مصاحبه نشریه حیات که در قالب یادداشت منتشر شد.
نگاهی به سیره حضرت امام حسین علیهالسلام در شرایط زمانی خود
یادداشت شفاهی حجتالاسلام کاشانی، مدرس حوزه و استاد مطالعات سیره معصومین دانشگاه امام صادق علیهالسلام
حرکت سیدالشهدا، سیرهای قابل پیروی
سیره حضرت امام حسین علیه السلام در سن ۵۷ سالگی، ۵۶ سالش ظاهرا خلاف ماجرای کربلاست، ظاهراً! این نشان میدهد که حضرت، امامِ زمان خودش است. یعنی حضرت غیر از اینکه اسراری دارد در رفتارهایش ولی یک سیره عُقَلایی هم قطعا دارد که ما بتوانیم پیروی کنیم، یعنی ممکن است ما بعضی از اقدامات حضرت را نفهمیم؛ انکار نمیکنیم که ممکن است نفهمیم ولی قطعا باید سیره سیدالشهدا رویهی عقلانی داشته باشد وگرنه قابلیت تبعیتش را از دست میدهد. حضرت امام حسین علیهالسلام در زمانهای قبل از این واقعه هیچوقت قیام نمیکند، چرا قیام نمیکند؟ به دلایلی. یکی این است که حکومتها قبلی رفتارهایی کرده بودند که از چند جهت قیام را دچار خدشه میکرد که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- قیام را تحریم کرده بودند
- قیام کردن را بیآبرو کرده بودند
- اگر حضرت قیام میکرد اثری روی جامعه نمیگذاشت، باید فرصت فراهم شود.
قیام به عنوان حرکتی کافرانه!
مکتب خلفا قیام کردن علیه حاکم جامعه اسلامیرا که این حاکم فاسق باشد یا فاجر باشد، ظالم باشد یا شرابخوار باشد؛ نمیپذیرند. اصلا عبارتشان این است: «لا یَنعَزِلُ الإمامُ بِفِسقِه …» امام (منظور از امام حاکم جامعه است) فسق هم کند (هر فسقی کند) عزل نمیشود. یعنی یک گارانتی مادامالعمر دارد! هرکسی قیام میکرد میگفتند به مرگ جاهلی مرده و حتی فتاواشان بر این بود که نباید بر آنان نماز بخوانید. مثالهای فراوانی حاکی از این جرسان است، به عنوان مثال از شمر این نقل را داریم که در حادثه کربلا میگوید ما به دستور فرماندهانمان عمل کردیم وگرنه از الاغهای خانهمان گمراهتر بودیم!
مثال دیگر اینکه مسلمبن عُقبِه در واقعه حَرِّه ده هزار نفر را در مدینه میکشد، موقع مرگش میگوید خدایا من عملی امیدوارکنندهتر از قتل مردم مدینه انجام ندادم که الان بخواهم بهش متوسل شوم که مرا ببخشی! چرا؟ چون به دستور امیر عمل کرده. یعنی تبعیت از امیر واجب است ولو این امیر بگوید ده هزار نفر آدم بیگناه را بکش، یا اینکه سیدالشهدا مهمترین موجود هستی را بکش!
این فضاسازی آنان یعنی قیام کردن مانع دارد، شرایط به گونهای است که اصل قیام کردن در ذهن مردم ممنوعیت شرعی برایش جعل شده است. برای جا افتاد این موضوع سعی میکنند از زمان خلیفه دوم برای آن تئوریسازی کنند و در زمان خلیفه سوم این موضوع اوج میگیرد.
موانع فرهنگی برای آگاهی جامعه
عامل بعدی عامل فرهنگی است. وقتی سیدالشهدا قیام میکنند در واقع در حال جنگیدن با این عوامل نیز هستند. یک عامل ممنوعیت شرعی است که قیام سیدالشهدا وقتی شکل میگیرد دو حالت دارد: یا سیدالشهدا مهدورالدم است، کافر است معاذالله، یا نه این تفکر که در آن زمان گسترش یافته ایراد دارد که هر ظالم و فاسق و فاجری بشود مُتاع. تا قبل از این سیدالشهدا زمینه را میبیند که ممنوعیت است.
همانگونه که اشاره شد؛ مشکل دوم مشکل فرهنگی است. خلیفه اول و دوم و سوم مخصوصا اول و دوم به شدت جایگاه دارند در منابع اهل سنت، و در تفکر غیر شیعه، این جایگاه و وجاهت شرعی و قانونی دارند، عثمان هم همینطور جز اواخر که یک فتنه میشود که امیرالمومنین میآید، مردم درواقع از حضرت میخواهند که بیاید سر کار بهعنوان امام معصوم و نه به عنوان یک فقیه؛ درواقع از او میخواهند بیاید حکومت کند. حضرت هم درگیر جنگهای متعددی است که در آن زمان معاویه سر کار میآید. باید توجه کرد زمانی که سیدالشهداء علیهالسلام میخواهد قیام کند، ۲۰ سال بوده که معاویه برنامهریزی کرده است. حال شما نگاه کنید موانع فرهنگی که معاویه ایجاد کرده این است که به راحتی در شام گناهان آشکار رخ میدهد و کسی نمیتواند حرف بزند، رباخواری رسمی است و کسی نمیتواند جلویش را بگیرد. این به چه معنا است؟ یعنی موانع فرهنگی برای مردم به خاطر اینکه رواج حرامخواری و گناهان در عرصههای مختلف انجام میشود. اینکه نماز جمعه چهارشنبه خوانده میشود، سر کدو تنبل و خربزه را رو به قبله باید آب بپاشید ذبحش کنید! و… یعنی کارهای فرهنگی است که معاویه انجام داده برای اینکه بگوید ببینید چقدر جامعه از او دارد تبعیت میکند.
لذا شما میبینید قربة الی الله اینها ربا میخورند شاگردهای مهم رسول خدا نیز هستند. اینها از مظاهر فسق و بلکه گناهان عظیمتر از کلیات فسق وجود دارد اما جامعه برایش اهمیتی قائل نیست، یعنی اینقدر کار فرهنگی کرده (کار فراهنگی منظورم ضد فرهنگی است) است!
شرایط فرهنگی و انزوای اهل بیت علیهم السلام
یک نمونه واضحش را میگویم، شما فضا را ببینید، یعنی اصلا اهل بیت از آن اهمیت در نظر جامعه به واسطه کارهایی که دشمنان کرده بودند افتادهاند؛ لذا اگر امام قیام میکرد اثری نمیگذاشت تا قبل از اینکه یزید بیاید سر کار. معاویه حل میکرد موضوع را.
ماجرای حدیث عمار، مثالی روشن برای توضیح شرایط
مثال بارز و واضحش ماجرای حدیث عمّار است. این موضوع را ببینید وقتی میگوییم که آقا حدیث غدیر بحث از امامت هست یا نه؟ یک بحث جنجالی حساس اختلافی ایجاد میشود. ما حق میدهیم اصلا آقایون بگویند حدیث غدیر بحث از امامت نیست، اشکالی ندارد. ما هم نمیفهمیم مولا یعنی چی! مولا یعنی دوست اصلا. ما میگوییم اینجا اشکال ندارد که شما متوجه نشوید. میخواهم اوج تفاوت فرهنگی را عرض کنم. حدیثی از پیغمبر هست « وَیهَ عمّار تَقتُلُهُ الفِئَهُ الباغِیَهُ » گروه اهل بغی او را میکشند، متواتر هم هست، خود معاویه هم راویاش است، عمروعاص راویاش هست. راوی همین روایت است. « یَدعُوهُم إلَی الجَنَّهِ وَ یَدعُونَهُ إلَی النّارِ » عمار آنها را به بهشت دعوت میکند آنها هم عمار را به آتش دعوت میکنند. خب عمار امام این سپاه است؟ نخیر یکی از سپاهیان است. امام کیه؟ امیرالمومنین. یعنی امیرالمومنین میشود امام دعوت به بهشت، آن طرف امام کیه؟ معاویه، که میشود امام دعوت به آتش. ائمه دعوت به آتش. یعنی امامت را بگذاریم کنار. از این روایت واضح آشکار معلوم است که (حالا خلیفه اول و امیرالمومنین اختلاف دارند سر خلافت) یک بحث دیگه آقایون متوجه نمیشوند بحث غدیر میگوییم اجمال دارند میگویند، باشه اشکال ندارد، اینطوری بگویند، اما حدیث عمار خیلی واضح است معنایش، درسته؟ تاریخ به ما نشان میدهد آنقدر کار شده که چهره مبارک رسول خدا (ص) تخریب میشود و اهلالبیت از جامعه حذف شوند که قاتل عمار هر جا میرفته میگفته « قاتِلُ العَمّارِ بِاالبابِ» قاتل عمار آمده!
توجه میکنید. یعنی افتخار به قتل عمار میکند در حالیکه رسول خدا میفرماید: « وَیحَ عمّار تَقتُلُهُ الفِئَهُ الباغِیَهُ » حتی داریم « قاتِلُ العَمارِ فِی النّارِ » حتی وهابیها این را روایت صحیح میدانند. توجه میفرمایید. یا به عمروعاص میگویند که عمار چطوری بود؟ یک روز شروع میکند تعریف کردن از عمار، میگوید خیلی عمار آدم خوبی بود، میگوید پس چگونه با او جنگیدید؟ مگر ندیدید پیامبر(ص) فرمودند « وَیهَ عمّار تَقتُلُهُ الفِئَهُ الباغِیَهُ » میگوید نه! پیامبر گفت « وَیهَ عمّار تَقتُلُهُ الفِئَهُ الباغِیَهُ » این که قاتلهای عمار منظورشان بوده است. توجه میکنید. ما میگوییم باشه قاتل عمار منظورش بود، آیا قاتل عمار در جریان معاویه در سپاه معاویه در دستگاه سلطنتی معاویه محترم بود یا نه؟ میگوید بله هم محترم بود و هم افتخار به قتل میکرد. چه اتفاقی افتاد در جامعه؟ این است که شما میبینید که سیدالشهدا میفرماید که « ألا تَرَوُنَ أنَّ الحَقِّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ أنَّ الباطِلَ لا یُتَناها عَنهُ » مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل هم کسی اِبایی ندارد انجام بدهد، حرام انجام بدهد.
یعنی ما میبینیم که یک بحث فرهنگی گستردهای هست، مردم سمت چیزهایی که مهم نیست میروند، اصلا به اهل بیت کار ندارند به رسول خدا کار ندارند، مظاهرش هم که بعد از قیام سیدالشهدا و شهادت حضرت، اسارت در واقع رخ میدهد تا پیام عاشورا را به همه عالم برساند، باید توجه کرد. وقتی پسر طلحه به حضرت سجاد عرض میکند که « مَن غَلَبَ» چه کسی برنده شد؟! استهزاء میکند حضرت را، بالاخره پسر طلحه یک وقتی پدرش در جنگ با امیرالمومنین کشته شده. حضرت میفرماید که « أذا أرَدتَ تَعرِفَ مَن غَلَب » اگر میخواهی بدانی چه کسی پیروز شد، «حینَ وَقتَ الصَّلوهِ » موقع نماز که شد، « أذِّن ثُمَّ أقِم » یک اذان و اقامه بگو، یعنی ما یک کاری کردیم اذان و اقامه حفظ شود. خب، حضرت سجاد یک کاری کرد اذان و اقامه حفظ شود، در پیام عاشورا در شام چی گفته حضرت؟ جز اینکه من پسر کی هستم؟ من پسر رسول خدا هستم با تعابیر مختلف، من پسر امیرالمومنینام با تعابیر مختلف، « أنا ابنُ مُرَمَّلُ بالدِّماءِ » یعنی چی؟ یعنی اصل معرفی. یا آن پیرمرد معروف است در تاریخ میآید و میگوید که خدا شما را ذلیل کرد، حضرت جواب میدهند که پیرمرد قرآن خواندی؟ « أنَّما یُریدُ اللهِ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهلَالبَیت » خواندی؟ « لا أسئَلُکُم عَلَیهِ أجراً إلّا المَوَدَّهَ فِی القُربی »خواندی؟ ما همانیم، میزند بر سر خودش، چرا؟ چون همین جامعه با اهل بیت بیگانه شدهاند! یعنی یک زمینه ممنوعیت شرعی است، یک زمینه کار فرهنگی است، توجه میکنید. یک زمینه کار فرهنگی گسترده کردند، بهگونهای که همه چیز مهم است ولی اهل بیت مهم نیستند. مردم اصلا ۱۰ تا شاید سوال نکردند از سیدالشهدا، کسی سوال فقهی نمیکند، اصلا کسی خودش را مُلزم نمیداند که بیاید از امام حسین علیه السلام دین بپرسد. نمیخواهیم بگوییم اهل بیت مهم نیستند، دشمن دارد یک کاری میکند که هزینه داشته باشد ارتباط با اهل بیت و اهمیت اینها را از نظر فقیهی کم جلوه دهد.
اگر سیدالشهدا صلوات الله علیه زمان معاویه که اوج اقتدار این کار فرهنگی بود، میخواستند قیام کنند، قطعا به شکست منجر میشد. و شکست سیدالشهدا، ممکن است شما بگویید که بعدش هم ظاهرا شکست است، منظورم از شکست پیروزی نیست، یعنی نمیشد موضوع را تبیین کرد. نمیشد این حقایق را باز کرد. یعنی دستگاه تبلیغاتی معاویه کاری میکرد که معاذالله سیدالشهدا را به مرگ جاهلی و به کفر مرده معاذالله. یعنی حضرت باید با این دو جریان در میافتاد و نگاه میکرد چقدر برد تبلیغاتی میتواند داشته باشد. به اضافه اینکه معاویه در این ۵۰ سال بعد از پیامبر ساخته بودند یک عقایدی را که معاویه صحابه است، برادر همسر پیغمبر است، خال المومنین است، توجه میکنید. جا انداخته بودند نفر پنجم اسلام است بعد از پیغمبر. ولی دیگر یزید اینطوری نبود.
آیا حضرت سیدالشهدا تنها قیام راه مدنظرشان بود؟
از مواردی که بیان شد معلوم است که پاسخ به این سوال که آیا قیام تنها راه مد نظر حضرت امام حسین علیه السلام بوده منفی است؛ زیرا کارهای دیگر میکردند، منتها اوج شدت و محن اهل بیت است. شما ببینید راجع به امام حسن بعد از امامت و حضرت سیدالشهدا قبل از شهادت، بعد از امامت منظورم بعد از صلح است، حضرت سیدالشهدا قبل از شهادت کلاً چقدر گزارش دارید در تاریخ؟ چرا کم است؟ چون اصلا دستگاه حکومتی میخواهد اینها را بیاهمیت جلوه دهد، و مردم هم کاری با امام ندارند. امامان زندگی اخلاقی دارند. پیاده میروند حج، برمیگردند. امام وظایف امامت باللهاش را انجام میدهد ولی در جامعه با توجه به جایگاهشان بروزی چندان ندارند. باز هم نمیگویم بروز ندارد ولی در شأن امام نیست در شان یک فقیه بزرگ هم نیست چه برسد به امام! یعنی جامعه اجازه نمیدهد امام فعالیت کند. پس امام فعالیتهای دیگری دارد میکند. یعنی عمدهی امامت حضرت سیدالشهدا صلوات الله علیه همان شیوه امام حسن است. منتها با مرگ معاویه یک اتفاقی میافتد.
چرا قیام؟!
وقتی یزید سر کار میآید امام ملزم به بیعت میشود و در صورت عدم بیعت تهدید به مرگ میشوند. خب ممکن بود در زمان بقیه ائمه اگر پیش میآمد ائمه بهصورت تقیهای یا اکراهی یا اضطراری بیعت میکردند. اما اینجا سیدالشهدا صلوات الله علیه میبینند که اگر قیام نکنند تا قیامت هرکس قیام کند میگویند مهدور الدّم شد، به مرگ جاهلی مرد، ثانیاً باید یک پایگاهی در جهان اسلام درست شود، در بین شهرها و مناطق مختلف آن زمان کوفه به همان ۴ سالی که امیرالمومنین در کوفه حکومت کرد و کلی هم مشکلات داشت، قتل عام خوارج کلی به چهره امیرالمومنین از نظر عموم مردم غیر شیعه آسیب زد. با این حال عدالت علوی دیده بودند. یک پایگاهی بود که سیدالشهدا صلوات الله علیه میبیند اینجا میشود مهد تشیع شود، ۲0۰ سال همه افکار مهمیکه درباره شیعه بوده و بزرگان و یاران اهل بیت مثل زرارهها و محمدبن مسلمها مثل ابوبصیرها و… اینها همه کوفی هستند. حضرت چند چیز را طراحی میکنند.
بازگشت جایگاه امامت
یکی از مواردی که حضرت توجه کردند این بود که به مردم بفهمانند که اهل بیت مرجع اُمورند، بیآبرو کنند جریان خلفا را چون دیگر یزید که خلیفه نیست. این جریان و تابویی که درست کردند که علیه ظلم قیام نکنید را بشکنند. جریان فرهنگی که دارد خالالمومنین ربا میخورد و بت میفروشد (البته میگفت که من به بتپرستها بت میفروشم!) این جریان را بشکنند؛ حضرت قیام میکند، به سمت کوفه هم میآیند که بعداً حدود20۰ سال تقریبا مرکز اصلی تشیع و مهد تشیع است، با اینکه ائمه بیشتر در مدینه یا غیر کوفه همیشه هستند شیعیان در کوفه سکونت دارند. پس حضرت آن موقع که وادار به بیعت میشود اگر بیعت کند، تایید این ۵۰ سال ظلم به اسلام است و دیگر هیچکس نمیتواند حکومت و قیام کند. چرا؟ چون سیدالشهدا است که سید شباب اهلالجنه است. بعد از سیدالشهدا احدی همچین نصّی از رسول خدا ندارد. میگویند بله به مرگ جاهلی مرد ولی نمیتوانستند بگویند که امام حسین علیهالسلام به مرگ جاهلی مرد، چون سرور مردان بهشت است. یعنی حضرت اگر قیام کند مشروعیت تفکر مقابل را به هم میزند ولی مشروعیت خودش به هم نمیخورد. او آثار فرهنگی که هست، بله میآیند پیش عبداللهبن عُمَر میگویند که آقا خون پشه نجس است یا نه؟ (حالا عبداللهبن عمر خودش شخصیتی است که همیشه طرفدار خلفاست) حتی در واقعه حَرِّه هم دفاع میکند از یزید و حتی اینجا میخواهد توهین کند که بگوید کوفیان امام حسین را کشتند منظورش همان طرفداران امام است، ولی حرف را ببینید، میگوید چه میگویید؟ شما در نجاست خون پشه بحث دارید آن وقت خون پسر پیغمبر را ریختید! یعنی جریان فرهنگی را سیدالشهدا میخواهد بشکند و میبینیم که سیدالساجدین این که بیاید شخصیت اهل بیت را در کاخ یزید معرفی کند، این را پیروزی قلمداد میکند. یعنی انگار سد را شکستیم برای اینکه بتوانیم تبلیغات کنیم. شرایط زمان سیدالشهدا، یک شرایط ویژه است برای همین هم هست که حضرت در آن شرایط که مجبور است یا کشته شود یا بیعت کند، میبینیم که حضرت کشته شدند و بیعت نکردند. اصلا نمیگویم قیام حضرت برای کشته شدن بود، ولی کشته شدن و بیعت نکردن منافعی دارد که در آن بیعت اضطراری آن منافع نیست، بلکه سرپوش گذاشتن است.