ندارد که بتوان روی آن نشست، درواقع هنوز جان نگرفته است، طبیعتاً چون نر است و ماده نیست سینه‌ی شیرده هم ندارد که بتوان از آن شیر دوشید، یعنی نه سواری می‌دهد و نه شیر. در برخی نقل‌ها عباراتِ دیگری هم داریم که معنای آن این است که هنوز کُرکِ تنِ او به جایی نرسیده است که بتوان از پشم و پوستِ آن استفاده کرد؛ یعنی در فتنه کارایی ندارد.

این بحثِ خیلی مهمّی است، اینکه انسان در جایی که فتنه می‌شود به باطل کمک نکند.

این قسمتِ اول که توضیحاتِ مختصری عرض می‌کنم، طبیعتاً از این مطلب برداشت‌های اشتباه زیادی هم انجام شده است، آن هم اتّفاقاً در این ایّامی که ما در آن حضور داریم.

فعلاً منطوقِ کلامِ حضرت را بگوییم تا به مفهومِ آن برسیم.

مثلاً فرض بفرمایید گاهی پیش می‌آمد بینِ دو جریانِ باطل درگیری می‌شد، مثلاً بینِ بنی‌امیّه و خوارج درگیری می‌شد. شیعیان در اینجا احساسِ تکلیف می‌کردند، یعنی می‌دیدند بینِ خوارج که به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فحش می‌دادند و ناامنی ایجاد می‌کردند و بنی‌امیّه درگیری شده است، و چون خوارج به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فحش می‌دادند و فحشِ آن‌ها روی جامعه‌ی فرهنگی اثرِ بیشتری نسبت به فحش‌های بنی‌امیّه داشت… بنی‌امیّه یک مُشت آدمِ لااُبالی و عوضی بودند، یعنی پولِ آن‌ها اثر داشت اما آدمِ حسابی محسوب نمی‌شدند، مثلاً فرض کنید که عمروعاص به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فحش بدهد، مسلّماً انسان ناراحت می‌شود، اما مردم عمروعاص و مادرِ او را می‌شناسند، یعنی عمروعاص وزنی نداشت که بخواهد به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جسارت کند، غلط می‌کرد اما اینکه یک امام جماعتِ مسجد و یک قاریِ قرآن با یک پیشانیِ پینه‌بسته و با نمازشبِ پُر سوز و گداز به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جسارت می‌کرد اثرِ تخریبی داشت، چون ممکن بود این‌ها کسی را جذب کنند و این کار را هم کردند.

لذا شده است که شیعیان در این میان برای اینکه انتقامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بگیرند رفته‌اند و با بنی‌امیّه همکاری کرده‌اند و خوارج را ناکار کرده‌اند، «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ» اینجاست، یعنی دوطرف باطل هستند، چرا در باطل سواری می‌دهید؟ اینجا نباید پا بدهید که از شما استفاده کنند، اتّفاقاً بگذار تا دو باطل با یکدیگر درگیر باشند تا فرصت بدست بیاید که مردم به حق بپردازند، اینجا درگیر نشو و کنار بکش.

یا مثلاً این موضوع در دوران ائمه علیهم السلام زیاد اتّفاق می‌افتاد، حکومت ظالم بود، طاغوت بود، مستکبر بود، از آن طرف یک نفر با شعارِ عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی بر علیهِ حاکمِ بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس ادّعای امامت می‌کرد ولی ضمنِ آن برای خود هم پرچمِ امامت بلند می‌کرد. بسیاری از شیعیان که از ائمه علیهم السلام جدا شده‌اند و تقریباً زیدیّه را تقویت کردند، کاری کردند که زیدیّه در دوره‌هایی پُرجمعیّت‌تر از شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام بودند، این‌ها در همین دوره‌ها اتّفاق افتاد که توقّعِ جمعی ظلم‌ستیزیِ امام بود، یعنی توقّع نداشتند که امام الآن سکوت کند، توقع نداشتند که وقتی الآن امام می‌بیند یک عدّه بلند شده‌اند تا این طاغوتِ زمان را بشکنند کنار بنشیند، توقع این بود که امام به میان بیایند، اما امام نگاه می‌کردند و می‌دیدند که دو طرف باطل هستند.

یعنی اگر این جریان‌های مدّعیِ امامت هم پیروز می‌شدند ظلمی… همانطور که بنی‌عبّاس از بنی‌امیّه ظلمِ بیشتری به اهل بیت علیهم السلام روا داشتند، اگر این‌ها هم به حکومت می‌رسیدند ظلمی بیشتر از بنی‌عبّاس می‌کردند، چرا؟ چون این‌ها بنی‌فاطمه بودند، اتّفاقاً قدرتِ تخریبیِ این‌ها برای باطل و ایجادِ انحراف بینِ مردم بیشتر از بنی‌عبّاس بود، لذا ائمه‌ی ما علیهم السلام حمایت نمی‌کردند.

دوره‌ی امام زین العابدین سلام الله علیه تا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دوره‌ی بشدّت غیرِانقلابی در زندگیِ حضراتِ ائمّه علیهم السلام است، یعنی هر کسی جز امامِ معصوم قیام کرده است. همه از جهتِ قیام ظلم‌ستیز هستند جز امامِ معصوم.

امام معصوم صلوات الله علیه مانند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام حتّی در حدّ اینکه کسی آرزو داشته باشد که هارون دو روز بیشتر زنده بماند تا شترهای او را پس بدهد را هم جایز نمی‌دانند و می‌فرمایند تو حقّ این آرزو را نداری، بغض نسبت به طاغوت هست، اما آیا باید حتماً قیام هم بکنند؟ نه! حضرت این کار را نمی‌کنند.

اینجا دو نکته است: اولاً امامِ معصومِ حَیّ حاضر است، دوم اینکه دو طرف باطل هستند، اینجا «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ» است، اینجا باید کنار کشید.

ظاهراً این فرمایشِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای اینطور موارد است.

سوء تعبیر از حکمت اول نهج البلاغه

اما یک سوء تعبیر و سوء استفاده‌ای هم از آن شده است و آن هم این است که… انسان‌هایی که گاهی حق را تنها می‌بینند و محاسبه می‌کنند که خودشان را حفظ کنند از این خطبه استفاده کرده‌اند که این اتّفاق زیاد هم افتاده است.

از جمله در این یک سالِ اخیر از این خطبه در این طرف و آن طرف زیاد سوءاستفاده کرده‌اند.

یکی از روش‌ها برای اینکه بگویند در برابرِ دفاع از حق ساکت باش این است که گفته‌اند: «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ»؛ حضرت فرموده‌اند: کُن فِی «الفِتنَة»!

در جایی که حق دقیق روشن است و باطل هم واضح است دیگر «فتنه» رُخ نداده است! برای کسی که حق و باطل برای او روشن است فتنه رُخ نداده است، یا برای کسی که حق و باطل می‌تواند برای او روشن بشود.

ابوموسی اشعری ها با همین شعار مردم را از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دور می‌کردند، می‌گفتند: این طرف «همسرِ پیغمبر» مرجعِ تقلیدِ شماست، چون مرجع تقلیدِ مردمِ کوفه هم عایشه بود، مثلِ ما نبود که بگوییم یک طرف حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند و یک طرف عایشه، وضع برای ما معلوم است، این هنر نیست، جلوتر عرض می‌کنم که برای ما کجا هنر است، برای مردمِ کوفه که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای آن‌ها دامادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند و یکی از فقهای اصحاب، عایشه هم امّ‌المؤمنین و مرجع تقلیدِ آن‌ها… شما حساب کنید هم ولی فقیه را قبول داشته باشید و هم یک مرجع تقلید دیگری داشته باشید، بعد این دو نفر با یکدیگر جنگ کنند، اینجا دیگر کار سخت است. در مثالِ قبلی برای ما روشن است، یک طرف حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند و طرفِ مقابل هر کسی را که بگذارید تکلیف روشن است، برای ما با این عقیده‌ی امروز فتنه نیست، اما برای آن‌ها عایشه مرجع تقلید بود.

ابوموسی اشعری ملعون گفت فتنه است، دعوای خانوادگی است و شما کنار بکشید؛ اینجا دیگر کار سخت بود، لذا «سلیمان صرد خزاعی» که بیست و پنح سال کتکِ شیعه‌گری خورده بود اینجا احتیاط کرد.

به قولِ اهلِ علومِ اجتماعی باید در آن پارادایم دید، وگرنه امروز که تکلیف مشخص است، حال مثال می‌زنم که ببینیم امثالِ من چطور گیر کرده‌ایم. یعنی امروز برای ما مشخص است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر حق بودند، آن روز فتنه بود، باید در آن فضا قرار گرفت، این‌ها گیر کرده بودند، خیلی‌ها سوء استفاده کردند، از جمله ابوموسی اشعری.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در جنگ صفّین بین شصت و نه هزار تا نود هزار سرباز داشتند، برای جنگ جمل فقط حدود بیست هزار سرباز داشتند، این نشان می‌دهد که مردم گیج بودند، یعنی مردم بودند اما نیامدند، مردم گیر کرده بودند. اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نفرمودند «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ»، اینجا اتّفاقاً فرمودند: «اِعرفِ الْحقَّ تَعرِف أهلَهُ»، اینجا می‌شود حق را شناخت، و یکی از دو طرف حق است.

آیا «دفاع از حق» اختیاری است؟

فتنه برای آن جایی است که هر دو باطل است، فایده‌ای ندارد، اگر انسان به میان برود خونِ او به هدر می‌رود، مثلِ اینکه رئیسِ دزدها با رئیسِ قاچاقچی‌ها دعوا کنند و یکدیگر را با اسلحه می‌کوبند، ما به میان برویم که چه کنیم؟ بر سرِ باطل… بر سرِ یک مالِ دزدی در حالِ دعوا کردن هستند، واضح است که انسان نباید اینجا جلو برود، اما یک جایی حق است و باطل، اینجا معنی ندارد که کنار بکشید، در اینصورت خذلانِ حق می‌شود، اینجا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرین کرده‌اند، «وَانصُرْ مَن نَصَرَه وَ اخذُلْ مَن خَذَلَهُ»[5]، اگر کسی حق را تنها بگذارد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را نفرین کرده است.

یک طرف شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند و یک طرف دشمنِ خارجیِ کافرِ حربی است، اینجا که مسئله‌ی دو باطل نیست.

نکاتی در مورد ابتلائاتِ روزگارانِ ما

این روزگاری که ما در آن هستیم ابتلائاتی با خود به همراه دارد که همه‌ی این‌ها رحمتِ خدای متعال است.

این ایام بنده خیلی مریض‌احوال هستم اما بعضی شب‌ها تا صبح در جلسه هستم، چرا؟ برای اینکه برای من این موضوع خیلی جای تعجّب بود که چه شد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به درِ خانه‌ی مهاجر و انصار می‌رفتند اما یک عدّه برای حفظِ آبروی خود به میان نمی‌آمدند، الآن همان روزگار است، انسان می‌فهمد، اولین نکته‌ی آن این است که این اتّفاقاتی که الآن در حالِ رُخ دادن در جامعه‌ی ماست لطفِ خدای متعال است برای اینکه من بفهمم نباید فراموش کنم «أینَ بَقیَّةُ الله؟»، مشکلِ ما حل نمی‌شود تا زمانی که امامِ ما بیاید، ما به این علّت «أینَ بَقیَّةُ الله؟» نمی‌گوییم که پول نداریم و مشکل داریم، اگر سرشار از ثروت و برکات باشیم هم باید «أینَ بَقیَّةُ الله؟» می‌گفتیم، اما اگر اینطور می‌شد امثالِ من طغیان می‌کردند و نمی‌فهمیدند، گاهی خدای متعال موقعیّت را طوری قرار می‌دهد… البته آن کسانی که این غلط‌ها را می‌کنند خودشان انتخاب می‌کنند، یک نفر انتخاب می‌کند در قصه‌ی خدای متعال یزید باشد، خدای متعال کسی را بالاجبار یزید نمی‌کند، اینکه ما بفهمیم مشکلاتِ ما حل نمی‌شود الا اینکه امام زمان ارواحنا فداه بیایند، اگر به خودمان باشد در یک مانور از دشمنِ فرضی شکست می‌خوریم، ما هیچ چیزی نداریم، همه‌ی این‌ها لطفِ خدای متعال است که ما بفهمیم مشکلِ ما با امام زمان ارواحنا فداه حل می‌شود، ایران آباد زمانی است که امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند، مسلّماً این بدین معنا نیست که مسئولین وظیفه‌ی خود را درست انجام ندهند، آن‌ها باید به وظیفه‌ی خود عمل کنند و تا جان دارند تلاش کنند، اما اگر کسی خیال کرد ایرانِ آباد و ایرانِ سربلند و… فراموش کند که ما حتّی یک لحظه هم نباید فارغ بشویم تازه این اولِ بدبختی است، این نکته‌ی اول.

نکته‌ی دوم: چه می‌شد که مردم نمی‌توانستند حق را بفهمند؟ چه شد که خوب‌های کوفه ناگهان حضرت مسلم علیه السلام را تنها گذاشتند؟ همینطور از دور ایستادن و دیدن و فحش دادن که کاری ندارد، الآن که مردم در یک موقعیّتی قرار گرفته‌اند و آن‌هایی که می‌خواهند به وظیفه‌ی خود عمل کنند گیج هستند و نمی‌دانند باید چکار کنند، اول برمی‌گردند و می‌بینند پس همه‌ی کسانی که در صدر اسلام گیر می‌کردند بد نبودند، بلکه گیر می‌کردند.

نکته‌ی بعدی اینکه ما در برهه‌ای هستیم که اگر من می‌خواستم برای شما یک بخشِ دیگری از نهج البلاغه را بگویم به نظر خودم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خیانت کرده بودم.

اهمیّتِ مسئله‌ی انتخابات و مسئله‌ی حق‌النّاس

یک وقتی انتخابِ حق و پرهیز از باطل آسان است، اگر انسان کمی تحقیق کند می‌فهمد، اینجا نیاز نیست که انسان ورود کند، مردم خودشان تشخیص می‌دهند. اما یک جایی کار سخت می‌شود، شناختِ حق سخت می‌شود، مخصوصاً اینکه ما در یک برهه‌ی حساس هستیم، ما همیشه در یک برهه‌ی حساس نیستیم، کارهای ما در شبانه‌روز خیلی بُرد ندارد، نه از جهتِ مثبت و نه از جهتِ منفی، ولی بعضی از موارد در زندگیِ ما هست که تعیین کننده است، یکی از آن‌ها انتخاباتِ پیشِ روست.

اگر هیچ چیزی نباشد مجلسی می‌خواهد بیاید که هر سال بیش از پانصد هزار میلیارد تومان بودجه تصویب کند، برادری که مانندِ من گیج ست گیر می‌دهد که حقوقِ این‌ها چقدر است، اگر حقوقِ این طرف بیست میلیون تومان در ماه هم باشد در سال دویست و چهل میلیون تومان دریافت کرده است و در چهار سال یک میلیارد تومان، همه‌ی آن‌ها باهم سیصد میلیارد تومان دریافت می‌کنند، اصلاً دو هزار میلیارد تومان دریافت می‌کنند، این مبلغ کجا و هر سال پانصد هزار میلیارد تومان کجا؟ اگر می‌خواهید مراقبت کنید باید از این بودجه مراقبت کنید، مشکل که حقوقِ نماینده نیست، اگر یک نماینده در یک گوشه‌ی یک قانون رانت و بی‌انصافی و لابی کند مبالغ هزار میلیارد تومانی جابجا می‌کند.

حال این چه ربطی به ما دارد؟ ربطِ آن به ما این است که ما در حالِ انتخاب هستیم!

اجازه بدهید من یک جمله راجع به کیفرخواستِ مسئولِ خطاکار در دولتِ شیعیان به شما بگویم بعد شما ببینید ما در چه برهه‌ای قرار داریم.

خیلی از مردم ممکن است انسان‌های اهل احتیاطی باشند، در این حد که اگر پانصد تومان به یک مغازه بدهکار بشوند می‌گویند اگر من طلبکار بشوم بهتر است، بعداً فراموش می‌کنم و روز قیامت نمی‌توانم پاسخ بدهم. ولی می‌خواهد کارگزاری انتخاب کند که این کارگزار می‌خواهد پانصد هزار میلیارد تومان را تقسیم کند، رقمِ خیلی سنگینی است، اگر این بودجه درست مصرف بشود فحشاء کم می‌شود، من نمی‌دانم تعداد فحشاء در سالِ کشور چقدر است… پرونده‌ی آن کارگزاری که غلطِ زیادی می‌کند و کسی که بی حجّتِ شرعی به او رأی داده است… نه یک زناء و دو زناء، ناگهان صدهزار زناء در پرونده‌ی انسان می‌نویسند، نه یک دزدی و دو دزدی، نه یک قتل و دو قتل.

حرمتِ شیعه‌ی اهل بیت علیهم السلام حرمتِ خودِ اهل بیت علیهم السلام است، اگر کسی اموالِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بالا بکشد… شما در موضوعِ فدک چه حسّی دارید؟ آن کسی که اموالِ بیت‌المال مسلمین را می‌خورد فقط یک دزد نیست، یک قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، یک غاصبِ فدک است، یک یزید است، آن برای خود، من هم فضا ایجاد کرده‌ام که او این کار را کند، مسلّماً من هم شریک هستم، خدای متعال شاهد است من با همه‌ی مریض‌احوال بودنم این شب‌ها برای روشن شدنِ تکلیفِ خودم نمی‌توانم بخوابم، و وای بحالِ کسی که بی‌خیال باشد، مخصوصاً الآن که بعضی‌ها بی‌تقوایی می‌کنند.

طرف پنج سال است که اصلاً معلوم نیست کجا بوده است، هر اتفاقی در کشور افتاده است اصلاً به روی خود نیاورده است، حال ناگهان رگِ انقلابی‌گریِ او بالا زده است. مسلّماً ما می‌دانیم که در وحدت و ائتلاف باید اصول را رعایت کرد ولی اگر بنا بر رعایتِ اصول باشد خودِ تو اصلاً شایسته نیستی، اگر به مجلس بروی در چهار سال نمایندگیِ خودت سیصد کلمه هم حرف نمی‌زنی، آیا انقلابی‌گریِ تو ناگهان فعال شده است؟

حال که آن‌ها در حالِ اشتباه کردن هستند که واضح است، این رافعِ مسئولیتِ ما نیست، آن‌ها برای خودشان و ما هم برای خودمان.

چه می‌شد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شب‌ها به درِ خانه‌ی مردم می‌رفتند و این‌ها را به حق دعوت می‌کردند و این‌ها بی‌خیال بودند؟

ان شاء الله خدای متعال آن روز را نیاورد که سال‌های آینده راجع به ما هم همینطور قضاوت کنند و بگویند که این‌ها بی‌خیال بودند، چند روز مانده به همچنین اتفاقی مانده بود… انگار بلاتشبیه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در حال تشریف بردن به کربلا هستند و طرف در مسجد چلّه نشسته است! شما به این «چلّه‌نشینی» می‌خندید، یعنی ننگ بر این چلّه‌نشینی، ننگ بر آن ذکر گفتنِ تو. الآن حق در خطر گرفته است.

یک زمانی شهید صدر را کشتند و حوزه‌های نجف درس‌ها را تعطیل نکردند، این که اسلام نیست، پس کاربردِ اسلام در چیست؟

ما کدام امام را می‌شناسیم که از مسائلِ اجتماعی انصراف داده باشند و استعفاء کرده باشند؟

خدای متعال می‌داند که شرایطِ ما شرایطِ خیلی پیچیده‌ای است، حال من با بقیه کار ندارم، هر یک نفر سی مهلکه‌ی خطرناک دارد، چون باید به سی نفر رأی بدهد، و اگر به هر کدام از این‌ها بدونِ حجّتِ شرعی رأی بدهد و آن طرف غلطی در آنجا کند روزِ قیامت یقه‌ی انسان را می‌گیرند، اگر کنار بکشد هم تفاوتی ندارد چون ایستاده و تماشا کرده است، بینِ آن کسی که به درِ خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آتش برده است و آن کسی که ایستاده و تماشا کرده است چقدر تفاوت است؟ همان است!

برای این همه پدری که شب‌ها شرمنده به خانه‌ی خود می‌روند فقط یقه‌ی آن مسئول را نمی‌گیرند، یقه‌ی آن کسی را هم که به یک ناتو رأی داده است نیز می‌گیرند. عرض می‌کنم که بقیه باید به وظیفه‌ی خود عمل کنند ولی بالاخره یک عدّه آدم به مجلسِ قلبی رأی داده‌اند… ان شاء الله که این دبیر شورای نگهبان دروغ گفته باشند که نزدیک به یک سومِ این‌ها مشکلِ اقتصادی دارند! قاعدتاً اگر مشکلِ اقتصادیِ آن‌ها قبل از نماینده شدنِ آن‌ها بود باید رد صلاحیت می‌شدند…

و البته به شما عرض می‌کنم… باید تکلیفِ هزار میلیارد پول به دستِ من بیفتد تا معلوم بشود که آیا پای من می‌لغزد یا نه، وگرنه از دور ایستادن و دستور دادن کارِ سختی نیست، ولی ما یک کاری کرده‌ایم که یک نفر از هر سه نفرِ آن‌ها به بیت‌المال خیانت کرده‌اند، و خیانتِ به بیت‌المال فقط دزدی نیست، به این معنی است که انگار شصت هفتاد یزید در مجلس داریم. الآن اگر می‌گفتند در این مجلس از هر سه نفر یک نفر داعشی است اصلاً دیگر حواسِ شما به این نبود که من چه می‌گویم، اصلاض آرامش نداشتید، ممکن بود از هر طرف حمله کنند.

کسی که زندگیِ شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام را به سختی می‌اندازد با «بصر بن ابي أرطأة» تفاوتی ندارد، درواقع در حالِ رفتن در همان مسیر است.

یک زمانی است که من با کسی همسایه هستم و بر سرِ موضوعِ جای پارک کردنِ اتومبیل دعوا می‌کنم و خدای نکرده غلطی می‌کنم و یک سیلی می‌زنم، در اینصورت من هستم و ایشان، باز هم خطرناک است، چون ایشان شیعه‌ی اهل بیت علیهم السلام هستند، اما آنجا که موضوع جمعی است دیگر خدا به داد برسد.

در این چند روزی که باقی مانده است یک غدیرچه… ننگ بر کسی که بخواهد اهل بیت علیهم السلام را با دیگران مقایسه کند، ولی آیا وضعیتِ زندگیِ شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به این پنج روزِ دیگر وابسته است یا نه؟ واقعاً هست. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: به مسئولی رأی بدهید که باحیاء باشد. ما چقدر از بی‌حیائی آسیب خورده‌ایم؟ الآن موعدِ آن است که کاری کنیم.

وقتی برخی می‌آمدند و از ظلم‌های زیردست‌های حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گله می‌کردند (بالاخره بعضی از کارگزاران غلط‌هایی می‌کردند) حضرت چنان گریه می‌کردند که اصلاً دلِ طرف برای حضرت می‌سوخت؛ این موضوع اثر دارد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که معصوم بودند نمی‌خواستند خودشان را خراب کنند، حضرت گریه می‌کردند و می‌فرمودند: «خدایا! تو می‌دانی کم این‌ها را به ظلم امر نکرده‌ام»، من چقدر مراقبت می‌کنم، مراقب می‌گذارم، ناظر می‌گذارم، مواظب هستم… اما بالاخره همه‌ی کارها که تنها بدستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبود، این میان آدم‌هایی بودند که کارها به آن‌ها واگذار می‌شد…

موعدِ آن برای ما در این ایّام رسیده است، ولی جامعه‌ی شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در یک رخوتِ «به من چه ربطی دارد؟» عجیبی بسر می‌برند، این خیلی عجیب است. خدای متعال شاهد است الآن از آن ایّامی است که انسان باید پولِ در جیبِ خود را خرج کند که بفهمد کدام کاندید اصلح است، این یک تکلیفِ سنگین است، بالاخره می‌تواند یک اتّفاقی بیفتد که یک گشایشی رُخ بدهد که وضعِ زندگیِ مردم، معیشتِ شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام، ناموسِ اهل بیت علیهم السلام بهتر بشود یا خدای نکرده بدتر بشود… انسان نمی‌تواند بعضی چیزها را روی منبر بگوید… در این میان من هم به اندازه‌ی خود نقش دارم.

آیا واقعاً می‌شود گفت «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا»[6] و دیگر حالِ شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام به من ربطی ندارد؟ دیگر الآن که ماجرای غزّه و… نیست که بگویید این‌ها سنّی هستند و به ما ربطی ندارد، این جریانِ «به من چه ربطی دارد؟» در موردِ غزّه می‌گوید که آن‌ها سنّی هستند و به ما ربطی ندارد، اما این‌ها که دیگر شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام هستند، این‌ها هیئتی‌ها هستند، اکثریتِ مطلقِ جامعه محبّ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند، انسان چطور می‌تواند بی‌خیال باشد و شب آرام بخوابد؟

فرصت هم خواهد گذشت، اینطور نیست که بگوییم همیشه فرصت هست، شش روزِ دیگر… هفته‌ی گذشته که ما با یکدیگر صحبت می‌کنیم این فرصت گذشته است، در کارنامه‌ی عملِ من یا یک جهادِ عظیمی نوشته‌اند که سعی و تلاش کرده‌ام که گشایشی در زندگیِ محبانِ اهل بیت علیهم السلام باشد یا یک ظلم به مردم کرده‌ام، آیا یک قدم برداشته‌ام یا بی‌خیال بوده‌ام. خدای متعال می‌داند که در هفته‌ی آینده پرونده‌ی بعضی از ما اوج گرفته است و پرونده‌ی بعضی از ما سقوط کرده است.

در مسئله‌ی انتخابات بی‌تفاوت نباشیم

ما مدام از بی‌خیال بودن آسیب می‌بینیم، چند مرتبه باید معصوم بیاید و در جامعه حکومت کند تا من ببینم اینکه صرفاً معصوم به تنهایی بیاید لزوماً زندگیِ مردم تغییر نمی‌کند؟ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند ولی وقتی مالک اشتر شهید می‌شود لشکرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دیگر انسجام پیدا نمی‌کند، وقتی عمّار شهید می‌شود دیگر ارتباطِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با فهمِ مردم قطع می‌شود، همینطور بدنه‌ی مردم… حکومت با یک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تنها موفق نمی‌شود. ما دو معصوم را دیده‌ایم که حکومتِ آن دو بزرگوار به اندازه‌ای که در ذهن و توان و آن‌ها بود موفق نبود، نه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و نه امام حسن مجتبی علیه السلام.

برای ما خیلی فاجعه است که ما مدام روضه‌ی اهل بیت علیهم السلام بخوانیم اما در موقعیّتِ مشابه همانطور عمل کنیم، جای دارد که مردم، کاسب‌ها مغازه‌های خود را ببندند، (البته نه اینکه زندگیِ مردم را به خطر بیندازند)، کارمندها و دانشجویان مرخصی بگیرند، بنشینند و فکر کنند و از معتمدین سوال کنند، نمی‌دانم چند ساعت برای کسانی که می‌خواهید به آن‌ها رای بدهید وقت گذاشته‌اید، ولی هفته‌ی بعد به شما عرض خواهم کرد، یا بر گوشه‌ی پرونده‌ی خود یک علامتی بزنید ان شاء الله در قیامت معلوم می‌شود که این یک هفته چطور بر ما گذشته است.

همین آقایانی که… ما مدام می‌گوییم دزدی کرده‌اند، آیا دزدی کرده‌اند؟ چه کسی به این‌ها رأی داده است؟ مسلّماً اگر قوه قضائیه درست عمل نکرده است ان شاء الله خدای متعال او را لعنت کند و اگر عمل کرده است ان شاء الله خدای متعال به آن‌ها خیر بدهد، اگر ناظرها کم‌کاری کرده‌اند ان شاء الله خدای متعال آن‌ها را با یزید محشور کند و اگر خوب عمل کرده‌اند جزای خیر ببینند، اما تکلیفِ ما در این میان چیست؟ مسلّماً رافع مسئولیتِ ما نیست.

یعنی این مسیری که الان در جامعه جا افتاده است که مدام به دیگران فحش و لعن و نفرین می‌کنیم کافی نیست، ما هم وظیفه داریم، من چه کاری کرده‌ام؟ یعنی اگر هفته‌ی آینده از من سوال کنند که برای این برهه‌ی حساس چکار کرده‌ای که زندگی هشتاد میلیون نفر درگیرِ آن بود؟ آیا می‌گویم بی‌خیال بودم و به زندگیِ خود پرداختم و برنامه‌های من تغییری نکرد؟

اینجا مسئله‌ی فتنه نیست که بگویی دو طرف باطل است، اینکه معیشتِ مردم در میان است که واضح است، اصلاً اینطور فرض می‌کنیم که این حکومت بد است، اما آیا معیشتِ مردم درگیر هست یا نه؟ واضح است که درگیر است، زندگیِ شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درگیرِ این مسئله است، چرا بی‌خیال هستیم؟

آیا از یک سیل کمتر است؟ اگر خدای نکرده الآن یک سیل آمده بود و زندگیِ پانصد هزار نفر از مردمِ ما نابود شده بود چطور جهادی به آنجا می‌رفتیم؟ این اتّفاقی که آخرِ هفته در حالِ افتادن است می‌تواند یک سیل برای هشتاد میلیون نفر و یا یک گشایش برای همان هشتاد میلیون نفر باشد. چطور می‌شود که انسان بی‌خیال باشد و احساسِ تکلیف نکند؟ اصلاً اینطور فرض کنید که نهایتاً این حکومت طاغوت است، آیا می‌شود جلوی ظلمِ آن را گرفت یا نه؟ آیا می‌شود گشایش ایجاد کرد یا نه؟ بعید است کسی بگوید نمی‌شود و به ما ربطی ندارد.

در کفرستان نیستیم که بگوییم ما نفراتِ محدودی هستیم و من فقط زن و بچه‌ی خود را حفظ می‌کنم، این‌ها شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام هستند، پس این همه تولّی نسبت به شیعیان اهل بیت علیهم السلام را برای چه زمانی به ما گفته‌اند؟ فرموده‌اند شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام با تو مانندِ برادرِ از پدر و مادر مشترک با توست، آیا انسان نسبت به برادرِ خود بی‌خیال است؟ این حالتِ بی‌خیالی از ما خیلی تعجّب برانگیز است، اینکه ما بی‌حس هستیم و یکدیگر را گرم نمی‌کنیم خیلی تعجّب برانگیز است. البته واضح است که یک عدّه‌ای غلطِ زیادی کرده‌اند و انتخاب برای ما سخت شده است، ولی این موضوع رافعِ مسئولیتِ ما نیست، حال تا آخرالزمان مانده است که حفظِ ایمان مانندِ آهنِ گداخته و زغال در دست نگه داشتن است، الآن انسان می‌تواند چند شب نخوابد و از چند نفر بپرسد، انسان می‌تواند بررسی و پرس و جو کند.

خدای متعال می‌داند که اگر این حس در مردمِ مدینه بود خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به آتش گرفته نمی‌شد، آن‌ها بی‌حس و بی‌خیال بودند و کنار کشیدند. ننگ بر کسی که بخواهد کسی یا چیزی را با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قیاس کند اما این‌ها شیعیانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.

ما تکلیف داریم، حال آن کسی که توان داشته است تکلیفِ او نامزد بودن بوده است، ما هم در موضعِ انتخاب هستیم، یا موضعِ انتخاب و یا موضعِ خذلان، فرقی نمی‌کند. اینکه کسی به کربلا نیاید و به حضرت کمک نکند و در سپاهِ دشمن هم نباشد و فقط تماشا کند، او هم به وظیفه‌ی خود عمل نکرده است. شما به کسانی که در کربلا فقط تماشا کردند چه می‌گویید؟ الآن همان روزگار است. این حرف‌های «كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ» ظلمِ به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، عرض کردم که ابوموسی اشعری و مقدّس مآب‌ها می‌توانند گاهی این جملاتِ حضرت را بر علیهِ خودِ ایشان هم استفاده کنند، در جنگ جمل، در جنگ صفّین. اینجا مسئله‌ی شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام است.

اگر کسی می‌تواند در سطحِ کارگزاری خدمت کند که برای او تعیّن است که برود و کار کند، و البته بدونِ حرص، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند اگر این طلحه و زبیر حرص نداشتند می‌شد برای آن‌ها فکری کرد.

بعضی اوقات من تعجّب می‌کنم، در یک جلسه‌ای یک کسی می‌خواست از یک شخصی حمایت کند و آن نامزد تشکّر کرد، من گفتم: آقا جان! اگر این‌ها نامِ شما را در این لیست می‌گذارند درواقع تو را به میانِ آتش می‌اندازند، اگر آتش‌نشانِ خبره‌ای هستی… چون وقتی ساختمان آتش می‌گیرد احساسِ تکلیف نمی‌کند، در انتخاباتِ مجلس است که خیلی‌ها احساسِ تکلیف می‌کنند، اما اگر اینجا آتش بگیرد و حرارتِ آتش هم پانصد درجه باشد کسی خیلی احساسِ تکلیف نمی‌کند که به میانِ آتش برود و بقیّه را نجات بدهد، آن آتش‌نشانِ خبره‌ای که خود را به دلِ آتش می‌زند خود را به آتش می‌اندازد و خدای متعال اجرِ او را می‌داند، اما «قَلَّة دَیّانٌ»، چرا تشکّر می‌کنی؟ باید دعا کنی که نامِ تو را در لیست نگذارند، یعنی شایسته و آماده باشی اما نامِ تو را در لیست نگذارند، در اینصورت می‌گویی من آماده‌ی خدمت بودم و از این مهلکه نجات پیدا کردم. چون انسانِ عاقل برای به میانِ آتش رفتن ولع ندارد، انسانِ عاقل که خود را به مهلکه نمی‌اندازد. یک جایی هیچ کسی نیست و یک نفر در حالِ سوختن است باید یک نفر برود و او را نجات بدهد، اما انسان به این راحتی و بیخود نمی‌گوید که مثلاً من ده میلیون تومان می‌دهم مرا به آتش بیندازید که من بروم و او را نجات بدهم، چه کسی این کار را می‌کند؟

حال آن بیچاره‌ای که ولع دارد… در یکی از این گروه‌ها یک نفر به یک طراح پول داده بود و نامِ خود را جزوِ سرلیست‌ها قرار داده بود، معلوم است که این شخص اصلاً بدبخت است، برای چه چیزی دست و پا می‌زنی؟

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: اگر این طلحه و زبیر حرص نداشتند یک فکری به حالِ آن‌ها می‌کردم، چون هزینه‌ی جنگِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جمل بالا بود، بالاخره اگر می‌شد کاری کرد که هزینه‌ی کمتری داشته باشند حضرت آن کار را می‌کردند، مسلّماً حضرت نمی‌خواستند جنگی رُخ بدهد، کمااینکه قبل از جمل هم با این‌ها خیلی صحبت کردند که جنگ نشود، اما این شخص با این حرصی که دارد مسئولِ هر کجایی که بشود مسلّماً یک خرابکاری می‌کند، این شخص آماده است که بر بیت‌المال دست‌درازی کند و من نمی‌توانم این شخص را مسئولِ جایی کنم.

کمااینکه اگر در خاطر داشته باشید یک ماه مبارک رمضان راجع به «اشعث کندی» عرض کردیم، جاهایی که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجبور می‌شدند کوتاه می‌آمدند اما نمی‌توانند بیت المال را به اشعث بسپارند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کارگزاری را منصوب می‌کردند و او ظلم می‌کرد حضرت او را توبیخ می‌کردند اما محضرِ حضرت حق ضجّه می‌زدند، با اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معصوم بودند.

ما باید نسبت به انتخاب‌های قبلیِ خودمان ضجّه بزنیم و نسبت به انتخابِ پیشِ رو هم دقّت کنیم. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معصوم بودند و ضجّه می‌زدند. فکر کرده‌ایم که آسان است بگوییم «فلانی نماینده‌ی فلان‌جا است و دزدی کرده است، همه‌ی این‌ها همینطور هستند و …»، خودِ تو رأی داده‌ای و شریک هستی، البته واضح است که مسئولیتِ او بیشتر است.

معلوم نیست چه کسی این حس «به ما مربوط نیست» را به ما تزریق کرده است.

مسئولیت‌پذیر باشیم

ما چطور می‌خواهیم جوابِ شهدا را بدهیم؟ مادرِ این «حاج محمود آقا» که اینجا می‌نشینند به رحمت خدا رفته است، ایشان مادرِ دو شهید هستند، (حاجیه خانم کدخدایی مادر شهیدان حسن و مسعود عبدالقادر)، برای همه‌ی مادران شهدا یک صلوات بفرستید…  الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

من یک خاطره‌ای که در مورد حاجیه خانم کدخدایی از خواهرزاده‌ی ایشان شنیده‌ام را بگویم، شما ببینید که پرونده‌ی ما چقدر خطرناک است، اگر فقط ما بودیم و شیعیان، باز هم وظیفه‌ی ما سنگین بود، بعضی‌ها اینطور گذشته‌اند…

خواهرزاده‌ی ایشان می‌گفت: من مجروح شدم و مرا به یکی از بیمارستان‌های جنوب کشور آوردند، مرحومه حاجیه خانم کدخدایی برای عیادت به آنجا می‌روند، این مجروح را دیدند و گریه کردند و رفتند. ایشان نمی‌دانستند که پسرِ خودشان جانباز شده بود و در طبقه‌ی بالا بود منتها هنوز شناسایی نشده بود، وقتی حاجیه خانم می‌روند یکی دو روز بعد زنگ می‌زنند که بگویند پسرِ شما هم اینجاست، منتها چون حالِ این خواهرزاده‌ی ایشان وخیم بود وقتی از بیمارستان زنگ می‌زنند و می‌گویند از فلان بیمارستان زنگ زده‌ایم ایشان فکر می‌کنند که خواهرزاده‌ی ایشان از دنیا رفته‌اند، همانجا غش می‌کنند، یعنی از احتمالِ شنیدنِ خبرِ شهادتِ خواهرزاده‌ی خود غش کردند.

ولی همین خواهرزاده می‌گفت: دو پسرِ ایشان شهید شدند (شهیدان حسن و مسعود عبدالقادر) اما ما ندیدیم که ایشان در مجلسِ آن‌ها بلرزند.

یعنی مادری که اینقدر مهربان است که برای خواهرزاده‌ی خود بیهوش می‌شود…

انسان چطور می‌تواند پاسخ بدهد؟ این موارد کم هم نیستند… چندصدهزار مادر اینطور از فرزندانِ خود گذشتند؟

خدای متعال می‌داند که این چند روز آینده پرونده‌های ما می‌تواند خیلی بالا و پایین بشود، از این حالتِ بی‌خیالی…

اگر در کشورِ ما دزدیِ بزرگ رُخ می‌دهد… البته باز هم عرض می‌کنم هر کسی مسئول است اگر به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کند ان شاء الله با قتله‌ی اهل بیت محشور بشود، ولی دلیلِ آن این است که کوچک‌ترهای آن را… به من هیچ وقت پنج هزار میلیارد بار نمی‌خورد که ببینم آیا من می‌توانم اینقدر حرام‌لقمه‌بازی دربیاورم یا نه، به من در حد اینکه یک جا منبر دعوت کنند و بی‌مطالعه بروم بار می‌خورد، و در همین حد می‌توانم خیانت کنم، به آن معلّم به اندازه‌ای که بدونِ مطالعه و بی‌حوصله و خسته و بی‌دلسوزی به کلاس برود بارِ حرام می‌خورد و ممکن است بارِ او کج بشود، به آن کاسب به اندازه‌ی اینکه صد گرم نخود کم بیندازد و جنس خراب و تاریخ مصرف گذشته بدهد بار می‌خورد.

جامعه‌ای که در آن از پایین حلال‌خوری باشد اینطور از بالا دزدی در آن رُخ نمی‌دهد، همه‌ی ما به هم مربوط هستیم، مسلّماً آن کسی که پرونده‌ی سنگین‌تری دارد جزای سنگین‌تری هم خواهد داشت، جامعه‌ای که در آن آخرت در کار نباشد و برای ده هزار تومان و صد هزار تومان رشوه بدهند برای ده هزار میلیارد تومان هم رشوه می‌دهند!

این کارمندهای بانک‌ها و ادارات و مالیات و … چه کسانی هستند؟ آیا این‌ها از خارج آمده‌اند؟ پدر و مادرهای آن‌ها ابولهب و … هستند؟ نه! همه در ظاهر شیعیانِ اهل بیت هستند، همه خودی‌ها هستند، برادرِ من است، پدرِ شماست، عمویِ اوست، تبلورِ این حس که من برای راه افتادنِ کارِ خودم رشوه می‌دهم رانتِ ده هزار میلیارد تومانی است، جامعه‌ی فسادستیز، جامعه‌ی بیزار از حرام، جامعه‌ای است که اگر من غلط کنم رشوه بدهم نمی‌توانم به کسی بگویم، اینکه طرف می‌گوید برای اینکه پرونده‌ی من درست بشود رشوه داده‌ام مثلِ این است که یک نفر بیاید و بگوید که به ناموسِ تو خیانت کردم، چه کسی جرأت می‌کند بگوید؟ چون موردِ دوم قبیح است، اینکه طرف براحتی می‌گوید من رشوه داده‌ام برای این است که طرفِ مقابل مشمئز نمی‌شود، اگر بشود این طرف جرأت نمی‌کند بگوید. یعنی حداقلِ نهی از منکر که انزجار است اتّفاق نمی‌افتد.

اگر من احساس کنم یک حرفی بزنم شما مرا دیگر در حد سگ هم حساب نمی‌کنید مسلّماً آن حرف را نمی‌زنم، اگر هم غلطی کنم آن را پنهان می‌کنم، اینکه پنهان نمی‌کنیم و به یکدیگر می‌گوییم یعنی جامعه فسادستیز نیست، وگرنه باید به رشوه دهنده مانند قتله‌ی اهل بیت نگاه می‌کردیم، آن وقت اگر کسی هم چنین کاری می‌کرد جرأت نمی‌کرد که بگوید.

مالیات در زمانِ ائمه علیهم السلام هم بوده است، اینکه حکومت مالیات بگیرد و خرجِ مصارفِ خود کند شرعی است، آن کسی که مالیاتِ مشروع نمی‌دهد این کار را زرنگی حساب می‌کند، حتّی ریش‌دارها! در صورتی که مالیاتِ مشروع بدهی و دینِ به همه‌ی امّتِ اسلامی است. این نگاهِ ماست که ایراد دارد.

طبیعتاً به من بار در حد ده میلیون تومان می‌خورد و به آن دیگری بار در حد هزار میلیارد تومان می‌خورد، اما فعل همان است، و تا زمانی که بنای ما بر اصلاح نباشد زمانِ امام زمان ارواحنا فداه هم درست نمی‌شویم، اگر من فکر می‌کنم امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند درست می‌شوم زهی خیالِ باطل! چون زمانِ ائمه‌ی قبلی دیدیم آن‌هایی که درست نبودند درست نشدند، اتّفاقاً اگر الآن کسی ضجّه بزند و توسّل کند که در او تغییر حاصل بشود ممکن است در آینده هم… وگرنه آن‌هایی که به حضرت مسلم علیه السلام که یارِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بود خیانت کردند… شما دیدید از آن بیست هزار نفری که با حضرت مسلم علیه السلام بودند و خیانت کردند نهایتاً شصت هفتاد نفر به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیانت نکردند، نسبت را ببینید! بیست هزار نفر با حضرت مسلم علیه السلام رفتند تا «هانی» را نجات بدهند اما خیانت کردند، چند نفر از این‌ها به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیانت نکردند؟ کمتر از صد نفر! یعنی نوزده هزار و نهصد نفر خیانتِ خود را تکرار کردند.

ان شاء الله خدای متعال به ما توفیقِ تشخیصِ تکلیف، عمل به وظیفه، عدمِ شرمندگی در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عطاء کند.

من صلواتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌خوانم، این صلوات یک گنجِ بی‌نظیرِ عظیم است، ان شاء الله خدای متعال این چند روز آینده را در پرونده‌ی اعمالِ ما جزوِ نقاطِ عطفِ زندگیِ ما قرار بدهد. خودمان را به امام زمان ارواحنا فداه نشان بدهیم که واقعاً به دنبالِ آن روزی هستیم که «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً»… ان شاء الله ما از آن کسانی نیستیم که بتوانیم ظلم به شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را تحمّل کنیم. ان شاء الله نمی‌توانیم تحمّل کنیم.

ان شاء الله من صلواتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌خوانم که حضرت به ما عنایت کنند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.

تا دوستان تشریف بیاورند نثارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.

[4] نهج البلاغه، حکمت 1

[5] حدیث غدیر

[6] سوره مبارکه نساء، آیه 73 (وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا)