آیا حجاب در زمان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، اجباری بود؟

70

نویسنده

ادمین سایت

مورخ 20 آذر 1394؛ حجت الاسلام کاشانی در جلسه ی هیئت بنی الزهرا سلام الله علیها درباره ی این سوال که آیا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حجاب اجباری بوده است یا خیر؛ به سخنرانی پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است. (متأسفانه بخشی از صوت جلسه موجود نمی باشد)

جهت دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[1]

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[2].

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

علّت بیان بحث

شب آخر عزاداری ما است البتّه شب آخر عزاداری اهل بیت نیست. برای ‌این‌که پرونده‌ی ماجرا را برای خود نبندید در جمله‌ی معترضه عرض می‌کنم که به تحقیق بسیاری از محقّقین شهادت رسول خدا دوم ربیع است؛ یعنی سفره هنوز جمع نشده و ما کلّاً بر سر سفره‌ی اهل بیت هستیم ولی بالاخره عرف ما این است که برای اهل بیت دو ماه عزاداری می‌کنیم. خیلی حرف‌های زیادی می‌شود زد، موضوعات زیادی هم می‌شود مطرح کرد. الآن در محضر شما استخاره کردم و این بحث به ذهن من آمد. معمولاً حقیر در شب شهادت معصومین راجع به همان معصوم صحبت می‌کنم. منتها در جامعه‌ی ما شبهه‌ای مطرح شد که اوایل فکر می‌کردم جواب آن معلوم است، روشن است، نیازی نیست که به آن جواب داده شود. بعد از آن‌که سؤال‌ها تکرار شد دیدم مثل ‌این‌که یک عدّه درگیر شدند و پاسخ اجمالی عرض کردم.

در یکی، دو شب اخیر تعداد سؤال‌های تکرار این موضوع آن‌قدر زیاد شد که بداهتاً دیشب جایی که محضر یکی از آقایان رسیده بودم بحث خود را به همین اختصاص دادم. فرصت نکردم راجع به آن مطالعه کنم. آنچه شب گذشته عرض کردم را استخاره کردم خوب آمد که برای شما هم بگویم.

طرح بحث

آیا زمان پیغمبر حجاب اجباری بود؟ آیا مشکل ما یک تار مو است؟ من فکر نمی‌کردم این مسئله این‌قدر نیاز به بحث و بررسی داشته باشد ولی با توجّه به تکرار سؤالات به نظر من رسید که یک جلسه به این موضوع اختصاص دهیم. اگر پاسخ به این شبهه ثوابی داشت با بی‌لیاقتی به روح حضرت رضا (سلام الله علیه) هدیه می‌کنم. این بحث جای مطالعه دارد.

حکمت در احکام اسلام

نکته‌ی اوّل این است که احکام اسلام تابع مصالح و مفاسد هستند؛ یعنی وقتی در اسلام حکمی قرار داده می‌شود حتماً مصلحتی دارد ولو ما ندانیم. اگر هم ندانم چرا چهار رکعت نماز عصر می‌خوانم مصلحتی دارد چون حکیم آن را وضع کرده است، حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی‌دهد، کار حکیم سدید و محکم است، سر دارد، دلیل دارد.

حکمت در احکام اجتماعی و فردی اسلام

نکته‌ی دوم این است که در احکام اجتماعی و معاملات این حکمت برای ما روشن‌تر است؛ یعنی چه؟ یک سری احکام عبادی داریم که این‌ها نیّت لازم دارند. مثلاً اگر شما بدون نیّت نماز بخوانید باید آن را اعاده کنید ولی اگر لباس نجس داشته باشید و داخل استخر یا رودخانه بیفتد و نیّت هم نداشته باشید اگر لباس را بیرون بیاوری و ببینی خونی روی آن نیست آن لباس پاک حساب می‌شود، نیّت لازم ندارد.

مسائل اجتماعی اسلام مثل ‌این‌که ربا نخورید، این‌ها حکمت دارد. برای چه گفته؟ برای ‌این‌که عرصه‌ی اجتماع دچار آسیب نشود. حکیم نمی‌خواهد با صدور حکم، ما را گرفتار کند، وضع زندگی را برای ما را سخت کند و حکم صادر کند لذا شما می‌بینید که در مسائل اقتصادی جزئیات را بیان نکرده است؛ فرموده: غش در معامله نکن، دروغ نگو، اقراء به جهل نکن، ربا نخور، چند مورد گفته است؛ یعنی اگر ربا بخوری اقتصاد کشور خراب می‌شود، ارتباط مردم با هم از ارتباط عاطفی به ارتباط خصمانه تبدیل می‌شود. اگر حکم اجتماعی وضع کرده حتماً برای اصلاح آن اجتماع لازم بود و الّا حکیم این کار را انجام نمی‌داد.

گزاره‌ی سوم حجاب است. حجاب یک حکم اجتماعی است چون حجاب در جایی صورت می‌گیرد که جمع باشد، برای یک زن تنها در یک جای تنها که حجاب قرار نداده‌اند برای یک مرد تنها در یک جای تنها هم حجاب قرار نداده‌اند. حجاب چه موقع به وجود آمده؟ زمانی که جمعی باشد حجاب هم وجود دارد، پس حکم جمعی و اجتماعی است. پس آن دو نکته‌ی قبلی مصلحت دارد مخصوصاً در مسائل اجتماعی مصلحت بارز است که اگر به آن عمل نکنی آن مصلحت فوت می‌شود و مفسده ایجاد می‌شود، ساختار به هم می‌خورد. نه در مسائل اجتماعی اسلام که در هر قانون و هر گروهی که قانون وضع می‌کنند قانون اجتماعی، هر قانونی اگر الزام‌آور باشد… حجاب الزام‌آور است یعنی واجب است، مستحب نیست. هر گروهی حتّی اگر انسان‌های عادی، حتّی یک شرکت اگر برای کارکنان خود قوانینی وضع کند. یک وقت می‌گوید موجب مزید امتنان است اگر چنین کاری را انجام دهید شما هم انجام ندهید، یک وقت حکم الزامی قرار می‌دهد. اگر حکم الزامی قرار بدهند حتماً برای آن بازرس می‌گذارند.

برای اجرای هر قانون مجری وجود دارد

دانش‌آموز باید زود به مدرسه برود و تأخیر نداشته باشد، ناظم وجود دارد. نباید از چراغ قرمز عبور کنیم، پلیس راهنمایی و رانندگی وجود دارد، شکار بی‌رویه ممنوع، محیط‌بان هست. فقط هم برای ما نیست. باید مالیات بپردازید اگر نپردازید ممیّز مالیاتی برخورد خواهد کرد. اگر یک قانون الزامی قرار بدهند حتماً عقلا برای تضمین آن بازرس قرار می‌دهند. چون این قانون را برای مصلحتی الزام کرده است. چرا می‌گوید نباید چراغ قرمز را رد کنی؟ برای ‌این‌که اختلال ایجاد می‌شود، ممکن است آدم کشته شود، تضییع حق می‌شود، وقت مردم تلف می‌شود، یک وقت می‌گوید مزید امتنان است، شما می‌گویید من نمی‌خواهم این امتنان را برای شما انجام بدهم، یک وقت می‌گوید لطف کن، می‌گویید نمی‌خواهم لطف کنم، یک وقت می‌گوید باید این کار را انجام بدهی لذا تو را جریمه می‌کنم.

عدم تبعیّت از قانون مجازات در پی دارد

وقتی حکم اجتماعی واجب داریم لذا باید گروه برای آن قرار دهیم. خود قرآن هم این را فرموده است. این کار عاقلانه است، عقلا برای کارهای اجتماعی خود وقتی قانون الزام‌آور می‌گذارند حتماً بازرس هم می‌گذارند و به بازرس بسط ید می‌دهند یعنی چراغ قرمز را رد می‌کنی، پلیس تو را متوقّف می‌کند، ممکن است بگوید برو. ماشین را نگه می‌داریم. شما می‌گویید من ماشین را با پول خودم خریدم، شما چه جایگاهی دارید که به ماشین من تصرّف کنید؟ شما می‌بینید که عقلای عالم این را می‌پذیرند، می‌گویند قانون الزام‌آور گذاشته است. ماشین برای شما و در پارکینگ خانه‌ی شما است امّا وقتی وارد خیابان می‌شوید باید قوانین خیابان را رعایت کنید ولو ماشین متعلّق به تو است ماشین تو را متوقّف و به پارکینگ منتقل می‌کند. مگر ما حق داریم در اموال مردم تصرّف کنیم؟ به چه عنوان در اموال مردم تصرّف کنیم؟ تصرّف در اموال مردم یعنی پلیس تو را متوقّف می‌کند؟ ماشین یا موتور را به کفی منتقل می‌کند. متعلّق به من است چرا آن را منتقل منتقل می‌کنی؟ می‌گوید اگر نمی‌خواستی آن را به خیابان نمی‌آوردی حالا که به خیابان آمدی وقتی به قانون التزام عمل نکردی من تصرّف می‌کنم و می‌گویم به مدّت یک هفته نباید سوار ماشین بشوی. عقلا این را می‌فهمند.

می گوید نباید به شکار بروی، این گرگ برای محیط زیست مفید است، برای اکو سیستم مفید است امّا شما آن را شکار می‌کنید. تفنگ را ضبط می‌کنند. به چه عنوان تصرّف می‌کنند؟ پول دادم و آن را خریدم. می‌گوید: مهم نیست اگر پول دادی برای خانه و جایی است که حمل آن اشکال ندارد امّا حالا که برای شکار آمدی من تفنگ را از تو می‌گیرم. برای من بود! باشد. می‌بینید که قانون اجرا می‌شود؛ آیا برای محیط‌بانی و چراغ قرمز و بازرس مالیات آیه‌ی قرآن داریم؟ خیر، ولی کسی اعتراض نمی‌کند. خیلی هم مدرن حساب می‌شود.

علّت وجود بازرس در احکام شرعی

حجاب حکم شرعی است که برای آن سه آیه داریم. برای شکار هیچ آیه‌ای نداشتیم امّا برای حجاب سه آیه داریم، نه یک آیه. حکم اجتماعی الزام‌آور گذاشته و گفته باید. مزید امتنان نیست، مستحب نیست، لطف کنید نیست، می‌گوید: باید این کار را انجام دهی. پس وقتی می‌گوید باید انجام دهی پس باید بازرس وجود داشته باشد. خود قرآن با ‌این‌که این عاقلانه است می‌گوید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ»[4] قرآن می‌فرماید: درست است که نهی از منکر کار همه است ولی باید یک سازمان هم برای نهی از منکر داشته باشید. جالب است شیعه و سنّی با اختلاف فراوانی که با هم دارند وقتی به این آیه می‌رسند «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ» باید از شما گروهی باشند که «يَدْعُونَ» امر به معروف و نهی از منکر کنند. پس باید یک سازمان باشند، یک سازمان لازم است. حالا سازمان امر به معروف و نهی از منکر ما به خواب چند ساله رفته است و فعّالیّتی ندارد، اینرسی بسیار بالایی دارد! ولی قرآن می‌فرماید: مسلمان‌ها باید برای نهی از منکر باید یک گروه داشته باشند یعنی بازرسی و سرکشی نسبت به اجرای احکام الزامی. چون حکیم احکام را قرار داده است.

در مدرسه‌ای که ما درس می‌خواندیم مدیر مدرسه با بقّال سر کوچه اختلاف داشت، ده سرعت گیر بلند روی زمین گذاشته بود و هر روز یک ماشین چپ می‌کرد؛ این کار حکیمانه نبود ولی وقتی خداوند حکم اجتماعی وضع می‌کند حکیمانه است عبث نیست. حکم الزامی وضع نکرده است که شما به آن عمل نکنید، حکم را وضع کرده که به آن عمل کنید و برای آن بازرس می‌گذارد.

دلیل اجبارها و سختگیری‌های اجتماعی

باید در مسائلی که می‌خواهند بازرس بیاید مسائل اجتماعی که حکمت دارد، بودن آن مصلحت دارد، نبود آن مفسده‌انگیز و مفسده‌زا است یک گروه مراقبت کنند. الآن نیروی انتظامی به من شک می‌کند و ماشین من را بازرسی می‌کند. مگر حق دارد؟ «النَّاسَ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ»[5] مردم بر اموال خود مسلّط هستند و کسی حق ندارد در جیب من دست کند. در حالت عادی این حرف درست است امّا وقتی از دادستان حکم می‌آورند و جیب و حتّی خانه و اتاق خواب من را هم بازرسی می‌کنند؛ چرا؟ به چه عنوان نیروی انتظامی در اموال تصرّف می‌کند؟ شما هم می‌گویید طبیعی است. نیروی انتظامی که برای غرض‌ورزی این کار را انجام نمی‌دهد که از اوّل شهرک یک به یک خانه‌ها را بازرسی کند. تا زمانی که اتّفاق خاصّی رخ ندهد این کار را انجام نمی‌دهد، تا زمانی که تخلّفی رخ ندهد او ورود نمی‌کند. آن گروه نهی از منکر نمی‌گذارند که همه‌ی مردم را دستگیر کند، قرار است با متخلّف برخورد کند و از او جلوگیری کند. به چه عنوان راهنمایی و رانندگی ماشین را به پارکینگ منتقل می‌کند؟ تصرّف در اموال مردم می‌کند. فقها، نه فقهای عصر ما از همان قدیم می‌گویند به عنوان نهی از منکر؛ چون نهی از منکر مراتب دارد.

تفاوت در نحوه‌ی برخورد با جرم و مجرم

یک وقت شما یک آدم شرور و خطاکاری می‌بینید، با تندی به او نگاه می‌کنید و لب می‌گزید و یا با تذکّر زبانی با او برخورد می‌کنی. این وظیفه‌ی همه است امّا گاهی شروری به نوامیس تجاوز می‌کند، پرده‌دری می‌کند، امنیت محل را به هم می‌ریزد باید چه کار کرد؟ لازم است یک عدّه مرحله‌ی سوم نهی از منکر را که مرحله‌ی عملی است انجام دهند لذا پلیس قرار می‌دهند، همه‌ی عقلای عالم این کار را انجام می‌دهند، ما از نظر شرعی به عنوان نهی از منکر انجام می‌دهیم. می‌گوییم این آدم امنیت این محل را به هم زده است، او را در هر جایی که بود پیدا کنید و دستگیر کنید اگر فرار کرد او را کتک زدی هم عیبی ندارد، تیر هم به او اصابت کند عیبی ندارد، چاقوی او را هم ضبط کنید. به چه عنوان؟ به عنوان نهی از منکر.

به عنوان نهی از منکر اگر چراغ قرمز را رد کردی، سرعت غیر مجاز رفتی، امنیت را به هم زده‌ای، داخل بزرگراه با سرعت بالا رانندگی کردی، مارپیچ حرکت کردی، ماشین را متوقّف کن باید آن را به پارکینگ منتقل کنیم. ماشین خود را پانصد میلیون تومان خریده‌ای، چند دفعه چراغ قرمز را رد کردی، نمره‌ی منفی گرفتی، حقّ رانندگی نداری، ماشین باید به پارکینگ منتقل شود. قانون به آن تصرّف می‌کند و هیچ کسی به این تصرّف اعتراض نمی‌کند. امّا چرا زمانی که به مسئله‌ی حجاب می‌رسیم می‌گویند اجباری است؟ چرا نمی‌گویند چراغ قرمز اجباری است؟ وقتی حکم اجتماعی لازم الاجرا است حتماً باید آن را اجرا کرد، یعنی چه اجباری است! بگویید عجب مملکتی است، همه چیز با زور پیش می‌رود. چراغ قرمز نرو اجباری است، مارپیچ نرو اجباری است، گرگ را شکار نکن، اجباری است، یعنی چه؟! من می‌خواهم با پول خودم اسپری بخرم و ویروس ابولا داخل آن بریزم و در سطح خیابان آن را اسپری کنم، دوست دارم چون پول خود من است. قانون اجازه نمی‌دهد، چون فضای جامعه را آلوده می‌کند. وقتی هم که اعتراض کنم که زور است هیچ کسی اعتراض نمی‌کند که این کار زور است چون عقلایی است.

 

 

علّت اعتراض به اجباری بودن حجاب

یک جا هم اسلام حکم اجتماعی قرار داده است. چرا به ‌این‌جا می‌رسد می‌گویید اجباری است؟ شما در جامعه زندگی می‌کنید، اگر در غار زندگی کنید هیچ اجباری وجود ندارد. وقتی در جامعه زندگی می‌کنید باید یک سری کارها را انجام دهید. چرا وقتی به حجاب می‌رسد می‌گوید اجباری است و در بقیه‌ی موارد نمی‌گوید اجباری است؟ به نظر می‌آید کسی که در این مورد سؤال دارد در واقع سؤال ندارد! تمام احکام اجتماعی اجباری هستند، همه جا الزام است منتها با همه برخورد نمی‌کنند تنها با متخلّف برخورد می‌کنند. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[6] بعد جلوتر می‌فرماید: «یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ» خداوند از فحشا نهی می‌کند. مصداق بارز فحشا این گناهان اخلاقی هستند.

مقدّمه‌ی واجب، واجب است

عقلا می‌گویند وقتی چیزی واجب است مقدّمات آن واجب است. شما کارمند کسی هستید. مثلاً من سرایدار یک مدرسه هستم. به من می‌گویند ساعت 8 صبح باید صبحانه حاضر باشد. این یعنی قبل از آن برو نان بخر، چای را آماده کن، پنیر را قطعه، قطعه کن. همه چیز را نمی‌گوید، تنها می‌گوید صبحانه بده. برای صبحانه دادن مقدّمات آن لازم است. اگر قرار است ساعت 8 صبحانه بدهم ساعت 8 نباید ببینم که باید چه کاری انجام دهم. می‌گوید

باید نماز بخوانی بدون طهارت هم فایده‌ای ندارد. وضو واجب نیست منتها می‌گوید اگر طهارت نداشته باشی این نماز باطل است. شما می‌فهمید اگر طهارت ندارید چون نماز خواندن واجب است پس وضو گرفتن هم واجب می‌شود. در اصطلاح فقها این واجب نفسی نیست خود وضو واجب نیست ولی وضو گرفتن مقدّمه‌ی نماز است که باید طهارت داشته باشی. اگر طهارت داری که داری اگر نه باید طهارت پیدا کنی.

جلوگیری از فحشا

وقتی قرآن می‌فرماید: «یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ» نهی کرده است که شما مرتکب فحشا بشوید یعنی جامعه را رها کنید؟ هر اتّفاق بی‌بند و باری افتاد، هر اختلاطی و هرچه شد بعد اگر زنا اتّفاق افتاد شلّاق بزنیم. وقتی می‌گوید: «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»[7] یعنی در بانک‌ها را باز بگذاریم، دزدگیر برقی نگذاریم، دوربین نگذاریم، در گاو صندوق‌ها باز باشد، هر کسی از آن‌ها چیزی برداشت دست او را ببریم؟ وقتی می‌گوید اموال مردم و بیت المال را حفظ کن اگر کسی دزدی کرد دست او را بزن ولی از آن طرف می‌گوید دزدگیر برقی بگذار، جلوی در بانک پلیس هم بگذار. گاو صندوق هم باشد، تو مراقبت کن نه ‌این‌که رها کن. جاده را سر کن هر کسی لیز خورد با او برخورد کن! ‌این‌که معنی ندارد. وقتی می‌گوید: «یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ» خداوند شما را از فحشا نهی کرده است یعنی هر عملی که منجر به فحشا می‌شود را نهی کرده است. وقتی اصل را نهی کرده مقدّمات آن را هم نهی کرده است. به قول طلبه‌ها اگر صغری و کبری بیاید نتیجه آمده، نتیجه که از جای جدیدی نمی‌آید، وقتی شما مقدّمات آن را فراهم کنید آن اتّفاق می‌شود. شما اختلاط را ایجاد کنید، بی‌بند و باری را ایجاد کنید به آنچه که خدا نهی کرده است منجر می‌شود، باید جلوی آن را بگیرید.

تعیین حدّ یقف

امّا از جهت دیگر؛ می‌گوید: یک تار مو اشکال ندارد؟ من می‌گویم: دو تار مو چطور؟ سه تار مو چطور؟ اصلاً سر مهم نباشد. حالا قرآن امر کرده است گردن چطور؟ تا کجا اشکال ندارد؟ حد را برای من مشخّص کن که حدّ یقف آن کجا است؟ یک تار مو مشکل ما نیست. چند تار مو مشکل شما است؟ کجا مشکل شما است؟ خط بکشیم و بگوییم پایین‌تر از این حد غیر مجاز است. این حرف عوامانه است! مثل ‌این‌که بگوییم رد کردن چراغ قرمز ممنوع است، می‌گوید فقط سپر ماشین بود، فقط چرا ماشین بود. ممنوع، ممنوع است چون اگر بخواهی برای آن حد بگذاری باید بگویید کجا؟ حدّ یقف کجا است؟ تا کجا ممنوع است که مشکل‌ساز می‌شود؟

اهمّیّت نقش خانواده در جامعه

شک نیست که وقتی گناه‌های جنسی در جامعه زیاد می‌شود خانواده که از مهم‌ترین ارکان جامعه است پاشیده می‌شود. اگر همه‌ی ما در برابر گناه مقاوم هستیم ریشه‌ی آن در خانواده است. اگر کسی بی‌ریشه باشد نه می‌تواند خانواده‌ی خود را حفظ کند نه جامعه را. این حرفی که مشکل مشکل ما یک تار مو نیست حرف عوامانه است، مشکل شما چیست؟ کجا مشکل است؟ خطّ قرمز را کجا قرار بدهیم؟ که شما قبول کنید مشکل است؟

احکام الهی و اجتماعی، اجبار یا مصلحت؟

ما عرض کردیم احکام اجتماعی مصلحت دارد، این‌طور نبوده که حضرت حق یک نفر مثل من باشد و همین‌طور بگوید چون قدرت من زیاد است و حضرت حق هستم فعلاً این کارها را انجام بدهیم. یک سری احکام را اجباراً بر ما تحمیل کند که بخواهد بر ما فشار سنگینی وارد بیاورد. او به این کار نیاز ندارد وقتی حکمی صادر می‌کند حکیمانه است، می‌خواهد مصلحت اجتماعی برقرار و حفظ شود.

تخلّف در محضر خدا در هر اندازه بزرگ است

‌این‌که بگویید مشکل ما یک تار مو نیست «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ»[8] بدترین گناه آن گناهی است که تو آن را کوچک بشماری. «لَا تَنْظُرُوا إِلَى صِغَرِ الذَّنْبِ»[9] به خردی گناه نگاه نکن «وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى مَنِ اجْتَرَأْتُم‏» ببین نسبت به چه کسی گستاخی کرده‌ای؟ ولی نعمتی که آنچه داری و نداری و داده حالا دستوری داده است. مثل این است که بگویند رییس بگوید تا ساعت 8 باید گزارش برسد ولی کارمند بگوید حالا یک دقیقه که مشکلی ندارد. چند دقیقه عیب دارد؟ ده دقیقه، یک ربع؟ چه کسی به شما مجوّز تأخیر می‌دهد؟ از کجا می‌گویید عیب ندارد؟ او می‌تواند تو را مجازات کند منتها رییس شرکت ما می‌گوید ساعت 8 معلوم نیست حکیمانه گفته باشد گزارشات تا ساعت 8 بیاید، شاید دلیل خاصّی نداشته که این را گفته است امّا با این حال بازخواست می‌کند. اما در این مورد یک حکیم فرموده است.

شعار برای اسلام بسیار مهم است

نکته‌ی بعد این است که الآن شعار شده است. این حرف را آیت الله سبحانی زد به شدّت با او مخالفت کردند. گفت: الآن خانم اشتون هم بخواهد به جمهوری اسلامی بیاید اگر رعایت کنند باید روسری سر کند. این حرف شعار شده است. اسلام بسیار به شعار توجّه دارد. شعار یعنی شعیره. گفته شده است یکی از علامات مؤمن این است که بلند بسم الله بگوید؛ چرا؟ چون بنی امیّه یک وقت می‌خواست این مستحب را، نه واجب را (!) از بین ببرد شیعیان بلند می‌گفتند برای ‌این‌که یک مستحب از دست نرود. از حضرت عسکری نقل شد که یکی از علامات مؤمن این است که بلند بسم الله بگوید. این شعار شیعه است. از دیگر علامات مؤمن این است که انگشتر را به دست راست کند. این از علامات شیعه است.

امّا این همه کار وجود دارد که از انگشتر به دست راست کردن مهم‌تر است. این شعار است، شعیره است، علامت شده، علامت یک گروه مؤمن شده است. آقای سبحانی (حفظه الله) فرمود: امروز حجاب در جمهوری اسلامی شعار شده است. خانم اشتون که نامسلمان است اگر به ایرانی بیاید باید حجاب را رعایت کند لذا مخالفت با آن گناه اضافی هم بر خود دارد. مخالفت با یک شعیره است که با او بسیار مخالفت کردند. حتّی بعضی از دستمال به سرها با او مخالفت کردند.

جمع‌بندی

مطالبی که تا ‌این‌جا عرض کردم بحث عقلایی بود. و برای جمع بندی باید بگویم مسئله‌ی اجتماعی حکیمانه است که الزام دارد، وقتی الزام دارد بازرس می‌گذارم.

نحوه‌ی اجرای قوانین مالیاتی در کشورهای دیگر

آن‌طور که من خبر وثیق دارم در آلمان بازرس و قاضی مالیاتی از قاضی جنایی قدرت بیشتری دارد. اگر ببینند کسی مالیات نپرداخته اموال او را نگه می‌دارند، شخص حقّ تصرّف در مال خود ندارد. امّا هیچ کسی به این قدرت اعتراض نمی‌کند. حتّی اگر فوتبالیست هم مالیات خود را نپردازد دیگر نمی‌تواند فوتبال بازی کند. می‌گوید: پا و هنر خود من است، می‌خواهم روپایی بزنم. می‌گویند نمی‌شود، باید مالیات بپردازی. یعنی برای ‌این‌که مسائل اقتصادی مهم هستند و می‌خواهیم جامعه را اداره کنیم حکم اجتماعی قرار دادیم. باید مالیات بپردازی اگر نمی‌پردازی باید از این کشور بیرون بروی. هیچ کسی اعتراض نمی‌کند. مملکت که بدون قانون اداره نمی‌شود. هیچ کسی اعتراض نمی‌کند، قانون دارد. امّا چرا وقتی به حجاب می‌رسند می‌گویند اجبار! واقعاً عجیب است.

برخورد با بی‌قانونی مفرط

فرض کنیم 70 درصد از مردم کشوری معتاد بودند. چه کار می‌کنند؟ قانون را بر می‌دارند؟ می‌گویند 45 درصد راننده‌های ما از چراغ قرمز عبور می‌کنند. پس صورت مسئله را پاک می‌کنیم. قانون چراغ قرمز را بر می‌داریم تا این همه مجرم نداشته باشیم. آیا چنین کاری انجام می‌دهند؟

می گویند فرار مالیاتی در کشور 70 درصد است پس کلّاً سازمان امور مالیاتی را حذف کنیم چون وجود این همه مجرم بد است. خیر، بازرس‌ها را بیشتر می‌کنند، سرزده سرکشی می‌کنند، جریمه‌ی سنگین وضع می‌کنند. آقا می‌داند برای ‌این‌که می‌خواستند از ما مالیات اضافه بگیرند چقدر بر ما سختگیری کردند. همه می‌گویند عقلایی است. وقتی قرار است یک مفسده‌ی اجتماعی رخ دهد… وقتی مصلحت رخ ندهد مفسده می‌شود. اگر کثرت متخلّف پیش آمد از قانون صرف نظر کنند. مثلاً نمی‌گویند جیب‌برها زیاد شدند پس قانون سرقت را برداریم، تا ده میلیون تومان اشکال ندارد! مسئله‌ی مملکت ما سه هزار میلیارد و 25 هزار میلیارد است، پنج میلیون و ده میلیون تومان که پولی نیست. آیا چنین کاری عقلایی است؟

چطور وقتی که بحث حجاب می‌شود یک تار و دو تار را حساب می‌کنی پس در بقیه‌ی موارد هم بگو جیب‌برها زیاد شدند، موادّ روانگردان شیمیایی زیاد شده است، اکستازی آزاد است. چرا نمی‌گویی؟ می‌گویی پلیس فتا و نیروها و سرکشی‌ها را اضافه می‌کنیم و جریمه را سنگین می‌کنیم. عاقلانه است برای ‌این‌که این باید جلوی مفسده‌ی اجتماعی را گرفت. اگر توسعه دارد باید سریع‌تر عمل کنیم تا بتوانیم جلوی آن را بگیریم. وقتی به حجاب می‌رسند می‌گویند متخلّف زیاد است پس کاری به این تخلّف نداشته باشیم! چطور در موارد قبل یک آدم که معمولی بوده، مست بوده، نبوده، حکم اجتماعی وضع کرده این‌قدر محترام می‌شمارید امّا این یک حکم اجتماعی است که سه آیه در مورد آن نازل شده است. آیا قرآن به اندازه‌ی مجلس ملّی فلان کشور هم اهمّیّت ندارد که وقتی حکم صادر می‌کنند از آن حمایت می‌شود ولی ‌این‌جا آیه‌ی قرآن داریم کسی به آن توجّه نمی‌کند.

فرار از مسئله‌ی حجاب

چه کنیم؟ بی‌حجابی زیاد است؟ می‌گوییم ماشین حریم شخصی حساب می‌شود. صورت مسئله را پاک کنیم. آیا این عقلایی است؟ پس دزدی در ماشین هم حریم شخصی حساب می‌شود. به نظر می‌رسد جریانی که دنبال شبهه‌افکنی است نمی‌خواهد به حق برسد و الّا بسیار واضح است. فرق این مسئله‌ی اجتماعی با سایر مسائل اجتماعی که من مثال زدم… شخصی که شکار غیر مجاز انجام می‌دهد محیط‌بان اجازه دارد به سمت او تیر بزند. همه قبول می‌کنیم و می‌گوییم عقلایی است، برای اکو سیستم مفید است. یک نفر می‌گوید من نذر کرده‌ام در جوی‌های تهران سم بپاشم. جلوی او را می‌گیرند، می‌گویند تو نمی‌توانی این کار را انجام دهی.

گناه سبب تخریب فضای معنوی جامعه می‌شود

در مسائل معنوی هم همین‌طور است، وقتی بد حجابی و بی‌عفّتی و چشم‌چرانی رواج پیدا کند فضای معنوی جامعه را تخریب می‌کند، قلب معنوی جامعه را از بین می‌برد، از ابولا بدتر است. اگر شخصی به دلیل بیماری ابولا بمیرد عاقبت به شر نمی‌شود. البتّه منظور من این نیست که در آن قسمت سختگیری نکنند، سختگیری کنند و بخیه را هم باز نکنند! امّا ‌این‌جا معنویت از بین نمی‌رود. چرا ‌این‌جا سختگیری نمی‌کنی؟ از چه چیزی می‌ترسی؟ غرب چند لفظ را برای ما بار دار کرده تا ما بترسیم؛ یک مورد اجبار است. شما این همه اجبار دارید.

نمونه‌ای از اعمال قانون در فرانسه

اگر شما در فرانسه جلوی در خانه‌ی خود گوسفند قربانی کنید دستگیر می‌شوی. چرا هیچ کسی اعتراض نمی‌کند؟ چون مملکت قانون دارد. امام زمان که مثل ما مملکت را اداره نمی‌کند، همه چیز نظم و حساب دارد. ‌این‌جا هم خدا حرفی زده است چرا رها می‌کنی؟ از اجبار می‌ترسی؟ هر قانون اجتماعی اجبار دارد. با همه که برخورد نمی‌شود تنها با متخلّف برخورد می‌شود. چرا از زیادی متخلّف می‌ترسید؟ مثل بقیه‌ی جاها است. یک وقت 95 درصد مردم ما کمربند نمی‌بستند، جریمه‌ی نبستن کمربند را چند برابر کردند حالا می‌بندند. ‌این‌جا نمی‌گویید اجبار است.

اعمال قانون برای امنیت جامعه است

ماشین را خود من خریده‌ام کلّی زحمت کشیدم و ماشین خریدم می‌گویند اگر بیمه‌ی شخص ثالث نداشته باشید غیر قانونی است. می‌گویید معمولاً بیمه برای من کاربردی ندارد. نمی‌گذارند رانندگی کنی و هیچ کسی اعتراض نمی‌کند و آن را عقلایی می‌دانند. بالاخره برای انتظام امور است. ماشین خود من است، برای انتظام امور است. چرا ‌این‌جا نمی‌گویی اجبار بد است امّا به حجاب که می‌رسید اجباری است. بله، اجبار است. اجبار است که نباید دزدی کرد، اگر کسی بخواهد جلوی آن را بگیرد و بخواهد خلاف عمل کند او را دستگیر می‌کنند. حجاب هم همین‌طور است. از چه چیزی می‌ترسی؟ مثل خشونت است. خشن می‌شود! خشن بشود. با مردم عادی نباید خشن بود، با قاچاقچی و متجاوز به نوامیس و تخریب‌کننده‌ی امنیت که باید خشن بود. کدام کشور ندارد؟

بازی با الفاظ به قصد انحراف

پلیس هر کشور تفنگ به کمر خود دارد یعنی خشونت. چرا از این خشونت نمی‌ترسید امّا به ما که می‌رسند می‌گویند خشونت. بله خشونت، منتها این خشونت با مردم عادی نیست با متخلّف است. دشمن بعضی از الفاظ را باردار کرده است تا ما بترسیم و بگوییم حجاب اجباری باشد؟ بله، از چه چیزی می‌ترسی؟

الآن در کشور ما ربای تأخیر می‌خورند از رهبر کشور تا همه‌ی مراجع می‌گویند حرام است امّا به اجبار می‌گیرند و کسی اعتراض نمی‌کند، حرام خدا را مرتکب می‌شوند. امّا آن‌جا نمی‌گویند اجبار وقتی به حجاب می‌رسند می‌گویند اجبار.

الاتّباع بودن قانون‌های اجتماعی و الهی

آیات ابتدایی سوره‌ی توبه چطور نازل شده است؟ تنها سوره‌ای که بسم الله در آغاز آن نیست. چه شد که این سوره نازل شد؟ ممکن است برای ما سؤال پیش بیاید که بعضی از افراد در این کشور مسلمان نیستند آن‌ها چرا باید به اجبار حجاب داشته باشند؟ قانون است. منتها این قانونی نیست که فرد بگذارد نیست که فرد بگذارد نیست قانونی است که خدا قرار داده است مثل قانون قربانی کردن گوسفند جلوی در خانه که در فرانسه ممنوع است. این قانون است که انسان آن را وضع کرده است و گفته میکروب دارد، خون آن باعث بیماری و آلایندگی می‌شود و ‌این‌جا خداوند فرموده است، فرق این دو قانون در این است. یک عاقل عادی نگفته، عقلای عادی نگفتند، ‌این‌جا اعقل عقلا فرموده است. اگر نامسلمان است در خانه هر طور که می‌خواهد می‌تواند باشد امّا در جامعه باید همان‌طور باشد که بقیه عمل می‌کنند. مثلاً نمی‌گویند رد کردن چراغ قرمز برای لرها این‌قدر جریمه دارد و برای ترک‌ها میزان دیگری جریمه تعیین شده است؛ قانون برای همه یکی است.

علّت نزول آیات ابتدایی سوره‌ی توبه

وقتی اسلامی قوّت پیدا کرد، 8 هجری فتح مکّه رخ داد، بت‌ها را شکستند و قدرت بت‌پرستان به شدّت تضعیف شد. سال 10 هجری پیغمبر خدا باخبر شد… بت‌پرستان هم خانه‌ی خدا را مقدّس می‌دانستند ولو ‌این‌که بت‌های آن‌ها را شکسته بودند ولی برای زیارت به آن‌جا می‌آمدند. یک عدّه از بت‌پرستان که برای زیارت خانه‌ی کعبه به مسجد الحرام آمده بودند یک خانم هرچه داشت صدقه داد حتّی لباس‌های خود را هم به نیابت از بت خود صدقه داد و برهنه شد و هیچ چیزی نداشت. گفت: حالا تا ‌این‌جا که آمدم طواف کنم و برگردم. برهنه دور خانه‌ی خدا آمد. آیه نازل شد: کافی است، تمام کنید. تمام قوانینی که شما یک طرفه نقض کردید ما هم یک طرفه نقض می‌کنیم «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»[10] در عرصه‌ی اجتماع بی‌بند و باری درست کردی؟ در مسجد الحرام لخت آمده‌ای؟ در صورتی که آن خانم بت‌پرست داشت طبق قوانین دین خود عمل می‌کرد، لباس خود را صدقه داده بود امّا تو در جامعه‌ی مسلمین زندگی می‌کنی، لخت آمدی چه چیزی را هتک می‌کنی؟ در جامعه‌ی مسلمان‌ها لخت راه می‌روی؟ آیات ابتدایی سوره‌ی توبه تا آیه 27 را ببینید.

شاید کمتر جایی چنین خشونت و لحن تند را ببینید، چون عقلایی است. آن زن لخت وارد شهر شده مثل این است که کسی ویروس ابولا را در شهر پخش کند، باید سریع جلوی آن را گرفت، نیروی مخصوص باید جلوی آن را بگیرد و نگذارد منتشر شود. نباید اجازه داده شود پرده‌دری تکرار شود. سپس فرمود: حال که شما حرمت ما را رعایت نکنید ما هم دیگر حرمت شما را رعایت نمی‌کنیم. تمام عهدنامه‌هایی که بسته بودیم باطل شد چون حرمت ما را شکستید.

مدام می‌گویند: آیا زمان پیغمبر حجاب واجب بود؟ قبل از ‌این‌که حجاب واجب بشود حجاب مردم آن زمان از حجاب زمان ما بهتر بود. «يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ»[11] یعنی روسری روی سر آن‌ها بود و پشت گوش خود می‌انداختند، گردن آن‌ها پیدا بود. اسلام گفت پشت گوش و گردن خود را هم بپوشان. لخت که بیرون نمی‌آمدند. اصلاً بد می‌دانستند، برهنه را فاحشه حساب می‌کردند. وقتی این‌طور بود لخت بیرون نمی‌آمدند امّا کوچکترین مخالفتی مثل این و چند نمونه‌ی دیگر که عرض می‌کنم بلا فاصله با واکنش پیغمبر مواجه می‌شد.

هدف‌دار بودن سؤال در مورد حجاب

سؤال را طوری انتخاب می‌کند که مشکلی پیش نیاید. آیا حجاب زمان پیغمبر اجباری بود؟ اصلاً این مسئله نیازی نیست. آیا ممنوعیت رد کردن چراغ قرمز در زمان پیغمبر بود؟! ممنوعیت کشتن غیر مجاز گرگ بود؟ آیا این حکم خدا هست یا نیست؟ چه شد که حالا تاریخ دوست شدید؟ زمان پیغمبر بود یا نبود؟ مگر زمان پیغمبر بانک بود؟ مگر زمان پیغمبر بیمه بود؟ مگر زمان پیغمبر پرسپولیس و استقلال بود؟ چرا زمانی که بحث به حجاب می‌رسد مخالفت عجیبی صورت می‌گیرد؟

شأن نزول آیه‌ی حجاب

آیه‌ی حجاب چطور نازل شد؟ دو مورد را عرض می‌کنم. دو مثال از شیعه و یک مثال از اهل سنّت عرض می‌کنم. یک جوان در خیابان داشت می‌رفت. متوجّه شد تصویر خوبی دارد می‌آید. همین‌طور که می‌آمد این جوان محو او شد یک مقدار یقه و پایین‌تر از یقه‌ی او پیدا بود. این دو تا که از کنار هم رد شدند همین‌طور که این جوان محو شده بود سر خود را گرداند و با نگاه خود آن خانم را بدرقه می‌کرد. متوجّه نشد کجا می‌رود جسمی از دیوار بیرون زده بود که به گیجگاه او گرفت و پاره شد. همین‌طور که خون از صورت او جاری بود خدمت پیغمبر رسید. آیات 30 و 31، سوره‌ی نور نازل شد: ای پیغمبر به مؤمنین بگو چشمان خود را درویش کنند، میدان دید را کم کنند «قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ»[12] به همسران و دختران و به زنان با ایمان بگو مقنعه را از پشت گوش رد نکنند، از رو رد کنند. این در تفسیر قمی و جاهای دیگر در شیعه.

یعنی چه؟ یعنی چیزی در جامعه‌ی ما رخ داده بود، زمینه برای چشم‌چرانی و شهوترانی فراهم شده بود. اسلام روز اوّل در مورد حج هم صحبت نکرده است، در خمس هم چیزی نگفته است. احکام به صورت تدریجی آمده‌اند. مگر زمان پیغمبر چقدر فرصت بود؟ زمینه فراهم بود و چون خطا بود آیه نازل شد که مراقبت کنید، واجب است که مراقبت کنید. حالا می‌گوید: لازم است؟ حریم شخصی است! آیه نازل شد. در آن زمان زنان روسری سر می‌کردند، گاهی ممکن بود لباس آن‌ها تنگ باشد. شب‌ها وقتی می‌خواستند برای خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد می‌رفتند بعضی از جوان‌ها سر کوچه می‌ایستادند و زن‌ها را مسخره می‌کردند. خانم‌ها اذیّت می‌شدند. هم برای ادب کردن آن‌ها کارهایی انجام داد چون بحث من حجاب است حجاب را عرض می‌کنم- آیه 59، سوره‌ی احزاب نازل شد که «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» از جلباب استفاده کنید. یعنی «ثَوبٌ وَاسِعٌ» پارچه‌ی بلند، ملحفه، پارچه‌ی بلندی که از سر تا پا را بگیرد. حالا می‌خواهید اسم آن را چادر بگذارید، می‌خواهید پارچه بگذارید. یعنی یک بار اجرا شد دید کافی نیست البتّه تدریجی هم صادر می‌شود. یک مرحله هم آن را بیشتر کرد. اصلاً در مشکلی شبیه همین مشکل ما نازل شد. زمان پیغمبر حکم حجاب نازل شد می‌گوید زمان پیغمبر بود یا نبود؟! اگر این حکم زمان پیغمبر بود و می‌گفت: مزید امتنان است که این کار را انجام دهید، ما انجام نمی‌دادیم، ولی وقتی وجوب شرعی است و به طور قطع نهی می‌کند یعنی الزام. پس الزام می‌خواهد و مجری برای الزام هم لازم دارد.

ماجرای جنگ با یهودیان بنی قینقاع

سال 2 هجری با یهودیان قرارداد بسته بودند. این‌جا هنوز اسلام زوری نداشت، هنوز بدر و احد اتّفاق نیفتاده بود و فتح مکّه صورت نگرفته بود. با یهودیان قرارداد بستند که شما از ما خبری به بت‌پرستان ندهید، با بت‌پرستان علیه ما تبانی نکنید، خیانت نکنید ما با هم زندگی می‌کنیم. خانمی رفت از بازار یهودیان خرید کند تازه هنوز حکم وجوب حجاب صادر نشده بود ولی خانم‌ها بدون لباس به خیابان نمی‌رفتند. یکی از یهودیان پایین لباس این خانم را به بالای آن دوخت. خانم در حال خرید کردن بود و متوجّه نشد. به محض این‌که آمد حرکت کند لباس کنار رفت و بخشی از بدن او پیدا شد. گفت: «یَا لَلمُسلِمین» ناموس مسلمانان است. یکی از مسلمانان آمد آن یهود را کشت. بازاری‌های یهود هم این شخص مسلمان را کشتند. شما باشید و پیغمبر باید بگوید یک مقدار از بدن این خانم پیدا شد، این‌که کشتن نداشت؟ حضرت اعلام جنگ فرمود. گفت: حرمت می‌شکنید. آن‌ها هم جریمه دادند و هم از مدینه اخراج شدند. و الّا پیامبر این‌جا باید می‌گفت: قسمتی از بدن این خانم پیدا شد این‌که دلیل کشتن نمی‌شود. اگر به کشتن باشد ما باید جریمه بدهیم که ما شروع‌کننده بودیم.

آن کسی که می‌گوید: آیا حجاب در زمان پیغمبر اجباری بود هم باید به توضیحات اوّلیه‌ی ما توجّه کند و هم به چنین مثال‌هایی که کم هم نیستند توجّه کند.

احکام اسلام بر غیر مسلمانان

الآن حکومت اسلامی داریم، آیا زمان صاحب جواهر هم حکومت اسلامی داشتیم؟ صاحب جواهر در جلد 2 جواهر، در چاپ جامعة المدرسین در کتاب الجهاد، بخش خراج می‌گوید: یهودی‌ها و مسیحی‌ها دارند در جامعه‌ی مسلمان‌ها مالیات پردازند و زندگی می‌کنند آیا آن‌ها حق دارند سالی یک کلیسا اضافه کنند؟ خیر. آیا آن‌ها حق دارند به اعمال عبادی خود بپردازند؟ می‌گوید: آن قسمتی که مفسده‌انگیز نباشد اگر در کلیسا باشد اشکالی ندارد و الّا چون شرابخواری را ممنوع نمی‌دانند موکب بزنند و شراب پخش کنند. این کار را در صدر اسلام در زمان بنی امیّه انجام می‌دادند. بین راه کنیسه‌های یهودیان موکب‌هایی در راه کوفه وجود داشت که شراب پخش می‌کردند و آدم پخش می‌کردند. می‌گوید این‌ها شراب پخش کنند و مادران مقدّس بیایند جذب مشتری کنند و مسیحی پروری کنند. فرمود: امکان ندارد. کاملاً واضح است که امکان ندارد عقل این را می‌فهمد. معلوم است که نمی‌شود. آن‌ها تنها کارهایی می‌توانند انجام دهند که به فضای جامعه‌ی اسلامی ضربه نزند. اگر قرار باشد حجاب نداشته باشند در خانه‌های خود حجاب نداشته باشند اگر می‌خواهند می‌توانند برهنه باشند به ما ربطی ندارد امّا اگر قرار باشد جزیه بپردازد و لخت به خیابان بیاید.

اسلام حکم حجاب را برای از بین رفتن فساد مطرح کرده است نه این‌که مسلمان‌ها چادر سر کنند و یک عدّه لخت غیر مسلمان هم در جامعه ظاهر شوند. آیا این کار عقلایی است؟ حکیمانه است؟ از این نمونه‌ها زیاد پیدا می‌کنید. من در مقدّمه‌ی بخش اول عرض کردم که بحث تاریخی نیاز ندارد، این حکم یک حکم اجتماعی از جانب حکیم علی الاطلاق است.

وداع با ماه عزای اهل بیت

اهل بیت برای دست گرفتن از ما نیازی به وقت ندارند، برای حر شدن حر چند لحظه بیشتر نیاز نبود، برای جذب ظهیر به دقایقی بیشتر نیاز نبود. امسال هم گذشت و دو ماه بر سر سفره‌ی اهل بیت بودیم.

شب‌های آخر است گدا را حلال کن                 این هم بساط نوکر بی‌دست و پای تو

حسین جان ممنون هستیم. شاید هم سرّی داشته که ما شب آخر بر سر سفره‌ی ولی نعمت‌مان هستیم. هر کسی در این عالم وجود بخواهد دل کسی را به دست بیاورد و به رضایت برسد باید امام رضا (سلام الله علیه) اذن بدهد. یا امام رضا امشب بین ما و امام زمان ما واسطه شو.

نومیدی و درگاه تو دور است                هر کار ز تو آید و این کار نیاید

(دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت…) کسانی که حضرت رضا (سلام الله علیه) دست‌شان را گرفته و رابطه‌ی خوبی با امام زمان دارند امشب ما را دعا کنند. ولی ما آن کسانی هستیم که دو ماه به خیمه‌ی امام زمان آمدیم و احساس دست خالی بودن به ما دست داده است، نمک خوردیم… روضه‌ی امشب زیاد است، از همه جا می‌شود گفت.

رأفت امام رضا (علیه السّلام)

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ» یا امام رضا ما دست خالی آمدیم ولی ما محبّان جدّ شما هستیم. واقعه‌ای که می‌خواهم عرض کنم که شاید به بحث حجاب هم مرتبط باشد شیخ صدوق در دو کتاب خود آورده است. غرض من قسمت آخر این مطلب است که می‌خواهم به حضرت رضا، به پناهگاه عالم متوسّل بشوم. بعضی از برادران امام رضا (علیه السّلام) متأسّفانه به حرف حضرت گوش ندادند و شورش کردند. هارون برای ‌این‌که انتقام بگیرد به عیسی جلّودی دستور داد: سپاه خود را به مدینه می‌بری و سراغ خانه‌های بنی هاشم می‌روی. وارد خانه‌های بنی هاشم می‌شوی و لباس از تن زن‌های بنی هاشم در می‌آوری. لباس‌ها را می‌آورید من ببینم. به هر کسی جز یک دست لباس و یک زیر جامه اجازه نمی‌دهی داشته باشند و این کار را انجام دادند. نوبت به خانه‌ی امام رضا رسید. شیخ صدوق نوشته است: امام رضا جلوی در ایستاده بود و دو طرف در را نگه داشته بود.

عیسی جلّودی آدم بسیار خشنی بود. وقتی می‌خواستند شهری را تصرّف کنند وقتی عیسی جلّودی می‌رفت شورشیان شهر را به او تحویل می‌دادند، می‌دانستند او آدم خونخواری است. چه شد که چهره‌ی امام رضا را دید حضرت فرمود: من خود می‌روم و لباس خانم‌ها را می‌آورم تو وارد نشو. او گفت: بسیار خوب، به احترام جدّ تو می‌پذیرم. گذشت، هارون از دنیا رفت و مأمون آمد و حضرت رضا ولیعهد شد و هر کسی که بر سر سفره‌ی مستکبرین بود و نوکری کرد یک روز مثل دستمال نجاست او را پرت می‌کنند. حضرت رضا به مجلس مأمون وارد شد و دید سفره‌ی چرم پهن است و جلّاد ایستاده است و می‌خواستند عیسی جلّودی را گردن بزنند. خاک بر سر آن کسانی که دنبال کدخدا هستند. به محض ‌این‌که حضرت رضا دید عیسی جلّودی خونخوار نشسته فرمود: به احترام من ای مأمون به خاطر من از او بگذر. مأمون گفت: ای آقا، می‌دانید او کیست؟ او همان کسی است که لباس از تن خانم‌های بنی هاشم در آورده است! فرمود: بله، ولی آن روز که می‌خواست به خانه‌ی ما وارد شود احترام گذاشت و وارد نشد.

«يَا غَوْثَ اللَّهْفَانِ»[13] ای پناهگاه بیچاره‌ها «وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَان‏» ای کسی که ما به امید تو به مشهد می‌آییم. همین که او احترام گذاشت و وارد نشد حضرت فرمود: به احترام من از او بگذر. این است که شما می‌بینید امام صادق فرمود: «يُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ غِيَاثَهَا»[14] خداوند پناهگاه این امّت را از فرزندان من بیرون خواهد آورد «یَا غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّةِ» ای پناهگاه همه‌ی عالم ما امشب به تو پناه آورده‌ایم، ما یقیناً محبّ مادر تو هستیم.

روزهای آخر عمر حضرت زهرا (سلام الله علیها)

به ریّان بن شبیب فرمودی: عزای جدّ ما کاری کرده که پلک چشم ما زخم شده است. یا امام رضا ما گریه‌کنان جدّ تو هستیم ولی دست من خالی است. إن‌شاءالله خدا در هیچ خانه‌ای این‌طور مقدّر نکند که مادر بیمار بشود. وقتی مادر بیمار می‌شود بچّه‌ها پژمرده می‌شوند. خدا شاهد است زندگی مختل می‌شود، کسی حال خوبی ندارد. از چند روز دیگر خانه‌ی امیر المؤمنین یک مریض دارد. بچّه‌ها نگاه می‌کردند می‌دیدند مادر آن‌ها توان نشستن ندارد. «مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ»[15] دستمال به سر بسته بود، کنایه از سردرد شدید بود، ضربه مهلک بود «مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ»، «ذَابَ لَحْمُهَا»[16] دو پاره استخوان شده بود «وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ» مثل شبهی شده بود؛ یعنی وقتی روی زمین خوابیده بود و ملحفه کشیده بود معلوم نبود زیر ملحفه کسی خوابیده است. تصوّر کنید امام حسن چه زجر را تحمّل کرده است، زینب کبری چه شده… إن‌شاءالله خدا بیماران و کسانی که در بیمارستان‌ها بیمار بد حال دارند وقتی کمی وضع بیمار بهتر می‌شود آن‌ها امیدوار می‌شوند و امید پیدا می‌کنند دوباره ناامید شدن سخت است. دیدند مادر امروز بلند شده، راه می‌رود، امید پیدا کردند، گفتند به مسجد برویم و خدا را شکر کنیم. برای نماز رفتند وقتی برگشتند دیدند مادر نیست، دیدند بالش مادر دیگر پیدا نیست، ملحفه روی آن است. «يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ»[17] مادر ما معمولاً این وقت‌ها نمی‌خوابید. اسماء می‌گوید: من نتوانستم تحمّل کنم بنابراین گفتم: «قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا» این دو آقازاده به مسجد آمدند. راوی می‌گوید: علیّ بن ابی طالب رو به قبله نشسته بود، نایستاده بود: اصحاب دیدند حسنین گریه می‌کنند گفتند: چه شده، به یاد جدّتان افتاده‌اید؟ گفتند: «مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ» راوی نقل می‌کند می‌گوید: به محض ‌این‌که علیّ بن ابی طالب پشت به بچّه‌ها و رو به قبله نشسته بود «فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ» با صورت افتاد. من نمی‌دانم آدم نشسته چطور می‌افتد. سپس گفت: «بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ» من درد خود را به چه کسی بگویم؟


[1]– سوره‌ی طه، آیه 25 تا 28.

[2]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[3]– صحیفه‌ی سجادیه، ص 98.

[4]– سوره‌ی آل عمران، آیه 104.

[5]– بحار الأنوار، ج 2، ص272.

[6]– سوره‌ی نحل، آیه 90.

[7]– سوره‌ی مائده، آیه 38.

[8]– وسائل الشيعة، ج ‏15، ص 312.

[9]– بحار الأنوار، ج 74، ص 168.

[10]– سوره‌ی توبه، آیه 5.

[11]– الکافی، ج 5، ص 521.

[12]– سوره‌ی احزاب، آیه 59.

[13]– بحار الأنوار، ج 99، ص 53.

[14]– الکافی، ج 1، ص 314.

[15]– بحار الأنوار، ج 43، ص 181.

[16]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏2، ص 361.

[17]– بحار الأنوار، ج 43، ص 186.