درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه هفتاد و یکم

17

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 26 خرداد 1398 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی پیرامون «خطبه 150 نهج البلاغه» با موضوع «ارتباط شیعه با امام زمان ارواحنا فداه در دوران غیبت و انحرافات بعد از سقیفه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[2]

«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏»[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه اهل بیت علیهم سلام الله علیهم أجمعین خاصّه حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخاستِ کم قیمتِ ما، این توسّلاتِ بی‌مقدارِ ما را به کَرَمِ خود قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ مولای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی مبارکِ ایشان، نوکریِ آستانِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان روزیِ همه‌ی ما بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُم

خدای متعال را شاکر هستیم که مجدداً توفیق داد تا در این محفلی که به برکتِ اسم بردن از نامِ مقدّسِ اهل بیت علیهم السلام و حضورِ محبّانِ اهل بیت علیهم السلام نورانی شده است حاضر بشوم، ان شاء الله خدای متعال حظّ و بهره‌ی ما را در دنیا از اهل بیت علیهم السلام بیش از توقّع‌مان و وافر قرار بدهد، ان شاء الله خدای متعال دستِ ما را در دنیا و آخرت از آن بزرگواران کوتاه نفرماید.

با توجّه به اینکه روزِ جلسه عوض شد و زمانِ آن هم تغییر کرد می‌خواستم موضوعِ دیگری را مطرح کنم ولی دیدم حدّاقل تا ماه محرّم… چون زمانِ آن زمانی است که از یک جهت خیلی خوب است که… مخصوصاً برای خودِ من که از ابتدای وقتِ یکشنبه درگیر هستم و امید داریم مانندِ نماز ظهر که در نمازهای ما نمازِ ویژه‌ای است، برای اینکه وسطِ کار است، امام زمان ارواحنا فداه این بهانه‌ی گداییِ ما را قبول کنند که بالاخره شما و ما از کار و زندگیِ خود می‌زنیم و دورِ یکدیگر جمع می‌شویم؛ حال تا ماه محرّم همان بحث را پیش ببریم، شاید هم ادامه دادیم.

موضوعِ بحث‌های ما «درآمدی بر کلمات حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه شریف» بود، امروز راجع به خطبه 150 صحبت می‌کنیم.

سَبکِ مرحوم سیّد رضی رحمة الله علیه در  جمع آوریِ نهج البلاغه

قبلاً محضرِ شما عرض کردیم که «سیّد رضی رحمة الله علیه»  این کتاب شریف نهج البلاغه عظیم الشّأن بی‌نظیر را برای القاء موضوع خاصّی ننوشته‌اند، این کتاب را برای مطرح کردنِ محورِ خاصّی ننوشته‌اند، لذا بیشتر به دنبالِ آن جنبه‌های ادبی بوده است و شاید هم این جهت در ذهنِ ایشان بوده است که کتاب خیلی کتابِ مذهبیِ شیعیان نشود که اهل سنّت هم از آن استفاده کنند و در این جهت هم تا حدودی موفّق بوده است و البته آنقدر تحمّل در برادرانِ اهل سنّت کم است که همین چند جمله‌ای که در این کتاب هست باعث شده است که اکثریّتِ آن‌ها خودشان را از این کتاب محروم کرده‌اند و این هم از مظلومیّت‌های اهل بیت علیهم السلام است که به هر کجای مکتبِ ما که جسارت بشود ما بخاطرِ اینکه این حقیقت به دیگران برسد گاهی مظلومیّت‌هایی داریم، تحمّلِ دیگران خیلی کم است؛ مثلِ همین ماجرای توهینِ اخیر که دو امام جمعه و آخوند از این آقایان خیلی جسارت کردند و گفتند: همه‌ی شیعیان یهودی‌زاده هستند و معاذالله غیرحلال‌زاده هستند و صدا هم از کسی در نیامد، همیشه یک طرفه است! تا بوده است در تاریخ همین بوده است، چون ما معتقد هستیم که عدّه‌ای فرعون صفت (که حضرت اینجا هم می‌پردازند) راه را برای شنیدنِ حقیقت سدّ کرده‌اند مجبور هستیم جاهایی برای اینکه حق به دیگران برسد صبر و تحمّل داشته باشیم، وگرنه جسارت به شیعیان در طول تاریخ بوده است، به اسمِ بیانِ عقاید!

همین تخریبِ قبر چهار امامِ ما بزرگترین توهین به ماست، وقتی در دوره‌ی صفویّه می‌خواستند قبرِ ابوحنیفه را خراب کنند اهل سنّت به قُل قُل افتادند که صفویّه می‌خواهند قبرِ ابوحنیفه را خراب کنند، حال ما با آن هم موافق نیستیم، هیچ عالِمی از علمای شیعه هم فتوا به همچنین چیزی نداده است، ولی آن‌ها به قُل قُل افتادند، ولی نسبت به این جسارتِ عظیم به محضرِ مبارکِ سبطِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که دیگر خیلی‌ها جایگاهِ ایشان را نزدِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند و سه امامِ ما را متأسّفانه صدا از کسی به اندازه‌ای که باید درمی‌آمد در نیامد و در طولِ تاریخ به ما زیاد از این جسارت‌ها شده است؛ حتّی در کشورِ خودمان! چرا؟ برای اینکه اعتقاد به اهل بیت علیهم السلام کمرنگ است! ما کم مایه می‌گذاریم، البته با یک عدّه از خوبان کار ندارم، از این می‌گذرم…

خلاصه سیّد رضی رحمة الله علیه به دنبالِ این نبوده است که بحث‌های مذهبیِ داغ ایجاد کند، ایشان قصد داشتند کلامِ حضرت، آن زیبایی و حرارتِ کلامِ حضرت به دیگران برسد؛ مانندِ اینکه من آرزو دارم روز عید غدیر به مناطقی بروم که شیعه نیستند و مسلمان نیستند و در آنجا هم نذری بدهم، خلاصه آن‌ها هم یک لقمه از غذای ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بچشند، چه بسا دیدید که کسی برگشت و کسی نمی‌دانست، سیّد رضی رحمة الله علیه می‌خواستند که این کتاب به دستِ خیلی‌ها برسد.

چون موضوعِ ایشان این بوده است لذا خیلی اوقات خطبه‌ها را ناقص آورد است که ما در جلساتِ قبلی زیاد به این موضوع پرداخته‌ایم؛ گاهی یک خطبه‌ی طولانی را کوتاه کرده است، گاهی یک خطبه را چند تکّه کرده است و در چند جا برده است، گاهی خطبه را در نامه‌ها برده است، یعنی اگر دیده است که سر و شکلِ متن به نامه هم می‌خورد در آنجا برده است، یعنی بیشتر جهتِ ادبیّاتیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مدّنظر قرار داشته است، و این هم یک نکته است.

شجاعت و سخنوریِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

ببینید امروز در جهانِ اسلام ادبای غیرمسلمانی داریم، بحث‌هایی شبیه به بحث‌های شیعه و سنّی بحث‌های اعتقادی است، اما اینکه از جهتِ ادبیّاتی… مثلِ اینکه فرض بفرمایید بلاتشبیه بگویند سعدی شیعه بوده است یا سنّی بوده است یا صوفی بوده است یا هرچه که بوده است دیگر شاعرِ فهلی است! دیگر در شاعر بودنِ او که بحثی نیست؛ این ادبیّاتِ حیرت‌انگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک جنبه‌ی مهمّی است، آن هم با این مفاهیمِ عمیق!

یک وقت یک نفر لفظ پردازی می‌کند، شبیهِ این‌هایی که می‌گویند «هنر برای هنر»، اصلاً هیچ چیزی در مفهومِ آن نیست، اما یک زمان یک شخصی عمیق‌ترین مفاهیمِ توحیدی و عمیق‌ترین موعظه‌ها را با زیباترین عبارات بیان می‌کند، و واقعاً همه‌ی ما به حق ناکام هستیم، باید روی اعلامیه‌ی وفاتِ ما بنویسند «ناکام»! چون ما از آن طعمِ حلاوتِ فصاحتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کم‌بهره هستیم، شما ناکام هستید چون ممکن است کلماتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از کسی مانندِ من بشنوید! بالاخره وقتی ترجمه می‌شود دیگر آن متن نیست؛ من هم ناکام هستم چون فهمِ من کم است.

دیگر کسی نمی‌تواند منکرِ این موضوع بشود، این در کلماتِ آقایانِ مدّعی هم هست، اولاً حجمِ آن با این همه تکریمِ بیش از حدّ این‌ها چیزی نیست، ثانیاً در کلماتشان هست، یکی از آن‌ها گفته است که ای کاش من مدفوع می‌شدم، دیگری مطلبی شبیهِ این گفته است… کلماتِ حکمت آمیزِ آن‌ها موجود است! دیگر این را که نمی‌شود کاری کرد!

عدمِ شجاعت و فرارِ آن‌ها هم در جنگ‌ها معلوم است و هم سطحِ سخنشان در میدانِ سخن معلوم است!

آن‌ها در هیچ چیز با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قابلِ قیاس نیستند، در دو چیز دیگر بی‌انصاف‌ها هم نمی‌توانند حرف بزنند؛ یکی در شجاعت و جنگ‌آوری و دیگری هم در میدانِ سخن! من احدی را و حتّی «ابن تیمیّه» را با آن همه بی‌انصافی که دارد ندیده‌ام که در این دو جا انکار کند.

شرح خطبه 150 نهج البلاغه

خلاصه سیّد رضی رحمة الله علیه خیلی اوقات ابتدا و انتهای عبارات را زده است و جهتِ عباراتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مدّ نظر داشته است و از این جهت هم موفّق بوده است.

تا دویست یا سیصد سال بعد از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یعنی حدود 70 سال قبل از ارتحال سیّد رضی رحمة الله علیه دو برابرِ خطبه‌های نهج البلاغه… چیزی تقریباً معادلِ کلّ این کتاب را مردم حفظ بودند و در شاهد مثال‌های خود استفاده می‌کردند، و او می‌خواسته است که این جنبه که از جنبه‌هایی است که قدری از مظلومیّت‌های حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کم می‌کند… همه به دنبالِ این هستند که نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مخفی کنند اما زیباییِ عباراتِ ایشان باعث می‌شد که از عباراتِ ایشان در شاهد مثال‌ها استفاده کنند؛ لذا سیّد رضی رحمة الله علیه بعضی اوقات ابتدا و انتهای مطالب را زده است.

این خطبه 150 شاید تندترین تعابیر را نسبت به بعضی از دشمنانِ اهل بیت علیهم السلام داشته باشد و چون اشاراتی هم به وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه کرده است من دیدم که ان شاء الله برای شروعِ دوره‌ی جدید بد نباشد که از این خطبه شروع کنیم.

خطبه اینطور شروع می‌شود: «وَ اَخَذُوا يَميناً وَ شِمالاً، ظَعْناً فى مَسالِكِ الْغَىِّ»، برای چه این «وَ» دارد؟ بارها عرض کردیم، این خطبه که از تکّه‌پاره‌ترین خطبه‌ها هم هست، ولی عباراتِ مهمّی دارد، یعنی انگار از یک خطبه‌ی طولانی که در «مسترشد طبری» هم آمده است چند پاراگراف را برای ما انتخاب کرده است.

ارزشِ کارِ سیّد رضی رحمة الله علیه به این است که خیلی از این قسمت‌های نهج البلاغه دیگر الآن هیچ کجای دیگری نیست، بخاطرِ این ابتکارِ سیّد رضی رحمة الله علیه این مطالب باقی مانده است و به دستِ ما رسیده است.

سیّد رضی رحمة الله علیه از قولِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینطور نوشته است: «وَ اَخَذُوا يَميناً وَ شِمالاً»، به چپ و راست زدند، «ظَعْناً فى مَسالِكِ الْغَىِّ»، در حالی که در مسیرِ گمراهی غوطه‌ور بودند؛ یعنی تلاش کردند، تند هم رفتند ولی به حق نرسیدند، هم بجای صراط مستقیم به چپ و راست رفتند و هم تند رفتند؛ انسان هر چه در مسیرِ گمراهی تند برود در اصل تندروی در مسیرِ گمراهی است دیگر، در مسیرِ حق که تندروی نداریم! در مسیرِ حق «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ»[4] داریم، اصلاً باید با شتاب بروی، «إسْتَعجِلُوا فِی الْخَیْر» داریم، «حىّ على الصّلوة»، آنجا که دیگر آرام آرام نداریم، آن اعتدال که برای اینجا نیست، در مسیرِ حق و صراط مستقیم باید بدوی، «سارِعوا» شتاب کنید، «سابِقوا» سبقت بگیرید، «وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»[5]، اینجا محلِ مسابقه است و اصلاً باید بدوی؛ ولی اگر به چپ و راست بروند اگر انسان هرچه تندتر برود دورتر می‌شود….

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «وَ اَخَذُوا يَميناً وَ شِمالاً، ظَعْناً فى مَسالِكِ الْغَىِّ، و تَرْكاً لِمَذاهِبِ الرُّشْدِ» در راه‌های گمراهی غوطه‌ور شدند و از مسیرِ هدایت بازماندند، «فَلاتَسْتَعْجِلُوا ما هُوَ كائِنٌ مُرْصَدٌ» از آن چیزی که چشم انتظارِ آن هستید و به وقوع خواهد پیوست شتاب نورزید، در راهِ خدای متعال استقامت کنید.

گاهی ما بخاطرِ کم‌صبر بودن آسیب می‌بینیم، حضرت فرمودند: حال که در مسیرِ هدایت افتاده‌اید صبر کنید.

«وَ لا تَسْتَبْطِئُوا ما يَجىءُ بِهِ الْغَدُ» چیزی که فردا می‌رسد را امروز نگویید چرا دیر شد، پیش زمینه‌ی انتظار برای فرجِ مولای ماست، اگر وظایف خودتان را انجام بدهید، هم وظایفِ خودتان را انجام بدهید… یعنی فراقِ را تحمّل نداشته باشید ولی مدام نگویید «چرا این دیر شد» که این باعث بشود ناامید بشوید.

«فَكَمْ مِنْ مُسْتَعْجِل بِما اِنْ اَدْرَكَهُ وَدَّ اَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ»، خیلی اوقات چیزهایی اتّفاق می‌افتد که اگر زودتر برای شما اتّفاق بیفتد می‌گویید ای کاش اتّفاق نمی‌افتاد، چون آمادگی ندارید.

اگر انسان آمادگیِ ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه را نداشته باشد معلوم نیست که بتواند با حضرت همراهی کند، و دیگر این فرصتِ آخر است، لذا اینکه خدای متعال ما را برای اینکه بتوانیم از وجود مبارک حضرت مهدی ارواحنا فداه استفاده کنیم خیلی مهم است.

«وَ ما اَقْرَبَ الْيَوْمَ مِنْ تَباشيرِ غَد!»، به زودی خواهد رسید، همانطور که اگر بخواهند بشارتِ فردا صبح را بدهند همین زود است و می‌گویند تا فردا صبح آنقدر نمانده است.

بعد حضرت فرمودند: «یا قَوم»، ای مردم!…

الآن به خاطر می‌آورم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این کلمات را می‌فرمودند و مردم می‌گفتند معاذالله ایشان دروغ می‌گوید! حضرت خیلی از حرف‌ها را در اوجِ غربت برای ما فرستاده‌اند، چون این حرف‌ها که از آینده گفتن بود برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هزینه داشت، به ایشان جسارت می‌شد…

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «يا قَوْمِ، هذا اِبّانُ وُرُودِ كُلِّ مَوْعُود» این زمانی است که به زودی آن موعود خواهد آمد؛ و من نمی‌دانم آن وجودِ مبارکِ ایشان چه وجودی است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حالِ کسانی که ایشان را می‌بینند غبطه خورده‌اند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «يا قَوْمِ، هذا اِبّانُ وُرُودِ كُلِّ مَوْعُود» این زمانی است که به زودی آن موعود خواهد آمد، «وَ دُنُوٍّ مِنْ طَلْعَةِ ما لا تَعْرِفُونَ» به زودی آن کسی که چهره‌ی او را نمی‌شناسید روی مبارکِ ایشان طلوع خواهد کرد، «اَلا وَ اِنَّ مَنْ اَدْرَكَها مِنّا يَسْرى فيها بِسِراج مُنير»… از چند جمله پایین‌تر معلوم است که حضرت برای این دوره‌ی ما بیان می‌کنند نه برای دوره‌ی ظهور… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: آن کسی که از ما آن دوره را درک خواهد کرد (یعنی وجود مبارک امام زمان سلام الله علیه) چراغِ هدایت به دستِ اوست، «وَ يَحْذُو فيها عَلى مِثالِ الصّالِحينَ» آن روز وقتی کار کند… یعنی همین امروز که من و شما در دوره‌ی غیبتِ ایشان نشسته‌ایم… بر منهاج و روشِ صالحان یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کار خواهد کرد.

برای چه؟ امام زمان ارواحنا فداه چکار می‌کنند؟

امام زمان سلام الله علیه یک امامتی برای ما دارند و اگر حضورِ فیزیکی داشتند یک امامتی هم به آن طریق داشتند، ما در آن موضوع خیلی محروم هستیم؛ در یادداشت‌های خود می‌دیدم که امام رضا سلام الله علیه «بَزَنطی» را به خانه‌ی خویش دعوت کردند و بعد یک نفر را با یک مرکب فرستادند و فرمودند به درِ خانه‌ی بزنطی برو تا پیاده نیاید، بزنطی وقتی در مسیر بود انگار بجای مرکب روی عرش نشسته بود، حق هم داشت! بعد که به محضر حضرت آمد با حضرت غذا خورد و اشخاصِ دیگری هم بودند، بعد حضرت فرمودند: تو امشب نزدِ ما بمان که تو امشب میهمان هستی، بزنطی می‌گوید من اصلاً تا صبح نخوابیدم، اصلاً چه کسی مرا دعوت کرده است؟!… ما همچنین میهمانی ندیده‌ایم!

حقیقتاً ندیده‌ی عالَم ما هستیم… ان شاء الله خدای متعال فرزندانِ شهدا را حفظ کند، چطور بعضی از آن‌ها به دنیا آمده‌اند و اصلاً پدرِ خود را ندیده‌اند و فقط تصویرِ ایشان را دیده‌اند، آن فرزند این موضوع را نچشیده است که اگر این پدر بود چه می‌شد و فقط با یادِ آن پدر زندگی می‌کند؛ ما امام زمان سلام الله علیه را ظاهراً ندیده‌ایم و این خیلی فقر است و ان شاء الله این فقر طلبِ ماست.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «لِيَحُلَّ فيها رِبْقاً»… الآن امام زمان ارواحنا فداه برای چه هستند؟ برای اینکه گره‌ها را باز کنند، یعنی اگر کسی در این عالَم بیچاره است به جای دیگری آدرس ندهید، گره را امام زمان ارواحنا فداه باز می‌کند، باز کردنِ گره با امام زمان ارواحنا فداه است، اگر کسی مشکل دارد… «رِبق» آن گره‌ای است که به طناب می‌زنند، آن عروه وثقی هم که شنیده‌اید گره‌ی محکم است همین «رِبق» می‌گویند، یعنی گره‌هایی که هیچ کسی قادر به باز کردنِ آن‌ها نیست.

ممکن است یک نفر سوال داشته باشد و بگوید الآن بود و نبودِ امام زمان سلام الله علیه چه تفاوتی دارد؟ ممکن است یک نفر بگوید من در بیابان زندگی می‌کنم و من که استادِ اخلاق ندارم، مثلاً من می‌خواهم به علم دسترسی پیدا کنم و دست و پا می‌زنم، من که کسی را ندارم، راهِ من دور است و برای من سخت است که از این شهر به آن شهر بروم، گرفتار هستم، با چه کسی درد و دل کنم؟ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که آن روز او هست، (یعنی در دوره‌ی غیبت) برای اینکه گره‌ها را باز کند.

ما هم در مجلسی مفصّل عرض کرده‌ایم که امام زمان سلام الله علیه در دوره‌ی غیبتِ خودشان امامِ شخص شخص و تک تکِ ما هستند، ائمه‌ی قبلی هم اینطور هستند اما توجّهِ ما اینطور نیست، بلکه اصلاً مظهرِ تامِ اسمِ غوثِ حضرت حق هستند، این موضوع در روایات هست، در بین همه‌ی ائمه علیهم السلام که همه‌ی آن بزرگواران پناهگاه و کهف هستند… هم در زیارت جامعه داریم، هم در صلوات شعبانیّه داریم و هم در جاهای دیگر داریم که این بزرگواران کهف و پناهگاه هستند اما دو امامِ ما «غوث» هستند، یعنی فریادرس هستند، اصلاً مظهرِ نامِ «یا غیاث المستغیثین» حضرت حق هستند، یکی وجود مبارک امام رضا علیه السلام است و یکی هم وجود مبارک امام زمان سلام الله علیه است.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «لِيَحُلَّ فيها رِبْقاً» برای اینکه گره‌ها را باز کند، اگر کسی گرفتار می‌شود باید او را صدا بزند، شاید از این حیث بوده است که مرحوم علامه امینی رحمة الله علیه می‌فرمودند که مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن لحظه‌ی اضطرار حضرت حجّت ارواحنا فداه را صدا زدند، برای اینکه امام زمان ارواحنا فداه مظهرِ نامِ «یا غیاث المستغیثین» هستند، هر گرفتاری در این عالَم باید حضرت حجّت ارواحنا فداه را صدا بزند تا خدای متعال به او نظر کند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «لِيَحُلَّ فيها رِبْقاً» برای اینکه گره‌ها را باز کند، آیا آدرسی از این دقیق‌تر می‌خواهید؟ الحمدلله به ما آدرس داده‌اند، اگر کسی گرفتار است، بدهی دارد، مشکلات دارد، یا مثلاً زن و شوهر با یکدیگر نمی‌سازند، درمانِ آن چیست؟ «لِيَحُلَّ فيها رِبْقاً»، این را حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده‌اند، اگر کریم وعده بدهد خلفِ وعده نمی‌کند، پدرِ امام زمان ارواحنا فداه یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده است که اصلاً خدای متعال ایشان را برای این قرار داده است که گره‌ها را باز کنند، «وَ يُعْتِقَ فيها رِقّاً» برای اینکه بنده‌ها را آزاد کنند، اگر کسی بندِ شهواتِ خود است و هرچه توبه می‌کند نمی‌شود آنجا باید برود و امام زمان ارواحنا فداه را صدا بزند و فریاد بزند و بگوید که من بنده هستم و گیر کرده‌ام، اگر کسی در جایی اسیر می‌شود، اگر کسی گرفتار می‌شود… معنیِ حقیقیِ آن این است که اگر کسی جایی اسیر شد و او را برده گرفتند و در جایی گیر افتاد، مثلاً گاهی اوقات مرزداران گرفتار می‌شوند، آدرسِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این است که من باید به امام زمان ارواحنا فداه پناه ببرم، و همه‌ی ما که ممکن است بندِ همه‌ی بندها بشویم، اصلاً او برای این موضوع است.

گاهی قدرت و شوکتِ دشمن را می‌بیند، «وَ يَصْدَعَ شَعْباً»، هر کجا قدرتِ دشمن را دیدید بدانید آن کسی که دشمن را درهم می‌شکند امام زمان سلام الله علیه است، «وَ يَشْعَبَ صَدْعاً»، هر کجا پراکندگی و بیچارگیِ خودمان را دیدیم…

اینکه شما دیدید در آن خطبه نمازجمعه 29 خرداد آن سال آقا با امام زمان سلام الله علیه روحی له الفداه صحبت کردند این فقط یک توسّل نبود، «وَ يَشْعَبَ صَدْعاً»، وقتی می‌بینند جامعه بهم ریخته است به صاحبِ خود پناه می‌برد که فقط اوست که می‌تواند همه را دورِ یکدیگر جمع کند.

«فى سُتْرَة عَنِ النّاسِ»… علّتِ اینکه می‌گوییم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این موضوع را برای بعد از ظهور نفرموده‌اند… این‌ها ویژگی‌های بعد از ظهورِ حضرت نیست، آن زمان‌ها که غوغاست، ان شاء الله خدای متعال روزیِ ما کند که ببینیم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «فى سُتْرَة عَنِ النّاسِ» آن زمانی که در امام زمان ارواحنا فداه در یک پرده‌ای هستند که مردم ایشان را نمی‌بینند…

این‌ها عظمتِ امام زمان ارواحنا فداه برای دوره‌ای است که ایشان را نمی‌بینند، یعنی دقیقاً دوره‌ی ما! خدای متعال ما را بی صاحب رها نکرده است.

«فى سُتْرَة عَنِ النّاسِ، لا يُبْصِرُ الْقائِفُ اَثَرَهُ»، نه مردمِ عادی ایشان را می‌بینند… اینطور نیست که حضرت حجّت ارواحنا فداه غایب باشند، ایشان در بینِ مردم هستند، و این یکی از سختی‌های حضرت است، اینطور نیست که حضرت را به آسمان چهارم برده باشند، حضرت حجّت ارواحنا فداه بینِ ما و در دنیا هستند ولی دیده نمی‌شوند، این هم که حضرت دیده نمی‌شوند اینطور نیست که فقط من و شما ایشان را نبینیم، بلکه «قائف» هم نمی‌بیند، یعنی قیافه شناس‌ها، آن‌هایی که استادِ چهره‌شناسی هستند، آن‌ها هم نمی‌توانند حضرت را ببینند، مگر اینکه ایشان اجازه بدهند و بخواهند، «وَلَوْ تابَعَ نَظَرَهُ» حتّی اگر خیلی تلاش کنند.

بعد حضرت مطلبی فرموده‌اند که به ما آدرس داده‌اند، حیف… من قبلاً این خطبه را اینجا نخوانده بودم، به این دلیل که بعضی از جملاتِ این خطبه را در خودم نمی‌دیدم، حال از قولِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای شما عرض می‌کنم؛ مردم در این زمان چکار کنند؟

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فيها قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ»، آن روز (یعنی امروز) که حضرت دیده نمی‌شوند و در زمانِ قبل از ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه عدّه‌ای آماده می‌شوند، عدّه‌ای با او ارتباط می‌گیرند و ایشان را صدا می‌زنند، همانطوری که آهنگر آهن را صیقل می‌دهد تا بِبُرد، مسلّماً این فعل کار می‌برد، تا آهنگر بخواهد آهن را به یک تیغِ برّاقِ تیزِ صیقلی شده تبدیل کند باید خیلی بر سرِ آن آهن بزند و به آن فشار بیاورد و به آن حرارت بدهد؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فيها قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ»، همانطوری که آهنگر تیغه‌ی شمشیر را صیقل می‌دهد، یعنی این روزگار اصلاً روزگاری است که قرار است به ما فشار بیاید.

البته من نمی‌خواهم این را بگویم که… دوستانی که مرا می‌شناسند می‌دانند که بنده شبانه روز آن کسانی که زندگیِ مردم را تلخ و تنگ می‌کنند نفرین می‌کنم، منتها ما باید برای آن روز آماده بشویم، آن روز روزی نیست که سربازِ امام زمان ارواحنا فداه… وقتی حضرت بخواهند تشریف بیاورند دیگر مانندِ ماجرای طالوت بشود که بفرمایند آب نخورید و بگویند نمی‌توانیم و تشنه می‌شویم، یا اینکه طرفِ مقابل زیاد هستند و توانِ زیادی دارند؛ دیگر امام زمان ارواحنا فداه بقیّة الله هستند و خدای متعال تا زمانی که انسان آماده نباشد تا همه‌ی وجودِ خود را فدای او کند حضرت تشریف نمی‌آورند.

یکی از همین خلفا آمد و به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که من بعد از خودم تو را از همه بیشتر دوست دارم، حضرت فرمودند: اصلاً به درد نمی‌خورد! ایمان نداری!

حضرت زمانی تشریف می‌آورند که دیگر مردم کوتاه نیایند و خسته نشوند و کم نیاورند، لذا امروز مثلِ روزی است که کماندوها در حالِ کارِ نظامی هستند، آن‌ها می‌دانند که این فشارها برای این است که روزِ عملیاتی در پیش خواهد بود.

«ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فيها قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ، تُجْلى بِالتَّنْزيلِ اَبْصارُهُمْ»، چشم‌های این‌ها با نگاه به قرآن کریم روشن می‌شود.

یعنی امکان ندارد کسی در دوره‌ی غیبت با امام زمان ارواحنا فداه ارتباط بگیرد مگر اینکه با قرآن کریم دوست باشد؛ دیگر آدرسی از این دقیق‌تر؟

مرحوم حاج آقا مجتبی رحمة الله علیه حرفِ ترسناکی هم می‌زدند، می‌فرمودند: داریم که «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِی لَا یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض‏»[6]، این دو با یکدیگر متّحد هستند؛ ایشان می‌فرمایند: اگر فکر می‌کنید حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دوست دارید و با قرآن کریم ارتباط ندارید بدانید که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم دوست ندارید، کسی که نمی‌تواند با قرآن کریم ارتباط بگیرد معلوم است که به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم محبّت ندارد، چون حقیقتِ قرآن کریم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، نمی‌شود این قرآن کریم برای من… و اگر برای من جذّاب نیست باید ضجّه بزنم و توسّل کنم و تلاش کنم، باید با این قرآن مأنوس بشوم…

خدایا! تو می‌دانی که در حالِ نقل کردنِ کلامِ حضرت هستم وگرنه خودِ من هم اهل نیستم.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: در این شرایط «تُجْلى بِالتَّنْزيلِ اَبْصارُهُمْ»، در این شرایط چشم‌های این‌ها با قرآن کریم روشن می‌شود، با قرآن کریم رفیق هستند، دائماً قرآن کریم به چشمِ آن‌ها می‌خورد و اگر کسی با توجّه به اینکه مولا دارم و آن مولا مشکلاتِ مرا باز می‌کند، عقده‌های مرا باز می‌کند، گره‌های مرا باز می‌کند، به سراغِ قرآن کریم بروم و از حضرت بخواهم که به من برساند، حتماً… یعنی آیا امام زمان ارواحنا فداه معاذالله به اندازه‌ی یک معلّم نیستند که بیایند و یک چیزی را یاد بدهند؟ قطعاً هستند!

حضرت فرمودند: این‌هایی که می‌دانند در حالِ صیقل دیدن در دوره‌ی غیبت هستند «تُجْلى بِالتَّنْزيلِ اَبْصارُهُمْ»، چشم‌های‌شان دائماً به کلمات نورانی قرآن کریم روشن می‌شود، «وَ يُرْمى بِالتَّفْسيرِ فى مَسامِعِهِ» آن وقت در گوشِ آن‌ها فهمِ قرآن می‌آید؛ هم به دنبالِ فهم می‌روند و هم فهم به آن‌ها عطاء می‌شود.

بعد حضرت فرمودند: «وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ» شبانه‌روز، شب در خواب و روز زمانی که همه کار می‌کنند جامِ حکمت به او می‌خورانند.

اینطور نیست که به کلاس بروند، شاگردانِ ائمه علیهم السلام را ببینید، زراره، مؤمن طاق و… همه‌ی این‌ها کاسبِ بازار هستند؛ شاید قبلاً هم گفته‌ام و الآن هم می‌خواهم زود از آن رد شوم، یکی از بدبختی‌های دوره‌ی غیبت این است که مرجع تقلید باید هشتاد سال درس بخواند، چون بنده‌ی خدا چه کند؟ الآن در این شرایط راهی بهتر از این نیست و باید فعلاً همین راه را برویم، ولی اگر امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند که دیگر اینقدر نیاز نیست اینقدر احتمالاتِ بیهوده را بررسی کند، دیگر آبِ گوارا هست، دیگر به تصفیه کردن نیازی نیست، الآن همه گرفتار هستند و مجبور هستند، شاگردانِ ائمه علیهم السلام را ببینید، هیچ کدام از یارانِ ائمه علیهم السلام و از بزرگانِ اصحاب اینطور نیستند که فقط درس بخوانند، چون اصلاً اینقدر درس نمی‌خواندند، چون نزدِ امام می‌رفتند و گره را باز می‌کردند، الآن است که باید اینقدر درس بخوانند، چون کار پیچیدگی دارد.

من این مطلب را در جایی گفته‌ام، چون مهم است خیلی سریع عرض می‌کنم، دیگر کتاب که اینقدر مهم نیست، الآن راهی نیست، ابن عباس از صبح تا شب کتاب می‌خواند، الآن اگر به شما بگویم که مفسّر قرآن کریم در بین اصحاب کیست؟ همه‌ی شما نامِ ابن عباس را می‌برید، چه بسا خودِ او هم خیال می‌کرد که نهایتِ تفسیر من هستم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از شب تا صبح برای من تفسیر فرموده است.

یک روز جناب میثم در روزهای آخر پیش او رفت و فرمود: مطالبی می‌گویم، ببین آیا این مطالب به دردِ تو می‌خورد؟

اگر می‌خواهید ببینید چه کسی را می‌گویم «ابن عباس» یعنی مرجع تقلید، یعنی یک عالِمِ 70 ساله که شصت سال در کتاب‌ بوده است، الآن که من حرف می‌زنم شما نمی‌نویسید، چرا؟ چون می‌گویید این شخص در حالِ یادآوری است، وگرنه خودِ ما بهتر از این‌ها را می‌دانیم، اما اگر مطلبی به دستِ شما می‌رسید که هیچ کجا پیدا نمی‌شد، مثلاً کلامِ خصوصیِ امام زمان ارواحنا فداه که در هیچ کجا نیست، انسان سریع این مطلب را می‌نویسد، این دیگر جایی بدست نخواهد آمد؛ تا جناب میثم اینطور فرمودند ابن عباس که مفسّر بود شروع کرد به نوشتن! یک دفتر نوشت!

شما تصوّر کنید که نزدِ یک مرجع تقلید بروید و حرف بزنید و او از شما مهلت بخواهد که بنویسد!

چون چه بسا این ابن عباس هم تصوّر می‌کرد که انتهای علمِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که تفسیرِ قرآن است دستِ من است.

ابن عباس گفت: این مطالب را از کجا به دست آورده‌ای؟ جناب میثم می‌خواستند به او بفهمانند که تو کوچک هستی، تو نمی‌توانی نماینده‌ی علمِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشی.

جناب میثم رحمة الله علیه فرمودند: به زودی مرا به درخت آویزان می‌کنند و زبانِ مرا درمی‌آورند… ابن عباس شروع کرد کاغذها را پاره کند، جناب میثم فرمودند: صبر کن! اگر این اتّفاق افتاد پاره پاره نکن، اگر نه پاره کن، این‌ها را حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به من فرموده است.

یعنی تو فکر کرده‌ای که تو شاگردِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستی، نخیر! تازه میثم که اولین صحابه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیست! میثم که سلمان نیست! اما او چیزهایی می‌داند که ابن عباس در عالِمی و پیرمردی و اوجِ اقتدارِ علمیِ خود شاگردِ بچّه‌ی درِ مکتبِ اوست!

اولیاء خدا اینطور از ائمه علیهم السلام استفاده می‌کردند، و البته حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ما را هم محروم نکرده‌اند، حضرت به ما هم وعده داده‌اند، فرمودند: «تُجْلى بِالتَّنْزيلِ اَبْصارُهُمْ، وَ يُرْمى بِالتَّفْسيرِ فى مَسامِعِهِمْ، وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ»، شب‌ها زمانی که همه خواب هستند…

زمانی ما استادی داشتیم که می‌فرمود: سیرِ سالک در خواب از بیداری هم بیشتر است، انسان نمی‌فهمد یعنی چه! ما باید برویم و درس بخوانیم…

حضرت فرمودند: اگر امام زمان سلام الله علیه… حضرت اینجا فرمودند دیگر، فعلِ «یُغبَقون» مجهول است، یعنی فاعلِ آن خودِ تو نیستی، اگر کسی صیقل بخورد و با حضرت پیوند بخورد و به دستوراتِ حضرت گوش فرا بدهد «یُغبَقون»، جامِ حکمت را در دلِ او می‌ریزند، شبانه‌روز!

در میانِ روز که مردم در حالِ کار کردن هستند او هم در حالِ کار کردن است اما مدام در حالِ رشد کردن است.

حوزه علمیه این همه آخوند تربیت کرد، یک نفر امام شد که نفس می‌کشید و همه می‌مُردند، از کجا آمده است؟ اگر حفظ کردنی بود که بگویید کجاست که ما هم برویم و حفظ کنیم، این از جای دیگری می‌آید، حضرت فرمودند: نگران نباشید!

گرچه در دوره‌ی غیبت از حضورِ مبارکِ امام زمان ارواحنا فداه محروم هستیم اما «وَ یُغبَقون»! شب هنگام، یعنی او که مشکلی ندارد، فاعل و فیضِ فاعل که تعطیل‌بردار نیست، اگر ما شرایط را آماده کنیم او می‌آید، «وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ».

اینجا دوباره سیّد رضی رحمة الله علیه از متن پریده است، چون ناگهان بحث از این حالتِ سرمستی پریده است و است و به سراغِ دشمنانی رفته است که از حق استنکاف می‌کنند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «وَ طالَ الاَمَدُ بِهِمْ لِيَسْتَكْمِلُوا الْخِزْىَ»، فکر نکنید الآن در خیابان می‌روید و فلان دزد را می‌بینید و فلان جا طرف رها کرده است و مسخره می‌کند، چقدر در قرآن کریم و اینجا هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به ما فرموده‌اند، برای همین ایمان بوده است دیگر!

وقتی زندگیِ طرف را می‌بینید تعجّب نکنید، همه‌ی فعل‌های اینجا مجهول است، یعنی کار به دستِ شخصِ دیگری است، شما باید وظیفه‌ی خودت را انجام بدهی.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «وَ طالَ الاَمَدُ بِهِمْ لِيَسْتَكْمِلُوا الْخِزْىَ»، به آن‌هایی هم که به حرف گوش نمی‌دهند فرصت داده است که ذلّتِ آن‌ها را بیشتر کند، بعضی اوقات که خدای متعال بر سرِ انسان نمی‌زند برای این است که دیگر آن بنده رها کرده است؛ مادر اگر ببیند که فرزندِ او از روی پشت بام می‌افتد داد می‌زند، کار باید به کجا برسد که مادر ببیند فرزندِ او از روی پشت بام می‌افتد حرف نزند؟ این شخص چقدر باید مبغوض شده باشد که دیگر به او بی‌توجّهی کند؟

حضرت فرمودند: «وَ يَسْتَوْجِبُوا الْغِيَرَ»، این‌ها دیگر مدام رنگ به رنگ می‌شوند، شما هم مدام می‌گویید رشد می‌کند، مدام با مالِ حرام، با دل سوزاندن رشد می‌کند، «حَتّى اِذَا اخْلَوْلَقَ الاَجَلُ»، تا اینکه اجلِ او نزدیک بشود، «وَ اسْتَراحَ قَوْمٌ اِلَى الْفِتَنِ»، می‌بینید مدام فتنه‌گری می‌کند، دلِ او آنجا آرام می‌گیرد، حق را نمی‌بیند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند که به زودی تمام می‌شود.

دو سه جمله را رد می‌کنم، تا اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: تا لحظه‌ای که لحظه‌ی مرگِ او می‌رسد، اینجا دو نوع می‌شوند، بعضی‌ها مسیرِ خودشان را ادامه می‌دهند و فرعون هستند، بعضی‌ها اینطور نیستند، بعضی‌ها تا دقایق آخر در سپاهِ عمر سعد و شمر ایستاده بودند، چند نفر هم شهید شدند، آن موضوع اینجاست، «حَتّى اِذا وافَقَ وارِدُ الْقَضاءِ انْقِطاعَ مُدَّةِ الْبَلاءِ»، تا اینکه دیگر آزمایش‌های او انجام می‌شود، در لحظه‌ی آخرِ تصمیم‌گیری «حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلى اَسْيافِهِمْ»، شخصی که اصلاً شیعه نبود ایستاده بود و به دوستِ خود گفت:… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در حالِ صحبت کردن بودند که این سپاه شروع کردند به مسخره کردن، گفت: اگر روز قیامت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند که آیا تو پسرِ مرا در آغوشِ من ندیدی؟ تو ندیدی که این‌ها در حالِ مسخره کردنِ او بودند و شما در حالِ تماشا کردن بودید؟… گفت: من نمی‌دانم که باید به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه پاسخی بدهم…

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: یک لحظه «حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلى اَسْيافِهِمْ»، روکشِ شمشیرهای آنان از بصیرت می‌شود…

ان شاء الله که خدای متعال برای ما روزی بفرماید… یک لحظه! این شخص این همه گریه را دید، این همه خون را دید، این همه استغاثه را دید، یک لحظه چه می‌شود که برمی‌گردد!

«حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلى اَسْيافِهِمْ وَ دانُوا لِرَبِّهِمْ بِاَمْرِ واعِظِهِمْ»… البته ظاهراً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینجا در مورد آن کفّاری می‌فرمایند که مدام به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ظلم کردند و ایشان را از مکّه بیرون کردند اما ناگهان بعضی‌ها برگشتند، «خالد بن سعید بن عاص» که همین یک نفر در بنی‌امیّه هست که در سقیفه آمد و از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دفاع کرد، یعنی فقط کربلا نیست؛ این‌ها به حرفِ واعظشان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند گوش فرا دادند…

بعد اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام راجع به بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند جمله فرموده‌اند که من مختصر می‌کنم که دیگر نخواهم بعداً این خطبه را ادامه بدهم، اینجا شاید تندترین نقدهای حضرت به مخالفین است.

کسی بیانِ این حرف‌ها را توهین نمی‌داند، این‌ها کلامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، ایشان فرمودند: «حَتّى اِذا قَبَضَ اللّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» آن لحظه‌ای که خدای متعال رسولِ خود را از ما گرفت، «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَعْقابِ» گروهی به جاهلیّت برگشتند.

اگر زمانی زنده بودم عرض خواهم کرد که اینجا شهید صدر یک تحلیلی دارند که خیلی فوق العاده است که چه اتّفاقی افتاد که برگشتند، چه شد که آن‌هایی که ضرب المثلِ صبر بر شکنجه بودند بعداً دزد شدند یا فرزندانِ آن‌ها دزد شدند، اینطور نیست که خدای متعال به کسی گارانتی بدهد، خیلی از این‌هایی که در کربلا بودند اگر کشته نمی‌شدند بعداً به مسیرِ باطل می‌رفتند، اینطور نیست که تصوّر کنید که کسی گارانتی دارد، نه اینکه بگویم همین شخص، همین شخص را که خدای متعال خرید و رفت، منظورِ بنده این است که اگر کسی در کربلا حاضر باشد… شخصی بود که در کربلا حاضر بود، دستِ او هم از بدن جدا شد، بطورِ اتّفاقی کشته نشد، امرِ الهی که واضح است منظور بنده به ظاهر اتّفاقی است، اگر خونِ این شخص بیش از حد رفته بود که تمام شده بود جزوِ شهدا بود، این شخص بعد از کربلا آمد و به امام زین العابدین علیه السلام فحش داد! برای مالِ دنیا!

آنقدر آزاده داریم که خوب است و آزاده هم داریم که برگشته است و الآن خدای متعال را هم قبول ندارد! اینطور نیست که کسی گارانتی داشته باشد! طرف ده سال شکنجه شده است و صبر کرده است و برگشته و آمده و برای مسائلِ مالِ دنیا پسرِ او… پناه بر خدا!

حضرت فرمودند: «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَعْقابِ» گروهی برگشتند، «وَ غالَتْهُمُ السُّبُلُ» این راه‌های متفرّقه که… بجای اینکه درِ خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بروند به کوچه و پس کوچه رفتند، این راه‌های متفرّقه آن‌ها را نابود کرد، «وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلائِجِ»، به یک چیزهایی یا به یک کسانی اطمینان کردند که نباید اطمینان می‌کردند.

طرف یک پست می‌بیند و حرف می‌زند، به چه چیزی؟ «وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلائِجِ»، اتّکالِ آن به چه بود؟ مگر این معتبر بود؟

یک عدّه به سراغِ «سعد بن عباده» رفتند، یک عدّه به سراغِ «ابوبکر» رفتند، یک عدّه به سراغِ «ابوسفیان» رفتند، «وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلائِجِ»، به کجا رفتید؟

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ»، صله رحم نکردند، «وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذى اُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ»، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مودّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستور داده بودند، «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[7]، «وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذى اُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ»، بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم طوری با دخترِ ایشان برخورد کردند که انگار ایشان یک زنِ غریبه است!

یعنی اگر یک زنِ غریبه در شهرِ ما بیاید و در کنارِ خیابان بایستد مردم بیشتر توجّه می‌کنند تا دخترِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که به خانه‌ی تک تکِ مهاجرین و انصار رفتند و در زدند، «وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذى اُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ»، آن وسیله‌ای که باعثِ هدایتِ آن‌ها بود و دستور داده بودند به آن چنگ بزنید و آن را رها نکنید را رها کردند، «وَ نَقَلُوا الْبِناءَ عَنْ رَصِّ اَساسِهِ» ساختمان را از بنیادِ آن ویران کردند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه کردند… چون آن روزی که به عیادتِ ایشان آمدند گفتند چرا شما اینقدر گریه می‌کنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: پدرم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی زحمت کشیده بودند… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اگر کار را به دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌سپردید آسمان و زمین برکاتِ خود را نازل می‌کردند، من می‌بینم که شما چقدر خودتان را بدبخت کردید…

«وَ نَقَلُوا الْبِناءَ عَنْ رَصِّ اَساسِهِ، فَبَنَوْهُ فى غَيْرِ مَوْضِعِهِ»، بنا را بردند و در یک جای دیگری ساختند، یک دستگاهِ دیگری درست کردند…

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «مَعادِنُ كُلِّ خَطيئَة»، این‌ها سرچشمه‌ و معدنِ هر خطایی هستند، «وَ اَبْوابُ كُلِّ ضارِب فى غَمْرَة»، این‌ها باب‌های همه‌ی فتنه‌ها و بلاها هستند، «قَدْ مارُوا فِى الْحَيْرَةِ»، مردم را در حیرت بردند، «وَ ذَهَلُوا فِى السَّكْرَةِ»،انگار که مست شده‌اند و نمی‌فهمیدند «عَلى سُنَّة مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»، برگشتند…

اصلاً گریه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای این نبود که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت برسند، برای اینکه آن همه زحمت کشیده نشد که… وقتی گریه می‌کردند… این اختلافات را که می‌بینید…

شخصی به محضر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید و عرضه داشت که چرا شما اینقدر گریه می‌کنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: بخدا سوگند اگر کار را به دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سپرده بودند حتّی بینِ دو نفر هم اختلاف نمی‌شد!

ما را از سر سفره‌ی پر برکتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بلند کردند…

امام سجّاد علیه السلام فرمودند: «إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»[8]… توبه کردم، شب قدر شد، شب عید فطر شد، باز برگشتم…

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

من می‌خواهم دو جمله بگویم که یکی از آن‌ها به امام حسن مجتبی علیه السلام ربط دارد و دیگری هم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

انسان اگر بیمار داشته باشد و به درمانِ بیماریِ او امید داشته باشد، وقتی آن بیمار درد می‌کشد انسان اذیّت می‌شود، ولی متفاوت است، ان شاء الله که این را تجربه نکنید، مخصوصاً ان شاء الله خدای متعال نیاورد در یک خانه‌ای که مادر بیمار باشد، مادری که از چهره‌ی او معلوم است که دیگر درمانی ندارد… روز به روز بدنِ مبارکِ ایشان آب می‌شود… چهره‌ی مبارکِ ایشان زرد می‌شود… دیگر نمی‌تواند چشمانِ مبارکِ خود را باز نگه دارد… دیگر صدای ایشان جوهره ندارد…

دیگر بچّه‌ها نمی‌توانند از جوارِ بدنِ مبارکِ ایشان بلند شوند، بچّه‌ی عادی باشد نمی‌رود تا بازی کند، اصلاً هر لحظه… اگر او را به جایی مثلاً مثلِ اتاقِ کناری ببرند مدام می‌آید و سر می‌زند… چون نمی‌داند که تا چند لحظه‌ی دیگر چشمِ او به این مادر هست… حال چیزهایی نقل شده است… من یک جمله عرض کنم و می‌خواهم همینجا تحویل بدهم…

اینکه آیا امام حسن مجتبی سلام الله علیه در آن کوچه بوده‌اند یا نبوده‌اند محلّ بحث است، اما من یک چیزی دیده‌ام که می‌خواهم با همین توسّل کنم…

اینجا دو نقل از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هست، یکی نسبت به قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که فرمودند: خیر نبینی که اینقدر به ما ظلم کردی…

یکی هم من دیدم در این لحظه‌ی حمله به خانه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک نقل از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هست که ایشان دست بلند کردند و عرض کردند: «اللهم احفظ حسن و الحسین»… باز کردنِ این موضوع مرا خیلی اذیّت می‌کند، فقط یک جمله عرض می‌کنم، یک معنای آن این است که خدایا! این‌ها آمده‌اند تا همه را بکشند…

اصلاً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام درگیر نشدند که امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را حفظ کنند…

یک معنای دیگرِ آن هم این است که خدایا! حسنِ مرا حفظ کن… یعنی خدایا! به حسنِ من تحمّل بده…


[1] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی 44

[2] سوره ی مبارکه ی طه، آیات 25 تا 28

[3] صحیفه ی سجّادیه، صفحه 98

[4] سوره مبارکه آل عمران، آیه 133 (وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)

[5] سوره مبارکه مطففین، آیه 26 (خِتَامُهُ مِسْكٌ ۚ وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ)

[6] امالی شیخ طوسی، صفحه 460

[7] سوره مبارکه شوری، آیه 23 (ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)

[8] مناجات شعبانیّه