درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه پنجاه و نهم

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ 23 آذر 1397 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی پیرامون موضوع «اهمیت برائت» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[2]

«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏»[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه حضرت زهرا سلام الله علیها صلواتی محبّت بفرمایید.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُم

دو جلسه راجع به مسئله‌ی وحدت، اشتراکاتِ ما با سایرِ مذاهب و دستوراتِ اهل بیت علیهم السلام در این زمینه گفتگو کردیم، بخش‌هایی را عرض کردیم، اما از طرفِ دیگر هم همیشه این مسئله‌ی وحدت و تقریب جهتی دارد که متأسّفانه در بینِ افراط و تفریط و بی‌انصافی از دو طرف گیر افتاده است؛ یک طرف آن بحثی بود که عرض کردیم اجازه‌ی هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیز بینِ گروه‌ها داده نمی‌شود و… که در دو جلسه‌ی اخیر به آن پرداختیم و اندکی راجع به معنای اینکه «ما خدا و رسول و قبله‌ی مشترکی داریم» پرداختیم.

چرا برخی با تقریب و وحدت مخالف هستند؟

از آن طرف انسان باید ببیند چرا وقتی نامِ وحدت و تقریب می‌آید عدّه‌ای از بزرگانِ حوزه ناراحت می‌شوند؟ علّتِ آن تفریطِ بیش از حدِّ عدّه‌ای است که متأسّفانه بخشی از این‌ها هم به نامِ نظام تمام می‌شود.

ارکان و جاهای زیادی از حکومتِ ما دستِ کسانی است که نه به منویاتِ ولی فقیه کار دارند و نه به حوزه‌ی علمیّه، و در غالبِ تشیّع شیعه نیستند، این‌ها تنها ظاهراً شیعه هستند اما سنّی‌گری دارند؛ ما با سنّی‌گری مشکلی نداریم، اگر یک سنّی در جای خود سنّی باشد با یکدیگر مباحثه‌ی علمی می‌کنیم و مشکلی هم نداریم اما اینکه مثلاً کسی آخوند باشد و محاسنِ بلند هم داشته باشد و به نامِ اینکه این تشیّع است در تریبون‌ها سخنگوی مذاهبِ دیگر بشود خطرناک است و مسئله‌ی اعتقاد چیزی نیست که انسان از آن کوتاه بیاید، اگر صد برابرِ آن چیزی که ما در این سالیانِ اخیر کشته داده‌ایم باز هم کشته بدهیم برای دفاع از مکتب چیزی نیست کما اینکه قبل از ما این اتّفاقات افتاده است.

من چند حاشیه‌ی خلاصه‌ی سریع عرض می‌کنم که بگوییم انسان باید ببیند آن بنده‌های خدا چه می‌گویند، حال عدّه‌ای در این میان منحرف هستند و ممکن است از جهتِ مالی با دشمن هم ارتباط داشته باشند و دشمن هم این‌ها را تقویت کند، من این را انکار نمی‌کنم، اما علّتِ اینکه بعضی از آن‌هایی که از بحثِ وحدت ناراحت می‌شوند بعضی از رفتارهایی است که صورت گرفته است.

مثلاً در اوایل انقلاب عدّه‌ای فضایی ایجاد کرده بودند که طبیعتاً فکرِ این‌ها فکرِ رسمیِ مرحوم امام و… نبود چون آثارِ مرحوم امام و… مشخّص است، این‌ها کوچک‌ترین مطلبی که قصد داشت از تشیّع دفاع کند یا مباحثه‌ی مؤدّبانه کند و یا اگر کسی می‌خواست تراثِ شیعی را چاپ کند با شدیدترین وضع با آن‌ها برخورد می‌کردند و این‌ها خیلی‌ها را متفرّق کردند که بنده قصد ندارم صریح صحبت کنم. این‌ها خیلی فجایع درست کردند، کار هم دستِ برخی بود و کسی هم نمی‌دانست این‌ها در حالِ چه کاری هستند، مثلاً همین کتابِ «سُلَیم بن قیس» که شاید الآن شما آن را در خانه داشته باشید در زمانِ کودکیِ ما خیلی سخت پیدا می‌شد، بزرگترها در یاد دارند که اوایلِ انقلاب اصلاً این کتاب‌ها پیدا نمی‌شد، انگار مسائلِ غیراخلاقی است! الآن چون فیلتر شکن هست همه چیز با فیلتر شدن حل می‌شود، آن زمان از این خبرها هم نبود!

مثلاً دانشگاه تأسیس شد، اینکه در آن دانشگاه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت نمی‌گویند مهم نیست، مثلاً دانشجویی در تابلوی دانشگاه یک روایتی را از منابعِ غیرشیعه (سنن ترمذی) آورده بود که یکی از مخالفینِ شیعه کاری کرده است، منبع هم از اهل سنّت بود، مثلِ اینکه کسی بگوید واشنگتن پست گفته است ترامپ فلان کار را انجام داده است، این دانشجو را تا مرزِ اخراج بردند! که چرا تو این جمله را از کتابِ این‌ها روی تابلوی اعلانات نصب کرده‌ای؟!

یا مثلاً کنگره راه انداخته بودند… کسی که معمولاً هر سال جزوِ بعثه‌ی یکی از مراجع به حج مشرّف می‌شود این کار را کرده است…

انسان باید منصف باشد، انسان باید بگوید چرا وقتی حرف از وحدت زده می‌شود بعضی‌ها مخالفت می‌کنند؟ ما هم در دو جلسه‌ی اخیر از بحث وحدت دفاع کردیم، از آن دفاع‌مان هم دست برنمی‌داریم، اما می‌خواهیم تحلیل کنیم و ببینیم چرا عدّه‌ای مخالف هستند، یک عدّه از آن‌ها دشمن هستند اما یک عدّه از آن‌ها بزرگانِ علماء هستند، چرا این‌ها مخالفت می‌کنند؟ این‌ها از چه چیزی ترسیده‌اند؟ این‌ها از عملکرد و بعضی از رفتارها ترسیده‌اند.

مثلاً کنگره گذاشته بودند و علمای مذاهبِ مختلف جمع شده بودند و راجع به آیه‌ی تطهیر صحبت کرده بودند، در دو روز اول هم بحث و مباحثه شده بود که منظور از «اهل بیت» در این آیه‌ی تطهیر چه کسانی هستند؟ آیا منظور همسرانِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستند؟ آیا منظور پنج تن علیهم السلام هستند؟ آیا منظور مشترک است؟ در این مورد گفتگو کرده بودند؛ آقایان هر دلیلی داشتند گفته بودند و علمای ما هم ادلّه‌ی خود را اقامه کرده بودند و کار تمام شده بود و گفته بودند: بله! ظاهراً آیه راجع به پنج تن علیهم السلام است؛ بعد از همایش بیانیّه امضاء می‌کنند، گفته بودند بیانیّه امضاء کنیم که در این چند روز علماء مذاهب مختلف آمده بودند و بحث کردند و استدلال شد و در نهایت توافق شد که در این بحث علمی منظورِ آیه فلان است و مصادیقِ آن هم پنج تن علیهم السلام هستند.

در روز سوم همین آقایی که تقریباً هر سال جزوِ بعثه‌ی یکی از آقایان به حج مشرّف می‌شود گفته بود: این حرف‌ها دو سه روز زده شده است و استدلال‌ها شد اما وقتی به سیاقِ نگاه کنیم می‌بینیم که این آیه‌ی تطهیر ربطی به پنج تن علیهم السلام ندارد و راجع به همسرانِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم است!

آیا شما نامِ این کار را تقریب می‌گذارید؟ مرده‌شور این تبلیغ را ببرد که شما مروّج و مبلّغِ دیگران شده‌اید! شما حرفِ خود را مؤدّبانه بزن و آن‌ها هم حرفِ خود را مؤدّبانه بزنند و مخاطب هم تصمیم بگیرد، شما چکار دارید که وقتی خودِ آن‌ها هم پذیرفته باشند نپذیری؟!

مسلّماً این موضوع حسّاسیّت ایجاد می‌کند.

عقاید چطور به دستِ ما رسیده است؟

اهل بیت علیهم السلام خیلی تلاش کردند که این عقاید به دستِ ما برسد، من و شما تصوّری از این موضوع نداریم که واقعاً چطور ممکن است بعضی از حرف‌ها به من و شما رسیده باشد.

شما تصوّر کنید مثلاً در دوره‌ای که داعش در سوریه قاهر بود و تمامِ آنجا را گرفته بود و ارکانِ حکومت در دستِ آن‌ها بود، فرض کنید بخواهید در آن کشور راجع به توسّل به قبر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم حرف بزنید، آیا جرأت دارید؟ هنوز کلمه‌ی «ت» را نگفته‌اید سرتان را می‌بُرند! حال فرض کنید که مردم هم طرفدارِ آن‌ها باشند.

یعنی زمانی شما می‌خواهید در عربستان در مقابلِ مسئولانِ حکومت حرف بزنید مسلّماً تقیّه می‌کنید، اما تصوّر کنید که زمانی اگر شما در تاکسی هم حرف بزنید و «یا حسین» بگویید در لحظه ماشین را قفل کنند و انتحاری بزنند! یعنی شما مجبور بشوید از مردم هم تقیّه کنید، یعنی از افکارِ عمومی! حال فرض کنید که این جریان هزار سال هم ادامه داشته باشد، الحمدلله هیمنه‌ی استقرارِ داعش خیلی زود شکسته شد اما شما تصوّر کنید هزار سال است که این حکومت برقرار است، آیا به نظرِ شما بعد از هزار سال «توسّل به اهل بیت علیهم السلام» باقی می‌ماند؟ قطعاً باقی نمی‌ماند!

واقعاً اینکه بعضی چیزها برای ما مانده است مانندِ معجزه است، چون اهل بیت علیهم السلام خیلی تلاش کردند و عدّه‌ای از شیعیان هم خیلی تلاش کردند که عقایدِ شیعه باقی بماند، فقط خدای متعال می‌داند که این‌ها چطور به دستِ ما رسیده است، شایان ذکر است که شیعه همواره مظلوم و زیردست بوده است، همواره بزرگانِ شیعه را زده‌اند، همواره ائمه‌ی ما علیهم السلام را زده‌اند.

این حرف‌هایی که عرض می‌کنم به معنای نفیِ دو جلسه‌ی گذشته نیست، آنجا سرِ جای خود است، اما هر چیزی باید سرِ جای خود باشد، بنده ده‌ها مرتبه راجع به اینکه ما در رفتار با سایرِ مذاهب باید چطور رفتار کنیم صحبت کرده‌ام، اما اینکه باید عقیده‌ی خود را حفظ کنیم مطلبِ دیگری است.

برائت و ولایت موتورِ محرّکِ ماست.

موتورِ محرّکه‌ی ما برائت و ولایت است، موتورِ محرّکه‌ی ما دوستی و بیزاری است، تا قلبِ انسان برای چیزی نتپد… شما ماجرای امام حسین علیه السلام را ببینید، در همین تهران و شهرستان‌های دیگر گاهی مثلاً در ایّام محرّم و صفر همایش می‌گیرند، مثلاً همایش بررسی ابعاد واقعه عاشورا از نگاهِ فلان و فلان، عدّه‌ی خیلی خیلی کمی در آن شرکت می‌کنند، معمولاً کسی در این همایش‌ها شرکت نمی‌کند، این همان امام حسین علیه السلام است، راجع به همان امام حسین علیه السلام صحبت می‌کنند، در جای دیگر همایش شیرخوارگان حسینی برگزار می‌کنند و یک مدّاح و یک سخنران هم می‌آورند و شما می‌بینید جمعیّت اصلاً در محلِّ همایش جا نمی‌شود! چرا؟ مردم به آنجایی می‌آیند که دل‌شان درگیر است، اما اگر شما دلِ مردم را درگیر نکنید و همان حرف‌ها را در جای دیگر بزنید، اصلاً کسی کاری به این کارها ندارد!

همین الآن در تهران نقدِ کتاب‌های عاشورایی است، همینکه فضای آن از آن فضای ارتباطِ حسّی خارج بشود مشتری ندارد؛ قصد ندارم بگویم آن کارها بد است، آن‌ها کارِ علمی است و در سرِ جای خود خوب است اما مردم نمی‌آیند.

انسان‌هایی که هزار تومان برای هیچ کجا خرج نمی‌کنند در جاهای دیگر میلیاردی خرج می‌کنند، آنجاهایی که دلشان گیر کرده است!

این دین را با قلبِ ما گره زده‌اند، این دل را با عشق به اهل بیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنانِ ایشان گره زده‌اند، امکان ندارد کسی حرارتِ ولایی نداشته باشد و در جایی به درد بخورد، این موضوع کم هم نیست، اینجا عرض کنم که تصوّر نکنید هر کسی که به حوزه‌ی علمیّه برود ولایت و برائتِ او تقویت می‌شود، نخیر! ممکن است طرف فقیه هم بشود، هشتاد سال هم عمر داشته باشد اما دلِ او مانندِ کوهِ یخ باشد، ممکن است روضه را هم مسخره کند، یا روضه را دون و ضعیف و بی‌ارزش ببیند، اینکه می‌گویم ممکن است که وجود دارد اما نمی‌شود پرده‌دری کرد.

نباید از این هم ترسید که اگر خواستیم بحثّ علمی کنیم ما را به تفرقه متّهم کنند، من با توجّه به اینکه دو جلسه مفصّل در مورد وحدت صحبت کرده‌ام نمی‌خواهم مدام عرض کنم که ما طرفدارِ وحدت و تقریب هستیم و ما طرفدارِ هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیز هستیم و ما طرفدارِ عدمِ فحاشی هستیم، آن‌ها سرِ جای خود، اما دفاع از مکتب شوخی‌بردار نیست؛ بله! نباید دعوا کرد اما چرا من نباید از عقیده‌ی خود دفاع کنم؟

آیا می‌ترسید که شما را به تفرقه متّهم کنند؟ ائمه علیهم السلام را بسیار زیاد به تفرقه متّهم کرده‌اند، «هشام بن عبد الملك» ملعون به امام باقر علیه السلام عرض کرد که همیشه یکی از شما اهل بیت هستند که جامعه را بهم بریزند!

شما خودتان را در آن فضایی ببرید که یک داعشی هزار سال است در جامعه کار می‌کند، یک نفر می‌خواهد بیاید و یک حقیقتی را بیان کند، نه مردم اجازه می‌دهند، چون افکار عمومی نمی‌پذیرد، نه حکومت اجازه می‌دهد! حال یک نفر بیاید بگوید ما نسبت این شخصی که به او خلیفه می‌گویید نقد داریم؛ یکی از این‌ها متّهم به فحّاشی به حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است، یکی دیگر از این‌ها متّهم به قتل حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است؛ بالاخره این یک بحث است دیگر، نمی‌توانیم! آیا شما دوست دارید ما این‌ها را دوست داشته باشیم؟ ما نمی‌توانیم این‌ها را دوست داشته باشیم! ببینید چقدر انصاف دارم که فعلاً می‌گویم این‌شخص متّهم به قتلِ حضرت زهرا سلام الله علیها است! شما یا این را برطرف کنید یا اینکه معنی ندارد ما نسبت به آن کسی که احساس می‌کنیم قاتلِ حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها است محبّت داشته باشیم.

این موضوع چیزِ خیلی ساده‌ای است، اگر کسی درست تبیین کند این را متوجّه می‌شوند.

مثلاً عطّار می‌گوید: زمانی شیخی نزدِ استادِ خود رفت و گفت من از دستِ زنِ خود خسته شده‌ام و قصد دارم او را طلاق بدهم، شیخ علّت را پرسید و او گفت: برای اینکه او مدام به بعضی از این اصحاب جسارت می‌کند، شیخ پرسید: مثلاً چه می‌گوید؟ گفت: مثلاً می‌گوید فلانی قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها است، فلانی حقِّ حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را خورده است و… شیخ گفت: همسرِ تو آن شخصی که تو قبول داری را که قبول ندارد، او به یارِ غارِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم کاری ندارد، او قاتلِ حضرت زهرا سلام الله علیها را لعن می‌کند، راست می‌گوید، اگر قاتلِ حضرت زهرا سلام الله علیها است باید او را لعن کرد، اما او که با یارِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دشمن نیست، او با قاتلِ دخترِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دشمن است، تو هم به او بگو اگر آن شخص که تو می‌گویی قاتلِ دخترِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم است لعنتِ خدا بر او باد!

بعد از هزار سال و این همه تلاش ما این مرزبندی را درست نکرده‌ایم، اهل بیت علیهم السلام به ما دریا دریا مطلب رساندند که نگذارید این‌ها از بین بروند، بعد از هر نماز فلان و فلان و فلان را لعن می‌کردند، این فلان و فلان که فقط برای زیارت عاشورا نیست، این فلان و فلان در کافی آمده است، شرایط آنقدر هم حسّاس است که خیلی اوقات نمی‌شود اسم برد و نیاز هم نیست انسان نام ببرد، حتّی وقتی انسان می‌خواهد این مباحث را علمی مطرح کند باید خیلی احتیاط کند؛ ما در قم بحثی داریم که هیچ وقت اجازه نمی‌دهیم بگویند کجاست و چه چیزی است و محتوای آن چیست، اما بالاخره یک عدّه باید بدانند، عدّه باید مدافع باشند که در جامعه حسّاسیّت ایجاد بشود.

نمی‌شود در جامعه‌ای شبکه‌ی یک تلویزیون توحید درس بدهد و شبکه‌ی دوم مثلاً برای لات و هُبَل و عُزّی تبلیغ کنند، نمی‌شود مردم را هم به خدا دعوت کرد و هم به بُت.

ما زمانی در اینجا شرح خطبه‌ی شقشقه می‌گفتیم، هنوز چیزی هم از منابع نگفته‌ایم… زمانی ما می‌خواهیم راجع به عقایدمان حرف بزنیم که مسلّماً از منابعِ خودمان می‌خوانیم اما زمانی که می‌خواهیم در این موضوعاتی که مخالفین هستند بحثِ تاریخی کنیم ابداً از منابعِ خودمان چیزی نمی‌گوییم، آن چیزی را می‌گوییم که خودشان گفته‌اند.

آیا بحث میان شیعه و سنّی برای هزار سال پیش است؟

یک بزرگواری که خیلی هم اهل فضل است اعتراض کرده بود که این بحث‌ها برای هزار و چهارصد سالِ پیش است، چه ربطی دارد؟… اینطور نیست! تمامِ این منابعِ اسلامی را روی فضای فکریِ آن‌ها و حذفِ فضای فکریِ اهل بیت علیهم السلام نوشته‌اند؛ نه فقط مباحثِ اعتقادی و اختلافی، فقه و اصول و ادبیات هم همینطور است.

چند سالِ گذشته ما در کلاس اصول به رفقایی که سر کلاس بودند گفتم: «انَّما» از اداتِ حصر است… در اصول بحثی به نامِ مفاهیم داریم که بخشی از آن اداتِ حصر است، مثلاً «انَّما» یعنی این است، این ظاهرِ کلمه است و مفهومِ آن این است که جز این نیست، «اِنَّما» این پنج نفر اهل بیت هستند یعنی زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم جز این پنج نفر اهل بیت نیست، گفتم بروید و معنای «اِنَّما» را نگاه کنید، «اِنَّما»های «فخرِ رازی» را نگاه کنید، هر کجا که «اِنَّما» ربطی به مسائلِ ما ندارد می‌گوید این دلیل بر حصر است و یعنی فقط این، اما وقتی به «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»[4]و «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ»[5] می‌رسد می‌گوید چه کسی گفته است که «اِنَّما» راجع به حصر است؟ اصلاً معنای لغت را انکار می‌کند!

شما این‌ها را کنارِ یکدیگر بگذارید می‌بینید که آن‌ها ادبیّاتِ خود را هم تغییر داده‌اند! نه فقط مباحثِ شیعه و سنّی را، ادبیّات را تغییر داده است، اصول را تغییر داده است، فقه را تغییر داده است!

در مورد بلند گفتن یا آهسته گفتنِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» خودِ «فخر رازی» می‌گوید: درست است که در روایاتِ ما بیشتر آمده است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بلند نگوییم اما بنی‌امیّه فشار آورده‌اند که اینطور بگویند، یعنی فقه را تغییر داده‌اند.

قرائتِ قرآن را تغییر داده‌اند و… و خدای متعال می‌داند که این‌ها یکی دو مورد نیستند، خدای متعال شاهد است که اگر ما بحثِ خود را دو سال راجع به این موضوع بگذاریم که چه بلایی سرِ آثارِ اسلامی آورده‌اند، یعنی من سند بیاورم و بخوانم و ویدئو پرژکتور نصب کنیم و اسناد نشان بدهیم طیِّ دو سال تمام نمی‌شود.

ما ششصد مورد که این‌ها نسخه‌ی خطّی را طوری به دروغ تحریف کرده‌اند که خلافِ عقایدِ شیعه دربیاید را درآورده‌ایم و خسته شدیم! آنقدر این‌ها زیاد است که تمام نمی‌شود! همه چیز را تغییر داده‌اند و فقط یک بحثِ ساده نیست، همه جای دین را تغییر داده‌اند، به تعبیر امیرالمؤمنین روحی له الفداه می‌فرمایند: پوست گوسفند را درآوردند و آن را برعکس بر تنِ گوسفند کردند، جای همه چیز را برعکس کردند، هر کجا که عقلی بود نَقلی شد و هر کجا که نَقلی بود عقلی شد، مثل این است که شما در ریاضیات بجای استدلال بگویید پدرم گفته است و در علوم انسانی که شاهد و مطالعات میدانی می‌خواهد استدلال کنید، همه چیز را بهم زده‌اند و خیلی هم محکم پای آن ایستاده‌اند، اصلاً تخریبِ گسترده کرده‌اند.

این حرف‌ها به این معنی نیست که مثلاً ما از آن مبانیِ دو جلسه‌ی اخیرِ خود دست برداریم که مثلاً برویم یقه کشی کنیم و فحش بدهیم، نه!

چرا امام سجّاد علیه السلام محبوب‌ترین امام شیعیان نزد اهل سنّت است؟

ائمه‌ی پایانیِ ما علیهم السلام کمی تصریح کرده‌اند، به اندازه‌ی سرِ سوزن، به همه‌ی این‌ بزرگواران کذّاب و فلان و فلان گفته‌اند، چرا؟ برای اینکه تصریح کرده‌اند! امام سجّاد علیه السلام برای آن‌ها خیلی خوب است، چرا؟ برای اینکه شرایط در شیعه نبوده است و حضرت بعد از واقعه‌ی عاشورا کمترین تصریح را کرده‌اند پس خیلی امامِ خوبی است! محبوب‌ترین امامِ ما برای آن‌ها امام سجّاد علیه السلام است، در شیعه هیچ امامی به محبوبیّتِ امام سجّاد علیه السلام نیست، خوارج و نواصب و بنی‌عباس و بنی‌امیّه و همه برای ایشان فضیلت گفته‌اند، چرا؟ آیا تصوّر کرده‌اید فضائلِ ایشان را دوست داشته‌اند؟ خیر! بخشی از آن برای این است که امام سجّاد سلام الله علیه بخاطرِ شرایطی که داشتند صلاح نمی‌دانستند به چیزهایی تصریح کنند و کمترین تصریح را داشته‌اند، لذا ایشان را بیشتر دوست دارند.

امام باقر علیه السلام کمی پرده را کنار زده‌اند، زمانی که بنی امیّه بر سرِ کار بودند اصلاً کسی جرأت نمی‌کرد نامِ ایشان را ببرد، امام صادق علیه السلام در جلساتِ خود کمی جلوتر آمده‌اند گفته‌اند که در او اختلاف است که اصلاً راویِ ثقه است یا نه!

در مورد امام کاظم علیه السلام گفته‌اند که ایشان بخشنده است، وقتی به امام رضا علیه السلام رسیده‌اند بعضی‌ از آن‌ها گفته‌اند که ایشان نستجیربالله دروغ می‌گویند و برخی دیگر گفته‌اند فرزندانِ ایشان دروغ می‌گویند، از امام جواد علیه السلام به بعد هرچه صراحتِ شیعه بیشتر شد… دیگر وقتی شما به امام عسکری سلام الله علیه که می‌رسید مثلاً مستشرقین نوشته‌اند که اصلاً این امامِ شیعیان عالِم نیست! (نستجیربالله)

از بس که برخورد کرده‌اند، از بس که تخریب کرده‌اند!

تهمتِ اختلاف‌افکنی به ائمه علیهم السلام

بعد هم همیشه ائمه‌ی ما را به این موضوع متّهم کرده‌اند که شما وحدت‌شکن هستید!

البته شایان ذکر است که این نمی‌تواند دستمایه‌ی کسانی باشد که امروز وحدت‌شکن هستند، بعضی‌ها امروز اشتباه می‌کنند، پرده‌دری می‌کنند، بی‌ادبی می‌کنند، آن چیزهایی که در دو جلسه‌ی گذشته عرض کردیم را رعایت نمی‌کنند، آن‌ها نمی‌توانند سوء استفاده کنند، چون از دستور تبعیّت نکرده‌اند.

اما اگر کسی از دستور تبعیّت کند و به دنبالِ این نباشد که مردم را تحریک کند، نباید از این بترسد که به او بگویند «تو اختلاف افکنی می‌کنی».

من چند مورد برای شما بخوانم که شما ببینید چه کسانی به ما گفته‌اند که شما اختلاف افکنی می‌کنید، چون ضبط می‌شود نامِ کتاب‌ها را نمی‌برم، اگر انسان بعضی از آثار را فقط بشنود هم بد نیست، عمد داشتم که این‌ها را بیاورم.

مثلاً عبارت را ببینید، این را قبلاً عرض کرده‌ایم که چرا به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها حمله شد؟ نستجیربالله العظیم گفتند برای اینکه می‌خواستند مفسدان شرارت نکنند! این باورنکردنی است، برای اینکه نمی‌خواستند اجازه بدهند… رها کنید، اعصابِ من خورد می‌شود و نمی‌توانم دیگر مطلب را بگویم…

مثلاً عبارت را ببینید، می‌گوید بر فرضِ اینکه به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها حمله شده است (چون نتوانستم آن قبلی‌ها را بخوانم مؤدّبانه را می‌گویم) چون خلیفه حق داشت کسانی را که زیرِ بارِ بیعت نمی‌رفتند بین مسلمانان اختلاف ایجاد می‌کردند را تهدید کند، این تحلیل است! آقایان اینطور می‌گویند که خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها به خاطرِ اینکه این بزرگواران قصد داشتند در جامعه اختلاف ایجاد کنند مورد هجوم قرار گرفت!

یک ملعون می‌گوید: چطور زمانی که رسول خدا در ماجرای فتح مکه وقتی به مکه وارد شدند گفتند فلانی که کافر بوده است و علیه شما شعرهای باادبیاتِ بسیار زشت می‌گفته است به پرده‌ی خانه‌ی خدا چسبیده است، پیامبر خدا دستور دادند او را همانجا بکشید و نیاز نیست حُرمتِ خانه را حفظ کنید؛ می‌گوید: چطور در حالی که کافرِ شروری در حالِ بی‌ادبی است نیاز نیست حُرمتِ خانه‌ی خدا حفظ شود… این را استدلال کرده است که بگوید می‌شود به خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام حمله کرد!

انسان‌های شناخته شده گفته‌اند! انسان‌هایی که کتاب‌های‌شان را در نمایشگاه کتاب می‌فروشند، من برخی از کتاب‌های آن‌ها را در اینجا خریده‌ام! نه انسان‌های ناشناس!

اهل بیت علیهم السلام در نهایت هم به اختلاف افکنی متّهم شدند!

همه‌ی عرضِ بنده این است: اینکه ما تصوّر کنیم باید عقایدمان را بینِ خودمان و بدونِ بی‌ادبی و دعوا بیان نکنیم که بچّه‌های‌مان ندانند چه کسی به چه کسی است که اختلاف افکنی نکنیم، این نه معنای است که مرحوم امام فرموده است و نه رهبری حفظه الله می‌خواهند بفرمایند و نه اصلاً عملی است، این فقط از بین بردنِ تشیّع است!

کار به جایی می‌رسد که می‌آیند و در دانشگاه‌های شهر تهران تبلیغات می‌کنند، بعضاً هم ممکن است موفّق باشند، چرا؟ چون برخی نمی‌دانند! اگر با طرف صحبت کنید و متوجّه بشود به حرفِ آن‌ها گوش نمی‌دهد اما نمی‌دانند چه خبر است.

اهل بیت علیهم السلام اجازه نمی‌دادند اینطور باشد، اگر اهل بیت علیهم السلام می‌دیدند به جز افرادِ خاصّی با این‌ها زیاد مراوده دارند… اگر طرف مُرد به تشییعِ جنازه‌ی او برو، در این حرفی نیست، اما اینکه در جلساتِ علمی این‌ها شرکت می‌کنند و… ائمه علیهم السلام علّت را جویا می‌شدند که چرا به حرفِ آن‌ها گوش می‌کنی؟ ائمه علیهم السلام هم بسیار زیاد به تفرقه متّهم می‌شدند که من چند موردِ آن را می‌خوانم.

مثلاً خودِ بخاری وقتی می‌خواهد بگوید چه شد که امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند می‌گوید: برای اینکه مردم او را بخاطرِ اختلاف‌ افکنی‌ تحویل نمی‌گرفتند! حتّی به او سلام هم نمی‌کردند! انگار که در شهر غریبه بود! آنقدر به او فشار آوردند که… «و كان لعلي من الناس وجه حياة فاطمة»[6]… تا زمانی که زهرای اطهر زنده بودند  مردم با ایشان سلامی می‌کردند، «فَلَمّا توفّیت استنکر علی وجوه الناس» بعد از آن وقتی مردم به ایشان نگاه می‌کردند انگار ایشان را نمی‌شناختند!

برای چه می‌خواهد این را بگوید؟ برای اینکه بگوید اختلاف افکنی کرده بود و مردم می‌خواستند ایشان را مجازات کنند!

«ابن حجر عسقلانی» که مهم‌ترین شرح بر «صحیح بخاری» را دارد و از اعاظمِ شیخ‌الاسلامِ آن‌هاست اینطور می‌گوید: مردم به احترامِ فاطمه علی را احترام می‌کردند ولی پس از وفات فاطمه هنوز او نزد خلیفه اول حاضر نمی‌شد لذا مردم دست از احترام به او برداشتند تا او هم آنچه مردم پذیرفته‌اند را بپذیرد تا یکپارچگی و وحدت حفظ بشود!

اینکه بعضی‌ها را می‌بینید از وحدت بیزار هستند برای این است که گاهی معنای وحدت این است، بگذار هرچه می‌خواهند بگویند…

اگر در خاطر داشته باشید قبلاً نامه 28 نهج البلاغه را  با هم خواندیم، معاویه به امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید: تو از ابتدا هم می‌خواستی اختلاف افکنی کنی!

وحدت با معاویه؟!

چون می‌ترسم جملاتِ من تقطیع شود مدام تکرار می‌کنم، چون گاهی اوقات اینطور می‌شود، ما دو جلسه راجع به وحدت صحبت کرده‌ایم، آن‌ها را قبول داریم، آن وحدت بینِ مسلمین است نه وحدت در اسلام، نه وحدت در عقیده، اصلاً معنی ندارد دو عقیده باشد و هر دو عقیده درست باشد، پاسخِ دو ضرب در دو یک چیز است، بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم خلیفه‌ی به حق یک نفر است، اصلاً این نمی‌شود که دو نفر به حق خلیفه باشند، اگر اینطور باشد که اختلالِ نظام می‌آید.

معاویه به والیِ مدینه نوشت که از خدا بترس و اجازه نده که بینِ مسلمین فتنه به پا بشود، در دینِ خودت تجدید نظر کن که نگذاری حسین و دیگران فتنه‌گری کنند! (نستجیربالله)

وقتی امام حسین علیه السلام قیام کرده بودند بعضی از علماء در کوفه می‌گفتند: ای مردم! از خدا بترسید و متّحد باشید و اجازه‌ی تفرقه ندهید.

خیلی از این حرف‌ها زده‌اند، همیشه در طول تاریخ صدها مرتبه یا هزاران مرتبه ما را به فتنه‌گری متّهم کرده‌اند، حال قصد ندارم همه‌ی آن‌ها را عرض کنم، اما تا بوده است همینطور بوده است.

نقد به صدا و سیما در رابطه با تصویرسازیِ آیات

اگر خط‌کشیِ درست بینِ شما نباشد عقایدِ شما در دیگران هضم می‌شود، مگر شما در دنیا چند نفر هستید؟ مگر تریبون دارید؟ مگر چقدر ماهواره دارید که تحریم هم نباشید و همان چهار جمله‌ی نصفه و نیمه را به گوشِ دیگران برسانید؟ «قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[7]، خودتان را حفظ کنید، حدّاقل زن و بچّه‌ی خود را حفظ کنید.

گاهی کار به جایی می‌رسد که وقتی ما می‌خواهیم عقایدِ اصلیِ خودمان را به خودمان بگوییم متّهم می‌شویم، برای اینکه مردم خبر ندارند، مردم که خبر ندارند و صدا و سیما هم که بیش از مردم خبر ندارد!

ما سریال علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ساختیم، آیا در آن سقیفه داشت؟ خیر! تصوّر کنم که حدّاقل بیست و دو ساعت سریال بود، اولاً ای کاش که نامِ سریال امیرالمؤمنین علیه السلام بود، ثانیاً شاید ساخته‌اند و حذف کرده‌اند، اما آن چیزی که پخش شده است سقیفه ندارد، چرا؟ می‌گویند: چون دعوا می‌شود!

حال من به این موضوع کار ندارم که مثلاً رسانه شرایطی دارد.

یک سریال هم آن‌ها به نام «عمر بن الخطاب» ساختند که از شبکه‌های عربی پخش شد، در آن سریال خیلی هم دروغ‌پردازی کرد، یک عدّه هم در داخل کشورِ ما نقد کردند و هم بعضی از اهل سنّت تعجّب کردند، بعد این سریال در شبکه‌های ضدّشیعی مانندِ «وصال عربی» پخش شد…

حال جالب است، وهّابی‌هایی که تصویر گرفتن را حرام می‌دانند سریال می‌سازند! شما حتماً دیده‌اید، اگر در مسجدالحرام عکس بگیرید می‌گویند حرام است و اگر مقاومت کنید شما را می‌گیرند، اما سریالِ عمر می‌شود ساخت! آن سریال حضرت زهرا روحی له الفداه و سلام الله علیها است که نمی‌شود ساخت! آن سریال امیرالمؤمنین روحی له الفداه و سلام الله علیه است که نمی‌شود ساخت!

این سریال را به فارسی دوبله کردند، در دوبله‌ی فارسی آن یکی دو اعترافی هم که او کرده بود را حذف کردند! باز این موضوع در داخل نقد شد، سریال عربی را به فارسی دوبله کردند و آن را در دو سه شبکه که مبلّغِ داعش هستند پخش کردند…

وقتی کار نشود… بنده نمی‌خواهم بگویم این اتّفاقی که افتاده است مثلاً نفوذیِ وهّابیّت در صدا و سیما است، نمی‌خواهم توهّم بزنم، چون خودِ بنده اوضاعِ صدا و سیما را می‌دانم، اصلاً اینقدر دقّتِ نظر در آن نیست که…

خواستند در صدا و سیما آیات را تصویرسازی کنند، به سوره‌ی مبارکه مطفّفین رسیدند، «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ»[8] وای بر کم‌فروشان، «الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ»[9] این‌ها زمانی که می‌خواهند کِیْل کنند کم می‌گذارند و کم می‌فروشند؛ آیه نیاز به تأیید داشته است، او چه کسی بوده است که آیات در تأییدِ او در تاریخ نازل می‌شده است و (نستجیربالله) اشکالات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌گرفته است؟ چه کسی بوده است که (نستجیربالله) بیست و سه مرتبه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را ویرایش کرده است؟ او چه کسی بوده است؟ شخصِ خلیفه دوم! حال اینکه همین شخص نمی‌تواند روخوانیِ قرآن انجام دهد اما…

بعد از «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» از آن سریالی که…. من دوست دارم چشمانِ آن ناظرِ پخش را… اگر ناظرِ پخش داشته است که… اگر تو اینقدر نمی‌فهمی! این همه حرف راجع به کم‌فروشی! یک تکّه از سریالی که در این شبکه‌های مبلّغِ داعش پخش می‌شود برداشته است و…

طبیعتاً اگر بروید و از او هم بپرسید می‌گوید: من نمی‌دانستم! اشکال اینجاست که چرا نمی‌دانستی؟

در خاطر دارید که یک مرتبه عرض کردیم شما نمی‌توانید از اسرائیل برائت بجویید اگر نسبت به قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها برائت نداشته باشید! نمی‌شود!

بعضی از حقایق آنقدر گفته نشده است… کجای عالَم این کار را می‌کنند؟ الآن بیشتر وجهه‌ی سریال مدّنظرِ من است، چون این سریال خیلی به این موضوع معروف بود که عقایدِ تشیّع را مسخره و تحریف کرده است، مثلِ این است که «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» را بگویند و بعد تصویرِ ترامپ را نشان دهند! این چه استنادی است؟ چه کمکی به مفهوم کرده‌اید؟ آن هم خلیفه‌ی دوّم! که قبلاً عرض کردیم وقتی به کسی معامله می‌کرد به سختی پولِ او را می‌داد، بعد شما به این شخص برای «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» استناد می‌کنید؟!

برائت در سیره‌ی ائمه علیهم السلام

اهل بیت علیهم السلام در سخت‌ترین شرایط خط‌کشی‌شان را فراموش نکرده‌اند، سخت‌ترین شرایطی که ما در طول تاریخ ائمه علیهم السلام داریم شاید برای زمان امام هادی سلام الله علیه است، چون در زیارت جامعه هم فرموده‌اند: «وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ [وَ] الشَّاكِّينَ فِيكُمْ [وَ] الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ»[10] ما از هر کسی که غیر از شما تبعیّت بشود بیزار هستیم؛ هر چیزی را که شما در مقابلِ توحید قرار بدهید بُت است و نجس است! شما هر چیزی را که در مقابلِ امیرالمؤمنین علیه السلام قرار بدهید بُت است و نجس است، تفاوتی ندارد! اگر عقلِ او برسد باید خودِ او اعلام برائت کند و بگوید مرا از نجاست در بیاورید چون من نمی‌خواهم مقابلِ او قرار بگیرم.

حضرت هادی علیه السلام در زیارت غدیریه از این صریح‌تر می‌فرمایند، ایشان در زیارت غدیریه می‌فرماید: خدا لعنت کند کسی را که از سمتِ تو به سمتِ کسی رفته است که بر او واجب بوده است تا تو را اطاعت کند، پیشِ کسی رفته است که واجب بوده است خودِ آن شخص نزدِ شما بیاید، تازه شخصِ دیگری رفته است و او را بعنوانِ امام گرفته است! یا اینکه می‌فرمایند: «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاكَ بِمَنْ نَاوَاكَ»[11]، خدا لعنت کند کسانی را که تو را با دشمنِ تو یکی حساب کردند یا تصریح به بغضِ تو می‌کردند.

شیعه و سنّی دارند که «لا يُبْغِضُ عَلیً إِلا مُنَافِقٌ»[12] یا «يَا عَلِيُّ مَا يُحِبُّكَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لاَ يُبْغِضُكَ إِلاَّ مُنَافِقٌ شَقِيٌّ»[13]، هفت نفر از اصحاب مانند ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری و دیگران می‌گویند وقتی ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواستیم دشمنِ منافقِ درجه یک را بشناسیم… «كُنّا نَعْرِفُ المُنَافِقِينْ عَلَى عَهْد رَسُول الله صلى الله عليه وآله بِبُغْضهم عَلِيّاً»[14]، ما زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم منافقین را نمی‌شناختیم الّا اینکه دشمنِ امیرالمؤمنین علیه السلام بود! یعنی اگر دشمن امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌دیدند می‌دانستند که او منافق است، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور فرموده بودند: «يَا عَلِيُّ مَا يُحِبُّكَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لاَ يُبْغِضُكَ إِلاَّ مُنَافِقٌ شَقِيٌّ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم روش داده بودند که چطور منافق را بشناسیم.

وظیفه‌ی امّت… البته الآن را عرض نمی‌کنم چون الآن وقتِ این کار نیست و ان شاء الله صاحبِ این کار تشریف می‌آورند، ولی وظیفه‌ی امّت در آن زمان این بود که «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»[15]، اجازه ندهید کسی به خود جرأت بدهد که در جایی بنشیند و راجع به او حرف بزند.

لذا در روایات امام هادی علیه السلام و همینطور بقیّه‌ی ائمه علیهم السلام هست، برای اینکه این موضوع باید دقیق معنا بشود چند روایت می‌خوانم.

یونس بن عبدالرّحمان می‌گوید: «دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَنْتَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِ اَللَّهِ»[16]، خودِ این موضوع نشان می‌دهد اوضاع واقعاً چقدر عجیب است!

بزرگترین علمای ما تعدادِ ائمه علیهم السلام را نمی‌دانستند، یعنی ائمه علیهم السلام اینقدر مخفیانه کار کرده‌اند، امام رضا علیه السلام فرموده‌اند: یونس بن عبدالرّحمان سلمانِ من است! از ایشان پرسیدند دین را از چه کسی بگیریم که از او مطمئن باشیم؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: از یونس بن عبدالرّحمان! از ایشان پرسیدند: اگر دستِ ما به شما نرسید به کجا برویم؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: از یونس بن عبدالرّحمان بگیرید!

حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه از امام جواد علیه السلام، رَیّان بن صلت از امام رضا علیه السلام، یونس بن عبدالرّحمان از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام این سوال را پرسیده‌اند که آیا شما آن امامی هستید که موعودِ ماست؟ یعنی نمی‌دانند امام هفتم امام موعود است یا امامِ هشتم یا کدام امام!

اگر عددِ ائمه علیهم السلام یا اگر اسامیِ آن بزرگواران مشخّص بود که قطعاً اجازه نمی‌دادند آن‌ها زنده بمانند! این است من عرض می‌کنم رسیدنِ این مطالب به ما مانندِ معجزه است و ما امروز خیلی وظیفه داریم که این‌ها را به دیگران برسانیم، البته باید شرایطِ آن را لحاظ کنیم، در جامعه دعوا درست نکنیم، ولی باید حدّاقل عقاید خودمان را بدانیم، فحش ندهیم اما در کتاب‌های درسی‌مان هم نگویند عصرِ فلانی عصرِ فتوحاتِ درخشان است، چرا آن شخص را ترویج می‌کنید؟ اگر هیچ چیزی نگویی خیلی بهتر است تا اینکه به نفعِ او حرف بزنی!

یونس بن عبدالرّحمان از امام کاظم علیه السلام پرسید: آیا آن امامی که قیام می‌کنند شما هستید؟ حضرت فرمودند: «أَنَا اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ» من قیام به حق می‌کنم ولی آن کسی که قیام می‌کند «وَ لَكِنَّ اَلْقَائِمَ اَلَّذِي يُطَهِّرُ اَلْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اَللَّه عزّ وَ جَلّ» کسی که زمین را از دشمنان خدا تطهیر می‌کند «وَ يَمْلَأُهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلما» آن کسی که وقتی زمین پر از ظلم و جور شده است بر آن عدل و داد می‌آورد «هُوَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي» آن شخص پنجمین فرزندِ من است، «لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا» غیبتِ او طولانی می‌شود، «خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ» برای اینکه شرایط طوری است که در زمانِ ائمه‌ی پایانی مدام شدّتِ عمل بیشتر شد و رسماً امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام محاصره بودند و در شرایطی شبیه به بازداشت بسر می‌بردند، «وَ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ» عدّه‌ای مرتد می‌شوند و از دین برمی‌گردند…

این شوخی نیست، خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ»[17] شما چطور کافر هستید در حالی که آیاتِ خدای متعال در بینِ شما خوانده می‌شود و رسولِ ما بینِ شما است؟ وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هست و آیه هست شما نباید کافر بشوید، حجّت ندارید که کافر بشوید.

غیر از شیعیان «نظام الدّین نیشابوری» که مفسّرِ مشهوری است در «تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان» می‌گوید: یعنی می‌شود در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم این حرف را زد؟

او می‌گوید: پاسخ این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»[18]، نمی‌شود آیه برای یک دوره‌ی زمانی باشد! او می‌گوید معنای این آیه این است: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ أهلُ بَیْتِ رَسولِکُم»! حضور اینگونه است.

عرضِ بنده این است که شما ببینید وقتی دسترسی به امام معصوم نداریم چه وضعی داریم… بله! عالَمِ تکوین به دستِ مبارکِ ایشان است، در روایات هست که به او پناه ببرید، او شما را اداره می‌کند، اما دسترسیِ ظاهری نیست، اینکه دسترسیِ ظاهری نیست خیلی بدبختیِ بزرگی است، خدا می‌داند که اگر کسی معنیِ این بدبختی را بفهمد دیگر خندان نخواهد شد…

امام کاظم علیه السلام فرمودند: خیلی‌ها مرتد می‌شوند، «وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ» عدّه‌ای هم هستند که پای کار می‌ایستند… بعد امام کاظم علیه السلام فرمودند: «طُوبَى لِشِيعَتِنَا» خوشا بحالِ… «اَلْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا» آن‌هایی که ما را در غیبتِ امام عصر ارواحنا فداه رها نمی‌کنند… «اَلثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاَتِنَا»… امام می‌خواهند بفرمایند در این شرایطی که به امام دسترسی نیست عدّه‌ای مرتد می‌شوند، آیه می‌گوید دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بینِ شما نیست، باید چکار کنیم؟ حضرت برای اینکه اینجا را محکم بگیرید چند توصیه دارند، می‌فرمایند: «طُوبَى لِشِيعَتِنَا اَلْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا اَلثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاَتِنَا وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا» اگر برائت نداشته باشید نمی‌توانید ارتباط بگیرید…

قبلاً عرض کردیم، زمانی که امام جواد علیه السلام آمدند و خط و نشان روی زمین کشیدند و حضرت رضا سلام الله علیه از ایشان پرسیدند چرا اینطور خشمگین شده‌ای؟ ایشان فرمودند: بالاخره من یک روز انتقام می‌گیرم… حضرت رضا سلام الله علیه فرمودند: پدرم به فدای تو! «أنتَ لَها»… راوی می‌گوید: یعنی «بالإمامَة»، یعنی تازه حالا برای امامت اهلیّت پیدا کرده‌ای! اگر امام برائت نداشته باشد برای امامت اهلیّت ندارد!

حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند: خوش بحالِ شیعیانِ ما، آن‌هایی که بر موالاتِ ما ثابت هستند «وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا» اگر اینطور باشد «أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ»… دیگر نمی‌توانم بیشتر ادامه بدهم… «أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ»

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

این موسمِ فاطمیّه… در بینِ طلبه‌ها این موضوع هست که اگر کمی درس خوانده باشند مراعات می‌کنند و هرجایی هر حرفی را نمی‌زنند، سطح‌بندی خیلی واضح است، شما با دوستِ خودت یک طور حرف می‌زنی با غریبه یک طور هستی، مثلاً طلّاب اشاره می‌کنند و می‌گویند فلانی «مِنّا» است، یعنی این شخص از خودمان و راحت باش.

اگر کسی بخواهد با اهل بیت علیهم السلام مَحرَم بشود باید روی ولایت و برائتِ خودش کار کند، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «طُوبَى لِشِيعَتِنَا اَلْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا اَلثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاَتِنَا وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا» تازه از ما می‌شوند…

این فرصتی که ما الآن در آن هستیم، در آستانه‌ی شهادتِ آن بزرگواری هستیم که وقتی دیدند همه به یک طرف رفته‌اند یک تنه از همه‌ی آن‌ها اعلام برائت کردند… به وسطِ میدان آمدند و فرمودند: «ظهرت فیکم حسیکه النفاق»… ریشه‌ی نفاق بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در شما نمایان شد، روز غدیر را فراموش کردید… چقدر تلاش کردید…

یکی از سخت‌ترین روضه‌ها که من نمی‌توانم هیچ وقت آن را بخوانم این جمله‌ای است که حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه کردند و فرمودند: علی خیلی برای شما زحمت کشید…

حدود 9 سال با یکدیگر زندگی کردند… امیرالمؤمنین علیه السلام چندین مرتبه برای حفظِ این منافقین رفتند و جنگیدند و این‌ها فرار می‌کردند… این دوره‌ی زندگیِ امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه سلام الله علیهما خیلی کوتاه بود… زهرای اطهر سلام الله علیها از امیرالمؤمنین علیه السلام چشم پوشیده بودند که به اسلامِ این‌ها برسد… آنجایی که حمله می‌شد و این‌ها می‌ترسیدند امیرالمؤمنین علیه السلام از این‌ها دفاع کنند…

لذا حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی خیلی برای شما زحمت کشیده است…

این اظهارِ بیزاری خیلی برای حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام گران تمام شد…

لذا وقتی امیرالمؤمنین سلام الله علیه بدنِ مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها را درون قبر گذاشتند از هیچ چیزی گله نکردند و سلام کردند و عرض کردند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ»[19] از طرفِ دخترِ شما هم به شما سلام می‌کنم… گله نکردند و عرض کردند: یا رسول الله! وقتی من بعد از شما زنده ماندم فهمیدم که می‌توانم این مصیبت را هم تحمّل کنم… ولی یک نگاه به قبر کردند و فرمودند: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو» ولی خیلی زود ما را از هم جدا…

جامعه‌ای که نفهمد و مرزبندی نداشته باشد… کار به جایی رسید… این را عرض کنم که صاحب این ایّام که حضرت مجتبی علیه السلام و سیّدالشّخداء علیه السلام به ما نظر کنند…

این همه داغ و درد آمد و آن‌هایی که باید… به اسمِ اینکه جامعه از هم گسسته نشود و به اسمِ اینکه بالاخره فعلاً این وحدتِ قلّابی را حفظ کنیم اهل بیت علیهم السلام را رها کردند، امیرالمؤمنین علیه السلام که به شهادت رسیدند و معاویه بعد از شش ماه سرِ کار آمدند و دیگر همه چیز آزاد شد… سخنرانِ رسمیِ حکومت مغیره لعنت الله علیه شد… روی منبر نشست و گفت: علی بن ابیطالب وحدتِ امّت را شکست…

امام حسن علیه السلام در مسجد نشسته بودند، معمولا اگر کسی حرف می‌زد امام حسن علیه السلام دفاع نمی‌کردند، شرایط نبود… همین که مغیره ملعون حرف زد امام حسن علیه السلام ایستادند و فرمودند: تو حرف نزن…. جملاتی فرمودند که نمی‌توانم همه‌ی آن‌ها را عرض کنم، فقط یک جمله را عرض می‌کنم، فرمودند: «أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ»[20]


[1] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی 44

[2] سوره ی مبارکه ی طه، آیات 25 تا 28

[3] صحیفه ی سجّادیه، صفحه 98

[4] سوره مبارکه مائده، آیه 55 (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

[5] سوره مبارکه احزاب، آیه 33 (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

[6] صحیح بخاری، صفحه 803

[7] سوره مبارکه تحریم، آیه 6 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)

[8] سوره مبارکه مطفّفین، آیه 1

[9] سوره مبارکه مطفّفین، آیه 2

[10] زیارت جامعه

[11] زیارت غدیریه

[12] فضائل الصحابة، جلد 2، صفحه 619

[13] کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام، جلد 1 ، صفحه 482(وَ كَانَ لِأَبِي دُلَفَ وَلَدٌ فَتَحَادَثَ أَصْحَابَهُ فِي حُبِّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بُغْضِهِ: فَرَوَى بَعْضُهُمْ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ مَا يُحِبُّكَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لاَ يُبْغِضُكَ إِلاَّ مُنَافِقٌ شَقِيٌّ وَلَدُ زِنْيَةٍ أَوْ حَيْضَةٍ. فَقَالَ وَلَدُ أَبِي دُلَفَ مَا تَقُولُونَ فِي اَلْأَمِيرِ هَلْ يُؤْتَى فِي أَهْلِهِ. فَقَالُوا لاَ. فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنِّي أَشَدُّ اَلنَّاسِ بُغْضاً 1 لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ . فَخَرَجَ أَبُوهُ وَ هُمْ فِي اَلتَّشَاجُرِ فَقَالَ مَا تَقُولُونَ. فَقَالُوا كَذَا وَ كَذَا وَ حَكَوْا كَلاَمَ وَلَدِهِ. فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ هَذَا اَلْخَبَرَ لَحَقٌّ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَوَلَدُ زِنْيَةٍ وَ حَيْضَةٍ مَعاً إِنِّي كُنْتُ مَرِيضاً فِي دَارِ أَخِي فِي حُمَّى ثَلاَثٍ فَدَخَلَتْ عَلَيَّ جَارِيَتُهُ لِقَضَاءِ حَاجَةٍ فَدَعَتْنِي نَفْسِي إِلَيْهَا فَأَبَتْ وَ قَالَتْ إِنِّي حَائِضٌ فَكَابَرْتُهَا عَلَى نَفْسِهَا فَوَطِئْتُهَا فَحَمَلَتْ بِهَذَا اَلْوَلَدِ فَهُوَ لِزِنْيَةٍ وَ حَيْضَةٍ مَعاً.)

[14] اختيار معرفة الرجال الشيخ الطوسي، جلد ١، صفحه ٢١٠

[15] سوره مبارکه توبه، آیه 73 (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)

[16] كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد 2، صفحه 523 (وَ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَنْتَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِ اَللَّهِ فَقَالَ أَنَا اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ اَلْقَائِمَ اَلَّذِي يُطَهِّرُ اَلْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اَللَّهِ وَ يَمْلَأُهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ هُوَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ وَ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ. وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ طُوبَى لِشِيعَتِنَا اَلْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا اَلثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاَتِنَا وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ .)

[17] سوره مبارکه آل عمران، آیه 101 (وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)

[18] مستدرك الوسائل، جلد 11، صفحه 372 – حدیث ثقلین (إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هَادٍ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ .)

[19] أمالی شیخ طوسی، صفحات 109 و 110 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي، وَ غَمَضْتُكَ بِيَدِي، وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي، نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏. سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ، الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ، فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ يُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ يُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَإِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى، وَ فِيكَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.)

[20] الإحتجاج علی أهل اللجاج، جلد ١، صفحه ٢٧٨ (أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ص حَتَّی أَدْمَیتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا)